277- باب: حرام بودن پیمانشکنی و خیانت
الله متعال میفرماید:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَوۡفُواْ بِٱلۡعُقُودِ﴾ [المائدة: ١]
ای مؤمنان! به پیمانها وفا کنید.
و میفرماید:
﴿وَأَوۡفُواْ بِٱلۡعَهۡدِۖ إِنَّ ٱلۡعَهۡدَ کَانَ مَسُۡٔولٗا ٣٤﴾ [الإسراء: ٣٤]
و به پیمانها وفا نمایید که دربارهی عهد و پیمان سؤال خواهد شد.
شرح
نووی/ باب دربارهی حرام بودن پیمانشکنی و خیانت گشوده است.
خیانت یا نارو زدن، بر خلافِ امانتداریست. نارو زدن، میتواند با پیمانشکنی باشد یا با خیانت در امانت؛ البته عهد و پیمان، خود یک نوع امانت است.
مولف/ دربارهی حرام بودن پیمانشکنی و خیانت به آیاتی استدلال کرده که دربارهی وجوب وفاداریست؛ زیرا هر چیزی با ضدّ خود، شناخته میشود. نخستین آیهای که مولف/ در اینباره ذکر کرده، این فرمودهی الله متعال است که میفرماید:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَوۡفُواْ بِٱلۡعُقُودِ﴾ [المائدة: ١]
ای مؤمنان! به پیمانها وفا کنید.
یعنی: هر پیمانی که میبندید، به شروط آن، بهطور کامل عمل کنید. این پیمانها، شامل همهی قراردادها میشود؛ از جمله قراردادهای مالی و معاملات یا داد و ستدها؛ لذا هنگامی که دو نفر با هم معامله میکنند، باید به شروطی که در ضمن معامله میپذیرند، پایبند باشند؛ مثلاً اگر خانهای را به برادر مسلمانتان میفروشید و در ضمن معامله شرط میگذارید که یک سال در آن خانه سکونت کنید، بر خریدار واجب است که به این پیمان، وفادار باشد؛ یا به خریدار اعلام میکنید که خانه، فلانعیب را دارد و با وجود همان عیب، خانه را به او میفروشید و او هم میپذیرد؛ در این صورت، خریدار حق ندارد که به بهانهی عیبی که خودش از آن اطلاع داشته و آنرا پذیرفته است، معامله را بههم بزند.
شایان ذکر است که برخی از فروشندگان بهرغم اینکه از عیبِ کالای خود باخبرند، به مشتری میگویند: کالا، همین است که میبینی؛ هر عیبی که داشته باشد، به خودت مربوط میشود؛ میخواهی پولش را بده و اگر عیبی داشت، به من ربطی ندارد. در صورتی که فروشنده از عیب کالایش باخبر است؛ این دغلبازی و تقلب است؛ زیرا اگر عیب کالایش را بگوید، قیمتش کاهش مییابد؛ لذا اینکه مشتری را متردد بگذارد و عیبب کالا را بیان نکند، حتی اگر مشتری، با همین شرط کالا را خریداری نماید، شخصِ فروشنده که نقص یا عیب کالا را کتمان کرده است، روز قیامت پاسخگو خواهد بود و طرح این شرط، سودی به حالش ندارد؛ به عبارت دیگر: فروشنده، باید عیب کالایش را آشکارا بگوید و هیچیک از عیوبی را که میداند، کتمان نکند؛ اما اگر کسی، کالایی را بفروشد و نبودِ عیب را شرط معامله قرار ندهد و بگوید: کالا همین است که میبینی،- سالم یا عیبناک- آن را به تو فروختم؛ و واقعاً از عیبی که در آن بوده، خبر نداشته است. آنگاه پس از یک یا دو روز، آن عیب مشخص میشود؛ در این حالت، هیچ اِشکالی بر فروشنده وارد نیست و فروشنده، تقلب نکرده است.
خلاصه اینکه اگر عیبی در کالای مورد معامله وجود دارد، بر فروشنده واجب است که آن را به خریدار بگوید؛ و اگر عیبی سراغ نداشت، میتواند شرط بگذارد که جنس فروختهشده را پس نمیگیرد.
یکی از نمونههای وفای به عهد، پایبندی زن و مرد به شروط ضمن عقد است؛ یعنی پایبندی به شرطهایی که در عقد ازدواج، زن و مرد برای یکدیگر میگذارند؛ مثلاً زن شرط میگذارد که با خانوادهی شوهرش زندگی نکند و مسکن مستقلی داشته باشد و مرد نیز میپذیرد؛ پایبندی به این شرط، بر مرد واجب است؛ زیرا الله متعال میفرماید:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوٓاْ أَوۡفُواْ بِٱلۡعُقُودِ﴾ [المائدة: ١]
ای مؤمنان! به پیمانها وفا کنید.
یا بیوهزنی که از شوهر پیشینش فرزند دارد، در ازدواج جدید شرط میگذارد که در خانهی خود بماند و خواستگارش میپذیرد؛ آنگاه که ازدواج کردند، بر مرد واجب است که به پیمان خود وفا کند و نباید آن زن را مجبور کند یا او را تحت فشار قرار دهد که خانهی شخصیِ خود را ترک کند؛ به دلیل همان آیهای که پیشتر ذکر شد. همچنین مرد باید مهریهی زنش را مطابق شرطی که در میان آنها بوده است، بدهد. گفتنیست که اگر شرط بیاساسی در میان آن دو باشد، اعتبار ندارد؛ مثلاً زنی برای ازدواج با مردی شرط بگذارد که آن مرد، همسر نخستش را طلاق دهد؛ چنین شرطی، باطل و بی اعتبار است و پایبندی به آن، واجب نیست؛ زیرا از اساس، باطل است؛ اما اگر زنی، ابتدا شرط بگذارد که شوهرش نباید دوباره ازدواج کند و مرد نیز بپذیرد، بر مرد واجب است که به این شرط عمل کند؛ زیرا در این شرط، به هیچکس ستم نشده و پذیرش یا عدم پذیرش این شرط با خودِ مرد بوده است؛ و چون این شرط را قبول کرده، پس بر او واجب است که به آن، پایبند باشد؛ لذا اگر مردی این شرط را بپذیرد و سپس به آن عمل نکند و دوباره ازدواج نماید، همسر نخستش حق دارد و میتواند ازدواج دوم شوهرش را به هم بزند؛ چه شوهرش راضی باشد و چه راضی نباشد؛ زیرا خودش به شرط که پذیرفته، عمل نکرده است. در هر حال وفای به عهد و پیمان، واجب است و انسان باید از پیمانشکنی و تقلب و دغلبازی دوری کند.
***
1592- وعن عبدِ اللَّهِ بن عمرو بن العاص$ أنَّ رسولَ اللَّهr قال: «أرْبعٌ مَنْ کُنَّ فِیهِ کَانَ مُنَافِقًا خَالِصًا؛ وَمَنْ کَانَتْ فِیه خَصلَةٌ مِنْهُنَّ کانَتْ فِیهِ خَصْلَةٌ مِن النِّفاقِ حَتَّى یَدَعَهَا: إذا اؤُتُمِنَ خَان، وإذَا حدَّثَ کذَب، وَإذا عَاهَدَ غَدَر، وَإذا خَاصَم فَجَرَ». [متفق علیه]([1])
ترجمه: عبدالله بن عمرو بن عاص$ میگوید: رسولاللهr فرمود: «چهار ویژگیست که در هرکس وجود داشته باشد، او منافقی خالص و تمامعیار است؛ و هرکس یکی از این ویژگیها در او یافت شود، خصلتی از نفاق را دارد تا آنکه آن را ترک کند: هرگاه امانتی به او بسپارند، در امانت، خیانت مینماید؛ هنگام سخن گفتن، دروغ میگوید؛ وقتی وعده میدهد، خُلف وعده میکند؛ و هنگامِ دعوا، حقکُشی مینماید».
1593- وعن ابن مسعودٍ، وابن عمرَ، وأنسٍy قالوا: قَالَ النَّبیّr: «لِکُلِّ غادِرٍ لِواءٌ یَوْمَ القِیَامَةِ، یُقَالُ: هذِهِ غَدْرَةُ فلانٍ». [متفق علیه]([2])
ترجمه: ابنمسعود، ابنعمر و انسy میگویند: پیامبرr فرمود: «روز قیامت هر فردِ پیمانشکن (و خیانتکاری)، پرچمی دارد که گفته میشود: این، خیانت فلانیست (و بدینسان رسوا میگردد)».
1594- عن أَبی سعیدٍ الخدریّt أنَّ النَّبِیَّr قَالَ: «لِکُلِّ غَادِرٍ لِوَاءٌ عِنْدَ أِسْتِهِ یومَ القِیَامَةِ یُرْفَعُ لَهُ بِقَدَرِ غَدْرِهِ، ألا وَلا غَادِرَ أعْظَمُ غَدْراً مِنْ أمِیرِ عَامَّةٍ». [روایت مسلم]([3])
ترجمه: ابوسعید خدریt میگوید: پیامبرr فرمود: «روز قیامت هر پیمانشکنی پرچمی در نشیمنگاه خود دارد که بهاندازهی خیانت و بیوفاییاش برافراشته میشود؛ هان! هیچ پیمانشکنی و خیانتی بزرگتر از عهدشکنی نسبت به فرمانروای مردم نیست».([4])
1595- وعن أَبی هریرةَt عَنِ النَّبِیِّr قَالَ: «قَالَ الله تَعَالَى: ثَلاَثَةٌ أنا خَصْمُهُمْ یَوْمَ القِیَامَةِ: رَجُلٌ أعْطَى بِی ثُمَّ غَدَرَ، وَرَجُلٌ بَاعَ حُرَّاً فَأَکَلَ ثَمَنَهُ، وَرَجُلٌ اسْتَأجَرَ أجیراً، فَاسْتَوْفَى مِنْهُ، وَلَمْ یُعْطِهِ أجْرَهُ». [روایت مسلم]([5])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: پیامبرr فرمود: «الله متعال میفرماید: سه نفرند که من در روز قیامت، دشمن و طرف حساب ایشان هستم: کسی که به نام من پیمان ببندد و سپس خیانت کند؛ آنکه شخصِ آزادی را بفروشد و پول فروش او را بخورد؛ شخصی که کارگری بگیرد و از او کار بکشد و مزدش را ندهد».
شرح
مولف/ در کتابش «ریاضالصالحین» میگوید: «باب: حرام بودن پیمانشکنی و خیانت». پیشتر مفهوم پیمانشکنی و بیوفایی بیان شد و پیرامون نخستین آیهای که مولف/ در این باب ذکر کرده است، سخن گفتیم. و اما دومین آیهای که نووی/ در این باب به آن اشاره کرده است؛ الله متعال میفرماید:
﴿وَأَوۡفُواْ بِٱلۡعَهۡدِۖ إِنَّ ٱلۡعَهۡدَ کَانَ مَسُۡٔولٗا ٣٤﴾ [الإسراء: ٣٤]
و به پیمانها وفا نمایید که دربارهی عهد و پیمان سؤال خواهد شد.
الله متعال در این آیه فرمان داده است که وقتی پیمانی میبندید، یا به کسی قول میدهید که فلان کار را انجام ندهید یا فلان خبر را به کسی نگویید، باید به عهد خویش وفا کنید؛ زیرا روز قیامت دربارهی عهد و پیمانتان بازخواست میشوید و باید پاسخگو باشید.
سپس مولف/ احادیثی در اینباره ذکر کرده است؛ از آن جمله، حدیثی بدین مضمون که «روز قیامت هر فردِ پیمانشکن (و خیانتکاری)، پرچمی دارد که گفته میشود: این، علامتِ خیانت فلانیست»؛ و بدینسان فرد پیمانشکن، رسوا میگردد. پناه بر الله! روز قیامت مانند پرچمی که در جنگها برافراشته میشود، درفشی در نشیمنگاه فردِ پیمانشکن برافراشته میگردد که علامت خیانتکاریِ اوست؛ ارتفاع این درفش، متناسب با میزان پیمانشکنی و خیانتیست که فرد مرتکب شده است و سپس گفته میشود: این، علامت خیانتِ فلانیست. لذا خیانت و پیمانشکنی، جزو گناهان بزرگ میباشد؛ زیرا دربارهاش این وعید شدید بیان گردیده است. همچنین از این حدیث چنین برمیآید که مردم در آخرت نیز همانند دنیا به پدرانشان نسبت داده میشوند؛ نه به مادرانشان.
آخرین حدیث، بیانگر گناهیست که امروزه در میان مردم، رواج فراوان یافته است؛ اینکه کارگرانی را بهکار میگیرند و با اینکه از آنان کار میکشند، مزدشان را نمیدهند؛ روز قیامت، الله متعال دشمن و طرفحسابِ چنین کسانیست؛ همانگونه که الله متعال در حدیث قدسی میفرماید: «سه نفرند که من در روز قیامت، دشمن و طرفحساب ایشان هستم: کسی که به نام من پیمان ببندد و سپس خیانت کند؛ آنکه شخصِ آزادی را بفروشد و پول فروش او را بخورد؛ شخصی که کارگری بگیرد و از او کار بکشد و مزدش را ندهد».
امروزه بسیاری از مردم از کارگرانشان، کار میکشند؛ اما مزدشان را نمیدهند و به اشکال گوناگون، حقوق کارگران را پایمال میکنند. بسیاری از کارگران، نمیدانند که چگونه و از چه طریقی حقوق خود را مطالبه کنند و حتی مقررات و قوانین کار در پارهای از موارد، بهگونهایست که به پایمال شدن حقوق کارگران میانجامد. در هر حال، پایمال کردن حقوق کارگران، نوعی حرامخواریست و هر جسمی که با حرام تغذیه کند، سزاوارِ آتش دوزخ است. پس پیمانکاران ستمگر چه توقعی دارند که دعاهایشان پذیرفته شود؟! زیرا پیامبرr دربارهی شخصی سخن گفت که «سفری طولانی کرده و ژولیدهموی و غبارآلود است؛ دستانش را به سوی آسمان بلند میکند و میگوید: پروردگارا! پروردگار! در حالی که آب و غذا و لباسش، حرام میباشد و با حرام، تغذیه شده است؛ دعای چنین شخصی چگونه پذیرفته میشود؟»([6]) لذا پیمانکارانی که حقوق کارگرانشان را پایمال میکنند، در حقیقت، حرام میخورند. انسان باید تقوای الله متعال پیشه سازد؛ لذا انتظار میرود که اگر کسی را میشناسید که حق و حقوق کارانشان را نمیدهد، نصیحتش کنید؛ چهبسا کسانی که مرتکب چنین عملی میشوند، به مجازاتی زودهنگام دچار گردند! یکی از مجازاتهای زودهنگام هر عملِ زشتی، این است که انسان به عمل زشتش ادامه میدهد و بر آن، پافشاری میکند و بدینسان بر گناهش افزوده میشود و گناهش روز بهروز او را از الله متعال دور میگرداند و در ایمانش نقص و کاستی میآورَد؛ در نتیجه اگر توفیق توبه نیابد، مجازات سختی خواهد دید.
***
([1]) صحیح بخاری، ش: 34؛ و صحیح مسلم، ش: 58. این حدیث پیشتر بهشمارهی 695 [و نیز به شمارهی 1551] گذشت.
([2]) صحیح بخاری، ش: (3186، 3187، 3188، 6178)؛ و صحیح مسلم، ش: (1735، 1737).
([3]) صحیح مسلم، ش: 1738.
([4]) معنای دیگری نیز برای این بخش حدیث گفتهاند؛ اینکه «خیانت فرمانروای مسلمانان، از هر خیانتی بزرگتر است»؛ زیرا ضررش به شمارِ بیشتری از مردم میرسد. [مترجم]
([5]) صحیح بخاری، ش: 2227.
([6]) صحیح مسلم، ش: 1015 بهنقل از ابوهریرهt.
276- باب: نهی از تقلب و دغلبازی
الله متعال میفرماید:
﴿وَٱلَّذِینَ یُؤۡذُونَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ بِغَیۡرِ مَا ٱکۡتَسَبُواْ فَقَدِ ٱحۡتَمَلُواْ بُهۡتَٰنٗا وَإِثۡمٗا مُّبِینٗا ٥٨﴾ [احزاب:58]
و آنان که مردان و زنان مؤمن را بیآنکه مرتکب گناهی شده باشند، میآزارند، بدون تردید تهمت و گناه آشکاری بر دوش کشیدهاند.
1587- وعن أَبی هریرةَt: أنَّ رسول اللهr قَالَ: «مَنْ حَمَلَ عَلَیْنَا السِّلاَحَ فَلَیْسَ مِنَّا، وَمَنْ غَشَّنَا فَلَیْسَ مِنَّا». [روایت مسلم]([1])
وَفِی روایةٍ لَهُ: أنَّ رسول اللهr مَرَّ عَلَى صُبْرَةِ طَعَامٍ فَأدْخَلَ یَدَهُ فِیهَا فَنَالَتْ أصابِعُهُ بَلَلاً، فَقَالَ: «مَا هذَا یَا صَاحِبَ الطَّعَامِ؟» قَالَ: أصَابَتهُ السَّمَاءُ یَا رسول الله؛ قَالَ: «أفَلا جَعَلْتَهُ فَوقَ الطَّعَامِ حَتَّى یرَاهُ النَّاسُ؟ مَنْ غشَّنَا فَلَیْسَ مِنَّا».
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: رسولاللهr فرمود: «کسی که بر ضدّ ما اسلحه بهدست گیرد، از ما نیست؛ و آنکه با ما تقلب و دغلبازی کند، از ما نیست».
و در روایتی دیگر از مسلم آمده است: رسولاللهr از کنار تودهای گندم گذشت و دستش را در آن فرو بُرد؛ انگشتان مبارک، خیس شد؛ فرمود: «ای صاحب گندم! این، چیست؟» پاسخ داد: ای رسولخدا! آب باران به آن خورده است. فرمود: «پس چرا آنرا در قسمت بالا نگذاشتهای تا مردم آنرا ببینند؟ هرکه ما را فریب دهد، از ما نیست».
1588- وعنه: أنَّ رسول اللهr قَالَ: «لا تَنَاجَشُوا». [متفق علیه]([2])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: رسولاللهr فرمود: «قیمت کالاها را بدون اینکه قصد خرید داشته باشید، بالا نبرید».
1589- وعن ابن عمر$ أنَّ النَّبِیَّr نَهى عَنِ النَّجَشِ. [متفق علیه]([3])
ترجمه: ابنعمر$ میگوید: پیامبرr از "نَجَش" نهی فرمود.([4])
1590- وعنه قَالَ: ذَکَرَ رَجُلٌ لِرَسُولِ اللهr أنَّهُ یُخْدَعُ فی البُیُوعِ؟ فَقَالَ رسول اللهr: «مَنْ بَایَعْتَ، فَقُلْ: لا خِلاَبَةَ». [متفق علیه]([5])
ترجمه: ابنعمر$ میگوید: مردی به رسولاللهr عرض کرد که در معاملات، فریبش میدهند. رسولاللهr فرمود: «با هرکه معامله میکنی، بگو: بهشرطی که فریبی در کار نباشد».([6])
1591- وعن أَبی هریرةَt قَالَ: قَالَ رسول اللهr: «مَنْ خَبَّبَ زَوْجَةَ امْرِئٍ، أَوْ مَمْلُوکَهُ فَلَیْسَ مِنَّا». [روایت ابوداود]([7])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: رسولاللهr فرمود: «هرکه همسرِ کسی یا بردهی او را فریب دهد- و او را به نافرمانی تحریک کند-، از ما نیست».
شرح
مولف/ در دو باب پیشین به دو موضوع شماتت و طعنه زدن در نَسَب پرداخته است.
شماتت، یعنی شادمانی در برابر بیچارگی ناراحتی یا گرفتاریِ دیگران که حرام است و منافی با این فرمودهی الاهیست که میفرماید:
﴿إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ إِخۡوَةٞ﴾ [الحجرات: ١٠]
جز این نیست که مؤمنان با هم برادرند.
هیچ برادری دوست ندارد که برادرش را شماتت کند یا بهخاطر گرفتاریِ برادرش شادی نماید. شماتت، نوعی مردمآزاریست و نیز منافی با این فرمودهی اللهU میباشد که میفرماید:
﴿وَٱلَّذِینَ یُؤۡذُونَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ بِغَیۡرِ مَا ٱکۡتَسَبُواْ فَقَدِ ٱحۡتَمَلُواْ بُهۡتَٰنٗا وَإِثۡمٗا مُّبِینٗا ٥٨﴾ [الأحزاب : ٥٨]
و آنان که مردان و زنان مؤمن را بیآنکه مرتکب گناهی شده باشند، میآزارند، بدون تردید تهمت و گناه آشکاری بر دوش کشیدهاند.
سپس مولف/ حدیثی بدین مضمون آورده است که واثله بن اسقعt میگوید: رسولاللهr فرمود: «برای ناراحتی و گرفتاریِ برادر مسلمانت اظهار شادی نکن که الله بر او رحم میکند (و او را از غم و غصه رهایی میبخشد) و تو را گرفتار میگرداند».
طعنه زدن در نَسَب، بدین معناست که مثلاً به کسی بگویند: تو از فلانخانواده هستی که هیچ خیری در آنها نیست یا به هر نحوی به نسب کسی طعنه بزنند. مولف/ در اینباره حدیثی بدین مضمون ذکر کرده است که ابوهریرهt میگوید: رسولاللهr فرمود: «دو رفتار در میان مردم رواج دارد که هر دو، از خصلتهای کفر و جاهلیست: طعنه زدن در نسب و نوحهگری بر مُرده».
نوحهگری به معنای گریستن با شیون و فریاد و درآوردنِ صداهایی از خود، مانندِ صدا و بقبقو کردنِ کبوتر است. نوحهگری یا شیون و فریاد بر مرگِ مرده، حرام میباشد و پیامبرr، زنِ نوحهخوان و شنوندهی آنرا نفرین کرده است. یکی از مصادیق نوحهگری بر مُرده، این است که امروزه مردم برای عزا یا پُرسهی میّت در خانهاش جمع میشوند و بازماندگان میّت با غذا و خرما و امثالِ آن، از آنها پذیرایی میکنند؛ این، نوعی نوحهگری و حرام است؛ زیرا صحابی بزرگوار، جریر بن عبدالله بَجَلیt میگوید: «ما جمع شدن در خانهی میّت و غذا درست کردن را جزو نوحهگری بهشمار میآوردیم». صحابه# این عمل را نوحهگری بهشمار میآوردند؛ از اینرو بازماندگان مُرده، نباید درب خانهی خود را برای عزا و پُرسه، بگشایند؛ زیرا بدعت و کاری ناشایست است و صحابه# چنین کاری نمیکردند؛ بهویژه اینکه این کار، نوعی اعتراض بر قضا و قَدَر الاهیست. در صورتی که بر انسان واجب است که به تقدیر الاهی راضی باشد؛ لذا درب خانهاش را برای پُرسه و عزا باز نکند؛ هرکه خواسته باشد، به او تسلیت بگوید، در کوچه و بازار یا مسجد، او را میبیند و به او تسلیت میگوید. این در رابطه با مردان است؛ پُرسه و مجلس عزا به صورتی که امروزه مرسوم شده، برای زنان، بدتر است. خلاصه اینکه پیامبرr فرموده است: «دو رفتار در میان مردم رواج دارد که هر دو، از خصلتهای کفر و جاهلیست: طعنه زدن در نسب و نوحهگری بر مُرده».
اینکه دلیل نمیشود که چون بیشتر مردم پُرسه میگیرند یا این کار را میکنند، ما هم این کار را انجام دهیم! الله متعال میفرماید:
﴿وَإِن تُطِعۡ أَکۡثَرَ مَن فِی ٱلۡأَرۡضِ یُضِلُّوکَ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِ﴾ [الأنعام: ١١٦]
و اگر از بیشتر مردمِ روی زمین پیروی کنی، تو را از راه الله منحرف میکنند.
و نیز میفرماید:
﴿وَمَآ أَکۡثَرُ ٱلنَّاسِ وَلَوۡ حَرَصۡتَ بِمُؤۡمِنِینَ ١٠٣﴾ [یوسف: ١٠٢]
هر چقدر که مشتاق (و آرزومندِ ایمان آوردنشان) باشی، (باز هم) بیشتر مردم ایمان نمیآورند.
اساس، عملکرد مردم نیست؛ بلکه مدار اعمال بر کتاب و سنت پیامبرr و روش خلفای راشدین و عملکرد صحابه# میباشد؛ هیچیک از آنها پُرسه نگرفت و درب خانهاش را برای عزا و پرسه باز نکرد؛ آنها چیزی به نامِ غذای پُرسه نداشتند؛ بدین معنا که پس از مرگ کسی در خانهاش برای غذا خوردن جمع نمیشدند؛ بلکه این عمل را نمونهای از نوحهگری میدانستند؛ لذا بهشدت از آن دوری میکردند؛ زیرا نوحهگری یکی از خصلتهای کفر و جاهلیست و پیامبرr زنِ نوحهخوان و شنوندهاش را نفرین کرده است.
***
([1]) صحیح مسلم، ش: (101، 102).
([2]) صحیح بخاری، ش: (2140، 2150)؛ و صحیح مسلم، ش: 1515.
([3]) صحیح بخاری، ش: 2142؛ و صحیح مسلم، ش: 1516.
([4]) همانگونه که در حدیث پیشین گذشت، نَجَش این است که کسی، قصد خرید کالایی را ندارد؛ اما برای فریب دادن خریدار یا بهقصد بالا بردن سودِ فروشنده یا به هر دو نیت، چنین وانمود میکند که میخواهد این کالا را به فلانقیمت خریداری نماید. شارح/ ذیل حدیث شمارهی 241 در اینباره مفصل سخن گفته است. [مترجم]
([5]) صحیح بخاری، ش: 2117؛ و صحیح مسلم، ش: 1533.
([6]) یعنی: اگر پس از اتمام معامله، فریبی ملاحظه شد، معامله فسخ میگردد. به عبارت دیگر: ثبوت غبن در صورتی که در شروط ضمن معامله قید شده باشد، اعتبار دارد و سبب فسخ معامله است. [مترجم]
([7]) صحیح الجامع، ش: 6223؛ و السلسلۀ الصحیحۀ، از آلبانی/، ش: 324؛ و صحیح أبی داود، ش: 4307.
275- باب: حرام بودن طعنه زدن بر نسبهای ثابتشده در ظاهر شریعت
الله متعال میفرماید:
﴿وَٱلَّذِینَ یُؤۡذُونَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ بِغَیۡرِ مَا ٱکۡتَسَبُواْ فَقَدِ ٱحۡتَمَلُواْ بُهۡتَٰنٗا وَإِثۡمٗا مُّبِینٗا ٥٨﴾ [الأحزاب : ٥٨]
و آنان که مردان و زنان مؤمن را بیآنکه مرتکب گناهی شده باشند، میآزارند، بدون تردید تهمت و گناه آشکاری بر دوش کشیدهاند.
1586- وعن أَبی هریرةَt قَالَ: قَالَ رسول اللهr: «اثْنَتَان فی النَّاسِ هُمَا بِهِم کُفْرٌ: الطَّعْنُ فِی النَّسَبِ، وَالنِّیَاحَةُ عَلَى الْمَیِّتِ». [روایت مسلم]([1])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: رسولاللهr فرمود: «دو رفتار در میان مردم رواج دارد که هر دو، از خصلتهای کفر و جاهلیست: طعنه زدن در نسب و نوحهگری بر مُرده».
***
([1]) صحیح مسلم، ش: 67.
274- باب: نهی از شماتت مسلمان و اظهار شادی در گرفتاریها و مشکلاتش
الله متعال میفرماید:
﴿إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ إِخۡوَةٞ﴾ [الحجرات: ١٠]
جز این نیست که مؤمنان با هم برادرند.
و میفرماید:
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ یُحِبُّونَ أَن تَشِیعَ ٱلۡفَٰحِشَةُ فِی ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَهُمۡ عَذَابٌ أَلِیمٞ فِی ٱلدُّنۡیَا وَٱلۡأٓخِرَةِ﴾ [النور : ١٩]
بهراستی آنان که دوست دارند کارهای خیلی زشت در میان مؤمنان شایع شود، عذاب دردناکی در دنیا و آخرت خواهند داشت.
1585- وعَن وَائِلَةَ بن الأسقعِt قَالَ: قَالَ رسول اللهr: «لا تُظْهِرِ الشَّمَاتَةَ لأَخِیکَ فَیَرْحَمَهُ اللهُ وَیَبْتَلِیکَ». [و ترمذی ضمن روایت این حدیث گفته است: حدیثی حسن میباشد.]([1])
ترجمه: واثله بن اسقعt میگوید: رسولاللهr فرمود: «برای ناراحتی و گرفتاریِ برادر مسلمانت اظهار شادی نکن که الله بر او رحم میکند (و او را از غم و غصه رهایی میبخشد) و تو را گرفتار میگرداند».
[نووی:] در اینباره حدیث ابوهریرهt که در باب پیشین گذشت، صادق است: «کُلُّ المُسْلِمِ عَلَى المُسْلِمِ حَرَامٌ[: دَمُهُ، وَعِرْضُهُ، وَمَالُهُ]»؛([2]) یعنی: «آبرو، مال و خون (=جانِ) هر مسلمانی بر سایر مسلمانان، حرام است».
***
([1]) ضعیف است؛ ضعیف الجامع، ش: 6245؛ و ضعیف الترمذی، از آلبانی/، ش: 450.
([2]) ر.ک: حدیث شمارهی 1578.
273- باب: حرام بودن تحقیر مسلمانان
الله متعال میفرماید:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا یَسۡخَرۡ قَوۡمٞ مِّن قَوۡمٍ عَسَىٰٓ أَن یَکُونُواْ خَیۡرٗا مِّنۡهُمۡ وَلَا نِسَآءٞ مِّن نِّسَآءٍ عَسَىٰٓ أَن یَکُنَّ خَیۡرٗا مِّنۡهُنَّۖ وَلَا تَلۡمِزُوٓاْ أَنفُسَکُمۡ وَلَا تَنَابَزُواْ بِٱلۡأَلۡقَٰبِۖ بِئۡسَ ٱلِٱسۡمُ ٱلۡفُسُوقُ بَعۡدَ ٱلۡإِیمَٰنِۚ وَمَن لَّمۡ یَتُبۡ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ ١١﴾ [الحجرات: ١١]
ای مؤمنان! هیچ گروهی نباید گروه دیگری را مسخره کند؛ چه بسا (آنها که مسخره میشوند) از اینها (که مسخره میکنند،) بهتر باشند. و نیز زنان نباید سایر زنان را مسخره نمایند؛ چهبسا زنانی که مسخره میشوند، از زنانی که مسخره میکنند، بهتر باشند. و به عیبجویی از یکدیگر نپردازید و همدیگر را با لقبهای زشت صدا نزنید. پس از ایمان آوردن، فسق و بدکاری، نام و رسم بدیست. و کسانی که توبه نکنند، ستمکارند.
و میفرماید:
﴿وَیۡلٞ لِّکُلِّ هُمَزَةٖ لُّمَزَةٍ ١﴾ [الهمزة: ١]
وای بر هر عیبجوی مسخرهگری!
شرح
مولف/ بابی دربارهی حرام بودن تحقیر یا خوار شمردن مسلمانان گشوده است. تحقیر مسلمان، بدین معناست که او را بهریشخند بگیرند یا از جایگاه و منزلتش بکاهند یا به او طعنه بزنند. این، حرام و ستم و جفا در حق مسلمانیست که الله متعال احترامش را بر دیگران واجب قرار داده است؛ زیرا بهفرمودهی پیامبر اکرمr، مسلمان، برادر مسلمان است و به او ستم نمیکند. سپس مولف/ این آیه را ذکر کرده که الله متعال میفرماید:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا یَسۡخَرۡ قَوۡمٞ مِّن قَوۡمٍ عَسَىٰٓ أَن یَکُونُواْ خَیۡرٗا مِّنۡهُمۡ وَلَا نِسَآءٞ مِّن نِّسَآءٍ عَسَىٰٓ أَن یَکُنَّ خَیۡرٗا مِّنۡهُنَّ﴾ [الحجرات: ١١]
ای مؤمنان! هیچ گروهی نباید گروه دیگری را مسخره کند؛ چه بسا (آنها که مسخره میشوند) از اینها (که مسخره میکنند،) بهتر باشند. و نیز زنان نباید سایر زنان را مسخره نمایند؛ چهبسا زنانی که مسخره میشوند، از زنانی که مسخره میکنند، بهتر باشند.
الله متعال در این آیه، مومنان را مورد خطاب قرار میدهد و میفرماید: ﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ﴾: «ای مومنان!»؛ این خطاب، بیانگر این است که دستوری که به شما داده میشود، جزو لوازم ایمان است و مخالفت با آن، یا عدم عمل به آن، نقص در ایمان بهشمار میآید؛ زیرا بیان یک حُکم پس از ندا یا خطاب، برای جلب توجه مخاطب به پیامیست که به او داده میشود. مسخره کردن یا به ریشخند گرفتن، اَشکال گوناگونی دارد؛ مانند اینکه چه ادای کسی را درآورند؛ یا چه شکل و قیافهی کسی را مسخره کنند بر قد و قامت او خرده بگیرند! همهی اینها استهزا و بهریشخند گرفتن دیگران است که حرام میباشد. الله متعال میفرماید: ﴿عَسَىٰٓ أَن یَکُونُواْ خَیۡرٗا مِّنۡهُمۡ﴾؛ یعنی: «چهبسا آنانکه مسخره میشوند، از کسانی که مسخره میکنند، بهتر باشند». و همین تعبیر را دربارهی زنان نیز بیان میفرماید.
در ادمهی این آیه آمده است: ﴿وَلَا تَلۡمِزُوٓاْ أَنفُسَکُمۡ﴾؛ یعنی: «از خودتان عیبجویی نکنید». روشن است که انسان، عیب خودش را بیان نمیکند؛ لذا مفهوم آیه این است که از یکدیگر عیبجویی نکنید؛ اما این مفهوم را از آن جهت با واژهی ﴿أَنفُسَکُمۡ﴾ بیان فرمود که مسلمان، برادر مسلمان است و هر کسی، برادرش را همسان خود میداند. از اینرو ﴿وَلَا تَلۡمِزُوٓاْ أَنفُسَکُمۡ﴾ بدین معناست که از یکدیگر یا از برادران خود عیبجویی نکنید. و میفرماید: ﴿وَلَا تَنَابَزُواْ بِٱلۡأَلۡقَٰبِ﴾؛ یعنی: بهقصد استهزا، همدیگر را با لقبهای زشت صدا نزنید. ﴿بِئۡسَ ٱلِٱسۡمُ ٱلۡفُسُوقُ بَعۡدَ ٱلۡإِیمَٰنِ﴾؛ یعنی: «پس از ایمان آوردن، فسق و بدکاری، اسم و رسم بدیست». به عبارت دیگر: اگر انسان، از برادر مسلمانش عیبجویی کند یا او را بهریشخند بگیرد، فاسق و بدکار است. این، نشان میدهد که مسخره کردن دیگران و نیز صدا زدن آنها با القاب زشت، جزو گناهان کبیره است. ﴿وَمَن لَّمۡ یَتُبۡ فَأُوْلَٰٓئِکَ هُمُ ٱلظَّٰلِمُونَ﴾؛ یعنی کسی که به این گناهان ادامه دهد و به سوی اللهU توبه نکند، ستمکار است.
سپس مولف/ آیهی دیگری ذکر کرده است:
﴿وَیۡلٞ لِّکُلِّ هُمَزَةٖ لُّمَزَةٍ ١﴾ [الهمزة: ١]
وای بر هر عیبجوی مسخرهگری!
واژهی ﴿وَیۡلٞ﴾ برای هشدار بهکار میرود و در چند جای قرآن آمده است. ﴿هُمَزَةٖ﴾ یعنی عیبجویی که با زبانش از دیگران بدگویی میکند و ﴿لُّمَزَةٍ﴾ به مسخرهگری اطلاق میگردد که با ادا و اطوار، دیگران را بهریشخند میگیرد.
***
1582- وعن أَبی هریرةَt أنَّ رسولَ اللهr قَالَ: «بِحَسْبِ امْرِئٍ مِنَ الشَّرِّ أنْ یَحْقِرَ أخَاهُ المُسْلِم». [روایت مسلم]([1])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: رسولاللهr فرمود: «همین قدر بدی برای بد بودن شخص، کافیست که برادر مسلمانش را کوچک بشمارد».
1583- وَعِن ابن مسعُودٍt عَنِ النَّبِیِّr قال: «لا یَدْخُلُ الجَنَّةَ مَنْ کَانَ فی قَلْبِهِ مثْقَالُ ذَرَّةٍ مَنْ کِبرٍ»؛ فقال رَجُلٌ: إِنَّ الرَّجُلَ یُحِبُّ أَنْ یَکُونَ ثَوْبُهُ حَسَنًا، ونعلهُ حَسَنَةً؟ قال: «إِنَّ اللَّهَ جَمِیلٌ یُحِبُّ الجَمالَ؛ الکِبْرُ بَطَرُ الحَقِّ وغَمْطُ النَّاسِ». [روایت مسلم]([2])
ترجمه: ابنمسعودt میگوید: پیامبرr فرمود: «کسی که در قلبش بهاندازهی ذرهای کبر باشد، وارد بهشت نمیشود». شخصی پرسید: آیا کسی که دوست دارد لباس و کفش زیبا بپوشد، این هم تکبر است؟ فرمود: «همانا الله زیباست و زیبایی را دوست دارد؛ کبر، سرپیچی از حق و تحقیر مردم است».
1584- وعن جُندب بن عبدِ اللهt قَالَ: قَالَ رسولُ اللهِr: «قَالَ رَجُلٌ: وَاللهِ لا یَغْفِرُ اللهُ لِفُلانٍ، فَقَالَ اللهُU: مَنْ ذا الَّذِی یَتَأَلَّى عَلَیَّ أنْ لا أغْفِرَ لِفُلانٍ؟ إنِّی قَدْ غَفَرْتُ لَهُ، وَأحْبَطْتُ عَمَلَکَ». [روایت مسلم]([3])
ترجمه: جندب بن عبداللهt میگوید: رسولاللهr فرمود: «مردی گفت: قسم به الله که الله، فلانی را نمیآمرزد؛ اللهU فرمود: چه کسی به نام من سوگند یاد میکند که من فلانی را نمیبخشم؟ حال آنکه من او را بخشیدم و عمل تو را باطل و تباه گردانیدم».
شرح
این احادیث دربارهی حرام بودن تحقیر مسلمان یا خوار شمردن اوست. مولف/ در اینباره به حدیثی بدین مضمون اشاره کرده است که ابوهریرهt میگوید: پیامبرr فرمود: «همین قدر بدی برای بد بودن شخص، کافیست که برادر مسلمانش را کوچک بشمارد». لذا تحقیر مسلمان، بهاندازهای زشت و ناپسند است که اگر انسان فقط مرتکب همین یک عمل شود، برای بد بودن او کافیست! پس هیچگاه برادر مسلمانتان را خوار نکنید و او را کوچک نشمارید؛ نه در رابطه با پوشاک و لباسش و نه بهخاطر شکل و قیافه یا وضعیت ظاهریاش. برادر مسلمانمان حق و حقوقی بر ما دارد و بر ما واجب است که احترامش را حفظ کنیم. حدیث ابنمسعود و جندب بن عبدالله$ نیز بیانگر حرام بودن تحقیر مسلمان است. ابنمسعودt میگوید: پیامبرr فرمود: «کسی که در قلبش بهاندازهی ذرهای کبر باشد، وارد بهشت نمیشود». شخصی پرسید: آیا کسی که دوست دارد لباس و کفش زیبا بپوشد، این هم تکبر است؟ پیامبرr فرمود: «همانا الله زیباست و زیبایی را دوست دارد». آری؛ الله متعال در ذات و صفات و افعالش زبیاست و زبیایی را دوست دارد؛ لذا انسان هرچه زیباتر باشد، نزد اللهU محبوبتر است؛ البته بهشرطی که در چارچوب شریعت و در حدّ وسع و توان خویش، به خودش برسد؛ نه اینکه دست و بالَش بسته باشد و برای تجمل و شیکپوشی، از این و آن، قرض بگیرد! الله متعال دوست دارد که وقتی نعمتی به بندهاش میبخشد، اثرش را بر او ببیند.
جندب بن عبداللهt میگوید: رسولاللهr فرمود: «مردی گفت: قسم به الله که الله، فلانی را نمیآمرزد؛ اللهU فرمود: چه کسی به نام من سوگند یاد میکند که من فلانی را نمیبخشم؟ حال آنکه من او را بخشیدم و عمل تو را باطل و تباه گردانیدم».
پناه بر الله! آن مرد کلمهای گفت که با آن، دنیا و آخرت خود را تباه کرد؛ زیرا به خود فریفته شد و برادرش را تحقیر نمود و قسم خورد که الله متعال، فلانی را نمیبخشد! اما الله متعال بر خلافِ پندار این مرد، آن شخص را بخشید؛ زیرا گناهش کمتر از شرک بود یا اینکه الله متعال به آنشخص توفیق توبه داد و توبهاش را پذیرفت؛ اما عملِ کسی را که چنین جسارتی کرده و گفته بود که اللهU فلانی را نمیآمرزد، تباه و باطل گردانید. الله متعال بر همه چیز، چیره است و هیچکس را یارای جسارت در برابر او نیست و نمیتواند بهناحق به نام پروردگار سوگند بخورد؛ ولی اگر سوگند کسی بهحق و درست باشد، نه تنها جسارت بهشمار نمیآید، بلکه الله متعال چنین سوگندی را تحقق میبخشد؛ همانگونه که پیامبرr فرموده است: «رُبَّ أَشْعثَ أغبرَ مدْفُوعٍ بالأَبْوَابِ لَوْ أَقْسمَ عَلَى اللَّهِ لأَبرَّهُ»؛([4]) یعنی: «چهبسا شخصِ ژولیدهموی، غبارآلود و رانده از هر دری، به نام الله سوگند یاد میکند و الله، سوگندش را محقق میسازد».
***
([1]) صحیح مسلم، ش: (2563، 2564)؛ این حدیث پیشتر بهشمارهی 1578 گذشت.
([2]) صحیح مسلم، ش: 91. این حدیث پیشتر به شمارهی 617 گذشت.
([3]) صحیح مسلم، ش: 2621.
([4]) ر.ک: حدیث شمارهی 262. [مترجم]