ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
دکتر زویمر (1813-1900م) خاورشناس کانادایی و عصو هیأت مسیحی در کتاب خاور زمین و آداب و رسوم آن مینویسد: «بیتردید، حضرت محمد یکی از بزرگترین رهبران دینی جهان است و دلیل این مدعا، این است که وی اصلاحگری قابل تقدیر و گویندهای توانا و متفکری بزرگ بوده است، از این رو شایسته نیست که ما چیزی را که با این صفات، منافات دارد، به وی نسبت دهیم. قرآنی که او آورده است و همچنین تاریخ قرآن، هردو بر این مدعا گواهی میدهند»([1]).
ژان ژاک روسو([1]) (1712-1778م) نویسنده و فیلسوف مشهور فرانسوی که نظریات سیاسیاش نقش بسزایی در ظهور انقلاب فرانسه داشت، دربارهی پیامبر اسلام چنین گفته است: «ای محمد! ای آورندهی قرآن! کجایی؟ بیا و دست مرا بگیر و به باغ و صحرا و چمن و به هرجایی که میخواهی ببر! تو اگر ما را میان دریای بلا ببری، خواهیم آمد؛ زیرا تو حیات و زندگی بسی دانایی»([2]).
لورد هیدلی از شخصیت ایدهآل پیامبر چنین به میان میآورد: «پیامبر عرب دارای اخلاقی نیرومند و محکم است و شخصیتی است که در تمامی مراحل زندگیاش مهیا و برگزیده شده است و در آن هیچگونه کاستیای وجود ندارد. و از آن جا که ما به نمونه و سرمشق کاملی نیاز داریم که تمام احتیاجاتمان را برآورده سازد، براین اساس، شخصیت پیامبر مقدس اسلام گزینهی مناسبی برای رفع این نیاز است. وی آیینهای است که خرد و اندیشهی بالنده، جوانمردی، بزرگمنشی، شجاعت، اقدام، شکیبایی، بردباری، آرامش، گذشت، فروتنی، حیا و تمام اخلاق اساسی و بنیادیِ سازندهی شخصیت انسان در بالاترین شکل را به ما منعکس میکند. ما همهی این صفات را با رنگهای روشن در شخصیت [ایدهآل] پیامبر اسلام ج مییابیم»([1]).
دکتر واکستون کوستا دانشمند نامی ایتالیایی مینویسد: «[حضرت] محمد اعلان میکرد که فرستادهی خداست و مأمور است که دین پاک ابراهیم – که مردم به بوتهی فراموشیاش سپردهاند – را اصلاح کند. او پرستش خدای یگانه را که ابراهیم بنیانش نهاد و بر اثر مرور زمان از بین میرفت، دوباره زنده کرد و نظر به اینکه خاتم پیغمبران است، بر آنچه که خداوند بر پیغمبران سلف، همچون موسی و داود و اشعیا فرود آورد، مهر تأیید نهاد و پیشرفتی که در این راه نصیبش شد، دلیل بر یک نیروی شگرف و عظیم بود.
شما ملاحظه میکنید که دکتر مارکوس – که یکی از فلاسفهی بزرگ است – چه شهادت گرانبهایی دربارهی [حضرت] محمد میدهد، وقتی که میگوید: «بیایید با کمال بیطرفی و انصاف، حق دین مبین اسلام و پیغمبر بزرگ آن [حضرت] محمد را ادا کنیم و بهتر این است که موضوع بحث خود را حکومت اسلامی صدر اسلام قرار دهیم و نظم و ادارهی آن را در دورهی بزرگ و فرمانده و پیشوایش که همان پیغمبر بزرگوار است، از مدنظر بگذرانیم و ثابت کنیم که صحابه، خلفای راشدین و بزرگان اسلام از روی کمال دقت و درستی براساس آیینی که [حضرت] محمد آورده بود، وظایف خود را انجام میدادند. در صدر اسلام، گروه و حزبی وجود نداشت و حکومت اسلامی در آن روز نمایندهی عموم مسلمانان بود و این حکومت یک هیأت اجتماع منظم و مشترک بود که به راستی از زبان عموم مسلمانان سخن میگفت و نمایندهی حقیقی آنان بود. در این حکومت، هر مسلمانی برادر دینی خود را حمایت میکرد و بر خود فرض و واجب میدید که در شادی و اندوه او شرکت داشته باشد و عدل و داد [حضرت] محمد چنان در جامعهی اسلامی منتشر بود که هر مسلمانی در کمال امنیت و آسایش میزیست و در زندگانی خوشبخت بود و معتقد بود که در هرحال، مشمول آن عدل است و البته در این اعتقاد به خطا نرفته بود؛ زیرا حقیقت و واقعیت همین بود. از دیگر سو مسلمانان صدر اسلام گرفتار سختی و تنگدستی نبودند، زیرا این پیامبر بزرگ و بیمانند، مالیاتی وضع کرد و پرداختش را بر مسلمانان توانگر، فرض کرد و آن را یکی از پایههای دین مبین اسلام قرار داد؛ این مالیات «زکات» نامیده میشود و پس از جمعآوری، به بیت المال سپرده و برای انفاق به نیازمندان و بینوایان در نظر گرفته میشود و بسیار شبیه به مالیاتی است که برای فقرا گرفته میشود. گذشته از اینکه زکات، یک نوع مالیات دینی محض و یکی از ارکان قوی دین اسلام محسوب میشود، یک روش اجتماعی عمومی است که از فقرا حمایت و معیشت و زندگی آنان را تأمین میکند و یکی از مزایای دیگرش این است که حقوق فقرا را در ساختار جامعه حفظ میکند و آنان را بسان دیگر انسانها در ردیف سایر بندگان خدا قرار داده و عزت نفس و آبرویشان را پاس میدارد و به این ترتیب، هیچ فقیری در اسلام، سربار جامعه نخواهد بود و همچون دیگران حقوقی دارد که از آنها بهرهمند میشود.
این نوع مالیات بیسابقه که [حضرت] محمد مقدر کرد، به منزلهی چشمهی سرشاری بود که نیازهای مسلمان فقیر را تأمین میکرد، زیرا مرتبا سهم خود را از بیت المال میستاند و بدیهی است که از این راه مساعدت بزرگی – که سودش قابل تصور نیست – عاید امت [حضرت] محمد میشد و فقرای مسلمانان به ذلت نمیافتادند و همواره عزیز و گرامی میزیستند و درمانده و محتاج نمیشدند.
مسلمانان نیز این مالیات شرعی را که در نظرشان فرض و واجب بود، با کمال گشادهرویی و از روی میل میپرداختند و بسیار خشنود بودند که با پرداخت آن، سود فراوانی عاید برادران فقیر مسلمانشان میشود و این روش در نوع خود یکی از مزایای بسیار عالی تاریخ بشری است که افتخارش نصیب [حضرت] محمد شد و با آن ثابت کرد که در اسلام، هیچ تفاوتی بین افراد بشر نیست و هیچ گروهی بر دیگری برتری ندارد و اگر مزیتی برای زکات، قایل شویم، باید اعتراف کنیم که آن مزیت عبارت از این است که اسلام، مبتی بر عدل، مساوات و مراعات سود اجتماعی است و این یک مزیت و برتری است که ثابت میکند قوانین و نظامات اسلامی در جهان، بالاترین قوانین و نظامهاست که از هرگونه خودخواهی و سودپرستی و مزایای طبقاتی، مبراست»([1]).
کونستان ویرژیل گیورگیو نوشته است: «محمد بن عبدالله یک رنجبر به معنای واقعی بود. در میان مشاهیری که در دورهی کودکی و آغاز جوانی رنج بردهاند، هیچکس را نمیتوان یافت که به اندازهی پیغمبرِ اسلام، در کودکی و جوانی رنج برده باشد»([1]).