اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

۱۸۶- دعای ابراهیمu (۳)

۱۸۶- دعای ابراهیمu (۳)

از جمله دعاهای مهم انبیاء که در قرآن کریم آمده، دعایی است که خداوند از پیامبرش ابراهیمu نقل نموده که از پروردگارش درخواست کرد فرزندی صالح به او ارزانی دارد چرا که فرزند صالح نعمتی مهم و ارجمند در زندگی این دنیا است که خداوند به هر کدام از بندگانش که بخواهد اعطا می‌کند. به همین خاطر عادت و راه و رسم نیکوکاران چنین بوده که از خداوند درخواست فرزندی صالح و نیک را نموده‌اند فرزندی که مایه‌ی چشم‌روشنی آدمی و راحتی قلب و زینت حیاتش باشد.

خداوند در کتابش بیان داشته که ابراهیمu در دعا و نیایش با پروردگارش گفت:

﴿رَبِّ هَبۡ لِی مِنَ ٱلصَّٰلِحِینَ ١٠٠                                                  [الصافات: 100].

«پروردگارا! فرزندان شایسته‌ای به من عطا کن».

امام طبری/ می‌گوید: «این درخواستی از سوی ابراهیم به پروردگارش است که فرزندی نیک به او اعطا نماید، می‌گوید: ای پروردگارم از جانب خودت فرزندی که از زمره‌ی نیکوکاران باشد به من ارزانی دار؛ کسانی که فرمانبردار تواند و تو را نافرمانی نمی‌نمایند. و در زمین به اصلاح پرداخته و فساد نمی‌کنند»[1]. ابن کثیر/‌ می‌گوید: «منظورش فرزندانی مطیع بود که جانشین قوم و عشیرتش بشوند که آنها را ترک گفته بود»[2]. این‌که می‌فرماید: ﴿رَبِّ هَبۡ لِی بیان‌گر ایمان [ابراهیم] به این مطلب است که تولد فرزند و نیک‌بودنش لطف و احسان و هدیه‌ای از سوی خداوند است؛ خدایی که در تصرف و تدبیر در این هستی منحصر به فرد بوده و شریکی ندارد هم‌چنان که می‌فرماید:

﴿لِّلَّهِ مُلۡکُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ یَخۡلُقُ مَا یَشَآءُۚ یَهَبُ لِمَن یَشَآءُ إِنَٰثٗا وَیَهَبُ لِمَن یَشَآءُ ٱلذُّکُورَ ٤٩ أَوۡ یُزَوِّجُهُمۡ ذُکۡرَانٗا وَإِنَٰثٗاۖ وَیَجۡعَلُ مَن یَشَآءُ عَقِیمًاۚ إِنَّهُۥ عَلِیمٞ قَدِیرٞ ٥٠

                                                                                                                              [الشورى: 49-50].

«فرمانروایی آسمان‌ها و زمین از آنِ خداست. هر چه بخواهد می‌آفریند. به هرکس که بخواهد دختر می‌بخشد و به هرکس که بخواهد پسر می‌بخشد (۴۹) یا هم پسر و هم دختر به آنان می‌دهد، و هرکس را که بخواهد عقیم می‌‌گرداند. بی‌گمان او دانای تواناست».

پیش از این و پس از این، حکم از آنِ خداست، آنچه را بخواهد رخ می‌دهد و هر آنچه را نخواهد رخ نمی‌دهد، به هرکس که بخواهد ارزانی می‌دارد و از هر که بخواهد منع می‌کند، هر آنچه را او ارزانی ‌دارد کسی نمی‌تواند مانعش شود و آنچه را او منع نموده و اعطا ننماید کسی نمی‌تواند اعطا نماید، خداوند عزوجل به هر کدام از آفریده‌هایش که بخواهد فرزند اعطا کرده و هر آن‌که را اراده نماید عقیم می‌گرداند همانا او دانا و تواناست.

این‌که می‌گوید: ﴿یَهَبُ لِمَن یَشَآءُ إِنَٰثٗا یعنی فقط فرزندانی دختر به او می‌دهد و پسری در میان‌شان نیست، و این‌که می‌گوید: ﴿وَیَهَبُ لِمَن یَشَآءُ ٱلذُّکُورَ ٤٩ یعنی فقط فرزندانی پسر به او می‌دهد و دختری در میان‌شان نیست، و این‌که می‌گوید: ﴿أَوۡ یُزَوِّجُهُمۡ ذُکۡرَانٗا وَإِنَٰثٗاۖ یعنی: برای هر کس که بخواهد هم پسر و هم دختر اعطا می‌کند و این‌که می‌گوید: ﴿وَیَجۡعَلُ مَن یَشَآءُ عَقِیمًاۚ یعنی اصلا فرزندی به دنیا نمی‌آورد.

خداوند وضعیت زوجین [در ارتباط با فرزنددار شدن] را به چهار گروه تقسیم کرده است: گروهی که به آنان دختر می‌دهد، گروهی که به آنان پسر می‌دهد، گروهی که از هر دو نوع دختر و پسر به آنان می‌دهد و گروهی که نه این و نه آن را نمی‌دهد و آنان را عقیم می‌گرداند که صاحب نسل و فرزندی نمی‌شوند. برخی از مفسرین برای این آیه در میان انبیاء مثال‌هایی را بیان داشته‌اند هر چند که این اقسام در میان سایر مردمان وجود دارد، گفته‌اند: ﴿یَهَبُ لِمَن یَشَآءُ إِنَٰثٗا: مانند پیامبرخدا لوطu که دارای دخترانی بود اما فرزند پسر نداشت، ﴿وَیَهَبُ لِمَن یَشَآءُ ٱلذُّکُورَ ٤٩: مانند پیامبرخدا ابراهیمu که دارای پسرانی بود اما فرزند دختر نداشت، ﴿أَوۡ یُزَوِّجُهُمۡ ذُکۡرَانٗا وَإِنَٰثٗاۖ: مانند خاتم پیامبران محمد مصطفیr که هم پسر داشت و هم دختر، و ﴿وَیَجۡعَلُ مَن یَشَآءُ عَقِیمًاۚ: مانند یحیی و عیسی دو پیامبر خدا که نه فرزندی داشتند و نه همسری اختیار کردند[3].

بنا به تقاضای ابراهیمu که از پروردگارش خواست تا فرزندانی مطیع و نیکوکار به او ارزانی دارد، خداوند نیز دعای ابراهیم خلیلu را پذیرفت ‌چنان که بلافاصله به دنبال آیه پیشین می‌فرماید:

﴿فَبَشَّرۡنَٰهُ بِغُلَٰمٍ حَلِیمٖ ١٠١                                                          [الصافات: 101].

«و او را به فرزندی بردبار مژده دادیم».

این آیه بیانگر آن است که به ابراهیم مژده‌ی فرزندی پسر داده شد، و این که او زنده می‌ماند تا به پیری می‌رسد و به بردباربودن توصیف شده است. این پسری که مژده‌اش به او داده شد همان اسماعیلu است.

ابن کثیر/ می‌گوید: «این فرزند، اسماعیلu است زیرا او اولین پسری است که ابراهیمu به آن مژده داده شد و او -به اتفاق مسلمین و اهل کتاب- از اسحاقu بزرگ‌تر است»[4].

و چون بخشش فرزندی صالح لطف و احسانی عظیم از سوی خدا و نعمتی ارجمند از نعمت‌های اوست سپاس و ستایش پروردگار متعال به خاطر آن بر آدمی واجب است و ابراهیم به خوبی و کاملی این سپاس و ستایش را انجام داد هم‌چنان که خداوند از او نقل می‌کند که گفت:

﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِی وَهَبَ لِی عَلَى ٱلۡکِبَرِ إِسۡمَٰعِیلَ وَإِسۡحَٰقَۚ إِنَّ رَبِّی لَسَمِیعُ ٱلدُّعَآءِ ٣٩

                                                                                                                                       [إبراهیم: 39].

«ستایش خداوندی راست که به رغمِ پیری اسماعیل و اسحاق را به من بخشید. آری پروردگارم شنوای دعاست».

یعنی: ستایش خدای را که با وجود پیری و سن زیاد اسماعیل و اسحاق را به من بخشید. اعطای این فرزندان از بزرگ‌ترین نعمت‌هاست و تولدشان به هنگام پیری و در حالی که آدمی ناامید از تولد فرزند است خود نعمتی دیگر است. نعمت بزرگ‌تر این بود که فرزندان او صالح و پیامبر بودند. ﴿إِنَّ رَبِّی لَسَمِیعُ ٱلدُّعَآءِ ٣٩ بی‌گمان اجابت پروردگارم به کسی که او را می‌خواند نزدیک است و من او را فراخواندم و امید مرا برآورده ساخت. از جمله درس‌های آموزنده‌ای که از این مفهوم برگرفته می‌شود این است که: «بی‌شک از جمله نعمت‌های خداوند بر آدمی اعطای فرزندان نیکوکار است، در این حال آدمی باید سپاس و ستایش خدای را به جای آورده و برای فرزندانش دعای خیر نماید هم‌چنان که ابراهیم خلیلu این چنین کرد آن‌جا که می‌فرماید:

﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِی وَهَبَ لِی عَلَى ٱلۡکِبَرِ إِسۡمَٰعِیلَ وَإِسۡحَٰقَۚ إِنَّ رَبِّی لَسَمِیعُ ٱلدُّعَآءِ ٣٩ رَبِّ ٱجۡعَلۡنِی مُقِیمَ ٱلصَّلَوٰةِ وَمِن ذُرِّیَّتِیۚ رَبَّنَا وَتَقَبَّلۡ دُعَآءِ ٤٠                                                                        [إبراهیم: 39-40].

«ستایش خداوندی راست که به رغمِ پیری اسماعیل و اسحاق را به من بخشید. آری پروردگارم شنوای دعاست (۳۹) پروردگارا، مرا و [نیز کسانی] از فرزندانم را، نمازگزار قرار ده. و پروردگارا، دعای مرا بپذیر».

در کل، خداوند کسی را که برای نیک بودن فرزندش دعا می‌کند، می‌ستاید:

﴿حَتَّىٰٓ إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُۥ وَبَلَغَ أَرۡبَعِینَ سَنَةٗ قَالَ رَبِّ أَوۡزِعۡنِیٓ أَنۡ أَشۡکُرَ نِعۡمَتَکَ ٱلَّتِیٓ أَنۡعَمۡتَ عَلَیَّ وَعَلَىٰ وَٰلِدَیَّ وَأَنۡ أَعۡمَلَ صَٰلِحٗا تَرۡضَىٰهُ وَأَصۡلِحۡ لِی فِی ذُرِّیَّتِیٓۖ إِنِّی تُبۡتُ إِلَیۡکَ وَإِنِّی مِنَ ٱلۡمُسۡلِمِینَ ١٥                 [الأحقاف: 15].

«تا هنگامی که به کمال توانمندی‌اش برسد و به چهل سالگی برسد، گوید: پروردگارا، به من توفیق ده تا نعمتت را که بر من و پدر و مادرم ارزانی داشته‌ای سپاس‌گزارم و کار شایسته‌ای کنم که به آن خشنود شوی و فرزندانم را نیز برای من شایسته بدار. من به تو روی آورده‌ام و من از مسلمانانم».

وقتی انسان بمیرد، پاداش عمل او، ‌جز درباره‌ی سه امر قطع می‌شود: صدقه‌ای جاریه و همیشگی، علمی که از آن بهره گرفته شود، فرزند صالحی که برای او دعای خیر کند»[5].

عاجزانه از خداوند می‌طلبیم که فرزندانی صالح و نیک به ما ارزانی داشته، و پسران و دختران مسلمانان را هدایت کند بی‌شک او شنونده‌ی دعا و اجابت‌کننده‌ی آن است.




[1]- تفسیر طبری (19/577)

[2]- تفسیر ابن‌کثیر (7/23-22)

[3]- بنگر به تفسیر ابومظفر سمعانی (5/86) و زادالمسیر اثر ابن جوزی (7/296)، و تفسیر قرطبی (16/33)

[4]- تفسیر ابن‌کثیر (7/23)

[5]- تیسیر اللطیف المنان فی خلاصه تفسیر القرآن، اثر ابن سعدی (ص: 123-122)

۱۸۵- دعای ابراهیم u (۲)

۱۸۵- دعای ابراهیم u (۲)

از جمله دعاهای عظیم و مهم انبیاء که در قرآن ‌کریم بیان شده است دعایی است که در سیاق سرگذشت ابراهیم خلیل با قومش، و فراخواندن‌شان به سوی توحید خداوند و پرستش خالصانه‌ی او و اعلان بیزاری از معبودهای باطل و دروغین آمده است. معبودان دروغینی که مالک هیچ نفع و ضرری برای خود نیستند چه برسد به این‌که بتوانند برای دیگران کاری بکنند، خداوند می‌فرماید:

﴿قَالَ أَفَرَءَیۡتُم مَّا کُنتُمۡ تَعۡبُدُونَ ٧٥ أَنتُمۡ وَءَابَآؤُکُمُ ٱلۡأَقۡدَمُونَ ٧٦ فَإِنَّهُمۡ عَدُوّٞ لِّیٓ إِلَّا رَبَّ ٱلۡعَٰلَمِینَ ٧٧ ٱلَّذِی خَلَقَنِی فَهُوَ یَهۡدِینِ ٧٨ وَٱلَّذِی هُوَ یُطۡعِمُنِی وَیَسۡقِینِ ٧٩ وَإِذَا مَرِضۡتُ فَهُوَ یَشۡفِینِ ٨٠ وَٱلَّذِی یُمِیتُنِی ثُمَّ یُحۡیِینِ ٨١ وَٱلَّذِیٓ أَطۡمَعُ أَن یَغۡفِرَ لِی خَطِیٓ‍َٔتِی یَوۡمَ ٱلدِّینِ ٨٢ رَبِّ هَبۡ لِی حُکۡمٗا وَأَلۡحِقۡنِی بِٱلصَّٰلِحِینَ ٨٣ وَٱجۡعَل لِّی لِسَانَ صِدۡقٖ فِی ٱلۡأٓخِرِینَ ٨٤ وَٱجۡعَلۡنِی مِن وَرَثَةِ جَنَّةِ ٱلنَّعِیمِ ٨٥ وَٱغۡفِرۡ لِأَبِیٓ إِنَّهُۥ کَانَ مِنَ ٱلضَّآلِّینَ ٨٦ وَلَا تُخۡزِنِی یَوۡمَ یُبۡعَثُونَ ٨٧ یَوۡمَ لَا یَنفَعُ مَالٞ وَلَا بَنُونَ ٨٨ إِلَّا مَنۡ أَتَى ٱللَّهَ بِقَلۡبٖ سَلِیمٖ ٨٩                                                                                         [الشعراء: 75-89].

«گفت: آیا اندیشیده‌اید در آنچه می‌پرستیدید، شما و نیاکان پیشینتان؟ [بدانید] که آنها دشمنِ من‌اند. برخلاف پروردگارِ جهانیان. کسی که مرا آفریده است همو مرا هدایت می‌کند و کسی که او به من غذا می‌دهد و به من [آشامیدنی] می‌نوشاند و چون بیمار شوم همو مرا شفا می‌دهد و کسی که مرا می‌میراند آن‌‌گاه زنده‌ام می‌گرداند و کسی که امیدوارم گناهانم را در روز جزا برایم بیامرزد. پروردگارا، به من حکمت ببخش و مرا به شایستگان پیوسته‌دار و برایم در پسینیان آوازه نیک بگذار و مرا از وارثان بهشت پرناز و نعمت قرار ده و پدرم را بیامرز. بی‌گمان او از گمراهان بود و روزی که [همگان] برانگیخته می‌شوند، مرا رسوا مکن. روزی که مال و فرزندان سود نبخشد بلکه کسی [فائده می‌بیند که] دلی پاک نزد خداوند آورد».

در این آیات مبارک خداوند از بنده و خلیل‌اش ابراهیمu و از این‌که او قومش را به توحید خداوند و اختصاص عبادت به او فرمی‌خواند، خبر می‌دهد. ابراهیمu به بیان بطلان معبودهایی جز خدا که قومش برگزیده‌اند می‌پردازد و این‌که او u از همه‌ی آن معبودان به جز خداوند که معبود به حقی است که پروردگار جهانیان است، بیزاری می‌جوید، سپس ابراهیمu به بیان تعدادی از صفات خداوند که بیان‌گر عظمت و جلال و کمال او است می‌پردازد و این‌که تنها او سزاوار پرستش است، نه آن معبودهای باطلی که وقتی فراخوانده شوند نمی‌شنوند و هیچ نفع و ضرری به دستشان نیست. پس از آن‌که ابراهیم صفات والا و ارجمند و عظیم پروردگارش را برشمرد به بیان دعا و طلب و نیازمندی به درگاهش روی آورده و می‌گوید:

﴿رَبِّ هَبۡ لِی حُکۡمٗا وَأَلۡحِقۡنِی بِٱلصَّٰلِحِینَ ٨٣                                    [الشعراء: 83].

تا پایان دعاهای مبارکی که بیان نموده است. این‌ها دعاهایی عظیم‌اند که دربردارنده درخواست‌هایی ارجمند از مصالح دینی و دنیوی و اخروی‌اند.

این‌که می‌گوید: ﴿رَبِّ هَبۡ لِی حُکۡمٗا یعنی: پروردگارا علم فراوانی به من ارزانی دار تا به واسطه آن احکام و حلال و حرام را بدانم و با آن میان مردمان داوری نمایم.

این‌که می‌گوید: ﴿وَأَلۡحِقۡنِی بِٱلصَّٰلِحِینَ ٨٣ یعنی: مرا در دنیا و آخرت همراه نیکوکاران گردان و مرا در رتبه و جایگاه به پیامبران پیش از خود ملحق نما.

این جمله تاکیدی بر جمله‌ی قبلی اوست که فرمود: ﴿رَبِّ هَبۡ لِی حُکۡمٗا، امام طبری/ می‌گوید: «ابراهیمu می‌فرماید: مرا فرستاده‌ای به سوی آفریده‌هایت قرار ده تا با این کار مرا در شمار رسولانی درآوری که به سوی آدمیان فرستاده، و آنان را امین وحی خود نموده، و برای خود برگزیده‌ای»[1].

این‌که می‌فرماید:

﴿وَٱجۡعَل لِّی لِسَانَ صِدۡقٖ فِی ٱلۡأٓخِرِینَ ٨٤                                           [الشعراء: 84].

یعنی: برای من در میان مردمی که در سده‌های پس از من پدیدار می‌آیند نام نیک و آوازه نیکو بر جای دار.

ابن زید می‌گوید: «لسان صدق به معنی ذکر خیر و نام نیک در میان دیگر آدمیان از دیگر امت‌هاست»[2].

علماء می‌گویند: خداوند دعای ابراهیم خلیلu را پذیرفت، «و به او دانش و حکمت بخشید که به سبب آن از برترین پیامبران گردید، و به برادران پیامبرش پیوست و خداوند ابراهیم را دوست‌داشتنی و مقبول گردانید، به گونه‌ای که در میان همه ملت‌ها و در همه اوقات مورد بزرگداشت و ستایش قرار می‌گیرد»[3].

و همان‌گونه هم شد، ‌چنان که خداوند می‌فرماید:

﴿إِنَّ إِبۡرَٰهِیمَ کَانَ أُمَّةٗ قَانِتٗا لِّلَّهِ حَنِیفٗا وَلَمۡ یَکُ مِنَ ٱلۡمُشۡرِکِینَ ١٢٠ شَاکِرٗا لِّأَنۡعُمِهِۚ ٱجۡتَبَىٰهُ وَهَدَىٰهُ إِلَىٰ صِرَٰطٖ مُّسۡتَقِیمٖ ١٢١ وَءَاتَیۡنَٰهُ فِی ٱلدُّنۡیَا حَسَنَةٗۖ وَإِنَّهُۥ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ لَمِنَ ٱلصَّٰلِحِینَ ١٢٢                        [النحل: 120-122].

«به راستی ابراهیم امتی نیایشگر برای خداوند [و] پاکدین بود و از مشرکان نبود (۱۲۰) سپاسگزار نعمت‌هایش [بود]. او را برگزید و به راه راست هدایتش کرد (۱۲۱) و در دنیا به او نیکی دادیم و بی‌گمان او در آخرت از شایستگان است».

و باز می‌فرماید:

﴿وَءَاتَیۡنَٰهُ أَجۡرَهُۥ فِی ٱلدُّنۡیَاۖ وَإِنَّهُۥ فِی ٱلۡأٓخِرَةِ لَمِنَ ٱلصَّٰلِحِینَ ٢٧            [العنکبوت: 27].

«و پاداشش را در دنیا [نیز] به او دادیم و او در آخرت از شایستگان است».

علماء از این دعا تشویق به کار نیک را دریافته‌اند؛ کار نیکی که آدمی به واسطه‌ی آن نام نیک و آوازه‌ی نیکو به دست می‌آورد. چرا که چنین چیزی زندگی دوم است چنان که گفته شده: «گروهی مرده‌اند در حالی که در میان آدمیان زنده‌اند» یعنی به واسطه یاد نیکو و سرگذشت عطرآگینی که از آنان بر جای مانده است.[یادشان زنده است] این‌که می‌فرماید:

﴿وَٱجۡعَلۡنِی مِن وَرَثَةِ جَنَّةِ ٱلنَّعِیمِ ٨٥                                                 [الشعراء: 85].

یعنی: از کسانی که بهشت را به او ارزانی می‌داری و او را بدان وارد می‌گردانی، پس خداوند دعایش را پذیرفت و مقامش را در باغ‌های پرناز و نعمت بهشت بالا برد.

این‌که می‌فرماید:

﴿وَلَا تُخۡزِنِی یَوۡمَ یُبۡعَثُونَ ٨٧ یَوۡمَ لَا یَنفَعُ مَالٞ وَلَا بَنُونَ ٨٨ إِلَّا مَنۡ أَتَى ٱللَّهَ بِقَلۡبٖ سَلِیمٖ ٨٩ [الشعراء: 87-89].

یعنی: پروردگارا روزی که همه مردم برانگیخته می‌شوند مرا از خواری و زبونی روز قیامت مصون دار، بلکه مرا در آن روز عظیم خوشبخت گردان روزی که اموال و اولاد [هیچ] سودی نمی‌رسانند. بلکه تنها کسی [نجات می‌یابد و سود می‌بیند] که با دلی پاک نزد خداوند بیاید این همان چیزی است که نزد تو سودمند است و آدمی به واسطه آن از عذاب تو رهایی می‌یابد و به پاداش والا و سرانجام نیک دست می‌یابد. دل سالم یعنی دلی که از شرک و شک و محبت غیرخدا، و اصرار ورزیدن بر بدعت و گناهان به دور باشد. و باید ضمن سالم بودن از امور مذکور، به اخلاص و علم و یقین و محبت خدا متصف باشد و گرایش و محبت او تابع آن چیزی باشد که خدا می‌خواهد و چیزی را پیروی نماید که از سوی خدا آمده است.

علامه ابن قیم/ می‌گوید: قلب سالم، قلبی است که از شرک و خیانت و کینه و حسد و بخل و کبر و حب دنیا و ریاست در امان باشد و از هر آفتی که او را از خداوند دور می‌کند سالم بماند و از هر شبهه‌ای در ایمان و هر شهوتی در امورش و از هر خواسته‌ای که با هدف اصلی‌اش در تضاد باشد سالم بماند. چنین قلب سالمی در بهشت دنیا و در بهشت برزخ و در بهشت آخرت ساکن می‌شود.

سلامت قلب کامل نمی‌شود مگر با سالم ماندن از پنج چیز: از شرکی که توحید را نقض کند و بدعتی که مخالف سنت باشد و شهوتی که نافرمانی کند و غفلتی که یاد خدا را فراموش سازد و هوی و هوسی که اخلاص را به باد دهد. این پنج چیز پرده‌هایی هستند که انسان را از دیدن خداوند محروم می‌کنند و هر کدام شامل انواع دیگری است که نمی‌توان همه‌ی آن‌ها را برشمرد.

ما عاجزانه از خداوند کریم می‌طلبیم که ما را به بندگان نیکوکارش ملحق گرداند و در زمره‌ی کسانی قرار دهد که بهشت پرنعمت را به دست می‌آورند، و از او می‌طلبیم که در قیامت ما را خوار و رسوا نسازد آن روزی که اموال، و اولاد، سودی نمی‌رساند بلکه تنها کسی [نجات پیدا می‌کند] که با دل سالم به پیشگاه خدا آمده باشد.




[1]- تفسیر طبری (17-593)

[2]- طبری در تفسیرش (17/594) آن را روایت کرده است.

[3]- تفسیر سعدی (ص: 694)

۱۸۴- دعای ابراهیمu (۱)

۱۸۴- دعای ابراهیمu (۱)

از جمله دعاهای پیامبران در قرآن، دعای ابراهیم خلیلu برای شهر مکه است که از خدا طلب نمود آن را شهری امن گرداند. چنان که خداوند می‌فرماید:

﴿وَإِذۡ قَالَ إِبۡرَٰهِ‍ۧمُ رَبِّ ٱجۡعَلۡ هَٰذَا بَلَدًا ءَامِنٗا وَٱرۡزُقۡ أَهۡلَهُۥ مِنَ ٱلثَّمَرَٰتِ مَنۡ ءَامَنَ مِنۡهُم بِٱللَّهِ وَٱلۡیَوۡمِ ٱلۡأٓخِرِۚ      [البقرة: 126].

«و آن‌گاه که ابراهیم گفت: پروردگارا، این [سرزمین] را شهری امن گردان و به مردمش هرکس که به خدا و روز قیامت ایمان آورد، از فرآورده‌ها روزی ده».

و یا می‌فرماید:

﴿وَإِذۡ قَالَ إِبۡرَٰهِیمُ رَبِّ ٱجۡعَلۡ هَٰذَا ٱلۡبَلَدَ ءَامِنٗا وَٱجۡنُبۡنِی وَبَنِیَّ أَن نَّعۡبُدَ ٱلۡأَصۡنَامَ ٣٥ رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضۡلَلۡنَ کَثِیرٗا مِّنَ ٱلنَّاسِۖ فَمَن تَبِعَنِی فَإِنَّهُۥ مِنِّیۖ وَمَنۡ عَصَانِی فَإِنَّکَ غَفُورٞ رَّحِیمٞ ٣٦ رَّبَّنَآ إِنِّیٓ أَسۡکَنتُ مِن ذُرِّیَّتِی بِوَادٍ غَیۡرِ ذِی زَرۡعٍ عِندَ بَیۡتِکَ ٱلۡمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِیُقِیمُواْ ٱلصَّلَوٰةَ فَٱجۡعَلۡ أَفۡ‍ِٔدَةٗ مِّنَ ٱلنَّاسِ تَهۡوِیٓ إِلَیۡهِمۡ وَٱرۡزُقۡهُم مِّنَ ٱلثَّمَرَٰتِ لَعَلَّهُمۡ یَشۡکُرُونَ ٣٧      [إبراهیم: 35-37].

«و چون ابراهیم گفت: پروردگارا، این سرزمین را امن [و امان] قرار ده و مرا و فرزندانم را از آن‌که بتان را بندگی کنیم، دور بدار (۳۵) پروردگارا، بی‌گمان آنها بسیاری از مردم را گمراه ساخته‌اند، پس هرکس که از من پیروی کند، به راستی او از من است و هرکس که از من نافرمانی کند، بی‌گمان تو آمرزنده مهربانی (۳۶) پروردگارا، من [برخی] از فرزندانم را به درّه‌ای بی‌کشت و زرع در کنارِ بیت‌الحرامِ تو سکنی داده‌ام. پروردگارا، تا نماز را برپا دارند. پس دل‌های [برخی] از مردمان را [چنان مشتاق] کن که به آنان بگرایند و از میوه‌ها به آنان روزی ده. باشد که آنان سپاس­گزارند».

در آیه‌ی‌ اول فرمود: ﴿رَبِّ ٱجۡعَلۡ هَٰذَا ٱلۡبَلَدَ ءَامِنٗا، و در آیه دوم فرمود: ﴿رَبِّ ٱجۡعَلۡ هَٰذَا ٱلۡبَلَدَ ءَامِنٗا کلمه‌ی «بلد» را در آیه اول به صورت نکره و در آیه دوم به صورت معرفه بیان کرده است. گفته شده که ابراهیمu این دعا را دو بار بیان کرده: یک بار پیش از بنای این خانه، که در این‌جا به صورت نکره بیان شدن، مناسبت دارد، و یک بار بعد از بنای آن و استقرار خانواده‌اش در آن، که به صورت معرفه آمدن، با آن مناسبت دارد و به همین خاطر در پایان دعا در آیه دوم می‌فرماید:

﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِی وَهَبَ لِی عَلَى ٱلۡکِبَرِ إِسۡمَٰعِیلَ وَإِسۡحَٰقَۚ إِنَّ رَبِّی لَسَمِیعُ ٱلدُّعَآءِ ٣٩

                                                                                                                                       [إبراهیم: 39].

«ستایش خداوندی راست که به رغمِ پیری، اسماعیل و اسحاق را به من بخشید. آری پروردگارم شنوای دعاست».

این‌که می‌فرماید: «ءَامِناً» یعنی: دارای امنیت کامل باشد به گونه‌ای که خانواده‌اش در آنجا هیچ ترس و وحشتی نداشته و در امنیت بسر برند.

این‌که می‌فرماید: ﴿وَٱرۡزُقۡ أَهۡلَهُۥ مِنَ ٱلثَّمَرَٰتِ به این خاطر ابراهیمu این درخواست را نمود که در مکه کشت و زرع و محصول و آب [چشمگیر]ی وجود نداشت.

ابراهیمu با وجود آب و درختان و کشتزار و محصولات کم در مکه، برای این شهر و اهالی آن طلب امنیت و رفاه و آسایش نمود و درخواست کرد که تبدیل به مکانی مقدس و متبرک و ایمن گردد خداوند متعال دعای ابراهیم خلیل u را پذیرفته و تقاضایش را برآورده ساخت. حسن بصری/ می‌گوید: این دعایی بود که ابراهیمu به درگاه خداوند نمود و خداوند نیز دعایش را پذیرفت و مکه را سرزمینی امن گرداند[1].

خداوند در حالی که به خاطر این خیر و برکت بر اهل مکه منّت می‌نهد می‌فرماید:

﴿أَوَ لَمۡ نُمَکِّن لَّهُمۡ حَرَمًا ءَامِنٗا یُجۡبَىٰٓ إِلَیۡهِ ثَمَرَٰتُ کُلِّ شَیۡءٖ رِّزۡقٗا مِّن لَّدُنَّا وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَهُمۡ لَا یَعۡلَمُونَ ٥٧     [القصص: 57].

«آیا آنان را در حرمی ایمن جای ندادیم که فرآورده‌های هر چیزی برای روزیِ [آنان] از نزدِ ما به آن رسانده می‌شود؟ بلکه بیشترشان نمی‌دانند».

و یا می‌فرماید:

﴿أَوَ لَمۡ یَرَوۡاْ أَنَّا جَعَلۡنَا حَرَمًا ءَامِنٗا وَیُتَخَطَّفُ ٱلنَّاسُ مِنۡ حَوۡلِهِمۡۚ أَفَبِٱلۡبَٰطِلِ یُؤۡمِنُونَ وَبِنِعۡمَةِ ٱللَّهِ یَکۡفُرُونَ ٦٧            [العنکبوت: 67].

«آیا ندیده‌اند که حرمی ایمن مقرر داشته‌ایم حال آن‌که مردم از پیرامون‌شان ربوده می‌شوند؟ آیا به باطل می‌گروند و نعمت خداوند را ناسپاسی می‌کنند؟».

و یا می‌فرماید:

﴿وَإِذۡ جَعَلۡنَا ٱلۡبَیۡتَ مَثَابَةٗ لِّلنَّاسِ وَأَمۡنٗا                                             [البقرة: 125].

«و هنگامی که خانه [ی کعبه] را مرجع مردم و [حرم] امن قرار دادیم».

و یا می‌فرماید:

﴿وَمَن دَخَلَهُۥ کَانَ ءَامِنٗاۗ                                                               [آل عمران: 97].

«و هرکس که وارد آن شود، ایمن است».

علماء رحمهم الله بیان کرده‌اند که خداوند چه از لحاظ شرعی و چه به صورت تقدیری مکه را مکانی مورد حرمت قرار داده است این شهر را در شریعت خویش در آیات متعددی از قرآن مورد حرمت قرار داده و به صورت تقدیری اسباب حرمت آن را فراهم آورده آن‌چنان که واضح و مشخص است.

شیخ عبدالرحمن بن سعدی/ می‌گوید: «از جمله نشانه‌های روشن آن، این‌که هرکس داخل آن شود هم از لحاظ شرع و هم از لحاظ تقدیر الهی در امان است، از لحاظ شرعی به این شکل که خداوند به فرستاده‌اش ابراهیم و به دنبال او فرستاده دیگرش محمد -درود و سلام خداوند بر هر دوی آنها باد- دستور داد تا آن را محترم داشته و امنیت کسانی را که بدان وارد می‌شوند فراهم کنند تا آن‌جا که تحریم در این خصوص شامل حیوانات وحشی و درختان و گیاهان می‌شود... از لحاظ قضا و قدر الهی به این شکل مورد احترام است که خداوند در دل‌ها، حتی در دل مشرکین و کافران حرمت آن را قرار داده است تا آن‌جا که یکی از همین مشرکین با وجود تعصب و غیرتش و با این‌که هیچ لطمه و ستمی را تحمل نمی‌کرد اگر در حرم قاتل پدرش را می‌دید با او کاری نداشت، از دیگر نشانه‌های آن‌که، آن را مورد احترام قرار داده این است که اگر کسی بدان تعرض و دست‌درازی نماید به سرعت او را مورد مجازات و تنبیه قرار می‌دهد. هم‌چنان که با اصحاب فیل و دیگران چنین کاری را کرد»[2] از جمله دلایل منزلت والای حرم مکه، و سرانجام بد تلاش برای نا امن کردن آن، این سخن خداوند است که می‌فرماید:

﴿إِنَّ ٱلَّذِینَ کَفَرُواْ وَیَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ ٱللَّهِ وَٱلۡمَسۡجِدِ ٱلۡحَرَامِ ٱلَّذِی جَعَلۡنَٰهُ لِلنَّاسِ سَوَآءً ٱلۡعَٰکِفُ فِیهِ وَٱلۡبَادِۚ وَمَن یُرِدۡ فِیهِ بِإِلۡحَادِۢ بِظُلۡمٖ نُّذِقۡهُ مِنۡ عَذَابٍ أَلِیمٖ ٢٥                                               [الحج: 25].

«بی‌شک آنان که کفر ورزیدند و [مردم را] از راه خدا و [از] مسجدالحرام -که آن را برای مردم چه مقیم در آن‌جا چه بادیه‌نشین قرار داده‌ایم- بازمی‌دارند [کیفرشان می‌دهیم]. و کسی که از روی ستم در آن‌جا کجروی خواهد، به او از عذاب دردناک می‌چشانیم».

ابن عباس ب در تفسیر این آیه می‌گوید: «یعنی تو در حرم امن الهی چیزهایی را حلال بشماری که خداوند حرام نموده است از قبیل اذیت و آزار زبانی یا قتل و کشتار، این‌گونه که به کسی ظلم کنی که به تو ظلم نکرده است و کسی را بکشی که تو را نکشته است بی‌گمان کسی که چنین کاری انجام دهد عذاب دردناک الهی بر او واجب خواهد بود»[3].

از ابن مسعودt نقل است که گفت: «اگر یک نفر قصد کند که در خانه خدا عملی پلید را انجام دهد اگرچه در شهر أبین در کشور یمن باشد خداوند عذابی دردناک را به او می‌چشاند»[4].

در این باره آثار بسیاری از گذشتگان نقل شده است، ابن کثیر/ می‌گوید: «و این یکی از ویژگی‌های حرم امن الهی است که هرگاه کسی نسبت بدان نیت شر داشته باشد اگر چه آن را عملی نکرده باشد قطعاً مجازات خواهد شد»[5].

سعدی/ می‌گوید: «حال آن‌که حرمت و احترام و عظمت مسجد الحرام مقتضی آن است که هرکس با توسل به ظلم بخواهد در آن کجروی کند و مرتکب خلاف شود، به او عذاب دردناکی بچشانیم. پس فقط اراده‌ی ستم و الحاد در حرم باعث عذاب می‌گردد، گرچه در غیر حرم هر گاه انسان اراده گناه و ستم را داشته باشد، تا وقتی که آن را انجام ندهد مجازات نمی‌شود. پس کسی که در حرم بزرگ‌ترین ستم یعنی کفر و شرک را انجام دهد و زائران کعبه را از آن بازدارد خداوند به بدترین نوع با وی برخورد خواهد کرد. و این آیه کریمه تأکید می‌نماید که احترام حرم و تعظیم فراوان آن واجب است، و از اراده گناه و انجام آن در حرم باید به شدت پرهیز کرد»[6].

به همین خاطر کسی که در متزلزل ساختن امنیت مسجدالحرام تلاش کرده و بدان بی‌‌احترامی نماید و در آن به بندگان خدا ظلم کند جرمی بزرگ و کاری بس زشت را مرتکب شده است و این در حالی است که خداوند کسی را که به اندکی از این اعمال گرایش یابد تهدید به چشاندن عذاب دردناک نموده حال بر سر کسی که چنین کند چه بلایی می‌آورد؟ خداوند مکه را تا قیامت سرزمینی متبرک و مقدس گردانده هم‌چنان که [تعرض به] خون مسلمانان و اموال و آبروی آنان تا قیامت حرام است. در خطبه‌ی پیامبرr در حجة ‌الوداع آمده که ایشان فرمودند: «همانا جان و مال شما مانند این روز و این ماه و این سرزمین، محترم هستند [و کسی حق ندارد که به ناحق، حرمت مال و جان دیگر مسلمانان را پایمان کند]»[7].

عاجزانه از خداوند کریم و بخشنده می‌طلبیم که در سرزمین حرمین و دیگر سرزمین‌های مسلمانان امنیت و ایمانشان را محفوظ دارد و فتنه‌ها و شرارت‌ها را از آنان دور گرداند و هرکس که می‌خواهد امنیت آنان را برهم زده و اغتشاش کند نیرنگش را به خودش پس زند و او را میان مردم خوار و رسوا گرداند و مسلمانان را از شرش در امان دارد همانا خداوند سبحان شنونده‌ی دعا و اجابت‌کننده آن است.




[1]- تفسیر ابن‌أبی‌حاتم (1/229)

[2]- تفسیر سعدی (ص: 146)

[3]- تفسیر طبری (16/507)

[4]- تفسیر طبری (16/508)

[5]- تفسیر ابن‌کثیر (5/407)

[6]- تفسیر راستین، تألیف: شیخ‌ عبدالرحمن بن ناصر السعدی، ترجمه: محمد گل‌گمشادزهی، ج2، ص 522-521. نشر احسان، چاپ اول – 1387.م

[7]- بخاری (67)، و مسلم (1679) به نقل از ابوبکرهt.

۱۸۳- دعای نوحu (۲)

۱۸۳- دعای نوحu (۲)

پیش‌تر دعای پیامبرخدا نوحu، و درخواستش از پروردگار جهت نجات از دست قوم ستمکار را بیان داشتیم نوح دعای هلاکت این قوم را نمود چرا که گستاخی و تکبر پیشه نموده و تمرد و سرکشی کردند و خداوند دعای او را پذیرفت و آن قوم را با طوفان به هلاکت رسانده و نوح و همراهانش را در آن کشتی انباشته نجات داد. نوحu بنده‌ای سپاسگزار بود چنان که خداوند متعال می‌فرماید:

﴿إِنَّهُۥ کَانَ عَبۡدٗا شَکُورٗا ٣                                                              [الإسراء: 3].

«به راستی او بنده‌ای سپاسگزار بود».

بیان این مطلب اشاره و یادآوری تحسین و ستودن او است چرا که او شکرگزار خدا بوده و بدان شهره و موصوف بود. هم‌چنین بیان این مطلب تشویق و ترغیب دودمان او است که در شکرگزاری‌اش بدو اقتدا کرده و ادامه‌دهنده‌ی راه او باشند و این‌که نعمت خداوند بر خود را به یاد داشته باشند به این خاطر که هم‌چنان آنان را نگه داشته و در زمین جانشین گرداند و دیگران را غرق نمود.

از جمله موارد شکرگزاری نوحu موردی است که در این سخن خداوند آمده که:

﴿فَإِذَا ٱسۡتَوَیۡتَ أَنتَ وَمَن مَّعَکَ عَلَى ٱلۡفُلۡکِ فَقُلِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِی نَجَّىٰنَا مِنَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِینَ ٢٨ وَقُل رَّبِّ أَنزِلۡنِی مُنزَلٗا مُّبَارَکٗا وَأَنتَ خَیۡرُ ٱلۡمُنزِلِینَ ٢٩                                                                    [المؤمنون: 28-29].

«پس چون تو و همراهانت بر کشتی قرار یابید، بگو: ستایش خداوندی راست که ما را از گروه ستمکاران رهایی بخشید (۲۸) و بگو: پروردگارا، مرا به منزلی خجسته فرود آور و تو بهترین میزبانانی».

در این‌جا خداوند به پیامبرش نوحu و مؤمنین همراهش آموخت که این دعا را به عنوان شکر و ستایش خداوند و به پاس این‌که آنها را از ستمکاران رهایی بخشید، بگویند و از او درخواست کنند که جایگاه و منزلی خجسته و بابرکت برایشان مهیا کند.

ابن کثیر/ می‌گوید: «خداوند به نوحu دستور داد تا پروردگارش را به خاطر در اختیار نهادن این کشتی که به واسطه‌ی آن نجات یافت و میان او و قومش جدایی افکند و با غرق کردن مخالفان و تکذیب‌کنندگانش او را شاد و مسرور گرداند، سپاسگزاری نماید. ‌چنان که خداوند متعال می‌فرماید:

﴿وَٱلَّذِی خَلَقَ ٱلۡأَزۡوَٰجَ کُلَّهَا وَجَعَلَ لَکُم مِّنَ ٱلۡفُلۡکِ وَٱلۡأَنۡعَٰمِ مَا تَرۡکَبُونَ ١٢ لِتَسۡتَوُۥاْ عَلَىٰ ظُهُورِهِۦ ثُمَّ تَذۡکُرُواْ نِعۡمَةَ رَبِّکُمۡ إِذَا ٱسۡتَوَیۡتُمۡ عَلَیۡهِ وَتَقُولُواْ سُبۡحَٰنَ ٱلَّذِی سَخَّرَ لَنَا هَٰذَا وَمَا کُنَّا لَهُۥ مُقۡرِنِینَ ١٣ وَإِنَّآ إِلَىٰ رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ ١٤          [الزخرف: 12-14].

«و اوست که همه گونه‌ها را آفرید و برایتان از کشتی و چارپایان چیزی پدید آورد که [بر آنها] سوار شوید تا بر پشتش [درست] جای گیرید (۱۲) آن‌گاه چون بر آن جای گرفتید، نعمتِ پروردگارتان را یاد کنید و بگویید: پاک و منزه است خدایی که این را برایمان مسخر گرداند و بر آن توانا نبودیم (۱۳) و ما به سوی پروردگارمان بازخواهیم گشت».

هم‌چنین دستور داد تا در ابتدای کارها دعا کنند که بر پایه‌ی خیر و برکت آغاز گشته و سرانجام و پایانش نیک و تحسین‌آمیز باشد هم‌چنان که به پیامبرش r هنگامی که مهاجرت کرد فرمود:

﴿وَقُل رَّبِّ أَدۡخِلۡنِی مُدۡخَلَ صِدۡقٖ وَأَخۡرِجۡنِی مُخۡرَجَ صِدۡقٖ وَٱجۡعَل لِّی مِن لَّدُنکَ سُلۡطَٰنٗا نَّصِیرٗا ٨٠     [الإسراء: 80].

«و بگو: پروردگارا، مرا به درآوردنی پسندیده [به مدینه] درآور و به بیرون آوردنی پسندیده، مرا [از مکه] بیرون آور و برایم از نزد خود، حجتی یاریگر قرار بده»[1].

نوحu این فرمان را به جای آورد و در ابتدای حرکتش و در انتهای آن خداوند را یاد کرد هم‌چنان که خداوند این‌گونه از او نقل می‌کند که:

﴿۞وَقَالَ ٱرۡکَبُواْ فِیهَا بِسۡمِ ٱللَّهِ مَجۡرٜىٰهَا وَمُرۡسَىٰهَآۚ إِنَّ رَبِّی لَغَفُورٞ رَّحِیمٞ ٤١      [هود: 41].

«[نوح] گفت: سوار کشتی شوید که حرکت و توقف آن با یاری خدا و حفظ و عنایت الله است بی‌گمان پروردگار من بسیار آمرزنده و بس مهربان است».

ابتدای حرکت و انتهای آن با یاد و نام خداوند بود.

خداوند دعای نوحu را در این جایگاه اجابت و پذیرش نمود هم‌چنان که می‌فرماید:

﴿قِیلَ یَٰنُوحُ ٱهۡبِطۡ بِسَلَٰمٖ مِّنَّا وَبَرَکَٰتٍ عَلَیۡکَ وَعَلَىٰٓ أُمَمٖ مِّمَّن مَّعَکَۚ وَأُمَمٞ سَنُمَتِّعُهُمۡ ثُمَّ یَمَسُّهُم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِیمٞ ٤٨   [هود: 48].

«گفته شد: ای نوح، به سلامتی از [سوی] ما و [همراه با] برکت‌های [فرود آمده] بر تو و بر امت‌هایی از [نسل] آنان که با تواند، فرود آی و امت‌هایی [دیگر] هستند که [یک چند] بهره‌مندشان خواهیم کرد. سپس عذابی دردناک از [سوی] ما به آنان می‌رسد».

یعنی: به سلامت و در امن و امان پیاده شو همراه با خیرات و روزی فراوانی که نصیب تو و دیگر امت‌هایی که بعداً از فرزندان تو پدید می‌آیند، می‌شود. همانا خداوند به جز از نوح از دیگر مؤمنین همراه او نسل و فرزندانی باقی نگذاشت هم‌چنان که می‌فرماید:

﴿وَجَعَلۡنَا ذُرِّیَّتَهُۥ هُمُ ٱلۡبَاقِینَ ٧٧                                                    [الصافات: 77].

«و تنها ذرّیّه او را باقی گذاشتیم».

در این آیات با برکتی که خداوند از بنده شکرگزار و بسیار ذکرکننده‌اش نوحu نام برده، درس‌ها و فوائد مهم و منافع ارجمندی وجود دارد که شایسته فرد مسلمان است که بدان توجه و عنایت نشان داده و بکوشد که بدان پای بند باشد. علامه عبدالرحمن بن سعدی در حالی که در صدد برشمردن و بیان فوائد برگرفته از سرگذشت نوحu است می‌گوید: «یکی از فواید بی‌شمار داستان نوحu این است که بنده باید به خداوند استعانت بجوید و به هنگام سوار شدن و پایین آمدن و در تمام حرکات و سکنات باید به یاد خداوند باشد و او را سپاس بگوید و به هنگام دست‌یابی به نعمت‌ها به‌خصوص رهایی از غم‌ها و سختی‌ها او را بسیار یاد کند هم‌چنان که خداوند متعال فرماید:

﴿۞وَقَالَ ٱرۡکَبُواْ فِیهَا بِسۡمِ ٱللَّهِ مَجۡرٜىٰهَا وَمُرۡسَىٰهَآۚ                                      [هود: 41].

و یا می‌فرماید:

﴿فَإِذَا ٱسۡتَوَیۡتَ أَنتَ وَمَن مَّعَکَ عَلَى ٱلۡفُلۡکِ فَقُلِ ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ ٱلَّذِی نَجَّىٰنَا مِنَ ٱلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِینَ ٢٨         [المؤمنون: 28].

و این‌که شایسته است وقتی در منزلی اقامت می­کند یا به صورت موقتی در آن قرار می‌گیرد یا در اقامت‌گاه‌هایی که در سفر چند روزی بهره می‌برد یا در منازل دائمی سکنا می‌گزیند دعا کند و از خدا طلب برکت نماید زیرا خداوند می‌فرماید:

﴿وَقُل رَّبِّ أَنزِلۡنِی مُنزَلٗا مُّبَارَکٗا وَأَنتَ خَیۡرُ ٱلۡمُنزِلِینَ ٢٩                      [المؤمنون: 29].

در تمامی این دعاها ما شاهد ذکر خداوند هستیم و این‌که از او می‌خواهیم توانایی حرکات و سکنات ما را فراهم گرداند و این‌که به قدرت او اطمینان داریم و نیز برکتی به ما عطا کند که بهترین چیزی است که بنده در تمامی حالاتش با او خواهد بود یعنی همان چیزی که بنده در چشم به‌هم زدنی هم از آن بی‌نیاز نیست»[2].

کسی که در سنت پیامبر گرامی‌مانr بیندیشد این مفاهیم والا، و حالت‌های کامل، و راه و روش صحیح و درست را در سوار شدن و پیاده شدن، و جابه‌جایی، و تغییر جا و مکان ایشان r درمی‌یابد.

در کتاب‌های ترمذی و ابوداود[3] و دیگران از علی بن ربیعه روایت شده که گفته است: من نزد علی بن ابی طالب t حاضر بودم که چارپایی برایش آورده شد تا بر آن سوار شود و وقتی که پایش را بر رکاب آن نهاد گفت: «بسم‌الله» و وقتی که بر پشت آن قرار گرفت، گفت: «الحمدلله» سپس گفت:

﴿سُبۡحَٰنَ ٱلَّذِی سَخَّرَ لَنَا هَٰذَا وَمَا کُنَّا لَهُۥ مُقۡرِنِینَ ١٣                        [الزخرف: 13].

«پاک و منزه است خدایی که این را برایمان مسخر گرداند و بر آن توانا نبودیم».

پس از آن سه بار «الحمدلله» سپس سه بار «الله اکبر» گفت: و پس از آن گفت: «سُبْحَانَکَ إِنَّی ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْ لِی، إِنَّهُ لاَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ أَنْتَ: [خداوندا] تو پاک و منزه هستی، من بر نفس خویش ستم روا داشته‌ام پس مرا بیامرز، به راستی که کسی جز تو گناهان را نمی‌آمرزد».

سپس خندید. گفته شد: ای امیرمؤمنان به چه خاطر خندیدی؟ علی t جواب داد: پیامبرr را دیدم که همین کاری را که من کردم، انجام داد، سپس خندید و من گفتم: ای پیامبرخداr چرا خندیدی؟ ایشان فرمود: «پروردگار پاک و منزه تو از بنده‌اش خوشش می‌آید زمانی که او بگوید: [خداوندا] گناهانم را بیامرز، می‌داند که جز من [خداوند] کسی گناهان را نمی‌آمرزد». در صحیح مسلم[4] از عبدالله بن عمر ب روایت شده که پیامبر خداr وقتی برای رفتن به سفر بر روی شترش قرار می‌گرفت سه بار می‌فرمود: «الله اکبر»، و بعد از آن می‌فرمود: «سُبْحانَ‌ الَّذِی سَخَّرَ لَنَا هَذَا وَمَا کُنَّا لَهُ مُقْرِنِینَ وَإِنَّا إِلَی رَبَنَّا لَمُنْقَلِبُونَ اَللَّهُمَّ إِنَّا نَسْأَلُکَ فِی سَفَرِنَا هَذَا الْبِرَّ وَالتَّقْوَی، وَمِنَ الْعَمَلِ مَا تَرْضی، اَللَّهُمَّ هَوِّنْ عَلَیْنَا سَفَرَنَا هَذَا، وَاطْوِ عَنَّا بُعْدَهُ. اَللَّهُمَّ أَنْتَ الصَّاحِبُ فِی السَّفَرِ وَالْخَلِیفَة فِی الأَهْلِ. اَللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُبِکَ مِنْ وَعْثَاءِ السَّفَرِ وَکَآبَة الْمُنْظَرِ وَسُوءِ الْمُنْقَلَبِ فِی الْمِالِ وَالأَهْلِ: پاک و منزه است خداوندی که این مرکب را برایمان رام کرد، وگرنه ما بر [رام کردن] آن توانایی نداشتیم و به یقین ما به سوی پروردگارمان بازمی‌گردیم، خداوندا، در این سفرمان، نیکوکاری و تقوی، و اعمالی را که مورد رضایت و پسند تو باشد از تو طلب می‌نماییم، خداوندا، این سفرمان را بر ما آسان گردان و دوری آن را برای ما کوتاه ساز، خداوندا، تویی همراه ما در سفر و جانشین ما در میان خانواده و بستگانمان، خداوندا، همانا من از سختی سفر و از منظره‌‌ی غم‌انگیز، و از دگرگونی بد و ناگوار در مال و خانواده و بستگانم به تو پناه می‌جویم» پیامبرr وقتی از سفر بازمی‌گشت، باز همان کلمات یاد شده را می‌فرمود و بر آن‌ها می‌افزود: «آیِبُونَ تَائِبُونَ عَابِدُونَ لِرَبَّنَا حَامِدُونَ: بازگشته‌ایم و به سوی خداوند توبه‌کاریم و برای پروردگارمان عبادت‌کننده و ستایشگریم».

همه این‌ها ذکر و یاد خداوند، و طلب یاری جستن از او، و پناه بردن به او، و تکیه نمودن بر او است، این روش پیامبر ماr و روش دیگر پیامبران پیش از او است، خداوند پیروی از ایشان و حرکت براساس منهج و شیوه ایشان را روزی‌مان گرداند همانا او شنونده دعا و اجابت‌کننده آن است.




[1]- البدایة والنهایة (1/263-262)

[2]- تیسیر اللطیف المنان فی خلاصة تفسیر القرآن (ص: 111)

[3]- ابوداود (2602)، و ترمذی (3446). آلبانی/ در «صحیح‌ سنن ابوداود» (2/123) آن را صحیح دانسته است.

[4]- مسلم شماره (1342)

۱۸۲- دعای نوحu (۱)

۱۸۲- دعای نوحu (۱)

خداوند متعال در آیات متعددی از کتاب عزیزش به بیان دعاهای پیامبرش نوحu، و سرگذشت او و قومش، و جریان عذاب و طوفانی که بر کسانی که به او کفر ورزیده‌اند نازل فرموده، و این‌که چگونه نوح و کسانی را که در کشتی بوده‌اند نجات داده، پرداخته است. خداوند زمانی نوحu را فرستاده که بت‌ها و طاغوت‌ها مورد پرستش قرار گرفته و مردم گرفتار گمراهی و کفر بودند. خداوند او را به عنوان رحمتی برای بندگان برانگیخت، نوحu مردمان را به پرستش خدای یکتا که هیچ شریکی ندارد فراخواند و از عبادت غیرخدا برحذر داشت.

خداوند متعال می‌فرماید:

﴿لَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا نُوحًا إِلَىٰ قَوۡمِهِۦ فَقَالَ یَٰقَوۡمِ ٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ مَا لَکُم مِّنۡ إِلَٰهٍ غَیۡرُهُۥٓ إِنِّیٓ أَخَافُ عَلَیۡکُمۡ عَذَابَ یَوۡمٍ عَظِیمٖ ٥٩ قَالَ ٱلۡمَلَأُ مِن قَوۡمِهِۦٓ إِنَّا لَنَرَىٰکَ فِی ضَلَٰلٖ مُّبِینٖ ٦٠ قَالَ یَٰقَوۡمِ لَیۡسَ بِی ضَلَٰلَةٞ وَلَٰکِنِّی رَسُولٞ مِّن رَّبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ ٦١ أُبَلِّغُکُمۡ رِسَٰلَٰتِ رَبِّی وَأَنصَحُ لَکُمۡ وَأَعۡلَمُ مِنَ ٱللَّهِ مَا لَا تَعۡلَمُونَ ٦٢ أَوَعَجِبۡتُمۡ أَن جَآءَکُمۡ ذِکۡرٞ مِّن رَّبِّکُمۡ عَلَىٰ رَجُلٖ مِّنکُمۡ لِیُنذِرَکُمۡ وَلِتَتَّقُواْ وَلَعَلَّکُمۡ تُرۡحَمُونَ ٦٣ فَکَذَّبُوهُ فَأَنجَیۡنَٰهُ وَٱلَّذِینَ مَعَهُۥ فِی ٱلۡفُلۡکِ وَأَغۡرَقۡنَا ٱلَّذِینَ کَذَّبُواْ بِ‍َٔایَٰتِنَآۚ إِنَّهُمۡ کَانُواْ قَوۡمًا عَمِینَ ٦٤

                                                                                                                              [الأعراف: 59-64].

«نوح را به سوی قومش فرستادیم، پس گفت: ای قومِ من، خدا را بپرستید. جز او هیچ معبود [راستینی] ندارید. به راستی من بر شما از عذاب روزی بزرگ بیمناکم (۵۹) اشرافِ قومش گفتند: بی‌گمان تو را در گمراهی آشکاری می‌بینیم (۶۰) گفت: ای قومِ من، گمراهی‌ای در من نیست بلکه من فرستاده‌ای از [جانب] پروردگار جهانیان هستم (۶۱) پیام‌های پروردگارم را به شما می‌رسانم و خیر شما را می‌خواهم و از [حکم] خداوند چیزی می‌دانم که [شما] نمی‌دانید (۶۲) آیا شگفت‌زده شدید که پندی از سوی پروردگارتان بر [زبانِ] مردی از خودتان برای شما آمد؟ تا شما را بیم‌ دهد و تا پرهیزگاری کنید و باشد که مورد رحمت قرار گیرید (۶۳) پس او را دروغگو انگاشتند، آن‌گاه او و کسانی را که با او در کشتی بودند، نجات دادیم و آنان را که آیات ما را دروغ انگاشتند، غرق کردیم به راستی آنان گروهی بی‌بصیرت بودند».

قوم نوح دعوت و فراخوانی پیامبرشان را با روی‌گردانی، و تکبر و عدم پذیرش، و حیله و نیرنگ، و سرکشی و گستاخی، و تهدید پیامبرشان به سنگسار و کشتن پاسخ دادند. مدت ماندگاری پیامبر خدا در میان آنان به درازا کشید صبح و شب و آشکارا و پنهانی آنان را به سوی خدا فراخواند نهصد و پنجاه سال در میانشان به تبلیغ پرداخت و هرگاه که در طول این سال‌ها به تکرار دعوت آنان می‌پرداخت آنان بر کفر و انکار و تکذیب‌ شدیدشان پافشاری می‌کردند در این هنگام بود که نوحu علیه آنان دعایی کرد که خداوند آن را از او پذیرفت، نوح گفت:

﴿قَالَ رَبِّ إِنَّ قَوۡمِی کَذَّبُونِ ١١٧ فَٱفۡتَحۡ بَیۡنِی وَبَیۡنَهُمۡ فَتۡحٗا وَنَجِّنِی وَمَن مَّعِیَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ ١١٨             [الشعراء: 117-118].

«پروردگارا! قوم من،‌ مرا دروغگو نامیدند (۱۱۷) پس [کارِ] بین من و آنان را چنان که باید یکسره کن. و من و کسانی از مؤمنان را که با منند، رهایی‌بخش».

یعنی: میان من و ایشان قضاوت کرده و جدایی بیفکن به گونه‌ای که به واسطه آن دروغگو هلاک گردد و از کسانی که به تو کفر می‌ورزند و یگانگی تو را انکار می‌کنند و رسولت را تکذیب می‌نمایند انتقام بگیر. و از خداوند طلب کرد که او و دیگر مؤمنینی را که با او همراهند نجات دهد.

خداوند متعال بیان کرده که دعای بنده و پیامبرش نوحu را پذیرفته است می‌فرماید:

﴿فَأَنجَیۡنَٰهُ وَمَن مَّعَهُۥ فِی ٱلۡفُلۡکِ ٱلۡمَشۡحُونِ ١١٩ ثُمَّ أَغۡرَقۡنَا بَعۡدُ ٱلۡبَاقِینَ ١٢٠ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَةٗۖ وَمَا کَانَ أَکۡثَرُهُم مُّؤۡمِنِینَ ١٢١  وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلرَّحِیمُ ١٢٢                                                    [الشعراء: 119-122].

«پس او و همراهانش را در کشتیِ انباشته رهایی بخشیدیم (۱۱۹) سپس بعد از این بازماندگان را غرق کردیم (۱۲۰) بی‌گمان در این [ماجرا] نشانه‌ای است. و بیشترشان مؤمن نبودند (۱۲۱) و پروردگارِ توست که پیروزمندِ مهربان است».

خداوند متعال در جایی دیگر درخصوص دعای نوحu علیه قومش -آنگاه که رسالتش را تکذیب کردند-، و بیان پذیرش آن از سوی خدا و به هلاکت رساندن قوم نوح می‌فرماید:

﴿۞کَذَّبَتۡ قَبۡلَهُمۡ قَوۡمُ نُوحٖ فَکَذَّبُواْ عَبۡدَنَا وَقَالُواْ مَجۡنُونٞ وَٱزۡدُجِرَ ٩ فَدَعَا رَبَّهُۥٓ أَنِّی مَغۡلُوبٞ فَٱنتَصِرۡ ١٠ فَفَتَحۡنَآ أَبۡوَٰبَ ٱلسَّمَآءِ بِمَآءٖ مُّنۡهَمِرٖ ١١ وَفَجَّرۡنَا ٱلۡأَرۡضَ عُیُونٗا فَٱلۡتَقَى ٱلۡمَآءُ عَلَىٰٓ أَمۡرٖ قَدۡ قُدِرَ ١٢ وَحَمَلۡنَٰهُ عَلَىٰ ذَاتِ أَلۡوَٰحٖ وَدُسُرٖ ١٣ تَجۡرِی بِأَعۡیُنِنَا جَزَآءٗ لِّمَن کَانَ کُفِرَ ١٤ وَلَقَد تَّرَکۡنَٰهَآ ءَایَةٗ فَهَلۡ مِن مُّدَّکِرٖ ١٥ فَکَیۡفَ کَانَ عَذَابِی وَنُذُرِ ١٦ وَلَقَدۡ یَسَّرۡنَا ٱلۡقُرۡءَانَ لِلذِّکۡرِ فَهَلۡ مِن مُّدَّکِرٖ ١٧                                                                                             [القمر: 9-17].

«پیش از ایشان، قوم نوح [بنده‌ی ما نوح را] تکذیب کردند و دروغگویش نامیدند و گفتند: دیوانه‌ای است و رانده شده است (۹) تا‌ آن‌جا که نوح پروردگار خود را به فریاد خواند [و عرضه داشت:] پروردگارا! من شکست خورده‌ام پس مرا یاری و کمک فرما (۱۰) پس درهای آسمان را با آب تند ریزان و فراوانی از هم گشودیم (۱۱) و از زمین چشمه‌ساران زیادی برجوشاندیم و آبها درهم آمیختند، برای اجرای فرمانی که مقدر شده بود (۱۲) و نوح را بر کشتی ساخته شده‌ از تخته‌ها و میخ‌ها، سوار کردیم (۱۳) این کشتی تحت مراقبت و مواظبت ما حرکت می‌کرد، برای پاداش دادن به کسی که بدو ایمان آورده نشده بود و تصدیق نگشته بود (۱۴) ما این داستان را [که بیان‌گر غرق شدن کافران و نجات مؤمنان است] به عنوان درس عبرتی باقی گذاردیم. آیا هیچ پند گیرنده‌ای هست؟ (۱۵) آیا عذاب و عقاب من، و بیم دادن‌ها و برحذر داشتن‌های من چگونه بوده است؟! (۱۶) ما قرآن را برای پندپذیری آسان ساخته‌ایم، آیا پندپذیرنده‌ و عبرت‌گیرنده‌ای هست؟».

زمانی نوحu این دعا را نمود که از اصلاح و رستگاری قوم خود مأیوس شد و گمان برد که خیری در آنان نیست، و آنان به هر شیوه‌ با گفتار و کردار به آزار و اذیت و تکذیب خود ادامه دادند، نوحu به خاطر خدا از آنان خشمگین شد و علیه‌شان دعا نمود خدا نیز دعایش را اجابت کرد و درخواستش را برآورده نمود، و چه خوب پاسخ‌دهنده و اجابت‌کننده‌ای است.

﴿وَلَقَدۡ نَادَىٰنَا نُوحٞ فَلَنِعۡمَ ٱلۡمُجِیبُونَ ٧٥ وَنَجَّیۡنَٰهُ وَأَهۡلَهُۥ مِنَ ٱلۡکَرۡبِ ٱلۡعَظِیمِ ٧٦

                                                                                                                            [الصافات: 75-76].

«نوح ما را به فریاد خواند و ما بهترین پاسخ‌دهندگان [برای او] بودیم (۷۵) ما او را و خانواده و پیرامون او را از اندوه بزرگ نجات دادیم».

وقتی که خداوند خواست نوح و مؤمنین را نجات داده و قومش را به هلاکت برساند به نوح u دستور داد که یک کشتی بسازد. آن کشتی، یک کشتی بزرگ بود.

﴿قَالَ رَبِّ ٱنصُرۡنِی بِمَا کَذَّبُونِ ٢٦ فَأَوۡحَیۡنَآ إِلَیۡهِ أَنِ ٱصۡنَعِ ٱلۡفُلۡکَ بِأَعۡیُنِنَا وَوَحۡیِنَا فَإِذَا جَآءَ أَمۡرُنَا وَفَارَ ٱلتَّنُّورُ فَٱسۡلُکۡ فِیهَا مِن کُلّٖ زَوۡجَیۡنِ ٱثۡنَیۡنِ وَأَهۡلَکَ إِلَّا مَن سَبَقَ عَلَیۡهِ ٱلۡقَوۡلُ مِنۡهُمۡۖ وَلَا تُخَٰطِبۡنِی فِی ٱلَّذِینَ ظَلَمُوٓاْ إِنَّهُم مُّغۡرَقُونَ ٢٧             [المؤمنون: 26-27].

«گفت: پروردگارا، در قبالِ آن‌که مرا دروغگو شمردند، یاری‌ام کن (۲۶) پس به او وحی کردیم که زیر نظر ما و به فرمان ما [آن] کشتی را بساز. آن‌گاه چون فرمان ما [در میان] آمد و [آب از] تنور فوران کرد، در آن [کشتی] از هر جنسی دو عدد [نر و ماده] درآور و خانواده‌ات را [نیز سوار کن] مگر کسی از آنان را که وعده [ی حقّ] از پیش بر او مقرر شده است. و در [باره‌ی] ستمکاران با من سخن مگو. بی‌گمان آنان غرق‌ شدنی‌اند».

نوح u مشغول ساخت کشتی شد، در حالی که نوح u کشتی را می‌ساخت قومش بر او می‌گذشتند و او را مسخره و استهزاء می‌کردند.

﴿وَیَصۡنَعُ ٱلۡفُلۡکَ وَکُلَّمَا مَرَّ عَلَیۡهِ مَلَأٞ مِّن قَوۡمِهِۦ سَخِرُواْ مِنۡهُۚ قَالَ إِن تَسۡخَرُواْ مِنَّا فَإِنَّا نَسۡخَرُ مِنکُمۡ کَمَا تَسۡخَرُونَ ٣٨                                                                                                          [هود: 38].

«[نوح] کشتی را می‌ساخت و هرگاه که سران قومش بر او می‌گذشتند، تمسخر می‌کردند. [نوح می‌] گفت: اگر ما را تمسخر می‌کنید، ما هم [به موقع خود] همین‌گونه شما را تمسخر خواهیم کرد».

یعنی: این‌ ماییم که شما را به ریشخند می‌گیریم و از این‌که به کفر و لجبازی و یکدندگی‌تان ادامه می‌دهید متعجبیم، امری که مقتضی نزول عذاب بر شما و گرفتار شدنتان بدان است.

﴿فَسَوۡفَ تَعۡلَمُونَ مَن یَأۡتِیهِ عَذَابٞ یُخۡزِیهِ وَیَحِلُّ عَلَیۡهِ عَذَابٞ مُّقِیمٌ ٣٩     [هود: 39].

«آن‌گاه خواهید دانست چه کسی است که به او عذابی می‌رسد که رسوایش کند و بر او عذابی پاینده فرود آید».

[گویی] خوی و نهادشان بر کفر شدید و خیره‌سری و تکبر و طغیان سرشته شده بود. در نتیجه عذاب‌ جاری شد؛ خداوند می‌فرماید:

﴿حَتَّىٰٓ إِذَا جَآءَ أَمۡرُنَا وَفَارَ ٱلتَّنُّورُ قُلۡنَا ٱحۡمِلۡ فِیهَا مِن کُلّٖ زَوۡجَیۡنِ ٱثۡنَیۡنِ وَأَهۡلَکَ إِلَّا مَن سَبَقَ عَلَیۡهِ ٱلۡقَوۡلُ وَمَنۡ ءَامَنَۚ وَمَآ ءَامَنَ مَعَهُۥٓ إِلَّا قَلِیلٞ ٤٠                                                                                      [هود: 40].

«تا هنگامی که حکم ما در رسید و [آب از] تنور فوران کرد، گفتیم: در آن [کشتی] از هر جنسی دو تنِ [نر و ماده] و خانواده‌ات -مگر کسی که قضای [الهی] بر او از پیش مقرر گشته است- و مؤمنان را برگیر. و جز اندکی با او ایمان نیاوردند».

آب از همه‌ی‌ اطراف و اکناف شروع به جوشیدن و فوران کرد و ارتفاع آب به بالاترین نقاط کوه‌ها رسید و همه‌ی زمین اعم از طول و عرض آن، زمین‌های هموار و ناهموار، بیابانی و شن و ماسه‌ای را دربرگرفت و دیگر هیچ زنده‌ای بر روی زمین از کوچک و بزرگ باقی نماند و وقتی که همگان هلاک گشتند خداوند به زمین دستور داد تا آب را در خود فرو برد و به آسمان امر کرد که بارش را متوقف کند.

﴿وَقِیلَ یَٰٓأَرۡضُ ٱبۡلَعِی مَآءَکِ وَیَٰسَمَآءُ أَقۡلِعِی وَغِیضَ ٱلۡمَآءُ وَقُضِیَ ٱلۡأَمۡرُ وَٱسۡتَوَتۡ عَلَى ٱلۡجُودِیِّۖ وَقِیلَ بُعۡدٗا لِّلۡقَوۡمِ ٱلظَّٰلِمِینَ ٤٤                                                                                                          [هود: 44].

«و گفته شد: ای زمین، آبت را فرو بر و ای آسمان [بارانت را] بازدار. و آب فرو نشانده شد و کار به انجام رسید و [کشتی] بر [کوه] جودی پهلو گرفت و گفته شد: نفرین بر گروه ستمکاران».

هنگامی که آب سطح زمین به درون آن فرو رفت و این امکان پدید آمد که آدمی بر آن دست به کار شده و مستقر گردد،

﴿قِیلَ یَٰنُوحُ ٱهۡبِطۡ بِسَلَٰمٖ مِّنَّا وَبَرَکَٰتٍ عَلَیۡکَ وَعَلَىٰٓ أُمَمٖ مِّمَّن مَّعَکَۚ وَأُمَمٞ سَنُمَتِّعُهُمۡ ثُمَّ یَمَسُّهُم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِیمٞ ٤٨   [هود: 48].

«گفته شد: ای نوح، به سلامتی از [سوی] ما و [همراه با] برکت‌های [فرود آمده] بر تو و بر امت‌هایی از [نسل] آنان که با تواند، فرود آی. و امت‌هایی [دیگر] هستند که [یک چند] بهره‌مندشان خواهیم کرد. سپس عذابی دردناک از [سوی] ما به آنان می‌رسد».

این اجابت و پذیرش خداوند نسبت به دعای پیامبر معصومش، و اجرای مطلب حتمی و مقدری بود که پیش‌تر در تقدیرش رقم خورده بود.

﴿وَٱللَّهُ غَالِبٌ عَلَىٰٓ أَمۡرِهِۦ وَلَٰکِنَّ أَکۡثَرَ ٱلنَّاسِ لَا یَعۡلَمُونَ ٢١              [یوسف: 21].

«و خداوند بر کارش تواناست ولی بیشترِ مردم نمی‌دانند».