ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
468- کسی که فحشا را منتشر میکند حتی اگر خودش آن را انجام ندهد گناهش نزد خداوند بیشتر از کسی است که آن را انجام میدهد اما منتشرش نمیکند. اولی گناه یک امت را به دوش میکشد و دومی گناه خودش را.
469- خداوند عبادتها را متنوع ساخته و زمان آن را نیز متغیر قرار داده است. برخی از این عبادات روزانه تکرار میشود و برخی دیگر هر هفته، و یا هر ماه و یا هر سال، تا گناهانی که میان آنها رخ میدهد، پاک شود. تنها انسان محروم و بینصیب، این [فرصت]ها را از دست میدهد.
470- هر کس به اندازهٔ جهلش نسبت به الله، در برابر غیر الله ذلیل میشود. مردی خطاب به رسول الله ص گفت: ای فرستادهٔ الله؛ ما خداوند را نزد تو شفیع میگردانیم! رسول الله ص در پاسخ او فرمود: «وای بر تو! آیا میدانی الله چیست؟ منزلت الله بس بزرگتر است!» [ابوداوود و دیگران].
471- بهترین چیز برای افطار، خرما است، و کمترین مقدارِ سنت، سه دانه خرما است. پس از آن [در صورت نبودن خرما] چند جرعه آب. ثابت نشده که پیامبر ص پیش از نماز [مغرب] چیز دیگری جز این خورده باشد، اما پس از نماز هر چه میخواست میخورد.
472- اگر با تقویم، غروب آفتاب برای روزهدار ثابت شود، مستحب است که روزهٔ خود را باز کند حتی اگر اذان داده نشود. زیرا افطار و اذان هر دو وابسته به غروب خورشید هستند و به هم وابسته نیستند.
(یعنی افطار وابسته به اذان نیست، بلکه هم اذان و هم افطار به غروب خورشید بستگی دارند).
473- کسی که غروب خورشید برایش اثبات شده، اما افطار نمیکند و به انتظار اذان مینشیند مخالف سنت عمل کرده است. زیرا امروزه اذان نیز بر اساس تقویم است. ابن عمر ببا ثبوت غروب خورشید افطار میکرد، حتی اگر اذان داده نشده بود.
474- هر چه وارد معده شود، یا مانند آن عمل کند، روزه را باطل میکند، اما آنچه تنها وارد ریه میشود، مانند اسپری آسم و عطر و بخور و بوی غذا، روزه را باطل نمیکند.
سیگار روزه را باطل میکند زیرا دود آن به عمد در دهان جمع میشود و مقداری از آن نیز وارد معده میشود. برای همین پزشکان متفق هستند که دخانیات یکی از عوامل سرطان معده است، برای همین [در عربی] مصرف دخانیات را نوشیدن دود میگویند.
463- بزرگترین فتنه این است که به شر چنگ بزنی و بهسوی آن دعوت دهی، و جلوی خیر بایستی و مردم را از آن بترسانی، و گمان کنی که بر راه هدایت هستی:
﴿وَإِنَّهُمۡ لَیَصُدُّونَهُمۡ عَنِ ٱلسَّبِیلِ وَیَحۡسَبُونَ أَنَّهُم مُّهۡتَدُونَ٣٧﴾ [الزخرف: 37].
«و مسلما آنها (شیاطین) اینها را از راه [حق] باز میدارند، و میپندارند که هدایت یافتهاند».
464- منکرات به تدریج [در نظر مردم] تغییر شکل مییابند. در آغاز گناه هستند، سپس تبدیل به سنت و میراث فرهنگی میشوند، سپس خود تبدیل به یک دین و آیین [جدید] میشوند. بنابراین پیش از آنکه منکر تغییر شکل یابد، باید آن را انکار نمود:
﴿...وَإِذَا فَعَلُواْ فَٰحِشَةٗ قَالُواْ وَجَدۡنَا عَلَیۡهَآ ءَابَآءَنَا وَٱللَّهُ أَمَرَنَا بِهَاۗ...﴾ [الأعراف: 28].
«...و چون کار زشتی انجام دهند میگویند پدران خود را بر آن یافتهایم و الله ما را به آن دستور داده است...».
465- کم پیش میآید که حق جویی و خوشگذرانی در وجود یک نفر یکجا شود:
﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا فِی قَرۡیَةٖ مِّن نَّذِیرٍ إِلَّا قَالَ مُتۡرَفُوهَآ إِنَّا بِمَآ أُرۡسِلۡتُم بِهِۦ کَٰفِرُونَ٣٤﴾ [سبأ: 34].
«و [ما] در هیچ شهری هشدار دهندهای نفرستادیم، مگر آنکه خوشگذرانهای آن گفتند: ما به آنچه شما برای آن فرستاده شدهاید، کافریم».
466- گفتن «إنی صائم». «من روزه هستم» هنگام مشاجره و درگیری [در هنگام روزه، و سپس ترک درگیری]، سنتی است که بسیاری آن را فراموش کردهاند؛ اما این که برخی از مردم میگویند «اللهم إنی صائم» «ای الله من روزه هستم»، لفظ «اللهم» اضافه است و در سنت و اثر هیچ اساسی ندارد.
گفتن «من روزه هستم» هنگام مشاجره یا دهن به دهن شدن با مردم و ترک مشاجره، فوائدی دارد، از جمله:
ـ طرف مقابل خواهد دانست ترک بگو مگو با او به سبب روزه است نه ناتوانی از مقابله با وی.
ـ یادآوری حرمت عبادت خداوند و همراه نشدن آن با گفتار و کردار بد.
467- یادآوری کسی که فراموش کرده روزه است و در حال خوردن یا نوشیدن است یا میخواهد بخورد یا بنوشد، اگر در میان جمع است، به علت حرمت ماه رمضان، واجب است، زیرا ممکن است کسانی که او را میبینند به او گمان بد برند، اما اگر کسی در جمع خصوصی از روی فراموشی در حال خوردن یا نوشیدن بود، یادآوری نمیشود، زیرا حاضران به احتمال بسیار او را میشناسند.
ابن عمر [فراموش کرده بود که روزه است] و میخواست آب بنوشد؛ یکی او را یادآوری کرد. گفت: «خداوند میخواست مرا بنوشاند، اما تو نگذاشتی!» سند این روایت از ابن عمر صحیح است و در میان صحابه کسی با وی مخالفت نکرده است.
458- هیچگاه انسان مظلومی را کوچک مشمار، چرا که مظلوم هر چه ضعیفتر باشد دعایش مستجابتر است و انتقام خداوند از ستمگرش سختتر. خداوند برای ضعیفان انتقامی میگیرد که برای قدرتمندان نمیگیرد.
459- تنبلی و سستی هنگام طاعات یکی از نشانههای نفاق است:
﴿...وَلَٰکِن کَرِهَ ٱللَّهُ ٱنۢبِعَاثَهُمۡ فَثَبَّطَهُمۡ وَقِیلَ ٱقۡعُدُواْ مَعَ ٱلۡقَٰعِدِینَ...﴾ [التوبة: 46].
«...ولی الله راه افتادن آنها (منافقان) را [برای جهاد] خوش نداشت، پس ایشان را منصرف گردانید و [به آنان] گفته شد همراه با ماندگان بمانید...».
﴿...وَإِذَا قَامُوٓاْ إِلَى ٱلصَّلَوٰةِ قَامُواْ کُسَالَىٰ...﴾ [النساء: 142].
«...و [منافقان] هنگامی که به نماز برخیزند با تنبلی برخیزند...».
460- هنگامی که ظلمِ ظالم بر مظلوم شدت بگیرد، و توانا دست از یاریِ او بکشد، این نشانهای خواهد بود برای نزدیکیِ زوالِ آن توانا، و آمدن کسی که به یاری مظلوم خواهد شتافت.
461- ممکن است انسان برای گمراه شدن نیازی به شیطان نداشته باشد، چرا که او خود ذاتاً گمراه است و به قید و زنجیر شدن شیاطین در رمضان، برایش تفاوتی ایجاد نمیکند:
﴿۞قَالَ قَرِینُهُۥ رَبَّنَا مَآ أَطۡغَیۡتُهُۥ وَلَٰکِن کَانَ فِی ضَلَٰلِۢ بَعِیدٖ٢٧﴾ [ق: 27].
«[شیطان] همدمش میگوید: پروردگار ما، من او را به سرکشی وانداشتم، اما [خود] او در گمراهی دور و درازی بود».
462- سفر غیر ضروری و بیفایده در رمضان مکروه است، تا فرد از عبادت به کار دیگر مشغول نشود. از ام المومنین عائشه ل نقل است که فرمود: «دوست ندارم در رمضان به مسافرت بروم و هنگامی که رمضان میآید دوست دارم در شهر خود باشم».
451- خداوند، انسان و دنیای او را آفرید، اما همین انسان به پروردگار خود میگوید: دین خود را در دنیای ما دخالت نده!
﴿قُتِلَ ٱلۡإِنسَٰنُ مَآ أَکۡفَرَهُۥ١٧﴾ [عبس: 17].
«کشته باد انسان؛ چه ناسپاس است!».
﴿خَلَقَ ٱلۡإِنسَٰنَ مِن نُّطۡفَةٖ فَإِذَا هُوَ خَصِیمٞ مُّبِینٞ٤﴾ [النحل: 4].
«انسان را از نطفهای آفرید، آنگاه ستیزهجویی آشکار است».
452- برای کسی که به گمان غالبش روزه برای او خطر جانی دارد، روزه گرفتن حرام است. ابوهریره س چنین کسی را ـ اگر روزه بگیرد و بر اثر آن بمیرد ـ قاتل نفس خود دانسته است. از وی روایت شده که گفت: «اگر [چنین کسی] بمیرد، بر وی نماز نخواهم خواند».
453- به اتفاق علما، زنان باردار و شیرده اگر ترس زیان به خود یا جنین و نوزاد خود داشته باشند، میتوانند روزه نگیرند. بر اساس قول صحیح برای آنها تنها قضای روزه واجب است و نیازی به دادن کفاره نیست، و این قول راجح از ابن عباس و ابن عمر ب است.
454- سهل انگاری در مورد گناهان در رمضان باعث کم شدن اجر روزه میشود و چه بسا باعث از بین رفتن کامل ثواب آن شود. از انس و نخعی روایت است که غیبت روزه را باطل میکند. یعنی: اجر آن را کاملا از بین میبرد، انگار روزه نگرفته باشد.
455- بیشترین چیزی که عمر انسان را میسوزاند، پیگیری اخباری است که نیازی به آن نیست.
456- انسان عاقل، خود را مشغول اخباری نمیکند که نه تاثیری بر وی دارد و نه میتواند بر آن تاثیری بگذارد. عمر انسان برای پیگیری سرخط همهٔ خبرها کافی نیست، چه رسد به پیگیری مشروح آن!
457- از عالِمی که از خود، بیشتر از حق دفاع میکند نمیتوان اطمینان داشت که حق را برای به دست آوردن غنیمت یا در امان ماندن از خطر، رها نسازد.
445- گفتن حق ممکن است باعث شود برخی از مردم را از دست بدهی، اما خداوند برایت باقی میماند و کافی است که تنها الله حسابرس انسان باشد.
446- «میانهروی» یعنی جایی باشی که خداوند از تو راضی باشد، نه آنکه همهٔ گرایشها و گروهها با تو همراه شوند.
447- خداوند کار امت را با مربوط کردن روزهٔ رمضان به دیدن هلال، آسان ساخته است؛ اما گروهی اصرار دارند بر راه و روش بنیاسرائیل حرکت کنند که به آنها گفته شد یک گاو ماده (هر گاوی که باشد) ذبح کنید، اما آنان در جستجوی رنگ و سن و وصف آن برآمدند.
448- چشم انسان تصویر منعکس شدهٔ ماه و خورشید را میبیند نه اصل خورشید و ماه را، و میان خود ماه و خورشید و دیدن تصویر آن چند دقیقه فاصله هست. کسانی که معتقد به محاسبهٔ نجومی هستند باید بر اساس اصل خورشید و ماه محاسبه کنند نه بر اساس انعکاس آن.
449- ائمهٔ اربعه بر این متفق هستند که دیدن هلال در روز (قبل از غروب) و در شب (پس از غروب) معتبر است. بنابراین اگر شاهدان، هلال را هر وقتی پس از ظهر مشاهده کردند، فردایش شروع ماه جدید است و صحابه بر همین اساس عمل میکردند.
بعضی از اهل فلک گمان میکنند اگر ماه پیش از غروب خورشید غروب نمود، دیدن آن معتبر نیست، و این اشتباه است، چرا که دیدن ماه پیش از غروب نیز همانند پس از غروب معتبر است.
450- تبریک گفتن برای نزدیکی رمضان یا فرا رسیدن آن جایز، و بلکه خوب است؛ به دلیل جایز بودن کلی تبریک برای اعمال صالح، مانند تبریک گفتن صحابه به کعب بن مالک برای پذیرفته شدن توبهٔ وی. اما حدیثی به خصوص در مورد این تبریک وارد نشده.