ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
201- خداوند متکبران را به خود نزدیک نمیکند و هر چه تکبرِ شخص بیشتر باشد، بیشتر از الله دور خواهد شد:
﴿قَالَ فَٱهۡبِطۡ مِنۡهَا فَمَا یَکُونُ لَکَ أَن تَتَکَبَّرَ فِیهَا فَٱخۡرُجۡ إِنَّکَ مِنَ ٱلصَّٰغِرِینَ١٣﴾ [الأعراف: 13].
«فرمود: از آن [جایگاه] پایین بیا؛ تو را نرسد که در این [جایگاه] تکبر بورزی، پس بیرون رو، که تو از جملهٔ خوارانی».
202- کسی که به میل و دلخواه مردم مینویسد، با تغییر آنها تغییر خواهد کرد، اما آنکه با قلم خود چیزی مینویسد که الله آن را دوست دارد، ثابت و پایدار خواهد ماند، زیرا الله حق است و تغییر نمیکند.
203- امنیت و آرزو باعث سرکشی و فراموشکاری انسان میشوند؛ بههمین سبب خداوند امنیت انسان را با ترس، و آرزوهای دور و دراز او را با بیماری از او میگیرد، تا به خود باز آید و به سرکشی و ستمگریِ خود ادامه ندهد.
204- والدین به سبب فرزندان، و فرزندان به سبب والدینِ خود، روزی داده میشوند، و این برکتی است متبادل:
﴿نَّحۡنُ نَرۡزُقُکُمۡ وَإِیَّاهُمۡۖ﴾ [الأنعام: 151].
«ما شما و آنها را روزی میدهیم».
﴿نَّحۡنُ نَرۡزُقُهُمۡ وَإِیَّاکُمۡۚ﴾ [الإسراء: 31]1
«ما آنها و شما را روزی میدهیم».
205- یکی از سختترین انواع مجازات، مجازات به واسطهٔ نعمت است. صاحبش به واسطهٔ آن عذاب میشود اما دوست ندارد آن را ترک کند، تا رنج و عذابش همچنان ادامه یابد:
﴿وَلَا تُعۡجِبۡکَ أَمۡوَٰلُهُمۡ وَأَوۡلَٰدُهُمۡۚ إِنَّمَا یُرِیدُ ٱللَّهُ أَن یُعَذِّبَهُم بِهَا فِی ٱلدُّنۡیَا...﴾ [التوبة: 85].
«و اموال و فرزندانشان تو را به شگفتی نیاورد، جز این نیست که الله میخواهد آنان را در دنیا به وسیلهٔ آن عذاب کند...».
196- شاید انسان اذکار خود را بخواند و برای محافظت از خود دعا کند، اما سودی برایش نداشته باشد و باز هم دچار زیان شود، چرا که آن دعا و ذکر را بدون یقین و شناخت معنای آن خوانده است. در حدیث آمده که رسول الله ص [دربارهٔ دعای سید الاستغفار] فرمود: «... هر کس آن را از روی یقین بگوید...» [بخاری]
197- هر کس از خداوند در دعای خود طلب دنیا نمود پیش از درخواستِ خود استغفار و توبه کند، زیرا گناهان باعث عدم اجابت دعا یا تاخیر آن میشود. سلیمان ÷ پیش از درخواست ملک، از خداوند آمرزش خواست:
﴿رَبِّ ٱغۡفِرۡ لِی وَهَبۡ لِی مُلۡکٗا لَّا یَنۢبَغِی لِأَحَدٖ مِّنۢ بَعۡدِیٓۖ...﴾ [ص: 35].
«... پروردگارا مرا بیامرز و به من ملکی ارزانی دار که پس از من سزاوار هیچکس نباشد...».
198- حرام را واردِ حلال میکنند، و اگر مصلحان کارشان را انکار کنند میگویند: دارند حلال را حرام میکنند!
199- عدم صبر در برابر بلاهای راه حق از بیشترین دلایل تغییر و عقب گرد است. عمر بن الخطاب میفرماید: «آنان گروهی بودند که الله را شناختند، سپس به سبب بلایی که دچار آن شدند به کفر بازگشتند».
200- خداوند دنیا را فریبنده و سرگرم کننده قرار داده تا ببیند کدام یک از مردم حق پروردگار را بر شهوت نفس خود مقدم میدارد:
﴿إِنَّا جَعَلۡنَا مَا عَلَى ٱلۡأَرۡضِ زِینَةٗ لَّهَا لِنَبۡلُوَهُمۡ أَیُّهُمۡ أَحۡسَنُ عَمَلٗا٧﴾ [الکهف: 7].
«ما آنچه را بر روی زمین است زینتی برای آن قرار دادیم، تا آنان را بیازماییم که کدام یک از ایشان نیکوکارترند».
191- خداوند بنده را دچار بلا میکند تا ضعفش را به یاد او بیاورد و اینکه اطرافیانش سودی برای او نخواهند داشت و اگر الله برایش ارادهٔ زیان داشته باشد نمیتوانند آن زیان را از او باز دارند:
﴿وَإِن یَمۡسَسۡکَ ٱللَّهُ بِضُرّٖ فَلَا کَاشِفَ لَهُۥٓ إِلَّا هُوَۖ...﴾ [یونس: 107].
«و اگر الله به تو زیانی برساند آن را برطرف کنندهای جز او نیست...».
192- فتنهٔ امروز مردم با اندیشهها، شبیهِ فتنهٔ قریش با سنگها است؛ نقل را ترک گفتند و همه چیز را از عقل خواستند. ابورجاء میگوید: «ما سنگی را میپرستیدیم و همینکه سنگ بهتری مییافتیم آن را دور میانداختیم».
193- بسیار پیش میآید که انسان گمان میکند از مقدس سازی اشخاص آزاد شده، در حالی که به دام تقدیس هوای نفس خود افتاده است. او همچنان بنده است، فقط آقایش عوض شده.
۱۹۴- اگر در ملت یا حکومتی، ضعیف مورد اهانت قرار گیرد، آن ملت نیز در میان دیگر ملتها مورد اهانت قرار خواهد گرفت؛ در حدیث آمده است:
«پاک نیست امتی که ضعیف در آن حقش را نمیگیرد مگر با لکنت زبان» [به روایت ابن ماجه. آلبانی در صحیح ابن ماجه آن را صحیح دانسته]. زیرا جزا از جنس عمل است.
195- یکی از اسباب رزق و روزی، یاری دادن ضعیفِ مظلوم، بر قویِ ظالم است؛ رسول الله ص میفرماید: «و آیا جز به سبب ضعیفانتان یاری میشوید و روزی داده میشوید؟» [بخاری].
186- هر که به قطعیات دین احترام نمیگزارد، در امور اختلافی نیز حرفش مورد احترام نیست، زیرا وی اهل هوا و هوس است. او مانند کسی است که در میزند؛ اگر در را محترمانه برایش باز کردند که هیچ، وگرنه مجرمانه در را میشکند و وارد میشود.
187- اکتفا به همنشینی با بزرگان موجب تکبر میشود و همنشینی با ضعیفان باعث تواضع است. در حدیث آمده که «پیامبر خدا ص به نزد ضعیفان مسلمان میرفت و با آنان دیدار میکرد و به عیادت بیمارانشان میرفت و در تشییع جنازهٔ آنان شرکت میکرد» [مستدرک حاکم؛ علامه آلبانی در صحیح الجامع آن را صحیح میداند].
۱۸۸- به اسلام افزوده میشود و از آن کم نمیشود، زیرا سنت خداوند چنین است که اگر یک نفر مرتد شود یک گروه جای او را بگیرند:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مَن یَرۡتَدَّ مِنکُمۡ عَن دِینِهِۦ فَسَوۡفَ یَأۡتِی ٱللَّهُ بِقَوۡمٖ یُحِبُّهُمۡ وَیُحِبُّونَهُۥٓ...﴾ [المائدة: 54].
«ای کسانی که ایمان آوردهاید هر کس از شما که از دین خود برگردد به زودی الله گروهی را خواهد آورد که آنان را دوست دارد و آنان او را دوست دارند...».
189- برای نصیحتگر لازم نیست اهل ستایش باشد زیرا وی مانند پزشک است و به مواضع بیماری میپردازد نه مواضع سلامتی.
۱۹۰- ممکن است منافقان از دین استفاده کنند، اما نه برای دوست داشتنِ آن بلکه برای ویران کردن آن از داخل:
﴿وَٱلَّذِینَ ٱتَّخَذُواْ مَسۡجِدٗا ضِرَارٗا وَکُفۡرٗا وَتَفۡرِیقَۢا بَیۡنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ وَإِرۡصَادٗا لِّمَنۡ حَارَبَ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ مِن قَبۡلُۚ﴾ [التوبة: 107].
«و آنهایی که مسجدی اختیار کردند که مایهٔ زیان و کفر و تفرقهٔ میان مومنان و کمینگاهی است برای کسی که قبلا به جنگ با الله و پیامبرش پرداخته بود...».
181- تقوا در قلب است؛ اما ممکن نیست قلب کسی در حال تپیدن باشد و دیگر اعضای بدنش مرده و بی حرکت باشند.
182- آنکه ایمانش کم است وقتی از آوردن حجت و برهان ناتوان شود به تهمت و بهتان رو میآورد.
۱۸۳- انسان به اندازهٔ جهلش نسبت به الله در برابر غیر الله ذلیل میشود. رسول الله ص در پاسخ کسی که از الله خواسته بود نزد رسول الله ص شفیعِ آنان شود [تا باران ببارد] فرمود: «وای بر تو! آیا میدانی الله چیست؟ شأن الله بس بزرگتر است...» [به روایت ابوداوود].
۱۸۴- دعای هنگام رفاه، از جمله اسباب پذیرشِ دعا در هنگام سختیها است؛ در حدیث روایت شده: «هر که دوست دارد الله در هنگام سختیها و مصیبتها دعایش را استجابت کند، در هنگام رفاه بسیار دعا کند» [علامه آلبانی در صحیح الجامع آن را حسن دانسته است].
۱۸۵- برخی از گناهکاران از روی هوای نفس اندیشههایی را میپذیرند، زیرا فسقشان را توجیه میکند، و میخواهند از نام «فاسق» به نام «اندیشمند» بگریزند تا از سرزنش و عذاب وجدان در امان بمانند!