اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

42- دلایلی از سنت بر فضیلت حمد

42- دلایلی از سنت بر فضیلت حمد

همانطور که قرآن کریم با انواع بسیاری از ادله که پیشتر به دسته‌ای از آنها اشاره شد فضیلت حمد و جایگاه والای آن را بیان می‌کند، همچنین سنت [نبوی] سرشار از بیان دلایل بر فضیلت حمد و جایگاه والای آن، و فواید و ثمرات و فضائلی است که در دنیا و آخرت بر آن مترتب می‌شود. پیامبرمانr صاحب پرچم حمد است و این افتخاری عظیم و جایگاهی رفیع است که ایشانr از آن بهره‌مند شده‌اند؛ امام احمد و ترمذی و ابن ماجه با سند صحیح از ابوسعید خدریt روایت کرده‌اند که رسول اللهr می‌فرمایند: «من در قیامت سرور فرزندان آدمم و این را به عنوان فخرفروشی نمی‌گویم، و پرچم حمد در دست من است و این [مایه‌ی] فخر نیست، و آدم و دیگر پیامبران زیر پرچم من هستند و من اولین شفاعت‌کننده‌ام و اولین کسی هستم که شفاعتش پذیرفته می‌شود و این [مایه‌ی] فخر نیست»[1].

از آنجا که رسول الله r شکرگزارترین آفریده‌ی خداوند، و کامل‌ترین قیام‌کننده به حمد خداوند است پرچم حمد به او اعطا می‌شود تا حمدکنندگان خداوند از اولین تا آخرین به سوی لوای او روی آورند. ایشان به همین مطلب اشاره می‌کنند هنگامی که می‌فرماید: «آدم و دیگر پیامبران زیر پرچم من هستند» و این پرچمی حقیقی است که رسول الله r در روز قیامت آن را با دستش حمل می‌کند و همه‌ی کسانی که بسیار حمدکننده و سپاسگزارند از اولین فرد تا آخرین در زیر این لواء گرد آمده و بدان ملحق می‌شوند. نزدیک‌ترین فرد به پرچم پیامبر r کسی است که بیش از همه حمد خدای را به جای آورده و او را یاد کرده و به دستوراتش عمل نموده است، و امت ایشان r بهترین امت‌هاست، اینانند که بسیار حمدکنندگان محسوب می‌شوند، کسانی که در سختی و خوشی، شکر خدای را به جا می‌آورند؛ در حدیث روایت شده که پیامبر r فرمودند: «اولین گروهی که به سوی بهشت فراخوانده می‌شوند «حمّادون» (بسیار ستایش‌کنندگان) هستند، کسانی که در خوشی و ناخوشی خدای را ستایش نموده و سپاسگزارند»، این حدیث را طبرانی در معجم الکبیر، و أبونعیم در حلیه، و حاکم در مستدرک روایت کرده‌اند، اما در سند آن ضعف وجود دارد، همچنین این حدیث را ابن مبارک در زهد با سند صحیح و به صورت موقوف از سعید بن جبیر/ روایت کرده است[2].

در اثری از کعب روایت شده که: «ما [در تورات همواره] می‌دیدیم که نوشته شده بود محمد رسول خدا است نه تندخو و سخت‌گیر است، و نه گستاخ، و در کوچه و بازار جار و جنجال نمی‌کند، و بدی را با بدی پاسخ نمی‌گوید، بلکه می‌بخشد و صرف‌نظر می‌کند، امتش بسیار سپاسگزارند، بر هر مکان بلند و فرازی خداوند را تکبیر می‌گویند، و در سراشیبی‌ها او را می‌ستایند ...» این اثر را دارمی در مقدمه‌ی سنن‌اش روایت کرده است[3].

در بهشت خانهای است که به آن «بیت الحمد» (خانهی سپاسگزاری و ستایش) گفته میشود و مختص کسانی است که در خوشی و ناخوشی خدا را میستایند و بر تلخی تقدیر و سرنوشت [ی که مورد پسند آدمی نیست] صبر پیشه میسازند. ترمذی با سند حسن از ابوموسی t روایت کرده است که پیامبر r فرمودند: «هر گاه فرزند بنده [ی مؤمن] میمیرد، خداوند به فرشتگان خود میفرماید: جان فرزند بندهی مرا گرفتید؟ میگویند: بله، میفرماید: ثمرهی دل او را گرفتید؟ عرض میکنند: بله، میفرماید: و بندهی من چه گفت؟! عرض میکنند: سپاس و ستایش تو را به جای آورد و گفت: «إِنّا للهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ» (ما از خداییم و به سوی او بازمیگردیم). سپس خداوند متعال میفرماید: برای بندهی من خانهای در بهشت بنا کنید و نام آن را خانهی حمد بگذارید»[4]. این شخص به هنگام ناخوشی و گرفتاری خداوند را حمد و ستایش نمود در نتیجه با این ستایشش به این رتبهی والا دست یافت. اما چگونه بنده به این جایگاه رسیده و به این درجه دست مییابد؟ شیخ الاسلام ابن تیمیه/ میگوید: «دو دیدگاه سبب ستایش و حمد بنده به هنگام ناخوشی و گرفتاری میشود:

یکی: علم آدمی به این که خداوند سزاوار و شایسته‌ی حمد و ستایش است، و ذاتا مستحق آن است، زیرا او هر چیزی را به بهترین وجه و به استوارترین و نیکوترین شیوه آفریده، و دانا و فرزانه، و باخبر از همه چیز و مهرورز است.

دوم: علم آدمی به این که آنچه را خداوند برای بنده‌ی مؤمنش برگزیند بهتر و نیکوتر از آن چیزی است که آدمی برای خود برمی‌گزیند، چنانکه امام مسلم در صحیحش و دیگران از پیامبر اسلام r نقل کرده‌اند که فرمود: «قسم به آن که جانم در دست اوست خدا برای مؤمن چیزی را تقدیر نکرده و رقم نمی‌زند مگر آن که این تقدیر به سود اوست، و این وضع تنها برای مؤمن است که اگر چیزی که مایه‌ی شادی و سود اوست، برای او پیش آید، شکرمی‌کند و خیر او در آن است و اگر زیانی برای او پیش آید، صبر می‌کند و خیر او در آن است»[5].

پیامبر r اعلام داشته که هر تقدیری را که خداوند برای شخص مؤمن رقم بزند و این مؤمن بر این بلا صبر پیشه نماید و بر ناخوشی شکرگزار باشد و خدا را ستایش کند، خیر او در آن است»[6]. بنابراین هر گاه آدمی این را بداند و از آن مطمئن شود در همه حال، در خوشی و ناخوشی، در رفاه و سختی، به ستایش خداوند روی می‌آورد، و در حال تنگنا و سختی لطف و احسان و نعمت و بخشش خداوند بر خود را فراموش نمی‌کند. شخصی به نزد یونس بن عبید/ آمد و از نداری و فقرش شکایت کرد، یونس به او گفت: «آیا دریافت صدهزار درهم در عوض چشمانت تو را خشنود می‌سازد؟ آن شخص گفت: خیر، یونس گفت: آیا دریافت صدهزار درهم در عوض دستانت تو را خشنود می‌سازد؟ آن شخص گفت: خیر، یونس گفت: آیا دریافت صدهزار درهم در عوض پاهایت تو را خشنود می‌سازد؟ آن شخص گفت: خیر. آنگاه یونس نعمت‌های دیگر خداوند بر آن شخص را یادآور شده و گفت: می‌بینم که صدها هزار داری و از نیازمندی شکایت می‌کنی».

از سلمان فارسیt نقل است که گفت: «مردی مال و مکنت دنیا را به دست آورد، بعدها آنچه را داشت از دست داد اما او همواره سپاس و ستایش خدای را به جای می‌آورد تا جایی که فقط حصیر و زیراندازی برایش باقی مانده بود و او هم چنان خدا را سپاس می‌گفت. فرد دیگری ثروتمند گشت؛ روزی به صاحب آن حصیر گفت: می‌بینم هم چنان خدای را سپاس می‌گویی! او گفت: از آن جهت او را سپاسگزاری می‌کنم که چیزهایی به من عطا شده که به برخی دیگر عطا نشده است. آن ثروتمند گفت: آن چه چیزی است؟ آن فقیر گفت: چشم، زبان، دو دست، و دو پا»[7].

ترمذی و ابن ماجه در حدیث صحیحی درباره فضیلت حمد از جابر بن عبدالله رضی ‌الله عنه روایت کرده‌اند که گفت: شنیدم که رسول اللهr فرمودند: ««لاَ إِلهَ إِلاَّ الله» با فضیلت‌ترین ذکر و «اَلْحَمْدُللهِ» برترین دعا است»[8].

پیامبر r ستایش خداوند را برترین دعا قرار داده، علی‌رغم این که حمد به معنای تمجید و تحسینِ ستایش شده همراه با محبت و دوست داشتن اوست، به همین خاطر از ابن عیینه/ درباره‌ی این حدیث سؤال شد که: گویی ستایش خدای دعا است؟ فرمود: «آیا سخنان امیة بن أبی صلت به عبدالله بن جدعان را نشنیده‌ای که از او امید هدیه‌ای را داشت:

أأذکر حاجتی أم قد کفانی

 

حباؤک إن شیمتک الحیاء

آیا نیازم را بیان کنم یا عطایت مرا کفایت می‌کند همانا راه و روش تو حیاء و بزرگواری است.

إذا أثنی علیک المرءُ یوما

 

کفاه من تعرضه الثناءُ

هرگاه فردی روزی تو را ثنا کند همین ستایش و ثنا برای بخشش تو، او را کفایت می‌کند.

کریم لایغیره صباحٌ

 

علی الخلق الجمیل ولامساءُ

تو کریمی هستی که گذشت روزگار اخلاق زیبایت را زائل نمی‌گرداند.

این مخلوقی است که به ثنا و ستایش آفریده‌ی دیگری می‌پردازد، حال در مورد خداوند خالق چگونه سپاس و ستایش نکنیم».

سخن خداوند این مفهوم را تأیید می‌کند که می‌فرماید:

﴿وَءَاخِرُ دَعۡوَىٰهُمۡ أَنِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ ١٠              [یونس: 10].

«و پایان دعای‌شان [این است] که: (الحمد لله ربّ العالمین)».

حمد و ستایش را جزو دعا قرار داد.

ابن قیم/ می‌گوید: «هدف از دعا دو چیز است: دعای درخواست و دعای عبادت و کسی که حمد پروردگارش را در برابر نعماتش به جای می‌آورد در حقیقت به آن دو اعتبار مذکور عمل کرده است:

1-    نیازش را از او درخواست کرده است (دعای مسئلت).

2-    در طلبش فقط او را در نظر داشته است (دعای عبادت).

بنابراین چنین کسی را می‌توان دعاکننده‌ی حقیقی دانست، خداوند می‌فرماید:

﴿هُوَ ٱلۡحَیُّ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ فَٱدۡعُوهُ مُخۡلِصِینَ لَهُ ٱلدِّینَۗ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ ٦٥

                                                                                                                                       [المؤمن: 65].

«اوست زنده، هیچ معبود [راستینی] جز او نیست، پس او را -با پرستشی خالص برایِ او- پرستش کنید. ستایش خدای راست، پروردگار جهانیان».

از جمله آنچه در فضیلت حمد و پاداش بزرگ آن نزد خداوند آمده حدیثی است که در صحیح مسلم به نقل از ابو مالک اشعری t روایت شده که رسول الله r فرمودند: «پاکیزگی (وضو) نصف ایمان است و «الحمدلله»، کفه‌ی ترازوی حسنات را پر می‌کند و «سبحان الله والحمد لله» بین آسمان‌ها و زمین را پر می‌کنند، نماز، نور است و زکات، حجت، و صبر، روشنی، و قرآن، حجتی است به سود یا ضرر تو؛ همه‌ی مردم شب را به روز آورند در حالی که با نفس خودشان معامله می‌کنند؛ یا آن را از هر بدی آزاد می‌کنند؛ یا آن را به هلاک و نابودی می‌کشانند»[9].

پیامبر r در این حدیث از بزرگی فضیلت حمد و ثواب فراوان آن خبر می‌دهد و این که کفه‌ی ترازوی حسنات را پُر می‌کند، و گفته شده: منظور از پر کردن کفه‌ی ترازو این است که: اگر حمد جسمی می‌بود قطعاً ترازو را پر می‌کرد، که این درست نیست، بلکه خداوند اعمال و اقوال آدمیان را به صورت اَشکالی درآورده به نمایش می‌گذارد و آنها را حقیقتاً وزن می‌کند. از این نوع است سخن پیامبرr چنانکه در صحیحین می‌فرماید: «دو کلمه هستند که نزد خداوند رحمن محبوب، و در ترازوی اعمال سنگین و بر زبان سبک هستند: «سُبْحانَ ٱللهِ وَبِحَمْدِهِ، سُبْحانَ اللهِ الْعَظیمِ» (سپاس و ستایش خداوند پاک و منزه را به جای می‌آورم و خداوند با عظمت را به پاکی یاد می‌کنم)»[10].

در نتیجه حمد دارای جایگاهی والا، و ثوابی فراوان است، و اجر و پاداشی بر آن مترتب می‌گردد که حد و اندازه آن را فقط خداوند می‌داند، و اهل آن در روز قیامت شایسته و زیبنده‌ی مقامات بالا و رتبه والا و منازل بلندند، بی‌شک خداوند ستایش را دوست دارد، و دوست دارد که بنده‌اش او را بستاید، و از بنده‌اش خشنود می‌گردد که غذا را بخورد سپس او را به خاطر آن بستاید، و نوشیدنی را نوشیده و او را به خاطر آن بستاید. این خداوند است که به بندگان نعمت ارزانی داشته و با حمد بدانان مرحمت فرموده است، خداوند نعمت‌هایش را به بندگانش ارزانی داشته و از آنان می‌خواهد که به واسطه‌ی این نعمت‌ها او را ستوده و آن‌ها را به یاد آورند و او را به خاطر آنها ستایش نمایند. بدین شیوه از آنان خشنود می‌گردد که در برابر نعمت‌ها شکرگزار باشند،  هر چند که همه‌ی اینها لطف و احسان خدا بر آنان است، و خداوند نیازمند شکر آنان نیست، اما چنین عملی از بندگانش را دوست دارد زیرا صلاح و رستگاری و کمال آدمی در آن است، پس سپاس و ستایش از آن خداوند است برای نعماتش و شکر نیز از آن اوست برای الطاف و عطایای بسیار و فراوانش؛ ستایش‌های بسیار و پاک و با برکت آن چنان که پروردگارمان دوست داشته باشد و خشنود گردد.




[1]- المسند (3/2)، و سنن ابن ماجه (شماره: 4308)، و سنن ترمذی (3615).

[2]- بنگر به: السلسلة الضعیفه اثر آلبانی (2/94).

[3]- سنن دارمی (1/16).

[4]- سنن ترمذی (شماره: 1021)، و علامه آلبانی در الصحیحة (شماره: 1408 آن را صحیح دانسته است).

[5]- صحیح مسلم (شماره: 2999) با این لفظ آمده: «از حال مسلمان تعجب می‌کنم که همه‌ی کارهایش برای او خیر است، و این وضع تنها برای مؤمن است ...»، و ادامه‌ی حدیث [که در بالا بیان شد].

[6]- مجموع الفتاوی (10/44، 43).

[7]- این دو مورد را ابن قیّم در عدةالصابرین (ص: 167) بیان کرده است.

[8]- سنن ترمذی (شماره: 3383)، و سنن ابن ماجه (شماره: 3800)، و علامه آلبانی در صحیح الجامع (شماره: 1104) آن را حسن دانسته است.

[9]- صحیح مسلم (شماره: 223).

[10]- صحیح بخاری (شماره: 6049)، و صحیح مسلم (شماره: 2694).

41- فضیلت حمد و دلایل قرآن کریم در این باره

41- فضیلت حمد و دلایل قرآن کریم در این باره

پیشتر درباره‌ی فضیلت کلمه توحید لا إله إلا الله و فضیلت تسبیح سخن گفتم و این دو جزو چهار کلمه‌ای هستند که رسول الله r آنها را محبوب‌ترین سخنان نزد خداوند توصیف کرده است. در آن مبحث برخی از مسائل مهم متعلق به این دو سخن عظیم را مطرح کردم و اکنون سخن درباره‌ی حمد و ستایش خداوند متعال را آغاز می‌کنم. بی‌شک حمد و ستایش خداوند دارای منزلتی عظیم و فضیلتی بزرگ است، پاداش آن نزد خداوند فراوان و جایگاهش نزد او والاست.

خداوند سبحان کتابش قرآن کریم را با حمد آغاز نموده و فرموده است:

﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ ٢ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ ٣ مَٰلِکِ یَوۡمِ ٱلدِّینِ ٤        [الفاتحة: 2-4].

«ستایش خدای راست، پروردگار جهانیان (۱) بخشاینده‌ی مهربان (۲) خداوندِ روزِ جزا».

 همچنین برخی از سوره‌های قرآن را با حمد آغاز نموده است؛ در آغاز سوره انعام می‌فرماید:

﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِی خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَجَعَلَ ٱلظُّلُمَٰتِ وَٱلنُّورَۖ ثُمَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ بِرَبِّهِمۡ یَعۡدِلُونَ ١ [الأنعام: 1].

«ستایش خداوندی راست که آسمان‌ها و زمین را آفرید و تاریکی‌ها و نور را پدید آورد. آن گاه کافران [بتانی را] با پروردگارشان برابر می‌نهند».

و در آغاز سوره‌ی کهف می‌فرماید:

﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِیٓ أَنزَلَ عَلَىٰ عَبۡدِهِ ٱلۡکِتَٰبَ وَلَمۡ یَجۡعَل لَّهُۥ عِوَجَاۜ ١              [الکهف: 1].

«ستایش خداوندی راست که بر بنده‌اش کتاب [آسمانی] فرو فرستاد و در آن کجی ننهاد».

و در ابتدای سوره‌ی سبأ می‌فرماید:

﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِی لَهُۥ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِ وَلَهُ ٱلۡحَمۡدُ فِی ٱلۡأٓخِرَةِۚ وَهُوَ ٱلۡحَکِیمُ ٱلۡخَبِیرُ ١          [سبأ: 1].

«ستایش خداوندی راست که آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است از آنِ اوست. و ستایش در آخرت [نیز] او راست. و او فرزانه‌ی آگاه است».

و در آغاز سوره‌ی فاطر می‌فرماید:

﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ فَاطِرِ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ جَاعِلِ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةِ رُسُلًا أُوْلِیٓ أَجۡنِحَةٖ مَّثۡنَىٰ وَثُلَٰثَ وَرُبَٰعَۚ یَزِیدُ فِی ٱلۡخَلۡقِ مَا یَشَآءُۚ إِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ قَدِیرٞ ١                                                                                     [فاطر: 1].

«ستایش خدای راست، پدیدآورنده‌ی آسمان‌ها و زمین، [کسی که] فرشتگان را پیام‌آورانِ دارای بال‌های دوگانه و سه‌گانه و چهار گانه گرداند هر چه بخواهد در آفرینش می‌افزاید. خداوند بر هر کاری تواناست».

آفرینشش را با حمد و ستایش آغاز کرده و می‌فرماید:

﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِی خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَجَعَلَ ٱلظُّلُمَٰتِ وَٱلنُّورَۖ              [الأنعام: 1].

«ستایش خداوندی راست که آسمان‌ها و زمین را آفرید و تاریکی‌ها و نور را پدید آورد».

و آن را با حمد پایان داده و پس از بیان نتیجه‌ی کار اهل بهشت و اهل آتش می‌فرماید:

﴿وَتَرَى ٱلۡمَلَٰٓئِکَةَ حَآفِّینَ مِنۡ حَوۡلِ ٱلۡعَرۡشِ یُسَبِّحُونَ بِحَمۡدِ رَبِّهِمۡۚ وَقُضِیَ بَیۡنَهُم بِٱلۡحَقِّۚ وَقِیلَ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ ٧٥      [الزمر: 75].

«و فرشتگان را بینی که پیرامونِ عرش حلقه زده‌اند، همراه با ستایش پروردگارشان تسبیح می‌گویند. و بین آنان به حقّ حکم شود و گفته شود: ستایش خدای راست، پروردگارِ جهانیان».

و یا می‌فرماید:

﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ یَهۡدِیهِمۡ رَبُّهُم بِإِیمَٰنِهِمۡۖ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهِمُ ٱلۡأَنۡهَٰرُ فِی جَنَّٰتِ ٱلنَّعِیمِ ٩ دَعۡوَىٰهُمۡ فِیهَا سُبۡحَٰنَکَ ٱللَّهُمَّ وَتَحِیَّتُهُمۡ فِیهَا سَلَٰمٞۚ وَءَاخِرُ دَعۡوَىٰهُمۡ أَنِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ ١٠ [یونس: 9-10].

«آنان که ایمان آورده‌اند و کردار شایسته کرده‌اند پروردگارشان آنان را به [پاداشِ] ایمان‌شان هدایت می‌کند. در باغ‌های پُر ناز و نعمت بهشتی، جویباران از فرودستِ [مساکِن] آنان جاری است (۹) دعای‌شان در آنجا «سبحانک اللّهمّ» و درودشان در آنجا «سلام» است و پایان دعای‌شان [این است] که: «الحمدلله ربّ العالمین»».

از ابتدا تا انتها حمد و ستایش از آن خداوند است، و در دنیا و آخرت حمد و ستایش از آن اوست یعنی در تمامی آنچه آفریده، و او آفریننده است چنانکه خداوند سبحان می‌فرماید:

﴿وَهُوَ ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۖ لَهُ ٱلۡحَمۡدُ فِی ٱلۡأُولَىٰ وَٱلۡأٓخِرَةِۖ وَلَهُ ٱلۡحُکۡمُ وَإِلَیۡهِ تُرۡجَعُونَ ٧٠

                                                                                                                                     [القصص: 70].

«و اوست الله. هیچ معبود [راستینی] جز او نیست. ستایش در دنیا و آخرت او راست. و فرمانروایی از آنِ اوست و به سوی او بازگردانده می‌شوید».

و یا می‌فرماید:

﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِی لَهُۥ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِ وَلَهُ ٱلۡحَمۡدُ فِی ٱلۡأٓخِرَةِۚ وَهُوَ ٱلۡحَکِیمُ ٱلۡخَبِیرُ ١          [سبأ: 1].

«ستایش خداوندی راست که آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است از آنِ اوست. و ستایش در آخرت [نیز] او راست. و او فرزانه‌ی آگاه است».

خداوند در همهی اینها شایستهی مدح و ستایش است هم چنان که نمازگزار میگوید: «اَللَّهُمَّ رَبَّنَا لَکَ الْحَمْدُ مِلْءَ السَّمواتِ وَمِلْءَ الأَرْضِ وَمِلْءَ ما شِئْتَ مِنْ شَیْءٍ بَعْدُ» (پروردگارا ستایشتر است، ستایشی [که اگر مجسم گردد] به اندازهی گنجایش آسمانها و زمین و هر چه که تو بخواهی باشد).

این نصوص بیانگر شمول حمد خداوند برای آفرینش و دستور اویند. خداوند سبحان در ابتدای آفرینش و در آخر آن، و به هنگام امر و قانون‌گذاری، و به خاطر ربوبیتش بر جهانیان، و برای یگانگی‌اش در الوهیت و حیاتش، و به خاطر عدم موصوف شدنش به آنچه که سزاوار کمالش نیست -مانند داشتن فرزند یا شریک و یا دوستی با یکی از آفریده‌هایش از روی نیاز- خود را ستوده است، همچنان که می‌فرماید:

﴿وَقُلِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِی لَمۡ یَتَّخِذۡ وَلَدٗا وَلَمۡ یَکُن لَّهُۥ شَرِیکٞ فِی ٱلۡمُلۡکِ وَلَمۡ یَکُن لَّهُۥ وَلِیّٞ مِّنَ ٱلذُّلِّۖ وَکَبِّرۡهُ تَکۡبِیرَۢا ١١١          [الإسراء: 111].

«و بگو: ستایش خداوندی راست که فرزندی برنگرفته و در فرمانروایی او را هیچ شریکی نیست. و از ناتوانی کارسازی ندارد. و چنان که سزاوار است او را به بزرگی یاد کن».

و خودش را به خاطر بلندمرتبگی و کبریائیش می‌ستاید هم چنان که می‌فرماید:

﴿فَلِلَّهِ ٱلۡحَمۡدُ رَبِّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَرَبِّ ٱلۡأَرۡضِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ ٣٦ وَلَهُ ٱلۡکِبۡرِیَآءُ فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ وَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ ٣٧     [الجاثیة: 36-37].

«پس ستایش خدای راست که پروردگار آسمان‌ها و پروردگار زمین پروردگار جهانیان است بزرگی در آسمان‌ها و زمین او راست. و اوست پیروزمندِ فرزانه».

و خودش را در دنیا و آخرت ستوده است، و از جریان این حمد در جهان بالا و پایین خبر داده، و همه‌ی اینها را در کتابش در آیات متعدد که بیانگر تنوع و گوناگونی حمد و ستایش او، و تعدد اسباب حمد است نشان داده است. خداوند در آیاتی از کتابش خداوند این ستایش‌ها را در کنار هم آورده است، و در آیاتی دیگر به طور پراکنده تا بندگانش آن را بشناسند و دریابند که چگونه ستایش او را به جای آورند، تا اینگونه به بندگانش اظهار محبت کند زیرا هنگامی که بندگانش او را بشناسند و دوستش بدارند و ستایشش نمایند، خداوند نیز آنان را دوست می‌دارد[1].

حمد در بیش از چهل جا در قرآن کریم آمده است؛ در برخی آیات اسباب حمد گرد آورده شده‌اند. و در برخی دیگر از آیات علت‌های حمد به صورت تفصیلی بیان شده‌اند. از جمله آیاتی که اسباب حمد و ستایش در آنها جمع شده‌اند این سخن خداوند است که می‌فرماید:

﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ ٢                                                              [الفاتحة: 2].

«ستایش خدای راست، پروردگار جهانیان».

و یا می‌فرماید:

﴿لَهُ ٱلۡحَمۡدُ فِی ٱلۡأُولَىٰ وَٱلۡأٓخِرَةِۖ                                                           [القصص: 70].

«ستایش در دنیا و آخرت او راست».

و یا می‌فرماید:

﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِی لَهُۥ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِ                                     [سبأ: 1].

«ستایش خداوندی راست که آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است از آنِ اوست».

از جمله آیاتی که اسباب حمد و ستایش به شکل تفصیلی در آن بیان شده این سخن خداوند است که می‌فرماید:

﴿وَقَالُواْ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِی هَدَىٰنَا لِهَٰذَا وَمَا کُنَّا لِنَهۡتَدِیَ لَوۡلَآ أَنۡ هَدَىٰنَا ٱللَّهُۖ    [الأعراف: 43].

«و گویند: ستایش خداوندی راست که ما را به این [بهشت] راه نمود. و اگر خداوند ما را هدایت نمی‌کرد، هرگز نمی‌توانستیم راه یابیم».

علت حمد و ستایش خدا در این آیه، به خاطر نعمت ورود به بهشت است. و یا می‌فرماید:

﴿فَقُلِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِی نَجَّىٰنَا مِنَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِینَ ٢٨                             [المؤمنون: 28].

«بگو: ستایش خداوندی راست که ما را از گروه ستمکاران رهایی بخشید».

حمد و ستایش خداوند در این آیه، برای یاری و حمایت او در برابر دشمنان، و مصون داشتن از شرّ آنان است. و یا می‌فرماید:

﴿فَٱدۡعُوهُ مُخۡلِصِینَ لَهُ ٱلدِّینَۗ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ ٦٥                           [المؤمن: 65].

«پس او را -با پرستشی خالص برایِ او- پرستش کنید. ستایش خدای راست، پروردگارِ جهانیانِ».

علت حمد و ستایش خدا در این آیه، نعمت [آشنایی با] توحید و پرستش خالصانه‌ی اوست. و یا می‌فرماید:

﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِی وَهَبَ لِی عَلَى ٱلۡکِبَرِ إِسۡمَٰعِیلَ وَإِسۡحَٰقَۚ إِنَّ رَبِّی لَسَمِیعُ ٱلدُّعَآءِ ٣٩

                                                                                                                                       [إبراهیم: 39].

«ستایش خداوندی راست که به رغمِ پیری اسماعیل و اسحاق را به من بخشید. آری پروردگارم شنوای دعاست».

حمد و ستایش خداوند در این آیه، به خاطر اعطای فرزند است. و یا می‌فرماید:

﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِیٓ أَنزَلَ عَلَىٰ عَبۡدِهِ ٱلۡکِتَٰبَ وَلَمۡ یَجۡعَل لَّهُۥ عِوَجَاۜ ١              [الکهف: 1].

«ستایش خداوندی راست که بر بنده‌اش کتاب [آسمانی] فرو فرستاد و در آن کجی ننهاد».

علت حمد خداوند در این آیه، نعمت فرو فرستاده شدن قرآن کریم است؛ قرآنی که استوار است و در آن انحرافی نیست:

﴿قَیِّمٗا لِّیُنذِرَ بَأۡسٗا شَدِیدٗا مِّن لَّدُنۡهُ وَیُبَشِّرَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ ٱلَّذِینَ یَعۡمَلُونَ ٱلصَّٰلِحَٰتِ أَنَّ لَهُمۡ أَجۡرًا حَسَنٗا ٢    [الکهف: 2].

«تا از کیفری سخت از نزد خویش بیم دهد و مؤمنانی را که کارهای شایسته می‌کنند، بشارت دهد به آن که پاداشی نیک دارند».

و یا می‌فرماید:

﴿وَقُلِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِی لَمۡ یَتَّخِذۡ وَلَدٗا وَلَمۡ یَکُن لَّهُۥ شَرِیکٞ فِی ٱلۡمُلۡکِ وَلَمۡ یَکُن لَّهُۥ وَلِیّٞ مِّنَ ٱلذُّلِّۖ وَکَبِّرۡهُ تَکۡبِیرَۢا ١١١          [الإسراء: 111].

«و بگو: ستایش خداوندی راست که فرزندی برنگرفته و در فرمانروایی او را هیچ شریکی نیست و یاوری به خاطر ناتوانی نداشته است. و چنان که سزاوار است او را به بزرگی یادکن».

علت ستایش خداوند در این آیه، [صفات] کمال و جلال اوست، و این که از هر عیب و نقصی پاک و مبرّاست. آیات در این معنا و مفهوم بسیارند، تنها خداوند متعال حمید (قابل ستایش و تحسین) و مجید (دارای بزرگواری و ارزش مطلق و بسیار باشکوه) است. «حمید» نامی از نامهای نیکو و بزرگ خداوند است. این نام در بیش از پانزده جا در قرآن کریم آمده، از جمله آنجا که خداوند میفرماید:

﴿۞یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ أَنتُمُ ٱلۡفُقَرَآءُ إِلَى ٱللَّهِۖ وَٱللَّهُ هُوَ ٱلۡغَنِیُّ ٱلۡحَمِیدُ ١٥               [فاطر: 15].

«ای مردم، شما به خداوند نیازمندید و خداوند است که بی‌نیاز ستوده است».

و یا می‌فرماید:

﴿وَٱعۡلَمُوٓاْ أَنَّ ٱللَّهَ غَنِیٌّ حَمِیدٌ ٢٦٧                                                         [البقرة: 267].

«و بدانید که خداوند بی‌نیازِ ستوده است».

و یا می‌فرماید:

﴿لِلَّهِ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ إِنَّ ٱللَّهَ هُوَ ٱلۡغَنِیُّ ٱلۡحَمِیدُ ٢٦                       [لقمان: 26].

«آنچه در آسمان‌ها و زمین است از آنِ خداوند است. بی‌گمان خداوند است که بی‌نیاز ستوده است».

و یا می‌فرماید:

﴿وَهُوَ ٱلَّذِی یُنَزِّلُ ٱلۡغَیۡثَ مِنۢ بَعۡدِ مَا قَنَطُواْ وَیَنشُرُ رَحۡمَتَهُۥۚ وَهُوَ ٱلۡوَلِیُّ ٱلۡحَمِیدُ ٢٨

                                                                                                                                      [الشورى: 28].

«و اوست کسی که باران را پس از آن که [مردم] ناامید شده‌اند فرو می‌فرستد و رحمتش را می‌گسترد و اوست کارسازِ ستوده».

و یا می‌فرماید:

﴿فَإِنَّ لِلَّهِ مَا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِۚ وَکَانَ ٱللَّهُ غَنِیًّا حَمِیدٗا ١٣١             [النساء: 131].

«به راستی آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است، از آنِ خداست و خداوند بی‌نیازِ ستوده است».

خداوند متعال در ذات و نام‌ها و صفات و افعالش حمید و ستوده است. تنها خداوند است که به خاطر صفات ستوده شده‌اش یعنی همان صفات جمال و جلال، و به خاطر نعمت‌های فراوانی که بر بندگانش ارزانی داشته، برازنده‌ی همه‌ی ستایش‌ها و محبت‌ها و تحسین‌ها است. خداوند در هر حالی سزاوار مدح و قابل ستایش است و از همه نظر ستودنی است: «زیرا همه نام‌های او، و صفات او، و افعال او، و احکام او، و عدل او، و انتقام او، و لطف و احسانی که به دوستانش دارد قابل تمجید و تحسین است، آفرینش و امر او را می‌ستایند، و با حمد و ستایش او موجودیت و ظهور می‌یابند و هدف هم همان حمد و ستایش اوست، بنابراین حمد و ستایش او علت و غایت تمامی موارد مذکور است». «همه‌ی آنچه خداوند بدان توصیف شده و برای او بیان شده و بدان از او خبر داده می‌شود، همه ستایش‌ و تحسین و تسبیح و تقدیس اویند. پاک و منزه است خداوند و ستایش از آن اوست، کسی از آفریده‌هایش نمی‌تواند ستایشی برای او برشمارد بلکه او هم چنان است که خود را ستوده، و برتر از آن چیزی است که بندگانش او را می‌ستایند، حمد و ستایش در ابتدا و انتها از آن اوست، ستایش‌های زیاد و پاکیزه و با برکت آن گونه که شایسته‌ی ذات گرامی و شکوه والا و رفعت و علوّ اوست»[2].

و هم چنان که خداوند به خاطر اسماء و صفاتش ستودنی و قابل تحسین است، به خاطر لطف و احسان و نیکی و نعماتی که به بندگانش ارزانی می‌دارد ستودنی و قابل تحسین است «خداوند به خاطر موهبت‌های فراوان، و فراخی بخشش‌ها، و نعمات ارزشمند، و افعال نیکو، و برخورد زیبا با بندگانش، و گستردگی رحمتش به آنان، و نیکوکاری و بخشندگی و مهربانی‌اش، و این که دعای نیازمندان را پاسخ می‌گوید، و غصه‌ی غصه‌داران را برطرف می‌کند و به داد افراد نگران می‌رسد، و به خاطر رحمتش نسبت به جهانیان، و این که پیش از درخواست نعمت را ارزانی می‌دارد» و برای دیگر نعمت‌ها و بخشش‌هایش، که مهم‌ترین و بزرگ‌ترین آنها «هدایت خاصان خود و بندگانش به سر منزل امنیت و آسایش، و دفاع نیکو کردن از آنان، و مصون داشتن‌شان از سرچشمه‌های گناه و جرم، و برای این که ایمان را در نظرشان محبوب گردانده و آن را دل‌هایشان آراسته است و کفر و نافرمانی و گناه را در نظرشان زشت و ناپسند جلوه داده و آنان را از رشدیافته‌گان قرار داده، قابل تحسین و ستایش است»[3].

تمام ستایش مخصوص الله، پروردگار جهانیان است، ستایش‌های بسیار و پاک و با برکت، چنان که پروردگارمان دوست داشته باشد و خشنود گردد و آن چنان که شایسته‌ی ذات گرامی و شکوه والای او باشد. ستایشی که آسمان‌ها و زمین و میان آنها و هر چه پروردگارمان بخواهد را پُر کند. با همه‌ی ستایش‌هایش، آنچه را می‌دانیم و آنچه را نمی‌دانیم؛ و به خاطر همه‌ی نعمت‌هایش، آنچه از آن آگاهیم و آنچه را که بی‌خبریم؛ به تعدادی که حمدکنندگان او را ستایش نمایند و به تعدادی که غافلان از یاد وی غفلت ورزند، و به تعدادی که قلمش آن را بنویسد و کتابش آن را ثبت و ضبط کند و علم او بدان احاطه دارد.




[1]- بنگر به: طریق الهجرتین اثر ابن قیّم (ص: 228).

[2]- بنگر به: طریق الهجرتین اثر ابن قیّم (ص: 230، 220).

[3]- بنگر به: طریق الهجرتین اثر ابن قیّم (ص: 231).

40- معنی تسبیح

40- معنی تسبیح

شکی در این نیست که تسبیح از اصول مهم و پایه‌های محکمی به شمار می‌رود که باور و اعتقاد در آنچه که متعلق به شناخت پروردگار متعال و نام‌ها و صفات اوست بر آن بر پا می‌گردد، زیرا عقیده و باور در نام‌ها و صفات بر دو اصل عظیم و اساس محکم بر پا می‌گردد که عبارتند از:

1-    اثبات صفات بدون تشبیه.

2-    مبرّا دانستن خداوند از شبیه بودن به مخلوقات بدون انکار صفات وی.

تسبیح همان تنزیه و مبرّا دانستن است، اصل این کلمه از «السبَّح» که همان بُعد و دوری و فاصله است، میباشد. أزهری در تهذیب اللغة میگوید: «معنای منزه دانستن خداوند از شرّ و بدی، دور دانستن او از آن است، و همچنین تسبیح او [به معنای] دور دانستن اوست، تو میگویی: «سبحتُ فی الأرض» و این هنگامی است که به جای دوری میروی؛ و از این مورد است سخن خداوند که میفرماید:

﴿وَکُلّٞ فِی فَلَکٖ یَسۡبَحُونَ ٤٠                                                                   [یس: 40].

«و هر یک در سپهری سیر می‌کنند».

و همچنین است سخنش که می‌فرماید:

﴿وَٱلسَّٰبِحَٰتِ سَبۡحٗا ٣                                                                   [النازعات: 3].

«و سوگند به فرشتگانی که شناورند»[1].

پس تسبیح همان دور ساختن صفات نقص از نسبت دادن به خداوند است و همچنین مبرّا دانستن پروردگار از شرّ و بدی، و هر آنچه که برازنده‌ی او نیست. «نزد عرب اصل تسبیح خدا به معنای منزه دانستن وی از نسبت دادن صفاتی جز صفات وی به او است، و [به معنی] پاک دانستن او از این [صفات] است»[2].

همین معنی در تفسیر تسبیح، در حدیثی مرفوع نقل شده است؛ با وجود اینکه سند این حدیث خالی از اشکال نیست. حاکم در مستدرک از عبدالرحمن بن حمّاد از حفص بن سلیمان از طلحة بن یحیی بن طلحة از پدرش، از طلحة بن عبیدالله t نقل کرده که گفت: از پیامبر r در خصوص تفسیر سبحان الله پرسیدم، پیامبر r فرمودند: «به معنی منزه دانستن خداوند از هر عیب و نقصی است». حاکم می‌گوید: این حدیث صحیح الاسناد است اما شیخین [بخاری و مسلم] آن را تخریج نکرده‌اند و ذهبی نیز در تلخیص مستدرک حاکم آن را به نقد کشیده و می‌گوید: این حدیث صحیح نیست زیرا طلحه -به قول بخاری- منکر الحدیث است و حفص واهی الحدیث می‌باشد و ابو حاتم می‌گوید: عبدالرحمن منکر است[3]. و این حدیث را در سندی دیگر به صورت مرسل آورده است.

در همین مفهوم آثار بسیاری از گذشتگان رحمهم‌الله نقل شده است، تعدادی از آنها را طبری در تفسیر خود و طبرانی در کتابش الدعاء در باب: تفسیر سبحان الله[4]، و همچنین دیگر علماء روایت کرده‌اند، از جمله:

آنچه از ابن عباس y نقل شده که او گفت: «سبحان الله یعنی منزه دانستن خداوند عزوجل از هر عیب و نقصی».

از عبدالله بن بریده نقل است که شخصی از علی t درباره معنای سبحان الله پرسید، و علی t فرمود: «به معنای تجلیلِ شکوه و هیبت خداوند است».

و از مجاهد نقل شده که گفت: «تسبیح به معنای تنزیه و تقدیس خداوند از هر عیب و نقصی است» و از میمون بن مهران نقل شده که گفت: «سبحان الله اسمی است که خداوند با آن تمجید و تکریم می‌شود و با آن از هر عیب و نقصی مستثنی می‌گردد».

از ابوعبیده معمر بن مثنّی نقل است که گفت: «سبحان الله یعنی تنزیه و تبرئه خداوند [از هر عیبی]». و از محمد بن عائشه نقل است که گفت: «عرب هنگامی که چیزی را بزرگ [و غیر قابل باور] و عجیب بداند سبحان الله می‌گوید، گویا [سبحان الله] به معنای پاک دانستن الله از هر بدی است و شایسته نیست صفتی دیگر جز صفات الله به او نسبت داده شود».

آثار بسیاری از سلف در این معنا نقل شده است.

أزهری در کتابش تهذیب اللغه از چندین تن از امامان علم لغت تفسیر تسبیح را به همین مفهوم پیشین آورده و می‌گوید: «مجموع معنای تسبیح این است که خداوند از این که شبیه یا شریک یا همانند و یا همتایی داشته باشد به دور است»[5].

با گفتارهای پیشین معنای تسبیح و مقصود از آن روشن می‌شود، و این که به معنی مبرّا دانستن خداوند از هر عیب و نقصی است. شیخ الاسلام ابن تیمیه/ می‌گوید: «دستور به تسبیح‌گویی خداوند مستلزم مبرّا دانستن او از هر عیب و نقصی، و اثبات صفات پسندیده‌ای است که به خاطر آن مورد تمجید قرار می‌گیرد، و این خود مقتضی پاک دانستن خداوند، و ستایش وی، و بزرگتر دانستن او از هر چیز، و توحیدِ اوست»[6].

با این توضیح روشن می‌شود که تسبیح خداوند با تبرئه و تقدیس خداوند از هر عیب و نقصی، به همراه اثبات صفات پسندیده و کمال، برای اوست، آن هم به شیوه‌ای که برازنده‌ی او می‌باشد. اما آنچه را که پیروان مذهب تعطیل -که صفات خدا را نفی می‌کنند- انجام می‌دهند در حقیقت بویی از تسبیح نبرده است. اینان اهل بدعت‌اند؛ گروه‌هایی همچون معتزله [وجهمیه و فیلسوفان افراطی و ...] که صفات خدا را نفی کرده و آنها را تأیید نمی‌کنند و حقائق و معانی صفات خدا را انکار می‌نمایند آن هم با این دستاویز که خدا را تسبیح و تنزیه می‌نمایند. این کار آنان [در حقیقت] نفی و ردّ [این صفات]، و گمراهی و افتراست. به همین خاطر ابن هشام نحوی در کتابش مغنی ‌اللبیب می‌گوید: «آیا نمی‌بینی که تسبیح معتزله مستلزم نفی و تعطیل بسیاری از صفات است؟»[7].

ابن رجب/ در تفسیر این سخن خداوند:

﴿فَسَبِّحۡ بِحَمۡدِ رَبِّکَ                                                                          [الحجر: 98].

«پس پروردگارت را با ستایش او به پاکی یاد کن».

می‌گوید: «او را با آنچه خود را بدان ستوده به پاکی یاد کن، زیرا هر تسبیحی قابل تحسین نیست هم چنان که تسبیح معتزله مستلزم نفی و تعطیل بسیاری از صفات است»[8].

این که میگوید: «هر تسبیحی قابل تحسین نیست» سخنی در اوج دقت و اهمیت است زیرا تسبیح نمودن خدا آن هم با رد و انکار صفات او و عدم اثبات آنها، کاری است که انجامدهندهاش مورد ستایش قرار نگرفته بلکه حتی به شدت مورد نکوهش قرار میگیرد. او با این کارش جزو آنان که پروردگار را با ستایش او به پاکی یاد میکنند قرار نمیگیرد، بلکه در زمرهی [فرقهی] معطله و ردکنندگان و انکارکنندگان صفات خدا قرار میگیرد. از آنان که خداوند خود را توصیف آنان پاک و مبرّا مینماید و میفرماید:

﴿سُبۡحَٰنَ رَبِّکَ رَبِّ ٱلۡعِزَّةِ عَمَّا یَصِفُونَ ١٨٠ وَسَلَٰمٌ عَلَى ٱلۡمُرۡسَلِینَ ١٨١ وَٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ ١٨٢           [الصافات: 180-182].

«پاک و منزّه است پروردگارت، پروردگارِ شکوهمند، از آنچه [کافران] وصف می‌کنند (۱۸۰) و سلام بر رسولان (۱۸۱) و ستایش خدای راست، پروردگار جهانیان».

خداوند خود را از آنچه مخالفان رسولان او را بدان توصیف می‌کنند پاک و منزّه معرفی کرده و بر رسولان -به خاطر آنچه خدا را بدان توصیف می‌کنند توصیفی که عاری از هر عیب و نقصی است-  درود و سلام می‌فرستد.

بی‌شک واجب است که تسبیح و تنزیه و تقدیس و تعظیم خداوند مطابق ضوابط شرعی و در پرتو ادله‌ی نقلی باشد، و به هیچ وجه جایز نیست که این تسبیح صرفاً بر پایه‌ی هوی و هوس، یا گمان‌های باطل، یا مقیاس‌های عقلی بی‌ارزش بنا گردد، آن چنان که فرقه‌ی معطله و نفی‌کنندگان صفات پروردگار از اهل بدعت چنین می‌کنند، و هر کس در باب بزرگداشت و تعظیم خداوند بر اساس هوی و هوس خود و بدون پیروی از هدایت عرضه شده‌ی خداوند تکیه و عمل کند بی‌شک او در این باره دچار اشتباه می‌شود و به انواعی از باطل و گونه‌هایی از گمراهی گرفتار می‌گردد.

نقل است که نزد عبدالرحمن بن مهدی/ گفته شد که فرقهی جهمیّه احادیث صفات را نفی کرده و میگویند: خداوند بزرگتر از آن است که با این گونه سخنان توصیف گردد. عبدالرحمن گفت: «بیشک گروهی از جهت تعظیم و بزرگداشت [خداوند] هلاک شدند، آنان میگفتند: خداوند بزرگتر از آن است که کتابی را فرو فرستاده یا رسولی را [به سوی آدمیان] گسیل دارد؛ سپس این آیه را تلاوت کرد:

﴿وَمَا قَدَرُواْ ٱللَّهَ حَقَّ قَدۡرِهِۦٓ إِذۡ قَالُواْ مَآ أَنزَلَ ٱللَّهُ عَلَىٰ بَشَرٖ مِّن شَیۡءٖۗ            [الأنعام: 91].

«و خداوند را چنان که سزاوارِ ارجِ اوست، ارج نگذاشتند. چون گفتند: خداوند بر هیچ بشری چیزی نازل نکرده است».

سپس گفت: آیا چیزی جز تعظیم و بزرگداشت مجوسیان را به نابودی کشاند؟ آنان گفتند: خداوند بزرگ‌تر از آن است که ما او را پرستش کنیم، بلکه کسی را می‌پرستیم که از ما به خدا نزدیک‌تر است، در نتیجه خورشید را پرستش کرده و برای او سجده نمودند و خداوند این آیه را فرو فرستاد:

﴿ وَٱلَّذِینَ ٱتَّخَذُواْ مِن دُونِهِۦٓ أَوۡلِیَآءَ مَا نَعۡبُدُهُمۡ إِلَّا لِیُقَرِّبُونَآ إِلَى ٱللَّهِ زُلۡفَىٰٓ         [الزمر: 3].

«و کسانی که به جای او دوستانی گرفتند [گویند:] آنان را نمی‌پرستیم جز برای آن که ما را گامی به خدا نزدیک سازند»[9].

در این سخن عبدالرحمن/ اشاره‌ایست به این که اگر بزرگداشت و تقدیس بر اساس شیوه کتاب و سنت نباشد -پناه بر خدا- اوج نفی و انکار صفات خدا خواه بود و کسی که در حال و روز گروه‌های گمراه و فرقه‌های منحرفی بیندیشد که این راه را در تقدیس و تعظیم پیموده‌اند می‌بیند که اینان از این شیوه بهره‌ای نبرده‌اند جز کاستن اندک اندک از [صفات] پروردگار، و نفی صفات کمال و جلال، تا کار عده‌ای از اینان در تنزیه و تقدیس به اینجا کشیده شده که معتقدند بر روی عرش فرمانروا و فریادرسی وجود ندارد که مورد پرستش قرار گیرد و پروردگاری نیست که برایش کرنش و سجده و عبادت به جای آورده شود. خداوند بسیار والاتر از آن است که می‌گویند و از آنچه وصف می‌کنند پاک و منزه است.

بی‌شک تسبیح طاعتی عظیم و عبادتی ارجمند است و خداوند متعال تسبیح‌کنندگان را دوست دارد، و آنچه بر بنده‌ی مؤمن واجب است این است که تسبیحش به شیوه‌ای درست و صحیح باشد بدین گونه که با تسبیح خدا، او را از هر عیب و نقصی که سزاوار و برازنده‌ی او نیست پاک و منزه بداند؛ با این حال صفات جلال و کمال خداوندی را برای او اثبات نماید و بپذیرد و در همه‌ی اینها از کتاب خدا و سنت رسولشr پا فراتر ننهد، همچنان که امام احمد/ می‌فرماید: «خداوند تنها بر اساس توصیفات خودش و توصیفات رسول اکرم r توصیف می‌شود و در این باره از چارچوب قرآن و حدیث تجاوز نمی‌شود»[10].

هر کس بدین شیوه عمل کند او راه و روش صحیح و شیوه‌‌ای درست را برگزیده و بر صراط مستقیم است.




[1]- تهذیب اللغة (4/338).

[2]- جامع البیان اثر ابن جریر (1/211).

[3]- المستدرک (1/502).

[4]- الدعاء اثر طبرانی (3/1591 و ما بعد آن).

[5]- تهذیب اللغة (4/339)

[6]- دقائق التفسیر اثر ابن تیمیه (5/59).

[7]- مغنی‌اللبیب (1/140)، هر چند خود نیز تا حدودی دچار این خطا گشته است، خداوند او را بخشیده و مورد مرحمت خود قرار دهد.

[8]- تفسیر سوره نصر (ص: 73).

[9]- تیمی در الحجة فی بیان المحجّة (1/440) این سخن را آورده است.

[10]- این مطلب را شیخ‌الإسلام در الحمویه بیان داشته است، بنگر به: مجموع الفتاوی (5/26).

39- همه‌ی کائنات خداوند را تسبیح می‌کنند

39- همه‌ی کائنات خداوند را تسبیح می‌کنند

خداوند متعال به خاطر عظمت و قدرت و شوکت تمام و کمالش از سوی همه‌ی کائنات تسبیح می‌شود؛ آسمان، و زمین، و کوه‌ها، و درختان، و خورشید، و ماه، و حیوانات، و پرندگان، و همه و همه خداوند را تسبیح کرده و او را می‌ستایند.

خداوند می‌فرماید:

﴿تُسَبِّحُ لَهُ ٱلسَّمَٰوَٰتُ ٱلسَّبۡعُ وَٱلۡأَرۡضُ وَمَن فِیهِنَّۚ وَإِن مِّن شَیۡءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمۡدِهِۦ وَلَٰکِن لَّا تَفۡقَهُونَ تَسۡبِیحَهُمۡۚ إِنَّهُۥ کَانَ حَلِیمًا غَفُورٗا ٤٤                                                                                               [الإسراء: 44].

«آسمان‌های هفت گانه و زمین و هر کس که در آنهاست او را به پاکی یاد می‌کنند. و هیچ چیز نیست مگر آن که با حمدِ او تسبیح می‌گویند ولی شما تسبیح آنان را درنمی‌یابید. بی‌گمان او بردبار آمرزگار است».

و یا می‌فرماید:

﴿۞وَلَقَدۡ ءَاتَیۡنَا دَاوُۥدَ مِنَّا فَضۡلٗاۖ یَٰجِبَالُ أَوِّبِی مَعَهُۥ وَٱلطَّیۡرَۖ                          [سبأ: 10].

«و از [سوی] خود فضلی به داود دادیم. [گفتیم:] ای کوه‌ها و [ای] مرغان همراه او در تسبیح گفتن همنوا شوید».

و یا می‌فرماید:

﴿وَسَخَّرۡنَا مَعَ دَاوُۥدَ ٱلۡجِبَالَ یُسَبِّحۡنَ وَٱلطَّیۡرَۚ وَکُنَّا فَٰعِلِینَ ٧٩                      [الأنبیاء: 79].

«و کوه‌ها را برای داوود رام ساختیم که با او تسبیح می‌گفتند و مرغان را [نیز رام کردیم] و توانای [آن کار] بودیم».

و یا می‌فرماید:

﴿إِنَّا سَخَّرۡنَا ٱلۡجِبَالَ مَعَهُۥ یُسَبِّحۡنَ بِٱلۡعَشِیِّ وَٱلۡإِشۡرَاقِ ١٨                             [ص: 18].

«کوه‌ها را در خدمتش گماشتیم که شبانگاه و صبحگاهان تسبیح می‌گفتند».

این آیات عظیم آشکارا نشان‌دهنده‌ی آنند که همه‌ی کائنات خداوند را تسبیح می‌گویند، حیوانات خداوند را تسبیح می‌گویند، گیاهان خداوند را تسبیح می‌گویند، جمادات خداوند را تسبیح می‌گویند، و هر آنچه را که خداوند آفریده به طور قطع او را تسبیح گفته و می‌ستاید، هر چند ما تسبیحش را درک نکنیم، و این تسبیح، تسبیحی حقیقی است که از زبان گفتاری این کائنات صادر می‌شود و آن چنان که برخی ادعا می‌کنند به زبان حال نیست. خداوند عزوجل ادراکی به هر کدام از این آفریده‌ها داده که با آن خداوند را تسبیح می‌گویند که خدا خود آن را می‌داند و ما چیزی از آن را درک نمی‌کنیم، چنانکه خداوند سبحان می‌فرماید:

﴿وَإِن مِّن شَیۡءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمۡدِهِۦ وَلَٰکِن لَّا تَفۡقَهُونَ تَسۡبِیحَهُمۡۚ               [الإسراء: 44].

«و هیچ چیز نیست مگر آن که با حمدِ او تسبیح می‌گویند ولی شما تسبیح آنان را درنمی‌یابید».

امام ابومنصور أزهری/ در کتابش تهذیب اللغة می‌گوید: «از جمله آنچه تو را راهنمایی می‌کند که تسبیح این مخلوقات، تسبیحی است برای عبادت، این سخن خداوند متعال خطاب به کوه‌ها است که می‌فرماید:

﴿یَٰجِبَالُ أَوِّبِی مَعَهُۥ وَٱلطَّیۡرَۖ                                                                   [سبأ: 10].

«ای کوه‌ها و ای پرندگان با او [در تسبیح و تقدیس خدا] هم آواز شوید».

معنی أَوِّبِی یعنی ای کوه‌ها تمامی روز تا شب با داود، خدا را تسبیح گویید، و به طور قطع مفهوم دستور خدا به کوه‌ها برای تسبیح‌گویی به این منظور بوده که او را عبادت کنند و همچنین است سخن خداوند که می‌فرماید:

﴿أَلَمۡ تَرَ أَنَّ ٱللَّهَ یَسۡجُدُۤ لَهُۥۤ مَن فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَن فِی ٱلۡأَرۡضِ وَٱلشَّمۡسُ وَٱلۡقَمَرُ وَٱلنُّجُومُ وَٱلۡجِبَالُ وَٱلشَّجَرُ وَٱلدَّوَآبُّ وَکَثِیرٞ مِّنَ ٱلنَّاسِۖ                                                                                                        [الحج: 18].

«آیا نیندیشیده‌ای خداوند است که هر کس در آسمان‌ها و هر کس در زمین است و خورشید و ماه و ستارگان و کوه‌ها و درختان و چهارپایان و بسیاری از مردم برای او سجده می‌کنند».

سجده‌ی این مخلوقات عبادتی از سوی آنها برای خالق‌شان است. ما این سجده‌ی آنها را درک نمی‌کنیم همانطور که تسبیح آنان را درک نمی‌کنیم، و همچنین است سخن خداوند که می‌فرماید:

﴿وَإِنَّ مِنۡهَا لَمَا یَشَّقَّقُ فَیَخۡرُجُ مِنۡهُ ٱلۡمَآءُۚ وَإِنَّ مِنۡهَا لَمَا یَهۡبِطُ مِنۡ خَشۡیَةِ ٱللَّهِۗ

                                                                                                                                          [البقرة: 74].

«و به راستی برخی از سنگهاست که از آن جویباران میجوشند. و [برخی] از آنهاست که میشکافد، و از آن آب بیرون میزند. و [برخی] از آنهاست که از بیم خدا [از بلندی] فرو میافتد».

بی‌شک خداوند می‌داند که این سنگ از ترس او سقوط کرده اما ما را از آن مطّلع نکرده لذا ما به آنچه خداوند به گوش‌مان رسانده ایمان داریم و مدعی نیستیم که از انجام آن کار یا چگونگی‌اش که در [حدّ] فهم ما نیست، اطلاعی داریم»[1].

این سخن أزهری سخنی عظیم و بیانی نیکوست.

امام نووی/ پس از آنکه به آنچه درباره‌ی مقصود از تسبیح گفته‌اند اشاره می‌کند، می‌گوید: «و صحیح آن است که این تسبیح، تسبیحی حقیقی است و خداوند به مقتضای این مخلوقات در آنها قدرت تشخیص قرار داده است»[2].

بی‌شک این سخن، همان سخن حق در این مسئله است. رشته‌ی کارها در دست خداوند است و او بر هر چیزی توانا است، و این خداوند سبحان است که همه چیز را به سخن درمی‌آورد[3]. موضوعی او را تحت تأثیر قرار نمی‌دهد، و چیزی نه در زمین و نه در آسمان او را درمانده نمی‌سازد، و چون چیزی را اراده کند، فرمانش جز این نیست که گوید: باش و می‌شود.

اما سخن آن که می‌گوید: این تسبیح، حقیقی نیست بلکه تنها تسبیحی به زبان حال است، سخنی عاری از حقیقت، و دور از صحّت است که دلیلی آن را پشتیبانی نمی‌کند بلکه دلایلی صریح در عدم درستی آن وجود دارد.

این موضوع عجیب‌تر از تسبیح سنگریزه در دست رسول الله r، و یا عجیب‌تر از تسبیح غذا در حالی که آن را می‌خورد نیست، و گاه صحابه y این تسبیح را شنیده‌اند.

امام بخاری در صحیحش از عبدالله بن مسعود t روایت کرده که گفت: «ما نشانهها را باعث خیر و برکت میدانستیم ولی شما آنها را وسیلهی ترساندن میدانید. در سفری، همراه رسول الله r بودیم. آب، کم بود. رسول خدا r فرمود: «باقیماندهی آب را بیاورید». ظرفی آوردند که کمی آب در آن وجود داشت. آن حضرت r دستش را در آن ظرف نهاد و گفت: «به سوی پاک کنندهی مبارک (آب) بشتابید و برکت آن از جانب خدا است». راوی میگوید: همانا دیدم که آب از میان انگشتان رسول خدا r فواره میزند. همچنین ما صدای تسبیح گفتن غذایی را که خورده میشد، میشنیدیم»[4].

بار خدایا چه بزرگ است نشانه‌ای که بیانگر کمال فرستنده (خدای سبحان) و صدق فرستاده شده (رسول اکرم r) است.

طبرانی در معجم الأوسط، و ابو نعیم در دلائل النبوة از ابوذر t نقل کرده‌اند که گفت: من در حلقه‌ای که بر گرد پیامبر r بودیم شاهد بودم که در دست ایشان سنگریزه بود و این سنگریزه‌ها در دستش تسبیح گفتند. ابوبکر و عمر و عثمان و علی y در میان ما بودند، هر کس که در آن جمع بود تسبیح سنگریزه‌ها را شنید. سپس پیامبر r آن سنگریزه‌ها را به ابوبکرt داد این سنگریزه‌ها در دست ابوبکر [نیز] تسبیح گفتند، هر آن که در جمع بود تسبیح آنها را شنید. سپس آنان را به پیامبر r داد در دستان او تسبیح گفتند، سپس پیامبر r آن سنگریزه‌ها را به دست عمر t داد؛ سنگریزه‌ها در دستان او تسبیح گفتند، و هر آن که در آن جمع بود تسبیح آنها را شنید. سپس پیامبر r آنها را به دست عثمان بن عفّان t داد آنها در دستان او تسبیح گفتند، سپس آنها را به دست ما داد در دستان هیچ کدام از ما تسبیح نگفتند»[5].

بی‌شک تسبیح گفتن سنگریزه و غذا شگفت‌انگیزتر و رساتر از تسبیح کوه‌هاست. به همین خاطر به طور قطع معجزه‌ی پیامبرمان محمد مصطفی r در این مورد رساتر و پرمعناتر از معجزه‌ی پیامبر خدا داود u در همنوایی کوه‌ها با او به هنگام تسبیح گفتنش است.

حافظ ابن کثیر/ می‌گوید: «اما در خصوص تسبیح پرندگان به همراه تسبیح داود u باید گفت که تسبیح گفتن کوه‌های سخت و محکم از این هم شگفت‌آورتر است. و پیش‌تر در حدیث بیان شد که سنگریزه در دست رسول الله r تسبیح گفته است. ابن حامد می‌گوید: این حدیثی معروف و مشهور است، و سنگ‌ها و درختان و کلوخ‌ها بر ایشان r سلام کرده و درود فرستاده‌اند.

و در صحیح بخاری به نقل از ابن مسعود آمده که: «ما صدای تسبیح گفتن غذایی را که پیامبر r می‌خورد، می‌شنیدیم». و دست گوسفندی که مسموم بود [و به پیامبر r داده بودند تا آن را بخورد] با ایشان سخن گفت، و به ایشان خبر داد که به آن سم زده‌اند، و هم چنان که پیشتر به صورت مبسوط بیان شد حیوانات اهلی و وحشی و هم چنین جمادات، به نبوت او شهادت داده‌اند، و بی‌شک تسبیح گفتن سنگریزه‌ی سخت و محکم که هیچ فرو رفتگی‌ای در آن نیست شگفت‌تر از تسبیح گفتن کوه‌هایی است که دارای کش و قوس و غارهایی هستند، زیرا کوه‌ها و چیزهایی که شبیه آنهایند غالباً صداهای بلند را بازتاب می‌دهند، هم چنان که عبدالله بن زبیر در حالی که امیر مدینه بود و در حرم شریف خطبه می‌خواند کوه‌های ابوقیس و زَرُود -بدون تسبیح گفتن- صدای او را تکرار می‌کردند. بی‌شک چنین کاری از معجزات داود u است. با این حال تسبیح سنگریزه در دست رسول الله r و ابوبکر و عمر و عثمان y کاری عجیب‌تر و شگفت‌تر است»[6].

شاهد در همه‌ی اینها، این است که کائنات خداوند را تسبیح می‌کنند آن هم تسبیحی حقیقی که مردم آن را نشنیده و درک نمی‌کنند اما گاه خدا اراده کرده و این صدا را به گوش برخی از بندگانش که خود می‌خواهد می‌رساند هم چنان که در نصوص پیشین نمونه‌هایی بیان شد.

بی‌شک در این مطلب پند و اندرزی بس بزرگ و عبرتی عظیم برای مردم نهفته است. در حال این کوه‌ها بیندیشید؛ کوه‌هایی که سنگ‌هایی سخت و صخره‌هایی سفت‌اند، چگونه تسبیح و حمد پروردگارشان را به جای آورده در برابرش فروتن‌اند و سجده می‌برند و ترس او را دارند و از این ترس فرو می‌ریزند؟ چگونه این کوه‌ها با وجود بزرگی و قدرت و سختی‌شان از پروردگار و به وجود آورنده‌ و خالق‌شان می‌ترسند و امانتی را که به آنان عرضه شد بر نداشتند و از حمل آن ترسیدند.

ابن قیم/ به هنگام سخن گفتن درباره‌ی این موضوع مهم می‌گوید:

«پاک و منزه است کسی که رحمتش را به هر کس و هر چه از کوه‌ها و آدمیان که بخواهد اختصاص می‌دهد ... این کوه‌ها به طور قطع می‌دانند که موعدی دارند و روزی متلاشی و پراکنده می‌گردند و از ترس و وحشت او همچون پشم رنگ شده می‌گردند. در نتیجه کوه‌ها از هول و هراس این وعده‌گاه نگران و دلواپسند و چشم به راه آن هستند ... این حال کوه‌هاست؛ کوهی که سنگی سخت و محکم است، و این نرمی و ترس و خرد شدن آن است، آن هم از ترس جلال و عظمت پروردگار. خالق و آفریننده‌ی آن درباره‌ی این کوه‌ها خبر داده که اگر سخنش را بر آن فرو فرستد بی‌شک فرمانبردار گشته و از بیمِ خدا خاکسار و از هم پاشیده می‌شود. پس شگفت است حال تکه گوشتی که سخت‌تر و غیرقابل انعطاف‌تر از این کوه‌هاست؛ می‌شنود که آیات خدا بر او خوانده می‌شود و پروردگار به یادش آورده می‌شود اما دلش نرم نشده و تحت تأثیر قرار نمی‌گیرد و توبه نمی‌کند ...»[7].

از خداوند که قدرتش عظیم است و نامش پر خیر و برکت خواهانیم که قلبهایمان را به واسطهی ایمان زنده گرداند و به ذکر کریم رحمان آبادانش گرداند، از او خواهانیم که از شرّ شیطان رانده شده مصون‌مان دارد، بی‌شک او یاور و یاری‌رسان چنین کاری و توانای بر انجام آن است.




[1]- تهذیب اللغة (4/340)

[2]- شرح صحیح مسلم (15/26).

[3]- اشاره به آیه 21 سوره فصّلت. م.

[4]- صحیح بخاری (شماره: 3579).

[5]- المعجم الأوسط (شماره: 1244)، و دلائل النبوه اثر بیهقی (2/555)، و بنگر به: دلائل النبوه اثر ابوالقاسم التیمی (1/404 و ما بعد آن) ـ با تحقیق: شیخ مساعد الراشد ـ عنوانش: «فصل فی تسبیح الحصی فی یده r».

[6]- البدایة و النهایة (6/286).

[7]- مفتاح دارالسعادة (2/89).

38- برخی از فضائل تسبیح در احادیث

38- برخی از فضائل تسبیح در احادیث

در آنچه گذشت به بیان فضیلت تسبیح و پاداش فراوان آن پرداختم و این که تسبیح از برترین اذکار مأثوره و از سودمندترین عبادات مقرر شده است. همچنین از ارجمندترین طاعاتی است که خداوند انجامش را از سوی بنده دوست دارد. پیشتر تعدادی از نصوص قرآن کریم که تأیید و نشانی بر این موضوع است را نقل کردم.

اینجا نیز به جا است که از برخی نصوص سنت در خصوص فضیلت تسبیح که بیانگر جایگاه عظیم و منزلت والای آن است مطلع شویم. زیرا سنّت نبوی سرشار از نصوصی است که به جایگاه والا و منزلت شریف و پاداش فراوانی که به اهل آن تعلق می‌گیرد اشاره دارد. همچنین بیانگر پاداش‌های ارجمند و الطاف عظیم و عطایای انبوهی است که خداوند برای تسبیح‌کنندگان آماده ساخته است.

این نصوص از جهات بسیاری بر این مطلب دلالت دارند:

از جمله این که پیامبر r خبر داده که گفتن «سبحان الله» برترین سخن و محبوب‌ترین آنها نزد خداست. پیشتر این سخن پیامبر r را بیان کردیم که می‌فرماید: «محبوب‌ترین سخن نزد خداوند چهار سخن است: «سُبْحانَ اللهِ، وَالْحَمْدُللهِ، وَلا إِلهَ إِلاَّ اللهُ، وَاللهُ أکْبَرُ»[1].

در صحیح مسلم به نقل از ابوذر آمده که از رسول الله r پرسیده شد: کدام سخن برتر از دیگر سخن‌ها است؟ پیامبر r فرمود: «آنچه را خداوند برای فرشتگانش -یا بندگانش- برگزیده: سُبْحانَ اللهِ، وَبحَمْدِهِ»[2].

این حدیث با لفظی دیگر و باز به نقل از ابوذر آمده که رسول الله r فرمودند: «آیا به تو خبر ندهم که محبوب‌ترین کلام نزد خداوند چیست؟ [ابوذر گوید] من گفتم: یا رسول الله r! به من خبر دهید که محبوب‌ترین سخن نزد خداوند چیست؟ پیامبر r فرمود: محبو‌ب‌ترین سخن نزد خداوند «سُبْحَانَ اللهِ وَبِحَمْدِهِ» است»[3]. این حدیث گواهی بر جایگاه عظیم این سخن نزد خداوند است.

از دیگر فضائل تسبیح این است که پیامبر r درباره‌ی آن خبر داده که هر کس روزی صد بار «سُبْحَانَ اللهِ وَبِحَمْدِهِ» بگوید گناهانش بخشیده می‌شود هر چند که بسیار زیاد باشد. در صحیحین در حدیثی به نقل از ابوهریرهt آمده که پیامبر r فرمودند: «کسی که روزی صد بار بگوید: «سُبْحانَ اللهِ وَبِحَمْدِهِ» (الله را از هر عیب و نقصی پاک می‌دانم و او را ستایش می‌کنم)، تمام گناهان او بخشیده می‌شود هر چند به اندازه‌ی کف روی دریا باشد»[4].

همچنین از پیامبر r به اثبات رسیده که هر کس این جمله را بامدادان صد بار و شامگاهان صد بار بگوید در روز قیامت کسی کار نیکی بهتر از آن نمی‌آورد، مگر کسی که همچون او و یا بیشتر از آن گفته باشد.

امام مسلم در صحیحش در حدیثی از ابو هریره t نقل کرده که گفت: پیامبر r فرمودند: «هر کس (همیشه) هنگام صبح و غروب صد بار بگوید: «سُبْحانَ اللهِ وَبِحَمْدِهِ»، هیچ کس در قیامت عملی با ارزش‌تر از عمل او نمی‌آورد جز کسی که مانند او یا بیشتر گفته باشد».

همچنین از پیامبر r به اثبات رسیده که هر کس روزی صد بار این جمله را بگوید هزار حسنه برای او نوشته می‌شود و یا هزار گناه از او پاک می‌شود، و این حسنه ده برابر گفتن آن جمله است. امام مسلم در صحیحش از سعد بن ابی وقاص t روایت کرده که گفت: ما در خدمت پیامبر r بودیم که فرمودند: «آیا یکی از شما از این که هر روز هزار حسنه کسب کند، ناتوان است؟!» شخصی از هم‌نشینان ایشان از پیامبر r پرسید: چگونه هزار حسنه کسب کند؟ فرمودند: «صد مرتبه سُبْحانَ الله بگوید، هزار حسنه برای او نوشته می‌شود یا هزار گناه از او محو می‌گردد.»

از دیگر مواردی که در بیان فضیلت تسبیح آمده خبر پیامبر r در خصوص سنگینی تسبیح در ترازوی روز قیامت است، هر چند انجام این کار در دنیا عملی آسان است. در صحیحین از ابو هریرهt روایت شده که رسول الله r فرمودند: «کَلِمَتانِ خَفِیفَتانِ عَلَی اللِّسانِ، ثَقِیلَتَانِ فِی الْمِیزانِ، حَبِیبَتَانِ إِلَی الرَّحْمنِ، سُبْحَانَ اللهِ الْعَظِیمِ، سُبْحَانَ اللهِ وَبِحَمْدِهِ». «دو کلمه هست که بر زبان آسان و ساده هستند ولی در ترازوی خیر بسیار سنگین می‌باشند و در پیشگاه خداوند رحمان محبوب هستند. این است آن دو کلمه: «سُبْحانَ اللهِ وَبِحَمْدِهِ سُبْحانَ اللهِ العَظیم» هستند» (خدا را از هر نقص و عیبی مبّرا می‌دانم و او را ستایش می‌نمایم، خداوند بزرگ را از هر نقصی مبرّا می‌دانم)[5].

«کلمتان» که پیامبر r در این حدیث می‌فرماید، خبر مقدم است که مبتدای آن «سبحان الله وبحمده سبحان الله العظیم» است. یکی از علما می‌گوید: «در تقدیم خبر نکته‌ای وجود دارد و آن برانگیختن شور و شوق در شنونده برای توجه به مبتدا است، و هر چه سخن در توصیف خبر به درازا کشد تقدیم آن زیباتر است زیرا کثرت توصیف‌های زیبا، شور و شوق را در شنونده افزایش می‌دهد»[6] «کلمتان» در این حدیث با سه وصف بزرگ و زیبا توصیف شده که عبارتند از: بر زبان سبک هستند، در ترازوی اعمال سنگینند، و و نزد [پروردگار] رحمان محبوبند.

در اینجا مخصوصاً از لفظ «رحمن» نام برده شده زیرا هدف از این حدیث بیان وسعت و گستردگی رحمت خداوند متعال بر بندگانش است تا آنجا که بر این کار ساده و سبک اجر و ثواب عظیم و فراوان می‌دهد، چه آسان است بر زبان آوردن این دو جمله، و چه بزرگ است اجر و پاداش آن نزد بخشنده‌ی واسع الرحمه. این دو جمله در این حدیث به سبک و سنگین توصیف شده‌اند، سبک دربر زبان آوردن و سنگین در ترازو [ی روز قیامت] . این توصیف به خاطر سادگی و سبکی کار و کثرت ثواب آن است. چه گسترده است لطف الهی و چه عظیم است عطای او!

از دیگر فضائل این کلمه‌ی عظیم حدیثی است که ترمذی و ابن حبّان و حاکم و دیگران از ابو زبیر از جابر t روایت کرده‌اند که پیامبر r فرمودند: «هر کس بگوید: «سُبْحانَ اللهِ العَظیمِ وَبِحَمْدِهِ»، برای او نخلی در بهشت کاشته می‌شود»[7].

این حدیث دو شاهد دارد:

1-    حدیثی که به صورت موقوف از عبدالله بن عمرو بن العاصب روایت شده و ابن ابی شیبه در مصَنّف خود آن را نقل کرده است[8].

2-    حدیثی که امام احمد در مسند به صورت مرفوع به نقل از معاذ بن سهل بیان کرده است.

از دیگر فضائل این کلمه حدیثی است که طبرانی و حاکم از نافع بن جُبیر بن مطعم از پدرش نقل کرده که رسول الله r فرمودند: «هر کس که بگوید: «سُبْحانَ اللهِ وَبِحَمْدِهِ، سُبْحانَکَ ٱلَّهُمَّ وَبَحَمْدِکَ، أَشْهَدُ أنْ لا إِلهَ إِلاّ أَنْتَ، أَسْتَغْفِرُکَ وَأَتُوبُ إِلَیْکَ» (خدا را از هر عیب و نقصی پاک می‌دانم و او را ستایش می‌کنم. خدایا‍! پاکی و حمد و سپاس تو را به جای می‌آورم. شهادت می‌دهم که جز تو خدایی نیست. از تو طلب بخشش می‌کنم و به سویت برمی‌گردم). اگر آن را در مجلس ذکری بگوید هم چون مُهری است که [برای تایید] آن کوبیده می‌شود و هر کس آن را در مجلسی که سخنان بیهوده در آن گفته شده بگوید، کفاره‌ی خطاهایش خواهد بود».

حاکم می‌گوید: «این حدیث بر اساس شرط مسلم صحیح است اما آن را تخریج نکرده است» و ذهبی با او موافقت نموده و علاّمه آلبانی آن را صحیح دانسته است[9].

ترمذی و ابن حبان و حاکم از ابو هریره t روایت کرده‌اند که پیامبر r فرمودند: «هر کس در مجلسی بنشیند و سخنان بی‌معنی و سر و صدای بی‌مورد و شوخی و خنده‌ی او در آن مجلس زیاد شود، پیش از آن که از آن مجلس برخیزد، بگوید: «سُبحانکَ اَلهُمَّ وَبِحَمدِکَ، أَشهَدُ اَن لا إله إلَّا اَنتَ، أستَغفِرکَ وأتُوبُ إلَیکَ» (خدایا! پاک و منزه تویی و به سپاس و ستایش تو می‌پردازم، شهادت می‌دهم که جز تو خدایی نیست، از تو آمرزش می‌طلبم و به درگاه تو توبه می‌نمایم) تمام اشتباهاتی که در آن مجلس از او سر زده، بخشیده می‌شود»[10].

اینها تعدادی از احادیث نقل شده دربارهی تسبیح بود که بیانگر فضیلت و ثواب عظیم آن نزد خداوند است. در بیشتر این احادیث حمد خداوند همراه تسبیح آمده و این بدان خاطر است که تسبیح همان منزه و مبرّا دانستن خداوند از هر عیب و نقصی است، والحمد لله گفتن به معنی اثبات همهی ستایشها برای خداوند است، و اثبات کاملتر از نفی است؛ به همین خاطر تسبیح به تنهایی بیان نشده بلکه به همراه کلمهای که بیانگر اثبات کمال است آمده است. گاه تسبیح با حمد همراه شده چنانکه در این نصوص آمده، و گاه با اسمی از اسماء که بیانگر عظمت و جلال خداوند است همراه گشته است، مانند این جمله: «سبحان الله العظیم»، و یا این جمله: «سبحان ربّی الأعلی» و جملاتی شبیه اینها[11].

پاک و مبرّا دانستن [خداوند، به تنهایی] مدح [او] به شمار نمی‌آید مگر این که مفهومی اثبات‌کننده نیز در بر داشته باشد و به همین خاطر هنگامی که خداوند تبارک و تعالی خود را از آنچه سزاوار او نیست -و دشمنان رسولان، خدا را بدان توصیف می‌کنند- پاک و مبرّا می‌کند، به دنبالش بر رسولان سلام می‌فرستد؛ رسولانی که صفات کمال و جلال را به گونه‌ای که شایسته و سزاوار مقام پروردگار است برای او اثبات می‌کنند، آنجا که خداوند می‌فرماید:

﴿سُبۡحَٰنَ رَبِّکَ رَبِّ ٱلۡعِزَّةِ عَمَّا یَصِفُونَ ١٨٠ وَسَلَٰمٌ عَلَى ٱلۡمُرۡسَلِینَ ١٨١ وَٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ ١٨٢           [الصافات: 180-182].

«پاک و منزّه است پروردگارت، پروردگارِ شکوهمند، از آنچه [کافران] وصف (۱۸۰) می‌کنند و سلام بر رسولان (۱۸۱) و ستایش خدای راست، پروردگارِ جهانیان».

در این آیه خداوند پس از آن که خود را پاک و منزه [از هر عیب و نقصی] معرفی می‌کند خود را نیز می‌ستاید و این بدان خاطر است که بیان حمد و ستایش در بردارنده‌ی اثبات صفات کمال، و بیان تسبیح در بردارنده پاک و مبرّا بودن خداوند از هر عیب و نقصی است، در این آیه پاک بودن از عیب با [بیان] تسبیح و اثبات کمال با [بیان] حمد گرد هم آمده‌اند، و این مفهوم در قرآن و سنت بسیار نقل شده است، تسبیح و حمد دو اصل عظیم و دو پایه‌ی محکم و استوارند که روش صحیح و معتبر در توحید اسماء و صفات بر آنها بر پا می‌گردند. و توفیق تنها در دست الله است.




[1]- صحیح مسلم (شماره: 2137).

[2]- صحیح مسلم (شماره: 2731).

[3]- صحیح مسلم (شماره: 2731).

[4]- صحیح بخاری (شماره: 6405)، و صحیح مسلم (شماره: 2691). همچنین لؤلؤ و المرجان حدیث 1725.

[5]- صحیح بخاری (شماره: 6406) و صحیح مسلم (شماره: 2694)، همچنین لؤلؤ و المرجان حدیث 1727.

[6]- فتح الباری اثر ابن حجر (13/540).

[7]- سنن ترمذی (شماره: 3464)، و صحیح ابن حبان (شماره: 827، 826)، و مستدرک حاکم (1/501)، و علامه آلبانی در السلسلةالصحیحة (شماره: 64) آن را صحیح دانسته است.

[8]- المصنف (6/56).

[9]- المعجم الکبیر (شماره: 1586)، و المستدرک (1/537)، و السلسلة الصحیحة (شماره: 81).

[10]- سنن ترمذی (شماره: 3433)، و صحیح ابن حبان (شماره: 594)، و المستدرک (1/536)، و علامه آلبانی در صحیح الجامع (شماره: 6192) آن را صحیح دانسته است.

[11]- بنگر به: جامع العلوم و الحکم اثر ابن رجب (ص: 204).