ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
حضرت ابوصالح غفاری آورده است در مدینه منوره پیر زن نابینایی زندگی میکرد. حضرت عمر س شبها میرفت و به او خدمت میکرد. به او آب و غذا میرسانید و سایر نیازهایش را مهیا میکرد. بیشتر اوقات چنین میشد که تا او بدانجا میرسید احساس میکرد شخصی پیش از او آمده به پیر زن خدمت کرده است. بارها حضرت عمر سعی کرد زودتر خودش را بدانجا برساند تا شخص دیگری در خدمت و رسیدگی به پیرزن بر او پیشی نگیرد، ولی باز هم میدید که دیگری بر او سبقت گرفته است. شبی حضرت عمر در جایی پنهان شد تا دریابد چه کسی در خدمت بدان پیرزن از او پیشی میگیرد، معلوم شد آن شخصی که پیش از او خدمت آن پیرزن میکرد حضرت ابوبکر صدیق س بود. با وجود اینکه او در آن زمان خلیفه مسلمانان بود![1]
146- دوشیدن بزهای خانواده بیسرپرست
پیش از فائز شدن به منصب خلافت، آن حضرت بزهای خانوادهای بیسرپرست را برایشان میدوشید. چون ایشان به عنوان خلیفه مسلمانان انتخاب شد دختر بچهای از آن خانواده بیبضاعت به او گفت: " از این به بعد شما بزهای ما را نمیدوشید".
حضرت ابوبکر با شنیدن این حرف فورا جواب داد:" سوگند بخدا! من این خدمت را انجام خواهم داد. امیدوارم مسئولیتهای جدیدم مرا از کارهای نیک گذاشتهام باز ندارد".
ایشان چون گذشته بزهای آن خانواده بیسرپرست را میدوشید. چون آن دخترکان بزهایشان را میآوردند، آن حضرت با آنها میخندید و از باب شفقت و مهربانی به آنها میفرمود: «أرغی لک أو أصرح؟». "با شیر برایت کف درست کنم یا نه" اگر دخترک میگفت شیر را بالا بیاور ایشان ظرف را دور نگه داشته شیر میدوشیدند تا که خوب شیر کف کند و بالا آید. و اگر دخترک میگفت کف درست نکن ایشان ظرف را نزدیک پستان بز میگرفت و آنرا میدوشید تا شیر کف نکند. او شش ماه تمام بطور دائم در روستای سُنح این خدمت را انجام میداد، بعد از آن به مدینه منوره منتقل شد.[1]
حضرت ابوبکر صدیق س فرمود: قوم و ملت من به خوبی میدانستند کار و کاسبی و پیشه من برای نیازهای خانوادهام کافی بود. ولی من حالا مشغول نگهداری و اداره امور و شؤون مسلمانان هستم. از اینرو خانوادهام نیازهایشان را از اموال مسلمانان برآورده میکنند و من مشغول خدمت به مسلمانان میشوم.[1]
144- خانه قدیمی و ساده و بیآلایش
اقامتگاه حضرت ابوبکر صدیق در روستای سُنح در شرق مدینه منوره بود. این روستا از آخرین آبادیهای حومه مدینه به شمار میرفت. اقامتگاهی بسیار ساده و معمولی، یک خانه ساده دهاتی.
ایشان به عنوان خلیفه انتخاب شدند و خانهشان همچنان در آنجا ماند. نه آنرا خراب کرده کاخی بجایش بنا نمود، و نه آنرا مرمت و بازسازی کرد، و نه آنرا ترک کرده به جای بهتری منتقل شد. تا شش ماه پس از انتخابشان به عنوان خلیفه روزانه از این روستا به مسجد نبوی در قلب مدینه میآمد و به کارهای خلافت و مسئولیتهای حکومتداریش رسیدگی میکرد. در آن زمان مسجد نبوی در واقع حیثیت و مکانت دفتر خلافت یا مرکز خلافت را داشت. بعدها به خانهای که در داخل شهر مدینه داشت منتقل شد.
این خانه کوچک او، در داخل مدینه بود. همان خانهای که او به عنوان مهاجر در آن سکونت گزیده بود. در این خانه نیز هیچگونه تغییر و تحولی وارد نکرد. آن کوخ نیز همچنان کاملا به شکلی سابقش باقی ماند.[1]
حضرت ابوبکر صدیق س برای اداره مملکت و برنامهریزی سیاست دولت خود از بین صحابه کرام معاونینی را انتخاب کردند.
امانتدار امت محمد ج؛ حضرت ابوعبیدة بن جراح س را به عنوان وزیر خزانه قرار داد. او به عنوان شخص امین در بیت المال نیز ایفای وظیفه میکرد. مسئولیت وزارت دادگستری و عدل و انصاف بر عهده حضرت عمر بن خطاب س بود. خود صدیق اکبر س نیز شخصا به قضایای عدل و دادگستری اهتمام میورزید. وزارت مواصلات، پست و اطلاع رسانی و خط و کتابت بر عهده حضرت زید بن ثابت گذاشته شده بود. در غیاب ایشان حضرت عثمان و حضرت علی مسئولیتهایش را بر عهده داشتند.[1]