883- عن أبی هریرةt أنَّ النَّبِیَّr: «إنَّ الله یُحِبُّ الْعُطاسَ وَیَکْرَهُ التَّثَاؤُبَ، فَإذَا عَطَس أحَدکُم وَحَمِدَ اللّهَ تعالى کانَ حقًّا عَلَى کُلِّ مُسْلِمٍ سَمِعَهُ أن یَقُولَ لَهُ یَرْحَمُکَ الله وأمَّا التّثاؤُبُ فإنَّما هُوَ مِنَ الشَّیطانِ، فَإذا تَثَاءَبَ أَحَدُکُمْ فَلْیَرُدَّهُ مَا اسْتَطَاعَ، فَإنَّ أَحَدَکُمْ إِذَا تَثَاءَبَ ضَحِکَ مِنْهُ الشَّیطانُ». [روایت بخاری]([1])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: پیامبرr فرمود: «الله، عطسه را میپسندد و خمیازه را نمیپسندد؛ هریک از شما عطسه زد و "الحمدلله" گفت، بر هر مسلمانی که آنرا میشنود، لازم است که به او بگوید: "یَرْحَمُکَ الله". اما خمیازه از سوی شیطان است؛ لذا هریک از شما را خمیازه گرفت، تا آنجا که میتواند آنرا برگردانَد. زیرا وقتی یکی از شما خمیازه میکشد، شیطان به او میخندد».
884- وَعَنْهُ عَنِ النَّبِیِّr: «إِذَا عَطَسَ أَحَدُکُمْ فَلْیَقُلْ: الْحَمْدُ لله، وَلْیَقُلْ لَهُ أَخُوهُ أَوْ صَاحِبُهُ: یَرْحَمُکَ الله، فإذا قال لَهُ: یَرْحَمُکَ الله فَلْیَقُلْ: یَهْدِیکُمُ اللّهُ وَیُصْلِحُ بَالَکُمْ». [روایت بخاری]([2])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: پیامبرr فرمود: «هرگاه یکی از شما عطسه زد، باید بگوید: "الْحَمْدُلِلّه" و برادر یا دوستش به او بگوید: "یَرْحَمُکَالله" و چون (برادر یا دوستش) به او "یَرْحَمُکَالله" گفت، عطسهزننده بگوید: "یَهْدِیکُمُ اللّهُ وَیُصْلِحُ بَالَکُمْ"». [یعنی: الله، شما را هدایت کند و احوالتان را اصلاح بگرداند.]
885- وعن أبی موسىt قال: سَمِعْتُ رسولَ اللهr یقولُ: «إذا عَطَسَ أحدُکُمْ فَحَمِدَ الله فَشَمِّتُوهُ، فَإِنْ لَمْ یَحْمَدِ الله فَلا تُشَمِّتُوهُ». [روایت مسلم]([3])
ترجمه: ابوموسیt میگوید: از رسولاللهr شنیدم که میفرمود: «هرگاه یکی از شما عطسه زد و "الْحَمْدُلِلّه" گفت، او را دعا کنید (و به او "یَرْحَمُکَالله" بگویید). و اگر یکی از شما عطسه زد و "الْحَمْدُلِلّه" نگفت، او را دعا نکنید (و به او "یَرْحَمُکَالله" نگویید)».
886- وَعَنْ أَنَسٍt قال: عَطَسَ رَجُلانِ عِنْدَ النَّبِیِّr فَشَمَّتَ أَحَدَهُمَا وَلَمْ یُشَمِّتِ الآخَرَ، فَقَالَ الَّذِی لَمْ یُشَمِّتْهُ: عَطَسَ فُلانٌ فَشَمَّتَّهُ وَعَطَسْتُ فَلَم تُشَمِّتْنِی؟ فقال: «هذا حَمِدَ الله، وإنَّکَ لَمْ تَحْمَدِ الله». [متفق علیه]([4])
ترجمه: انسt میگوید: دو نفر نزد پیامبرr عطسه کردند و پیامبرr برای یکی از آنها دعا کرد (و به او "یَرْحَمُکَالله" گفت) و برای دیگری دعا نکرد (و به او "یَرْحَمُکَالله" نگفت). کسی که پیامبرr برایش دعا نکرد، گفت: فلانی عطسه زد و شما برایش دعا کردید؛ ولی من عطسه کردم و شما برایم دعا نکردید؟! فرمود: «این شخص، "الْحَمْدُلِلّه" گفت و تو نگفتی».
شرح
مؤلف، نووی/ در کتاب «ریاضالصالحین» میگوید: «باب: مستحب بودن دعا برای کسی که هنگام عطسه زدن، "الْحَمْدُلِلّه" بگوید؛ و بیان آداب عطسه و خمیازه».
عطسه از سوی اللهU میباشد و الله، آن را میپسندد؛ همانگونه که در حدیث ابوهریرهt آمده است که پیامبرr فرمود: «إنَّ الله یُحِبُّ الْعُطاسَ»؛ یعنی: «الله، عطسه را میپسندد». زیرا عطسه، بیانگر نشاط و چالاکیست؛ از اینرو انسان هنگامیکه عطسه میزند، سبک و چالاک میشود و الله متعال، انسانِ کوشا و چالاک را دوست دارد. در حدیث صحیح آمده است که پیامبرr فرمود: «المُؤمنُ القَویُّ خیرٌ وأحبُّ إلی اللهِ مِن المؤمنِ الضَّعیفِ وفی کُلٍّ خیر».([5]) یعنی: «مؤمن توانمند و قوی، نزد الله از مؤمن ضعیف، بهتر و محبوبتر است و در هر دو، خیر و نیکیست». از آنجا که عطسه نشانهی سبکی و چالاکیست، اللهU آنرا میپسندد و انسان بهدستورِ شریعت، باید هنگام عطسه کردن "الْحَمْدُلِلّه" بگوید؛ زیرا عطسه، نعمتیست که الله متعال به او ارزانی داشته است و باید حمد و سپاسِ الله بر این نعمت را بهجای آوَرَد. لذا انسان هنگامیکه عطسه میزند، هر جا که باشد- چه در نماز و چه بیرونِ نماز- باید "الْحَمْدُلِلّه" بگوید. البته علما گفتهاند: مگر اینکه در دستشویی باشد که باید با قلب خویش "الْحَمْدُلِلّه" بگوید؛ زیرا علما رحمهم الله گفتهاند: دستشویی، مکان مناسبی برای ذکرِ الله متعال نیست. از اینرو اگر کسی عطسه کرد و "الْحَمْدُلِلّه" گفت، بر هر مسلمانی که آنرا میشنود، واجب است که به عسطهکننده "یَرْحَمُکَالله" بگوید و برایش بدان جهت که اللهU را ستوده است، دعای رحمت کند؛ زیرا عطسهکننده "الْحَمْدُلِلّه" گفته و شایسته است که برادرانش برای او دعای رحمت کنند.
در بخشی از این حدیث آمده است: «کانَ حقًّا عَلَى کُلِّ مُسْلِمٍ سَمِعَهُ أن یَقُولَ لَهُ یَرْحَمُکَ الله»؛ یعنی: «بر هر مسلمانی که آنرا میشنود، لازم است که به او بگوید: "یَرْحَمُکَ الله"». لذا چنین بهنظر میرسد که گفتنِ "یَرْحَمُکَ الله" بر همهی شنوندگان واجب است؛ و فرمودهی پیامبرr در حدیثِ دیگر، این را تأیید میکند؛ چنانکه فرموده است: «هرگاه یکی از شما عطسه زد و "الْحَمْدُلِلّه" گفت، او را دعا کنید (و به او "یَرْحَمُکَالله" بگویید).
برخی از علما بر این باورند که دعای رحمت برای کسی که عطسه میکند و "الْحَمْدُلِلّه" میگوید، فرض کفایه است؛ یعنی اگر یکی از شنوندگان به عطسهکننده "یَرْحَمُکَالله" بگوید، کافیست؛ اما احتیاط، این است که مطابق رهنمودِ پیامبرr و آنچه در حدیث آمده است، همهی کسانی که "الْحَمْدُلِلّه" گفتنِ آنشخص را میشنوند، به او "یَرْحَمُکَالله" بگویند.
و اما خمیازه از سوی شیطان است و الله متعال آن را نمیپسندد؛ چرا؟ برای اینکه خمیازه نشانهی تنبلیست و افرادِ پُرخواب یا کسانی که زیاد میخوابند، زیاد هم خمیازه میکشند. لذا از آنجا که خمیازه نشانهی تنبلیست، الله متعال آنرا نمیپسندد. از اینرو اگر کسی را خمیازه گرفت، تا آنجا که میتواند آنرا برگردانَد؛ یعنی از خمیازه کشیدن جلوگیری کند. علما گفتهاند: برای جلوگیری از خمیازه و فرو بردنِ آن، لبِ پایینی را بهآرامی گاز بگیرید تا دهانتان باز نشود و خمیازه نیاید؛ البته لبِ خویش را بهگونهای گاز بگیرید که زخمی نشود. مهم این است که انسان با این روش یا هرگونه که میتواند از خمیازه جلوگیری کند. و اگر نتوانستید جلوی خمیازه را بگیرید، دستِ خویش را روی دهانتان بگذارید؛ اینکه برخی از علما رحمهم الله گفتهاند: باید پشتِ دست را روی دهان گذاشت، هیچ اصلی ندارد و درستش، گذاشتنِ کفِ دست بر روی دهان در هنگام خمیازه است. انسان هنگامیکه خمیازه میکشد، شیطان به او میخندد؛ زیرا خمیازه نشانهی تنبلیست و شیطان، انسانهای تنبل را دوست دارد. الله متعال همهی ما را از تنبلی و تنپروری در پناهِ خویش قرار دهد. از سوی دیگر، شیطان، انسانهای کوشا و چالاک را دوست ندارد. از اینرو اگر شما را خمیازه گرفت، تا آنجا که میتوانید خمیازه را فرو برید و از آن جلوگیری کنید. این، سنت است؛ و گرنه، دست خود را بر روی دهانِ خویش بگذارید.
اما آیا لازم است که هنگامِ خمیازه بگویید: «أعوذ بالله مِن الشیطان الرجیم»؟
پاسخ: خیر؛ زیرا این کار از پیامبرr ثابت نشده است. پیامبرr به ما آموخته است که هنگامی خمیازه چهکار کنیم و نگفته که این عبارت را بر زبان بیاوریم؛ بلکه باید مطابق رهنمود آن بزرگوار تا آنجا که میتوانیم، خمیازه را برگردانیم؛ و گرنه، دست خویش را بر روی دهانمان بگذاریم. لذا بر خلافِ پندارِ برخی از مردم، گفتنِ «أعوذ بالله مِن الشیطان الرجیم» در هنگام خمیازه هیچ اصلی ندارد. ناگفته نماند که مبنا و اساسِ عبادتها، شریعت است؛ نه امیال و خواستههای افراد. ممکن است: این پرسش مطرح شود که الله متعال میفرماید:
﴿وَإِمَّا یَنزَغَنَّکَ مِنَ ٱلشَّیۡطَٰنِ نَزۡغٞ فَٱسۡتَعِذۡ بِٱللَّهِۚ إِنَّهُۥ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ٢٠٠﴾
[الأعراف: ٢٠٠]
و اگر وسوسهای از سوی شیطان به تو رسید، به الله پناه ببر؛ بهراستی که او، شنوای داناست.
برخی از مردم میگویند: الله متعال در این آیه دستور داده است که اگر وسوسهای از سوی شیطان به انسان رسید، باید به الله پناه ببرد و رسول اللهr فرموده است: «خمیازه از سوی شیطان است». پس خمیازه، نوعی وسوسه است. در پاسخِ اینها میگوییم: خیر؛ شما در فهمِ آیه دچار اشتباه شدهاید؛ زیرا منظور از وسوسهی شیطان، این است که انسان را به ارتکاب معصیت یا ترکِ واجبات فرا بخواند. لذا وسوسهی شیطان بدین معناست که انسانها را به ارتکاب معاصی و ترک واجبات فرا میخواند و هرگاه احساس کردید که شیطان شما را به انجامِ گناهی یا ترک واجبی وسوسه میکند، از او به الله متعال پناه ببرید؛ سنتِ عملی دربارهی خمیازه، این است که آنرا برگردانیم یا از آن جلوگیری کنیم و اگر نتوانستیم خمیازه را فرو ببریم، دست خود را روی دهانمان بگذاریم.
و از آداب عطسه، این است که انسان هنگامِ عطسه کردن دستمال یا لباسش را روی صورتش بگیرد. علما گفتهاند: در این کار دو حکمت وجود دارد:
حکمت نخست: معمولاً با عطسه عواملِ بیماریزا از بدن بیرون میآید و در اطرافِ انسان پراکنده میشود.
حکمت دوم: ممکن است به همراه عطسه چیزهای چندشآوری چون آبِ بینی بیرون بیفتد و باعث چندش و اذیت اطرافیان شود؛ از اینرو اگر انسان هنگام عطسه کردن صورتش را بپوشاند، خوب و پسندیده است. اینکه برخی از مردم هنگام عطسه کردن بینیِ خود را میگیرند، اشتباه است؛ زیرا گرفتن بینی از خروجِ باد یا هوای درون بینی در هنگام عطسه جلوگیری میکند و ممکن است زیانبار باشد.
در احادیثی که مؤلف آورده، آشکار آمده است که اگر کسی عطسه کرد و "الْحَمْدُلِلّه" نگفت، به او "یَرْحَمُکَالله" گفته نمیشود؛ زیرا دو نفر نزد پیامبرr عطسه کردند و پیامبرr به یکی از آنها "یَرْحَمُکَالله" گفت و به دیگری "یَرْحَمُکَالله" نگفت. نفرِ دوم عرض کرد: ای رسولخدا! فلانی عطسه زد و شما به او "یَرْحَمُکَالله" گفتید؛ ولی من عطسه کردم و شما این را به من نگفتید؟! فرمود: «این شخص، "الْحَمْدُلِلّه" گفت و تو نگفتی». از اینرو اگر کسی عطسه کرد و "الْحَمْدُلِلّه" نگفت، در جوابش "یَرْحَمُکَالله" نگویید؛ اما آیا باید گفتنِ "الْحَمْدُلِلّه" را به او یادآوری کنیم؟ پاسخ: خیر؛ حدیث بیانگرِ این است که گفتنِ "الْحَمْدُلِلّه" را به او یادآوری نمیکنیم؛ زیرا پیامبرr دستور نداد که اگر کسی عطسه کرد و "الْحَمْدُلِلّه" نگفت، گفتنِ این عبارت را به او یادآوری نمایید؛ بلکه فرمود: «و اگر یکی از شما عطسه زد و "الْحَمْدُلِلّه" نگفت، او را دعا نکنید (و به او "یَرْحَمُکَالله" نگویید)». البته پس از اندکی بهقصد آموزش به او میگوییم: انسان هنگامیکه عطسه میکند، باید "الْحَمْدُلِلّه" بگوید؛ و هدفِ ما از این یادآوری، آموزشِ وی باشد. عطسهکننده باید "الْحَمْدُلِلّه" را با صدای بلند و بهگونهای بگوید که برای اطرافیان قابلِ شنیدن باشد و وقتی به او "یَرْحَمُکَالله" گفتند، در جوابشان بگوید: "یَهْدِیکُمُ اللّهُ وَیُصْلِحُ بَالَکُمْ". یعنی: «الله، شما را هدایت کند و احوالتان را اصلاح بگرداند». برخی از مردم میگویند: «یَهْدِینا أو یَهْدِیکُمُ اللّهُ»؛ یعنی: «خداوند، ما یا شما را هدایت کند». این، اشتباه و بر خلافِ رهنمودِ شریعت است؛ درست، همین است که بگویند: «یَهْدِیکُمُ اللّهُ وَیُصْلِحُ بَالَکُمْ».
***
887- وعن أبی هریرةt قال: کان رسول اللهr إذَا عَطَسَ وَضَعَ یَدَهُ أوْ ثَوبَهُ عَلى فیهِ وَخَفَضَ أوْ غَضَّ بَها صَوْتَهُ. [روایت ابوداود و ترمذی؛ ترمذی، این حدیث را حسن صحیح دانسته است.]([6])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: رسولاللهr هنگامیکه عطسه میکرد، دست یا لباسش را روی دهانش میگذاشت و با آن صدایش را آرام میکرد یا با آن صدایش را پایین میآورد.
888- وعن أبی موسىt قال: کان الْیَهُودُ یَتَعَاطسُونَ عِنْدَ رسولِ اللهr یَرْجُونَ أنْ یَقُولَ لَهُمْ «یَرْحَمُکُم الله»، فیقول: «یَهدْیکمُ الله ویُصْلِحُ بالَکُمْ». [روایت ابوداود و ترمذی؛ ترمذی، این حدیث را حسن صحیح دانسته است.]([7])
ترجمه: ابوموسیt میگوید: یهودیان - بهعمد و از روی دروغ- نزد رسولاللهr عطسه میزدند؛ به این امید که پیامبرr به آنان «یَرْحَمُکُم الله»([8]) بگوید؛ ولی پیامبرr میفرمود: «یَهدْیکمُ الله ویُصْلِحُ بالَکُمْ».([9])
889- وعن أبی سعید الخدریt قال: قال رسولُ اللهr: «إذَا تَثاءَبَ أحَدُکُمْ فَلْیُمْسِکْ بِیَدِهِ عَلَى فِیهِ فَإنَّ الشَّیْطانَ یَدْخُلُ». [روایت مسلم]([10])
ترجمه: ابوسعید خدریt میگوید: رسولاللهr فرمود: «هرگاه یکی از شما خمیازه کشید، دستش را روی دهانش بگیرد؛ زیرا شیطان، - از این راه به پیکرِ انسان- وارد میشود».
***
([1]) صحیح بخاری، ش: 6223.
([2]) صحیح بخاری، ش: 6224.
([3]) صحیح مسلم، ش: 2992.
([4]) صحیح بخاری، ش: 6225؛ و صحیح مسلم، ش: 2991.
([5]) صحیح مسلم، ش: 4816.
([6]) صحیح الجامع، ش: 4755؛ و صحیح أبی داود، از آلبانی/ ش: 4207. [راوی در بین «خَفَضَ» و «غَضَّ » شک کرده است.]
([7]) صحیح أبی داود، از آلبانی/ ش: 4213.
([8]) یعنی: الله بر شما رحم کند.
([9]) یعنی: الله، شما را هدایت کند و احوالتان را اصلاح بگرداند.
([10]) صحیح مسلم، ش: 2995.
879- عن أنسt فِی حدیثِهِ المشهورِ فِی الإسراء، قال: قال رسول اللهr: «ثُمَّ صَعِدَ بِی جِبْریلُ إلى السّماء الدُّنیا فاستفتح، فقیل: منْ هذا؟ قال: جبْریلُ، قِیل: وَمَنْ مَعَک؟ قال: مُحمَّد. ثمَّ صَعِدَ إلى السَّماء الثّانیة فاستفتح، قیل: مَنْ هذا؟ قال: جبریل، قیل: وَمَنْ مَعَک؟ قال: مُحَمدٌَّ» والثّالثة والرَّابعة وَسَائرهنَّ وَیُقالُ فی باب کُلِّ سماءٍ: مَنْ هذا؟ فَیقُول: جبریل. [متفق علیه]([1])
ترجمه: از انسt در حدیثِ مشهور «اِسراء» روایت است: رسولاللهr فرمود: «...سپس جبرئیل مرا به آسمان دنیا بالا بُرد و گشوده شدن دروازه را درخواست کرد. گفته شد: کیستی؟ پاسخ داد: جبرئیل هستم. گفته شد: چه کسی با توست؟ گفت: محمد. آنگاه مرا به آسمان دوم بالا بُرد و خواستارِ باز شدن آن شد. گفتند: کیستی؟ پاسخ داد: جبرئیل هستم. گفته شد: چه کسی با توست؟ گفت: محمد». و در آسمانِ سوم و چهارم و دیگر آسمانها و در دروازهی هر آسمان پرسیده میشد: کیستی؟ و جبرئیل میگفت: جبرئیل هستم.
880- وعن أبی ذرٍt قال: خَرَجْتُ لَیْلةً مِنَ اللّیالِی فإذا رسولُ اللهr یَمْشِی وَحْدَهُ، فَجَعَلْتُ أَمْشِی فِی ظِلِّ الْقَمَرِ، فَالْتَفَتَ فَرَآنِی فَقَال: «مَنْ هذا؟» فَقُلْتُ: أبو ذَرٍ. [متفق علیه]([2])
ترجمه: ابوذرt میگوید: شبی از شبها بیرون رفتم؛ پیامبرr را دیدم که تنها راه میرفت. در سایه(ای که از نورِ) ماه (پدید آمده بود)، به راهم ادامه دادم (تا در مهتاب دیده نشوم و خلوتِ پیامبرr را بههم نزنم). پیامبرr نگاه کرد و مرا دید؛ فرمود: «کیستی؟» گفتم: ابوذر.
881- وعن أُمَّ هانئ& قالت: قَالت:أَتَیْتُ النَّبِیَّr وَهُو یَغْتسِلُ وفاطمةُ تسْتُرُهُ فقال: «مَنْ هذه؟» فَقُلْتُ: أَنَا أُمُّ هَانئ. [متفق علیه]([3])
ترجمه: امهانی& میگوید: نزد پیامبرr آمدم و پیامبرr استحمام میکرد و فاطمه& پارچهای را برای پوشاندن ایشان گرفته بود. پیامبرr پرسید: این زن کیست؟ گفتم: من، امهانی هستم.
882- وعن جابرٍt قال: أتَیْتُ النَّبِیَّr فَدَقَقْتُ البابَ فقال: «مَنْ هذا؟» فَقُلْتُ: أنا، فقال: «أنا أنا؟» کَأَنَّهُ کَرِهَهَا. [متفق علیه]([4])
ترجمه: جابرt میگوید: نزدِ پیامبرr آمدم و در زدم؛ پرسید: «کیستی؟» گفتم: منم. فرمود: «(یعنی چه که) منم، منم؟!» گویا از این طرز جواب، خوشَش نیامد.
***
([1]) صحیح بخاری، ش: (3207، 3887)؛ و صحیح مسلم، ش: 162.
([2]) صحیح بخاری، ش: 6443؛ و صحیح مسلم، ش: 94.
([3]) صحیح بخاری، ش: 357؛ و صحیح مسلم، ش: 336؛ این حدیث پیشتر بهشمارهی 869 گذشت.
([4]) صحیح بخاری، ش: 6250؛ و صحیح مسلم، ش: 2155.
140- باب: اجازه خواستن و آداب آن
الله متعال میفرماید:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَدۡخُلُواْ بُیُوتًا غَیۡرَ بُیُوتِکُمۡ حَتَّىٰ تَسۡتَأۡنِسُواْ وَتُسَلِّمُواْ عَلَىٰٓ أَهۡلِهَاۚ ذَٰلِکُمۡ خَیۡرٞ لَّکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تَذَکَّرُونَ ٢٧﴾ [النور : ٢٧]
ای مؤمنان! واردِ خانههایی غیر از خانههای خودتان نشوید تا آنکه اجازه بگیرید و بر ساکنان خانه سلام کنید.
و میفرماید:
﴿وَإِذَا بَلَغَ ٱلۡأَطۡفَٰلُ مِنکُمُ ٱلۡحُلُمَ فَلۡیَسۡتَٔۡذِنُواْ کَمَا ٱسۡتَٔۡذَنَ ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِهِمۡ﴾
[النور : ٥٩]
و آنگاه که کودکانتان به بلوغ رسیدند، باید مانند کسانی که پیش از آنان اجازه میگرفتند، اجازه بگیرند.
875- وعن أبی موسى الأشعریt قال: قال رسولُ اللهr: «الاستِئْذاُن ثَلاَثٌ، فَإِنْ أُذِنَ لَکَ وَ إلاَّ فَارْجِع». [متفق علیه]([1])
ترجمه: ابوموسی اشعریt میگوید: رسولاللهr فرمود: «اجازه خواستن سه بار است؛([2]) اگر به تو اجازه داده شد، (وارد شو) و گرنه، باز گرد».
876- وعن سهلِ بنِ سعدt قال: قال رسول اللهr: «إنَّمَا جُعِلَ الاستئذاُن منْ أَجْلِ البَصَر». [متفق علیه]([3])
ترجمه: سهل بن سعدt میگوید: رسولاللهr فرمود: «اجازه خواستن بهخاطرِ نگاه (و جلوگیری از دیدنِ نامحرم) مقرر شده است».
877- وعن رِبْعِیِّ بن حِرَاشٍ قال: حدَّثّنا رَجُلٌ من بَنِی عَامرٍ أنَّهُ استأذَنَ عَلَى النَّبِیِّr وَهُوَ فی بیت فقال: أألِج؟ فقال رسول اللهr لِخادِمِه: «أُخْرُج إلى هذا فَعَلِّمْهُ الإستئذَانَ فَقُل لَهُ: قُل: السَّلامُ عَلَیکُم، أأدْخُل؟» فَسَمِعهُ الرَّجُلُ فقال: السَّلام عَلَیکم، أأدْخُل؟ فَأذن لَهُ النَّبِیُّr فَدَخَل. [روایت ابوداود با اِسناد صحیح]([4])
ترجمه: ربعی بن حِراش میگوید: مردی از «بنیعامر» برای ما روایت کرد که او از پیامبرr که در خانهای بود، اجازهی ورود خواست و گفت: آیا وارد شوم؟ رسولاللهr به خدمتکارِ خود فرمود: «نزد اینشخص برو و به او روش اجازه خواستن را آموزش بده؛ به او بگو که بگوید: السلام علیکم؛ آیا وارد شوم؟» آن مرد سخن پیامبرr را شنید و گفت: «السلام علیکم؛ آیا وارد شوم؟» پیامبرr به او اجازهی ورود داد و او هم وارد شد.
878- عن کلدة بن الحنبلt قال: أَتَیْتُ النَّبِیَّr فَدَخَلْتُ عَلَیْه ولم أُسَلِّم؛ فقال النَّبِیُّr: «ارْجِعْ فَقُلْ: السَّلامُ عَلَیکُم أَأَدْخل؟» [روایت ابوداود و ترمذی؛ ترمذی گوید: حدیثی حسن است.]([5])
ترجمه: کلده بن حنبلt میگوید: نزدِ پیامبرr آمدم و بدون اینکه سلام کنم، وارد شدم. پیامبرr فرمود: «برگرد و بگو: السلام علیکم؛ آیا وارد شوم؟»
شرح
مؤلف/ در کتابش «ریاض الصالحین» بابی به نام «اجازه خواستن و آداب آن» گشوده است. منظور از اجازه خواستن، این است که وقتی میخواهید واردِ خانهای شوید، از صاحبخانه اجازه بگیرید؛ اگر اجازه داد، وارد شوید و گرنه، واردِ خانه نشوید و اگر آشکارا به شما گفت: «برگرد»، باید باز گردید. همانگونه که الله متعال میفرماید:
﴿وَإِن قِیلَ لَکُمُ ٱرۡجِعُواْ فَٱرۡجِعُواْۖ هُوَ أَزۡکَىٰ لَکُمۡۚ﴾ [النور : ٢٨]
و اگر به شما گفته شد: بازگردید (و اجازهی ورود ندادند)، پس بازگردید که این برای شما پاکیزهتر است.
تو ای صاحبخانه! از گفتنِ «برگرد» یا از اجازه ندادن شرم مکن؛ و تو که اجازهی ورود خواستهای! اگر به تو اجازهی ورود ندادند یا به تو گفتند که برگرد، ناراحت نشو؛ زیرا چهبسا انسان ضرورت یا شرایطی دارد که نمیتواند پذیرای کسی باشد. لذا نباید برای ورود، پافشاری کنید یا صاحبخانه را در تنگنا قرار دهید؛ چراکه اگر به خواستهی صاحبخانه عمل کنید و برگردید، این به فرمودهی الله متعال برای دلهای شما پاکیزهتر است: ﴿فَٱرۡجِعُواْۖ هُوَ أَزۡکَىٰ لَکُمۡۚ﴾.
مؤلف/ دو آیه از کتابالله آورده است:
آیهی نخست که پیشتر درباره اش سخن گفتیم؛ این آیه که الله متعال میفرماید:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَدۡخُلُواْ بُیُوتًا غَیۡرَ بُیُوتِکُمۡ حَتَّىٰ تَسۡتَأۡنِسُواْ وَتُسَلِّمُواْ عَلَىٰٓ أَهۡلِهَاۚ ذَٰلِکُمۡ خَیۡرٞ لَّکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تَذَکَّرُونَ ٢٧﴾ [النور : ٢٧]
ای مؤمنان! واردِ خانههایی غیر از خانههای خودتان نشوید تا آنکه اجازه بگیرید و بر ساکنان خانه سلام کنید. این کار برای شما بهتر است؛ باشد که پند بگیرید.
پیشتر گفتیم: ﴿تَسۡتَأۡنِسُواْ﴾ بدین معناست که اجازه بگیرید؛ یا بدین معناست که مطمئن باشید که صاحبخانه آمادگی ورودِ شما به خانهاش را دارد. مثلاً صاحبخانه به شما میگوید: «بعد از نماز ظهر به خانهام بیا» و شما در موعدِ مقرر میروید و میبینید که دربِ خانه باز است؛ در اینصورت نیازی به اجازه خواستن نیست. لذا فرقی نمیکند که اجازه خواستن بنا بر قرار قبلی باشد یا هنگامی که دربِ خانه میرسید، اجازهی ورود بخواهید. البته وقتی قرارِ قبلی دارید، مادامی که مطمئنید که صاحبخانه دربِ خانهاش را برای شما باز گذاشته است، ایرادی ندارد که وارد شوید؛ اما بدون شک بهتر است که هنگام ورود به خانه سلام کنید تا بدینسان هم از اجر و ثواب سلام کردن برخوردار شوید و هم دعای برادر مسلمانتان که میگوید: «وعلیک السلام»، شامل شما شود.
و اما آیهی دوم که مؤلف/ ذکر کرده است؛ الله متعال میفرماید:
﴿وَإِذَا بَلَغَ ٱلۡأَطۡفَٰلُ مِنکُمُ ٱلۡحُلُمَ فَلۡیَسۡتَٔۡذِنُواْ کَمَا ٱسۡتَٔۡذَنَ ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِهِمۡۚ﴾ [النور : ٥٩]
و آنگاه که کودکانتان به بلوغ رسیدند، باید مانند کسانی که پیش از آنان اجازه میگرفتند، اجازه بگیرند.
هر کودکی پس از اینکه به سن بلوغ رسید، باید برای ورود به خانه اجازه بگیرد؛ البته در این مسأله برای کودکانی که به سن تشخیص نرسیدهاند، آسان گرفته شده است و فقط در سه مورد، اینها نیز حتماً باید اجازه بگیرند:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لِیَسۡتَٔۡذِنکُمُ ٱلَّذِینَ مَلَکَتۡ أَیۡمَٰنُکُمۡ وَٱلَّذِینَ لَمۡ یَبۡلُغُواْ ٱلۡحُلُمَ مِنکُمۡ ثَلَٰثَ مَرَّٰتٖۚ مِّن قَبۡلِ صَلَوٰةِ ٱلۡفَجۡرِ وَحِینَ تَضَعُونَ ثِیَابَکُم مِّنَ ٱلظَّهِیرَةِ وَمِنۢ بَعۡدِ صَلَوٰةِ ٱلۡعِشَآءِۚ﴾ [النور : ٥٨]
ای مؤمنان! بردگان و کودکانتان که به حد بلوغ نرسیدهاند، (هنگام ورود به اتاقتان) باید در سه وقت از شما اجازه بگیرند: پیش از نماز صبح؛ و هنگام (استراحت) نیمروز که لباسهایتان را در میآورید و پس از نماز عشا.
این سه وقت، هنگامِ خلوت ما انسانهاست و در این اوقات برای ورود به اتاق، کودکان نیز باید اجازه بگیرند؛ زیرا در این اوقات، چهبسا انسان برای خوابیدن آماده میشود و لباسی میپوشد که دوست ندارد کسی او را در آن وضعیت ببیند. از اینرو در این سه وقت، اجازه گرفتن برای ورود به اتاق ضروریست.
اما در رابطه با نگاه کردن کودک به زنِ نامحرم، حدّ بلوغ مطرح نیست؛ بلکه اگر مشخص بود که کودکی -حتی اگر کمتر از ده سال داشته باشد- مسایل جنسی را در مییابد و یا با نظر شهوت به زن نگاه میکند، در این صورت، زن باید از چنین کودکی حجاب بگیرد؛ یعنی خودش را در برابرِ وی بپوشاند؛ زیرا الله متعال میفرماید:
﴿وَقُل لِّلۡمُؤۡمِنَٰتِ یَغۡضُضۡنَ مِنۡ أَبۡصَٰرِهِنَّ وَیَحۡفَظۡنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا یُبۡدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنۡهَاۖ وَلۡیَضۡرِبۡنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَىٰ جُیُوبِهِنَّۖ وَلَا یُبۡدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوۡ ءَابَآئِهِنَّ أَوۡ ءَابَآءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوۡ أَبۡنَآئِهِنَّ أَوۡ أَبۡنَآءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوۡ إِخۡوَٰنِهِنَّ أَوۡ بَنِیٓ إِخۡوَٰنِهِنَّ أَوۡ بَنِیٓ أَخَوَٰتِهِنَّ أَوۡ نِسَآئِهِنَّ أَوۡ مَا مَلَکَتۡ أَیۡمَٰنُهُنَّ أَوِ ٱلتَّٰبِعِینَ غَیۡرِ أُوْلِی ٱلۡإِرۡبَةِ مِنَ ٱلرِّجَالِ أَوِ ٱلطِّفۡلِ ٱلَّذِینَ لَمۡ یَظۡهَرُواْ عَلَىٰ عَوۡرَٰتِ ٱلنِّسَآءِۖ﴾ [النور : ٣١]
و به زنان مؤمن بگو: چشمانشان را پایین بگیرند و شرمگاههایشان را حفظ نمایند و زیور خویش را ـ جز آنچه ظاهر است ـ آشکار نکنند و روسریهایشان را بر گریبانهایشان بیندازند و زیورشان را ظاهر نسازند جز برای شوهر یا پدر یا پسر یا پدرشوهر یا برادر یا برادرزادهها یا خواهرزادهها و یا زنان همکیش خویش یا غلامانشان یا مردان پیر که به زنان بیرغبتند یا کودکانی که به مسایل جنسی زنان آگاهی ندارند.
شاهد اینجاست که فرمود: ﴿أَوِ ٱلطِّفۡلِ ٱلَّذِینَ لَمۡ یَظۡهَرُواْ عَلَىٰ عَوۡرَٰتِ ٱلنِّسَآءِۖ﴾؛ علما گفتهاند: منظور از کودکانی که به مسایلِ جنسیِ زنان آگاهی ندارند، کودکانی هستند که به زنان رغبت جنسی ندارند و اصلاً چنین چیزی به ذهنشان خطور نمیکند؛ زیرا چهبسا کودکی کمتر از ده سال دارد، اما با نگاهِ شهوت به زنان مینگرد و این، بستگی به محیطی دارد که در آن بزرگ شده است؛ اگر محیطی که کودک در آن پرورش مییابد، محیطی باشد که دربارهی چنین مسایلی زیاد سخن میگویند، طبیعیست که شهوت و میل جنسی از همان ابتدا در آن کودک زبانه بکشد؛ اما اگر در محیطی مانند کلاسهای حفظ قرآن پرورش یابد، غریزهی جنسیاش تحریک نمیشود. بههر حال اگر کودک سر از مسایل جنسی درمیآورد و به چنین مسایلی دربارهی زنان آگاهی دارد، در این صورت بر زن مسلمان واجب است که حجابش را در برابر این کودک رعایت کند؛ گرچه آن کودک ده ساله و یا کوچکتر باشد. حتما تعجب میکنید که بشنوید: کسی در 11 سالگی دارای فرزند شده باشد! آری؛ گفته میشود که عمرو بن عاصt فقط یازده سال از فرزندش عبداللهt بزرگتر بود. امام شافعی/ گفته است: «مادربزرگی دیدم که فقط بیست و یک سال داشت»! اما در دوران ما، برخی از دختران در این سن و سال بالغ میشوند و سن ازدواج از این هم بالاتر رفته است. ممکن است دختری در نه سالگی بالغ شود و ازدواج کند و در نخستین سال ازدواجش باردار گردد و در ده سالگی صاحبِ فرزندِ دختر شود؛ دخترش نیز در نه سالگی ازدواج کند و فرزندی بهدنیا بیاورد؛ بدینترتیب زنی بیست ساله، مادربزرگ میشود. پس امام شافعی درست فرموده که مادربزرگی بیست و یک ساله دیده است.
کودکی که به حدّ بلوغ میرسد، برای ورود به خانه حتما باید اجازه بگیرد و اگر مسایلِ جنسی را در مییابد یا درکِ این مسایل در نگاه و سخنانش پیداست، در این صورت بر زن مسلمان واجب است که خودش را در برابر این کودک بپوشاند؛ هرچند کودک، دهساله و یا کوچکتر باشد.
***
([1]) صحیح بخاری، ش: 6245؛ و صحیح مسلم، ش: 2153.
([2]) یعنی برای ورود به جایی باید سه بار اجازه خواست. (مترجم)
([3]) صحیح بخاری، ش: (6242، 6901)؛ و صحیح مسلم، ش: 2156.
([4]) صحیح الجامع، ش: 234؛ السلسلۀ الصحیحۀ، ش: 1170؛ و صحیح أبی داود، از آلبانی/ ش: 4312.
([5]) صحیح أبی داود، ش: 4311.
139- باب: مستحب بودن سلام بههنگام برخاستن از مجلس و ترک همنشین یا همنشینان
874- وعن أبی هریرةt قال: قال رسولُ اللهr: «إذَا انْتَهَى أحَدُکُم إلى المَجْلسِ فَلْیُسَلِّمْ، فَإذَا أرَادَ أنْ یَقُومَ فَلْیُسَلِّم، فَلیسْت الأُولى بأَحَقِّ من الآخِرَة». [روایت ابوداود و ترمذی؛ ترمذی این حدیث را حسن دانسته است.]([1])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: رسولاللهr فرمود: «هرگاه کسی از شما واردِ مجلسی میشود، باید سلام کند و چون میخواست برخیزد، باید سلام نماید؛ زیرا سلامِ نخست، بهتر و شایستهتر از سلامِ پایانی نیست».
شرح
در این حدیث آمده است: هرگاه انسان وارد مجلسی میشود، سلام کند و آنگاه که قصدِ ترکِ مجلس را داشت و برخاست، باز سلام نماید؛ زیرا پیامبرr به این کار دستور داده و فرموده است: «سلامِ نخست، بهتر و شایستهتر از سلامِ پایانی نیست»؛ یعنی: همانگونه که هنگامِ ورود به مجلس سلام میکنید، هنگامِ ترک مجلس نیز سلام نمایید. از اینرو انسان هم هنگامِ ورود به مسجد بر پیامبرr درود میفرستد و هم هنگام خروج از آن. همچنین انسان هنگامِ ورود به مکه برای حج یا عمره، با طواف آغاز میکند و آنگاه که قصد ترک مکه را دارد، با طواف به پایان میرساند؛ زیرا طواف، تحیت یا سلام و درودِ مکه برای کسیست که حج یا عمره میگزارد و نیز وداع با مکه برای حاجی یا عمره گزاریست که مکه را ترک میکند. این، از کمالِ شریعت است که آغاز و پایانِ چنین کارهایی را یکسان قرار داده است و همانگونه که همهی ما میدانیم: شریعت از سوی پروردگار دانا و حکیم نازل شده است. همانطور که الله متعال میفرماید:
﴿الٓرۚ کِتَٰبٌ أُحۡکِمَتۡ ءَایَٰتُهُۥ ثُمَّ فُصِّلَتۡ مِن لَّدُنۡ حَکِیمٍ خَبِیرٍ ١﴾ [هود: ١]
الف، لام، را؛ (این) کتابی است که آیاتش محکم و استوار گشته و از سوی پروردگار حکیم و دانا بیان شده است.
از اینرو میبینیم که همهی آموزهها و دستورهای شریعت، همسو و هماهنگ است و در آن هیچ تناقض و عیبی وجود ندارد؛ چنانکه رسول اللهr از راه رفتن با یک کفش- حتی بهخاطرِ تعمیرِ کفشِ دیگر باشد- منع نموده است؛ چرا؟ زیرا اگر کفش را به یکی از پاهای خود اختصاص دهید، در حقّ پای دیگر جفا کردهاید و این بر خلافِ عدل و توازن است؛ لذا بهروشنی میبینیم که شریعت اسلامی به عدل و رعایتِ حق در همه چیز دستور داده است:
﴿إِنَّ ٱللَّهَ یَأۡمُرُ بِٱلۡعَدۡلِ وَٱلۡإِحۡسَٰنِ وَإِیتَآیِٕ ذِی ٱلۡقُرۡبَىٰ وَیَنۡهَىٰ عَنِ ٱلۡفَحۡشَآءِ وَٱلۡمُنکَرِ وَٱلۡبَغۡیِۚ یَعِظُکُمۡ لَعَلَّکُمۡ تَذَکَّرُونَ ٩٠﴾ [النحل: ٩٠]
همانا الله به عدل و احسان و عطا و بخشش به خویشان فرمان میدهد و از کارهای زشت و ناپسند و تجاوز باز میدارد. پندتان میدهد؛ باشد که پند بگیرید.
***
([1]) صحیح الجامع، ش: 400؛ السلسلۀ الصحیحۀ، ش: 183؛ و صحیح أبی داود، از آلبانی/ ش: 4340.
871- وعن أبی هریرةt أنَّ رسولَ اللهr قال: «لاتَبَدَءوا الیَهُودَ ولا النَّصَارى بالسَّلامِ، فإذا لَقِیتُم أحَدَهُم فِی طَرِیقٍ فَاضطّرُّوهُ إلى أضْیَقِهِ». [روایت مسلم]([1])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: رسولاللهr فرمود: «شما، ابتدا به یهود و نصارا سلام نکنید و اگر در راهی با یکی از آنها روبهرو شدید، او را ناگزیر کنید که به تنگترین قسمتِ راه برود».
872- وعن أنسٍt قال: قال رسولُ اللهr: «إذَا سَلَّمَ عَلَیکُم أهلُ الکتاب فَقُولُوا: وعَلَیْکُمْ». [متفق علیه]([2])
ترجمه: انسt میگوید: رسولاللهr فرمود: «آنگاه که اهل کتاب به شما سلام میکنند، شما بگویید: وعلیکم».([3])
873- وعن أُسامةt أنَّ النَّبِیَّr مَرَّ عَلَى مَجْلسٍ فیه أخلاطٌ من المُسلِمِینَ والمُشرِکِینَ -عَبَدةِ الأوثَانِ والیَهُودِ- فَسَّلمَ عَلَیْهِم النَّبِیُّr. [متفق علیه]([4])
ترجمه: اسامهt میگوید: پیامبرr از کنارِ مجلسی گذشت که مسلمانان و مشرکان- بتپرستان و یهودیان- در آن با هم نشسته بودند و پیامبرr به آنها سلام کرد.
شرح
مؤلف/ در کتابش «ریاضالصالحین» به بیانِ حکمِ سلام کردن به کافران پرداخته و نیز بدین موضوع اشاره کرده است که حکمِ سلام کردن به جمعی که کافران و مسلمانان در آن با هم نشستهاند، چیست؟
پیشتر بیان شد که سلام کردن به مسلمانان سنت مؤکده است.
و اما سلام کردن به کفار؛ برای ما جایز نیست که نخست به آنها سلام کنیم یا آغازگرِ سلام کردن به آنان باشیم. به عبارت دیگر برای مسلمانی که از کنارِ کافری میگذرد یا کافری از کنارش عبور میکند، جایز نیست که به او بگوید: «السلام علیک»؛ زیرا همانگونه که در حدیث ابوهریرهt آمده، پیامبرr از این کار نهی فرموده است. چراکه سلام کردنِ ما به آنان نوعی خفت و خواری در برابر آنها، و گرامیداشتِ آنهاست؛ چون درود و سلام، گرامیداشتِ طرفِ مقابل بهشمار می آید و کافران، سزاوارِ اکرام نیستند؛ بلکه حقّ کافر است که رفتارِ خشمآلودی با او داشته باشیم، ذلیلش کنیم و او را خوار و زبون بگردانیم؛ زیرا الله متعال میفرماید:
﴿مُّحَمَّدٞ رَّسُولُ ٱللَّهِۚ وَٱلَّذِینَ مَعَهُۥٓ أَشِدَّآءُ عَلَى ٱلۡکُفَّارِ رُحَمَآءُ بَیۡنَهُمۡۖ تَرَىٰهُمۡ رُکَّعٗا سُجَّدٗا یَبۡتَغُونَ فَضۡلٗا مِّنَ ٱللَّهِ وَرِضۡوَٰنٗاۖ سِیمَاهُمۡ فِی وُجُوهِهِم مِّنۡ أَثَرِ ٱلسُّجُودِۚ ذَٰلِکَ مَثَلُهُمۡ فِی ٱلتَّوۡرَىٰةِۚ وَمَثَلُهُمۡ فِی ٱلۡإِنجِیلِ کَزَرۡعٍ أَخۡرَجَ شَطَۡٔهُۥ فََٔازَرَهُۥ فَٱسۡتَغۡلَظَ فَٱسۡتَوَىٰ عَلَىٰ سُوقِهِۦ یُعۡجِبُ ٱلزُّرَّاعَ لِیَغِیظَ بِهِمُ ٱلۡکُفَّارَۗ وَعَدَ ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ ٱلصَّٰلِحَٰتِ مِنۡهُم مَّغۡفِرَةٗ وَأَجۡرًا عَظِیمَۢا ٢٩﴾ [الفتح: ٢٩]
محمد، فرستادهی الله است؛ و آنان که با او هستند، در برابر کافران سرسختند و با یکدیگر مهربان. آنان را در حال رکوع و سجده میبینی؛ فضل و خشنودی الله را میجویند. نشانه(ی درستکاری) آنان از اثر سجده در چهرههایشان پیداست؛ این، وصف آنان در تورات است. و وصفشان در انجیل مانند زراعتیست که جوانه زده و تنومندش ساخته و ستبر و ضخیم شده و بر ساقههایش ایستاده است و کشاورزان را شگفتزده میسازد تا بهوسیلهی آنان کافران را به خشم آورد. الله به اینها که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند، نوید آمرزش و پاداش بزرگی میدهد.
شاهد اینجاست که اللهU فرمود: ﴿أَشِدَّآءُ عَلَى ٱلۡکُفَّارِ﴾؛ یعنی: «در برابر کافران، سرسختاند» و در برابرشان با توان و عزت ظاهر میشوند. الله متعال در سورهی «توبه» میفرماید:
﴿وَلَا یَطَُٔونَ مَوۡطِئٗا یَغِیظُ ٱلۡکُفَّارَ وَلَا یَنَالُونَ مِنۡ عَدُوّٖ نَّیۡلًا إِلَّا کُتِبَ لَهُم بِهِۦ عَمَلٞ صَٰلِحٌۚ ١٢٠﴾ [التوبة: ١٢٠]
و در هیچ مکانی که مایهی خشم کفار میشود، قدم نمیگذارند و بر هیچ دشمنی پیروز نمیشوند مگر آنکه در برابرش برایشان عمل شایستهای ثبت میگردد.
لذا اگر در سلام کردن به کافران پیشدستی کنیم، در حقیقت آنان را گرامی داشتهایم؛ در صورتی که مؤمن باید در برابرِ کافران سرسخت و باعزت باشد. الله متعال میفرماید:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ مَن یَرۡتَدَّ مِنکُمۡ عَن دِینِهِۦ فَسَوۡفَ یَأۡتِی ٱللَّهُ بِقَوۡمٖ یُحِبُّهُمۡ وَیُحِبُّونَهُۥٓ أَذِلَّةٍ عَلَى ٱلۡمُؤۡمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَى ٱلۡکَٰفِرِینَ﴾ [المائدة: ٥٤]
ای مؤمنان! آندسته از شما که از دینشان برگردند، بدانند که الله گروهی خواهد آورد که آنان را دوست دارد و آنها نیز الله را دوست دارند و در برابر مؤمنان، فروتن هستند و در برابر کافران سخت و شدید.
مسلمان خودش را در برابرِ کافر، باعزت و سرافراز میبیند؛ اما اینک که کارگرانِ نصرانی در میانِ ما زیاد شدهاند و مسلمانان و نصرانیها با هم درآمیختهاند، غیرت از دلها رخت بربسته است و گویا اختلافِ نصرانی، یهودی، بودایی یا بتپرست با ما، همانند اختلافات مذاهب فقهیِ مالکی، حنبلی و شافعی و امثالِ آن با یکدیگر است! برخی از مردم گمان میکنند که اختلافات ما با کافران، مانند اختلافات مذاهب چهارگانه میباشد! اللهU خود رحم کند؛ این، نشانهی مرگِ دلهاست. برای هیچ مسلمانی جایز نیست که کافری را گرامی بدارد؛ بلکه به دستورِ شریعت، رفتارمان با آنان باید خشمآلود باشد. البته بر ما واجب است که به پیمانهایی که در میان ما و آنهاست، پایبند باشیم؛ اما ناگفته نماند که از اساس، از استخدامِ کارگرانِ نصرانی و آوردنِ آنها بهعنوان نیروی کار به شبهجزیرهی عرب بپرهیزیم. زیرا رسولاللهr فرموده است: «لأُخرِجَنَّ الیهودَ والنصاری مِن جزیرةِ العرب».([5]) یعنی: «حتماً یهود و نصارا را از شبهجزیرهی عرب بیرون خواهم کرد». و نیز فرموده است: «أَخرِجُوا الیَهُودَ والنَّصاری مِن جزیرةِ العربِ».([6]) یعنی: «یهود و نصارا را از شبهجزیرهی عرب بیرون کنید». و در واپسین روزهای حیاتش که میخواست با امت وداع کند، فرمود: «أَخرِجُوا المُشرِکینَ مِن جزیرةِ العرب».([7]) یعنی: «مشرکان را از شبهجزیرهی عرب بیرون کنید».
لذا وقتی امکانِ استخدامِ مسلمان برای شما وجود دارد، پس کافران را بهعنوان نیروی کار به این سرزمین نیاورید. متأسفانه برخی از مردم، کارگر کافر را بر کارگر مسلمان ترجیح میدهند. پناه بر خدا! دلها، دچار کجی و انحراف شده است و تمایلی به حق ندارد. شیطان چنین کسانی را فریب داده که کارگر کافر، بهتر است؛ چنانکه میگویند: کافر بیشتر به دردِ کار میخورد؛ زیرا تماموقت کار میکند؛ چون نماز نمیخواند و برای ادای حج و عمره، مرخصی نمیگیرد و روزه نمیگیرد و توان بیشتری برای کار دارد! پناه بر الله! این، رویکردِ کسانیست که دنیا را بر آخرت ترجیح میدهند.
به هر حال جایز نیست که به هیچ کافری- چه یهودی باشد یا نصرانی، و چه بودایی باشد یا بتپرست- نخست سلام کنیم؛ پیشدستی کردن در سلام گفتن به غیرمسلمان، جایز نیست.
رسولاللهr فرموده است: «و اگر در راهی با آنها روبهرو شدید، آنان را ناگزیر کنید که به تنگترین قسمتِ راه بروند». یعنی راه را برایشان باز نکنیم؛ لذا اگر گروهی از مسلمانان از راهی میگذشتند و گروهی از کافران از روبهرو میآمدند، مسلمانان نباید راه را برای آنان باز کنند؛ هرچند در راه، پراکنده شوند. زیرا باز کردن راه برای کافران، اکرام و گرامیداشتِ آنها بهشمار میآید. حال چه دلیلی دارد که با کافران چنین برخوردی داشته باشیم؟ آری؛ آنها در مرحلهی نخست، دشمنان الله و سپس دشمنانِ ما هستند. الله متعال میفرماید:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَتَّخِذُواْ عَدُوِّی وَعَدُوَّکُمۡ أَوۡلِیَآءَ تُلۡقُونَ إِلَیۡهِم بِٱلۡمَوَدَّةِ وَقَدۡ کَفَرُواْ بِمَا جَآءَکُم مِّنَ ٱلۡحَقِّ﴾ [الممتحنة : ١]
ای مؤمنان! دشمنان من و دشمنان خودتان را دوستان خود مگیرید که از روی دوستی برایشان پیام بفرستید؛ حال آنکه آنان به دین راستینی که برای شما آمده است، کفر ورزیدهاند.
آنها پیش از هر چیزی دشمنانِ الله و سپس دشمنانِ ما هستند؛ رفتاری که در گذشته با مسلمانان داشتهاند و برخوردی که امروزه با ما دارند، نشانگرِ عمقِ دشمنیِ آنها با مسلمانان است؛ لذا برای ما روا نیست که به آنها سلام کنیم. البته اگر به ما سلام کردند، چه پاسخ دهیم؟ رسولاللهr فرموده است: «آنگاه که اهل کتاب به شما سلام میکنند، شما بگویید: وعلیکم». یعنی: چیزی بر این نیفزایید و نگویید: «وعلیکم السلام». زیرا آنها با خباثتی که داشتند، در دورانِ پیامبرr خبیثانه به مسلمانان سلام میکردند و میگفتند: «السام علیکم»؛ یعنی: «مرگ بر شما»! و شنونده گمان میکرد که میگویند: «السلام علیکم». عمقِ کینه و عداوتشان در طرز سلام کردنشان هویداست؛ از اینرو پیامبرr فرمود: «در پاسخشان بگویید: وعلیکم». تا بدینسان اگر «السام علیکم» گفتهاند، پاسخ خود را بگیرند و اگر «السلام علیکم» گفتهاند، جواب سلامشان را دریافت کنند؛ و این، عینِ عدالت است. زیرا الله متعال میفرماید:
﴿وَإِذَا حُیِّیتُم بِتَحِیَّةٖ فَحَیُّواْ بِأَحۡسَنَ مِنۡهَآ أَوۡ رُدُّوهَآۗ﴾ [النساء : ٨٦]
و هنگامی که به شما سلام میگویند، بهتر یا همانند آن پاسخ دهید. بیگمان الله، حسابرس همه چیز است.
از اینرو علما گفتهاند: اگر کافری بهصورتِ واضح و روشن سلام کرد و گفت: «السلام علیک»، پاسخش را بدهید و بگویید: «علیک السلام»؛ زیرا فرمانِ پیامبرr همچنان به قوت خود باقیست؛ همانگونه که در حدیث ابنعمر$ به روایت بخاری/ آمده است: «آنها هنگامی که سلام میکنند، میگویند: السَّامُ عَلَیْکُمْ. [«السَّامُ عَلَیْکُمْ» یعنی: مرگ بر شما.] لذا شما بگویید: وعلیکم». و این، علتی واضح و روشن دارد که در حدیث بیان شده است؛ اما وقتی بهدرستی و آشکارا میگویند: «السلام علیکم»، ما نیز جوابشان را درست میدهیم و میگوییم: «وعلیکم السلام». زیرا الحمدلله که مسلمانان، عادلترین مردم هستند. لذا کافران هرگونه که به مسلمانان سلام بگویند، پاسخشان را دریافت میکنند؛ اگر بگویند: «السلام علیکم»، در پاسخشان گفته میشود: «وعلیکم السلام». و اگر بگویند: «خوش آمدید» یا عباراتی شبیهِ این بگویند، با همین عبارات به آنان پاسخ میدهیم.
اینک ما مسلمانان به بلای در هم آمیختن با غیرمسلمانان دچار شدهایم؛ از اینرو برخی از کارکنانِ مسلمانی که رییس شرکتشان یهودی یا نصرانیست، مشکل دارند؛ یعنی هنگامِ ورود به دفترِ رییس خود چه بگویند؟ پاسخِ ما این است که: سلام کند؛ اما تنها لفظِ سلام را بر زبان بیاورد و بگوید: «سلام»؛ و در دل سلام کردن بر خویشتن را نیت نماید. این، در صورتیست که از توبیخ یا سرزنشِ رییس خود میترسد؛ اما اگر برای رییسِ نامسلمانش مهم نبود که کارمندش به او سلام کند یا نه، دیگر نیازی به گفتن واژهی سلام نیست و نباید سلام بگوید؛ زیرا پیامبرr فرموده است: «شما، نخست به یهود و نصارا سلام نکنید».
علما اختلاف نظر دارند که آیا هنگامِ برخورد با کافران جایز است که به جای سلام کردن، با عبارتهایی از قبیل «خوش آمدید» و امثال آن، سخن گفتن با آنان را آغاز کنیم؟ برخی از علما گفتهاند: این کار برای دلجویی از آن و ایجاد علاقه و گرایش در آنان نبست به اسلام، ایرادی ندارد؛ بهویژه اگر از روی ترس یا در شرایطی باشد که مسلمان از ناحیهی آنان، امنیت خاطر ندارد. برخی از علما نیز این طرز خوشآمدگویی را نوعی گرامیداشتِ کافران دانستهاند و گفتهاند که جایز نیست. لذا مسلمان با توجه به شرایطی که در آن بهسر میبرد، بهاقتضای نیاز یا مصلحت، عمل نماید.
سپس مؤلف/ حدیثی بدین مضمون را آورده است که اگر مسلمانی از کنار گروهی عبور کند که مسلمانان و کافران در آن حضور دارند، آیا بهخاطرِ حضورِ کافران در آن جمع، از سلام گفتن صرف نظر نماید یا بهخاطرِ حضورِ مسلمانان در آن گروه، سلام کند؟ یعنی دو سبب وجود دارد که یکی از آنها، عامل روا بودن سلام کردن است و دیگری، عاملِ منع میباشد. اینجا امکان جدا کردنِ دو عامل وجود دارد؛ گرچه قاعدهای شرعیست که هرگاه عاملِ مباح بودن و عاملِ منع، همزمان در یک مسأله وجود داشت، عاملِ منع یا بازدارنده در اولویت قرار میگیرد و به ممنوع بودنِ آن مسأله حکم میشود. اما در اینجا این دو عامل را میتوان از هم جدا کرد؛ یعنی به چنین جمعی سلام بگو و مسلمانانِ حاضر در جمع را نیت کن؛ زیرا پیامبرr از کنارِ مجلسی گذشت که مسلمانان و مشرکان- بتپرستان و یهودیان- در آن با هم نشسته بودند و پیامبرr به آنها سلام کرد.
مؤلف/ حدیث ابوهریرهt را - که در سطور پیشِ رو میآید- پایانبخشِ کتابِ «سلام و آدابِ آن» قرار داده است؛ روشن است که انسان هنگامِ ورود به یک جمع، سلام میکند و همانگونه که پیشتر بیان شد، سلام کردن سنت مؤکده میباشد و جوابِ سلام، بر کسی که به او سلام شده، فرض عین است. و اگر کسی به یک گروه سلام کند، جواب سلام بر آن گروه فرض کفایه میباشد؛ یعنی اگر یک یا چند نفر از افرادِ گروه جوابِ سلام را بدهند، جوابِ سلام از دیگران ساقط میشود؛ اما اگر روشن باشد که قصدِ سلامکننده، شخصِ معینی از افرادِ حاضر در آن گروه است، جواب سلام بر همان شخص واجب میباشد. مثلاً گروهی دانشجو یا طلبه با استادِ خویش نشستهاند و شخصی وارد میشود و سلام میکند و هدفش، خودِ استاد است؛ در این صورت جوابِ سلام بر استاد واجب میباشد و اگر طلاب یا دانشجویان جواب دهند، کفایت نمیکند. ولی اگر همهی افرادِ حاضر در یگ گروه، برابر و همسطح باشند و کسی که وارد میشود، به صورتِ کلی سلام کند و روشن نباشد که هدفش شخصِ معینی از آن گروه است، پاسخ دادنِ یکی از افرادِ حاضر کافیست؛ زیرا جواب سلام در چنین حالتی، فرض کفایه میباشد.
***
([1]) صحیح مسلم، ش:2167.
([2]) صحیح بخاری، ش: 6258؛ و صحیح مسلم، ش: 2163.
([3]) یعنی نگویید: «وعلیکم السلام». زیرا آنها معمولا میگویند: السام علیکم که به معنای مرگ بر شماست. (مترجم).
([4]) صحیح بخاری، ش: (5663، 6254)؛ و صحیح مسلم، ش: 1798.
([5]) صحیح مسلم، ش: 1767 بهنقل از جابر بن عبدالله.
([6]) ابنابیعاصم در الآحاد والمثانی (234) به روایت ابوعبیده؛ فاکهی در أخبار مکۀ (1749)، و بزار در مسندش (230) و خطیب در الفصل للوصل المدرج (2/810) به روایت عمر و مسلم/ بهشمارهی 1767 بدین الفاظ روایت کرده است: «لأخرجنّ الیهود والنصاری من جزیرۀ العرب حتی لا أدع إلا مسلما».
([7]) صحیح بخاری، ش: (3053، 3168، 4431) و مسلم، ش: 1637.