به طور قطع در سنت پاک نبوی انواعی از ذکرها و دعاها مقرر گردیده که بر بیمار خوانده شود، خداوند این اذکار و دعاها را سببی برای بازیافتن سلامتیو تندرستی قرار داده است، به زودی تعدای از این اذکار و دعاهای مبارک را بیان میکنیم، بیشک بزرگترین دعایی که بر بیمار خوانده میشود سوره فاتحة الکتاب [یعنی] امالقرآن است. این سوره سورهای کافی و شفا بخش است، در صحیحین از ابوسعید خدری r روایت شده که گفته است: «تعدادی از صحابهی پیامبر r برای مسافرتی رهسپار شدند و در راه نزدیکی از قبایل عرب منزل گزیدند و از آن قبیله خواستند که آنان را مهمان خود کنند، ولی آنان از مهمان کردن ایشان خودداری نمودند؛ و دیری نگذشت که بزرگ آن قبیله گزیده شد و هر کاری میتوانستند برای درمانش کردند ولی سودی نداد، و بعضی از افراد قبیله گفتند: اگر نزد این گروهی که در نزدیکی ما منزل گزیدهاند بروید، شاید دوایی نزد آنان بیابید، و نزد صحابه آمدند و گفتند: ای گروه، بزرگ قبیلهی ما گزیده شده است و هر کاری که میتوانستیم برای درمانش کردهایم ولی سودی نداده است، آیا نزد کسی از شما دوایی برای آن هست؟ یکی از صحابهی پیامبر r گفت: سوگند به خداوند من میتوانم برای درمان او دعا (رُقْیه) بخوانم، ولی چون از شما خواستیم که ما را مهمان کنید و شما نپذیرفتید، پس من هم برای شما رقیهای نمیکنم، مگر این که مزدی برایمان قرار دهید، و توافق کردند که چندین گوسفند به ایشان بدهند، سپس آن صحابی شروع کرد به مالیدن آب دهانش بر محل گزیدگی و خواندن سورهی فاتحه، و پس از این کار او، آن مرد گزیده شده انگار که از پای بند، رهایی یافت و بدون هیچ درد و ناراحتی شروع به راه رفتن کرد، و افراد قبیله تمام مزد مورد توافق را به یاران پیامبر r دادند، و بعضی از صحابه گفتند: گوسفندان را در میان خود تقسیم کنیم، و آن کسی که با رقیه معالجه را انجام داده بود گفت: این کار را نکنید تا نزد پیامبر r برویم و ماجرا را برای ایشان بازگو کنیم و ببینیم چه امری میکنند، و به خدمت پیامبر خدا r آمدند و ماجرا را به ایشان خبر دادند و ایشان فرمود: شما از کجا میدانستید که سورهی فاتحه رقیه [و علاج دهنده ] است؟ سپس فرمود: کار درستی انجام دادهاید گوسفندان را در میان خود تقسیم کنید و برای من هم از آن سهمی قرار دهید»[1].
این حدیث گواهی بر جایگاه عظیم این سوره است و این که این سوره -به اذن خدا- تأثیری شگرف دربهبودی بیمار، و از بین رفتن بیماریش دارد.
ابن قیم/ در تعلیقی بر این حدیث میگوید: «این دوا در این درد چنان تأثیر کرد و آن را بر طرف نمود که انگار وجود نداشته است و این راحتترین و سادهترین دواست واگر شخص با سورهی فاتحه درست مداوا کند در آن تأثیری عجیب در شفا دادن مییابد.
من مدتی در مکه بودم و بیمار شدم و طبیبی و دوایی نیافتم، لذا با سوره فاتحه خود درمانی کردم و در آن تأثیر عجیبی یافتم و آن را به کسان دیگری که اظهار درد میکردند پیشنهاد دادم و تعداد زیادی از آنان سریعا شفا یافتند»[2].
از جمله اذکاری که بر بیمار خوانده میشود سورههای معوذات: ﴿قُلۡ هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ ١﴾ و ﴿قُلۡ أَعُوذُ بِرَبِّ ٱلۡفَلَقِ ١﴾ و ﴿ ُلۡ أَعُوذُ بِرَبِّ ٱلنَّاسِ ١﴾ است، در صحیحین از عائشه ل روایت شده که گفت: «هر گاه که رسول خدا r بیمار میشد، معوذات را میخواند و برخود میدمید. وقتی که بیماری پیامبر r شدت یافت، من آن سورهها را بر پیامبر r میخواندم و دست پیامبر r را به امید برکت آن بر بدن او میکشیدم»[3].
در صحیح مسلم از عائشه ل روایت شده که گفت: «هرگاه کسی از خانوادهی پیامبر خدا r بیمار میشد، معوذات را بر او ] میخواند و [ میدمید»[4] این که میگوید: «معوذات» یعنی: سورههای اخلاص و فلق و ناس، بنا به قاعدهی تغلیب سورهی اخلاص به همراه دو سورهی دیگر قرار گرفته، آن هم به خاطر آن که مشتمل بر صفات پروردگار است هر چند در آن به لفظ پناه جستن تصریح نشده است[5].
این حدیث نشان دهندهی جایگاه رفیع این سه سوره است. بیشک این سورهها ـ به اذن خدا ـ دعا و شفای درد و بیماری است، در خصوص جایگاه این سورهها احادیث بسیاری نقل شده که گواه بر جایگاه بلند آنهاست، دو سوره معوذتین ]الفلق والناس[ دارای تأثیری شگرف هستند به خصوص که بیماری نشأت گرفته از سحر یا چشم بد یا مانند آن باشد.
ابن قیم/ در مقدمهی تفسیرش بر این دو سوره میگوید: «منظور سخن دربارهی این دو سوره و بیان منفعت عظیم آنها و شدت نیاز بدانها بلکه ضرورت رجوع به آنهاست. به طور قطع هرگز کسی از این دو سوره بینیاز نیست، و این دو سوره تأثیری ویژه در دفع سحر و چشم زخم وسایر شرور دارند. نیاز آدمی به پناه بردن به این دو سوره مهمتر از نیازش به تنفس و غذا و نوشیدن و لباس است»[6]. سپس به سخن دربارهی این دو سوره می پردازد تفصیلی که سود و فایدهی بسیاری در بر دارد.
از جمله دعاهایی که بر بیمار خوانده میشود: در صحیح مسلم از عثمان بن ابی العاص t روایت شده که: وی از دردی که پس از مسلمان شدن در تن خود مییافت، به پیامبر خدا r شکایت کرد، پیامبر خدا r به وی فرمود: «دستت را در جایی از تنات که درد دارد، بگذار و سه بار بگو: بسم الله و هفت بار بگو: «أَعُوذُ بِاللهِ وَقُدْرَتِهِ مِنْ شَرِّ مَا أَجِدُ وَأَحَاذِرُ»: از شرّ آنچه که در خودم مییابم و از شرّ چیزی که از آن میترسم، به خدا و قدرتاش پناه میبرم»[7]. این که میگوید: «مِنْ شَرِّ مَا أَجِدُ وَأَحَاذِرُ» یعنی: از شر درد و رنجی که در وجودم مییابم و آنچه از آن میترسم.
این مطلب بیانگر پناه جستن از درد و رنجی است که بدان مبتلاست و همچنین پناه جستن از دردی که از رخ دادنش میترسد یا توقع دارد که در آینده رخ دهد، از جملهی اینها وخیم شدن و رو به فزونی نهادن بیماری است که بدان مبتلاست، این موضوع زیاد برای آدمی پیش میآید هنگامی که به بیماریی مبتلا شود گاه ناآرامی به جانش میافتد آن هم از ترس شدت گرفتن بیماری و وخیم شدن آن، در این دعای عظیم پناه جستن به خدا از این دست موارد است.
در صحیح مسلم از ابوسعید خدری t روایت شده که: «جبرئیل نزد پیامبر r آمد و فرمود: ای محمد r آیا بیمار شدهای؟ پیامبر r فرمود: آری، حضرت جبرئیل فرمود: «بسم الله أَرْقِیک مِنْ کلِّ شَیءِ یؤْذِیک، مِنْ شَرِّ کلِّ نَفْسٍ أَوْ عَینٍ حَاسِدٍ، اللهُ یشْفیک، بسم الله أَرْقِیک»: به نام خداوند بر تو دعا و رقیه میخوانم تا تو را از هرچیزی که آزارت میدهد، واز شرّ هر نفس یا چشم حسودی پناه دهد، خداوند شفایت دهد، به نام خداوند بر تو دعا و رقیه میخوانم»[8].
در صحیحین از عائشه ل روایت شده که: «پیامبر r بعضی از بستگان خود را از بیماری در پناه خداوند قرار میداد؛ به این ترتیب که دست راستش را بر محل درد او میکشید واین دعا را میخواند: «اَللَّهُمَّ رَبَّ النَّاسِ أَذْهِبِ الْبَأْسَ، وَاشْفِهِ وَأَنْتَ الشَّافِی، لَا شِفَاءَ إِلاَّ شِفَاؤُک، شِفَاءً لَا یغَادِرُ سَقَماً»: خداوندا، ای پروردگار مردمان، این سختی و بیماری را از بین ببر و او را شفا بخش که تو تنها شفا دهندهای و هیچ شفائی جز شفای تو وجود ندارد، چنان شفائی بخش که هیچ بیماری و ناراحتی بر جای نگذارد»[9]. و در روایتی دیگر عائشه ل میگوید: «هرگاه کسی از ما بیمار میشد، پیامبر خدا r دست راستش را بر او میکشید و سپس میفرمود... و همین دعا را بیان کرد[10]، و در روایتی دیگر عائشهل میگوید: پیامبر خدا r این دعاها را ] بر بیماران[ میخواند [و میدمید]... و دعا را بیان کرد»[11].
در صحیح بخاری از عبدالعزیز بن صهیب روایت شده که گفت: «من و ثابت به نزد أنس بن مالک رفتیم، ثابت گفت: ای ابوحمزه بیمار شدهام، أنس گفت: آیا دعا و رقیهی پیامبر خدا r را برتو بخوانم؟ او گفت: آری. أنس گفت: «اَللَّهُمَّ رَبَّ النَّاسِ، مُذْهِبَ الْبَأسَ، اشْفِ أَنْتَ الشَّافی، لَا شَافِی إِلَّا أَنْتَ، شِفَاءً لَا یغَادِرُ سَقَماً»: خداوندا، ای پروردگار مردمان، ای از بین برندهی سختی و بیماری، او را شفا ببخش که تو تنها شفا دهندهای، و هیچ شفا دهندهای به جز تو وجود ندارد، چنان شفائی به او ببخش که هیچ ناراحتی و بیماری در او برجای نگذارد»[12]. این که میگوید: «اَللَّهُمَّ رَبَّ النَّاس» بیان گر توسل جستن به ربوبیت الله متعال بر تمامی مردم است. این که آنان را آفریده و امورشان را تدبیر کرده و کارهایشان را اداره میکند، زندگی و مرگ، سلامتی و بیماری، ثروتمندی و فقیری، قدرت و ضعف، در دست خداوند سبحان است.
این که میگوید: «أَذْهِب الباسَ» الباس یعنی: درد و سختی و بیماری. کلمهی الباس در اینجا بدون همزه آمده به خاطر رعایت جناس و هماهنگی با کلمه الناس.
در حدیث انس چنین آمده: «اَللَّهُمَّ رَبَّ الناسِ، مُذهبَ الباسَ» در این دعا به خدا توسل شده به این که تنها او از بین برندهی سختی و بیماری است، سختی و بیماری فقط با اذن و مشیت خداوند سبحان از آدمی دور می گردد و از بین میرود.
این که میگوید: «وَاشْفِهِ وَأَنْتَ الشَّافِی» با این دعا آدمی از خداوند طلب شفا میکند که همان عافیت و سلامتی از بیماری است، و این که میگوید: «وَأَنْتَ الشَّافِی» توسل به خداوند است به این که او شفا دهنده است، و شفا و بهبودی در دست اوست، هم چنان که در سخن خداوند آمده است که:
﴿وَإِذَا مَرِضۡتُ فَهُوَ یَشۡفِینِ ٨٠﴾ [الشعراء: 80].
«و چون بیمار شوم همو مرا شفا میدهد».
این که میگوید: «لَا شِفَاءَ إِلَّا شِفَاؤُک» در بردارنده تاکیدی است بر مطالب قبلی، و اعترافی است به این که اگر مداوا و معالجه موافق اذن و اجازهای از سوی خدا مبنی بر عافیت و بهبودی نباشد، فایده و سودی در برندارد. این که میگوید: «شِفَاءً لَا یغَادِرُ سَقَماً» یعنی: بهبودی که اثری از بیماری وناخوشی را بر جای نگذارد، فایدهی گفتن این مطلب آن است که گاه بهبودی از بیماری حاصل میگردد. اما بیماری دیگری به دنبال میآید که از همین بیماری متولد شده و از آن نشأت میگیرد؛ لذا از خداوند میطلبد که بهبودیش از بیماری، بهبودی کامل باشد که اثری از آن باقی نماند، و هیچ بیماری [دیگری] در پی نداشته باشد، و این یکی از دعاهای کاملی است که از پیامبر r به ما رسیده است.
[1]- صحیح بخاری شماره [5749]، و صحیح مسلم شماره [2201].
[2]- جواب کافی [ص: 5].
[3]- صحیح بخاری شماره [5016]، و صحیح مسلم شماره [2192].
[4]- صحیح مسلم شماره [2192].
[5]- بنگر به: فتحالباری اثر ابن حجر [9/62].
[6]- بنگر به: بدائع الفوائد اثر ابن قیم [2/199] .
[7]- صحیح مسلم شماره [2202].
[8]- صحیح مسلم شماره [2186].
[9]- صحیح بخاری شماره [5743]، و صحیح مسلم شماره [2191].
[10]- صحیح مسلم شماره [2191].
[11]- صحیح مسلم شماره [2191].
[12]- صحیح بخاری شماره [5742].
در نصوص کتاب و سنت اذکاری مبارک و دعاهایی سودمند نقل شده که شیطان را از بندهی مؤمن دورمیکند و با مداومت و مواظبت بر آن -به یاری خدا- در دژ و قلعهای مستحکم و بنیادین قرار میگیرد که او را از شیطان رانده شده مصون و محفوظ میدارد و شیطان بر او دست نیافته و راهی برای اذیت و آزار و یا گمراه کردن و فریفتنش نمییابد چرا که برای شیطان راهی جهت تسلط بر کسی که بر ذکر خداوند مداومت دارد و به طاعت اللهY روی آورده، وجود ندارد، بلکه وی بر کسانی دست مییابد که از ذکر خدا روی بر میگردانند و بر کسانی سلطه دارد - که به حیلهها و نیرنگها و وسوسههای شیطان متمایل شده و او را اطاعت میکنند، به همین خاطر زیبندهی فرد مسلمان است که بر آنچه شریعت آورده از اذکار و دعاهایی که آدمی را در برابر شیطان حمایت کرده و او را از حیله و شرش مصون میدارد، مداومت ورزد.
خداوند متعال میفرماید:
﴿ وَقُل رَّبِّ أَعُوذُ بِکَ مِنۡ هَمَزَٰتِ ٱلشَّیَٰطِینِ ٩٧ وَأَعُوذُ بِکَ رَبِّ أَن یَحۡضُرُونِ ٩٨﴾
[المؤمنون: 97-98].
«و بگو: پروردگارا! خویشتن را از وسوسههای اهریمنان در پناه تو میدارم. و خویشتن را در پناه تو میدارم از این که با من [در اعمال و اقوال و سایر احوال] گردآیند [و مرا از تو غافل نمایند]».
و یا میفرماید:
﴿وَإِمَّا یَنزَغَنَّکَ مِنَ ٱلشَّیۡطَٰنِ نَزۡغٞ فَٱسۡتَعِذۡ بِٱللَّهِۖ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ ٣٦﴾
[فصلت: 36].
«هر گاه وسوسهای از شیطان متوجه تو گردید خود را به خداوند بسپار که او بس شنوا و آگاه است».
استعاذه همان طلب پناه بردن است، گفته میشود: «عذت به واستعذت به» یعنی: به او پناه بردم و پناه خواستم و به او متوسل شدم، پناه بردن به خدا از دست شیطان، درخواست و طلب از خداوند است که آدمی را از دست شیطان پناه دهد و در مقابل شیطان او را حمایت کند و او را از شرش مصون دارد، هر آن که از خدا طلب پناه کند خداوند او را پناه میدهد و کسی که به او متوسل شود به راه راست هدایت و رهنمون شده است، بر اوست که چنین کند، چرا که پناه بردن به خدا موجب طرد کردن شیطان و مصون ماندن آدمی میشود.
در صحیح مسلم از ابودرداء روایت است که گفت: «پیامبر خدا r ]به نماز[ ایستاد. ما شنیدیم که ]در نماز[ گفت: أَعُوذُ بِاللهِ مِنْک: از تو به خدا پناه میبرم. پس از آن فرمود: تو را نفرین میکنم، همراه با نفرین خداوند. سه بار این مطلب را گفت. پس از آن دستش را دراز کرد؛ گویی میخواست چیزی را بردارد. هنگامی که از نماز فارغ شد گفتیم: ای رسول خدا، شنیدیم که در نماز چیزی میگفتی که پیش از این نشنیده بودیم که آن را بگویی؛ هم چنین دیدیم که دستت را دراز کردی. فرمود: شیطان، دشمن خدا، شعلهای از آتش آورد تا بر چهرهام بگذارد. من سه بار گفتم: من از تو به خدا پناه میبرم. پس از آن گفتم: تو را نفرین میکنم با نفرین کامل خداوند؛ اما او عقب نرفت. من سه بار این کار را کردم؛ پس از آن خواستم او را بگیرم و اگر دعای برادرمان سلیمان نمیبود ]او به وسیلهی من دستگیر و[ بسته میشد و بچههای مدینه با او بازی میکردند»[1].
همچنین در صحیح مسلم از عثمان بن ابی العاص ثقفی t روایت شده که : «او به نزد پیامبر r رفت و گفت: ای رسول خدا r شیطان میان من و نماز و قرآن خواندنام حایل میشود و آن را بر من مشتبه میکند. پیامبر خدا r فرمود: آن شیطانی است که خِنْزَب نام دارد. هرگاه ]وسوسهی[ او را احساس کردی، از او به خداوند بلند مرتبه پناه ببر و سه بار به سمت چپ خود تف کن. میگوید: این کار را کردم و خداوند عزوجل او را از من دور کرد»[2].
در صحیحین از ابوهریرهt روایت شده است که پیامبر خدا r فرمود: «شیطان نزد هر کدام از شما میآید و میگوید: چه کسی فلان چیز را آفریده؟ چه کسی فلان چیز را آفریده؟ و در نهایت میگوید پس پروردگارت را چه کسی آفریده است؟ و وقتی به این جا رسید، شخص باید از شیطان به خداوند پناه ببرد و به این سخن پایان دهد»[3].
این نصوص آشکارا گواه بر جایگاه والای پناه بردن بر خداوند هستند و این که پناه بردن بر خداوند شیطان را رانده و آدمی را از او مصون میدارد، و به واسطهی آن از نیرنگ و وسوسه و شر شیطان در امان میماند.
از جملهی آنچه شیطان را فراری میدهد اذان است، وقتی که شیطان صدای اذان را میشنود پشت کرده و میگریزد. در صحیحین از ابوهریره t روایت شده که رسول الله r فرمودند: «وقتی برای نماز اذان گفته میشود، شیطان فرار میکند و از عقب خود، هوا خارج میکند تا صدای اذان را نشنود و بعد از اذان بر میگردد و باز هنگام اقامه گفتن فرار میکند و دوباره پس از اتمام آن برمیگردد»[4].
در صحیح مسلم از سهیل بن أبی صالح روایت شده که گفته است: پدرم مرا نزد قبیلهی بنیحارثه فرستاد و نوجوانی از ما یا دوستی از ما به همراه من بود و کسی از دیوار باغی او را به نامش صدا زد، و او از دیوار باغ سرک کشید، ولی چیزی ندید، و من این ماجرا را برای پدرم گفتم، و پدرم گفت: اگر میدانستم که چنین چیزی برایت پیش میآید، تو را نمیفرستادم، ولی هرگاه صدایی شنیدی [که صاحبش معلوم نبود] أذان بگو؛ زیرا من از أبوهریره t شنیدم که روایت میکرد: پیامبر خدا r فرمود: «بیگمان هرگاه برای نماز اذان گفته شود شیطان پشت میکند و میرود در حالی که باد شکم خالی میکند»[5].
از جمله آنچه آدمی را از شر شیطان مصون کرده و شیطان را از او دور میکند مداومت او بر ذکر خداوند در همه حال است، به هنگام ورود و خروج [مثلا از منزل] و سوار شدن بر مرکب و به هنگام خوابیدن و دیگر حالتها.
خداوند میفرماید:
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ ٱتَّقَوۡاْ إِذَا مَسَّهُمۡ طَٰٓئِفٞ مِّنَ ٱلشَّیۡطَٰنِ تَذَکَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبۡصِرُونَ ٢٠١﴾
[الأعراف: 201].
«کسانی که تقوی دارند، چون وسوسهای از ]سوی[ شیطان به آنان برسد، ]خداوند را[ یاد میکنند، آنگاه ناگهان بینا میگردند».
و یا میفرماید:
﴿وَمَن یَعۡشُ عَن ذِکۡرِ ٱلرَّحۡمَٰنِ نُقَیِّضۡ لَهُۥ شَیۡطَٰنٗا فَهُوَ لَهُۥ قَرِینٞ ٣٦﴾ [الزخرف: 36].
«و هر کس از یاد ]خداوند[ رحمان غافل شود برایش شیطانی برمیگماریم، و آن ]شیطان[ همنشین او گردد».
در سنن ترمذی و مسندامام احمد با سند صحیح از حارث اشعری روایت شده که رسول الله r فرمود: «خداوند متعال حضرت یحیی بن زکریا u را به پنج چیز توصیه کرد تا بر آنها عمل نموده و بنیاسرائیل را نیز به آنها امر نماید که بدان عمل نمایند، اما نزدیک بود که یحیی u در انجام این کار سستی ورزد، عیسی u به او گفت: خداوند پنج چیز به تو دستور داده که بدان عمل نموده و به بنیاسرائیل نیز دستور دهی که بدان عمل کنند حال یا تو این دستور را میدهی و یا خودم آن را انجام میدهم، یحیی u گفت: میترسم اگر تو بر من پیشی بگیری خداوند مرا در زمین فرو برده یا عذابی دیگر دهد. مردم را در بیتالمقدس جمع کرد، مسجد پر شد تا جایی که مردم بر پشت بامها نیز گرد آمدند. یحیی u فرمود: خداود به من دستور داده که به پنج فرمان عمل کنم و به شما نیز دستور دهم تابدان عمل کنید. سپس آنان را به توحید، و اقامهی نماز، گرفتن روزه و دادن صدقه امر کرده آنگاه پنجمین مورد را بیان کرده و گفت: من به شما دستور میدهم به یاد خدا باشید؛ زیرا مثال ذاکر مانند کسی است که دشمن به سرعت او را دنبال کند ولی آن شخص وارد قلعه مستحکمی گردد و خود را از دست دشمن حفظ کند به همین منوال آدمی تنها با یاد خدا میتواند خود را از شیطان حفظ کند...»[6].
در صحیح مسلم از جابر t روایت شده که پیامبر r فرمودند: «هنگامی که شب روی آورد یا تاریکی شب فرا رسید، کودکانتان را ]با خود در خانه[ نگهدارید؛ زیرا در این هنگام، شیطانها پراکنده میشوند. چون پاسی از شب گذشت، آنان را ] درخانهها[ رها کنید، و در را ببند و نام خدا را یاد کن، و چراغت را خاموش کن و نام خدا را یاد کن، ]دهانهی[ مشک خود را ببند و نام خدا را ]برآن[ یادکن، و ظرفت را بپوشان و نام خدا را ]برآن[ یادکن. ]بستن دهانهی مشک و پوشاندن ظرف[ حتی اگر ] در آن حد باشد[ که بر آنها چیزی به پهنا بگذارید ]باز هم لازم است[»[7].
وقتی که فرد مسلمان در هر زمانی پروردگارش را به یاد آورد بیشک از اذیت و آزار شیطان و از این که به او نزدیک شود در امان میماند، نه وسوسهی شیطان به او میرسد و نه در مکانی که او در آن حضور دارد شیطان وارد میشود هم چنان که پیشتر در این سخن خداوند آمد که:
﴿وَقُل رَّبِّ أَعُوذُ بِکَ مِنۡ هَمَزَٰتِ ٱلشَّیَٰطِینِ ٩٧ وَأَعُوذُ بِکَ رَبِّ أَن یَحۡضُرُونِ ٩٨﴾
[المؤمنون: 97-98].
«و بگو: پروردگارا، از وسوسههای شیاطین به تو پناه میبرم (۹۷) و پروردگارا، از آن که به نزد من حاضر شوند به تو پناه میبرم».
پیشتر انواعی از اذکار را بیان داشتیم که هر کس آنها را بیان کند از شیطان در امان میماند مانند گفتن بسم الله به هنگام ورود به منزل، و به هنگام خوردن غذا، و [همچنین] مانند تلاوت آیت الکرسی به هنگام ورود فرد مسلمان به رختخوابش، که اگر کسی آن را تلاوت کند پیوسته محافظی از جانب خدا بر او گمارده شده و تا صبح شیطان به او نزدیک نمیگردد و کسی که صبحگاه ده بار بگوید: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لَا شَریک لَهْ، لَهُ الْمُلْک وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَی کلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ: هیچ معبودی جز الله نیست، او تنها و بدون شریک و همتا است، فرمان روایی و سپاس و ستایش شایسته ی اوست و او برهر چیزی تواناست» این ذکرش به صورت پناهگاهی در میآید که او را در آن روز تا فرارسیدن شب از شرّ شیطان در امان میدارد و کسی که به هنگام غروب آن را بگوید این ذکرش به صورت پناهگاهی درمیآید که او را در آن شب تا فرا رسیدن روز از شر شیطان در امان میدارد و هر کس دو آیهی آخر سورهی بقره را در شب بخواند، همین دو آیه برای او کافی است یعنی: او را از هر بدی و شرّی در آن شب کفایت میکند از جمله شر شیطان، و هنگامی که فرد مسلمان به هنگام خروج از منزلش بگوید: «بِسْمِ اللهِ تَوَکلْتُ عَلَی اَللهِ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّة إِلَا بِاللهِ: به نام الله، توکل کردم بر الله، و هیچ تحول و قدرتی نیست مگر به وسیلهی الله» شیطان از او دور میگردد. به اضافهی دیگر اذکار مبارک نقل شده در سنت پیامبر اکرم صلوات الله وسلامه وبرکاته علیه وعلی آله وأصحابه أجمعین.
[1]- صحیح مسلم شماره [542].
[2]- صحیح مسلم شماره [2203].
[3]- صحیح بخاری شماره [3276] و صحیح مسلم شماره [134].
[4]- صحیح بخاری شماره [608] و صحیح مسلم شماره [389].
[5]- صحیح مسلم شماره [389].
[6]- سنن ترمذی شماره [2863]، مسند احمد [4/130]، و آلبانی/ در «صحیح الجامع» شماره [1724] آن را صحیح دانسته است.
[7]- صحیح مسلم شماره [2012].
به یاری خدا در اینجا دربارهی دعایی که مستحب است فرد مسلمان بدهکار با آن خدا را به فریاد بخواند سخن گفته میشود. در سنن ترمذی از علی بن ابیطالب t روایت شده که: «مکاتبی[1] نزد ایشان u آمد و گفت: از پرداخت وجه کتابتم ناتوان شدهام، پس مرا یاری کن، و علی t به مکاتب گفت: آیا کلماتی را که پیامبر خدا r به من آموخته است به تو تعلیم ندهم که اگر به اندازه کوه «ثبیر» نیز بدهی داشته باشی، با گفتن این کلمات، خداوند آن را برای تو أدا میکند؟ بگو: «اَللَّهُمَّ اکفِنِی بِحَلَالِک عَنْ حَرَامِک، وَأَغْنِنِی بِفَضْلِک عَمَّنْ سِوَاک»: خداوندا، مرا با حلالت از حرامت بینیاز فرما، و به فضل خویش مرا از غیر خودت بینیاز بگردان»[2].
این دعایی عظیم است که شخص بدهکاری که از بازپرداخت بدهیاش ناتوان است آن را میگوید، هر گاه شخص این دعا را بگوید و بدان اهتمام ورزد بدهیاش هر اندازه هم که باشد خداوند آن را پرداخت میکند هر چند این بدهی به اندازهی کوهی باشد، هم چنان که در این حدیث این چنین آمده است؛ چرا که ممکن نمودن و میسر ساختن [بدهی این شخص] به دست خدا است، و گنجینههای خداوند سرشار از مال است و بخشش از آن نمیکاهد، هر کس که بدان پناه برد او را بسنده است و هر کس که از او طلب یاری کند او را یاری کرده و هدایت مینماید.
این مکاتب به نزد علی t آمد و از ناتوانی و عدم قدرتش بر ادای مالی که پرداختش را قبول کرده تا به آقایش بدهد او را آزاد کند شکایت میکند، علی t او را به گفتن این دعای عظیم راهنمایی میکند دعایی که خود از رسول الله r شنیده است، و فایدهی عظیم و سود هنگفتی که نصیب گویندهاش میشود را برایش روشن ساخته است، و این که خداوند به عوض او بدهیاش را میپردازد هر اندازه هم که زیاد باشد، علیu میگوید: «آیا من به تو آن کلماتی را یاد ندهم که رسول الله r به من یاد داده بود؟ اگر بر تو به اندازه کوه ثبیر هم بدهی باشد خداوند آن را ادا میکند». این سخن در برگیرندهی تشویق و ترغیبی عظیم برای شنونده، و تحریک او بر مداومت ورزیدن بر این دعای مبارک است تا آدمی از قرض و بدهی که بر دوش دارد، و از غم و غصهای که خاطرش را تیره کرده و او را نگران نموده رهایی یابد.
این که میگوید: «اَللَّهُمَّ اکفِنِی بِحَلَالِک عَنْ حَرَامِک» کفاهالشیء کفایة، یعنی: آن چیز برای او بس و کافی و بسنده شد، گوینده ی دعا از خداوند میخواهد که او را نسبت به حلال راضی و خشنود ساخته و به واسطهی آن او را از حرام بینیاز گرداند.
این که میگوید: «وَأَغْنِنِی بِفَضْلِک عَمَّنْ سِوَاک» یعنی: با فضل و کرمت -که همان نعمت و خیر و رزق و روزی است و با آن بر من منت نهادهای- مرا از غیر خودت بینیاز گردان، تا نیازمند جز تو نگردم و به کسی جز تو پناه نبرم.
این مطلب بیانگر آن است که شایسته است تا آدمی کارش را به خدا تفویض کند و تنها بر او تکیه نماید و از او طلب یاری کند و در تمامی کارهایش به او توکل کند، برای آدمی همین کافی است که خداوند یاور و حامی او باشد.
باید به همراه دعا سبب را فراهم نموده، و برای باز پرداخت بدهی کوشش جدی به خرج داده، و ارادهای صادقانه در این راه داشته باشد و در نزدیکترین زمانی که برای باز پرداخت مهیا میگردد به سرعت بدان اقدام نماید، و از به تأخیر انداختن آن، و امروز و فردا کردن به طور جدی پرهیز نماید. کسی که این چنین باشد شایستهی اوست دلنگران نباشد، کسی که در قلبش غم و غصهی پرداخت بدهی داشته باشد و نیتی صادقانه در باز پرداخت آن داشته باشد خداوند او را یاری کرده و قرض و بدهیاش را میپردازد.
در صحیح بخاری از ابوهریره t روایت شده که رسول الله r فرمودند: «هر کس از مردم [بهطور] قرض مال بگیرد و نیت اداکردن داشته باشد پس خداوند از طرف او ادا میفرمایند. و هر کس از کسی [قرض] بگیرد و نیت ادا کردن نداشته باشد پس خداوند مال او را ضایع خواهد کرد»[3].
امام احمد از عائشه ل روایت کرده که رسول الله r فرمودند: «هر بندهای که نیت ادای بدهی خود را داشته باشد، از طرف خداوند برای او یاری ای هست»[4].
نسائی از میمونه ل روایت کرده که رسول الله r فرمودند: «هر کس بدهکار باشد و خداوند بداند که او میخواهد آن را ادا کند، خداوند به جای او در دنیا آن را ادا میکند»[5]. اگر آدمی در عزم و تصمیمش صادق بوده و نیتش صحیح باشد کارهایش آسان میگردد و از جایی که تصورش را نمیکند خداوند گشایش و آسانی را به او ارزانی میدارد، و کسی که توکلش بر خدا درست و صحیح باشد خداوند یاریش را تضمین کرده، و کارو بارش را سرو سامان داده و بدهیاش را میپردازد.
در صحیح بخاری از ابو هریره t روایت شده که رسول الله r: «دربارهی مردی از بنیاسرائیل فرمود که از دیگری هزار دینار قرض خواست. گفت: برای من شاهدانی بیاور که آنان را گواه بگیرم. گفت: شهادت خدا کافی است. گفت: برای من ضامن بیاور.گفت ضمانت خدا کافی است. گفت: راست گفتی و پول را تا زمان مشخص به او داد. بدهی گیرنده به دریا رفت و حاجتش را برآورد و سپس در جستجوی کشتی برآمد تا سفر کند و با وعدهی مشخص قرض خود را ادا کند. او کشتی نیافت، سپس چوبی را گرفت و درون آن را کاوید وهزار دینار و نامهای برای دوست خود در آن جای داد و موضع تو خالی چوب را پر کرد و بعد آن را به ساحل دریا آورد و گفت: خدایا! تو خود میدانی که من هزار دینار از فلان کس قرض گرفتهام و از من ضامن طلبید و من گفتم: ضمانت خداوند کافی است، و او به ضمانت تو راضی شد، و از من شاهد طلبید و من گفتم: شهادت خداوند کافی است، و او به شهادت تو راضی شد. من تلاش کردم که کشتیای بیابم تا بدان وسیله طلب او را برسانم؛ ولی نتوانستم، اینک طلب او را به تو میسپارم و سپس چوب را به دریا افکند و چوب در دریا رفت و سپس آن شخص برگشت و تلاش کرد تا وسیله سواری پیدا کند تا خود را به شهر برساند. مردی که قرض داده بود، آمد تا کشتیای را ببیند که شاید پول طلب او را آورده باشد، ناگهان با همان چوبی مواجه شد که در آن پول او نهاده شده بود، او چوب را گرفت تا به عنوان هیزم خانه خود از آن استفاده کند وقتی چوب را شکست پول و نامه را دریافت. سپس مرد بدهکار آمده و با خود هزار دینار آورد و گفت به خدا سوگند پیوسته در جستجوی آن بودم که وسیلهای سواری بیابم تا مالت را به تو برسانم؛ ولی میسر نشد که پیش تو بیابم. مردی که قرض داده بود.گفت: آیا برایم چیزی فرستاده بودی؟ گفت: به تو گفتم که پیش از این سواری نیافتم که به نزد تو بیایم طلب کار گفت: همانا خداوند از جانب تو ادا کرد و آن چه راکه در درون چوب فرستاده بودی رسید، پس با این هزار دینار خود برگرد و راه راست پیشگیر»[6].
این داستانی شگفت است که رسول الله r آن را از این مرد بنیاسرائیلی نقل میکند تا از آن پند و اندرز بگیریم، و کمال قدرت خداوند و یاری کامل او و کفایت زیبایش برای آدمی را دریابیم، اینها وقتی روی میدهند که پناه بردن به او به زیبایی هرچه تمامتر باشد و در اعتماد و توکل بر او صداقت داشته باشد، در این موفقیت کامل بیندیش که این تکه چوب که پول را در درون خود دارد فقط در دست صاحبش قرار میگیرد، با برکت و بلند مرتبه است خداوند دانا و توانا.
برازندهی فرد مسلمان نیست که نسبت به موضوع بدهی بیاعتنا باشد یا از جایگاه آن بکاهد یا در پرداختش سهل انگاری نماید، در سنت نبوی احادیث بسیاری نقل شده که خطر چنین چیزی را گوشزد میکند، این احادیث گواه برآنند که جان و روح شخص مؤمن به خاطر بدهی معلق میماند و مرده به خاطر بدهیاش محبوس است تا آن که بدهیاش پرداخت شود.
امام احمد از سعد بن أطول t روایت کرده که گفت: برادرم مرد و سیصد دینار به جا گذاشت. پسری کوچک هم از او بر جای ماند، خواستم که این مقدار پول را برای او خرج کنم، پیامبر r به من فرمودند: «همانا برادرت به سبب بدهکاریش در آن دنیا در حبس است و در گرو بدهیش میباشد پس هر چه زودتر برو و بدهی او را باز پرداخت کن». سعد گوید: رفتم و بدهیاش را پرداختم سپس برگشتم و گفتم: یا رسول الله r همهی بدهیاش را پرداختم فقط زنی مانده که ادعا میکند دو دینار از او میخواهد اما گواهی بر آن ندارد، پیامبر r فرمود: «آن دو دینار را به او بده که او راستگوست»[7].
هم چنین امام احمد از ابوهریره t روایت کرده که رسول الله r فرمودند: «روح مؤمن به سبب قرض خود معلق میماند تا زمانی که بر او بدهی باقی بماند»[8].
به همین خاطر وقتی که فرد مسلمان بدهکار باشد بر او واجب است که پیش از آن که به طور ناگهان مرگش فرا رسد به سرعت اقدام به پرداخت آن نماید. مرگی که سبب میشود روحش به خاطر بدهیاش محبوس گردد ودر گرو آن بماند، و وقتی هم بدهکار نباشد خدا را به خاطر این نعمت سپاس و ستایش کند، اگر فرد مسلمان نیازی شدید یا ضرورتی حاد و اورژانسی او را وادار به قرض آوردن نکند باید به طور جدی از قرض گرفتن بپرهیزد تا از غم و اندوه بدهی در امان بماند و جان و روحش از عاقبت آن در آرامش باشد و از فرجامش ایمن بماند. در مسند از عقبه بن عامر روایت شده که رسول الله r فرمودند: «جانها را پس از ایمن بودن آنها نترسانید.» گفتند: ای رسول خدا! آن ترس چیست؟ فرمود: «بدهی»[9]. یعنی: به سوی قرض گرفتن نشتابید که در نتیجهی این کار جانهایتان از نتایج و تبعات و عواقب آن میترسد. از خداوند برای خودم و شما عافیت و سلامت و هدایت به سوی هر خیری را میطلبم.
[1]- مکاتب بردهای است که خودش را با پرداخت مال معینی که در قرار داد فیمابین ذکر میشود، از ارباب خود میخرد و متعهد میگردد که این مال را از کسب خود به اربابش پرداخت نماید تا آزاد شود.
[2]- سنن ترمذی شماره [3563]، آلبانی/ در «صحیح الترغیب» شماره [1820] آن را حسن دانسته است.
[3]- صحیح بخاری شماره [2387].
[4]- المسند [6/72] و آلبانی/ در «صحیح الترغیب» شماره [1801] آن را صحیح دانسته است.
[5]- سنن نسائی [7/315] و آلبانی/ در «صحیح الجامع» شماره [5677] آن را صحیح دانسته است.
[6]- صحیح بخاری شماره [2291].
[7]- مسند احمد [4/136]، و آلبانی/ در «صحیح الترغیب» شماره [1550] آن را صحیح دانسته است.
[8]- مسند احمد [2/440]، و آلبانی/ در «صحیح الترغیب» شماره [1811] آن را صحیح دانسته است.
[9]- مسند احمد [4/146]، آلبانی/ در «السلسله الصحیحه» شماره [2420] آن را حسن دانسته است.
در این جا سخن دربارهی مطلبی است که برای فرد مسلمان مقرر شده تا به هنگام ابتلا به مصیبت در وجود خود یا فرزند یا مالش یا چیزی شبیه اینها آن را بگوید، در ابتدا باید دانست که سنت خداوند در میان بندگانش به این گونه است، در این زندگی دنیا آنان را به انواعی از بلاها و جلوههایی از محنتها و مصیبتها مبتلا میکند. یک بار آنان را به فقر، بار دیگر به ثروتمندی، نوبت سوم به تندرستی، نوبت بعدی به بیماری، روزگاری به خوشی و زمانی به ناخوشی مبتلا میکند، در میان آدمیان کسی نیست مگر این که درگیر و گرفتار است حال یا به از دست دادن محبوبی یا دچار شدن به امری ناپسند یا نابودی دلخواه و مطلوبی، خوشیهای دنیا همچون خواب و رؤیا، یا همچون سایهای ناپایدار و گذرا هستند، اگر اندکی میخندد بسیار میگرید و اگر روزی خشنود و مسرور است روزگاری غمگین و اندوهناک است و اگر اندک مدتی بهرهمند است مدتی طولانی محروم است در هیچ خانهای ناز و نعمت و شادی نیست مگر آن که در آن اشک و سرشک نیز خواهد بود، همچنان که ابن مسعود t میگوید: «هر خوشی اندوهی در پی دارد، و شادی و سرور وارد خانهای نشده مگر آن که غم و غصه در آن نیز وارد میشود». اما جز این هم نیست که بندهی مسلمان در همه حال به سمت خیر میرود و بدان رو مینهد، آن چنان که پیامبر r میفرماید: «شگفتا از کار مؤمن، همهی امورش برای او خیراست و این شأن جز برای مؤمن حاصل نمیشود؛ اگر شادی به او روی کند، سپاس میگزارد، پس برای او خیر خواهد بود، و اگر زیانی به او روی کند، بردباری و شکیبایی در پیش میگیرد، پس آن نیز برای او خیر خواهد بود»[1].
خداوند بندگانش را به اوضاع و احوالی راهنمایی کرده که شایسته است به هنگام گرفتار شدن به مصیبت بدان گونه باشند و به گفتن ذکری رهنمون شده که شایسته است فرد مبتلا و گرفتار آن را بگوید، خداوند میفرماید:
﴿وَلَنَبۡلُوَنَّکُم بِشَیۡءٖ مِّنَ ٱلۡخَوۡفِ وَٱلۡجُوعِ وَنَقۡصٖ مِّنَ ٱلۡأَمۡوَٰلِ وَٱلۡأَنفُسِ وَٱلثَّمَرَٰتِۗ وَبَشِّرِ ٱلصَّٰبِرِینَ ١٥٥ ٱلَّذِینَ إِذَآ أَصَٰبَتۡهُم مُّصِیبَةٞ قَالُوٓاْ إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّآ إِلَیۡهِ رَٰجِعُونَ ١٥٦ أُوْلَٰٓئِکَ عَلَیۡهِمۡ صَلَوَٰتٞ مِّن رَّبِّهِمۡ وَرَحۡمَةٞۖ وَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُهۡتَدُونَ ١٥٧﴾ [البقرة: 155-157].
«و قطعاً شما را با برخی از [امور همچون] ترس و گرسنگی وکاهش مالی و جانی و کمبود میوهها، آزمایش میکنیم، و مژده بده به شکیبایان (۱۵۵) آن کسانی که هنگامی که بلایی بدانان میرسد، میگویند: ما از آنِ خداییم و به سوی او باز میگردیم (۱۵۶) آنان [همان بردباران با ایمانی هستند که] الطاف و رحمت و احسان و مغفرت خدایشان شامل حال آنان میگردد، و مسلماً ایشان راه یافتگان [به جادهی حق و حقیقت و طریق خیر و سعادت] هستند».
خداوند سبحان در این آیهی کریمه بیان داشته است که بندگانش را به آزمونهایی جان کاه مبتلا خواهد کرد تا فرد راستگو از دروغگو، و ناشکیبا از شکیبا، ودارای یقین از مشکوک، متمایز ومشخص گردد، و گونههایی که مردمان را بدان میآزماید بیان داشته است، خداوند آدمیان را با برخی از امور مانند ترس، یعنی از دشمن؛ و گرسنگی، یعنی کمبود خوراکی و غذا؛ و کاهش مالی، که شامل همهی انواع کاهشی که دامنگیر اموال میشود، فرقی نمیکند به واسطهی بلای آسمانی یا غرق شدن یا تباهی یا دزدیده شدن یا... باشد؛ میآزماید. همچنین آنان را با کاهش جانها مانند از بین رفتن افراد محبوب از جمله فرزندان و نزدیکان و یاران میآزماید. آنچه بدن بدان دچار میگردد از انواع امراض و بیماریها هم جزو همین قسمت قرار میگیرد هم چنین آنان را با کاهش میوهها از جمله دانهها و درختان خرما و دیگر انواع درختان میآزماید اینها اموری هستند که ناگزیر روی میدهند چرا که خداوند علیم خبیر از روی دادن شان خبر داده است، بهره و نصیب آدمی از مصیبت و گرفتاری به میزان اثری است که بر او بر جا میگذارد، هر آن که از این بلایا راضی باشد خشنودی نصیبش میگردد و هر آن که خشمگین گردد خشم و غضب نصیبش میشود به همین خاطر فرد گرفتار باید این را دانسته و دریابد که آن که او را به این مصیبت گرفتار کرده، او بهترین داوران و مهربانترین مهربانان است، و این که خداوند سبحان آزمایش و بلایش را بر او نفرستاده که او را هلاک و نابود کرده و یا عذاب نماید بلکه او را مبتلا کرده تا صبر و رضایت و ایمانش را بیازماید و تا تضرع و زاری و دعایش را بشنود، و تا او را ببیند که خود را به آستان الهی انداخته و به او پناهنده گشته است، در حالی که در برابر او دل شکسته است و دستانش را با حالت تضرع بلند کرده است و شکایت پریشان حالی و اندوه خود را تنها و تنها به درگاه خدا میبرد، او با این کارش به وعده بزرگ الهی، و عطایای فراوان و نعمتهای وافر او دست مییابد.
﴿وَبَشِّرِ ٱلصَّٰبِرِینَ ١٥٥ ٱلَّذِینَ إِذَآ أَصَٰبَتۡهُم مُّصِیبَةٞ قَالُوٓاْ إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّآ إِلَیۡهِ رَٰجِعُونَ ١٥٦ أُوْلَٰٓئِکَ عَلَیۡهِمۡ صَلَوَٰتٞ مِّن رَّبِّهِمۡ وَرَحۡمَةٞۖ وَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُهۡتَدُونَ ١٥٧﴾ [البقرة: 155-157].
چه لطف و احسان گستردهای دارد خداوند و چه عطا و بخشش ارجمندی مینماید، از این روی بود که عمر بن خطاب t میگفت: «این صبر و این پاداش چه خوب هم طرازهایی هستند و این افزونهی پاداش چه چیز نیکویی است».
همانا خداوند این گفتار را، گفتار استرجاع قرار داده که شخص مصیبت دیده میگوید: ﴿إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّآ إِلَیۡهِ رَٰجِعُونَ ١٥٦﴾ این کلام به عنوان پناهگاه و مأوی برای مصیبت دیدگان و حامی آزمایش شدهها عمل میکند. وقتی که مصیبت دیده به این گفتار که جامع معانی و مفاهیم خیر و برکت است پناه میبرد قلبش آرام گرفته ودرونش اطمینان یافته و آسوده خاطر شده و خداوند به عوض آن مصیبت خیری به او میدهد. درصحیح مسلم از ام سلمه ل روایت شده که گفت: از پیامبر خدا r شنیدم که فرمود: «به هر بندهای که مصیبتی برسد این را بگوید: إِنَّا للهِ وَإِنَّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ، اَللَّهُمَّ أْجُرْنِی فِی مُصِیبَتی وَأَخْلِفْ لِی خَیراً مِنْهَا»: ما از آن خداییم و به سوی خدا بازمیگردیم، خدایا، مرا در مصیبتم پاداش بده و به من جانشین بهتری از آن عوض بده». قطعاً خداوند به او درمقابل آن مصیبت، پاداش خواهد داد و کسی بهتر را به او عوض خواهد داد. ام سلمه ل میگوید: هنگامی که ابوسلمهt درگذشت، همان چیزی را که رسول خدا r به من دستور داده بود گفتم. خداوند کسی بهتر از او یعنی رسول خدا رابه من عوض داد»[2]. یعنی: خداوند او را گرامی داشته و به همسری رسول الله r درآورد.
کسی که در این گفته عظیم، ﴿إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّآ إِلَیۡهِ رَٰجِعُونَ ١٥٦﴾ بیندیشد در مییابد که این گفته در بردارندهی درمانی بزرگ برای مصیبت دیدگان است، بلکه درحال و فرجام مؤثرترین و سودمندترین علاج و درمان را برای آنان دارد. این گفتار چه بسیار آثار نیکو و پیامدهای ارزشمند و نتایج عظیمی که در دنیا و آخرت در پیدارد در اینباره سخن خداوند کافی است که میفرماید:
﴿أُوْلَٰٓئِکَ عَلَیۡهِمۡ صَلَوَٰتٞ مِّن رَّبِّهِمۡ وَرَحۡمَةٞۖ وَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلۡمُهۡتَدُونَ ١٥٧﴾ [البقرة: 157].
«اینانند که از جانب پروردگارشان درودها و رحمتی بر آنان است و همینان رهیافتهاند».
اما به همراه گفتن کلمه استرجاع باید مدلول آن را فهمید ومقصود آن را عملی نمود تا آدمی از این وعدهی ارجمند و ثواب عظیم بهره ببرد، این گفته دو اصل عظیم را در برمیگیرد، وقتی که آدمی از لحاظ علمی و عملی این دو اصل را تحقق بخشد در برابر مصیبتش تسلی مییابد، و به ثواب عظیم و فرجام نیک دست مییابد.
اصل اول: این است که آدمی این مطلب را به فعلیت برساند که جان و همسر و مال و فرزندش ملک خداوند و از آن اوست، این خدا است که آنان را از عدم پدید آورده است و هر آن گونه که بخواهد در آنان دخل و تصرف میکند و هر آن چه اراده نماید فرمان میدهد کسی نمیتواند حکم او را تغییر داده و یا رد نماید، این مطلب از این سخنش برگرفته میشود که میگوید: «إنا لله» یعنی: ما برده و بندهی خداوندیم، تحت تصرف و تدبیر او هستیم، او پروردگارما، و ما بندهی اوییم، هر چه که برای ما رخ میدهد بر اساس قضا و قدر اوست.
﴿مَآ أَصَابَ مِن مُّصِیبَةٖ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَلَا فِیٓ أَنفُسِکُمۡ إِلَّا فِی کِتَٰبٖ مِّن قَبۡلِ أَن نَّبۡرَأَهَآۚ إِنَّ ذَٰلِکَ عَلَى ٱللَّهِ یَسِیرٞ ٢٢﴾ [الحدید: 22].
«هیچ مصیبتی در زمین و نه درجانهایتان نرسد، مگر پیش از آن که آن را پدید آوریم در کتابی نوشته است. بیگمان این امر بر خداوند آسان است».
اصل دوم: این که آدمی بداند که سرانجام و باز گشتش به سوی خداوند است، هم چنان که خداوند میفرماید:
﴿وَأَنَّ إِلَىٰ رَبِّکَ ٱلۡمُنتَهَىٰ ٤٢﴾ [النجم: 42].
«و این که قطعاً پایان راه به پروردگار تو منتهی میشود [و بازگشت همگان در پایان جهان بدو است]».
و یا میفرماید:
﴿إِنَّ إِلَىٰ رَبِّکَ ٱلرُّجۡعَىٰٓ ٨﴾ [العلق: 8].
«مسلماً بازگشت [همگان در آن جهان] به سوی پروردگار تو خواهد بود».
آدمی باید به ناچار دنیا را پشت سر بگذارد و در قیامت به تنهایی به نزد پروردگارش بیاید، همچنان که اول بار او را تنها آفرید بدون همسر و فرزند و مال و خویشاوندان. او با کارنامهای از نیکیها و بدیهایش میآید. این مطلب از این سخناش برگرفته میشود که میگوید: وَإِنَّآ إِلَیۡهِ رَٰجِعُونَ ١٥٦﴾ این اعترافی از سوی آدمی است که او به سوی خداوند باز میگردد و خداوند سبحان او را به خاطر آنچه پیشاپیش در این زندگی فرستاده مورد باز خواست قرار میدهد. در این هنگام است که به مشغول کردن خودش بدانچه به هنگام ملاقات خداوند بدو سود میرساند مشغول میکند. وقتی که فرد مصیبت دیده این جمله را با این وصف بیان کند در حالی که معنای آن را حاضر کرده، و مدلول و مقتضای آن را واقعیت بخشیده، به راه راست هدایت میشود.
ابو نعیم در الحلیه از حسن بن علی عابد روایت کرده که گفت: «فضیل بن عیاض به شخصی گفت: چند سال داری؟ گفت: شصت سال، فضیل گفت: تو از شصت سال پیش در حرکت به سمت پروردگارت هستی نزدیک است که برسی، آن شخص گفت: ای ابو علی، انا لله وإنا الیه راجعون، فضیل به او گفت: میدانی چه میگویی؟ آن شخص گفت: گفتم: إنا لله وإنا إلیه راجعون، فضیل گفت: تفسیرش رامیدانی؟ آن شخص گفت: ای ابوعلی آن را برایمان تفسیر کن، فضیل گفت: این که میگویی إنا لله، یعنی من بندهی خداوندم و به سوی الله باز میگردم، کسی که بداند او بندهی خداوند است و به سوی او باز میگردد، پس باید بداند که او زندانی و محبوس است، و کسی که بداند او زندانی است باید بداند که مورد بازخواست و پرس و جو قرار میگیرد، و کسی که بداند مورد بازخواست قرار میگیرد باید برای سؤال، پاسخ آماده کند، آن شخص گفت: راه حل چیست؟ فضیل گفت: آسان است، آن شخص گفت: آن چیست؟ فضیل گفت: در باقی ماندهی عمر به نیکی رفتار کن، گذشتهات را میبخشد چرا که اگر در باقی ماندهی عمر مرتکب بدی شوی به خاطر گذشته و آینده گرفتار میگردی[3]».
این مطلب گواهی است بر اهتمام عظیم پیشینیان رحمهم الله به مفاهیم اذکار و شناخت دلالت آنها و عملی ساختن مقاصد و غایات آنها، و تاکیدشان بر این موضوع عظیم؛ تا نتایج آن برای آدمی تحقق یافته و آثارش در او آشکار گشته و خیرات و برکات آن برای او افزون گردد.
در سنت اذکار و دعاهایی نقل شدهاند که فرد مسلمان به هنگام رویاروئی با دشمن یا هر فرد قدرتمند ستمگری آن را بیان میکند، در مجموع این ذکرها و دعاها عبارتند از پناه بردن به خداوند و متوسل شدن و تکیه نمودن بر او، در این که آدمی را از شرشان سالم و مصون داشته، و از حیله و نیرنگشان حفظش کند، هر کس که به خدا پناه برد خداوند حافظ اوست و هر کس که به او متوسل شود او را کفایت میکند، چرا که کارها همه به دست خدا است، هیچ جنبندهای نیست مگر این که خدا بر او تسلط دارد.
از جمله اذکاری که در سنت برای هنگام رویاروئی با دشمن آمده است ذکری است که ابوداود و ترمذی ودیگران از انس بن مالک t روایت کردهاند که گفت: «پیامبر خدا r وقتی به جهاد میرفت میفرمود: «اَللَّهُمَّ أَنْتَ عَضُدِی وَ َنصیری، بِک أَحُولُ، وَبِک أَصُولُ، وَبِک أَقَاتِلُ»: خداوندا، تو مددکار و یاری دهندهی من هستی، من تنها به کمک تو چاره اندیشی میکنم و تنها به کمک تو به دشمنان حمله میبرم، و تنها به کمک تو با آنان میجنگم»[1].
اینکه میگوید: «اَللَّهُمَّ أَنْتَ عَضُدِی» یعنی: تنها تو یاری دهندهی من هستی، جز تو یاوری ندارم و غیر از تو پناهگاهی ندارم، تنها از تو یاری میجویم و تنها به تو پناه میآورم.
این که میگوید: «ونصیری» یعنی جز تو کمک کنندهای ندارم، و کسی که خداوند به او کمک کند کسی نمیتواند بر او چیره شود، هم چنان که خداوند میفرماید:
﴿إِن یَنصُرۡکُمُ ٱللَّهُ فَلَا غَالِبَ لَکُمۡۖ وَإِن یَخۡذُلۡکُمۡ فَمَن ذَا ٱلَّذِی یَنصُرُکُم مِّنۢ بَعۡدِهِۦۗ وَعَلَى ٱللَّهِ فَلۡیَتَوَکَّلِ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ١٦٠﴾ [آل عمران: 160].
«اگر خداوند شما را یاری کند هیچکس بر شما چیره نخواهد شد، واگر خوارتان گرداند کیست که پس از او شما را یاری دهد؟ و مؤمنان باید تنها بر خدا توکل کنند و بس».
این که میگوید: «بِک أَحُولُ» یعنی به کمک تو چارهاندیشی میکنم، در همین معناست که میگویی: «لا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَا بِالله» یعنی: چارهای در دفع بدی و قدرتی در دستیابی به خیر وجود ندارد مگر به واسطهی [یاری] خداوند.
این که میگوید: «وَبِک أَصُولُ» یعنی: تنها به کمک تو به دشمنان حمله میبرم، «اصول» از ریشه صولة به معنای حمله بردن است.
این که میگوید: «وَبِک أُقَاِتلُ» یعنی: تنها به کمک تو با دشمنانم میجنگم.
از دیگر دعاها در این مقام، دعایی است که ابوداود از ابوموسی اشعری t روایت کرده که: «پیامبرr وقتی از گروهی میترسید [که آسیبی به اسلام و مسلمانان بزنند] میفرمود: «اَللَّهُمَّ إِنَّا نَجْعَلُک فِی نُحورِهِمْ وَنَعُوذُبِک مِنْ شُرورِهِمْ: خداوندا، همانا ما تو را در مقابل آنها قرار میدهیم و از شرّ آنان به تو پناه میبریم»[2].
این که میگوید: «اَللَّهُمَّ إِنَّا نَجْعَلُک فِی نُحورِهِمْ» یعنی: خدایا ما تو را در برابرشان قرار میدهیم تا در برابر آنان از ما محافظت فرمایی، و از ما دفاع کنی، ومیان ما و آنان حایل گردی و مانع آن شوی که از سوی آنان گزندی به ما برسد، واختصاصاً از «نخورهم: برابر آنان، بالاترین قسمت سینهی آنان» نام برد چرا که دشمن به هنگام نبرد با سینه [ی سپر شده] به استقبال نبرد میآید، و چه بسا در بیان کلمهی «نحر: گودی زیر گلو» این دلخوشی را به مؤمنان میدهد که به یاری وکمک خداوند دشمنان را تا آخرین نفر هلاک و نابود میکنند.
این که میگوید: «وَنَعُوذُبِک مِنْ شُرُورِهِمْ» یعنی: از این که شری به ما برسانند به تو پناه میآوریم. این تویی که شرور آنان را دفع میکنی و ما را در برابر آنان حمایت میکنی و میان ما و آنان مانع و حایل میگردی. از دیگر مطالبی که بیانش در این مقام برای فرد مسلمان تشریع شده گفتن: ﴿حَسۡبُنَا ٱللَّهُ وَنِعۡمَ ٱلۡوَکِیلُ ١٧٣﴾ «خدا ما را بس است و چه نیک کارسازی است» میباشد. در صحیح بخاری از عبدالله بن عباسب روایت شده که: «هنگامی که ابراهیمu را در آتش انداختند، ﴿حَسۡبُنَا ٱللَّهُ وَنِعۡمَ ٱلۡوَکِیلُ ١٧٣﴾ گفت و هنگامی که به محمد r [و یارانش] گفتند: مردم، علیه شما جمع شده اند از آنها بترسید، ایمانشان افزایش یافت و گفتند:
﴿حَسۡبُنَا ٱللَّهُ وَنِعۡمَ ٱلۡوَکِیلُ ١٧٣﴾ [آل عمران: 173][3].
﴿حَسۡبُنَا ٱللَّهُ﴾ یعنی: در برابر هر آنچه ما را به زحمت انداخته و محزون میسازد خداوند ما را بس است، بر کسی و چیزی جز او توکل و تکیه نمیکنیم، هم چنان که خداوند میفرماید:
﴿وَمَن یَتَوَکَّلۡ عَلَى ٱللَّهِ فَهُوَ حَسۡبُهُۥٓۚ﴾ [الطلاق: 3].
«و کسی که بر خداوند توکل کند همو او را بس است».
و یا میفرماید:
﴿أَلَیۡسَ ٱللَّهُ بِکَافٍ عَبۡدَهُۥۖ﴾ [الزمر: 36].
«آیا خداوند برای بندهاش بس نیست؟»
این که میگوید: ﴿وَنِعۡمَ ٱلۡوَکِیلُ ١٧٣﴾ یعنی: چه نیکو تکیه گاهی است در جلب رفاه و آسایش و دفع زیان و بلا، هم چنان که خداوند می فرماید:
﴿وَٱعۡتَصِمُواْ بِٱللَّهِ هُوَ مَوۡلَىٰکُمۡۖ فَنِعۡمَ ٱلۡمَوۡلَىٰ وَنِعۡمَ ٱلنَّصِیرُ ٧٨﴾ [الحج: 78].
«و به خداوند پناه برید که او سرپرست و یاور شما است، و چه سرور و یاور نیک و چه مددکار و کمک کنندهی خوبی است!»
این گفتار عظیم در برگیرندهی توکل بر خداوند و اعتماد بر او و توسل به او است، و به طور قطع این راه بزرگی و نجات و سلامت آدمی است. ابن قیم/ میگوید: «کسی که به خداوند توکل کند خدا او را کفایت میکند، و کسی که به او پناه برد او را بس است، خداوند کسی است که ترس ترسیده را به اطمینان خاطر تبدیل کرده و به پناهنده پناه میدهد، او نیکو کارساز و یاوری است، کسی که به او روی آورد و از او طلب یاری کند و بر او توکل نماید و با تمام وجودش به سوی او روی نماید خداوند او را یاری و حفظ و حراست و صیانت مینماید، کسی که از خدا بترسد و تقوای الهی پیشه نماید خداوند او را از هر آنچه میترسد امنیت و آرامش میبخشد و همهی منافعی را که بدان نیازمند است به سویش جلب کرده و برایش برآورده میسازد.
﴿وَمَن یَتَّقِ ٱللَّهَ یَجۡعَل لَّهُۥ مَخۡرَجٗا ٢ وَیَرۡزُقۡهُ مِنۡ حَیۡثُ لَا یَحۡتَسِبُۚ وَمَن یَتَوَکَّلۡ عَلَى ٱللَّهِ فَهُوَ حَسۡبُهُۥٓۚ﴾ [الطلاق: 2-3].
«و کسی که از خدا پروا بدارد، برایش راهِ رهایی قرار خواهد داد و به او از جایی که نمیپندارد، روزی خواهد داد، و کسی که بر خداوند توکل کند همو او را بس است».
یاری دادن و روزی رساندن و عافیتش را به تأخیر نمیاندازد. بیگمان خداوند حکمش را به اجرا میگذارد. خداوند برای هر چیزی اندازهای مقرر کرده است، آن را پس و پیش نمیکند»[4].
بیشک در آنچه بیان شد گواهی است بر جایگاه والای این گفتار و این که این گفتار سخن ابراهیم و محمد علیهما الصلاة و السلام در هنگامهی سختیها و گرفتاریها است.
وقتی که ابراهیم u قومش را مات و مبهوت کرد و با دلایل قاطع و براهین آشکار برایشان روشن ساخت که همانا فقط خداوند معبود راستین است و آنچه را جز او میپرستند بتهایی هستند که نمیتوانند برای عبادت کنندگانشان جلب منفعت و دفع مضرت نمایند، به زور متوسل شدند.
﴿قَالَ أَفَتَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَا لَا یَنفَعُکُمۡ شَیۡٔٗا وَلَا یَضُرُّکُمۡ ٦٦ أُفّٖ لَّکُمۡ وَلِمَا تَعۡبُدُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِۚ أَفَلَا تَعۡقِلُونَ ٦٧﴾ [الأنبیاء: 66-67].
«گفت: آیا به جای خداوند چیزی را میپرستید که هیچ نفعی و زیانی به شما نمیرساند؟ (۶۶) افّ بر شما و آنچه به جای خداوند میپرستید آیا خرد نمیورزید؟»
وقتی که قوم ابراهیم u مات و مبهوت شدند وهیچ دلیل و برهانی نداشتند که با او به مقابله برخیزند به زورمتوسل شدند و:
﴿قَالُواْ حَرِّقُوهُ وَٱنصُرُوٓاْ ءَالِهَتَکُمۡ إِن کُنتُمۡ فَٰعِلِینَ ٦٨﴾ [الأنبیاء: 68].
«در نهایت گفتند: اگر میخواهید کاری کنید [که انتقام خدایان خود را گرفته باشید] ابراهیم را سخت بسوزانید و خدایان خویش را مدد و یاری دهید».
این سخن آنان گواه بر این است که حجت و برهانی در دست نداشتند همچنین نشان دهندهی سفاهت و کم خردیشان است، چرا که چگونه چیزی را میپرستند که خود اعتراف میکنند آن چیز نیازمند یاری آنان است؟ سپس آتش بزرگی را افروختند و پیامبر خدا ابراهیم u را به قصد کشتن -آن هم با زنندهترین شیوهی کشتن- به داخل آتش انداختند، در حین انداخته شدن به داخل آتش، ابراهیمu گفت: ﴿حَسۡبُنَا ٱللَّهُ وَنِعۡمَ ٱلۡوَکِیلُ ١٧٣﴾، در نتیجه خداوند دوست و خلیلاش را یاری نمود و به آتش گفت:
﴿کُونِی بَرۡدٗا وَسَلَٰمًا عَلَىٰٓ إِبۡرَٰهِیمَ ٦٩﴾ [الأنبیاء: 69].
«ای آتش سرد و سالم شو بر ابراهیم».
این چنین بود که آتش بر ابراهیم سرد و سالم شد و در آن اذیت وآزار و چیز ناخوشایندی ندید و نچشید.
محمدr نیز همین سخن راگفت، آنگاه که گفتند:
﴿إِنَّ ٱلنَّاسَ قَدۡ جَمَعُواْ لَکُمۡ فَٱخۡشَوۡهُمۡ﴾ [آل عمران: 173].
«]سپاهی از[ مردم ]مکه[ علیه شما بسیج شدهاند، از آنان بترسید».
این مطلب مربوط به جریان بعد از جنگ احد است، به پیامبر r و یارانش خبر رسید که ابوسفیان و مشرکینی که به همراه او بودند میخواهند بر آنان یورش بیاورند، پیامبر r و جمعی از صحابه که همراه او بودند از مدینه خارج شده و به حمراء الاسد، که در سه مایلی مدینه بود، رسیدند. وقتی که خبر به گوش ابوسفیان رسید خداوند در دلش ترس انداخت وبه مکه بازگشت در راه به کاروانی از عبد قیس برخورد، ابوسفیان گفت: به کجا میروید؟ گفتند: عازم مدینهایم، ابوسفیان گفت: شما یک پیام از طرف من به محمد میرسانید؟ گفتند: آری، گفت: وقتی به او برخوردید به محمد بگویید که ما قصد حمله مجدد به آنان را داریم، تا او و یارانش را ریشه کن کنیم، ابوسفیان میخواست با این گفته آنان را بترساند. کاروانیان در حمراء الاسد به رسول خدا r و یارانشان رسیدند و سخن ابوسفیان را برای ایشان باز گفتند، پیامبر r فرمودند:
﴿حَسۡبُنَا ٱللَّهُ وَنِعۡمَ ٱلۡوَکِیلُ ١٧٣﴾ [آل عمران: 173].
ایمان و اعتماد پیامبر r و یارانش به خداوند افزون شد و بیآن که به گزندی یا مصیبتی گرفتارآیند به مدینه بازگشتند، بر خلاف مشرکین که درحالی بازگشتند که دلهایشان مملو از ترس و رعب بود.
خداوند میفرماید:
﴿ٱلَّذِینَ ٱسۡتَجَابُواْ لِلَّهِ وَٱلرَّسُولِ مِنۢ بَعۡدِ مَآ أَصَابَهُمُ ٱلۡقَرۡحُۚ لِلَّذِینَ أَحۡسَنُواْ مِنۡهُمۡ وَٱتَّقَوۡاْ أَجۡرٌ عَظِیمٌ ١٧٢ ٱلَّذِینَ قَالَ لَهُمُ ٱلنَّاسُ إِنَّ ٱلنَّاسَ قَدۡ جَمَعُواْ لَکُمۡ فَٱخۡشَوۡهُمۡ فَزَادَهُمۡ إِیمَٰنٗا وَقَالُواْ حَسۡبُنَا ٱللَّهُ وَنِعۡمَ ٱلۡوَکِیلُ ١٧٣ فَٱنقَلَبُواْ بِنِعۡمَةٖ مِّنَ ٱللَّهِ وَفَضۡلٖ لَّمۡ یَمۡسَسۡهُمۡ سُوٓءٞ وَٱتَّبَعُواْ رِضۡوَٰنَ ٱللَّهِۗ وَٱللَّهُ ذُو فَضۡلٍ عَظِیمٍ ١٧٤﴾ [آل عمران: 172-174].
«کسانی که پس از زخمی ]و مجروح[ شدن شان ]باز دعوت[ خدا و رسول را اجابت کردند برای کسانی از آنان که نیکوکاری کردندو تقوا ورزیدند پاداشی بزرگ خواهد بود (۱۷۲) کسانی که مردم به آنان گفتند: به یقین مردمانِ ]کافر[برای ]نبرد[ با شما ] سپاه[ فراهم آوردهاند، پس از آنان [سپاه کفر] بترسید. که ] این گفته[ ایمانشان را افزون ساخت و گفتند: خدا ما را بس است و چه نیک کارسازی است (۱۷۳) پس ]مؤمنان[ به نعمت و فضل الهی بازگشتند.گزندی به آنان نرسید و از خشنودی خدا پیروی کردند و خداوند فضلی بزرگ دارد»
این مطلب دلیلی است بر اینکه توکل بر خداوند بزرگترین سبب در دستیابی به خیر و دفع شر در دنیا وآخرت است[5].
[1]- سنن ابوداود شماره [2632]، و ترمذی شماره [3584] و آلبانی/ در «صحیح الجامع» شماره [4757] آن را صحیح دانسته است.
[2]- سنن ابوداود شماره [1537]، آلبانی/ در «صحیح الجامع» شماره [4706] آن را صحیح دانسته است.
[3]- صحیح بخاری شماره [4563].
[4]- بدائع الفوائد [2/328 ـ 237].
[5]- بنگر به: تیسیرالعزیر الحمید [ص 505 ـ 502].