اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

۱۴۶- شرح حدیث عمار در خصوص دعای میان تشهد و سلام نماز

۱۴۶- شرح حدیث عمار در خصوص دعای میان تشهد و سلام نماز

پیش‌تر حدیث عمار بن یاسر t را که مشتمل بر آن دعای عظیمی بود که پیامبر r در نمازش می‌فرمود را بیان کردیم، دعایی است که نسائی و دیگران از عطاء بن سائب از پدرش t روایت کرده که گفت: «عمار بن یاسر t برای ما امامت کرد، در امامتش نهایت اختصار را رعایت کرد، شخصی به او گفت: راستی چرا نمازت را این گونه به صورت خلاصه‏وار خواندی؟ فرمود: ]درست است[ اما با این وصف در آن دعایی را خواندم که به گوش خودم از رسول الله r شنیده بودم، وقتی عمار رفت مردی از همان نمازگزاران به دنبال او رفت، [عطاء گوید: آن مرد پدرم بود ولی نام خودش را مبهم ساخت] و از عمار آن دعاها را پرسید، سپس باز آمد و دیگر نماز گزاران را از آن دعا مطلع نمود ]دعاها این بود[: اَللَّهُمَّ بِعِلْمِک الغَیبَ، وَقُدْرَتِک عَلَی الخَلْقِ أَحْینی مَا عَلِمْتَ الحَیاة خَیراً لِی، وَتَوَفَّنی إِذَاَ عَلِمْتَ الوَفَاة خَیراً لِی، اَللَّهُمَّ وَأَسْأَلُک خَشْیتَک فی الغَیبِ وَالشَّهَادَة وَأَسْأَلُک کلمِة الحَقَّ فِی الرِّضَا وَالغَضَبِ، وَأَسْأَلُک القَصْدَ فِی الفَقْرِ وَالغِنَی وَأَسْأَلُک نَعیماً لَا ینْفَد، وَأَسْأَلُک قُرَّة عَینٍ لَا تَنْقَطِعُ، وَأَسْأَلُک الرِّضَا بَعْدَ القَضَاءِ، وَأَسْأَلُک بَرْد العَیشِ بَعْدَ المَوُتِ، وَأَسْأَلُک لَذَّة النَّظَرِ إِلَی وَجْهِک، وَالشَّوْقَ إِلَی لِقَائِک فِی غَیرِ ضَرَّاءَ مُضِرَّة، وَلَا فِتْنَة مَضِلَّة، اللَّهُمَّ زَینَّا بِزِینَة الإِیمَانِ، وَاجْعَلْنَا هُدَاةً مُهْتَدِینَ»[1].

این حدیث دارای منفعت بزرگ و فایده‌ی عظیم است و مشتمل بر مفاهیم ارجمند و معانی سودمند در ارتباط با عقیده و عبادت و اخلاق است. سودی که فرد مسلمان از امثال این دعاهای مبارک می‌برد با آگاهی از معانی آنها، و فهم مفاهیم و اهداف‌شان، و تلاش برای عملی نمودن آنها، بیشتر و افزون‌تر می‌گردد. در آنچه در پی می‌آید اندکی درنگ می‌کنیم تا به بیان برخی از معانی و مفاهیم این حدیث بپردازیم[2]. این که می‌گوید: «اللهم بعلمک الغیب، وقدرتک علی الخلق أحینی ما علمت الحیاة خیراً لی، وتوفنی اذا علمت الوفاة خیراً لی» بیان‌گر آن است که آدمی امورش را به خدا واگذار می‌کند و از او می‌طلبد که بهترین‌ها را برایش در نظر گیرد، در حالی که به علم خدا متوسل می‌شود علمی که بر هرچیزی احاطه دارد، خداوند از مسائل نهانی و پوشیده‌ی امور آگاه است هم چنان که از مسائل پیدا و آشکار آنها آگاه است، ]هم‌چنین آدمی در این دعا[ به قدرت ساری و جاری خداوند در همه‌ی آفریده‌ها متوسل می‌شود، ]چرا که[ کسی نمی‌تواند حکمش را تغییر دهد و قضایش را رد کند و مانع آن شود، واضح است که آدمی سرانجام و فرجام امور را نمی‌داند و با وجود این از کسب مصالح خود و دفع ضرر و زیان از خود ناتوان است مگر آن که خداوند او را یاری کرده و شرایط را برایش مهیا گرداند، لذا آدمی به شدت نیازمند خداوند آگاه و تواناست تا کارهایش را اصلاح کند و در هر حال و صورت آنچه را برایش خیر است برگزیند، به همین خاطر می‌گوید: مرا زنده بدار اگر می‌دانی که زندگی برایم خیر است و مرا بمیران اگر می‌دانی که مرگ برایم خیراست و به همین خاطر است که در سنت از آرزو کردن مرگ آن هم به خاطر ضرر و زیانی که متوجه آدمی شده، نهی شده است چرا که آدمی از عاقبت امور آگاه نیست، در صحیح بخاری از پیامبرr روایت شده که فرمودند: «هیچ یک از شما هرگز مرگ را تمنا نکند، زیرا که اگر نیکوکار است، شاید احسان را بیشتر کند و اگر گناهکار است، شاید تو به و استغفار نماید»[3]. یعنی: با دست کشیدن از گناهان و طلب بخشش و آمرزش رضایت خدا را بدست آورد.

این که می‌گوید: «وأسألک خشیتک فی الغیب والشهادة» یعنی: ] از تو می‌طلبم[ درخفا و آشکارا، و در پیدا و پنهان، و در حالی که به همراه مردم هستم یا از آنان غایبم، ترس از خود را به من ارزانی‌داری، برخی از مردم چنین می‌پندارند که در ملأعام و آشکارا باید از خدا بترسند در حالی که جایگاه ترس از خدا در خفاست ]یعنی اگر کسی در خفا تقوای الهی را مراعات نمود او واقعاً خدا ترس است[ هنگامی که از دیدگان مردم و از انظار آنان به دور است؛ خداوند کسانی را ستوده که در خفا از او ترسیده و تقوای الهی را رعایت می‌کنند، خداوند می‌فرماید:

﴿ٱلَّذِینَ یَخۡشَوۡنَ رَبَّهُم بِٱلۡغَیۡبِ وَهُم مِّنَ ٱلسَّاعَةِ مُشۡفِقُونَ ٤٩                [الأنبیاء: 49].

«کسانی که در نهان از پروردگارشان می‌ترسند و همانان از قیامت در هراسند».

و یا می‌فرماید:

﴿مَّنۡ خَشِیَ ٱلرَّحۡمَٰنَ بِٱلۡغَیۡبِ وَجَآءَ بِقَلۡبٖ مُّنِیبٍ ٣٣                                 [ق: 33].

«همان کسی که در نهان از خداوند مهربان بترسد و با دلی توبه‏کار [به محضر او] بیاید».

این که می‌گوید: «واسالک کلمة الحق فی الرضا والغضب» در این بخش از خداوند درخواست می‌کند که در حال خشنودی و عصبانیت سخن حق بگوید، مردم در حال عصبانیت و خشم به شکل نادر و کم، سخن حق می‌گویند چرا که عصبانیت شخص عصبانی را وادار می‌کند که بر خلاف حق سخن گفته و برخلاف عدل عمل نماید. خداوند آن دسته از بندگانش را که در حال خشم و عصبانیت از خشم خود صرف نظر کرده و ]طرف مقابل را [ می‌بخشند و دست به تجاوز و ستم نمی‌زنند، ستوده است، خداوند می‌فرماید:

﴿وَإِذَا مَا غَضِبُواْ هُمۡ یَغۡفِرُونَ ٣٧                                                     [الشورى: 37].

«و چون خشمگین شوند، گذشت می‌کنند».

 کسی که در حال خشنودی و عصبانیت جز حقّ نگوید این عمل او گواهی بر شدت ایمان او است و زمام اختیار خود را دست دارد، در حدیث آمده که: «قهرمان، کسی نیست که هنگام کشتی گرفتن، افراد زیادی را به زمین بزند بلکه قهرمان، کسی است که هنگام خشم، خودش را کنترل نماید»[4]. این که می‌گوید: «وأسألک القصد فی الفقر والغنی» یعنی در حال فقیری و بی‌نیازی میانه‌رو و متعادل باشد، اگر فقیر باشد از ترس تمام شدن رزق و روزی بخالت به خرج نمی‌دهد و در عین حال در بخشش هم زیاده روی نمی‌کند به‌طوری که بر خود چیزی را تحمیل کند که طاقت آن را ندارد. هم‌چنان که خداوند می‌فرماید:

﴿وَلَا تَجۡعَلۡ یَدَکَ مَغۡلُولَةً إِلَىٰ عُنُقِکَ وَلَا تَبۡسُطۡهَا کُلَّ ٱلۡبَسۡطِ فَتَقۡعُدَ مَلُومٗا مَّحۡسُورًا ٢٩       [الإسراء: 29].

«دست خود را برگردن خویش بسته مدار [و از کمک به دیگران خودداری مکن و بخیل مباش] و آن را یکسره گشاده مساز [وبذل و بخشش بی‌حساب مکن و اسراف مورز، بدان گونه] که سبب شود از کار بمانی و مورد ملامت قرارگیری و غمناک گردی».

اگر هم ثروتمند باشد ثروتمندیش او را وادار به اسراف و طغیان نمی‌کند، خداوند می‌فرماید:

﴿وَٱلَّذِینَ إِذَآ أَنفَقُواْ لَمۡ یُسۡرِفُواْ وَلَمۡ یَقۡتُرُواْ وَکَانَ بَیۡنَ ذَٰلِکَ قَوَامٗا ٦٧          [الفرقان: 67].

«وآنان که چون انفاق کنند، زیاده‌روی نمی‌کنند و بخل نمی‌ورزند و ]شیوه‌شان[ بین این ]دو حد[ معتدل است».

القوام یعنی: حد وسط و میانه روی، چنین ویژگی‌ای در هر کاری زیباست.

این که می‌گوید: «واسالک نعیما لا ینفد» نعمت و خوشی‌ای که فنا ناپذیر است همان نعمت و خوشی آخرت است، هم‌چنان که خداوند می‌فرماید:

﴿مَا عِندَکُمۡ یَنفَدُ وَمَا عِندَ ٱللَّهِ بَاقٖۗ                                                [النحل: 96].

«آنچه نزد شما است ناپایدار و فانی است، و آنچه نزد خدا است ماندگار و باقی است».

و یا می‌فرماید:

﴿إِنَّ هَٰذَا لَرِزۡقُنَا مَا لَهُۥ مِن نَّفَادٍ ٥٤                                                     [ص: 54].

«این [نعمت‌های فراوان] عطا و داده‌های ما است و هرگز نابودی و پایان ندارد».

این که می‌گوید: «واسالک قرة عین لا تنقطع» چشم روشنی جزو نعمت‌ها است، برخی از نعمت‌ها پایان‌پذیر و برخی دیگر پایان ناپذیر هستند، کسی که دنیا مایه‌ی چشم روشنی‌اش باشد این چشم روشنی پایان‌پذیر است، و سرور و خوشی آن از بین می‌رود، چرا که دنیا با ترس از رخ دادن مصیبت و فاجعه و حوادث ناگوار در آمیخته است و به همین خاطر مؤمن در دنیا چشمش فقط به محبت خداوند و یاد او و مداومت بر طاعتش روشن می‌گردد، هم‌چنان که پیامبر r می‌فرماید: «نماز مایه‌ی روشنایی چشم من است»[5]. و کسی که چنین چشم روشنی‌ای را کسب کند چشم روشنی را بدست آورده که در دنیا و در برزخ و در آخرت پایان نمی‌پذیرد.

این که می‌گوید: «واسالک ارضا بعد القضاء» طلب رضایت بعد از قضا است؛ چرا که در این هنگام است که حقیقت رضایت آشکار می‌شود، رضایت پیش از قضا عبارتست از تصمیم و اراده‌ی آدمی بر رضایت ، و همانا رضایت زمانی از قوه به فعل در می‌آید که قضا رخ دهد.

این که می‌گوید: «واسالک برد العیش بعد الموت» این درخواست گواه بر آن است که زندگی، و آرامش آن، مختص به بعد از مرگ است چرا که زندگی پیش از مرگ تلخ وناخوشایند است و اگر چیزی جز فکر و اندیشه‌ی مردن هم برای تلخ و ناخوشایند کردن آن نمی‌بود همین کافی بود در حالی که چیزهای بسیاری از جمله غم ‌و اندوه و بیماری و پیری و دوری از عزیزان و خیلی‌چیزهای دیگر هستند که زندگی را به کام آدمی تلخ و ناخوشایند می‌کنند.

این که می‌گوید: «واسالک لذة النظر الی وجهک والشوق الی لقائک فی غیر ضراء مضره ولافتنة مضلة» در این دعا بهترین چیز دنیا که همان شوق به دیدار خداوند است و بهترین چیز آخرت که همان نگریستن و رؤیت خداوند بخشنده است، گرد آمده است؛ وقتی که وقوع آن مشروط و منوط به عدم وجود هر آن چیزی است که در دنیا به او ضرر رسانده یا او را در دینش دچار فتنه کند، می‌گوید: ]لذت نگریستن به جمالت و عشق به دیدارت را[ بدون هیچ ضرر و بدون هیچ فتنه‌ای گمراه کننده، می‌طلبم.

این که مؤمنین در قیامت پروردگارشان را می‌بینند موضوعی است که نصوص همدیگر را تقویت کرده و دلایل فراوانی درباره‌ی آن وجود دارد بلکه این رؤیت بالاترین نعمت اهل بهشت و بزرگ‌ترین خوشی و لذت آنان است، پیامبر r می‌فرماید: «چون بهشتیان به بهشت درآیند، خدای متعال [خطاب به ایشان] می‌فرماید: آیا چیز دیگری هم می‌خواهید که بر [بخشش‌های] شما بیفزایم؟ بهشتیان می‌گویند: آیا رو سپیدمان نساخته‌ای؟ آیا ما را به بهشت داخل نکرده و از دوزخ نجات‌مان نداده‌ای؟ فرمود: آن گاه حجاب برداشته می‌شود، و [بهشتیان بعد از نظر به سوی پروردگار خویش چنین احساس می‌کنند که] چیزی محبوب‌تر از نگریستن به سوی پروردگارشان به آنان داده نشده است»[6]. از خداوند بخشنده طلب فضلش را می‌نماییم.

این که می‌گوید: «اللهم زینا بزینة الایمان واجعلنا هداة مهتدین» زینت ایمان شامل زینت قلب است به واسطه‌ی اعتقاد صحیح و اعمال قلبی ارجمند، و زینت زبان به واسطه ذکر و تلاوت قرآن و امر به معروف و نهی از منکر و چیزهایی شبیه این‌ها است، و زینت اعضا و جوارح به واسطه‌ی اعمال نیک و طاعاتی است که آدمی را به خدا نزدیک می‌گرداند.

این که می‌گوید: «واجعلنا هداة مهتدین» یعنی راه را بیابیم ودیگران را بدان راهنمایی کنیم، و این بالاترین درجات است، این که آدمی حق را شناخته و پیرو آن باشد و معلم دیگری بوده و بدان حق ارشاد و راهنمایی کند، به این شیوه است که راهنما و راه یافته می‌گردد، و عاجزانه از خداوند می‌طلبیم که همه‌ی ما را به سوی خود هدایت کرده و ما را از زمره‌ی راهنمایان راه یافته قرار دهد.




[1]- اندکی پیش ترجمه آن آمد.

[2]- برای توضیح بیشتر به کتاب «شرح حدیث عماربن یاسر t» اثر ابن رجب مراجعه شود.

[3]- صحیح بخاری شماره [5673].

[4]- صحیح بخاری شماره [6114].

[5]- سنن نسائی شماره [3879]، و آلبانی/ در «صحیح الجامع» شماره [3098] آن را صحیح دانسته است.

[6]- صحیح مسلم شماره [181].

۱۴۵- دعاهای نقل شده میان تشهد و سلام

۱۴۵- دعاهای نقل شده میان تشهد و سلام

ازجمله محل‌های [موجود در] نماز که مستحب است فرد مسلمان در آن به دعا عنایت و توجه داشته باشد میان تشهد و سلام دادن است، در صحیحین از عبدالله بن مسعود t روایت شده که پیامبر r تشهد را به او یاد داد، سپس در آخر آن حدیث آمده است که [بعد از تشهد]: «هر دعایی را که مایل است، می تواند بخواند»[1].

و در روایتی از امام مسلم آمده: «آن گاه مخیر است که هر چه می‌خواهد دعا نماید»[2].

آنچه در این جایگاه شایسته‌ی فرد مسلمان است آن است که از دعاهای نقل شده از پیامبرr استفاده کند هرچند اگر دعاهای دیگری بنماید اشکالی نداشته وعیبی ندارد،

درآنچه در پی می‌آید برخی از دعاهای نقل شده در این محل بیان می‌شود، در صحیحین از ابوهریره t روایت شده که: رسول الله r فرمودند: «وقتی یکی ازشما تشهد می‌خواند باید ]بعد از تشهد[ از چهار چیز به خدای متعال پناه جسته و بگوید: «اَللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُبِک مِنْ عَذَابِ جَهَنَّمَ، وَمِنْ عَذَابِ القَبْرِ وَمِنْ فِتْنَهِ المَحْیا وَالمَمَاتِ، وَمِنْ شَرِّفِتْنَهِ المَسیحِ الدَجَّالِ»: خدایا همانا من از عذاب جهنم، و از عذاب قبر، و از فتنه و بلای زمان زندگی و مرگ، و از شر فتنه‌ی مسیح دجال به تو پناه می‌جویم»[3]. برخی از اهل علم بر این باورند که گفتن این دعا پیش از سلام [‏و پایان نماز] واجب است اما جمهور علما می‌گویند مستحب است و واجب نیست.

این که می‌گوید: «اَللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُبِک مِنْ عَذَابِ جَهَنَّمَ» پناه جستن از عذاب جهنم را پیش انداخته است. چرا که این عذاب حداکثر مجازاتی است که هلاک کننده‌تر از آن قابل تصور نیست. جهنم اسم آتشی است که خداوند در روز قیامت برای کفار مهیا کرده است.

این که می‌گوید: «وَمِنْ عَذَابِ القَبْرِ» بیان‌گر آن است که عذاب قبر حق است. و فرد مسلمان باید از آن به خداوند پناه جوید.

این که می‌گوید: «وَمِنْ فِتْنَهِ المَحْیا وَالمَمَاتِ» یعنی ]فتنه‌ی[ زندگی و مرگ، ومنظور از آن پناه جستن از تمامی فتنه‌های هر دو سرا است، در زندگی: از هر آنچه به دین آدمی یا بدن او یا دنیایش ضرر و زیان وارد می‌کند، ودر مرگ: از شدائد و سختی‌های آن، واز ترس و هراس پس از آن.

این که می‌گوید‏: «وَمِنْ شَرِّ فِتْنَةِ المَسیحِ الدَجَّالِ» مسیح دجال منبعی از منابع کفر و گمراهی، و سرچشمه‌ای از سرچشمه‌های فتنه‌ها وهراس‌ها است، در آخر الزمان بر مردم نمایان شده و یکی از نشانه‌های ]نزدیک شدن[ قیامت است، ]هم‌چنین[ مسیح نامیده می‌شود. چرا که یک چشمش هم سطح چهره‌ی اوست، چشم راستش کور است، دجال از «دجل» به معنی کذب ودروغ» است، فتنه‌ی آمدن دجال از بزرگ‌ترین فتنه‌ها است، خداوند هیچ پیامبری را مبعوث نکرده مگر این‌ که قومش را نسبت به او هشدار داده و از او بر حذر داشته است.

در صحیحین از عائشهل روایت شده که: «پیامبرr در [آخر] نماز این چنین دعا می‌خواند: «اَللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِک مِنْ عَذَابِ القَبْرِ وَ أَعُوذُ بِک مِنْ فِتْنَة المَسیحِ الدَجَّالِ، وَ أَعُوذُ بِک مِنْ فِتْنَة المَحْیا، وَفِتْنَة المَمَاتِ، اَللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُبِک مِنَ الَمأثَمِ وَالمَغْرَمِ»: خداوندا، همانا من از عذاب قبر، واز فتنه‌ی مسیح دجال، واز فتنه و بلای زندگی و مرگ، به تو پناه می‌برم، خداوندا من از گناه واز بدهکاری به تو پناه می‌جویم. «شخصی پرسید: یا رسول الله! شما از این که بدهکار شوید زیاد به خدا پناه می‌برید؟ فرمود: زیرا انسان بدهکار‏، دروغ می‌گوید و خلف وعده می‌کند»[4].

مأثم: ]مصدر اثم است[ به معنی آنچه آدمی را گناه می‌اندازد یا عملی که در آن گناه است، مغرم: مبلغی که آدمی ملزم به پرداختش می‌شود حال یا به سبب جنایتی یا معامله‌ای یا چیزی شبیه آن، لذا مأثم اشاره به حق خداوند است، ومغرم: اشاره به حق بندگان است.

از دیگر دعاها در این موقعیت دعایی است که در صحیح مسلم در حدیثی طولانی از علی بن ابی‌طالب t روایت شده که: «از جمله‌ی آخرین دعاهایی که پیامبر r در بین تشهد آخر و سلام می‌خواند، این بود: «اَللَّهُمَّ اغْفِرْلِی مَا قَدَّمْتُ وَمَا أَخَّرْتُ، وَمَا أَسْرَرْتُ وَمَا أَعْلَنْتُ، وَمَا أَسْرَفْتُ ، وَمَا أَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنِّی، أَنْتَ المُقدِّمُ وَأَنْتَ المؤَخِّرُ، لَا إِلَهَ إِلَّا ‌أَنْتَ»: خداوندا، گناهان گذشته و آینده‌ام، و گناهان پنهان و آشکارم و زیاده روی‌هایم، و آن گناهانم راکه تو بدان‌ها از من آگاه‌تری، برایم بیامرز که تنها جلو اندازنده و عقب اندازنده تویی، هیچ معبود راستینی جز تو نیست»[5].

این که می‌گوید: «مَا قَدَّمْتُ» یعنی خطاها و تقصیراتی که در گذشته مرتکب شده‌‌ام، «وَمَا أَخَّرْتُ» یعنی خطاها و تقصیراتی که در آینده مرتکب می‌شوم، «وَمَا أَسْرَرْتُ وَمَا أَعْلَنْتُ» یعنی خطاها و تقصیراتی که پنهانی یا آشکارا مرتکب شده‌ام، «وَمَا أَسْرَفْتُ» یعنی: زیاده‌روی روی‌هایم در حق خودم، که با ارتکاب گناهان پست و ظلم‌های تجاوز گونه انجام داده‌ام.

این که می‌گوید: «أَنْتَ المُقَدِّمُ» یعنی برای هر کس که اراده کنی، با یاری و مساعدت و توفیقش ]او را جلو می اندازی[ و «أَنْتَ المُؤَخِّرُ» یعنی برای هرکس که اراده کنی، با رها کردن و محرومیت و عدم یاریش ]او را عقب می‌اندازی[ این که می‌گوید: «لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ» یعنی معبود راستینی جز تو نیست.

از دیگر دعاهای مأثور در این مقام دعایی است که ابوداود و ابن ماجه و دیگران از ابوصالح روایت کرده‌اند که او از یکی از صحابه‌ی پیامبر r روایت کرده و گفته است: پیامبر r به مردی فرمود: «در نماز چگونه ]دعا[ می‌خوانی؟ او گفت: تشهد را می‌گویم و پس از آن می‌گویم: «اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک الْجَنَّة وَأَعُوذُ بِک مِنَ‌النَّارِ»: خداوندا، همانا من بهشت را از تو طلب می‌کنم و از دوزخ به تو پناه می‌جویم. ولی من به خوبی شما و معاذ دعا زمزمه نمی‌کنم. پیامبر‏r به آن مرد فرمود: دعایت حول همین‌ها ]یعنی: حول طلب ورود به بهشت و رهایی از آتش جهنم[ باشد»[6].

زمزمه کردن آن است که شخص سخنی بگوید که نوای آن شنیده شود، اما کلام آن مفهوم نباشد. در سنت نبوی احادیثی روایت شده که در برگیرنده‌ی دعاهایی است که در نماز گفته می‌شود اما محل آن مشخص نشده است و مناسب‌تر آن است که در یکی از این دوجا باشد؛ یا در سجده و یا بعد از تشهد، چرا که سنت،‌ دعا کردن در این دو محل را مورد توجه و عنایت قرار داده‌است از جمله‌ی این دعاها، دعایی است که امامان بخاری و مسلم از ابوبکر صدیق t روایت کرده‌اند که ایشان به پیامبر r گفت: «ای پیامبر خدا r دعایی به من بیاموز که آن را در نمازم بگویم و ایشان فرمود: بگو: «اَللَّهُمَّ إِنَّی ظَلَمْتُ نَفْسِی ظُلْماً کثیراً، وَلَا یغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا أَنْتَ فَاغْفِرْلِی مَغْفِرَة مِنْ عِنْدِک وَارْحَمْنی، أَنَّک أَنْتَ الغَفُوُر الرَّحیمُ»: خدایا من بر خودم ستم فراوان کرده‌ام و کسی جز تو گناهان را نمی‌آمرزد، پس به لطف و بخشندگی خودت مرا بیامرز و بر من رحم کن که بی‌گمان تو بسیار بخشایشگر و مهربان هستی»[7].

یکی دیگر از این دعاها، دعایی است که نسائی از عطاءبن سائب، از پدرش t روایت کرده که گفت: «عمار بن یاسر t برای ما امامت می‌کرد، در امامتش نهایت اختصار را رعایت کرد، شخصی به او گفت: راستی چرا نمازت را این گونه به صورت خلاصه‌وار خواندی؟ فرمود: ]درست است[ اما با این وصف در آن دعایی را خواندم که به گوش خودم از رسول الله r شنیده بودم، وقتی عمار رفت مردی از همان نمازگزاران به دنبال او رفت، [عطاء گوید: آن مرد پدرم بود ولی نام خودش را مبهم ساخت] و از عمار آن دعاها را پرسید سپس باز آمد و دیگر نماز گزاران را از آن دعا مطلع نمود ]دعاها این بود[: «اَللَّهُمَّ بِعِلْمِک الغَیبِ، وَقُدْرَتِک عَلَی الخَلْقِ أَحْینِی مَا عَلِمْتَ الحَیاة خَیراً لِی، وَتَوَفَّنِی إِذَا عَلِمْتَ الَوَفَاة خَیرَاً لِی، اَللَّهُمَّ وَأَسْأَلُک خَشْیتَک فِی الغَیبِ وَالشَّهَادَة وَأَسْأَلُک کلِمَهَ الحَقَّ فِی الرِّضَا وَالغَضَبِ، وَأَسأَلُک القَصْدَ فی الفَقْرِ وَالغَنی، وَأَسْأَلُک نَغیماً لَا ینْفَد وَأَسْأَلُک قُرَّةَ عَینٍ لَا تَنْقَطِعُ، وَأَسْأَلُک الرِّضَا بَعْدَ القَضَاءِ وَأَسْأَلُک بَرْدَ العَیشِ بَعْدَ الْمَوْتِ، أَسْأَلُک لَذَّة النَّظَرِ إِلَی وَجْهِک، وَالشَّوْقَ إِلَی لِقَائِک فی غَیرِ ضَرَّاءَ مُضَّرة، وَلَا فِتْنَة مُضِلَّة، اَللَّهُمَّ زَینَا بِزِینَة الإِیمَانِ وَاجْعَلْنَا هُدَاة مُهْتَدِینَ»: خدایا! تو را سوگند به علم غیب و قدرتت بر مخلوقات، مرا زنده بدار اگر می‌دانی که زندگی برایم خیر است و مرا بمیران اگر می‌دانی که مرگ برایم خیر است.خدایا! ترس از تو را در نهان و آشکار و گفتن کلام حق را در رضا و غضب، و اعتدال را در فقر و بی‌نیازی خواهانم، نعمت و چشم روشنی‌ای را از تو می‌خواهم که پایان ناپذیر باشد. خدایا! رضایت را بعد از قضا و سعادت را بعد از مرگ، و لذت نگریستنی به جمالت، و عشق به دیدارت را بدون هیچ ضرر و بدون هیچ فتنه‌ای گمراه کننده می‌طلبم. خدایا! ما را با زینت ایمان مزین کن، و ما را راهنمایان راه یافته بگردان»[8].

این حدیثی عظیم است که روایتش از پیامبر r به اثبات رسیده است، این حدیث در بردارنده‌ی درس‌های آموزنده‌ی مفید و مفاهیم ارجمند و اهدافی مبارک است.

حافظ ابن رجب/ رساله‌ای ظریف ودلنشین را به شرح این حدیث و بیان معانی آن اختصاص داده است. این رساله، رساله‌ای سودمند است، برخی از دلالت‌ها و مفاهیم و معانی والا و ارجمند این حدیث را بیان می‌کنم تا ان شاءالله ما را یاری کند که به این حدیث توجه و اهتمام نموده و بر ]تکرار[ آن مداومت داشته باشیم.




[1]- صحیح بخاری شماره [835]، و صحیح مسلم شماره [402].

[2]- صحیح مسلم شماره [402].

[3]- صحیح بخاری شماره [1377]، و صحیح مسلم شماره [588].

[4]- صحیح بخاری شماره [833] و صحیح مسلم شماره [589].

[5]- صحیح مسلم شماره [771].

[6]- سنن ابوداود شماره [792]، وسنن ابن ماجه شماره [910]، وآلبانی/ در«صحیح ابن ماجه» شماره [742] آن را صحیح دانسته است.

[7]- صحیح بخاری شماره [834]، و صحیح مسلم شماره [2705].

[8]- سنن نسائی شماره [1305]، و آلبانی/ در «صحیح الجامع» شماره [1301] آن را صحیح دانسته است.

۱۴۴- اذکار تشهد

۱۴۴- اذکار تشهد

به طور قطع از جمله اذکار متعلق به نماز اذکار تشهد است، دراین خصوص احادیث متعددی از پیامبر r به اثبات رسیده که دارای عبارات و متن‌های نزدیک به هم و متشابه می‌باشند، و همه‌ی آن‌ها جائز و مشرو‌ع‌اند، از جمله: در صحیح مسلم از عبدالله بن عباس ب روایت شده که گفت: «پیامبر خدا r تشهد را مثل سوره‌های قرآن به ما یاد می‌داد. می‌گفت: «اَلتَّحِیاتُ المُبَارَکاتُ الصَّلَوَاتُ الطَّیبَاتُ للهِ، السَّلامُ عَلَیک أَیهَا النَّبِی وَرَحْمَة اللهِ وَبَرَکاتُهُ، السَّلَامُ عَلَینَا وَعَلَی عِبَادِ اللهِ الصَّالِحینَ، أَشْهَدَ أَنْ لَا إِلَه إِلَّا الله، وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رسول الله»: همه‌ی درودهای پر برکت و ستایش‌ها و تمجیدهای پاک سزاوار خداوند است، درود و رحمت و برکت‌های خداوند بر شما باد ای پیامبر خدا، درود خداوند بر ما و بر همه‌ی بندگان صالح خداوند، من گواهی می‌دهم که هیچ معبود راستینی جز خداوند وجود ندارد و گواهی می‌دهم که محمد r فرستاده‌ی خداوند است»[1].

در صحیحین از عبدالله بن مسعود t روایت شده که گفت: «وقتی ما پشت سر پیامبر r نماز می‌خواندیم، می‌گفتیم: سلام بر جبرئیل و میکائیل، سلام بر فلان و فلان. رسول الله r به سوی ما نگاه کرد و فرمود: خداوند خود سلام است، وقتی یکی از شما نماز می‌خواند، بگوید: «اَلتَّحِیاتُ للهِ، وَالصَّلَوَاتُ وَالطَّیبَاتُ، السَّلامُ عَلَیک أَیهَا النَّبِی وَرَحْمَة‌ اللهِ وَبَرَکاتُهُ، السَّلاَمُ عَلَینَا وَعَلَی عِبَادِ اللهِ الصَّالِحِینَ: همه‌ی درودها وستایش‌ها و تمجیدهای پاک سزاوار و مخصوص‌ خداوند است و درود و رحمت و برکت‌های خداوند بر شما بادای پیامبر خدا، درود خداوند بر ما و بر همه‌ی بندگان صالح خداوند» هرگاه این را بگویید به همه بندگان صالح در زمین و آسمان، می‌رسد [بعداً ‌بگوید] «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ، وَأَشْهَد أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسَوُلُهُ»: من گواهی‌ می‌دهم که هیچ معبود راستینی جز خداوند وجود ندارد و گواهی می‌دهم که محمد r بنده وفرستاده‌ی خداوند است»[2].

دراین باره احادیث دیگری به اثبات رسیده است.

کامل‌ترین این عبارت‌ها، عبارت وارده در حدیث پیشین ابن مسعود است. این عبارت کامل‌تر از متن وارده در حدیث ابن عباس و از دیگر احادیث وارده در این زمینه است، و هم چنان که ابن قیم/ می‌گوید: «چرا که تشهد ابن مسعود t متضمن جملاتی متغیر و تشهد ابن عباس t یک جمله می‌باشد[3]. هر جمله در حدیث ابن مسعود به خاطر وجود «واو» ثنا و ستایشی مستقل است: «اَلتَّحِیاتُ لِلّهِ وَ الصَّلَوَاتُ وَ الطَّیبَاتُ»، بر خلاف این که اگر «واو» حذف شود صفت ما قبل خود می‌شوند، در نتیجه تعدد و تنوع ثنا و ستایش در حدیث ابن مسعود صریح بوده، لذا آن شایسته‌تر و کامل‌تر است.

به طور قطع حدیث ابن مسعود میان بسیاری از علما مشهور بوده و از حیث اسناد نیز صحیح‌ترین حدیثی است که در این زمینه نقل شده است، ترمذی/ می‌گوید: «حدیث ابن مسعود از چندین طریق روایت شده و آن صحیح‌ترین حدیثی است که در خصوص تشهد از پیامبر r نقل شده است، بسیاری از اهل علم، اعم از صحابه و تابعین به این حدیث عمل کرده‌اند»[4]. در هر صورت خواندن و عمل کردن به این تشهد و یا دیگر تشهدهای روایت شده حق و جایز است.

این که می‌گوید: «التحیات» جمع تحیة است و منظور از آن تجلیل و گرامی‌داشت به همه‌ی عبارات و متن‌ها و تمامی فرم‌ها از رکوع و سجود و فروتنی و خضوع، و خشوع و خود شکستگی، همه و همه فقط از آنِ خداوند است و شریکی برای او قابل تصور نیست، این‌ها همه چه از لحاظ ملک و چه از لحاظ استحقاق از آن او است. این که می‌گوید: «والصلوات»: عده‌ای گفته‌اند منظور از آن نماز است که دارای رکوع و سجود است، وعده‌ای گفته‌اند منظور از آن دعا است، الصلاة در لغت به معنای دعا است، و همه‌ی این‌ها از آن خدا است نماز همه‌اش از آن خدا است، کمترین چیزی از آن به غیر خدا اختصاص داده نمی‌شود، و دعا از آن خدا است و کمترین چیزی از آن به کسی جز او اختصاص داده نمی‌شود.

این که می‌گوید: «والطیبات» جمع طیبة است، و منظور از آن این است که سخنان پاک واعمال پاک و همه‌اش از آن خدا است، با این‌هاست که آدمی به خدا نزدیکی می‌جوید و با چیزی از این‌ها به کسی جز او نزدیکی نمی‌جویند، با هر چه پاک است، از سخن یا کردار، به خدا نزدیکی جسته می‌شود.

این که می‌گوید: «السلام علیلک أیها ‌النبی ورحمة الله و برکاته» این دعای درود و رحمت و برکت برای پیامبر r است، کسی که برای او دعا کرده می‌شود، نه این که به همراه خدا به فریاد خوانده شود.

این که می‌گوید: «السلام علینا وعلی عبادالله الصالحین» در بردارنده‌ی دعای سالم ماندن از هر عیب و آفت و نقص و بدی برای خود و برای تمامی مؤمنین است، این عبارت جزو کلمات جامع پیامبر r است. برخی از علما می‌گویند: «خداوند مؤمنین را آموزش می‌دهد که به طور اختصاصی از ایشان r نام ببرند، آن همه به خاطر عزت و شرفش، به خاطر حقّی که برگردن شان دارد، سپس مؤمنین را آموزش می‌دهد که ابتدا از خود نام برده [و برای خود دعا کنند] چرا که مورد توجه قرار دادن خود از اهمیت بیشتری برخوردار است. سپس به آنان امر کرده که بر همه‌ی بندگان نیک خدا سلام کنند [و طلب سلامتی از هر عیب و نقصی برای آنان بنمایند] برای اعلام این امر که دعای مؤمنان باید فراگیر و عام باشد»[5].

این که می‌گوید: «اشهد أن لا إله إلا الله وأشهد أن محمدا عبده ورسوله» شهادت به وحدانیت خداوند متعال است، و شهادت به بندگی و رسالت فرستاده‌ی او r است، پیامبر r بنده است، او پرستش نمی‌شود، ایشان r رسولی است که مورد اطاعت و پیروی قرار گرفته می‌شود.

برای فرد مسلمان مقرر شده که بعد از تشهد با صلواتی ابراهیمی که نقل آن از سوی پیامبر r به اثبات رسیده بر نبی مکرم اسلام صلوات دهد، در این باره احادیث زیادی روایت شده‌است از جمله: امامان بخاری و مسلم از عبدالرحمن بن أبی لیلی روایت کرده‌اند که گفت: «کعب بن عجره مرا ملاقات کرد و گفت: آیا هدیه‌ای را که از رسول خدا r شنیده‌ام به تو ندهم؟ گفتم: آری، آن را به من بده، گفت: از رسول خدا r پرسیدم: یا رسول الله ! چگونه برشما اهل بیت درود فرستاده شود، خداوند به ما چگونگی سلام فرستادن بر شما را آموخته است؟ پیامبر r فرمود: بگویید: «اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَعَلَی آل مُحَمَّدٍ، کمَا صَلَّیتَ عَلَی إِبْرَاهیمَ وَعَلَی آل إِبْرَاهیمَ، إِنَّک حَمیدٌ مَجیدٌ، اَللَّهُمَ بَارِک عَلَی مُحَمَّدٍ وَعَلَی آلِ مُحَمَّدٍ، کمَا بَارَکتَ عَلَی إِبْرَاهیمَ وَعَلَی آلِ إِبْرَاهیمَ، إِنَّک حَمیدٌ مَجِیدٌ»: خداوندا بر محمد و بر آل محمد درود فرست، هم چنان که بر ابراهیم و بر آل ابراهیم درود فرستادی، همانا تو سزاوار ستایش و با عظمت هستی، خداوند بر محمد و بر آل محمد برکت نازل فرما، هم چنان که بر ابراهیم و بر آل ابراهیم برکت نازل فرمودی، همانا تو سزاوار ستایش و با عظمت هستی»[6].

هم چنین در صحیحین از ابوحمید ساعدی t روایت شده که : «صحابه عرض کردند: ای رسول خدا! چگونه برای تو درود بفرستیم؟ رسول الله r فرمود: بگویید: «اَللَّهُمَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَأَزْوَاجِهِ وَذُرِیتِهِ، کمَا صَلَّیتَ عَلَی آلِ إِبْراهیمَ، وَبَارِک عَلَی مُحَمَّد وَأَزْوَاجِهِ وَذُرِیتهٍ، کمَا بَارَکتَ عَلَی آلِ إِبْرَاهِیمَ، إِنَّک حَمیدٌ مَجِیدٌ»: خداوندا، بر محمد و همسران و فرزندانش درود فرست، هم‌چنان که بر آل ابراهیم درود فرستادی، و بر محمد و همسران و فرزندانش برکت نازل فرما هم‌چنان که بر آل ابراهیم برکت نازل فرمودی، همانا تو سزاوار ستایش و با عظمت هستی»[7].

این که کعب می‌گوید: «آیا هدیه‌ای را که از رسول خدا r شنیده‌ام، به تو ندهم؟» بیان‌گر توجه عمیق و عظیم پیشینیان رحمهم الله به سنت پیامبر r و شدت شادمانی‌شان به واسطه‌ی آن بوده‌است، بلکه آنان سنت پیامبر r را جزو چیزهای نفیس و اشیای گران قیمت به حساب آورده‌اند و آن نزد آنان هدیه‌ای ارزشمند تلقی گشته که به واسطه‌ی آن خوشحال و شادمان شده و از شنیدنش مسرور گشته و از این که آن را میان خود به هدیه دهند لذت برده‌اند.

درود خدا بر پیامبر r عبارتست از ثنا و ستایش او در ملا اعلی و تکریم و بزرگداشتش، و درود فرشتگان و مؤمنین بر او به معنی: درخواست و طلب آن ازخداوند متعال برای پیامبر r است؛ ومنظور از آن طلب فزونی و افزایش درود خداوند بر ایشان است، و نه طلب و درخواست اصل درود فرستادن.

این که می‌گوید: «اللهم بارک علی محمد وعلی آل محمد» برکت به معنی رشد و افزایش [هر خیری از جانب خداوند است] ، و برکت طلبی دعا برای چنین افزایشی است، گفته می‌شود: بارکه الله وبارک فیه و بارک علیه و بارک‌له، این دعا در بردارنده‌ی درخواست اعطای خیر از سوی خدا به پیامبر r و استمرار آن و افزایش و چندین برابر شدن آن برای ایشان r است.

به دنبال آن فرد مسلمان می‌تواند هر دعایی را که خود خواست و مورد پسندش بود بگوید و بخواند تا این که از نماز فارغ شده و سلام می‌دهد، گفتن انواعی از دعاها از سوی پیامبر r در این موقعیت به اثبات رسیده است، ان شاءالله مطلب بعدی در همین باره است.




[1]- صحیح مسلم شماره [403].

[2]- صحیح بخاری شماره [831]، و صحیح مسلم شماره [402].

[3]- کتاب الصلاة [ص: 211].

[4]- سنن ترمذی [2/82].

[5]- فتح الباری اثر ابن حجر [2/313] به نقل از بیضاوی.

[6]- صحیح بخاری شماره [3370] و صحیح مسلم شماره [406].

[7]- صحیح بخاری شماره [3369]، و صحیح مسلم شماره [407].

۱۴۳- از دیگر اذکار متعلق به نماز

۱۴۳- از دیگر اذکار متعلق به نماز

هم‏چنان درباره‌ی اذکار متعلق به نماز سخن می‌گوییم، در صحیح مسلم از عبدالله‏بن‏عباس‏ب روایت است که گفت: «پیامبر خدا r ]زمان بیماری مرگ[ پرده ]ی خانه‌اش[ را کنار زد، مردم پشت سر ابوبکر t صفت بسته بودند. فرمود: مردم! از مژده‌ها ]و پیشگویی‌های[ نبوت جز رؤیای صالح که انسان مسلمان درخواب می‌بیند یا کسی برای او خواب می‌بیند، چیز دیگری باقی نمانده است. هان! از این باز داشته شده‌ام که در رکوع یا سجده قرآن بخوانم. بنابراین در رکوع پروردگار تبارک‌ و تعالی را تعظیم کنید و در سجده در دعا ]و خواستن[ بکوشید چرا که شایسته است ] دراین مواقع دعای شما[ اجابت شود»[1].

پیامبر r در این حدیث آنچه را به این دو رکن عظیم -رکوع و سجده- اختصاص دارد به روشنی بیان داشته است، از قرائت قرآن در این دوحالت نهی فرموده ودر مقابل ذکر مناسب با شکل و هیئت آن‌ها را بیان کرده است، چرا که این دو حالت حالت تواضع و فروتنی و پایین آمدن و خم شدن است، در حالت رکوع که حالت پایین آمدن و خم شدن و خضوع است برای فرد مسلمان مقرر کرده که به ذکر عظمت پروردگارش پرداخته وآن را یاد آوری کند بی‌شک خداوند، عظیمی است که همه‌ی معانی عظمت و جلال و شکوه از آن اوست مفاهیمی همچون قدرت و عزت و توانمندی و گستردگی علم و عزت و سرافرازی ودیگر اوصاف عظمت و کبریایی، و کسی جز خدا شایسته و سزاوار تعظیم و تکبیر و بزرگ داشت و تمجید نیست. لذا شایسته وسزاوار بندگان است که با قلب و زبان و اعمالشان او را تعظیم و تکریم نمایند.

ابن قیم/ می‌گوید: «به طور مطلق برترین آنچه که رکوع کننده می‌گوید: «سبحان ربی العظیم» می‌باشد، چرا که خداوند متعال بندگانش را بدان امر کرده است و پیام‌رسان از جانب او، سفیری که بین او و بندگانش می‌باشد، این محل را برای این ذکر تعیین کرده است. زمانی که این آیه نازل شد:

﴿فَسَبِّحۡ بِٱسۡمِ رَبِّکَ ٱلۡعَظِیمِ ٧٤                                                         [الواقعة: 74].

«پس نام پروردگار بزرگت را به پاکی یاد کن».

 رسول الله r فرمودند: «آن را در رکوع‌تان قرار دهید». به طور کلی تفسیر رکوع، تعظیم خداوند متعال با قلب و هیئت ظاهری و سخن می‌باشد، بر این اساس بود که رسول الله r فرمودند: «بنابراین در رکوع پروردگار تبارک و تعالی را تعظیم کنید»[2].

در حالت سجده -که حالت نزدیکی جستن به خداوند، و سر فرود آوردن برای او، و فروتنی و در هم شکستن در برابر اوست- برای فرد مسلمان مقرر شده که در این حالت بسیار دعا کند، دعا در این موقعیت و محل به پذیرش نزدیک‌تر است، در صحیح مسلم از ابوهریرهt روایت شده که پیامبر خداr فرمود: «بنده در حال سجده نسبت به هر وقت دیگری با پروردگارش بیشتر نزدیک است. بنابراین ]در سجده[ بسیار دعا کنید»[3]. و در حدیث پیشین پیامبر r فرمودند: «و در سجده در دعا ]و خواستن[ بکوشید چرا که شایسته است ]در این مواقع دعای شما[ اجابت شود»‏، چرا که بنده در حالت سجده، بیشتر از هر وقت دیگری به خداوند، نزدیک است؛ و بهترین حالت و موقعیت برای او حالتی است که بیشترین نزدیکی را به خدا دارد و به همین خاطر دعا در این محل به پذیرش نزدیک‌تر است، از جمله دعاهای نقل شده از پیامبر r در حالت سجده، دعایی است که در صحیح مسلم از عائشه ل روایت شده که گفت: «شبی رسول خدا r را از بستر گم کردم [یعنی از خواب بیدار شدم و ایشان را در کنار خودم در بستر‌شان ندیدم] به جستجوی ایشان پرداختم درسجدگاه و در حالت سجده بودند که دست‌هایم بر کف پاهای ایشان خورد، در حالی که انگشتان پاهایش را بر زمین نهاده و کف پاها را ایستانده بود در [سجده] می‌فرمود: «اَللَّهُمَّ أَعُوذُ بِرضَاک مِنْ سَخَطِک، وَبِمُعَاَفَاتِک مِنْ عُقُوبَتِک، وَأَعُوذُبِک مِنْک، لَا أَحْصِی ثَنَاءً عَلَیک، أَنْتَ کمَا أَثْنَیتَ عَلَی نَفْسِک»: خداوندا، همانا من از خشم تو به خشنودی‌ات، و از عذاب و کیفرت به بخشایشت پناه می‌برم، و از تو به تو پناه می‌آورم، نمی‌توانم آن گونه که سزاوار توست، تو را ستایش نمایم، آن چنانی که خودت را ستایش نموده‌ای»[4].

این حدیث عظیم گواه بر آن است که راه گریزی جز رفتن به سوی خدا، و پناهگاهی جز پناه جستن به او وجود ندارد، زمام همه‌ی کارها بدست او است، و اختیار آدمی بسته به قضا و قدر اوست، فرمان همه از آن اوست و سپاس و ستایش همه مختص او است، ملک همه از آن او است، و خیر همه در دستان او است، باید از [عذاب] او خود را در امان نگه داشت و به سوی او پناه برد، از شر آنچه بنا به مشیت و قدرت او رخ می‌دهد، پناه جستن فعل اوست و آنچه از شرش پناه می‌جویند فعل او است که آن را بنا به مشیتش آفریده است و این همه‌اش واقعیت بخشیدن به توحید و قدر او است، پروردگار و آفریننده‌ای جز او نیست، آفریده برای خود اختیار زیان و سودی ندارد و اختیار مرگ و زندگی و برانگیختن ندارد؛ بلکه همه‌ی کارها در دست خدا است و کسی جز او چیزی از این‌ها دراختیار ندارد.

این که در پایان این دعا می‌گوید: «لَا أُحْصِی ثَنَاءً عَلَیک أَنْتَ کمَا أَثْنَیتَ عَلَی نَفْسِک» بیان‌گر اقرار و اعتراف به این مطلب است که جایگاه و منزلت خداوند و عظمت او و کمال اسماء و صفاتش بالاتر و والاتر از آن است که کسی از آفریده‌ها بتواند او را آن گونه که سزاوار اوست ستایش نماید، یا کسی جز خدا به حقیقت و ثنا و ستایش او مطلع گردد.

ازدیگر دعاهای سجده، دعای است که امام مسلم در صحیح خود از ابوهریره t روایت کرده که: پیامبر خدا r در سجده‌ی خود می‌فرمود: «اَللَّهُمَّ اغْفِرْلی ذَنْبِی کلَّهُ، دِقَّهُ وَجِلَّهُ، أَوَّلَهُ وَآخِرَهُ، وَعَلَانِیتَهُ وَسِرَّهُ: خداوندا، همه‌ی گناهانم، اعم از کوچک و بزرگ، و اول و آخر، و آشکار و پنهان آن‌ها را بیامرز»[5].

این که می‌گوید: «ذنبی کله»: یعنی: همه‌ی گناهان من را ببخش، وقتی مفرد اضافه گردد عام گشته و شمولیت می‌یابد، بی‌شک این تعمیم و شمولیت در این دعا در پی بخشش همه‌ی گناهان آدمی است، چه گناهانی را که بدان آگاهی دارد و چه آنهایی را که آگاهی ندارد، به خصوص: که این مقام، مقام دعا و تضرع و اظهار بندگی و نیازمندی است، به جاست که گناهانی را که آدمی از آنها توبه می‌کند به تفصیل بیان شود، به همین خاطر می‌گوید: «اعم از کوچک و بزرگ، و اول و آخر، و آشکار و پنهان آن‌ها». این نحوه‌ی بیان زیبا‌تر و گویاتر از خلاصه گویی و ایجاز است. سپس میان دو سجده رکنی است که در نماز مراعات می‌گردد که همان نشستن در بین دو سجده است برای این حالت دعاهایی مناسب و سزاوار آن مقررشده است که در آن آدمی از خداوند طلب بخشش و رحمت و هدایت و عافیت و رزق می‌نماید، بی‌تردید این امور جلب خیر در دنیا و آخرت و دفع شرور در آنها را در بر می‌گیرد. از حذیفه‏t روایت شده که پیامبر r میان دو سجده می‌فرمود: «رب اغفرلی، رب اغفرلی: پروردگارا مرا بیامرز، پروردگارا مرا بیامرز». این حدیث را ابوداود روایت کرده است[6]. یعنی: پیامبر r مدام این دعا را میان دو سجده تکرار می‌کرد، نه این که فقط دوبار آن را تکرار کند.

از ابن عباس ب روایت شده که گفت: «پیامبر r بین دو سجده می‌فرمود: «اَلَّلهُمَّ اغْفِرْلی وَارْحَمْنِی وَاجْبُرنِی وَعَافِنِی وَاهْدِنِی وَارْزُقْنی»: پروردگارا، مرا بیامرز و بر من رحم کن و [نقص‌ها و کوتاهی‌های] مرا جبران نما و به من سلامتی ده و هدایتم کن و به من روزی عطا فرما». این حدیث را ابوداود و ترمذی روایت کرده‌اند[7].

طلب مغفرت و آمرزش به خاطر مصون ماندن از شر گناهان است، طلب رحمت جهت کسب خیر و نیکی و احسان است، این که از خدا طلب جبران شود به خاطر بر آوردن نیاز شخص و اصلاح نواقصش بوده و این که خیری را که از دست داده به او باز گرداند و آن را برایش جایگزین کند، درخواست عافیت جهت سالم ماندن از آفات و فتنه‌ها، و نجات از بلایا و محنت‌ها و سختی‌ها است، درخواست هدایت به خاطر دست‌یابی به زمینه‌های خوشبختی و رستگاری در دنیا و آخرت است، و طلب رزق و روزی جهت کسب غذا و نوشیدنی ‌است که بدن با آن برپا ایستاده و هم چنین کسب علم و ایمانی است که روح با آن استوار و پابرجا می‏گردد.

این دعای با عظمت و مشروع در این نشستن، اصول سعادت را در خود جمع کرده و ابواب خیر را در برگرفته، و مشتمل بر راه‌های رستگاری در دنیا و آخرت است، چه دعای با عظمتی، و چه احاطه و جامعیت زیبایی.




[1]- صحیح مسلم شماره، [479].

[2]- کتاب الصلاة [ص: 176].

[3]- صحیح مسلم شماره [482].

[4]- صحیح مسلم شماره [486].

[5]- صحیح مسلم شماره [483].

[6]- سنن ابوداود شماره [874] و علامه آلبانی/ در «صحیح ابوداود» شماره [777] آن را صحیح دانسته است.

[7]- سنن ابوداود شماره [850] و سنن ترمذی شماره [284]، و آلبانی/ در «صحیح ابوداود» شماره [756] آن را صحیح دانسته است.

۱۴۲- دیگر اذکار نماز

۱۴۲- دیگر اذکار نماز

هم‌چنان سخن درباره‌ی اذکار متعلق به نماز ادامه دارد، بی‌تردید پیامبر r انواعی از اذکار را برای فرد مسلمان تشریع کرده که به هنگام بلند شدن از رکوع آن را بگوید، این اذکار در مجموع عبارتند از حمد و سپاس و ستایش و تمجید از خداوند سبحان.

در صحیحین از ابوهریره t روایت شده که رسول الله r فرمودند: «وقتی امام گفت: «سَمِعَ اللهُ لِمَنْ حَمِدَه»، شما بگویید: «اَللَّهُمَّ رَبَّنَا لَک الْحَمْدُ»؛ چون کسی که گفته‌اش با گفته فرشته‌ها موافق افتد، گناهان پیشین او بخشوده می‌شود»[1]. و در لفظی دیگر در صحیحین: «اَللَّهُمَّ رَبَّنَا وَ لَک الْحَمْدُ» آمده است [یعنی] واو اضافه آمده است ابن قیم/ می‌گوید: «و درگفتن این «واو» در «رَبنا ولک الحمد» سستی نکند چرا که در صحیحین بدان امر شده است. البته امری که دلالت بر استجاب دارد. چرا که این «واو» نشان دهنده‌ی آن است که هر یک از دو جمله از دیگری جدا بوده و معنای جدایی دارد به گونه‌ای که جمله‌ی «ربنا» در معنا متضمن آن است که: تو پروردگار و پادشاهی قیوم هستی که زمام امور بدست اوست و مرجع امور به سوی او باز می‌گردد. و بر این معنا مفهومی از قول «ربنا» یعنی «ولک الحمد» عطف شده که آن متضمن این معنا می‌باشد که: برای اوست پادشاهی و حمد»[2].

در صحیح مسلم از علی بن ابی‌طالب t روایت شده که: «پیامبرr هنگام بلند شدن از رکوع می‌فرمود: اَللَّهُمَّ رَبَّنَا لَک الْحَمْدُ مِلْءَ السَّمَوَاتِ، وَمِلْءَالأَرْضِ، وَ مِلْءَ مَا بَینَهُمَا، وَمِلْءَ مَا شِئْتَ مِن شَیءٍ بَعْدُ»[3].

این که می‌گوید: «ملء السموات و...» یعنی: حمد و ستایشی به اندازه‌ی پری عالم علوی و سفلی و فضایی که بین آنها را احاطه کرده است، لذا این حمد و ستایش با این صفت تمامی خلایق موجود را پر کرده است. این که می‌گوید: «وملء ماشئت من شیء بعد» یعنی: حمدی که آنچه را که خداوند متعال بعداز این خلق می‌کند و آنچه اراده‌اش را می‌نماید را پر می‌کند.

لذا حمد و ستایش حق جل جلاله هر موجودی را در بر می‌گیرد و آنچه را که به وجود می‌آید را پر می‌گرداند[4].

در صحیح مسلم از ابوسعید خدری t روایت است که گفت: «هنگامی که پیامبر خدا r سرش را از رکوع بلند می‌کرد می‌گفت: «رَبَّنَا لَک الْحَمْدُ مِلْءَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا بَینَهُمَا، وَمِلْءَ مَا شِئْتَ مَنْ شَیءٍ بَعْدُ، أَهْلَ الثَّنَاءِ وَالمَجْدِّ، أَحَقُّ مَا قَالَ الْعَبْدُ -وَکلُّنَا لَک عَبْدٌ- لَا مَانِعَ لِمَا أَعْطَیتَ وَلَا مُعْطِی لِمَا مَنَعْتَ وَلَا ینْفَعُ ذَالجَدَّ مِنْک الجَدُّ»: پروردگارا! ستایش از آن تو است به اندازه پری آسمان‌ها و زمین وآنچه در آن‌هاست و به اندازه‌ی پری هرچه تو بخواهی، ای سزاوار ستایش و بزرگی! شایسته‌ترین چیزی که بنده می‌گوید -وهمه‌ی ما بنده‌ی توییم- این است: آنچه تو بدهی، کسی باز دارنده‌اش نیست و هرچه را تو دریغ بداری، کسی دهنده‌ی آن نیست. از جانب تو هیچ بی‌نیازی را بی‌نیازی او سودی نمی‌رساند [جز عمل صالح و ...]»[5].

این که می‌گوید: «رَبَّنَا لَک الحَمْدُ مِلءَ السَّمَوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا بَینَهُمَا، وَمِلْءَ مَاشِئْتَ مِنْ شَیءٍ بَعْدُ» پیش‌تر معنا و مفهوم آن بیان شد. این که می‌گوید: «أَهْلَ الثَّنَاءِ وَالْمَجْدِ»: یعنی: خداوندا تو به خاطر عظمت و کمال صفات و استمرار و فراوانی نعمت‌هایت شایسته و سزاوار ستایش و تمجید هستی. این که می‌گوید: «أَحَقُّ مَا قَالَ العَبْدُ»: یعنی: این ثنا و ستایش شایسته‌ترین چیزی است که بنده بدان سخن می‌گشاید، این که می‌گوید: «أَحَقُّ» خبر برای مبتدای محذوف است که تقدیر آن چنین است: «هذا الثناء والتمجید»، بی‌تردید این جمله به عنوان تاکید و تثبیتی بر سپاس و ستایش و تمجید خداوند، و هم‌چنین به عنوان توضیح این‏که این سخن شایسته‌ترین و فاضل‌ترین مطلبی است که آدمی آن را بر زبان می‌آورد، بیان شده است. این که می‌گوید: «وَکلَنا لَک عَبْدٌ» بیان‏گر اعتراف به عبودیت و بندگی است، و این که همه‌ی مردم تحت این حکم‌اند، همه‌ی آدمیان بنده و تسلیم و مطیع خداوندند، خداوند پروردگار و آفریننده‌ی آنان است، آدمیان پروردگار و آفریننده‌ای جز او ندارند.

این که می‌گوید: «لَا مَانِعَ لِمَا أَعْطَیتَ وَ لَا مُعْطِی لَما مَنَعْتَ» بیان‌گر اعتراف به این مطلب است که بخشیدن و بازداشتن، افزایش و کاهش ]مثلا رزق و روزی[ و بالا بردن و پایین آوردن ]مثلاً مقام و منزلت آدمیان [ فقط به خدا اختصاص داشته و در انحصار اوست، و در چیزی از این‌ها شریکی ندارد. آنچه از خیر و نعمت، یا بلا و رنج و سختی که خداوند برای بنده‌اش مقرر می‌کند کسی نمی‌تواند آن را پس زده و مانع وقوع آن شود، و آنچه را خداوند از خیر و نعمت و یا بلا و رنج و سختی را که از بنده‌اش منع و دور می‌کند راهی برای ابتلای آدمی بدان وجود ندارد، هم‌چنان که خداوند می‌فرماید:

﴿وَإِن یَمۡسَسۡکَ ٱللَّهُ بِضُرّٖ فَلَا کَاشِفَ لَهُۥٓ إِلَّا هُوَۖ وَإِن یُرِدۡکَ بِخَیۡرٖ فَلَا رَآدَّ لِفَضۡلِهِۦۚ

                                                                                                                                      [یونس: 107].

«و اگر خداوند رنجی به تو برساند، آن را جز او بازدارنده‌ای نیست.و اگرخیری درحق تو بخواهد، فضلش را ]نیز[ بازدارنده‌ای نیست».

و یا می‌فرماید:

﴿مَّا یَفۡتَحِ ٱللَّهُ لِلنَّاسِ مِن رَّحۡمَةٖ فَلَا مُمۡسِکَ لَهَاۖ وَمَا یُمۡسِکۡ فَلَا مُرۡسِلَ لَهُۥ مِنۢ بَعۡدِهِۦۚ وَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ ٢            [فاطر: 2].

«]درِ[ رحمتی را که خداوند برای مردم باز گشاید، برای آن ]رحمت[ هیچ بازدارنده‌ای نیست و آنچه را باز دارد، آن را هیچ گشاینده‌ای جز او نیست. واو پیروزمند فرزانه است».

بخشیدن و باز داشتن مختص خداوند است، هرگاه خداوند عطا کرده و ببخشد کسی توانایی جلوگیری از عطای او را ندارد، واگر باز دارد کسی را یارای بخشیدن آنچه را که او منع کرده، نیست.

این که می‌گوید: «وَلَا ینْفَعُ ذَالجَدِّ مِنْک الجَدُّ» یعنی: هیچ چیزی از تلاش‌های بنده و بهره‌های وی از پادشاهی و ریاست و ثروت و زندگی خوب و غیر این‌ها، در نزد خداوند فایده‌ای نمی‌بخشد و او را از عذاب الهی، نجات نمی‌دهد ولطف و کرم خدا را شامل حال او نمی‌گرداند، بلکه آنچه به بنده در نزد خداوند نفع می‌رساند، تنها تقرب به درگاه حق با فرمان برداری وایثار وفداکاری در راه جلب رضایت او است[6].

در صحیح بخاری از رفاعة بن رافع زرقی t روایت شده که گفته است: «روزی پشت سر پیامبر r نماز می‌خواندیم وقتی ایشان سراز رکوع بلند کرد فرمود: «سَمِعَ اللهُ لِمَنْ حَمِدَهُ»، آن گاه مردی که پشت سر ایشان بود گفت: «رَبَّنَا وَلَک الْحَمْدُ حَمْداً کثیراً طَیباً مُبَارَکاً فِیهِ»: پروردگارا حمد و ستایش سزاوار توست، حمد و ستایشی فراوان و پاک و خالص و پر برکت. پیامبر r وقتی که نماز را پایان برد، فرمود: چه کسی آن ذکر را گفت؟ مرد گفت: من بودم، پیامبر r فرمود: من سی و اندی فرشته را دیدم که سعی داشتند برای نوشتن آن گفته‌ی تو از یکدیگر سبقت بگیرند تا آن که کدام یک از آنها، نخست آن را بنویسد»[7].

این که می‌گوید: «حَمْداً کثیراً طَیباً مُبَارَکاً فِیه» یعنی: من تو را سپاس وستایش می‌گویم، «حمداً» مفعول مطلق مؤکد است، این که می‌گوید: «کثیراً طَیباً مُبَارَکاً فِیه» این‌ها صفات حمد هستند. یعنی تو را با حمدی می‌ستایم که موصوف به فراوانی و پاکی وپر برکتی است.

از جمله درس‌های آموزنده‌ی این حدیث آن است که وقتی امام «سمع الله لمن حمده» را گفت مأموم بلافاصله به دنبالش «ربنا ولک الحمد» را بگوید.

از دیگر نکات این حدیث فراوانی فرشتگان نویسنده، و محبت آنان نسبت به خیر و اهل آن، و رقابت و مسابقه‌ی آنان برای نوشتن خیر برای انجام دهندگان آن است.

این حدیث یکی از ویژگی‌های پیامبر r را نشان می‌دهد که همان دیدن آن فرشته‌ها است به گونه‌ای که پیامبر r آنان را دیده اما صحابه که پیرامون ایشان بوده‌اند آنها را ندیده‌اند.

آیا این فرشته‌هایی که برای نوشتن این اذکار می‌شتابند از فرشته‌هایی هستند که مسئول ثبت و ضبط اعمال آدمیانند یا فرشته‌های دیگری هستند؟ علما در این باره دو نظر داده‌اند: نظر صحیح‌تر -خدا خود بهتر می‌داند- این است که آنان فرشته‌های دیگری جز فرشته‌های مسئول ثبت وضبط‌اند، آنچه این نظریه را تایید می‌کند حدیثی است که در صحیح بخاری آمده که رسول الله r فرمودند: «خداوند، فرشتگانی دارد که در راه‌ها مشغول گشت زنی هستند و اهل ذکر را می‌جویند». تا آخر حدیث، و در لفظی دیگر می‌گوید: «اینان، علاوه بر نویسندگان اعمال آدمیان هستند»‏[8]. علما با استدلال به این حدیث بیان داشته‌اند که برخی از طاعات وعبادات را فرشته‌هایی غیر از فرشته‌ی ثبت و ضبط اعمال می‌نویسند. والله اعلم




[1]- صحیح بخاری شماره [796، 795]، و صحیح مسلم شماره [409].

[2]- کتاب الصلاة [ص: 177] با اندکی تصرف.

[3]- صحیح مسلم شماره [477].

[4]- بنگر به کتاب الصلاة اثر ابن قیم [ص: 177].

[5]- صحیح مسلم شماره [771].

[6]- بنگر به: کتاب الصلاه اثر ابن قیم [ص: 178ـ 177].

[7]- صحیح بخاری شماره [799].

[8]- صحیح بخاری شماره [6408]، و و المسند [2/251].