ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
استانلی لین پول میگوید: «در [حضرت] محمد ج یک جنبهی عجیب و بدیع و بیمانندی هست که هرکس را وادار به قدردانی و ستایش میکند و به راستی مردی که تنها و بدون یاور برای دعوت به خدای یگانه، قیام کرد و در راه خدا و پیشرفت این دعوت، سالهای متمادی اذیت و آزار به جان خرید و در برابر گروه مشرکانی که برای مقاومت و دشمنی با او از هر وسیلهای سود میجستند و برای از بینبردن آن فکر اقدامات جدی میکردند، استوار و محکم ایستاد، سزاوار همهگونه تقدیر و تمجید است. با تمام عظمتی که در این شخص هست میبینیم که در تمام مدت زندگانی خود، با دوستان مصافحه و دستشان را رها نمیکرد. نسبت به کودکان مهربان بود و هیچگاه از کنارشان نمیگذشت، مگر اینکه میایستاد و به رویشان لبخند میزد و تشویقشان میکرد. نسبت به همه متواضع بود و در حقیقت، مزایایی که در [حضرت] محمد ج بود، هر انتقادی را دربارهی آن شخص باطل میکند و به جای آن، سطوری از تقدیر و ستایش باقی میگذارد»([1]).
آنچه خوبان همه دارند، تو تنها داری
جان دیون پورت مینویسد: «در این هنگام، محمد به اوج رشد و مردانگی رسیده بود؛ صورتی داشت آمرانه و اندامی موقر و باشکوه، قیافه و سیمایی گشاده و منظم، چشمانی سیاه و نافذ، بینی قلمی و کشیده، دهانی خوشترکیب و دندانهایی همچون مروارید، گونههایی قرمز، حاکی از کمال سلامت مزاج. صنعت و زیبایی آفرینش، به موی سر و صورت طبیعی و مشکی انبوه وی، جلوهای از رنگ میوهی بلوط نیز اضافه کرده بود. هرکه با او صحبت میکرد، مسحور تبسم ملیح و گیرا و به ویژه صدای موقر و موزون وی و شیفتهی حرکات دلنشین توأم با محبت و مجذوب صفای اخلاق و صراحت گفتارش میشد. امتیازات و استعداد عالی فرماندهی در او آشکار بود. دارای حس سرعت انتقال و سرعت اقدام و عمل بود. حافظهای داشت وسیع و قوی، نیروی ادراک و تصوری داشت محکم و پر از جرأت و قوهی قضاوتی داشت روشن و عمیق و شجاعتی داشت بینظیر.
باور آنانی که در صدق مدعایش به دیدهی تشکیک مینگرند یا او را نزد خودشان محکوم میپندارند، هرچه هست، باشد؛ لیکن نکتهای در کار است و آن اصرار و پافشاری این مرد در تعقیب هدف بزرگی است که در زندگی خودش آن را نصب العین خویش ساخته و در انجام آن، چنان استقامت و حوصله نشان داده است! و همین نکته است که همه را وادار به تمجید و تحسین میکند.
آنچه بر فصاحت طبیعیاش افزوده بود، این بود که نابترین لهجههای عربی را در محاوره به کار میبرد، و این امتیاز در فصاحت و بلاغت مسحورکننده، به او زینت دیگری بخشیده بود»([1]).
آلفونس لامارتین شاعر و نویسندهی فرانسوی میگوید: «اگر بزرگی هدف، کمی وسایل و عظمت نتیجه را برای یک نابغهی بشری مقیاس بگیریم، در تاریخ، نظیری همچون: حضرت محمد نمیتوان یافت. وی در ثلث اراضی مسکون، امپراتوریها، ارتشها، قوانین، خاندانها و تودههای عظیم بشری را به حرکت درآورد و بیشتر و عظیمتر از آن، این است که عقلها، اندیشهها، عقاید و روانها را به حرکت درآورد»([1]).
پروفسور آنه ماری شیمل، اسلامشناس معاصر مینویسد: «همین آرمان تقلید از محمد است که از مراکش تا اندونزی به مسلمانان این اندازه یکسانی کردار بخشیده است؛ هرکس هرجا که باشد، میداند که هنگام ورود به منزلی چگونه رفتار کند، کدام عبارت تعارفآمیز را به کار ببرد، در همنشینی از چه بپرهیزد، چگونه غذا بخورد و چگونه سفر کند. کودکان مسلمان سدههاست که براساس این شیوهها پرورش یافتهاند و تنها در این اواخر بود که این دنیای سنتی بر اثر هجوم فرهنگ تکنولوژیکی امروز از هم پاشید»([1]).
آرماندابل میگوید: «تقلید از حضرت محمد، تقلید از اعمال و افعال پیامبر اسلام است، حال آنکه تقلید از مسیح، تقلید از مصایب مسیح است و بر اثر همین تقلید از اعمال و افعال حضرت محمد و انتقال آنها از طریق احادیث است که زندگی اجتماعی مسلمانان یکسانیِ بیمانندی یافته است و کسانی را که به گوشه و کنار جهان اسلام سفر کردهاند، به تحسین وا داشته است»([1]).