ترغیب به نماز سنت قبل از ظهر و بعد از ظهر
816-584- (1) (حسن صحیح) عَن أُمُّ حَبِیبَةَ ل قَالَت: سَمِعتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یقول: «مَنْ یُحَافَظُ عَلَى أَرْبَعِ رَکَعَاتٍ قَبْلَ الظُّهْرِ، وَأَرْبَعٍ بَعْدَهَا، حَرَّمَه الله عَلَى النَّارِ».
رواه أحمد وأبو داود والنسائی والترمذی من روایة القاسم أبی عبد الرحمن صاحب أبی أمامة، عن عنبسة بن أبی سفیان عن أم حبیبة. وقال الترمذی: "حدیث حسن صحیح غریب، والقاسم [هو] بن عبد الرحمن، [یکنى أبا عبدالرحمن]([1]) شامی ثقة". انتهى.
از ام حبیبه ل روایت است از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «کسی که بر چهار رکعت قبل از ظهر و چهار رکعت بعد از آن محافظت کند، خداوند آتش را بر او حرام میکند».
وفی روایة للنسائی: «فَتَمَسُّ وَجْهَهُ النَّارُ أَبَدًا».
«آتش هیچ وقت صورت او را لمس نمیکند».
ورواه ابن خزیمة فی "صحیحه" عن سلیمان بن موسى عن محمد بن أبی سفیان عن أخته أم حبیبة. قال الحافظ س: ورواه أبو داود والنسائی وابن خزیمة فی "صحیحه" أیضاً وغیرهم من روایة مکحول عن عنبسة، ومکحول لم یسمع من عنبسة. قال: أبو زرعة وأبو مِسهر والنسائی وغیرهم، ورواه الترمذی أیضاً وحسنه، وابن ماجه؛ کلاهما من روایة محمد بن عبد الله الشُّعَیثی عن أبیه عن عنبسة، ویأتی الکلام على محمد".
817-585- (2) (حسن لغیره) عدا ما بین المعقوفتین فهو 320- (1) (ضعیف) وَرُوِیَ عَنْ أَبِی أَیُّوبَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «أَرْبَعٌ قَبْلَ الظُّهْرِ [لَیْسَ فِیهِنَّ تَسْلِیمٌ]، تُفْتَحُ لَهُنَّ أَبْوَابُ السَّمَاءِ».
رواه أبو داود - واللفظ له- وابن ماجه، وفی إسنادهما احتمال للتحسین([2]).
از ابو ایوب س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «برای چهار رکعت قبل از ظهر [که با یک سلام خوانده شود] درهای آسمان باز میگردد».
(حسن لغیره) ورواه الطبرانی فی "الکبیر" و"الأوسط" ولفظه قَالَ: لَمَّا نَزَلَ رَسُولُ اللَّهِ ج عَلَیَّ رَأَیْتُهُ یُدِیمُ أَرْبَعًا قَبْلَ الظُّهْرِ، وَقَالَ: «إِنَّهُ إِذَا زَالَتِ الشَّمْسُ فُتِحَتْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ، فَلَا یُغْلَقُ مِنْهَا بَابٌ حَتَّى یُصَلَّى الظُّهْرُ، فَأَنَا أُحِبُّ أَنْ یُرْفَعَ لِی فِی تِلْکَ السَّاعَةِ خَیْرٌ»([3]).
و در روایت طبرانی در «الکبیر» و «الأوسط» آمده است: «وقتی رسول الله ج به منزل من آمد (در زمان هجرت) دیدم که بر چهار رکعت قبل از ظهر پایبندی میکرد و فرمود: «به هنگام زوال خورشید درهای آسمان باز شده و هیچ دری از آنها بسته نمیشود، تا اینکه نماز ظهر گزارده شود و من دوست دارم که در این ساعت خیر و خوبی برای من بالا رود».
818-586- (3) (حسن لغیره) وَعَنْ قَابُوسَ عَنْ أَبِیهِ، قَالَ: أَرْسَلَ أَبِی إِلَى عَائِشَةَ ل: أَیُّ صَلَاةِ رَسُولِ اللَّهِ ج کَانَ أَحَبَّ إِلَیْهِ أَنْ یُوَاظِبَ عَلَیْهَا؟ قَالَتْ: «کَانَ یُصَلِّی أَرْبَعًا قَبْلَ الظُّهْرِ، یُطِیلُ فِیهِنَّ الْقِیَامَ، وَیُحْسِنُ فِیهِنَّ الرُّکُوعَ وَالسُّجُودَ».
رواه ابن ماجه. وقابوس هو ابن أبی ظبیان؛ وَثَّقَ؛ وصحح له الترمذی وابن خزیمة والحاکم وغیرهم، لکن المرسَلُ إلى عائشة مبهم. والله أعلم.
قابوس از پدرش روایت میکند، پدرم فردی را نزد عایشه ل فرستاد که جویا شود کدام نماز نزد رسول الله ج دوست داشتنیتر بود تا بر آنها مواظبت کند؟ عایشه ل گفت: «چهار رکعت قبل از نماز ظهر که قیام آن را طولانی و رکوع و سجود را به نحو احسن انجام میداد».
819-587- (4) (صحیح) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ السَّائِبِ س: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج کَانَ یُصَلِّی أَرْبَعًا بَعْدَ أَنْ تَزُولَ الشَّمْسُ قَبْلَ الظُّهْرِ([4])، وَقَالَ: «إِنَّهَا سَاعَةٌ تُفْتَحُ فِیهَا أَبْوَابُ السَّمَاءِ، فَأُحِبُّ أَنْ یَصْعَدَ لِی فِیهَا عَمَلٌ صَالِحٌ».
رواه أحمد والترمذی، وقال: "حدیث حسن غریب".
از عبد الله بن سائب س روایت است که رسول الله ج بعد از زوال خورشید، قبل از ظهر چهار رکعت نماز میخواند و میفرمود: «بدرستی این ساعتی است که در آن درهای آسمان باز میشود و من دوست دارم در این ساعت عمل صالحی از من بالا برود».
820-321- (2) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَن ثَوْبَانُ س أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج کَانَ یَسْتَحِبُّ أَنْ یُصَلِّیَ بَعْدَ نِصْفِ النَّهَارِ، فَقَالَتْ عَائِشَةُ: یَا رَسولَ اللهِ! إِنِّی أَرَاکَ تَسْتَحِبُّ الصَّلاةَ هَذِهِ السَّاعَةَ؟ قَالَ: «تُفْتَحُ فِیهَا أَبْوَابُ السَّمَاءِ، وَیَنْظُرُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَتَعَالَى بِالرَّحْمَةِ إِلَى خَلْقِهِ، وَهِیَ صَلاةٌ کَانَ یُحَافِظُ عَلَیْهَا آدَمُ، وَنُوحٌ، وَإِبْرَاهِیمُ، وَمُوسَى، وَعِیسَى».
رواه البزار.
و از ثوبان س روایت است که: رسول خدا ج دوست داشت بعد از نیمه روز نماز بخواند. عایشه ل گفت: ای رسول خدا ج، میبینم که نماز در این وقت را دوست دارید؟ فرمودند: «در این زمان درهای آسمان باز میشود و خداوند با نظر رحمت به بندگانش مینگرد و این نمازی است که آدم و نوح و ابراهیم و موسی و عیسی بر آن مراقبت داشتند».
821-322- (3) (ضعیف) وَرُوِیَ عَن الْبَرَاءِ بْنِ عَازِبٍ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَنْ صَلَّى قَبْلَ الظُّهْرِ أَرْبَعَ رَکَعَاتٍ کَأَنَّمَا تَهَجَّدَ بِهِنَّ مِنْ لَیْلَتِهِ، وَمَنْ صَلَّاهُنَّ بَعْدَ الْعِشَاءِ کَمِثْلِهِنَّ مِنْ لَیْلَةِ الْقَدْرِ».
رواه الطبرانی فی "الأوسط".
و از براء بن عازب س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «هرکس قبل از ظهر چهار رکعت نماز بخواند چنان است که گویا آن شب را با تهجد گذرانده است و هرکس این چهار رکعت را پس از عشاء بخواند مانند شب قدر است».
822-323- (4) (ضعیف) وَعَن بَشیر بنِ سَلمَان عَن عَمرو بن الأَنصَارِی عَن أَبِیه عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «مَنْ صَلَّى قَبْلَ الظُّهْرِ أَرْبَعًا، کَانَ کَعِدْلِ رَقَبَةٍ مِنْ بَنِی إِسْمَاعِیلَ».
رواه الطبرانی فی "الکبیر" ورواته إلى بشیر ثقات.
و از بشیر بن سلمان از عمرو بن انصاری از پدرش از رسول خدا ج روایت است که فرمودند: «هرکس قبل از ظهر چهار رکعت نماز بخواند پاداش آن چون آزاد کردن بردهای از فرزندان اسماعیل است».
823-324- (5) (ضعیف) وَعَنْ عَبْدِالرَّحْمَنِ بْنِ حُمَیْدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ، أَنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «صَلَاةُ الْهَجِیرِ مِنْ صَلَاةِ اللَّیْلِ». (قَالَ الرَّاوِی): فَسَأَلْتُ عَبْدَالرَّحْمَنِ بْنَ حُمَیْدٍ عَنِ (الْهَجِیرِ)؟ قَالَ: «إِذَا زَالَتِ الشَّمْسُ».
رواه الطبرانی فی "الکبیر" وفی سنده لین، وجَدُّ عبد الرحمن هذا هو عبد الرحمن بن عوف س.
و از عبدالرحمن بن حمید از پدرش از جدش روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «نماز هجیر مانند نماز شب است». (راوی میگوید:) در مورد هجیر از عبدالرحمن بن حمید پرسیدم؟ وی گفت: بعد از زوال خورشید».
824-325- (6) (ضعیف موقوف) وَعَنِ الْأَسْوَدِ وَمُرَّةَ وَمَسْرُوقٍ قَالُوا: قَالَ عَبْدُاللهِ [بنِ مَسعُود]: «لَیْسَ شَیْءٌ یَعْدِلُ صَلَاةَ اللَّیْلِ مِنَ صَلَاةِ النَّهَارِ إِلَّا أَرْبَعًا قَبْلَ الظُّهْرِ، وَفَضْلُهُنَّ عَلَى صَلَاةِ النَّهَارِ کَفَضْلِ صَلَاةِ الْجَمَاعَةِ عَلَى صَلَاةِ الْوَحدَة».
رواه الطبرانی فی "الکبیر"، وهو موقوف لا بأس به([5]).
و از اسود و مُرَّة و مسروق روایت است که میگویند: عبدالله بن مسعود گفت: هیچ نمازی در روز با نماز شب برابری نمیکند مگر چهار رکعت قبل از ظهر؛ و فضل این چهار رکعت بر دیگر نمازهای روز، چون فضل و برتری نماز جماعت بر نمازی است که به تنهایی خوانده شود».
825-326- (7) (ضعیف) وَرُوِیَ عَن عُمَرَ س قَالَ: سَمِعتُ رَسُولَ الله ج یَقُولُ: »أَربَعٌ قَبل الظُّهر وَبَعدَ الزوال تُحسَبُ بِمِثلِهِنَّ فِی السَّحَر، وَمَا مِن شَیء إِلا وَهُوَ یُسَبِّحُ الله تِلکَ السَّاعَةِ» ثم قرأ: ﴿یَتَفَیَّؤُاْ ظِلَٰلُهُۥ عَنِ ٱلۡیَمِینِ وَٱلشَّمَآئِلِ سُجَّدٗا لِّلَّهِ وَهُمۡ دَٰخِرُونَ﴾ [النحل: 48].
رواه الترمذی فی "التفسیر" من "جامعه" وقال: "حدیث غریب، لا نعرفه إلا من حدیث علی بن عاصم".
و از عمر س روایت است که از رسول خدا ج شنیدم فرمودند: «چهار رکعت قبل از ظهر، بعد از زوال برابر است با نمازی که در سحر خوانده میشود و در این لحظه چیزی نیست مگر اینکه تسبیح خداوند میکند». سپس این آیه را تلاوت نمودند: «چگونه سایههایشان از راست و چپ منتقل میگردند و فروتنانه خدای را سجده میبرند؟»
4- (الترغیب فی الصلاة قبل العصر)
([1]) هذه وما قبلها من (الترمذی) رقم (428).
([2]) قلت: لکن له طرق أخرى یتقوى بها دون قوله: "لیس فیهن تسلیم"، وقد أشرت إلیه بالنقط، وخرجته فی "صحیح أبی داود" (1193) ویشهد له حدیثُ عبدالله بن السائب الآتی بعد حدیث.
([3]) لم یتکلم علیه الهیثمی، لکن له عند الطبرانی فی "الکبیر" (4/ 200-203) طرق دون جملة التسلیم، ویشهد له ما بعده.
([4]) مفهوم این حدیث بیانگر آن است که رسول خدا ج این چهار رکعت را قبل از نماز جمعه نمیخواندند و این از جمله مفاهیمی است که اخذ آن واجب میباشد. چراکه از رسول خدا ج ثابت است که چون برای نماز جمعه از خانه خارج میشد بدون هیچ درنگی فورا بر منبر مینشست. و چون مینشست بلال اذان میداد و رسول خدا پس از اذان خطبه میخواند. لذا در سنت محمدی این وقت زمانی برای دو یا چهار رکعت نماز نیست؛ از اینرو آیا وقت آن فرا نرسیده که مقلدان به این حقیقت اعتراف کنند؟! و اینکه نماز به طور مطلق قبل از اذان و زوال مشروع است؟! برای آگاهی بیشتر در این زمینه بنگر به تفصیل آن در رسالهام: «الأجوبة النافعة».
([5]) کذا قال، وهو تساهل ظاهر، فإن فیه ثلاث علل کما بینته فی "الضعیفة" (5053).
ترغیب به مراقبت از دو رکعت سنت قبل از نماز صبح
810-581- (1) (صحیح) عَنْ عَائِشَةَ ل عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «رَکْعَتَا الْفَجْرِ خَیْرٌ مِنَ الدُّنْیَا وَمَا فِیهَا([1])».
رواه مسلم والترمذی.
از عایشه ل روایت است که رسول الله ج فرمودند: «دو رکعت (قبل از) نماز صبح از دنیا و آنچه در آن است بهتر است».
وفی روایة لمسلم: «لَهُمَا أَحَبُّ إِلَیَّ مِنَ الدُّنْیَا جَمِیعًا».
«این دو نزد من از تمام دنیا دوستداشتنیتر است».
811-582- (2) (صحیح) وَعَنهَا ل قَالَتْ: «لَمْ یَکُنِ النَّبِیُّ ج عَلَى شَیْءٍ مِنَ النَّوَافِلِ أَشَدَّ تَعَاهُدًا مِنْهُ عَلَى رَکْعَتَیِ الفَجْرِ».
رواه البخاری ومسلم وأبو داود والنسائی، وابن خزیمة فی "صحیحه".
از عایشه ل روایت است که رسول الله ج بر هیچیک از سنتها به اندازه دو رکعت سنت صبح پایبند نبودند».
وفی روایة لابن خزیمة قَالَتْ: «مَا رَأَیْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج إِلَى شَیْءٍ مِنَ الْخَیْرِ أَسْرَعُ مِنْهُ إِلَى الرَّکْعَتَیْنِ قَبْلَ الْفَجْرِ، وَلَا إِلَى غَنِیمَةٍ».
و در روایت ابن خزیمه از عایشه ل روایت است که میگوید: «ندیدم که رسول الله ج برای انجام کار خیری، حتی غنیمت، همچون دو رکعت قبل از نماز صبح شتاب کند».
812-316- (1) (ضعیف) وَرُوِیَ عَن ابن عُمَرَ ب قَالَ: قَالَ رَجُلٌ: یَا رَسُولَ الله! دُلَّنِی عَلَى عَمَلٍ یَنفَعُنِیَ الله بِه. قَالَ: «عَلَیْکَ بِرَکْعَتَیِ الفَجْرِ؛ فَإِنَّ فِیهِمَا فَضِیلَةً».
رواه الطبرانی فی "الکبیر". وفی روایة له أیضاً قَالَ: سَمِعتُ رَسُولَ الله ج یَقُولُ: «لَا تَدَعُوا الرَّکْعَتَیْنِ قَبْلَ صَلَاةِ الْفَجْرِ، فَإِنَّ فِیهِمَا الرَّغَائِبَ».
وَرَوَى أَحمَد مِنهُ: «وَرَکعَتَی الفَجرِ حَافظوا عَلَیهما، فَإِنَّ فِیهِمَا الرَّغَائِبَ».
و از ابن عمر ب روایت است که میگوید: «مردی گفت: ای رسول خدا ج مرا به عملی راهنمایی کن که خداوند به وسیله آن مرا بهرهمند گرداند. رسول خدا ج فرمود: «دو رکعت نماز (سنت) صبح را بر خود لازم بگیر که در آن بزرگی و برتری است».
و در روایتی ابن عمر ب میگوید: از رسول خدا ج شنیدم که فرمودند: «دو رکعت قبل از نماز صبح را رها نکنید که در آن پاداش بزرگی است».
و امام احمد از وی روایت نموده که: «و بر دو رکعت نماز (سنت) صبح مراقبت کنید که در آن پاداش بزرگی است».
813-317- (2) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی الدَّردَاء س قَالَ: «أَوْصَانِی خَلِیلِی ج بِثَلَاثٍ: بِصَوْمِ ثَلَاثَةِ أَیَّامٍ مِنْ کُلِّ شَهْرٍ، وَالْوَتْرِ قَبْلَ النَّوْمِ، وَرَکْعَتَیِ الفَجر».
رواه الطبرانی فی الکبیر بإسناد جید([2]).
وهو عند أبی داود وغیره، خلا قوله "ورکعتی الفجر" وذکر مکانهما: "رکعتی الضحى" ویأتی إن شاء الله تعالى.
و از ابودرداء س روایت است که میگوید: دوستم رسول خدا ج مرا به سه عمل توصیه نمود: روزه سه روز در هر ماه و خواندن نماز وتر قبل از خواب و دو رکعت نماز (سنت) صبح».
و این حدیث را ابو داود و دیگران روایت کردهاند با این تفاوت که به جای «ورکعتی الفجر»، «رکعتی الضحى»: دو رکعت نماز ضحی ذکر شده است که روایت آن میآید. ان شاء الله تعالی.
814-318- (3) (ضعیف) عدا ما بین المعقوفتین فهو 583- (3) (صحیح لغیره) وعن ابن عمر ب قال: قال رسول الله ج: ["﴿قُلۡ هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ﴾ تَعدِلُ ثُلثُ القُرآن، وَ﴿قُلۡ یَٰٓأَیُّهَا ٱلۡکَٰفِرُونَ﴾ تَعدِلُ رُبْعَ القُرآن»، وَکَانَ یَقْرَأُهِمَا فِی رَکْعَتَیِ الْفَجْرِ]([3]) وَقَالَ: «هَاتَانِ الرَّکْعَتَانِ فِیهما رَغِبَ الدَّهْرُ»([4]).
رواه أبو یعلى بإسناد حسن، والطبرانی فی "الکبیر"، واللفظ له.
از ابن عمر ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «قُلۡ هُوَ ٱللَّهُ أَحَدٌ» برابر با یک سوم و ﴿قُلۡ یَٰٓأَیُّهَا ٱلۡکَٰفِرُونَ﴾ برابر با یک چهارم قرآن است. و رسول الله ج در دو رکعت (سنت) صبح این دو سوره را میخواند». و فرمود: «در این دو رکعت پاداش تمام عمر وجود دارد».
815-319- (4) (ضعیف) وَعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «لَا تَدَعُو رَکعتی الفَجر، وَلَو طَرَدَتْکُمُ الْخَیْلُ».
رواه أبو داود.
و از ابوهریره س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «دو رکعت نماز صبح را رها نکنید هرچند اسبها شما را لگدمال کنند».
3- (الترغیب فی الصلاة قبل الظهر وبعدها)
([1]) یعنی از متاع دنیا.
([2]) قلت: کذا قال، ولم أقف بعدُ على إسناده لأنظر فیه، وأظن أنه لا یخلو من علة، ولو المخالفة فی المتن، فإنه عند مسلم مثل روایة أبی داود المذکورة فی "الصحیح" (16- الترغیب فی صلاة الضحى)، وفیه: "وصلاة الضحى" مکان: "ورکعتی الفجر".
([3]) إلى هنا الحدیث صحیح لشواهده.
([4]) فی الأصل وطبعة عمارة والجهلة الثلاثة: "الدُّر"، والتصحیح من "کبیر الطبرانی" و "المجمع" والمخطوطة، ولیس عند أبی یعلى الجملة الأخیرة منه. وفی إسنادهما ضعیف مختلط کما بینته فی "الضعیفة" (5051). والحدیث بدونها له شواهد، فراجع "الصحیحة" (586) و "صفة الصلاة".
ترغیب به محافظت بر دوازده رکعت سنت در شبانه روز
808-579- (1) (صحیح) عَنْ أُمِّ حَبِیبَةَ رَملَة بِنتِ أَبِی سُفیَانَ ب قَالَتْ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ: «مَا مِنْ عَبْدٍ مُسْلِمٍ یُصَلِّی لِلَّهِ تَعَالَی فِی کُلَّ یَوْمٍ ثِنْتَیْ عَشْرَةَ رَکْعَةً تَطَوُّعًا غَیْرَ فَرِیضَةٍ([1])، إِلَّا بَنَى اللهُ تَعَالَی لَهُ بَیْتًا فِی الْجَنَّةِ، أَوْ: إِلَّا بُنِیَ لَهُ بَیْتٌ فِی الْجَنَّةِ».
از ام حبیبه رمله دختر ابو سفیان ب روایت است از رسول الله ج شنیدم که فرمود: «مسلمانی نیست که در هر روز دوازده رکعت نماز سنت غیر از نماز فرض بخواند، مگر اینکه خداوند متعال برای او در بهشت خانهای بنا میکند یا برای او خانهای در بهشت بنا میشود».
رواه مسلم وأبو داود والنسائی والترمذی، وزاد: «أَرْبَعًا قَبْلَ الظُّهْرِ، وَرَکْعَتَیْنِ بَعْدَهَا، وَرَکْعَتَیْنِ بَعْدَ المَغْرِبِ، وَرَکْعَتَیْنِ بَعْدَ العِشَاءِ، وَرَکْعَتَیْنِ قَبْلَ صَلَاةِ الْغَدَاةِ»([2]).
و در روایت ترمذی علاوه بر این آمده است: «چهار رکعت قبل از ظهر و دو رکعت بعد از آن و دو رکعت بعد از مغرب و دو رکعت بعد از عشاء و دو رکعت قبل از نماز صبح».
809-580- (2) (صحیح لغیره) وَعَنْ عَائِشَةَ ل قَالَتْ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ ثَابَرَ عَلَى ثِنتَیْ عَشْرَةَ رَکْعَةً فِی الْیَوْمِ وَاللَّیْلَةِ دَخَلَ الْجَنَّةَ، أَرْبَعًا قَبْلَ الظُّهْرِ، وَرَکْعَتَیْنِ بَعْدَهَا، وَرَکْعَتَیْنِ بَعْدَ الْمَغْرِبِ، وَرَکْعَتَیْنِ بَعْدَ الْعِشَاءِ، وَرَکْعَتَیْنِ قَبْلَ الْفَجْرِ».
از عایشه ل روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرکس در شبانه روز بر دوازده رکعت پایبندی و مراقبت کند وارد بهشت میشود: چهار رکعت قبل از ظهر و دو رکعت بعد از آن و دو رکعت بعد از مغرب و دو رکعت بعد از عشاء و دو رکعت قبل از صبح».
رواه النسائی - وهذا لفظه-، والترمذی وابن ماجه من روایة المغیرة بن زیاد عن عطاء عن عائشة. وقال النسائی: "هذا خطأ ولعله أراد عنبسة بن أبی سفیان فصحف"([3]). ثم رواه النسائی عن ابن جریج عن عطاء عن عنبسة بن أبی سفیان عن أم حبیبة. وقال: "عطاء بن أبی رباح لم یسمعه من عنبسة". انتهى.
(ثابر) بالثاء المثلثة وبعد الألف باء موحدة ثم راء أی: لازم وواظب.
2- (الترغیب فی المحافظة على رکعتین قبل الصبح)
([1]) هو من باب التوکید، ورفع احتمال إرادة الاستعارة، وهکذا ینبغی استعمال التوکید إذا احتیج لیه. والله أعلم.
([2]) فی الأصل هنا: (ورواه بالزیادة ابن خزیمة وابن حبان فی "صحیحیهما"، والحاکم وقال: "صحیح على شرط مسلم"، إلا أنهم زادوا: "رکعتین قبل العصر"، ولم یذکروا: "رکعتین بعد العشاء"، وهو کذلک عند النسائی فی روایة، ورواه ابن ماجه فقال: "ورکعتین قبل الظهر، ورکعتین -أظنه- قبل العصر"، ووافق الترمذی على الباقی). قلت: الزیادتان ضعیفتان، وقوله: "رواه ابن ماجه" یشعر أنه رواها عن أم حبیبة، ولیس کذلک، فهی عنده من حدیث أبی هریرة، فتنبه.
([3]) کذا الأصل، وفیه خفاء یظهر من عبارة النسائی فی "التلخیص الحبیر": "هذا خطأ، ولعل عطاء قال: "عن عنبسة"، فصحف بعائشة". یعنی: أن الحدیث من روایة أم حبیبة، ولیس عن عائشة، والله أعلم.
ترهیب از ترک عمدی نماز و به تاخیر انداختن آن از وقتش به دلیل سستی و تنبلی
776-563- (1) (صحیح) عَن جَابِرَ بْنَ عَبْدِاللهِ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ ج یَقُولُ: «بَیْنَ الرَّجُلِ وَبَیْنَ الْکُفْرِ تَرْکُ الصَّلَاةِ».
از جابر بن عبد الله ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «حد فاصل میان انسان و کفر ترک نماز است».
رواه أحمد، ومسلم وقال: «بَیْنَ الرَّجُلِ وَبَیْنَ الشِّرْکِ وَالْکُفْرِ تَرْکُ الصَّلَاةِ».
و روایت مسلم چنین است: «حد فاصل میان انسان و شرک و کفر، ترک نماز است».
وأبو داود، والنسائی ولفظه: «لَیْسَ بَیْنَ الْعَبْدِ وَبَیْنَ الْکُفْرِ إِلَّا تَرْکُ الصَّلَاةِ».
و روایت نسائی چنین است: «حد فاصل میان انسان و کفر جز ترک نماز نیست».
والترمذی، ولفظه قال: «بَیْنَ الکُفْرِ وَالإِیمَانِ تَرْکُ الصَّلَاةِ».
و روایت ترمذی چنین است: «(فاصلهی) بین کفر و ایمان ترک نماز است».
وابن ماجه، ولفظه قال: «بَیْنَ الْعَبْدِ وَبَیْنَ الْکُفْرِ تَرْکُ الصَّلَاةِ»([1]).
و روایات ابن ماجه چنین است: «حد فاصل میان انسان و کفر، ترک نماز است».
777-564- (2) (صحیح) وَعَن بُرَیْدَةَ س قَالَ: سَمِعتُ رَسُول اللَّهِ ج یَقُولُ: «الْعَهْدُ الَّذِی بَیْنَنَا وَبَیْنَهُمُ الصَّلَاةُ، فَمَنْ تَرَکَهَا فَقَدْ کَفَرَ».
رواه أحمد وأبو داود والنسائی والترمذی وقال: "حدیث حسن صحیح" وابن ماجه وابن حبان فی "صحیحه" والحاکم، وقال: "صحیح، ولا نعرف له علة"([2]).
از بُریده س روایت است از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «پیمان بین ما و آنها نماز است، کسی که آن را ترک کند کافر گردیده است».
778-300- (1) (ضعیف) وَعَنْ عُبَادَةَ بْنِ الصَّامِتِ س قَالَ: أَوْصَانِی خَلیلی رَسُولُ اللَّهِ ج بِسَبْعِ خِصَالٍ، فَقَالَ: «لَا تُشْرِکُوا بِاللَّهِ شَیْئًا وَإِنْ قُطِّعْتُمْ أَوْ حُرِّقْتُمْ أَوْ صُلِّبْتُمْ، وَلَا تَتْرُکُوا الصَّلَاةَ مُتَعَمِّدِینَ، فَمَنْ تَرَکَهَا مُتَعَمِّدًا فَقَدْ خَرَجَ مِنَ الْمِلَّةِ، وَلَا تَرکبوا المَعْصِیةَ؛ فَإِنَّهَا سَخَطُ الله، ولا تَشربُوا الْخَمْرَ فَإِنَّهَا رَأْسُ الْخَطَایَا کلَّهَا» الحدیث.
ورواه الطبرانی ومحمد بن نصر فی "کتاب الصلاة" بإسنادین لا بأس بهما([3]).
و از عباده بن صامت س روایت است که میگوید: دوستم رسول خدا ج مرا به هفت خصلت توصیه نموده و فرمود: «چیزی را با خداوند شریک نسازید هرچند قطعه قطعه شدید یا سوزانده شدید یا به دار آویخته شدید؛ و نماز را عمدا ترک نکنید، هرکس عمدا نماز را ترک کند از دین خارج شده است. و سوار بر معصیت و نافرمانی نشوید که خشم خدا را به دنبال دارد. و شراب ننوشید که راس همه گناهان است».
779-565- (3) (صحیح موقوف) وَعَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ شَقِیقٍ العُقَیْلِیِّ س قَالَ: «کَانَ أَصْحَابُ مُحَمَّدٍ ج لَا یَرَوْنَ شَیْئًا مِنَ الأَعْمَالِ تَرْکُهُ کُفْرٌ، غَیْرَ الصَّلَاةِ».
رواه الترمذی([4]).
از عبدالله بن شقیق عقیلی س روایت است که اصحاب محمد ج ترک هیچ عملی را کفر به حساب نمیآوردند، مگر ترک نماز.
780-566- (4) (صحیح) وَعَن ثوبانَ س قَالَ: سَمِعتُ رَسُولَ الله ج یَقُولُ: «بَیْنَ الْعَبْدِ وَبَیْنَ الْکُفْرِ وَالْإِیمَانِ الصَّلَاةُ، فَإِذَا تَرَکَهَا فَقَدْ أَشْرَکَ».
رواه هبة الله الطبری بإسناد صحیح([5]).
از ثوبان س روایت است از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «حد فاصل میان انسان و کفر و ایمان، ترک نماز است. پس چون نماز را ترک کند، مشرک میگردد».
781-301- (2) (ضعیف جداً) ورُوِیَ عَن أبی هُرَیرة س قَالَ: قَالَ رَسُول اللهِ ج: «لَا سَهمَ فِی الإِسلَامِ لِمَن لَا صَلَاةَ لَهُ، وَلاَ صَلَاةَ لِمَن لَا وُضُوءَ لَهُ»([6]).
رواه البزار.
و از ابوهریره س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «کسی که نماز نمیخواند سهمی در اسلام ندارد و کسی که وضو ندارد نمازی برای او نیست».
782-302- (3) (ضعیف) وَعَنِ ابْنِ عُمَرَ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «لَا إِیمَانَ لِمَنْ لَا أَمَانَةَ لَهُ، وَلَا صَلَاةَ لِمَنْ لَا طُهُورَ لَهُ، وَلَا دِینَ لِمَنْ لَا صَلَاةَ لَهُ، إِنَّمَا مَوْضِعُ الصَّلَاةِ مِنَ الدِّینِ کَمَوْضِعِ الرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ».
رواه الطبرانی فی "الأوسط" و"الصغیر" وقال: «تفرد به الحسین بن الحکم الحِبَری». [مضی 13- باب]
و از ابن عمر ب روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «کسی که امانتدار نیست ایمان ندارد و کسی که طهارت ندارد نمازش سودی ندارد و کسی که نماز نخواند دین ندارد. جایگاه نماز در دین چون سر برای بدن است».
783-567- (5) (حسن لغیره) وَعَنْ أَبِی الدَّرْدَاءِ س قَالَ: أَوْصَانِی خَلِیلِی ج أَنْ: «لَا تُشْرِکْ بِاللَّهِ شَیْئًا وَإِنْ قُطِّعْتَ أو حُرِّقْتَ، وَلَا تَتْرُکْ صَلَاةً مَکْتُوبَةً مُتَعَمِّدًا، فَمَنْ تَرَکَهَا فَقَدْ بَرِئَتْ مِنْهُ الذِّمَّةُ، وَلَا تَشْرَبِ الْخَمْرَ، فَإِنَّهَا مِفْتَاحُ کُلِّ شَرٍّ».
رواه ابن ماجه والبیهقی عن شهر بن حَوشَب عن أم الدرداء عنه([7]).
از ابو درداء س روایت است که دوستم مرا وصیت نمود: «هرگز برای الله شریک قرار نده، اگر چه قطعه قطعه یا سوزانده شوی؛ و نماز فرض را عمدا ترک نکن، هرکس آن را (عمدا) ترک کند از ذمهی خداوند خارج میگردد. و شراب ننوش زیرا شراب کلید هر شر و بدی است».
784-303- (4) (ضعیف) وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب لما قامَ بَصَری، قِیلَ: نُداویک وتَدَعُ الصلاةَ أیاماً؟ قَالَ: لَا. إِنَّ رَسُولَ اللهِ ج قَالَ: «مَنْ تَرَکَ الصَّلَاةَ لَقِیَ اللهَ وَهُوَ عَلَیْهِ غَضْبَانُ».
رواه البزار والطبرانی فی "الکبیر، وإسناده حسن([8]).
(قامت العین): زمانی است که با وجود سالم بودن حدقه، نور چشم از بین برود.
از ابن عباس ب روایت است که میگوید: زمانی که نور چشمانم از بین رفت گفته شد: تو را مداوا میکنم اما باید چند روزی نماز را ترک کنی؟ ابن عباس ج گفت: نه؛ رسول خدا ج فرمودند: «هرکس نماز را ترک کند درحالی خداوند را ملاقات میکند که بر وی خشمگین است».
785-304- (5) (ضعیف) وَعَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ تَرَکَ الصَّلَاةَ مُتَعَمِّدًا فَقَدْ کَفَرَ جِهَارًا».
رواه الطبرانی فی "الأوسط" بإسناد لا بأس به([9]).
و از انس بن مالک س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «هرکس عمدا نماز را ترک کند علنا کفر ورزیده است».
786-568- (6) (حسن لغیره) ورواه محمد بن نصر فی "کتاب الصلاة"، ولفظه: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «بَیْنَ الْعَبْدِ وَالْکُفْرِ أَوِ الشِّرْکِ تَرْکُ الصَّلاةِ، فَإِذَا تَرَکَ الصَّلَاةَ فَقَد کَفَرَ».
از رسول الله ج شنیدم که فرمودند: «حد فاصل میان انسان و کفر یا شرک، ترک نماز است. پس هرگاه نماز را ترک کرد، کافر میشود».
(صحیح لغیره) ورواه ابن ماجه عَنْ یَزِیدَ الرَّقَاشِیِّ، عَنْه س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «لَیْسَ بَیْنَ الْعَبْدِ وَالشِّرْکِ إِلَّا تَرْکُ الصَّلَاةِ، فَإِذَا تَرَکَهَا فَقَدْ أَشْرَکَ».
یزید رقاشی از انس بن مالک س روایت میکند که رسول الله ج فرمودند: «حد فاصل میان بنده و شرک جز ترک نماز نیست. پس هرگاه آن را ترک کرد، شرک ورزیده است».
787-305- (6) (ضعیف) وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب - قَالَ حَمَّاد بن زید: وَلَا أَعْلَمُهُ إِلَّا قَدْ - رَفَعَهُ إِلَى النَّبِیِّ ج قَالَ: «عُرَى الْإِسْلَامِ وَقَوَاعِدُ الدِّینِ ثَلَاثَةٌ، عَلَیْهِنَّ أُسِّسَ الْإِسْلَامُ، وَمَنْ تَرَکَ وَاحِدَةً مِنْهُنَّ فَهُوَ بِهَا کَافِرٌ حَلَالُ الدَّمِ: شَهَادَةُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَالصَّلَاةُ الْمَکْتُوبَةُ وَصَوْمُ رَمَضَانَ».
رواه أبو یعلى بإسناد حسن([10]). ورواه سعید بن زید أخو حماد بن زید عن عمرو بن مالک النُّکری عن أبی الجوزاء عن ابن عباس مرفوعاً، وقال فیه: «مَن تَرَکَ مِنهُنَّ وَاحِدَةً فَهُوَ بِاللهِ کَافرٌ، وَلَا یُقبَلُ مِنهُ صَرفٌ وَلَا عَدْلٌ، وَقَد حَلَّ دَمُهُ وَمَالُه»([11]).
و از ابن عباس ب روایت است که میگوید: «دستگیرههای اسلام و قواعد و پایههای دین که بر آن بنا شده است سه چیز هستند؛ هرکس یکی از آنها را ترک کند بدان کافر شده است و خونش حلال است: گواهی لا اله الا الله، نماز فرض و روزه رمضان».
حماد بن زید میگوید: این روایت را به صورت مرفوع از رسول خدا ج روایت کرده است.
و از ابن عباس ب به صورت مرفوع روایت است که در آن آمده است: «هرکس یکی از آنها را ترک کند به الله کافر شده است و خداوند متعال از وی هیچ عملی را قبول نمیکند و خون و مالش حلال است».
788-569- (7) (حسن لغیره) وَعَنْ مُعَاذِ بْنِ جَبَلٍ س قَالَ: أَتَى رَسُولَ اللَّهِ ج رَجُلٌ فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! عَلِّمْنِی عَمَلًا إِذَا أَنَا عَمِلْتُهُ دَخَلْتُ الْجَنَّةَ. قَالَ: «لَا تُشْرِکْ بِاللَّهِ شَیْئًا وَإِنْ عُذِّبْتَ وَحُرِّقْتَ، أَطِعْ وَالِدَیْکَ وَإِنْ أَخْرَجَاکِ مِنْ مَالِکَ، وَمِنْ کُلِّ شَیْءٍ هُوَ لَکَ، وَلَا تَتْرُکِ الصَّلَاةَ مُتَعَمِّدًا، فَإِنَّهُ مَنْ تَرَکَ الصَّلَاةَ مُتَعَمِّدًا، فَقَد بَرِئَتْ مِنْهُ ذِمَّةُ اللَّهِ» الحدیث.
رواه الطبرانی فی "الأوسط" ولا بأس بإسناده فی المتابعات.
از معاذ بن جبل س روایت است که مردی نزد رسول الله ج آمد و گفت: عملی به من بیاموز که چون آن را انجام دهم وارد بهشت شوم. فرمود: «برای خداوند شریک نیاور اگر چه شکنجه شده و سوزانده شوی، از پدر و مادرت اطاعت کن اگر چه تو را از ثروتت و تمام آنچه داری دور کنند و نماز را عمداً ترک نکن؛ زیرا کسی که نماز را عمدا ترک کند از عهد و پیمان الهی خارج میگردد».
789-570- (8) (حسن لغیره) وَعَنهُ س قَالَ: أَوْصَانِی رَسُولُ اللَّهِ ج بِعَشْرِ کَلِمَاتٍ، قَالَ: «لَا تُشْرِکْ بِاللَّهِ شَیْئًا وَإِنْ قُتِلْتَ وَحُرِّقْتَ، وَلَا تَعُقَنَّ وَالِدَیْکَ وَإِنْ أَمَرَاکَ أَنْ تَخْرُجَ مِنْ أَهْلِکَ وَمَالِکَ، وَلَا تَتْرُکَنَّ صَلَاةً مَکْتُوبَةً مُتَعَمِّدًا؛ فَإِنَّ مَنْ تَرَکَ صَلَاةً مَکْتُوبَةً مُتَعَمِّدًاف فَقَدْ بَرِئَتْ مِنْهُ ذِمَّةُ اللَّهِ، وَلَا تَشْرَبَنَّ خَمْرًا، فَإِنَّهُ رَأْسُ کُلِّ فَاحِشَةٍ، وَإِیَّاکَ وَالْمَعْصِیَةَ، فَإِنَّ بِالْمَعْصِیَةِ حَلَّ سَخَطُ اللَّهِ، وَإِیَّاکَ وَالْفِرَارَ مِنَ الزَّحْفِ، وَإِنْ هَلَکَ النَّاسُ، وَإِذَا أَصَابَ النَّاسَ مُوت فَاثْبُتْ، وَأَنْفِقْ عَلَى أَهْلِکَ مِنْ طَوْلِکَ، وَلَا تَرْفَعْ عَنْهُمْ عَصَاکَ أَدَبًا، وَأَخِفْهُمْ فِی اللَّهِ».
رواه أحمد، والطبرانی فی "الکبیر" وإسناد أحمد صحیح لو سلِم من الانقطاع؛ فإن عبد الرحمن بن جبَیر بن نُفَیر لم یسمع من معاذ([12]).
از معاذ بن جبل س روایت است که رسول الله ج مرا به ده امر توصیه نمود، فرمود: «چیزی را با خداوند شریک قرار مده اگرچه کشته و سوزانده شوی؛ و از پدر و مادرت نافرمانی نکن اگرچه به تو دستور دهند از خانواده و اموالت دوری کنی؛ و نماز فرض را عمدا ترک نکن؛ زیرا کسی که نماز فرض را عمدا ترک کند از عهد و پیمان خداوند خارج میشود؛ و شراب ننوش؛ زیرا شراب سرآغاز تمام کارهای زشت و پلید است. و از معصیت و نافرمانی دوری کن؛ زیرا نتیجهی آن خشم و غضب خداوند است. از صحنهی جنگ فرار نکن اگرچه مردم خود را (با فرار یا کشتن) هلاک کنند و اگر مرگ دسته جمعی در جایی شروع شد، در آنجا باقی بمان؛ و از درآمدت بر خانوادهات انفاق کن و عصای ادب را از خانوادهات دور نکن و آنها را از خداوند بترسان».
790-306- (7) (ضعیف) وَعَنْ بُرَیْدَةَ س عَنِ النَّبِیِّ ج قَالَ: «بَکِّرُوا بِالصَّلَاةِ فِی یَوْمِ الْغَیْمِ، فَإِنَّهُ مَنْ تَرَکَ الصَّلَاةَ فَقَدْ کَفَرَ».
رواه ابن حبان فی "صحیحه" [مضى 26- باب].
و از بریده س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «در روز ابری برای نماز تعجیل کنید، چراکه هرکس نماز را ترک کند کافر شده است».
791-571- (9) (حسن لغیره) وَعَنْ أُمَیْمَةَ ل مَوْلَاةِ رَسُولِ اللهِ ج قَالَتْ: کُنْتُ أَصُبُّ عَلَى رَسُولِ اللهِ ج وُضُوءَهُ، فَدَخَلَ رَجُلٌ، فَقَالَ: أَوْصِنِی، فَقَالَ: «لَا تُشْرِکْ بِاللهِ شَیْئًا وَإِنْ قُطِّعْتَ وَحُرِّقْتَ بِالنَّارِ، وَلَا تَعْصِ وَالِدَیْکَ، وَإِنْ أَمَرَاکَ أَنْ تُخَلِّی عَنْ أَهْلِکَ وَدُنْیَاکَ فَتَخَلَّ، وَلَا تَشْرَبَنَّ خَمْرًا، فَإِنَّهَا مِفتَاحُ کُلِّ شَرٍّ، وَلَا تَتْرُکَنَّ صَلَاةً مُتَعَمِّدًا، فَمَنْ فَعَلَ ذَلِکَ، فَقَد بَرِئَتْ مِنْهُ ذِمَّةُ اللهِ وَذِمَّةُ رَسُولِهِ» الحدیث.
رواه الطبرانی، وفی إسناده یزید بن سنان الرُّهاوی([13]).
از اُمَیمَه ل مولای رسول الله ج روایت است که میگوید: درحالیکه بر دست رسول الله ج آب وضو میریختم، مردی آمد و گفت: مرا توصیه کن، رسول الله ج فرمود: « چیزی را شریک خداوند قرار مده اگرچه قطعه قطعه شده و با آتش سوزانده شوی. و نافرمانی پدر و مادرت را نکن هرچند تو را امر کنند که از خانواده و دنیایت دوری کنی، پس چنان کن (که میخواهند). و شراب ننوش؛ زیرا آن کلید همهی بدیها میباشد؛ و نماز را عمداً ترک نکن؛ زیرا کسی که چنین کند، از عهد و پیمان الله و رسولش خارج میگردد».
792-307- (8) (ضعیف) وَعَنْ زِیَادِ بْنِ نُعَیْمٍ الْحَضْرَمِیِّ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «أَرْبَعٌ فَرَضَهُنَّ اللَّهُ فِی الْإِسْلَامِ، فَمَنْ أَتَی بِثَلَاثٍ لَمْ یُغْنِینَ عَنْهُ شَیْئًا حَتَّى یَأْتِیَ بِهِنَّ جَمِیعًا: الصَّلَاةُ، وَالزَّکَاةُ، وَصِیَامُ رَمَضَانَ، وَحَجُّ الْبَیْتِ».
رواه أحمد، وهو مرسل.
از زیاد بن نعیم حضرمی س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «خداوند متعال چهار عمل را در اسلام فرض کرده است که هرکس سه تای آنها را انجام دهد به او سودی نمیرساند تا اینکه همه آنها را انجام دهد: نماز و زکات و روزه و حج».
793-572- (10) (صحیح) وَعَنْ أَبِی أُمَامَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «لَتُنْقَضَنَّ عُرَى الْإِسْلَامِ عُرْوَةً عُرْوَةً، فَکُلَّمَا انْتُقِضَتْ عُرْوَةٌ تَشَبَّثَ النَّاسُ بِالَّتِی تَلِیهَا، فَأَوَّلُهُنَّ نَقْضًا: الْحُکْمُ وَآخِرُهُنَّ الصَّلَاةُ».
رواه ابن حبان فی "صحیحه"([14]).
از ابو امامه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «گرههای اسلام یکی پس از دیگری باز میگردد و هرگاه گرهی باز گردد مردم به گره بعدی چنگ میزنند و اولین گرهی که باز میگردد حکم([15]) و آخرین گره نماز میباشد».
794-308- (9) (ضعیف جداً) وَرُوِیَ عَن عُمَرَ بنِ الخَطابِ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ الله ج: «مَنْ تَرَکَ صَلَاةً مُتَعَمِّدًا، أَحْبَطَ اللَّهُ عَمَلَهُ وَبَرِئَتْ مِنْهُ ذِمَّةُ الله، حَتَّى یراجعَ لله عز وجل تَوبةً».
رواه الأصبهانی.
و از عمر بن خطاب س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «هرکس عمدا نماز را ترک کند خداوند عملش را تباه و نابود میکند و عهد و امان خداوند از او برداشته میشود تا اینکه با توبه به سوی خداوند بازگردد».
795-573- (11) (صحیح لغیره) وَعَنْ أُمِّ أَیْمَنَ ل أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ: «لَا تَتْرُکِ([16]) الصَّلَاةَ مُتَعَمِّدًا، فَإِنَّهُ مَنْ تَرَکَ الصَّلَاةَ مُتَعَمِّدًا، فَقَدْ بَرِئَتْ مِنْهُ ذِمَّةُ اللَّهِ وَرَسُولِهِ».
رواه أحمد، والبیهقی، ورجال أحمد رجال الصحیح، إلا أن مکحولاً لم یسمع من أم أیمن.
از ام ایمن ل روایت است که رسول الله ج فرمودند: «نماز را عمداً ترک نکن؛ زیرا کسی که آن را عمداً ترک کند، از عهد و امان الله و رسولش خارج میگردد».
796-309- (10) (ضعیف موقوف) وَعَن عَلیٍّ س قَالَ: «مَن لَمْ یُصَلِّ فَهُوَ کَافِرٌ».
رواه أبو بکر بن أبی شیبة فی "کتاب الإیمان"([17])، والبخاری فی "تاریخه" موقوفاً.
و از علی س روایت است که میگوید: «هرکس نماز نخواند کافر است».
797-310- (11) (ضعیف موقوف) وَعَن ابنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: «مَنْ تَرَکَ الصَّلَاةَ فَقَدْ کَفَرَ».
رواه محمد بن نصر المروزی، وابن عبد البر موقوفاً.
و از ابن عباس ب روایت است که میگوید: «هرکس نماز را ترک کند کافر شده است».
798-574- (12) (حسن موقوف) وَعَن ابن مَسعُودٍ س قَالَ: «مَنْ تَرَکَ الصَّلَاةَ فَلَا دِینَ لَهُ».
رواه محمد بن نصر أیضاً موقوفاً([18]).
از ابن مسعود س روایت است که میگوید: «هرکس نماز را ترک کند دین ندارد».
799-311- (12) (ضعیف موقوف) وَعَن جَابِر بنِ عبدالله ب قَالَ: «مَن لَمْ یُصَلِّ فَهُوَ کَافِرٌ».
رواه ابن عبد البر موقوفاً([19]).
و از جابر بن عبدالله ب روایت است که میگوید: «هرکس نماز نخواند کافر است».
800-575- (13) (صحیح موقوف) وَعَنْ أَبِی الدَّرْدَاءِ س قَالَ: «لَا إِیمَانَ لِمَنْ لَا صَلَاةَ لَهُ، وَلَا صَلَاةَ لِمَنْ لَا وُضُوءَ لَهُ».
رواه ابن عبد البر وغیره موقوفاً([20]).
از ابو درداء س روایت است که میگوید: «کسی که نماز نمیخواند ایمان ندارد و کسی که وضو ندارد نمازی برای او نیست».
وقال ابن أبی شیبة قَالَ النَّبِیُّ ج: «مَنْ تَرَکَ الصَّلَاةَ، فَقَدْ کَفَرَ».
و ابن ابی شیبه س میگوید: رسول الله ج فرمودند: «هرکس نماز را ترک کند، کفر ورزیده است».
وقال محمد بن نصر المروزی: «سَمِعْتُ إِسْحَاقَ یَقُولُ: قَدْ صَحَّ عَنِ النَّبِیّ ج أَنَّ تَارِکَ الصَّلَاةِ کَافِرٌ، وَکَذَلِکَ کَانَ رَأْیُ أَهْلِ الْعِلْمِ مِنْ لَدُنِ النَّبِیِّ ج أَنَّ تَارِکَ الصَّلَاةِ عَمْدًا مِنْ غَیْرِ عُذْرٍ حَتَّى یَذْهَبَ وَقْتُهَا کَافِرٌ».
محمد بن نصر المروزی میگوید: «از اسحاق شنیدم که میگفت: احادیث صحیحی از رسول الله ج وارد شده که تارک نماز کافر میباشد([21]) و همچنین نظر اهل علم از زمان رسول الله ج بر این بوده که کسی که عمدا و بدون عذر نماز را ترک کند تا اینکه وقت آن از بین برود، کافر است»([22]).
801-312- (13) (ضعیف) وَعَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرٍو ب عَنِ النَّبِیِّ ج: أَنَّهُ ذَکَرَ الصَّلَاةَ یَوْمًا فَقَالَ: «مَنْ حَافَظَ عَلَیْهَا، کَانَتْ لَهُ نُورًا وَبُرْهَانًا وَنَجَاةً یَوْمَ الْقِیَامَةِ، وَمَنْ لَمْ یُحَافِظْ عَلَیْهَا، لَمْ یَکُنْ لَهُ نُورٌ وَلَا بُرْهَانٌ وَلَا نَجَاةٌ، وَکَانَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مَعَ قَارُونَ وَفِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَأُبَیِّ بْنِ خَلَفٍ».
رواه أحمد بإسناد جید([23]) والطبرانی فی "الکبیر" و"الأوسط" وابن حبان فی "صحیحه".
و از عبدالله بن عمرو ب روایت است که روزی رسول خدا ج در مورد نماز سخن گفته و فرمودند: «هرکس از نماز محافظت کند، نماز در روز قیامت برای وی نور و برهان و سبب نجات خواهد بود. و هرکس بر آن محافظت نکند، نور و برهان و نجاتی برای وی نخواهد بود و روز قیامت همراه قارون و فرعون و هامان و ابی بن خلف خواهد بود».
802-313- (14) (ضعیف جداً) وَعَنْ سَعْد بن أبی وقاص س قَالَ: سَأَلْتُ النَّبِیَّ ج عَنْ قَوْلِ الله ﻷ ﴿الَّذِینَ هُمْ عَنْ صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ﴾؟ قَالَ: «هُمُ الَّذِینَ یُؤَخِّرُونَ الصَّلَاةَ عَنْ وَقْتِهَا».
رواه البزار من روایة عکرمة بن إبراهیم، وقال: "رواه الحفاظ موقوفاً، ولم یرفعه غیره". قال الحافظ س: "وعکرمة هذا هو الأزدی، مجمع على ضعفه، والصواب وقفه".
و از سعد بن ابی وقاص س روایت است که میگوید: در این مورد که خداوند متعال میفرماید: ﴿الَّذِینَ هُمْ عَنْ صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ﴾ از رسول خدا ج سوال کردم. فرمودند: «آنها کسانی هستند که نماز را از وقتش به تاخیر میاندازند».
803-576- (14) (حسن موقوف) وَعَنْ مُصْعَبِ بْنِ سَعْدٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی: یَا أَبَتَاهُ! أَرَأَیْتَ قَوْلَهُ: ﴿الَّذِینَ هُمْ عَنْ صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ﴾ أَیُّنَا لَا یَسْهُو؟ أَیُّنَا لَا یُحَدِّثُ نَفْسَهُ؟ قَالَ: «لَیْسَ ذَاکَ، إِنَّمَا هُوَ إِضَاعَةُ الْوَقْتِ، یَلْهُو حَتَّى یَضِیعَ الْوَقْتُ».
رواه أبو یعلى بإسناد حسن.
از مصعب بن سعد س روایت است که به پدرم گفتم: ای پدر! نظرت در مورد این کلام الهی چیست که میفرماید: ﴿ٱلَّذِینَ هُمۡ عَن صَلَاتِهِمۡ سَاهُونَ﴾؟ کدامیک از ما اشتباه نمیکند و کدامیک از ما مشغول نفسش نمیگردد؟ گفت: چنین نیست، منظور ضایع کردن وقت میباشد که خود را مشغول میسازد تا وقت نماز ضایع میشود».
804-577- (15) (صحیح) وَعَن نَوْفَلَ بْنَ مُعَاوِیَةَ س أَنَّ النَّبِی ج قَالَ: «مَنْ فَاتَتْهُ صَلَاةٌ، فَکَأَنَّمَا وُتِرَ أَهْلَهُ وَمَالَهُ».
رواه ابن حبان فی "صحیحه".
از نوفل بن معاویه س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «کسی که نمازی از او فوت شود، مانند این است که اهل و مالش را از دست داده باشد».
805-314- (15) (ضعیف جداً) وَعَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ ب قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «مَنْ جَمَعَ بَیْنَ الصَّلَاتَیْنِ مِنْ غَیْرِ عُذْرٍ، فَقَدْ أَتَى بَابًا مِنْ أَبْوَابِ الْکَبَائِرِ».
رواه الحاکم([24]) وقال: "حنش هو ابن قیس، ثقة". (قال الحافظ): "بل واهٍ بمرة، لا نعلم أحداً وثقه، غیر حصین بن نُمیر([25])".
و از ابن عباس ب روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «هرکس بدون عذر دو نماز را با هم جمع کند درواقع به دری از درهای گناهان کبیره وارد شده است».
806-578- (16) (صحیح) وَعَن سَمُرَةُ بْنُ جُنْدُبٍ س قَالَ: کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ج مِمَّا یُکْثِرُ أَنْ یَقُولَ لِأَصْحَابِهِ: «هَلْ رَأَى أَحَدٌ مِنْکُمْ مِنْ رُؤْیَا؟»، فَیَقُصُّ عَلَیْهِ مَا([26]) شَاءَ اللَّهُ أَنْ یَقُصَّ، وَإِنَّهُ قَالَ ذَاتَ غَدَاةٍ: «إِنَّهُ أَتَانِی اللَّیْلَةَ آتِیَانِ، وَإِنَّهُمَا ابْتَعَثَانِی، وَإِنَّهُمَا قَالاَ لِی: انْطَلِقْ، وَإِنِّی انْطَلَقْتُ مَعَهُمَا، وَإِنَّا أَتَیْنَا عَلَى رَجُلٍ مُضْطَجِعٍ، وَإِذَا آخَرُ قَائِمٌ عَلَیْهِ بِصَخْرَةٍ، وَإِذَا هُوَ یَهْوِی بِالصَّخْرَةِ لِرَأْسِهِ فَیَثْلَغُ رَأْسَهُ، فَیَتَدَهْدَهُ الحَجَرُ، فَیَأْخُذُهُ، فَلاَ یَرْجِعُ إِلَیْهِ حَتَّى یَصِحَّ رَأْسُهُ کَمَا کَانَ، ثُمَّ یَعُودُ عَلَیْهِ فَیَفْعَلُ بِهِ مِثْلَ مَا فَعَلَ المَرَّةَ الأُولَى». قَالَ: قُلْتُ: سُبْحَانَ اللَّهِ! مَا هَذَانِ؟ قَالاَ لِی: انْطَلِقِ انْطَلِقْ. فَأَتَیْنَا عَلَى رَجُلٍ مُسْتَلْقٍ قَفَاهُ، وَإِذَا آخَرُ قَائِمٌ عَلَیْهِ بِکَلُّوبٍ مِنْ حَدِیدٍ، وَإِذَا هُوَ یَأْتِی أَحَدَ شِقَّیْ وَجْهِهِ فَیُشَرْشِرُ شِدْقَهُ إِلَى قَفَاهُ، وَمَنْخَرَهُ إِلَى قَفَاهُ، وَعَیْنَهُ إِلَى قَفَاهُ، (قَالَ: وَرُبَّمَا قَالَ أَبُو رَجَاءٍ: فَیَشُقُّ)([27])، قَالَ: «ثُمَّ یَتَحَوَّلُ إِلَى الجَانِبِ الآخَرِ، فَیَفْعَلُ بِهِ مِثْلَ مَا فَعَلَ بِالْجَانِبِ الأَوَّلِ. قَالَ: فَمَا یَفْرُغُ مِنْ ذَلِکَ الجَانِبِ حَتَّى یَصِحَّ ذَلِکَ الجَانِبُ کَمَا کَانَ، ثُمَّ یَعُودُ عَلَیْهِ فَیَفْعَلُ [مِثْلَ مَا فَعَلَ]([28]) المَرَّةَ الأُولَى. قَالَ: قُلْتُ: سُبْحَانَ اللَّهِ مَا هَذَانِ؟ قَالاَ لِی: انْطَلِقِ انْطَلِقْ. فَانْطَلَقْنَا، فَأَتَیْنَا عَلَى مِثْلِ التَّنُّورِ([29]) - قَالَ: فَأَحْسَبُ أَنَّهُ کَانَ یَقُولُ - فَإِذَا فِیهِ لَغَطٌ وَأَصْوَاتٌ.قَالَ: فَاطَّلَعْنَا فِیهِ، فَإِذَا فِیهِ رِجَالٌ وَنِسَاءٌ عُرَاةٌ، وَإِذَا هُمْ یَأْتِیهِمْ لَهَبٌ مِنْ أَسْفَلَ مِنْهُمْ، فَإِذَا أَتَاهُمْ ذَلِکَ اللَّهَبُ ضَوْضَوْا، قَالَ: قُلْتُ: مَا هَؤُلاَءِ؟ قَالاَ لِی: انْطَلِقِ انْطَلِقْ. قَالَ: فَانْطَلَقْنَا، فَأَتَیْنَا عَلَى نَهَرٍ - حَسِبْتُ أَنَّهُ کَانَ یَقُولُ - أَحْمَرَ مِثْلِ الدَّمِ، وَإِذَا فِی النَّهَرِ رَجُلٌ سَابِحٌ، یَسْبَحُ، وَإِذَا عَلَى شَطِّ النَّهَرِ رَجُلٌ قَدْ جَمَعَ عِنْدَهُ حِجَارَةً کَثِیرَةً، وَإِذَا ذَلِکَ السَّابِحُ یَسْبَحُ مَا یَسْبَحُ، ثُمَّ یَأْتِی ذَلِکَ الَّذِی قَدْ جَمَعَ عِنْدَهُ الحِجَارَةَ، فَیَفْغَرُ فَاهُ، فَیُلْقِمُهُ حَجَرًا، فَیَنْطَلِقُ فَیَسْبَحُ، ثُمَّ یَرْجِعُ إِلَیْهِ، کُلَّمَا رَجَعَ إِلَیْهِ فَغَرَ فَاهُ، فَأَلْقَمَهُ حَجَرًا، قُلْتُ لَهُمَا: مَا هَذَانِ؟ قَالاَ لِی: انْطَلِقِ انْطَلِقْ. فَانْطَلَقْنَا، فَأَتَیْنَا عَلَى رَجُلٍ کَرِیهِ المَرْآةِ، کَأَکْرَهِ مَا أَنْتَ رَاءٍ رَجُلًا مَرْآةً، وَإِذَا عِنْدَهُ نَارٌ یَحُشُّهَا، وَیَسْعَى حَوْلَهَا، قَالَ: قُلْتُ لَهُمَا: مَا هَذَا؟ قَالَ: قَالاَ لِی: انْطَلِقِ انْطَلِقْ، فَانْطَلَقْنَا، فَأَتَیْنَا عَلَى رَوْضَةٍ مُعْتِمةٍ([30]) فِیهَا مِنْ کُلِّ نَوْرِ الرَّبِیعِ، وَإِذَا بَیْنَ ظَهْرَیِ الرَّوْضَةِ رَجُلٌ طَوِیلٌ، لاَ أَکَادُ أَرَى رَأْسَهُ طُولًا فِی السَّمَاءِ، وَإِذَا حَوْلَ الرَّجُلِ مِنْ أَکْثَرِ وِلْدَانٍ رَأَیْتُهُمْ [قَطُّ]([31])، قَالَ: قُلْتُ: مَا هَذَا؟ مَا هَؤُلاَءِ؟ قَالاَ لِی: انْطَلِقِ انْطَلِقْ. فَانْطَلَقْنَا فَأتَیْنَا عَلَی دوْحَةٍ([32]) عَظِیمَةٍ، لَمْ أَرَ دَوْحَةً([33]) قَطُّ أَعْظَمَ وَلاَ أَحْسَنَ مِنْهَا، قَالَ: قَالاَ لِی: ارْقَ فِیهَا، فَارْتَقَیْنَا إِلَى مَدِینَةٍ مَبْنِیَّةٍ بِلَبِنِ ذَهَبٍ، وَلَبِنِ فِضَّةٍ، فَأَتَیْنَا بَابَ المَدِینَةِ، فَاسْتَفْتَحْنَا، فَفُتِحَ لَنَا، فَدَخَلْنَاهَا، فَتَلَقَّانَا رِجَالٌ شَطْرٌ مِنْ خَلْقِهِمْ کَأَحْسَنِ مَا أَنْتَ رَاءٍ، وَشَطْرٌ مِنهُم کَأَقْبَحِ مَا أَنْتَ رَاءٍ، قَالَ: قَالاَ لَهُمْ: اذْهَبُوا فَقَعُوا فِی ذَلِکَ النَّهَرِ، قَالَ: وَإِذَا نَهَرٌ مُعْتَرِضٌ یَجْرِی کَأَنَّ مَاءَهُ المَحْضُ فِی البَیَاضِ، فَذَهَبُوا، فَوَقَعُوا فِیهِ، ثُمَّ رَجَعُوا إِلَیْنَا قَدْ ذَهَبَ ذَلِکَ السُّوءُ عَنْهُمْ، فَصَارُوا فِی أَحْسَنِ صُورَةٍ. قَالَ: قَالاَ لِی: هَذِهِ جَنَّةُ عَدْنٍ، وَهَذَا مَنْزِلُکَ، قَالَ: فَسَمَا بَصَرِی صُعُدًا، فَإِذَا قَصْرٌ مِثْلُ الرَّبَابَةِ([34]) البَیْضَاءِ، قَالَ: قَالاَ لِی: هَذَا مَنْزِلُکَ، قَالَ: قُلْتُ لَهُمَا: بَارَکَ اللَّهُ فِیکُمَا، فَذَرَانِی فَأَدْخُلَهُ، قَالاَ: أَمَّا الآنَ فَلاَ، وَأَنْتَ دَاخِلَهُ. قَالَ: قُلْتُ لَهُمَا: فَإِنِّی [قَدْ]([35]) رَأَیْتُ مُنْذُ اللَّیْلَةِ عَجَبًا، فَمَا هَذَا الَّذِی رَأَیْتُ؟ قَالَ: قَالاَ لِی: أَمَا إِنَّا سَنُخْبِرُکَ: أَمَّا الرَّجُلُ الأَوَّلُ الَّذِی أَتَیْتَ عَلَیْهِ یُثْلَغُ رَأْسُهُ بِالحَجَرِ، فَإِنَّهُ الرَّجُلُ یَأْخُذُ القُرْآنَ فَیَرْفُضُهُ، وَیَنَامُ عَنِ الصَّلاَةِ المَکْتُوبَةِ. وَأَمَّا الرَّجُلُ الَّذِی أَتَیْتَ عَلَیْهِ یُشَرْشَرُ شِدْقُهُ إِلَى قَفَاهُ، وَمَنْخِرُهُ إِلَى قَفَاهُ، وَعَیْنُهُ إِلَى قَفَاهُ، فَإِنَّهُ الرَّجُلُ یَغْدُو مِنْ بَیْتِهِ فَیَکْذِبُ الکَذْبَةَ تَبْلُغُ الآفَاقَ. وَأَمَّا الرِّجَالُ وَالنِّسَاءُ العُرَاةُ الَّذِینَ فِی مِثْلِ بِنَاءِ التَّنُّورِ، فَإِنَّهُمُ الزُّنَاةُ وَالزَّوَانِی. وَأَمَّا الرَّجُلُ الَّذِی أَتَیْتَ عَلَیْهِ یَسْبَحُ فِی النَّهَرِ، وَیُلْقَمُ الحَجَرَ، فَإِنَّهُ آکِلُ الرِّبَا. وَأَمَّا الرَّجُلُ الکَرِیهُ المَرْآةِ، الَّذِی عِنْدَ النَّارِ یَحُشُّهَا وَیَسْعَى حَوْلَهَا، فَإِنَّهُ مَالِکٌ، خَازِنُ جَهَنَّمَ. وَأَمَّا الرَّجُلُ الطَّوِیلُ الَّذِی فِی الرَّوْضَةِ، فَإِنَّهُ إِبْرَاهِیمُ. وَأَمَّا الوِلْدَانُ الَّذِینَ حَوْلَهُ فَکُلُّ مَوْلُودٍ مَاتَ عَلَى الفِطْرَةِ». قَالَ: فَقَالَ بَعْضُ المُسْلِمِینَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ! وَأَوْلاَدُ المُشْرِکِینَ؟ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «وَأَوْلاَدُ المُشْرِکِینَ». «وَأَمَّا القَوْمُ الَّذِینَ کَانُوا شَطْرٌ مِنْهُمْ حَسَنٌ، وَشَطْرٌ مِنْهُمْ قَبِیحٌ، فَإِنَّهُمْ قَوْمٌ خَلَطُوا عَمَلًا صَالِحًا وَآخَرَ سَیِّئًا تَجَاوَزَ اللَّهُ عَنْهُمْ».
رواه البخاری. وذکرته بتمامه لأحیل علیه فیما یأتی إن شاء الله تعالى.
سَمُره بن جندب س میگوید: رسول الله ج بسیار به اصحابش میگفت: آیا کسی از شما خوابی دیده است؟ پس هرکس که خدا میخواست خوابش را برای رسول الله ج بازگو میکرد. یک روز صبح رسول الله ج فرمود: «شب گذشته در خواب دیدم که دو نفر (جبرئیل و میکائیل) نزدم آمدند و مرا با خود بردند و به من گفتند: با ما بیا؛ من هم با ایشان رفتم؛ نزد مردی رفتیم که دراز کشیده بود، فردی با سنگ بزرگی بر بالای سرش ایستاده بود و هرگاه آن سنگ را بر سر مرد دیگر میزد، سرش لِه شده و سنگ دور میافتاد، آن مرد بار دیگر سنگ را بَر میداشت و نزد او بَر نمیگشت تا اینکه سرش به مانند اول خوب شود، سپس نزد او بَر میگشت و مانند بار اول با او رفتار میکرد؛ رسول الله ج فرمود: (به آن دو فرشته) گفتم: سبحان الله! این دو کیستند؟ به من گفتند: بیا برویم، بیا برویم! با ایشان رفتم و به مردی رسیدیم که بر پشت خوابانیده شده بود و مرد دیگر که انبری آهنی در دستش بود در کنارش ایستاده بود و انبر آهنین را در طرفی از دهان آن مرد فرو کرده و آن را به پشت گردنش میکشید و به همین ترتیب بینی و چشمش را به طرف پشت میکشید (یکی از راویان بنام ابو رجاء میگوید: و آنها را قطعه قطعه مینمود). و رسول الله ج فرمود: سپس آن مردِ ایستاده به طرف دیگر رفته و همان بلایی را که بر قسمت اول صورتش آورده بود بر طرف دوم نیز میآورد؛ و هنوز از کارش فارغ نشده بود که جانب دیگر صورت صحیح و سالم میگشت و آن مرد دوباره همان کار را تکرار میکرد. گفتم: سبحان الله این دو چه کسانی هستند؟ به من گفتند: برو، برو. با ایشان رفتم، به جای تنور مانندی رسیدیم که سر و صدای نامفهومی از آن به گوش میرسید؛ وقتی به درون آن نگاه کردیم، دیدیم که مردان و زنان لختی در آنجا هستند که وقتی آتش شعله میکشید و حرارت شدید آتش از ته تنور به ایشان میرسید، به ناله و فریاد میافتادند. به دو همراهم گفتم: اینها چه کسانی هستند؟ به من گفتند: برو، برو. با ایشان رفتم تا به رودی رسیدیم – گمان میکنم فرمود - آبش مانند خون قرمز بود، مردی در آن رود شنا میکرد و یک نفر نیز در کنار رود ایستاده و سنگهای فراوانی نزد خود جمع کرده بود، آن مرد تا میتوانست شنا میکرد سپس به نزد شخصی که در کنار رود ایستاده بود آمده و دهانش را برای او باز میکرد و او نیز یک سنگ در دهانش میانداخت، سپس آن مرد میرفت و شنا میکرد و مجدداً به سوی مردِ در ساحل بر میگشت. هر بار که به ساحل بر میگشت دهانش را برایش باز میکرد، او هم سنگی در دهانش میانداخت، به آن دو نفر گفتم: این دو نفر چه کسانی هستند؟ گفتند: برو، برو. به راه ادامه دادیم تا نزد مرد بدچهره و زشترویی رسیدیم که زشتتر از او ندیدهاید، دیدیم که آتشی روشن کرده و آن را زیر و رو میکند تا شعلهورتر شود و دور آن آتش میچرخید (و از آن مراقبت مینمود)؛ گفتم: این مرد کیست؟ گفتند: برو، برو. با ایشان رفتم تا به بوستانی پر از گل و گیاه و درخت رسیدیم که انواع گلهای بهاری در آن موجود بود و در وسط این باغ مرد قد بلندی ایستاده بود، به اندازهای قدش بلند بود که نزدیک بود سرش را نبینم، فرزندان زیادی دورش را گرفته بودند که هرگز تا این اندازه فرزند ندیده بودم؛ به همراهانم گفتم: او کیست و آنها چه کسانی هستند؟ گفتند: برو، برو. با ایشان رفتیم تا بالاخره به باغ بزرگی رسیدیم که هرگز باغی با این عظمت و زیبایی ندیده بودم، آن دو نفر به من گفتند: به طرف بالا برو، با ایشان بالا رفتیم تا به شهری رسیدیم که آجرهای آن یکی از طلا و دیگری از نقره بود، به دروازهی شهر رسیدیم، در زدیم، در را بر ما گشودند و به آن وارد شدیم، در آنجا مردانی را دیدیم که قسمتی از بدن آنها زیباترین چیزی بود که آن را ببینی، اما قسمت دیگر بدنشان زشتترین چیزی بود که آن را ببینی؛ این دو (فرشته) به آن مردان گفتند: بروید، داخل آن رود شوید، (در آنجا رودی پهن جریان داشت که آبش به سفیدی شیر بود) آنها داخل آن رود شدند و درحالی به سوی ما برگشتند که زشتی و قبحی که قبلاً در قسمتی از بدن داشتند به کلی از بین رفته بود و به شکل و قیافهی بسیار زیبا در آمده بودند. آن دو نفر به من گفتند: اینجا جنات عدن (بهشت جاویدان) است و این منزل شماست. رسول الله ج فرمود: به طرف بالا نگاه کردم قصری را دیدم که همانند ابر سفید بر هم انباشته شده بود و به من گفتند: این قصر، منزل شماست. رسول الله ج فرمود: به آنها گفتم: خداوند به شما خیر و برکت بدهد اجازه بدهید داخل آن شوم، گفتند: اکنون خیر، بعداً داخل آن میشوید. به ایشان گفتم: من در طول شب چیزهای عجیب و غریبی را دیدم، آنها چه بودند؟ به من گفتند: اکنون به شما خبر میدهیم؛ اما آن مردی که نزدش آمدی و دیدی که سرش با سنگ لِه میشد همان کسی است که قرآن را حفظ نموده و سپس آن را ترک میکند و مردی است که با خوابیدن، نماز واجب از او فوت میشود. اما کسی که صورت و بینی و چشمش به عقب کشیده شده و پاره پاره میشد، کسی است که صبح از منزل بیرون میآید و دروغهایی میگوید که به همه جا میرسد. و اما زنان و مردان لختی که در مکان تنور مانندی قرار داشتند، زنان و مردان زناکار هستند. اما مردی که در آب شنا میکرد و در دهانش سنگ انداخته میشد، فرد رباخوار است. اما آن فرد زشت و بد قیافه که در نزدیکی آتش بود و دور آن میچرخید و آتش را شعلهورتر میساخت، او مالک، نگهبان دوزخ است. و آن مرد قد بلندی که در وسط بوستان ایستاده، ابراهیم بود و بچههای اطرافش کودکانی هستند که قبل از بلوغ بر فطرت از دنیا رفتهاند. بعضی از مسلمانان گفتند: ای رسول الله ج! آیا اولاد مشرکین هم جزو آنان میباشند؟ فرمود: بله، اولاد مشرکین هم جزو آنان هستند. اما آن گروهی که قسمتی از بدنشان زیبا و قسمت دیگر زشت بود، گروهی هستند که عمل نیک و بد را با هم انجام دادهاند و خداوند از گناه آنان صرفنظر مینماید».
807-315- (16) (ضعیف) وقد روى البزار من حدیث الربیع بن أنس عن أبی العالیة أو غیره عن أبی هریرة س قال: ثُمَّ أَتَى - یعنی النبی ج - [عَلَى] قَومٍ ترضَخُ رُؤوسُهُم بِالصخر، کُلَّمَا رضخت عَادَت کَمَا کَانَت، وَلَا یَفترُ عَنهُم مِن ذَلِکَ شَیء. قَالَ: یَا جبریل! مَن [هؤلَاء؟ قَالَ:]([36]) هؤلاء الَّذِینَ تَثَاقَلَت رُؤوسُهُم عَنِ الصَّلَاةِ المَکتُوبَة». فذکر الحدیث فی قصة الإسراء وفرض الصلاة.
قوله: (یَثلغُ رأسه) أی: یشدخ. قوله: (فیتدهده) أی: فیتدحرج. و(الکلوب) بفتح الکاف وضمها وتشدید اللام: هو حدیدة معوجة الرأس. وقوله: (یُشَرشِرُ شدقه) هو بشینین معجمتین، الأولى منهما مفتوحة، والثانیة مکسورة وراءین، الأولى منهما ساکنة، ومعناه: یقطعه ویشقه. و(اللغظ) محرکاً: هو الصخب والجلبة والصیاح. وقوله: (ضَوضَوا) بفتح الضاضین المعجمتین وسکون الواوین: وهو الصیاح مع الانضمام والفزع. وقوله: (فغر فاه) بفتح الفاء والغین المعجمة معا بعدهما راء، أی: فتحه. وقوله: (یَحُشُّها) هو بالحاء المهملة المضمومة والشین المعجمة، أی: یوقدها. وقوله: (معتمة) أی: طویلة النبات، یقال: أعتمَّ النبت إذا طال. و(النَّور) بفتح النون: هو الزهر. و(المحض) بفتح المیم وسکون الحاء المهملة: هو الخالص من کل شیء. وقوله: (فَسما بصری صُعُداً) بضم الصاد والعین المهملتین، أی: ارتفع بصری إلى فوق. و(الربابة) هنا: هی السحابة البیضاء.
قال أبو محمد بن حزم([37]): "وقد جاء عن عُمَرَ، وعبد الرحمن بن عوف، ومعاذ بن جبل، وأبی هریرة، وغیرهم من الصحابة ش أن من ترک صلاةَ فرضٍ واحدةً متعمداً حتى یخرج وقتها، فهو کافر مرتد. ولا نعلم لهؤلاء من الصحابة مخالفاً". (قال الحافظ) عبد العظیم: "قد ذهب جماعة من الصحابة ومن بعدهم إلى تکفیر من ترک الصلاة متعمداً لترکها، حتى یخرج جمیع وقتها، منهم عمر بن الخطاب، وعبد الله بن مسعود، وعبد الله بن عباس، ومعاذ بن جبل، وجابر بن عبد الله، وأبو الدرداء ش. ومن غیر الصحابة: أحمد بن حنبل، وإسحاق بن راهویه، وعبدالله بن المبارک، والنخعی، والحکم بن عتیبة، وأیوب السختیانی، وأبو داود الطیالسی، وأبو بکر بن أبی شیبة، وزهیر بن حرب، وغیرهم رحمهم الله تعالى"([38]).
بزار از طریق ربیع بن انس از ابوالعالیه یا شخص دیگری از ابوهریره س روایت میکند که میگوید: سپس رسول خدا ج بر قومی گذشت که سر خود را با سنگ میشکستند و هر بار که این کار را میکردند به حالت اول بازمیگشت و از این عذاب چیزی کاسته نمیشد. رسول خدا ج فرمود: ای جبرئیل، آنها چه کسانی هستند. جبرئیل گفت: آنان کسانی بودند که در ادای نماز فرض سستی و رخوت داشتند. و این حدیث را در داستان اسرا و فرض شدن نماز ذکر میکند.
ابومحمد بن حزم میگوید: «و از ابن عمر و عبدالرحمن بن عوف و معاذ بن جبل و ابوهریره و دیگر صحابه روایت شده که هرکس تنها یک نماز فرض را عمدا ترک کند تا اینکه وقت آن خارج شود کافر و مرتد است. و کسی را که با این عده از صحابه مخالف باشد نمیشناسم». حافظ عبدالعظیم میگوید: گروهی از صحابه و عدهای پس از آنها معتقد به تکفیر کسی هستند که عمدا نماز را ترک میکند و این از جهت ترک نماز میباشد. چنانکه نماز را به گونهای ترک کند که تمام وقت آن خارج شود. از این دستهاند: عمر بن خطاب، عبدالله بن مسعود، عبدالله بن عباس، معاذ بن جبل، جابر بن عبدالله، ابودرداء ش. و پس از صحابه: احمد بن حنبل، اسحاق بن راهویه، عبد الله بن مبارک، نخعی، حکم بن عتیبة، ایوب سختیانی، ابو داود طیالسی، ابوبکر بن ابی شیبة، زهیر بن حرب و.. رحمهم الله تعالى.
6- کتاب النوافل([39])
([1]) وبهذا اللفظ عینه رواه أبو داود (4678)؛ خلافاً لما یوهمه صنیع المؤلف.
([2]) قلت: ووافقه الذهبی (1/ 6)، وهو کما قالا. ولم أجده عند أبی داود، وقد رواه ابن ماجه (1/ 333)، ولم یعزه المِزِّی فی "تحفة الأشراف" (1960) لأبی داود.
([3]) قلت: إنما هو إسناد واحد! وفیه عندهما سلمة بن شریح، قال الذهبی: "لا یعرف"! وهو مخرج فی "الضعیفة" (5991)، وفیه الرد على من احتجّ بالحدیث على تکفیر تارک الصلاة کسلاً، وعلى المعلقین الثلاثة الذین حسنوه لشواهده ولا شاهد لفقرة الخروج من الملة، وغیرها. وقد وقع فی مثله بعض من نظن فیه العلم من الکتاب المعاصرین.
([4]) رواه الحاکم (1/ 1) عن عبد الله بن شقیق عن أبی هریرة به، وصححه الحاکم، وقال الذهبی: "وإسناده صالح"، وأقول: فیه قیس بن أنیف، ولم أعرفه. وقد خالفه الترمذی فلم یذکر فیه أبا هریرة، وهو الصواب، لکنّی وجدت له شاهداً عن جابر بن عبد الله بنحوه. أخرجه ابن نصر فی "الصلاة" (238/ 1) بسند حسن.
و این روایت و روایتهای مانند آن محمول بر هر معاند متکبری است که از ادای نماز خوداری میکند و لو اینکه به کشتن ترسانده شود. چنانکه ابن تیمیه و ابن قیم میگویند. به رسالهام در این باب با عنوان «حکم تارک الصلاة» مراجعه کن.
([5]) أخرجه فی "شرح أصول اعتقاد أهل السنة والجماعة" (3 و4/ 822/ 1521) وقال: "إسناد صحیح على شرط مسلم". وهو قریب من لفظ الترمذی (2621) عن جابر: بین الکفر والإیمان ترک الصلاة".
([6]) قلت: لکن الشطر الثانی منه صحیح، فانظر التعلیق على الحدیث (203) فی "الصحیح".
([7]) قلت: لکن له شواهد عن معاذ وغیره. انظر الحدیث الآتی بعده، وقد خرَّجتها فی کتابی "إرواء الغلیل" (2026).
([8]) فی إسناده سالم بن محمود، وهو مجهول الحال. وقد خرجته فی "الضعیفة" (4571).
([9]) کذا قال، وفیه أبو جعفر الرازی، وهو سیىء الحفظ. انظر "الضعیفة" (2508).
([10]) قلت: کیف وقد تردد راویه فی رفعه، ودونه من هو سیىء الحفظ، وغیر ذلک مما هو مبین فی "الضعیفة" (94)، فمن شاء التفصیل فلیرجع إلیه.
([11]) قال الناجی: "زاد الأصبهانی: بعد قوله: "فهو بها کافر": "تجده کثیر المال لم یحج، فلا یزال کافراً ولا یحل دمه، وتجده کثیر المال لا یزکی، فلا یزال بذلک کافراً، ولا یحل دمه".قلت: وهی عند أبی یعلى أیضاً (2/ 621).
([12]) قلت: لکن له شواهد یتقوَّى بها، بعضها فی "الأدب المفرد" للبخاری و"المجمع" (4/ 216-217)، ومنها ما قبله وما بعده. وانظر "الإرواء" (7/ 89-91).
([13]) بضم الراء وفتح الهاء نسبة إلى (الرُّها) مدینة من بلاد الجزیرة. وأما (الرَّهاوی) بفتح الراء فنسبة إلى (رَها) بطن من مذحج کما فی "اللباب" لابن الأثیر.
([14]) قلت: ورواه أحمد (5/ 251)، والحاکم، وصححه، وفی سنده تحریف خفی على الذهبی، فضعف الحدیث من أجله! وإسناد أحمد صحیح.
([15]) مراد از حکم در اینجا نظام حکومت داری و نه حکم بما انزل الله میباشد؛ و این حدیث مفید آن است که: کسانی که نظام حکومتی را از نظام خلافتی و بر مبنای شورا به نظام حکومت پادشاهی و وراثتی تغییر دادند، همچون امویها و کسانی که پس از آنها آمدند، به خاطر عدم گسستن و نقض دیگر دستگیرههای دین، در زمرهی کفار نیستند .. و همچنین از دیگر فواید این حدیث آن است که گونهای از حکم به غیر ما انزل الله وجود دارد که - البته با شروط آن - کفر دون کفر (یا همان کفر اصغر) میباشد. (مصحح به نقل از شیخ ابوبصیر طرطوسی در کتاب الاهمیة الصلاة وحکم تارکها)
([16]) الخطاب لبعض أهله، وهو ثوبان کما فی بعض الروایات عند عبد بن حمید فی "المنتخب" (3/ 274-276)، ونقله الناجی (80-81)، وذکر أن من ساق الحدیث بلفظ: "لا تترکی" بزیادة یاء التأنیث، فقد وهم، والحدیث وإن کان المؤلف قد أعله بالانقطاع، فهو ثابت، لأن له شواهد کثیرة فی الأصل هنا وغیره کما تقدم.
([17]) قلت: فیه مجهول انظر تعلیقی على کتاب "الإیمان" (42/ 126).
([18]) قلت: ورواه ابن أبی شیبة فی "کتاب الإیمان" (184/2)، والطبرانی فی "المعجم الکبیر" (3/ 19/ 1) بسند حسن.
([19]) لم أره عند ابن عبد البر مسنداً إلیه، وإنما علقه فی "التمهید" (4/ 225) بدون إسناد، وکذلک فعل فی "الاستذکار" (5/ 342/ 7133).
([20]) وکذا رواه هبة الله الطبری فی "شرح الأصول" (2/ 828/ 1536)، وابن نصر (2/ 903/ 945)، وإسناده صحیح.
([21]) میگویم: که لفظ کافر با سند مرفوع و ثابتی ندیدم، بله به لفظ صحیح (فقد کفر) چنانکه گذشت وارد شده است. و نزد اهل علم بین این دو لفظ فرق بسیار بزرگی وجود دارد که مجال بیانش اینجا نیست.
([22]) میگویم: و ابن عبدالبر در تمهید جلد (4/226) از اسحاق نقل میکند: «اگر از قضای آن ابا ورزید و گفت: نماز نمیخوانم) در این سخن چنین احساس میشود که او از روی عناد و تکبر از خشوع برای خداوند متعال، نماز نمیخواند پس در این حالت و همانندش کافر است. اما این محکم متوجه کسی نخواهد بود که در این زمان که اقامهی حدود شرعی تعطیل شده (به هنگام انکار ترک نماز بر او) میگوید: خدا توبهی مرا میپذیرد؛ و خداوند میداند که او در گفتارش صادق است؛ و افرادی چون او که از نماز خواندن ابا میورزند، اگر تهدید به قتل شود نماز میخواند؛ پس کفر وارده در این احادیث متوجه مجرد ترک نماز نیست بلکه مقرون به عملی میباشد که بر کفر قلبی دلالت دارد و احادیث و آثار وارده در این باب بر این دیدگاه حمل میشوند.
([23]) کذا قال، والصواب قول الذاهبی: "لیس إسناده بذلک".
([24]) قلت: والترمذی أیضاً، ولکنه ضعفه.
([25]) قلت: ولا قیمة لتوثیقه، لمخالفته لأئمة الجرح والتعدیل، ولأنه لیس منهم.
([26]) کذا الأصل، والصواب: (مَن) کما نبه علیه الناجی (81).
([27]) أی: بدل قوله: (فیشرشر).
([28]) سقطت من الأصل، واستدرکتها من (صحیح البخاری)، وصححت منه بعض الکلمات وقعت خطأ فی الأصل.
([29]) و در روایتی از بخاری آمده است: «فَانْطَلَقْنَا إِلَى ثَقْبٍ مِثْلِ التَّنُّورِ، أَعْلاَهُ ضَیِّقٌ وَأَسْفَلُهُ وَاسِعٌ یَتَوَقَّدُ تَحْتَهُ نَارًا، فَإِذَا اقْتَرَبَ ارْتَفَعُوا حَتَّى کَادَ أَنْ یَخْرُجُوا، فَإِذَا خَمَدَتْ رَجَعُوا فِیهَا»: «براه خود ادامه دادیم تا اینکه کنار خندقی که مانند تنور بود، رسیدیم. دهانه آن، تنگ و داخلش بسیار وسیع بود. و در زیر آن، آتشی افروخته شده بود. عدهای از زنان و مردان لخت و برهنه در آن خندق بودند. هنگامی که آتش زبانه میکشید، آنها بالا میآمدند بطوریکه نزدیک بود از دهانه خندق بیرون بیایند. و هنگامی که آتش فروکش میکرد، داخل خندق فرو میرفتند.
([30]) وفی روایة لأحمد "معشِبَة".
([31]) زیادة من "صحیح البخاری".
([32]) هذه اللفظة من روایة أحمد والنسائی، وأبی عوانة والإسماعیلی کما فی "الفتح".
وأما روایة البخاری فبلفظ: "روضة" فی الموضعین.
([33]) هذه اللفظة من روایة أحمد والنسائی، وأبی عوانة والإسماعیلی کما فی "الفتح".
وأما روایة البخاری فبلفظ: "روضة" فی الموضعین.
([34]) هی السحابة التی رکب بعضها بعضاً کما فى "النهایة"، وسیذکر المؤلف نحوه.
([35]) زیادة من "صحیح البخاری".
([36]) هذه الزیادة والتی قبلها من المخطوطة و"زوائد المسند" (ص 9) و"مجمع الزوائد" (1/ 67). ثم إن فی إسناد البزار (أبا جعفر الرازی)، وهو سیىء الحفظ، وفی بعض ألفاظه نکارة شدیدة کما قال الحافظ ابن کثیر.
([37]) در «المحلی» (2/242)؛ اما اینکه میگوید: «و کسی را که با این عده از صحابه مخالف باشد نمیشناسم». نزد ابن حزم در اینجا نیامده بلکه قبل از مقولهای است که مولف از وی نقل کرده است. و نزد ابن حزم این کلام در مورد کسی است که نماز را عمدا از وقتش به تاخیر میاندازد. و این قول ابن حزم که چنین شخصی مرتد است، روایت آنرا از هیچ یک از صحابه ندیدم، بر خلاف این قولش که میگوید کافر است. چنانکه دیدگاه کافر بودن چنین شخصی از برخی صحابه به صورت موقوف و مرفوع روایت شده است. چنانکه در همین باب میبینید. برای بررسی بیشتر نگا: پاورقی ص 259
([38]) میگویم: در اینکه مولف برخی از صحابه و.. را ذکر میکند که قائل به کفر تارک نماز بودند جای تامل است. در اینجا گنجایش بحث تفصیلی این مساله و بیان آن نیست. اما به عنوان مثال از عمر بن خطاب و عبدالله بن عباس چنین قولی به طور صحیح روایت نشده است. نگا: به تعلیق این دو اثر در ص 258، 259 و سلسله الأحادیث الضعیفة (5650). و مانند این قول از احمد بن حنبل نقل شده است. هرچند برخی از متاخرین حنابله این قول را از امام احمد نقل کردهاند اما نزد محققین حنابله این قول از ایشان صحیح نیست. چنانکه بسیاری از آنها معتقد به عدم تکفیر تارک نماز میباشند مگر اینکه آنرا انکار کند. مانند ابن بطه چنانکه در تعلیق حدیث عباده بن صامت گذشت. و همچنین شیخ الاسلام ابن تیمیه و شاگردش ابن قیم و کسانی که بر راه و روش آنها میباشند مانند محمد بن عبدالوهاب رحمهم الله؛ و چون از امام اهل سنت در مورد ترک عمدی نماز سوال شد فرمود: کسی که آنرا ترک کند و آنرا نخواند و کسی که آنرا در جز وقت خودش بخواند، وی را سه بار به ادای نماز فرامیخوانم اگر نماز خواند که خوب وگرنه گردنش را میزنم. چنین شخصی نزد من به منزله مرتد است. [یعنی به محض ترک نماز کافر نمیشود مگر اینکه بر ترک آن اصرار کند] و مانند این دیدگاه مجد ابن تیمیه و نوهی او ابن تیمیه و بسیاری از محققین حنابله از جمله شیخ محمد بن عبدالوهاب میباشد چنانکه تحقیق تفصیلی این مطلب را در کتابم «حکم تارک الصلاه» شاهد خواهی بود.
([39]) (النوافل) جمع نافلة به معنای نماز داوطلبانه میباشد چراکه علاوه بر فرض میباشد.
ترهیب از عبور کردن از جلوی نمازگزار
771-559- (1) (صحیح) عَن أَبِی الجُهَیْمٍ([1]) عَبدِاللهِ بنی الحَارِثِ بنِ الصَّمَّة الأنصَارِی قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «لَوْ یَعْلَمُ المَارُّ بَیْنَ یَدَیِ المُصَلِّی مَاذَا عَلَیْهِ([2])، لَکَانَ أَنْ یَقِفَ أَرْبَعِینَ، خَیْرًا لَهُ مِنْ أَنْ یَمُرَّ بَیْنَ یَدَیْهِ([3])» قَالَ أَبُو النَّضْرِ: لاَ أَدْرِی. قَالَ: «أَرْبَعِینَ یَوْمًا، أَوْ شَهْرًا، أَوْ سَنَةً».
رواه البخاری ومسلم وأبو داود والترمذی والنسائی وابن ماجه.
از ابو جُهَیم عبدالله بن حارث بن صَمَّه انصاری س روایت است که رسول الله ج فرمودند: «کسی که از جلو نمازگزاری میگذرد اگر میدانست مرتکب چه گناهی شده (چنین کاری نمیکرد)؛ اگر چهل (روز یا ماه یا سال) توقف کند، بهتر است برای او از اینکه از مقابل او عبور کند«. ابونضر میگوید: یادم نیست رسول الله ج فرمود: «چهل روز، چهل ماه یا چهل سال».
0-298- (1) (شاذ) ورواه البزار ولفظه: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج یَقُولُ: «لَوْ یَعْلَمُ الْمَارُّ بَیْنَ یَدَیِ الْمُصَلِّی مَاذَا عَلَیْهِ، لَکَانَ أَنْ یَقُومَ أَرْبَعِینَ خَرِیفًا خَیْرٌ لَهُ مِنْ أَنْ یَمُرَّ بَیْنَ یَدَیْهِ».
ورجاله رجال الصحیح([4]).
و این حدیث را بزار روایت نموده و لفظ آن چنین است: «از رسول خدا ج شنیدم که فرمودند: «اگر کسی که از جلوی نمازِ نمازگزار عبور میکند میدانست چه گناهی برای وی خواهد بود (چنین کاری نمیکرد)؛ اگر چهل پاییز صبر میکرد برای او بهتر بود که از جلوی نمازگزار عبور کند».
(ضعیف) قال الترمذی: وَقَدْ رُوِیَ عَن أَنَسٍ([5]) س أَنَّهُ قَالَ: «لَأَنْ یَقِفَ أَحَدُکُمْ مِائَةَ عَامٍ خَیْرٌ لَهُ مِنْ أَنْ یَمُرَّ بَیْنَ یَدَیْ أَخِیهِ وَهُوَ یُصَلِّی».
ترمذی میگوید: «و از انس س روایت شده که میگوید: اگر یکی از شما صد سال بایستد برای او بهتر است که از جلوی برادرش عبور کند درحالیکه وی نماز میخواند».
772-299- (2) (ضعیف) وعَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ س قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «لَوْ یَعْلَمُ أَحَدُکُمْ مَا لَهُ فِی أَنْ یَمْشِیَ بَیْنَ یَدَیْ أَخِیهِ مُعْتَرِضًا وَهُوَ یُنَاجِی رَبَّهُ، لَکَانَ أَنْ یَقِفَ فِی ذَلِکَ الْمَقَامِ مِائَةَ عَامٍ، أَحَبَّ إِلَیْهِ مِنَ الْخُطْوَةِ الَّتِی خَطَاها».
رواه ابن ماجه بإسناد صحیح([6])، وابن خزیمة وابن حبان فی "صحیحیهما" واللفظ لابن حبان.
و از ابوهریره س روایت است که رسول خدا ج فرمودند: «چون یکی از شما میدانست با عبور کردن از جلوی برادرش درحالیکه وی با پروردگارش مناجات میکند، چه گناهی متوجه او خواهد بود، ایستادن صد سال در این حالت برای وی محبوبتر بود از گامی که برمیدارد».
773-560- (2) (صحیح) وَعن أَبِی سَعِیدٍ الخدری س: سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ ج یَقُولُ: «إِذَا صَلَّى أَحَدُکُمْ إِلَى شَیْءٍ یَسْتُرُهُ مِنَ النَّاسِ، فَأَرَادَ أَحَدٌ أَنْ یَجْتَازَ بَیْنَ یَدَیْهِ، فَلْیَدْفَعْ فِی نَحْرِهِ، فَإِنْ أَبَى، فَلْیُقَاتِلْهُ، فَإِنَّمَا هُوَ شَیْطَانٌ».
از ابو سعید خدری س روایت است از رسول الله ج شنیدم که فرمود: «هرگاه یکی از شما چیزی بین خود و مردم ستره قرار داد و نماز خواند و فردی بخواهد از جلوی او بگذرد، باید به سینهی او بزند و اگر نپذیرفت با او درگیر شود چون او شیطان است».
وفی لفظ آخر: «إِذَا کَانَ أَحَدُکُمْ یُصَلِّی، فَلَا یَدَعْ أَحَدًا یَمُرُّ بَیْنَ یَدَیْهِ، وَلْیَدْرَأْهُ مَا اسْتَطَاعَ، فَإِنْ أَبَى، فَلْیُقَاتِلْهُ، فَإِنَّمَا هُوَ شَیْطَانٌ».
رواه البخاری ومسلم - واللفظ له- وأبو داود نحوه.
و در لفظ دیگری آمده است: «هرگاه یکی از شما نماز خواند، اجازه ندهد کسی از جلویش عبور کند؛ تا میتواند مانع او شود و اگر نپذیرفت باید با او بجنگد، زیرا او شیطان است».
قوله (وَلْیَدْرَأْهُ) بدال مهملة أی: لیدفعه، بوزنه ومعناه.
774-561- (3) (صحیح) وَعَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عُمَرَ ب أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج قَالَ «إِذَا کَانَ أَحَدُکُمْ یُصَلِّی، فَلَا یَدَعْ أَحَدًا یَمُرُّ بَیْنَ یَدَیْهِ، فَإِنْ أَبَى، فَلْیُقَاتِلْهُ، فَإِنّ مَعَهُ الْقَرِینَ».
رواه ابن ماجه بإسناد صحیح، وابن خزیمة فی "صحیحه"([7]).
از عبد الله بن عمر ب روایت است که رسول الله ج فرمودند: «هرگاه یکی از شما نماز خواند، پس به کسی اجازه ندهد از جلوی نمازش عبور کند و اگر نپذیرفت باید با او بجنگد، چون همراه او شیطانی است (که او را به این امر وامیدارد)».
775-562- (4) (صحیح موقوف) وَعَن عَبْداللَّهِ بْنَ عَمْرٍو ب قَالَ: «لَأَنْ یَکُونِ الرَّجُلُ رَمَادًا یُذْرَى بِهِ، خَیْرٌ لَهُ مِنْ أَنْ یَمُرَّ بَیْنَ یَدَیْ رَجُلٍ مُتَعَمِّدًا وَهُوَ یُصَلِّی».
رواه ابن عبد البر فی "التمهید" موقوفاً([8]).
از عبد الله بن عمر ب روایت است که اگر انسان تبدیل به خاکستر و در هوا پخش گردد، برای او بهتر است از اینکه عمدا از جلوی مردی عبور کند که در حال نماز است».
40- (الترهیب من ترک الصلاة تعمدا، وإخراجها عن وقتها تهاوناً)
([1]) بضم الجیم مصغراً، ووقع فی طبعة عمارة ونسخة الحافظ ونسخة الناجی من الکتاب: (أبو الجهم) مکبِّراً، ثم أطال الناجی فی بیان خطأ نسخته، وأنَّ الصواب بالتصغیر.
([2]) یعنی اگر میدانست این عمل چه گناهی دارد، برای رفتن درنگ میکرد و این برای او خیر بود.
([3]) یعنی از اینکه از جلو و نزدیک او میگذشت. و حد فاصلی که نمیتوان از جلوی نمازگزار عبور کرد، فاصلهی میان او و مکان سجدهاش میباشد. و از این فاصله به «یدین» تعبیر میشود چون اکثر کارها با دو دست انجام میشود. والله اعلم.
([4]) قلت: نعم، لکنه لیس عن أبی الجهیم، وإنما عن زید بن خالد، وهذا شاذ، ومثله قوله: "أربعین خریفاً". والمحفوظ ما فی "الصحیح": "قال أبو النضر: لا أدری قال: أربعین یوماً أو شهراً أو سنة" لیس فیه الجزم بـ "أربعین خریفاً". وقد بینت ذلک بیاناً شافیاً فی "الضعیفة" (6911).
([5]) کذا الأصل ومطبوعة الثلاثة! والذی عند الترمذی (2/ 160- شاکر): "وَقَدْ رُوِیَ عَنِ النَّبِیِّ ج أَنَّهُ قَالَ...". لم یذکر أنساً، وإنما النبی ج ولعله الصواب. ولم أجد من وصله عن أنس.
([6]) کذا قال! وفیه مجهول، وآخر لیس بقوی، وهو مخرج فی "الروض" (1129) وغیره.
([7]) قال الناجی (79): "هذا عجیب! فالحدیث فی صحیح مسلم سنداً ومتناً".
قلت: وهو فی "مسلم" (2/ 58).
([8]) أخرجه هو (21/ 149)، وکذا أبو نعیم فی "أخبار أصبهان" (1/ 354) من طریق أبی عمران الغافقی عنه، وإسناد الأول صحیح.