ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
تمدنهای پیشین معتقد بودند که نور ماه از خود آن سرچشمه میگیرد، اما هماکنون از لحاظ علمی ثابت شده است که نور ماه بازتاب نور خورشید است،[1] همین طور این حقیقت 1400 سال پیش در این آیات قرآن ذکر شده است:
﴿تَبَارَکَ ٱلَّذِی جَعَلَ فِی ٱلسَّمَآءِ بُرُوجٗا وَجَعَلَ فِیهَا سِرَٰجٗا وَقَمَرٗا مُّنِیرٗا٦١﴾ [الفرقان: 61].
«پاینده و بزرگوار خدای رحمانی است که در آسمان برجهایی را به وجود آورده است و در آن، چراغ (فروزان خورشید) و ماه تابان را ایجاد نموده است».
﴿وَجَعَلۡنَا سِرَاجٗا وَهَّاجٗا١٣﴾ [النبأ: 13].
«و چراغ درخشان و فروزانی را نیافریدهایم؟ (تا در بزمگاه جهان محیط را برایتان روشن و گرم دارد)»؟
﴿هُوَ ٱلَّذِی جَعَلَ ٱلشَّمۡسَ ضِیَآءٗ وَٱلۡقَمَرَ نُورٗا وَقَدَّرَهُۥ مَنَازِلَ لِتَعۡلَمُواْ عَدَدَ ٱلسِّنِینَ وَٱلۡحِسَابَۚ مَا خَلَقَ ٱللَّهُ ذَٰلِکَ إِلَّا بِٱلۡحَقِّۚ یُفَصِّلُ ٱلۡأٓیَٰتِ لِقَوۡمٖ یَعۡلَمُونَ٥﴾ [یونس: 5].
«خدا است که خورشید را درخشان و ماه را تابان گردانده است و برای ماه منازلی معین کرده است تا شمارهی سالها و حساب (کارها) را بدانید. خداوند (آن همه عجایب و غرایب آفرینش و چرخش و گردش مهر و ماه را سرسری و از بهر بازیگری پدید نیاورده است و بلکه) آن را جز به حکمت نیافریده است. خداوند آیات (قرآن و نشانههای جهان) را برای آنان که میفهمند و درک میکنند شرح و بسط میدهد».
واژهی عربی به کار برده شده در قرآن برای خورشید «شمس» است که به واژهی سراج برمیگردد و سراج نیز به معنی چراغ است، یا وَهَّاج که به معنی فروزان است و نیز ضیاء که به معنی روشنی است، تمام این سه توصیف برای خورشید به کار رفته است، چون با احتراق درونی خود گرما و نور شدیدی را تولید میکند. واژهی عربی به کار برده شده در قرآن برای ماه نیز «قَمَر» است، و در قرآن به مُنیر توصیف شده است و به معنی جرمی آسمانی است که نور را بازتاب میدهد. این توصیف قرآنی با سرشت ماه تطابق کامل دارد که نور را از خود ساطع نمیکند و جسم سرد و بیروحی است که فقط نور خورشید را بازتابش میکند. حتی یک بار در قرآن صفات سراج، وهاج و یا ضیاء به ماه داده نشده است. و این اشاره به آن دارد که قرآن فرق بین سرشت ماه و خورشید را تشخیص داده است.
آیات زیر را که مرتبط به سرشت ماه و خورشید هستند ملاحظه نمایید:
﴿أَلَمۡ تَرَوۡاْ کَیۡفَ خَلَقَ ٱللَّهُ سَبۡعَ سَمَٰوَٰتٖ طِبَاقٗا١٥ وَجَعَلَ ٱلۡقَمَرَ فِیهِنَّ نُورٗا وَجَعَلَ ٱلشَّمۡسَ سِرَاجٗا١٦﴾ [نوح: 15-16].
«مگر نمیبینید که خداوند چگونه هفت آسمان را یکی بالای دیگر آفریده است؟ و ماه را در میان آنها تابان و خورشید را چراغ (درخشان) کرده است»؟
[1]- ابن القیم در کتاب مفتاح دار السعادة (ج 2، ص 212) در دنبالهی مبحث کرویبودن زمین میگوید: و نور ماه نوری است که از خورشید سرچشمه میگیرد. مترجم
در زمانهای گذشته مردم بر این باور بودهاند که زمین تخت است. قرنها مردم از رفتن به سفرهای دور هراس داشتند، مبادا از لبهی زمین به پایین پرت شوند. سر فرانسیس دریک، اولین کسی بود که کرویبودن زمین را در سال 1597 بعد از سفر دریاییش به دور آن اثبات کرد[1]. هماکنون این آیه از قرآن را که در رابطه با تناوب شب و روز است ملاحظه کنید.
﴿أَلَمۡ تَرَ أَنَّ ٱللَّهَ یُولِجُ ٱلَّیۡلَ فِی ٱلنَّهَارِ وَیُولِجُ ٱلنَّهَارَ فِی ٱلَّیۡلِ وَسَخَّرَ ٱلشَّمۡسَ وَٱلۡقَمَرَۖ کُلّٞ یَجۡرِیٓ إِلَىٰٓ أَجَلٖ مُّسَمّٗى وَأَنَّ ٱللَّهَ بِمَا تَعۡمَلُونَ خَبِیرٞ٢٩﴾ [لقمان: 29].
«آیا ندیدهای که خداوند شب را در روز و روز را در شب داخل میگرداند و خورشید و ماه را مسخر کرده (و در مسیر منافع انسانها به جریان انداخته است)؟ و این که هرکدام تا سرآمد معینی به حرکت خود ادامه میدهند (و این نظم و نظام با پایانگرفتن دنیا، پایان مییابد) و خداوند از آنچه انجام میدهید آگاه است»؟
داخلگرداندن در این جا به این معناست که شب به آهستگی و به تدریج به روز تبدیل میشود و بالعکس. این پدیده تنها در حالتی میتواند رخ دهد که زمین کروی باشد، اگر زمین تخت میبود، تغییر شب به روز و روز به شب ناگهانی اتفاق میافتاد.
آیهی زیر نیز اشاره به شکل کروی زمین دارد.
﴿خَلَقَ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ بِٱلۡحَقِّۖ یُکَوِّرُ ٱلَّیۡلَ عَلَى ٱلنَّهَارِ وَیُکَوِّرُ ٱلنَّهَارَ عَلَى ٱلَّیۡلِۖ وَسَخَّرَ ٱلشَّمۡسَ وَٱلۡقَمَرَۖ کُلّٞ یَجۡرِی لِأَجَلٖ مُّسَمًّىۗ أَلَا هُوَ ٱلۡعَزِیزُ ٱلۡغَفَّٰرُ٥﴾ [الزمر: 5].
«خداوند آسمانها و زمین را به حق آفریده است (نه به بازیچه). شب را بر روز و روز را بر شب میپیچد و خورشید و ماه را فرمانبردار (دستور خود) کرده است (و برای مصلحت بندگان به گردش و چرخش انداخته است). هریک از آنها تا مدت معین و مشخصی (که خدا میداند) در حرکت خواهد بود. هان! خدا بسیار مقتدر و بخشنده است (و هرچه را بخواهد میکند و هرکه را بخواهد میبخشد)».
واژهی عربی به کاربرده شده در این جا «یُکَوِّرُ» از مصدر تکویر به معنی پیچیدن عمامه و دستار به دور سر و یا همپوشی است و این دو معنی تنها در حالتی صادق هستند که زمین کروی باشد. زمین کاملاً همانند یک توپ، کروی نیست، بلکه بیضی شکل است، یعنی در دو قطب به صورت فرو رفته است.
آیهی زیر حاوی توصیفی برای شکل زمین است:
﴿وَٱلۡأَرۡضَ بَعۡدَ ذَٰلِکَ دَحَىٰهَآ٣٠﴾ [النازعات: 30].
«و پس از آن، زمین را غلتاند و (به شکل بیضی درآورد و) گستراند».
واژهی عربی مترادف بیضی «دحا» است که مصدر آن «دحی» است. و واژهی دحیه نیز که از همین ریشه است، به معنی تخم شتر مرغ است[2]، شکل تخم شتر مرغ به شکل کروی زمین شباهت دارد. بنابراین، قرآن دقیقا شکل زمین را توصیف کرده است. در حالی که تصور رایج مردم هنگام نزول قرآن بر این بوده است که زمین تخت است.
[1]- شایان ذکر است که اولین کسانی که به کرویبودن زمین اشاره کردهاند، دانشمندان مسلمان بودهاند که قرنها قبل از سر فرانسیس دریک، این حقیقت علمی را براساس آیات قرآن به اثبات رساندهاند، یکی از این دانشمندان ابن حزم ظاهری (384- 456هـ) است که در کتاب «الفصل فی الملل والأهواء والنحل» (ج 2، ص 78) میگوید: هیچ یک از پیشوایان مسلمانان که شایستگی اسم امام را داشته باشند، قضیهی کروی بودن زمین را انکار نکردهاند، و هیچ یک از آنان خلاف این موضوع را نگفتهاند، بلکه دلایل موجود در قرآن و سنت اشاره به کرویبودن زمین دارد. خداوندأ میفرمایند: ﴿یُکَوِّرُ ٱلَّیۡلَ عَلَى ٱلنَّهَارِ وَیُکَوِّرُ ٱلنَّهَارَ عَلَى ٱلَّیۡلِۖ﴾ [الزمر: 5]. و این روشنترین دلیل بر کرویبودن زمین است. ابن تیمیه (661- 728هـ) نیز در کتاب الفتاوی الکبری (ج 5، ص 150) میگوید: اتفاق بر آن است که زمین کروی است و اکثر زمین را آب پوشیده است. ابن القیم (691- 751) هـ در کتاب مفتاح دار السعادة ومنشور ولایة العلم والإرادة (ج 2، ص 212) میگوید: سیارات و ستارگان کروی شکلاند و زمین نیز همانند آنها است. البته کسانی که این دیدگاه را مطرح کردهاند، در میان دانشمندان مسلمان بسیار زیاداند که در این جا مجال ذکر نام همهی آنها را نداریم. مترجم
[2]- المنجد.
وجود تودهی گازی نخستین قبل از آفرینش کهکشانها
دانشمندان میگویند که قبل از شکلگیری کیهان، مادهی آسمانی، نخست به شکل یک تودهی گازی بوده است. به طور خلاصه، ماده یا ابر بزرگ گازی، قبل از شکلگیری کهکشانها وجود داشته است. برای توصیف مادهی آسمانی نخستین، واژهی دود مناسبتر از واژهی گاز است. این آیه از قرآن با آوردن واژهی «دخان» به معنای «دود» به حالت کهکشان اشاره میکند.
﴿ثُمَّ ٱسۡتَوَىٰٓ إِلَى ٱلسَّمَآءِ وَهِیَ دُخَانٞ فَقَالَ لَهَا وَلِلۡأَرۡضِ ٱئۡتِیَا طَوۡعًا أَوۡ کَرۡهٗا قَالَتَآ أَتَیۡنَا طَآئِعِینَ١١﴾ [فصلت: 11].
«سپس ارادهی آفرینش آسمان کرد، در حالی که دود (گونه و به شکل سحابیها در گسترهی فضای بیانتهاء پراکنده) بود. به آسمان و زمین فرمود: چه بخواهید و چه نخواهید پدید آیید (و شکل گیرید). گفتند: فرمانبردارانه پدید آمدیم (و به همان صورت درآمدهایم که اراده فرمودهای)».
این حقیقت نیز نتیجهی مهبانگ است و قطعاً برای اعراب زمان پیامبرج ناشناخته بوده است، پس چه چیزی میتواند خاستگاه این دانش باشد؟
آفرینش کیهان: مهبانگ (انفجار بزرگ)
متخصصان اختر فیزیک آفرینش کیهان را توسط پدیدهای که در بسیاری از موارد پذیرفته شده است توضیح دادهاند. این پدیده که اصطلاحاً با نام مهبانگ[1] شناخته شده است، توسط دادههای بصری و آزمایشگاهی پشتیبانی میشود که اخترشناسان و متخصصان اختر فیزیک طی دههها موفق به جمعآوری آن شدهاند. براساس مهبانگ تمام کیهان، نخست یک تودهی بزرگ به نام سحابی اولیه[2] بوده است، سپس مهبانگ به وقوع پیوسته و سبب شکلگیری کهکشانها شده است، (جداسازی ثانویه)[3]. این نیز بعدها برای شکلدادن ستارگان، سیارهها، خورشید، ماه و غیره جدا شده است، کیهان دارای منشأی یگانه بوده و احتمال واقعشدن تصادفی آن صفر است.
قرآن کریم در مورد منشأ کیهان میفرماید:
﴿أَوَ لَمۡ یَرَ ٱلَّذِینَ کَفَرُوٓاْ أَنَّ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضَ کَانَتَا رَتۡقٗا فَفَتَقۡنَٰهُمَاۖ وَجَعَلۡنَا مِنَ ٱلۡمَآءِ کُلَّ شَیۡءٍ حَیٍّۚ أَفَلَا یُؤۡمِنُونَ٣٠﴾ [الأنبیاء: 30].
«آیا کافران نمیبینند که آسمانها و زمین (در آغاز خلقت به صورت تودهی عظیمی در گسترهی فضا، یکپارچه) به هم متصل بوده و سپس (بر اثر انفجار درونی هولناکی) آنها را از هم جدا ساختهایم (و تدریجاً به صورت جهان کنونی درآوردهایم) و هرچیز زندهای را (اعم از انسان و حیوان و گیاه) از آب آفریدهایم. آیا (دربارهی آفرینش کاینات نمیاندیشند و) ایمان نمیآورند»؟
تناسب برجستهی بین این آیه از قرآن و مهبانگ گریزناپذیر است، چگونه کتابی که اولین بار 1400 سال پیش در صحرای عربستان پدیدار گشته است، میتواند چنین حقیقت ژرف علمی را دربر داشته باشد؟
شعر و ادب در تمام فرهنگها، وسیلهای برای بیان احساسات و خلاقیتهای بشر بوده است. دنیای ما دورانی را شاهد بوده است که در آن شعر و ادب منصب فخر و مباهات را به تصرف خود درآوردهاند، همانگونه که امروزه علم و فناوری از این منصب برخوردار هستند. مسلمانان و نیز غیر مسلمانان بر ادبیات فوق العادهی قرآن اتفاقنظر دارند، به گونهای که آن را والاترین نمونهی ادبیات عرب بر روی زمین میدانند. قرآن اینگونه بشریت را به چالش میکشد.
﴿وَإِن کُنتُمۡ فِی رَیۡبٖ مِّمَّا نَزَّلۡنَا عَلَىٰ عَبۡدِنَا فَأۡتُواْ بِسُورَةٖ مِّن مِّثۡلِهِۦ وَٱدۡعُواْ شُهَدَآءَکُم مِّن دُونِ ٱللَّهِ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ٢٣ فَإِن لَّمۡ تَفۡعَلُواْ وَلَن تَفۡعَلُواْ فَٱتَّقُواْ ٱلنَّارَ ٱلَّتِی وَقُودُهَا ٱلنَّاسُ وَٱلۡحِجَارَةُۖ أُعِدَّتۡ لِلۡکَٰفِرِینَ٢٤﴾ [البقرة: 23-24].
«اگر درباره آنچه بر بنده خود نازل کردهایم، دچار شک و دودلی هستید، سورهای همانند آن را بسازید (و ارائه دهید) و گواهان خود را به جز خدا (که بر صدق قرآن گواهی میدهد) فرا خوانید (تا بر صدق چیزی که آوردهاید و همسان قرآنش میدانید، شهادت دهند) اگر راستگو و درستکارید و اگر نتوانستید که چنین کنید- و هرگز نخواهید توانست- پس (لازم است که با انجام کارهای نیکو و دوری از بدیها) خود را از آتشی که (بخشی از) افروزینهی آن انسان و سنگ (اصنام) است، به دور دارید. آتشی که برای (شکنجهی) کافران آماده گشته است».
تحدی قرآن آوردن سورهای است که همانند سورههای موجود در آن باشد، همین مبارزهطلبی بارها در جای جای قرآن تکرار شده است. تحدی به آوردن سورهای که از لحاظ زیبایی، شیوایی، عمق و معنا حداقل تا حدی همانند سورههای قرآن باشد، تاکنون بیپاسخ مانده است. اما یک فرد خردگرای امروزی هرگز یک کتاب مذهبی را نخواهد پذیرفت که بگوید زمین تخت است، حتی اگر در بهترین حالت ممکن بیان شاعرانه نیز قرار گرفته باشد. چون ما در عصری به سر میبریم که در آن شعور، منطق و دانش بشری بر همه چیز مقدم است و بسیاری زبان فوق العاده زیبای قرآن را به عنوان گواهی بر الهی بودن منشأ آن نخواهند پذیرفت. هر کتاب مقدسی که مدعی داشتن منشأ الهی است، باید با اتکا به منطق و استدلال ادعای خود را ثابت کند. براساس گفتهی آلبرت انیشتین، فیزیکدان نامی و برندهی جایزهی نوبل «دانش بیدین لنگ است و دین بیدانش کور». پس بدین منظور بیایید قرآن را با جزییات مطالعه کنیم تا دریابیم که آیا قرآن و علوم نوبنیان سازگارند یا خیر؟
قرآن کتاب علوم نیست، بلکه کتاب «علامات» یعنی آیات است. در قرآن بیش از شش هزار آیه وجود دارد که از این تعداد بیش از یک هزار آیه دربر دارندهی اشاراتی علمی هستند. همه میدانیم که دانش بشری بارها دچار دگرگونیهای اساسی شده است، به همین سبب در این کتاب فقط حقایق علمی اثبات شده در نظر گرفته شده است و بر فرضیههای محض و نظریههایی که بر مبنای فرض و گمان هستند و هیچ دلیل محکم علمی ندارند، پرداخته نشده است.