اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

وحی به سوی موسی و هارون علیهما السلام

وحی به سوی موسی و هارون علیهما السلام

﴿وَأَوۡحَیۡنَآ إِلَىٰ مُوسَىٰٓ أَنۡ أَلۡقِ عَصَاکَۖ فَإِذَا هِیَ تَلۡقَفُ مَا یَأۡفِکُونَ١١٧ [الأعراف: 117]

﴿ ...وَأَوۡحَیۡنَآ إِلَىٰ مُوسَىٰٓ إِذِ ٱسۡتَسۡقَىٰهُ قَوۡمُهُۥٓ أَنِ ٱضۡرِب بِّعَصَاکَ ٱلۡحَجَرَۖ فَٱنۢبَجَسَتۡ مِنۡهُ ٱثۡنَتَا عَشۡرَةَ عَیۡنٗاۖ... [الأعراف: 160]

﴿وَأَوۡحَیۡنَآ إِلَىٰ مُوسَىٰ وَأَخِیهِ أَن تَبَوَّءَا لِقَوۡمِکُمَا بِمِصۡرَ بُیُوتٗا وَٱجۡعَلُواْ بُیُوتَکُمۡ قِبۡلَةٗ وَأَقِیمُواْ ٱلصَّلَوٰةَۗ وَبَشِّرِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ٨٧ [یونس: 87]

﴿وَأَنَا ٱخۡتَرۡتُکَ فَٱسۡتَمِعۡ لِمَا یُوحَىٰٓ١٣ إِنَّنِیٓ أَنَا ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنَا۠ فَٱعۡبُدۡنِی وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ لِذِکۡرِیٓ١٤ [طه: 13-14]

﴿وَلَقَدۡ أَوۡحَیۡنَآ إِلَىٰ مُوسَىٰٓ أَنۡ أَسۡرِ بِعِبَادِی فَٱضۡرِبۡ لَهُمۡ طَرِیقٗا فِی ٱلۡبَحۡرِ یَبَسٗا لَّا تَخَٰفُ دَرَکٗا وَلَا تَخۡشَىٰ٧٧ [طه: 77]

﴿وَأَوۡحَیۡنَآ إِلَىٰ مُوسَىٰٓ أَنۡ أَسۡرِ بِعِبَادِیٓ إِنَّکُم مُّتَّبَعُونَ٥٢ [الشعراء: 52]

﴿فَأَوۡحَیۡنَآ إِلَىٰ مُوسَىٰٓ أَنِ ٱضۡرِب بِّعَصَاکَ ٱلۡبَحۡرَۖ فَٱنفَلَقَ فَکَانَ کُلُّ فِرۡقٖ کَٱلطَّوۡدِ ٱلۡعَظِیمِ٦٣ [الشعراء: 63]

وحی به سوی نوح÷

وحی به سوی نوح÷

﴿وَأُوحِیَ إِلَىٰ نُوحٍ أَنَّهُۥ لَن یُؤۡمِنَ مِن قَوۡمِکَ إِلَّا مَن قَدۡ ءَامَنَ فَلَا تَبۡتَئِسۡ بِمَا کَانُواْ یَفۡعَلُونَ٣٦ وَٱصۡنَعِ ٱلۡفُلۡکَ بِأَعۡیُنِنَا وَوَحۡیِنَا وَلَا تُخَٰطِبۡنِی فِی ٱلَّذِینَ ظَلَمُوٓاْ إِنَّهُم مُّغۡرَقُونَ٣٧ [هود: 36-37]

«فرق رسول با نبیّ»

«فرق رسول با نبیّ»

برخی از علماء گفته‌اند: «رسول»: مردی است که خداوند فرمان و حکم را به او وحی کرده است و او را به سوی مردم فرستاده تا احکام را به آن‌ها ابلاغ کند؛ و «نبی»: مردی است که خداوند فرمان و حکمی را به او وحی کرده است که یا او را مأمور به تبلیغ آن کرده و یا نکرده است. پس با این تعریف، «نبی» اعم از «رسول» است، زیرا هر رسول، نبی است، مانند: حضرت محمد، موسی، عیسی و غیر آن‌ها، اما هر «نبی» رسول نیست، به دلیل آیه‌ی 52 سوره‌ی حج ﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِکَ مِن رَّسُولٖ وَلَا نَبِیٍّ، چون عطف «نبی» بر «رسول» اقتضای مغایرت آن دو را دارد، بنابراین بین آن‌ها عموم و خصوص مطلق است؛ از این رو هر رسولی نبی است، اما هر نبی، رسول نیست.

و برخی گفته‌اند: «رسول»: پیغمبری است که شرع جدید و برنامه‌ی ویژه‌ای را با خود بیاورد. و «نبی»: پیغمبری است که شرع جدید و برنامه‌ی ویژه‌ای را با خود نیاورد، بلکه تنها عهده‌دار تبلیغ و تقریر شرع و برنامه‌ی پیامبران پیشین باشد، مانند: انبیای بنی اسرائیل که در فاصله‌ی بین موسی÷ و عیسی÷ زیسته‌اند.

و برخی نیز در فرق این دو گفته‌اند: «رسول»: کسی است که با ارسال جبرئیل به سوی او به طور آشکار، و گفت و گوی شفاهی، و رویارویی جبرئیل با او، به سوی خلق فرستاده شده است، اما «نبی»: کسی است که فرستادی وحی به سوی وی، یا از طریق الهام است، و یا در هنگام خواب و رؤیایش. «والله اعلم بالصواب».

وحی به فرستادگان و پیامبران الهی

وحی به فرستادگان و پیامبران الهی

﴿إِنَّآ أَوۡحَیۡنَآ إِلَیۡکَ کَمَآ أَوۡحَیۡنَآ إِلَىٰ نُوحٖ وَٱلنَّبِیِّ‍ۧنَ مِنۢ بَعۡدِهِۦۚ وَأَوۡحَیۡنَآ إِلَىٰٓ إِبۡرَٰهِیمَ وَإِسۡمَٰعِیلَ وَإِسۡحَٰقَ وَیَعۡقُوبَ وَٱلۡأَسۡبَاطِ وَعِیسَىٰ وَأَیُّوبَ وَیُونُسَ وَهَٰرُونَ وَسُلَیۡمَٰنَۚ وَءَاتَیۡنَا دَاوُۥدَ زَبُورٗا١٦٣ [النساء: 163]

﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا قَبۡلَکَ إِلَّا رِجَالٗا نُّوحِیٓ إِلَیۡهِمۡۖ فَسۡ‍َٔلُوٓاْ أَهۡلَ ٱلذِّکۡرِ إِن کُنتُمۡ لَا تَعۡلَمُونَ٧ [الأنبیاء: 7]

﴿وَمَآ أَرۡسَلۡنَا مِن قَبۡلِکَ مِن رَّسُولٍ إِلَّا نُوحِیٓ إِلَیۡهِ أَنَّهُۥ لَآ إِلَٰهَ إِلَّآ أَنَا۠ فَٱعۡبُدُونِ٢٥ [الأنبیاء: 25]

﴿وَجَعَلۡنَٰهُمۡ أَئِمَّةٗ یَهۡدُونَ بِأَمۡرِنَا وَأَوۡحَیۡنَآ إِلَیۡهِمۡ فِعۡلَ ٱلۡخَیۡرَٰتِ وَإِقَامَ ٱلصَّلَوٰةِ وَإِیتَآءَ ٱلزَّکَوٰةِۖ وَکَانُواْ لَنَا عَٰبِدِینَ٧٣ [الأنبیاء: 73]

﴿وَلَقَدۡ أُوحِیَ إِلَیۡکَ وَإِلَى ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِکَ لَئِنۡ أَشۡرَکۡتَ لَیَحۡبَطَنَّ عَمَلُکَ وَلَتَکُونَنَّ مِنَ ٱلۡخَٰسِرِینَ٦٥ [الزمر: 65]

﴿کَذَٰلِکَ یُوحِیٓ إِلَیۡکَ وَإِلَى ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِکَ ٱللَّهُ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ٣ [الشورى: 3]

﴿شَرَعَ لَکُم مِّنَ ٱلدِّینِ مَا وَصَّىٰ بِهِۦ نُوحٗا وَٱلَّذِیٓ أَوۡحَیۡنَآ إِلَیۡکَ وَمَا وَصَّیۡنَا بِهِۦٓ إِبۡرَٰهِیمَ وَمُوسَىٰ وَعِیسَىٰٓۖ أَنۡ أَقِیمُواْ ٱلدِّینَ وَلَا تَتَفَرَّقُواْ فِیهِۚ... [الشورى: 13]

﴿وَمَا کَانَ لِبَشَرٍ أَن یُکَلِّمَهُ ٱللَّهُ إِلَّا وَحۡیًا أَوۡ مِن وَرَآیِٕ حِجَابٍ أَوۡ یُرۡسِلَ رَسُولٗا فَیُوحِیَ بِإِذۡنِهِۦ مَا یَشَآءُۚ إِنَّهُۥ عَلِیٌّ حَکِیمٞ٥١ [الشورى: 51]

***

توضیح موضوع: خداوند انسان را آفرید و با اعطای نیروی گفتار، پندار، نوشتار، اراده و اختیار، و عقل و خرد، او را بر دیگر مخلوقات گرامی و عزیز داشت. و در مقابل عقلی که خداوند به انسان ارزانی داشته است، تکلیف و امتحان را در این دنیا بر عهده‌ی او نهاده است، و لازم است که این انسان مکلّف، برای تنظیم زندگیِ دنیوی خود، و برای اجرای آنچه که وسیله‌ی موفقیتِ او در آخرت است - اموری را که بدان مکلف شده است - بشناسد، و این وسیله بر دو نوع تقسیم می‌شود:

نوع اول: آن است که عقل و حواس پنج‌گانه، به تنهایی قادر به شناخت آن است. مانند: ایمان به وجود آفریننده و یکتایی و قدرت و علم او. و شناخت مفید بودن صدق و راستگویی، و مضرّ بودن دروغ، و ایمان به وجود قیامت برای دادن پاداش نیکوکار به سبب نیکی‌اش، و کیفر بدکار به سبب بدی‌اش.

و نوع دوم: آن است که عقل و حواس پنج‌گانه به تنهایی قادر به شناخت آن نیست، مانند: اوقات و تعداد رکعات نماز، و وجود و ویژگی‌های بهشت و دوزخ، و تنظیم برخی از معاملات دنیوی و روابط صحیح خانوادگی، اجتماعی، فردی، سیاسی، نظامی، فرهنگی، اقتصادی، عبادی، مادی، معنوی، دنیوی و اخروی، بگونه‌ای که مبتنی بر هوا و هوس نباشد، به این خاطر حکمت الهی اقتضاء کرده است که در هر بُرهه از زمان پیامبرانی را بفرستد تا آنچه را از احکام و قوانین نیاز دارند، به وسیله‌ی وحی، برای آنان بیان کنند.

از این رو، وحی وسیله‌ای است که خداوند کلام و پیام خود را با آن به رسول و بنده‌ی برگزیده‌ی خود و توسط او به تمام انسان‌ها، ابلاغ می‌کند.

و واژه‌ی «وحی» کلمه‌ای عربی است که در لغت به معنای «اشاره کردن با تندی و سرعت» می‌باشد.

این کلمه در لغت، بر هر اشاره‌ای، خواه استعمال رمز و کنایه باشد، و خواه درآوردن صدایی نامفهوم باشد، و چه با حرکت درآوردن عضوی، و چه با استعمال تحریر و نقوش باشد، صادق می‌آید، و شامل الهام فطری، الهام غریزی، حرکات رمزی با چشم و ابرو، و تغییر دادن خطوط چهره، و اشاره‌ی رمزی با دست و دیگر اعضای بدن به کار می‌رود؛ و همه‌ی این‌ها در مفهوم لغویِ این کلمه، داخل هستند.

و تعریف «وحی» در اصطلاح شرعی این است: «کلام الله المنزّل علی نبیّ من انبیائه»، کلام خدا که بر پیامبری از پیامبران الهی نازل شود.

و لازم به یادآوری است که بنابر مشهور شدن «وحی» در معنای اصطلاحی خود، استعمال آن برای کسی غیر از پیامبر، درست نیست، به همین دلیل قرآن کریم نیز واژه‌ی «ایحاء» را برای نبی و غیر نبی، به کار برده است، ولی لفظ «وحی» را برای کسی غیر از انبیاء به کار نبرده است.

و «وحی» را می‌توان در تقسیم اولیّه‌ی آن به سه قسم تقسیم کرد:

1- وحی قلبی

که خداوند به طور مستقیم، قلب پیامبر را تحت فرمان خود درآورد و مطلبی را در آن القاء کند. در این قسم، نه فرشته واسطه است و نه حواس پیامبر. این کیفیّت ممکن است هم در بیداری و هم در خواب صورت پذیرد. بنابراین، خواب انبیاء در حکم «وحی» است، مانند خواب حضرت ابراهیم درباره‌ی ذبح فرزندش.

2- کلام الهی

که خداوند به طور مستقیم، با پیامبر سخن می‌گوید. در این قسم فرشته‌ی وحی واسطه نمی‌باشد، بلکه پیامبر آوازی را که متفاوت از آواز مخلوقات، و دارای کیفیتی بسیار عجیب و غریب است، می‌شنود.

3- وحی مَلَکی

که خداوند پیام خود را به وسیله‌ی فرشته به پیامبر می‌فرستد، و فرشته پیام را می‌رساند. و فرشته گاهی دیده نمی‌شود و فقط آوازش شنیده می‌شود، و گاهی در هیأت انسانی پیام می‌آورد، و بسیار به ندرت اتفاق می‌افتد که در شکل اصلی خود به نبیّ دیده شود.