اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

292- باب: حرام بودن همانند شدنِ مردان به زنان و زنان به مردان در لباس و حرکت و سایر امور

292- باب: حرام بودن همانند شدنِ مردان به زنان و زنان به مردان در لباس و حرکت و سایر امور

1639- عن ابن عباسٍ$ قَالَ: لَعَنَ رسُولُ اللهِr المُخَنَّثِینَ مِنَ الرِّجَالِ، وَالمُتَرَجِّلاَتِ مِنَ النِّسَاءِ.

وفی روایةٍ: لَعَنَ رَسُولُ اللهِr المُتَشَبِّهِینَ مِنَ الرِّجَالِ بالنِّسَاءِ ، والمُتَشَبِّهَاتِ مِنَ النِّسَاءِ بالرِّجَالِ. [روایت بخاری]([1])

ترجمه: ابن‌عباس$ می‌گوید: رسول‌اللهr بر مردانی که خود را به شکل زنان درمی‌آورند و بر زنانی که خود را شبیه مردان می‌سازند، لعنت فرستاد.

در روایتی دیگر، الفاظ دیگری آمده که به همین مضمون است.

1640- وعن أَبی هریرةَt قَالَ: لَعَنَ رسُولُ اللهr الرَّجُلَ یَلْبَسُ لِبْسَةَ المَرْأَةِ، والمَرْأَةَ تَلْبِسُ لِبْسَةَ الرَّجُلِ. [روایت ابوداود با اِسنادِ صحیح]([2])

ترجمه: ابوهریرهt می‌گوید: رسول‌اللهr بر مردی که لباس زنانه می‌پوشد و بر زنی که مانند مردان لباس بپوشد، لعنت فرستاد.

1641- وعنه قَالَ: قَالَ رسولُ اللهr: «صِنْفَانِ مِنْ أهْلِ النَّارِ لَمْ أَرَهُمَا: قَومٌ مَعَهُمْ سِیَاطٌ کَأذْنَابِ البَقَرِ یَضْرِبُونَ بِهَا النَّاسَ، وَنِسَاءٌ کَاسِیَاتٌ عَارِیَاتٌ مُمِیلاَتٌ مَائِلاَتٌ، رُؤُوسُهُنَّ کَأَسْنِمَةِ البُخْتِ المائِلَةِ لا یَدْخُلْنَ الجَنَّةَ، وَلا یَجِدْنَ رِیحَهَا، وإنَّ رِیحَهَا لَیُوجَدُ مِنْ مَسِیرَةِ کَذَا وَکذَا». [روایت مسلم]([3])

ترجمه: ابوهریرهt می‌گوید: رسول‌اللهr فرمود: «دو گروه از دوزخیان هستند که آن‌ها را ندیده‌ام: گروهی که تازیانه‌هایی چون دُم گاو با خود دارند و با آن مردم را می‌زنند. و (گروه دوم:) زنانِ نیم‌برهنه‌ای که لباس دارند، اما در حقیقت برهنه‌‌اند و از راه درست- و از مسیر اطاعت پروردگار- منحرف هستند و دیگران را نیز به انحراف و فتنه می‌کشانند؛ سرهایشان را مانند کوهان شتر برآمده می‌سازند؛ این‌ها وارد بهشت نمی‌شوند و بوی بهشت به مشامشان نمی‌رسد؛ در حالی که بوی بهشت از مسافتی دور احساس می‌شود».

شرح

نووی/ بابی بدین عنوان گشوده است: «حرام بودن همانند شدنِ مردان به زنان و زنان به مردان در لباس و حرکت و سایر امور»؛ زیرا الله متعال به هر یک از جنس زن و مرد، ویژگی‌های خاصی داده است؛ از این‌رو زن‌ها در آفرینش و دین و اخلاق و سایر موارد، تفاوت‌هایی با مردها دارند و و مردها نیز از لحاظ جسمی، خُلق و خوی و رفتار و امثال آن با زن‌ها متفاوتند؛ در نتیجه کسی که می‌کوشد زنان را هم‌سان مردان و مردان را مانند زنان قرار دهد، به رویارویی با قدرت و شریعت الاهی برخاسته است؛ زیرا در آن‌چه اللهU آفریده یا مشروع گردانیده، حکمت‌هاست و خَلق و شرع الهی، بی‌حکمت نیست. به همین سبب در متون و داده‌های دینی وعید شدیدی در این‌باره وارد شده است؛ تا حدّی که رسول‌اللهr بر مردانی که خود را به شکل زنان درمی‌آورند و بر زنانی که خود را شبیه مردان می‌سازند، لعنت فرستاده است. لعن و نفرین، به معنای دوری و محرومیت از رحمت الهی‌ست؛ از این‌رو مردی که لباس زنانه بپوشد یا از پوشش زنانه به‌ویژه لباس ابریشمی و طلا استفاده کند یا همانند زنان سخن بگوید و مثلِ زن‌ها راه برود، به زبان بهترین و برگزیده‌ترین بنده‌ی خدا، محمد مصطفیr، نفرین شده است؛ هم‌چنین زنی که خود را شبیه مردان بسازد و در نحوه‌ی لباس پوشیدن، حرف زدن و راه رفتن، خود را شبیه مردان بگرداند، ملعون و نفرین‌شده می‌باشد؛ چنان‌که در حدیث ابن‌عباس$ بدین نکته تصریح شده است.

سپس مولف/ حدیثی آورده است که ابوهریرهt می‌گوید: رسول‌اللهr فرمود: «صِنْفَانِ مِنْ أهْلِ النَّارِ لَمْ أَرَهُمَا: قَومٌ مَعَهُمْ سِیَاطٌ کَأذْنَابِ البَقَرِ یَضْرِبُونَ بِهَا النَّاسَ»؛ یعنی: «دو گروه از دوزخیان هستند که آن‌ها را ندیده‌ام: گروهی که تازیانه‌هایی چون دُم گاو با خود دارند و با آن مردم را می‌زنند». این وعید درباره‌ی کسانی‌ست که مردم را بی‌دلیل و به‌ناحق می‌زنند؛ ولی اگر شلاق زدن به‌حق باشد، مشمول این وعید نیست؛ همان‌گونه که الله متعال می‌فرماید:

﴿ٱلزَّانِیَةُ وَٱلزَّانِی فَٱجۡلِدُواْ کُلَّ وَٰحِدٖ مِّنۡهُمَا مِاْئَةَ جَلۡدَةٖۖ وَلَا تَأۡخُذۡکُم بِهِمَا رَأۡفَةٞ فِی دِینِ ٱللَّهِ إِن کُنتُمۡ تُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ                                                                                              [النور : ٢]     

هر زن و مرد زناکار را صد تازیانه بزنید و اگر به الله و روز قیامت ایمان دارید، نباید در دین الله نسبت به آن‌دو دچار دل‌سوزی شوید.

ولی کسی که مردم را به‌ناحق می‌زند، دوزخی‌ست. پیامبرr در این حدیث در معرفیِ دومین گروهِ دوزخی فرمود: «وَنِسَاءٌ کَاسِیَاتٌ عَارِیَاتٌ مُمِیلاَتٌ مَائِلاَتٌ، رُؤُوسُهُنَّ کَأَسْنِمَةِ البُخْتِ المائِلَةِ لا یَدْخُلْنَ الجَنَّةَ، وَلا یَجِدْنَ رِیحَهَا، وإنَّ رِیحَهَا لَیُوجَدُ مِنْ مَسِیرَةِ کَذَا وَکذَا»؛ یعنی: «و (گروه دوم:) زنانِ نیم‌برهنه‌ای که لباس دارند، اما در حقیقت برهنه‌ و عشوه‌گرند و (از اطاعت پروردگار روی‌گردان هستند و) دیگران را نیز در فتنه می‌اندازند؛ سرهایشان را مانند کوهان شتر برآمده می‌سازند؛ این‌ها وارد بهشت نمی‌شوند و بوی بهشت به مشامشان نمی‌رسد؛ در حالی که بوی بهشت از مسافتی دور احساس می‌شود».

«کَاسِیَاتٌ عَارِیَاتٌ»؛ یعنی لباس دارند، اما از لباس تقوا، عاری‌اند؛ همان‌گونه که الله متعال می‌فرماید:

﴿وَلِبَاسُ ٱلتَّقۡوَىٰ ذَٰلِکَ خَیۡرٞ                                         [الأعراف: ٢٦]     

و لباس تقوا بهتر است.

لذا این حدیث، هم شامل زنانی می‌شود که لباس نازک یا تنگ و بدن‌نما می‌پوشند و هم شامل زنان بدکاری‌ست که هرچند لباس فراخ به‌تن دارند، اما از لباس تقوا و پرهیزگاری محروم و عاری‌اند. هم‌چنین عبارت «کَاسِیَاتٌ عَارِیَاتٌ» به زنان نیم‌برهنه‌ای تعبیر شده است که لباس‌هایشان تنگ و کوتاه، یا نازک و بدن‌نماست.

«مُمِیلاَتٌ مَائِلاَتٌ»؛ یعنی: زنان عشوه‌گری که با طنازی و آرایش‌های عجیب و غریب، دچار فتنه شده و با خودآرایی و استعمال انواع وسایل آرایشی، در انظار عمومی عرض اندام می‌کنند و با انحرافی که خود دارند، دیگران را نیز منحرف می‌گردانند. متأسفانه امروزه این آفت در میان زنان، رواج فراوانی یافته است؛ «مَائِلاَتٌ»، بدین معناست که این زن‌ها از حق و حقیقت و از شرم و حیایی که بر آن‌ها واجب است، منحرف شده‌اند و وقتی در کوچه و خیابان راه می‌روند، پای خود را همانند سربازان به زمین می‌کوبند و بی‌پروا نسبت به پیرامون خود، با دوستان و همراهان خود قهقهه سر می‌دهند؛ هم‌چنین هنگام که چیزی می‌خرند، با کمال بی‌شرمی بر سرِ هزار تومان با فروشنده چانه می‌زنند!

«رُؤُوسُهُنَّ کَأَسْنِمَةِ البُخْتِ المائِلَةِ»؛ یعنی: «سرهایشان را مانند کوهان شتر برآمده می‌سازند». «البُخْت» نوعی شتر است که کوهان بلندی دارد و کوهانش در هنگام حرکت، به چپ و راست متمایل می‌شود. این زنان دوزخی نیز در دنیا موهایشان را مانندِ کوهان شتر برآمده می‌سازند؛ حتی بدین منظور از گیره‌های مخصوص استفاده می‌کنند.

رسول‌اللهr پس از بیان ویژگی‌های چنین زنانی فرمود: «این‌ها وارد بهشت نمی‌شوند و بوی بهشت به مشامشان نمی‌رسد؛ در حالی که بوی بهشت از مسافتی دور احساس می‌شود». آری؛ بوی بهشت از مسافتی به طول هفتاد سال و بیش‌تر، به‌ مشام می‌رسد؛ اما زنی که چنین ویژگی‌های داشته باشد، آن‌قدر از بهشت دور می‌گردد که بوی بهشت را نمی‌شنود.

این حدیث، بیان‌گر حرام بودن نوع پوششی‌ست که در حدیث به آن تصریح شده است؛ و نیز نشان می‌دهد که پوشیدن چنین لباس‌هایی، گناه کبیره است. هم‌چنان‌که عملِ مردانی که خود را به شکل زنان درمی‌آورند و نیز عمل زنانی که خود را شبیه مردان می‌سازند، حرام می‌باشد. برخی از زن‌هایی که چنین روی‌کردی دارند، می‌گویند: نیت ما، این نیست که خود را به شکل مردان درآوریم یا از زنان بدکار و از زنان غربی تقلید کنیم. در پاسخ چنین کسانی باید بگوییم که نفس این کار، حرام است؛ چه به‌قصد باشد و چه بدون قصد؛ اما اگر به‌قصد باشد، بدتر است.

***




([1]) صحیح بخاری، ش: (5885، 5886).

([2]) صحیح أبی داود، از آلبانی/، ش: 3545.

([3]) صحیح مسلم، ش: 2128.

291- باب: حرام بودن خلوت کردن با زن نامحرم

291- باب: حرام بودن خلوت کردن با زن نامحرم

الله متعال می‌فرماید:

﴿وَإِذَا سَأَلۡتُمُوهُنَّ مَتَٰعٗا فَسۡ‍َٔلُوهُنَّ مِن وَرَآءِ حِجَابٖ               [الأحزاب : ٥٣]      

و چون از همسران پیامبر، چیزی می‌خواستید، از پشت پرده بخواهید.

 

1636- وعن عقبةَ بن عامرٍt أنَّ رسولَ اللهِr قَالَ: «إیَّاکُمْ وَالدُّخُولَ عَلَى النِّسَاءِ»؛ فَقَالَ رَجُلٌ مِنَ الأنْصَارِ: أفَرَأیْتَ الحَمْوَ؟ قَالَ: «الحَمْوُ المَوْتُ». [متفق علیه]([1])

ترجمه: عقبه بن عامرt می‌گوید: رسول‌اللهr فرمود: «از رفتن به نزد زنان بیگانه بپرهیزید». مردی از انصار عرض کرد: درباره‌ی خویشاوندان شوهر چه می‌فرمایی؟ فرمود: «فتنه‌اش (بیش‌تر و مانندِ) مرگ است».

1637- وعن ابن عباسٍ$ أنَّ رسولَ اللهِr قَالَ: «لا یَخْلُونَّ أَحَدُکُمْ بامْرَأَةٍ إِلاَّ مَعَ ذِی مَحْرَمٍ». [متفق علیه]([2])

ترجمه: ابن‌عباس$ می‌گوید: رسول‌اللهr ‌فرمود: «هیچ مردی با هیچ زنِ بیگانه‌ای خلوت نکند؛ مگر آن‌که محرمی با زن باشد».

1638- وعن بُریدَةَt قَالَ: قَالَ رسولُ اللهr: «حُرْمَةُ نِسَاءِ المُجَاهِدِینَ عَلَى القَاعِدِینَ کَحُرْمَةِ أُمَّهَاتِهِمْ، مَا مِنْ رَجُلٍ مِنَ القَاعِدِیْنَ یَخْلُفُ رَجُلاً مِنَ المُجَاهِدِینَ فی أهْلِهِ، فَیَخُونُهُ فِیهِمْ إِلاَّ وَقَفَ لَهُ یَوْمَ القِیَامَةِ، فَیَأْخُذُ مِنْ حَسَنَاتِهِ مَا شَاءَ حَتَّى یَرْضى»؛ ثُمَّ التَفَتَ إلَیْنَا رسولُ اللهِr فَقال: «مَا ظَنُّکُمْ؟» [روایت مسلم]([3])

ترجمه: بریدهt می‌گوید: رسول‌اللهr فرمود: «حرمت زنان مجاهدان بر مردان خانه‌نشین، مانند حرمت مادرانشان می‌باشد؛ چنان‌چه مرد خانه‌نشینی- که به عذری به جهاد نرفته است- به‌عنوان جانشینِ یک مجاهد، خانواده‌ی او را سرپرستی ‌کند و درباره‌ی آنان به مجاهد، خیانت ‌ورزد، روز قیامت مجاهد بالای سرِ خیانت‌کننده می‌ایستد و آن‌قدر از نیکی‌هایش می‌گیرد تا این‌که راضی شود». سپس رسول‌اللهr به ما رو کرد و فرمود: «گمان شما چیست؟ (آیا چیزی از نیکی‌های خیانت‌کننده باقی می‌مانَد؟)»

شرح

مولف/ بابی درباره‌ی حرام بودن خلوت کردن با زن بیگانه گشوده است؛ منظور از زن بیگانه، زنِ نامحرم مانند دخترعمو، دخترعمه، دخترخاله و امثالِ آن‌ها یا زنی‌ست که از نزدیکان و محارم انسان نیست؛ خلوت کردن با زن بیگانه، حرام می‌باشد و هر زن و مردی که با یک‌دیگر خلوت کنند، سومینشان شیطان است؛ شما درباره‌ی دو نفر که سومینشان شیطان است، چه گمانی دارید؟ بدون شک این دو نفر در معرض فتنه و فساد قرار دارند. پناه بر الله!

سپس مولف/ این آیه را ذکر کرده است که اللهY می‌فرماید:

 ﴿وَإِذَا سَأَلۡتُمُوهُنَّ مَتَٰعٗا فَسۡ‍َٔلُوهُنَّ مِن وَرَآءِ حِجَابٖ              [الأحزاب : ٥٣]      

و چون از همسران پیامبر، چیزی می‌خواستید، از پشت پرده بخواهید.

این حُکم، عام است و بدین معناست که از رفتن به نزد زنان نامحرم بپرهیزید و آن‌گاه که از آن‌ها چیزی می‌خواهید، از پُشت پرده بخواهید تا خلوت صورت نگیرد. سپس مولف/ حدیثی بدین مضمون آورده است که عقبه بن عامرt می‌گوید: رسول‌اللهr فرمود: «از رفتن به نزد زنان بیگانه بپرهیزید». مردی از انصار عرض کرد: درباره‌ی خویشاوندان شوهر چه می‌فرمایی؟ فرمود: «فتنه‌اش (بیش‌تر و مانندِ) مرگ است».

منظور از خویشاوندان شوهر، برادر، عمو و داییِ اوست؛ اما پدرشوهر و پسرِ شوهر از همسرِ دیگرش، جزو محارم هستند. رسول‌اللهr فرمود: تنه‌ی خویشان شوهر، مانند مرگ است. این، تعبیر دقیق و جامعی‌ست؛ یعنی همان‌گونه که انسان از مرگ می‌گریزد، باید از خلوت کردن خویشان و نزدیکان خویش با همسر خود جلوگیری کند. این، هشداری شدید و جدی‌ست؛ زیرا خلوت کردن خویشاوندان انسان با همسرش از خلوت کردن بیگانگان با همسرِ وی خطرناک‌تر است؛ با این حال، برخی از مردم در این‌باره کوتاهی و سهل‌انگاری می‌کنند و به سادگی اجازه می‌دهند که برادر بالغشان در خانه، با همسرشان تنها باشد؛ این، حرام و نارواست؛ زیرا شیطان همانند خون در بدن انسان جریان می‌یابد. اگر خانه مشترک باشد، راهش این است که محل زنان و مردان را با درب از هم جدا کند و کلید را نزد خود نگه دارد؛ البته با نصب درب و جدا کردن خانه‌ی برادرش، درب را قفل کند و کلید را بردارد تا هرگونه زمینه‌ای برای فساد، از میان برود. یکی از نمونه‌های خلوت حرام، این است که خانواده‌های مرفهی که راننده‌ی شخصی دارند، اجازه می‌دهند که راننده با همسر یا دخترشان تنها شود؛ این، حرام است و بلکه خلوت کردن در ماشین به‌مراتب از خلوت کردن در خانه بدتر می‌باشد؛ زیرا این امکان برای آن‌ها وجود دارد که با هم بر سر فساد و بدکاری توافق کنند و به محلّ دل‌خواهشان بروند و بدون هیچ مانعی مرتکب آن عمل زشت شوند. لذا هیچ مرد باغیرتی نباید اجازه دهد که همسر یا خواهر یا دخترش به‌تنهایی با راننده- حتی برای پنج دقیقه- سوار ماشین شود. درباره‌ی کسی که به هر بهانه‌ای ناموس خود را با بیگانگان تنها می‌گذارد، بیمِ آن می‌رود که دیّوث و بی‌غیرت باشد؛ زیرا زمینه‌ی فساد و بدکاری را برای ناموس خود فراهم می‌سازد.

***




([1]) صحیح بخاری، ش: 5232؛ و صحیح مسلم، ش: 2172.

([2]) صحیح بخاری، ش: 5233؛ و صحیح مسلم، ش: 1341. [این حدیث پیش‌تر به شماره‌ی 997 نیز گذشت. (مترجم)]

([3]) صحیح مسلم، ش: 1897.

290- باب: حرام بودن نگریستن به زن بیگانه و نوجوان زیبا بدون ضرورتی شرعی

290- باب: حرام بودن نگریستن به زن بیگانه و نوجوان زیبا بدون ضرورتی شرعی

الله متعال می‌فرماید:

﴿قُل لِّلۡمُؤۡمِنِینَ یَغُضُّواْ مِنۡ أَبۡصَٰرِهِمۡ                                       [النور : ٣٠]      

به مردان مؤمن بگو: چشمانشان را پایین بگیرند.

و می‌فرماید:

﴿إِنَّ ٱلسَّمۡعَ وَٱلۡبَصَرَ وَٱلۡفُؤَادَ کُلُّ أُوْلَٰٓئِکَ کَانَ عَنۡهُ مَسۡ‍ُٔولٗا ٣٦   [الإسراء: ٣٦]        

بی‌گمان گوش و چشم و دل، همه، بازخواست خواهند شد.

و می‌فرماید:

﴿یَعۡلَمُ خَآئِنَةَ ٱلۡأَعۡیُنِ وَمَا تُخۡفِی ٱلصُّدُورُ ١٩                               [غافر: ١٩]       

(الله) خیانت چشم‌ها و آن‌چه را سینه‌ها پنهان می‌دارند، می‌داند.

و می‌فرماید:

﴿إِنَّ رَبَّکَ لَبِٱلۡمِرۡصَادِ ١٤                                                       [الفجر: ١٤]     

بی‌گمان پروردگارت در کمین‌گاه است.

 

شرح

نووی/ بابی بدین عنوان گشوده است: «حرام بودن نگریستن به زن بیگانه و نوجوان زیبا بدون ضرورتی شرعی»؛ منظور از زن بیگانه، زنی‌ست که هیچ‌گونه محرمیتی میان شما و او نیست؛ چه خویشاوند باشد و چه غریبه. نگاه کردن به زن بیگانه حرام می‌باشد؛ زیرا الله متعال به پایین گرفتن چشم‌ها دستور داده است:

﴿قُل لِّلۡمُؤۡمِنِینَ یَغُضُّواْ مِنۡ أَبۡصَٰرِهِمۡ وَیَحۡفَظُواْ فُرُوجَهُمۡۚ ذَٰلِکَ أَزۡکَىٰ لَهُمۡۚ إِنَّ ٱللَّهَ خَبِیرُۢ بِمَا یَصۡنَعُونَ ٣٠            [النور : ٣٠] 

به مردان مؤمن بگو: چشمانشان را پایین بگیرند و شرمگاه‌هایشان را حفظ کنند. این، برایشان پاکیزه‌تر است. بی‌گمان الله به کردارشان آگاه است.

بدین ترتیب پایین گرفتن چشم‌ها را پیش از حفظ شرمگاه ذکر فرمود و این، نشان می‌دهد عدم حفاظت چشم‌ها به عدمِ حفاظت شرمگاه می‌انجامد و کسی که چشم‌‌چرانی نماید یا چشمانش را از نگریستن به زنان بیگانه حفاظت نکند، به زنان دل‌بستگی پیدا کرده، نگاه‌ها ادامه می‌یابد و به سخن گفتن و خلوت، و در نهایت به فحشا و بدکاری می‌انجامد؛ از این‌رو نگاه به نامحرم، انگیزه‌‌ای به سوی بدکاری‌ست و به همین سبب الله متعال به پایین گرفتن چشم‌ها دستور داده است. اللهU می‌فرماید:

﴿یَعۡلَمُ خَآئِنَةَ ٱلۡأَعۡیُنِ وَمَا تُخۡفِی ٱلصُّدُورُ ١٩                                [غافر: ١٩] 

(الله) خیانت چشم‌ها و آن‌چه را سینه‌ها پنهان می‌دارند، می‌داند.

منظور از خیانت چشم‌ها، دزدانه نگاه کردن یا نگریستنی‌ست که مردم، متوجه نشوند؛ اما اللهU از چنین نگاهی آگاه است و می‌داند که در دلِ هر کسی چه می‌گذرد و از نیت‌های نیک و بدِ همگان آگاهی دارد؛ بلکه آینده‌ی هر کسی و وسوسه‌های درونیِ او را می‌داند. اللهU می‌فرماید:

﴿إِنَّ ٱلسَّمۡعَ وَٱلۡبَصَرَ وَٱلۡفُؤَادَ کُلُّ أُوْلَٰٓئِکَ کَانَ عَنۡهُ مَسۡ‍ُٔولٗا ٣٦    [الإسراء: ٣٦] 

بی‌گمان گوش و چشم و دل، همه، بازخواست خواهند شد.

آری؛ انسان درباره‌ی آن‌چه شنیده است، بازخواست می‌شود و باید پاسخ دهد که با گوش‌هایش چه چیزهایی شنیده است؟ آیا به سخنان حرام گوش سپرده یا با گوش کردن به صدای زنی نامحرم و بیگانه، لذت برده است؟ هم‌چنین هرکسی درباره‌ی چشم و دلش بازخواست می‌گردد و باید پاسخ‌گو باشد؛ لذا بر انسان، واجب است که خویشتن را از هرگونه گناهی حفاظت کند. گفتنی‌ست: نگاه کردن به صورت، سر، دست‌ها، ساعد و ساق پای زنی که بیگانه نیست و ازدواج با او برای انسان، حرام می‌باشد، ایرادی ندارد؛ مگر این‌که انسان دچار وسوسه شود و در فتنه بیفتد؛ در این صورت نباید به او نگاه کند. مثلاً انسان، خواهر رضاعی دارد که زیباست؛ می‌دانید که خواهر رضاعی، مانندِ خواهر نَسَبی‌ست؛ اما اگر کسی می‌ترسد که با نگاه کردن به خواهر رضاعی‌اش دچار فتنه و وسوسه شود، نباید به او نگاه کند؛ بلکه بر او واجب است که نگاهش را پایین بگیرد و بر خواهرش نیز واجب می‌باشد که از او حجاب بگیرد؛ زیرا وجوب حجاب برای درامان ماندن از فتنه است و اگر خوف فتنه یا وسوسه وجود داشت، حجاب گرفتن از محارم نیز واجب است. لذا نگاه کردن به دخترعمه، دخترخاله، و نیز خواهرزن و زن‌برادر و دیگر زنان نامحرم، جایز نیست. خلاصه این‌که نگریستن به زنان نامحرم، به‌طور مطلق ناروا می‌باشد و نگاه کردن به محارم در صورتی‌ نارواست که خوف فتنه باشد.

***

1630- وعن أَبی هریرةَt أنَّ النَّبِیَّr قَالَ: «کُتِبَ عَلَى ابْن آدَمَ نَصِیبُهُ مِنَ الزِّنَا مُدْرِکٌ ذَلِکَ لا مَحَالَةَ: العَیْنَانِ زِنَاهُمَا النَّظَرُ، وَالأُذُنَانِ زِنَاهُمَا الاسْتِمَاعُ، وَاللِّسَانُ زِناهُ الکَلاَمُ، وَالیَدُ زِنَاهَا البَطْشُ، وَالرِّجْلُ زِنَاهَا الخُطَا، والقَلْبُ یَهْوَى وَیَتَمَنَّى، وَیُصَدِّقُ ذَلِکَ الفَرْجُ أَوْ یُکَذِّبُهُ». [متفق علیه؛ این، لفظ مسلم می‌باشد و روایت بخاری، مختصر است.]([1])

ترجمه: ابوهریرهt می‌گوید: پیامبرr فرمود: «نصیب آدمی‌زاد از زنا نوشته شده است که ناگزیر به آن دچار می‌شود: زنای چشم، نگاه کردن و زنای گوش، گوش دادن و زنای زبان، سخن گفتن و زنای دست، گرفتن و زنای پا، گام نهادن می‌باشد؛ و قلب- به سوی حرام- میل و آزرو می‌کند و این شرمگاه است که آن‌را تصدیق یا تکذیب می‌نماید».

شرح

مولف/ پس از ذکر آیاتی در این باب، حدیثی بدین مضمون آورده است که ابوهریرهt می‌گوید: پیامبرr فرمود: «نصیب آدمی‌زاد از زنا نوشته شده است که ناگزیر به آن دچار می‌شود»؛ یعنی هر انسانی به بخشی از زنا دچار می‌گردد؛ مگر آن‌که الله او را حفاظت کند. سپس پیامبرr نمونه‌هایی از زنا را بیان نمود و فرمود: «زنای چشم، نگاه کردن است»؛ یعنی مردی به زنی نامحرم نگاه کند؛ اگرچه نگاهش از روی شهوت نباشد. این، نوعی زناست که از آن، به زنای چشم یاد فرمود و افزود: «و زنای گوش، گوش دادن می‌باشد»؛ بدین معنا که انسان به صدای زنی نامحرم گوش دهد و لذت ببرد. در ادامه فرمود: «و زنای زبان، سخن گفتن و زنای دست، گرفتن است»؛ بدین‌سان که انسان به زنِ نامحرم دست بزند. آن‌گاه فرمود: «و زنای پا، گام نهادن می‌باشد؛ و قلب- به سوی حرام- میل و آزرو می‌کند و این شرمگاه است که آن‌را تصدیق یا تکذیب می‌نماید»؛ یعنی اگر انسان زنا کند، در واقع زنای چشم و گوش و دست و پایش را تحقق بخشیده است و چنان‌چه مرتکب زنا نشود و از زنای شرمگاه خودداری کند، زنای سایر اندامش را محقق نکرده است. این حدیث، از وابستگی و ارتباط با زنان نامحرم برحذر می‌دارد؛ یعنی انسان باید از گوش دادن به صدای زنان، و نیز از نگریستن و دست زدن به آن‌ها یا از رفتن به سوی آن‌ها بپرهیزد و به هوش باشد که مبادا به زنی نامحرم دل ببندد یا به او میل کند؛ همه‌ی این‌ها، نمونه‌هایی از زناست. لذا بر انسان خردمند و پاک‌دامن واجب است که هر یک از اندامش را از زنای مربوط به آن محافظت کند و اگر وسوسه یا احساسی به او دست داد، از گناه و معصیت خودداری کند؛ زیرا شیطان، همانند خون در وجودِ انسان جریان می‌یابد و نگاه، تیری زهرآلود از تیرهای شیطان است. گاه انسان در نگاهِ نخست به زنی وابستگی پیدا نمی‌کند؛ اما نگاه دوم و سوم که ادامه می‌یابد، مرد را به‌قدری شیفته و دل‌باخته‌ی زن می‌گرداند که همواره در فکر و خیالِ آن زن به سر می‌برد و آن زن، همه‌ی ذکر و فکرش می‌شود؛ هنگام برخاستن از آن زن یاد می‌کند و چون می‌نشیند، در ذکر و فکر معشوقه‌اش می‌باشد و آن‌گاه که سر بر بالین خواب می‌نهد، به آن زن می‌اندیشد و وقتی از خواب برمی‌خیزد، از معشوقه‌اش یاد می‌کند! و بدین‌سان در فتنه می‌افتد.

***

1631- وعن أَبی سعیدٍ الخُدریِّt عَنِ النَّبِیِّr قَالَ: «إیّاکُمْ والجُلُوس فِی الطُّرُقَاتِ»؛ قالوا: یَا رسولَ الله، مَا لَنَا مِنْ مَجَالِسِنَا بُدٌّ، نَتَحَدَّثُ فِیهَا. فَقَالَ رسولُ اللهr: «فَإذَا أبَیْتُمْ إِلاَّ المَجْلِسَ، فَأَعْطُوا الطَّرِیقَ حَقَّهُ»؛ قَالُوا: وَمَا حَقُّ الطَّریقِ یَا رسولَ اللهِ؟ قَالَ: «غَضُّ البَصَرِ، وَکَفُّ الأَذَى، وَرَدُّ السَّلاَمِ، والأمرُ بالمَعْرُوفِ، والنَّهیُ عنِ المُنْکَرِ». [متفقٌ علیه]([2])

ترجمه: ابوسعید خدریt می‌گوید: پیامبرr فرمود: «از نشستن بر سرِ راه‌ها (و معابر عمومی) بپرهیزید». اصحابy عرض کردند: ای رسول‌خدا! چاره‌ای جز این نداریم؛ زیرا می‌نشینیم و با هم صحبت می‌کنیم. رسول‌اللهr فرمود: «حال که چنین است، پس حقّ راه را رعایت کنید». پرسیدند: ای رسول‌خدا! حقّ راه چیست؟ فرمود: «حفاظت چشم‌ها (و خودداری از نگاه کردن به عابران)، اجتناب از اذیت و آزار رهگذران، جواب سلام، و امر به معروف و نهی از منکر».

1632- وعن أَبی طلحة زید بن سهلٍt قَالَ: کُنَّا قُعُوداً بالأفْنِیَةِ نَتَحَدَّثُ فِیهَا فَجَاءَ رسولُ اللهِr فَقَامَ عَلَینَا فَقَالَ: «مَا لَکُمْ وَلِمَجَالسِ الصُّعُدَاتِ؟ اجْتَنِبُوا مَجَالِسَ الصُّعُدَاتِ»؛ فقُلْنَا: إنَّمَا قَعَدْنَا لِغَیْرِ مَا بَأسٍ، قَعَدْنَا نَتَذَاکَرُ وَنَتَحَدَّثُ. قَالَ: «إمَّا لا فَأَدُّوا حَقَّهَا: غَضُّ البَصَرِ، وَرَدُّ السَّلاَمِ، وَحُسْنُ الکَلاَمِ». [روایت مسلم]([3])

ترجمه: ابوطلحه، زید بن سهلt می‌گوید: در جلوی خانه‌های خود نشسته بودیم که رسول‌اللهr تشریف آورد و بالای سرمان ایستاد و فرمود: «چرا بر سرِ راه‌ها می‌نشینید؟» گفتیم: ما به‌خاطر کاری نشسته‌ایم که ایرادی ندارد؛ نشسته‌ایم و با هم صحبت و گفتگو می‌کنیم. فرمود: «حال که این عمل را ترک نمی‌کنید، پس حقِ راه را رعایت نمایید که عبارتست از: پایین انداختن چشم، جواب سلام، و سخن نیک».

شرح

مولف/ پس از ذکر آیاتی درباره‌ی وجوب فروهشتن چشم، به ذکر احادیثی در این‌باره پرداخته است؛ از آن جمله حدیثی بدین مضمون که ابوسعید خدریt می‌گوید: پیامبرr فرمود: «از نشستن بر سرِ راه‌ها (و معابر عمومی) بپرهیزید». اصحابy عرض کردند: ای رسول‌خدا! چاره‌ای جز این نداریم؛ زیرا می‌نشینیم و با هم صحبت می‌کنیم. آن‌ها مانند بسیاری از مردم امروزی در حیاط یا جلوی خانه‌های خود می‌نشستند و با هم درباره‌ی مسایل دینی و دینوی صحبت می‌کردند. رسول‌اللهr فرمود: «حال که چنین است، پس حقّ راه را رعایت کنید». پرسیدند: ای رسول‌خدا! حقّ راه چیست؟ فرمود: «حفاظت چشم‌ها»؛ یعنی: خودداری از نگاه کردن به عابران؛ زیرا برخی از مردم در کوچه و در معابر می‌نشینند و هر رهگذری را از همان لحظه‌ای که می‌آید تا زمانی که میرود، زیرِ نظر می‌گیرند. این بر خلافِ فرمان نبوی مبنی بر خودداری از نگریستن به رهگذران است؛ به‌ویژه نگاه کردن به زنان که خیلی بدتر است. لذا حفاظت چشم در این حدیث دو جنبه دارد: خودداری از نگاه کردن به زنان رهگذر؛ و نیز پرهیز از زیر نظر گرفتن هر رهگذری که از آن‌جا عبور می‌کند؛ زیرا چه‌بسا خجالت می‌کشد و اذیت می‌شود.

دومین حقّ راه، «اجتناب از اذیت و آزار رهگذران» می‌باشد و نباید هیچ رهگذری را با گفتار یا رفتارِ خود اذیت کنید؛ یعنی نباید سخنی بگویید که به گوشَش برسد و ناراحت شود یا مبادا با دراز کردن پاهای خود، راه را بر او تنگ کنید. سومین حقّ راه، این است که اگر کسی سلام کرد، «پاسخ سلامِ» او را مطابق آموزه‌های دینی بدهید؛ یعنی اگر به شما السلام‌علیکم گفت، بر شما واجب است که لااقل به او بگویید: وعلیکم‌السلام؛ و گفتنِ عبارت‌هایی از قبیل: «به‌به! خوش‌ آمدی» و امثال آن، برای ادای این واجب شرعی، کافی نیست؛ زیرا الله متعال می‌فرماید:

﴿وَإِذَا حُیِّیتُم بِتَحِیَّةٖ فَحَیُّواْ بِأَحۡسَنَ مِنۡهَآ أَوۡ رُدُّوهَآ                    [النساء : ٨٦]       

و هنگامی که به شما سلام می‌گویند، بهتر یا همانند آن پاسخ دهید.

چهارمین حقّ راه، «امر به معروف و نهی از منکر» می‌باشد؛ یعنی اگر دیدید که کسی در انجام کار نیک و پسندیده‌ای کوتاهی کرد، به او تذکر دهید و امر به معروف نمایید؛ معروف، همان کار یا روش پسندیده‌ای‌ست که مورد تأیید شریعت می‌باشد و در عُرف مردم به عنوان امری نیک و پسندیده، پذیرفته شده است، ناگفته نماند که در این میان، تأیید شریعت، اعتبار دارد؛ یعنی آن‌چه شریعت تأیید کند، پسندیده است و آن‌چه که تأیید نکند، ناپسند می‌باشد؛ اگرچه مردم، آن را نیک بپندارند. لذا اگر نماز خوانده و در کوچه نشسته بودید و شخصی را دیدید که نماز نمی‌خوانَد، به او یادآوری کنید که نمازش را با جماعت ادا نماید و به همین ترتیب درباره‌ی سایر کارها نیز امر به معروف و نهی از منکر کنید. حدیث زید بن سهلt نیز به همین مضمون است و شاهد موضوع، حفاظت و فروهشتن چشم می‌باشد که در هر دو حدیث آمده است.

***

1633- وعن جریرٍt قَالَ: سألْتُ رسولَ اللهr عن نَظَرِ الفَجْأَةِ، فَقَالَ: «اصْرِفْ بَصَرَکَ». [روایت مسلم]([4])

ترجمه: جریرt می‌گوید: از رسول‌اللهr درباره‌ی نگاه ناگهانی و ناخواسته پرسیدم؛ فرمود: «چشمَت را برگردان».

1634- عن أُم سَلَمَة& قالَتْ: کنتُ عِنْدَ رسول اللهr وعندهُ مَیْمُونَة، فَأقْبَلَ ابنُ أُمِّ مَکْتُومٍ، وَذَلِکَ بَعْدَ أنْ أُمِرْنَا بِالحِجَابِ؛ فَقَالَ النَّبِیُّr: «احْتَجِبَا مِنْهُ»؛ فَقُلْنَا: یَا رسولَ اللهِ، ألَیْسَ هُوَ أعْمَى لا یُبْصِرُنَا، وَلا یَعْرِفُنَا؟ فَقَالَ النَّبِیُّr: «أفَعَمْیَاوَانِ أنتُما أَلَسْتُمَا تُبْصِرَانِهِ»؟! [روایت ابوداود و ترمذی؛ ترمذی، این حدیث را حسن صحیح دانسته است.]([5])

ترجمه: ام‌سلمه& می‌گوید: پس از این‌که به ما دستور حجاب داده شده بود، با میمونه& در حضور پیامبرr بودم که ابن‌ام‌مکتومt آمد. پیامبرr فرمود: «از او حجاب بگیرید». گفتیم: ای رسول‌خدا! مگر او نابینا نیست؛ نه ما را می‌بیند و نه ما را می‌شناسد؟ پیامبرr فرمود: «آیا شما هم نابینا هستید و او را نمی‌بینید؟»

1635- وعن أَبی سعیدٍt أنَّ رسول اللهr قَالَ: «لا یَنْظُرُ الرَّجُلُ إِلَى عَوْرَةِ الرَّجُلِ، وَلا المَرْأَةُ إِلَى عَوْرَةِ المَرْأَةِ، وَلا یُفْضِی الرَّجُلُ إِلَى الرَّجُلِ فی ثَوْبٍ وَاحِدٍ، وَلا تُفْضی المَرْأةُ إِلَى المَرْأَةِ فی الثَّوْبِ الواحِدِ». [روایت مسلم]([6])

ترجمه: ابوسعیدt می‌گوید: رسول‌اللهr فرمود: «مرد نباید به عورتِ مرد دیگری نگاه کند و زن نیز نباید به عورت زنی دیگر بنگرد؛ دو مرد نباید زیرِ یک پارچه- یا در یک بستر- قرار گیرند و دو زن نیز نباید زیر یک پارچه قرار گیرند (یا در یک بستر بخوابند)».([7])

 

شرح

مولف/ در ادامه‌ی این باب، حدیثی بدین مضمون آورده است که جریرt می‌گوید: از رسول‌اللهr درباره‌ی نگاه ناگهانی و ناخواسته پرسیدم؛ فرمود: «چشمَت را برگردان». از این حدیث چنین برداشت می‌شود که نگاه ناگهانی و ناخواسته‌ی مرد به زن نامحرم، موردی ندارد؛ زیرا بدون قصد و اراده‌ی انسان است. حدیث دیگری که مولف/ ذکر کرده، بدین مضمون است که ام‌سلمه& می‌گوید: پس از این‌که به ما دستور حجاب داده شده بود، با میمونه& در حضور پیامبرr بودم که ابن‌ام‌مکتومt آمد. پیامبرr فرمود: «از او حجاب بگیرید». گفتیم: ای رسول‌خدا! مگر او نابینا نیست؛ نه ما را می‌بیند و نه ما را می‌شناسد؟ پیامبرr فرمود: «آیا شما هم نابینا هستید و او را نمی‌بینید؟» اما این حدیث، ضعیف است و همه‌ی احادیث صحیح، این حدیث را رد می‌کنند؛ چنان‌که رسول‌اللهr به فاطمه بنت قیس& فرمود: «عده‌ی خود را در خانه‌ی پسرعمویت، ابن‌ام‌مکتوم سپری کن که نابیناست و می‌توانی لباست را درآوری». این حدیث، در "صحیحین" آمده است؛ وی امام احمد/ درباره‌ی حدیثی که مولف/ ذکر کرده، فرموده است: رفعِ این حدیث، اشتباه می‌باشد؛ یعنی از پیامبرr ثابت نشده است؛ از این‌رو نگاه کردن زن به مرد نامحرم اشکالی ندارد؛ البته به‌شرطی که نگاهی عادی باشد، نه از روی شهوت یا لذت. به همین خاطرست که مردان بدون این‌که صورت خود را بپوشانند، در کوچه و بازار راه می‌روند و زن‌ها نیز آن‌ها را می‌بینند؛ اگر دیدن مرد برای زن حرام بود، پس مردها نیز باید صورت خود را می‌پوشاندند و مانند زن‌ها حجاب می‌گرفتند. اما ناگفته نماند که نگاه کردن مرد به زن، نارواست.

مولف/ حدیثی بدین مضمون نیز آورده است که ابوسعید خدریt می‌گوید: پیامبرr فرمود: «مرد نباید به عورتِ مرد دیگری نگاه کند و زن نیز نباید به عورت زنی دیگر بنگرد؛ دو مرد نباید زیرِ یک پارچه- یا در یک بستر- قرار گیرند و دو زن نیز نباید زیر یک پارچه قرار گیرند (یا در یک بستر بخوابند یا بدن‌هایشان با هم تماس پیدا کند)». در این حدیث آمده است: «لا تَنْظُر الْمَرْأَة إِلَى عَوْرَة الْمَرْأَة»؛ یعنی: «زن به عورتِ زن نگاه نکند». رسول‌اللهr در این حدیث زنِ بیننده یا زنی را مخاطب قرار داده است که نگاه می‌کند، نه زنی که به او نگاه می‌شود و لباس پوشیده است؛ یعنی چه‌بسا زنی که لباس به تن دارد، برای قضای حاجت، لباسش را دربیاورد؛ و هیچ زنی حق ندارد به عورتِ هم‌جنس خود نگاه کند. حدیث، این را می‌گوید؛ نه این‌که عورت زن از ناف تا زانوست. کسی که چنین پنداری دارد، فریب شیطان را خورده است؛ لذا باید ببینیم که نحوه‌ی پوشش زنان در دوره‌ی پیامبرr چگونه بوده است. زن در دوران پیامبرr در خانه‌اش، یعنی در حضورِ زنان یا مردانی که محرمش بودند، لباسی می‌پوشید که از کف دست تا قوزک پا را می‌پوشاند.

در این حدیث آمده است: «لا یَنْظُر الرَّجُلُ إِلَى عَوْرَةِ الرَّجُلِ»؛ یعنی: «مرد نیز نباید به عورتِ مرد نگاه کند». با این حال مردها در دوران پیامبرr ازار و ردا- پیراهن و شلوار- می‌پوشیدند و فقط به ازار یا شلوار بسنده نمی‌کردند؛ اگرچه برهنه بودن سینه و شانه‌ی مرد در مقابل مردی دیگر جایز است؛ خوبست به حدیثی در این‌باره اشاره کنم؛ سهل بن سعد t می‌گوید: زنی، خودش را به نبی اکرمr عرضه کرد. مردی گفت: ای رسولýخدا! او را به ازدواج من درآور. رسول‌اللهr از آن مرد پرسید: «آیا چیزی برای مهرش داری»؟ گفت: «تنها چیزی که دارم، ازارِ من است». چگونه می‌توانست ازارش را به عنوان مهریه به آن زن بدهد؟ اگر ازارش را به آن زن می‌داد، خود چیزی برای پوشیدن نداشت و اگر خود آن را می‌‌پوشید، آن زن بدون مهر می‌ماند! لذا رسول‌اللهr به او فرمود: «برو چیزی پیدا کن؛ اگر چه انگشتری آهنی باشد».([8]) شاهد موضوع، این‌جاست که برای مرد ایرادی ندارد که به پوشیدنِ لُنگ یا ازاری که پایین‌تنه‌اش را می‌پوشاند، بسنده کند.

نکته: رعایت حجاب برای خدمت‌کاران خانگی، اهمیت و ضرورت فراوانی دارد و خطر بی‌حجابی برای چنین زنانی، به‌مراتب بیش‌تر و شدیدتر است؛ به‌ویژه در رابطه با خدمت‌کاران جوان و زیبا یا در حالتی که صاحب‌خانه پسران جوانی دارد.

***




([1]) صحیح بخاری، ش: (6343، 6612)؛ و صحیح مسلم، ش: 2657.

([2]) صحیح بخاری، ش: (2465، 6229)؛ و صحیح مسلم، ش: 2121. این حدیث پیش‌تر به‌شماره‌ی 195 آمده است.

([3]) صحیح مسلم، ش: 2161.

([4]) صحیح مسلم، ش: 2159.

([5]) ضعیف است؛ ضعیف الترمذی، ش: 536؛ و ضعیف أبی داود، از آلبانی/، ش: 887؛ آلبانی/ در مشکاۀ المصابیح، ش: 3116 این حدیث را ضعیف دانسته است.

([6]) صحیح مسلم، ش: 338.

([7]) از این حدیث چنین برداشت می‌شود که تماس مستقیم پوست دو مرد با یک‌دیگر یا پوست دو زن با یک‌دیگر روا نیست. [مترجم]

([8]) صحیح بخاری، ش: (5029، 5030، 5087 و...)؛ و مسلم، ش: 1425.

289- باب: آن‌چه به‌اشتباه ریا قلمداد می‌شود، اما ریا نیست

289- باب: آن‌چه به‌اشتباه ریا قلمداد می‌شود، اما ریا نیست

1629- وعن أَبی ذرٍّt قَالَ: قِیلَ لِرسولِ اللهr: أرَأیْتَ الرَّجُلَ الَّذِی یَعْمَلُ العَمَلَ مِنَ الخَیْرِ، وَیَحْمَدُهُ النَّاسُ عَلَیْهِ؟ قَالَ: «تِلْکَ عَاجِلُ بُشْرَى المُؤْمِنِ». [روایت مسلم]([1])

ترجمه: ابوذرt می‌گوید: از رسول‌اللهr سوال شد: درباره‌ی مردی که کارِ نیکی انجام می‌دهد و مردم او را به‌خاطر آن کار می‌ستایند، چه می‌فرمایی؟ فرمود: «این، مژده‌ای زودهنگام برای مومن است».

شرح

مولف/ با گشودن این باب بدین موضوع پرداخته است که گاه انسان چیزی را ریا می‌پندارد و گمان می‌برد که ریاست؛ اما ریا نیست. وی در این‌باره حدیثی بدین مضمون آورده است که ابوذرt می‌گوید: از رسول‌اللهr سوال شد: درباره‌ی مردی که کارِ نیکی انجام می‌دهد و مردم او را به‌خاطر آن کار می‌ستایند، چه می‌فرمایی؟ فرمود: «این، مژده‌ای زودهنگام برای مومن است». صورت مسأله، این است که شخصی خالصانه و بدون توجه به این‌که مردم می‌دانند و می‌بینند یا خیر، کار نیکی انجام می‌دهد؛ سپس بی‌آن‌که خودش خواسته باشد، مردم از او تعریف می‌کنند و می‌گویند: فلانی، آدم نیکوکاری‌ست؛ پیامبرr این را مژده‌ای زودهنگام برای مومن قلمداد فرمود که نشان از مژده‌ای اخروی برای چنین شخصی دارد؛ زیرا مردم، گواهان و شاهدان الاهی در زمین پروردگارند؛ هم‌چنان‌که صحابه# از کنار جنازه‌ای گذشتند و از او به‌نیکی یاد کردند. پیامبرr فرمود: «واجب شد». سپس از کنار جنازه‌ی دیگری گذشتند و او را نکوهش کردند. پیامبرr فرمود: «واجب شد». عمر بن خطابt پرسید: چه چیزی واجب شد؟ فرمود: «شخص نخست را ستودید؛ پس بهشت برایش واجب شد و از شخص دوم به‌بدی یاد کردید؛ پس آتش دوزخ بر او واجب گشت. شما، گواهانِ الله در زمین هستید».([2]) تفاوت مژده‌ی زودهنگامِ مومن با ریا، در این است که شخصِ ریاکار عمل نیکی را تنها از آن جهت انجام می‌دهد که مردم او را ببینند و بدین‌سان در نیتش شرک به الله وجود دارد و غیرالله را در نیت خود شریک می‌کند؛ اما نیت مومن، خالص برای اللهU می‌باشد و به هیچ عنوان برایش مهم نیست که مردم از او تعریف یا او را نکوهش نمایند؛ اما انسان هرچه‌قدر پنهان‌کار باشد و عملی را مخفیانه انجام دهد و گمان کند که مردم نمی‌دانند، باز هم مردم سر از کارَش درمی‌آورند؛ اگر کار نیک و شایسته‌ای انجام دهد، او را می‌ستایند و از او به‌نیکی یاد می‌کنند؛ این، ریا نیست؛ بلکه مژده‌ای زودهنگام برای مومن می‌باشد. و هرکه مردم از او به‌نیکی یاد کنند، امید است که بهشتی باشد. لذا به تفاوت مژده‌ی زودهنگام مومن و ریا پی بردیم.

***




([1]) صحیح مسلم، ش: 2642.

([2]) ر.ک: حدیث شماره‌ی 957.

288- باب: حرام بودن ریا

288- باب: حرام بودن ریا

الله متعال می‌فرماید:

﴿وَمَآ أُمِرُوٓاْ إِلَّا لِیَعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مُخۡلِصِینَ لَهُ ٱلدِّینَ حُنَفَآءَ                    [البینة: ٥]       

و فرمان نیافتند جز آن‌که الله را مخلصانه و بر پایه‌ی آیین توحیدی، در حالی عبادت کنند که دین و عبادت را ویژه‌ی او بدانند.

و می‌فرماید:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تُبۡطِلُواْ صَدَقَٰتِکُم بِٱلۡمَنِّ وَٱلۡأَذَىٰ کَٱلَّذِی یُنفِقُ مَالَهُۥ رِئَآءَ ٱلنَّاسِ  [البقرة: ٢٦٤] 

ای مؤمنان! صدقات و بخشش­هایتان را با منت و آزار باطل نکنید؛ مانند کسی که مالش را برای خودنمایی به مردم انفاق می‏کند.

و نیز می‌فرماید:

﴿یُرَآءُونَ ٱلنَّاسَ وَلَا یَذۡکُرُونَ ٱللَّهَ إِلَّا قَلِیلٗا ١٤٢                    [النساء : ١٤٢] 

و در برابر مردم ریا و خودنمایی می­کنند و الله را جز اندکی یاد نمی­کنند.

 

شرح

امام نووی/ بابی درباره‌ی حرام بودن ریا گشوده است؛ ریا به معنای خودنمایی‌ست؛ بدین‌سان که انسان هنگامِ عبادتِ پروردگارش چنین وانمود کند که عبادتش را به‌نیکی انجام می‌دهد تا مردم او را ببینند و بگویند: عجب آدمِ عبادت‌گزاری‌ست! چه خوب عبادت می‌کند! لذا هدفش از عبادت، این است که مردم از او تعریف کنند و عبادت را وسیله‌ای برای نزدیک شدن به مردم قرار می‌دهد؛ می‌دانید که اگر بخواهد مردم را عبادت کند تا به آن‌ها نزدیک شود، مرتکب شرک اکبر شده است؛ ولی هدفِ آدم ریاکار، این است که عبادتِ الله متعال را وسیله‌ای قرار دهد که مردم او را بستایند و بگویند: فلانی عابد و پارساست؛ یا بگویند: فلانی، زیاد روزه می‌گیرد! یا زیاد صدقه می‌دهد و آدمِ سخاوتمند و بخشنده‌ای‌ست! بدین‌سان عملی که انجام می‌دهد، خالص برای اللهU نیست و در پیِ این است که مردم از او تعریف کنند؛ از این‌رو خودنمایی می‌کند. ریا و خودنمایی در صورتی که اندک باشد، شرک اصغر است و چنان‌چه مستمر و فراوان باشد، شرک اکبر به‌شمار می‌آید. سپس مولف/ به آیاتی از قرآن کریم استدلال کرده است؛ از آن جمله این‌که الله متعال می‌فرماید:

﴿وَمَآ أُمِرُوٓاْ إِلَّا لِیَعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مُخۡلِصِینَ لَهُ ٱلدِّینَ حُنَفَآءَ                     [البینة: ٥] 

و فرمان نیافتند جز آن‌که الله را مخلصانه و بر پایه‌ی آیین توحیدی، در حالی عبادت کنند که دین و عبادت را ویژه‌ی او بدانند.

آری؛ مردم فرمان یافته‌اند که تنها الله را مخلصانه و بدور از شرک و ریا عبادت کنند؛ بدین‌سان که دین و عبادت را ویژه‌ی اللهU قرار دهند؛ نمازشان فقط برای الله متعال باشد؛ صدقه‌ای که می‌دهند، تنها برای الله متعال باشد و با اخلاص و پاکیِ نیت برای اللهU روزه بگیرند؛ حجی که به‌جا می‌آورند، تنها برای اللهU باشد و چون به کسی کمک می‌کنند، خالص برای اللهU کمک نمایند؛ خلاصه این‌که هر کارِ نیکی که انجام می‌دهند، مخلصانه و تنها برای اللهU باشد. اللهY در ادامه‌ی این آیه می‌فرماید: ﴿وَیُقِیمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ؛ یعنی: نماز را به کامل‌ترین شکل، ادا نمایند؛ این، معنای اقامه‌ی نماز است. ﴿وَیُؤۡتُواْ ٱلزَّکَوٰةَ؛ یعنی: زکات اموالشان رابدهند. سپس می‌فرماید:         ﴿وَذَٰلِکَ دِینُ ٱلۡقَیِّمَةِ؛ یعنی: این، همان آیین استوار و راستین است.

در قلبِ آدمِ مخلص هیچ جایی برای ریا نیست؛ زیرا او با عبادتی که انجام می‌دهد، تنها رضایت و خشنودی اللهU را می‌جوید و خواهان اجر و ثواب الاهی و رستگاری در سرای آخرت است. الله متعال می‌فرماید:

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تُبۡطِلُواْ صَدَقَٰتِکُم بِٱلۡمَنِّ وَٱلۡأَذَىٰ کَٱلَّذِی یُنفِقُ مَالَهُۥ رِئَآءَ ٱلنَّاسِ  [البقرة: ٢٦٤] 

ای مؤمنان! صدقات و بخشش­هایتان را با منت و آزار باطل نکنید؛ مانند کسی که مالش را برای خودنمایی به مردم انفاق می‏کند.

شاهدِ موضوع از این آیه، این‌جاست که می‌فرماید: ﴿کَٱلَّذِی یُنفِقُ مَالَهُۥ رِئَآءَ ٱلنَّاسِ: مانند کسی که مالش را برای خودنمایی به مردم انفاق می‏کند»؛ یعنی مالش را انفاق می‌کند تا مردم از او تعریف کنند وبگویند: چه آدمِ بخشنده‌ای‌ست! چه همه صدقه می‌دهد!

الله متعال می‌فرماید:

﴿یُرَآءُونَ ٱلنَّاسَ وَلَا یَذۡکُرُونَ ٱللَّهَ إِلَّا قَلِیلٗا ١٤٢                      [النساء : ١٤٢] 

و در برابر مردم ریا و خودنمایی می­کنند و الله را جز اندکی یاد نمی­کنند.

این، جزو ویژگی‌های منافقان است که تنها از روی کسالت و تنبلی به‌نماز می‌ایستند و نمازی که می‌خوانند، از روی نشاط و علاقه نیست؛ بلکه برای خودنمایی و نشان دادن به مردم، به نماز می‌ایستند. از این‌رو سخت‌ترین و دشوارترین نمازها برای منافقان در آن زمان که برق و امکانات امروزی وجود نداشت، نمازهای صبح و عشا بود؛ زیرا معلوم نمی‌شد که چه کسی به مسجد آمده و چه کسی نیامده است؛ یعنی منافقان فقط برای خودنمایی و نشان دادن به مردم، در نمازها حاضر می‌شدند. انفاق و بذل و بخششِ آن‌ها و نیز خروجشان برای جهاد، فقط برای خودنمایی بود؛ از این‌رو آن‌که اهل ریا و خودنمایی‌ست، به منافقان شباهت دارد. الله متعال می‌فرماید:

×﴿فَوَیۡلٞ لِّلۡمُصَلِّینَ ٤ ٱلَّذِینَ هُمۡ عَن صَلَاتِهِمۡ سَاهُونَ ٥ ٱلَّذِینَ هُمۡ یُرَآءُونَ ٦   [الماعون: ٤،  ٦]           

پس وای بر نمازگزارانی که از نمازشان غافلند! آنان که خودنمایی می‌کنند.

پس ریا، یکی از ویژگی‌های منافقان، و بخشی از شرک است و در پاره‌ای از موارد، شرک اکبر می‌باشد. از اللهU می‌خواهیم که همه‌ی ما را از شرک و نفاق در پناه خویش قرار دهد.

***

1624- وعن أَبی هریرةَt قَالَ: سَمِعْتُ رسول اللهr یَقُولُ: «قَالَ الله تَعَالَى: أنَا أغْنَى الشُّرَکَاءِ عَنِ الشِّرْکِ، مَنْ عَمِلَ عَمَلاً أشْرَکَ فِیهِ مَعِی غَیْرِی تَرَکْتُهُ وَشِرْکَهُ». [روایت مسلم]([1])

ترجمه: ابوهریرهt می‌گوید: از رسول‌اللهr شنیدم که می‌فرمود: «الله متعال می‌فرماید: من، بر خلاف شریکان، به‌طور مطلق از شرک بی‌نیازم؛ هر کس، عملی انجام دهد و جز من را در آن عمل، شریکم بسازد، او را با شرکش (عمل شرک‌آمیزش) وامی‌‌گذارم».

1625- وعنه قَالَ: سَمِعْتُ رسولَ اللهr یَقُولُ: «إنَّ أَولَ النَّاسِ یُقْضَى یَومَ القِیَامَةِ عَلَیْهِ رَجُلٌ اسْتُشْهِدَ، فَأُتِیَ بِهِ، فَعَرَّفَهُ نِعْمَتَهُ، فَعَرَفَهَا، قَالَ: فَمَا عَمِلْتَ فِیهَا؟ قَالَ: قَاتَلْتُ فِیکَ حَتَّى اسْتُشْهِدْتُ. قَالَ: کَذَبْتَ، وَلَکِنَّکَ قَاتَلْتَ لأَنْ یُقَالَ: جَرِیءٌ! فَقَدْ قِیلَ، ثُمَّ أُمِرَ بِهِ فَسُحِبَ عَلَى وَجْهِهِ حَتَّى أُلْقِیَ فی النَّارِ. وَرَجُلٌ تَعَلَّمَ العِلْمَ وَعَلَّمَهُ، وَقَرَأَ القُرآنَ، فَأُتِیَ بِهِ فَعَرَّفَهُ نِعَمَهُ فَعَرَفَهَا. قال: فَمَا عَمِلْتَ فِیهَا؟ قَالَ: تَعَلَّمْتُ العِلْمَ وَعَلَّمْتُهُ، وَقَرَأتُ فِیکَ القُرآنَ، قَالَ: کَذَبْتَ، وَلکِنَّکَ تَعَلَّمْتَ لِیُقَالَ: عَالِمٌ! وَقَرَأتَ القُرْآنَ لِیُقَالَ: هُوَ قَارِئٌ؛ فَقَدْ قِیلَ، ثُمَّ أُمِرَ بِهِ فَسُحِبَ عَلَى وَجْهِهِ حَتَّى أُلْقِیَ فی النَّارِ. وَرَجُلٌ وَسَّعَ اللهُ عَلَیْهِ، وَأعْطاهُ مِنْ أصْنَافِ المَالِ، فَأُتِیَ بِهِ فَعَرَّفَهُ نِعَمَهُ، فَعَرَفَهَا. قَالَ: فَمَا عَمِلْتَ فِیهَا؟ قالَ: مَا تَرَکْتُ مِنْ سَبیلٍ تُحِبُّ أنْ یُنْفَقَ فِیهَا إِلاَّ أنْفَقْتُ فِیهَا لَکَ. قَالَ: کَذَبْتَ، وَلکِنَّکَ فَعَلْتَ لِیُقَالَ: هُوَ جَوَادٌ! فَقَدْ قِیلَ، ثُمَّ أُمِرَ بِهِ فَسُحِبَ عَلَى وَجْهِهِ ثُمَّ أُلْقِیَ فی النَّارِ». [روایت مسلم]([2])

ترجمه: ابوهریرهt می‌گوید: از رسول‌اللهr شنیدم که می‌فرمود: «نخستین کسی که روز قیامت درباره‌ی او حُکم می‌شود، مردی‌ست که شهید شده است؛ او را می‌آورند و پروردگار، نعمت‌هایش را به او یادآوری می‌نماید و او هم آن‌ها را می‌شناسد (و به آن‌ها اعتراف می‌کند. الله) می‌فرماید: در برابر این‌همه نعمت، چه کردی؟ می‌گوید: در راه تو جنگیدم تا این‌که شهید شدم. می‌فرماید: دروغ گفتی؛ بلکه پیکار کردی تا بگویند: فلانی، دلاور است! و گفته شد. آن‌گاه درباره‌اش فرمان می‌رسد که او را بر چهره‌اش بکشانند و در آتش دوزخ بیندازند. سپس درباره‌ی شخصی حُکم می‌شود که دانش آموخته و به دیگران نیز آموزش داده و قرآن خوانده است. او را می‌آورند و پروردگار، نعمت‌هایش را به او یادآوری می‌نماید و او هم آن‌ها را می‌شناسد (و به آن‌ها اعتراف می‌کند. الله) می‌فرماید: در برابر این‌همه نعمت، چه کردی؟ پاسخ می‌دهد: دانش آموختم و آن را به دیگران آموزش دادم و به‌خاطر تو قرآن خواندم. می‌فرماید: دروغ گفتی؛ بلکه دانش آموختی تا دیگران بگویند: فلانی، عالِم است! و گفته شد. آن‌گاه درباره‌اش فرمان می‌رسد که او را بر چهره‌اش بکشانند و در آتش دوزخ بیندازند. سپس درباره‌ی شخصی حُکم می‌شود که الله به او ثروت و روزیِ فراوان داده است. او را می‌آورند و پروردگار، نعمت‌هایش را به او یادآوری می‌نماید و او هم آن‌ها را می‌شناسد (و به آن‌ها اعتراف می‌کند. الله) می‌فرماید: در برابر این‌همه نعمت، چه کردی؟ پاسخ می‌دهد: هیچ موردی که انفاق در راه آن‌را دوست داشتی، فرو نگذاشتم، مگر آن‌که برای خشنودیِ تو انفاق کردم. می‌فرماید: دروغ گفتی؛ بلکه این کار را انجام دادی تا بگویند: فلانی، بخشنده است! و گفته شد. آن‌گاه درباره‌اش فرمان می‌رسد که او را بر چهره‌اش بکشانند و در آتش دوزخ بیندازند».

شرح

مولف/ در باره‌ی حرام بودن شرک و ریا حدیثی بدین مضمون آورده است که ابوهریرهt می‌گوید: از رسول‌اللهr شنیدم که می‌فرمود: «الله متعال می‌فرماید: من، بر خلاف شریکان، به‌طور مطلق از شرک بی‌نیازم؛ هر کس، عملی انجام دهد و جز من را در آن عمل، شریکم بسازد، او را با شرکش (عمل شرک‌آمیزش) وا می‌‌گذارم». علما به چنین حدیثی، حدیث قدسی می‌گویند؛ یعنی حدیثی که پیامبرr از پروردگارش روایت می‌کند و می‌گوید: الله متعال چنین فرموده است؛ زیرا احادیثی که از پیامبرr روایت می‌شود، یا بدین صورت است که رسول‌اللهr آن‌را از طرف الله متعال نقل می‌کند که به آن، حدیث قدسی گفته می‌شود؛ یا بدین‌شکل می‌باشد که پیامبرr آن‌را به الله متعال نسبت نمی‌دهد که در این صورت، حدیث نبوی نامیده می‌گردد.

در این حدیث قدسی آمده است: «الله متعال می‌فرماید: من، بر خلاف شریکان، به‌طور مطلق از شرک بی‌نیازم؛ هر کس، عملی انجام دهد و جز من را در آن عمل، شریکم بسازد، او را با شرکش (عمل شرک‌آمیزش) وامی‌‌گذارم». هر دو نفری که با هم شریکند، به یک‌دیگر نیاز دارند و هیچ‌یک از آن‌ها از سهم خود نمی‌گذرد. مثلاً دو نفر در یک خانه شریکند؛ اگر خانه به تعمیر نیاز داشته باشد، هریک از آن‌ها متناسب با سهمش هزینه می‌کند و به شریکش می‌گوید: سهمِ خود را بده تا خانه را تعمیر کنیم؛ اما الله متعال از هر چیزی، از همه‌ی جهانیان بی‌نیاز است و اگر انسان، عملی را برای الله انجام دهد و در آن، کسی را با اللهU شریک بسازد، اللهU او را رها می‌کند؛ مثلاً اگر کسی برای الله و مردم نماز بخواند، الله متعال نمازش را نمی‌‌پذیرد و این‌طور نیست که الله متعال نصف چنین نمازی را قبول کند و نصفِ دیگرش را مپذیرد. هم‌چنین اگر انسان به‌خاطر ریا و خودنمایی صدقه دهد، صدقه‌اش قبول نمی‌گردد؛ زیرا الله متعال بر خلافِ شریکان، به‌طور مطلق از شرک بی‌نیاز است و اگر کسی عملی انجام دهد و جز الله را در آن عمل، شریک بسازد، اللهU آن‌شخص را با عمل شرک‌آمیزش رها می‌کند. این، بدین معناست که هر عبادتی که ریا در آن داخل شود، پذیرفته نمی‌گردد؛ لذا کسی که از همان ابتدا نیت نمازش را بر این استوار می‌گرداند که مردم بگویند: «ما شاءالله؛ فلانی چه همه نماز نافله می‌خواند»، هیچ بهره‌ای از نمازش نمی‌بَرَد و اللهU آن‌را نمی‌پذیرد؛ اگرچه رکوع و سجود و قیام و قعودش را طولانی به‌جای آورَد و خاشع و بی‌حرکت باشد و به سجده‌گاهش نگاه کند، باز هم نمازش قبول نمی شود؛ زیرا در نمازی که برای خداست، مردم را شریک گردانیده است و الله متعال نیازی به عبادت این فرد ندارد؛ از این‌رو آن‌را نمی‌پذیرد. هم‌چنین کسی که به میان فقرا می‌رود و چیزی به آنان می‌بخشد تا مردم بگویند: «عجب آدمِ سخاوتمند و بخشنده‌ای‌ست»، هیچ بهره‌ای از صدقه‌اش نخواهد داشت؛ اگرچه همه‌ی مال و ثروتش را بذل و بخشش کند؛ زیرا الله متعال می‌فرماید: «من، بر خلاف شریکان، به‌طور مطلق از شرک بی‌نیازم». همه‌ی اعمال را بر همین اساس، ارزیابی کنید؛ اما اگر فردِ مخلصی نمازش را با اخلاص آغاز کند و سپس چیزی از ریا در دلش بیاید، اگر آن‌را از خود دور نماید و به آن توجه نکند، وسوسه‌ای که در دلش خطور کرده است، زیانی ندارد؛ زیرا شیطان در هنگامی که انسان پروردگارش را مخلصانه عبادت می‌کند، به سراغش می‌آید تا عبادتش را به ریا بیالاید؛ ولی اگر انسان این وسوسه‌ها را دفع کند و به آن اهمیت ندهد، هیچ زیانی به او نمی‌رسد؛ البته شایسته نیست که انسان در برابر چنین وسوسه‌هایی از خود، خواری و سستی نشان دهد؛ بلکه باید استوار و پایدار باشد و به عبادتش ادامه دهد و نگوید: «ریا به دلم آمده است» یا بدین‌سان دست از عبادت بکشد؛ بلکه به عبادتش ادامه دهد. زیرا اگر شیطان را از خود براند، شیطان از او دور می‌شود:

 

 

﴿مِن شَرِّ ٱلۡوَسۡوَاسِ ٱلۡخَنَّاسِ ٤                                                 [الناس: ٤] 

از شرّ (شیطانِ) وسوسه‌گر و کمین‌گرفته که (چون انسان، الله را یاد نماید، دیگر توان وسوسه ندارد و) عقب‌نشینی می‌کند (به الله ببر).

شیطان وسوسه‌گر کمین می‌گیرد تا در هر فرصتی انسان را وسوسه کند؛ اما اگر انسان به وسوسه‌های شیطان توجه نکند، شیطان به هدفش نمی‌رسد و توان وسوسه را از دست می‌دهد و عقب‌نشینی می‌کند؛ لذا اگر به وسوسه‌های شیطان، توجه نکنیم، بی‌اثر می‌شوند. گفتنی‌ست: اگر کسی نمازی را مخلصانه آغاز کند و در اثنای نماز ریا به دلش بیاید و او نیز به این ریا توجه کرده، نمازش را با ریا ادامه دهد، نمازش از ابتدا تا انتها باطل می‌گردد. پس به‌هوش باشید که عبادت خویش را به ریا آلوده نکنید؛ هم‌چنین مبادا از ترسِ ریا، عبادت را ترک نمایید؛ زیرا چه‌بسا شیطان به‌سراغ انسان می‌رود و او را وسوسه می‌کند و می‌گوید: به نماز نایست یا قرآن نخوان که ریا می‌شود! یا به او می‌گوید: سر به‌زیر و وخاشعانه و با تواضع و فروتنی راه نرو که ریا می‌شود! شیطان از آن جهت انسان را بدین شکل وسوسه می‌کند که او را از عبادت و انجامِ کار شایسته باز دارَد؛ لذا عرصه را بر شیطان تنگ کنیم و به او مجال وسوسه ندهیم؛ در این صورت، شیطان عقب‌نشینی می‌کند و توان وسوسه را از دست می‌دهد. بنابراین انسان از دو جهت در احاطه‌ی وسوسه‌ی شیطان قرار دارد:

نخست، پیش از شروع عبادت؛ یعنی پیش از ان‌که انسان عبادتی را آغاز کند، شیطان او را از انجام عبادت باز می‌دارد و می‌گوید: «این عمل را انجام نده که ریا می‌شود؛ چون مردم تو را می‌بینند و از تو تعریف می‌کنند».

دوم، پس از این‌که انسان عبادتی را آغاز می‌کند، شیطان دوباره به سراغش می‌آید و او را وسوسه می‌کند. در این حالت نیز انسان باید به اللهU پناه ببرد و به عبادتش ادامه دهد و خسته و درمانده نشود.

حال این پرسش به میان می‌آید که اگر کسی عبادتی را انجام دهد و سپس از مردم بشنود که از او تعریف می‌کنند، آیا این امر برایش زیان دارد؟

پاسخ: خیر؛ زیرا عبادت، سالم و بدور از ریا انجام شده و پایان یافته است؛ بلکه مدح و تعریف مردم، جزو مژده‌های زودهنگامی‌ست که به مومن می‌رسد؛ البته شایسته است که انسان در چنین حالتی متوجه اللهU شود و باری‌تعالی را حمد و ستایش کند که بر سرِ زبان دیگران افتاده و دیگران از او تعریف می‌کنند.

هم‌چنین کسی که عبادتی را انجام می‌دهد و پس از فراغت از عبادت، خشنود می‌شود، آیا این خشنودی، نشانه‌ی غرور و خودبزرگ‌بینی نیست؟ و آیا عبادتش باطل نمی‌شود؟

پاسخ: خیر؛ عُجب و غرور، این است که انسان با انجام عملی، منتش را بر الله متعال بگذارد؛ ولی کسی که به‌طور عادی از انجام عبادتی خشنود می‌شود و اللهU را به‌خاطر توفیقی که به او داده است، حمد و سپاس می‌گوید، این‌گونه نیست و این شادی، هیچ زیانی به عبادتش نمی‌رساند؛ از این‌رو در حدیث آمده است: «مَنْ سَرَّتْهُ حَسَنَتُهُ وَسَاءَتْهُ سَیِّئَتُهُ فَهُوَ مُؤْمِنٌ»؛([3]) یعنی: «کسی که نیکی‌اش او را خوش‌حال و بدی‌اش او را ناراحت کند، مومن است».

دومین حدیث ابوهریرهt بدین مضمون است که روز قیامت ابتدا درباره‌ی سه گروه حُکم می‌شود: دانش‌آموخته، رزمنده، و صدقه‌دهنده؛ کسی که علم و دانش آموخته و قرآن را فراگرفته و آموخته‌هایش را به دیگران آموزش داده است، آورده می‌شود و آن‌گاه الله متعال نعمت‌هایش را به او یادآوری می‌نماید و او نیز به نعمت‌های الاهی اعتراف می‌کند؛ سپس اللهU از او می‌پرسد: در برابر این‌همه نعمت چه کرده است؟ یعنی: آیا شکر این‌همه نعمت را به‌جای آورده است؟ و او پاسخ می‌دهد: به‌خاطر تو دانش آموختم و قرآن را فراگرفتم. الله متعال به او می‌فرماید: دروغ گفتی؛ بلکه دانش آموختی تا به تو عالِم بگویند و قرآن را خواندی تا بگویند: فلانی، قاری‌ست. تو این کارها را به‌خاطر الله نکردی؛ بلکه این کارها از روی ریا و خودنمایی انجام دادی. سپس او را به دستور پروردگار، بر چهره‌اش به‌سوی دوزخ می‌کشانند و او را در آتش می‌اندازند. این، نشان می‌دهد که طلبه ودانشجو یا پژوهش‌گر علوم اسلامی، باید نیتش را برای اللهU قرار دهد و به این نیندیشد که آیا مردم او را با عناوینی چون: عالِم و استاد یاد می‌کنند یا خیر؟ فقط به رضایت و خشنودی اللهU اهمیت دهد و چیزی جز پاسداری از شریعت الهی و زدودن جهل و نادانی برایش مهم نباشد و بکوشد که آموخته‌هایش را به دیگران منتقل سازد تا بدین‌سان در جرگه‌ی شهیدانی قرار گیرد که رتبه و جایگاهشان پس از جایگاه صدیقان است:

﴿وَمَن یُطِعِ ٱللَّهَ وَٱلرَّسُولَ فَأُوْلَٰٓئِکَ مَعَ ٱلَّذِینَ أَنۡعَمَ ٱللَّهُ عَلَیۡهِم مِّنَ ٱلنَّبِیِّ‍ۧنَ وَٱلصِّدِّیقِینَ وَٱلشُّهَدَآءِ وَٱلصَّٰلِحِینَۚ وَحَسُنَ أُوْلَٰٓئِکَ رَفِیقٗا ٦٩                                                                          [النساء : ٦٩]     

آنان که از الله و پیامبر اطاعت می‌کنند، هم‌نشین پیامبران، صدیقان، شهدا و صالحان خواهند بود که الله به آنان نعمت داده است؛ و چه رفیقان نیکی هستند!

اما کسی که به کسب علم و دانش می‌پردازد تا به او عالِم، استاد و یا علامه بگویند، عملش برباد است و او نخستین کسی‌ست که روز قیامت درباره‌اش حُکم می‌شود و اورا به فرمان پروردگار متعال بر چهره به سوی دوزخ می‌کشانند و او را در آتش می‌اندازند. دومین کسی که درباره‌اش حُکم می‌گردد، رزمنده‌ای‌ست که در میدان نبرد و جهاد، پیکار کرده و کشته شده است؛ روز قیامت او را نزد پروردگارU می‌آورند. آن‌گاه الله متعال نعمت‌هایش را به او یادآوری می‌نماید و او نیز به نعمت‌های الهی اعتراف می‌کند؛ سپس اللهU از او می‌پرسد: در برابر این‌همه نعمت چه کرده است؟ و او پاسخ می‌دهد: پروردگارا! به‌خاطر تو جهاد کردم و جان بر کف، در راه تو جنگیدم تا این‌که کشته شدم. الله متعال به او می‌فرماید: دروغ گفتی؛ بلکه جنگیدی تا دیگران بگویند: فلانی، چه دلاور است! سپس او را به دستور پروردگار، بر چهره‌اش به‌سوی دوزخ می‌کشانند و در آتش می‌اندازند. انگیزه‌های و نیت‌های گوناگونی برای رزمندگان وجود دارد؛ اما به فرموده‌ی پیامبر اکرمr رزمنده و مجاهد، کسی‌ست که در راه الله پیکار می‌کند تا کلمه و شریعتِ الله برتر و چیره باشد؛ اما کسی که از روی وطن‌دوستی و بدون انگیزه‌ی ایمانی می‌جنگد، جنگش در راه طاغوت است؛ هم‌چنین کسی که از روی تعصب نژادی و قومی پیکار می‌کند، نبردش در راه طاغوت و معبودان باطل می‌باشد؛ زیرا الله متعال می‌فرماید:

﴿ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ یُقَٰتِلُونَ فِی سَبِیلِ ٱللَّهِۖ وَٱلَّذِینَ کَفَرُواْ یُقَٰتِلُونَ فِی سَبِیلِ ٱلطَّٰغُوتِ     [النساء : ٧٦]   

مومنان در راه الله می‌جنگند و کافران در راه معبودان باطل.

گفتنی‌ست: اگر مسلمان برای دفاع از سرزمین اسلامی خود بجنگد، پیکارش در راه الله متعال است؛ زیرا ثمره‌ی دفاع از سرزمین اسلامی در برابر کفار، پاس‌داری از شریعت الهی و سرافرازی و غلبه‌ی کلمه و شریعت اللهU می‌باشد؛ اما کسی که فقط با نیت کُشته شدن می‌جنگد، پیکارش در راه الله متعال نیست؛ امروزه برخی از جوانان به جنگ می‌روند و هدفی جز این ندارند که کُشته شوند تا به گمان خودشان به رتبه‌ی شهدا برسند؛ این، نیت نادرستی‌ست؛ بلکه هدف فقط باید اعلای کلمۀ‌الله باشد؛ در این صورت اگر رزمنده زنده هم بماند، پیکارش در راه اللهU بوده است.

سومین شخصی که درباره‌اش حُکم می‌شود، شخص توان‌گر و ثروتمندی‌ست که الله متعال نعمت و ثروت فراوانی به او داده است و او صدقه می‌دهد و بذل و بخشش می‌کند؛ روز قیامت او را نزد پروردگار می‌آورند؛ آن‌گاه پروردگارU نعمت‌هایش را به او یادآوری می‌نماید و او نیز به نعمت‌های الهی اعتراف می‌کند. الله متعال از او می‌پرسد: در برابر این‌همه نعمت چه کرده‌ای؟ و او پاسخ می‌دهد: صدقه دادم و چنین و چنان کردم. می‌فرماید: دروغ گفتی؛ تو این کارها را انجام دادی تا درباره‌ات گفته شود: فلانی، آدمِ بخشنده‌ای‌ست! و گفته شد. سپس او را به دستور پروردگار، بر چهره‌اش به‌سوی دوزخ می‌کشانند و در آتش می‌اندازند. چنین کسی نیز جزو سه گروهی‌ست که آتش دوزخ برای آنان برافروخته می‌گردد. از این حدیث چنین برمی‌آید که انسان باید نیتش را در همه‌ی کارهای بدنی، مالی و علمی و امثال آن، خالص بگرداند و چنانچه هدفی جز رضایت و خشنودیِ الله داشته باشد، گنهکار است.

***

1626- وعن ابن عمرَ$: أن نَاساً قَالُوا لَهُ: إنَّا نَدْخُلُ عَلَى سَلاَطِیننَا فَنَقُولُ لَهُمْ بِخِلاَفِ مَا نَتَکَلَّمُ إِذَا خَرَجْنَا مِنْ عِندِْهِمْ. قَالَ ابنُ عُمَرَ$: کُنَّا نَعُدُّ هَذَا نِفاقاً عَلَى عَهْدِ رسول اللهr. [روایت بخاری]([4])

ترجمه: از ابن‌عمر$ روایت است که عده‌ای از مردم به او گفتند: ما هنگامی که نزد حاکمان خویش هستیم، سخنانی بر زبان می‌رانیم که بر خلاف سخنانی‌ست که در غیابِ آن‌ها می‌گوییم. ابن‌عمر$ فرمود: «ما این را در دوران رسول‌اللهr نفاق می‌دانستیم».

شرح

مولف/ روایتی بدین مضمون آورده است که عده‌ای از مردم به ابن‌عمر$ گفتند: ما هنگامی که نزد حاکمان خویش هستیم، سخنانی بر زبان می‌رانیم که بر خلاف سخنانی‌ست که در غیابِ آن‌ها می‌گوییم. ابن‌عمر$ فرمود: «ما این را در دوران رسول‌اللهr نفاق می‌دانستیم»؛ زیرا چنین روی کردی درباره‌ی حاکمان، از نصیحت و و خیرخواهی به‌دور می‌باشد؛ بلکه بر کسی که نزد حاکم یا کارگزاری می‌رود، واجب است که حقایق را بگوید و واقعیت‌های جامعه را برای حاکمان و مسؤولان بازگو کند و وضعیت دینی، اجتماعی و اقتصادیِ مردم را به‌درستی و همان‌گونه که هست، به آن‌ها برساند؛ نه این‌که به‌دروغ بگوید که مساجد، پُر از نمازگزار است یا مردم وضعیت اقتصادی خوبی دارند؛ این، یعنی فریفتن حکام که حرام است؛ زیرا حاکم، خورشید نیست که به همه جا سر بزند؛ حتی خورشید نیز به همه جا نمی‌تابد. ادراک و اطلاعات هر حاکمی مانند سایر انسان‌ها محدود است و اگر آدمی دغل‌باز و دروغ‌گو، گزارش‌های دروغینی از وضعیت مردم به حاکم برساند، باعث می‌شود که حاکم به چنین گزارش‌هایی فریفته شود و چه‌بسا تصمیم‌هایی بگیرد که با وضعیت واقعی مردم، سازگار نباشد یا برای اصلاح کم‌بودها و مشکلاتی که از آن بی‌اطلاع است، هیچ اقدامی نکند. لذا صراحت و راست‌گویی با حکام، ضرورت ویژه‌ای دارد و نباید چنین پنداشت که درمان زخم‌ها و مشکلات جامعه، با کتمان واقعیت‌ها ممکن می‌باشد؛ بلکه برای درمان هر زخمی، آن را ابتدا می‌شکافند تا خون و چرک از آن خارج شود و سپس آن را پانسمان می‌کنند؛ درمان زخم‌های جامعه نیز همین‌گونه است؛ یعنی کتمان مشکلات، راه‌کار مناسبی برای رویارویی با چالش‌ها و مشکلات موجود در جامعه نیست؛ لذا وارونه جلوه دادن واقعیت‌ها، خیانت و نفاق است و جایز نمی‌باشد. از سطح کلان سیاسی و حکومتی که بگذریم، در یک محیط دانشجویی نیز همین‌گونه است؛ یعنی واجب است که واقعیت‌ها همان‌گونه که هستند، به مسؤولان خوابگاه و دانشگاه منتقل شوند و کتمان مشکلات و حقایق، روا نیست؛ بلکه ضروری‌ست که مشکلات هر دانشجو و طلبه‌ای به‌طور دقیق به مسؤولان ذی‌ربط منعکس شود تا تصمیم‌های درست و شایسته‌ای برای رفع مشکلات، اتخاذ گردد؛ زیرا ذکر معایب و کاستی‌ها برای رفع آن‌ها، عینِ اصلاح و خیرخواهی‌ست و غیبت به‌شمار نمی‌آید؛ چنان‌که فاطمه بنت قیس& برای مشورت و نظرخواهی نزد پیامبرr آمد و عرض کرد: اسامه بن زید، معاویه بن ابی‌سفیان و ابوجهم از او خواستگاری کرده‌اند. پیامبرr به او فرمود: «ابوجهم دستِ بزنی دارد و زنان را می‌زند؛ معاویه فقیر است و چیزی ندارد؛ با اسامه ازدواج کن».([5])

امکان نداشت که پیامبرr از کسی غیبت کند؛ پس این، از سرِ خیرخواهی و راهنمایی بود؛ لذا اگر با کسی نه از سرِ کینه و بدخواهی، بلکه به‌قصد اصلاح و به‌کردِ وضعیتش در نزد ولی یا سرپرست او سخن بگویید و به سرپرست وی خبر دهید که فلانی، چنین مشکلی دارد، در حقیقت برایش خیرخواهی کرده‌اید و این کارتان ثواب دارد. لذا اصلاح مشکلات و رفع چالش‌های هر محیط و جامعه‌ای، با بیان حقایق و ترسیم صورتِ واقعیِ آن امکان‌پذیر است و کتمان مسایل و مشکلات، روا نیست؛ لذا اگر یک دانشجو مشکلی اخلاقی یا انحرافِ رفتاری دارد، بر شما واجب است که ابتدا او را نصیحت کنید و اگر افاده نکرد، موضوعش را به مدیر یا ناظم دانشکده خبر دهید تا تا نسبت به اصلاحِ وضعیتش اقدام کنند؛ زیرا چنین دانشجو یا طلبه‌ای مانند میکروب، سایر دانشجویان و طلاب را هم خراب می‌کند. اگرچه در همه‌ی این موارد، بهتر است که پیش از رسیدن خبرها و مشکلات به مسؤولان، نسبت به رفع یا اصلاحِ آن‌ها اقدام شود و اگر اقدامی جدّی از سوی کارگزاران محلی و رده‌ی پایین برای رفع مشکلات صورت نگرفت، در این صورت، همان بهتر که مسایل را به مسؤولان رده‌ی بالا خبر دهیم تا اقدامات لازم را انجام دهد. در هر حال از این روایت، چنین برداشت می‌شود که انسان نباید نزد کسی، یک رو و پُشت سرش، روی دیگری داشته باشد؛ این، خصلتی از نفاق است که حرام می‌باشد. بدترش، این است که شخصی پیش روی کسی دیگر بگوید: تو آدم خوب و شایسته‌ای هستی؛ و بدین‌سان با چاپلوسی و زبان‌بازی و البته با دلی پر از کینه، در صدد فریفتن آن فرد باشد تا او را خام کند و چیزی از او بگیرد؛ و چه‌بسا آن فرد، آدم پاک‌دلی باشد و به شخص متملق و چاپلوس، احسان کند! شگفتا از چنین فردی که پیشِ روی آن شخص چاپلوسی می‌کند و پشت سرش از او بد می‌گوید! لذا بر انسان واجب است که از پروردگارش بترسد و تقوا پیشه کند و از دروغ‌گویی و دغل‌بازی بپرهیزد و رُک و صریح باشد تا الله متعال، اصلاح مشکلات را به‌دست او رقم بزند.

***

1627- وعن جُندب بن عبد اللهِ بن سفیانt قَالَ: قَالَ النَّبِیُّr: «مَنْ سَمَّعَ سَمَّعَ الله بِهِ، وَمَنْ یُرائِی یُرائی اللهُ بِهِ». [متفق علیه؛ و نیز روایت مسلم به‌نقل از ابن‌عباس$]([6])

ترجمه: جندب بن عبدالله بن سفیانt می‌گوید: پیامبرr فرمود: «هرکس (با بازگو کردن کارهای نیکش) به دنبال شهرت باشد، الله، دستش را رو می‌کند؛ و هرکس ریاکاری یا خودنمایی کند، الله، ریاکاری‌اش را آشکار می‌سازد».

1628- وعن أَبی هریرةَt قَالَ: قَالَ رسول اللهr: «مَنْ تَعَلَّمَ عِلْماً مِمَّا یُبْتَغَى بِهِ وَجْهُ اللهِU لا یَتَعَلَّمُهُ إِلاَّ لِیُصِیبَ بِهِ عَرَضاً مِنَ الدُّنْیَا، لَمْ یَجِدْ عَرْفَ الجَنَّةِ یَوْمَ القِیَامَةِ». [روایت ابوداود با اِسناد صحیح]([7])

ترجمه: ابوهریرهt می‌گوید: ‌رسول‌اللهr فرمود: «هرکس علمی را که تنها برای رضای اللهU فرا گرفته می‌شود، به‌خاطر دست‌یابی به چیزی از دنیا بیاموزد، روز قیامت بوی بهشت به مشامش نمی‌رسد».

احادیث فراوان و مشهوری در این‌باره وجود دارد.

شرح

مؤلف/ حدیثی بدین مضمون روایت کرده است که جندب بن عبداللهt می‌گوید: پیامبرr فرمود: «هرکس (با بازگو کردن کارهای نیکش) به دنبال شهرت باشد، الله، دستش را رو می‌کند؛ و هرکس ریاکاری یا خودنمایی کند، الله، ریاکاری‌اش را آشکار می‌سازد»؛ یعنی اگر کسی هنگام قرائت قرآن یا ذکرِ اللهU صدایش را بلند کند تا دیگران بشنوند و بگویند که فلانی آدم عبادت‌گزاری‌ست، اللهU او را رسوا می‌گرداند و عیبش را برای مردم برملا می‌سازد و بدین‌سان مردم درمی‌یابند که آدم ریاکاری‌ست. در این حدیث قید نشده که این رسوایی در دنیا خواهد بود یا در آخرت؛ لذا احتمال می‌رود که در دنیا یا در آخرت یا در هر دو سرا باشد؛ اما به‌طور قطع رسواییِ آخرت، شدیدتر و خفت‌بارتر است؛ همان‌گونه که الله متعال می‌فرماید:

﴿وَلَعَذَابُ ٱلۡأٓخِرَةِ أَخۡزَىٰۖ وَهُمۡ لَا یُنصَرُونَ ١٦                           [فصلت: ١٦]   

و به‌طور قطع عذاب آخرت، خفت‌بارتر است؛ و آنان یاری نخواهند شد.

هم‌چنین هرکه ریاکاری یا خودنمای کند، الله متعال ریاکاریِ او را برملا می‌سازد و او را نزد مردم رسوا می‌گرداند و بدین‌سان برای مردم روشن می‌شود که او، آدم ریاکاری‌ست. این حدیث، هشداری جدی‌ست که ریا هرطور که باشد و ریاکار هرچه نیت باطلش را پنهان کند، باز هم حقیقت امرش برملا می‌شود؛ زیرا الله متعال برملا کردن عیب و نیت چنین فردی را بر عهده گرفته است.

و اما حدیث ابوهریرهt بدین مضمون است که پیامبرr فرمود: «هرکس علمی را که تنها برای رضای اللهU فرا گرفته می‌شود، به‌خاطر دست‌یابی به چیزی از دنیا بیاموزد، روز قیامت بوی بهشت به مشامش نمی‌رسد».

علوم بر دو گونه است: نوعی از آن تنها برای رضای اللهU فرا گرفته می‌شود که همان علوم دینی و علوم پایه‌ی آن، مانند زبان عربی‌ست. و نوعِ دیگر علومی مانند هندسه، معماری، میکانیک و امثال آن است که از آن، به علوم دنیوی یاد می‌شود و کسب آن با هدف دست‌یابی به مال و ثروت دنیا و امثال آن، هیچ ایرادی ندارد؛ مثلاً کسی در یکی از رشته‌های مهندسی تحصیل می‌کند تا به شغل مورد علاقه‌اش دست یابد یا در رشته‌ی میکانیک درس می‌خواند تا به کار و حقوق دل‌خواه خود برسد. لذا ایرادی ندارد که انسان از فرا گرفتن چنین علومی، هدف دنیوی داشته باشد؛ اما چه خوب است که در تحصیل این علوم، نیت نماید که علاوه بر اشتغال، به مسلمانان نیز خدمت نماید و هدفش این باشد که وابستگیِ مسلمانان در رشته‌ی مورد نظرش به کفار برداشته شود و دیگر ناگزیر نباشند که برای پیش‌برد برنامه‌ها و فعالیت‌های اقتصادی و صنعتی خود و امثال آن، از نیروهای بیگانه کار بگیرند. با این حال اگر هدف کسی از تحصیل در چنین علومی، صرفا اشتغال و دست‌یابی به کار و حقوق باشد، ایرادی ندارد و گناهی بر او نیست که چرا با هدف دنیوی درس خوانده است و مانند کسی‌ست که برای افزایش مال و ثروتش داد و ستد می‌کند؛ اما علوم شرعی را تنها باید برای رضایت اللهU فرا گرفت و اگر کسی با هدف دست‌یابی به چیزی از دنیا به تحصیل در این علوم بپردازد، بوی بهشت به مشامش نمی‌رسد؛ این، هشدار شدیدی‌ست و نشان می‌دهد که هرکس دین و علوم دینی را وسیله‌ی ارتزاق خود قرار دهد یا با هدفی دنیوی به کسب این علوم بپردازد، مرتکب گناه کبیره شده است و هیچ برکتی در علمِ او نیست؛ مثلاً کسی بگوید: «برای این‌که توجه مردم را به‌سوی خود جلب کنم یا به نام و نانی برسم، به تحصیل در این علوم می‌پردازم»؛ یا بگوید: «در این رشته درس می‌خوانم تا مدرکی بگیرم و مشغول تدریس شوم و حقوقی بگیرم» یا با چنین اهدافی به تحصیل علوم دینی بپردازد؛ بوی بهشت به مشام چنین کسی نخواهد رسید. در رابطه با نظام‌های آموزشیِ فعلی که کسی در دانشکده‌ها و مراکز آموزش عالی به تحصیل در رشته‌های علوم اسلامی می‌پردازد و مدرکی می‌گیرد، قابل یادآوری‌ست که گرفتن مدرک نباید فقط به‌خاطر دنیا باشد؛ لذا اگر دانش‌جویی بگوید: «من درس می‌خوانم تا مدرکی بگیرم و به کرسی تدریس دست یابم و از این طریق به مردم خدمت کنم» یا با چنین اهدافی مدرک بگیرد، این، نیت خوب و پسندیده‌ای‌ست و هیچ ایرادی ندارد.




([1]) صحیح مسلم، ش: 2985.

([2]) صحیح مسلم، ش: 1905.

([3]) صحیح الجامع، ش: 6294.

([4]) صحیح بخاری، ش: 7178، بی‌آن‌که در آن لفظ «عَهْدِ رسُولِ اللهr» آمده باشد. این روایت پیش‌تر به‌شماره‌ی 1549 گذشت.

([5]) ر.ک: صحیح مسلم، ش: 1480.

([6]) صحیح بخاری، ش: 6499؛ و صحیح مسلم، ش: (2978، 2987).

([7]) صحیح الجامع، ش: 6159؛ آلبانی/ در مشکاۀ المصابیح، ش: 227 این حدیث را صحیح دانسته است. این حدیث پیش‌تر به‌شماره‌ی 1399 گذشت.