ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
یوهان فوک مینویسد: «هنوز هم در دیانت راستین اسلامی، بازتاب آن مکاشفهی الهی و مشاهدهی ربانی را که هزار و سیصد سال پیش به محمد بن عبدالله نیرو داد تا گام پیش نهد و خداوند و روز داوری را بر خلق موعظه کند، میبینم»([1]).
ویلیام چیتیک([1]) و ساچیکو موراتا([2]) در کتاب سیمای اسلام نوشتهاند:
«محمد[ ج] در مقام پیامبر، حاکم، قاضی و مشاور معنوی کل جامعه قرار داشت، و براین اساس از یک سو محل دریافت پیام الهی بود و از دیگر سو، در مورد اهداف سیاسی و اجتماعی جامعهی اسلامی حکم صادر میکرد و بر مسند قضاوت و رفع منازعات و مرافعات اجتماعی قرار داشت و به صدور دستور تنبیه و مجازات متخلفین از احکام خداوند و یا عفو و گذشت آنان میپرداخت و بالاخره طرف مشورت افراد جامعه در کوشش جهت نزدیکترشدن به خداوند متعال بود»([3]).
استانلی لین پول انگلیسی([1]) (1854-1913م) خاورشناس، باستانشناس و تاریخنگار مشهور در مقدمهی کتاب خطابهها و سخنان مختصری پیغمبر اسلام (اقوال محمد) که به سال 1882 م در لندن چاپ شده، چنین مینویسد: «از لحاظ قدرت اندیشه و علو فکر و زیبایی و صفای احساس، دارای موهبت خاصی بود. از بیمار عیادت و هر جنازهای را تشییع میکرد. دعوت هر غلامی را برای شام میپذیرفت. جامهاش را خودش رفو میزد، بزهایش را خودش میدوشید و کارهای خانهاش را شخصاً انجام میداد. گفتههای گذشتگان را بطور خلاصه نقل میکرد وقتی که با کسی دست میداد، هیچگاه زودتر از طرف مقابل دستش را عقب نمیکشید و برای کسانی که تحت حمایت و سرپرستیاش میزیستند، باوفاترین حامی بود؛ در محاوره، صحبتهایش از هرکسی شیرینتر و مطلوبتر بود.
هرکه او را میدید، خود به خود به او احترام میگذاشت و هرکس که به او نزدیک میشد، او را به شدت دوست میداشت. هرکه او را دیده، دربارهاش چنین میگفت: نه پیشتر از آن تاریخ و نه بعد از آن، کسی را همچون او ندیدهام. هیچکس به سکوت و کمحرفی او دیده نشده است و هرگاه لب به سخن میگشود، با استحکام و متانت و حزم بود. آنچه را که میگفت، هیچ وقت کسی نمیتوانست فراموشش کند»([2]).
دکتر ریتین که از مورخان بزرگ است، اظهار میدارد: «دین محمد از نخستین ساعات ظهور خود و در زمان صاحب دعوت، ثابت کرد که دینی همگانی است؛ عقول بشری در هر پایه از مدنیت هم که باشد، از این آیین مقدس – که برای هر نژادی مناسب و با هر عقلی نیز موافق است – بینیاز نیست»([1]).
مسیو درمنگام فرانسوی میگوید: «راجع به این گفتار و ادعای محمد، کوچکترین تردیدی باقی نیست؛ زیرا تا پایان عمر به درستی مأموریت و رسالت خود معتقد بود و بر خود واجب میدانست که برای تحقق این مهم قیام کند.
سرگذشت زندگی او مانع از این است که به این مرد خدا و ملهم از غیب و روشنفکر و صاحب ذهنی عالی، بسان یک بیمار بنگریم»([1]).