اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

۱۵۱- دعای دفع غم و دلواپسی و اندوه

۱۵۱- دعای دفع غم و دلواپسی و اندوه

بی‌شک آدمی در این زندگی گاه به دردها و رنج‌های گوناگونی مبتلا می‌گردد و گاه فکر و خیالات متعددی بر دلش می‌گذرد که او را بی‌خواب کرده و جانش را به درد می‌آورد و دچار دلشوره و دلتنگی می‌شود. اگر این دردی که بر جان او نشسته متعلق به امور گذشته باشد حزن و اندوه است، و اگر در ارتباط و با امور آینده باشد [هَمّ و] دلشوره و دلواپسی است و اگر در ارتباط با حال حاضر آدمی باشد غم و غصه است، این امور سه‌گانه یعنی اندوه نسبت به گذشته، و دلشوره درباره‌ی آینده و غصه‌ی حال حاضر با بازگشت صادقانه آدمی به سوی خداوند و فروتنی تمام در برابر او، و تذلل و خضوع برای او، و فرمان‌پذیری دستوراتش، و ایمان به قضا و قدرش، و شناخت او و اسماء و صفاتش، و ایمان به کتابش، و توجه به تلاوت و تدبر و عمل به آنچه در قرآن است، از قلب آدمی رخت بر بسته و دور می‌گردد، با این‌ها ونه با چیز دیگری این امور سه گانه از بین رفته، و دل و جان آدمی وسعت یافته و سعادت و خوشبختی متحقق می‌گردد.

در مسند امام احمد و صحیح ابن حبان ودیگران از عبدالله بن مسعودt روایت شده که پیامبرr فرمودند: «هرمسلمانی دچار دلواپسی یا اندوهی شود و بگوید: «أَللَّهُمَّ إِنِّی عَبْدُک وَابْنَ عَبْدُک وَابْنُ أَمَتِک، نَاصِیتی بِیدِک، مَاضٍ فِی حُکمُک، عَدْلٌ فِی قَضَاؤُک، أَسْأَلُک بِکلِّ اسْمٍ هُوَ لَک، سَمَّیتَ بِهِ نَفْسَک، أَوْ أَنْزَلْتَهُ فِی کتَابِک، أَوْ عَلَّمْتَهُ أَحَداً مِنْ خَلْقِک، أَوْ اسْتَاثَرْتَ بِهِ فِی عِلْمِ الغَیبِ عِنْدَک، أَنْ تَجْعَلَ القُرانَ رَبیعَ قَلْبِی، وَنُورَ صَدْرِی وَجَلَاءَ حُزْنِی، وَذَهَابَ هَمِّی: خداوندا من بنده‌ی توأم، و فرزند بنده و فرزند کنیز توأم، و پیشانی من در دست توست، فرمان تو درباره‌ی من اجرا شدنی است و حکم تو درباره‌ی من عدل است، من به واسطه‌ی هر اسمی که برای توست و خودت را بدان نام نهاده‌ای، یا آن را در کتابت فرو فرستاده‌ای یا به کسی از بندگانت آن را آموخته‌ای یا این که آن را به خودت اختصاص داده‌ای و در علم غیب در نزد خودت است، از تومسئلت می‌نمایم که قرآن را بهار دل، و نور سینه، و برطرف کننده‌ی غم و اندوه من قرار دهی».

خداوند حتماً غم او را از بین برد، و به جای اندوه او شادی جایگزین می‌کند. گفتند: ای رسول‌ خدا، شایسته‌ی ماست که این کلمات را بیاموزیم. فرمودند: آری، برای هر کسی که آنها را بشنود، شایسته است آنها را بیاموزد»[1].

این‌ها کلماتی عظیم‌اند که بهتر است فرد مسلمان آنها را بیاموزد و هنگامی که به اندوه و دلشوره و غصه مبتلا گشت بر گفتنش مشتاق و حریص باشد، هم‌چنین باید بداند که همانا این کلمات برای او سودمند خواهند بود، وقتی که مدلول آنها را درک کرده و منظورشان را واقعیت بخشیده و بدانچه بدان راهنمایی می‌کنند عمل نماید. اما این که آدمی دعاهای مأثور و اذکار مشروع را بگوید بی‌آن که معانی آنها را درک کند و مقاصدشان را عملی نماید این چنین کاری تأثیری اندک و فایده‌ای ناچیز دارد.

وقتی که در این دعا می‌اندیشیم می‌بینیم که چهار اصل عظیم و بزرگ را در برگرفته‌است، برای آدمی راهی برای رسیدن به سعادت و از بین رفتن اندوه و دلشوره و غصه نیست إلَّا با رعایت این چهار اصل وعملی نمودن آنها.

اصل اول: که همان تحقق بخشیدن به عبادت خداوند و شکستگی تمام در برابر او، و خضوع و فرمانبرداری برای اوست و اعتراف به این مطلب که او آفریده‌ی خداوند و مملوک او است، هم خود او وهم پدران و مادرانش بنده‌ی خداوند هستند. منظور همین پدر و مادر نزدیک و ابتدایش است تا پدر و مادر آخرش که آدم و حواء هستند، و به همین خاطر می‌گوید: «اللهم انی عبدک وابن عبدک وابن امتک» همگی برده و بنده‌ی خداوندند، و او خالق و پروردگار و سرور و تدبیر کننده‌ی امور آنان است، کسی که حتی یک چشم بر هم زدن هم از او بی‌نیاز نیستند، و کسی که جز او کسی ندارند که به او پناه برده و به او متوسل شوند، و عملی نمودن آن به این شیوه است که آدمی به این موارد پای بند باشد: بنده‌ی خدا باشد در برابر او خوار و فرمان بردار و شکسته بوده و به سوی او باز گردد، دستوراتش را اجرا نموده از نواهی دوری گیرد، مدام نیازمندیش به خدا را نشان دهد و به او متوسل شود و از او طلب یاری نماید و به او توکل کند و به او پناه ببرد و اعمال قلبی از جمله محبت و ترس و امید را مختص او گرداند، و نه کسی جز او.

اصل دوم: این که آدمی به قضا و قدر الهی ایمان داشته باشد و این که هر آنچه خدا بخواهد روی می‌دهد و آنچه نخواهد رخ نمی‌دهد، و تغییر دهنده‌ای برای حکم او نیست و کسی نمی‌تواند آن را رد کند:

﴿مَّا یَفۡتَحِ ٱللَّهُ لِلنَّاسِ مِن رَّحۡمَةٖ فَلَا مُمۡسِکَ لَهَاۖ وَمَا یُمۡسِکۡ فَلَا مُرۡسِلَ لَهُۥ مِنۢ بَعۡدِهِۦۚ

                                                                                                                                             [فاطر: 2].

«]درِ[ رحمتی را که خداوند برای مردم بازگشاید، برای آن ]رحمت[ هیچ باز دارنده‌ای نیست و آنچه را باز دارد، آن را هیچ گشاینده‌ای جز او نیست».

به همین خاطر در این دعا می‌گوید: «نَاصِیتی بِیدِک، مَاضٍ فِی حُکمُک، عَدْلٌ فِی قَضَاؤک» پیشانی بنده همان ابتدای سر آدمی است که در دست خداوند است، هر آن گونه که بخواهد در آن تصرف می‌کند و هر آن گونه که اراده کند بر آن فرمان می‌راند، کسی نمی‌تواند حکم و فرمان او را تغییر داده و یا رد کند، زندگی و مرگ و خوشبختی و بدبختی و عافیت و بلای آدمی همه‌ی این‌ها در دست خدا است چیزی از این‌ها به دست بنده نیست. وقتی که آدمی به این مطلب ایمان داشته باشد که پیشانی او و دیگر بندگان ]و به تعبیری دیگر سرنوشت او و دیگر بندگان[ تنها در دست خداوند یکتاست و هر آن گونه‌ که بخواهد در آن دخل و تصرف می‌کند، از دیگر بندگان نمی‌ترسد و به آنان دل نمی بندد و آنان را در جایگاه سلطه و مالکیت قرار نمی‌دهد، و امید و آرزویش را بدانان پیوند نمی‌زند. در این هنگام است که توحید و توکل و عبودیتش صحیح است، به همین خاطر هود u به قومش گفت:

﴿إِنِّی تَوَکَّلۡتُ عَلَى ٱللَّهِ رَبِّی وَرَبِّکُمۚ مَّا مِن دَآبَّةٍ إِلَّا هُوَ ءَاخِذُۢ بِنَاصِیَتِهَآۚ إِنَّ رَبِّی عَلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِیمٖ ٥٦          [هود: 56].

«من بر خداوند، پرورگار خود و پروردگار شما توکل کرده‌ام هیچ جنبنده‌ای نیست مگر آن که او [خداوند] بر هستی‌اش چیره است به راستی پروردگارم ]در حق مملوکاتش[ بر راه راست است».

این که می‌گوید: «مَاضٍ فِی حُکمُک» دو حکم را در بر می‌گیرد: 1- حکم دینی شرعی، 2- حکم قدری کونی، هر دوی این فرمان در حق آدمی نافذ و اجرا شدنی هستند چه بخواهد یا نخواهد، نمی‌توان با فرمان کونی قدری مخالفت کرد، اما گاه آدمی با فرمان دینی شرعی مخالفت می‌کند و بر حسب آنچه در آن از دَرِ مخالفت درآمده در معرض مجازات الهی قرار می‌گیرد.

این که می‌گوید: «عَدْلٌ فِی قَضَاؤُک» همه‌ی تقدیرات الهی، در خصوص آدمی از همه جهت را در بر‌می‌گیرد از جهت تندرستی و بیماری، ثروتمندی و فقیری، لذت و درد، زندگی و مرگ، مجازات و بخشیدن و ... همه را در بر می‌گیرد هر آنچه را خداوند درباره‌ی آدمی حکم نماید عین عدالت است:

﴿وَمَا رَبُّکَ بِظَلَّٰمٖ لِّلۡعَبِیدِ ٤٦                                                           [فصلت: 46].

«و پروردگار تو کمترین ستمی به بندگان نمی‌کند».

اصل سوم: این که آدمی به نام‌های نیکوی خداوند و صفات عظیمش که در کتاب و سنت وارد شده‌اند ایمان داشته باشد و با آن‌ها به خداوند توسل جوید، هم‌چنان که خداوند متعال می‌فرماید:

﴿وَلِلَّهِ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰ فَٱدۡعُوهُ بِهَاۖ وَذَرُواْ ٱلَّذِینَ یُلۡحِدُونَ فِیٓ أَسۡمَٰٓئِهِۦۚ سَیُجۡزَوۡنَ مَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ ١٨٠            [الأعراف: 180].

«خدا دارای زیباترین نام‌ها است [که بر بهترین معانی و کامل‌‌ترین صفات دلالت می‌نمایند. پس به هنگام ستایش یزدان و درخواست حاجات خویش از خدای سبحان] او را بدان نام‌ها فریاد دارید و بخوانید، و ترک کسانی بگویید که در نام‌های خدا به تحریف دست می‌یازند [و واژه‌هایی به کار می‌برند که از نظر لفظ یا معنی، منافی ذات یا صفات خدا است]‏، آنان کیفر کار خود را خواهند دید».

و یا می‌فرماید:

﴿قُلِ ٱدۡعُواْ ٱللَّهَ أَوِ ٱدۡعُواْ ٱلرَّحۡمَٰنَۖ أَیّٗا مَّا تَدۡعُواْ فَلَهُ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰۚ   [الإسراء: 110].

«بگو: [خدا را] با «الله» یا «رحمن» به کمک طلبید [فرقی نمی‌کند] خدا را به هر کدام [از اسماء حسنی] بخوانید [مانعی ندارد] او دارای نام‌های زیبا است».

هر چه آدمی شناختش نسبت به الله متعال و نام‌ها و صفات او زیاد شود خوف و خشیت‌اش نسبت به او بیشتر شده و نظارت و مراقبتش در دل‌ آدمی عظیم‌تر جلوه می‌دهد و از نافرمانی خدا و ارتکاب آنچه خشم و غضب او را در پی دارد بیشتر دوری می‌گیرد. هم‌چنان که یکی از پیشینیان گفته است: «هر کس که به خدا آگاه‌تر و عارف‌تر است ترسش از او بیشتر است»، به همین خاطر بزرگ‌ترین عاملی که اندوه و دلشوره و غصه را از بین می‌برد این است که آدمی پروردگارش را بشناسد و این که قلبش را به معرفت و شناخت او آبادگرداند و با اسماء و صفاتش به او توسل جوید، به همین خاطر است که می‌گوید: «أَسْأَلُک بِکلِّ اسْمٍ هُوَ لَک، سَمَّیتَ بِهِ نَفْسَک، أَوْ أَنْزَلْتَهُ فِی کتَابِک، أَوْ عَلَّمْتَهُ أَحَداً مِنْ خَلْقِک، أَوْ اسْتَاثَرْتَ بِهِ فِی عِلْمِ الغَیبِ عِنْدَک» این جملات بیان‌گر توسل به خدا باهمه‌ی نام‌هایش است، نام‌هایی را که آدمی می‌داند و یا نمی‌داند، و این محبوب‌ترین ابزار برای توسل جستن به خدا است.

اصل چهارم: اصل توجه و اهتمام به قرآن کریم‌ است، سخن خداوند متعال که باطل از هیچ سمت و سو در آن راه نمی‌یابد، کلامی که مشتمل بر هدایت وشفاء و کفایت و عافیت است، هرگاه که آدمی از لحاظ تلاوت قرآن و حفظ و بررسی و مطالعه و اندیشیدن و عملی نمودن و تطبیق آن بر زندگی خود بدان توجه و اهتمام ویژه‌ای داشته باشد به موجب آن به سعادت و آرامش و اطمینان خاطر، و از بین رفتن دلشوره و غم و اندوه دست می‌یابد. به همین خاطر در این دعا می‌گوید: «أَنْ تَجْعَلَ القُرانَ رَبیعَ قَلْبِی، وَ نُورَ صَدْرِی وَجَلَاءَ حُزْنِی، وَذَهَابَ هَمِّی».

این‌ها چهار اصل عظیم‌اند که از این دعای مبارک برگرفته شده‌اند. بهتر است که ما در آن اندیشیده و در راه تحقق بخشیدن بدان بکوشیم تا به این وعده‌ی ارزشمند و لطف و احسان بزرگ دست یابیم که می‌فرماید r «خداوند حتماً غم او را می‌برد و به جای اندوه او شادی جایگزین می‌کند». و در روایتی دیگر «گشایش جایگزین می‌کند». تنها از خداوند یکتا خواهان یاری و موفقیت هستیم.




[1]- مسند احمد [1/391] و آلبانی/ در «السلسلة الصحیحه» شماره [199] آن را صحیح دانسته‌است، برای شرح این حدیث بنگر به: الفوائد اثر ابن قیم [ص: 44].

۱۵۰- ذکرهایی که در هنگام سختی و گرفتاری گفته می‌شوند

۱۵۰- ذکرهایی که در هنگام سختی و گرفتاری گفته می‌شوند

در سنت احادیث بسیاری از پیامبر r درباره‌ی علاج سختی و گرفتاری که آدمی بدان مبتلا گشته به اثبات رسیده است. درد و رنج‌هایی که بر اثر مصیبت‌ها و فاجعه‌ها در درون آدمی پدید می‌آیند و غم و اندوه و بی‌خوابی را به جانش می‌اندازند.

از جمله احادیث وارده در علاج این گرفتاری‌ها، حدیثی است که امام بخاری و امام مسلم از عبدالله بن عباس ب روایت کرده‌اند که: «پیامبر خدا r در هنگام سختی و گرفتاری می‌فرمود: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ العَظیمُ الحَلیمُ، لَا إِلَّهَ إِلَّا اللهُ رَبُّ‌ العَرْشِ العَظیمِ، لَا إِلَهَ إِلَا اللهُ رَبُّ السَّمَوَاتِ وَرَبُّ‌ الأَرْضِ وَرَبّ‌ُ العَرْشِ الکریم: هیچ معبود راستینی جز خداوند نیست که با عظمت و بردبار است، هیچ معبود راستینی جز خداوند نیست که پروردگار عرش عظیم است، هیچ معبود راستینی جز خداوند نیست که پروردگار آسمان‌ها و پروردگار زمین و پروردگار بزرگوار عرش است»[1].

ابوداود وابن ماجه و دیگران از أسماء بنت عمیس ل روایت کرده‌اند که گفته است: رسول الله r به من فرمودند: «آیا کلماتی را به تو بیاموزم که در وقت ناراحتی و سختی آن‌ها را بگویی؟ [ آن کلمات عبارتند از]: «اَللهُ اَللهُ رَبِّی، لَا أُشْرِک بِهِ شَیئاً»: الله الله پروردگار من است و من چیزی را شریک او نمی‌‌سازم»[2]. در سنن ابوداود از أبی بکره t روایت شده که پیامبر خدا r فرمود: «دعای کسی که در سختی و گرفتاری قرار می‌گیرد این است که بگوید: «اَللَّهُمَّ رَحْمَتَک أَرْجُو، فَلَاَ تکلْنِی إِلَی نَفْسِی طَرْفَة عَینٍ وَأَصْلِحْ لِی شَأنی کلَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ»: خداوندا من تنها به رحمت تو امید دارم، پس مرا به اندازه‌ی یک چشم بر هم زدن به خودم وامگذار و همه‌ی کارهایم را اصلاح و درست فرما، هیچ معبود راستینی جز تو وجود ندارد»[3]. ترمذی از سعد بن أبی وقاص t روایت کرده که گفت: پیامبر خدا r فرمود: «دعایی که یونس u در شکم ماهی به درگاه خداوند کرد [این بود]:

﴿لَّآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنتَ سُبۡحَٰنَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ ٱلظَّٰلِمِینَ ٨٧                         [الأنبیاء: 87].

«[خداوندا] پروردگاری جز تو نیست و تو پاک و منزهی، همانا من از جمله‌ی ستمکاران بوده‌ام».

هرگز هیچ شخص مسلمانی در رنج و مشکل این دعا را نگفته است مگر این که دعایش اجابت شده است»[4].

تمامی این کلمات نقل شده در این احادیث کلمات ایمان و توحید و اخلاص برای خداوند، و دوری از تمامی انواع شرک است اعم از کوچک و بزرگ. این مطلب روشن‌ترین گواه بر این است که بزرگ‌ترین درمان سختی و گرفتاری‌ همان تجدید ایمان و تکرار کلمه‌ی توحید لااله الا الله است، هیچ چیز مانند توحید الله متعال و پرستش خالصانه‌ی خداوند، و عملی نمودن عبادتی که آدمی برای آن آفرید شده است فشار و سختی را از آدمی دور نکرده و غم و غصه را از او نمی‌زداید، وقتی که قلب با توحید و اخلاص آباد شود و به این موضوع بزرگ که به طور مطلق بزرگ‌ترین و شریف‌ترین موضوع است مشغول شود سختی‌هایش رو به زوال نهاده وغم و غصه و رنج‌ها از او دور شده و به اوج سعادت و خوش بختی می‌رسد.

ابن قیم/ می‌گوید: «توحید پناه‌گاه و مأوای دوستان و دشمنانش است، توحید دشمنانش را از سختی‌ها و گرفتاری‌های دنیا نجات می‌دهد:

﴿فَإِذَا رَکِبُواْ فِی ٱلۡفُلۡکِ دَعَوُاْ ٱللَّهَ مُخۡلِصِینَ لَهُ ٱلدِّینَ فَلَمَّا نَجَّىٰهُمۡ إِلَى ٱلۡبَرِّ إِذَا هُمۡ یُشۡرِکُونَ ٦٥ [العنکبوت: 65].

«هنگامی که [مشرکان] سوار کشتی می‌شوند [و ترس و نگرانی بدیشان دست می‌دهد] خالصانه و صادقانه خدای را به فریاد می‌خوانند سپس هنگامی که خدا آنان را نجات داد و سالم به خشکی رساند، باز ایشان شرک می‌ورزند».

توحید دوستانش را از سختی‌ها و گرفتاری‌های دنیا و آخرت نجات می‌دهد به همین خاطر یونسu بدان پناه برد و خداوند نیز او را از آن تاریکی‌ها نجات داد، پیروان رسولان هم به توحید پناه بردند لذا به واسطه‌ی آن از آنچه مشرکان در دنیا با آن عذاب می‌شوند و از آنچه در آخرت برایشان تدارک دیده شده نجات یافتند، وقتی که فرعون به هنگام مشاهده‌ی هلاک و نابودی و درک این که غرق می‌شود بدان پناه برد توحید بدو سودی نرساند چرا که ایمان به هنگام مشاهده آثار هلاکت پذیرفته نمی‌شود این سنت خداوند در میان بندگانش است، و چیزی چون توحید سختی‌های دنیا را از بین نمی‌برد، به همین خاطر دعای رهایی از گرفتاری با توسل به کلمه‌ی توحید صورت می‌گیرد، دعای یونسu که هر گرفتاری با آن دعا نماید حتماً مشکلش بر طرف می‌شود، عبارتست از توسل به توحید، و چیزی جز شرک آدمی را در اندوه‌های بزرگ نمی‌اندازد، و چیزی جز توحید آدمی را از آن نجات نمی‌دهد، توحید پناه‌گاه نوع بشر و مأوی و مأمن و مقصود اوست»[5].

پیش‌تر احادیثی که گواه بر این معنا و مفهوم است را بیان داشتیم، اولین حدیث: حدیث ابن عباسب است که همه‌اش توحید و تمجید خداوند متعال و تکرار کلمه‌ی توحید لا اله الا الله است، توحیدی که در پیوند با مطلبی‌ است که نشان دهنده‌ی عظمت و جلال و کمال خداوند، و ربوبیت او بر آسمان‌ها و زمین و عرش عظیم است، این کلمات انواع سه‌گانه‌ی توحید را شامل می‌شوند: توحید ربوبیت، توحید الوهیت و توحید اسماء و صفات، وقتی که فرد مسلمان این دعا را بگوید در حالی که در معانی آن می‌اندیشد و در دلالت‌های آن تفکر می‌نماید قلبش آرام گرفته و درونش آسوده می‌گردد و دشواری و گرفتاری از او دفع شده و به راه راست هدایت می‌گردد.

حدیث دوم: حدیث اسماء بنت عمیس ل است زمانی که پیامبر r او را راهنمایی فرمود که به هنگام گرفتاری به توحید توسل جوید توحیدی که هیچ چیز مانند آن سختی‌ها و گرفتاری‌ها و مصیبت‌ها را از آدمی دفع و رفع نمی‌کند، پیامبر r توجه او را به این موضوع معطوف نموده و او را به شناخت درباره‌ی آن تشویق کرده و روح و روانش را برای درک و دریافت آن آماده نموده، به این صورت که پرسشی تشویقی را برایش مطرح کرده است «آیا کلماتی را به تو بیاموزم که در هنگام ناراحتی و سختی‌ آن‌ها را بگویی؟» بی‌شک این نحوه‌ی بیان جان و روح این زن را تشنه‌ی شناخت این کلمات نمود، سپس او را راهنمایی کرد که بگوید: «اللهُ اللهُ رَبِّی لَاأُشْرِک بِهِ شَیئاً» این کلمه‌ی اخلاص و توحید است.

این که می‌گوید: «اللهُ اللهُ» هر دو با حالت رفع بیان شده‌اند، بر این اساس این گونه بیان شده که اولی مبتدا و دومی تاکید لفظی آن است و به بزرگی مقام [خداوند] و اهمیت این موضوع اشاره دارد، و خبر مبتدا، این سخنش است که می‌گوید: «ربی» و مفهوم آن این است که خداوندی را که می‌پرستم و تمامی انواع عبادت‌ها از جمله ترس و امید و فروتنی و خضوع و خشوع و دل‌شکستگی و... را به او اختصاص داده‌ام همان پروردگاری است که مرا از نیستی به هستی آورده و با نعماتش پرورش داده و با انواع بخشش‌ها و نعمت‌ها بر من لطف و احسان نموده است.

این که می‌گوید: «لَا أُشْرِک بِهِ شَیئاً» یعنی شریکی در عبادت برای او قائل نمی‌شوم، حال هر که باشد، این که می‌گوید: «شیئا» نکرده در سیاق نفی معنای عموم و شمولیت می‌دهد [یعنی هیچ کس و هیچ چیز را شریک او نمی‌گردانم[.

 در هر صورت این کلمه‌ی عظیم مشتمل بر تحقق بخشیدن به توحید از جنبه‌ی هر دو رکن نفی واثبات است، نفی عبودیت از هر که و هر چه جز خدا، و اثبات آن فقط برای خداوند، این حدیث گواهی است بر آن که همانا توحید تنها پناهگاه گرفتاری‌ها و بزرگ‌ترین وسیله‌ی دفع دلشوره و تشویش و از میان بردن غم و غصه است.

حدیث سوم: حدیث ابی‌بکره t به نقل از پیامبر r است که فرمود: «دعای کسی که در سختی و گرفتاری قرار می‌گیرد این است که بگوید: اَللَّهُمَّ رَحْمَتَک أَرْجُو، فَلَا تَکلنی إِلی نَفْسِی طَرْفَة عَینٍ، وَأَصْلِحْ لی‌شَأْنی کلَّهُ، لَاإِلهَ إِلَّا أَنْتَ» این دعا همه‌اش توحید خداوند و پناه بردن و متوسل شدن به او است.

این که می‌گوید: «اَللَّهُمَّ رَحْمَتَک أَرْجُو» این که فعل در ابتدا نیامده گواه بر اختصاص دارد یعنی: ما امید رحمت فقط از سوی تو داریم و از کسی جز تو چنین امیدی نداریم.

این که می‌گوید: «فَلَا تَکلنی إِلی نَفْسِی طَرْفَة عَینٍ، وَأَصْلِحْ لی‌شَأْنی کلَّهُ» بیانگر اوج نیاز آدمی به خداوند است و این که آدمی حتی در یک چشم بر هم زدن نیز در هر کاری از کارهایش از پروردگار و مولایش بی‌نیاز نیست و به همین خاطر فرمود: «وَأَصْلِحْ لی‌شَأْنی کلَّهُ» یعنی: در هر مطلب جزئی از جزئیات کار و در هر جنبه‌ای از جنبه‌های کار به تو نیازمندم سپس این دعای مبارک را با کلمه‌ی توحید لااله الا الله به پایان رساند.

حدیث چهارم: حدیث سعد بن ابی و قاص t است که در آن دعای یونس u در حالی که در شکم ماهی بود بیان شده است: ﴿لَّآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنتَ سُبۡحَٰنَکَ إِنِّی کُنتُ مِنَ ٱلظَّٰلِمِینَ ٨٧ ابن قیم/ درباره‌ی این دعا می‌گوید: «در این دعا کمال توحید و منزه دانستن پروردگار، و اعتراف آدمی به ستم و گناهش وجود دارد این‌ها مؤثرترین علاج و درمان گرفتاری و غم و غصه‌اند، هم چنین مؤثرترین اسباب در برآوردن نیازها هستند، بی‌شک توحید و تنزیه پروردگار در بردارنده اثبات همه‌ی کمال‌ها برای خداوند، و نفی همه‌ی نقص‌ها و عیب‌ها و تشبیه‌ها از اوست. اعتراف به ظلم و ستم در بر دارنده ایمان آدمی به قانون الهی و ثواب و عقاب بوده، و موجب تواضع و فروتنی و باز گشتش به سوی خداوند و آمرزیده شدن لغزش‌هایش، و اعتراف به عبودیت او و نیازش به پروردگارش می‌شود، در این جا چهار چیز وجود دارد که توسل جستن به آنها رخ داده است: توحید و تنزیه و عبودیت و اعتراف‏»[6].




[1]- صحیح بخاری شماره [6346] و صحیح مسلم شماره [2703].

[2]- سنن أبوداود شماره [1525] و سنن ابن ماجه شماره [3882] و آلبانی/ در «صحیح الترغیب» شماره [1824] آن را صحیح دانسته است.

[3]- سنن ابوداود شماره [5090] و آلبانی در «صحیح الجامع» شماره [3388] آن را حسن دانسته است.

[4]- سنن ترمذی شماره [3505] و آلبانی/ در «صحیح الجامع» شماره [3383] آن را صحیح دانسته است.

[5]- الفوائد [ص/ 96 ـ 95].

[6]- زاد المعاد [2/208].

۱۴۹- دعای استخاره

۱۴۹- دعای استخاره

در این جا سخن درباره‌ی دعای استخاره است، دعایی که مستحب است فرد مسلمان به هنگامی که قصد انجام کاری را نمود و نسبت به سرانجام و فرجام آن آگاهی نداشت، آن را بگوید، در صحیح بخاری از جابر بن عبدالله ب روایت شده که گفته است: پیامبر خدا r استخاره نمودن در همه‌ی کارها را همانند آموختن سوره‌ای از قرآن به ما می‌آموخت، و می‌فرمود: «هرگاه یکی از شما خواست کاری انجام دهد، باید دو رکعت نماز نفل بگزارد و سپس بگوید: «اَللَّهُمَّ إِنَّی أَسْتَخِیرُ بِعْلِمِک وَأَسْتَقْدِرُک بِقُدْرَتِک، وَأَسْأَلُک مِنْ فَضْلِک العَظیم، فَإِنَّک تَقْدِرُ وَلَا أَقْدِرُ، وَتَعْلَمُ وَلَا أَعْلَمُ، وَأَنْتَ عَلَّامُ الغُیوُبِ، اَللَّهُمَّ إِنْ کنْتَ تَعْلَمُ أَنَّ هَذَا الأَمْرَ خَیرٌ لی فِی دِینی وَمَعَاشِی وَعَاقِبَة أَمْرِی - یا این که فرمود: عَاجِلِ أَمْرِی وَآجِلِهِ - فَاقْدرُه لِی، وَیسِّرْهُ لِی ثُمَّ بَارِک لِی فِیه، وَإِنْ کنْتَ تَعْلَمُ أَنَّ هَذَا الأَمْرَ شَرٌّلی فِی دینی وَمَعَاشِی وَعَاقِبَة أَمْرِی - یا این که فرمود: عَاجِلِ أَمْرِی وَآجِلِه فَاصْرِفْهُ عَنِّی وَاصْرِفْنی عَنْهُ، وَاقْدُرْ لِی الخَیرَ حَیثُ کانَ، ثُمَّ أَرْضِنِی بِهِ: خداوندا من به علمت از تو طلب خیر می‌کنم و به قدرتت از تو طلب قدرت می‌کنم، و از فضل عظیم تو درخواست دارم؛ زیرا تو توانمندی و من ناتوانم، و تو می‌دانی و من نمی‌دانم، و از فضل عظیم تو درخواست دارم؛ و تو به اسرار نهانی بسیار دانایی، خداوندا اگر می‌دانی که این کار برای دین و دنیا و عاقبت کارم -یا این که فرمود: برای امر عاجل و آجلم [دنیا و آخرتم]- خیر است آن را برایم مقدر و آسان فرما، و سپس برایم در آن برکت قرار ده، و اگر می‌دانی که این کار برای دین و دنیا و عاقبت کارم -یا این که فرمود: برای امر عاجل و آجلم [دنیا و آخرتم]- بد است، آن را از من بازدار [و برایم میسر نساز] و خیر را از هرجا باشد برایم مقدر فرما، آن‌گاه مرا به آن خشنود گردان». سپس حاجتش را نام ببرد»[1].

این دعایی عظیم و مبارک است که پیامبرr در این مقام بدان راهنمایی فرموده است، مقام درخواستِ بهترین، در کاری که فرد مسلمان در پی اقدام بدان است در حالی که نسبت به فرجام آن متردد است که آیا منجر به خیر می‌شود یا شر، و آیا خیر و منفعت در پی دارد یا ضرر و زیان، این دعا برای امت اسلامی جایگزینی است در برابر راه و رسم جاهلیت که هرگاه یکی از آنان می‌خواست ازدواج کند یا به سفر برود یا خرید و فروشی و یا کاری شبیه این‌ها انجام دهد اقدام به‌پرواز دادن پرنده و قرعه‌کشی و فال گرفتن با تیر مخصوص می‌نمود. آنها با این کار می‌خواستند نسبت به سهمی که درغیب برای آنان در نظر گرفته شده مطلع گردند و این کار گمراهی و حماقتی بود که اهل جاهلیت براساس آن عمل می‌کردند، در مقابل خداوند امت اسلامی را به مقاصد امور و کلیدهای خیر و راههای سعادت در دنیا و آخرت هدایت نمود که از جمله‌ی آن‌ها این دعای عظیم است که امت اسلام بدان راه یافته‌اند. ابن قیم/ می‌گوید: «این دعا را برای آنان جایگزین کرد که عبارتست از توحید و ابراز نیازمندی و بندگی و توکل، و درخواست از کسی که همه‌ی خیر دردستان اوست، کسی که فقط او نیکی‌ها را ارزانی داشته و فقط او بدی‌ها را باز گردانده و به سوی دیگر می‌راند، کسی که هر گاه درهای رحمت را به روی بنده‌اش بگشاید کسی نمی‌تواند این رحمت را از او منع کند و هرگاه این رحمت را باز دارد کسی با پرواز دادن پرنده و پیش‌گویی و فال‌بینی و امثال آن نمی‌تواند آن را بدو برساند، این دعا همان طالع مبارک و نیک است، طالع اهل سعادت و توفیق، آنان که پیش‌تر از سوی خدا نیکویی برایشان مقرر شده است، نه طالع اهل شرک و بدبختی و خواری، آنان که با خداوند معبود دیگری را قائلند پس به زودی [نتیجه‌ی شرک خود را] در می‌یابند.

این دعا در برگیرنده‌ی اعتراف است به وجود خداوند سبحان و اقرار به کمال صفاتش از جمله کمال علم و قدرت و اراده، و اقرار به ربوبیت او، و تفویض کار به او، ویاری جستن از او، و توکل بر او، و خروج از عهده‌ی خود و این که هیچ نیرو و قدرتی وجود ندارد مگر به واسطه‌ی او، و اعتراف آدمی به ناتوانی‌اش از علم به مصلحت خویشتن و قدرت بر آن، و اراده‌اش در دسترسی بدان، و همه‌ی این‌ها به دست یاور و سرپرست او و آفریننده‌ی او و معبود به حق اوست... تا آن جا که می‌گوید: منظور آن است که استخاره عبارت است از توکل بر خداوند و سپردن کارها به او و طالع‌بینی با قدرت و علم او و انتخاب نیکویش برای بنده، این‌ها از لوازمی هستند که نشان می‌دهد آدمی به ربوبیت پروردگارش تن در می‌دهد اگر کسی چنین نباشد طعم ایمان را نمی‌چشد، و اگر به تقدیرات الهی راضی باشد این نشانه‌ی سعادت است[2].

کسی که به علم پروردگارش که محیط بر هرچیزی است از او طلب خیر کند، و به قدرت کامل او بر هر چیز از او طلب قدرت کند و بخشش بی‌نهایت او را درخواست نماید پشیمان نمی‌شود.

این که جابر t می‌گوید: «پیامبر خدا r استخاره نمودن در همه‌ی کارها را همانند آموختن سوره‌ای از قرآن به ما می‌آموخت» نشانه‌ی شدت اهتمام پیامبر r به این دعا و محافظت بر آن و توجه بدان است.

این که می‌گوید: «به ما می‌فرمود: هرگاه یکی از شما خواست کاری انجام دهد» یعنی: کاری از کارهایی که سرانجام آن را نمی‌دانست مانند رفتن به سفر یا ازدواج کردن یا کارهایی از این قبیل، برای انجام کار واجب یا ترک کار حرام استخاره صورت نمی‌گیرد.

این که می‌گوید: «باید دو رکعت نماز نفل بگزارد» بدین خاطر است که نمازش کلیدی برای دست‌یابی به خیر، و سببی برای پذیرش درخواست و تحقق یافتن تقاضایش باشد، در احادیث نبوی چیزی مشخص نشده که کدام آیات یا سوره‌های قرآن دراین نماز تلاوت شود به همین خاطر کسی که استخاره می‌کند هر آنچه از قرآن برایش میسر شد در نماز می‌خواند، بدون پای بندی به آیه یا سوره‌ای معین.

این که می‌گوید: «سپس بگوید»: ظاهر‌ آن نشان می‌دهد که دعا بعد از تمام شدن نماز صورت می‌گیرد. یعنی بعد از سلام دادن از نماز، می‌شود که دعا کردن پیش از سلام دادن نماز باشد یعنی بعد از پایان جملات نماز و دعای پایانی آن [و پیش از سلام دادن]، و آنچه درست‌تر و مناسب‌تر است همان اولی است، یعنی: دعا بعد از سلام دادن از نماز صورت پذیرد، بهتر آن است که به هنگام دعا دستانش را بلند کند چرا که بلند کردن دست‌ها از جمله اسباب پذیرش دعا است.

کسی که دعا را از حفظ نداشته، و آن را از روی کتابی بخواند هیچ اشکالی ندارد، بر او واجب است که بکوشد دارای حضور قلب و خشوع نسبت به خداوند و صداقت در دعا باشد و در مفاهیم این دعای عظیم بیندیشد، کسی که دعا را از حفظ نداشته، و کتابی نیز در اختیارش نباشد و نیازمند استخاره باشد، دو رکعت نماز می‌خواند و دعا کرده و بهترین‌ها را که به ذهنش می‌رسد می‌طلبد.

این که می‌گوید: «اَللَّهُمَّ إِنی أَسْتخیرک بعلمک» یعنی: خداوندا از تو می‌خواهم که خیر هر کاری را برایم برگزینی و به سبب علمت که محیط بر هرچیزی است مرا بدان راهنمایی فرمایی به آنچه که شده و آنچه که می‌شود و آنچه که نشده که اگر می‌شد چگونه می‌شد.

این که می‌گوید: «وأَسْتَقْدِرُک بقدرتک» یعنی از تو می‌خواهم که به سبب قدرت و توانائیت بر هر چیزی، مرا بر آن قادر و توانا گردانی.

این که می‌گوید: «وَأَسْأَلُک مِنْ فضْلِک العظیم» یعنی: پروردگارا از تو می‌خواهم که با لطفت مرا مورد اکرام خویش قراردهی و با عطایت بر من منّت بگذاری، چرا که تنها تو مرحمت کننده و نعمت بخشی هستی که شریکی نداری.

این که می‌گوید: «فإنک تقدر ولا أقدر وتعلم ولا أعلم، وأنت علام الغیوب» بیان‌گر ایمان به قدرت خداوند بر هر چیزی و به هر چیزی است، و این که هیچ چیز در زمین و در آسمان از علم او پنهان نمی‌ماند، هم‌چنین بیان‌گر اعتراف و ضعف و ناتوانی آدمی، و نیازاو به سرور و سرپرست‌اش است.

این که می‌گوید: «اللهم إن کنت تعلم أن هذا الأمر» نام آن چیز را بیان می‌کند حال چه ازدواج یا خرید و فروش یا مسافرت رفتن یا هر چیز دیگری که باشد.

این که می‌گوید: «إِنْ کنْتَ تَعْلَمُ» به عدم علم، و ناآگاهی آدمی به سرانجام کارش باز می‌گردد، اما علم پروردگار سبحان به همه چیز احاطه دارد.

این که می‌گوید: «خیر لی فی دینی ومعاشی وعاقبة أمری» ابتدا از دین نام برده چرا که از همه مهم‌تر است. پس اگر دین سالم بماند خیر بدست آمده است و اگر دین دچار نقص و اختلالی گردد دیگر بعد از آن خیری وجود ندارد.

این که می‌گوید: «یا این که فرمود: برای امر عاجل و آجلم [دنیا و آخرتم]» این شک از سوی راوی است، این دو نیز همان معنی پیشین را می‌رسانند.

این که می‌گوید: «فاقدره لی ویسره لی» یعنی آن را برایم مقدر و آسان فرما.

این که می‌گوید: «ثم بارک لی فیه» یعنی: آن را برایم ادامه بده و چند برابرش‌گردان، برکت در برگیرنده‌ی ثبوت نعمت و رشد و فزونی آن است.

این که می‌گوید: «وإن کنت تعلم أن هذا الأمر شرّ لی....» تا آخر دعا، از خدا درخواست می‌کند که این موضوع را از دل و جانش بیرون کند و میان او و آن مسأله فاصله بیندازد و هر جا باشد برایش خیر مقدر فرماید و این که او را نسبت به قسمت الهی راضی و خشنود گرداند حال چه آن قسمت پدید آمده باشد یا بدان دست نیافته باشد.

همانا خیر در آن چیزی است که خداوند آن را برگزیند، و توفیق در دستان اوست،‌ و تنها او به راه راست هدایت می‌کند.




[1]- صحیح بخاری شماره [1162]، پیرامون [توضیح] این حدیث بنگر به: «حدیث صلاة الاستخارة روایة ودرایة» اثر دکتر عاصم قریوتی].

[2]- زادالمعاد اثر ابن قیم [2/445 ـ 443].

۱۴۸- دعای قنوت در نماز وتر

۱۴۸- دعای قنوت در نماز وتر

در این جا سخن درباره‌ی دعای قنوت در نماز وتر است. ابوداود و نسائی و دیگران از حسن بن علیب روایت کرده‌اند که گفت: «پیامبر خدا r کلماتی به من آموخت تا آن‌ها را در [قنوت] نماز وتر بگویم [و آن کلمات این‌ها هستند]: «اَللَّهُمَّ اهْدِنِی فِیمَنْ هَدَیتَ وَعَافِنِی فیمَنْ عَافَیتَ، وَتَوَلَّنی فِیمْنَ تَوَلَّیتَ، وَبَارِک لِی فِیمَا أَعْطَیتَ، وَقِنِی شَرَّمَا قَضَیتَ، إِنَّک تَقْضِی وَلَا یقْضَی عَلَیک، وَإِنَّهُ لَا یذِلُّ مَنْ وَالَیتَ، وَلَا یعِزُّ مَنْ عَادَیتَ، تَبَارَکتَ رَبَّنَا وَتَعَالَیتَ»: خداوندا، مرا در زمره‌ی کسانی قرار ده که آنان راهدایت کرده‌ای، و از کسانی قرار ده که به آنان عافیت بخشیده‌ای، و مرا از کسانی قرار ده که تو یاور آنانی، و آنچه را که به من عطا فرموده‌ای با برکت و افزون گردان، و مرا از شرّ و بدی آنچه که مقدّر کرده‌ای در امان بدار؛ زیرا تویی که [بر همه‏چیز و همه‌کس] فرمان می‌رانی، و کسی بر تو فرمان نمی‌راند، و بی‌گمان کسی که تو حمایتش کنی خوار و ذلیل نمی‌شود، و آن کس که با تو دشمنی ورزد، عزت و ارجمندی نخواهد یافت، پروردگارا، تو مبارک و افزون نعمت و بلند مرتبه‌ای»[1].

این دعا، دعایی عظیم است که خواسته‌هایی ارجمند ومفاهیمی والا را در برگرفته است در این دعا از خدا درخواست هدایت و عافیت و سرپرستی و برکت و در امان ماندن، شده است؛ به همراه اعتراف به این که همه‌ی کارها به دست خدا و تحت تدبیر او صورت می‌گیرد، هر‌آنچه بخواهد می‌شود و هرآنچه را نخواهد نمی‌شود[2].

این که در ابتدای این دعا می‌گوید: «اَللَّهُمَ اهْدِنِی فِیمْنَ هَدَیتَ» ازخداوند طلب هدایت کامل و سودمند و جامع می‌شود، یعنی آدمی نسبت به حق آگاهی یافته و بدان عمل نماید، این که آدمی از حق آگاهی یابد اما بدان عمل نکند این هدایت نیست، هم چنین این که آدمی کار و عمل بکند اما بدون علمی سودمند که به واسطه‌ی آن بدان کار هدایت شده باشد نیز هدایت نیست، هدایت سودمند عبارتست از توفیق دست‌یابی به علم سودمند و کار نیک.

این که می‌گوید: «فیمن هدیت» در بردارنده‌ی درس‌های آموزنده است:

1-    از خداوند می‌طلبد که او را در زمره و دسته و همراه هدایت یافته‌گان قرار دهد چرا که اینان رفیقانی نیک‌اند.

2-    در این دعا آدمی به احسان و انعام الهی توسل می‌جوید، و معنای آن چنین است: پروردگارا به خاطر فضل و احسانت از میان آدمیان افراد بسیاری را هدایت داده‌ای به من نیز لطف کن هم چنان که به آنان لطف کرده‌ای و مرا هدایت کن هم چنان که آنان را هدایت کرده‌ای.

3-    هدایتی که آن گروه کسب کرده‌اند قطعاً از سوی خودشان نبوده است بلکه به واسطه‌ی تو بوده است و این تویی که آنان را هدایت فرموده‌ای.

این که می‌گوید: «وعافنی فیمن عافیت» در این دعا از خداوند طلب عافیت [به صورت] مطلق می‌شود که همان پاک شدن از کفرو فسق و عصیان و غفلت و امراض و بیماری‌ها و فتنه‌ها است، و پاک شدن از انجام کاری که خدا نمی‌پسندد، و انجام کارهایی که او از آنها راضی است، این حقیقت عافیت است به همین خاطر هیچ چیز نزد خدا محبوب‌تر از طلب عافیت از او نیست، چرا که این سخن، سخنی جامع است برای رها شدن از شر و اسباب آن به‏طور جملگی، و آنچه گواه بر این مطلب است حدیثی است که امام بخاری در ادب المفرد و دیگران از شکل بن حمید t روایت کرده‌اند که گفت:گفتم ای پیامبر خدا! دعایی به من یاد بده که از آن بهره‌مند گردم، فرمود: بگو: «اَللَّهُمَّ عَافِنِی مِنْ شَرِّ سَمْعِی وَبَصَرِی وَلِسَانِی وَقَلْبِی وَشَرِّ مَنِیی»: خداوندا مرا از شر شنوایی‌ام و بینایی‌ام و زبانم و دل‌ام و از شر منی و نطفه‌ام به سلامت دار»[3].

این دعایی جامع و شامل جهت مصون ماندن از همه‌ی شرور در دنیا و آخرت است، در ادب المفرد و دیگر منابع از عباس عموی پیامبر r روایت شده که گفته: گفتم: ای پیامبر خدا‏r! به من چیزی یاد بده که آن را از خداوند والامرتبه بخواهم، فرمود: ای عباس! از خداوند عافیت بخواه، [عباس می‌گوید] سپس اندکی درنگ کردم و بعد رفتم و گفتم: چیزی به من یاد بده که آن را از خداوند والامرتبه بخواهم یا رسول الله r ! آن حضرت فرمود: ای عباس، ای عموی پیامبر خدا، ازخداوند عافیت در دنیا و آخرت بخواه»[4].

این که می‌فرماید: «وَتَوَلَّنی فِیمْن تَوَلَّیتَ» از خداوند درخواست سرپرستی کامل می‌شود که مقتضی توفیق و یاری و کمک و هدایت و اصلاح و دوری از هر آن چیزی است که خدا را خشمگین می‌کند. خداوند می‌فرماید:

﴿ٱللَّهُ وَلِیُّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ یُخۡرِجُهُم مِّنَ ٱلظُّلُمَٰتِ إِلَى ٱلنُّورِۖ                        [البقرة: 257].

«خداوند متولی و عهده‌دار [امور] کسانی است که ایمان آورده‌اند. ایشان را از تاریکی‌ها بیرون می‌آورد و به سوی نور رهنمون می‌شود».

و یا می‌فرماید:

﴿إِنَّ وَلِـِّۧیَ ٱللَّهُ ٱلَّذِی نَزَّلَ ٱلۡکِتَٰبَۖ وَهُوَ یَتَوَلَّى ٱلصَّٰلِحِینَ ١٩٦              [الأعراف: 196].

«بی‌گمان سرپرست من خدایی است که این کتاب [قرآن را بر من ] نازل کرده است، و او است که بندگان شایسته را یاری و سرپرستی می‌کند».

و یا می‌فرماید:

﴿وَٱللَّهُ وَلِیُّ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ ٦٨                                                               [آل عمران: 68].

«و خداوند سرپرست و یاور مؤمنان است».

و یا می‌فرماید:

﴿وَٱللَّهُ وَلِیُّ ٱلۡمُتَّقِینَ ١٩                                                                   [الجاثیة: 19].

«و خدا هم یارو یاور پرهیزگاران است».

این یک نوع سرپرستی خاص نسبت به آنان است. سرپرستی‌ای که مقتضی حفظ و یاری و تایید و کمک و مصون داشتن‌شان از شرور است. این که در همین دعا می‌گوید: «إِنَّهُ لَاَ یذِلُّ مَنْ وَالَیتَ» گواهی بر این مطلب است، یعنی هر آن کس را که تو سرپرستی و یاری نمایی او پیروز و سرافراز و چیره است. هر آن که درمیان مردم خوار گردد زنگ خطری است که این خواری به این خاطر است که یاری خداوند بر او رو به کاهش نهاده و الا با وجود یاری و یاوری کامل خداوند خواری و پستی به طور کامل منتفی و زایل است و اگر تمامی مردم دنیا هم بر او چیره گردند او عزیز بوده و از ذلیلی بدور است.

این که می‌گوید: «وَبَارِک لِی فِیمَا أَعْطَیتَ» برکت همان خیر فراوان و ثابت است، آدمی در این جا از خدا می‌طلبد که در هر آنچه به او ارزانی می‌دارد از جمله علم و مال و فرزند و مسکن و دیگر چیزها، بدان برکت دهد؛ به این شیوه که آن نعمت را برایش تثبیت کرده و آن را افزون گرداند و آن را از آفت‌ها حفظ کرده و سالم نگه دارد. این که می‌گوید: «وَقِنِی شَرَّ مَا قَضَیتَ» یعنی از شر آنچه مقدر کرده‌ای، بی‌شک خداوند متعال به خاطر حکمتی شر را مقدر می‌گرداند، شر در برخی از آفریده‌هایش رخ می‌دهد، و نه در آفرینش و افعالش، چرا که فعل خدا و آفرینش او همه‌اش خیر است، این دعا در برگیرنده‌ی طلب از خدا در خصوص مصون ماندن از شرور و سلامت از آفات و محفوظ ماندن از بلایا و فتنه‌ها است.

این که می‌گوید: «إِنَّک تَقْضِی وَلَا یقْضی عَلَیک» بیان گر توسل به خداوند سبحان است از این رو که او بر همه چیز حکم می‌راند، چرا که حکم تام و اراده‌ی قابل اجرا و قدرت فراگیر همه از آن اوست، خداوند هر آن گونه که بخواهد بر بندگانش حکم می‌راند و هر آن گونه که اراده کند در میان‌شان داوری می نماید، کسی نمی‌تواند حکمش را رد کند و مانع آن شود و کسی نمی‌تواند تقدیرش را تغییر دهد، این که می‌گوید: «ولا یقضی علیک» یعنی: هیچ کدام از بندگان نمی‌توانند کوچکترین و کمترین دستوری به او دهند. احدی بر خداوند حاکمیت ندارد بلکه این خداوند است که بر اساس آنچه اراده نماید بر آنان حاکمیت می‌نماید و بر اساس آنچه بخواهد بر‌آنان فرمان می‌راند.

این‌که می‌گوید: «إِنَّهُ لَا یذِلُّ مَنْ وَالَیتَ وَلَا یعِزُّ مَنْ عَادَیتَ» این مطلب همچون تفسیر و توضیحی برای جمله‌ی پیشین است که گفت: «وَتَوَلَّنِی فِیمَنْ تَوَلَّیتَ»، به طور قطع وقتی که خداوند از آدمی حمایت کند آدمی خوار و ذلیل نمی‌گردد، و وقتی که با آدمی دشمنی کند هرگز عزت نمی‌یابد، دست‌یابی به عزت و ارجمندی، و مصون ماندن از ذلت و پستی را باید فقط از خدا طلب کرد.

﴿قُلِ ٱللَّهُمَّ مَٰلِکَ ٱلۡمُلۡکِ تُؤۡتِی ٱلۡمُلۡکَ مَن تَشَآءُ وَتَنزِعُ ٱلۡمُلۡکَ مِمَّن تَشَآءُ وَتُعِزُّ مَن تَشَآءُ وَتُذِلُّ مَن تَشَآءُۖ بِیَدِکَ ٱلۡخَیۡرُۖ إِنَّکَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ ٢٦                                                                             [آل عمران: 26].

«بگو: پروردگارا! ای همه چیز از آن تو! تو هر که را بخواهی حکومت و دارایی می‌بخشی و از هر که بخواهی حکومت و دارایی را باز پس می‌گیری، و هر کس را بخواهی عزت و قدرت می‌دهی و هر کس را بخواهی خوار می‌داری، خوبی در دست توست و بی‌گمان تو بر هر چیزی توانایی».

این که می‌گوید: «تَبَارَکتَ رَبَّنَا وَتَعَالَیتَ»، تبارکت یعنی خداوندا تو با عظمتی، عظمت کامل و کبریائی تام از آن توست، اوصاف تو عظیم، نعمات تو بسیار، و لطف تو فراگیر است.

این که می‌گوید : «وَتَعَالَیتَ» یعنی : به راستی علو مطلق از آن توست، چه از لحاظ ذات و چه از لحاظ ارزش و منزلت، و چه از لحاظ قهری. خداوند به واسطه ذاتش «العلی» است، بر عرش و اریکه‌ی فرمان روائیش استقرار یافت، استقراری که شایسته‌ی جلال و کمال اوست، خداوند به واسطه‌ی جایگاه و منزلتش «العلی» است، صفات خداوند والا و بزرگ و عظیم است صفات هیچ کسی شبیه و همانند صفات او نیست، خداوند به واسطه‌ی قهرش «العلی» است به طوری که بر همه چیز سلطه و غلبه دارد و جملگی کائنات تابع و فرمان بردار اویند، پیشانی تمامی مخلوقات در دست اوست هیچ متحرکی حرکت نمی‌کند و هیچ ساکنی ساکن نمی‌ماند مگر به اجازه‌ی او.

به هر حال این دعا، دعایی عظیم است که ابواب خیر و اصول سعادت در دنیا و آخرت را در بر گرفته است. بر فرد مسلمان واجب است که در نماز وتر بدان توجه و عنایت نماید نمازی که با خواندنش نماز شب پایان می‌پذیرد، اشکالی ندارد که فرد مسلمان دعای خیر برای عموم مسلمانان را بر این دعا بیفزاید و برای آنان طلب بخشش نماید و علیه دشمنان‌شان دعا کند و بر پیامبر r صلوات بفرستد.




[1]- سنن ابوداود شماره [1425]، و سنن نسائی شماره [1745]‏، آلبانی/ در «صحیح ابوداود» شماره [1263] آن را صحیح دانسته است.

[2]- بنگر به شرح این دعا: شفا‌ء العلیل اثر ابن‌قیم [ص: 111] ودروس و فتاوی در حرم مکی اثر شیخ محمدبن صالح عثیمین/ [ص: 137-131].

[3]- ادب المفرد شماره [633] و آلبانی/ در «صحیح الأدب المفرد» شماره [515] آن را صحیح دانسته است.

[4]- أدب المفرد شماره [726]، وآلبانی/ در«صحیح ادب المفرد» شماره [558] آن را صحیح دانسته است.

۱۴۷- اذکار بعد از سلام

۱۴۷- اذکار بعد از سلام

در این جا سخن درباره‌ی اذکاری خواهد بود که مسلمان به دنبال سلام و خروج از نماز بیان می‌دارد، در این‌باره احادیث متعددی بیان شده است.

از جمله در صحیح مسلم از ثوبان t روایت شده که گفت: «چون پیامبر r نمازش را به پایان می‌برد، سه بار استغفار می‌کرد و می‌گفت: «اَللَّهُمَّ أَنْتَ السَّلَامُ وَمِنْک السَّلاَمُ، تَبَارَکتَ ذَالْجَلَالِ وَالإِکرامِ: خداوندا تو سلام هستی و سلامتی از تو است، خیر و برکت تو فراوان است ای شکوهمند و بخشایشگر».

ولید -یکی از راویان حدیث- می‌گوید از اوزاعی پرسیدم: استغفار را چگونه می‌فرمود؟ گفت: می‌فرمود: «أَسْتَغْفِرُاللهَ، أَسْتَغْفِرُ‌اللهَ، أَسْتَغْفِرُاللهَ»[1].

این که می‌گوید: «اَللَّهُمَّ أَنْتَ السلام» سلام نامی از نام‌های نیکوی خداوند است که به ما دستور داده تا با آن‌ها او را یاد کرده و بخوانیم، آن‌جا که می‌فرماید:

﴿وَلِلَّهِ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰ فَٱدۡعُوهُ بِهَاۖ                                               [الأعراف: 180].

«و خداوند نام‌های نیک دارد. پس به آن ]نام‌ها[ او را به ]دعا[ بخوانید».

و معنایش این است که اواز هر عیب و آفت و نقصی پاک و منزه است، خداوند سبحان از هر آنچه منافی با صفات کمال او باشد منزه است، و از این که کسی از آفریده‌هایش شبیه او باشد یا به هر صورتی از صورت‌ها همتا و همانندی داشته باشد، پاک و منزه است.

این که می‌گوید: «ومنک السلام» یعنی: همانا سلامت و در امان ماندن از خطرات ، از تو امید می‌رود و تقاضا می‌شود، و از کسی جز تو امید اعطای آن نمی‌رود. این از اسلوب حصر که در جمله‌ی «ومنک السلام» یعنی: تنها از تو، و نه دیگری؛ آمده برداشت می‌شود.

این که می‌‌فرماید: «تبارکت ذا الجلال والإکرام» تبارکت یعنی: بلند مرتبه و عظیمی؛ ذالجلال والاکرام: یعنی: ای صاحب جلال و اکرام، این دو، دو صفت عظیم پروردگارند که گواه بر کمال عظمت و کبریائی و مجد اوست هم‌چنین نشان دهنده‌ی کثرت صفات والا و تعدد بخشش‌ها و نعمت‌های زیبای او است، صفات و نعماتی که بر بندگان واجب می‌کند تا قلب‌شان را از محبت و گرامی‌داشت و تعظیم خداوند لبریز سازند.

حکمت از گفتن استغفار به دنبال نماز اظهار تواضع و فروتنی است و این که آدمی تمام و کمال حق نماز را آن گونه که شایسته‌ی آن است ادا نمی‌کند بلکه ناگزیر دچار نقص و کوتاهی در ادای آن می‌گردد، کسی هم که دچار تقصیری شده طلب بخشش می‌کند بدان امید که از تقصیرش چشم پوشی شود و این طلب آمرزش او جبرانی است بر آن نقص و کوتاهی.

به دنبال آن نمازگزار به لا اله الا الله گفتن می‌پردازد؛ از ورّاد برده‌ی آزاد شده‌ی مغیرة بن شعبه t روایت است که گفت: مغیرة بن شعبه برای معاویه پسر ابوسفیان نوشت: «پیامبر خدا r هنگامی که نماز را تمام می‌کرد و سلام می‌گفت، می‌فرمود: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیک لَهُ، لَهُ الْمُلْک وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَی کلِّ شَی‌ءٍ قَدِیرٌ، أَللَّهُمَّ لَا مَانِعَ لِمَا أَعْطَیتَ، وَلَا مُعْطِی لِمَا مَنَعْتَ، وَلَا ینْفَعُ ذَالجَدِّ مِنْک‌الجَدُّ»: معبود ]راستینی[ جز خدای یکتا نیست. او شریکی ندارد؛ ملک و ستایش از آن اوست و او بر همه چیز تواناست.خدایا! آنچه را تو بدهی باز دارنده‌ای برایش نیست و آنچه را تو باز داری دهنده‌ای برایش نیست و هیچ بی‌نیازی را، بی‌نیازی‌اش در برابر تو سودی نمی‌بخشد»[2].

از عبدالله بن زبیرل روایت شده که او بعد از گفتن سلام هر نمازی می‌گفت: «لَا إِلَه إِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیک لَهُ، لَهُ الْمُلْک وَلَهُ الْحَمْدُ، وَهُوَ عَلَی کلِّ شَیءٍ قَدِیرُ، لَا حَوْلِ وَلَا قُوَة إِلَّا بِاللهِ، لَا إِلَهَ إِلَّا الله وَلَا نَعْبُدُ إِلَّا إِیاهُ، لَهُ النَّعْمَة وَلَهُ الفَضْلُ وَلَهُ الثَّنَاءُ الْحَسَنُ، لَا إِلهَ إِلَّا اللهُ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ وَلَوْ کرِهَ الْکافِروُنَ: معبود ]راستینی[ جز خدای یکتا نیست. او شریکی ندارد؛ ملک و ستایش از آن اوست و او بر همه چیز تواناست و هیچ تحولی در کارها و هیچ قدرتی نیست مگر به خواست الله، هیچ کسی جزالله سزاوار پرستش نیست و ما تنها او را پرستش می‌کنیم، نعمت و فضل از جانب اوست، و ستایش نیکو تنها سزاوار اوست، هیچ معبود راستینی جز الله وجود ندارد و ما تنها شریعت او را آیین [خود] می‌دانیم، و فرمانبرداری را خالص او می‌گردانیم، هر چند که کافران بدشان بیاید. ابن زبیر گفته‌است که پیامبر r بعد از هر نماز بدان تهلیل می‌گفتند»[3].

این که می‌گوید: «وَلاَ ینْفَعُ ذَالْجَدِّ منک الجَدُّ» یعنی: هیچ بی‌نیازی را، بی‌نیازی‌اش در برابر تو سودی نمی‌بخشد بلکه طاعتی را که برای تو انجام می‌دهد و ایمانش به تو، و این که از دستوراتت فرمان برداری می‌کند، به او سود می‌رساند.

این که می‌گوید: «لا إله إلا الله مخلصین له الدین ولو کَرِه الکافرون» یعنی: ما بر این توحید و اخلاص پای بندیم هر چند کفار از این امر ناخشنود باشند.

سپس شخص مسلمان بعد از این به تسبیحاتی می‌پردازد که پیامبر r به دنبال نمازهایش می‌گفته است.

از ابوهریره t روایت شده که پیامبر خدا r فرمود: «هر کس پس ازنماز سی و سه بار سبحان الله، سی‌و سه بار الحمد لله، سی و سه بار الله اکبر بگوید، که مجموعاً نود و نه تا می‌شود و برای صدمین بار این را بگوید: «لَا إِلهَ إِلَّا اللهَ وَحْدَهُ لَا شَرِیک لَهُ، لَهُ الْمُلْک وَلَهُ الحَمْدُ، وَهُوَ عَلَی کلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ»، گناهانش اگر به اندازه کف دریا هم باشند، باز هم آمرزیده می‌شوند»[4].

ابوهریره t می‌گوید: «عده‌ای از فقرا نزد رسول الله r آمدند و عرض کردند: ثروتمندان [علاوه بر رفاه مادی] درجات رفیع بهشت و نعمت‌های جاودان آن را از آن خود ساختند. زیرا مانند ما نماز می‌خوانند، روزه می‌گیرند و به دلیل برتری در ثروت، حج و عمره می‌گذارند و جهاد می‌کنند و صدقه می‌دهند [و این کارها از ما ساخته نیست] رسول خدا r فرمود: آیا عملی به شما نیاموزیم که اگر آن را انجام دهید، کسانی را که از شما پیشی گرفته‌اند، در خواهید یافت و بهترین انسان‌هایی که با شما هستند، خواهید شد و جز کسانی که مثل شما این عمل را انجام می‌دهند، کسی دیگر به شما نخواهد رسید؟ آن عمل این است که پس از هر نماز فرض، سی و سه بار سبحان الله و سی و سه بار الحمد لله و سی‌و سه بار الله اکبر بگویید»[5].

ابوصالح -راوی حدیث از ابوهریره- گفته است: «شخص می‌گوید: سبحان الله، و الحمد لله، و الله اکبر و آنقدر می‌گوید که هر کدام از آن‌ها به سی‌و سه بار برسد» اما این فهم و برداشت او از این حدیث است اما آنچه واضح‌تر و درست‌تر است این است که مجموع هر کدام از این کلمات به سی‌و سه برسد یعنی: سی و سه بار سبحان الله، سی و سه بار الحمد لله، و سی و سه بار الله اکبر بگوید هم چنان که در حدیث پیشین ابوهریره t چنین آمده بود[6].

از عبدالله بن عمرو ب روایت شده است که پیامبر r فرمود: «دو خصلت وجود دارد که هر بنده‌ی مسلمانی بر آن‌ها مواظبت نماید وارد بهشت می‌شود، آن دو ساده و آسان هستند، با این حال کسانی که آن‌ها را انجام دهند اندکند [خصلت اول این است که]: بعد از هر نماز [فرضی] ده بار سبحان الله و ده بار الحمد لله و ده بار الله اکبر بگوید که این‌ها [ در پنج وقت نماز، در مجموع] صدو پنجاه بار با زبان گفته می‌شوند ولی در ترازوی حسنات هزار و پانصد بار به حساب می‌آیند، و [خصلت دوم این است که]: وقتی به بستر خواب می‌رود، سی و چهار بار الله اکبر، و سی و سه بار الحمد لله و سی و سه بار سبحان الله بگوید که‌ این‌ها [در مجموع] صد بار با زبان گفته می‌شود ولی در ترازوی اعمال هزار بار به حساب می‌آیند. عبدالله t گفته است: من دیدم که پیامبر خدا r این ذکرها را با دستشان می‌شمرد. یاران از ایشان پرسیدند: ای پیامبر خدا! چرا با وجود آسانی این دو خصلت افراد کمی آن‌ها را انجام می‌دهند؟ پیامبر r فرمود: شیطان در هنگام خواب به سراغ هر کدام ازشما می‌آید و پیش از این که بتواند این ذکرها را بگوید او را به خواب می‌برد، و در وقت نماز هم به سراغ او می‌آید و پیش از این که او آن ذکرها را بگوید نیازی را به یادش می‌اندازد [و او به دنبال برآوردن نیازش می‌رود و از گفتن آن‌ها باز می‌ماند]»[7].

مستحب است که فرد مسلمان به دنبال نمازها، سوره‌های ﴿قُلۡ هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ ١ و ﴿قُلۡ أَعُوذُ بِرَبِّ ٱلۡفَلَقِ ١ و ﴿قُلۡ أَعُوذُ بِرَبِّ ٱلنَّاسِ ١ را بخواند. از عقبة بن عامر t روایت شده که گفت: «پیامبر خدا r به من امر فرمود که بعد از هر نمازمعوذات را بخوانم»[8].

منظور از معوذات این سه سوره است که نام برده شد و بنا به قاعده‌ی تغلیب معوذات نامیده شده است هم‌چنین مستحب است آیة الکرسی را بخواند. از ابو امامه t روایت شده که رسول الله r فرمودند: «هر کس آیة ‌الکرسی را به دنبال نمازهای ‌واجب بخواند چیزی جز مرگ مانع ورود او به بهشت نمی‌شود.» این حدیث را نسائی در کتاب عمل‌الیوم و اللیلة روایت کرده است[9].

منظور این حدیث این است که میان این شخص و ورودش به بهشت چیزی جز مرگ فاصله نینداخته [و به محض مردن وارد بهشت می‌شود].

ابن قیم/ می‌گوید: «از شیخ‌مان ابوعباس ابن تیمیه -قدس الله روحه- چنین به من رسیده که گفت: به دنبال هر نمازی آیة‌ الکرسی را می‌خوانم»[10].

از جمله دعاهایی که برای فرد مسلمان تشریع شده تا به دنبال نمازها بگوید، دعایی است که پیامبرr گفتن آن را به معاذبن جبل t توصیه نمود. در سنن ابوداود و نسائی و دیگران از معاذبن جبلt روایت شده که: روزی پیامبر r دست او را گرفت و فرمود: «ای معاذ به خداوند سوگند که من تو را دوست دارم، به تو سفارش می‌کنم که این را ترک مکن که بعد از هر نماز بگویی: «اَللَّهُمَّ أَعِنِّی عَلَی ذِکرِک، وَشُکرِک، وَحُسْنِ عِبَادَتِک»: خداوندا، مرا یاری‌رسان بر آن که تو را یاد کنم و شکرت را به جای آورم و به نیکویی عبادتت نمایم»‏[11]. این دعا پیش از سلام گفته می‌‌شود یا بعد از آن؟ اهل علم در این باره دو دیدگاه دارند که شیخ الاسلام این نظر را برگزیده که این دعا پیش از سلام گفته شود، والله تعالی اعلم.

***




[1]- صحیح مسلم شماره [591].

[2]- صحیح بخاری شماره [844] و صحیح مسلم شماره [593].

[3]- صحیح مسلم شماره [594].

[4]- صحیح مسلم شماره [597].

[5]- صحیح بخاری شماره [843] و صحیح مسلم شماره [595].

[6]- بنگر به: فتح الباری اثر ابن حجر [2/328].

[7]- سنن ابوداود شماره [565] و سنن ترمذی شماره [3410]، و آلبانی/ در «صحیح الترغیب» شماره [606] آن را صحیح دانسته است.

[8]- سنن ابوداود شماره [1523]، سنن نسائی شماره [1336]‏، و آلبانی/ در «صحیح ابوداود» شماره [1348] آن را صحیح دانسته است.

[9]- عمل الیوم و اللیله شماره [100] و آلبانی/ در «صحیح الجامع» شماره [6464] آن را صحیح دانسته است.

[10]- زاد المعاد [1/304].

[11]- سنن ابوداود شماره [1522] و سنن نسائی شماره [1303]‏، و آلبانی در «صحیح ابوداود» شماره [1347] آن را صحیح دانسته است.