272- باب: نهی از بدگمانی به مسلمانان بدون ضرورت
الله متعال میفرماید:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱجۡتَنِبُواْ کَثِیرٗا مِّنَ ٱلظَّنِّ إِنَّ بَعۡضَ ٱلظَّنِّ إِثۡمٞ﴾ [الحجرات: ١٢]
ای مؤمنان! از بسیاری از گمانهای بد بپرهیزید که بیشک برخی از گمانها، گناه است.
1581- وعن أَبی هریرةَt أنَّ رسولَ اللهr قَالَ: «إیَّاکُمْ والظَّنَّ، فإنَّ الظَّنَّ أکْذَبُ الحَدِیثِ». [متفق علیه]([1])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: رسولاللهr فرمود: «از گمان بد بپرهیزید؛ زیرا گمان بد، بدترین نوع دروغ است».
شرح
این احادیث، بیانگر این است که مسلمان به کنجکاوی دربارهی برادران مسلمانش نمیپردازد و در پیِ کشفِ عیوب و مسایل پنهانشان برنمیآید؛ بلکه متناسب با رفتارِ ظاهر و نمایانشان با آنان تعامل و برخورد میکند؛ لذا کاری به اسرارشان ندارد و در پیِ عیبجویی از آنان یا فضولی در کارهایشان نیست. همانگونه که در حدیث معاویهt آمده است: اگر انسان در پیِ آشکار کردن عیوب و مسایل پنهان مسلمانان برآید، آنان را فاسد میکند یا نزدیک است که ایشان را خراب بگرداند»؛ زیرا بسیاری از مسایل، میان انسان و پروردگارِ اوست و کسی جز اللهU آنرا نمیداند. در این صورت، ممکن است که اللهU آن بنده را در ستر و پوشش خود قرار دهد یا اینکه بنده توفیق توبه بیابد و وضعیتش خوب شود؛ اما اگر کسی در پی کنجکاوی از اسرار و اعمال پوشیدهی آن بنده برآید تا بفهمد که فلانی چه میکند یا چه میگوید، و پس از سَرک کشیدن در کار او، هر جایی بهصراحت یا بهکنایه بازگو نماید که فلانی چه گفته یا چه کرده است، در این صورت، آن بنده را خراب کرده و رازی را که میان او و پروردگارش بوده، برملا نموده است. این، در حالیست که پیامبرr فرموده است: «لا تُؤذُوا الْمُسْلِمِینَ وَلا تَتَّبِعُوا عَوْرَاتِهِمْ، فَإِنَّهُ مَن تتبع عَوْرَاتِهِمْ، فضحهُ اللّهُ وَلَوْ فِی بَیْتِ أمِّهِ»؛ یعنی: «مسلمانان را میازارید و در پی عیبجویی و ریختن آبروی آنها نباشید؛ بهیقین هرکس، در پی ریختن آبروی برادرش باشد، الله متعال او را رسوا میگرداند؛ اگرچه در خانهی مادرش باشد».
این، سزای کسیست که آبروی برادر مسلمانش را میریزد؛ لذا در و دیوار هم از آبروی چنین کسی حفاظت نمیکند و الله متعال چنین کسی را حتی در خانهی مادرش نیز رسوا میگرداند.
در حدیث ابنمسعودt آمده است: مردی را نزد وی آوردند و گفتند: این، فلانیست که ریشِ او آغشته به قطرات شراب است. فرمود: «ما از تجسس و کنکاش در کار دیگران منع شدهایم؛ ولی اگر چیزی برایمان نمایان شد، به موجب آن- به مجازات شرعی یا تعزیر- عمل میکنیم». این، نشان میدهد که تجسس و کنجکاوی در کار دیگران، جایز نیست. مولف/ سپس در باب نهی از بدگمانی به مسلمانان، به حدیث ابوهریرهt و آیهای از سورهی «حجرات» اشاره کرده است؛ پیشتر دربارهی آیه و حدیث مذکور سخن گفتیم.
***
([1]) صحیح بخاری، ش: 6064؛ و صحیح مسلم، ش: (2563، 2564).
271- باب: نهی از تجسس و گوش دادن به سخن کسی که دوست ندارد به سخنش گوش داده شود
الله متعال میفرماید:
﴿وَ لَا تَجَسَّسُواْ﴾ [الحجرات: ١٢]
و به کنجکاوی و تجسس (در کارهای دیگران) نپردازید.
و میفرماید:
﴿وَٱلَّذِینَ یُؤۡذُونَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ بِغَیۡرِ مَا ٱکۡتَسَبُواْ فَقَدِ ٱحۡتَمَلُواْ بُهۡتَٰنٗا وَإِثۡمٗا مُّبِینٗا ٥٨﴾ [الأحزاب : ٥٨]
و آنان که مردان و زنان مؤمن را بیآنکه مرتکب گناهی شده باشند، میآزارند، بدون تردید تهمت و گناه آشکاری بر دوش کشیدهاند.
1578- وعن أَبی هریرةَt أنَّ رسولَ اللهr قَالَ: «إیَّاکُمْ وَالظَّنَّ، فَإنَّ الظَّنَّ أَکْذَبُ الحَدِیثِ، ولا تحسَّسوا وَلا تَجَسَّسُوا وَلا تَنَافَسُوا، وَلا تَحَاسَدُوا، وَلا تَبَاغَضُوا، وَلا تَدَابَرُوا، وَکُونُوا عِبَادَ اللهِ إخْوَاناً کَمَا أَمَرَکُمْ اللهُ؛ المُسْلِمُ أَخُو المُسْلِمِ، لا یَظْلِمُهُ، وَلا یَخْذُلُهُ وَلا یَحْقِرُهُ، التَّقْوَى ههُنَا، التَّقْوَى ههُنَا» وَیُشِیرُ إِلَى صَدْرِهِ؛ «بِحَسْبِ امْرِئٍ مِنَ الشَّرِّ أنْ یَحْقِرَ أخَاهُ المُسْلِمَ، کُلُّ المُسْلِمِ عَلَى المُسْلِمِ حَرَامٌ: دَمُهُ، وَعِرْضُهُ، وَمَالُهُ؛ إنَّ اللهَ لا یَنْظُرُ إِلَى أجْسَادِکُمْ، وَلا إِلَى صُوَرِکُمْ، وَلکِنْ یَنْظُرُ إِلَى قُلُوبِکُمْ وأعْمَالِکُمْ».
وَفِی روایة: «لا تَحَاسَدُوا، وَلا تَبَاغَضُوا، وَلا تَجَسَّسُوا، وَلا تَحَسَّسُوا، وَلا تَنَاجَشُوا وَکُونُوا عِبَادَ اللهِ إخْواناً».
وفی روایة: «لا تَقَاطَعُوا، وَلا تَدَابَرُوا، وَلا تَبَاغَضُوا، وَلا تَحَاسَدُوا، وَکُونُوا عِبَادَ اللهِ إخْواناً».
وَفِی رِوایة: «لا تَهَاجَرُوا وَلا یَبِعْ بَعْضُکُمْ عَلَى بَیْعِ بَعْضٍ». [مسلم، همهی این احادیث را روایت کرده و بخاری نیز بیشتر آنها را روایت نموده است.]([1])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: رسولاللهr فرمود: «از گمان بد بپرهیزید؛ زیرا گمان بد، بدترین نوع دروغ است. و در پی عیبجویی از یکدیگر نباشید و به کنجکاوی و تجسس در کارهای دیگران نپردازید و- بر سرِ دنیا- رقابت و چشم و همچشمی نکنید و به همدیگر حسادت نورزید و با یکدیگر دشمنی و کینه نداشته باشید و به هم پشت نکنید و همانگونه که الله به شما فرمان داده است، برادروار، بندگان (نیک و عبادتگزارِ) الله باشید. مسلمان، برادرِ مسلمان است؛ به او ستم و خیانت نمیکند و او را خوار نمیگرداند». و با اشاره به سینهاش فرمود: «تقوا، اینجاست؛ تقوا، اینجاست» و افزود: «همین قدر بدی برای بد بودن شخص، کافیست که برادر مسلمانش را کوچک بشمارد. آبرو، مال و خون (جانِ) هر مسلمانی بر سایر مسلمانان، حرام است. همانا الله به جسمها و چهرههای شما نگاه نمیکند؛ بلکه به دلها و اعمالتان مینگرد».
در روایتی دیگر آمده است: «به همدیگر حسادت نورزید و نسبت به یکدیگر دشمنی و کینه نداشته باشید و به کنجکاوی و تجسس در کارهای دیگران نپردازید و در پی عیبجویی از یکدیگر نباشید و قیمت کالاها را بدون اینکه قصد خرید داشته باشید، بالا نبرید و برادروار، بندگان (نیک و عبادتگزارِ) الله باشید».
و در روایتی آمده است: «با هم قهر و قطع رابطه نکنید؛ به هم پشت نکرده، نسبت به یکدیگر کینه و دشمنی نداشته باشید و به همدیگر حسادت نورزید و برادروار، بندگان (نیک و عبادتگزارِ) الله باشید».
و در روایتی آمده است: «با یکدیگر قهر نکنید؛ و هیچکس بهخاطر خود، معاملهی شخص دیگری را بههم نزند».
شرح
مولف/ بابی دربارهی حرام بودن تجسس و کنجکاوی در کارهای دیگران گشوده است.
تجسس، بدین معناست که انسان در کارهای دیگران تجسس کنجکاوی کند و در پی کشف عیبهایشان باشد؛ فرقی نمیکند که بهطور مستقیم به تجسس در کارهای دیگران و عیبجویی از آنان بپردازد یا اینکه از دستگاههای ضبط صوت یا تلفن و ابزارآلات امروزی استفاده کند؛ در هر صورت، کنجکاوی در کارهای دیگران و عیبجویی از آنان حرام است؛ زیرا الله متعال میفرماید:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱجۡتَنِبُواْ کَثِیرٗا مِّنَ ٱلظَّنِّ إِنَّ بَعۡضَ ٱلظَّنِّ إِثۡمٞۖ وَ لَا تَجَسَّسُواْ﴾ [الحجرات: ١٢]
ای مؤمنان! از بسیاری از گمانهای بد بپرهیزید که بیشک برخی از گمانها، گناه است. و به کنجکاوی و تجسس (در کارهای دیگران) نپردازید.
از آنجا که تجسس و کنجکاوی در کارهای دیگران، آزاررسانی به آنها بهشمار میآید، مولف/ پس از این آیه، آیهی دیگری را آورده است که دربارهی آزاررسانی به مومنان است؛ چنانکه الله متعال میفرماید:
﴿وَٱلَّذِینَ یُؤۡذُونَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ بِغَیۡرِ مَا ٱکۡتَسَبُواْ فَقَدِ ٱحۡتَمَلُواْ بُهۡتَٰنٗا وَإِثۡمٗا مُّبِینٗا ٥٨﴾ [الأحزاب : ٥٨]
و آنان که مردان و زنان مؤمن را بیآنکه مرتکب گناهی شده باشند، میآزارند، بدون تردید تهمت و گناه آشکاری بر دوش کشیدهاند.
تجسس، نوعی آزاررسانی به کسیست که در کارَش کنجکاوی میکنند. این امر به کینه و دشمنی میانجامد؛ تجسس در کار دیگران، خودآزاری نیز محسوب میشود؛ زیرا کسی که در کار دیگران کنجکاوی میکند، خودش را نیز در زحمت میاندازد و برای اینکه سر از کار دیگران درآورَد، ناگزیر است که گاه به اینجا و گاه به آنجا سَرَک بکشد. یکی از نمونههای تجسس و فضولی در کار دیگران، این است که درب خانهی مردم پا به گوش بایستد تا بشنود که چه میگویند! آنگاه بر اساس این استراق سمع، دروغ و تهمت و گمان بد، شکل میگیرد.
سپس مولف/ حدیث ابوهریرهt آورده است که دارای مضامین متعددیست و پیشتر دربارهی بیشترِ آنها سخن گفتیم. یکی از مهمترین مواردی که در این حدیث ذکر شده، این است که پیامبرr فرمود: «از گمان بد بپرهیزید؛ زیرا گمان بد، بدترین نوع دروغ است». همانگونه که الله متعال میفرماید:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱجۡتَنِبُواْ کَثِیرٗا مِّنَ ٱلظَّنِّ إِنَّ بَعۡضَ ٱلظَّنِّ إِثۡمٞ﴾ [الحجرات: ١٢]
ای مؤمنان! از بسیاری از گمانها بپرهیزید که بیشک برخی از گمانها، گناه است.
نفرمود: از همهی گمانها بپرهیزید؛ بلکه فرمود: از بسیاری از گمانها دوری کنید؛ زیرا گمانی که مبتنی بر شواهد و قراین باشد، ایرادی ندارد و سرشت انسان، بهگونهایست که گمان نیک یا بدش بر اساسِ شواهد و قراین قوی شکل میگیرد و انسان نمیتواند نسبت به این شواهد، بیتفاوت باشد؛ اما گمان محض که پایه و اساسی ندارد، همان چیزیست که پیامبرr از آن نهی فرموده و آنرا بدترین نوع دروغ برشمرده است؛ زیرا وقتی انسان به کسی، گمانی میبرد، در دلش چیزهای زیادی میآید و نفسش به او میگوید: فلانی، چنین و چنان کرد؛ فلانی چنین قصدی دارد یا چنین چیزهایی به ذهنش خطور میکند؛ از اینرو پیامبرr ظن و گمان بیپایه را بدترین نوع دروغ برشمرد.
در این حدیث همچنین آمده است: «برادروار، بندگان (نیک و عبادتگزارِ) الله باشید»؛ یعنی بر هر مسلمانی واجب است که به معنای واقعیِ کلمه، برای همکیش خود بهسان یک برادر باشد؛ نه اینکه با او دشمنی کند. برخی از مردم در اثر یک معامله و سوءتفاهم کینهی برادر مسلمانشان را بهدل میگیرند. در صورتی که کینهتوزی و دشمنی نسبت به سایر مسلمانان، حرام میباشد و بر هر مسلمانی واجب است که برادر همکیشِ خود باشد، به او محبت کند، از او دفاع و پشتیبانی نماید و وظایف یک برادر در حق برادرش را انجام دهد و نسبت به برادر مسلمانش آنگونه باشد که پیامبرr فرموده است: «مسلمان، برادرِ مسلمان است؛ به او ستم و خیانت نمیکند، او را خوار نمیگرداند و به او دروغ نمیگوید».
سپس رسولاللهr فرمود: «تقوا، اینجاست» و به سینهاش اشاره کرد؛ یعنی تقوا در دل است. وقتی دل باتقوا و پرهیزگار باشد، همهی اندام و جوارح انسان، تقوا پیشه میکنند و اگر دل خداترس نباشد، سایر اندام و جوارح نیز بیتقوا خواهند بود. همانگونه که رسولاللهr فرموده است: «أَلاَ وإِنَّ فی الجسَدِ مُضغَةً إذا صلَحَت صَلَحَ الجسَدُ کُلُّه، وَإِذا فَسَدَتْ فَسدَ الجَسَدُ کُلُّه: أَلاَ وَهِی القَلْبُ».([2]) یعنی: «بدانید که در بدن، پارهگوشتیست که صلاح و فساد همهی بدن وابسته به آن است. بدانید که آن عضو، قلب است». بنابراین اگر در دلِ انسان، تقوا و خوف و خشیت الاهی باشد، همهی اعمال انسان، نیک و شایسته خواهد بود؛ زیرا اعمال انسان، تابع قلب اوست. برخی از مردم، این حدیث را دستاویز قرار دادهاند و همینکه آنها را به انجام کار نیکی فرامیخوانیم، میگویند: اصل، نیت است؛ قلب انسان، باید پاک باشد؛ یا میگویند: تقوا در دل است. وقتی به شخصی تذکر میدهید که تراشیدن ریش، حرام و تقلید از مشرکان و مجوسیان است یا همینکه میگویید: گذاشتن ریش، روش پیامبران و بندگان نیک خداست، در پاسخ میگوید: تقوا در دل است. در پاسخ چنین شخصی باید بگوییم: آری؛ تقوا در دل است؛ اما تو، دروغ میگویی؛ زیرا اگر راست میگفتی و باتقوا بودی، از خدا میترسیدی و این عمل حرام را ترک میکردی؛ چون محال است که در قلب کسی تقوا باشد، ولی اندام و جوارح او، از الله متعال نافرمانی کنند.
این حدیث نبوی، رهنمود و آییننامهی جامعیست که شایسته است هر مسلمانی، آنرا اساسِ زندگیِ خویش قرار دهد و از رهنمودهای اخلاقی آن بهره برگیرد و از آنچه که پیامبرr نهی فرموده است، دوری نماید تا به خیر و نیکیِ فراوانی دست یابد.
***
1579- وعن معاویةَt قَالَ: سَمِعْتُ رسولَ اللهِr یَقُولُ: «إنَّکَ إنِ اتَّبَعْتَ عَوْرَاتِ المُسْلِمینَ أفْسَدْتَهُمْ، أَوْ کِدْتَ أنْ تُفْسِدَهُمْ». [حدیث صحیحیست که ابوداود با اِسناد صحیح روایت کرده است.]([3])
ترجمه: معاویهt میگوید: از رسولاللهr شنیدم که میفرمود: «اگر در پیِ آشکار کردن عیوب و مسایل پنهان مسلمانان برآیی، آنان را فاسد میکنی یا نزدیک است که ایشان را خراب بگردانی».
1580- عن ابن مسعودٍt أنَّهُ أُتِیَ بِرَجُلٍ فَقِیلَ لَهُ: هَذَا فُلاَنٌ تَقْطُرُ لِحْیَتُهُ خَمْراً، فَقَالَ: إنَّا قَدْ نُهِیْنَا عَنِ التَّجَسُّسِ، ولکِنْ إنْ یَظْهَرْ لَنَا شَیْءٌ، نَأخُذْ بِهِ». [حدیث حسن صحیحیست که ابوداود با اِسنادی بر طبق شرط بخاری و مسلم روایت کرده است.]([4])
ترجمه: از ابنمسعودt روایت است که مردی را نزد وی آوردند و گفتند: این، فلانیست که ریشِ او آغشته به قطرات شراب است. فرمود: «ما از تجسس و کنکاش در کار دیگران منع شدهایم؛ ولی اگر چیزی برایمان نمایان شد، به موجب آن- به مجازات شرعی یا تعزیر- عمل میکنیم».
***
([1]) صحیح بخاری، ش: 6064؛ و صحیح مسلم، ش: (2563، 2564).
([2]) صحیح بخاری، ش: 52 و مسلم، ش: 1599 بهنقل از نعمان بن بشیر$.
([3]) صحیح الجامع، ش: 2295؛ و صحیح أبی داود، از آلبانی/، ش: 4088.
([4]) صحیح أبی داود، از آلبانی/، ش: 4090.
حسد، آروزی زوال نعمت از صاحب آن است؛ چه نعمتی دینی باشد و چه نعمتی دنیوی.
الله متعال میفرماید:
﴿أَمۡ یَحۡسُدُونَ ٱلنَّاسَ عَلَىٰ مَآ ءَاتَىٰهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦ﴾ [النساء : ٥٤]
یا به آنان که الله از فضل و کَرَمش به آنان بخشیده است، حسد میورزند؟!
در این باب میتوان به حدیث انسt اشاره کرد که در باب پیشین گذشت.([1])
1577- عن أَبی هریرةَt: أنَّ النَّبیَّr قَالَ: «إیَّاکُمْ وَالحَسَدَ؛ فَإنَّ الحَسَدَ یَأکُلُ الحَسَنَاتِ کَمَا تَأکُلُ النَّارُ الحَطَبَ» أَوْ قَالَ: «العُشْبَ». [روایت ابوداود]([2])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: پیامبرr فرمود: «از حسد بپرهیزید؛ زیرا حسد، نیکیها را از میان میبرد؛ همانگونه که آتش، هیزم- یا فرمود: گیاه- را نابود میکند».
شرح
نووی/ بابی دربارهی حرام بودن حسد گشوده است.
حسادت، این است که انسان، از بابت نعمتی که الله به کسی بخشیده است، ناراحت باشد. مثلاً الله متعال، به کسی مال و ثروت یا همسر و فرزندان نیکی عنایت کرده یا او را از علم و دانش، برخوردار نموده است؛ حال، اگر کسی ناراحت باشد که خداوندU به این بنده، چنین نعمتهایی ارزانی داشته، در حقیقت به او حسد ورزیده است. حسد، یکی از گناهان بزرگ میباشد. حسادت، یکی از ویژگیهای یهودیان است؛ همانگونه که الله متعال دربارهی آنان میفرماید:
﴿وَدَّ کَثِیرٞ مِّنۡ أَهۡلِ ٱلۡکِتَٰبِ لَوۡ یَرُدُّونَکُم مِّنۢ بَعۡدِ إِیمَٰنِکُمۡ کُفَّارًا حَسَدٗا مِّنۡ عِندِ أَنفُسِهِم﴾ [البقرة: ١٠٩]
بسیاری از اهل کتاب، به سبب حسادتی که در وجودشان ریشه کرده، دوست دارند شما را که ایمان آوردهاید، به کفر بازگردانند.
و نیز میفرماید:
﴿أَمۡ یَحۡسُدُونَ ٱلنَّاسَ عَلَىٰ مَآ ءَاتَىٰهُمُ ٱللَّهُ مِن فَضۡلِهِۦۖ فَقَدۡ ءَاتَیۡنَآ ءَالَ إِبۡرَٰهِیمَ ٱلۡکِتَٰبَ وَٱلۡحِکۡمَةَ وَءَاتَیۡنَٰهُم مُّلۡکًا عَظِیمٗا ٥٤﴾ [النساء : ٥٤]
یا به آنان که الله از فضل و کَرَمش به آنان بخشیده، حسد میورزند؟! بهراستی ما، به خاندان ابراهیم کتاب و حکمت عطا کردیم و به آنان حکومت بزرگی دادیم.
پیامبرr از حسد برحذر داشته و بیان فرموده است: همانگونه که آتش هیزم را در کام خود فرو میخورَد، حسد نیز نیکیها را میخورَد. حسد، نوعی اعتراض بر تقدیر الاهی است؛ زیرا مگر چه کسی، این نعمت را به این بنده، ارزانی داشته است؟ آری؛ اللهU. لذا کسی که از خوشیِ برادرِ مسلمانش ناراحت است، در حقیقت از تقدیر الله متعال، ناراحت میباشد. ناگفته پیداست که هرکس بر تقدیر الهی اعتراض کند، در خطرِ بزرگی قرار دارد و هر لحظه، ممکن است دین و ایمانش را از دست بدهد.- پناه بر الله- گویا به مقابله و رقابت با تدبیر و تقدیر ربالاربابY برخاسته است!
گاه حسد، آدم حسود را به تجاوز و تعدی به برادر مسلمانش وا میدارد یا اینکه او را بر آن میدارد که نزد دیگران بهدروغ یا بهراست از کسی که دارای نعمتیست، بدگویی کند؛ آتشِ حسد در قلبِ حسود، زبانه میکشد و او را در آه و افسوس، و غم و اندوه فرو میبرد و او را ناآرام و بیقرار میگرداند؛ زیرا نعمتهایی که الله به بندگانش میبخشد، بیشمار است و از آنجا که آدمِ حسود، چشمِ دیدنِ اینهمه نعمت را ندارد، حسادت در قلبش بهجوش میآید و تمام وجودش را میسوزاند.
حسد، هیچ تغییری در تقدیر الهی ایجاد نمیکند؛ آدمِ حسود، هرچه کند و به هر اندازه که ناراحت و ناخوش باشد، و هر چه برای زوال نعمت از دوستان و اطرافیانش، سعی و تلاش نماید، هیچ کاری از پیش نمیبرد؛ پیامبرr به عبدالله بن عباس$ فرمود: «واعلَم: أَنَّ الأُمَّةَ لَو اجتَمعتْ عَلَى أَنْ ینْفعُوکَ بِشیْء، لَمْ یَنْفعُوکَ إِلاَّ بِشَیْءٍ قَد کَتَبَهُ اللَّهُ لَک، وإِنِ اجْتَمَعُوا عَلَى أَنْ یَضُرُّوک بِشَیْء، لَمْ یَضُرُّوکَ إِلاَّ بَشَیْءٍ قد کَتَبَهُ الله علیْک»؛([3]) یعنی: «بدان که اگر همهی مردم، جمع شوند تا نفعی به تو برسانند، نمیتوانند؛ مگر آنچه را که الله، برایت مقدَّر کرده است. و اگر همهی مردم جمع شوند تا زیانی به تو برسانند، نمیتوانند مگر زیانی که الله، برایت رقم زده است».
در هر حال بر انسان واجب است همینکه احساس کرد که به کسی حسادت میورزد، تقوای الهی پیشه سازد و نفس خود را توبیخ و سرزنش کند و به آن بگوید: چرا به نعمتی که الله به دیگران داده است، حسادت میکنی؟ اگر این نعمت به تو داده میشد، آیا دوست داشتی که دیگران به تو حسادت کنند؟ حسادت تو، زیانی برای دیگران ندارد؛ بلکه به ضرر خودِ توست. و بدینسان نفس خویش را سرزنش کند تا حسادت را ترک نماید و به اطمینان و آرامش برسد. پروردگارا! ما را به سوی بهترین اخلاق و کردار رهنمون شو که تنها تو به سوی بهترین کردار و اخلاق سوق میدهی؛ اخلاق زشت و ناپسند را از ما دور بگردان و این، تنها از تو ساخته است.
***
([1]) ر.ک: حدیث شمارهی 1575.
([2]) ضعیف است؛ ضعیف الجامع، ش: 2197؛ و السلسلۀ الضعیفۀ، ش: 1902؛ و ضعیف أبی داود، از آلبانی/، ش: 1048.
([3]) ر.ک: حدیث شمارهی 63. [مترجم]
269- نهی از کینهتوزی، از هم بریدن و رویگردانی از یکدیگر
شرح
مولف/ بابی تحت عنوان «نهی از کینهتوزی، از هم بریدن و رویگردانی از یکدیگر» گشوده است.
کینهتوزی، یعنی تنفر قلبی از یکدیگر؛ از هم بریدن یا قطع رابطه با یکدیگر، هم با زبان است و هم در عمل؛ رویگردانی از یکدیگر، نتیجهی کینهتوزی و از هم بریدن است. جایز نیست که مسلمان، کینهی برادر مسلمانش را در دل داشته باشد؛ این، حرام است. اصلاً چه دلیل و معنایی دارد که مسلمانی از برادر مسلمانش متنفر باشد؟ اگر مرتکب گناه و نافرمانی از اللهU شده است، باز هم نباید بهطور مطلق کینهاش را به دل بگیرید یا بهکلی از او متنفر شوید. تنها کافران سزاوار چنین کینه و تنفری هستند و مسلمان باید کینهی کافران را در دل داشته باشد؛ زیرا هیچ خیری در آنها نیست؛ اما مسلمان، حتی اگر گنهکار باشد و بر گناهش پافشاری کند، باز هم بهخاطر ایمانی که دارد، بر ما واجب است که دوستش بداریم و متناسب با فسق و معصیتی که مرتکب میشود، از او ناراحت باشیم. اما مگر حب و بغض یا دوستی و تنفر، با هم یکجا جمع میشوند؟ میگوییم: آری؛ بهخاطر ایمانی که دارد، دوستش بداریم و بهخاطر فسقی که مرتکب میشود، از او ناراحت باشیم. مانند بیمار که طعم و رایحهی داروی تلخ را دوست ندارد؛ اما دوست دارد دارو بخورد تا بهبود بیابد. مومن نیز همینگونه است و بدین خاطر که شما و او در اصلِ ایمان، یکی هستید و هر دوی شما ایمان دارید، نباید بهخاطر معصیتی که مرتکب میشود، بهطور مطلق کینهاش را به دل بگیرید؛ در صورتی که اگر هر دو جنبه را در نظر بگیرید، یعنی او را بهخاطر ایمانش دوست بدارید و متناسب با معصیتی که مرتکب میشود، از او دلخور باشید، نتیجهاش این خواهد بود که نصیحتش کنید و آنچه را که برای خود میپسندید، برای او نیز بپسندید. لذا با او قطع رابطه نکرده، به او سلام کنید؛ مگر آنکه قهر کردن باعث شود که به خود بیاید و بیندیشد که چرا دوست یا برادر مسلمانم با من قهر کرده است؛ در نتیجه دست از معصیت بردارد.
و اما از هم بریدن بدین معناست که دو مسلمان یا یکدیگر قطع رابطه کنند؛ یکی از حقوق مسلمانان بر یکدیگر این است که با هم ارتباط داشته باشند و از هم بریدن یا قطع ارتباط با همدیگر جایز نیست؛ حتی قطع ارتباط با مسلمانِ گنهکار. از اینرو انسان همسایهاش را گرامی میدارد؛ هرچند همسایهاش مرتکب گناه و معصیت شود؛ زیرا پیامبرr فرموده است: «مَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِالله وَالیَوْم الآخِرِ فَلیُکْرِمْ جَارَهُ»؛ یعنی: «هرکس به الله و روز قیامت ایمان دارد، همسایهاش را گرامی بدارد». لذا در نیکی کردن به همسایه کوتاهی نکنید و گرامیاش بدارید؛ و اگر اهل گناه و معصیت است، نصیحتش کنید. همچنین برخی از مردم با نزدیکان و خویشاوندان خود قطع رابطه میکنند؛ توجیهشان این است که فلانی، اهل گناه و معصیت میباشد. این، اشتباه است؛ بلکه با خویشاوندانتان ارتباط داشته باشید؛ هرچند اهل گناه و معصیت باشند یا با شما قطع ارتباط کنند. چنانکه ابوهریرهt میگوید: مردی، عرض کرد: ای رسولخدا! من، خویشاوندانی دارم که با آنان ارتباط برقرار میکنم، ولی آنها با من ارتباط ندارند؛ و من به آنان نیکی میکنم، ولی آنها به من بد میکنند؛ من در برابر بدیهایشان شکیبایی میورزم، ولی آنها باز هم به من بدی میکنند. پیامبرr فرمود: «اگر همینگونه باشی که گفتی، گویا خاکستر داغ به آنان میخورانی و تا زمانی که به همین روش عمل کنی، پشتیبانی از سوی الله در برابرِ آنان با تو خواهد بود».([1]) لذا اگر خویشاوندانت با تو ارتباط ندارند یا به تو بد میکنند، باز هم با آنان ارتباط داشته باش؛ پیامبرr فرموده است: پیامبرr فرمود: «وصلکنندهی راستین پیوندِ خویشاوندی، کسی نیست که بهخاطر ارتباطی که خویشاوندانش با او دارند، با آنها ارتباط برقرار میکند؛ بلکه کسی است که وقتی با او قطع رابطه میکنند، او ارتباطش را با آنها حفظ مینماید».([2])
رویگردانی از یکدیگر نیز برای مسلمانان روا نیست؛ رویگردانی هم به دلخوریِ قلبی اطلاق میشود و هم جنبهی عملی دارد؛ لذا اگر احساس کردید که برادر مسلمانتان از شما دلخور است، از او دلجویی کنید یا اگر از شما روی گرداند یا به شما بیمحلی کرد، شما به او نزدیک شوید و به او نیکی کنید:
﴿ٱدۡفَعۡ بِٱلَّتِی هِیَ أَحۡسَنُ فَإِذَا ٱلَّذِی بَیۡنَکَ وَبَیۡنَهُۥ عَدَٰوَةٞ کَأَنَّهُۥ وَلِیٌّ حَمِیمٞ ٣٤﴾
[فصلت: ٣٤]
(بدی را) به بهترین شیوه پاسخ بده که اگر چنین کنی، ناگاه کسی که میان تو و او دشمنیست، چنان میشود که گویا دوستی صمیمی و نزدیک است.
اگر به این رهنمودهای الاهی و نبوی عمل کنیم، به خیر و نیکی فراوانی دست مییابیم و نتیجهاش را میبینیم؛ اما شیطان، ما را به بازی میگیرد و میگوید: فلانی که با تو قطع رابطه کرده است؛ پس چرا میخواهی با او ارتباط داشته باشی؟ او از تو روی میگرداند و به تو بیمحلی میکند؛ آنوقت تو میخواهی نزدش بروی!
این، وسوسهی شیطان است؛ اما متون کتاب و سنت نشان میدهد که رویگردانی از برادر مسلمان، جایز نیست. یکی از نشانهها و مصادیق رویگردانی از دیگران، این است که انسان به دیگران بیمحلی میکند یا شخصی با او سخن میگوید و او بیتوجه یا از روی غرور و تکبر، صورت خود را به سمت دیگری میگرداند! این، جایز نیست. برخی از افراد، ادب نشستن در جمع را نمیدانند و حتی مانند چارپایان پُشت به دیگران مینشینند؛ این، از ادب بهدور است. الله متعال در توصیف بهشتیان فرموده است که برادروار بر تختهایی روبهروی یکدیگر قرار دارند.([3]) روبهروی هم نشستن، از ادب و کار پسندیدهایست؛ اما پشت به هم نشستن، رفتار ناپسندیست که از ادب بهدور است؛ ولی افسوس که برخی از افراد از تربیت اسلامی بهرهای ندارند!
برخی از مردم پس از اتمام نماز، کمی جلوتر میروند؛ این هم نمونهای از پشت کردن به مردم است. بهگمان بنده چنین رفتاری از روی خودبزرگبینیست؛ لذا اگر کسی را دیدید که چنین کاری میکند، با حکمت به او تذکر دهید که این کار، نمونهای از پشت کردن به دیگران است. و اگر بگوید: «جا، تنگ بود و میخواستم راحت بنشینم»، به او میگوییم: برادر عزیز! برای اینکه راحت باشی، برخیز و جلو برو و به دیوار تکیه بزن؛ بدینسان پشتت به مردم نیست و خودت هم راحتتری.
***
الله متعال میفرماید:
﴿إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ إِخۡوَةٞ﴾ [الحجرات: ١٠]
جز این نیست که مؤمنان با هم برادرند.
و میفرماید:
﴿أَذِلَّةٍ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَى ٱلۡکَٰفِرِینَ﴾ [المائدة: ٥٤]
در برابر مؤمنان، فروتن هستند و در برابر کافران سخت و شدید.
و میفرماید:
﴿مُّحَمَّدٞ رَّسُولُ ٱللَّهِۚ وَٱلَّذِینَ مَعَهُۥٓ أَشِدَّآءُ عَلَى ٱلۡکُفَّارِ رُحَمَآءُ بَیۡنَهُمۡ﴾ [الفتح: ٢٩]
محمد، فرستادهی الله است؛ و آنان که با او هستند، در برابر کافران سرسختند و با یکدیگر مهربان.
شرح
مولف/ دربارهی نهی از کینهتوزی و از هم بریدن و رویگردانی از یکدیگر به آیاتی از قرآن کریم استدلال کرده است؛ از آن جمله، اینکه الله متعال میفرماید:
﴿إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ إِخۡوَةٞ﴾ [الحجرات: ١٠]
جز این نیست که مؤمنان با هم برادرند.
این آیه در ادامهی آیهایست که الله متعال در آن دو گروه از مومنان را ذکر میفرماید که با یکدیگر میجنگند و گروه سومی از مسلمانان، آنان را با هم آشتی میدهند:
﴿وَإِن طَآئِفَتَانِ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ ٱقۡتَتَلُواْ فَأَصۡلِحُواْ بَیۡنَهُمَاۖ فَإِنۢ بَغَتۡ إِحۡدَىٰهُمَا عَلَى ٱلۡأُخۡرَىٰ فَقَٰتِلُواْ ٱلَّتِی تَبۡغِی حَتَّىٰ تَفِیٓءَ إِلَىٰٓ أَمۡرِ ٱللَّهِۚ فَإِن فَآءَتۡ فَأَصۡلِحُواْ بَیۡنَهُمَا بِٱلۡعَدۡلِ وَأَقۡسِطُوٓاْۖ إِنَّ ٱللَّهَ یُحِبُّ ٱلۡمُقۡسِطِینَ ٩ إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ إِخۡوَةٞ فَأَصۡلِحُواْ بَیۡنَ أَخَوَیۡکُمۡۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ لَعَلَّکُمۡ تُرۡحَمُونَ ١٠﴾ [الحجرات: ٩، ١٠]
و اگر دو گروه از مؤمنان با یکدیگر جنگیدند، میانشان صلح برقرار کنید. و اگر یکی از این دو گروه، به گروه دیگر تجاوز نمود، با گروه تجاوزگر بجنگید تا به حکم الله بازگردد. و اگر (به حکم الله) بازگشت، در میانشان به عدالت و انصاف، صلح برقرار کنید و عدالت و دادگری پیشه نمایید. بیگمان الله، دادگران را دوست دارد. جز این نیست که مؤمنان با هم برادرند؛ پس در میان برادرانتان صلح و آشتی برقرار کنید.
لذا گروه سوم، در میان دو گروه میانجیگری میکند و برای برقراری صلح و آشتی در میان آنان، تلفات جانی و مالیِ دو طرف را عادلانه محاسبه مینماید.
این آیه، بیانگر این است که مومنان با یکدیگر برادرند؛ حتی آندسته از ایشان که رویاروی هم قرار میگیرند و با هم میجنگند. لذا این آیه ردّی صریح بر خوارج است که ارتکاب گناه کبیره را کفر میدانند و میگویند: هرکه مرتکب گناه کبیرهای شود، کافر است! در صورتی که یکی از بزرگترین گناهان کبیره، این است که مسلمانان با یکدیگر بجنگند؛ با این حال الله متعال از دو گروه ستیزهگر و نیز از گروه میانجی به عنوان مومنان یاد نموده و فرموده است:
﴿إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ إِخۡوَةٞ فَأَصۡلِحُواْ بَیۡنَ أَخَوَیۡکُمۡ﴾ [الحجرات: ١٠]
جز این نیست که مؤمنان با هم برادرند؛ پس در میان برادرانتان صلح و آشتی برقرار کنید.
از آنجا که الله متعال به میانجیگری و برقراری صلح و آشتی در میان دو گروه ستیزهگر حکم فرموده، پس بر ما واجب است که در میان دو نفر که با هم کینه و دشمنی دارند و هنوز کارشان به درگیری و قتل و خونریزی نینجامیده است، میانجیگری کنیم تا دلخوریها و کینهها را کنار بگذارند و با هم آشتی کنند. در چنین شرایطی، بهخاطر مصلحت، دروغ گفتن نیز جایز است؛ البته بهتر است که به جای دروغ گفتن، توریه کنیم تا زمینهی سازش این دو نفر فراهم شود و با هم آشتی کنند.
دومین آیهای مولف/ در این باب ذکر کرده، این است که الله متعال میفرماید:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مَن یَرۡتَدَّ مِنکُمۡ عَن دِینِهِۦ فَسَوۡفَ یَأۡتِی ٱللَّهُ بِقَوۡمٖ یُحِبُّهُمۡ وَیُحِبُّونَهُۥٓ أَذِلَّةٍ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَى ٱلۡکَٰفِرِینَ﴾ [المائدة: ٥٤]
ای مؤمنان! آندسته از شما که از دینشان برگردند، بدانند که الله گروهی خواهد آورد که آنان را دوست دارد و آنها نیز الله را دوست دارند و در برابر مؤمنان، فروتن هستند و در برابر کافران سخت و شدید.
الله متعال در این آیه بیان میفرماید که در برابر کسانی که از دینشان برگردند و مرتد شوند، کسانی را میآورد که آنان را دوست دارد و آنها نیز الله را دوست دارند؛ چراکه آنها الله را میپرستند و از پیامبرr پیروی میکنند. میدانید که پیروی از رسولاللهr یکی از مهمترین اسباب و دلایل محبت الاهیست؛ همانگونه که الله متعال میفرماید:
﴿قُلۡ إِن کُنتُمۡ تُحِبُّونَ ٱللَّهَ فَٱتَّبِعُونِی یُحۡبِبۡکُمُ ٱللَّهُ وَیَغۡفِرۡ لَکُمۡ ذُنُوبَکُمۡ﴾
[آل عمران: ٣١]
بگو: اگر الله را دوست دارید، از من پیروی کنید تا الله شما را دوست بدارد و گناهانتان را ببخشد.
لذا اگر میخواهی که الله متعال تو را دوست داشته باشد، از رسولاللهr پیروی کن؛ راه، واضح و روشن است. اللهU میفرماید:
﴿فَسَوۡفَ یَأۡتِی ٱللَّهُ بِقَوۡمٖ یُحِبُّهُمۡ وَیُحِبُّونَهُۥٓ أَذِلَّةٍ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَى ٱلۡکَٰفِرِینَ﴾ [المائدة: ٥٤]
...الله گروهی خواهد آورد که آنان را دوست دارد و آنها نیز الله را دوست دارند و در برابر مؤمنان، فروتن هستند و در برابر کافران سخت و شدید.
این، ویژگیِ مومن است که در برابر برادران مسلمانش متواضع و فروتن میباشد و در برابر کافران، سخت و شدید؛ یعنی در برابر کافران، نرمش و خواری نشان نمیدهد. لذا سرسختی و شدت یک مسلمان، باید در برابر کافران باشد و چنین رفتاری در برابر مسلمانان، حرام است. همچنین برای مسلمان، روا نیست که با کافران سازش و دوستی کند یا در برابرشان به ذلت و خواری تن دهد؛ زیرا الله متعال برای مسلمانان، دینی قرار داده که فراتر و برتر از همهی ادیان است. بر ما واجب است که کینهی کافران را در دل داشته باشیم و آنان را دشمنان خود بدانیم و از یاد نبریم که آنان هیچ اقدامی در جهت نافع ما انجام نمیدهند و هر کاری که در تعامل با ما میکنند، در جهت منافع خودشان است و در این بدهبستانها، به دنبال این هستند که به اهداف شوم خود برسند؛ زیرا آنها دشمن ما هستند؛ مگر میشود از دشمن، طمع خیر داشت؟ دشمن هر چهقدر اظهار دوستی کند، باز هم دشمن است و دروغ میگوید؛ هیچکس از اللهU که راز سینهها را میداند، راستگوتر نیست؛ اللهU میفرماید:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ عَدُوِّی وَعَدُوَّکُمۡ أَوۡلِیَآءَ﴾ [الممتحنة : ١]
ای مؤمنان! دشمنان من و دشمنان خودتان را دوستان خود مگیرید.
همچنین میفرماید:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ ٱلۡیَهُودَ وَٱلنَّصَٰرَىٰٓ أَوۡلِیَآءَۘ بَعۡضُهُمۡ أَوۡلِیَآءُ بَعۡضٖۚ وَمَن یَتَوَلَّهُم مِّنکُمۡ فَإِنَّهُۥ مِنۡهُمۡۗ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یَهۡدِی ٱلۡقَوۡمَ ٱلظَّٰلِمِینَ ٥١﴾
[المائدة: ٥١]
ای مؤمنان! یهود و نصارا را به دوستی نگیرید. آنان دوستان یکدیگرند. هر کس از شما با آنان دوستی نماید، از جرگهی آنان است. بیگمان الله، گروه ستمکار را هدایت نمیکند.
و نیز میفرماید:
﴿وَلَن تَرۡضَىٰ عَنکَ ٱلۡیَهُودُ وَلَا ٱلنَّصَٰرَىٰ حَتَّىٰ تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمۡ﴾ [البقرة: ١٢٠]
و یهود و نصارا هرگز از تو راضی نخواهند شد مگر آنکه از آیینشان پیروی کنی.
امکان ندارد که یهود و نصارا از مسلمانان راضی شوند؛ مگر آنکه مسلمانان از خواستهها و آیینِ آنان پیروی کنند؛ از اینرو به روشهای گوناگون میکوشند که مسلمانان را از دینشان برگردانند؛ گاه از طریق و ترویج بیبند و باری بهوسیلهی تولید و پخش فیلمهای مبتذل و تبلیغات گسترده از طریق سینمای مبتذل و ویرانگر و البته هدفمند خویش؛ و گاه آشکارا به سوی کفر فرا میخوانند. همانگونه که اللهU میفرماید:
﴿وَجَعَلۡنَٰهُمۡ أَئِمَّةٗ یَدۡعُونَ إِلَى ٱلنَّارِۖ وَیَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ لَا یُنصَرُونَ ٤١ وَأَتۡبَعۡنَٰهُمۡ فِی هَٰذِهِ ٱلدُّنۡیَا لَعۡنَةٗۖ وَیَوۡمَ ٱلۡقِیَٰمَةِ هُم مِّنَ ٱلۡمَقۡبُوحِینَ ٤٢﴾ [القصص: ٤١، ٤٢]
و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که بهسوی آتش فرامیخوانند و روز قیامت یاری نمیشوند. و در دنیا پیاپی بر آنان لعنت و نفرین فرستادیم و روز قیامت در شمار راندهشدگان قرار دارند.
شاهد موضوع اینجاست که الله متعال میفرماید: ﴿أَذِلَّةٍ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِینَ﴾؛ یعنی: «در برابر مومنان، فروتن و متواضع هستند».
در سومین آیهای که مولف/ ذکر کرده، آمده است:
﴿مُّحَمَّدٞ رَّسُولُ ٱللَّهِۚ وَٱلَّذِینَ مَعَهُۥٓ أَشِدَّآءُ عَلَى ٱلۡکُفَّارِ رُحَمَآءُ بَیۡنَهُمۡ﴾ [الفتح: ٢٩]
محمد، فرستادهی الله است؛ و آنان که با او هستند، در برابر کافران سرسختند و با یکدیگر مهربان.
این، وصف اصحاب پیامبرr است که در برابر کافران، سرسختند؛ با آنان نه دوستی میکنند و نه در برابرشان نرمش و سازش از خود نشان میدهند؛ بلکه با یکدیگر مهربان هستند: ﴿رُحَمَآءُ بَیۡنَهُمۡ﴾؛ یعنی: به یکدیگر مهر میورزند و رفتار نرم و مهربانی نسبت به همدیگر دارند؛ این، ویژگیِ مومنان است و عکس این ویژگی، نقص در ایمان بهشمار میآید؛ یعنی کسی که به برادران ایمانیاش مهر نمیورزد، ایمانش ناقص است و چهبسا از رحمت الاهی محروم میشود؛ زیرا کسی که مهر نورزد، مورد مهر و محبت قرار نمیگیرد. لذا تا میتوانید سعی کنید که آتش بغض و کینه نسبت به همکیشان خود را در دلتان خاموش کنید و بهخاطر کالای ناچیز دنیا کینهی هیچ مسلمانی را بهدل نگیرید. اگر برادر مسلمانتان روی خوشی به شما نشان نمیدهد، شما گذشت کنید و با گشادهرویی با او رفتار نمایید و دلخوریها را کنار بگذارید و تا میتوانید از آنچه به کینه و دلخوری میانجامد، دوری کنید.
***
1575- وعن أنسٍt أنَّ النَّبیّr قَالَ: «لا تَبَاغَضُوا، وَلا تَحَاسَدُوا، وَلا تَدَابَرُوا، وَلا تَقَاطَعُوا، وَکُونُوا عِبَادَ اللهِ إخْوَاناً، وَلا یَحِلُّ لِمُسْلِمٍ أنْ یَهْجُرَ أخَاهُ فَوْقَ ثَلاَثٍ». [متفق علیه]([4])
ترجمه: انسt میگوید: پیامبرr فرمود: «نسبت به یکدیگر کینه و دشمنی نداشته باشید، به همدیگر حسادت نورزید، به هم پشت نکرده، با یکدیگر قطع رابطه نکنید و برادروار بندگانِ (نیک و عبادتگزارِ) الله باشید؛ و برای هیچ مسلمانی جایز نیست که بیش از سه شبانهروز با برادر مسلمانش قهر باشد».
شرح
مولف/ پس از ذکر آیاتی دربارهی حرام بودن کینهورزی نسبت به یکدیگر حدیثی بدین مضمون آورده است که انسt میگوید: پیامبرr فرمود: «نسبت به یکدیگر کینه و دشمنی نداشته باشید، به همدیگر حسادت نورزید، به هم پشت نکرده، با یکدیگر قطع رابطه نکنید و برادروار بندگانِ الله باشید؛ و برای هیچ مسلمانی جایز نیست که بیش از سه شبانهروز با برادر مسلمانش قهر باشد».
پیامبرr در این حدیث از چهار چیز نهی فرموده است:
یکم: کینه و دشمنی نسبت به یکدیگر؛ لذا اگر در دلت نسبت به مسلمانی، کینه افتاد یا از کسی دلخور شدی، سعی کن که کینه و دلخوری را از قلبت بیرون بیندازی؛ بدین منظور به خوبیهای آن شخص بنگر تا بدیهایش را از یاد ببری؛ همچنانکه پیامبرr فرموده است: «هیچ مردِ مؤمنی، نسبت به زنی مؤمن- یعنی از همسر خویش- بد نَبَرد؛ زیرا اگر یک اخلاقش را نمیپسندد، اخلاق دیگرش را میپسندد».([5]) این، یعنی رعایت توازن و انصاف دربارهی خوبیها و بدیهای دیگران. برخی از مردم، فقط بدیهای دیگران را میبینند و بر همین اساس هم قضاوت میکنند؛ برخی دیگر، فقط خوبیها را میبینند و بدیها را از یاد میبرند؛ اما عدل و انصاف، این است که هر دو روی سکه را ببینیم؛ یعنی هم بدیها را ببینیم و هم خوبیها را؛ اما در عین حال، اهل عفو و گذشت باشیم؛ زیرا الله متعال، کسانی را که از خطای دیگران گذشت میکنند، دوست دارد. پس همینکه از کسی دلخور شدی یا در دلت نسبت به او کینهای پیدا شد، سعی کن که دلخوری و کینه را از میان ببری و خوبیهایش را بهخاطر بیاور؛ اگرچه در میان شما سوء تفاهم پیش آمده است؛ ولی چهبسا او فردی محترم و نیک باشد که خیر و نیکی را دوست دارد؛ پس خوبیهایش را به یاد بیاور تا اشتباههایی که در تعامل با تو مرتکب شده است، از خاطرت محو شود.
همچنین در حدیثی آمده است که ابوهریرهt میگوید: رسولاللهr فرمود: «وَلا تناجشُوا». یعنی: «قیمت کالاها را بدون اینکه قصد خرید داشته باشید، بالا نبرید». «لاتناجشُوا»، یعنی «نَجَش» نکنید. نَجَش، بدین معناست که شخصی، بیآنکه قصد خریدِ کالایی را داشته باشد، برای فریب دادن خریدار یا بهقصد بالا بردن سودِ فروشنده یا به هر دو نیت، چنین وانمود میکند که میخواهد این کالا را به فلانقیمت خریداری نماید. به عنوان مثال: کالایی را در بازار در معرضِ فروش میگذارید و هرکس، قیمتی میگوید و بدینسان، کالای شما، عملاً به مزایده گذاشته میشود. آخرین قیمتی که برای این کالا گفتهاند، صدهزار تومان است؛ در این میان، شخصی برمیخیزد و قصد خرید ندارد؛ ولی صد و دههزار تومان قیمتگذاری میکند. قصدش، فقط این است که مشتری را به خریدِ آن جنس، تحریک نماید و بهاصطلاح بازارگرمی کند و قیمت کالا را بهنفع فروشنده بالا ببرد. این، حرام است. اما اگر کسی، واقعاً از ابتدا قصد خرید داشته باشد، ولی در جریان قیمتهای پیشنهادی، قیمت آن جنس بهاندازهای بالا برود که از خریدِ آن منصرف شود، اشکالی ندارد؛ زیرا بسیاری از مردم، هنگام مزایده، قیمتِ پیشنهادیِ خود را مناسب میدانند، ولی وقتی قیمت، بالا میرود، از خریدِ آن جنس منصرف میشوند؛ هیچ ایرادی بر این کار وارد نیست و اشکالی ندارد.
دوم: «وَلا تَحَاسَدُوا»؛ یعنی: یه یکدیگر حسادت نورزید. پیشتر دربارهی حسادت بهطور مفصل سخن گفتیم.
سوم: «وَلا تَدَابَرُوا»؛ یعنی: به هم پشت نکنید. در اینباره نیز توضیحاتی ارائه گردید.
چهارم: «وَلا تَقَاطَعُوا»؛ یعنی با یکدیگر قطع رابطه نکنید. به عبارت دیگر هر مسلمانی باید مطابق عُرف و بنا بر انگیزهی ارتباط با همکیشان خود، با برادر مسلمان خویش آمد و شد داشته باشد؛ انگیزهی ارتباط، میتواند پیوند خویشاوندی، همسایگی، دوستی و همصحبتی و امثال اینها باشد؛ در هر صورت مسلمان با همکیش خود، ارتباط دارد و میداند که الله متعال کسانی را که پیوند خویشاوندی را رعایت میکنند، دوست دارد. در ادامهی حدیث آمده است: «برای هیچ مسلمانی جایز نیست که بیش از سه شبانهروز با برادر مسلمانش قهر باشد». قهر کردن، خود بارزترین مصداق قطع رابطه است؛ بدین سان که برادر مسلمانش را میبیند و به او سلام نمیگوید یا از او روی میگرداند؛ این، حرام است؛ البته پیامبرr قهر کردنی را که بنا بر مصلحت باشد، جایز قرار داده است؛ مثلاً شخصی مرتکب گناهی شده است و با او قهر میکنیم تا به این بیندیشد که چرا دوستم با من سخن نمیگوید؟ و در نتیجه به خود بیاید و گناه و اشتباهش را جبران کند یا توبه نماید. چنانکه شخص پیامبرr با سه تن از اصحابش که از شرکت در غزوهی تبوک تخلف ورزیدند، قهر و قطع رابطه کرد. البته قهر کردن در اصل، حرام است. برخی از علما گفتهاند: قهر کردن با کسی که آشکارا معصیت میکند، جایز است؛ ولی این دیدگاه، جای بحث و تأمل بیشتری دارد و از نظر ما، قهر کردن بیش از سه شبانهروز جایز نیست؛ مگر آنکه مصلحتی در آن باشد.
***
1576- وعن أَبی هریرةَt أنَّ رسولَ اللهِr قَالَ: «تُفْتَحُ أبْوابُ الجَنَّةِ یَوْمَ الإثْنَیْنِ ویَوْمَ الخَمْیِسِ، فَیُغْفَرُ لِکُلِّ عَبْدٍ لا یُشْرِکُ بِاللهِ شَیْئاً، إِلاَّ رَجُلاً کَانَتْ بَیْنَهُ وَبَیْنَ أخِیهِ شَحْناءُ، فَیُقَالُ: أنْظِرُوا هَذَیْنِ حَتَّى یَصْطَلِحَا، أَنْظِرُوا هَذَینِ حَتَّى یَصْطَلِحَا». [روایت مسلم]([6])
وفی روایةٍ لَهُ: «تُعْرَضُ الأعْمالُ فی کُلِّ یَوْمِ خَمِیسٍ وإثْنَیْن».
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: رسولاللهr فرمود: «دروازههای بهشت در روزهای دوشنبه و پنجشنبه گشوده میشود و هر بندهای که به الله شرک نیاورده است، آمرزیده میگردد؛ مگر کسی که میان او و برادر مسلمانش کینهای وجود دارد؛ گفته میشود: آمرزش این دو را تا زمانی که آشتی کنند، بهتأخیر بیندازید؛ آمرزش این دو را تا زمانی که آشتی کنند، بهتأخیر بیندازید».
در روایتی دیگر از مسلم آمده است: «اعمالِ (مردم) در روز دوشنبه و پنجشنبه- به الله متعال- عرضه میشود»؛ و سپس همین مضمون را آورده است.
شرح
مولف، نووی/ حدیثی بدین مضمون ذکر کرده است که ابوهریرهt میگوید: رسولاللهr فرمود: «دروازههای بهشت در روزهای دوشنبه و پنجشنبه گشوده میشود و هر بندهای که به الله شرک نیاورده است، آمرزیده میگردد؛ مگر کسی که میان او و برادر مسلمانش کینهای وجود دارد؛ گفته میشود: آمرزش این دو را تا زمانی که آشتی کنند، بهتأخیر بیندازید؛ آمرزش این دو را تا زمانی که آشتی کنند، بهتأخیر بیندازید». لذا درمییابیم که بر انسان واجب است که به کنار گذاشتن دلخوری و کینه نسبت به برادران مسلمانش مبادرت ورزد؛ و اگر این کار، برای نفس انسان، سنگین و دشوار بود، باز هم در جهت برطرف شدن دلخوریها بکوشد و با صبر و شکیبایی و به امید پاداش الاهی دلش را نسبت به برادران خویش، پاک و صاف بگرداند و توجه داشته باشد که چنین کاری، پاداش و فرجامی بس نیک دارد؛ آنگاه که انسان به پاداش عملش بیندیشد، انجامِ آن برای او آسان میشود؛ همچنین اگر به پیامد یا فرجام بدِ عملی بیندیشد، ترک کردن آن برایش آسان میگردد. اگر خودش نمیتوانست برای رفع کینهها و دلخوریها نزد برادرش برود، فرد قابل اعتمادی را که مورد قبول هر دو طرف است، واسطه قرار دهد.
***
([1]) ر.ک: حدیث شمارهی 323؛ [مترجم]
([2]) ر.ک: حدیث شمارهی 327؛ [مترجم]
([3]) اشارهایست به آیهی 47 سورهی «حجر». [مترجم]
([4]) صحیح بخاری، ش: (6065، 6076)؛ و صحیح مسلم، ش: 2559.
([5]) ر.ک: حدیث شمارهی 280؛ [مترجم]
([6]) صحیح مسلم، ش: 2565.
الله متعال میفرماید:
﴿وَٱلَّذِینَ یُؤۡذُونَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ بِغَیۡرِ مَا ٱکۡتَسَبُواْ فَقَدِ ٱحۡتَمَلُواْ بُهۡتَٰنٗا وَإِثۡمٗا مُّبِینٗا ٥٨﴾ [الأحزاب : ٥٨]
و آنان که مردان و زنان مؤمن را بیآنکه مرتکب گناهی شده باشند، میآزارند، بدون تردید تهمت و گناه آشکاری بر دوش کشیدهاند.
1573- وعن عبد الله بن عَمْرو بن الْعاص$ قَالَ: قَالَ رسولُ اللهِr: «الْمُسْلِمُ مَنْ سَلِمَ الْمُسْلِمُونَ مِنْ لِسانِهِ ویَدِه، والْمُهَاجِرُ مَنْ هَجَرَ ما نَهَى الله عَنْهُ». [متفق علیه]([1])
ترجمه: عبدالله بن عمرو بن عاص$ میگوید: رسولاللهr فرمود: «مسلمان کسیست که سایر مسلمانان از دست و زبان او در امان باشند. و مهاجر، کسیست که از آنچه که الله منع کرده است، دوری نماید».
1574- وعنه قَالَ: قَالَ رسولُ اللهِr: «مَنْ أحَبَّ أنْ یُزَحْزَحَ عَنِ النَّارِ، ویُدْخَلَ الجَنَّةَ، فَلْتَأْتِهِ مَنِیَّتُهُ وَهُوَ یُؤْمِنُ بِاللهِ وَالیَومِ الآخِرِ، وَلْیَأْتِ إِلَى النَّاسِ الَّذِی یُحِبُّ أنْ یُؤْتَى إِلَیْهِ». [روایت مسلم]([2])
ترجمه: عبدالله بن عمرو$ میگوید: رسولاللهr فرمود: «هرکس دوست دارد که از آتش دوزخ دور و واردِ بهشت شود، باید در زمانی که مرگش فرا میرسد، به الله و آخرت ایمان داشته باشد و باید با مردم بهگونهای رفتار کند که دوست دارد با خودش همانطور رفتار گردد».
شرح
مولف/ در کتابش «ریاضالصالحین» بابی بدین عنوان گشوده است: «حرام بودن مردم آزاری».
مردمآزاری گونههای مختلفی دارد؛ چه با زبان باشد و چه با دست و عمل یا بهصورت عملی یا به هرشکلی که سبب اذیت شدن دیگران شود. مثلاً انسان سخنی بگوید که برادر مسلمانش دلآزرده گردد؛ اگرچه به او زیانی نرسد. اما چنانچه به برادر مسلمانش زیانی برسد، گناهش بیشتر و شدیدتر است. و اما اذیت و آزار عملی؛ مثلاً جای نشستن یا راه رفتن را برای برادر مسلمانش تنگ کند. یا با چیزی برادر مسلمانش را بترساند. همهی این کارها حرام و مردمآزاریست و وعید سختی دارد؛ همانگونه که الله متعال میفرماید:
﴿وَٱلَّذِینَ یُؤۡذُونَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتِ بِغَیۡرِ مَا ٱکۡتَسَبُواْ فَقَدِ ٱحۡتَمَلُواْ بُهۡتَٰنٗا وَإِثۡمٗا مُّبِینٗا ٥٨﴾ [الأحزاب : ٥٨]
و آنان که مردان و زنان مؤمن را بیآنکه مرتکب گناهی شده باشند، میآزارند، بدون تردید تهمت و گناه آشکاری بر دوش کشیدهاند.
در این آیه آمده است: ﴿بِغَیۡرِ مَا ٱکۡتَسَبُواْ﴾؛ یعنی: «آنانکه مردان و زنان مومن را بیآنکه مرتکب گناهی شده باشند، میآزارند...». از این آیه چنین برداشت میشود که آزار دادن زن یا مرد مومنی که مرتکب گناه شده است، ایرادی ندارد؛ به عبارت دیگر: اگر آزار رساندن شما به یک مسلمان، واکنشی به عملِ خودش باشد، اشکالی ندارد و شما میتوانید در برابر اذیت و آزاری که به شما رسانده است، تلافی کنید؛ بلکه الله متعال میفرماید:
﴿وَٱلَّذَانِ یَأۡتِیَٰنِهَا مِنکُمۡ فََٔاذُوهُمَاۖ فَإِن تَابَا وَأَصۡلَحَا فَأَعۡرِضُواْ عَنۡهُمَآ﴾ [النساء : ١٦]
و آن زن و مردی را که از میان شما مرتکب زنا میشوند، آزار دهید و چون توبه نمودند و رو به نیکی آوردند، دست از آزارشان بردارید.
این حُکم مربوط به زمانیست که هنوز فرمان کشتن همجنسبازان اعم از فاعل و مفعول نازل نشده بود؛ یعنی زمانی که لواطکار را نه شلاق میزدند و نه میکشتند؛ بلکه او را آزار میدادند تا توبه کند. سپس الله متعال به زبان پیامبرشr به کشتن لواطکار، اعم از فاعل و مفعول دستور داد و صحابه# نیز بر این اجماع کردهاند چنانکه پیامبرr فرمود: «مَنْ وَجَدْتُمُوهُ یَعْمَلُ عَمَلَ قَوْمِ لُوطٍ فَاقْتُلُوا الْفَاعِلَ وَالْمَفْعُولَ بِهِ»؛([3]) یعنی: هرکه را دیدید که عمل قوم لوط را انجام میدهد، فاعل و مفعول را بکشید».
امام ابوالعباس حرانی/ میگوید: صحابه بر کُشتن لواطکار اعم از فاعل و مفعول، اجماع کردهاند؛ اما در کیفیت کشتنش اختلاف نظر دارند. برخی گفتهاند: سنگسار میشود و شماری دیگر گفتهاند: باید او را از بلندترین نقطهی منطقه (یا مکانی بلند، مانند قلهی کوه) به پایین بیندازند و سپس آنقدر به او سنگ بزنند تا بمیرد. و برخی هم گفتهاند: باید او را آتش بزنند.
در هر حال اگر اذیت و آزار دیگران، بهحق و بهجا باشد، ایرادی ندارد؛ مثلاً شخصی از حق و حقیقت خوشَش نمیآید و شما با انجام حق و حقیقت، او را آزار میدهید؛ خُب، سزاوارش! زیرا برخی از مردم با دیدن کسانی که به سنت پایبندند، خودخوری میکنند و اذیت میشوند. سپس مولف/ حدیثی بدین مضمون آورده است که پیامبرr فرمود: «مسلمان کسیست که سایر مسلمانان از دست و زبان او در امان باشند».
لذا مسلمان کامل و راستین، مسلمانیست که به دیگران دشنام نمیدهد، نفرینشان نمیکند، پُشت سرشان حرف نمیزند، نه غیبت میکند و نه سحنچینی؛ بلکه از همهی آفتهای زبان در رابطه با مردم دوری مینماید. همچنین سایر مسلمانان از دست او درامان هستند؛ نه کتکشان میزند، نه اموالشان را تصاحب میکند و نه به اموالشان دستبرد میزند. منظور این حدیث، این نیست که جز این، مسلمان دیگری وجود ندارد؛ بلکه این حدیث نشان میدهد که چنین رفتار و منشی، جزو ویژگیهای اسلامیست؛ و گرنه، مسلمان کسیست که در ظاهر و باطن، تسلیم امرِ الله متعال است؛ ولی چنین تعابیری، جنبهی تشویقی دارد تا انسان مسلمان رفتاری درست و شایسته با همکیشان خود داشته باشد.
در ادامهی این حدیث آمده است: «و مهاجر، کسیست که از آنچه که الله منع کرده است، دوری نماید». میدانید که مهاجر به کسی گفته میشود که برای حفظ دین خود، از سرزمین کفر به سرزمین اسلام، هجرت میکند؛ اما هجرت، معنای دیگری هم دارد که در این حدیث بیان شده است؛ بدین معنا که انسان از آنچه که الله متعال منع فرموده، دوری نماید؛ لذا مهاجر کسیست که دروغ نمیگوید، عمل حرام انجام نمیدهد، واجبی را ترک نمیکند و از محرمات میپرهیزد؛ چنین کسی، مهاجر است؛ زیرا از آنچه که الله متعال منع فرموده، دوری کرده است.
و اما دومین حدیث، حدیثی بدین مضمون است که پیامبرr فرمود: «هرکس دوست دارد که از آتش دوزخ دور و واردِ بهشت شود، باید در زمانی که مرگش فرا میرسد، به الله و آخرت ایمان داشته باشد و باید با مردم بهگونهای رفتار کند که دوست دارد با خودش همانطور رفتار گردد».
ساختار حدیث، برای تشویق است؛ زیرا همه دوست دارند که از آتش دوزخ دور و وارد بهشت شوند؛ لذا پیامبرr با طرح این موضوع، راهکارش را فراروی انسانها قرار داد و فرمود: «هرکس دوست دارد که از آتش دوزخ دور و واردِ بهشت شود، باید در زمانی که مرگش فرا میرسد، به الله و آخرت ایمان داشته باشد»؛ از اینرو انسان باید همواره در ذکر و یادِ الله و آخرتش باشد؛ زیرا نمیداند که مرگش چه زمانی فرا میرسد. پس باید ایمان به الله و آخرت را پیشِ چشم خویش قرار دهیم و بر دین پروردگار استقامت ورزیم؛ این، حقّ پروردگار است که به او و آخرت ایمان داشته باشیم. در عین حال، باید مراقب باشیم که حقوق دیگران را رعایت کنیم؛ چنانکه پیامبرr برای نجات از دوزخ و ورود به بهشت، این راهکار و قانون را هم فراروی هر یک از انسانها قرار داد که: «باید با مردم بهگونهای رفتار کند که دوست دارد با خودش همانطور رفتار گردد»؛ یعنی از مردمآزاری بپرهیزد؛ زیرا دوست ندارد که دیگران او را اذیت کنند یا حقش تجاوز نمایند یا در داد و ستد به او کَلَک بزنند! خلاصه اینکه رفتار هر کسی با دیگران باید بهگونهای باشد که دوست دارد دیگران با او همان رفتار را داشته باشند. اگر مردم در تعامل با یکدیگر به این رهنمود نبوی عمل کنند، آثار و نتایجش را در زندگی خویش خواهند دید. این حدیث، همانند حدیثیست که پیامبرr فرمود: «لا یُؤْمِنُ أَحَدُکُمْ حَتَّى یُحِبَّ لأخِیهِ مَا یُحِبُّ لِنَفْسِهِ»؛([4]) یعنی: «ایمان هیچیک از شما کامل نیست تا آنکه برای برادر مسلمانش همان چیزی را بپسندد که برای خود میپسندد».
([1]) صحیح بخاری، ش: 10؛ و صحیح مسلم، ش:40. این حدیث پیشتر بهشمارهی 216 گذشت.
([2]) صحیح مسلم، ش: 1844. این حدیث پیشتر بهشمارهی 673 آمده است.
([3]) صحیح الجامع، ش: 6589 بهنقل از ابنعباس$.
([4]) ر.ک: حدیث شمارهی 188؛ [مترجم]