اما مسؤولیت پاسداری و حفظ دین از تحریف و انحراف، به صفات ویژه و مهارتهای خاصی نیاز دارد، پاسدار دین، باید دارای قدرت روحی و معنوی قوی، اعتقاد راسخ جاودانگی اسلام، توان تمییز بین اسلام و جاهلیت و بین حق و باطل، حدیث شناسی([1]) (و آشنایی با طبیعت نبوی و آگاهی از تاریخ مصلحان و مجددان دین، در عصرهای مختلف)([2]) و بالاتر از همه، دارای غیرت دینی باشد. مسلّم است که این مهارتها برای پیشرفت و گسترش اسلام، چندان ضروری نیستند، به همین دلیل است که حفاظت و پاسداری از دین و پاکسازی آن از بدعات و رسوم باطل، به عهده علمای ربانی آگاه و غیور و جانشینان رسول الله ج سپرده شده است و اکنون فقط علما و فضلای مدارس دینی، این مسؤولیت را بر دوش دارند و در این رابطه پیشگویی هم شده است، آنجا که رسول اکرم ج میفرماید:
«یَحْمِلُ هَذَا الْعِلْمَ مِنْ کُلِّ خَلَفٍ عُدُولُهُ، یَنْفُونَ عَنْهُ تَحْرِیفَ الْغَالِینَ، وَانْتِحَالَ الْمُبْطِلِینَ، وَتَأْوِیلَ الْجَاهِلِینَ»([3]) .
«در هرنسل، افراد متقی و عادلی وارث و حامل این علم میگردند که آن را از تحریف افراطیها و دستبرد اهل باطل و توجیه بیمورد جاهلان، حفظ میکنند».
قرآن مجید میفرماید:
﴿وَمَا یَنطِقُ عَنِ ٱلۡهَوَىٰٓ٣ إِنۡ هُوَ إِلَّا وَحۡیٞ یُوحَىٰ٤﴾ [النجم: 3]
«پیامبر خودسرانه، از روی هوای نفس سخن نمیگوید و قرآن چیزی جز وحی و پیام الهی نیست».
حقاً که یک پیامبر راستین میتواند چنین حقایقی را بر زبان بیاورد، اگر شما همه تاریخ اصلاح و تجدید عظمت دین را کاملاً مطالعه کنید میبینیدکه هرکاریکه در زمینه حفظ و تجدید دین انجام شده است، حتماً در یکی از عناوین یاد شده در حدیث بالا داخل است و این حدیث همهی فعالیتهای اصلاحی را شامل میشود، افسوسکه ما به اعماق و آفاق این حدیث دقت نکرده است و آن را مورد بررسی قرار ندادهایم. زیرا الفاظ نیز دارای عمق و افق (مرز و کرانه) هستند، ژرفا و کرانههای الفاظ نبوی بسیار وسیع است، بجز پیامبر برگزیدهی الهی، کسی دیگر نمیتوانست 1400 سال قبل، چنین مطلبی بر زبان بیاورد که: «یَنْفُونَ عَنْهُ تَحْرِیفَ الْغَالِینَ، وَانْتِحَالَ الْمُبْطِلِینَ، وَتَأْوِیلَ الْجَاهِلِینَ».
«دین را از تحریف افراطیها، نسبتهای بیمورد و بدعتهای ناروا و تأویل بیخردان، حفظ مینماید». حقا که همهی تاریخ اصلاح و تجدید، توضیح و تشریح همین حدیث است.
در اینجا ذکر این نکته لازم است که در تاریخ اسلام دو فریضهی «پیشرفت و حفظ دین» همگام و دوشادوش یکدیگر پیش رفتهاند، اما ویژگیها و شرایط دقیق و معیارهای بلند و حساسی که برای حفظ و نگهداری دین ضروری است، برای نشر و ترویج دین، چندان ضروری نمیباشد. زیرا ترویج دین، به وسیلهی زمامداران و پادشاهان و کشور گشایان، نیز انجام شده است، مثلاً: تنها در زمان خلافت ولید بن عبدالملک (که ما آن را خلافت الگویی نمیدانیم) هزاران یا شاید میلیونها انسان، مسلمان شدهاند. زیرا گسترهی فتوحات، و گرایش مردم به اسلام، در زمان ولید به حدی بود که در زمان خلفا و سلاطین دیگر کمتر نظیر دارد، عقبه بن نافع، از دمشق حرکت میکند و کشورهای مصر، لیبی، طرابلس، الجزایر، تونس، مراکش و رباط را درمینوردد و آفریقای شمالی را یکپارچه زیر پرچم اسلام درآورد، آنگاه که به اقیانوس اطلس میرسد، از اسب فرود میآید و با تأسف میگوید: «الهی، اگر این دریا مانع نبود، من همچنان تا آخرین گوشهی زمین پیش میرفتم و دین تو را منتشر میساختم».([1])
بنده (نویسنده) در یکی از سفرهایم به کشور مغرب، آن محل را مشاهده نمودهام و نام آن تا امروز نیز «اسفی»([2]) (افسوس) است، معلوم میشود که عقبه با حسرت و اخلاص کامل، این کلمه را بر زبان آورده است که محل تا امروز نیز، به همین نام باقی مانده است.
آری! خداوند برای گسترش و ترویج دین، از فاتحان و فرماندهان و سپاهیان اسلام، نیز کار گرفته است. خداوند به آنان پاداش نیکو عنایت کند، ما باید همواره از این بابت ممنون آنان باشیم و آنان را به نیکی یاد کنیم، بنده، از کسانی نیستم که نقش رهبران و فاتحان اسلامی را در تاریخ اسلامی، کاملاً نادیده میگیرند و تصویری ارائه میکنند که مستحق هیچگونه تقدیر و تشکر نباشد، حال آنکه خداوند به دست آنان کارهای بزرگی صادر نموده است. بدون شک، اسلام به وسیلهی خلفای بنیامیه و دیگر پادشاهان و فرمانروایان مسلمان، نیز پیشرفت نموده است همانگونه که بدست دعوتگران اسلامی ترویج یافته است.
مثلاً: در افریقا، توسط شیخ عبدالقادر جیلانی و پیروان وی بسیار گسترش یافته است، همچنین به وسیله سادات و شیوخ و تجّار حضرمی، در مالیزیا و اندونزی، اسلام گسترش فراوانی داشته است، در هند، به وسیله خواجه معینالدین چشتی، و جانشینان وی، نشر دین در حد وسیعی صورت گرفته است، ولی افسوسکه اثر تحقیقی و گزارش مفصلی در این زمینه وجود ندارد، اما در تاریخ، این حقیقت به ثبت رسیده است، حتی ابوالفضل که از مورخان ضد دین «سیکولار» (SECULAR) بود نیز به این حقیقت به تعبیر زیبایی اعتراف کرده است.([3])
در تاریخ نشر و گسترش اسلام در هندوستان، اسامی دعوتگران دیگری نیز میدرخشد، مانند امیر کبیر سید علی همدانی که قسمت اعظم مردم کشمیر به دست او مسلمان شدند، شیخ اسماعیل لاهوری، و خواجه فریدالدین گنج شکر([4]) و امام سید احمد شهید که چهل هزار نفر بدست ایشان مسلمان شدند.([5])
[1]- تاریخ کامل، ابن اثیر، جلد: 3، ص: 3- 42.
[2]- گویا عقبه میگوید: افسوسکه این دریا مرا از پیشروی باز میدارد.
[3]- آئین اکبری اثر ابوالفضل بن مبارک، ص: 270.
[4]- کتاب «دعوت اسلام» به زبان اردو که ترجمه کتاب (PREACHING OF ISLAM) اثر پروفسور آرنولد است. صفحات 279-278 و 9-288 چاپ لاهور سال (1972م).
[5]- سوانح احمدی.
فهم و درایت این مرد یهودی قابل تحسین است و این گفتار او، یک گام مهم تاریخی تلقی میشود و این گواهی از نظر روایت و تاریخ نیز مستند و معتبر است و به اعتبار قراین و شواهد نیز، قابل فهم است، از این روایت ثابت شد که بنابر گواهی یک دانشمند یهودی (که نمایندهی آگاه و مستند مذهب خویش بشمار میرود) در دین یهود نسبت به ختم نبوّت هیچ گونه اعلام و مطلبی وجود ندارد، اما در دین اسلام، این مطلب صراحتاً اعلام شده است، خدا میداند آن عالم یهود با چه اندوه و حسرتی این مطلب را به حضرت عمرس بیان داشته است، اگر امروز، آن یهودی در پیش چشم ما حاضر میبود، آثار اضطراب و اندوه و حسرت را بر سیما و چهرهاش به خوبی مشاهده میکردید، اگر انسان عمق قدرت و گیرایی الفاظ و تعبیر این گفتار را بررسی کند، تا حدی درمییابد که چگونه و با چه حسرتی، این مفهوم را اظهار داشته است، از این تحلیل به این نتیجه میرسیم که در آن مذهب، هیچ گونه اعلانی در این رابطه، از سوی خداوند وجود ندارد و لطف و احسان خداوندی است که دین اسلام را به این خصوصیت و امتیاز بزرگ، افتخار بخشیده استکه تکمیل دین و پایان نبوّت را اعلام فرموده است و اسلام را بعنوان آخرین آیین برگزیده انتخاب نموده است.
عدم وجود عقیدهی ختم نبوت، در ادیان گذشته، نقش بسزایی در تحریف آن دینها داشته است. زیرا در آن ادیان، هیچ مانع و سدی در برابر مدعیان دروغین نبوّت ایجاد نشده است و در این رابطه هیچ گونه تعهد و اعلانی صورت نگرفته است از اینجاست که در ادیان گذشته، افراد زیادی یکی پس از دیگری، ادعای نبوّت میکردند و مردم از دعوت آنان متأثر میشدند و دنیای یهودی و مسیحی، با بحران و پراکندگی ذهنی و مذهبی روبرو شده است.
کسانیکه تاریخ دین یهودی و مسیحی را مطالعه کردهاند، به خوبی میدانند که کثرت تعداد مدعیان نبوت، در این دو آیین، موجب فاجعه و فتنهی بزرگی شده است، این علت برای آنان به عنوان یک بحران (CRISIS) و مسالهی بسیار مهمی (PROBLEM) شناخته شده است، توجه بنده را برای اولین بار در این رابطه یکی از نوشتههای علّامه اقبال (که خداوند مقام او را در بهشت بلند فرماید) به خود جلب کرد، وی برای اولین بار (تا جاییکه بنده مطالعه کردهام) نوشته است که ختم نبوت، نشان عالی و امتیاز ویژه و نعمت بزرگی است که خداوند برای امّت اسلامی عنایت فرموده است، گویا خداوند بوسیلهی اعلان ختم نبوت، چنین فرمودند که اکنون نباید برای انتظار وحی جدید به سوی آسمان بنگرید، بلکه اکنون وقت آنست که به سوی زمین بنگرید و شایستگی و توانمندی خود را برای آبادی زمین (که جانشین خدا در روی آن هستید) و همدردی با انسانها و تلاش برای رستگاری و خوشبختی ابدی آنان صرف کنید. آری، اینک توانمندی خود را در این میدان ضایع نکیند که هرچند گاه به سوی آسمان بنگرید که آیا منجی و پیامبری جدید، با وحی و آیینی تازه، از راه نرسیده است؟ آیا مستقیماً راهنمایی و دستور العملی از آسمان فرود نمیآید؟
اقبال نوشته است که:
«ختم نبوت» نعمتی است که این امّت را از تفرقه و اضطراب فکری و از گرفتارشدن در دام انسانهای فریبکار نجات بخشیده است».([1])
در پرتو این گفتار بودکه بنده، بطور مستقیم به بررسی و مطالعهی تاریخ دین یهودی و مسیحی پرداختم، در خلال مطالعه دریافتمکه دانشمندان یهود و مسیحی در عالم نگرانی و پریشانی عجیبی بسر میبرند و نمیدانند چه راهکاری انتخاب کنند تا از این مصیبت بزرگ، رهایی یابند، زیرا هرروز، یک مدعی جدیدی برای نبوّت سربرمیآورد و برای اثبات راستگویی و دروغگویی او باید معیاری وجود داشته باشد و آن هم در حدی باشد که فراخور فهم همگان باشد، دانشمندان این دو آیین میگویند، همهی نیروی فکری و توان ما در این راه صرف میشود که ثابت کنیم فلان مدعی نبوت، دروغین یا دجّال یا کذّاب است، آری! دنیای یهودی و مسیحی، قرنها در این آزمایش سخت دست و پا زده است.
در اینجا از منابع معتبر یهودی و مسیحی، فقط دو نمونه، اقتباس و تقدیم میگردد:
(آلبرت ام تایمسون) (ALBERT M. TAYMSON) عضو برجستهی مجمع تاریخی یهود (اروپا) در کتاب «دایرة المعارف مذاهب و اخلاق» مینویسد:
«پس از سلب آزادی حکومت یهود (در این مدت زمانکه تا چند نسل ادامه یافت) عدهی زیادی ادعای پیامبری نمودهاند و خود را مسیح موعود پنداشتهاند، این پیامآوران نویدبخش، در تاریکترین دوران تبعید و آوارگی، همواره یهودیان را به بازگشت دوباره به میهن خویش (جاییکه اجداد و پدرانشان از آنجا اخراج و تبعید شدهاند) مژده و امید میدادند، اغلب این افراد (به خصوص در زمانههای قدیم) در مکان و زمانی ظهور میکردند که ظلم و ستم بر یهود به اوج خود میرسید و نشانههای شورش و اعتراض علیهی این وضع رسواکننده پدیدار میگشت. غالب این جنبشها از نوع سیاسی بود، مخصوصاً در دورههای اخیر، که تقریباً، همهی جنبشها رنگ سیاسی داشته است، گرچه این حرکتها، کاملاً از عنصر و مظهر دینی، بیبهره نبودند. امّا بنیانگذاران آنها، به ترویج بدعات و توسعهبخشیدن قلمرو سیادت و نفوذ خویش، تلاش میکردند، در نتیجهی این اقدامها، تعالیم اصلی یهود، در معرض نابودی قرار میگرفت و فرقههای جدیدی پدید میآمد و سپس در نهایت به مسیحیت یا اسلام میپیوستند».([2])
ادوین کنوکس میتشل (EDWIN KNOX MITCHELL) استاد تاریخ کلیساهای یونان، رومی و شرقی در مدرسهی مذهبی هارت فورد (HARTFORD) نسبت به این بلای بزرگ، در مسیحیت، مینویسد:
«این پیامبران دروغینکه مدعی حکمت ماورائی([3]) (SUPERIOR WISIDOM) بودند، به زودی مورد عدم اعتماد قرار گرفتند و اُسقفها و رهبران کلیسا احساس میکردند که خطری جدّی آیندهی کلیسا و منافع آنها را تهدید میکند و تا آن زمان هنوز یکروش تادیبی به وجود نیامده بود که هم شناخته شده باشد و همبتواند قدرت فریبکاران را نابود کند و بدان وسیله، مکّاران سودجو که مدعی بودند خداوند با آنها سخن میگوید و به وسیله وحی رازهای سربسته را با آنان، درمیان میگذارد، تنبیه شوند، آری! هنوز چنین محک و معیاری وجود نداشتکه به وسیلهی آن بتوان صدق و راستی و میزان روحانیت این مدعیان را مورد آزمایش قرار داد، کشف چنین معیاری به طور قطع لازم و ضروری بود و اگر در اکتشاف این معیار، موفقیت حاصل نمیشد، کلیسا، ناگزیر بود به وضع و تعیین آن معیار اقدام کند تا بدینوسیله از شکست و پراکندگی اصول اساسی مذهب و راهیافتن الحاد در زندگی، جلوگیری بعملآید و بدین ترتیب چارهای نیز برای حفظ و آرامش خود بیندیشد».([4])
اینک فکر کنید، وقتی اصل مذهب، چنین سرنوشتی داشته باشد، وضع بقیهی کارها روشن است. اینجاستکه با در نظرداشتن حقایق یاد شده، به مفهوم و اهمیت این حدیث که همواره آن را قرائت و تدریس میکنیم پی میبریم، من خود نیز از جمله کسانی هستم که بحمدالله، دروس حدیث را فراگرفتهام و تدریس هم نمودهام، اما حقیقت این است که زمانی به اهمیت و ارزش این حدیث پی بردم که مسألهی ختم نبوّت عنوان شد و از بحران فکری و اضطراب روحی یهود و مسیحیان آگاهی یافتم، این اطلاعات، ما را در فهم این حدیث یاری نمود، متن روایت که در کتب حدیث آمده است، به این شرح است:
«جَاءَ رَجُلٌ مِنَ الْیَهُودِ إِلَى عُمَرَ، فَقَالَ: یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ، إِنَّکُمْ تَقْرَءُونَ آیَةً فِی کِتَابِکُمْ لَوْ عَلَیْنَا مَعْشَرَ الْیَهُودِ نَزَلَتْ، لاتَّخَذْنَا ذَلِکَ الْیَوْمَ عِیدًا، قَالَ: وَأَیُّ آیَةٍ هِیَ؟ قَالَ: قَوْلُهُ عَزَّ وَجَلَّ: ﴿الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی﴾ [المائدة: 3]، قَالَ: فَقَالَ عُمَرُ: وَاللهِ إِنَّی لَأَعْلَمُ الْیَوْمَ الَّذِی نَزَلَتْ عَلَى رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، وَالسَّاعَةَ الَّتِی نَزَلَتْ فِیهَا عَلَى رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، عَشِیَّةَ عَرَفَةَ فِی یَوْمِ الْجُمُعَةِ»([5])
در اینجا نکات مهمی را باید مورد توجه قرار داد، زیرا قضیه مربوط به یکی از دانشمندان یهود است (نه فرد معمولی) که به خدمت حضرت عمرس حاضر شد و گفت: یا امیرالمؤمنین! شما در کتاب مقدس خود، آیهای میخوانید که اگر آن آیه بر ما ملت یهود نازل میشد، روز نزول آن را به عنوان روز عید، جشن میگرفتیم، اما شما به آسانی از آن میگذرید، (گویا درنیافتهاید که این آیه چقدر مهم و حدفاصل بین ادیان، و نعمت بزرگی است در حق امّت اسلام).
حضرت عمر پرسید، منظور شما کدام آیه است؟ یهودی گفت: آیه ﴿الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ...﴾ حضرت عمر فرمود: بخدا سوگند که ما آن روز و آن ساعت را که این آیه بر حضرت رسول اکرم ج فرود آمد، به خوبی میدانیم آن روز، روز جمعه و شامگاه روز عرفه (نهم ذی الحجه) بود.([6])
در این پاسخ، نبوغ اندیشه و راهنمایی فاروقی، نمایان است. ایشان فرمودند که من به خوبی یاد دارم که این آیه در روز وقوف عرفه و روز جمعه نازل شد و این روز، عید رسمی و شناخته شدهای است،([7]) همچنین حضرت عمرس در این پاسخ، به این نکته نیز اشاره فرموده است که ما به جشن و عید جدیدی نیاز نداریم (و اسلام در حقیقت، دین جشنوارهها و اعیاد ساختگی نیست).
[1]- برای تفصیل بیشتر رجوع شود به «سخنرانیهای علّامه اقبال در مــدارس» RECONSTRUCTION OF RELIGIOUS THOUGHT IN ISLAM و ترجمههای فارسی آن: «بازسازی اندیشه» و «احیای فکر دینی در اسلام».
[2]- ENCTCLOPEDIA OF RELICION AND ETHLCS. Vol. 8. P.581..
[3]- حکمت ما وراء عقلکه از منبع غیب سرچشمه میگیرد (مترجم)
[4]- ENCYCLOPEDIA OF RELIGION AND ETHICS. Vol.8 p. 581.
[5]- روایت صحیح بخاری، کتب صحاح و سنن، مسند امام احمد بن حنبل (متن حدیث از مسند احمد بن حنبل نقل شده است).
[6]- همچنین در کتاب «اصول کافی» باب «ما نص الله» به روایت ابوالجارودیه از امام صادق÷ آمده استکه این آیه روز عرفه نازل شده است. (مترجم)
[7]- بدین ترتیب این آیه در فاصله زمانی دو عید نازل شده است؛ یکی روز جمعه و دیگری روز عید قربان زیرا شامگاه روز عرفه، شب عید قربان است.
کسانی که در تاریخ مسیحیت، مطالعه دقیق و گسترده دارند، قلب سالم، حق پسندی و عدالتخواهی و مطالعهی تاریخی آنان گواهی میدهد که گمراهی مسیحیان فقط به نوعی انحراف محدود و جزیی و جهل و برداشت نادرست و غلط فهمی ظاهری منحصر نمیشود، بلکه گمراهی آنان خیلی فراتر و حال آنان مانند مسافری است که از جاده و مسیریکه مقصد اوست منحرف شده است و راهی را در پیش گرفته است که درست عکس منزل مقصود است، او هرچند با سرعت به جلو گام بردارد از مسیر واقعی خویش دورتر میشود و از منزل مقصود بیشتر فاصله میگیرد.
و این بیت فارسی، در حق او صدق میکند:
ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی |
کاین ره که تو میروی به ترکستان است([1]) |
گمراهی مسیحیّت، نتیجه این واقعیت است که خداوند متعال، ادیان گذشتهی آسمانی را فقط وسیلهی اشاعه و گسترش دین قرار داده است، از این روی انسانهای بیشماری، قبل از آمدن آخرین دین و پیش از بعثت خاتم پیامبران، به وسیلهی آن دینها، هدایت شدهاند و به رستگاری و نجات اخروی نایل آمدهاند.
اما چون این ادیان، برای همیشه تجویز نشده بودند، خداوند متعال حفظ همیشگی آنها را وعده نفرمودند و در قرآن مجید نیز چنین تصریحی وجود ندارد. بلکه برعکس قرآن، در این رابطه میفرماید:
﴿بِمَا ٱسۡتُحۡفِظُواْ مِن کِتَٰبِ ٱللَّهِ وَکَانُواْ عَلَیۡهِ شُهَدَآءَۚ﴾ [المائدة: 44]
«دانشمندان و علمای یهود (و نصاری) مامور حفظ و نگهداری کتاب آسمانی خود بودند».
اما در حق قرآن مجید میفرماید:
﴿إِنَّا لَهُۥ لَحَٰفِظُونَ٩﴾ [الحجر: 9]
«ما محافظ و نگهبان آن هستیم».
در هیچ جای قرآن، چنین مطلبی وجود ندارد که خود «الله» حفاظت کتابهای آسمانی قدیم را بر عهده گرفته باشد.
(بنابراین تا زمانیکه دانشمندان و علمای ادیان گذشته، احساس مسؤولیت و انجام وظیفه میکردند، آن کتابها محفوظ ماندند و سرانجام به علت اینکه خداوند حفظ آنها را به عهده نگرفته بود، توسط عالمان سوء مورد دستبر و تحریف قرار گرفتند - م)
[1]- سرزمین حجاز و بیت الله، سمت مغرب کشور ایران قرار دارند و ترکستان در سمت مشرق واقع است. بنابراین اگر کسی به قصد بیت الله، به سوی مشرق حرکت کند، بجای کعبه به ترکستان میرسد.