اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

درخت تنومند و پر‌بار اسلام

درخت تنومند و پر‌بار اسلام

بنده (در پرتو مطالعات خویش) به شما هشدار می‌دهم که نسل جوان را دریابید و اعتماد جوانان و تحصیل‌کرده‌ها را نسبت به بار‌آوری درخت تنومند اسلام و تسلسل نور هدایت و تأثیر ژرف قرآن مجید و استعداد‌های امّت اسلامی برای پرورش([1]) مردان اندیشه و جهاد مستحکم سازید.

فتنه‌های کوچکتر از فتنه‌ی قادیانی (که نیازی ندارد از آن‌ها نام ببریم) نیز از همین راه وارد شده‌اند و از نا‌آگاهی نسل جوان استفاده کرده‌اند، زیرا تحصیل‌کرده‌ها و روشنفکران و حتی بسیاری از دانشمندان ما از این حقیقت بی‌اطلاع هستند که درخت پر‌بار دین اسلام، همیشه سر‌سبز و شاداب بوده است و در هر‌زمان شکوفه‌های تازه و میوه‌های جدیدی تقدیم نموده است و هیچ زمانی نگذشته است که از محافظان اسلام، مجدّدان دین و رهبران و مجاهدان اسلامی خالی باشد و هر‌گز قرآن و مفاهیم قرآنی و حقایقی دینی بطور کلی از نظر‌ها پوشیده نمانده است و دین اسلام و امّت اسلامی هیچ گاه به تحریف عمومی و انحراف همگانی دچار نشده‌اند و هر‌گاه در نقطه‌ای از جهان اسلام (بنابر عواملی) کوچکترین انحراف یا فتنه‌ای رخ داده است، فوراً مجاهدان و مصلحان اسلامی برای سرکوب آن قیام کرده‌اند و به قول معروف آب را به جوی باز‌گردانده‌اند.

ما معتقدیم‌ که در طول تاریخ اسلامی، در هیچ نقطه‌ای از جهان اسلام، زمانی - هر‌چند کوتاه- نگذشته‌ است که در آن زمان، مردان حق‌گو و حامیان حق و حقیقت وجود داشته باشند و حقایق اساسی دین و تعالیم مهم قرآن (مورد دستبرد و تحریف قرار گرفته) از نظر مردم پوشیده بماند و امّت اسلام در گمراهی همگانی بسر برده باشد.

همین مطلب را رسول گرامی اسلام، در یک حدیث اینگونه بیان فرموده است:

«لَا تَجْتَمِعُ أُمَّتِی عَلَى ضَلَالَةٍ».

«امّت من هیچگاه بر هیچ نوع گمراهی، متفق نخواهند شد»([2]).



[1]- بنده از بکار‌بردن واژه (تخلیق= آفرینش) اجتناب می‌کنم.

[2]- ابن ابی عاصم آن را روایت کرده است.

علل انتشار قادیانیت

علل انتشار قادیانیت

در اینجا به یک نکته‌ی مهم دیگر توجه فرمایید:

اگر تاریخچه و سوابق حرکت قادیانی را بررسی کنید، می‌دانید که چه عواملی سبب شد تا قادیانیت در جامعه‌ی اسلامی راه یابد و افکار و طبایع نا‌آرام زمان را به طرف خود متوجه سازد. اگر به دقت بنگرید خواهید دید که اضطراب فکری، ادعای دروغین روحانیت و رونق بازار الهامات و بشارت‌های غیبی (و حالت انتظار) سبب شده است تا زمینه‌ا‌ی برای این حرکت فراهم آید، گویا مردم در آن زمان فراموش کرده بودند که بینش و فهم عمیق دین، تفسیر درست حقایق و مفاهیم دینی، مبارزه با فتنه‌های زمان و نابودی توطئه‌های ضد دینی، از همان قرن اول اسلام، تا عصر حاضر پیوسته و بدون وقفه در میان امّت اسلامی جریان داشته است.

دروازه‌های فتنه

دروازه‌های فتنه

در زمان حاضر، بزرگترین مسؤولیت شما این است که فهم دین، تعبیر و برداشت درست دین و اصول بنیادین آن را از تغییر و تحریف، حفظ و نگهداری کنید. این فریضه، بزرگترین مسؤولیت فارغ التحصیلان مدارس عربی و حوزه‌های علمیه جهان اسلام است. آری، حفظ و پاسداری دین کار علما و متفکران است و تنها علما می‌توانند حق این مسؤولیت را ادا کنند، بنابراین لازم است برای رسیدن به این هدف، در جبهه‌هایی کار کرد که در حدیث گذشته، «یَنْفُونَ عَنْهُ تَحْرِیفَ الْغَالِینَ، وَانْتِحَالَ الْمُبْطِلِینَ، وَتَأْوِیلَ الْجَاهِلِینَ»، اشاره شده است، خود رسول اکرم ج حوزه‌ی استحفاظی و جبهه‌های مبارزه را تعیین فرموده است و ما را بر دروازه‌های ورودی و گلوگاه‌های حساس فتنه به نگهبانی و پاسداری گماشته است، این جبهه‌ها و دروازه‌های فتنه عبارتند از:

1-   تحریف افراطی‌ها (تَحْرِیفَ الْغَالِینَ)

2-   دستبرد اهل باطل (انْتِحَالَ الْمُبْطِلِینَ)

3-   تأویل و توجیه بی‌مورد جاهلان (تَأْوِیلَ الْجَاهِلِینَ)

بنده، خطاب به دوستان دانشمندم عرض می‌کنم که از هم اکنون، به مدّت سه روز بیندیشید و عنوان چهارمی تجویز کنید که در این حدیث نیامده باشد! خواهید دید که آن عنوان نیز، تحت یکی از عناوین سه‌گانه‌ی حدیث خواهد آمد. زیرا عناوین یاد‌شده، مدعیان دروغین نبوت، تحریف‌کنندگان دین، ملحدان، تجدد‌گرایان کاذب، اهل بدعت، فرقه‌ی باطنیه([1]) و دیگر گروهک‌های گمراه و کج‌اندیش را شامل می‌شود، کتاب معروف «الملل والنحل» اثر با‌ارزش علّامه ابو‌الفتح محمد بن عبد‌الکریم شهرستانی (متوفی: 548هـ) امروز نیز موجود است و بعد از این اثر نیز،‌کتاب‌های زیادی در موضوع ادیان و ملل جهان نوشته شده است. شما هر‌یک از فرقه‌های باطل و فتنه‌های زمان را که در این کتاب‌ها آمده است، در نظر بگیرید، خواهید دید که در یکی از عناوین داخل است، امروز نیز، تفسیر و تشریح موارد یاد‌شده در حدیث و محافظت امّت اسلامی از این فتنه‌ها،‌ مسؤولیت و تکلیف علماست.



[1]- باطنیه به پیروان مکتب اسماعیلیه و بطور کلی به فرقه‌هایی اطلاق می‌شود که می‌گفتند: ما به باطن کلام خدا توجه داریم و مقصود آن را درک می‌کنیم و نیازی به معانی ظاهری و تقید به شرع‌ که کار عوامانه است نداریم. (مترجم)

رسالت حوزه‌های علمیه و علمای دین

رسالت حوزه‌های علمیه و علمای دین

فضلای محترم، طلاب و جوانان عزیز و مهمانان گرامی! فریضه‌ی حفاظت دین (از بدعات و خرافات) امروز نیز مانند گذشته، وظیفه‌ی علما و طلاب علوم دینی و فارغ التحصیلان مدارس و مراکز فرهنگی و تکلیف نائبان رسول الله ج است، بنابراین برگزاری این کنفرانس در این مرکز علمی فرهنگی، بسیار بجا و بموقع است.

قبلاً عرض کردم که شرایط و صفات حفظ دین از شرایط و صفات نشر دین، عمیق‌تر، حساس‌تر و مهم‌تر است. برای حفظ دین، به فهم درست و عمیق دین، آشنایی کامل با اسرار و حقایق دینی، تربیت و استفاده از مربیان اهل فن و اساتید متخصص در علوم دینی، تحقیق و فراگیری زبان عربی نیاز داریم، مطالعه‌ی وسیع درباره‌ی تفسیر حدیث و تاریخِ اصلاح و تجدید لازم است. علاوه بر آن به وجدان بیدار و بالا‌تر از همه، به حمیّت و غیرت اسلامی نیاز داریم و اسلاف و گذشتگان شما در این میدان ممتاز بودند.

بنده بر‌اساس تحقیق و مطالعات خویش می‌توانم اذعان کنم که از قرن یازدهم هجری تاکنون، همواره فریضه‌ی حفظ دین را در هند آن گروه قدسی انجام داده است که پیشاهنگ و امام آنان،‌ حضرت سید احمد سرهندی، مجدد هزاره‌ی دوم (971-1032هـ) است که بعد از شیخ الاسلام ابن تیمیه (برّد‌الله مضجعه) پاسدار دین و مجدّدی‌که همپایه‌ی ایشان باشد،‌ بسیار کم دیده می‌شود، اما از زمان مجدد الف ثانی (متولد 971 متوفای 1032هـ) تا عصر حاضر، حد‌اقل در شبه قاره‌ی هند، وظیفه‌ی پاسداری دین، توسط آن دسته از علما و تربیت‌یافتگان مراکز دینی و علمی انجام شده است که بر شیوه‌ی تفکر و مسلک حکیم‌الاسلام حضرت شاه ولی‌الله دهلوی/ استوار بوده‌اند و بر نقش قدم وی گام نهاده‌اند (امثال امام محمد علی مونگیری مؤسس ندوة العلماء) و امروز نیز این حرکت تداوم دارد:

گمان مبر‌که به پایان رسید کار مغان

هزار بادۀ ناخورده در رگ تاک است

فتنه‌ی قادیانیت

فتنه‌ی قادیانیت

در میان فتنه‌هایی ‌که در طول تاریخ اسلامی، پدید آمده‌اند، فتنه‌ی «قادیانت» منحصر بفرد است، بنده به مطالعه‌ی آن بخش تاریخ‌ که متعلق به ادیان، عقاید، افکار، نهضت‌ها و جنبش‌ها است بسیار علاقه داشته و دارم بنابراین، در پرتو مطالعات محدود خویش می‌توانم ادعا کنم که از زمان ظهور اسلام تاکنون، هیچ فتنه‌ای به اندازه‌ی فتنه قادیانیت حساس و پیچیده و خطرناک نبوده است. زیرا این حرکت، دعوتی است آشکار برای تأسیس دین جدید و ملّت مستقل‌ که این بُعد از خطرناک‌ترین (و اختصاصی‌ترین) ابعاد آن بشمار می‌آید، بیشتر کسانی‌ که در ابتدا، پیرامون این موضوع قلم بر‌داشته‌اند از عمق خطر‌ها و ابعاد همه جانبه این حرکت شوم آگاهی نداشته‌اند؛ زیرا بسیاری از حقایق به زمان و مکان تعلق دارند و تنها تیز‌هوشی و دانش وسیع، برای درک آن‌ها کافی نیست، بنابراین، نسبت به قضیه و جریانی‌که هنوز پیش نیامده است، نمی‌توانیم داوری کنیم.

از اینجاست که بسیاری از نویسندگان و مناظران ما (که شایسته‌ی تقدیر و تشکر هستند) زمانی به تحلیل و نقد آرای این فرقه پرداخته‌اند که هنوز چهره‌ی راستین و برنامه‌ی کامل این حرکت شوم (که طی مراحل تدریجی و برنامه طرح ریزی شده تکامل یافته است) کاملاً روشن نبوده است، از اینجاست که دچار اشتباه شده‌اند و قادیانیت را یک اقلیت مسلمان پنداشته‌اند که در یک عقیده‌ی دینی یا رأی علمی با سایر مسلمین اختلاف نظر دارند؛ حال آنکه این نظریه اشتباه است و قادیانیت مدّعی دین و آیین مستقلی است که در برابر دین اسلام طرح‌ریزی شده است، آن‌ها نظام دینی نوینی ترتیب داده‌اند و دارای کتاب‌ها، شعائر، مقدسات، قبله و طرز تفکر جداگانه‌ای هستند و به جای همه‌ی مراسم و شعائر اسلامی، جایگزینی تهیه نموده‌اند([1]) و حتی در برابر ماه‌های هجری، قمری تقویم اسلامی، ماه‌های نوینی (بر‌اساس تاریخچه‌ی این حرکت) ترتیب داده‌اند، وقت ایجاب نمی‌کند که در این باره به تفصیل بحث شود، در کتاب‌های متعدد، آرای باطل و اندیشه‌های پوچ این فرقه‌ی ضد اسلامی بیان شده است، در کتاب «قادیانیت» تألیف اینجانب نیز، باب مستقلی تحت عنوان «دین و امّت مستقل» وجود دارد (برای آگاهی بیشتر به آن کتاب مراجعه فرمایید).

نباید فراموش کرد که «قادیانیت» تلاشی است گسترده برای تأسیس دین و مذهب مستقل. این فرقه، آقای «قادیانی» را از سایر انبیاء برتر می‌دانند([2]) . بار دیگر عرض می‌کنم‌ که علّامه اقبال، این حقیقت را به خوبی درک کرده بود، وقتی جواهر لعل نهرو (نخست وزیر اسبق هند)، این سوال را عنوان کرد که: چرا مسلمانان در برابر «قادیانیت» بیش از حد حساسیت نشان می‌دهند و آن را از مسلمانان جدا می‌دانند؟ حال آنکه نیز جزو یکی از فرقه‌های متعدد مسلمین هستند؟ و کمال اتاترک نیز اصلاحاتی در دین به وجود آورد و آرای جدیدی ارائه کرد؛ اما در تکفیر و ردّ او تا این حد حساسیت نشان داده نشد؟([3])

علّامه اقبال در پاسخ وی، این حقیقت را بوضوح بیان می‌دارد ‌که وحدت و کیان امّت اسلامی، بر عقیده‌ی ختم نبوّت استوار است.

به عقیده‌ی بنده قاطعیت ایشان در برابر این سؤال محض توفیق الهی بوده است.

بنده‌ ایشان را تفسیر و مصداق این آیه می‌دانم که:

﴿وَلِلَّهِ جُنُودُ ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِۚ [الفتح: 4]

«لشکر‌ها (و قوای) آسمان‌ها و زمین، مال خداست».

اگر خدای‌ناخواسته، علّامه اقبال در این مورد، اندکی دچار تردید و شک می‌شد، اکنون نجات نسل جوان، بسیار مشکل بود، لیکن نتیجه‌ی دعای مردان مخلص الهی بود که علّامه اقبال به توفیق خدا توانست تردیدی به خود راه ندهد، ایشان در این رابطه شاهکار علمی و فکری ارائه داده‌اند، وی در مقاله‌ای به زبان انگلیسی ‌که در پاسخ جواهر لعل نهرو منتشر شده است چنین می‌نویسد:

«اسلام به عنوان یک آیین، بر شریعت و عقاید مخصوص خود استوار است، اما وجود جامعه اسلامی بعنوان یک امّت، وابسته به شخصیت حضرت محمد ج و اعتقاد به ختم نبوّت است. شریعت اسلام، برای استوار‌ ماندن نظام اسلامی کافی است، اما وحدت و تشکّل امّت اسلامی و رمز پایداری آن، به عقیده‌ی ختم نبوّت استوار است»([4]) .

مطلب دیگری‌که علّامه اقبال به آن تصریح کرده است اینکه می‌گوید: این فتنه یکی از توطئه‌ها و برنامه‌های وسیع و گسترده‌ی بریتانیا و دولت‌های غربی است. این نکته یکی از حقایق تاریخی است که مدرک زنده‌ای برای اثبات آن وجود دارد، خود آقای غلام میرزا در کتاب «تریاق القلوب» نوشته است:

«بیشترین قسمت عمر من، در تأیید و حمایت از حکومت انگلیس صرف شده است و در‌باره‌ی ممنوعیت و حرمت جهاد و وجوب اطاعت اولی الامر (حکومت انگلیس) کتاب‌ها و نشریه‌های بی‌شماری نوشته‌ام و منتشر ساخته‌ام، که اگر همه‌ی آن‌ها یکجا جمع شود پنجه‌ی کُمد پر خواهد شد، من همه‌ی این کتاب‌ها را در کشور‌های عربی، مصر، شام،‌ ترکیه و کشور‌های دیگر منتشر کرده‌ام، هدف من دائماً این بوده است که مسلمین خیر‌خواه و دوستدار این حکومت باشند و از دل‌های خود روایات و افسانه‌های «مهدی» سفاک و «مسیح» خونخوار را بیرون برانند و احکامی‌که انگیزه‌ی جهاد را در دل‌ها می‌پرورانند و قلوب نادانان و ابلهان را فاسد می‌کنند از ذهن خود بزدایند»([5]).

همچنین در آخر کتاب «گواهی قرآن» می‌گوید:

«اعتقاد همیشگی بنده این است که اسلام دارای دو بخش است:

بخش اول اطاعت خدا و بخش دوم اطاعت از حکومتی‌که امنیت را در صحنه‌ی گیتی بر‌قرار ساخته است و ما را در سایه‌ی خود از گزند ظالمان پناه داده است و همانا آن حکومت بریتانیا است»([6]).

جناب میرزا آقا در تقاضایی‌که در تاریخ 24 فوریه سال 1898م به معاونت استانداری «پنجاب» (که از سوی حکومت انگلیس اداره می‌شد) تقدیم کرده است، خود و خانواده‌ی خویش را وفادار و جان نثار حکومت بریتانیا و دست نشانده‌ی «بذر خود‌کاشته» انگلیس نامیده است([7]).

چنانکه در این نامه می‌نویسد:

«از حکومت وقت انتظار دارم ‌که این خانواده را که «بذر خود‌کاشته» انگلیس است مورد عنایت خاص قرار دهد و همه‌ی دولتمردان خود را سفارش کند تا اینجانب و همفکرانم از مزایا و تسهیلات ویژه برخوردار باشیم»([8]).

علّامه اقبال/ به طرز بسیار لطیف و حکیمانه‌ای، ارتباط بین حرکت قادیانی و منافع سیاسی استعمار انگلیس را آشکار ساخته است. ایشان در مورد امامت و نبوّت (که قادیانی مدعی آن‌ها بود) سروده‌های زیبایی دارد، وی در ابیاتی به زبان اردو تحت عنوان «امامت» می‌گوید:

«از حقیقت امامت، پرسیدی!

آری! حق، تو را مانند من صاحب اسرار کند، امام و رهبر راستین زمان تو کسی است که تو را از حاضر و موجود بیزار کند (و به جهان آخرت امیدوار گرداند).

در آینه مرگ، سیمای دوست را به تو بنماید؛

زندگی در جهان مادی را بیش از پیش برای تو دشوار کند تو را از خطر‌ها و ضرر‌ها آگاه سازد و روح غیرت و حماسه را در وجودت زنده گرداند؛

به وسیله‌ی اکسیر فقر از وجود تو شمشیری بران بسازد.

امامت و رهبری فردی‌که مسلمان را جیره‌خوار حکام و سلاطین کند،

فتنه‌ی بزرگی برای ملّت اسلام خواهد بود».

همچنین تحت عنوان «نبوت» می‌سراید:

«من نه عارفم نه مجدّد نه محدّث و نه فقیه

نمی‌دانم مقام و جایگاه نبوّت چیست؟

هان، البته در مورد جهان اسلام صاحبنظر هستم

ضمیر آسمان نیلگون به روی من گشوده است

من در شب تاریکِ عصر حاضر، حقیقتی را دیده‌ام

که مانند بدر کامل (ماه 14) روشن و درخشان است

(لذا به کمک این تجربه می‌گویم)

نبوتی ‌که از توانمندی، قیام، مبارزه و شوکت و عظمت بی‌بهره باشد، آن نبوّت برای مسلمین، به اندازه‌ی برگ گیاهی ارزش ندارد».

این حقایق از زبان فردی جاری است، که تحصیلات عالی خود را در دانشگاه کمبریج (لندن) به پایان رسانده است، خداوند دو شخصیت (بزرگ) را در پنجاب بوجود آورده است (من در اینجا مولانا سید محمد علی مونگیری مولانا ثناء‌الله امر تسری، و مولانا سید محمد حسین بتالوی، علّامه مولانا شاه کشمیری، و مولانا سید عطاء‌الله شاه بخاری و همچنین پروفسور الیاس برنی و دیگران را ذکر نمی‌کنم، که در این رابطه به مقاله مستقل بلکه به رساله و کتاب جداگانه‌ای نیاز است) از شما تقاضا می‌کنم‌که آنان را در دعا‌های خویش یاد کنید، این دو شخصیت عبارتند از علّامه اقبال و مولانا ظفر علی خان، (مدیر نشریه «زمیندار») اگر این دو نفر به موقع به میدان نمی‌آمدند، اکنون بدست‌آوردن نسل امروز که با زبان و تعبیر بیان و شیوه استدلال ما آشنایی نداشتند، بسیار مشکل بود، اشعار بسیار عمیق و مؤثر و سحر‌انگیز علّامه اقبال و قدرت بیان ظفر علی خان، باعث شد تا آنان از خطر قادیانیت نجات یابند.



[1]- بطور مثال بجای حج بیت‌الله، «قادیان» به جای زیارت روضه نبوی، زیارت قبر «میرزا غلام احمد» (مؤسس مذهب) به جای بیت المقدس، مسجد شهر قادیان و بجای پیامبر اسلام و اصحاب او، آقای قادیانی و یاران او را در نظر گرفته‌اند؛ برای تفصیل بیشتر رجوع شود به کتاب «القادیانی والقادیانیة» اثر همین نویسنده- مترجم».

[2]- خود آقای قادیانی می‌گوید: «خواست الهی بوده است که صفات و کمالات همه انبیا را در وجود یک فرد جمع کند و آن فرد من هستم». (براهین احمدیه. ج: 5، ص: 90. مترجم).

[3]- نشریه STATESMAN.

[4]- مراجعه شود: ISLAM AND AHMADISM  انتشارات مجلس تحقیقات و نشریات اسلام، ندوة العلماء لکهنو.

[5]- تریاق القلوب، ص: 15.

[6]- ضمیمه کتاب «گواهی قرآن» (مترجم به نقل از کتاب «القادیانی و القادیانیه» اثر همین مؤلف).

[7]- تبلیغ رسالت، ج: 7، ص: 19- 25. برای تفصیل بیشتر، رجوع شود به کتاب «قادیانیت» فصل دوم، «حمایت از حکومت انگلیس و الغای جهاد».

[8]- قادیانیت، فصل دوم. (مترجم)