اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

مبحث دوم: ویژگی‌‌های نظام سیاسی در دین اسلام

مبحث دوم:
ویژگی‌‌های نظام سیاسی در دین اسلام

اسلام دین فطرت و صلح و امنیّت است و شریعت اسلامی ویژگی‌های منحصر به فردی دارد.

نظام سیاسی در اسلام یکی از بخش‌های دین اسلام بوده و صفات ماندگارش باعث آشکارشدن نقش آن و تفاوتش با نظام‌های سیاسی دیگر شده است.

مهم‌‌ترین ویژگی‌های نظام سیاسی اسلام از این قرار است:

1- الهی‌بودن

این ویژگی در خاستگاه و روش آن نمودار و آشکار است.

خاستگاه نظام سیاسی در اسلام از این لحاظ الهی است که از جانب الله تعالی بوده و پروردگار جهان داناتر به مصالح بندگانش است، چنانکه می‌فرماید:

﴿أَلَا یَعۡلَمُ مَنۡ خَلَقَ وَهُوَ ٱللَّطِیفُ ٱلۡخَبِیرُ [الملک: 14]

«آیا ذاتی ‌که [همۀ موجودات را] آفریده است، [احوالشان را] نمی‌داند؟ درحالی ‌که او باریک‌بین و آگاه است.»

این ویژگی نتایج متعدّدی دارد؛ از جمله: حفاظت از تناقض و تضاد، دوری از خودخواهی و ستم، تمایل به مصالح گروهی از مردم یا خیرخواهی برای ساکنان یک شهر.

همچنین رهایی از بندگی و بردگی برای غیرالله در زمانی که نظام‌های سیاسی بشری با خوارساختن مردم و شهروندان در برابر حاکمان و رئیسان، منحرف گشته‌اند و نیز امیران و حاکمان پیروانشان را از آنچه دوست دارند، محروم ساخته و اموری را براساس تمایل و خواست خویش، بر آنان تحمیل نموده و جایز می‌دانند.

شیوۀ نظام سیاسی اسلام از این نظر الهی به شمار می‌رود که هدف انسان از تلاش و عمل، کسب رضایت الهی بوده و فرد مسلمان یعنی کسی که اعمالش مختصّ الله متعال است، چنانکه الله ـ می‌فرماید:

﴿قُلۡ إِنَّ صَلَاتِی وَنُسُکِی وَمَحۡیَایَ وَمَمَاتِی لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ [الأنعام: 162]

«بگو: بدون تردید نمازم و عبادت [و قربانی] من و زندگی و مرگم؛ همه برای الله؛ پروردگار جهانیان است.»

انسان مؤمن در تمامی امور؛ از جمله روش سیاسی خویش متوجّه الله تعالی است.

عمل به نظام سیاسی اسلام عبادت به شمار می‌رود و سیاستمدار مسلمان که مخلصانه پیرو شریعت است، به سبب این کارش پاداش می‌برد. پیامبر ج فرمودند: «سَبْعَةٌ یُظِلُّهُمُ اللَّهُ فِی ظِلِّهِ یَوْمَ لا ظِلَّ إِلا ظِلُّهُ»؛ «الله متعال هفت گروه را در روزی که هیچ سایه‌ای جز سایۀ [عرش] او وجود ندارد، در زیر سایۀ [عرش] خویش جای می دهد.» و «الإِمَامُ الْعَادِلُ»[1]؛ «پادشاه دادگر» را یکی از آن هفت نفر معرّفی کردند.

امّا کسی که در سیاست خویش، پیرو احکام الهی نباشد، مستحقّ مجازات است، چنانکه رسول الله ج فرمودند: «مَا مِنْ عَبْدٍ اسْتَرْعَاهُ اللَّهُ رَعِیَّةً، فَلَمْ یَحُطْهَا بِنَصِیحَةٍ، إِلَّا لَمْ یَجِدْ رَائِحَةَ الجَنَّةِ»[2]؛ «هر بنده‌ای که الله متعال او را مسؤول حفاظت [و ادارۀ امور گروهی از] مردم قرار دهد و از روی خیرخواهی، آنان را اداره [و حفاظت] نکند، قطعاً بوی بهشت را نخواهد یافت.»

2- عمومیّت و فراگیری

الله ﻷ می‌فرماید:

﴿مَّا فَرَّطۡنَا فِی ٱلۡکِتَٰبِ مِن شَیۡءٖۚ [الأنعام: 38]

«ما در کتاب [لوح محفوظ] هیچ چیزی را فرو گذار نکردیم.»

نظام سیاسی اسلام هیچ‌یک از امور مهم برای حاکم یا مردم را رها و ترک نکرده، بلکه تمامی تکالیف و حقوق حاکم و نیز مسؤولیّت‌ها و حقوق مردم که برای یک نظام ضروری به نظر می‌رسد را بیان کرده است.

همچنین آنچه باعث تنظیم رابطه میان دولت اسلامی و سایر ملّت‌های مسلمان و غیرمسلمان می‌شود را یادآور شده است.

و نیز مشتمل بر راه‌حلّ تمامی مشکلات است، زیرا شریعت و اصول اسلام دارای احکامِ وقایعی است که پایانی ندارد.

یکی از دلایل عمومیّت و شمول نظام اسلام، آیۀ زیر است:

﴿وَنَزَّلۡنَا عَلَیۡکَ ٱلۡکِتَٰبَ تِبۡیَٰنٗا لِّکُلِّ شَیۡءٖ وَهُدٗى وَرَحۡمَةٗ وَبُشۡرَىٰ لِلۡمُسۡلِمِینَ [النّحل:89]

«و [ما این] کتاب را بر تو نازل کردیم که بیانگر همه چیز و هدایت و رحمت و بشارت برای مسلمانان است.»

ابن جوزی / در تفسیر آیۀ مذکور می‌آورد: «یعنی قرآن کریم بیانگر تمامی امور دین است؛ یا با آوردن نص و عبارتی روشن و یا با ارجاع به آنچه که یقینی و قطعی است؛ مانند بیان رسول الله ج و اجماع مسلمانان.»[3]

3- جهان‌شمولی

نظام سیاسی در اسلام برخوردار از صفتی جهانی است، چون به طور یکسان برای همۀ مردم و هر زمان و مکان و امّت و شرایطی نازل شده است. بنابراین شریعت اسلام بهترین قانون برای ادارۀ امور امّت و برترین حکم در موقع ابهام و مشتبه‌شدن مصالح یا اختلاف در حقوق است.

جهانی‌بودن نظام سیاسی اسلام از نظر زمانی یعنی اینکه تا وقوع قیامت صلاحیّت دارد و از لحاظ مکانی نیز یعنی اینکه برای هریک از بخش‌ها و اماکن جهان و نیز برای تمامی مردم با وجود اختلاف در نژاد و زبان و شرایط، متناسب و هماهنگ است.

متون شرعی فراوانی در این زمینه وجود دارد؛ از جمله:

﴿قُلۡ یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ إِنِّی رَسُولُ ٱللَّهِ إِلَیۡکُمۡ جَمِیعًا [الأعراف: 158]

«بگو: ای مردم! من فرستادۀ الله بهسوی همۀ شما هستم.»

این سخن پیامبر ج بیانگر برخی از ویژگی‌های دین اسلام است که فرمودند: «وَکَانَ النَّبِیُّ یُبْعَثُ إِلَى قَوْمِهِ خَاصَّةً، وَبُعِثْتُ إِلَى النَّاسِ کَافَّةً»[4]؛ «[هر] پیامبر فقط به سوی قوم خودش فرستاده می‌شد، امّا من برای تمامی مردم مبعوث گشتم.»

این ویژگی هیچ تعجّبی ندارد، زیرا دین اسلام آخرین آیین آسمانی بوده و پس از آن، دین دیگری نمی‌آید. بنابراین باید که متناسب با هر زمان و مکان و برای تمامی امّت‌ها و همۀ شرایط؛ یعنی در زمان جنگ و صلح، قوّت و ضعف، ثروت و نداری و امثال آن باشد.

4- میانه‌روی

اسلام از لحاظ اعتقادی میانه بوده و شریعتش در میان افراط و تفریط است.

این دین در نظام‌های خویش نیز میانه است؛ از جمله نظام سیاسی اسلام که نه دیکتاتوری متجاوز و نه دموکراسی سهل‌انگار و غافل است.

الله ـ مسلمانان را میانه‌رو توصیف کرده است:

﴿وَکَذَٰلِکَ جَعَلۡنَٰکُمۡ أُمَّةٗ وَسَطٗا لِّتَکُونُواْ شُهَدَآءَ عَلَى ٱلنَّاسِ وَیَکُونَ ٱلرَّسُولُ عَلَیۡکُمۡ شَهِیدٗاۗ [البقرة: 143]

«و این‌گونه شما را امّت میانه قرار دادیم تا بر مردم گواه باشید و پیامبر ج هم بر شما گواه باشد.»

وسط یعنی برگزیده و عادل و بهترین.

یکی از روشن‌ترین مظاهر تناسب نظام سیاسی اسلام با خواسته‌های بشری، همان تعادل و میانه‌بودنش است. ثبات و پایداری در چیزی است که باید جاوید و باقی بماند، امّا چیزی که تغییر می‌کند، باید قابل انعطاف باشد.

5- واقعی‌بودن و تناسب با فطرت

نظام سیاسی برخوردار از این ویژگی است و امکان اجرا و تحقّق در زندگی بشری را دارد، چون دور از حقایق و امور زندگی نیست. بنابراین دین اسلام نظامی غرق در خیال و تمثیل نبوده که حقیقت نداشته باشد و فقط تصوّری ذهنی به شمار رود.

بلکه این نظام برای مردمی که در جهان واقع زندگی می‌کنند، تشریع شده و سرشت بشر را در نظر داشته و برخورد و رابطۀ خشک و بی‌روحی با آنان ندارد.

بر این اساس، نظام سیاسی اسلام برتر از نظام سیاسی افلاطون، ارسطو، افلوطین و سایر فیلسوفانی است که در عالم خیال گشته و به واقعیّت و سرشت بشر توجّهی نداشته‌اند و در نتیجه، تصوّراتشان دور از حقیقت و واقع بوده است، چون نظام سیاسی این افراد بر پایۀ فرضیه‌های محض عقلی بوده و برخاسته از توجّه و نگاه به زندگی واقعی و مشکلات آن نیست.

یکی از بزرگ‌ترین نمودهای واقعی‌بودن نظام سیاسی اسلام این است که به تمامی امور خیر و شرّ زندگی واقعی و نیز گوشت و خون، روان و عقل و جسم و روح بشر توجّه نموده است. الله أ می‌فرماید:

﴿لَا یُکَلِّفُ ٱللَّهُ نَفۡسًا إِلَّا وُسۡعَهَاۚ لَهَا مَا کَسَبَتۡ وَعَلَیۡهَا مَا ٱکۡتَسَبَتۡۗ رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذۡنَآ إِن نَّسِینَآ أَوۡ أَخۡطَأۡنَاۚ رَبَّنَا وَلَا تَحۡمِلۡ عَلَیۡنَآ إِصۡرٗا کَمَا حَمَلۡتَهُۥ عَلَى ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِنَاۚ رَبَّنَا وَلَا تُحَمِّلۡنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِۦۖ وَٱعۡفُ عَنَّا وَٱغۡفِرۡ لَنَا وَٱرۡحَمۡنَآۚ أَنتَ مَوۡلَىٰنَا فَٱنصُرۡنَا عَلَى ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡکَٰفِرِینَ [البقرة: 286]

«الله هرکسی را فقط به ‌اندازۀ توانش مکلّف می‌کند. آنچه [از خوبی] به دست آورده، به سود او و آنچه [از بدی] به دست آورده، به زیانش است. پروردگارا! اگر فراموش یا خطا کردیم، ما را مؤاخذه نکن. پروردگارا! بارِ گران [و تکلیف سنگین] را بر [دوش] ما مگذار، چنانکه آن را بر [دوش] کسانی‌ که پیش از ما بودند، گذاشتی. پروردگارا! آنچه توان تحمّلش را نداریم، بر [دوش] ما مگذار و ما را بیامرز و بر ما رحم فرما؛ تو مولا و سرورمان هستی، پس ما را بر گروه کافران پیروز گردان.»

﴿زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ ٱلشَّهَوَٰتِ مِنَ ٱلنِّسَآءِ وَٱلۡبَنِینَ وَٱلۡقَنَٰطِیرِ ٱلۡمُقَنطَرَةِ مِنَ ٱلذَّهَبِ وَٱلۡفِضَّةِ وَٱلۡخَیۡلِ ٱلۡمُسَوَّمَةِ وَٱلۡأَنۡعَٰمِ وَٱلۡحَرۡثِۗ ذَٰلِکَ مَتَٰعُ ٱلۡحَیَوٰةِ ٱلدُّنۡیَاۖ وَٱللَّهُ عِندَهُۥ حُسۡنُ ٱلۡمَ‍َٔابِ١٤ ۞قُلۡ أَؤُنَبِّئُکُم بِخَیۡرٖ مِّن ذَٰلِکُمۡۖ لِلَّذِینَ ٱتَّقَوۡاْ عِندَ رَبِّهِمۡ جَنَّٰتٞ تَجۡرِی مِن تَحۡتِهَا ٱلۡأَنۡهَٰرُ خَٰلِدِینَ فِیهَا وَأَزۡوَٰجٞ مُّطَهَّرَةٞ وَرِضۡوَٰنٞ مِّنَ ٱللَّهِۗ وَٱللَّهُ بَصِیرُۢ بِٱلۡعِبَادِ [آل‌عمران: 14-15]

«محبّت خواستنی‌های [مادّی] از [جمله] زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسب‌های نشانه‌دار و چهارپایان و زراعت، برای مردم آراسته شده است. اینها [همه] کالا و متاع [زودگذر] زندگی دنیاست و [حال آنکه] سرانجام نیک نزد الله تعالی است. بگو: آیا شما را به بهتر از اینها خبر دهم؟ برای کسانی ‌که تقوا پیشه کرده‌اند، در نزد پروردگارشان باغ‌هایی است که از زیر [درختان] آنها نهرها روان است، در آن جاودانه خواهند بود و همسرانی پاکیزه [دارند]، و [همچنین] از خشنودی الله [برخوردارند] و الله ﻷ به [احوال] بندگان بیناست.»

برخی از متون قرآنی که بیانگر سرشت و ضعف انسان بوده و حدّ و مرز شیوۀ اسلامی زندگی را تعیین می‌کنند، بیان گردید و این موارد نشان از واقعی‌بودن شیوۀ مذکور و تناسب آن با واقعیّت فطرت انسان و میزان توان و قدرت بخشیده‌شده به وی و نیز مقدار آمادگی او برای کار و تلاش دارد، به گونه‌ای که هیچ توانی نادیده گرفته نشده و از کار و تلاش منع نگشته و انسان به آنچه در توانش نیست و با فطرت الهی‌اش تناسب ندارد، مکلّف نمی‌گردد.[5]


 



[1]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 660.

[2]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 7150.

[3]- زاد المسیر، ج 4، ص 482.

[4]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 323؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 810.

[5]- برای جزئیّات بیشتر، نک: النّظام السّیاسی فی الإسلام، سعود آل سعود و دیگران، صص 18- 24؛ النّظام السّیاسی فی الإسلام؛ النّظرة السّیاسیّة نظام الحکم، عبدالعزیز خیّاط، صص 83- 111.

مبحث اول: مفهوم نظام سیاسی در اسلام

مبحث اول:
مفهوم نظام سیاسی در اسلام

برای آگاهی از معنای نظام سیاسی لازم است که ابتدا هریک از کلمات «نظام» و «سیاست» به طور جداگانه مورد بررسی قرار گیرد و پس از آن، ترکیب آن دو و دیدگاه اسلام دربارۀ نظام سیاسی بیان شود. در ادامه، این مباحث تبیین می‌گردد.

1- مفهوم لغوی «نظام»

این واژه اسم مصدرِ فعل: نَظَمَ یَنظم نظمًا ونظامًا -اسم مصدر- است.

نظم به معنای جمع و گردآوری است، چنانکه گفته می‌شود: «نظمتُ اللّؤلؤَ»؛ یعنی آن را در رشته یا نخی جمع کردم.

هر چیزی را که با چیز دیگری متّصل نمایی یا با آن جمع کنی، در حقیقت به آنها نظم داده‌ای.

نظام یعنی آنچه اشیاء یا ... در آن جمع شوند؛ همچون نخ و غیره.

نظام هر چیزی، اصل و معیارش بوده و جمع نظام، أنظمه، أناظیم و نظم می‌شود.

انتظام به معنای هماهنگی و تناسب است.[1]

گاهی اوقات، اصطلاح نظام بر احکامی که در یک موضوع هستند و معیار و اصل آن موضوع به شمار می‌روند، اطلاق می‌گردد؛ گویی دانه‌های مرواریدند که در یک رشته چیده شده‌اند.[2]

2- مفهوم لغوی «سیاسی»

سیاسی منسوب به سیاسة؛ مصدر فعل «ساسَ یَسوسُ» است.

سیاست و سَوس به معنای ریاست، طبیعت و سرشت است.

سیاست یعنی انجام یک کار به طور شایسته و لازم.

چنانکه گفته می‌شود: ساسُوهم سَوسًا، و زمانی که فردی را رئیس گروهی قرار دهند، می‌گویند: سَوَّسُوه، وأساسُوه. ساسَ الأمر سیاسةً؛ یعنی آن را انجام داد، وسَوَّسه القومُ؛ یعنی وی را رئیس و بزرگ خویش قرار دادند.

همچنین وقتی می‌گویند: سوَّسَ فلانٌ أمرَ بنی‌فلان؛ یعنی ادارۀ امورشان به وی سپرده شد.[3]

در صحیح بخاری، از ابوهریره س روایت شده که پیامبر ج فرمودند: «کَانَتْ بَنُو إِسْرَائِیلَ تَسُوسُهُمُ الأَنْبِیَاءُ، کُلَّمَا هَلَکَ نَبِیٌّ خَلَفَهُ نَبِیٌّ، وَإِنَّهُ لاَ نَبِیَّ بَعْدِی»[4]؛ «پیامبران † ادارۀ امور بنی‌اسرائیل را بر عهده داشتند؛ هرگاه پیامبری از دنیا می‌رفت، پیامبر دیگری جانشینش می‌شد و قطعاً پس از من، پیامبری نیست.»

ابن اثیر / می‌گوید: «تَسُوسُهُمُ الأَنْبِیَاءُ؛ یعنی ادارۀ امورشان را بر عهده داشتند، همان‌گونه که امیران و حاکمان چنین مسؤولیّتی در قبال مردم و رعیّت دارند.»[5]

3- مفهوم نظام سیاسی

این اصطلاح از چندین جنبه، مورد بررسی قرار گرفته و تعریف می‌شود:

أ- بر هرآنچه مربوط به ادارۀ دولت و سیستم حکومتی آن باشد، اطلاق می‌گردد؛

ب- بر بخش و جنبه‌ای از حکومت اطلاق می‌شود؛ از این لحاظ که حکومت شامل نظام سیاسی، اداری، مالی و قضایی است؛

ج- انواع دیگری از نظم و احکام و قوانینی که لازمۀ ساختار حکومت است را شامل می‌شود.[6]

4- مفهوم نظام سیاسی در اسلام

بدون تردید دین اسلام توجّه فراوانی به سیاست و نظم آن؛ یعنی تدبیر و ادارۀ امور امّت و توجّه به مسائل آنان و نه نیرنگ و گمراه‌کردن و مکر و ظاهرسازی، داشته و از این رو، موضوع سیاست در اسلام، یعنی ادارۀ امور امّت به بهترین صورتی که دین اسلام معرّفی نموده است؛ یعنی همان چیزی که با عنوان «سیاست شرعی» شناخته می‌شود. سیاست شرعی اصطلاح و تمرینی است که سیاست -انجام یک کار به نحو شایسته- و شرع -اجرای احکام شریعت براساس قرآن و سنّت- را به هم مرتبط ساخته و در جایی که نصّی شرعی وجود ندارد، می‌طلبد که مصلحت مورد توجّه قرار گیرد.

بنابراین سیاست شرعی یعنی: ادارۀ امور کلّی و عام دولت اسلامی به گونه‌ای که منجر به تحقیق مصالح و دفع مضرّات شود و نیز قوانین شرعی و اصول کلّی آن رعایت گردد.

تردیدی نیست که مفهوم نظام سیاسی اسلام بخشی از شریعت اسلامی به شمار می‌رود؛ یعنی همان شناخت نظام حکومت، شیوۀ انتخاب حاکم و حقوق و تکالیف او، شناخت حقوق و تکالیف مردم، رابطۀ میان حاکم و رعیّت و ارتباط میان دولت‌ها در شرایط جنگ و صلح براساس شریعت اسلام.[7]


 



[1]- نک: لسان العرب، ج 12، صص 578- 579.

[2]- النّظام السّیاسی فی الإسلام؛ النّظریّة السّیاسیّة نظام الحکم، عبدالعزیز خیّاط، ص 21.

[3]- نک: لسان العرب، ج 6، ص 108.

[4]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 3455.

[5]- النّهایة فی غریب الحدیث، ج 2، ص 421.

[6]- نک: النّظام السّیاسی فی الإسلام، عبدالعزیز خیّاط، ص 21.

[7]- نک: همان، ص 22؛ النّظام السّیاسی فی الإسلام، سعود آل سعود و دیگران، ص 10.

مبحث سوم: آداب دعا

مبحث سوم:
آداب دعا

برای تکمیل دعا نیاز است که آدابی رعایت گردد: همچون حمد و ثنای پروردگار پیش از دعا، درودفرستادن بر پیامبر ج، اقرار به گناه، اعتراف به اشتباه، زاری و تضرّع، خشوع، رغبت، ترس، عزم و استواری در دعا، تصمیم به درخواست، اصرار در دعا، دعا در تمامی احوال، تکرارکردن درخواست در سه مرتبه، روی‌آوردن به سمت قبله، بالابردن دست‌ها، استفاده از مسواک، وضو، انتخاب اسم یا صفت مناسب؛ مثلا بگوید: یا رحمان! برحمتک أستغیث.

دیگر آداب دعا عبارتند از: پایین‌آوردن صدا، انتخاب ادعیۀ کامل و جامع، سخنان نیکو، دوری از تکلّف و سجع، شروع از خویش و سپس دعا برای برادران مسلمان.

و نیز اخلاص در حالت دعا، داشتن امید فراوان، تفکّر زیاد، انتظار گشایش، توبه، برگرداندن حقوق مردم، دوری از غفلت، انجام اعمال نیک فراوان، امر به معروف و نهی از منکر، استفادۀ از نوافل پس از فرائض برای نزدیک‌شدن به الله متعال، نیکی به والدین، غنیمت‌شمردن و استفادۀ از فرصت‌ها؛ یعنی با دانستن اوقات اجابت دعا، غنیمت‌دانستن شرایط و اوضاع و اماکنی که احتمال پذیرش دعا در آنها می‌رود.

برخی از آداب دعا به طور مختصر بیان گردید و دلایل فراوانی از قرآن و سنّت در این زمینه وجود دارد که بیان آنها در این مختصر نمی‌گنجد. بنابراین رعایت شروط و آداب دعا از مهم‌ترین اسباب اجابت آن است.[1]




[1]- برای اطّلاعات بیشتر، نک: الدّعاء؛ مفهومه، أحکامه، أخطاء تقع فیه، محمّد حمد، صص 37- 68.

مبحث دوم: شرایط دعا

مبحث دوم:
شرایط دعا

دعا شرایطی دارد و برای اجابت و پذیرش آن در نزد الله تعالی باید این شرایط را دارا باشد؛ از جمله اینکه:

1- فرد دعاکننده آگاه باشد به اینکه فقط الله یگانه می‌تواند درخواستش را پاسخ گوید

یعنی تنها الله متعال به وی فایده می‌رساند یا بدی را از او دور می‌کند. الله ﻷ می‌فرماید:

﴿أَمَّن یُجِیبُ ٱلۡمُضۡطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکۡشِفُ ٱلسُّوٓءَ [النّمل: 62]

«[آیا این بت‌ها بهترند] یا ذاتی ‌که [دعای] مضطر [درمانده] را اجابت می‌کند؟!»

توحید علمی اعتقادی؛ یعنی توحید ربوبیّت همین است.

2- فقط الله متعال را فرا خواند

جایز نیست که فرد دعاگو از غیرالله درخواست کند یا اینکه غیر الله متعال را به همراه او فرا خواند، چون این کار شرک بوده و الله أ می‌فرماید:

﴿وَأَنَّ ٱلۡمَسَٰجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدۡعُواْ مَعَ ٱللَّهِ أَحَدٗا [الجن: 18]

«و اینکه مساجد از آنِ الله است، پس کسی را با الله تعالی نخوانید.»

پیامبر ج به ابن عبّاس ب فرمودند: «وَإِذَا سَأَلْتَ فاَسْأَلِ اللَّهَ، وَإِذَا اسْتَعَنْتَ فَاسْتَعِنْ بِاللَّهِ»[1]؛ «هر گاه چیزی درخواست کردی، فقط از الله بخواه و هرگاه کمک خواستی، فقط از الله تعالی کمک بگیر.»

3- باید از عجله پرهیز کند

وقتی بنده دعا می‌کند، به این فکر نباشد که زود اجابت گردد و اگر تأخیر شود، نباید آن را دیر بداند، زیرا عجله‌خواهی از موانع و آفاتی است که تأثیر دعا را از بین می‌برد.

ابوهریره س روایت نموده که پیامبر ج فرمودند: «یُسْتَجَابُ لِأَحَدِکُمْ مَا لَمْ یَعْجَلْ، یَقُولُ: دَعَوْتُ فَلَمْ یُسْتَجَبْ لِی»[2]؛ «دعای کسی از شما تا زمانی که عجله نکند، اجابت می‌شود؛ یعنی اینکه بگوید: دعا کردم و اجابت نشد.»

ابن قیّم / می‌گوید: «یکی از آفاتی که تأثیر دعا را از بین می‌برد، این است که بنده عجله کند و اجابت دعا را دیر بداند و در نتیجه، افسوس خورد و دیگر دعا نکند.

مانند اینکه فردی دانهای بکارد یا نهالی بنشاند و از آن مواظبت نماید و آب دهد، ولی هنگامی که گمان نماید دیر رشد نموده و بزرگ می‌شود، آن را رها می‌کند.»[3]

4- درخواست خیر

برای اینکه دعا مورد پذیرش الله تعالی قرار گیرد، لازم است که دعای خیر شود، نه درخواست گناه یا قطع صلۀ رحم. پیامبر ج فرمودند: «لَا یَزَالُ یُسْتَجَابُ لِلْعَبْدِ، مَا لَمْ یَدْعُ بِإِثْمٍ أَوْ قَطِیعَةِ رَحِمٍ»[4]؛ «همواره دعای بنده اجابت می‌شود تا زمانی که درخواست گناه یا قطع صلۀ رحم نکند.»

5- خوش‌گمانی نسبت به اللهU

ابوهریره س روایت نموده که رسول الله ج فرمودند: «ادْعُوا اللَّهَ وَأَنْتُمْ مُوقِنُونَ بِالإِجَابَةِ»[5]؛ «در حالی از الله تعالی بخواهید که یقین دارید اجابت می‌شود.»

جابر س نقل می‌کند که سه [روز] پیش از وفات رسول الله ج، از ایشان شنیدم که: «لَا یَمُوتَنَّ أَحَدُکُمْ إِلَّا وَهُوَ یُحْسِنُ الظَّنَّ بِاللهِ عَزَّ وَجَلَّ»[6]؛ «کسی از شما وفات نکند مگر اینکه نسبت به الله متعال گمان نیک داشته باشد [لازم است که پیش از مرگ، گمانش را نسبت به الله متعال خوب کند].»

همچنین فرمودند: «أَنَا عِنْدَ ظَنِّ عَبْدِی، وَأَنَا مَعَهُ حِینَ یَذْکُرُنِی»[7]؛ «من نزد گمان بنده‌ام حاضرم و من با او هستم هرگاه که مرا یاد کند.»

امام شوکانی دربارۀ حدیث قدسی فوق می‌گوید: «در این روایت، الله أ بندگانش را تشویق می‌کند که نسبت به وی گمان نیک داشته باشند، زیرا بر این اساس با آنان معامله می‌کند؛ کسی که به الله ﻷ خوش‌گمان باشد، پروردگار جهان خیرات فراوان و بهترین و کامل‌ترین احسانات و بخشش‌ها را به او می‌دهد.

امّا فردی که بدگمان باشد، الله متعال با وی برخلاف انسان خوش‌گمان معامله خواهد کرد.

مفهوم اینکه الله متعال نزد گمان بنده‌اش است، یعنی همین که بیان شد. بنابراین لازم است که انسان در تمامی حالات، نسبت به الله گمان نیک داشته باشد و برای حصول این عمل، به دلایلی که بیانگر بخشش و رحمت فراوان الهی است، تفکّر نماید.»[8]

6- حضور دل

لازم است که فرد دعاگو حضور دل داشته باشد، آنچه می‌گوید را بداند و بزرگی پروردگار را احساس نماید، چون برای بندۀ حقیر شایسته نیست که پروردگار و مولایش را با سخنی که خود نمی‌فهمد و با جملاتی تکراری که از محتوایشان آگاه نیست و فقط از روی عادت، بر زبانش جاری می‌گردد، فرا خواند.

پیامبر ج فرمودند: «وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ لاَ یَسْتَجِیبُ دُعَاءً مِنْ قَلْبٍ لاَهٍ»[9]؛ «بدانید که الله ﻷ دعایی که برخاسته از دلی غافل باشد را اجابت نمی‌کند.»


 



[1]- مسند احمد، ج 1، صص 293 و 307؛ سنن ترمذی، شمارۀ حدیث: 2511؛ آلبانی در صحیح الجامع، شمارۀ حدیث: 7957 این روایت را صحیح دانسته است.

[2]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 6340؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 2735.

[3]- الجواب الکافی، ص 10.

[4]- صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 2735.

[5]- سنن ترمذی، شمارۀ حدیث: 3479؛ حاکم، ج 1، ص 294؛ الدّعاء، طبرانی، شمارۀ حدیث: 62؛ آلبانی این روایت را در صحیح الجامع، شمارۀ حدیث: 245 حسن دانسته است.

[6]- صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 2877.

[7]- صحیح بخاری، شمارۀ حدیث: 7405؛ صحیح مسلم، شمارۀ حدیث: 2675.

[8]- تحفة الذّاکرین، ص 12.

[9]- سنن ترمذی، شمارۀ حدیث: 3479؛ حاکم، ج 1، ص 494؛ الدّعاء، طبرانی، شمارۀ حدیث: 62؛ آلبانی این روایت را در صحیح الجامع، شمارۀ حدیث: 245 حسن معرّفی می‌کند.

مبحث اول: مفهوم و فضایل دعا

مبحث اول:
مفهوم و فضایل دعا

1- مفهوم دعا

أ- مفهوم لغوی دعا

دعاء مصدر فعل «دعا» است. ابن منظور می‌گوید: «دعا الرّجل دعوًا و دعاءًا؛ یعنی او صدا زد. مصدر آن دعوت می‌شود، و دعوتُ فلانًا؛ یعنی وی را صدا زدم و فرا خواندم.»[1]

ب- مفهوم شرعی دعا

این اصطلاح در شریعت، به چندین صورت تعریف شده است:

1.     میل و رغبت به الله أ؛[2]

2.     خطابی می‌گوید: «دعا یعنی اینکه بنده از پروردگارش بخواهد که به او توجّه و احسان نماید و فقط از وی درخواست یاری و کمک کند.

در حقیقت، دعا یعنی اظهار نیاز و ضعف و ناتوانی به درگاه پروردگار، که این نشانۀ عبودیّت و احساس خواری و نیاز بشری است و بیانگر ثنای الله متعال و نسبت‌دادن فضل و کرم به اوست.»[3]

3.     ابن قیّم / در تعریف دعا می‌آورد: «دعا یعنی درخواست آنچه به فرد دعاگو فایده دارد و برطرف‌کردن آنچه به وی ضرر می‌رساند.»[4]

4.     و بنا بر قولی، یعنی درخواست با تضرّع از الله تعالی و تمایل به خیراتی که در نزد اوست و تقاضا و التماس برای برآورده‌ساختن مطلوب و نجات از بدی و شیء ناپسند.[5]

2- فضایل دعا

دعا دارای فضایلی بزرگ، نتایجی مهم و اسراری بدیع و جذّاب است؛ از جمله:

1) دعا به معنای اطاعت از الله و اجرای فرمان اوست

﴿وَقَالَ رَبُّکُمُ ٱدۡعُونِیٓ أَسۡتَجِبۡ لَکُمۡۚ [غافر: 60]

«و پروردگارتان فرمود: مرا بخوانید تا [دعای] شما را اجابت کنم.»

﴿وَٱدۡعُوهُ مُخۡلِصِینَ لَهُ ٱلدِّینَۚ [الأعراف: 29]

«و او را [به دعا و نیایش] بخوانید درحالی که دین [خود] را برایش خالص گردانید.»

انسان دعاکننده فرمانبردار الله ﻷ و اجراکنندۀ دستورات اوست.

2) دعا باعث نجات انسان از کبر و غرور میشود

﴿وَقَالَ رَبُّکُمُ ٱدۡعُونِیٓ أَسۡتَجِبۡ لَکُمۡۚ إِنَّ ٱلَّذِینَ یَسۡتَکۡبِرُونَ عَنۡ عِبَادَتِی سَیَدۡخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ [غافر: 60]

«و پروردگارتان فرمود: مرا بخوانید تا [دعای] شما را اجابت کنم. همانا کسانی‌ که از عبادت من سرپیچی می‌کنند، به زودی با خواری به جهنّم وارد می‌شوند.»

امام شوکانی / دربارۀ آیۀ فوق می‌گوید: «این آیه نشان می‌دهد که دعا عبادت به شمار می‌رود، چون الله ـ به بندگانش فرمان داد که از او بخواهند، سپس فرمود:

﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ یَسۡتَکۡبِرُونَ عَنۡ عِبَادَتِی سَیَدۡخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ

«همانا کسانی‌ که از عبادت من سرپیچی می‌کنند، به زودی با خواری به جهنّم وارد می‌شوند.»

در نتیجه، دعا عبادت است و دعا نکردن تکبّر به شمار می‌رود و این بدترین نوعِ کبر است.

چگونه انسان از دعا و درخواست از ذاتی که آفریدگار و رازق اوست و وی را از نیستی به وجود آورده و بلکه آفریدگار، روزی‌دهنده، زنده‌کننده، میراننده، پاداش‌دهنده و مجازات‌کنندۀ تمامی جهانیان است، سر باز می‌زند؟!

بدون تردید این تکبرّ نوعی از دیوانگی و بخشی از کفران و ناسپاسی نعمت‌های الهی است.»[6]

3) دعا عبادت است

آیۀ قبلی بیانگر همین مطلب بود و نیز نعمان بن بشیر س روایت نموده که پیامبر ج فرمودند: «الدُّعاءُ هو العبادةُ»[7]؛ «دعا عین عبادت است.»

4) دعا باارزشترین کار در نزد الله متعال است

ابوهریره س روایت می‌کند که رسول الله ج فرمودند: «لَیْسَ شَیْءٌ أَکْرَمَ عَلَى اللَّهِ مِنَ الدُّعَاءِ»[8]؛ «چیزی باارزش‌تر از دعا در نزد الله ﻷ وجود ندارد.»

5) الله ﻷ دعا را بسیار دوست دارد

ابن مسعود س به صورت مرفوع روایت می‌کند که: «سَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ؛ فَإِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ أَنْ یُسْأَلَ»[9]؛ «از الله تعالی، فضل و احسانش را درخواست کنید، زیرا الله متعال دوست دار که از وی درخواست شود.»

6) دعا باعث گشایش سینه و آسایش فرد میشود

این کار سبب از بین‌رفتن غم و اندوه و آسان‌شدن امور می‌شود.

7) دعا خشم الهی را برطرف میسازد

کسی که از الله متعال درخواست نکند، الله ﻷ بر وی خشم می‌گیرد، چنانکه رسول الله فرمودند: «مَنْ لَمْ یَسْأَلِ اللَّهَ یَغْضَبْ عَلَیْهِ»[10]؛ «کسی که از الله تعالی نخواهد، الله بر وی خشم می‌گیرد.»

8) نتیجۀ دعا – بإذن الله تعالی- حتمی و قطعی است

اگر فرد دعاگو شرایط اجابت دعا را رعایت نماید، قطعاً خیر به او می‌رسد و حتماً به بخش مهم و فراوانی از نتایج دعا دست خواهد یافت.

ابوهریره س روایت می‌کند که از پیامبر ج چنین شنیدم: «مَا أَحَدٌ یَدْعُو بِدُعَاءٍ إِلَّا آتَاهُ اللَّهُ مَا سَأَلَ، أَوْ کَفَّ عَنْهُ مِنَ السُّوءِ مِثْلَهُ، مَا لَمْ یَدْعُ بِإِثْمٍ، أَوْ بِقَطِیعَةِ رَحِمٍ»[11]؛ «هر کس که دعا کند، قطعاً الله ـ آنچه درخواست نموده را به او می‌دهد یا اینکه به همان اندازه، بدی از وی دور می‌سازد تا زمانی که درخواست گناه یا قطع صلۀ رحم نکند.»

حدیث فوق نشان می‌دهد که دعای فرد مسلمان ضایع و بی‌نتیجه نمی‌ماند، بلکه آنچه بخواهد، زود یا دیر داده می‌شود و این فضل و احسان الهی است.[12]

ابن حجر / می‌گوید: «درخواست هر دعاکننده‌ای اجابت می‌شود، امّا شیوۀ اجابت متفاوت است؛ گاهی عین آنچه خواسته و گاهی عوض آن به وی داده می‌شود.»[13]

9) دعا باعث دفع بلا و مصیبت، پیش از رسیدن آن میشود

پیامبر ج فرمودند: «وَلَا یَرُدُّ الْقَدَرَ إِلَّا الدُّعَاءُ»[14]؛ «فقط دعا تقدیر را رد می‌کند [و تغییر می‌دهد].»

شوکانی در توضیح حدیث فوق می‌گوید: «این روایت نشان می‌دهد که الله ـ به سبب دعا، آنچه بر بنده مقدّر نموده را دور می‌کند و در این زمینه، احادیث فراوانی نقل شده است.»[15]

و می‌گوید: «در نتیجه، دعا براساس تقدیر الهی است؛ یعنی چیزی را بر بنده‌اش مقدّر کرده و آن را مقیّد به دعانکردن وی می‌کند، امّا اگر دعا نماید، آن تقدیر را بر می‌دارد.»[16]

10) دعا باعث دورشدن بلا، پس از رسیدن آن میشود

رسول الله ج می‌فرمایند: «مَنْ فُتِحَ لَهُ مِنْکُمْ بَابُ الدُّعَاءِ فُتِحَتْ لَهُ أَبْوَابُ الرَّحْمَةِ، وَمَا سُئِلَ اللَّهُ شَیْئًا یَعْنِی أَحَبَّ إِلَیْهِ مِنْ أَنْ یُسْأَلَ العَافِیَةَ، إِنَّ الدُّعَاءَ یَنْفَعُ مِمَّا نَزَلَ وَمِمَّا لَمْ یَنْزِلْ، فَعَلَیْکُمْ عِبَادَ اللهِ بِالدُّعَاءِ»[17]؛ «برای هرکس از شما که دروازۀ دعا باز شود، قطعاً برایش درهای رحمت گشوده شده و الله متعال بیش از هر چیزی دوست دارد که از وی درخواست عافیت شود. بدون تردید دعا در آنچه رسیده و نرسیده، فایده دارد، پس ای بندگان الله! بر شما باد که دعا کنید.»

به همین سبب، شایسته است که وقتی انسان شوق و علاقه به دعا دارد، بسیار دعا کند که قطعاً اجابت خواهد شد و نیازش به فضل و رحمت الهی برطرف خواهد گشت، چون بازشدن درهای رحمت بیانگر پذیرش دعاست.[18]

رسول الله ج فرمودند: «لا یُغْنِی حَذَرٌ مِنْ قَدَرٍ، وَالدُّعَاءُ یَنْفَعُ مِمَّا نَزَلَ، وَمِمَّا لَمْ یَنْزِلْ، وَإِنَّ الدُّعَاءَ لَیَلْقَى الْبَلاءَ فَیَعْتَلِجَانِ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ»[19]؛ «پرهیز و ترس از تقدیر سودی ندارد و دعا در آنچه رسیده و نرسیده، فایده دارد و بدون تردید دعا با بلا روبرو می‌شود و تا روز قیامت با یکدیگر زد و خورد دارند.»

11) دعا دروازۀ مناجات و لذّت‎های آن را برای بنده میگشاید

گاهی اوقات بنده برای مناجات با پروردگار و بیان نیازهایش اقدام می‌کند و در حالت دعا و درخواست، محبّت و معرفت الهی و خواری و خشوع و اظهار تضرّع و زاری در برابر او در دلش قرار می‌گیرد، به حدّی که نیازش را فراموش می‌کند و آنچه برایش حاصل شده، بهتر و محبوب‌تر از نیازش است و دوست دارد که این حالت ادامه یابد و آن را بیشتر از نیازش می‌پسندد و این شادی و خوشحالی بیشتر از خوشحالی برآورده‌شدن نیازش است اگر در همان حالت بمیرد.[20]


 



[1]- لسان العرب، ج 14، ص 258.

[2]- همان، ص 257.

[3]- شأن الدّعاء، خطابی، ص 4.

[4]- بدائع الفوائد، ابن قیّم، ج 3، ص 2.

[5]- نک: الدّعاء، عبدالله خضری، ص 10.

[6]- تحفة الذّاکرین، شوکانی، ص 28.

[7]- سنن ترمذی، شمارۀ حدیث: 2969، وی آن را حسن و صحیح می‌داند؛ سنن ابی داود، شمارۀ حدیث: 1479؛ سنن ابن ماجه، شمارۀ حدیث: 3828؛ آلبانی در صحیح الجامع، شمارۀ حدیث: 3407 این روایت را صحیح دانسته است.

[8]- مسند احمد، ج 2، ص 362؛ بخاری / در الآدب المفرد، شمارۀ حدیث: 712؛ ابن ماجه، شمارۀ حدیث: 3829؛ سنن ترمذی، شمارۀ حدیث: 3370؛ حاکم / در المستدرک، ج 1، ص 490 روایت مذکور را صحیح دانسته و ذهبی با وی موافق است و نیز آلبانی در صحیح الأدب المفرد، شمارۀ حدیث: 549 آن را حسن می‌داند.

[9]- سنن ترمذی، شمارۀ حدیث: 3571، وی این روایت را ضعیف می‌داند؛ نک: السّلسلة الضّعیفة، شمارۀ حدیث: 492.

[10]- مسند احمد، ج 2، ص 442؛ سنن ترمذی، شمارۀ حدیث: 3373؛ ابن ماجه، شمارۀ حدیث: 3827؛ حاکم، ج 1، ص 491، وی این روایت را صحیح دانسته و ذهبی با وی موافق بوده و آلبانی در صحیح الأدب المفرد، شمارۀ حدیث: 512 آن را حسن می‌داند.

[11]- مسند احمد، ج 3، ص 18؛ سنن ترمذی، شمارۀ حدیث: 3381؛ آلبانی / در صحیح الجامع، شمارۀ حدیث: 5678، این روایت را حسن دانسته است.

[12]- نک: تحفة الذّاکرین، ص 33.

[13]- فتح الباری، ج 11، ص 95.

[14]- مسند احمد، ج 5، ص 277؛ ابن ماجه، شمارۀ حدیث: 90؛ سنن ترمذی، شمارۀ حدیث: 139؛ آلبانی / این روایت را در صحیح الجامع، شمارۀ حدیث: 7687 حسن دانسته است؛ السّلسلة الصّحیحة، شمارۀ حدیث: 154.

[15]- تحفة الذّاکرین، ص 29.

[16]- همان، ص 30.

[17]- سنن ترمذی، شمارۀ حدیث: 3548. ترمذی / می‌گوید: «این روایت ضعیف بوده و فقط از طریق عبدالرّحمان بن ابی بکر قرشی که در زمینۀ حدیث ضعیف بوده و برخی عالمان وی را از لحاظ حافظه ضعیف دانسته‌اند، نقل شده است.» آلبانی این روایت را در صحیح الجامع، شمارۀ حدیث: 3409 حسن دانسته و نیز نک: المشکاة، شمارۀ حدیث: 2234.

[18]- نک: تحفة الذّاکرین، ص 28.

[19]- الدّعاء، طبرانی، ج 2، ص 800، شمارۀ حدیث: 33؛ معجم الأوسط، شمارۀ حدیث: 2519؛ حاکم، ج 1، ص 492؛ بزار – و نیز در کشف الأسرار هیثمی-، ج 3، ص 29، شمارۀ حدیث: 2165؛ آلبانی در صحیح الجامع، شمارۀ حدیث: 7739 این روایت را حسن دانسته است.

[20]- نک: مدارج السّالکین، ابن قیّم، ج 2، ص 229.