پیشتر دربارهی اذکاری که در نماز میت گفته میشود سخن گفتیم و به زودی در این جا به بیان آنچه به هنگام دفن میت و آنچه بعد از دفنش، و آنچه به هنگام مراسم تعزیه به نزدیکان میت و آنچه به هنگام زیارت قبور گفته میشود سخن میگوییم.
سنت است کسی که میت را در لحدش مینهد بگوید: «بِسْمِ اللهِ وَ عَلَی سُنَّة رسول الله: به نام خداوند و بر سنت پیامبر خدا r میت را در قبر میگذارم». یا بگوید: «وعلی ملة رسول اللهr: و بر دین پیامبر خدا r میت را در قبر میگذارم»؛ ابوداود و ترمذی و ابن ماجه و دیگران از عبدالله بن عمرب روایت کردهاند که گفت: پیامبر r هنگامی که مرده را درون قبر میگذاشت میفرمود: «به نام خدا و به پیروی از سنت رسول خداr». و در روایتی دیگر: «و به پیروی از دین رسول خدا r». و در روایتی دیگر آمده که رسول الله r فرمودند: «هنگامی که مردههایتان را در قبرها قرار دادید بگوید...» و جملات بالا را بیان کرد[1].
همچنین مستحب است که بعد از دفن میت برایش دعای مغفرت و بخشش، و ثابت ماندن [بر کلمهی توحید] به هنگام بازخواست، شود؛ ابوداود و دیگران از عثمان بن عفان t روایت کردهاند که گفت: «پیامبرr وقتی از دفن میت فارغ میشد بر سر قبرش میایستاد و میفرمود: برای برادرتان طلب آمرزش کنید و برای او ثابت ماندن [بر کلمهی توحید] را از خداوند بخواهید؛ زیرا او اکنون مورد بازخواست قرار میگیرد»[2].
در این جا و موقعیت قرائت آیاتی از قرآن، و تلقین دلیل و حجت به میت -همچنان که برخی از مردم چنین میکنند- مشروع و مقرر نشده است، چرا که در اینباره حدیثی به اثبات نرسیده است بلکه آنچه در این موقعیت مشروع است -هم چنان که پیشتر بیان شد- طلب بخشش و آمرزش برای میت و درخواست ثابت ماندن او به هنگام بازخواست است.
اما در خصوص آنچه به هنگام تعزیه به نزدیکان میت گفته میشود [باید گفت:]، آنچه گفتنش برای فرد مسلمان مشروع است این است که هر کلامی که میپندارد برادرش را تسلی میدهد و غم و غصه را از او میزداید و او را به قضا خشنود گردانده و بر مصیبت وارده صبور میگرداند گفتنش برای او روا است. از پیامبر r به اثبات رسیده که در این موقعیت جملاتی که حاوی این مطالب بود میفرمودند اما در عین حال [گاه] سخنانی زیبا و کلماتی خوشایند که مقصود را تحقق بخشیده و به ذهنش میرسید و مخالف با شرع نبود را بیان میداشت. مسلمان به خاطر اعلان تسلیت و همدردی با برادرانش، و ایستادن در کنارشان در هنگامه محنت و سختی مأجور است، در حدیث به نقل از پیامبر r آمده که فرمودند: «هر مسلمانی که به برادر مصیبتزدهی خود تسلیت بگوید، خداوند در روز قیامت بر او لباسی از کرامت میپوشاند». این حدیث را ابن ماجه و دیگران روایت کردهاند[3].
از دیگر احادیثی که در سنت در خصوص تعزیه بیان شده این حدیث است که: امام بخاری و امام مسلم از اسامه بن زید ب روایت کردهاند که گفت: «دختر پیامبر r کسی را نزد او فرستاد که پسر من در حال جان دادن است و نزد ما بیا. پیامبر r هم کسی را فرستاد که سلام برساند و بگوید: خداوند هرچه را بگیرد و هرچه را بدهد، مال اوست. هرچیز هم نزد او اجلی دارد. پس شکیبا باش و برای این صبر امید پاداش داشته باشد»[4].
امام نووی/ میفرماید: «عبارت این حدیث یکی از عبارتهایی است که میتوان با آن تسلیت گفت». از ام سلمه ل روایت است که گفت: ]هنگام مرگ] ابوسلمه t پیامبر خدا r نزد او آمد. نگاهش خیره مانده بود. پیامبر آن را بست. سپس فرمود: « هنگامی که روح گرفته میشود] وفرشته آن را میبرد[ چشم دنبالش میکند». شماری از مردمان خانوادهی ابو سلمه جیغ و داد کردند. پیامبرr فرمود: «جز دعای خیر، دعای دیگری برای خودتان نکنید؛ چون هر چه شما بگویید، فرشتگان آمین میگویند». آن گاه افزود: «خدایا، ابوسلمه را بیامرز، درجه ]و مقامش[ را در بین هدایت یافتگان بالا ببر و پس از او، جانشین وی در میان بازماندگان باش. ای پرودگار جهانیان، ما را و او را بیامرز، قبرش را فراخ گردان و آن را روشن ]و منوّر[ فرما!»[5].
اما آنچه به هنگام زیارت قبور گفته میشود، بیشک سنت مشروعیت زیارت قبوررا به خاطر پند پذیری و یادآوری آخرت و هم چنین دعای رحمت و مغفرت برای اهل آن، فراهم کرده است، در ابتدای امر [و دعوت اسلام] به خاطر نزدیکی و فاصلهی کوتاه مردم با عهد جاهلیت و ترس از این که به هنگام زیارت قبور سخنان اهل جاهلیت را بر زبان آورند مردم از زیارت قبور منع شدند اما وقتی که پایههای اسلام مستحکم شد و احکام آن سامان یافت و نشانههای آن اشاعه پیدا کرد زیارت قبور برای آنان مجاز گشت و به همراه آن منظور از این کار و هشدار نسبت به بیان سخنان باطل به هنگام زیارتشان توضیح داده شد.
از بریدة بن حصیب t روایت است که پیامبر خدا r فرمود: «من پیشتر شما را از زیارت قبور منع کرده بودم، ولی اکنون به زیارت آنها بروید». این حدیث را مسلم و احمد و نسائی و دیگران روایت کردهاند در روایت امام احمد این بخش اضافه را دارد که: «زیرا این عمل آخرت و قیامت را به یاد شما میآورد». و در روایت نسائی این بخش اضافه را دارد که: «کسی که میخواهد به زیارت قبور برود این کار را بکند اما سخنان باطل بر زبان نیاورد»[6]. منظور از سخنان باطل، به فریاد خواندن مردگان و طلب یاری نمودن از آنان یا توسل جستن به آنها یا طلب برکت از آنها و دیگر امور نامشروع است. به راستی در سنت پیامبر اکرم r آنچه که گفتنش به هنگام زیارت قبور برای فرد مسلمان مشروع است، بیان شده است، از جمله در صحیح مسلم از ام المؤمنین عائشه ل روایت شده که پیامبر r فرمودند: «همانا جبرئیل نزد من آمد و گفت: پروردگارت به تو دستور میدهد که نزد مردگان بقیع بروی و برایشان آمرزش بخواهی. عائشه ل میگوید: من به پیامبر r گفتم: ای رسول خدا r، من ]هنگامی که به قبرستان میروم چه بگویم و [ بر ایشان چگونه دعا کنم؟ فرمود r: این را بگو: «أَلسَّلاَمُ عَلَی أَهْلِ الدِّیارِ مِنَ المُؤْمِنینَ وَالمُسْلِمینَ، وَیرْحَمُ اللهُ الْمُسْتَقْدِ مِینَ مِنَّا وَالمُسْتَأْخِرِینَ، وَإِنَّا إِنْ شَاءَ اللهُ بِکم لَلاَحِقُونَ»: سلام بر مؤمنان و مسلمانان این سرزمین! خدا به پیشینیان و پسینیان ما رحم کند و اگر خدا بخواهد، ما هم به شما خواهیم پیوست»[7].
همچنین در صحیح مسلم از بریده t روایت شده که «پیامبر r به آنان میآموخت که وقتی به گورستان رفتند بگویند: «اَلسَّلَامُ عَلَیکمْ أَهْلَ الدِّیارِ مِنَ المُؤْمِنینَ وَالمُسْلِمینَ، وَإِنَّا إِنْ شَاءَ اللهُ لَلَاحِقُونَ، أَسْأَلُ اللهَ لَنَا وَلَکمُ العَافِیة»: سلام بر شما باد ای مؤمنای که اهل این منازل هستید، و ما هم اگر خدا بخواهد به شما ملحق خواهیم شد، از خداوند برای خودمان و شما عافیت میخواهم»[8].
ابن قیم/ در کتابش زاد المعاد به هنگام سخن از روش پیامبر r در زیارت قبور میگوید: «پیامبرr وقتی که قبر یارانش را زیات مینمود این کار را به خاطر دعا برای آنان، و طلب رحمت الهی، و درخواست بخشش و آمرزش برای ایشان انجام میداد و این همان زیارتی است که برای امتش پایهگذاری ومقرر کرده است، و به آنان دستور داده هرگاه به زیارت قبور رفتند بگویند: «السلام علیکم أهل الدیار من المؤمنین والمسلمین، وإنا إن شاءالله بکم لاحقون، نسأل الله لنا ولکم العافیه»، روش ایشان به این شکل بود که به هنگام زیارت قبور سخنانی بگوید و کارهایی انجام دهد از جنس همان چیزهایی که به هنگام نماز بر میت میگفت، از جمله دعا و طلب رحمت الهی و درخواست بخشش و آمرزش، برخی عکس این روش ایشانr را انجام میدهند. یعنی مرده را به فریاد میخوانند، و خدا را قسم میدهند که به خاطر او فلان کار را بکند و از او درخواست رفع نیازهایشان را می نمایند و از او یاری میطلبند و به او روی میآورند. روش پیامبر r بر اساس توحید و احسان و نیکی به میت است و روش اینان انجام اعمال شرک آلود و بدرفتاری نسبت به خود میت است که به سه شکل است: یا این که مرده را به فریاد میخوانند یا او را در این بین واسطه قرار میدهند یا در کنار او این کار را انجام میدهند، اینان میپندارند که دعا کردن در کنار قبر فلان مرده ضروریتر و شایستهتر از دعا در مساجد است، و کسی که در روش رسول الله r و یارانش بیندیشد تفاوت میان آن دو امر برایش آشکار میگردد، و بالله التوفیق»[9].
بر اساس آنچه ارئه شد روشن میشود که وضع و حال مردم در خصوص زیارت قبور از چهار حالت خارج نیست:
1- به زیارت قبور می روند که برای مردهها دعا کنند، از خداوند برای آنها طلب بخشش و رحمت مینمایند، و این که از حال و روز مردهها و سرانجامشان عبرت بگیرند این کار برای آنان پند و یادآوری به دنبال دارد و این همان زیارت شرعی است.
2- به زیارت قبور میروند تا برای خود و کسانی که دوستشان دارند در کنار قبرها دعا کنند در حالی که معتقدند دعا در گورستانها یا کنار قبر افراد نیکوکار با فضیلتتر و به پذیرش و اجابت سزاوارتر است، این دومی بدعتی ناپسند است.
3- به زیارت قبور میروند تا خدا را به فریاد بخوانند در حالی که به جاه و منزلت یا حق آن مردهها متوسل میگردند و میگویند: پروردگارا به جاه فلانی یا به حق فلانی از تو میخواهیم و میطلبیم، این بدعتی حرام و اقدامی است که منجر به شرک میگردد.
4- به زیارت قبور میروند تا مردگان را به فریاد بخوانند و از آنان طلب کمک و یاری و شفا و چیزهای دیگر نمایند، این شرک اکبر است و موجب خروج از آئین اسلام میشود.
عاجزانه از خداوند میطلبیم که ما و شما را [از انجام اعمال غیر شرعی] مصون داشته و ما را در انجام هر خیری موفق گرداند همانا او شنوندهی دعا و اجابت کنندهی آن است.
[1]- سنن ابوداود شماره [3213] سنن ترمذی شماره [1046]، سنن ابن ماجه شماره [1550] و آلبانی/ در «الإرواء» [3/197] آن را صحیح دانسته است.
[2]- سنن ابوداود شماره [3211]، آلبانی/ در «صحیح الجامع» شماره [4760] آن را صحیح دانسته است.
[3]- سنن ابن ماجه شماره [1601]، و آلبانی/ در «صحیح الترغیب» شماره [3508] آن را حسن دانسته است.
[4]- صحیح بخاری شماره [1284]، و صحیح مسلم شماره [923].
[5]- صحیح مسلم شماره [920].
[6]- صحیح مسلم شماره [977]، المسند [5/355]، سنن نسائی [4/89].
[7]- صحیح مسلم شماره [974].
[8]- صحیح مسلم شماره [975].
[9]- زادالمعاد 1/527 ـ 526].
در سنت احادیث متعددی در ارتباط با آنچه در نماز میت گفته میشود نقل شده است، در ذیل به بیان این موضوع میپردازیم:
در صحیح مسلم از عوف بن مالک t روایت شده که گفت: «پیامبر خدا r بر جنازهای نماز خواند و من به خاطر دارم که در دعای نمازش فرمود: «اَللَّهُمَّ اغْفِرْلَهُ وَارْحَمْهُ، وَعَافِهِ، وَاعْفُ عَنْهُ، وَأکرِمَ نُزُلَهُ، وَوَسِّعْ مُدْخَلَهُ، وَاغْسِلْهُ بِالمَاءِ وَالثَّلْجِ وَالْبَرَدِ، وَنَقِّهِ مِنْ الخَطَایا کمَا نَقَّیتَ الثَّوْبَ الأَبَیضَ مِنَ الدَّنَسِ، وَأَبْدِلْهُ دَاراً خَیراً مَنْ دَارِهِ، وَأَهْلاً خَیراً مِنْ أَهْلِهِ، وَزَوْجاً خَیراً مِنْ زَوجِهِ، وَأَدْخِلْهُ الجَنَّة، وَأَعِذْهُ مِنْ عَذَابِ القَبْرِ، وَمِنْ عَذَابِ النَّارِ»: خدایا، او را بیامرز و بر او رحم کن، او را از بدی دور بدار و از او گذشت کن، و مهمانیاش را گرامی بدار و قبرش را فراخ بگردان و او را با آب و برف و تگرگ بشوی و او را از گناهان پاک و پاکیزه بگردان، درست همانگونه که لباس سفید را از چرک پاک کردی، به وی خانهای بهتر از خانهاش، و خانوادهای بهتر از خانوادهاش و همسری بهتر از همسرش عوض بده، او را وارد بهشت کن و از عذاب قبر و عذاب آتش، پناهش بده». راوی میگوید: آرزو کردم که کاش من به جای آن مرده بودم»[1].
این دعا، دعایی عظیم و جامع است، در این دعا به طور خالص برای میت دعای عفو و بخشش، و در امان ماندن و رهایی، و لطف و احسان شده است آن هم در این جایگاه مهم به هنگام نماز خواندن بر آن، این جایگاه، جایگاهی است که مبالغه و زیادهروی در ترحم بر مرده و دعا برای او مستحب است چرا که او را به نزد برادران مسلمانش آوردهاند تا برایش دعا کنند و از خداوند بخواهند که گناهانش را ببخشد و عیوبش را بپوشاند و لغزشهایش را بیامرزد، این دعایی است که به اذن خدا برای مرده سودمند است، و از جمله اموری است که گواه بر وجود رحم و شفقت و مهربانی میان اهل ایمان است، سنت است که این دعا بعد از تکبیر سوم خوانده شود، [روال نماز میت به این صورت است که] بعد از تکبیر اول سوره فاتحه خوانده میشود، و بعد از تکبیر دوم بر پیامبر r صلوات فرستاده میشود، و بعد از تکبیر سوم این دعایا دیگر دعاهای مأثور خوانده میشود. این که میگوید: «اَللَّهُمَّ اغْفِرْلَهُ وَارْحَمْهُ» مغفرت یعنی: پوشیدن گناهان به همراه در گذشتن از آنها، رحمت معنایی عمیقتر و گستردهتر دارد چرا که در آن دستیابی به مطلوب بعد از، از میان رفتن امر ناخوشایند مطرح است.
این که میگوید: «وَعَافِهِ، وَاعْفُ عَنْهُ» یعنی: او را از عذاب ایمن و سالم بدار و لغزشها و کوتاهیهایی را که مرتکب شده ببخش.
این که میگوید: «وَأکرِمَ نُزُلَهُ» نزل یعنی آنچه برای مهمان آماده شده، یعنی: مهمانیاش را گرامی بدار.
این که میگوید: «وَوَسِّعْ مُدْخَلَهُ» یعنی: قبرش را فراخ و وسیع بگردان، هم چنین منازلش را در بهشت در نزد خودت فراخ بگردان، چون مدخل در این جا به صورت مفرد مضاف آمده تعمیم داده میشود [و شامل و قبر و منازل بهشت میگردد.] این که میگوید: «وَاغْسِلْهُ بِالمَاءِ وَالثَّلْجِ وَالْبَرَدِ» این سه مورد با حرارت و گرمای گناهان مقابله میکنند و آن را سرد میکنند و زبانه و شعله گناه را خاموش میکنند.
این که میگوید: «وَنَقِّهِ مِنْ الخَطَایا کمَا نَقَّیتَ الثَّوْبَ الأَبَیضَ مِنَ الدَّنَسِ» نقه از تنقیه و به معنی تطهیر و پاک کردن است، یعنی: او را گناهان و خطاهایش پاک کن هم چنان که لباس سفید از چرکی که بدان چسبیده پاک میشود، به طور خاص از رنگ سفید نام برده چرا که پاک شدن چرک و آلودگی از آن بیشتر از دیگر رنگها خود را نشان میدهد.
این که میگوید: «وَأَبْدِلْهُ دَاراً خَیراً مَنْ دَارِهِ» یعنی او را به جای خانهی دنیائیش که از آن کوچ کرده، به خانهی عزت و احترامت، بهشت وارد گردان.
این که میگوید: «وَأَهْلاً خَیراً مِنْ أَهْلِهِ، وَزَوْجاً خَیراً مِنْ زَوجِهِ» یعنی جایگزینی بهتر از آنان به او عطا فرما، این جایگزینی شامل ذات و اوصاف میگردد، ذات به این شکل که خداوند در خانهی عزت و کرامتش به جای قبلیها چیز بهتری در اختیارش مینهد، و صفات به این شکل که پیر را با جوان، بد اخلاق را با خوش اخلاق و زشت را با زیبا جایگزین میکند.
سپس از خداوند برایش درخواست ورود به بهشت و نجات از آتش، و سلامت از فتنهی قبر را نمود به این شکل از شر و اثر آن محفوظ بماند.
از دیگر دعاهایی که در نماز میت گفته میشود دعایی است که احمد و ابن ماجه و دیگران از ابوهریره t روایت کردهاند که گفت: «پیامبر r بر جنازهای نماز خواند و در دعای نمازشان فرمود: «اَللَّهُمَّ اَغْفِرْ لِحَینَا وَمَیتَنَا، وَصَغیرِنَا وَکبیرنَا، وَذَکرِنَا وَأَنْثَانَا، وَشَاهِدِنَا وَغَائِبِنَا، اَللَّهُمَّ مَنْ أَحْییتَهُ مِنَّا فَأَحْیهِ عَلَی الإِسْلاَمِ، وَمَنْ تَوَفَّیتَهُ مِنَّا فَتَوَفَّهُ عَلَی الإیمَانِ، اَللَّهُمَّ لَا تَحْرِمْنَا أَجْرَهُ وَلاَ تُضِلَّنَا بَعْدَهُ»: خداوندا! زندگان و مردگان، کم سالان و بزرگسالان، مردان و زنان، و حاضران و غائبان ما را بیامرز، خداوندا هر کسی از ما را که زنده باقی گذاشتی، بر دین اسلام زنده بدار وهر کسی از ما را که میراندی با ایمان بمیران و ما را از ثواب و پاداش او محروم مگردان و بعد از او ما را دچار گمراهی مساز»[2].
این دعایی عظیم است که میتی که بر او نماز خوانده میشود را شامل شده و دیگر مسلمانان را نیز شامل میشود، زندهها و مردهها، کم سالان و بزرگسالان، مردان و زنان، و حاضران و غائبان همه را در بر میگیرد؛ چرا که همگی در نیاز بلکه ضرورت بخشش خداوند و عفو و رحمت او مشترکاند، کسی که این دعا را بنماید به ازای هر یک از مردان و زنان مسلمان در گذشته و آینده حسنهای برای او نوشته میشود، به خاطر این که در معجم الکبیر اثر طبرانی با اسناد حسن از عباده بن صامت t روایت شده که رسول الله r فرمودند: «کسی که برای مردان و زنان مؤمن طلب بخشش و آمرزش نماید خداوند به ازای هر زن و مرد مؤمنی برای او یک حسنه و نیکی مینویسد»[3].
این که میگوید: «اَللَّهُمَّ مَنْ أَحْییتَهُ مِنَّافَأَحْیهِ عَلَی الإِسْلاَمِ، وَمَنْ تَوَفَّیتَهُ مِنَّا فَتَوَفَّهُ عَلَی الإیمَانِ» برای زندگی، اسلام؛ و برای مرگ، ایمان را نام برد و این به این خاطر است که هرگاه اسلام با ایمان مقایسه شود منظور از آن قوانین عملی ظاهری است، و منظور از ایمان اعتقادات باطنی است، به همین خاطر مناسب است که برای زندگی [کلمهی] اسلام بیان شود چرا که آدمی تا زمانی که زنده است فرصت و مجال عمل و بندگی را دارد اما به هنگام مرگ دیگر چنین فرصتی وجود ندارد بلکه مجالی جز مردن بر پایهی اعتقاد صحیح و ایمان سالم آن هم به توفیق الهی وجود ندارد و به همین خاطر فرمود: «و هر کسی از مارا که میراندی با ایمان بمیران».
این که میگوید: «اَللَّهُمَّ لَا تَحْرِمْنَا أَجْرَهُ» یعنی: ما را از ثواب و پاداشی که از تجهیز و نماز خواندن و تشییع و دفن او بدست میآوریم محروم مفرما و هم چنین ما را از پاداشی که به خاطر صبر بر مصیبتی که بدان مبتلا شدهایم محروم مگردان، اما اجر عملی که شخص [در حال حیات] انجام داده از آن خودش است و چیزی از آن، به ما نمیرسد.
این که میگوید: «وَلاَ تُضِلَّنَا بَعْدَهُ» یعنی: ما را از گمراهی مصوندار و ما را از فتنه و لغزش بعد از، از دست دادن او در امان دار.
از دیگر دعاهایی که در نماز میت گفته میشود دعایی است که طبرانی در معجم الکبیر و حاکم از یزیدبن رکانه بن مطلب t روایت کردهاند که گفت: «هنگامی که رسول الله r رو سوی جنازهای مینهاد تا بر آن نماز بخواند میفرمود: «اَللَّهُمَّ هَذا عَبْدُک وَابْنَ أَمَتِک إِحْتَاجَ إِلَی رَحْمَتِک. وَأَنْتَ غَنِی عَنْ عَذَابِه، إِنْ کانَ مُحْسِناً فَزِدْ فِی حَسَنَاتِهِ، وَإِنْ کانَ مُسیئاً فَتَجَاوَزْ عَنْهُ»: خدایا این بندهی تو و پسر کنیز توست، او به رحمت تو نیازمند است و تو از عذاب وی بینیاز هستی، اگر نیکوکار است، بر نیکیهایش بیفزای و اگر گناهکار است وی را ببخش». این حدیث، حدیثی ثابت و مسلّم است[4].
امام مالک در الموطا از سعید مقبری روایت کرده که از ابوهریره t پرسید: کیفیت نماز خواندن بر جنازه چگونه است؟ ابوهریره t گفت: «من به تو میگویم؛ به همراه خانوادهاش روانه میشوم و چون او را برزمین گذاشتند، تکبیر میگویم و حمد و سپاس خداوند را به جای میآورم و بر پیامبر خدا r صلوات میفرستم و بعد میگویم: «اَللَّهُمَّ إِنَّهُ عَبْدُک وَابْنَ عَبْدِک وَابْنُ أَمَتِک، کانَ یشْهَدُ أَنْ لَا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ، وَأَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُک وَرَسُولُک، وَأَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ، اَللَّهُمَّ إِنْ کانَ مُحْسِناً فَزِدْ فِی إِحْسَانِهِ، وَإِنْ کانَ مُسیئاً فَتَجَاوز عَنْ سَیئَاتِهِ، اَللَّهُمَّ لَا تَحْرِمْنَا أَجْرَهُ، وَلَا تَفْتِنَّا بَعْدَهُ»: پروردگارا! او بندهی تو و فرزند بنده و کنیز توست، شهادت میداد که جز تو معبودی نیست و این که محمد بنده تو و رسول از جانب توست و حال آن که تو به او آگاهتری، پروردگارا! اگر او انسان خوبی بود بر نیکی وی بیفزای و اگر خطا کار بود از گناهان او درگذر؛ پروردگارا! ما را از اجروی محروم نگردان و بعد از او ما را از فرو افتادن در گرداب فتنهها نگاه دار»[5].
عاجزانه از خداوند میطلبیم که ما، و تمامی مسلمانانی که وفات یافتهاند را ببخشاید و بیامرزد، همانا خداوند بسیار بخشنده و بسیار مهرورز است.
[1]- صحیح مسلم شماره [963].
[2]- مسند أحمد [2/368]، و سنن ابن ماجه شماره [1498]، و آلبانی/ در «صحیح ابن ماجه» شماره [1217] آن را صحیح دانسته است.
[3]- مجمع الزوائد [10/210]، و آلبانی/ در «صحیح الجامع» شماره [6026] آن را حسن دانسته است.
[4]- المعجم الکبیر [22/249]، و المستدرک [1/359] و بنگر به أحکام الجنائز اثر آلبانی [ص: 159].
[5]- الموطا شماره [609].
پیشتر دربارهی تعدادی از آداب مربوط به عیادت بیمار، و دعاهایی که بهتر است به هنگام عیادتش گفته شود، بحث شد، حال در این جا سخن دربارهی کارها و گفتارهایی است که در نزد کسی که در آستانه مرگ است صورت میگیرد همچنین دربارهی آنچه که شخص درحال احتضار بیان میدارد سخن گفته میشود.
مهمترین چیز در این مورد دعا کردن برای او است و این که در حضورش فقط سخنان نیک و خیر گفته شود، در صحیح مسلم از ام سلمه ل روایت شده که رسول الله r فرمودند: «هرگاه بر سر بیمار یا مردهای حضور یافتید، سخن نیک بگویید؛ چون شما هر چه بگویید فرشتگان آمین میگویند»[1].
و این که مشتاق باشد که کلمهی توحید لا اله الا الله را به او تلقین کند؛ تا این کلمه آخرین کلامش از دنیا باشد، از ابوسعید خدری t روایت شده که رسول الله r فرمودند: «کلمهی لااله الاالله را به آنان که در آستانهی مرگ قرار دارند، تلقین کنید»[2].
از معاذ بن جبل t روایت شده که رسول الله r فرمودند: «هر کس که آخرین سخنانش لا إله إلاَّ الله باشد، وارد بهشت میشود»[3].
از عثمان بن عفان t روایت شده که رسول الله r فرمودند: «کسی که بمیرد، در حالی که بداند معبودی ]راستین [ جز الله نیست، وارد بهشت میشود»[4].
در مسند امام احمد از انس روایت است که گفت: «روزی پیامبر r از مردی انصاری عیادت کرد و به او گفت دایی! بگو: لااله الا الله، آن مرد گفت: من دایی [تو] أم یا عمو؟ پیامبر r فرمود: تو دایی منی، آن مرد گفت: آیا لااله الا الله را بگویم چیز خوبی گفتهام؟ پیامبر r فرمود: آری»[5].
یکی از مطالب ظریفی که دراین زمینه نقل شده داستان امام محدث ابو زرعه رازی/ در آستانهی مرگش است، این داستان واقعی است و چندین نفر از علما آن را از ابوعبدالله محمد بن مسلم بادی نقل کردهاند که گفت: به همراه ابوحاتم محمدبن ادریس بر بالین ابوزرعه عبیدالله بن عبدالکریم رازی حاضر شدیم در حالی که در آستانهی مرگ بود، به ابوحاتم گفتم: بیا کلمهی شهادت (لا إله إلا الله) را به او تلقین کنیم، ابوحاتم گفت: من از ابوزرعه خجالت میکشم که کلمهی شهادت را به اوتلقین کنم اما بیا حدیثی را در این زمینه به او یاد آوری کنیم امید است به هنگام شنیدش خود چنین بگوید، محمد بن مسلم میگوید: شروع کردم به گفتن این که: ابو عاصم نبیل برای ما روایت کرده و گفت: عبدالحمید بن جعفر برای ما روایت کرده، در این حال زبانم گرفت و نتوانستم حدیث را بگویم، گویی این حدیث را نشنیده و نخواندهام، ابوحاتم شروع کرد و گفت: محمد بن بشار برای ما روایت کرده و گفت: ابوعاصم نبیل از عبدالحمید بن جعفر برای ما روایت کرده، زبان او نیز بند آمد گویی آن حدیث را نخوانده و نشنیده است، ابوزرعه در حالی که در آستانهی مرگ بود شروع به روایت این حدیث کرد و گفت: محمد بن بشار برای ما روایت کرده وگفت: ابو عاصم نبیل برای ما روایت کرده و گفت: عبدالحمید بن جعفر از صالح بن ابو عریب، از کثیربن مُرَّه از معاذ بن جبل روایت کرده که گفت: رسول الله r فرمودند: هرکس که آخرین سخنانش در دنیا لااله الاالله باشد» با گفتن هاء الله، روحش با آن از بدن خارج شد، پیش از آن که حدیث را کامل کرده و بگوید: وارد بهشت میشود»[6].
از جمله دعاهای عظیمی که بهتراست شخصی که در آستانهی مرگ است با آنها خدا را به فریاد خوانده و دعا نماید طلب مغفرت و بخشش و رحمت از خداوند سبحان است، در صحیحین از عائشهل روایت شده: او از رسول خدا r شنید و پیش از آن که پیامبر r وفات یابد، به او گوش کرده بود. عائشه گفت: در حالی که پیامبر r پشت خود را به من تکیه داده بود میفرمود: «اَللَّهُمَّ اغْفِرْلِی وَارْحَمْنِی وَأَلْحَقِنی بِالرَّفیقِ الأَعْلَی: خداوندا، مرا بیامرز و بر من رحم نما و مرا به بالاترین همنشین (یعنی به جوار خودت) برسان»[7].
از جمله آنچه بهتر است به شخص در حال احتضار یاد آوری شود این است که به پروردگارش حسن ظن داشته باشد، از جابربن عبدالله ب روایت است که گفت: سه روز پیش از درگذشت پیامبرr از او شنیدم که فرمود: «هیچ یک از شما نمیرد، مگر آن که نسبت به خداوند گمان نیک داشته باشد»[8].
ابن ابی دنیا در کتابش حسن الظن بالله، از ابراهیم نخعی روایت کرده که گفت: «گذشتگان دوست داشتند که به کسی که در آستانه مرگ است کارهای نیکش را یادآوری کنند تا نسبت به پروردگارش گمان نیک داشته باشد»[9].
حدیث صحیحی از پیامبر r به اثبات نرسیده که گواه بر مشروعیت تلاوت آیاتی از قرآن کریم برفرد در حال مرگ باشد، حدیث: «سورهی یس را بر مردگانتان بخوانید» حدیثی ضعیف است و نقل آن از سوی پیامبر r به اثبات نرسیده است، همچنان که تعدادی از اهل علم این مطلب را متذکر شدهاند[10].
دراین جا اموری است که شایسته است تا فرد در آستانهی مرگ آنها را مراعات کرده و مورد توجه قرار دهد: از جمله این که بر او واجب است که به قضا و قدر الهی راضی بوده و بر آن صبر نماید تا به پاداش شکیبایان و ثواب آنان که چشم انتظار دریافت ثواب از سوی خداوندند، دست یابد، در صحیح مسلم از پیامبر r روایت شده که فرمودند:«شگفتا از کار مؤمن، همهی امورش برای او خیر است واین شأن جز برای مؤمن حاصل نمیشود؛ اگر شادی به او روی کند، سپاس میگزارد، پس برای اوخیر خواهد بود، و اگر زیانی به او روی کند، بردباری و شکیبایی در پیش میگیرد، پس آن نیز برای او خیر خواهد بود»[11]. بر او واجب است که از آرزو کردن مرگ بپرهیزد حتی اگر بیماری بر او شدت یافته و دردش رو به فزونی نهد، به خاطر آن که در صحیحین از أنس t روایت شده که رسول الله r فرمودند: «هیچ کس از شما نبایدبه دلیل زیانی که به اورسیده است آرزوی مرگ کند، پس اگر ناچار به این کار باشد، باید بگوید: خداوندا، اگر زندگی برایم بهتر است، مرا زنده بدار و اگر مردن برایم بهتر است مرا بمیران»[12].
در مسند امام احمد از ام الفضل ل [همسر عباس عموی پیامبر] روایت شده که: رسول اللهr به نزد آنان آمد در حالی که عباس عموی پیامبر r بیمار بود، عباس از بیماری شکوه کرد و آرزوی مرگ نمود. پیامبرr به او فرمود: «ای عمو! تمنای مرگ نکن، اگر نیکوکار باشی و مرگت به تأخیر بیفتد و بر نیکیهای خود بیفزائی برایت بهتر است و اگر بدکار باشی و مرگت به تأخیر بیفتد و با استغفار و انابه طلب آمرزش گناهانت را بکنی برایت بهتر است. پس آرزوی مرگ نکن»[13]. لازم است که او خوف و رجا را در درونش گرد آورد، رجا و امید به رحمتالهی و خوف و ترس از عذاب خداوند به خاطر گناهانی که مرتکب شده است، ترمذی و ابن ماجه از انس t روایت کردهاند که «پیامبر r بر جوانی که در حال احتضار بود وارد شد، فرمود: حالت چطور است؟ گفت: به خدا ای رسول الله! به خداوند امیدوارم و از گناهان خود هراس دارم. پیامبر r فرمود: این دو خصلت در این گونه مواقع در قلب هر بندهای وجود داشته باشند بیگمان خداوند امید وی را برآورده میکند و او را از آنچه که از آن میترسد ایمن میدارد»[14].
برای او سنت است که وصیتش را بنویسد، و اگر حق و حقوقی براو بود اگر توانائیش را داشت آن را به صاحبانش باز گرداند و إلا وصیت کند که دیگران آن کار را انجام دهند، وصیت در مورد مالش و حقوقی که بر عهدهی او است واجب است تا این مال و حقوق ضایع نگردند، در صحیحین از پیامبر r روایت شده که فرمودند: «هیچ مسلمانی که چیزی دارد که بخواهد دربارهاش وصیت کند حق ندارد دو شب را بگذراند مگر آن که وصیت نامهاش کنار سرش باشد»[15].
این که در بخشی از مالش وصیت کند که آن را در راه احسان و نیکی مصرف نمایند تا بعد از مرگش ثواب آن به او برسد کاری مستحب است، شارع به او اجازه داده تا به هنگام مرگ حداقل در یک سوم مالش [با وصیت کردن] تصرف نماید. همچنین برای او مستحب است که خانوادهاش را به رعایت تقوای الهی و پای بندی بر فرامین خداوند و تمسک به سنت رسول اللهr و اجتناب و پرهیز از هوی و هوس و بدعت توصیه کند، سعید بن منصور در کتاب سنناش و دیگران از انس بن مالک t روایت کردهاند که گفت: «یاران رسول الله r در صدر و وصیتنامههایشان مینوشتند: بسم الله الرحمن الرحیم این آن چیزی است که فلانی پسر فلانی بدان وصیت میکند، شهادت میدهم که هیچ معبود راستینی جز خداوند وجود نداشته و او یکتاست شریکی ندارد، و شهادت میدهم که محمد بنده و فرستادهی خداوند است، و آن که قیامت آمدنی است، شکی در آن نیست و آن که خداوند آنان را که در گور ]خفته[ اند برمیانگیزد، و کسانی از افراد خانوادهام را که ترک میکنم وصیت میکنم تقوای الهی را پیشه سازند و میان خود صلح و صفا به راه اندازند، و اگر مؤمنند از خدا و رسولش فرمان برند، و آنان را سفارش مینمایم به آنچه ابراهیم و یعقوب فرزندانشان را بدان سفارش مینمودند که:
﴿یَٰبَنِیَّ إِنَّ ٱللَّهَ ٱصۡطَفَىٰ لَکُمُ ٱلدِّینَ فَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنتُم مُّسۡلِمُونَ ١٣٢﴾ [البقرة: 132].
«ای فرزندان من، خداوند این دین را برایتان برگزیده است پس جز در مسلمانی نمیرید»[16].
شایسته است به آنان توصیه نماید که او را بر اساس سنت نبوی تجهیز و تدفین کنند، و به آنان نسبت به انجام بدعت هشدار دهد و به خصوص اگر از وقوع چیزی از آن احساس ترس میکند یا بدعتهایی در محل سکونت او رواج دارند. ابوموسی t در آستانهی مرگ وصیت نمود و گفت: «وقتی که جنازهام را به حرکت درآوردید [و به سوی قبرستان بردید] مرا با سرعت ببرید، و بدنبالم چراغ و آتشدان نیاورید، و بر روی لحد من چیزی قرار ندهید که میان من و خاک مانع گردد، و بر روی قبرم بنا درست نکنید، و شما را به شهادت میگیرم که من از هر کسی که به هنگام مصیبت موهای سرش را میکند یا پوست بدنش را زخمی میکند یا لباسش را میدرد و پاره میکند بیزارم و از گناهی که او مرتکب میشود بری هستم ، اطرافیان گفتند؟ آیا در این باره چیزی شنیدهای؟ گفت: آری، از رسول اللهr»[17].
از خداوند میطلبیم که با لطف و کرمش همهی ما را عاقبت به خیر فرموده و ما را در حالی بمیراند که مؤمنایم.
[1]- صحیح مسلم شماره [919].
[2]- صحیح مسلم شماره [916].
[3]- سنن ابوداود شماره [3116]، و آلبانی در «صحیح الجامع» شماره [6479] آن را صحیح دانسته است.
[4]- صحیح مسلم شماره [26].
[5]- مسند احمد [3/154]، و هیثمی در المجمع [5/305] میگوید: «راویانی که در سند این حدیث آمدهاند در اسناد احادیث صحیحی که امام بخاری و امام مسلم نیز روایت کردهاند آمدهاند».
[6]- این داستان را ابن البنا در فضل التهلیل و ثوابه الجزیل [ص 81 ـ 80] آورده است، این داستان را به صورت مختصر و به روایت عبدالرحمن بن ابوحاتم در کتابش جرح وتعدیل [1/346-345] بنگر.
[7]- صحیح بخاری شماره [4440]، صحیح مسلم شماره [2444].
[8]- صحیح مسلم شماره [2877].
[9]- حسن الظن بالله شماره [30].
[10]- بنگر به: إرواءالغلیل [3/150].
[11]- صحیح مسلم شماره [2999].
[12]- صحیح بخاری شماره [3651] وصحیح مسلم شماره [2680].
[13]- مسند [6/339]، و آلبانی/ در «صحیح الترغیب» شماره [3368] آن را صحیح دانسته است.
[14]- سنن ترمذی شماره [905] و سنن ابن ماجه شماره [4351]، و آلبانی در «صحیح الجامع» شماره [3383] آن را صحیح دانسته است.
[15]- صحیح بخاری شماره [2738] و صحیح مسلم شماره [1627].
[16]- سنن سعیدبن منصور [ص: 126] چاپ دارالسلفیه].
[17]- مسند احمد [4/397]، و آلبانی/ در «أحکام الجنائز» [ص: 18] آن را حسن دانسته است.
اسلام به رعایت حقوق بیمار، و رفتن به ملاقات او ودعا برای بهبودی و تندرستیاش، و بیان انواعی از دعاها که گفتنش به هنگام ملاقات بیمار نیکوست، تشویق و ترغیب نموده است، همهی این رعایت و رفتن و دعا کردن خاستگاهش از آنجاست که مؤمنین همچون یک پیکرهاند، آنچه یکی از آنان را خوشحال میکند همه را خوشحال میکند وآنچه یکی را به درد میآورد همه را به درد میآورد. در صحیحین از نعمان بن بشیر ب روایت شده که رسول اللهr فرمودند: «مؤمنان را در ترحم ودوستی ومهربانی آنها با یکدیگر مانند یک بدن مییابی، که چون عضوی از آن بیمار شود، سایر اعضای بدن با بیداری و تب آن را همراهی میکنند»[1]. و در روایتی از امام مسلم آمده است که: «مسلمانان همچون یک فردند، اگر چشمش به درد آید تمامی بدنش به درد میآید، و اگر سرش به درد آید تمامی بدنش به درد میآید»[2].
به همین خاطر عیادت از بیماران به خاطر دلداری دادن بدانان و تخفیف دردها و موضوعشان، مقرر گردیده است و این به عنوان یکی از حقوق آنان مقرر شده. در صحیح مسلم از ابوهریره t روایت شده که پیامبر r فرمودند: «حق مسلمان برمسلمان دیگر شش چیز است: هرگاه او را دیدار کردی به او سلام بگو. هرگاه تو را دعوت کرد، دعوتاش را بپذیر. هرگاه از تو نصیحت خواست، او را نصیحت کن. هرگاه عطسه زد و خدا را ستایش گفت، برایش دعای نیک کن. هرگاه بیمار شد به عیادتاش برو. هرگاه در گذشت، به تشییع جنازهاش برو»[3]. در نصوص بسیاری فضیلت کسی که به عیادت بیماران میرود و هم چنین پاداش بزرگ او نزد خداوند، بیان شده است.
در صحیح مسلم از ثوبانt بردهی آزاد شدهی رسول اللهr روایت شده که رسول اللهr فرمودند: «عیادت کنندهی بیمار در باغ و بوستان بهشت است تا باز میگردد»، و در روایتی دیگر میفرماید: «کسی که بیماری را عیادت کند پیوسته درخرفهی بهشت است». از پیامبرr سؤال شد که: خرفهی بهشت چیست؟ فرمود: «چیدن و استفاده از میوهها و نعمتهای بهشت است»[4]. یعنی آن شخص در باغهای بهشت است و هر آنچه از میوههای آن را بخواهد و اراده نماید میچیند.
ترمذی از ابوهریره t روایت کرده که رسول الله r فرمودند: «هرکس به خاطر خدا بیماری را عیادت کند یا به دیدار برادر دینیاش برود، ندا دهندهای به او ندا میدهد که؛ خوشا به حالت و خوش آمدی و جایگاهی در بهشت برای خودت آمادهکردی»[5]. و احادیث در این زمینه بسیارند.
برای فرد مسلمان مستحب است که هرگاه بیماری را عیادت کرد به او آرامش دهد و جملات امید بخش به او بگوید و پاداش خدا را به یادش آورد به این شیوه که این بیماری سبب غفران و آمرزش گناهانش شده و او را پاک میگرداند.
در صحیح بخاری از ابن عباس ل روایت شده گفت: پیامبر r بر مردی بیاباننشین وارد شد تا از او عیادت کند و پیامبر r چون به عیادت بیمار میرفت به او میگفت: مشکلی نیست، پاکی [گناهان] است اگر خداوند بخواهد، بیابان نشین گفت: تو گفتی: سبب پاکی [گناهان] است؟ هرگز، بلکه تبی است که میجوشد در بدن پیرمردی که [هلاکش میکند] و گورستان را به او فرا مینماید. پیامبر r فرمود: «آری؛ چنین است»[6].
در سنن امام ابوداود از ام علاء ل روایت شده که گفت: پیامبر r به عیادت من آمد در حالی که بیمار بودم، فرمودند: «ای ام علاء تو را مژده باد، خداوند به واسطهی بیماری فرد مسلمان گناهان او را پاک میکند همچنان که آتش ناخالصی طلا و نقره را از بین میبرد»[7]. در صحیح مسلم از جابر بن عبدالله t روایت است که: پیامبر خدا r بر ام سائب، یا ام مسیب وارد شد و فرمود: ای ام سائب -یا: ای ام مسیب- چرا میلرزی؟ گفت: ]از[ تب، خدا مبارکش نگرداند، فرمود: به تب ناسزا نگو؛ زیرا چنان که دم آهنگری، ناخالصیهای آهن را از بین میبرد، آن [تب] نیز گناهان آدمیزادگان را از بین میبرد»[8]. امام بخاری در ادب المفرد از سعید بن وهب روایت کرده که گفت: «من سلمان را همراهی میکردم . وی در موضع کندَه از بیماری عیادت کرد وقتی او را دید گفت: تو را بشارت باد، زیرا خداوند مرض مؤمن را برایش کفارهی گناهان و پندی برای آینده میگرداند [تا از گناه دوری جوید] و بیماری فاجر [کافر] بسان شتری است که مالکش آن را در بند نگهداشته باشد و سپس از بند برهاند، و شتر نداند که چرا آن را در بند نگهداشته و چرا رها کرده است»[9].
سلمان به او بشارت داد و به او یادآوری کرد مشکلات و مصائبی که فرد مسلمان از لحاظ بدنی بدانها مبتلا میشود همگی کفارهی گناهانش میگردند. همچنان که در صحیحین از ابوهریره t روایت شده که رسول الله r فرمودند: «هیچ رنج و بیماری و غم و اندوه و آزار و اذیتی به شخص مسلمان نمیرسد و یا حتی خاری در پای او فرو نمیرود، جز آن که خداوند آن را کفارهی گناهانش قرار میدهد»[10].
این که میگوید: «مرض مؤمن را پندی برای آینده میگرداند». یعنی: این شخص به هنگام بیماریش شرایطی برایش فراهم میشود که گناهانش را به یادآورده و نسبت به خطاها و تقصیراتش آگاه میگردد در حالی که در حالت تندرستی و عافیت این شرایط برای او فراهم نمیگردد، در این هنگام است که بیماریش علتی میگردد که خود را به خاطر کوتاهی نکوهش میکند و او را وا میدارد که از بیادبی دوری گرفته و در پی خشنودی [خدا] باشد. این در خصوص فرد مؤمن است، اما شخص فاجر به هنگام بیماری حال و روزش همچون حال و روز شتر است که صاحبش ابتدا او را با پابند می بندد و سپس رهایش میکند او نمیداند که چرا بسته شد و چرا آزاد شد، لذا او به خطا و گناه و فجورش ادامه و استمرار می دهد، بیماریش برای او عبرتی در پی ندارد و به سبب آن اندرزی نمیگیرد.
بهتر است کسی که می خواهد به عیادت بیماری برود برای عیادتش زمان مناسبی را انتخاب کند، چرا که هدف از عیادت راحتی و آرامش بیمار و شادمان کردن او است، و نه ایجاد مزاحمت برای او، و هم چنین بهتر است که مدتی طولانی نزد او نماند مگر این که خود بیمار چنین چیزی را دوست داشته باشد و در نشستن فایده و مصلحتی باشد.
از جمله سنتها درعیادت بیمار آن است که عیادت کننده کنار سر بیمار بنشیند، امام بخاری در ادب المفرد از ابن عباس ب روایت کرده که: «پیامبر r چون از مریض عیادت میکرد کنار سر مریض مینشست سپس هفت بار میگفت: «أَسْأَلُ اللهَ الْعَظیمَ رَبَّ الْعَرْشِ الْعَظیمِ أَنْ یشْفیک: از خدای بزرگ و صاحب عرش عظیم میخواهم که تو را شفا دهد». اگر در اجل وی مهلتی باشد بیماری وی بهبودی مییابد»[11].
از دیگر سنتها آن است که ، وقتی که عیادت کننده میخواهد برای بیمار دعا کند دستش را روی بدن او بگذارد، در صحیحین روایت شده هنگامی که پیامبر r سعد بن ابی وقاص t را عیادت کرد دستش را بر روی پیشانی سعد نهاد سپس دستش رابه صورت و شکم او کشید سپس فرمود: «پروردگارا سعد را شفا بخش»[12]. قرار دادن دست بر روی [بدن] مریض به او آرامش میدهد، و از شدت و ضعف و بیماری او آگاه میشود، و بدین شیوه به او توجه [بیشتری] میکند.
سپس شایسته است عیادت کننده با دعا کردن برای بیمار خیرخواهی خود را به او نشان دهد و نزد او جز سخن خیر نگوید، در صحیح مسلم از امسلمه ل روایت شده که رسول الله r فرمودند: «هرگاه بر سر بیمار یا مردهای حضور یافتید، سخن نیک بگویید؛ چون شما هرچه بگویید فرشتگان آمین میگویند»[13].
بهتر است عیادت کننده جامعترین دعا را برگزیند و بر گفتن دعاهای نقل شده از پیامبر r حریص باشد، چرا که آنها دعاهایی با برکت و جامع خیر هستند. همچنین عاری و مصون از خطا و اشتباهند مانند این که بگویند: «پروردگارا فلانی را شفا بده» یا بگوید: «ان شاءالله بیماریات پاک کننده [ی گناهان] خواهد بود»، یا بگوید «از خدای بزرگ و صاحب عرش عظیم میخواهم که تو را شفا بدهد»، یا بگوید: «خدایا! ای پروردگار مردم! ناراحتی و درد را بردار و او را شفا بده که تو شفا بخشی و هیچ شفایی جز شفای تو نیست، شفایی عطا کن که چیزی از بیماری باقی نگذارد»، پیشتر در این باره احادیثی بیان کردیم، یا این که سوره فاتحة الکتاب و معوذات را به عنوان رقیه و دعا بر بیمار بخواند، پیشتر احادیث ابوسعید خدری t و عائشه ل در این باره بیان شد یا این رقیه [و دعا] را بر او بخواند: «به نام خداوند بر تو دعا و رقیه میخوانم تا تو را از هر چیزی که آزارت میدهد، و از شرّ هر نفس یا چشم حسودی پناه دهد، خداوند شفایت دهد، به نام خداوند بر تو دعا و رقیه میخوانم». این رقیه و دعایی است که به هنگام بیماری پیامبر r، جبرئیل آن را بر او خواند، یا آن چیزی را بگوید که در صحیحین آمده از عائشه ل روایت شده که: «پیامبر r به بیمار میفرمود: «بسم الله تُرْبَةُ أَرْضِنَا، بِریقَةِ بَعْضِنَا، یشْفَی سَقِیمُنَا، بِإِذنِ رَبَّنَا»: به نام خداوند، به وسیلهی خاک زمین ما که به آب دهان بعضی ازما آمیخته است با اجازهی پروردگارمان بیمارمان شفا داده میشود»[14].
شخص تندرست باید به هنگام دیدن بیماران پند و اندرز گرفته و آن را مایهی عبرت خود گرداند و به خاطر نعمت صحت و تندرستی و عافیت خدا را سپاس و ستایش گوید واز او طلب [ادامهی] تندرستی و صحت بنماید.
از خداوند کریم و بخشنده عاجزانه میطلبیم که تمامی بیماران را شفا و بهبودی عطا کرده و برای همه صحت و تندرستی وعافیت مقدر فرماید همانا او شنوندهی دعا و اجابت کنندهی آن است.
[1]- صحیح بخاری شماره [6011] و صحیح مسلم شماره [2586].
[2]- صحیح مسلم شماره [2586].
[3]- صحیح مسلم شماره [2162].
[4]- صحیح مسلم شماره [2568].
[5]- سنن ترمذی شماره [1931]، و آلبانی/ در «صحیح الترغیب» شماره [3474] آن را حسن دانسته است.
[6]- صحیح بخاری شماره [5656].
[7]- سنن ابوداود شماره [2688] و آلبانی/ در «صحیح الترغیب» شماره [3438] آن را صحیح دانسته است.
[8]- صحیح مسلم شماره [2575].
[9]- ادب المفرد شماره [493]، و آلبانی/ در «صحیح الأدب» شماره [379] آن را صحیح دانسته است.
[10]- صحیح بخاری شماره [5642] و صحیح مسلم شماره [2573].
[11]- ادب المفرد [536] و آلبانی/ در «صحیح الادب» شماره [416] آن را صحیح دانسته است.
[12]- صحیح بخاری شماره [5659] و صحیح مسلم شماره [1628].
[13]- صحیح مسلم شماره [919].
[14]- صحیح بخاری شماره [5745] و صحیح مسلم شماره [2194].
از جمله بیماریهای مهلک و شرّ بزرگی که در آدمی پدید میآید به علت سحر یا چشم زخم یا حسد است، سحر تأثیر شگرفی در فرد جادو شده دارد، گاه بیمار کرده و گاه سبب مرگ میشود، چشم حسود نیز این چنین است [به خصوص] وقتی که جان و روحش با بدی و شرارت شکل بگیرد و در قلبش شر جمع شود. بیشک به فرد مورد حسد قرار گرفته ضرر و زیان میرساند. چه بسا بیمارش کرده و چه بسا موجب مرگش شود، سحر حقیقت داشته و دارای تأثیر است، و حسد حقیقت داشته و دارای تأثیر است. بیشک از جمله نعمتهای خداوند بر بندهی مؤمنش آن است که ابزاری مبارک و اموری سودمند برایش مهیا کرده که شر آنها را از او دور میکند، به واسطهی این ابزارها ضرر و زیان سحر و حسادت از او دور گشته و بلای نازل شده به سبب آنها از بین میرود، علامه ابن قیم/ این ابزارها و امور را در ده بند خلاصه کرده که هرگاه آدمی آنها را به کار بسته و پیاده کند شر حسود و چشم زننده و ساحر از او دور گشته و از بین میرود.
ابزار اول: پناه جستن به خداوند و متوسل شدن به او و مصون شدن به یاری او از شر این موارد، هم چنان که خداوند میفرماید:
﴿قُلۡ أَعُوذُ بِرَبِّ ٱلۡفَلَقِ ١ مِن شَرِّ مَا خَلَقَ ٢ وَمِن شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ ٣ وَمِن شَرِّ ٱلنَّفَّٰثَٰتِ فِی ٱلۡعُقَدِ ٤ وَمِن شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ ٥﴾ [سورة الفلق].
«بگو: پناه میبرم به خداوندگار سپیده دم (۱) از شرّ هر آنچه آفریده است (۲) و از شرّ شب بدان گاه که کاملاً فرا میرسد (۳) و از شرّ کسانی که درگرهها میدمند (۴) و از شرّ حسود بدان گاه که حسد میورزد».
خداوند متعال شنوندهی [صدای] کسی است که به او پناه میبرد، آگاه است از آنچه به او پناه میجوید، بر هر چیزی آگاه است، او تنها کسی است که بدو پناه برده میشود، به هیچ یک از آفریده هایش پناه برده نمیشود، و به کسی جز او توسل جسته نمیشود، بلکه فقط اوست که پناه جویان را پناه میدهد و آنان را از شر آنچه از آن پناه میطلبند حمایت کرده و محافظت مینماید.
حقیقت پناه جستن عبارت است از گریختن از چیزی که از آن میترسی، به سوی کسی که از تو در برابر آن حمایت کرده و در امان دارد، برای آدمی محافظ و پناه دهندهای جز خداوند وجود ندارد، هر آن که بر خدا توکل کند خدا او را کفایت میکند و برای کسی که به او پناه برد بسنده است. خدا است که ترس شخص ترسیده را به امن و آرامش تبدیل میکند و پناه جو را پناه میدهد، خداوند بهترین سرپرست و بهترین یاور و مددکار است.
ابزار دوم: رعایت پروای الهی و پای بندی به امر ونهی او، کسی که تقوای الهی را مراعات کند او را تحت حفاظت و حمایت خود میگیرد و به دیگری واگذار نمیکند، خداوند میفرماید:
﴿وَإِن تَصۡبِرُواْ وَتَتَّقُواْ لَا یَضُرُّکُمۡ کَیۡدُهُمۡ شَیًۡٔاۗ إِنَّ ٱللَّهَ بِمَا یَعۡمَلُونَ مُحِیطٞ ١٢٠﴾
[آل عمران: 120].
«و اگر شکیبایی کنید و پرهیزگاری نمایید مکر آنان هیچ زیانی به شما نمیرساند. به راستی خداوند به آنچه میکنند احاطه دارد».
پیامبر r به عبدالله بن عباس ب میفرماید: «]حدود، فرایض و...] خدا را پاس دار، خدا نیز تو را پاس میدارد. ]حدود، فرایض و...] خدا را پاس دار، او را روبهروی خود] و همراه خویش[ میبینی»[1]. لذا هر کس خدا را پاس دارد خدا نیز او را پاس میدارد، و به هرجا روی کند او را در برابر خود مییابد، کسی که خداوند محافظ او و در برابرش باشد از چه چیز و چه کسی میترسد و پروا دارد؟
ابزار سوم: بر [آزارهای] دشمنش صبر نماید و با او به نبرد بر نخواسته و از او گلایه و شکوه نکند و اصلاً روانش را به آزارهای او درگیر نکند چراکه چیزی همچون صبر وجود ندارد که او رادر برابر حسود و دشمنش یاری دهد و هرچه ستم حسود بیشتر گردد ستمش سپاه و قدرتی به نفع کسی میگردد که بر او ستم میکند، ستم کننده با این فزونی ستم با خود به نبرد بر میخیزد در حالی که خود نمیداند ستم او تیری است که از خود به خود شلیک میکند:
﴿وَلَا یَحِیقُ ٱلۡمَکۡرُ ٱلسَّیِّئُ إِلَّا بِأَهۡلِهِۦۚ﴾ [فاطر: 43].
«و ] البته[ دسیسهی زشت تنها دامن اهلش را فرا میگیرد».
لذا اگر شخصی که مورد حسد واقع شده صبر نماید و موضوع را کش دار نکند ـ به اذن خدا ـ به عاقبت نیک دست میآید.
ابزار چهارم: توکل بر خداوند است، هر کسی بر خداوند توکل کند خدا او را بسنده است، توکل از قویترین ابزارهایی است که آدمی با آن آزار و اذیت مردم و ظلم و ستمشان را که توان مقابله با آن را ندارد میتواند دفع کند، کسی که خداوند او را کفایت کند دشمن نمیتواند در او طمع نماید، و اگر آدمی آن چنان که شایسته است بر خداوند توکل نماید، و آسمانها و زمین و هر آن که در آنهاست علیه او نیرنگ ورزند خداوند راه نجاتی از این نیرنگ برای او قرار داده و او را کفایت و یاری میکند.
ابزار پنجم: رها کردن و آزاد کردن قلب از سرگرم شدن بدان و فکر کردن دربارهی آن، و [اینکه شخص] تصمیم بگیرد که هر بار این مطلب به ذهنش خطور کرد آن را پاک کند و بدان توجه ننماید و از آن نترسد و قلبش را انباشته از فکر آن نکند. این از سودمندترین داروها و قویترین ابزارهای یاریگر بر فوران شر آنهاست، این [افکار] به مانند آن است که دشمن کسی میخواهد به او دست درازی کرده و او را بیازارد. پس اگر این شخص متعرض او نشده و با او درنیاویزد بلکه از آن دوری جوید این دشمن بر او تسلط نمییابد، اما اگر با هم در آمیزند و با هم دست و پنجه نرم کنند شرّ و بدی روی میدهد، روحها نیز این چنیناند هر گاه روحی با روح دیگر درآمیزد آرامش از بین رفته و شرّ تداوم مییابد تا این که یکی از آنها از بین میرود، هرگاه روحش را آن دور کرده و از تفکر در آن و مشغول شدن بدان در امان دارد، و به کاری بپردازد که فکرش را مشغول کند و برایش مفیدتر باشد حسود ستمگر خود خوری میکند چرا که حسد همچون آتش است وقتی که چیزی نیابد که آن را بخورد شروع به خود خوری میکند.
ابراز ششم: روی آوردن به خداوند و اخلاص داشتن برای او، و قرار دادن محبت خدا و رسیدن به رضای او و بازگشت به سوی او در همهی افکار و اندیشهها، این اندیشهها به مرور و اندک اندک در درون شخص نفوذ کرده و استقرار مییابد تا آن جا که بر او چیره شده و او را فرا گرفته و تمام وجودش را در برمیگیرد در نتیجه افکار و اندیشهها و آروزهایش همگی در محبت پروردگار و تقرب به او و ذکر و ثنا و ستایش او باقی میمانند. خداوند سخن دشمنش ابلیس را نقل میکند که گفت:
﴿ قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغۡوِیَنَّهُمۡ أَجۡمَعِینَ ٨٢ إِلَّا عِبَادَکَ مِنۡهُمُ ٱلۡمُخۡلَصِینَ ٨٣﴾ [ص: 82-83].
«] شیطان[ گفت: پس سوگند به شکوهت آنان را همگی گمراه میکنم (۸۲) مگر بندگان اخلاص یافتهات را از میان آنان».
فرد مخلص به مثابهی کسیاست که در دژی مستحکم پناه گرفته است کسی که به دژپناه برده احساس ترس نمیکند، و کسی که بدان متمسک شده تباه نمیشود، و دشمن چشم طمع نزدیک شدن به آن را ندارد.
ابراز هفتم: بازگشت خالصانهی آدمی به سوی خدا با بریدن از گناهانی که دشمنش را بر او مسلط و چیره میکند، خداوند میفرماید:
﴿وَمَآ أَصَٰبَکُم مِّن مُّصِیبَةٖ فَبِمَا کَسَبَتۡ أَیۡدِیکُمۡ﴾ [الشورى: 30].
«و هر مصیبتی که گریبان گیرتان شود، از دستاورد خودتان است».
کسی بر آدمی مسلط نشده و او را نمیآزارد مگر به خاطر گناهی که او مرتکب شده، چه دانسته مرتکب شده باشد یا ندانسته، گناهانی را که آدمی ندانسته مرتکب شده چندین برابر گناهانی است که دانسته مرتکب شده، و آنچه را فراموش کرده -از آنهایی که بدان علم داشته و عمل کرده- چندین برابر مقداری است که به خاطر دارد، و در این دعای مشهور آمده است که: «اللَّهُمَّ إِنی أَعُوذُبِک أَنْ أُشرک بِک وَأَنَا أَعْلَمُ وَأَسْتَغْفِرُک لِمَا لَا أَعْلَمَ: خدایا به تو پناه میجویم از این که به تو شرک بیاورم و بدانم و از تو آمرزش میخواهم از آنچه نمیدانم»[2].
آنچه را آدمی نیازمند استغفار از آن است از آنچه ندانسته مرتکب شده چندین و چندها برابر دانستهها است، و آزار دهندهای بر او چیره نمیشود مگر به خاطر گناهی، و در هستی شری نیست مگر در گناهان و ملزومات آنها، هرگاه آدمی از گناهان پاک شود از ملزومات آنها نیز پاک میشود. لذا هرگاه بر آدمی ستم شود و مورد اذیت و آزار قرار گیرد و دشمنش بر او تسلط یابد هیچ چیز برای او از توبهی نصوحانه از گناهانی که سبب تسلط دشمنش بر او شدهاند، سودمندتر نیست.
ابزار هشتم: دادن صدقه و احسانی که برایش میسر است؛ چرا که این کار تأثیر شگرفی در دفع بلا و چشم زخم و شر حسود دارد. خیلی کم و به ندرت چشم زخم و حسد و اذیت و آزار بر فرد نیکو کار بخشنده تسلط مییابد و اگر به چیزی از آن مبتلا شود با او به شیوهی مهربانانه و یاری و تایید برخورد میشود و عاقبتی نیک در انتظارش خواهد بود، دادن صدقه و احسان جزو شکر نعمت است و شکر نعمت پاسدار نعمت از هر آن چیزی است که سبب نابودی و تباه شدن آن میشود.
ابزار نهم: این که آتش حسود و ستمگر و آزار دهنده را با لطف و احسان به او خاموش گرداند، هرچه او آزار و شرّ و ستم و حسادتش را فزونی بخشد تونیز بیشتر به او لطف و احسان و دلسوزی ومهربانی نمایی خداوند میفرماید:
﴿وَلَا تَسۡتَوِی ٱلۡحَسَنَةُ وَلَا ٱلسَّیِّئَةُۚ ٱدۡفَعۡ بِٱلَّتِی هِیَ أَحۡسَنُ فَإِذَا ٱلَّذِی بَیۡنَکَ وَبَیۡنَهُۥ عَدَٰوَةٞ کَأَنَّهُۥ وَلِیٌّ حَمِیمٞ ٣٤ وَمَا یُلَقَّىٰهَآ إِلَّا ٱلَّذِینَ صَبَرُواْ وَمَا یُلَقَّىٰهَآ إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِیمٖ ٣٥﴾
[فصلت: 34-35].
«نیکی و بدی یکسان نیست با نیکوترین روش و بهترین شیوه پاسخ بده نتیجهی این کار، آن خواهد شد که کسی که میان تو و او دشمنی است، به ناگاه هم چون دوست صمیمی گردد (۳۴) تنها شکیبایان و آنان که بهرهی عظیمی ]از ایمان و کمال[ دارند، به چنین مقامی میرسند».
در این باره در حال و روز پیامبری u بیندیش که پیامبرمان r دربارهی او میفرماید که: طائفهاش او را زدند وخون آلودش کردند و او در حالی که خون را از چهرهاش پاک میکرد میگفت: «خداوندا، قوم مرا ببخشای، که آنان نمیدانند»[3].
ابزار دهم: خالص کردن توحید ]از هر نوع شائبهی شرک[ وسوق دادن فکر از اسباب به مسبب پیروزمندِ سنجیده کار و فرزانه، و علم به این که هیچ چیزی سودی و زیانی ندارد مگر به اذن الله، خداوند متعال میفرماید:
﴿وَإِن یَمۡسَسۡکَ ٱللَّهُ بِضُرّٖ فَلَا کَاشِفَ لَهُۥٓ إِلَّا هُوَۖ وَإِن یُرِدۡکَ بِخَیۡرٖ فَلَا رَآدَّ لِفَضۡلِهِۦۚ﴾
[یونس: 107].
«اگر خداوند زیانی به تو برساند، هیچ کس جز او نمیتواند آن را برطرف گرداند، و اگر بخواهد خیری به تو برساند، هیچ کس نمیتواند فضل و لطف او را از تو برگرداند».
و پیامبر r به عبدالله بن عباس ب میفرماید: «و بدان که اگرهمهی امت جمع شوند تا به تو سود برسانند، جز آنچه خداوند برای تو نوشته، فایدهی دیگری به تو نمیرسانند و اگر جمع شوند تا به تو زیانی برسانند، جز آنچه خداوند برای تو نوشته، زیان دیگری به تو نمیرسانند»[4].
لذا هرگاه آدمی توحیدش را خالص سازد ترس از غیر خدا از قلبش خارج میگردد و دشمنش نزد او خوارتر از آن میگردد که هم از او بترسد و هم از خدا، بلکه فقط از خدا میترسد، و نه دیگری، و چنین اعتقادی مییابد که مشغول کردن فکرش به موضوع دشمنش و ترسیدن از او و سرگرم شدن به او نشانهی نقص درتوحیدش است و إلا اگر توحیدش خالصانه باشد هم و غمش همان خواهد بود، خداوند مراقبت و محافظت و دفاع از او را برعهده میگیرد، بی شک خدا از مومنان دفاع خواهد کرد، لذا اگر فرد مؤمن باشد بیتردید خداوند از او دفاع میکند، دفاع خداوند از او به میزان ایمان او بستگی دارد، اگر ایمان آدمی کامل باشد دفاع خداوند از او به بهترین و کاملترین شکل خواهد بود، و اگر ایمانش را با شائبههایی درآمیزد دفاع از او نیز همچنان خواهد بود واگر ایمانش گاه به گاه باشد خدا نیز گاه به گاه از او دفاع میکند. هم چنان که یکی از پیشینیان گفته است: «کسی که با تمام وجودش به خدا روی آورد خداوند نیز به تمامی پذیرای او میگردد و کسی که با تمام وجود از خدا روی برگرداند خدا نیز به تمامی او را رها میکند و کسی که گاه به گاه باشد خدا نیز برای او گاه به گاه خواهد بود».
توحید دژ و پناهگاه مستحکم خداوند است، کسی که وارد آن گردد جزو امنیت یافتهگان قرار میگیرد، یکی از پیشینیان میگوید: «کسی که از خدا بترسد همه چیز از او میترسد، و کسی که ترس خدا را در دل نداشته باشد خداوند او را از هر چیزی میترساند».
اینها ده ابزار مهماند که شر حسود و چشم زخم زننده و ساحر به واسطهی آن دفع وطرد میشود[5]. از خداوند بخشنده میطبیم که ما و دیگر مسلمانان را از همهی شرور و بدیها مصون دارد بیشک او شنوندهی دعا و پذیرندهی آن است.
[1]- سنن ترمذی شماره [2516]، و آلبانی/ در «صحیح الجامع» شماره [7957] آن را صحیح دانسته است.
[2]- این حدیث را امام بخاری در ادب المفرد شماره [719] از معقل بن یسار روایت کرده است، و آلبانی/ در «صحیح الادب المفرد» شماره [551] آن را صحیح دانسته است.
[3]- صحیح بخاری شماره [3477] و صحیح مسلم شماره [1792].
[4]- سنن ترمذی شماره [2516]، و آلبانی/ در «صحیح الجامع» شماره [7957] آن را صحیح دانسته است.
[5]- بدائع الفوائد اثر ابنقیم [2/246 ـ 238].