197- باب: کوتاه گزاردن سنت صبح؛ و آنچه در آن خوانده میشود و بیان وقتِ آن
1111- عن عائشة&: أنَّ رسولَ اللهr کَانَ یُصَلّی رَکْعَتَیْنِ خَفِیفَتَیْنِ بَیْنَ النِّدَاءِ وَالإقَامَةِ مِنْ صَلاَةِ الصُّبْحِ. [متفق علیه]([1])
وفی روایَةٍ لَهُمَا: یُصَلِّی رَکْعَتَی الفَجْرِ، إذا سَمِعَ الأذانَ فَیُخَفِّفُهُمَا حَتَّى أقُولَ: هَلْ قَرَأَ فِیهما بِأُمِّ القُرْآنِ.
وفی روایة لمسلمٍ: کَانَ یُصلِّی رَکْعَتَی الفَجْرِ إذَا سَمِعَ الأذَانَ وَیُخَفِّفُهُمَا.
وفی روایة: إذَا طَلَعَ الفَجْرُ.
ترجمه: عایشه& میگوید: رسولاللهr در بین اذان و اقامهی نماز صبح، دو رکعتِ کوتاه نماز میخواند.
و در روایتی از بخاری و مسلم آمده است: رسولاللهr هنگامیکه اذانِ صبح را میشنید، دو رکعت (سنتِ) صبح را میخواند و این دو رکعت را بهاندازهای کوتاه میخواند که با خود میگفتم: آیا سورهی فاتحه را خواند؟
و در روایتی از مسلم آمده است: رسولاللهr پس از شنیدن اذان صبح، سنت صبح را میگزارد و هر دو رکعتش را کوتاه میگزارد.
و در روایتی دیگر آمده است: هنگامیکه سپیدهی صبح میدمید.
1112- وعن حفصة&: أنَّ رَسُولَ اللهِr کَانَ إذَا أذَّنَ المُؤَذِّنُ لِلْصُّبْحِ وَبَدَا الصُّبْحُ، صَلَّى رَکْعَتَیْنِ خَفِیفَتَیْنِ. [متفق علیه]([2])
وفی روایة لمسلم: کَانَ رسول اللهr إذَا طَلَعَ الفَجْرُ لا یُصَلِّی إلا رَکْعَتَیْنِ خَفِیفَتَیْنِ.
ترجمه: حفصه& میگوید: رسولاللهr پس از اینکه مؤذن برای صبح اذان میداد و سپیدهی صبح نمایان میشد، دو رکعتِ کوتاه نماز میخواند.
و در روایتی از مسلم آمده است: رسولاللهr پس از طلوع سپیدهدم، فقط دو رکعتِ کوتاه، نماز میخواند.
1113- وعن ابن عمر$ قَالَ: کَانَ رسول اللهr یُصَلِّی مِنَ اللَّیْلِ مَثْنَى مَثْنَى، وَیُوتِرُ بِرَکْعَةٍ مِنْ آخِرِ اللَّیْلِ، وَیُصَلِّی الرَّکْعَتَیْنِ قَبْلَ صلاةِ الغَدَاةِ، وَکَأنَّ الأَذَانَ بِأُذُنَیْهِ. [متفق علیه]([3])
ترجمه: ابنعمر$ میگوید: رسولاللهr در شب، دورکعت دورکعت نماز میخواند و در پایان شب یک رکعت وتر میگزارد و پیش از فرض صبح دو رکعت بهجا میآورد؛ چنانکه گویی اقامهی نماز در گوش اوست.([4])
1114- وعن ابن عباسٍ$: أنَّ رَسُولَ اللهِr کَانَ یَقْرَأُ فی رَکْعَتَی الفَجْرِ فی الأُولَى مِنْهُمَا: ﴿قُولُوٓاْ ءَامَنَّا بِٱللَّهِ وَمَآ أُنزِلَ إِلَیۡنَا﴾ الآیة الَّتی فی البقرة، وفی الآخِرَةِ مِنْهُمَا: ﴿ءَامَنَّا بِٱللَّهِ وَٱشۡهَدۡ بِأَنَّا مُسۡلِمُونَ﴾.
وفی روایة: وفی الآخِرَةِ الَّتی فی آل عمران: ﴿تَعَالَوۡاْ إِلَىٰ کَلِمَةٖ سَوَآءِۢ بَیۡنَنَا وَبَیۡنَکُمۡ﴾. [هر دو روایت را مسلم نقل کرده است.]([5])
ترجمه: ابنعباس$ میگوید: رسولاللهr در رکعتِ نخست سنت صبح آیهی ﴿قُولُوٓاْ ءَامَنَّا بِٱللَّهِ وَمَآ أُنزِلَ إِلَیۡنَا﴾([6]) را که در سورهی بقره است، میخواند و در رکعت دوم، آیهی ﴿ءَامَنَّا بِٱللَّهِ وَٱشۡهَدۡ بِأَنَّا مُسۡلِمُونَ﴾([7]) را.
و در روایتی دیگر آمده است: در رکعت دوم، این آیهی سورهی العمران را تلاوت میکرد که: ﴿تَعَالَوۡاْ إِلَىٰ کَلِمَةٖ سَوَآءِۢ بَیۡنَنَا وَبَیۡنَکُمۡ﴾ .([8])
1115- وعن أبی هریرةَt أنَّ رَسُولَ اللهِr قرأ فی رَکْعَتَی الفَجْرِ: ﴿قُلۡ یَٰٓأَیُّهَا ٱلۡکَٰفِرُونَ ١﴾ وَ ﴿قُلۡ هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ ١﴾. [روایت مسلم]([9])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: رسولاللهr در دو رکعتِ (سنت) صبح، ﴿قُلۡ یَٰٓأَیُّهَا ٱلۡکَٰفِرُونَ ١﴾ و ﴿قُلۡ هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ ١﴾ را میخواند.
1116- وعن ابن عمر$ قَالَ: رَمَقْتُ النَّبِیَّr شَهْراً فَکَانَ یَقْرَأُ فی الرَّکْعَتَیْنِ قَبْلَ الفَجْرِ: ﴿قُلۡ یَٰٓأَیُّهَا ٱلۡکَٰفِرُونَ ١﴾ وَ ﴿قُلۡ هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ ١﴾ . [ترمذی این حدیث را روایت کرده و گفته است: حسن صحیح میباشد.]([10])
ترجمه: ابنعمر$ میگوید: یک ماهِ تمام پیامبرr را زیر نظر گرفتم؛ آن بزرگوار در دو رکعتِ پیش از فرضِ صبح، سورههای ﴿قُلۡ یَٰٓأَیُّهَا ٱلۡکَٰفِرُونَ ١﴾ و ﴿قُلۡ هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ ١﴾ را میخواند.
***
([1]) صحیح بخاری، ش: 619؛ و صحیح مسلم، ش: 724.
([2]) صحیح بخاری، ش: 618؛ و صحیح مسلم، ش: 723.
([3]) صحیح بخاری، ش: 995؛ و صحیح مسلم، ش: 749.
([4]) یعنی رسولاللهr مانندِ کسی که صدای اقامه را میشنود و نمازش را با شتاب میخوانَد تا به جماعت برسد، سنت صبح را کوتاه میخواند. [مترجم]
([5]) صحیح مسلم، ش: 727.
([6]) بقره: 136
([7]) آلعمران:52.
([8]) آلعمران: 64
([9]) صحیح مسلم، ش: 726.
([10]) صحیح الترمذی، از آلبانی/ ش: 341.
196- باب: تأکید بر دو رکعت سنت صبح
1107- عن عائشة& أنَّ النَّبیَّr کَانَ لا یَدَعُ أرْبَعاً قَبْلَ الظُّهْرِ، وَرَکْعَتَیْنِ قَبْلَ الغَدَاةِ. [روایت بخاری]([1])
ترجمه: عایشه& میگوید: پیامبرr چهار رکعت پیش از فرض ظهر، و دو رکعت پیش از فرض صبح را ترک نمیکرد.
1108- وعنها قالت: لَمْ یَکُنِ النَّبِیُّr عَلَى شَیْءٍ مِنَ النَّوَافِلِ أشَدَّ تَعَاهُدَاً مِنهُ عَلَى رَکْعَتَی الفَجْرِ. [متفق علیه]([2])
ترجمه: عایشه& میگوید: پیامبرr بر هیچیک از نمازهای نافله بهاندازهی دو رکعت سنت صبح، پایبندی و مواظبت نمیکرد.
1109- وَعَنْها عَنِ النَّبِیِّr قَالَ: «رَکْعَتَا الفَجْرِ خَیْرٌ مِنَ الدنْیَا وَمَا فِیهَا». [روایت مسلم]([3])
وفی روایة «لَهُمَا أحَبُّ إلیَّ مِنَ الدنْیَا جَمِیعاً».
ترجمه: عایشهی صدیقه& میگوید: پیامبرr فرمود: «دو رکعت سنت صبح، از دنیا و آنچه که در آن است، بهتر میباشد». و در روایتی دیگر آمده است که فرمود: «این دو رکعت نزد من از همهی دنیا محبوبتر است».
1110- وعن أبی عبد الله بلالِ بن رَبَاحt مُؤَذِّن رَسُولِ اللهِr: أنَّهُ أتَى رسول اللهr لِیُؤْذِنَهُ بِصَلاةِ الغَدَاةِ، فَشَغَلَتْ عَائِشَةُ بِلالاً بِأَمْرٍ سَأَلَتْهُ عَنْهُ، حَتَّى أصْبَحَ جِدّاً، فَقَامَ بِلالٌ فَآذَنَهُ بِالصَّلاَةِ، وَتَابَعَ أذَانَهُ، فَلَمْ یَخْرُجْ رسول اللهr فَلَمَّا خَرَجَ صَلَّى بِالنَّاسِ، فَأخْبَرَهُ أنَّ عَائِشَةَ شَغَلَتْهُ بِأمْرٍ سَأَلَتْهُ عَنْهُ حَتَّى أصْبَحَ جِدّاً، وَأنَّهُ أبْطَأَ عَلَیْهِ بِالخُرُوجِ، فَقَالَ - یَعْنِی النَّبیَّr-: «إنِّی کُنْتُ رَکَعْتُ رَکْعْتَی الفَجْرِ». فقالَ: یَا رَسُولَ اللهِ، إنَّکَ أصْبَحْتَ جِدّاً؟ فقَالَ: «لَوْ أصْبَحْتُ أکْثَرَ مِمَّا أصْبَحْتُ، لَرَکَعْتُهُمَا، وَأحْسَنْتُهُمَا وَأجْمَلْتُهُمَا». [روایت ابوداود با اِسناد حسن]([4])
ترجمه: از ابوعبدالله، بلال بن رباحt مؤذن رسولاللهr روایت است که وی برای اعلامِ وقت نماز صبح، نزد رسولاللهr آمد و بهخاطرِ کاری که عایشه& از او خواست، مشغول گردید و هوا خیلی روشن شد. آنگاه بلالt به رسولاللهr خبر داد که وقتِ نماز است و این کار را تکرار کرد؛ اما رسولاللهr بیرون نیامد. پس از اینکه بیرون آمد و با مردم نماز گزارد، بلالt به آن بزرگوار خبر داد که عایشه& کاری از من خواست که به سببش مشغول شدم و هوا روشن گردید و اظهار داشت که چرا خودِ پیامبرr نیز دیر بیرون آمدند. پیامبرr فرمود: «داشتم دو رکعت (سنت) صبح را میخواندم». بلالt عرض کرد: ای رسولخدا! هوا بسیار روشن شده بود؟! پیامبرr فرمود: «اگر هوا بیش از این هم روشن میشد، آن دو رکعت را میخواندم و آنرا نیک و زیبا بهجا میآوردم».
شرح
مؤلف، نووی/ میگوید: بابی دربارهی تأکید بر دو رکعت سنت صبح گشوده است. این دو رکعت، ویژگیهای خاصّی دارد؛ از جمله:
1- سنت است که انسان این دو رکعت را کوتاه بخواند و طولانی کردن این دو رکعت، خلاف سنت است؛ چنانکه عایشه& میگوید: «رسولاللهr این دو رکعت را بهاندازهای کوتاه میخواند که با خود میگفتم: آیا سورهی فاتحه را خواند؟»
2- سنت است که سورهها یا آیات مشخصی از قرآن در این دو رکعت، خواند شود: ﴿قُلۡ یَٰٓأَیُّهَا ٱلۡکَٰفِرُونَ ١﴾ در رکعت نخست و ﴿قُلۡ هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ ١﴾ در رکعت دوم. یا اینکه آیهی ﴿قُولُوٓاْ ءَامَنَّا بِٱللَّهِ وَمَآ أُنزِلَ إِلَیۡنَا﴾ ([5]) در رکعت نخست قرائت گردد و آیهی ﴿قُلۡ یَٰٓأَهۡلَ ٱلۡکِتَٰبِ تَعَالَوۡاْ إِلَىٰ کَلِمَةٖ سَوَآءِۢ بَیۡنَنَا وَبَیۡنَکُمۡ أَلَّا نَعۡبُدَ إِلَّا ٱللَّهَ﴾ ([6])
3- از دیگر ویژگیهای سنت صبح این است که پیامبرr بر هیچیک از نمازهای نافله بهاندازهی این دو رکعت، پایبندی و مواظبت نمیکرد.
4- پیامبرr فرموده است: «دو رکعت سنت صبح، از دنیا و آنچه که در آن است، بهتر میباشد». و در روایتی دیگر آمده است که فرمود: «این دو رکعت نزد من از همهی دنیا محبوبتر است».
5- پیامبرr این دو رکعت را در سفر و حضر ترک نمیکرد. همهی اینها بیانگر فضیلت و ویژگیهای خاصّ سنت صبح میباشد؛ لذا شایسته است که انسان در سفر و حضر بر سنت صبح مواظبت و پایبندی نماید و اگر نتوانست این دو رکعت را پیش از نماز فرض بهجای آورَد، بلافاصله بعد از نماز فرض یا پس از بالا آمدن خورشید به اندازهی یک نیزه، قضاییِ آن را بخواند.
عایشه& یادآوری کرده است که پیامبرr چهار رکعت سنت پیش از فرض ظهر را ترک نمیکرد؛ البته این چهار رکعت را با دو سلام میخواند. زیرا سنت ظهر شش رکعت است: چهار رکعت پیش از فرض و دو رکعت پس از آن. لذا شایسته است که مشتاقانه به سنت پیامبرr عمل کنیم و تا آنجا که میتوانیم پیرو سنت آن بزرگوار باشیم که الله متعال میفرماید:
﴿لَّقَدۡ کَانَ لَکُمۡ فِی رَسُولِ ٱللَّهِ أُسۡوَةٌ حَسَنَةٞ لِّمَن کَانَ یَرۡجُواْ ٱللَّهَ وَٱلۡیَوۡمَ ٱلۡأٓخِرَ وَذَکَرَ ٱللَّهَ کَثِیرٗا ٢١﴾ [الأحزاب : ٢١]
بهراستی برای شما، برای کسی که به (پاداش) الله و روز قیامت امیدوار است و الله را فراوان یاد میکند، در رسولالله الگو و سرمشقی نیکوست.
***
([1]) صحیح بخاری، ش: 1182.
([2]) صحیح بخاری، ش: 1163؛ و صحیح مسلم، ش: 724.
([3]) صحیح مسلم، ش: 725.
([4]) صحیح أبی داود، از آلبانی/ ش: 1120.
([5]) بقره:136
([6]) آلعمران: 64
1104- عن أُمِّ المُؤْمِنِینَ أُمِّ حَبِیبَةَ رملة بِنْتِ أبی سُفْیَانَ$ قالَت: سَمِعْتُ رسولَ اللهr یقول: «مَا مِنْ عَبْدٍ مُسْلِمٍ یُصَلِّی للهِ تَعَالى کُلَّ یَوْمٍ ثِنْتَیْ عَشرَةَ رَکْعَةً تَطَوُّعاً غَیرَ الفَرِیضَةِ، إلاّ بَنَى الله لَهُ بَیْتاً فی الجَنَّةِ، أو إلا بُنِیَ لَهُ بَیْتٌ فِی الجَنَّةِ». [روایت مسلم]([1])
ترجمه: امالمؤمنین، امحبیبه بنت ابیسفیان$ میگوید: از رسولاللهr شنیدم که میفرمود: «هر بندهی مسلمانی که هر روز افزون بر نمازهای فرض، دوازده رکعت نماز سنت بهجای آورَد، الله متعال برای او خانهای در بهشت بنا میکند یا خانهای در بهشت برای او ساخته میشود».
1105- وعن ابن عمر$ قَالَ: صَلَّیْتُ مَعَ رسول اللهr رَکْعَتَیْنِ قَبْلَ الظُّهْرِ، وَرَکْعَتْینِ بَعْدَهَا، وَرَکْعَتَیْنِ بَعْدَ الجُمُعَةِ، وَرَکْعَتَینِ بَعدَ المَغْرِبِ، وَرَکْعَتَینِ بَعدَ العِشَاءِ. [متفق علیه]([2])
ترجمه: ابنعمر$ میگوید: با رسولاللهr دو رکعت پیش از فرض ظهر و دو رکعت پس از آن، و دو رکعت پس از نماز جمعه و دو رکعت بعد از مغرب و دو رکعت پس از عشا، نمازِ (سنت) خواندم».
1106- وعن عبد الله بن مُغَفَّلٍt قال: قال رَسُول اللهِr: «بَیْنَ کُلِّ أذَانَیْنِ صَلاَةٌ، بَیْنَ کُلِّ أذَانَیْنِ صَلاَةٌ، بَیْنَ کُلِّ أذَانَیْنِ صَلاَةٌ»؛ قال فی الثَّالِثةِ: «لِمَنْ شَاءَ». [متفق علیه]([3])
ترجمه: عبدالله بن مغفلt میگوید: رسول اللهr فرمود: «بین هر اذان و اقامهای، یک نماز وجود دارد». و این را سه بار تکرار نمود و بارِ سوم افزود: «برای کسی که بخواهد».
شرح
مؤلف/ در این باب به فضیلتِ نوافل و سنتهای راتبهای پرداخته است که با نمازهای فرض ادا میشوند.
این، از لطف و عنایت الله متعال است که علاوه بر فرایض، نوافل و سنت ها را نیز تشریع فرموده که با آن، نواقص فرایض جبران میگردد؛ زیرا نمازهای فرضی که میخوانیم، بهطور طبیعی نواقصی دارد. بهقطع اگر الله متعال نوافل را تشریع نمیکرد، خواندنِ نوافل بدعت بود. نوافل، انواع و اقسام گوناگونی دارد؛ از جمله دوازده رکعت سنت راتبه که با نمازهای فرض خوانده میشوند: چهار رکعت پیش از فرض ظهر که با دو سلام، یعنی دورکعت دورکعت میخوانیم؛ دو رکعت پس از فرض ظهر، دو رکعت پس از مغرب، دو رکعت پس از عشا، و دو رکعت پیش از فرض صبح. همانگونه که در حدیث مادر مؤمنان، امحبیبه& آمده است: هرکس به این دوازده رکعت پایبند باشد، الله متعال برای او خانهای در بهشت بنا میکند.
هم برای امام و هم برای مقتدیان بهتر است که سنتهای راتبه را در خانه بخوانند؛ زیرا رسولاللهr فرموده است: «فَإِنَّ أَفْضَلَ الصَّلاةِ، صَلاةُ الْمَرْءِ فِی بَیْتِهِ إِلا الْمَکْتُوبَةَ».([4]) یعنی: «جز نمازهای فرض، خواندن سایر نمازها در خانه، بهتر است». حتی در مکه و مدینه نیز بهتر است که سنتهای راتبه را در خانه بخوانید؛ زیرا رسول اللهr سنتهای راتبه را در خانهاش میخواند.
نوافل دیگری هم وجود دارد که با نمازهای فرض خوانده میشود؛ اما مانند سنتهای راتبه، مؤکّده نیست؛ از جمله: انچه در حدیث عبدالله بن مغفلt آمده است که رسولاللهr سه بار فرمود: «بین هر اذان و اقامهای، نمازی وجود دارد» و بار سوم فرمود: «برای کسی که بخواهد» تا مردم این نماز را سنتی راتبه قلمداد نکنند. لذا در میان اذان و اقامهی صبح، دو رکعت سنت راتبه هست؛ در میان اذان و اقامهی ظهر نیز دو رکعت راتبه وجود دارد. با نماز عصر، نه پیش از آن و نه پس از آن، سنت راتبه وجود ندارد؛ اما نماز عصر در ذیل حدیث عبدالله بن مغفلt میگنجد؛ یعنی: انسان میتواند پس از شنیدن اذان عصر، در فاصلهی اذان تا اقامه دو رکعت نماز بخواند که سنت مؤکده نیست. پس از نماز مغرب نیز دو رکعت راتبه وجود دارد؛ اما خواندن دو رکعت نماز پیش از مغرب، سنت است و در این خصوص حدیثیست که رسول اللهr سه بار فرمود: «صَلُّوا قَبْلَ الْمَغْرِبِ رَکْعَتَیْنِ».([5]) یعنی: «پیش از مغرب، دو رکعت نماز بخوانید» و بار سوم اضافه کرد: «برای کسی که بخواهد». قبل از فرض عشا نیز سنت راتبه وجود ندارد؛ ولی در ذیلِ این حدیث میگنجد که رسولاللهr فرمود: «میان هر اذان و اقامهای، یک نماز هست». گفتنیست: اگر سنتهای راتبهی پیش از نمازها، از دست برود و کسی به دلیلی چون اقامهی نماز فرض، نتوانست سنت راتبهی پیش از آنرا بخواند، قضایش را پس از فرض بهجای آورَد؛ اما اگر نماز ظهر بود که هم پیش از آن سنت راتبه وجود دارد و هم پس از آن، ابتدا دو رکعت سنت راتبهی بعد از فرض ظهر را بخواند و سپس، قضاییِ چهار رکعت راتبهی پیش از ظهر را بهجای آورَد.
و اما نماز جمعه: ابن عمر$ میگوید: پیامبرr پس از نماز جمعه، دو رکعت میخواند؛ همچنین از پیامبرr ثابت است که آن بزرگوار به خواندن چهار رکعت پس از نماز جمعه دستور داده و فرموده است: «إِذَا صَلَّى أَحَدکُمْ الْجُمُعَة فَلْیُصَلِّ بَعْدهَا أَرْبَعًا».([6]) یعنی: «هنگامی که نماز جمعه را بهجای آوردید، پس از آن، چهار رکعت (سنت نیز) بخوانید».
برخی از علما، سنت گفتاریِ پیامبرr را بر سنت کرداریِ آن بزرگوار مقدم میدانند؛ از اینرو گفتهاند: سنت راتبهی جمعه، چهار رکعت پس از فرض جمعه میباشد؛ برخی هم در میان سنت گفتاری وکرداری، جمعبندی کرده و سنت راتبهی جمعه را شش رکعت دانستهاند. و شماری از علما گفتهاند: اگر سنت راتبهی جمعه در مسجد خوانده شود، چهار رکعت است و اگر در خانه ادا گردد، دو رکعت میباشد؛ زیرا رسولاللهr سنت راتبهی جمعه را در خانه دو رکعت میخواند و در عین حال، سنتِ گفتاریِ آن بزرگوار این است که فرمود: «پس از نماز جمعه چهار رکعت بخوانید». لذا در رابطه با سنت راتبهی جمعه، این گنجایش وجود دارد که دو رکعت یا چهار رکعت و یا شش رکعت بخوانید. مهم، این است که انسان به خواندن سنتهای راتبه پایبند باشد؛ زیرا پاداش و خیر فراوانی دارد و مکمل نواقص نمازهای فرض است. والله اعلم.
***
([1]) صحیح مسلم، ش: 728.
([2]) صحیح بخاری، ش: (937، 1165)؛ و صحیح مسلم، ش: 729.
([3]) صحیح بخاری، ش: 627؛ و صحیح مسلم، ش: 838.
([4]) صحیح بخاری، ش: 731 بهنقل از زید بن ثابتt.
([5]) صحیح بخاری، ش: (1183، 7368) بهنقل از عبدالله مزنیt.
([6]) صحیح مسلم، ش: 881 بهنقل از ابوهریرهt.
1089- عن جابرِ بْنِ سَمُرَةَ$ قَالَ: خَرَجَ عَلَیْنَا رسول اللهr فَقال: «ألا تَصُفُّونَ کَمَا تَصُفُّ المَلائِکَةُ عِندَ رَبِّهَا؟» فَقُلنَا: یَا رَسُول اللهِ، وَکَیفَ تَصُفُّ المَلائِکَةُ عِندَ رَبِّهَا؟ قَالَ: «یُتِمُّونَ الصُّفُوفَ الأُوَلَ، وَیَتَرَاصُّونَ فی الصَّفِّ». [روایت مسلم]([1])
ترجمه: جابر بن سمره$ میگوید: رسولاللهr نزدمان آمد و فرمود: «چرا آنگونه که فرشتگان نزد پروردگارشان به صف میایستند، صف نمیبندید؟» گفتیم: ای رسولخدا! فرشتگان نزد پروردگارشان چگونه صف میبندند؟ فرمود: «صفهای جلو را بهترتیب کامل میکنند و در صف، کنار هم قرار میگیرند و به هم میچسبند (و جای خالی نمیگذارند)».
1090- وَعَن أَبی هریرةt أنَّ رسول اللهr قَالَ: «لَوْ یَعْلَمُ النَّاسُ مَا فی النِّدَاءِ والصَّفِ الأَوَّلِ، ثُمَّ لَمْ یَجِدُوا إِلا أنْ یَسْتَهِمُوا عَلَیْهِ لاسْتَهَمُوا». [متفق علیه]([2])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: رسولاللهr فرمود: «اگر مردم از فضیلت اذان و صف اول آگاه بودند و برای دستیابی به آن چارهای جز قرعهکشی نداشتند، بهقطع قرعهکشی میکردند».
شرح
نووی/ در کتابش «ریاضالصالحین» بابی در فضیلت صف نخست و برابر نمودن صفها و تکمیل آنها بهترتیب گشوده و در این باب به مسایل مذکور پرداخته و احادیثی در اینباره آورده است؛ از جمله حدیثی بدین مضمون که جابر بن سمره$ میگوید: رسولاللهr نزدمان آمد و فرمود: «چرا آنگونه که فرشتگان نزد پروردگارشان به صف میایستند، صف نمیبندید؟»
فرشتگان، عبادتهای گوناگونی دارند و آنگونه که اللهU میفرماید:
﴿وَلَهُۥ مَن فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ وَمَنۡ عِندَهُۥ لَا یَسۡتَکۡبِرُونَ عَنۡ عِبَادَتِهِۦ وَلَا یَسۡتَحۡسِرُونَ ١٩ یُسَبِّحُونَ ٱلَّیۡلَ وَٱلنَّهَارَ لَا یَفۡتُرُونَ ٢٠﴾ [الانبیاء: ١٩، ٢٠]
از عبادتش سر نمیتابند و خسته نمیشوند؛ شب و روز تسبیح مىگویند و سستی نمیکنند.
نفرمود: در بخشی از شب و روز، تسبیح میگویند؛ بلکه آنها همواره و در همهی اوقات، مشغول تسبیحاند و از جملهی عبادتهایشان، این است که نزد اللهU صف میبندند؛ همانگونه که الله متعال از زبان فرشتگان میفرماید:
﴿وَإِنَّا لَنَحۡنُ ٱلصَّآفُّونَ ١٦٥ وَإِنَّا لَنَحۡنُ ٱلۡمُسَبِّحُونَ ١٦٦﴾ [الصافات : ١٦٥، ١٦٦]
و ما همگی (برای اجرای فرمان الله) به صف ایستادهایم. و ما همگی تسبیحگوییم.
اما فرشتگان چگونه صف میبندند؟ پیامبرr چگونگی صف بستن فرشتگان را بیان نموده و فرموده است: «صفهای جلو را بهترتیب کامل میکنند و در صف، کنار هم قرار میگیرند و به هم میچسبند (و جای خالی نمیگذارند)».
این، سنت و روش ایستادن فرشتگان در نزد اللهU میباشد؛ پس شایسته است که بنا بر رهنمود رسولاللهr ما نیز هنگام نماز به همین شکل صف ببندیم و به هم بچسبیم و هیچ جایی را خالی نگذاریم؛ بلکه برای دستیابی به صف نخست تلاش کنیم و بکوشیم که همواره در صفِ اول قرار بگیریم؛ زیرا همانگونه که در حدیث ابوهریرهt آمده است، رسولاللهr فرمود: «اگر مردم از فضیلت اذان و صف اول آگاه بودند و برای دستیابی به آن چارهای جز قرعهکشی نداشتند، بهقطع قرعهکشی میکردند». این، بیانگر فضیلت صف نخست است و نشان میدهد که صفها باید پُر و بههم پیوسته باشند و تا صفِ جلو کامل نشده است، بستنِ صف بعدی، پسندیده نیست.
لذا در بستن صفها، سه نکته حایز اهمیت است:
1- تا صفِ جلو کامل نشده است، نباید در صف بعدی بایستیم.
2- صفها باید برابر و در یک خط باشند.
3- نمازگزاران باید به هم بچسبند و فاصله ای در میان آنها نباشد؛ بدینسان که هر نمازگزاری، پا و شانهاش را به پا و شانهی نمازگزاری که در کنارِ اوست، بچسباند؛ زیرا اگر اندکی نیز از یکدیگر فاصله داشته باشند، شیاطین همانند بزغالهها خود را در میانشان جای میدهند و حواسشان را پَرت میکنند؛ اما یادآوری دو نکته ضروریست:
· منظور از به هم چسبیدن، این نیست که مزاحمِ دیگران شویم؛ بلکه منظور، این است که در کنار یکدیگر قرار بگیریم و هیچ جایی را در داخل صف، خالی نگذاریم.
· برای دستیابی به صف اول، رزرو کردن جا با کتاب یا جانماز و امثالِ آن، روا نیست؛ برخی برای گرفتنِ جا در صف اول، این کار را میکنند؛ انگار محلی را که رزرو کردهاند، ملکِ شخصیِ آنان است. حتی مشاهده شده که شخصی به مسجد میآید و در جایی که چیزی هم آنجا نبوده است، مینشیند؛ اندکی بعد شخصی دیگر میآید و اعتراض میکند که «چرا جای من را گرفتهای؟! اینجا، جای من است». گویا آنجا را از جیب خود خریده است! مساجد، از آنِ الله متعال میباشد و هرکه زودتر به مسجد بیاید، حقّ تقدم دارد. لذا شایسته است که از چنین کارهایی بپرهیزیم؛ استادمان، علامه عبدالرحمن السعدی/ گفته است: رزرو کردن جا در مسجد، حرام میباشد؛ حتی برخی از علما گفتهاند: بیمِ آن میرود که نمازِ چنین کسی، درست نباشد؛ زیرا کارَش به این میماند که در مکانی غصبی نماز بخواند؛ لذا اینکه رسولاللهr فرمود: «اگر مردم از فضیلت اذان و صف اول آگاه بودند و برای دستیابی به آن چارهای جز قرعهکشی نداشتند، بهقطع قرعهکشی میکردند»، بدین معناست که انسان، زودتر به مسجد بیاید. یکی از بدیهای رزرو کردن جا، این است که انسان، خیالش راحت میشود و با خود میگوید: جایِ من که رزرو است؛ لذا دیر به مسجد میرود و خیرِ فراوانی را از دست میدهد.
گفتنیست:
اگر کسی پیش از دیگران به مسجد آمد و بنا به ضرورتی مانند تلاوت قرآن یا خواندن
نماز و حتی خوابیدن، ناگزیر شد که جایش را ترک کند، ایرادی ندارد که پس از انجام
کارَش، به محل خویش بازگردد؛ زیرا حقّ اوست. البته باید پیش از اینکه صفها بسته
شود، به محلِ خود برگردد؛ نه اینکه از روی گردنِ مردم عبور کند. زیرا پیامبرr مردی را دید که از روی گردن مردم میگذشت تا خود
را به جلو برساند؛ رسولاللهr فرمود: «بنشین که به مردم آزار رساندی».
از حدیث ابوهریرهt چنین برمیآید که در شرایط خاص قرعهکشی در زمینهی کارهایی که مایهی تقرب به الله متعال است، جایز میباشد؛ یعنی: اگر مؤذنی تعیین نشده باشد و دو نفر با شرایط و ویژگیهای یکسان بر سرِ اینکه کدامیک از آنها اذان دهد، اختلاف پیدا کنند، در میان آندو قرعهکشی میکنیم و قرعه به نام هرکه افتاد، همو اذان میگوید. اما متأسفانه امروزه مشاهده میشود که وقتی چند نفر با هم به مسافرت میروند یا در جایی هستند، برای اذان گفتن یکدیگر را تعارف میکنند؛ گویا از فضیلت اذان بیخبرند و نمیدانند که هر درخت و سنگ و کلوخی که صدای مؤذن را میشنود، روز قیامت به نفعش گواهی میدهد. پس همواره برای کسب این فضیلت، بکوشید و سعی کنید که برای اذان گفتن از دیگران سبقت بجویید. از الله متعال میخواهیم که ما را جزو پیشگامان کارهای نیک بگرداند و توفیقمان دهد که در انجام کارهای نیک از دیگران پیشی بگیریم؛ بهیقین الله بر هر کاری تواناست.
***
1091- وعنه قَالَ: قال رَسُول اللهِr: «خیْرُ صُفُوفِ الرِّجَالِ أوَّلُهَا، وَشَرُّهَا آخِرُهَا، وَخَیْرُ صُفُوفِ النِّسَاءِ آخِرُهَا، وَشَرُّهَا أوَّلُهَا». [روایت مسلم]([3])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: رسولاللهr فرمود: «بهترین صفهای مردان، صف نخست است و بدترین صفِ آنها، صفِ آخِر؛ و بهترین صفِ زنان، صف آخر میباشد و بدترینش، صف اول».
1092- وعن أبی سعیدٍ الخدرِیِّt أنَّ رَسُول اللهِr رأى فی أصْحَابِهِ تَأَخُّراً، فَقَالَ لَهُمْ: «تَقَدَّمُوا فَأتَمُّوا بِی، وَلْیَأتَمَّ بِکُمْ مَنْ بَعْدَکُمْ، لا یَزَالُ قَوْمٌ یَتَأَخَّرُونَ حَتَّى یُؤَخِّرَهُمُ الله».[روایت مسلم]([4])
ترجمه: ابوسعید خدریt میگوید: رسولاللهr برخی از یارانش را دید که - بهرغمِ خالی بودنِ صفهای جلو- عقب ایستادهاند؛ فرمود: «جلو بیایید و به من اقتدا کنید و آنانکه پشت سر شما هستند، به شما نزدیک شوند و پس از شما بایستند. برخی، همواره (در صفهای) عقب میایستند تا اینکه الله، آنها را (از رحمتش یا از علاقه و رغبت به کارهای نیک) عقب میاندازد».
1093- وعن أبی مسعودٍt قال: کَانَ رسول اللهr یَمْسَحُ مَنَاکِبَنَا فی الصَّلاَةِ، وَیَقُولُ: «اسْتَووا ولا تَخْتَلِفُوا فَتَخْتَلِفَ قُلُوبُکُمْ، لِیَلِیَنِی مِنْکُمْ أُولُو الأحْلاَمِ وَالنُّهَى، ثُمَّ الَّذِینَ یَلُونَهُمْ، ثُمَّ الَّذِینَ یَلُونَهُمْ». [روایت مسلم]([5])
ترجمه: ابومسعودt میگوید: رسولاللهr - پیش از آغاز نماز- بر شانههایمان دست میکشید (و آنها را برابر میکرد و) میفرمود: «برابر بایستید و پس و پیش و نامنظم نایستید که دلهایتان دچار اختلاف میشود. افرادِ بالغ و عاقل، پشتِ سر و نزدیکِ من قرار بگیرند؛ سپس کسانی که در سن و دانش در درجهی بعد هستند و سپس آنانکه در سن و دانش در درجهی بعد قرار دارند».
1094- وعن أنسٍt قال: قال رَسُولُ اللهِr: «سَوُّوا صُفُوفَکُمْ؛ فَإنَّ تَسْوِیَةَ الصَّفِّ مِنْ تَمَامِ الصَّلاَةِ». [متفق علیه]([6])
وفی روایةٍ للبخاری: «فَإنَّ تَسْوِیَةَ الصُّفُوفِ مِنْ إقَامَةِ الصَّلاَةِ».
ترجمه: انسt میگوید: رسولاللهr فرمود: «صفهایتان را راست کنید که راست کردن صفها، بخشی از کامل بودن نماز است».
و در روایتی از بخاری آمده است: «راست کردن صفها، بخشی از اقامهی نماز میباشد».
شرح
این احادیث، نشان میدهد که بهترین صف مردان چه صفیست و کدامین صف برای زنان بهتر است؟ چنانکه ابوهریرهt میگوید: «بهترین صفهای مردان، صف نخست است و بدترین صفِ آنها، صفِ آخِر؛ و بهترین صفِ زنان، صف آخر میباشد و بدترینش، صف اول». زیرا صفوف زنان پس از صفهای مردان قرار دارد و سنت نیز همین است. لذا نخستین صف زنان، به آخرین صف مردان نزدیک میباشد و از اینرو نخستین صف زنان، بدترین صفِ آنها بهشمار میآید و چون آخرین صف زنان از صفوف مردان فاصله دارد، بهترین صفِ زنان محسوب میشود. اما برای مردان، هر چه در صفهای جلوتر قرار بگیرند، بهتر است؛ زیرا رسولاللهr دربارهی عقب ایستادن مردان در صفها فرموده است: «برخی، همواره (در صفهای) عقب میایستند تا اینکه الله، آنها را (از رحمتش) عقب میاندازد». و این، خطر بزرگی برای انسان است که هرچه در صفهای عقبتر بایستد، محبت و گرایش او به انجامِ همهی کارهای نیک، کمتر و کمتر میشود. پس همواره سعی کنید که در صفهای جلوتر قرار بگیرید و راهش، این است که زودتر به مسجد بیایید. حدیث ابوهریرهt که دربارهی بهترین صف مردان و برترین صف زنان میباشد، منوط به زمانیست که زنان، مصلا یا مکان ویژهای برای نماز نداشته باشند و پشت سر مردان نماز بخوانند؛ اگر مکانِ خاصی از مسجد به زنان اختصاص داده شود، در این صورت بهترین صفِ آنها نیز، صف نخست است که به امام ، نزدیکتر میباشد و از مردان نیز دور هستند. سپس مؤلف/ حدیثی بدین مضمون آورده است که رسولاللهr بر شانههای یارانش دست میکشید و آنها را در صف، برابر میکرد و میفرمود: «برابر بایستید و پس و پیش و بینظم نایستید که دلهایتان دچار اختلاف میشود». و در آخرین حدیث آمده است که پیامبرr به راست کردن صفها فرمان میداد و میفرمود: «راست کردن صفها، بخشی از کامل بودن نماز میباشد». و در روایتی دیگر آمده است: «راست کردن صفها، بخشی از اقامهی نماز است». پس دقت کنیم که صفهایمان را برابر و راست بگردانیم و صفها را بهترتیب کامل کنیم و پس از پُر کردن صفهای جلو، صفهای پشت سر را ببندیم و در صف، کنار هم و بدون فاصله بایستیم که این امر، بخشی از کمالِ نمازمان است.
***
1095- وعنه
قَالَ: أُقِیمَتِ الصَّلاَةُ فَأقْبَلَ عَلَیْنَا رَسُولُ اللهِr بِوَجْهِهِ،
فَقَالَ: «أقِیمُوا صُفُوفَکُمْ وَتَرَاصُّوا؛ فَإنِّی أرَاکُمْ مِنْ وَرَاءِ
ظَهْرِی». [روایت
بخاری به همین لفظ؛ و نیز
روایت مسلم با همین معنا]([7])
وفی روایةٍ للبخاری: وَکَانَ أَحَدُنَا یُلْزِقُ مَنْکِبَهُ بِمَنْکِبِ صَاحِبِهِ وَقَدَمَهُ بِقَدَمِهِ.
ترجمه: انسt میگوید: رسولاللهr پس از اقامهی نماز رو به ما کرد و فرمود: «صفهای نمازتان را راست و منظم کنید و به هم بچسبید؛ همانا من، شما را از پشت سرم میبینم».
در روایتی از بخاری آمده است: هر یک از ما شانهی خود را به شانهی بغلدستیاش و پای خود را به پای او میچسباند.
1096- عنْ أَبِی عبدِ الله النُّعْمَانِ بْنِ بَشیِرٍ$ قال: سمِعْتُ رسولَ اللهr یقول: «لَتُسَوُّنَّ صُفُوفَکُمْ أَوْ لَیُخَالِفَنَّ الله بَیْنَ وُجُوهِکمْ». [متفقٌ علیه]([8])
وفی روایةٍ لِمْسلم: کان رسولُ اللُّهr یُسَوِّی صُفُوفَنَا حَتَّى کأَنَّمَا یُسَوی بِهَا الْقِداحَ حَتَّى إِذَا رأَى أَنَّا قَدْ عَقَلْنَا عَنْهُ ثُمَّ خَرَجَ یَومًا، فقامَ حتَّى کَادَ أَنْ یکبِّر، فَرأَى رجُلا بادِیاً صدْرُهُ فقال: «عِبادَ الله لَتُسوُّنَّ صُفوفَکُمْ أَوْ لَیُخَالِفَنَّ الله بیْن وُجُوهِکُمْ».
ترجمه: ابوعبدالله، نعمان بن بشیر$ میگوید: شنیدم که رسولاللهr فرمود: «صفهایتان را (هنگام نماز) راست کنید؛ وگرنه، الله چهرههایتان را مسخ میکند (یا در میان شما اختلاف و کینه میاندازد)».
در روایتی از مسلم آمده است که نعمانt میگوید: رسولاللهr همواره صفهای ما را مانند تیرها، راست و برابر میساخت تا اینکه دریافت که ما، خود این کار را یاد گرفتهایم (و رعایت میکنیم). روزی برای اقامهی نماز آمد و نزدیک بود تکبیر بگوید که چشمش به مردی افتاد که سینهاش جلوتر از صف بود. فرمود: «ای بندگان الله! صفهایتان را (هنگام نماز) راست کنید؛ وگرنه، بیم آن میرود که الله، چهرههایتان را مسخ کند (یا در میان شما اختلاف و کینه بیندازد)».
شرح
مؤلف/ حدیثی بدین مضمون نقل کرده است که انسt میگوید: رسولاللهr صفها را راست و منظم میکرد و رو به مردم مینمود و میفرمود: «صفهای نمازتان را راست و منظم کنید و به هم بچسبید؛ همانا من، شما را از پشت سرم میبینم». بدینسان رسولاللهr مردم را به راست کردن صفها امر کرد و به آنان خبر داد که آنها را از پشت سرَش میبیند؛ این، ویژهی پیامبرr بوده است؛ آنهم در این حالتِ معین، یعنی در هنگامِ نماز و در سایر اوقات چیزی را از پشت سرَش نمیدید. در حدیث نعمان بن بشیر$ آمده است که پیامبرr فرمود: «لَتُسَوُّنَّ صُفُوفَکُمْ أَوْ لَیُخَالِفَنَّ الله بَیْنَ وُجُوهِکمْ»؛ یعنی: «صفهای نمازتان را راست و منظم کنید». دربارهی مفهوم عبارت دوم، دو دیدگاه وجود دارد؛ برخی از علما گفتهاند: این عبارت بدین معناست که اگر صفهایتان را راست نکنید، الله متعال چهرههایتان را مسخ میکند و معنای دومی که برایش گفتهاند، این است که: اگر صفهایتان راست و منظم نباشد، دچار اختلاف نظر و در نتیجه تفرقه و کینه میشوید؛ این معنا که صحیحتر است، همانند حدیث پیشین میباشد که در آن آمده بود: «ولا تَخْتَلِفُوا فَتَخْتَلِفَ قُلُوبُکُمْ»؛([9]) یعنی: «پس و پیش و نانظم نایستید که دلهایتان دچار اختلاف میشود». روشن است که اختلاف ظاهری، به اختلاف باطنی و قلبی میانجامد که بهمراتب بدتر و زیانبارتر است.
چکیدهی این باب، این است که نمازگزاران باید صفهای نمازشان را به ترتیب ذیل، راست و منظم کنند:
1- هیچکس پس و پیش نایستد؛ بلکه همه برابر و در یک خط راست قرار بگیرند. چنانکه هر یک از صحابه برای منظم کردن صف، پایش را به پای بغلدستیاش و نیز شانهی خود را به شانهی او میچسباند. این، بیانگرِ اشتباه کسیست که وقتی در صف قرار میگیرد، پاهایش را آنقدر باز میکند تا به پای دو نفری که در بغلدست او هستند، بچسبد و شانههایشان از یکدیگر فاصله دارد؛ این، بدعت و بر خلافِ سنت است. سنت، این است که علاوه بر پاها، شانهها نیز باید بههم چسبیده باشد.
2- یکی از مواردِ مهم در منظم کردن صفها، این است که صفها به ترتیب کامل و پُر شود؛ یعنی تا زمانیکه یک صف کامل نشده است، نباید صف بعدی را ببندیم. صف نخست که کامل شد، صف دوم را میبندند و پس از تکمیل صف دوم، در صف سوم میایستند و به همین ترتیب تا آخِر.
3- وقتی در نماز جماعت علاوه بر مردان، زنان نیز حضور دارند، زنان باید تا آنجا که ممکن است دور از مردان صف ببندند؛ زیرا بهترین صفِ زنها، آخرین صفِ آنهاست و بدترین صفشان، نخستین صف آنان میباشد.
4- پُر کردن جاهای خالی؛ یعنی خالی گذاشتن جا در میان صفها برای شیاطین، درست نیست. زیرا این، یک آزمون و امتحان الاهیست که شیطانها بر انسانها چیره میشوند و همینکه در میان صف جای خالی ببینند، در میان نمازگزاران جاگیری نموده، حواسشان را پَرت میکنند.
5- از دیگر مواردِ مهم در تکمیل صفها، این است که اگر جماعت حاضر سه نفر باشند، یکی از آنان امام میشود و دو نفر دیگر پشت سَرَش قرار میگیرند؛ فرقی نمیکند که این دو مقتدی، هر دو بالغ یا هر دو خردسال باشند و نیز تفاوتی ندارد که یکی از آنها بالغ و دیگری، نابالغ باشد؛ بلکه پُشت سرِ امام میایستند. زیرا از پیامبرr ثابت شده که در نماز نافله به همین شکل عمل کرد؛ یعنی مقتدیانش پشت سَرَش ایستادند و نماز فرض با نماز نافله تفاوتی ندارد؛ مگر در موارد خاصّی که بنا بر دلایل شرعی ثابت شده است.
***
1097- وعن البراءِ بن عازِبٍ$ قَالَ: کَانَ رَسُول اللهِr یَتَخَلَّلُ الصَّفَّ مِنْ نَاحِیَةٍ إلى نَاحِیَةٍ، یَمْسَحُ صُدُورَنَا وَمَنَاکِبَنَا، وَیَقُولُ: «لا تَخْتَلِفُوا فَتَخْتَلِفَ قُلُوبُکُمْ». وکانَ یَقُولُ: «إنَّ اللهَ وَمَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى الصُّفُوفِ الأُوَلِ». [روایت ابوداود با اِسناد صحیح]([10])
ترجمه: براء بن عازب$ میگوید: رسولاللهr در میان صفها حرکت میکرد و بر سینهها و شانههایمان دست میزد و میفرمود: «پس و پیش نایستید که دلهایتان دچار اختلاف میشود». و میفرمود: «همانا الله و فرشتگانش بر صفهای اول درود میفرستند».
1098- وعن ابن عمرَ$: أنَّ رسول اللهr قَالَ: «أقیمُوا الصُّفُوفَ، وَحَاذُوا بَیْنَ المَنَاکِبِ، وَسُدُّوا الخَلَلَ، وَلِینوا بِأیْدِی إخْوانِکُمْ، ولا تَذَرُوا فُرُجَاتٍ للشَّیْطَانِ، وَمَنْ وَصَلَ صَفّاً وَصَلَهُ اللهُ، وَمَنْ قَطَعَ صَفّاً قَطَعَهُ اللهُ». [روایت ابوداود با اِسناد صحیح]([11])
ترجمه: ابنعمر$ میگوید: رسولاللهr فرمود: «صفها را برابر و منظم کنید و شانهها را برابر سازید و در برابر دستان برادرانتان - که صفها را مرتب میکنند- نرم باشید - و با آنان همکاری کنید- و هیچ جای خالی و شکافی برای شیطان باقی نگذارید. و هرکس، صفی را پیوسته و مرتب بدارد، الله او را از رحمت خویش بهرهمند میکند و هرکس در صفی جای خالی و فاصله بیندازد، الله او را از رحمتش جدا میگرداند».
1099- وعن أنسt أنَّ رسول اللهr قَالَ: «رُصُّوا صُفُوفَکُمْ، وَقَارِبُوا بَیْنَهَا، وَحَاذُوا بِالأعْنَاقِ؛ فَوَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ إنِّی لأَرَى الشَّیْطَانَ یَدْخُلُ مِنْ خَلَلِ الصَّفِّ، کَأَنَّهَا الحَذَفُ». [حدیث صحیحیست که ابوداود آنرا با اِسنادی مطابق شرط مسلم روایت کرده است.]([12])
ترجمه: انسt میگوید: رسولاللهr فرمود: «صفهایتان را منظم و بدون فاصله بگردانید و آنها را به هم نزدیک بگیرید و گردنها را با هم برابر سازید (و در یک خطّ راست بایستید)؛ سوگند به ذاتی که جانم در دست اوست، من شیطان را میبینم که بهسان گوسفندان کوچک و سیاهِ یَمَن، خود را در جاهای خالیِ صفها جا میدهد».
شرح
این احادیث
نیز در فضیلت صف نخست و اهمیت تکمیل صفهاست؛ یعنی باید صفها را به ترتیب، کامل
کنیم. در این احادیث بدین نکته تصریح شده است که پیامبرr سینهها و شانههای یارانش را دست میزد تا صفهایشان را راست و
منظم
کند و میفرمود: «پس و پیش
نایستید که دلهایتان دچار اختلاف میشود».
پیامبرr همواره در میان صفها حرکت میکرد و با دست مبارکش صفها را راست و مرتب میساخت.
در دوران امیرالمؤمنین عمر و نیز در دوران عثمان$ که جمعیت مسلمانان افزایش چشمگیری یافت، عدهای از سوی خلیفه مأمور راست کردن صفها بودند و چون نزد امام میآمدند و به او خبر میدادند که صفها کامل و مرتباند، تکبیرِ نماز را میگفت. این، نشانگر توجه ویژهی پیامبرr و خلفای راشدین# به مرتب بودن صفهاست که صفها را راست و مرتب میکردند و دستور میدادند که نمازگزاران هیچ جای خالی یا شکافی در میان صفها برای شیاطین باقی نگذارند تا نمازشان کامل باشد؛ زیرا منظم بودن صفها، بخشی از اقامهی نماز و جزو کمالِ آن است.
***
1100- وعنه: أنَّ رسول اللهr قَالَ: «أتِمُّوا الصَّفَّ المُقَدَّمَ، ثُمَّ الَّذِی یَلِیهِ، فَمَا کَانَ مِنْ نَقْصٍ فَلْیَکُنْ فی الصَّفِّ المُؤَخَّرِ». [روایت ابوداود با اِسناد صحیح]([13])
ترجمه: انسt میگوید: رسولاللهr فرمود: «ابتدا صفِ جلو را کامل کنید و سپس صفِ بعدی را؛ اگر کمبودی در شمارِ نمازگزاران بود - و یک صفِ کامل نمیشدند- این کاستی باید در صفِ آخر باشد؛ (نه در صفوف جلو)».
1101- وعن عائشة& قالت: قال رَسُول اللهِr: «إنَّ اللهَ وَمَلاَئِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى مَیَامِنِ الصُّفُوفِ». [روایت ابوداود با اِسنادی مطابق شرط مسلم؛ البته در میان راویانش، فردیست که در توثیق وی اختلاف است.]([14])
ترجمه: عایشه& میگوید: رسولاللهr فرمود: «الله و فرشتگانش بر کسانی که در سمت راستِ صفها هستند، درود میفرستند».
1102- وعن البراءt قال: کُنَّا إذَا صَلَّیْنَا خَلْفَ رَسُول اللهِr أحْبَبْنَا أنْ نَکُونَ عَنْ یَمِینهِ، یُقْبِلُ عَلَیْنَا بِوَجْهِهِ، فَسَمِعْتُهُ یَقُولُ: «رَبِّ قِنی عَذَابَکَ یَوْمَ تَبْعَثُ - أو تَجْمَعُ - عِبَادَکَ». [روایت مسلم]([15])
ترجمه: براءt میگوید: هنگامیکه پُشت سر رسولاللهr نماز میگزاردیم، دوست داشتیم که در سمتِ راست او باشیم تا به ما رو کند.([16]) از آن بزرگوار شنیدم که میگفت: «رَبِّ قِنی عَذَابَکَ یَوْمَ تَبْعَثُ - أو تَجْمَعُ - عِبَادَکَ». یعنی: «پروردگارا! روزی که بندگانت را برمیانگیزی- یا آنان را گرد میآوری- مرا از عذاب خویش حفظ کن».
1103- وعن أبی هریرةt قال: قال رَسُول اللهِr: «وَسِّطُوا الإمَامَ، وَسُدُّوا الخَلَلَ». [روایت ابوداود]([17])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: رسولاللهr فرمود: «امام را در وسط قرار دهید و فاصلهها را پُر کنید».
شرح
پیشتر بیان شد که پیامبرr به تکمیل صفها یکی پس از دیگری و بهترتیب، امر کرد و خبر داد که الله و فرشتگانش بر صفهای نخست درود میفرستند. در حدیث انس بن مالکt آمده است: رسولاللهr فرمود: «ابتدا صفِ جلو را کامل کنید و سپس صفِ بعدی را؛ اگر کمبودی در شمارِ نمازگزاران بود - و یک صفِ کامل نمیشدند- این کاستی باید در صفِ آخر باشد؛ (نه در صفوف جلو)». از این حدیث روشن میشود که بستنِ صف، پیش از کامل شدن صفِ جلوتر، بر خلافِ سنت است؛ بلکه سنت، این است که تا صفِ اول کامل نشده، هیچکس در صف دوم نایستد و نیز تا صفِ دوم کامل نگردیده، صف سوم را تشکیل ندهند و به همین ترتیب تا آخِر.
از جمله احادیثی که مؤلف/ در این باب آورده، حدیثیست بدین مضمون که رسولاللهr فرموده است: «الله و فرشتگانش بر کسانی که در سمت راستِ صفها هستند، درود میفرستند». البته در میان راویانش، فردیست که در توثیق وی اختلاف نظر وجود دارد؛ لذا این حدیث، ضعیف است؛ اگرچه اِسنادش مطابق شرط مسلم میباشد.([18])
در آخرین حدیث آمده است که رسولاللهr فرمود: «امام را در وسط قرار دهید». از اینرو در ابتدای هجرت، مردم در هنگام صف بستن در صورتیکه سه نفر بودند، همه در یک صف میایستادند و امام در وسط قرار میگرفت؛ و این، نشان میدهد که وسط قرار گرفتن امام، حایز اهمیت است. لذا این، اشتباه است که نمازگزاران هنگام صف بستن، آنقدر به قرار گرفتن در سمت راست امام توجه کنند که از سمت چپ غافل شوند و در نتیجه شمارِ کسانی که در سمت چپ امام قرار میگیرند، اندک است؛ این، بر خلافِ سنت میباشد و سنت، این است که هر دو طرف صف، باید از لحاظ شمارِ نمازگزارانی که در آن هستند، یکسان یا نزدیک به هم باشد؛ در صورتی که هر دو سوی صف برابر باشد، میگوییم: سمت راست برتری دارد. گفتنیست: اگر شمار نمازگزارانی که در سمت راست امام قرار میگیرند، یک یا دو نفر بیش از نمازگزارانِ سمت چپ باشد، ایرادی ندارد. ایراد و خلافِ سنت، در این است که جمع زیادی از نمازگزران در سمت راست امام قرار بگیرند و سمت چپ، فقط شمار اندکی از نمازگزاران باشند. اگرچه پیشتر حدیثی بدین مضمون گذشت که: «الله و فرشتگانش بر کسانی که در سمت راستِ صفها هستند، درود میفرستند»، اما همانگونه که بیان شد: در میان راویانش، فردیست که در توثیق وی اختلاف نظر وجود دارد؛ لذا این حدیث، ضعیف است. والله اعلم.
***
([1]) صحیح مسلم، ش: 430.
([2]) صحیح بخاری، ش: 615؛ و صحیح مسلم، ش: 437. این حدیث پیشتر بهشمارهی 1040 گذشت.
([3]) صحیح مسلم، ش: 440.
([4]) صحیح مسلم، ش: 438.
([5]) صحیح مسلم، ش: 432. [این حدیث پیشتر بهشمارهی 354 آمده است. (مترجم)]
([6]) صحیح بخاری، ش: 723؛ و صحیح مسلم، ش: 433.
([7]) صحیح بخاری، ش: 725؛ و صحیح مسلم، ش: 425.
([8]) صحیح بخاری، ش: 717؛ و صحیح مسلم، ش: 436. [این حدیث پیشتر بهشمارهی 164 آمده است. (مترجم)]
([9]) نگا: حدیث شمارهی 1093. [مترجم]
([10]) صحیح الجامع، ش: 7256؛ و صحیح أبی داود، ش: 670؛ و صحیح النسائی، از آلبانی/ ش: 781.
([11]) صحیح الجامع، ش: 1187؛ السلسلۀ الصحیحۀ، ش: 743؛ و صحیح أبی داود، ش: 672؛ آلبانی/ در مشکاۀ المصابیح، ش: 1102 این حدیث را صحیح دانسته است.
([12]) صحیح الجامع، ش: 3505؛ صحیح أبی داود، ش: 673؛ آلبانی/ در مشکاۀ المصابیح، ش: 1093 این حدیث را صحیح دانسته است.
([13]) صحیح الجامع، ش: 112؛ صحیح أبی داود، ش: 673؛ آلبانی/ در مشکاۀ المصابیح، ش: 1094 این حدیث را صحیح دانسته است.
([14]) ضعیف است؛ نگا: ضعیف الجامع، ش: 1668؛ و ضعیف أبی داود، ش: 103 از آلبانی رحمهالله.
([15]) صحیح مسلم، ش: 709.
([16]) یعنی صحابه دوست داشتند که سمتِ راستِ رسولاللهr بنشینند تا سیمای مبارک آن بزرگوار رو به آنها باشد؛ زیرا در روایتی از انسt آمده است: رسولاللهr غالباً پس از نماز به سمت راستِ خود میگردید. [مترجم]
([17]) ضعیف است؛ نگا: ضعیف الجامع، ش: 6122؛ و ضعیف أبی داود، ش: 105؛ آلبانی/ گوید: بخش دوم این حدیث، شاهدی صحیح از حدیث ابنعمر دارد [که پیشتر بهشمارهی 1098 گذشت.]
([18]) علامه آلبانی/ در مقدمهی کتاب، در اینباره مفصل سخن گفته است. [مترجم]
193- باب: امر به پایبندی به نمازهای فرض و نهی اکید و تهدید سخت نسبت به ترکِ آنها
الله متعال میفرماید:
﴿حَٰفِظُواْ عَلَى ٱلصَّلَوَٰتِ وَٱلصَّلَوٰةِ ٱلۡوُسۡطَىٰ وَقُومُواْ لِلَّهِ قَٰنِتِینَ ٢٣٨﴾ [البقرة: ٢٣٨]
بر تمام نمازها و بهویژه نماز عصر، پایبند باشید و خاشعانه در پیشگاه الله (به عبادت) بایستید.
و میفرماید:
﴿فَإِن تَابُواْ وَأَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَوُاْ ٱلزَّکَوٰةَ فَخَلُّواْ سَبِیلَهُمۡ﴾ [التوبة: 5]
...اگر توبه کردند و نماز را برپا داشتند و زکات دادند، راهشان را باز بگذارید (و رهایشان کنید).
1081- وعن ابن مسعودٍt قال: سألتُ رَسُولَ اللهِr أیُّ الأعْمَالِ أفْضَلُ؟ قَالَ: «الصَّلاَةُ عَلَى وَقْتِهَا»؛ قلتُ: ثُمَّ أیٌّ؟ قَالَ: «بِرُّ الوَالِدَیْنِ» قلتُ : ثُمَّ أیٌّ؟ قَالَ: «الجِهَادُ فی سَبِیلِ اللهِ». [متفقٌ علیه]([1])
ترجمه: عبدالله بن مسعودt میگوید: از رسولاللهr پرسیدم: کدامین عمل نزد الله متعال، پسندیدهتر است؟ فرمود: «نمازِ سرِ وقت». گفتم: سپس کدامین عمل؟ فرمود: «نیکی به پدر و مادر». سؤال کردم: سپس چه عملی؟ فرمود: «جهاد در راه الله».
شرح
مؤلف/ میگوید: در «باب: پایبندی بر نمازها و هشدار شدید نسبت به ترکِ آنها».
اللهU در شبانهروزی پنج نوبت نماز را بر بندگانش فرض فرموده است؛ پیامبرr از اللهU تقاضا نمود که بر بندگانش آسان بگیرد و از نمازهای یومیه که ابتدا پنجاه نوبت در شبانهروز بود بکاهد؛ الله متعال فرمود: «تعداد نمازها، پنج نوبت است؛ اما در ترازوی اعمال بهاندازهی پنجاه نوبت میباشد». شخصی از پیامبرr دربارهی اسلام و نماز پرسید؛ پیامبرr برایش بیان نمود که اللهU نمازهای پنجگانه را فرض نموده است. عرض کرد: آیا نماز دیگری هم بر من واجب است؟ فرمود: خیر؛ مگر اینکه خواسته باشی نافله بخوانی. همچنین زمانیکه معاذ بن جبلt را به یمن فرستاد، به او فرمود: «به آنها - یعنی اهل یمن- خبر بده که الله در شبانهروز پنج نماز بر آنان فرض کرده است».
الله متعال به پایبندی بر همهی نمازها بهویژه نماز عصر دستور داده و فرموده است:
﴿حَٰفِظُواْ عَلَى ٱلصَّلَوَٰتِ وَٱلصَّلَوٰةِ ٱلۡوُسۡطَىٰ﴾ [البقرة: ٢٣٨]
بر تمام نمازها و بهویژه نماز عصر، پایبند باشید.
پیامبرr که داناترین فرد نسبت به کتابالله میباشد، ﴿ٱلصَّلَوٰةِ ٱلۡوُسۡطَىٰ﴾ را به «نماز عصر» تفسیر نموده است. وقتی پیامبرr به چیزی تصریح کند، دیگر سخن و دیدگاه دیگران اعتبار ندارد. بدینسان نماز عصر بهخاطر فضیلت و امتیازی که دارد، بهطور خاص ذکر شده است. الله متعال میفرماید:
﴿فَإِن تَابُواْ وَأَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَوُاْ ٱلزَّکَوٰةَ فَخَلُّواْ سَبِیلَهُمۡ﴾
...اگر توبه کردند و نماز را برپا داشتند و زکات دادند، راهشان را باز بگذارید (و رهایشان کنید).
همچنین میفرماید:
﴿فَإِن تَابُواْ وَأَقَامُواْ ٱلصَّلَوٰةَ وَءَاتَوُاْ ٱلزَّکَوٰةَ فَإِخۡوَٰنُکُمۡ فِی ٱلدِّینِ﴾ [التوبة: ١١]
پس اگر توبه کردند و نماز را برپا داشتند و زکات دادند، برادران دینی شما هستند.
کاش جناب مؤلف/ این آیه را به جای آیهی پیشین ذکر میکرد؛ زیرا این آیه، نشان میدهد که هرکس نماز نخواند، کافر است. سپس مؤلف، حدیثی بدین مضمون آورده که ابنمسعودt از پیامبرr پرسید: کدامین عمل نزد الله متعال، پسندیدهتر است؟ فرمود: «نمازِ سرِ وقت». یعنی: ادای نماز در وقتی که شریعت تعیین کرده است؛ لذا اگر شرایط بهگونهایست که به حکم شریعت، تقدیم نماز و ادای آن در اول وقت بهتر میباشد، پس تقدیم نماز بهتر میباشد و آنگاه که مطابق آموزههای شرعی، تأخیرِ آن بهتر میباشد، بهتر است که نماز را بهتأخیر بیندازیم. گفتنیست: تقدیم نمازهای پنجگانه و ادای آنها در اولِ وقت، بهتر و افضل میباشد؛ مگر نماز عشا که بهتر است با تأخیر ادا شود؛ البته مشروط به اینکه بر مردم دشوار نباشد. همچنین نماز ظهر که بهتر است در گرمای تابستان با تأخیر ادا شود تا شدت گرما کاهش یابد و برای مردم، آسانتر باشد. اما برای نمازهای صبح، عصر و مغرب، بهتر است که تعجیل شود. منظور از تعجیل، این است که پس از اذان، آنقدر فاصله و فرصت باشد که شخصی که صدای اذان را میشنود، برخیزد، وضو بگیرد و برای نماز آماده شود. این، معنای تعجیل یا تقدیم نماز و ادایِ آن در اول وقت است؛ نه اینکه بلافاصله پس از اذان، نماز اقامه گردد.
ابنمسعودt پرسید: سپس کدامین عمل برتر است؟ پیامبرr فرمود: «نیکی به پدر و مادر». یعنی: انسان در خدمت به آنها کوتاهی نکند؛ با آنها بهنیکی سخن بگوید، احترامشان را نگه دارد و از کمک مالی و خدمتِ عاطفی به آنان دریغ نورزد. ابنمسعودt سؤال کرد: سپس چه عملی؟ فرمود: «جهاد در راه الله». ابنمسعودt میگوید: «اگر بیش از این میپرسیدم، بهقطع رسولاللهt نیکیهای دیگری را نیز برایم برمیشمرد». این حدیث، دلیلی بر اثبات محبت برای الله متعال است؛ یعنی: اللهU کارهای نیک را دوست دارد؛ همانگونه که نیکوکاران را دوست دارد. و بیشک محبت اللهU به محبت بندگانش نمیمانَد و محبتی در شأنِ اوست و سخن از چگونگیِ این محبت، انحراف و کجروی دربارهی صفات والای الاهیست. در حدیث ابنمسعودt بیان شده که نیکی به پدر و مادر، بر جهاد در راه الله مقدّم است؛ هم در زمینههای واجب و هم در عرصهی نفل یا اعمال مستحب و داوطلبانه. به عبارت دیگر: نیکی به پدر و مادر در شرایطی که واجب است، بر جهادِ واجب برتری دارد؛ و نیز در شرایطی که نیکی به پدر و مادر، واجب نیست و مستحب میباشد، از جهاد داوطلبانه و غیرواجب برتر است. مثلاً اگر پدر و مادری، کسی جز فرزندشان را نداشته باشند که به آنها خدمت و رسیدگی کند، در چنین شرایطی بر فرزندشان واجب است که نزدشان بمانَد و به جهاد نرود؛ اما اگر کسی هست که به آنها خدمت و رسیدگی نماید، ماندنِ فرزند در کنار پدر و مادرش، مستحب است. لذا اگر به حضورش در جهاد نیاز است، بهتر است که به جهاد برود و گرنه، نیکی به پدر و مادر، برتر و افضل میباشد. والله اعلم.
در رابطه با نماز صبح، یادآور میشوم که دقت کنید: وقتِ نماز داخل شده باشد و پس از اطمینان کامل به دخول وقت، نماز را اقامه کنید.
***
1082- وعن ابن عمرَ$ قَالَ: قال رَسُول اللهِr: «بُنِیَ الإسْلامُ عَلَى خَمْسٍ: شَهَادَةِ أنْ لا إله إلا اللهُ، وَأنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللهِ، وَإِقَامِ الصَّلاَةِ، وَإِیتَاءِ الزَّکَاةِ، وَحَجِّ البَیْتِ، وَصَوْمِ رَمَضَانَ». [متفقٌ علیه]([2])
ترجمه: ابنعمر$ میگوید: رسولاللهr فرمود: «اسلام بر پنج پایه بنا شده است: گواهی به اینکه معبود برحقی جز الله وجود ندارد و اینکه محمد، فرستادهی اوست؛ ادای نماز، پرداختِ زکات، حجّ بیتالله، و روزهی ماه رمضان».
شرح
مؤلف/ در باب امرِ به پایبندی بر نمازهای فرض و نهی اکید و هشدارِ سخت نسبت به ترکِ آنها، حدیثی بدین مضمون آورده است که: ابنعمر$ میگوید: پیامبرr فرمود: «اسلام بر پنج پایه بنا شده است: گواهی به اینکه معبود برحقی جز الله وجود ندارد و اینکه محمد، فرستادهی اوست؛ ادای نماز، پرداختِ زکات، حجّ بیتالله، و روزهی ماه رمضان». در روایتی دیگر، روزهی ماه رمضان پیش از حج بیتالله ذکر شده است؛ بخاری/ بنا بر روایت نخست، در بخشبندی صحیح خود، حج را پیش از روزه ذکر کرده است.
رسولاللهr فرمود: «اسلام بر پنج پایه بنا شده است». بدینسان رسولاللهr اسلام را به کاخی تشبیه فرمود که پنج ستون دارد؛ یعنی این ستونها، پایه و اساسِ کاخ بهشمار میآیند و اگر یکی از ستونها از میان برود، همهی کاخ فرو میریزد و ویران میشود. هر کاخی که بر روی ستونهای استوار بنا نگردد، سستپایه است و بنایی محکم و استوار محسوب نمیشود؛ اما اسلام، بنایی استوار دارد که اللهU آن را برای بندگانش پایهگذاری کرده و فرموده است:
﴿ٱلۡیَوۡمَ أَکۡمَلۡتُ لَکُمۡ دِینَکُمۡ وَأَتۡمَمۡتُ عَلَیۡکُمۡ نِعۡمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ ٱلۡإِسۡلَٰمَ دِینٗا﴾ [المائدة: ٣]
امروز برای شما دینتان را کامل نمودم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و اسلام را برای شما به عنوان دین پسندیدم.
رسولاللهr پایههای اصلیِ اسلام را در پنج عدد برشمرده و فرموده است: «گواهی به اینکه معبود برحقی جز الله وجود ندارد و اینکه محمد، فرستادهی اوست»؛ یعنی: نخستین رکن اسلام، این است با ایمانِ قلبی، شهادتین را بر زبان بیاوری و گواهی دهی که معبود راستینی جز الله وجود ندارد و آنچه جز الله پرستش میشود، باطل است. برخی از انسانها، خورشید را میپرستند و برخی دیگر ماه را؛ برخی هم ستارهپرست هستند و عدهای، گاوپرست! حتی در دنیا کسانی یافت میشنود که آلتِ تناسلی زنان را میپرستند!
آیینها و ملتهای گوناگونی در دنیا وجود دارد؛ اما معبود برحق کیست؟ آری؛ اللهU، یگانه معبود راستین است. این، مقتضایِ عقل و شرع است؛ زیرا ذاتی شایستهی عبادت میباشد که آفریدهها را خلق کرده است؛ چه کسی مخلوقات را آفریده است؟ آری؛ اللهU. چنانکه میفرماید:
﴿أَمۡ خُلِقُواْ مِنۡ غَیۡرِ شَیۡءٍ أَمۡ هُمُ ٱلۡخَٰلِقُونَ ٣٥﴾ [الطور: ٣٤]
آیا بدون آفریدگار، آفریده شدهاند یا خودشان آفرینندهاند؟
و میفرماید:
﴿أَفَرَءَیۡتُم مَّا تُمۡنُونَ ٥٨ ءَأَنتُمۡ تَخۡلُقُونَهُۥٓ أَمۡ نَحۡنُ ٱلۡخَٰلِقُونَ ٥٩﴾ [الواقعة: ٥٨، ٥٩]
آیا به آنچه در رحمها میریزید، توجه کردهاید؟ آیا شما، آنرا میآفرینید یا ما آفریدگاریم؟
اگر همهی آفریدهها، جمع شوند تا جنینی بیافرینند، نمیتوانند؛ بلکه اللهU میفرماید:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٞ فَٱسۡتَمِعُواْ لَهُۥٓۚ إِنَّ ٱلَّذِینَ تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ لَن یَخۡلُقُواْ ذُبَابٗا وَلَوِ ٱجۡتَمَعُواْ لَهُۥ﴾ [الحج : ٧٣]
ای مردم! مثالی بیان میشود؛ پس به آن گوش بسپارید. بیگمان معبودانی که به جای الله میخوانید، هرگز نمیتوانند مگسی بیافرینند؛ هرچند همهی آنها برای آفریدن مگس جمع شوند.
سبحانالله! همهی معبودان باطل با گوناگونی و تعددی که دارند، حتی توانایی آفرینش یک مگس را هم ندارند؛ اگرچه همهی آنها بدین منظور گرد هم آیند. این در زمینهی مسایل تکوینیست؛ و اما ناتوانیِ آنها در زمینهی مسایل تشریعی در این فرمودهی الله متعال نمایان است که میفرماید:
﴿قُل لَّئِنِ ٱجۡتَمَعَتِ ٱلۡإِنسُ وَٱلۡجِنُّ عَلَىٰٓ أَن یَأۡتُواْ بِمِثۡلِ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانِ لَا یَأۡتُونَ بِمِثۡلِهِۦ وَلَوۡ کَانَ بَعۡضُهُمۡ لِبَعۡضٖ ظَهِیرٗا ٨٨﴾ [الإسراء: ٨٨]
بگو: اگر همهی انسانها و جنها جمع شوند و بخواهند همانند این قرآن را بیاورند، هرگز نمیتوانند مانندِ آن را بیاورند؛ هرچند یاور و پشتیبان یکدیگر باشند.
لذا هیچکس نمیتواند کلامی همانند کلام الله بیاورد؛ و نیز هیچکس تواناییِ آفرینش هیچیک از آفریدههای الاهی را ندارد.
﴿وَلَئِن سَأَلۡتَهُم مَّنۡ خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ لَیَقُولُنَّ ٱللَّهُۚ﴾ [لقمان: ٢٥]
و اگر از آنان بپرسی: چه کسی آسمانها و زمین را آفریده است، بهطور قطع خواهند گفت: «الله».
همچنین میفرماید:
﴿وَلَئِن سَأَلۡتَهُم مَّنۡ خَلَقَهُمۡ لَیَقُولُنَّ ٱللَّهُ﴾ [الزخرف: ٨٧]
و اگر از آنان بپرسی: چه کسی آنها را آفریده است، بهقطع میگویند: «الله».
و نیز میفرماید:
﴿قُلۡ مَن یَرۡزُقُکُم مِّنَ ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِ أَمَّن یَمۡلِکُ ٱلسَّمۡعَ وَٱلۡأَبۡصَٰرَ وَمَن یُخۡرِجُ ٱلۡحَیَّ مِنَ ٱلۡمَیِّتِ وَیُخۡرِجُ ٱلۡمَیِّتَ مِنَ ٱلۡحَیِّ وَمَن یُدَبِّرُ ٱلۡأَمۡرَۚ فَسَیَقُولُونَ ٱللَّهُ﴾
[یونس : ٣١]
بگو: چه کسی شما را از آسمان و زمین روزی میدهد یا چه کسی مالک و آفریدگار گوش و چشمهاست و چه کسی زنده را از مرده و مرده را از زنده پدید میآورد و چه کسی به تدبیر امور میپردازد؟ خواهند گفت: الله.
بنابراین ذاتی که دارای چنین ویژگیهاییست، شایستهی عبادت میباشد؛ آیا چیزی که خود به رسیدگی و اداره نیاز دارد، شایستهی عبادت است؟ هرگز؛ چنانکه خورشید، اداره میشود:
﴿وَٱلشَّمۡسُ تَجۡرِی لِمُسۡتَقَرّٖ لَّهَاۚ ذَٰلِکَ تَقۡدِیرُ ٱلۡعَزِیزِ ٱلۡعَلِیمِ ٣٨﴾ [یس: ٣٨]
و خورشید که همواره به سوی قرارگاهش درحرکت است( یکی از نشانههای قدرت الاهیست)؛ این، تقدیر و اندازهگیری (پروردگار) توانا و داناست.
پس آیا خورشید، شایستهی عبادت است؟! آیا ماه، این شایستگی را دارد که پرستش شود؟ ستارگان و درختان، مخلوق پروردگارند و هیچیک از اینها شایستهی پرستش نیست.
شماری از قوم ابراهیمu ستارهپرست بودند؛ لذا آن بزرگوار برای اینکه آنان را متوجه اشتباهشان نماید، هنگامیکه پردهی سیاه شب بر آسمان کشیده شد و ستارهای دید، گفت: این، پروردگار من است و آنگاه که ستاره غروب کرد، اظهار داشت که «غروبکنندگان را دوست ندارم». عده ای از قومش ماهپرست بودند؛ لذا هنگامیکه ماه را در حالِ طلوع دید، فرمود: «این، پروردگار من است». و چون ماه غروب کرد، گفت: «اگر پروردگارم مرا هدایت نکند، بهقطع جزو گمراهان خواهم بود». سپس خورشیدپرستان را به چالش کشید و آنگاه که خورشید را در حال طلوع دید، فرمود: «این، پروردگار من است؛ این، بزرگتر میباشد». وقتی خورشید غروب کرد، گفت:
﴿یَٰقَوۡمِ إِنِّی بَرِیٓءٞ مِّمَّا تُشۡرِکُونَ ٧٨ إِنِّی وَجَّهۡتُ وَجۡهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ حَنِیفٗاۖ وَمَآ أَنَا۠ مِنَ ٱلۡمُشۡرِکِینَ ٧٩ ﴾ [الأنعام: ٧٨، ٧٩]
«ای قوم من! از آنچه شرک میورزید، بیزارم؛ من، از روی اخلاص و گرایش به توحید به سوی کسی روی میآورم که آسمانها و زمین را پدید آورده است. و من، جزو مشرکان نیستم».
لذا «لاإلهإلاالله»، یعنی: هیچ معبود راستینی جز الله وجود ندارد و هرچه جز او پرستش میشود، باطل است. برادرانم! شگفتا که روز رستاخیز، هم بتها و معبودان باطلی که جز الله میپرستند، هیزمِ دوزخ خواهند بود و هم کسانی که اینها را عبادت میکنند؛ یعنی: همهی اینها با معبودان باطلشان همانند هیزم در آتش دوزخ میسوزند:
﴿إِنَّکُمۡ وَمَا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنتُمۡ لَهَا وَٰرِدُونَ ٩٨ لَوۡ کَانَ هَٰٓؤُلَآءِ ءَإلهةٗ مَّا وَرَدُوهَاۖ وَکُلّٞ فِیهَا خَٰلِدُونَ ٩٩﴾ [الانبیاء: ٩٨، ٩٩]
بیگمان شما و معبودانی که جز الله میپرستید، هیزم دوزخید و همگی شما وارد دوزخ خواهید شد. اگر اینها معبودان راستینی بودند، هرگز وارد دوزخ نمیشدند و همگی در آن جاودانه میمانند.
آری؛ آیا بهراستی اگر این بتها معبودان برحقی بودند، وارد دوزخ میشدند؟ آیا در این صورت سزاوار بود که عبادتکنندگانشان به دوزخ بروند؟ هنگامیکه این آیات نازل شد، مشرکان کوشیدند تا شبههافکنی کنند؛ گفتند: نصارا، عیسی بن مریم را میپرستند؛ پس عیسی نیز وارد دوزخ خواهد شد. لذا الله متعال این آیات را نازل فرمود:
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ سَبَقَتۡ لَهُم مِّنَّا ٱلۡحُسۡنَىٰٓ أُوْلَٰٓئِکَ عَنۡهَا مُبۡعَدُونَ ١٠١ لَا یَسۡمَعُونَ حَسِیسَهَاۖ وَهُمۡ فِی مَا ٱشۡتَهَتۡ أَنفُسُهُمۡ خَٰلِدُونَ ١٠٢ لَا یَحۡزُنُهُمُ ٱلۡفَزَعُ ٱلۡأَکۡبَرُ وَتَتَلَقَّىٰهُمُ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ هَٰذَا یَوۡمُکُمُ ٱلَّذِی کُنتُمۡ تُوعَدُونَ ١٠٣﴾ [الانبیاء: ١٠١، ١٠٣]
همانا کسانی که پیشتر، از سوی ما برایشان نیکی مقرر شد، از دوزخ دور میمانند؛ صدای دوزخ را نمیشنوند و از نعمتهایی که دلشان بخواهد، برای همیشه بهرهمند هستند. رنج و سختی بزرگ (رستاخیز) آنان را اندوهگین نمیکند و فرشتگان به استقبالشان میآیند (و میگویند:) این، همان روزیست که وعدهاش را به شما میدادند.
عیسی بن مریمu یکی از کسانیست که از سوی الله متعال برایشان بهشت برین مقرر شده است؛ زیرا او، یکی از پیامبران اولوالعزم میباشد. لذا باید دانست که هر چیز و هر کسی که جز الله پرستش میشود، باطل است؛ فرقی نمیکند که ماه و ستاره باشد یا یک بندهی نیک و شایسته یا یک رییس و فرمانروا. آنچه جز الله پرسش شود، هم خودش باطل است و هم پرستش وی. «لاإلهإلاالله»، حاوی اخلاصیست که عبادت، جز با آن درست نیست؛ عبارت پس از آن، یعنی «محمد رسولالله» نیز اذعان به رسالت محمد مصطفیr است و این دو عبارت با هم، اساسیترین و نخستین رکن اسلام میباشد.
و اما دومین رکن اسلام، ادای نماز است؛ بهاجماع مسلمانان، نمازهای فرض، همان نمازهای پنجگانه است: صبح، ظهر، عصر، مغرب و عشا؛ گفتنیست که نماز جمعه، ذیلِ نماز ظهر میگنجد. و دربارهی سایر نمازها اختلاف نظر وجود دارد:
علما دربارهی نماز «وتر»، اختلاف دیدگاه دارند که آیا واجب است و انسان با ترکِ آن گنهکار میشود یا سنت است؟ این موضوع، شرح و تفصیل دارد: اگر کسی به قیام یا نماز شب عادت داشته باشد، نماز وتر بر او واجب است و در غیر این صورت، نماز وتر بر او واجب نیست. البته قول راجح، این است که نماز وتر واجب نیست.
دربارهی «نماز کسوف» (خورشیدگرفتگی) نیز اختلاف نظر وجود دارد؛ برخی از علما آنرا واجب دانستهاند و برخی از علما گفتهاند: واجب نیست. اما قول راجح، این است که واجب میباشد؛ زیرا پیامبرr به نماز کسوف دستور داد و هنگامیکه خورشید گرفت، پریشان و نگران شد و نمازی گزارد که پیشتر همانندِ آنرا به جا نیاورده بود. گفتنیست که نماز کسوف، فرض کفایه است؛ یعنی اگر تعدادی از ساکنان شهر نماز کسوف بخوانند، از دیگران ساقط میشود.
دربارهی «تحیةالمسجد» اختلاف است که آیا واجب میباشد یا خیر؟ دیدگاهی که تحیۀالمسجد را واجب میداند، قویتر است؛ اما نمیتوان این را قطعی دانست. چون احادیثی وجود دارد که بیانگر عدم وجوب تحیۀالمسجد است؛ مانند آمدن امام در روز جمعه؛ چنانکه پیامبرr روز جمعه وارد مسجد شد و بدون اینکه تحیۀالمسجد بخواند، روی منبر رفت و سخنرانی کرد. همچنین اخبار و روایتهایی در دست میباشد که بیانگر واجب نبودن تحیۀالمسجد است.
علما دربارهی حکم نمازهای دو عید نیز اختلاف دیدگاه دارند؛ برخی از علما نمازهای عیدین را واجب دانستهاند و شماری دیگر، سنت. و برخی دیگر از علما گفتهاند: فرض کفایه است. لذا فقط بر وجوب نمازهای پنجگانه و نیز نماز جمعه که در ذیل نماز ظهر میگنجد، اجماع و اتفاق نظر وجود دارد.
«اقامهی نماز» بدین معناست که انسان نماز را سرِ وقت و با رعایت همهی شرایط، ارکان، واجبات و نیز مستحباتِ آن بهجای آورَد.
و پرداخت زکات، به معنای دادن زکات به افراد و گروههای مستحق میباشد که در قرآن کریم بیان شده است. زکات، سهم یا بخشی از مال و داراییِ شماست که الله متعال در طلا، نقره، پولِ نقد و کالاهای تجاری، و آنچه که از زمین حاصل میشود و نیز در دامها تعیین کرده است؛ لذا این سهم، به همهی اموال و داراییهای مسلمان تعلق نمیگیرد. لذا بر مسلمان واجدِ شرایط، یعنی بر صاحبِ نصاب، واجب است که زکات اموالش را به کسانی که الله متعال تعیین نموده، بدهد:
﴿إِنَّمَا ٱلصَّدَقَٰتُ لِلۡفُقَرَآءِ وَٱلۡمَسَٰکِینِ وَٱلۡعَٰمِلِینَ عَلَیۡهَا وَٱلۡمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمۡ وَفِی ٱلرِّقَابِ وَٱلۡغَٰرِمِینَ وَفِی سَبِیلِ ٱللَّهِ وَٱبۡنِ ٱلسَّبِیلِۖ فَرِیضَةٗ مِّنَ ٱللَّهِۗ وَٱللَّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٞ ٦٠﴾ [التوبة: ٦٠]
زکات، ویژهی نیازمندان(فقرا)، و مستمندان (مساکین)، و کارگزاران زکات و کسانیست که باید از آنان دلجویی شود و نیز در راه آزاد کردن بردگان، و کمک به بدهکاران و مجاهدانِ راه الله و در راه ماندگان میباشد که به عنوان فریضهای از سوی الله (صادر شده) است. و الله، دانای حکیم است.
و اما حج بیتالله بدین معناست که مسلمان بهقصد انجام مناسک حج رهسپار مکه شود. الله متعال، حج را در سال نُهم یا دهم هجری بر مسلمانان فرض فرمود.
روزهی ماه رمضان، یکی دیگر از ارکان اسلام است؛ رمضان، همان ماهیست که در بین ماههای شعبان و شوال قرار دارد. روزهی این ماه در سال دوم هجری فرض شد.
اینها ارکان اسلام است؛ هرکس به آنها پایبند باشد، مسلمان میباشد و دینش را بر پایه و اساس استواری بنا نهاده است. و هرکه به این ارکان عمل نکند، یا فاسق است و یا کافر؛ یعنی: کسی که شهادتین را نگوید، کافر است؛ همچنین کسی که نماز نخوانَد، کافر میباشد. و آنکه زکات نمیدهد، فاسق است؛ ترک حج و روزهی ماه رمضان نیز فسق است.
***
1083- وعنه قَالَ: قال رَسُول اللهِr: «أُمِرْتُ أنْ أُقَاتِلَ النَّاسَ حَتَّى یَشْهَدُوا أنْ لا إله إلا اللهُ، وأنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللهِ، وَیُقِیمُوا الصَّلاَةَ، وَیُؤْتُوا الزَّکَاةَ، فَإذَا فَعَلُوا ذَلِکَ، عَصَمُوا مِنِّی دِمَاءهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ، إلا بِحَقِّ الإسْلاَمِ، وَحِسَابُهُمْ عَلَى اللهِ». [متفق علیه]([3])
ترجمه: عبدالله بن عمر$ میگوید: رسولاللهr فرمود: «(از سوی الله) مأموریت یافتهام که با مردم پیکار کنم تا اینکه گواهی دهند که معبود راستینی جز الله وجود ندارد و محمد فرستادهی اوست و نماز را برپا دارند و زکات دهند؛ آنگاه که چنین کردند، خونها و اموالشان را جز در مواردی که اسلام تعیین کرده است، از من مصون داشتهاند و حسابشان با الله متعال است».
شرح
نووی/ در کتابش «ریاضالصالحین» در باب پایبندی بر نمازهای پنجگانه، حدیثی بدین مضمون آورده است که عبدالله بن عمر$ میگوید: رسولاللهr فرمود: «(از سوی الله) مأموریت یافتهام که با مردم پیکار کنم تا اینکه گواهی دهند که معبود راستینی جز الله وجود ندارد و محمد فرستادهی اوست و نماز را برپا دارند و زکات دهند».
این مأموریت از سوی الله متعال به پیامبرr داده شد؛ یعنی همان ذاتی که مردم را آفریده است و هرگونه که بخواهد، در مُلک خود تصرف میکند، فرستادهاش را مأمور پیکارِ با اینها قرار داد. و این، حق پروردگار است که به پیکار با مردم فرمان دهد تا اینکه مسلمان شوند و چون اسلام بیاورند، دست از آنان برداشته میشود و در پناهِ اسلام قرار میگیرند. چنانکه الله متعال میفرماید:
﴿قَٰتِلُواْ ٱلَّذِینَ لَا یُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَلَا بِٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِ وَلَا یُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ وَلَا یَدِینُونَ دِینَ ٱلۡحَقِّ مِنَ ٱلَّذِینَ أُوتُواْ ٱلۡکِتَٰبَ حَتَّىٰ یُعۡطُواْ ٱلۡجِزۡیَةَ عَن یَدٖ وَهُمۡ صَٰغِرُونَ ٢٩﴾ [التوبة: ٢٩]
با آن دسته از اهل کتاب که به الله و روز قیامت ایمان نمیآورند و آنچه را الله و پیامبرش حرام نمودهاند، حرام نمیشمارند و دین حق را نمیپذیرند، پیکار نمایید تا به دست خویش و با خفت و خواری جزیه بپردازند.
در حدیث بریده بن طفیلt آمده است: پیامبرr هرگاه فرماندهی را بر لشکر یا دستهای از مجاهدان میگماشت، ابتدا او را به رعایت تقوای الاهی سفارش میفرمود. در ادامهی این حدیث آمده است: «و چون میخواستند جزیه دهند، از آنان بپذیر و دست از آنها بردار». بنابراین در پیکار با کفار، دو هدف دنبال میشود: یکی اینکه اسلام بیاورند و دیگری، اینکه به دست خویش و با خفت و خواری جزیه بپردازند؛ اما اگر هیچیک از این دو گزینه را نپذیرفتند، بر مسلمانان واجب است که با آنان پیکار کنند. جنگیدن مسلمانان با کافران، به فرمان الله متعال است که پروردگار مسلمانان و پروردگار مشرکان میباشد؛ اگر مسلمانان حق دارند که از دین خویش جانبداری کنند و نسبت به آن غیرت داشته باشند، اما پیکارشان با کافران، از روی تعصب بهخاطر دینشان نیست؛ زیرا دین، دین اللهU میباشد و دین غیرمسلمانان، باطل و غیرقابل قبول است و الله متعال از هیچ کس دینی جز اسلام را نمیپذیرد؛ همانگونه که میفرماید:
﴿وَمَن یَبۡتَغِ غَیۡرَ ٱلۡإِسۡلَٰمِ دِینٗا فَلَن یُقۡبَلَ مِنۡهُ وَهُوَ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِینَ ٨٥﴾
[آل عمران: ٨٥]
و هر کس دینی جز اسلام بجوید، هرگز از او پذیرفته نمیشود و در آخرت جزو زیانکاران خواهد بود.
رسول اللهr فرمود: «آنگاه که چنین کردند»؛ یعنی: زمانیکه شهادتین را گفتند، نماز را برپا کردند و زکات دادند، «خونها و اموالشان را جز در مواردی که اسلام تعیین کرده است، از من مصون داشتهاند و حسابشان با الله متعال است». از اینرو ابوبکر صدیقt با کسانی که از پرداخت زکات سرتافتند، پیکار کرد. حتی برخی از صحابه# از جمله عمر فاروق از او خواستند که فعلاً کاری با مانعین زکات نداشته باشد ؛ اما ابوبکر صدیقt بر پیکار با آنان پافشاری نمود و فرمود: «به الله سوگند اگر از دادن بزغاله - یا زانوبند شتر- که بهعنوان زکات به رسولاللهr میدادند، سر بتابند، با آنان میجنگم». عمرt میگوید: «به خدا سوگند بلافاصله یقین کردم که خدای متعال، سینهی ابوبکرt را برای جهاد گشوده (و او را برای این کار مصمم فرموده) و دانستم که درست و سزاوار نیز همین است».([4])
لذا حدیث ابنعمر$ بیانگر اهمیت نماز است و نشان میدهد که اگر مردم نماز نخوانند، با آنان پیکار میشود تا اینکه نماز بگزارند.
***
1084- وعن مُعاذٍt قال: بعَثَنِی رسولُاللهr فقال: «إنَّکَ تَأْتِی قوْمًا مِنْ أَهْلِ الْکِتَاب، فادْعُهُمْ إِلَى شهادة أَنْ لا إله إلاَّ الله، وأَنِّی رسولُالله فإِنْ هُمْ أَطاعُوا لِذَلِک، فَأَعْلِمهُمْ أَنَّ الله قَدِ افْترضَ علَیْهم خَمْسَ صَلَواتٍ فی کُلِّ یومٍ وَلَیْلَةٍ، فَإِنْ هُمْ أَطَاعُوا لِذلکَ، فَأَعلِمْهُمْ أَنَّ الله قَدِ افْتَرَضَ عَلَیهمْ صدَقَةً تُؤْخذُ مِنْ أَغنیائِهِمْ فَتُرَدُّ عَلَى فُقَرائهم، فَإِنْ هُمْ أَطَاعُوا لِذلک، فَإِیَّاکَ وکَرائِمَ أَمْوالِهم. واتَّقِ دعْوةَ الْمَظْلُومِ فَإِنَّهُ لَیْس بینها وبیْنَ الله حِجَابٌ». [متفقٌ علیه]([5])
ترجمه: معاذt میگوید: رسولاللهr مرا (برای دعوت، به یمن) فرستاد و فرمود: «تو، نزد کسانی میروی که اهل کتاباند؛ آنان را به گفتن شهادتین (اقرار به وحدانیت الله، و رسالت من) دعوت کن و چون شهادتین را گفتند، به آنها خبر بده که الله در شبانهروز، پنج نماز بر آنان فرض کرده است؛ اگر پذیرفتند، به آنها اعلام کن که الله، زکات را در اموالشان بر آنان فرض نموده که از ثروتمندان ایشان گرفته شده، به فقیرانشان داده میشود. اگر این فرمان را پذیرفتند، از گرفتن اموال قیمتیِ آنها (به عنوان زکات) بپرهیز و از دعای مظلوم پروا کن؛ زیرا هیچ حجابی، میان الله و دعای مظلوم وجود ندارد».
شرح
مؤلف/ ماجرای مأموریت معاذt به سوی یمن را از زبان خودش نقل کرده است؛ رسولاللهr، معاذt را در سال دهم هجری به یمن فرستاد و به او فرمود: «تو نزد کسانی میروی که اهل کتاب هستند». و بدینسان او را از وضعیت مخاطبانش آگاه ساخت تا با آمادگی کامل نزدشان برود. زیرا آنها اهل کتاب بودند و دانش و اطلاعاتی داشتند که آنها را از مشرکان جاهل، متمایز میساخت. از اینرو کسی که میخواست آنان را دعوت دهد، باید آمادگی کامل میداشت تا سؤالهایشان را به نحو شایستهای پاسخ دهد و موقعیت و وضعیت آنها را درک کند و به بهترین شکل، با آنان به گفتگو بنشیند. سپس رسولاللهr به معاذt آموزش داد که در نخستین گام دعوت، آنها را به توحید و رسالت، فرابخواند؛ چنانکه به معاذt فرمود: «آنان را به گفتن شهادتین (اقرار به وحدانیت الله، و رسالت من) دعوت کن» تا اذعان کنند که تنها الله، شایستهی عبادت است و هیچ چیز و هیچکس جز او، شایستهی عبادت و بندگی نیست و عبادت و پرستش غیرالله، باطل و مردود است. شهادتین، کلید ورود به اسلام است؛.این، بدین معنا نیست که فقط محمد مصطفیr فرستادهی اللهU میباشد؛ بلکه پیش از او نیز پیامبرانی چون: موسی، هود و عیسی و... آمدهاند؛ اما رسولاللهr آخرین پیامآور الاهیست و شریعتش، ناسخِ شریعتهای گذشته میباشد و هیچ پیامبری پس از او، برانگیخته نمیشود و تنها شریعت و آیین اسلام است که موردِ قبول الله متعال میباشد.
پیامبرr در ادامهی این حدیث به معاذt فرمود: «و چون شهادتین را گفتند، به آنها خبر بده که الله در شبانهروز، پنج نماز بر آنان فرض کرده است». شاهدِ موضوع، همین بخشِ حدیث است. پیامبرr افزود: «اگر پذیرفتند، به آنها اعلام کن که الله، زکات را در اموالشان بر آنان فرض نموده است که از ثروتمندان ایشان گرفته شده، به فقیرانشان داده میشود». فرمود: «در اموالشان» که یکی از روایتهای امام بخاری/ میباشد. «زکات از ثروتمندان گرفته شده، به فقیران داده میشود». منظور از ثروتمندان، کسانی هستند که دارای نصاب زکاتاند. این، تعریفِ «ثروتمند» در باب وجوب زکات است که مبنا، داشتنِ نصاب زکات میباشد؛ چنانکه در باب اهل زکات، ثروتمند، کسیست که داراییاش برای یک سالِ خودش و خانوادهاش کافیست. در ادامهی حدیث آمده است: «اگر این فرمان را پذیرفتند، از گرفتن اموال قیمتیِ آنها (به عنوان زکات) بپرهیز»؛ یعنی: اموال متوسطِ آنان را به عنوان زکات بپذیر. به عبارت دیگر: در گرفتن زکات، نه کوتاهی کن و نه ستم. بلکه عادلانه، زکات بگیر. زیرا اگر بهترین اموال آنان را به عنوان زکات تصرف کنی، در حقشان ستم نمودهای و این، باعث خواهد شد که در حقّ تو بددعایی کنند. لذا «از دعای مظلوم بترس که هیچ مانعی میان الله و دعای مظلوم وجود ندارد». الله متعال، دعای ستمدیده را می پذیرد؛ هرچند که کافر باشد. وقتی آدمِ ستمدیده دعا میکند و از الله کمک میخواهد، حتی اگر کافر باشد، اللهU انتقامش را دیر یا زود از ستمکار میگیرد؛ و این، از جهت اقامهی عدل میباشد. چراکه الله متعال، عادلترین حاکم و دادگرترین داور است و از کمالِ حکمت او، دادگری در میان بندگانش میباشد؛ لذا حقّ مظلوم را از ظالم میستاند. شاهد موضوع، این است که رسولاللهr فرمود: «...به آنها خبر بده که الله در شبانهروز، پنج نماز بر آنان فرض کرده است».
***
1085- وعن جابرٍt قالَ: سَمِعْتُ رسولَ اللهr یَقُولُ: «إنَّ بَیْنَ الرَّجُلِ وَبَیْنَ الشِّرْکِ والْکُفْرِ، تَرْکَ الصَّلاَةِ». [روایت مسلم]([6])
ترجمه: جابرt میگوید: از رسولاللهr شنیدم که میفرمود: «فاصلهی میان هر شخص و شرک و کفر، نماز است».([7])
1086- وعن بُرَیْدَةَt عَنِ النَّبِیِّr قَالَ: «العَهْدُ الَّذِی بَیْنَنَا وَبَیْنَهُمْ الصَّلاَةُ، فَمَنْ تَرَکَهَا فَقَدْ کَفَرَ». [ترمذی، این حدیث را روایت کرده و گفته است: حسن صحیح میباشد.]([8])
ترجمه: بریدهt میگوید: پیامبرr فرمود: «فرقی که میان ما و مشرکان و کافران میباشد، نماز است؛ هرکس، نماز را ترک کند، بهقطع کافر شده است».
1087- وعن عبد الله بن شقیق التَّابِعیِّ المتفق عَلَى جَلاَلَتِهِ رَحِمهُ اللهُ، قَالَ: کَانَ أصْحَابُ محَمَّدٍr لا یَرَوْنَ شَیْئاً مِنَ الأعْمَالِ تَرْکُهُ کُفْرٌ غَیْرَ الصَّلاَةِ. [ترمذی، این روایت را با اِسناد صحیح در کتاب الایمان آورده است.]([9])
ترجمه: عبدالله بن شقیق تابعی/ که ارجمندیاش مورد اتفاق است، میگوید: «اصحاب محمدr ترک هیچ عملی، جز ترک نماز را کفر نمیدانستند».
شرح
هر یک از این احادیث، هشداری دربارهی ترک نماز است؛ هم حدیث جابر و هم حدیث بریده$. حدیثی که جابرt از پیامبرr روایت کرده، بدین مضمون است که: «نماز، فاصلهی هر شخصی با کفر و شرک است و اگر نماز را ترک کند، دیگر، با کفر و شرک فاصلهای ندارد»؛ یعنی کافر و مشرک شده است. در حدیث بریدهt آمده است: پیامبرr فرمود: «فرقی که میان ما و مشرکان و کافران میباشد، نماز است؛ هرکس، نماز را ترک کند، بهقطع کافر شده است».
این دو حدیث، بهروشنی بیانگر این است که آدمِ بینماز (تارکالصلاة) کافر، و از دایرهی اسلام خارج میباشد؛ کسی که نماز نمیخواند، از یهود و نصارا بدتر است. ذبیحهی یهود و نصارا جایز است؛ اما گوشت حیوانی که بینماز سر میبُرَد، حلال نیست.
اگرچه ازدواج با زن یهودی یا نصرانی برای مرد مسلمان جایز است، اما برایش جایز نیست که با زنِ بینماز ازدواج کند.
یهود و نصارا بر اساس پیمان یا امان و یا ذمه، در دین خود آزادند؛ اما آدمِ بینماز نباید بر ترک نماز، باقی بماند؛ یعنی به او گفته میشود: نماز بخوان؛ و گرنه، تو را میکُشیم. این، نشان میدهد که تارکالصلاۀ از یهود و نصارا نیز بدتر است؛ اما امروزه مردم به این موضوع اهمیت نمیدهند. گفتنیست: اگر کسی نماز را ترک کند و سپس عقد نکاحش با زنی بسته شود، این نکاح، نادرست و باطل میباشد و چنانچه با آن زن همبستری نماید، با او زنا کرده است. پناه بر الله. همچنین اگر زمانی که عقد نکاح بسته میشود، به نماز پایبند است و بعدها نماز را کنار میگذارد، عقد نکاح فسخ میگردد و واجب است که او را از زنِ مسلمان جدا کنند؛ مگر اینکه توبه نماید و به دین اسلام باز گردد که در اینصورت بر نکاحش ابقا میشود. ناگفته نماند که اگر کسی بر ترک نماز بمیرد، نه او را غُسل میدهند و نه او را کفن میکنند؛ همچنین بر او نماز نمیگزارند و او را در قبرستانِ مسلمانان دفن نمیکنند و برایش رحمت و آمرزش نمیخواهند و روز رستاخیز شفاعت پیامبرr به او نمیرسد؛ اما با جنازهی بینماز چه کنیم؟ آیا لاشهاش را رها کنیم تا خوراک سگها شود؟ خیر؛ زیرا این، برای نزدیکانش رنجآور است. لذا جنازهاش را به بیرون شهر یا به دشت و بیابان میبریم و گودالی حفر میکنیم و لاشهی آدمِ بینماز را با لباسهایش در چالهی حفرشده میاندازیم و رویش خاک میریزیم تا گَندَش همه جا را برندارد. البته اگر از بابتِ تأثر و افسوسِ خانوادهاش نگران نبودیم، لاشهاش را روی زمین رها میکردیم تا خوراک سگها شود؛ اما برای اینکه بوی تعفنش همه جا را نگیرد و مایهی ناراحتیِ مردم یا آزردگیِ خاطر نزدیکانش نشود، او را بدون غسل و کفن، با خاک میپوشانیم.
به فرمودهی پیامبرr، آدم بینماز روز رستاخیز با فرعون، هامان، قارون و ابی بن خلف برانگیخته میشود. لذا روشن شد که ترک نماز، گناهِ بسیار بزرگیست و انسان را از دایرهی اسلام خارج میکند. همچنین بر انسان واجب است که آدمِ بینماز را از قبرستانِ مسلمانان دور کند؛ نه اینکه با علمِ به بینماز بودن وی، مسلمانان را به حضور در نماز جنازهاش فرا بخواند. این، جفا و تزویر در حقّ مسلمانان است؛ اگرچه گناهی بر آنها نیست. زیرا از بینماز بودن میّتی که بر او نماز خواندهاند، بیاطلاع بودهاند و گناهش بر کسیست که با وجودِ آگاهی از بینماز بودن میّت، جنازهاش را نزد مسلمانان برده است تا بر او نماز بخوانند. الله متعال میفرماید:
﴿وَلَا تُصَلِّ عَلَىٰٓ أَحَدٖ مِّنۡهُم مَّاتَ أَبَدٗا وَلَا تَقُمۡ عَلَىٰ قَبۡرِهِۦٓۖ إِنَّهُمۡ کَفَرُواْ بِٱللَّهِ وَرَسُولِهِۦ وَمَاتُواْ وَهُمۡ فَٰسِقُونَ ٨٤﴾ [التوبة: ٨٤]
و بر جنازهی هیچیک از آنان نماز مخوان و بر قبرشان نایست. چراکه آنان به الله و پیامبرش کفر ورزیدند و در حالی مردند که فاسق و گمراه بودند.
باید بدانید که اگر یکی از نزدیکان شما بینماز باشد و بمیرد، بنا بر دیدگاه بیشتر علما، چیزی از میراثش برای شما جایز نیست؛ همچنانکه اگر او پیش از شما بمیرد، از شما ارث نمیبرد. مثلاً: اگر کسی بمیرد و پسری بینماز و پسرعمویی نمازخوان داشته باشد، آن پسر ارث نمیبرد؛ اما پسرعمویِ میّت که دورتر است، ارث میبرد. همچنین اگر پسری نمازخوان و ثروتمند پیش از پدرِ بینمازش بمیرد و عموی مسلمان و نمازخوانی داشته باشد، ارثش به عمویش میرسد؛ نه به پدرش؛ زیرا پیامبرr فرموده است: «لا یَرِثُ الْمُسْلِمُ الْکَافِرَ، وَلا الْکَافِرُ الْمُسْلِمَ». یعنی: «نه مسلمان، از کافر ارث میبرد و نه کافر از مسلمان».
متون کتاب و سنت و اجماع صحابه# بیانگر این است که بینماز، کافر میباشد؛ همانگونه که شقیق بن عبدالله تابعی/ گفته است: «اصحاب پیامبرr ترک هیچ عملی، جز ترک نماز را کفر نمیدانستند». نووی/ دربارهی شقیق بن عبدالله میگوید: همه، اتفاق نظر دارند که او گرامی، ثقه، عادل و شایسته است. علمای متأخر ما نیز مانند علامه عبدالعزیز بن باز/ نیز بر این باورند که تارکالصلاۀ، کافر و بیرون از دایرهی اسلام میباشد و حکمِ مرتد را دارد؛ اما متأسفانه بسیاری از مردم در اینباره سستی نشان میدهند. از الله متعال میخواهیم که ما را به سویی که خیر و صلاح ما در آناست، رهنمون شود.
***
1088- وعن أبی هریرةt قال: قال رَسُول اللهِr: «إنَّ أوَّلَ مَا یُحَاسَبُ بِهِ العَبْدُ یَوْمَ القِیَامَةِ مِنْ عَمَلِهِ صَلاَتُهُ، فَإنْ صَلَحَتْ، فَقَدْ أفْلَحَ وأَنْجَحَ، وَإنْ فَسَدَتْ، فَقَدْ خَابَ وَخَسِرَ، فَإنْ انْتَقَصَ مِنْ فَرِیضَتِهِ شَیْءٌ، قَالَ الرَّبُU: انْظُرُوا هَلْ لِعَبدی من تطوّعٍ، فَیُکَمَّلُ بِهَا مَا انْتَقَصَ مِنَ الفَرِیضَةِ؟ ثُمَّ تَکُونُ سَائِرُ أعْمَالِهِ عَلَى هَذَا». [ترمذی این حدیث را روایت کرده و گفته است: حدیثی حسن میباشد.]([10])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: رسولاللهr فرمود: «نخستین عملی که بنده در روز رستاخیز دربارهی آن محاسبه میشود، نمازِ اوست که اگر درست باشد، رستگار و پیروز است و اگر باطل و نادرست باشد، ناکام و زیانکار است؛ اگر کمی و کاستی در نمازهای فرضش وجود داشته باشد، پروردگارU میفرماید: بنگرید که آیا بندهام نوافلی دارد که با آن، کاستیهای فرایضش جبران شود؟ سپس سایر اعمالش نیز بر همین اساس محاسبه میگردد».
شرح
این، آخرین حدیث در باب فضیلت نماز و تهدید سخت نسبت به ترک آن میباشد. در این حدیث آمده است: «حسابرسی به اعمال بنده در روز رستاخیز با محاسبهی نمازش آغاز میشود؛ اگر نمازش درست باشد، رستگار و پیروز میگردد». گفتنیست: از میانِ اعمال و کارهایی که حقّ خداوندیست، نخستین پرسش دربارهی نماز است؛ اما دربارهی حقوق انسانها نسبت به یکدیگر، پیش از همه دربارهی قتل و کشتار سؤال میشود و سپس سایر اعمال انسانها، مورد حسابرسی قرار میگیرد. اگر نمازِ بنده، کامل و درست باشد، رستگار و کامروا میشود و چنانچه نمازش باطل و نادرست باشد، ناکام و زیانکار است؛ اگر در نمازهای فرضِ بنده، کمی و کاستی وجود داشته باشد، اللهU میفرماید: بنگرید که آیا بندهام نوافلی دارد که با آن، کاستیهای فرایضش جبران شود؟ سپس سایر اعمالش نیز بر همین اساس محاسبه میگردد. لذا از لطف و رحمتِ بیکرانِ الله متعال است که نوافل و سنتهای قبل و بعد از نمازهای فرض را تشریع فرموده است و ما میتوانیم جز در اوقات ممنوع، نماز نفل بخوانیم؛ بهقطع در نماز همه، کسر و کمبود یا خللی وجود دارد که با این نوافل جبران میشود: چهار رکعت نماز سنت، پیش از ظهر که با دو سلام ادا میشود و دو رکعت نیز پس از فرضِ ظهر؛ دو رکعت سنت صبح، نماز شب، نماز وتر، نماز چاشت؛ همهی اینها نوافلیست که بر اجر و پاداش نمازگزار میافزاید یا کاستی و خللِ موجود در نمازهای فرضش را جبران میکند. این، از لطف بیکرانِ اللهU میباشد. از او میخواهیم که به همهی ما توفیق شکر و سپاس نعمتهایش را عنایت بفرماید و توفیقمان دهد که او را بهنیکی عبادت کنیم.
***
([1]) صحیح بخاری، ش: (527، 7534) و صحیح مسلم، ش: 85. [این حدیث پیشتر به شمارهی 317 گذشت. (مترجم)]
([2]) صحیح بخاری، ش: 8 و صحیح مسلم، ش: 16.
([3]) صحیح بخاری، ش: 25؛ و صحیح مسلم، ش: 22. [این حدیث پیشتر بهشمارهی 395 گذشت. (مترجم)]
([4]) بخاری، شمارهی6924؛ مسلم، شمارهی20؛ البدایة و النهایة (6/315). [مترجم]
([5]) صحیح بخاری، در چندین مورد، از جمله: (1395، 1458)؛ و صحیح مسلم، ش: 19. [این حدیث پیشتر بهشمارهی 213 گذشت. (مترجم)]
([6]) صحیح مسلم، ش: 82.
([7]) یعنی: اگر انسان، نماز را ترک کند، دیگر، با کفر و شرک فاصلهای ندارد و کافر و مشرک میباشد. [مترجم]
([8]) صحیح الجامع، ش: 4143؛ صحیح الترغیب، ش: 564؛ آلبانی/ در مشکاۀ المصابیح، ش: 574 این حدیث را صحیح دانسته است.
([9]) صحیح الترمذی، از آلبانی/ ش: 2114.
([10]) صحیح الجامع، ش: 2020؛ صحیح أبی داود، ش: (810، 812)؛ و صحیح الترمذی، از آلبانی/ ش: 337.