اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

محبوب دل‌ها

محبوب دل‌ها

جان دیوت پورت می‌نویسد: «محمد با کمال اشتیاق و احترام در یثرب پذیرایی شد و اهالی این شهر به افتخار او نام قدیمی شهرشان را به «مدینة النبی» تغییر دادند. محمد در مدینه زمام امور و نظم شهر را به دست گرفت و در همان جا بر درخت نخلی و گاهی بر منبر ساده و بی‌زینتی تکیه زد و بر بت‌پرستی ملتش می‌تاخت و چنان در شنوندگان خویش روح غیرت و ارادت و فداکاری می‌دمید که چه در میدان جنگ و چه در بیرون دروازه‌های شهر، مسافرانی که از مکه بدانجا می‌رفتند، مجبور بودند اعتراف کنند که این مرد از سلاطین ایران یا قیصر روم بیشتر مورد احترام و تکریم مردم است. جمعیت، فرمان او را بیشتر و بهتر اطاعت می‌کردند»([1]).



[1]- عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن؛ 43.

فرد والارتبه

فرد والارتبه

استانلی لین پول می‌نویسد: «پیامبر اسلام یکی از بزرگ‌ترین و والامقام‌ترین شخصیت‌های تاریخ جهان است و کتابش همان قرآن است که مجموعه‌ای از وحی‌های الهی و شاهکار زبان عربی است و بر مبنا و اساس این کتاب، فرهنگ و تمدنی به وجود آمد که مغرب زمین هم به آن مدیون است.

پیامبر اسلام مردی بسیار شجاع بود و در ضمن تواضع، ایمانی بس قوی داشت و خود را بنده‌ی خدا می‌دانست. او بسیار نماز می‌خواند و بسیار روزه می‌گرفت و در هرحال، عادل و منصف و نسبت به همه، مهربان و با محبت بود»([1]).



[1]- اسلام از دیدگاه دانشمندان غرب؛ 25.

سرمشق اخلاق

سرمشق اخلاق

واشنگتن ایروینگ می‌نویسد: «[حضرت محمد ج] در کل رفتاری آرام و یک‌نواخت داشت و با وجود لبخند دلنشینی که همواره در سیمایش دیده می‌شد، موقر و سنگین بود. در مقایسه با اعراب‌، چهره‌اش سرخ بود و در لحظات پرهیجان و التهاب، هاله‌ای از نور بر گرد آن دیده می‌شد که اصحابش آن را به عنوان نور «ماورای طبیعی پیامبری» می‌ستودند، نیروی تعقلش بدون تردید فوق العاده بود. وی درکی سریع، حافظه‌ای قوی، تصوری زنده و مبتکرانه داشت. در غذای خود پرهیزکار و معتدل بود و برای روزه، اهمیت زیادی قایل می‌شد. او هرگز خود را به بزرگی و جلالِ زاییده از لباس– که وسیله‌ی تفاخر افراد فرومایه است – پایبند نکرد و این سادگی در پوشیدن لباس، چیزی نبود جز بی‌توجهی واقعی او به امتیازی که از چنین وسیله‌ی بی‌ارزشی حاصل می‌شود.

در برخورد دوستانه، جنبه‌ی عدالت را در نظر داشت و بطور یکسان با دوستان نزدیک و افراد بیگانه، ثروتمند و فقیر، نیرومند و ضعیف رفتار می‌کرد. مردم به شدت به او، به عنوان یک رهبر علاقه داشتند، زیرا نسبت به همه‌ی آنان مهربان بود و با حوصله به درد دل‌هایشان گوش فرا می‌داد. پیروزی‌های نظامی‌اش هیچگونه غروری در او به وجود نیاورد، در حالی که اگر آن‌ها دستاورد مقاصدِ خودخواهانه بودند، طبعاً چنان عوارضی به دنبال داشتند.

در زمانی که کاملاً از لحاظ ظاهری نیز نیرومند شده بود، همچنان رفتار ساده‌ی روزهای ضعف و بی‌قدرتی را حفظ کرده بود. و آرمانش ایجاد یک حکومت جهانی بی‌زرق و برق مبتنی بر ایمان بود، همچون حکومتی که در زمان خودش با دست‌های او تحقق یافت و بالنده شد...»([1]).



[1]- سیرت و شخصیت حضرت محمد؛ 16- 17.

برجسته‌ترین شخصیت تاریخ

برجسته‌ترین شخصیت تاریخ

دکتر مایکل هارت، دانشمند معاصر آمریکایی که دارای چهار دکترا در رشته‌های ریاضیات، حقوق، فیزیک و آسمان‌شناسی و رییس علمی تطبیق علوم با علوم فضایی آمریکا است، اخیراً کتابی با عنوان صد منتشر کرده است. وی در این کتاب به معرفی یکصد شخصیت برجسته‌ی تاریخ بشریت پرداخته و توضیح داده که آنان را به ترتیب اهمیت‌شان معرفی کرده است. در حالی که این دانشمند مسیحی، نام حضرت عیسی ÷ را در ردیف سه و حضرت موسی ÷ را در ردیف شانزدهم گنجانده، در معرض نخستین شخصیت کتابش به حضرت محمد ج پرداخته و در مقدمه یادآور شده‌است که خوانندگانش از این اقدام شگفت‌زده نشوند، زیرا به نظر او تنها شخصیتی که هم در حوزه‌ی شئون دینی و هم شئون دنیایی، بالاترین موفقیت و پیروزی را در تاریخ کسب کرده محمد است([1]). وی درباره‌ی شخصیت پیامبر اسلام و تأثیر ژرف وی بر فرهنگ و تمدن بشری می‌نویسد: «محمد [ ج] یگانه انسان در طول تاریخ است که در گستره‌ی دینی و دنیوی به پیروزی کامل دست یافت. وی مردمان را به اسلام فرا خواند و این دین را بسان بزرگ‌ترین آیین‌ها انتشار داد و [بر اثر نبوغ خدادادی‌اش] به فرمانده‌ی بزرگ سیاسی، نظامی و دینی تبدیل شد و با وجود گذشت چهارده سده از وفات وی، هنوز هم اثرش تازه و زنده است. وی به همراه کسانی که به دعوتش ایمان آوردند، توانست امپراتوری پهناوری که از مرزهای هند تا اقیانوس اطلس امتداد دارد، را بنیان افکند و این بزرگ‌ترین امپراتوری‌ای است که از آغاز تاریخ تا به امروز، در دنیا استقرار یافته و حکومت کرده است. مسلمانان در هر شهری که وارد می‌شدند، دین اسلام را نشر می‌دادند و پیامبر خدا نخستین و یگانه شخصیتی است که پایه‌های اسلام و اصول شریعت و رفتارهای اجتماعی و اخلاقی و اصول برخورد و تعامل انسان‌ها در زندگی دینی خویش را، بنیان و استوار ساخت، همچنین قرآن [از جانب خدا] بر وی نازل شد که مسلمانان تمام آنچه که در مسائل دنیوی و اخروی خود بدان نیاز داشتند را در آن یافتند»([2]).



[1]- اندیشه تقریب؛ 38.

[2]- علموا أولادکم محبة رسول الله؛ 121- 122.

پشتیبانی از پیامبر

پشتیبانی از پیامبر ج

ماکس آمریکایی می‌نویسد: «روح اسلام از [حضرت] محمد به مسلمانان و راهنمایان صالح سرایت کرد و همین روح قوی و پاک بود که پیغمبر را در آن هنگام که دشمنان کافرش در صدد قتل و آزارش بودند، به هجرت از مکه به مدینه دلالت کرد و شگفت در این است که دشمنانش به هجرت او از مکه بسنده نکرده و در مسیر هجرت به تعقیبش پرداختند و منزلش را به محاصره درآوردند تا دستگیرش کنند([1]) ولی روح قوی‌ای که در ژرفای قلبش جای داشت، او را وا داشت که با اتکا به خداوند و به هنگامی که خواب بر آنان غلبه کرد([2])، از این فرصت استفاده کرد و خود را به صحرا رساند و در غاری([3]) که در آنجا بود، مخفی شد.

نباید پنداشت که آن غار او را نجات می‌داد، بلکه باید اقرار کرد که اسلام و نیروی معنوی و قوه‌ی ایمان، عامل نجاتش شد و کبوتری را برانگیخت که بر درِ غار، آشیانه بسازد و تخم بگزارد (معروف است که عنکبوت بر درِ غار تنیده بود) و چون دشمنان پس از [رفتن] پیغمبر، از بی‌هوشی و خواب به خود آمدند و تا همان غار ردش را دنبال کردند، در آنجا مردد ماندند؛ زیرا معتقد بودند که ممکن نیست پیغمبر ج در آن غار باشد.

اینک هرکه در صدد است به وحدانیت خداوند ایمان بیاورد، خوب است بدون هیچ تکلفی دست خداوندی را که چشم‌های مجرد از دیدنش عاجزند، مشاهده کند و ببیند که چگونه کاینات را اداره می‌کند و به ویژه به این نکته دقت کند که چگونه زندگانی پیغمبر فقط بر اثر یک پرنده و چند تار عنکبوت – که مأمور حمایت وی شد – از دست دشمنان ایمن ماند و البته این عمل با دست خداوند که از دیدگان مخفی است انجام گرفت»([4]).



[1]- بلکه آنان قصد داشتند که پیامبر را به قتل برسانند، به همین جهت از هر قبیله‌ای جوانی را برگزیدند، همگی شبانه بر پیامبر حمله برند و ایشان را به قتل برسانند.

[2]- رسول خدا مشتی خاک برگرفت و بر سر آنان افشاند و نُه آیۀ نخست سورۀ یاسین را خواند و از خانه خارج شد، خدا بر چشم‌های آنان پرده کشید که پیامبر ج را ندیدند.

[3]- این غار به «غار ثور» مشهور است.

[4]- همان، 116- 117.