بیشک از جمله آداب دعا توسل جستن به خداوند به هنگام دعاست. توسل به آنچه خدا مقرر کرده و میپسندد و برای بندگانش بدان راضی است به عنوان وسیلهای که با آن به خدا نزدیک شوند، خداوند میفرماید:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَٱبۡتَغُوٓاْ إِلَیۡهِ ٱلۡوَسِیلَةَ﴾ [المائدة: 35].
«ای مؤمنان، از خداوند پروا بدارید و به سوی او وسیلهی [تقرّب] بجویید».
یعنی: کار نیک انجام دهید، و واضح است که توسل به خداوند و نزدیکی جستن به او و طلب خشنودی او فقط براساس آنچه او مقرر کرده و دوست دارد صورت میپذیرد، و نه براساس هوی و هوسها و بدعتها، و این عرصهای بس مهم است که شایسته است فرد مسلمان آن را فهمیده و درک کند، و مراقب باشد که دچار تخطی و تخلف در آن نگردد؛ چرا که برخی از مردم در این میدان دچار تخلفات متعدد و انحرافات گوناگون میگردند، در حالی که میپندارند آنچه را که انجام میدهند کار و وسیلهای است که آنان را به خدا نزدیک میکند؛ اما بیشک توسل به خداوند و نزدیکی جستن به او تنها زمانی برای بنده سودمند بوده و نزد خدا مقبول است که مشروع بوده، و کتاب خداوند و سنت رسول اللهr بیانگر و نشاندهندهی مشروعیت آن باشند. به هنگام اندیشیدن درنصوص در این باره میبینیم که نصوص به انواع مشخصی راهنمایی میکنند و برای بندگان مقرر میدارند تا با آنها به خداوند توسل جویند و آنها عبارتند از:
1- توسل جستن به خداوند با نامهای نیکویش که در قر آن و سنت بیان شدهاند؛ همچنان که خداوند میفرماید:
﴿وَلِلَّهِ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰ فَٱدۡعُوهُ بِهَاۖ وَذَرُواْ ٱلَّذِینَ یُلۡحِدُونَ فِیٓ أَسۡمَٰٓئِهِۦۚ سَیُجۡزَوۡنَ مَا کَانُواْ یَعۡمَلُونَ ١٨٠﴾ [الأعراف: 180].
«و خداوند نامهای نیک دارد. پس به آن [نامها] او را به [دعا] بخوانید و آنان را که در نامهایش کجروی میکنند، رها کنید، [سزای] آنچه را میکردند، خواهند دید».
و یا میفرماید:
﴿قُلِ ٱدۡعُواْ ٱللَّهَ أَوِ ٱدۡعُواْ ٱلرَّحۡمَٰنَۖ أَیّٗا مَّا تَدۡعُواْ فَلَهُ ٱلۡأَسۡمَآءُ ٱلۡحُسۡنَىٰۚ﴾ [الإسراء: 110].
بگو: خداوند را بخوانید یا «رحمن» را بخوانید. هر کدام را که بخوانید [نیک است] که خداوند نامهای نیکو دارد».
از مثالهای این نوع، سخن خداوند است که میفرماید:
﴿بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ ١ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ ٢ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ ٣ مَٰلِکِ یَوۡمِ ٱلدِّینِ ٤ إِیَّاکَ نَعۡبُدُ وَإِیَّاکَ نَسۡتَعِینُ ٥ ٱهۡدِنَا ٱلصِّرَٰطَ ٱلۡمُسۡتَقِیمَ ٦ صِرَٰطَ ٱلَّذِینَ أَنۡعَمۡتَ عَلَیۡهِمۡ غَیۡرِ ٱلۡمَغۡضُوبِ عَلَیۡهِمۡ وَلَا ٱلضَّآلِّینَ ٧﴾ [سورة الفاتحة].
پیش از دعا یعنی آنجا که میفرماید:
﴿ٱهۡدِنَا ٱلصِّرَٰطَ ٱلۡمُسۡتَقِیمَ ٦﴾ [الفاتحة: 6].
«ما را به راهِ راست رهنما».
خداوند را با بیان نامهای نیکو و عظیمش میستاید، مثال دیگر مانند اینکه شخص دعاکننده میگوید: «یا رحمن ارحمنی: ای رحمن به من رحم کن»، یا «یا غفور اغفرلی: ای غفور بر من ببخشای»، یا «یا رزاق ارزقنی: ای رزاق مرا رزق و روزی ده». و دعاهایی شبیه اینها که توسل به خدا با بیان نامهای نیکوی اوست.
2- متوسل شدن به خداوند متعال با کارهای نیکی که بنده انجام داده است، مانند اینکه با ایمان به خداوند و اطاعت از او و پیروی از فرستادهاش و محبت داشتن به او، به خداوند توسل جوید، مثال این نوع مانند سخن خداوند که میفرماید:
﴿ٱلَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَآ إِنَّنَآ ءَامَنَّا فَٱغۡفِرۡ لَنَا ذُنُوبَنَا وَقِنَا عَذَابَ ٱلنَّارِ ١٦﴾ [آل عمران: 16].
«آنان که میگویند: پروردگارا، به راستی ما ایمان آوردهایم، پس گناهان ما را برایمان بیامرز و ما را از عذاب آتش [جهنم] حفظ کن».
و یا میفرماید:
﴿رَّبَّنَآ إِنَّنَا سَمِعۡنَا مُنَادِیٗا یُنَادِی لِلۡإِیمَٰنِ أَنۡ ءَامِنُواْ بِرَبِّکُمۡ فََٔامَنَّاۚ رَبَّنَا فَٱغۡفِرۡ لَنَا ذُنُوبَنَا وَکَفِّرۡ عَنَّا سَیَِّٔاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ ٱلۡأَبۡرَارِ ١٩٣﴾ [آل عمران: 193].
«پروردگارا، ما شنیدیم که ندادهندهای به ایمان فرامیخواند، که به پروردگارتان ایمان آورید، پس ایمان آوردیم. پروردگارا، پس گناهانمان را برای ما بیامرز و بدیهایمان را از ما بزدای و ما را از زمرهی نیکان بمیران».
مثال دیگر از این نوع، توسل سه نفر به کارهای نیکشان است آن هنگام که آنان درون غار بودند و صخرهای خروجی غار را مسدود کرد، خداوند دعایشان را اجابت نموده، و هم و غمشان را برطرف کرد، امامان بخاری و مسلم از عبدالله بن عمر y روایت کردهاند که رسول اللهr فرمودند: «سه نفر بیرون آمدند و رفتند، بر آنها باران بارید و به غار کوهی پناه بردند، سپس سنگ بزرگی فروافتاد [و مدخل غار را بست]. آنها به یکدیگر گفتند: خداوند را به بهترین عملی که کردهاید دعا کنید. یکی از آنها گفت: خدایا! من پدر و مادر پیری داشتم و برای چراندن حیوانات بیرون میرفتم. وقتی بازمیگشتم، شیر میدوشیدم و ظرفی از شیر میآوردم و به پدر و مادرم میدادم و آنها مینوشیدند، سپس به کودکان و اهل خانه و زن خود شیر میدادم. شبی دیر آمدم و پدر و مادرم خوابیده بودند و دوست نداشتم که آنها را بیدار کنم و کودکان [از فرط گرسنگی] به پای من افتاده و میگریستند. حالت من و پدر و مادرم بر همین منوال گذشت تا صبح شد، خدایا! اگر میدانی که من این کار را فقط برای رضای تو کردهام، پس بر ما دریچهای بگشای تا بتوانیم آسمان را ببینیم، خداوند دریچهای از آن را به رویشان گشود آنان از آن دریچه آسمان را دیدند. نفر دیگر گفت: خدایا! تو میدانی که من یکی از دخترعموهای خود را دوست داشتم، آن نوع محبت شدیدی که مردان را با زنان است. او را خواستم و کام خود را از او طلبیدم، ولی او امتناع کرد [و گفت:] به مراد خود نرسی تا صد دینار ندهی. من تلاش کردم تا آن پول را فراهم آوردم و برایش آوردم. وقتی در میان هر دو پای او نشستم گفت: ای بندهی خدا، از خدا بترس و مُهر را مگشا؛ مگر از راه مشروع آن، من برخاستم و او را واگذاشتم. خداوندا اگر میدانی که من این کار را برای رضای تو کردهام پس بر ما دریچهای بازکن. گشایش دهانهی غار بیشتر شد. نفر دیگر گفت: خدایا! تو میدانی که من کسی را در برابر یک پیمانه ذرت به مزدوری گرفتم وقتی که او کارش تمام شد گفت: حقّم را بده، من نیز حقش را دادم اما او آن را از من نگرفت و رفت من نیز این پیمانه ذرت را کاشتم، هر سال این کار را تکرار کردم تا اینکه از مجموع محصولات آن چند گاو همراه با چوپان برای او خریدم. بعد از مدتها آمد و گفت: از خدا بترس و حقّم را به من بده، گفتم: به نزد آن گاوها و چوپانشان برو و آن ها را بردار که از آن توست، گفت: از خدا بترس و مرا مسخره مکن، گفتم: من تو را مسخره نمیکنم، آن کَلهی گاوها و چوپانش از آن توست، آنها را بردار. آن مرد آنها را تحویل گرفته و رفت، خداوندا! چنانچه میدانی این کار را به خاطر رضایت تو انجام دادهام بقیهی در غار را به روی ما بگشا، خداوند به تمامی، در غار را به روی آنان گشود»[1].
هر کدام از این افراد با عمل نیکویش که خداوند آن را دوست داشته و مورد رضایتش بود به خداوند توسل جست، و این کار وسیلهای شد برای پذیرش دعایشان و برآورده شدن امیدشان و از بین رفتن درد و اندوهشان.
3- توسل جستن به خداوند متعال به کمک دعای افراد زندهی نیکوکار، بدین شیوه که فرد مسلمان از برادر زنده و حاضرش بخواهد که برای او به درگاه خدا دعا کند. این نوع از توسل [نیز] مشروع است، چرا که انجام چنین کاری از برخی از صحابه به اثبات رسیده است، از آنجا که برخی از آنان به نزد پیامبرr آمده و از ایشان r درخواست کرده که برای او یا عموم مسلمانان دعا کند، از جمله در صحیحین به نقل از انس بن مالک t روایت شده که: «وقتی که پیغمبرr در روز جمعه خطبه را میخواند یک عرب بدوی بلند شد و گفت: ای رسول خدا! حیوانات ما از بیآبی و بیعلفی از بین رفتند، بچههای ما از نبودن غذا و کمی رزق مردند، برای ما دعا کن. پیغمبرr دستهایش را به سوی آسمان بلند نمود و شروع به دعا کرد در حالی که یک قطعه ابر در آسمان وجود نداشت، قسم به کسی که جانم در اختیار اوست، هنوز پیغمبر r دستهایش را پایین نیاورده بود که ابرهای کوهمانندی در آسمان پیدا شدند، هنوز از منبر پایین نیامده بود که دیدیم باران بر ریش مبارکش جاری گردید...»[2] هم چنین مانند توسل صحابه y به دعای عباس t، در صحیح بخاری از انس t روایت شده که: «وقتی مردم دچار قحطی شدند عمر بن خطاب t به وسیلهی دعای عباس t طلب باران میکرد و گفت: پروردگارا! ما قبلاً به وسیله پیامبرت r طلب باران میکردیم و شما آب نازل میفرمودید، اکنون به وسیله عموی پیامبرمان [یعنی عباس t] از شما طلب باران میکنیم. راوی میگوید: به وسیلهی دعای عباس باران میبارید»[3].
اینها سه نوع توسلاند که به خاطر ارشاد و راهنمایی نصوص شرعی به انجامشان همگی مشروعاند، اما خارج از اینها هیچ [نوع دیگری] پایه و اساسی نداشته و دلیلی بر مشروعیت آن وجود ندارد و بر فرد مسلمان لازم و ضروری است که از انجام آن دوری بگیرد.
۷۱- از جمله آداب دعا پوشیده داشتن آن است
پیشتر سخن خداوند را بیان کردیم که میفرماید:
﴿ٱدۡعُواْ رَبَّکُمۡ تَضَرُّعٗا وَخُفۡیَةًۚ إِنَّهُۥ لَا یُحِبُّ ٱلۡمُعۡتَدِینَ ٥٥﴾ [الأعراف: 55].
و دربارهی نهی و هشدار نسبت به تجاوز در دعا به همهی اشکالش که در این آیه آمده سخن گفتیم و اینکه دعایی که دربردارندهی تجاوز باشد خداوند آن را دوست نداشته و نپسندیده و نمیپذیرد، این مطالب از فرد مسلمان میخواهند که از درافتادن در هر یک از این موارد احتیاط و پرهیز نماید.
با این همه همچنین این آیهی کریمه دربردارندهی ادب بزرگ دیگری از آداب دعا است و آن پنهان کردن و نهان کردن دعا و آشکار نکردن آن است که میفرماید:
﴿ٱدۡعُواْ رَبَّکُمۡ تَضَرُّعٗا وَخُفۡیَةًۚ﴾ [الأعراف: 55].
یعنی به طور نهانی (و آهسته) نه علنی (و آشکار).
همچنان که میفرماید:
﴿وَٱذۡکُر رَّبَّکَ فِی نَفۡسِکَ﴾ [الأعراف: 205].
و در صحیحین از ابوموسی اشعری t روایت شده که: «مردم به هنگام دعا صدایشان را بلند میکردند، پیامبرr فرمودند: ای مردم بر خودتان نرمی کنید [و صدایتان را بالا نبرید] چون شما شخصی کر یا غائب را نمیخوانید، بیتردید کسی را که میخوانید شنونده [ی دعا] و نزدیک است»[1].
حسن بصری میگوید: «ما مردمانی را دیدهایم که هر کاری را که میتوانستهاند، انجام دادهاند و هرگز کسی از کارشان آگاه نشده است و چه بسا مسلمانان چنان دعا میکردند که هیچ آوازی از آنان شنیده نمیشد و دعاهایشان نجوایی بین آنان و پروردگارشان بوده است و این از آن روی بود که خدای متعال میفرماید: ﴿ٱدۡعُواْ رَبَّکُمۡ تَضَرُّعٗا وَخُفۡیَةًۚ﴾ و همچنین حضرت زکریا را نیز ستوده و میگوید:
﴿إِذۡ نَادَىٰ رَبَّهُۥ نِدَآءً خَفِیّٗا ٣﴾ [مریم: 3].
«آنگاه که با صاحب اختیار خویش در نهان مناجات کرد»»[2].
ابن جریج/ میگوید: «بلند کردن صدا در دعا و داد و بیداد کردن و فریاد زدن به هنگام آن ناپسند و مکروه است، و در عین حال به التماس کردن و فروتنی نمودن در دعا دستور داده شده است»[3].
پنهان کردن دعا و آشکار نکردن آن ادبی است که باید رعایت گردد، و منافع و فضائل و فوائد بیحد و حصری از آن به دست میآید، شیخ الاسلام ابن تیمیه/ فواید بسیاری را برای نهان کردن دعا برشمرده که بر اساس آن اهمیت دعای نهانی و منافع و فضائل بسیاری که از این کار حاصل میشود را روشن میسازد:
1- چنین کاری نشان دهندهی ایمان عظیم است؛ زیرا صاحبش میداند که خداوند دعای پنهانی را میشنود.
2- بیانگر ادب و بزرگداشت نسبت به خداوند متعال است، [یعنی] وقتی او دعا پنهانی را میشنود دیگر بیادبی است که در برابر او صدا را بالا برد.
3- بیانگر اوج تضرع و خشوع است که همان روح دعا و هسته و مراد و مقصود اصلی آن است؛ زیرا خاشع کسی است که همچون مسکین ذلیل درخواستش را ارائه میکند. مسکینی که قلبش شکسته و اعضا و جوارحش ناتوان گشته و صدایش فروکش کرده است.
4- بیانگر نهایت اخلاص است.
5- این کار تمرکز قلب را بر دعای فروتنانه بیشتر میکند؛ چرا که بالا بردن صدا دل را پراکنده میکند، ولی آنگاه که صدا پایین میآید همت و توجه انسان اوج میگیرد و دعاکننده کاملاً متوجه خدایش میشود.
6- نشاندهندهی نزدیکی خداوند به بندهاش است، نه مانند کسی که او را از دور صدا میزند و برای همین است که بندهاش زکریا را چنین ستوده است که:
﴿إِذۡ نَادَىٰ رَبَّهُۥ نِدَآءً خَفِیّٗا ٣﴾ [مریم: 3].
«چون پروردگارش را به ندایی پنهان به دعا خواند».
وقتی که قلب نزدیکی خداوند متعال را متصور سازد -درحالی که از هر نزدیکی به او نزدیکتر است- تا آنجا که بتواند نهانیتر به نیایش با او میپردازد.
7- این کار انگیزهای بیشتر به مداومت بر درخواست و تقاضا میدهد، چرا که در این حالت زبان خستهنشده و اعضا دچار کوفتگی نمیشود، برخلاف وقتی که صدایش را بلند میکند. در این حالت زبان خسته شده و قوایش ضعیف میگردد و این شبیه حالت کسی است که میخواند و تکرار میکند که اگر صدایش را بلند کند زیاد نمیتواند به این کار ادامه دهد برخلاف کسی که صدایش را پایین میآورد.
8- پایین آوردن صدا در دعا او را از اضطرابها و چیزهایی که فکر و توجهش را مشوش میگردانند دور میکند؛ زیرا وقتی که دعاکننده پنهانی دعا میکند کسی از حال او آگاه نخواهد بود و چیزی و کسی فکر و توجه او را مشوش نمیکند، اما هنگامی که صدایش را بلند میکند ناگزیر دیگران متوجه او میشوند و مانع و عارضی در برابر دعایش میگردند و همین توجه او را به حداقل میرساند و تأثیر دعایش را ضعیف میکند. کسی که تجربهای داشته باشد میداند چه میگویم؛ بنابراین کسی که صدایش را پایین میآورد از این مفاسد در امان خواهد بود.
9- عظیمترین نعمتها توجه و تعبد است و هر نعمتی اگر چه کوچک یا بزرگ باشد حسودی بدان چشم دوخته است. هیچ نعمتی از این نعمت بالاتر نیست و دلهای حسودان همواره بدان نگران است. آنکه بر او رشک برند وقتی که نعمتش را مخفی میدارد از چشم حسود در امان است. از این روست که یعقوبu به یوسفu میگوید:
﴿لَا تَقۡصُصۡ رُءۡیَاکَ عَلَىٰٓ إِخۡوَتِکَ فَیَکِیدُواْ لَکَ کَیۡدًاۖ﴾ [یوسف: 5].
«خوابت را برای برادرانت بیان مکن، که آنگاه برایت سخت بداندیشی کنند».
اینها تعدادی از فواید عظیم و ثمرات ارجمندی است که از پوشیدن ذکر و عدم آشکار کردن آن به دست میآید و بر این اساس اهمیت پنهان کردن و پوشیدن دعا برای فرد مسلمان آشکار میگردد، برخلاف آشکار کردن آنکه نتایج عکس به بار خواهد آورد.
سپس شیخ الاسلام/ مقایسهای ارزشمند میان ذکر و دعا در این خصوص میکند، آن هم بعد از آنکه روشن میکند که هر کدام از دعا و ذکر دربرگیرندهی دیگری بوده و بدان وارد میشود. ایشان/ میگویند: «بیندیش که چگونه خداوند متعال در آیهی ذکر میفرماید:
﴿وَٱذۡکُر رَّبَّکَ فِی نَفۡسِکَ تَضَرُّعٗا وَخِیفَةٗ﴾ [الأعراف: 205].
«و پروردگارت را در دلت با تضرّع و بدون بانگ برداشتن یاد کن».
و در آیهی دعا میفرماید:
﴿ٱدۡعُواْ رَبَّکُمۡ تَضَرُّعٗا وَخُفۡیَةًۚ﴾ [الأعراف: 55].
«پروردگارتان را با تضرّع و نهانی [به نیایش] بخوانید».
در هر دو آیه کلمهی تضرع را بیان کرده که به معنی به التماس افتادن و تظاهر به تنگدستی کردن و دلشکستگی است و تضرع روح ذکر و دعا است.
کلمهی «خُفیه: نهانی» را به دعا اختصاص داده که برای حکمتهایی است که بیان داشتیم، و کلمهی «خِیفَه: با هراس و بیمناکانه» را به ذکر اختصاص داده که به خاطر نیاز شخص ذاکر به بیم و ترس است، چرا که ذکر مستلزم محبت بوده و چنین میوهای میدهد و بیتردید کسی که بیشتر به ذکر و یاد خدا بپردازد چنین کاری محبت خدا را برایش به ثمر میآورد، و اگر محبت همراه با ترس نگردد چنین چیزی به صاحبش سودی نرسانده بلکه حتی به زیان اوست، چرا که محبت به تنهایی آدمی را به سستی و کندی سوق میدهد... حدود و دستورات و احکام الهی با ترس و امید و محبت نسبت به خدا حفظ شده و واصلان با اینها به خدا تقرب میجویند و هرگاه که قلب از این سه (ترس - امید - محبت) تهی شود دچار فسادی میگردد که هیچگاه نمیتوان به صلاح و بهبودی آن امیدوار بود، و هرگاه چیزی از اینها در آن دچار ضعف گردد به همان میزان ایمانش ضعیف میگردد. پس در رازهای قرآن و حکمت آن در پیوند و ارتباط دادن ذکر با بیم، و نهان بودن با دعا بیندیش.
... و در آیهی دعا از «طمع» که همان «امید» است نام برده[4]. چرا که دعا بر امید بنا شده است، بیشک اگر دعاکننده در طلب و تقاضا و درخواستش امیدی نداشته باشد روح و روانش او را برای درخواست و طلبش به حرکت وانمیدارد؛ چرا که طلب آنچه که طمع و امیدی در آن نیست محال و ناممکن است. و در آیهی ذکر از «خوف» [که همان ترس است] نام برده که به خاطر شدت نیاز شخصِ وحشتزده بدان است. در نتیجه در هر آیهای از آنچه از ترس و امید که مناسب و برازندهی آن است نام برده است، خجسته و والامقام است خداوندی که کلامش را برای شفا و بهبودی آنچه در سینههاست فرو فرستاده است»[5].
اگر آشکارا و با صدای بلند دعا کردن موجب از دست دادن آن منافع و فوایدی میشود که در دعا وجود دارد و پیشتر بیان شد هر چند که این کار از سوی یک نفر سر بزند، پس شکی نیست که سر زدن آن از سوی گروه و به شکل دستهجمعی بیشتر و شدیدتر سبب از دست رفتن آن منافع و فواید میگردد، و گذشتگان -رحمهم الله- این کار (دعای دستهجمعی و با صدای بلند) را نوعی نوآوری در دین و خروج از روش و برنامهی آقا و سرور فرستادگان به حساب آوردهاند.
از مجالد بن مسعود سلمی t روایت شده که: او شنید که گروهی در دعایشان صدا بلند میکنند، به نزد آنان رفت و گفت: ای مردم، به خدا سوگند شما بر پیشینیان خود فضایل بیشماری دارید [چرا این کار را میکنید؟]، یا به خدا قسم میبینم که با این کارتان دارید هلاک میشوید. آنان وقتی این سخن را شنیدند یک به یک شروع به کنار کشیدن کردند و همگی آن مجلس را ترک کردند[6].
تنها خداوند یاریگر آدمی و حامی او در دستیابی به توفیق و راه راست است.
[1]- صحیح بخاری (شماره: 2992)، و صحیح مسلم (شماره: 2704).
[2]- الزهد اثر ابنمبارک (ص: 45) و تفسیر طبری (5/514).
[3]- تفسیر طبری (5/515).
[4]- منظور آیه 56 سوره اعراف است که میفرماید: ﴿وَلَا تُفۡسِدُواْ فِی ٱلۡأَرۡضِ بَعۡدَ إِصۡلَٰحِهَا وَٱدۡعُوهُ خَوۡفٗا وَطَمَعًاۚ﴾.م
[5]- مجموعالفتاوی (15/20-19).
[6]- این مطلب را سیوطی در الدر المنثور (3/475) آورده است.
بیتردید آنچه شایستهی یک مسلمان است که در موضوع دعا بدان پی برده و از آن آگاه شود، این است که به شدت از تجاوز در دعا بپرهیزد. خداوند متعال هنگامی که در آیهی سوره اعراف به بندگانش امر میکند با تضرّع و نهانی او را به فریاد بخوانند در اثنای آن خبر میدهد که او تجاوزکاران را دوست نمیدارد آنجا که میفرماید:
﴿ٱدۡعُواْ رَبَّکُمۡ تَضَرُّعٗا وَخُفۡیَةًۚ إِنَّهُۥ لَا یُحِبُّ ٱلۡمُعۡتَدِینَ ٥٥﴾ [الأعراف: 55].
«پروردگار خود را فروتنانه و پنهانی به کمک بخواهید (و در دعا با بلند کردن صدا یا درخواست چیز ناروا از حدّ اعتدال تجحاوز مکنید که) بیگمان او از حدگذرندگان را دوست نمیدارد».
هر چند در این آیهی کریمه هشدار نسبت به تجاوز و از حد در گذشتن به طور عام بیان شده و شامل هر نوعی از انواع تجاوز میشود، با این همه پرداختنش به هشدار نسبت به تجاوز در دعا بیشتر است؛ چرا که در سیاق امر به دعا و بیان شروط و آداب آن آمده است.
شیخ الاسلام ابن تیمیه/ میگوید: « دربارهی اینکه خداوند میفرماید «او تجاوزکاران را دوست ندارد» گفته شده: مقصود آن است که تجاوزکاران در دعا را دوست نمیدارد، مانند اینکه شخص چیزی درخواست کند که شایستهی او نیست. به طور مثال درخواست دستیابی به مقام و منزلت انبیاء و چیزهایی از این قبیل را بنماید، ابوداود در سنناش از عبدالله بن مغفل روایت کرده که از فرزندش شنید که میگوید: «پروردگارا! از تو میخواهم که چون به بهشت وارد میشوم در سمت راست آن قصری سپید به من ببخشی! عبدالله گفت: فرزندم! بهشت را از خدا بخواه و از آتش جهنم به او پناه ببر [و همین قدر کافی است]، من از رسول خداr شنیدم که فرمودند: «به زودی در این امت کسانی خواهند بود که در دعا و وضو از حدّ در میگذرند»».
در ادامه ایشان/ میگویند: هر چند که تجاوز در دعا در اینجا مورد نظر است اما یکی از موارد مورد نظر در تجاوز است و خداوند تجاوزکاران را دوست ندارد در هر چه باشد، دعا باشد یا هر چیز دیگری، همچنان که خداوند میفرماید:
﴿وَلَا تَعۡتَدُوٓاْۚ إِنَّ ٱللَّهَ لَا یُحِبُّ ٱلۡمُعۡتَدِینَ ١٩٠﴾ [البقرة: 190].
«و [لی] [از حدّ] تجاوز نکنید، که خدا متجاوزان را دوست ندارد»»[1].
بر این اساس این آیهی کریمه نشاندهندهی دو موضوع است:
1- آنچه نزد خداوند محبوب و پسندیده بوده و بدان ترغیب کرده که همان دعا به درگاه الهی با حالت زاری و نهانی است.
2- آنچه نزد خداوند ناپسند و منفور است، و به شدت از آن برحذر داشته که همان تجاوز و از حدّ درگذشتن است؛ لذا آنچه را میپسندد بدان دستور داده و به آن فراخوانده و ترغیب میکند، و از آنچه متنفر است بازداشته و با رساترین شیوههای منع و هشدار از آن نهی کرده است که همان خبر دادن از این مطلب است که او انجامدهندهی چنین کاری را دوست ندارد و کسی که خداوند او را دوست نداشته باشد به کدامین خیر دست مییابد و به چه لطف و احسانی امید داشته باشد؟[2].
به همین علت به هر مسلمانی توصیه میشود که نسبت به تجاوز در دعا نهایت احتیاط و دقت و توجه را به کار بندد و از حدود شریعت در این باره و ضوابط و اصول واضح و مشخص آن پا را فراتر ننهد، اعتدا مشتق از عدوان است که همان تجاوز از حدود شریعت و ضوابط مشخص آن است که شایسته است بر آن بسنده نموده و از آن تجاوز نکند، همچنان که خداوند میفرماید:
﴿تِلۡکَ حُدُودُ ٱللَّهِ فَلَا تَعۡتَدُوهَاۚ﴾ [البقرة: 229].
«این حدود [مقرر شدهی] الهی است، پس از آنها تجاوز مکنید».
یعنی قوانین و احکامی را که خداوند سبحان برای بندگانش واضح و مشخص کرده است همراهی با آن و پای بندی بدان و عدم تجاوز از آن واجب است:
﴿وَمَن یَتَعَدَّ حُدُودَ ٱللَّهِ فَقَدۡ ظَلَمَ نَفۡسَهُۥۚ﴾ [الطلاق: 1].
«وهرکس از حدود خداوند تجاوز کند، در حقیقت بر خود ستم کرده است».
و چه ستمی بر خود زیانآورتر و بدتر از تجاوز از احکام شرعی و ضوابط مهم و ملحوظشدهی آن.
سپس چگونه کسی که در دعایش از ضوابط شرعی پا را فراتر نهاده و از حدود تعیین شدهی آن تجاوز میکند انتظار اجابت دعا و توقع قبولی آن را داشته باشد؟، خداوند دعایی که در آن تعدی و تجاوز شده است را دوست نداشته و آن را نمیپسندد. پس چگونه صاحب چنین دعایی انتظار داشته باشد که دعایش اجابت شده و مورد قبول قرار گیرد؟
تجاوز در دعا امور متعددی را دربرمیگیرد که هر کدام در میزان بحرانی بودن و دوری از حق و اعتدال متفاوتند؛ با این همه خطرناکترین تجاوز و زیانمندترین آنها برای صاحبش فرا خواندن غیرخداوند است. بیشک چنین چیزی بزرگترین تجاوز و قبیحترین شرمساری و رسوایی است؛ چگونه آفریدهای با فرا خواندن و امید بستن و خود را کوچک کردن و فروتنیاش نسبت به آفریدهای شبیه خودش به او روی میآورد؟ آفریدهای که نه توان بخشیدن و باز داشتن، و نه توان بالا بردن و پایین آوردن دارد، و کسی را رها میکند که زمام امور [کل هستی] و کلیدهای آسمانها و زمین در دست اوست، به همین خاطر کسی که غیر خدا را به فریاد بخواند در حالی که امیدوار باشد که پاسخش را بدهد، او در اوج اشتباه و گمراهی است و از این کار جز سرخوردگی و بیبهرگی و حقارت و زیانمندی در دنیا و آخرت نصیبش نمیگردد:
﴿وَمَنۡ أَضَلُّ مِمَّن یَدۡعُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَن لَّا یَسۡتَجِیبُ لَهُۥٓ إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلۡقِیَٰمَةِ وَهُمۡ عَن دُعَآئِهِمۡ غَٰفِلُونَ ٥﴾ [الأحقاف: 5].
«چه کسی گمراهتر از کسی است که افرادی را به فریاد بخواند و پرستش کند که (اگر) تا روز قیامت (هم ایشان را به فریاد بخواند و پرستش کند) پاسخش نمیگویند؟ و اصلاً آنان از پرستشگران و به فریادخواهندگان غافل و بیخبرند».
از جمله موارد تجاوز در دعا این است که شخص چیزی را از خداوند تقاضا کند که مجاز به درخواست آن نباشد، مانند درخواست یاری رساندن برای انجام کارهای حرام و ارتکاب گناه و دست زدن به معصیت، مانند اینکه از خدا بخواهد که او را یاری دهد به سفری برود که میخواهد در آن مرتکب گناه و باطل شود، یا اینکه شرایط انجام فحشا و فساد و ستم را برای او فراهم سازد.
از جمله موارد تجاوز در دعا این است که از خدا چیزی خواسته شود که بر اساس حکمتش معلوم است که آن را انجام نمیدهد؛ مانند اینکه از خداوند بخواهد که تا برپایی قیامت او را زنده نگه دارد، یا اینکه از خدا بخواهد که او را از نیازها و اسباب انسانی از قبیل نیاز به خوراکی و نوشیدنی و هوا بینیاز سازد، یا از خدا درخواست نماید که او را نسبت به عالم غیب و آنچه منحصر به علم خداوند است مطلع سازد، یا از خداوند بخواهد که او را در زمرهی معصومین قرار دهد، یا بیآنکه همسری داشته باشد فرزندی به او عطا نماید، و چیزهایی شبیه این که درخواستش تجاوز محسوب شده و خداوند این درخواست و درخواستکننده را دوست نمیدارد[3].
از جمله موارد تجاوز در دعا این است که شخص مقام و مرتبهای را از خداوند درخواست نماید که شایستهی او نیست، مانند اینکه از خداوند درخواست [رسیدن به] جایگاه پیامبران و فرستادگان الهی را بنماید، یا اینکه فرشته باشد یا چیزهایی شبیه اینها.
از دیگر موارد تجاوز در دعا این است که شخص غیرفروتنانه و بیالتماس به دعا و فریاد خواندن خدا بپردازد، بلکه حتی دعایش به گونهای باشد که بینیاز بوده و در برابر پروردگارش مغرور و خودبین باشد.
از دیگر موارد تجاوز در دعا اینکه شخص به شیوهای که تشریع نشده خداوند را پرستش نماید و خدا را به گونهای بستاید که خداوند خود را بدان شیوه نستوده و اجازه آن را هم نداده است.
از دیگر موارد تجاوز در دعا این است که شخص در دعا مؤمنین را نفرین نموده و طلب رسوایی و شرمساری و بیآبرویی برای آنان بنماید، برخی از پیشینیان در معنی «تجاوزکاران» در آیهی پیشین میگویند: «آنان کسانی هستند که دعاهایی علیه مؤمنین مینمایند که جایز و روا نیست، مثلاً میگویند: خدایا آنان را بیآبرو و رسوا کن، خدایا بر آنان نفرین فرست»[4].
و از سعید بن جبیر در معنی این آیه نقل است که گفت: «برای هیچ زن و مرد مؤمنی دعای شر نکنید: [مانند اینکه بگویید] خدایا او را رسوا و بیآبرو کن و بر او نفرین بفرست و یا چیزهایی شبیه اینها، چرا که چنین کاری تجاوز است»[5].
از جمله موارد تجاوز در دعا بلند کردن صدا به هنگام دعاست به طوری که از ادب خارج شود، عبدالملک بن عبدالعزیز بن جریج میگوید: «بیشک در برخی دعاها اعتدا و تجاوز صورت میگیرد، فریاد زدن در دعا و داد و بیداد و بلند کردن صدا به هنگام آن ناپسند و مکروه است [و اعتدا محسوب میگردد]، در عین حال به التماس کردن و فروتنی در دعا دستور داده شده است»[6].
روی هم رفته بهرهی آدمی از اعتدا و تجاوز به اندازهی جدائیش از سنت و فاصله گرفتنش از راه و روش بهترین و برگزیدهترین آدمیان محمد بن عبدالله r است، و کسی که همراه و همگام راه و روش نبی اکرمr شده و به سنت او پای بند باشد از خطا و لغزش مصون مانده و به یاری خدا از انحراف از راه راست محفوظ میماند.
شیخ الاسلام ابن تیمیه/ میگوید: «بیگمان دلهای گروههایی از مردم به انواع عبارتهای بدعتآمیز از قبیل دعاهای نامشروع خواه برگرفته از کتابها یا شنیدهها و چیزهایی از این قبیل باشد، مشغول گشته است و این از آن جهت است که دلهایشان از دعاهای مشروع رویگردان شده، هر چند با ظاهر مشروع اقدام به چنین کاری کردهاند، در حالی که هرکس با قلبی آگاهانه به نمازهای پنجگانه روی آورد و نهایت توجه را بدان داشته باشد. -نمازی که دربرگیرندهی سخنانی پاک و کرداری نیکوست- بیگمان او را از آنچه که توهم خیر را در آن دارد بینیاز میکند، و کسی که عاقلانه به کلام خدا و کلام رسولش گوش فرا دهد و با قلبش در آن بیندیشد در آن بینش و شیرینی و هدایت و شفای قلبها و برکت و منفعتی مییابد که در هیچ سخن دیگری چه منظوم و چه منثور نمییابد، و هرکس که خود را به دعاهای مشروع در زمانهای مخصوص همچون سحرگاهان و به دنبال نمازها و در حین سجدهها و چیزهایی از این قبیل عادت دهد این کار او را از هر دعایی ابداعی -حال چه در ذاتاش و یا در برخی از صفاتش ابداعی باشد- بینیاز میسازد. بر هر عاقلی واجب است در همهی اینها در پیروی از سنت سعی فراوان بنماید و به عوض بدعتها بهتر از آن از سنت را جایگزین نماید. بیشک خداوند هر آنکه را در جستجوی خیر باشد آن را بدو ارزانی میدارد و هرکس خود را از شر دور گیرد آن را از او دور میکند»[7].
همچنان که میبینی این سخن، سخنی پرفایده و ارزشمند از شخصیتی ممتاز شیخ الاسلام ابن تیمیه/ است. خداوند او را در بهشت برین جای داده و به عوض اسلام و مسلمین بیشترین و فراوانترین پاداشها را به او ارزانی دارد.
[1]- مجموع الفتاوی (15/23-22).
[2]- بنگر به: مجموع الفتاوی اثر ابنتیمیه (15/24-23).
[3]- بنگر به: مجموع الفتاوی اثر ابنتیمیه (15/22).
[4]- تفسیر بغوی (2/166).
[5]- این مطلب را ابنابیحاتم روایت کرده همچنان که در الدرالمنثور اثر سیوطی (3/475) آمده است.
[6]- تفسیر طبری (5/207).
[7]- اقتضاء صراطالمستقیم (ص: 384).
۶۹- برحذر داشتن از تجاوز کردن در دعا
بیشک از جمله قواعد مهم در دعا این است که فرد مسلمان به شدت از «اعتداء» در دعا بپرهیزد، اعتداء همان تجاوز از حدّی است که شایسته است بر آن بسنده نمود و پا را از آن فراتر ننهاد، خداوند میفرماید:
﴿ٱدۡعُواْ رَبَّکُمۡ تَضَرُّعٗا وَخُفۡیَةًۚ إِنَّهُۥ لَا یُحِبُّ ٱلۡمُعۡتَدِینَ ٥٥﴾ [الأعراف: 55].
«پروردگارتان را با تضرّع و نهانی [به نیایش] بخوانید. بیگمان او از حدگذرندگان را دوست نمیدارد».
خداوند متعال در این آیهی کریمه بندگانش را به دعا کردن به درگاهش متوجه میسازد دعایی که مصلحت دین و دنیا و آخرتشان است، سپس در همین آیه آنان را از تجاوز کردن [در دعا] نهی میکند و اینگونه خبر میدهد که او از حدگذرندگان را دوست نمیدارد، این مطلب نشاندهندهی آن است که تجاوز و از حد گذشتن در دعا نزد او زشت و منفور است، و خدا انجامدهندهی آن را دوست نمیدارد، و کسی که خداوند او را دوست ندارد به چه خیری دست مییابد و امید چه فضلی را داشته باشد؟
بیتردید نهی از تجاوز در این آیه هر چند که عام است و همهی انواع تجاوز را دربرمیگیرد، اما اینکه به دنبال دستور به دعا آمده است به طور اخص بیانگر منع از تجاوز در دعا و برحذر داشتن از چنین عملی است و بیان میکند که دعایی که دربردارندهی تجاوز باشد خداوند چنین چیزی را از بندگانش نمیپسندد و از آنان خشنود نمیگردد، و به همین خاطر از ابن عباس y نقل شده که در تفسیر این سخن خداوند:
﴿إِنَّهُۥ لَا یُحِبُّ ٱلۡمُعۡتَدِینَ ٥٥﴾ [الأعراف: 55].
گفت: «از مرز فرمانهایی که دربارهی دعا یا غیر آن یافتهاند، نمیگذرند»[1].
و از قتاده در معنی این آیه آمده که گفت: «بدانید که در برخی از دعاها تجاوز از حد صورت میگیرد. پس هر اندازه میتوانید از تجاوز و پا را فراتر نهادن دوری بگیرید، و قدرتی نیست جز از ناحیهی اعطای خدا». و از ربیع در معنی این آیه آمده که گفت: «مراقب باش که چیزی از پروردگارت نخواهی که از آن نهی شدهای یا شایستهی تو نیست».
و از ابن جریج در معنی این آیه آمده که گفت: «بیشک در برخی دعاها اعتدا و تجاوز صورت میگیرد، فریاد زدن در دعا و جیغ کشیدن و بلند کردن صدا به هنگام آن ناپسند و مکروه است [و اعتدا محسوب میگردد]، در عین حال به التماس کردن و فروتنی نمودن در دعا دستور داده شده است»[2].
مطالبی از پیامبرr نقل شده که نشاندهندهی آن است که برخی از افراد امت دچار تجاوز و اعتدا در دعا میگردند، وقتی که ایشانr در این باره خبر دادهاند از چنین کاری برحذر داشته و از آن نهی نموده و خطر چنین عملی را آشکار ساختهاند که این خود بیانگر خیرخواهی تمام و کمال ایشان r نسبت به امتش است و همچنین این مطلب از نشانههای نبوت ایشانr است.
امام احمد و ابوداود و ابن ماجه و دیگران از عبدالله بن مغفل روایت کردهاند که از فرزندش شنید که میگوید: «پروردگارا! از تو میخواهم که چون به بهشت وارد میشوم در سمت راست آن قصری سپید به من ببخشی! عبدالله گفت: فرزندم! از خدا بهشت را بخواه و از آتش جهنم به او پناه ببرد [و همین قدر کافی است]. من از رسول خداr شنیدم که فرمودند: «به زودی در این امت کسانی خواهند بود که در دعا و وضو از حدّ درمیگذرند»»[3].
امام احمد و ابوداود از سعد بن ابی وقاص روایت کردهاند که شنید پسرش دعا کرده و میگوید: «پروردگارا من از تو بهشت و آسایش آن و پارچههای ابریشمیاش و چیزهایی شبیه اینها را میطلبم، و از آتش جهنم و غل و زنجیر آن به تو پناه میآورم، سعد گفت: بیشک تو خیری بسیار را از خدا درخواست نمودی، و از شری بسیار به خدا پناه بردی، و من از رسول اللهr شنیدم که فرمودند: حتماً و به زودی قومی خواهند بود که در دعا از حد تجاوز میکنند. سپس این آیه را تلاوت کرد:
﴿ٱدۡعُواْ رَبَّکُمۡ تَضَرُّعٗا وَخُفۡیَةًۚ إِنَّهُۥ لَا یُحِبُّ ٱلۡمُعۡتَدِینَ ٥٥﴾ [الأعراف: 55].
برای تو همین کافی است که بگویی: پروردگارا من از تو بهشت، و گفتار و کرداری را که به سوی آن نزدیک کند میطلبم، و از آتش جهنم و آنچه از گفتار و کردار که به سوی آن نزدیک کند به تو پناه میآورم»[4].
پیامبرr خبر داده که حتماً و به زودی افرادی از امتش در دعا پا را از حد فراتر مینهند. ایشانr این خبر را به خاطر نهی از چنین کاری بیان کردهاند و برای اینکه مسلمانان نسبت به ارتکاب چیزی از آن دقت به خرج داده و مراقب باشند که دچارش نگردند، و تنها راه سالم ماندن از آن همراهی با سنت و تأسی جستن از رسول اللهr است. پیامبرr میفرماید: «مسلما از شما هر کس که عمری دراز بکند، اختلافات بسیاری را [در میان مسلمانان] خواهد دید. بنابراین، سنت من و سنت خلفای راشدین هدایتیافته را حفظ کنید و دندانهای آسیابتان را بر آنها بفشارید! و از [ایجاد] امور نوساخته [در دین] برحذر باشید؛ چون ایجاد هر امر نوساختهای [در دین] بدعت و هر بدعتی، گمراهی است»[5].
بیشک تجاوز در دعا بابی گسترده و راهی آشکار و فراخ است؛ زیرا همچنان که در تعریفش آمد: تجاوز از حدی است که شایسته است بر آن بسنده نمود و پا را از آن فراتر ننهاد، و بر این اساس هر مخالفتی با سنت و هر جدایی از روش نبی اکرمr در دعا، تجاوز محسوب میگردد و واضح است که تجاوزها گوناگون و بسیارند و در یک فرم جمع نمیگردند، همچنین در وخامت و سنگینی گوناگونند، برخی از تجاوزها گاه به مرز کفر میرسد، و برخی دیگر در مراتب پایینتر از آنند. هرکس که در دعایش پا را از حد فراتر بنهد به این شیوه که غیر خدا را به فریاد بخواند یا از او درخواستی داشته یا طلب جلب منفعت یا دفع مضرتی بنماید یا تقاضای بهبودی بیماریش را بنماید یا چیزهایی شبیه اینها، او دچار بزرگترین و خطرناکترین تجاوز در دعا شده است، و به همین خاطر خداوند میفرماید:
﴿وَمَنۡ أَضَلُّ مِمَّن یَدۡعُواْ مِن دُونِ ٱللَّهِ مَن لَّا یَسۡتَجِیبُ لَهُۥٓ إِلَىٰ یَوۡمِ ٱلۡقِیَٰمَةِ وَهُمۡ عَن دُعَآئِهِمۡ غَٰفِلُونَ ٥﴾ [الأحقاف: 5].
«و کیست گمراهتر از کسی که به جای خداوند کسی را [به دعا] بخواند که تا روز قیامت [دعای] او را اجابت نکند و آنان (معبودان دروغین) از دعایشان بیخبرند».
و حاصل سخن مفسرین در معنی این آیه اینست که خداوند متعال حکم کرده که گمراهتر از کسی که به جای خدا دیگری را به نیایش میخواند، نیست. کسی که تا روز قیامت هم نمیتواند او را پاسخ گوید. استفهام در این آیه از نوع استفهام انکاری است، به این معنی که هیچکس گمراهتر از آن کس نیست که غیر الله را به عبادت میگیرد و او را به فریاد میخواند تا آنجا که دعا کردن به درگاه خداوند شنونده [ی دعا] و پاسخدهنده [ی آن] و توانا [بر این کار] را رها میکند، و کسی جز او را به فریاد میخواند کسی که عاجز و ناتوان بوده و توانایی اجابت را ندارد، همچنان که خداوند میفرماید:
﴿لَهُۥ دَعۡوَةُ ٱلۡحَقِّۚ وَٱلَّذِینَ یَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦ لَا یَسۡتَجِیبُونَ لَهُم بِشَیۡءٍ إِلَّا کَبَٰسِطِ کَفَّیۡهِ إِلَى ٱلۡمَآءِ لِیَبۡلُغَ فَاهُ وَمَا هُوَ بِبَٰلِغِهِۦۚ وَمَا دُعَآءُ ٱلۡکَٰفِرِینَ إِلَّا فِی ضَلَٰلٖ ١٤﴾ [الرعد: 14].
«خدا است که شایستهی نیایش و دعا است. کسانی که جز او دیگران را به یاری میخوانند، به هیچوجه دعاهایشان را اجابت نمینمایند و کمترین نیازشان را برآورده نمیکنند. آنان به کسی میمانند که کف دستهایش را باز و به سوی آب دراز کرده باشد تا آب به دهان او برسد، و هرگز آب به دهانش نرسد و دعای کافران جز سرگشتگی و بیهودهکاری نیست».
این خطرناکترین و زیانمندترین نوع تجاوز در دعا است.
شیخ الاسلام ابن تیمیه/ میگوید: «اینان متجاوزانی هستند که بزرگترین و بدترین تجاوز را مرتکب شدهاند، بیشک بزرگترین دشمنی و تجاوز شرک است و آن قرار دادن عبادت و پرستش در غیر جای خودش است و ناگزیر این دشمنی و تجاوز داخل در این سخن خداوند است که میفرماید:
﴿إِنَّهُۥ لَا یُحِبُّ ٱلۡمُعۡتَدِینَ ٥٥﴾ [الأعراف: 55][6].
و کدام تجاوز و تعدی کلانتر و جدیتر از این نوع تجاوز است؟ اینکه آدمی حق خالص خداوند که جایز نیست به کس دیگری اعطا شود را به مخلوقی بدهد که نه اختیار ضرر و نفع خود را دارد و نه امر مرگ و حیات و تجدید حیات را به دست دارد، چه برسد به اینکه چیزی از این امور از دیگری را در اختیار داشته باشد، خداوند میفرماید:
﴿وَٱتَّخَذُواْ مِن دُونِهِۦٓ ءَالِهَةٗ لَّا یَخۡلُقُونَ شَیۡٔٗا وَهُمۡ یُخۡلَقُونَ وَلَا یَمۡلِکُونَ لِأَنفُسِهِمۡ ضَرّٗا وَلَا نَفۡعٗا وَلَا یَمۡلِکُونَ مَوۡتٗا وَلَا حَیَوٰةٗ وَلَا نُشُورٗا ٣﴾ [الفرقان: 3].
«و به جای او معبودانی گرفتند که چیزی نمیآفرینند و خود آفریده شدهاند و برای خود اختیار زیانی و سودی ندارند و اختیار مرگ و زندگانی و برانگیختن ندارند».
و یا میفرماید:
﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ تَدۡعُونَ مِن دُونِ ٱللَّهِ عِبَادٌ أَمۡثَالُکُمۡۖ فَٱدۡعُوهُمۡ فَلۡیَسۡتَجِیبُواْ لَکُمۡ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ ١٩٤﴾ [الأعراف: 194].
«بیگمان کسانی را که به جای خداوند [به نیایش] میخوانید، بندگانی امثال شما هستند، پس آنان را بخوانید. اگر راستگویید، باید [پاسخ] شما را بدهند».
و یا میفرماید:
﴿قُلِ ٱدۡعُواْ ٱلَّذِینَ زَعَمۡتُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ لَا یَمۡلِکُونَ مِثۡقَالَ ذَرَّةٖ فِی ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَلَا فِی ٱلۡأَرۡضِ وَمَا لَهُمۡ فِیهِمَا مِن شِرۡکٖ وَمَا لَهُۥ مِنۡهُم مِّن ظَهِیرٖ ٢٢﴾ [سبأ: 22].
«بگو: آنان را که به جای خداوند میپندارید [به فریاد] بخوانید. هموزن ذرهای در آسمانها و در زمین اختیار ندارند و در [تدبیرِ] آنها هیچ شرکتی ندارند و او (خداوند) از آنان پشتیبانی ندارد».
و شکی در این نیست که این همان بزرگترین تجاوز و شدیدترین انحراف و طغیان است، از خداوند عافیت و سلامت (از ابتلای به این تجاوز را) خواهانیم.
[1]- تفسیر طبری (5/207).
[2]- تفسیر طبری (5/207).
[3]- المسند (6/87 و 86)، (5/55)، و سنن ابوداود (شماره: 96)، و سنن ابنماجه (شماره: 3864)، و علامه آلبانی/ در صحیح سنن ابوداود (شماره: 87) آن را صحیح دانسته است.
[4]- المسند (1/172)، و سنن ابوداود (شماره: 1480)، و علامه آلبانی/ در صحیح سنن ابوداود (شماره: 1313) آن را صحیح دانسته است.
[5]- المسند (4/127)، و سنن ابوداود (شماره: 4607)، و سنن ترمذی (شماره: 2676)، و علامه آلبانی/ در صحیح سنن ترمذی (شماره: 2157) آن را صحیح دانسته است.
[6]- مجموع فتاوی (15/23).
۶۸- اهمیت توجه به الفاظ نبوی در ذکر و دعا
پیشتر به عاری بودن دعاهای مأثور در اساس و معنایشان از خطا و گناه، و فارغ بودنشان از اشتباه و سهو در الفاظ و عبارات اشاره کردیم؛ زیرا این دعاها وحی الهی و فرو فرستاده شده از سوی او هستند. این دعاها را خداوند برای پیامبرش محمدr برگزیده و آنها را به او یاد داده است. پیامبرr نیز آنها را یاد گرفته و به تمام و کمال بدانها عمل نموده است و به شیوهای آشکار و واضح آن را به امتش رسانده است و صحابهی کرام نیز به بهترین وجه آن را از ایشانr دریافت کردهاند، سپس بدان عمل کرده و در راه تطبیق آن و آباد کردن لحظههایشان با آن نهایت کوشش خود را به کار بستهاند، سپس آن را به نسلهای پس از خود رساندهاند آن هم به طور تمام و کمال با حروف و الفاظش و با این کار فراوانترین بهره و کاملترین نصیب را از این سخن پیامبرr بردهاند که میفرماید: «خدا شاد کند کسی را که سخن من را بشنود. سپس آن را حفظ کند و نگه دارد و آن را به کسی که نشنیده است، برساند»[1].
بهتر است توقف و درنگی داشته باشیم، و در تمایل شدید صحابه y به دعاهای نبوی و فرا گرفتن آن، و تمایل پیامبرr به راهنمایی آنها و جهت دادن به آنان در این خصوص، بیندیشیم.
از جملهی اینها مطالبی است که در تعدادی از احادیثی که متعلق به ذکر و دعا است نقل شده که پیامبرr هم چنان که سورهای از قرآنکریم را به صحابه یاد میداد همچنان نیز ذکر و دعا را به آنان یاد میداد. از جمله حدیثی که امام مسلم در صحیحاش از ابن عباس t نقل کرده که: «رسول خداr این دعا را به اصحاب خود تعلیم میدادند همچنان که سورهای از قرآن را به ایشان تعلیم میدادند؛ میفرمودند:
«اَللَّهُمَّ إِنَّا نَعُوذُ بِکَ مِنْ عَذَابِ جَهَنَّمَ، وَ أَعُوذُبِکَ مِنْ عَذَابِ الْقَبْرِ، وَ أَعُوذُ بِکَ مِنْ فِتْنَة الْمَسِیحِ الدَّجَّالِ، وَ أَعُوذَبِکَ مِنْ فِتْنَةِ الْمَحْیا وَ الْمَماتِ».
«پروردگارا! ما از عذاب جهنم به تو پناه میآوریم، و از عذاب قبر به تو پناه میآوریم، و از فتنهی مسیح دجال به تو پناه میآوریم، و از فتنهی زندگی و مرگ به تو پناه میآوریم»[2].
همچنین دربارهی دعای استخاره در صحیح امام بخاری از جابر بن عبدالله y روایت شده است که: «رسول الله r همانگونه که سورهای از قرآن را به ما میآموخت، استخاره در همهی کارها را نیز به ما یاد میداد»[3].
ابن ابیجمره میگوید: «این تشبیه (آموختن سورهای از قرآن و دعای استخاره) میتواند از سه جهت باشد:
1- از جهت حفظ حروف و ترتیب کلمات و منع افزودن و کاستن از آن و تمرین و مداومت بر آن،
2- احتمال دارد از جهت اهتمام به آن و محقق بودن برکت آن و احترام به آن باشد،
3- احتمال دارد از جهت اینکه هر کدام از این دو از وحی سرچشمه میگیرند باشد»[4].
همچنین در همین زمینه است که صحابه y به نزد پیامبرr میآمدند و از ایشان میخواستند که دعایی را به آنان بیاموزد که آنها را بیان و تکرار کنند و این در حالی است که آنان خود اهل معرفت و سخنپردازی بودند. از جملهی اینها حدیثی است که امامان بخاری و مسلم از ابوبکر صدیق t روایت کردهاند که ایشان به پیامبرr گفت: «دعایی را به من یاد ده تا آن را در نمازم بخوانم، پیغمبر r فرمود: بگو:
«اللَّهُمَّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی ظُلْمًا کَثِیرًا وَلَا یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا أَنْتَ فَاغْفِرْ لِی مَغْفِرَةً مِنْ عِنْدِکَ، وَارْحَمْنِی إِنَّک أَنْتَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ»
«خداوندا! من ظلم فراوانی به خود کردهام، و جز تو کسی دیگر نیست که گناهان مرا بیامرزد. با مغفرت و بخشش خود مرا ببخش، و مرا مورد رحمت خود قرار بده، همانا تنها تو بخشنده و مهربانی»[5].
حافظ ابن حجر در فتح الباری میگوید: «فواید دیگری در این حدیث وجود دارد از جمله: پسندیده بودن درخواست آموزش از شخص عالم، بهخصوص در دعاهای پسندیده که دربردارندهی کلمات جامع است»[6].
همچنین در همین زمینه است که پیامبرr اشتباه هر یک از صحابه را -هر چند این اشتباه در لفظی از الفاظ ذکر و دعا میبود- تصحیح مینمود، چنانکه در صحیحین از براء بن عازب t روایت شده که: «پیامبرr به من فرمودند: هرگاه خواستی بخوابی همانطور که برای نماز وضو میگیری وضو بگیر، سپس بر روی طرف راست دراز بکش و بگو:
اَللَّهُمَّ أَسْلَمْتُ وَجْهِی إِلَیْکَ، وَ فَوَّضْتُ أَمْرِی إِلَیْکَ، وَ أَلْجَأْتُ ظَهْرِی إِلَیْکَ، رَغْبَة وَ رَهْبَة إِلَیْکَ، لاَمَلْجَأَ وَ لاَمَنْجَا مِنْکَ إِلاَّ إِلَیْکَ، آمَنْتُ بِکِتَابِکَ الَّذِی أَنْزَلْتَ، وَ بِنَبِیَّکَ الَّذِی أَرْسَلْتَ»
«خداوندا! به سوی تو رو آوردهام، و امورم را به تو واگذار کردم و تو را پشتیبان خود قرار دادم، امیدم تنها به توست، ترسم تنها از تو است، هیچ پناه و ملجأی از عذاب تو نیست به جز پناه تو. پروردگارا! به کتابی که نازل کردهای (قرآن) و به پیامبری که فرستادهای ایمان دارم».
پیامبرr فرمود: اگر [بعد از گرفتن این کلمات در آن شب] از دنیا بروی بر فطرت سالم و بر دین اسلام مردهای، و این کلمات را آخرین سخن خود قرار داده. براء میگوید: وقتی [این دعا] را بازمیخواندم گفتم: «وَ بِرَسُولِکَ الَّذِی أَرْسَلْتَ». آن حضرتr فرمود: «نه؛ وَبِنَبِیِّکَ الَّذِی أَرْسَلْتَ»[7].
حافظ در الفتح میگوید: «شایستهترین چیزی که در حکمت اینکه پیامبرr نپذیرفت آن شخص به جای نبی، رسول را بگوید این است که الفاظ اذکار توقیفی است، و دارای ویژگیها و رازهایی است که قیاس بدان راه ندارد؛ لذا باید بر لفظی که بیان شده محافظت نموده و همان را به کار برد»[8].
همچنین در همین زمینه است که گاه آدمی عبارت و متن معینی از دعا را برای خود انتخاب کرده و میپندارد که تحصیل خوشبختیاش در دنیا و آخرت در گرو [پذیرش] آن است، و شر یا خطری که در آن دعا نهفته و در دنیا یا آخرت دامنگیرش میشود بر او پوشیده میماند، در حالی که در دعاهای نبوی جز خیر و فایده و سلامت در دنیا و آخرت وجود ندارد. امام مسلم در صحیحاش از انس بن مالک t روایت نموده که گفت: «رسول اللهr نزد مردی وارد شد، گویی که وی از فرط تکلیف و رنج چون جوجه پرندهای است که پرهایش کنده شده باشد، پیامبرr به او گفت: «آیا خداوند را به چیزی دعا مینمودی یا چیزی از او درخواست کردی؟ گفت: آری، میگفتم: خداوندا! عذابی را که در آخرت به من میدهی، در دنیا برایم تعجیلش کن، آنگاه پیامبرr گفت: سبحان الله تو طاقت چنین چیزی را نداری یا توانایی چنین چیزی را نداری، چرا نگفتی:
«اَللَّهُمَ آتِنا فِیالدُّنْیا حَسَنَة وَ فِی الآخِرَة حَسَنةً وَ قِنا عَذابَالنَّار»؟
«پروردگارا در دنیا و آخرت به ما نیکی عطا کن و ما را از عذاب آتش محفوظ دار».
آنگاه پیامبرr برای او دعا نموده و خداوند او را شفا داد»[9].
پیامبرr در این دعای عظیمی که به آن شخص یاد داد خیر دنیا و آخرت، و مصون ماندن از تمامی شرها در آن دو را برای او گرد آورد.
همچنین در همین زمینه است که صحابه y اگر میشنیدند کسی مخالف روش پیامبرr در ذکر و دعا عمل مینماید او را به باد انتقاد میگرفتند، در این مورد مثال زیادی از آنان نقل شده از جمله اینکه: ترمذی و حاکم از عبدالله بن عمر y روایت کردهاند که: «او از مردی که عطسه کرده بود، شنید که گفت: «الحمد لله والصلاة والسلام علی رسول الله»، عبدالله بن عمر y به او گفت: پیامبرr این چنین به ما یاد نداده است؛ بلکه فرموده است: «هرگاه یکی از شما عطسه کرد، حمد و ستایش خدای را به جا بیاورد و بگوید: الحمد لله، نفرموده که بر رسول خدا هم صلوات بفرستید»[10].
احمد و ابوداود و دیگران از پسر سعدبن ابیوقاص t روایت کردهاند که: پدرم شنید که من میگویم: «خداوندا! من بهشت و آسایش و خوشی، و چنین و چنان را از تو میطلبم، و از آتش [جهنم] و غل و زنجیر آن، و چنین و چنان به تو پناه میآورم، پدرم گفتم: ای پسرم من از رسول اللهr شنیدم که فرمودند: «به زودی قومی خواهند آمد که در دعا از حدّ تجاوز میکنند، برحذر باش که از آنان باشی، اگر خواستار بهشت شدی، خواستار بهشت و خیری شو که در آن است، و اگر از آتش به خدا پناه بردی، از آتش و شری که در آن است به خدا پناه ببر»[11].
شبیه این حدیث، حدیثی است که امام احمد و ابوداود و ابن ماجه و دیگران از عبدالله بن مغفل t روایت کردهاند که شنید پسرش میگوید: «پروردگارا! من از تو میخواهم که چون به بهشت وارد میشوم، در سمت راست بهشت قصری سفید به من ببخشی، عبدالله گفت: فرزندم! از خدا بهشت را بخواه و از آتش جهنم به او پناه ببر [و به همین قدر کفایت کن]، من از رسول اللهr شنیدم که فرمودند: «گروهی در این امت خواهند بود که در دعا و وضو، از حدّ درمیگذرند»[12].
اینها نمونههایی اندکاند که جایگاه دعاهای نبوی و اهمیت توجه به الفاظ دعاهای مأثوره به خاطر کمال و رفعت و سلامتشان و همچنین تحقق مهمترین درخواستها و ارزشمندترین اهداف را روشن میکنند.
[1]- المسند (1/437)، (4/80)، و سنن ترمذی (شماره: 2657)، و سنن ابنماجه (شماره: 232)، و علامه آلبانی در صحیحالجامع (شماره: 6766) آن را صحیح دانسته است.
[2]- صحیح مسلم (شماره: 590).
[3]- صحیح بخاری (شماره: 1162).
[4]- فتحالباری (11/184).
[5]- صحیح بخاری (شماره: 834)، و صحیح مسلم (شماره: 2705).
[6]- فتحالباری (2/320).
[7]- صحیح بخاری (شماره: 247)، (شماره: 6311) و صحیح مسلم (شماره: 270).
[8]- فتحالباری (11/112).
[9]- صحیح مسلم (شماره: 2688).
[10]- سنن ترمذی (شماره: 2738)، و مستدرک (4/265)، و علامه آلبانی در الارواء (3/245) آن را صحیح دانسته است.
[11]- مسند (1/172)، و سنن ابوداود (شماره: 1480)، و علامه آلبانی/ در صحیح سنن ابوداود (شماره: 1313) آن را صحیح دانسته است.
[12]- مسند (4/87 و 86)، (5/55)، و سنن ابوداود (شماره: 96)، و سنن ابنماجه (شماره: 3864)، و علامه آلبانی در صحیح سنن ابوداود (شماره: 87) آن را صحیح دانسته است.