اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

۱۶۶- دعای شب قدر

۱۶۶- دعای شب قدر

به طور قطع در طول سال روزهایی گرامی و اوقاتی شریف وجود دارد که دعا در آنها از فضیلت بیشتری برخوردار بوده، و پذیرش و قبول آن محتمل‌تر و مورد انتظار‌تر است، خداوند دارای حکمت بالغه است:

﴿وَرَبُّکَ یَخۡلُقُ مَا یَشَآءُ وَیَخۡتَارُۗ                                                       [القصص: 68].

«هر آنچه را بخواهد می‏آفریند و ]هرکس را بخواهد [ بر می‌گزیند».

به خاطر کمال حکمت و قدرتش، و علم کامل و احاطه‌اش بر هر چیز هرآنچه از آفریده‌هایش را که بخواهد، از میان لحظه‌ها و اماکن و آدمیان بر می‌گزیند و فضیلت بیشتر و توجه فراوان‌تر و برکت فزون‌تری به آنان اختصاص می‌دهد، و این از بزرگ‌ترین نشانه‌های ربوبیت او، و از عظیم‌ترین شواهد و حدانیتش، و یگانه بودنش در صفات کمال است، بی‌گمان پیش از این و پس از این، حکم از آن خدا است و هر آن گونه که بخواهد و اراده نماید میان آفریده‌هایش دستور داده و حکم می‌کند:

﴿فَلِلَّهِ ٱلۡحَمۡدُ رَبِّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَرَبِّ ٱلۡأَرۡضِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ ٣٦ وَلَهُ ٱلۡکِبۡرِیَآءُ فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۖ وَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡحَکِیمُ ٣٧                                                                                                 [الجاثیة: 36-37].

«پس ستایش خدای راست که پروردگار آسمان‌ها و پروردگار زمین پروردگار جهانیان است (۳۶) بزرگی در آسمان‌ها و زمین او راست و اوست پیروزمند فرزانه».

به طور قطع از جمله زمان‌هایی که خداوند فضیلت بیشتر و تکریم فزون‌تری را بدان اختصاص داده ماه رمضان است تا آن جا که آن را بر دیگر ماه‌ها برتری داده است، و در میان شب‌هایش ده شب آخرش را بر دیگر شب‌ها برتری داده است و در این میان شب قدر را فضیلت بیشتر داده تا آن جا که به خاطر فضیلت بیشتر وجایگاه والایش نزد خداوند آن را برتر از هزار ماه قرار داده است، و موقعیت آن را ارج نهاده و جایگاهش را رفعت بخشیده و منزلتش را نزد خودش والا داشته است در این شب وحی مبین و کلام کریم و تنزیل حکیمش را نازل فرموده، وحی ای که برای پرهیزگاران رهنما و برای مؤمنین جدا کننده‌ی حق از باطل و مایه‌ی روشنی و نور و رحمت است.

خداوند می‌فرماید:

﴿إِنَّآ أَنزَلۡنَٰهُ فِی لَیۡلَةٖ مُّبَٰرَکَةٍۚ إِنَّا کُنَّا مُنذِرِینَ ٣ فِیهَا یُفۡرَقُ کُلُّ أَمۡرٍ حَکِیمٍ ٤ أَمۡرٗا مِّنۡ عِندِنَآۚ إِنَّا کُنَّا مُرۡسِلِینَ ٥ رَحۡمَةٗ مِّن رَّبِّکَۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلسَّمِیعُ ٱلۡعَلِیمُ ٦ رَبِّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ وَمَا بَیۡنَهُمَآۖ إِن کُنتُم مُّوقِنِینَ ٧ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ یُحۡیِۦ وَیُمِیتُۖ رَبُّکُمۡ وَرَبُّ ءَابَآئِکُمُ ٱلۡأَوَّلِینَ ٨                                                                   [الدخان: 3-8].

«ما قرآن را در شب پرخیر و برکتی فرو فرستاده‌ایم ماهمواره بیم دهنده بوده‌ایم (۳) در این شب مبارک، هرگونه کار حکیمانه‌ای بیان و مقرر گشته است (۴) کار و باری که از سوی ما صادر و بدان دستور داده شده است. بی‌گمان ما فرستنده بوده‌ایم (۵) [این‌کار] به خاطر رحمتی از سوی پروردگارت است. خدا شنوا و آگاه است (۶) [پروردگار تو] که پروردگار آسمان‌ها و زمین و همه‌ی چیزهایی است که در میان آن دواست. اگر شما طالب یقین و باورید (۷) جز او خدایی نیست، و او است که زنده می‌گرداند و می‌میراند، و پروردگار شما و پروردگار پدران و نیاکان پیشین شما است».

و یا می‌فرماید:

﴿إِنَّآ أَنزَلۡنَٰهُ فِی لَیۡلَةِ ٱلۡقَدۡرِ ١ وَمَآ أَدۡرَىٰکَ مَا لَیۡلَةُ ٱلۡقَدۡرِ ٢ لَیۡلَةُ ٱلۡقَدۡرِ خَیۡرٞ مِّنۡ أَلۡفِ شَهۡرٖ ٣ تَنَزَّلُ ٱلۡمَلَٰٓئِکَةُ وَٱلرُّوحُ فِیهَا بِإِذۡنِ رَبِّهِم مِّن کُلِّ أَمۡرٖ ٤ سَلَٰمٌ هِیَ حَتَّىٰ مَطۡلَعِ ٱلۡفَجۡرِ ٥                             [سورة القدر].

«ما قرآن را در شب قدر فرو فرستاده‌ایم (۱) تو چه می‌دانی شب قدر کدام است؟ (۲) شب قدر شبی است که از هزار ماه بهتر است (۳) فرشتگان و جبرئیل در آن شب با اجازه‌ی پروردگارشان برای سرانجام دادن هر کاری فرود می‌آیند (۴) آن شب تا طلوع صبح، شبِ سلامت و رحمت است».

بار خدایا چه شب با عظمتی و چه خیر فراوانی و چه برکت افزونی، یک شب بهتر از هزار ماه یعنی افزون بر هشتاد و سه سال عمر یک فردی که عمری طولانی نموده، این عمر، عمری طولانی است که اگر فردی مسلمان همه‌اش را در طاعت الهی به سر برد، شب قدر که یک شب است بهتر از آن است، این برای کسی است که فضیلت آن را دریابد و برکتش را بدست آورد.

مجاهد/ می‌گوید: «[عمل نیکو در] شب قدر بهتر از [عمل] هزار ماهی است که در آن‌ها شب قدر نباشد». قتاده و شافعی و دیگران نیز همین سخن را گفته‌اند.

در این شب مبارک به خاطر کثرت برکتش فرود آمدن فرشتگان افزونی می‌یابد؛ چرا که ملائکه به همراه فرود آمدن برکت، فرود می‌آیند، آن شب تا سپیده دم، سلامت و رحمت است یعنی آن شب همه‌اش خیر است و تا سپیده‌ دم شری در آن نیست، و در این شب هر امر مهمی فیصله می‌یابد، یعنی: به فرمان خداوند عزیز حکیم هر آنچه در طی آن سال رخ خواهد داد تقدیر می‌شود، مراد از تقدیر در این جا تقدیر سالیانه است، اما تقدیر عمومی در لوح محفوظ پنجاه هزار سال پیش از آفرینش آسمان‌ها و زمین رخ‌داده است، هم‌چنان که حدیث صحیح از پیامبر r چنین مطلبی را بیان داشته است.

بی‌شک بر فرد مسلمان لازم است که با اشتیاق تمام به جستجوی شبی با این شأن و منزلت بپردازد تا به ثوابش دست یابد و خیرش را به غنیمت گرفته، و اجر و برکتش را به چنگ آورد. محروم کسی است که از ثواب عاری و بی‌بهره گردد، و هنگامه‌ی خیر و ایام لطف و برکت بر او بگذرد و او در گناه غوطه‏ور بوده و به خطا و اشتباه ادامه داده و مشغول نافرمانی خداوند باشد. غفلت او را تلف کرده و، روی گردانی [از هنگامه‌ی خیر] او را به هلاکت انداخته و، گناه و خطا مانع او گشته باشد. چه بزرگ است حسرت چنین شخصی، و چه شدید است ندامت و پشیمانی‌اش! و کسی که بر کسب سود و بهره در این شب مبارک حریص ومشتاق نباشد چه وقت مشتاقانه عمل کند؟ و کسی که در این وقت شریف به سوی خدا باز نگشته و توبه نکند، چه وقت توبه کند؟ و کسی که پیوسته در چنین شبی تنبلی به خرج داده و از دست‌یابی به خیرات باز ماند در چه زمانی دست به عمل می‌زند؟

بی‌شک تمنای شدید بر طلب این شب، و توجه به طاعت و عبادت در آن، و پشتکار در دعا، از نشانه‌های برگزیدگان، و ویژگی نیکوکاران است. ایشان در آن شب در دعایشان بر این مطلب پافشاری می‌کنند که خداوند عفو و بخشودگی را برایشان رقم زند وبنویسد؛ چرا که آن شبی است که هر آنچه در طول سالش انجام می‌دهد برایش نوشته می‌شود، در نتیجه در این شب دعا می‌کنند و اصرار می‌ورزند، و در طول سالشان جدیت به خرج داده و تلاش و کوشش می‌نمایند، و از خداوند طلب یاری و درخواست توفیق می‌نمایند.

ترمذی و ابن ماجه و دیگران از ام ‌المومنین عائشه ل روایت کرده‌اند که گفت: «گفتم: ای پیامبر خدا r! اگر دانستم که شب قدر کدام است چه دعایی در آن شب بگویم؟ آن حضرت فرمود: بگو: «اَللَّهُمَّ إِنَّک عَفُوٌّ تُحِبُّ الْعَفْوَ فَاعْفُ عَنِّی»: خداوندا، همانا تو بسیار عفو کننده‌ای و عفو کردن را دوست می‌داری پس مرا عفو فرما»‏[1]. این دعای مبارک دارای مفهومی عظیم و معنایی عمیق، وسود واثری بزرگ است، این دعا بسیار مناسب این شب است، این شب همان طور که پیش‌تر گفته شد شبی است که در آن هر امر مهمی فیصله می‌یابد و کارهای بندگان برای یک سال کامل تا شب قدر بعدی تقدیر می‌شود، لذا کسی که در این شب به او عافیت ارزانی شود و پروردگارش او را عفو کند بی‌شک رستگار و پیروز و سعادتمند شده و بیشترین سود و بهره را کسب کرده است و کسی که در دنیا و آخرت عافیت نصیبش گردد، همه‌ی خیر را به طور کامل بدست آورده است و چیزی همتای عافیت نیست.

امام بخاری در ادب المفرد و ترمذی در سنن از عباس بن عبدالمطلب t روایت کرده‌اند که گفت: «گفتم: ای رسول خدا r به من چیزی بیاموز که آن را از خدا بخواهم، پیامبر r فرمود: از خداوند عافیت بخواه، چند روزی مکث کردم، سپس رفتم وگفتم: ای رسول خدا r به من چیزی بیاموز که آن را از خدا بخواهم، پیامبر r به من فرمودند: ای عباس، ای عموی رسول خدا، از خداوند عافیت در دنیا و آخرت را بخوا»[2].

امام بخاری در ادب ‌المفرد و ترمذی در سنن از انس بن مالک t روایت کرده‌اند که گفت: مردی نزد پیامبر r آمدوگفت: ای رسول خدا r کدام دعا بهتر است؟ پیامبر r فرمود: از خدا بخواه که در دنیا و آخرت به تو عفو و عافیت ارزانی دارد، سپس آن مرد فردای آن روز به نزد پیامبر r آمد و گفت: ای نبی‌خدا، کدام دعا بهتر است؟ پیامبر r فرمود: از خدا بخواه که در دنیا و آخرت به تو عفو و عافیت ارزانی دارد اگر به تو در دنیا و آخرت عافیت داده شود، همانا رستگار خواهی بود[3].

امام بخاری در ادب المفرد از أوسط بن اسماعیل روایت کرده که گفت: از ابوبکر صدیق‏t پس از وفات پیامبر r شنیدم که گفت: «پیامبر r در سال اول، در همین جای من ایستاد -سپس ابوبکر گریست- و بعد گفت که [آن حضرت فرمود]: بر شما باد راستی، زیرا راستی با نیکویی توأم است و هردویشان در بهشتند و شما را از دروغ بر حذر می‌دارم. زیرا دروغ با فجور [تبهکاری] توأم است و هر دویشان در دوزخ‌اند، و از خداوند عافیت بخواهید، زیرا بعد از یقین، چیزی بهتر از عافیت داده نمی‌شود، و [ صله‌ی رحم را] قطع نکنید، و از یکدیگر دوری نگیرید، و حسد نورزید، و کینه توزی نکنید، و شما بندگان خدا با هم برادر باشید»[4].

به همین خاطر برای فرد مسلمان بهتر است که در هر وقت و زمانی بسیار به این دعای مبارک بپردازد، به خصوص در شب قدر که هر امر مهمی در آن شب فیصله می‌یابد، و فرد مسلمان باید بداند که خداوند بسیار عفو کننده و بخشنده است و عفو را دوست دارد:

﴿وَهُوَ ٱلَّذِی یَقۡبَلُ ٱلتَّوۡبَةَ عَنۡ عِبَادِهِۦ وَیَعۡفُواْ عَنِ ٱلسَّیِّ‍َٔاتِ وَیَعۡلَمُ مَا تَفۡعَلُونَ ٢٥

                                                                                                                                      [الشوری: 25].

«تنها خداست که توبه را از بندگانش می‌پذیرد و گناهان رامی‌بخشد، و آنچه را انجام می‌دهید می‌داند».

هم‌چنان خداوند به عفوکنندگیِ بسیار معروف بوده، و به در گذشتن از گناهان و آمرزش آنها موصوف است، همه کس نیازمند عفو او و محتاج بخشش او هستند، هیچ کس از عفو و مغفرت او بی‌نیاز نیست هم چنانکه کسی از رحمت و کرم او بی‌نیاز نیست، عاجزانه از خداوند می‌خواهیم که ما را مشمول عفوش قرار داده، و در رحمتش وارد نموده، و ما را در راه طاعتش به کار گرفته و به راه راست هدایت فرماید.




[1]- سنن ترمذی شماره [3513] و ابن ماجه شماره [3850] و آلبانی/ در «صحیح ابن ماجه» شماره [3105] آن را صحیح دانسته است.

[2]- ادب المفرد شماره [726]‏، سنن ترمذی شماره [3514]، و آلبانی/ در «صحیح الادب » شماره [558] آن را صحیح دانسته است.

[3]- ادب المفرد شماره [637]، و سنن ترمذی شماره [3512]، آلبانی/ در «صحیح الأدب» شمار [495] آن را صحیح دانسته است.

[4]- ادب المفرد شماره [724]‏، و آلبانی/ در «صحیح الأدب» شماره [557] آن را صحیح دانسته است.

۱۶۵- آنچه به هنگام دیدن هلال ماه گفته می‌شود

۱۶۵- آنچه به هنگام دیدن هلال ماه گفته می‌شود

در سنت دعایی بیان شده که مستحب است فرد مسلمان به هنگام دیدن هلال هر ماه آن را بگوید[1]: در این دعا از پروردگار خواسته می‌شود که این ماه را که هلال آن آغاز شده و آغازین روزهای آن است ماه برکت و ایمان و سلامت و اسلام قراردهد. این دعا، دعایی مبارک است و برای مسلمان بهتر است که هرگاه هلال ماه را دید آن را بیان کند.

ترمذی از طلحه t روایت کرده که: «پیامبر r هرگاه هلال ماه را می‌دید می‌فرمود: «اَللَّهُمَّ أَهِلَّهُ عَلَینَا بِالیمنِ وَالإیمَانِ وَالسَّلَاَمِة وَالإِسْلامِ رَبِّی وَرَبُّک اللهُ»: خداوندا، این ماه را برای ما ماهی همراه با میمنت و ایمان و سلامتی و اسلام قرار ده [ای ماه] پروردگا من و تو الله است[2].

پیش از وارد شدن در معانی این دعای با برکت، اندکی درنگ کرده و در این نشانه‌ی خیره کننده که گواه بر عظمت پروردگار و کمال قدرت او است می اندیشیم، ابن قیم/ می‌گوید: «به ماه و نشانه‌های شگفت انگیزش بنگر که چگونه خداوند آن را همانند نخی نازک می‌آفریند سپس نورش رو به فزونی می‌نهد و شب به شب اندک اندک کامل می‌شود تا به شب چهارده می‌رسد و نور آن کامل شده و به تمامی نور افشانی می‌کند سپس رو به کاستی می‌نهد تا به حالت اولش باز می‌گردد تا با این کار زمان امرار معاش آدمیان و عبادات و مناسک‌شان آشکار و مشخص گردد، و ماه‌ها و سال‌ها از هم باز شناخته شود و حساب هستی با آن بر پاگردد به همراه دیگر حکمت‌هاو آیات و عبرت‌هایی که در این کار نهفته، و جز خدا کسی نمی‌تواند آنها را شمارش نماید[3].

خداوند این مطلب را در قرآن کریم جزو آیات عظیم و براهین بزرگش بر شمرده است و می‌فرماید:

﴿وَءَایَةٞ لَّهُمُ ٱلَّیۡلُ نَسۡلَخُ مِنۡهُ ٱلنَّهَارَ فَإِذَا هُم مُّظۡلِمُونَ ٣٧ وَٱلشَّمۡسُ تَجۡرِی لِمُسۡتَقَرّٖ لَّهَاۚ ذَٰلِکَ تَقۡدِیرُ ٱلۡعَزِیزِ ٱلۡعَلِیمِ ٣٨ وَٱلۡقَمَرَ قَدَّرۡنَٰهُ مَنَازِلَ حَتَّىٰ عَادَ کَٱلۡعُرۡجُونِ ٱلۡقَدِیمِ ٣٩ لَا ٱلشَّمۡسُ یَنۢبَغِی لَهَآ أَن تُدۡرِکَ ٱلۡقَمَرَ وَلَا ٱلَّیۡلُ سَابِقُ ٱلنَّهَارِۚ وَکُلّٞ فِی فَلَکٖ یَسۡبَحُونَ ٤٠                                                                                                    [یس: 37-40].

«و شب ] نیز[ برایشان نشانه‌ای است. ]روشنایی[ روز را از آن جدا می‌سازیم. آن‌گاه آنان به تاریکی در آیند (۳۷) و آفتاب ]در مسیری که[ قرارگاهش است سیر می‌کند. این تقدیر ]‏خداوند[ پیروزمند داناست (۳۸) و برای ماه منزل‌هایی مقدر کرده‌ایم تا ] در سیر خود[ چون ]‏هیأت[ شاخه‌ی خشکیده‌ی دیرین باز گردد (۳۹) نه آفتاب را می‌رسد که ماه را دریابد و نه شب پیشی گیرنده از روز است. و هر یک در سپهری سیر می‌کنند».

این که می‌فرماید:

﴿وَٱلۡقَمَرَ قَدَّرۡنَٰهُ مَنَازِلَ                                                                      [یس: 39].

«برای ماه نیز منزل‌گاه‌هایی تعیین کرده‌ایم».

یعنی: هر شب در یکی از آنها نزول می‌کند تا آن که کاملاً کوچک می‌شود و شبیه پایه‌ی کهنه خوشه خرما می‌شود پایه‌ای که بر درخت مانده و بر اثر قدمت و خشک شدن حجمش کوچک گشته و قوسی شکل می‌شود سپس دوباره در ابتدای ماه نمایان شده و کم کم شروع به افزایش نور می‌کند تا آن که نورش کامل شده و نظم خاصی می‌یابد، چه نشانه‌ی عظیمی و چه گواه آشکاری بر عظمت خالق و اوصاف عظیم اوست. بی‌شک تأمل در این آیه و دیگر آیاتی که خداوند در قرآن بندگانش را به تفکر و تأمل در آنها فراخوانده، و آدمی را به علم به وحدانیت پروردگار، و صفات کمال و جلال او، و شمولیت قدرت، و وسعت علم، و کمال حکمت، و تعدد و تنوع لطف و احسانش هدایت و راهنمایی می‌کند، آن‌گاه آدمی خالصانه خدا را پرستش نموده، و فروتنی و خضوع و محبت و انابه و ترس و امیدش را به او اختصاص می دهد، این‌ها دلایلی آشکار و براهینی روشن بر مختص بودن ربوبیت و الوهیت و عظمت و کبریایی به خداوند است.

به همین خاطر پیامبر r هنگامی که هلال ماه را می‌دید تکبیر می‌گفت چرا که این هلال نشانه‌ای بزرگ بر عظمت پروردگار و کبریائی اوست و تکبیر عبارت است از تجلیل و تعظیم خداوند و اعتقاد به این که او از هر چیزی بزرگ‌تر است و این که چیزی بزرگ‌تر از او نیست هم‌چنان که در حدیث عدیt می‌فرماید «پس آیا چیزی بزرگ‌تر از خدا وجود دارد»‏[4]. بلکه گفتن الله اکبر به هنگام دیدن هر چیز بزرگ و عظیمی مشروع است تا این که قلب فقط خود را وقف تکبیر و تعظیم خداوند نماید، شیخ الاسلام ابن تیمیه/ می‌گوید: «گفتن الله اکبر در موقعیت‌های چشمگیر و بزرگ مشروع است، حال این بزرگی به خاطر ازدحام جمعیت یا بزرگی کار یا شدت و نیرومندی آن حالت، یا دیگر امور بزرگ شبیه این‌ها باشد فرقی نمی‌کند، گفتن تکبیر در این حالت‌ها بدین خاطر است که روشن شود که خداوند بزرگ‌تر است، و بزرگی او بر قلب‌ها بر بزرگی این امور بزرگ چیره و مسلط شود و پرستش خالصانه ازآن خدا گردد و بندگان او را تکبیر گفته و به بزرگی یاد کنند آن گاه است که دو هدف برای آنان حاصل می‌شود: هدف عبادت: به این شیوه که قلب‌هایشان خدا را به بزرگی یاد می‌کند و هدف استعانت و یاری طلبی: با تسلیم کردن دیگر‌خواسته‌ها به کبریائی خداوند»‏[5]. در خصوص تکبیر پیامبرr به هنگام دیدن هلال ماه، در سنن‌ دارمی از عبدالله بن عمرب روایت شده که گفت: «پیامبر خداr وقتی هلال ماه را می‌دید می‌فرمود: «اللهُ أَکبَرُ، اَللَّهُمَّ أَهِلَّهُ عَلَینَا بِالأَمْنِ وَالإِیمَانِ وَالسَّلاَمَة وَالإِسْلَامِ وَالتَّوْفِیقِ لِمَا تُحبُّ وَتَرْضَی، رَبِّی وَرَبّک اللهُ»: خداوند بزرگ‌ترین است، خداوندا، این ماه را برای ما ماهی همراه با امنیت و ایمان و سلامتی و اسلام و همراه با توفیق در آنچه که دوست‌داری ومی‌پسندی قرار ده، [ای ماه] پروردگار من و تو الله است»[6].

در این جا شایسته است که را سخن درباره‌ی معنی این حدیث آغاز کنیم، این که می‌گوید: «وقتی هلال ماه را می‌دید» روشنایی ماه از شب اول تا شب سوم ماه، هلال، و پس از آن قمر نامیده می‌شود.

این که می‌گوید: «أَهِلَّهُ عَلَینَا» یعنی: ما را بر آن آگاه گردان و آن را به ما نشان بده.

این که می‌گوید: «بِالیُمنِ وَالإیمَانِ» أمن همان اطمینان و آرامش و سکون و سلامت از آفات و شرور است، در حدیث طلحه «بالیُمن» آمده که یمن نیز عبارتست از میمنت و خوشبختی، وایمان عبارتست از اقرار و تصدیق به وجود خدا و خضوع در برابر او.

این که می‌گوید: «وَالسَّلَاَمِة وَالإِسْلامِ» سلامت عبارتست از مصون ماندن و رهایی از آفات و بلایا، و اسلام عبارتست از تسلیم شدن در برابر خداوند و فرمان برداری از شرع و قانون او.

این که می‌گوید: «رَبِّی وَرَبُّک اللهُ» بیان‌گر اثبات این مطلب است که مردمان و ماه و همه‌ی آفریده‌ها همگی مربوب خداوند و رام فرمان او و مطیع حکم او هستند، بیان این مطلب ردی است بر آنان که ماه را می‌پرستند:

﴿لَا تَسۡجُدُواْ لِلشَّمۡسِ وَلَا لِلۡقَمَرِ وَٱسۡجُدُواْۤ لِلَّهِۤ ٱلَّذِی خَلَقَهُنَّ إِن کُنتُمۡ إِیَّاهُ تَعۡبُدُونَ ٣٧       [فصلت: 37].

«برای خورشید و ماه سجده نکنید، برای خدایی که آنها را آفریده است، سجده کنید، اگر واقعاً او را عبادت و پرستش می‌کنید».

این حدیث در بردارنده‌ی درس‌های آموزنده‌ی بسیاری است که به بخشی از آن اشاره می‌کنم. از جمله درس‌های این حدیث آن است که بیان‌گر تفاوت میان ایمان و اسلام است و این که وقتی این دو در یک ذکر با هم بیایند یک چیز نیستند بلکه هر کدام از آنها معنای خاص خود را دارند، منظور از ایمان اعتقادات باطنی است و منظور از اسلام اعمال ظاهری است اما هرگاه یکی از آن دو بیان شود، در مفهوم دیگری هم به کار می‌رود. از دیگر درس‌های این حدیث آن است که امن در ارتباط با ایمان است و سلامت در ارتباط با اسلام است ایمان راه امان و امنیت، و اسلام راه سلامت است، و کسی که امنیت و سلامت را در جز این دو بجوید و خواستار باشد، به بیراهه می‌رود، خداوند می‌فرماید:

﴿ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ وَلَمۡ یَلۡبِسُوٓاْ إِیمَٰنَهُم بِظُلۡمٍ أُوْلَٰٓئِکَ لَهُمُ ٱلۡأَمۡنُ وَهُم مُّهۡتَدُونَ ٨٢

                                                                                                                                       [الأنعام: 82].

«کسانی که ایمان آوردند و ایمان‌شان را به شرک نیامیختند، آنانند که امنیت ]و آسایش[ دارند و آنان راهیافتگانند».

از دیگر درس‌های این حدیث این که اشاره‌ای زیبا به این مطلب دارد که مهم‌ترین چیزی که ماه‌ها با آن پر می‌شود و اوقات با آن به سر برده می‌شود، ایمان به خدا و به هر آن چیزی است که خداوند بندگانش را دستور داده که بدان ایمان داشته باشند، و هم‌چنین مهم‌ترین چیز، تسلیم شدن به خداوند در همه‌ی احکام و دستوراتش است.

اگر ماه‏‌ها بر آدمی طی گردد و او توجهی به این هدف و غایت ارزشمند ننماید این امر سبب اتلاف و تباهی این‌ماه‌ها و محروم ماندن از خیر می‌گردد چرا که ماه‌ها برای این آفریده شده و پدید آمده‌اند که ایمان و اعمال نیک را درخود انبار و ذخیره سازند، این موضوع زمانی بر مردم آشکار می‌گردد که درروز قیامت در برابر الله متعال می‌ایستند تا نتایج اعمال ومحصول زندگی و ثمره‌ی لحظات‌شان را ببینند.

ابن قیم/ می‌گوید: «سال همچون درخت، و ماه‌ها همچون فروع آن، و روزها همچون شاخه‌های آن وساعت‌ها برگ‌های آن و نفس‌ها میوه‌های آن است، کسی که نفس‌‌هایش در راه طاعت صرف شود محصول درختش شیرین است و کسی که نفس‌هایش در راه معصیت صرف شود میوه‌ی درختش تلخ است و به طور قطع در قیامت میوه‌ها قطعه قطعه و بریده شده و با این کار میوه‌های شیرین از تلخ مشخص می‌گردند»‏[7]. عاجزانه از خداوند می‌طلبیم که همه‌ی اوقات ما را نیکو گرداند و آن را با امنیت و ایمان و سلامت و اسلام و توفیق در آنچه که دوست‌ دارد و می‌پسندد آباد نماید، او پروردگار ماست و جز او پروردگاری نداریم.




[1]- ماه را از شب اول تا شب سوم ماه، هلال، و پس از آن قمر نامند.

[2]- سنن ترمذی شماره [3451]، و آلبانی/ در «صحیح الجامع» شماره [4726] آن را حسن دانسته است.

[3]- مفتاح دارالسعاده [2/27].

[4]- المسند [4/378] و صحیح ابن حبان [الإحسان] شماره [7206].

[5]- مجموع الفتاوی [24/226].

[6]- سنن دارمی شماره [1687] وهیثمی در مجمع الزوائد [10/139] می گوید: یکی از روایان این حدیث عثمان بن ابراهیم الحاطبی است که او ضعیف است اما بقیه‌ی رجال این حدیث ثقه‌اند.

[7]- الفوائد [ص: 292].

۱۶۴- آنچه به هنگام خورشید گرفتگی و ماه گرفتگی گفته می‌شود

۱۶۴- آنچه به هنگام خورشید گرفتگی و ماه گرفتگی گفته می‌شود

سخن در این جا درباره‌ی خورشید گرفتگی و ماه گرفتگی است، و آنچه که مستحب است فرد مسلمان به هنگام رخ دادن چنین حالت‌هایی بگوید.

بی‌شک خداوند انواعی از آفریده‌ها را به خاطر تکریم و احترام آدمیان رام و مسخرش گردانیده؛ تا آدمی اقدام به طاعت خداوند نموده و توحید الهی را عملی نماید و شاکر نعمت‌های خداوند باشد، بی‌تردید خداوند متعال آسمان‌ها و زمین، شب و روز، و خورشید و ماه را مسخر آدمی کرده است، نعمت‌هایی را که خداوند به آدمی ارزانی داشته در حساب و شمارش نمی‌گنجد.

خداوند می‌فرماید:

﴿۞ٱللَّهُ ٱلَّذِی سَخَّرَ لَکُمُ ٱلۡبَحۡرَ لِتَجۡرِیَ ٱلۡفُلۡکُ فِیهِ بِأَمۡرِهِۦ وَلِتَبۡتَغُواْ مِن فَضۡلِهِۦ وَلَعَلَّکُمۡ تَشۡکُرُونَ ١٢ وَسَخَّرَ لَکُم مَّا فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِ جَمِیعٗا مِّنۡهُۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّقَوۡمٖ یَتَفَکَّرُونَ ١٣ [الجاثیة: 12-13].

«خداوند است که دریا را برایتان مسخر ساخت تا کشتی‌ها به فرمان او در آن روان شوند و ]نیز[ تا از فضل او بجویید و باشد که سپاس گزارید (۱۲) و آنچه را که در آسمان‌ها و آنچه را که در زمین است همگی را برایتان از ]لطف و آفرینش خود[ مسخر گرداند بی‌گمان در این ]امر[ برای گروهی که اندیشه می‌کنند، نشانه‌هایی است».

و یا می‌فرماید:

﴿أَلَمۡ تَرَ أَنَّ ٱللَّهَ یُولِجُ ٱلَّیۡلَ فِی ٱلنَّهَارِ وَیُولِجُ ٱلنَّهَارَ فِی ٱلَّیۡلِ وَسَخَّرَ ٱلشَّمۡسَ وَٱلۡقَمَرَۖ کُلّٞ یَجۡرِیٓ إِلَىٰٓ أَجَلٖ مُّسَمّٗى وَأَنَّ ٱللَّهَ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِیرٞ ٢٩

                                                                                                                                        [لقمان: 29].

«آیا ندیده‌ای که خداوند از شب می‌کاهد و بر روز می‌افزاید و از روز می‌کاهد و بر شب می‌افزاید؟ و خورشید و ماه را رام کرده است. هر یک تا مدتی مقرر روان است و آن که خداوند از آنچه می‌کنید باخبر است».

و یا می‌فرماید:

﴿ٱللَّهُ ٱلَّذِی خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ وَأَنزَلَ مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَخۡرَجَ بِهِۦ مِنَ ٱلثَّمَرَٰتِ رِزۡقٗا لَّکُمۡۖ وَسَخَّرَ لَکُمُ ٱلۡفُلۡکَ لِتَجۡرِیَ فِی ٱلۡبَحۡرِ بِأَمۡرِهِۦۖ وَسَخَّرَ لَکُمُ ٱلۡأَنۡهَٰرَ ٣٢ وَسَخَّرَ لَکُمُ ٱلشَّمۡسَ وَٱلۡقَمَرَ دَآئِبَیۡنِۖ وَسَخَّرَ لَکُمُ ٱلَّیۡلَ وَٱلنَّهَارَ ٣٣ وَءَاتَىٰکُم مِّن کُلِّ مَا سَأَلۡتُمُوهُۚ وَإِن تَعُدُّواْ نِعۡمَتَ ٱللَّهِ لَا تُحۡصُوهَآۗ إِنَّ ٱلۡإِنسَٰنَ لَظَلُومٞ کَفَّارٞ ٣٤

                                                                                                                                [إبراهیم: 32-34].

«خداوند کسی است که آسمان‌ها و زمین را آفریده است و از آسمان آبی فرو فرستاده است، آن‌گاه با آن برای شما روزی‌ای از ]اقسام[ میوه‌ها بر آورده و کشتی را برایتان رام ساخته است تا به حکم او در دریا روان باشد و جویباران را برای شما مسخر گرداند (۳۲) و خورشید و ماه را که پیوسته روانند برای شما رام کرد و شب و روز را [نیز] برایتان مسخّر گرداند (۳۳) و از هرچه از او خواستید به شما داد و اگر بخواهید‏[ نعمت خداوند را بشمارید، نمی‌توانید ] همه‌ی [ آن را بشمارید. بی‌گمان انسان ستمگر ] و[ ناسپاس است».

خورشید و ماه در زمره‌ی نعمت‌هایی هستند که خداوند با اعطای آنها به بندگانش بر آنها لطف و مرحمت فرموده است که به فرمان خدا این دو مدام جهت تأمین مصالح آدمی در حرکت بوده و آرام نمی‌گیرند که این مصالح شامل محاسبه زمان و مصلحت کالبد آدمی و حیوانات و کشت و زرع ومیوه‌هاست، هم چنین خداوند آن‌ها را بر اساس زمان مشخص و فواصل معین به حرکت در آورده که از آن دستور‌العمل تخطی نمی‌کنند، نه بالاتر می‌روند و نه پایین‌تر، و به چپ و راست منحرف نمی‌شوند، و جلو و عقب نمی‌افتند، هم چنان که خداوند سبحان می‌فرماید:

﴿ٱلشَّمۡسُ وَٱلۡقَمَرُ بِحُسۡبَانٖ ٥                                                           [الرحمن: 5].

«خورشید و ماه به حساب مقرّر روانند».

﴿وَٱلشَّمۡسُ تَجۡرِی لِمُسۡتَقَرّٖ لَّهَاۚ ذَٰلِکَ تَقۡدِیرُ ٱلۡعَزِیزِ ٱلۡعَلِیمِ ٣٨ وَٱلۡقَمَرَ قَدَّرۡنَٰهُ مَنَازِلَ حَتَّىٰ عَادَ کَٱلۡعُرۡجُونِ ٱلۡقَدِیمِ ٣٩ لَا ٱلشَّمۡسُ یَنۢبَغِی لَهَآ أَن تُدۡرِکَ ٱلۡقَمَرَ وَلَا ٱلَّیۡلُ سَابِقُ ٱلنَّهَارِۚ وَکُلّٞ فِی فَلَکٖ یَسۡبَحُونَ ٤٠ [یس: 38-40].

«و آفتاب ]در مسیری که[ قرارگاهش است سیر می‌کند. این تقدیر ]خداوند[ پیروزمند داناست (۳۸) و برای ماه منزل‌هایی مقدر کرده‌ایم تا ] در سیر خود [ چون ] هیأت [ شاخه‌ی خشکیده‌ی دیرین باز گردد (۳۹) نه آفتاب را می‌رسد که ماه را دریابد و نه شب پیشی گیرنده از روز است و هر یک در سپهری سیر می‌کنند».

همانا خورشید و ماه دو نشانه از نشانه‌های خداوند و آفریده‌هایی از آفریده‌هایش هستند که به فرمان او آشکار شده و پنهان می‌گردند، هرگاه خداوند بخواهد بندگانش را از سرانجام معاصی و گناهانی که مرتکب می‌شوند بترساند خورشید گرفتگی وماه گرفتگی را پدید می‌آورد، به این ترتیب که نور آنها را از دید پنهان می‌کند، [حال یا] همه‌ی نورشان یا بخشی از آن را؛ این کار را به عنوان هشدار و یادآوری برای بندگان انجام می‌دهد شاید که از گناهان دست کشیده، و به سوی خدا باز گشته و توبه نمایند، آن گاه فرامین پروردگارشان را عملی نموده و آنچه را بر آنان حرام گردانیده رها کنند هم‌چنان که خداوند می‌فرماید:

﴿وَمَا نُرۡسِلُ بِٱلۡأٓیَٰتِ إِلَّا تَخۡوِیفٗا ٥٩                                                   [الإسراء: 59].

«و ما نشانه‌ها را جز برای بیم دادن ] مردم [ نمی‌فرستیم».

این مطلب گواه بر کمال قدرت خداوند سبحان است به طوری که بر دگرگون کردن اشیاء و تغییر امور و دخل و تصرف در آفریده‌هایش هر آن گونه که بخواهد قادر و تواناست که از جمله‌ی این‌ها تغییر وضعیت خورشید و ماه از نور و درخشش به سیاهی و تاریکی است، همانا خداوند بر هر کاری تواناست.

به همین خاطر مقرر شده که به هنگام خورشید گرفتگی به نماز و دعا و ذکر و استغفار و صدقه پناه برده شود. امام بخاری و امام مسلم از عائشهل روایت کرده‌اند که رسول اللهr فرمودند: «همانا خورشید و ماه دو نشانه از نشانه‌های [قدرت] خداوند هستند و به خاطر مرگ و زندگی کسی دچار گرفتگی نمی‌شوند. پس هرگاه، چنین حالت‌هایی را دیدید، دعا کنید، تکبیر بگویید، نماز بخوانید و صدقه بدهید»[1].

در صحیحین از ابوموسی اشعری t روایت شده که گفت: «خورشید گرفتگی رخ داد و پیامبر r برخاست و از آن ترسید که شاید [مقدمه‌ی] قیامت بوده باشد. رسول خداr در مسجد با درازترین قیام، رکوع و سجود که من هرگز مانند آن را ندیده بودم، نماز خواند و گفت: این نشانه‌هایی است که خداوند می‌فرستد و به خاطر مرگ و زندگی کسی نیست؛ ولی خداوند بدان وسیله بندگان خویش را می‌ترساند، پس وقتی شما از آن چیزها دیدید، به ذکر خداوند و دعا و استغفار بشتابید»[2].

یک بار در زمان پیامبر r خورشید گرفتگی رخ داد این واقعه در سال ده هجری و هنگامی بود که فرزند ایشان r ابراهیم فوت کرد، مردم در زمان جاهلیت چنین می‌پنداشتند که خورشید گرفتگی و ماه گرفتگی به خاطر مرگ و زندگی شخصیتی بزرگ رخ می‌دهد، پیامبر r خطا و فساد این گمان را روشن نموده، و هم چنان که در حدیث پیشین عائشه ل آمد فرمودند: «همانا خورشید و ماه دو نشانه‌از نشانه‌های [قدرت] خداوند هستند و به خاطر مرگ و زندگی کسی دچار گرفتگی نمی‌شوند».

به هنگام خورشید گرفتگی پیامبر r به مسجد پناه برد و به مؤذن دستور داد که ندای نماز جماعت سر داده شود، همه‌ی مردم اعم از زن و مرد در مسجد گرد آمدند پیامبر r به امامت ایستاده و مردم پشت سر او صف بستند، تکبیر گفت و سوره‌ فاتحه و یک سوره‌ی طولانی دیگر را به صورت جهری تلاوت کرد سپس به رکوع رفت و رکوعش بسیار طولانی شد، سپس از رکوع برخاست و گفت: «سمع الله لمن حمده ربنا ولک الحمد»، سپس سوره فاتحه و یک سوره طولانی دیگری را تلاوت کرد اما این سوره از سوره‌ی اولی کوتاه‌تر بود. سپس به رکوع رفت و رکوعش را طولانی کرد اما کوتاه‌تر از رکوع اول بود. سپس از رکوع برخاست و گفت: «سمع الله لمن حمده ربنا ولک الحمد» و این قیام را مانند رکوعش طول داد. سپس به سجده رفت و سجده‌اش را نیز همچون رکوعش بسیار طولانی کرد. سپس سر از سجده برداشته و به مدتی طولانی نشست و دوباره سجده‌ای طولانی را به جای آورد. سپس برای رکعت دوم برخاست و آنچه را در رکعت اول انجام داده بود در رکعت دوم نیز انجام داد اما با تلاوت و رکوع و سجود و قیام کوتاهتر از رکعت اول سپس تشهد را خوانده و سلام داد در حالی که خورشید روشن شده بود. سپس به ایراد خطبه‌ای مهم و رسا پرداخت و در آن روشن ساخت که خورشید و ماه دو نشانه از نشانه‌های [قدرت] خداوند هستند به خاطر مرگ و زندگی کسی دچار گرفتگی نمی‌شوند و آنان را تشویق کرد که به هنگام روی دادن چنین حالتی به نماز و ذکر خدا و دعا و استغفار روی آورند تا خداوند گشایشی حاصل کرده و گرفتگی از بین رفته و روشنی آشکار گردد، از جمله آنچه که در خطبه فرمودند این بود که: «ای امت محمد! به خدا قسم! هیچ کس غیرتمندتر از خدا نیست که بنده‌اش زنا کند یا کنیزش زنا کند. ای امت محمد! اگر آن چه من می‌دانستم، شما می‌دانستید، کم می‌خندیدید و زیاد گریه می‌کردید»[3]. هم چنین در خطبه اش فرمود: «من درهمین جایگاه چیزی نبود که نبینم، مگر آن که دیدم؛ حتی بهشت و جهنم را، و به من وحی شد که شما در قبرها آزمایش می‌شوید مانند آزمایش دجال، به فرد گفته می‌شود : درباره‌ی این مرد [یعنی پیامبر] چه می‌دانی؟! اما مؤمن یا موقن می‌گوید: او محمد رسول الله است که با دلایل روشن وهدایت نزد ما آمده است.پس رسالتش را پذیرفتیم و به او ایمان آوردیم و از او پیروی کردیم، به او گفته می‌شود: آرام بخواب، دانستیم که تو مؤمن بودی، و اما منافق یا شک کننده می‌گوید: نمی‌دانم، از مردم شنیده بودم که چیزی می‌گفتند. من هم همان را گفتم»[4].

صحابه به ایشان r گفتند: یا رسول الله r ما تو را دیدیم که در جایی که ایستاده بودی، چیزی را گرفتی و بعد دیدیم که عقب آمدی؟ رسول خدا r فرمودند: من بهشت را دیدم و خواستم خوشه انگوری بچینم اگر به آن می‌رسیدم تا دنیا باقی بود از آن می‌خوردید، هم‌چنین دوزخ به من عرضه گردید و من هرگز چنین منظره‌ی دهشتناکی ندیده بودم، و دیدم که بیشتر اهل آن، زنان بودند. صحابه گفتند: چرا یا رسول الله؟ گفت: «به سبب کفر آنها» گفتند: آیا به خدا کفر می‌ورزند؟ گفت: «کفران نعمت شوهران‌شان را کرده، احسان آنان را فراموش می‌کنند، اگر شما تمام عمر به او نیکی کنید، ولی یک بار از شما قصوری ببیند، می‌گوید: هیچ‌گاه از تو خیری ندیده‌ام»[5].

بی‌شک ترس پیامبر r از خورشید گرفتگی و خواندن این نماز و عرضه بهشت و جهنم به ایشان r در اثنای آن، و این که هر آنچه در دنیا و آخرت بر سرما می‌آید را دیدند، و امتش را دید که در قبرهایشان مورد آزمایش قرار می‌گیرند، و ایراد این خطبه‌ی بلیغ و مؤثر، و این که به امتش دستور داد تا به هنگام خورشید گرفتگی به نماز و ذکر و دعا و استغفار و تکبیر و دادن صدقه پناه ببرند همگی این‌ها گواه بر جایگاه والای خورشید گرفتگی واهمیت پناه بردن به نماز و دعا و استغفار به هنگام رخ دادن آن است. در حال حاضر بسیاری از مردم در این زمانه نسبت به موضوع خورشید گرفتگی بی‌توجهی می‌کنند و ارزشی برای این رویداد قائل نیستند و به تکاپو نمی‌افتند و این فقط به خاطر ضعف ایمان آدمیان و ناآگاهی از سنت و تکیه بر سخن کسانی است که خورشید گرفتگی را به اسباب طبیعی ربط می‌دهند، درعین حال اینان از علل شرعی این مطلب و حکمت بالغه‌ای که خداوند به خاطر آن خورشید گرفتگی را پدید آورده است غفلت می‌ورزند. خداوند ما را توفیق دهد تا نشانه‌هایش را مورد تکریم قرار داده و ترس آنها را در دل داشته باشیم، و توجه و تأمل در نشانه‌هایش و بهره‌گیری [ایمانی] از آنها را روزی‌مان گرداند همانا خداوند بخشنده و کریم است.




[1]- صحیح بخاری شماره [1044] و صحیح مسلم شماره [901].

[2]- صحیح بخاری شماره [1059] و صحیح مسلم شماره [912].

[3]- صحیح بخاری شماره [1044].

[4]- صحیح بخاری شماره [1053].

[5]- صحیح بخاری شماره [1052].

۱۶۳- آنچه به هنگام باریدن باران گفته می‌شود

۱۶۳- آنچه به هنگام باریدن باران گفته می‌شود

پیش‌تر دعاهای مربوط به طلب باران، و آنچه که برای مسلمان مقرر شده که به هنگام بند آمدن باران و تأخیر در ریزش آن و آنچه بر آن مترتب می‌شود از جمله خشک شدن مزارع و از بین رفتن حیوانات و دیگر ضرر و زیان‌ها را بیان داشتیم، این‌ها دعایی با برکت، و یاری خواستن‌هایی سودمند از پروردگار جهانیان و آفریننده‌ی همه آفریده‌هاست، کسی که زمام امور و کلیدهای آسمان‌ها و زمین دردست او است کسی که اگر بخواهد چیزی روی دهد کافی است بدان بگوید: «بشو» و آن چیز بلافاصله روی می‌دهد، دعا بیان‌گر شدت نیازمندی و تحقق بخشیدن به بندگی است، بر آدمی واجب است که در برابر پروردگار آدمیان خضوع و خشوع و درهم شکسته شدن را از خود بروز دهد، چه بسیار دعایی که خداوند به واسطه‌ی آن امور ناخوشایند و انواع زیان‌ها را دفع نموده و آدمی به واسطه‌ی آن از نعمات متعدد و برکات متنوع بهره‌مند گشته است.

آدمی در هر زمان و در هرکاری خداوند را به فریاد می‌خواند وقتی که ریزش باران به تأخیر افتد خدا را به فریاد می‌خواند و وقتی که باران می‌بارد خدا را به فریاد می‌خواند و وقتی که صدای رعد و برق را می‌شنود خدا را به یاد می‌آورد و او را ذکر می‌گوید، نیاز آدمی به خداوند نیازی ذاتی است، حتی یک چشم بر هم زدن هم از پروردگار و سرور و مولایش بی‌نیاز نیست، خداوند بی‌نیاز ستوده است.

پیش‌تر درباره‌ی آنچه به هنگام طلب باران و درخواست پاک شدن آسمان از ابر گفته می‌شود، مطالبی ارائه شد اما هنگامی که باران می‌بارد سنت است که فرد مسلمان به هنگام ریزش آن بگوید: «اَللَّهُمَّ صَیباً نَافِعاً: خداوندا این باران را فراوان و سودمند بگردان». چرا که امام بخاری از عائشهل روایت کرده که: وقتی رسول الله r باران را می‌دید، می‌فرمود: «اَللَّهُمَّ صَیبَا ناَفِعاً»[1].

این که می‌گوید: «صیبا» منصوب به فعل مقدر است، یعنی: اجعله، و «صیب» یعنی: باران. این که می‌گوید: «نافعاً» وصف صیب یا همان باران است [یعنی: این باران را سودمند بگردان] با گفتن این عبارت از باران زیان‌مند دوری جسته می‌شود. خود این عبارت بیان گر آن است که گاه ریزش باران به خاطر رحمت و اعطای نعمت است که این باران سودمنداست، و گاه ریزش آن به خاطر کیفر و مجازات است که این باران زیان رسان است. فرد مسلمان به هنگام ریزش باران از خدا می‌طلبد که باران سودمند بوده، و عاری از هر ضررو زیانی باشد، گفتن این دعا به دنبال [شروع] ریزش باران و به خاطر افزایش خیر و برکت [ناشی از ریزش آن] و دفع آنچه از آن ترسیده می‌شود و پرهیز از ضرر و زیان؛ مستحب است.

آنچه در این موقعیت ارزشمند بر آدمی واجب است، آن است که نعمت خداوند بر خود را شناخته و لطف و احسان را به او نسبت دهد، خداوند سبحان سرپرست و متصدی اعطای نعمت‌ها و مانع و جلوگیری کننده از آن است، بخشیدن و نبخشیدن، کاهش و افزایش بدست اوست، پروردگاری جز او نیست و معبود راستینی جز او وجود ندارد.

در صحیحین از زید بن خالد t روایت شده که گفت: «پیامبر خدا r در حدیبیه بعد از بارانی که در شب باریده بود، نماز صبح را برای ما امامت کرد و وقتی از نماز فارغ شد، رو به مردم نمود و فرمود: آیا می‌دانید که پروردگار شما چه فرمود؟ مردم گفتند: خدا و رسولش از همه داناترند، فرمود: پروردگارتان فرمود: در این بامداد کسانی از بندگان من مؤمن مانده‌اند و کسانی از ایشان کافر شده‌اند و اما آن‌هایی که گفتند: به فضل و رحمت خداوند بر ما باران نازل شد، آنان به من ایمان دارند و به ستارگان کفر ورزیده‌اند، و اما آن‌هایی که گفتند: به وسیله‌ی طلوع و غروب فلان و فلان ستاره بر ما باران نازل شد، آنان به من کافر شده‌اند و به ستارگان ایمان دارند»[2].

آن که به هنگام نزول باران می‌گوید: «به فضل و رحمت خداوند بر ما باران نازل شد»، او نعمت را به عطا کننده‌اش نسبت داده، و نیکی و احسان را به سرپرستش ملحق ساخته است، و معتقد است که ریزش این احسان و خیر و رحمت فقط محض نعمت خداوند و از آثار رحمت او است.

و اما آن که به هنگام بارندگی می‌گوید: «به وسیله‌ی طلوع وغروب فلان و فلان ستاره بر ما باران نازل شد». از دو حال خارج نیست.

یا این که معتقد است که ستاره فرو فرستنده‌ی باران است، و این کفر آشکار بوده و سبب خروج از آیین اسلام می‌شود و یا این که معتقد است که خداوند فرو فرستنده‌ی باران است و ستاره سبب و ابزار است لذا نعمت را به آنچه که آن را به عنوان ابزاری جهت نزولش می‌بیند نسبت می‌دهد که این هم کفران نعمت است و شرک خفی و پنهان محسوب می‌شود.

وجود ستاره‌ها جزو اسباب و ابزار نزول باران محسوب نمی‌شوند بلکه آنچه سبب نزول باران می‌شود نیاز و احتیاج آدمیان به پروردگارشان و در خواست‌شان از او است هم‌چنین استغفار آنان و بازگشت و توبه به سوی خدا، و دعا نمودن به درگاهش با زبان حال و زبان گفتار از اسباب نزول باران است لذا خداوند باران را بنا به حکمت و رحمت خود و در وقت مناسب به خاطر نیاز و ضرورت شان فرو می‌فرستد و زمانی توحید آدمی کامل می‌گردد که به نعمت‌های آشکار و پنهان خداوند نسبت به خود و تمامی مردم اعتراف کند و همه‌ی این نعمت‌ها را به خداوند نسبت دهد و از آنها جهت عبادت و ذکر و شکر خداوند کمک و یاری بگیرد[3].

سنت است که فرد مسلمان به هنگام وزیدن باد شدید بگوید: «اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک خَیرَهَا وَخَیرَ مَا فِیهَا وَخَیرَ مَا أَرْسِلَتْ بِهِ، وَأَعُوذُ بِک مِنْ شَرِّهَا وَشَرِّ مَا فِیهَاَ وَشَرِّ مَا أُرْسِلَتْ بِهِ: خداوندا، همانا من خیر این باد، و خیر آنچه را که در آن است و خیر آنچه را که این باد به خاطر آن فرستاده شده است، از تو درخواست می‌نمایم و از شرّ این باد و از شرّ آنچه در آن است و از شرّ آنچه که این باد به خاطر آن فرستاده شده است، به تو پناه می‌آورم»، چرا که در صحیح مسلم از عائشه ل روایت شده که گفت: «هرگاه باد شدیدی می‌وزید پیامبر r می‌فرمود: «اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک خَیرَهَاَ وَخَیرَ مَا فِیهَا وَخَیرَ مَا أُرْسِلَتْ بِهِ، وَأَعُوذُ بِک مِنْ شَرَّهَا وَشَرِّ مَا فِیهَا وَشَرِّ مَا أَرْسِلَتْ بِهِ»[4].

جایز نیست که فرد مسلمان به باد دشنام دهد، زیرا باد تحت فرمان خداوند است و برایش برنامه‌ریزی شده و مأمور است، امام بخاری در ادب المفرد و ابوداود در سنن از ابوهریره t روایت کرده‌اند که گفت: از پیامبر خدا r شنیدم که می‌فرمود: «باد از روح خداوند است )یا: باد از رحمت خداوند ]بر بندگانش [ است( و گاهی رحمت، و گاهی عذاب را به همراه می‌آورد، پس وقتی آن را مشاهده کردید، به آن دشنام ندهید و خیر آن را از خداوند درخواست کنید و از شرّ آن به خداوند پناه ببرید»[5].

این که می‌گوید: «باد از روح خدا است» یعنی از روح‌هایی است که خداوند آن را آفریده است، اضافه در این جا، اضافه‌ی خلق و ایجاد است[6].

از دیگر سنت‌های پیامبر r آن است که وقتی باد تندی می ورزید می‌فرمود: «اَللَّهُمَ لاقِحاً لاَ عَقیماً: خداوندا، این باد را بارور کننده و باران زا گردان، نه نابارور و بدون باران»، امام بخاری در ادب المفرد از سلمه بن اکوع t روایت کرده که: وقتی باد شدیدی می‌وزید پیامبر خدا r می‌فرمود: «اللهم لاقحا لا عقیما»[7] لاقحاً یعنی بارور کننده‌ی ابرها، خداوند می‌فرماید:

﴿وَأَرۡسَلۡنَا ٱلرِّیَٰحَ لَوَٰقِحَ فَأَنزَلۡنَا مِنَ ٱلسَّمَآءِ مَآءٗ فَأَسۡقَیۡنَٰکُمُوهُ وَمَآ أَنتُمۡ لَهُۥ بِخَٰزِنِینَ ٢٢        [الحجر: 22].

«و بادها را بارور کننده‌ی ]ابرها[ فرستادیم، و به دنبال آن از آسمان آب می‌بارانیم و شما را بدان سیراب می‌گردانیم و شما توانایی اندوختن ] و نگهداری[ آن را ندارید».

یعنی: ما بادها را به عنوان باد رحمت به تسخیر در آوردیم که ابرها را بارور می‌سازد وهم چنان که نر، ماده را بارور می‌سازد. از باروری ابرها -به فرمان خدا- آب نشأت می‌گیرد و خداوند با این کار بندگان و حیوانات و مزارع را سیراب می‌کند، و برای نیاز و ضرورت‌شان در زمین ذخیره می‌گردد، سپاس و ستایش و نعمت همه از آن او است و او شریکی ندارد.

سزاوار فرد مسلمان است که به هنگام شنیدن صدای رعد تسبیح گوید، امام بخاری در ادب المفرد از عامربن عبدالله بن زبیر روایت کرده که: «عبدالله بن زبیرل چون صدای رعد را شنید، صحبتش را قطع کرد و گفت: «سُبْحَانَ الذَّی یسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ وَ المَلاَئِکة مِنْ خِیفَتِهِ»: پاک و منزه است خداوندی که رعد و فرشتگان از ترسش او را تسبیح و ستایش می‌کنند»[8].

هم‏چنین امام بخاری از عبدالله بن عباسب روایت کرده که چون صدای رعد را شنید گفت: «سُبْحَانَ الَّذِی سَبَّحْتَ لَهُ: پاک و منزه است خدایی که برایش تسبیح گفتی»[9].

تسبیح خداوند در این موقعیت تعظیم وبزرگداشت پروردگار سبحان است که رعد اثری از آثار کمال نیرو و قدرت اوست، و این کار هماهنگی و همگامی با رعد است که به تسبیح و ستایش خداوند می‌پردازد اما ما تسبیح رعد را متوجه نمی‌شویم.




[1]- صحیح بخاری شماره [1032].

[2]- صحیح بخاری شماره [1038] و صحیح مسلم شماره [71].

[3]- بنگر به: القول السدید اثر ابن سعدی [ص:‌109-108].

[4]- صحیح مسلم شماره [899].

[5]- ادب المفرد شماره [906]، و سنن ابوداود شماره [5097]، و آلبانی/ در «صحیح أدب» شماره [696] آن را صحیح دانسته است.

[6]- امام نووی در کتاب اذکار ذیل باب 136 و در توضیح حدیث 456 که همین حدیث در آن جا هم‏بیان شده می‌گوید: من می‌گویم: علما درباره‌ی این عبارت پیامبرr که: «باد از روح خدا است» گفته‌اند: یعنی: یکی از رحمت‌های خداوند به بندگان خود است. م

[7]- ادب المفرد شماره [718]، آلبانی/ در «صحیح الأدب» شماره [553] آن را صحیح دانسته است.

[8]- ادب المفرد شماره [723] و الموطا شماره [1822] و آلبانی/ در «صحیح الادب» شماره [556] آن را صحیح دانسته است.

[9]- ادب المفرد شماره [722] و آلبانی/ در «صحیح الادب» شماره [555] آن را حسن دانسته است.

۱۶۲- دعای طلب باران

۱۶۲- دعای طلب باران

خداوند برای بندگانش مقرر کرده که هرگاه سرزمین‌شان بایر و لم یزرع گشته، و بارندگی کم شد و قحطی روی داد به نماز و دعا و استغفار متوسل شوند، و بیان داشته که دعای آدمی را بی‌نتیجه نگذاشته و درخواست مؤمن را رد نمی‌کند، کسی که از سر صدق او را به دعا بخواند و با پافشاری [بر سر درخواست] به او روی آورد امیدیش را بر آورده می‌سازد و دعایش را اجابت می‌کند و آنچه را خواسته به او ارزانی می‌دارد، خداوند می‌فرماید:

﴿وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌۖ أُجِیبُ دَعۡوَةَ ٱلدَّاعِ إِذَا دَعَانِۖ فَلۡیَسۡتَجِیبُواْ لِی وَلۡیُؤۡمِنُواْ بِی لَعَلَّهُمۡ یَرۡشُدُونَ ١٨٦      [البقرة: 186].

«و چون بندگانم درباره‌ی من از تو بپرسند، ] بگو: [ به راستی که من نزدیکم. دعای دعا کننده را هنگامی که مرا ] به دعا [ بخواند، روا می‌دارم. پس باید که از من فرمان پذیرند و به من ایمان آورند باشد که راه یابند».

خداوند بندگانش را راهنمایی کرده که به هنگام توقف ریزش باران بر آنان، از گناهانشان که به سبب آن ریزش باران و قطرات آب متوقف گشته به درگاهش طلب بخشش و آمرزش نمایند.

خداوند از پیامبران و فرستادگانش نقل کرده که آنان امت‌هایشان را به توبه و استغفار تشویق و ترغیب می‌کردند و برایشان روشن می‌کردند که چنین کاری ابزاری از ابزارهای اجابت دعا و نزول باران و افزایش نعمت‌ها و انتشار برکت در اموال و اولاد است، خداوند از نوحu نام می‌برد که به قومش گفت:

﴿فَقُلۡتُ ٱسۡتَغۡفِرُواْ رَبَّکُمۡ إِنَّهُۥ کَانَ غَفَّارٗا ١٠ یُرۡسِلِ ٱلسَّمَآءَ عَلَیۡکُم مِّدۡرَارٗا ١١ وَیُمۡدِدۡکُم بِأَمۡوَٰلٖ وَبَنِینَ وَیَجۡعَل لَّکُمۡ جَنَّٰتٖ وَیَجۡعَل لَّکُمۡ أَنۡهَٰرٗا ١٢

                                                                                                                                  [النوح: 10-12].

«سپس گفتم: از پروردگارتان آمرزش بخواهید. بی‌گمان او بس آمرزنده است (۱۰) تا ]باران [ آسمان را پیاپی ]و فراوان[ بر شما فرو ریزد (۱۱) و تا شما را با ] بخشیدن[ اموال و فرزندان مدد رساند و به شما باغ‌ها دهد و برایتان رودها پدید آورد».

و از هودu نام‌ می‌برد که [به قومش] گفت:

﴿وَیَٰقَوۡمِ ٱسۡتَغۡفِرُواْ رَبَّکُمۡ ثُمَّ تُوبُوٓاْ إِلَیۡهِ یُرۡسِلِ ٱلسَّمَآءَ عَلَیۡکُم مِّدۡرَارٗا وَیَزِدۡکُمۡ قُوَّةً إِلَىٰ قُوَّتِکُمۡ وَلَا تَتَوَلَّوۡاْ مُجۡرِمِینَ ٥٢                                                                                                          [هود: 52].

«وای قوم من، از پروردگارتان آمرزش بخواهید، آن‌گاه به سوی او باز گردید تا ] ابر [ آسمان را فرور ریزان بر شما بباراند و توانی بر توان ‌تان بیفزاید و گناهکارانه روی بر متابید».

و یا می‌فرماید:

﴿وَلَوۡ أَنَّ أَهۡلَ ٱلۡقُرَىٰٓ ءَامَنُواْ وَٱتَّقَوۡاْ لَفَتَحۡنَا عَلَیۡهِم بَرَکَٰتٖ مِّنَ ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِ

                                                                                                                                     [الأعراف: 96].

«و اگر اهل [آن[ شهرها ایمان می‌آوردند و پروا می‌داشتند، قطعاً از آسمان و زمین ]در[ برکت‌هایی را بر آنان می‌گشودیم».

و یا می‌فرماید:

﴿وَأَنِ ٱسۡتَغۡفِرُواْ رَبَّکُمۡ ثُمَّ تُوبُوٓاْ إِلَیۡهِ یُمَتِّعۡکُم مَّتَٰعًا حَسَنًا                      [هود: 3].

«و آن که از پروردگارتان آمرزش بخواهید، آن گاه به درگاه او توبه کنید تا شما را به بهره‌ای نیک بهره‌مند سازد».

این آیات گواهی بر این مطلبند که توبه و استغفار وسیله‌ای برای نزول خیرات و استمرار برکات و اجابت دعاهاست.

مسلمان باید از این که در این موقعیت یأس و ناامیدی بر قلبش چیره شود یا سخنی بر زبان آورد که نشان دهنده‌ی برآشفتن و رنجیدنش باشد، پرهیز نماید، بی‌شک مؤمن پیوسته از پروردگارش خواهش ودرخواست می‌کند و نسبت به لطف و احسانش طمع داشته و به رحمتش امیدوار است، هم چنین مدام در جلب منفعت و دفع مضرت به هر شکلی نیازمند او است، می‌داند که پروردگاری جز او ندارد به او روی آورده و او را فرا می‌خواند، می‌داند که فرمان روا و فریادرسی جز او ندارد چشم امید و آرزویش رابه او معطوف می‌کند او از درگاه مولا و یاورش روی بر نگردانده و دست نمی‌کشد، و قلبش به دیگری دل نبسته و متوجه نمی‌شود.

در سنت‌ نبوی r و روش والای ایشان دعاهای با برکتی آمده که مقرر شده تا فرد مسلمان با آنها دعا کرده و طلب باران نماید این دعاها در بردارنده خواری و فروتنی در برابر خدا و اقرار به عظمت و کمال او و نیاز بندگان بدو است همانا پروردگار بی‌نیاز و ستوده است.

امام بخاری و امام مسلم از انس بن مالک روایت کرده‌اند که: «مردی در روز جمعه از دری که روبروی منبر بود، وارد شد؛ در حالی که رسول خدا r ایستاده بود و خطبه می‌خواند. او در مقابل رسول خدا r ایستاد و گفت: یا رسول الله r! حیوانات تلف گردیده و راه‌ها بریده گشت، پس از خداوند بخواه که به فریاد ما برسد [و باران ببارد] انس گفت: رسول خدا r هر دو دستش را بلند کرد و سپس فرمود: «اللَّهُمَّ اسْقِنَا، اَللَّهُمَّ اسْقِنَا، اَللَّهُمَ اسْقِنَا: خداوندا! ما را آب بده، خداوندا! ما را آب بده، خداوندا! ما را آب بده» انس گفت: به خدا قسم! هیچ ابری در آسمان نمی‌دیدم، ونه چیزی دیگر، و در میان ما و کوه سلع هیچ خانه و سرایی حایل نبود. انس گفت: از پشت کوه سلع ابری متراکم مانند سپرظاهر شد و وقتی به وسط آسمان رسید، همه جا را فرا گرفت و سپس بارید. انس می‌گوید: به خدا قسم! ما مدت یک هفته خورشید را ندیدیم. پس از آن و جمعه‌ی بعد، مردی از همان در درآمد؛ در حالی که رسول خدا r ایستاده بود وخطبه می‏خواند. او در مقابل رسول خدا r ایستاد و گفت: یا رسول الله! حیوانات تلف شد و راهها بسته شد، پس از خدای بخواه که باران بند آید. انس گفت: رسول خدا r هر دو دستش را بلند کرد و سپس فرمود: «اَللَّهُمَّ حَوَالَینَا وَلاَ عَلَینَا، اَللَّهُمَّ عَلَی الاکامِ وَالظِّرَابِ وَلأَوْدَیة وَمَنَابِتِ الشَّجَرِ: پروردگارا! باران را به اطراف ما بباران و نه بر سرما ، خداوندا! بر تپه‌ها و کوه‌ها و دره‌ها و جای رستن درختان بباران!» انس گفت: باران قطع شد و ما بیرون آمدیم و در هوای آفتابی راه می‌رفتیم[1].

کوه سلع نام برده شده در این حدیث کوهی معروف در مدینه است.

این که می‌گوید: «ابری متراکم مانند سپر ظاهر شد» یعنی: از لحاظ گردی و ضخامت همچون سپر بود. این که می‌گوید: «اللهم علی الاکام والظراب» آکام یعنی تپه‌ها، و الظراب یعنی: کوه‌های کوچک. این که آن شخص گفت: «از خدا بخواه که باران بند آید». و این که پیامبر r دعا کرد که «باران را به اطراف ما بباران و نه بر سرما....» تا آخر دعا، نشان دهنده‌ی مشروعیت درخواست پاک شدن آسمان از ابراست، آن هنگام که بارش باران طول کشیده و رو به ازدیاد نهاده و موجب وارد شدن ضرر و زیان گردد.

در سنن ابوداود از عائشهل روایت شده که گفت: «مردم از کمی باران به پیامبر خداr شکایت بردند و پیامبر خداr امر فرمود و در محل نماز طلب باران منبری برای او قرار دادند و روزی را به مردم وعده داد که در آن روز برای طلب باران بیرون بروند و در آن روز وقتی خورشید طلوع کرد، پیامبر خداr به آن جا رفت و بر روی منبر نشست و تکبیر گفت و خداوند عزوجل را حمد و ستایش نمود و سپس فرمود: «شما از وقوع خشکسالی در سرزمین خود و از به تأخیر افتادن باران از موقع باریدن آن، شکایت نمودید و خداوند پاک و منزه به شما دستور داده است که [در این گونه مواقع] به درگاهش دعا کنید [و از او باران طلب نمایید] و به شما وعده داده است که دعای شما را اجابت فرماید و سپس فرمود: «الحمد لله رَبِّ الْعَالَمینَ، الرَّحْمنِ الرَّحیمِ، مَالِک یوْمِ الدَّینِ، لَا إِلهَ إِلَّا اللهُ یفْعَلُ مَا یریدُ، اَللَّهُمَّ أَنْتَ اللهُ لَاإلهَ إِلَّا أَنْتَ اَلْغَنِی وَنَحْنُ الفُقَراءُ أَنْزِلْ عَلَینَا الْغَیثَ، وَاجْعَلْ مَا أَنْزَلْتَ لَنَا قُوَّةً وَبَلَاغاً إِلَی حِینٍ: همه‌ی حمدها و ستایش‌ها سزاوار خداوند است که پروردگار جهانیان است، دارای مرحمت عامه [در این جهان در حق همگان] ودارای مرحمت خاصه [در آن جهان نسبت به مؤمنان] و مالک روز جزا است، هیچ معبود راستینی جزالله وجود ندارد و او هرچه بخواهد انجام می‌دهد، خداوندا تو الله هستی و هیچ معبود راستینی جز تو نیست، تنها تو دارا و بی‌نیاز هستی و ما فقیر و نیازمند به تو هستیم بر ما باران فرو فرست و آنچه را که بر ما فرو می‌فرستی تا مدتی نیرو و توشه‌ای بر ایمان قرار ده».

سپس دستانش را برای دعا بالا برد، آن قدر که سفیدی زیر بغلشان نمایان شد، سپس پشت به مردم کرد و عبا و جامه‌ی خود را در حالی که دستانش رو به بالا بود وارونه کرد و سپس رو به مردم نمود و از منبر پایین آمد و دو رکعت نماز طلب باران خواند، آن‌گاه خداوند عزوجل ابری را پدید آورد و آن ابر رعد و برق زد، سپس به إذن خداوند والا مرتبه شروع به باریدن کرد و هنوز به مسجد خود نرسیده بود که سیل‌ها به راه افتادند و وقتی پیامبر r شتاب مردم را در رفتن به سوی سر پناه‌ها مشاهده فرمود، خندید، به طوری که دندان‌های پیشین ایشان نمایان شد و فرمود: «أَشْهَدُ أَنَّ اللهَ عَلَی کلَّ شَیءٍ قَدِیرٌ، وَأَنی عَبْدُاللهَ وَرَسُولُهُ»: گواهی می‌دهم که خداوند بر هر چیزی توانایی دارد و گواهی می‌دهم که من بنده و فرستاده‌ی خداوند هستم[2].

در سنن ابوداود از جابر بن عبدالله ب روایت شده که گفت: «زنانی نزد پیامبر r آمدند در حالی که از خشکسالی گریه می‌کردند، و پیامبر r دست به دعا برداشت و فرمود: «اَللَّهُمَّ اسْقِنَا غَیثاً مُغیثاً مَرِئیاً مَریعاً نَافِعاً غَیرَ ضَارٍّ، عَاجِلاً غَیرَ آجِلٍ: خداوندا بارانی رهایی بخش از سختی، دگوارا و با خیر و برکت و سودمند و بی‌زیان که زود هنگام باشد نه دیر هنگام به ما عطا فرما». جابر گوید: همین که پیامبر r این دعا را خواند، باران بر آنان بارید»[3].

بر مسلمان واجب است به هنگام دعا به درگاه خداوند چه در طلب باران یا دیگر در خواست‌ها به او حسن ظن داشته و امیدوارانه دعا نماید و در دعا بر درخواستش پافشاری نماید و از رحمت او مأیوس نگردد. چرا که گنجینه‌های او سرشارند، و بخشش او بزرگ و وسیع است، و رحمتش همه چیز را در برگرفته است.




[1]- صحیح بخاری شماره [1013] و صحیح مسلم شماره [897].

[2]- سنن ابوداود شماره [1173] و آلبانی/ در «صحیح ابوداود» شماره [1040] آن را صحیح دانسته است.

[3]- سنن ابوداود شماره [1169] و آلبانی/ در «صحیح ابوداود» شماره [1036] آن را صحیح دانسته است.