(1) «مَنْ تَواضَعَ لِـلّهِ؛ رَفَعَهُ اللهُ وَ مَنْ تَکَبَّرَ؛ وَضَعَهُ اللهُ.»
1- «کسی که برای خدا فروتنی پیشه سازد، خدا او را ارج میبخشد و مقامش را بالا میبرد؛ و کسی که گردنفرازی و خودبزرگبینی نماید، خدا او را وامینهد و خوار و زبونش میسازد.»
[این حدیث را بیهقی در «شعب الایمان» روایت کرده است.]
(2) «مَنْ لَّمْ یَشْکُرِ النّاسَ، لَمْ یَشْکُرِ اللهَ.»
2- «آن کسی که مردم را سپاس نگوید، خداوند را نیز سپاس نخواهد گزارد.»
[این حدیث را احمد بن حنبل در «مُسنَد» خویش و ترمذی در باب «ماجاء فی الشکر» روایت کردهاند.]
(3) «مَنْ لَّمْ یَسْأَلِ اللهَ، یَغْضِبْ عَلَیْهِ.»
3- «کسی که از خداوند بلندمرتبه، (حاجت و نیازی را) نخواهد (و در فتنهها و مصیبتها، چالشها و دغدغهها، ناهمواریها و ناملایمات،مشکلات و مصائب و سختیها و گرفتاریها، او را به فریاد نخواند و به دنبال این و آن برود،) خدای بر او خشمگین میشود.»
[این حدیث را ترمذی در «سُنَن» خویش روایت کرده است.]
(4) «مَنْ دَلَّ عَلی خَیْرٍ، فَلَهُ مِثْلُ أَجْرِ فاعِلِهِ.»
4- «آن کسی که به سوی خوبی و نیکی راه نماید، برای او پاداش انجام رسان کار نیک خواهد بود.»
[این حدیث را مسلم در باب «فضل اعانة الغازی فی سبیل الله» روایت کرده است.]
(5) «مَنِ انْتَهَبَ نُهْبَةً، فَلَیْسَ مِنّا.»
5- «کسی که (با ظلم و ستم و غصب و غارت، اموال و دارایی دیگران را) به یغما و تاراج میبرد، از ما نیست.»
[این حدیث را ابن ماجه در باب «النهی عن النهبة» روایت کرده است.]
(6) «مَنْ حَمَلَ عَلَیْنَا السَّلاحَ، فَلَیْسَ مِنّا.»
6- «کسی که علیه ما اسلحه بردارد (و با ما بجنگد و وارد نبرد و پیکار گرد،) از ما نیست».
[این حدیث را بخاری در باب «قول النبی ج: من حمل علینا السلاح فلیس منّا» روایت کرده است.]
(7) «مَنْ صَمَتَ، نَجا.»
7- «آن کسی که (به هنگام دم فروبستن،) خاموشی گزیند، نجات خواهد یافت.»
[این حدیث را احمد بن حنبل در «مُسنَد» خویش، و ترمذی در «سُنَن» خود روایت کردهاند.]
(8) «وَ مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ فَهُوْ مِنْهُمْ.»
8- «کسی که خود را به گروهی شبیه سازد، از آن گروه است.»
[این حدیث را ابوداود در باب «فی لبس الشهرة» روایت کرده است.]
(9) «مَنْ یُّحْرَمُ الرِّفْقَ، یُحْرَمُ الْـخَیْرَ.»
9- «کسی که از نرمش و ملایمت بیبهره گردد، از (همهی) نیکیها، بیبهره مانده است.»
[این حدیث را مسلم در باب «فضل الرفق» روایت کرده است.]
(10) «مَنْ أَرادَ الْـحَجَّ، فَلْیُعَجِّلْ.»
10- «کسی که بخواهد حجّ بگزارد، باید شتاب به خرج دهد.» (در اینجا، پیامبر ج به همهی مسلمانان، این مسأله را میخواهد بفهماند که تا فرصت دارند، در انجام طاعات و کارهای نیک، تلاش کنند و هرگاه فرصت کار نیک و یا پرهیز از گناه و معصیت به دست آید، فوراً آن را انجام دهند و فرصت را غنیمت شمارند و هرگز در انجام آن تأخیر نکنند؛ زیرا بسا اوقات، قضا و قدر الهی در میان ارادهی بنده، حائل میشود و او نمیتواند در ارادهی خویش پیروز و موفق گردد؛ چرا که گاهی اوقات در زندگی، بیماری عارض میگردد، یا ممکن است مرگ فرا رسد یا نوعی مشغله و کار پدید آید که برای انجام آن کار نیک فرصت نرسد؛ لذا انسان باید فرصت عمر و لحظات زودگذر آن را غنیمت شمارد و کار امروز را به فردا نیاندازد؛ زیرا نمیداند که فردا چه خواهد شد و فرجامش چگونه خواهد بود.
پس نتیجه این شد که برای یک مسلمان، زیبنده و شایسته است که در اجرای احکام و تعالیم تابناک خدا و رسول، تأخیر نکند و پیوسته فرصتها را غنیمت شمارد و در اجرای فرامین و آموزههای حق، هیچگاه از پا ننشیند و دست از کوشش و تلاش برندارد؛ زیرا معلوم نیست که شوق و تمنّای نیکی در دلش باقی بماند یا خیر!)
[این حدیث را ابوداود، در اوائل «کتاب المناسک» روایت کرده است.]
(11) «مَنْ سَکَنَ الْبادِیَةَ؛ جَفا، وَ مَنِ اتَّبَعَ الصَّیْدَ؛ غَفَلَ، وَ مَنْ أَتَی السُّلْطانَ؛ اُفْتُتِنَ.»
11- «کسی که صحرانشینی را برگزیند، خشن و تندخو میگردد؛ و کسی که (از روی لهو و لعب و عیّاشی و خوشگذرانی،) شکار را دنبال کند، (از عبادات و طاعات و پایبندی به نمازهای جماعت و …) غافل میماند؛ و کسی که نزد فرمانروای (ظالم و دیکتاتور و خودکامه و ستمپیشه و غافل و بیآگاه از اوامر و فرامین الهی و تعالیم و آموزههای نبوی و احکام و دستورات شرعی و حقایق و مفاهیم والای قرآنی) برود، در فتنه خواهد افتاد.»
[این حدیث را احمد بن حنبل در «مُسنَد» خویش، و ابوداود در باب «فی اتباع الصید» روایت کردهاند.]
(12) «مَنْ جَهَّزَ غازِیاً فِیْ سَبِیْلِ اللهِ؛ فَقَدْ غَزا، وَ مَنْ خَلَفَ غازِیاً فِیْ أَهْلِهِ؛ فَقَدْ غَزا.»
12- «هر کس که مجاهد و رزمندهای را در راه خدا مجهّز کند (ساز و برگ نظامیاش را فراهم سازد،) همانا جهاد کرده است؛ و هر کس که خانوادهی مجاهدی را به نحو شایسته و بایسته، سرپرستی و مواظبت نماید، (یعنی در غیاب رزمنده، و زمانی که وی در جهاد و پیکار با دشمنان و بدخواهان اسلام است، سرپرستی و مواظبت خانوادهی او را برعهده بگیرد و به خانوادهاش نیکی کند،) او نیز جهاد کرده است».
[این حدیث را بخاری در باب «فضل من جهز غازیاً او خلفه بخیر»، و مسلم در باب «فضل اعانة الغازی فی سبیل الله» روایت کردهاند.]
(13) «مَنْ صَلّی یُرائِیْ؛ فَقَدْ أَشْرَکَ، وَ مَنْ صامَ یُرائِیْ؛ فَقَدْ أَشْرَکَ، وَ مَنْ تَصَدَّقَ یُرائِیْ؛ فَقَدْ أَشْرَکَ.»
13- «هر کس برای ریا و تظاهر و خودنمایی و نشان دادن مردم، نمازگزارد، به راستی مرتکب شرک شده است؛ و آنکه برای تظاهر و خودنمایی، روزه بگیرد، بیگمان دچار کاری شرکآمیز گردیده است؛ و هرکسی که برای ریا و خودنمایی صدقه و دَهش نماید، بیتردید، مرتکب عملی شرکآلود شده است».
(«شرک حقیقی» این است که فردی، دیگری را در ذات و صفات و افعال و حقوق خاصّ و ویژهی خداوند، با او شریک و انباز قرار دهد؛ و یا غیر خدا را عبادت و پرستش نماید؛ این همان «شرک حقیقی»، «شرک جلی»، و «شرک اکبر» است؛ که در قرآن کریم و سنّت پاک نبوی، بدان اشاره رفته است و ما مسلمانان نیز بر این باوریم که مرتکب چنین شرکی، هرگز بخشوده نخواهد شد؛ ولی برخی از اعمال و اخلاق چنیناند که اگر چه به معنای این شرک نیستند، ولی در آنها اندکی شائبهی شرک وجود دارد.
یکی از آنها، این است که شخصی، عبادت خدا و یا دیگر عمل نیکی را به جای خوشنودی پروردگار و طلب رحمت او، به منظور نمایاندن به مردم انجام دهد؛ یعنی برای این که مردم او را عبادتگزار و نیکوکار و پارسا و پرهیزگار و خداشناس و نیکوکردار دانسته و بدو گرایش و تمایل پیدا نماید؛ این عمل را «ریا» میگویند و اگر چه شرک حقیقی نیست ولی نوعی شرک و نفاق و گناه سخت، به شمار میآید. در حدیثی دیگر،به آن «شرک خفی»، و در یک حدیث دیگر، بدان «شرک اصغر» گفته شده است.
شایان ذکر است که در این حدیث نماز، روزه، صدقه و خیرات تنها به طور مثال ذکر شدهاند، و گرنه علاوه بر آنها، هر عمل نیک که به منظور نمایاندن به مردم و قابل احترام بودن و یا کسب منافع دنیایی و اغراض شخصی و اهداف فردی و غرائز انسانی انجام گیرد، آن نیز نوعی شرک به شمار میآید و انجام دهندهی آن نیز به جای فراچنگ آوردن ثواب و پاداش، مستحق عذاب سخت خداوند بلندمرتبه خواهد شد.)
[این حدیث را احمد بن حنبل در «مُسنَد» خویش روایت کرده است.]
(14) «مَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِیْ، فَلَیْسَ مِنِّیْ.»
14- «آن کسی که از سنّت و روش من روی برگرداند، (به تعالیم و آموزهها، و اوامر و فرامین، و احکام و دستورات، و حقایق و مفاهیم والای سنّت من، جامهی عمل نپوشاند و آنها را در مراحل مختلف زندگی خویش، نصبالعین و آویزهی گوش خود، قرار ندهد،) از من نیست».
[این حدیث را بخاری در باب «الترغیب فی النکاح» روایت کرده است.]
(15) «مَنْ غَشَّنا، فَلَیْسَ مِنّا.»
15- «کسی که با ما فریبکارانه رفتار کند، و با ما نیرنگ و نادرستی نماید، از ما نیست».
[این حدیث را مسلم در باب «قول النبی ج : من غشّنا فلیس منّا» روایت کرده است.]
(16) «مَنْ عَزّی ثَکْلی، کُسِیَ بُرْداً فِی الْـجَنَّةِ.»
16- «کسی که زنِ فرزند مردهای را تسلیت گوید و دلداری دهد، در بهشت، لباسی (بهشتی) بر او پوشانده میشود (که بدان زینت مییابد.)»
[این حدیث را ترمذی در «باب آخر فی فضل التعزیة» روایت کرده است.]
(17) «مَنْ صَلّی عَلَیَّ واحِدَةً، صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ عَشْراً.»
17- «اگر کسی یک بار بر من صلوات و درود بفرستد، خداوند ده بار بر او رحمت میآورد.»
[این حدیث را مسلم در باب «الصلاة علی النبی ج بعد التشهد» روایت کرده است.]
(18) «مَنْ قَتَلَ مُعاهِداً، لَّمْ یَرَحْ رائِحَةَ الْـجَنَّةِ.»
18- «هر کس، فرد معاهدی (کافری که با مسلمانان، عهد و پیمان بسته است) را بکشد، بوی بهشت به مشامش نمیرسد؛ (گفتنی است که بوی بهشت، از مسافت چهل سال راه، به مشام میرسد.)»
[این حدیث را بخاری در باب «اثم من قتل معاهداً بغیر جرم» روایت کرده است.]
(19) «مَنْ یُّرِدِ اللهُ بِهِ خَیْرًا، یُفَقِّهْهُ فِی الدِّیْنِ.»
19- «کسی که خدا برای او نیکی و خوبی را بخواهد، او را در کار دین، دانا و فرزانه میسازد و راه رشد و شکوفایی و بالندگی و تکاملش را به وی الهام میکند».
[این حدیث را بخاری در باب «من یرد الله به خیراً یفقهه فی الدین» روایت کرده است.]
(20) «مَنْ بَنی لِـلّهِ مَسْجِداً، بَنَی اللهُ لَهُ بَیْتاً فِی الْـجَنَّةِ.»
20- «کسی که برای کسب خشنودی خداوند، مسجدی را بنا نهد، خداوند در بهشت، خانهای برایش بنا خواهد نمود.»
[این حدیث را بخاری در «صحیح» خویش و مسلم در باب «فضل بناء المسجد» روایت کردهاند.]
(21) «مَنْ صُنِعَ اِلَیْهِ مَعْرُوْفٌ، فَقالَ لِفاعِلِهِ: جَزاکَ اللهُ خَیْراً، فَقَدْ أَبْلَغَ فِی الثَّناءِ.»
21- «اگر به کسی نیکی شود و به انجام دهندهاش بگوید: «خداوند بلندمرتبه، به تو پاداش نیک بدهد»؛ در حقیقت ثنایی رسا گفته است».
[این حدیث را ترمذی در باب «ماجاء فی الثناء بالمعروف» روایت کرده است.]
(22) «مَنْ کانَ ذاوَجْهَیْنِ فِی الدُّنْیا، کانَ لَهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ لِسانٌ مِّنْ نارٍ.»
22- «کسی که در این جهان، دو چهره و دو رو داشته باشد، در روز رستاخیز، دو زبان از آتش خواهد داشت.»
[این حدیث را دارمی در باب «ما قیل فی ذی الوجهین» روایت کرده است.]
(23) «مَنْ رَأی عَوْرَةً فَسَتَرَها، کانَ کَمَنْ أَحْیی مَوْءُوْدَةً.»
23- «کسی که عیب و کاستی (فردی) را ببیند و آن را پوشیده دارد، در پاداش چنان است که گویی دختر زنده به گور شدهای را زنده ساخته (و از گورش برآورده) است».
[این حدیث را ابوداود در باب «ما فی الستر علی المسلم» روایت کرده است.]
(24) «مَنْ خَزَنَ لِسانَهُ، سَتَرَ اللهُ عُوْرَتَهُ، وَ مَنْ کَفَّ غَضَبَهُ، کَفَّ اللهُ عَنْهُ عَذابَهُ یَوْمَ الْقیامَةِ، وَ مَنِ اعْتَذَرَ اِلَی اللهِ، قَبِلَ اللهُ عُذْرَهُ.»
24- «کسی که زبان خویش را (از گفتار بیهوده و هرزه و پوچ و یاوه و غیبت و افتراء، و دروغ و بهتان و …) حفظ و صیانت کند؛ خداوند بلندمرتبه، عیب و کاستی او را (در دنیا و آخرت) خواهد پوشاند (و رسوا و زبونش نخواهد ساخت)؛ و آنکه خشم و غضب را از خویشتن دور نماید، خداوند بلندمرتبه، عذاب و کیفر خویش را در روز رستاخیز،از وی دور خواهد ساخت (و او را از آن رهایی خواهد داد و در مقابل مشکلات و سختیها و ناهمواریها و ناملایمات و چالشها و دغدغههای اُخروی، او را مصون و محفوظ خواهد داشت.) و کسی که در پیشگاه خداوند، (از گناهان و بزهکاریهای خویش،) عذر تقصیر آورد (و از آنها اظهار ندامت و پشیمانی نماید و از خداوند بلندمرتبه، آمرزش و مغفرت بطلبد،) خداوند عذرش را خواهد پذیرفت».
[این حدیث را بیهقی از «شعب الایمان» از انسس روایت کرده است.]
(25) «مَنْ سُئِلَ عَنْ عِلْمٍ عَلِمَهُ، ثُمَّ کَتَمَهُ، أُلْجِمَ یَوْمَ الْقِیامَةِ بِلِجامٍ مِّنْ نارٍ.»
25- «هر کس، از علم و دانشی که آن را میداند مورد پرسش قرار گیرد و آن را دانسته نهان دارد، (و آن را از اهل علم و حکمت که نیاز بدان دارند، کتمان کند)، در روز رستاخیز، دهنه و لگامی از آتش بر دهان او زده خواهد شد».
[این حدیث را ترمذی در باب «ماجاء فی کتمان العلم» روایت کرده است.]
(26) «وَ مَنْ أَشارَ عَلی أَخِیْهِ بِأَمْرٍ یَّعْلَمُ أَنَّ الرُّشْدَ فِیْ غَیْرِهِ، فَقَدْ خانَهُ.»
26- و «کسی که برادرش را به کاری راه نماید و بداند که راه رشد و درستکاری و فلاح و بالندگی در غیر آن کار است، در حقیقت بدو خیانت ورزیده است».
[این حدیث را ابوداود در باب «التوقی فی الفتیا» روایت کرده است.]
(27) «مَنْ تَحَلّی بِمالَمْ یُعْطَ، کانَ کَلا بِسِ ثَوْبَیْ زُوْرٍ.»
27- «کسی که خویشتن را به چیزی بیاراید که بدو داده نشده است، به سان فردی است که دو لباس دروغ پوشیده باشد؛ (یعنی: چنین فردی، از سر تا پا، نیرنگباز و فریبکار، و حقّهگر و دروغباف است؛ همانند کسی که برای ریا و تظاهر و خودنمایی و نشان دادن به مردم، لباس پشمین و جامهی پارسایان و صوفیان را به تن کند و از این راه، به منافع شخصی و اغراض فردی و امراض درونی و غرائز حیوانی و خواستههای شیطانی خویش برسد.)»
[این حدیث را ترمذی در باب «ماجاء فی المتشبّع بما لم یعط» روایت کرده است.]
(28) «مَنْ تَمَسَّکَ بِسُنَّتِیْ عِنْدَ فَسادِ أُمَّتِیْ، فَلَهُ أَجْرُ مِائَةَ شَهِیْدٍ.»
28- «کسی که در دوران فساد امّت من، به سنّت من چنگ زند و آن را سرلوحهی زندگی خویش قرار دهد و پیوسته آن را نصب العین و آویزهی گوش خویش بگرداند، برایش پاداش و اجر صد شهید وجود دارد.»
[این حدیث را طبرانی در «معجم الاوسط» روایت کرده است.]
(29) «مَنْ شَهِدَ أَنْ لّا اِلهَ اَلَّا اللهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَّسُوْلُ اللهِ، حَرَّمَ اللهُ عَلَیْهِ النّارَ.»
29- «کسی که به زبان و قلب، اقرار نماید که هیچ موجودی سزاوار پرستش نیست به جز «الله» (که یگانه و بیهمتاست و شریک و انبازی ندارد)؛ و همچنین اعتراف نماید که محمد ج، فرستادهی خداست، خداوند بلندمرتبه آتشسوزان دوزخ را بر وی حرام میکند و او را از آن نجات میدهد.»
[این حدیث را مسلم در باب «الدلیل من مات علی التوحید دخل الجنة قطعاً» روایت کرده است.]
(30) «مَنْ أُفْتِیَ بِغَیْرِ عِلْمٍ، کانَ اِثْمُهُ عَلی مَنْ أَفْتاهُ.»
30- «کسی که بدون سرمایهی علمی و فکری و حکمت و فرزانگی فتوا دهد، رهاورد گناه آلود آن، به گردن اوست.»
[این حدیث را ابوداود در باب «التوقّی فی الفتیا» روایت کرده است.]
(31) «مَنْ وَقَّرَ صاحِبَ بِدْعَةٍ، فَقَدْ أَعانَ عَلی هَدَمِ الْاِسْلامِ.»
31- «کسی که بدعتسازی را احترام و بزرگ دارد؛ در حقیقت بر ویرانی اسلام (و سنّت) کمک کرده است.»
[این حدیث را بیهقی در «شعب الایمان» روایت کرده است.]
(32) «مَنْ أَحْدَثَ فِیْ أَمْرِنا هذا ما لَیْسَ مِنْهُ، فَهُوَرَدٌّ.»
32- «کسی که در کار دین و آیین ما، بدعتی پدید آورد و چیزی را در دین ما ایجاد کند که جزو آن نیست،کارش مردود است و چنین چیزی از او پذیرفته نمیشود.»
[این حدیث را بخاری در باب «اذا اصطلحوا علی صلح جور فهو مردود»، و مسلم در باب «نقض الاحکام الباطلة و ردّ محدثات الامور» روایت کردهاند.]
(33) «مَنْ یَّضْمَنُ لِیْ مابَیْنَ لِحْیَیْهِ، وَ ما بَیْنَ فَخِذَیْهِ؛ أَضْمَنُ لَهُ الْـجَنَّةَ.»
33- «هر کس به من ضمانت دهد و تعهّد بسپارد که مابین دو فکّ (یعنی زبان) و مابین دو ران خویش را (یعنی شرمگاه و آلت تناسلی را) حفظ و صیانت کند (یعنی غیبت و افترا و زنا و عمل خلاف نکند،) من هم بهشت را برایش ضمانت میکنم». (پس هر کس زبان و شرمگاه خویش را از گناهان و بزهکاریها حفاظت و صیانت کند و در محل نامشروع از آن دو استفاده نکند و پیرو اوامر و فرامین الهی و تعالیم و آموزههای نبوی و احکام و دستورات شرعی و حقایق و مفاهیم والای قرآنی باشد، پیامبر ج برای چنین فردی، تعهّد سپرده که خدای او را وارد بهشت سازد؛ شایان ذکر است که اینگونه نویدها و مژدهها، تنها شامل کسانی میشوند که مؤمن و حقگرا باشند و خواستههای ایمان را نیز برآورده سازند؛ زیرا مخاطبان آن حضرت ج، اهل ایمان بودند و این حقیقت را درک کرده بودند که شرط اول در این موارد، ایمان است که بدون آن، هیچگونه عملی ارزش و جایگاه نخواهد داشت.)
[این حدیث را بخاری در باب «حفظ اللسان» روایت کرده است.]
(34) «مَنْ أَحَبَّ لِـلّهِ، وَ أَبْغَضَ لِـلّهِ، وَ أَعْطی لِـلّهِ، وَ مَنَعَ لِـلّهِ، فَقَدِ اسْتَکْمَلَ الْاِیْمانَ.»
34- «هر کس به خاطر خدا، دوستی کند و به خاطر خدا، خشمگین شود و به خاطر خدا، ببخشد و به خاطر خدا، منع کند، همانا ایمان او تکمیل شده است.»
[این حدیث را ابوداود در باب «فی ردّ الارجاء» روایت کرده است.]
(35) «مَنْ أَنْظَرَ مُعْسِراً، أَوْ وَضَعَ عَنْهُ، أَظَلَّهُ اللهُ فِیْ ظِلِّهِ.»
35- «کسی که انسان تهی دستی را مهلت دهد، و یا بار بدهی را از دوش او برگیرد، خدا (آن روزی که سایهای جز سایهی مهر او نیست،) وی را به سایهی عرش (خویش) در میآورد.»
[این حدیث را مسلم در باب «حدیث جابر الطویل و قصة ابوالیسر»، و دارمی در «سُنَن» خویش روایت کردهاند.]
(36) «مَنْ خَرَجَ فِیْ طَلَبِ الْعِلْمِ، فَهُوَ فِیْ سَبِیْلِ اللهِ حَتّی یَرْجِعَ.»
36- «کسی که در جستجو و طلب علم و دانش و حکمت و فرزانگی، از منزل خویش خارج شود؛ پیوسته سعی و کوشش وی در فراگیری دانش، در راه خداست تا اینکه به منزل و شهر و دیوار خویش برگردد.»
[این حدیث را ترمذی در باب «فضل طلب العلم» روایت کرده است.]
(37) «مَنْ تَرَکَ الْـجُمْعَةً مِنْ غَیْرِ ضُرُوْرَةٍ، کُتِبَ مُنافِقاً فِیْ کِتابٍ لّایُمْحی، وَلا یُبَدَّلُ.»
37- «هر کس بدون عذر، نماز جمعه را ترک کند، در یکی از دفترهای خداوند، که قابل محو و زوال و تغییر و دگرگونی و جابهجایی و انتقال نیست، منافق نوشته میشود».
[این حدیث را امام شافعی در «مُسنَد» خویش روایت کرده است.]
(38) «مَنْ لَّمْ یَدَعْ قَوْلَ الزُّوْرِ وَالْعَمَلَ بِهِ، فَلَیْسَ لِـلّهِ حاجَةٌ فِیْ أَنْ یَّدَعَ طَعامَهَ وَ شَرابَهُ.»
38- «هر کس که دروغگویی و عمل به مقتضای آن را ترک نکند، خداوند نیازی ندارد که او خوردن و آشامیدن خویش را ترک نماید؛ (یعنی روزه بگیرد.)»
[این حدیث را بخاری در باب «من لم یدع قول الزور و العمل به» روایت کرده است.]
(39) «مَنْ کَذَبَ عَلَیَّ مُتَعَمِّدًا، فَلْیَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النّارِ.»
39- (نباید به دروغ، چیزی را به من نسبت دهید و از قول من دروغ بگویید؛ زیرا) کسی که از قول من، به عمد دروغ بگوید و گفتار یا رفتاری را که انجام ندادهام، به من نسبت دهد، باید جایگاه و نشیمنگاه خود را در آتش سوزان دوزخ آماده سازد؛ (یعنی جاعل حدیث، به دوزخ خواهد رفت.)»
[این حدیث را بخاری در باب «اثم من کذب علی النبی ج» روایت کرده است.]
(40) «مَنْ أَذَّنَ سَبْعَ سِنِیْنَ مُحْتَسِباً، کُتِبَ لَهُ بَراءَةً مِّنَ النّارِ.»
40- «(پیامبر ج پیرامون فضیلت و برتری اذان و اذانگویان فرمودند:) هر کس هفت سال (از روی صداقت و اخلاص و اعتقاد و عمل و) به مقصد ثواب و پاداش (نه به قصد فراچنگ آوردن مال و ثروت و اجرت و مزد و شهرت و جایگاه اجتماعی،) اذان گوید، برایش پروانهای مبنی بر نجات و رهایی وی از آتش سوزان دوزخ، نوشته خواهد شد.»
[این حدیث را ترمذی در باب «ما جاء فی فضل الاذان» روایت کرده است.]
(41) «مَنْ مّاتَ وَلَمْ یَغْزُ، وَلَمْ یُحَدِّثْ بِهِ نَفْسَهُ، ماتَ عَلی شُعْبَةٍ مِّنْ نِّفاقٍ.»
41- «هرکس در حالی بمیرد که (با دشمنان و بدخواهان اسلام و مسلمانان،) جهاد و پیکار و نبرد و جنگ نکرده و یا در دل، قصد یا آرزوی جهاد نکرده است،بر راهی از راههای نفاق مرده است.»
[این حدیث را مسلم در باب «ذمّ من مات و لم یغز و لم یحدث نفسه بالغزو» روایت کرده است.]
(42) «مَنْ لَّبِسَ ثَوْبَ شُهْرَةٍ فِی الدُّنْیا، أَلْبَسَهُ اللهُ ثَوْبَ مُذِلَّةٍ یَّوْمَ الْقِیامَةِ.»
42- «هر کسی که در دنیا، لباس شهرت بپوشد، خداوند بلندمرتبه در روز رستاخیز، بدو لباس ذلّت و رسوایی و خواری و زبونی خواهد پوشاند.» (منظور از «لباس شهرت» در حدیث، لباسی است که برای نمایش شأن و شوکت و نشان دادن ابهّت و بزرگی خود به مردم، پوشیده شود؛ بدیهی است که در این مفهوم، کسانی هم شاملاند که به منظور بزرگ جلوه دادن خویش در اَنظار مردم، لباس خاصّ تقدّس را میپوشند و یا برای نمایاندن فقیری و درویشی خود، چنان لباسی بپوشند که مردم آنان را فقیر و درویش و یا پارسا و صوفی پندارند؛ و پرواضح است که مدار کردار انسان، بر نیّت است؛ پس اگر چنانچه لباس به منظور نمایش و اظهار بزرگی و برتری و فخر و تکبّر پوشیده شود، گناه بزرگی است و مصداق این حدیث قرار میگیرد؛ و اگر همان لباس با این نیّت پوشیده نشود، جایز و در برخی از موارد، موجب اجر و ثواب نیز خواهد شد؛ و چون که ما بندگان، از حال قلب و نیّت کسی آگاه نیستیم، لذا برای ما جایز نیست که لباس کسی را لباس شهرت و جامهی ریا و تظاهر و خودنمایی قرار داده و بر او اعتراض نماییم و از او ایراد بگیریم؛ البته از دل، نیّت و لباس خویش، محاسبه کنیم؛ زیرا که همین چیز، پیام این حدیث است.)
[این حدیث را احمد بن حنبل در باب «من لبس شهرة من الثیاب»، ابوداود و ابن ماجه در «سُنَن» خویش روایت کردهاند.]
(43) «مَنْ طَلَبَ الْعِلْمَ؛ لِیُجارِیْ بِهِ الْعُلَماءَ، أَوْلِیُمارِیْ بِهِ السُّفَهاءَ، اَوْیَصْرِفَ بِهِ وُجُوْهَ النّاسِ اِلَیْهِ، أَدْخَلَهُ اللهُ النّارَ.»
43- «کسی که هدف و مطلوبش از جستن علم و دانش، این باشد که خود را با دانشمندان همگام کند و به وسیلهی آن با آنها، همچشمی و رقابت ناسالم نماید؛ و یا به وسیلهی آن با جاهلان و کمخردان، ستیزه و جدال و کشمکش و اختلاف نماید؛ و یا به وسیلهی آن، تودههای مردم را به سوی خود جلب و آنها را در اطراف خود جمع کند، خداوند او را به آتش سوزان دوزخ، در میآورد.»
[این حدیث را ترمذی در باب «ماجاء فیمن یطلب بعلمه الدنیا» روایت کرده است.]
(44) «مَنْ تَعَلَّمَ عِلْماً مِّمّایُبْتَغی بِهِ وَجْهُ اللهِ لا یَتَعَلَّمُهُ اِلّا لِیُصِیْبَ بِهِ عَرَضاً مِّنَ الدُّنْیا، لَمْ یَجِدْ عَرْفَ الْـجَنَّةِ یَوْمَ الْقِیامَةِ.»
44- «کسی که تنها برای آنکه از مال دنیا، بهرهای بیابد و به مال و منال و جاه و مقام و پست و موقعیّتی دنیوی و اجتماعی دست یابد، دانش و علمی از علومی را که رضایت و خوشنودی خدا در آنها طلب میشود بیاموزد، (و از همان آغاز تحصیل، هدف و مقصودش، دستیابی به جاه و مال و دستیافتن به کالای ناچیز دنیا باشد،) بوی دلانگیز بهشت به مشام وی نخواهد رسید.»
[این حدیث را ابوداود در باب «فی طلب العلم لغیر الله تعالی» روایت کرده است.]
(45) «مَنْ أَتی عَرّافاً، فَسَأَلَهُ عَنْ شَیْءٍ، لَمْ یُقْبَلْ لَهُ صَلاةُ أَرْبَعِیْنَ لَیْلَةً.»
45- «هر کس نزد پیشگویی برود و چیزی را از او بپرسد (و پاسخ و گفتار او را تصدیق و باور نماید،) نماز چهل شب او پذیرفته نخواهد شد؛ (مگر آنکه توبه کند. ناگفته نماند که علم نجومی که در برخی از احادیث، آموختن آن، شعبهای از سحر و در نتیجه حرام اعلام شده است، ستارهشناسی واقعی و علم نجوم جدید را - که بنای آن بر محاسبات دقیق و مشاهدات و واقعیّت استوار است - شامل نمیشود که آن همچون علوم دیگر، کسبش مباح است و گناهی ندارد؛ بلکه منظور، علم طالعبینی و پیشگویی سرنوشت افراد از روی ستارگان و حرکات آنها و باور به این است که اجرام سماوی در سرنوشت افراد تأثیر دارند و از روی آنها میتوان وقایع آینده و احوال انسانها را پیشبینی - و حتّی جلوگیری - کرد؛ که اینگونه دانش از آنجا که پایهاش بر اوهام و اباطیل و اَراجیف و اَکاذیب و نسبت دادن اعمال و خصوصیّات خداوند به مخلوقات اوست، در اسلام حرام است.)»
[این حدیث را مسلم در باب «تحریم الکهانة و اتیان الکاهن» روایت کرده است.]
(46) «مَن اسْتَعاذَ مِنْکُمْ بِاللهِ، فَأَعِیْذُوْهُ، وَ مَنْ سَأَلَ بِاللهِ، فَأَعْطُوْهُ، وَ مَنْ دَعاکُمْ، فَأَجِیْبُوْهُ، وَ مَنْ صَنَعَ اِلَیْکُمْ مَعْرُوْفاً، فَکافِئُوْهُ، فَاِنْ لَّمْ تَجِدُوْا ما تُکافِئُوْهُ، فَادْعُوْا لَهُ حَتّی تَرَوْا أَنْ قَدْ کافَأْتُمُوْهُ.»
46- «کسی که در پرتو نام خدا به شما پناه آورد، بدو پناه دهید؛ و هر کسی به نام خدا، (از شما) تقاضای کمک نمود، بدو چیزی بدهید؛ و هر کسی شما را فراخواند و دعوت نمود، بپذیرید و دعوتش را اجابت نمایید؛ و کسی که برای شما کار پسندیدهای را انجام داد، همان سان تلافی نمایید؛ و اگر چنانچه چیزی نیافتید تا با آن، نیکی او را تلافی و جبران کنید، برای او به گونهای دعا کنید تا دریابید که تلافی کار نیک او را نمودهاید.»
[این حدیث را احمد بن حنبل در باب «عطیة من سأل بالله» روایت کرده است.]
(47) «مَنْ رَأی مِنْکُمْ مُنْکَراً، فَلْیُغَیِّرْهُ بِیَدِهِ، فَاِنْ لَّمْ یَسْتَطِعْ، فَبِلِسانِهِ، فَاِنْ لَّمْ یَسْتَطِعْ، فَبِقَلْبِهِ وَ ذلِکَ أَضْعُف الْاِیْمانِ.»
47- «از شما مردم، کسی که کار ناپسندی ببیند، باید آن را (با رعایت همهی مقرّرات،) به دست خود دگرگون سازد؛ و اگر نتوانست، باید با زبان خویش دگرگون کند؛ و اگر نتوانست، باید با قلب و اندیشهاش چنین کند، که کمترین درجهی ایمان، همین مرحله است.»
[این حدیث را مسلم در باب «بیان کون النهی عن المنکر من الایمان» روایت کرده است.]
(48) «مَنْ أَفْطَرَ یَوْماً مِّنْ رَمَضانَ مِنْ غَیْرِ رُخْصَةٍ وَّلا مَرَضٍ، لَمْ یَقْضِ عَنْهُ صَوْمُ الدَّهْرَ کُلِّهِ وَ اِنْ صامَهُ.»
48- «هر کسی بدون عذر شرعی و بیماری، روزهی یک روز رمضان را ترک کند، اگر به جای آن، تمام عمر را روزه بگیرد، آنچه را از دست داده، نخواهد توانست به طور کامل جبران و تلافی نماید؛» (یعنی اگر چنانچه بدون عذر شرعی، روزهی یک روز رمضان ترک شود، محرومیّتی که از برکتهای ویژهی ماه رمضان و رحمتهای خاصّ خداوندی به دست آورده میشد، از روزهی نفلی گرفتن در تمام عمر، آن محرومیّت و زیان جبران نمیشود؛ اگر چه قضای قانونی یک روز، یک روز است، ولی آنچه را از ترک روزه از دست داده، هرگز حاصل نخواهد کرد؛ پس کسانی که با بیباکی، روزهی رمضان را ترک میکنند، بیندیشند که خود را در چه زیان و خسران بزرگی قرار دادهاند.)
[این حدیث را ترمذی در باب «ماجاء فی الافطار متعمداً» روایت کرده است.]
(49) «مَنْ أَطاعَنِیْ؛ فَقَدْ أَطاعَ اللهَ، وَ مَنْ عَصانِیْ؛ فَقَدْ عَصَی اللهَ، وَ مَنْ یُّطِعِ الْأَمِیْرَ؛ فَقَدْ أَطاعَنِیْ، و مَنْ یَّعْصِی الْأَمِیْرَ؛ فَقَدْ عَصانِیْ.»
49- «هر کس از من اطاعت و فرمانبرداری کند؛ همانا از خداوند اطاعت کرده است؛ و هرکس از من نافرمانی کند، همانا از خداوند بلندمرتبه، نافرمانی کرده است. و هرکس از امیرش اطاعت کند، به یقین از من اطاعت کرده است؛ و هر کس از او نافرمانی نماید، به تحقیق از من، نافرمانی کرده است.»
[این حدیث را بخاری در باب «یقاتل من وراء الامام و یتقی به»، و مسلم در باب «وجوب طاعة الامراء فی غیر معصیة و تحریمها فی المعصیة» روایت کردهاند.]
(50) «مَنْ أَخَذَ أَمْوالَ النّاسِ یُرِیْدُ أَداءَها؛ أَدَّی اللهُ عَنْهُ، وَ مَنْ أَخَذَ یُرِیْدُ اِتْلافَها، أَتْلَفَهُ اللهُ عَلَیْهِ.»
50- «کسی که دارایی مردم را میگیرد و در اندیشهی پرداخت آن است، خدا آن را خواهد پرداخت؛ امّا کسی که اموال مردم را میگیرد و در اندیشهی بلعیدن آن است، خدای، او را نابود میسازد.» (به تعبیری دیگر؛ کسی که اموال مردم را بگیرد و قصد بازپرداخت آن را داشته باشد، خداوند آن را برایش ادا مینماید؛ - یعنی خداوند وی را در بازپردخت آن کمک و یاری مینماید - ؛ و کسی که دارایی مردم را بگیرد و ارادهی تلف کردن آن را داشته باشد، خداوند او را تلف و نابود میسازد.)
[این حدیث را بخاری در باب «ماجاء فی جواز الاستقراض و حسن النیة فی قضائه» روایت کرده است.]
(51) «مَنْ فَطَّرَ صائِماً أَوْ جَهَّزَ غازِیًا، فَلَهُ مِثْلُ أَجْرِهِ.»
51- «کسی که روزهداری را افطار بدهد، یا جنگجویی را در راه خدا تجهیز نماید، برای او پاداشی به سان همان روزهدار و رزمنده خواهد بود، (بیآن که از پاداش روزهدار و فرد رزمنده، چیزی کاسته و کم گردد.)»
[این حدیث را بیهقی در «شعب الایمان» و بغوی در «شرح السنة»، در باب «من فطّر صائماً» روایت کردهاند.]
(52) «مَنْ أَخَذَ مِنَ الْأَرْضِ شَیْئًا بِغَیْرِ حَقِّهِ، خُسِفَ بِهِ یَوْمَ الْقِیامَةِ اِلی سَبْعِ أَرْضِیْنَ.»
52- «هر کس، زمین دیگری را به ناحق تصرّف کند، روز قیامت در هفت زمین فرو برده میشود، (و آن زمین تا هفت طبقه، طوقی در گردن او میشود.)»
[این حدیث را بخاری در باب «اثم من ظلم شیئاً من الارض» روایت کرده است.]
(53) «مَنْ رَآنِیْ فِی الْمـَنامِ، فَقَدْ رَآنِیْ؛ فَاِنَّ الشَّیْطانَ لا یَتَمَثَّلُ فِیْ صُوْرَتِیْ.»
53- «هر کس مرا در خواب ببیند، به راستی که خود مرا در خواب دیده است؛ زیرا شیطان نمیتواند خویشتن را در خواب، به صورت و شبیه من درآورد؛ (یعنی صورت مرا مجسّم و ترسیم نمیسازد و خویشتن را به شکل و صورت من درنمیآورد.)»
[این حدیث را بخاری در «صحیح» خویش، و مسلم در «کتاب الرؤیا» روایت کردهاند.]
(54) «مَنِ ادَّعی ما لَیْسَ لَهُ، فَلَیْسَ مِنّا، وَ لْیَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النّارِ.»
54- «هر کس (به ناحق و از روی ظلم و ستم،) مدّعی چیزی شود که از او نیست، از ما توحیدگرایان و حقگرایان نیست و باید جایگاه و نشیمنگاه خویش را در آتش سوزان دوزخ آماده سازد.»
[این حدیث را مسلم در باب «بیان حال ایمان من قال لاخیه المسلم: یا کافر»، روایت کرده است.]
(55) «مَنْ صامَ رَمَضانَ اِیْماناً وَّ اِحْتِساباً؛ غُفِرَلَهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ، وَ مَنْ قامَ رَمَضانَ اِیْماناً وَّ اِحْتِساباً؛ غُفِرَلَهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ، وَ مَنْ قامَ لَیْلَةَ الْقَدْرِ اِیْماناً وَ اِحْتِساباً؛ غُفِرَلَهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ.»
55- «کسی که از روی ایمان و برای کسب خوشنودی خداوند و به انتظار پاداش آخرت، ماه مبارک رمضان را روزه گیرد،گناهان گذشتهاش بخشیده میشود؛ و کسی که از روی ایمان و برای کسب خوشنودی خداوند و به انتظار پاداش آخرت، شبهای ماه رمضان را با عبادت و پرستش خدا و راز و نیاز، زنده بدارد، گناهان پیشین او آمرزیده میشود؛ (یعنی روزهی رمضان را با تراویح و نماز شب، از روی اعتقاد و عمل و اخلاص و صداقت و ایمان و باور، انجام دهد، گناهانش آمرزیده میشود.)
و کسی که با ایمان و برای کسب خوشنودی خداوند و به انتظار پاداش آخرت، شب قدر را زنده بدارد، گناهان گذشتهی او آمرزیده میشود.»
[این حدیث را بخاری در باب «فضل لیلة القدر»، و مسلم در باب «الترغیب فی قیام رمضان و هو التراویح» روایت کردهاند.]
(56) «مَنْ أَکَلَ مِنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ الْـمُنْتِنَةِ، فَلا یَقْرِبَنَّ مَسْجِدَنا؛ فَاِنَّ الْـمَلائِکَةَ تَتَأَذّی مِمّا یَتَأَذّی مِنْهُ الْاِنْسُ.»
56- «کسی که از این گیاه بدبو (سیر و پیاز) بخورد، نباید به مسجد ما نزدیک شود (و با ما نماز بخواند؛) زیرا از چیزی که انسان اذیّت میشود و آزار میبیند، فرشتگان نیز اذیّت میشوند و آزار میبینند.» (مساجد، پاکترین، مقدّسترین، محبوبترین، روحانیترین، معنویترین، زیباترین، و دوستداشتنیترین اماکن خداوندیاند. مساجد مراکز مقدّس اسلامی، کانونهای انسانسازی، کلاسهای عالی تربیتی، زمینهسازان هر گونه حرکت و جنبش سازندهی اسلامی در زمینهی آگاهی و بیداری مردم، و پاکسازی محیط از هر گونه کفر و زندقه، شرک و چندگانهپرستی و اِلحاد و بیبند و باری و آمادهکنندگان مسلمانان برای دفاع از میراثهای اسلام، و مرکزی برای جوانان با ایمان، و کانونی برای فعّالترین قشرهای اجتماع - یعنی جوانان - و فرودگاهی برای فرشتگان مقرّب الهی هستند.
پس برای مسلمانان نیز مناسب و زیبنده است که در راستای تعظیم و بزرگداشت و احترام و حرمت مساجد، و در راستای احترام گذاشتن به شأن و جایگاه رفیع، و قدر و منزلت والای آنها، مساجد را از پلیدیها و نجاستها، پاک و تمیز گردانند، و مساجد را از هر گونه بوی بد و متعفّن، مانند: بوی سیر، پیاز، تره، سیگار، قلیان، مواد مخدّر، جورابهای بدبو و … حفاظت و حراست کنند؛ چرا که از هر چیزی که انسان سلیم الطبع، اذیّت و آزار میشود، فرشتگان رحمت الهی نیز از آن اذیّت میشوند.
و چون مسجد، فرودگاه لطف و کرم الهی، و منزلگاه فرشتگان خداوندی است، بالاخص که در وقت نماز، علاوه بر فرشتگان، مردمان زیادی نیز مشارکت میکنند، لذا لازم و ضروری است که با بوی سیر و پیاز و سیگار و قلیان و جورابهای کثیف و بدبو، آن مهمانان مقدّس و محترم خداوندی را مورد آزار و اذیّت قرار ندهیم.)
[این حدیث را بخاری در صحیح خویش، و مسلم در باب «نهی من اکل ثوماً او بصلاً او کراثاً او نحوهما» روایت کردهاند.]
(57) «مَنْ جُعِلَ قاضِیًا بَیْنَ النّاسِ، فَقَدْ ذُبِحَ بِغَیْرِ سِکِّیْنٍ.»
57- «کسی که به قضاوت و داوری در میان مردمان گمارده شود، در حقیقت سرش را بدون کارد، بریدهاند.»
[این حدیث را احمد بن حنبل در باب «فی طلب القضاء»، و ترمذی در باب «ما جاء عن رسول الله ج فی القاضی» روایت کردهاند.]
(58) «مَنْ حَلَفَ بِغَیْرِ اللهِ، فَقَدْ أَشْرَکَ.»
58- «کسی که به غیر خدا، سوگند یاد نماید، به راستی مرتکب شرک شده است.»
[این حدیث را ابوداود در باب «فی کراهیة الحلف بالآباء» روایت کرده است.]
(59) «مَنْ کانَ یُؤْمِنُ بِاللهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ؛ فَلْیُکْرِمْ ضَیْفَهُ، وَ مَنْ کانَ یُؤْمِنُ بِاللهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ؛ فَلا یُؤْذِجارَهُ، وَ مَنْ کانَ یُؤْمِنُ بِاللهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ؛ فَلْیَقُلْ خَیْراً، أَوْلِیَصْمُتْ.»
59- «آن کسی که به خدا و روز رستاخیز ایمان میآورد، باید میهمان خویش را عزیز و گرامی دارد؛ و آن کسی که به خدا و روز رستاخیز ایمان میآورد، نباید همسایهی خویش را آزار و اذیّت نماید و موجبات سختی و مشقّت وی را فراهم آورد؛ و آن کسی که به خدا و روز رستاخیز ایمان میآورد؛ باید سخن شایسته و بایسته و خوب و نیکو گوید و یا لب فرو بندد و خاموشی گزیند.»
[این حدیث را بخاری در باب «من کان یؤمن بالله و الیوم الاخر، فلا یؤذ جاره»، و مسلم در باب «الحثّ علی اکرام الجار و الضیف و لزوم الصمت الّاعن الخیر» روایت کردهاند.]
(60) «مَنْ صَلَّی الْعِشاءَ فِیْ جَماعَةٍ؛ فَکَأَنَّما قامَ نِصْفَ اللَّیْلِ، وَ مَنْ صَلَّی الصُّبْحَ فِیْ جَماعَةٍ؛ فَکَأَنَّما صَلَّی اللَّیْلَ کُلَّهُ.»
60- «هر کس نماز عشاء را با جماعت بخواند، مانند این است که نیمی از شب را با عبادت و نیایش و پرستش و کرنش خداوند، سپری کرده باشد؛ و هر کس نماز صبح را با جماعت بگزارد، همانند این است که تمام شب را عبادت کرده باشد.»
[این حدیث را مسلم در باب «فضل صلاة العشاء و الصبح فی جماعة» روایت کرده است.]
(61) «مَنْ بَطَّأَبِهِ عَمَلُهُ، لَمْ یُسْرِعْ بِهِ نَسَبُهُ.»
61- «کسی که عملکردش، او را از رشد و اوج پس افکند، نَسَب و تبارش نمیتواند او را پیشرفت بخشد.»
[این حدیث را مسلم در باب «فضل الاجتماع علی تلاوة القران و علی الذکر» روایت کرده است.]
(62) «مَنْ سَأَلَ اللهَ الشَّهادَةَ بِصِدْقٍ، بَلَّغَهُ اللهُ مَنازِلَ الشُّهَداءِ وَ اِنْ مّاتَ عَلی فَراشِهِ.»
62- «اگر کسی از روی صداقت و اخلاص و اعتقاد و عمل، از خداوند شهادت (در راه خدا و در راستای دفاع از کِیان اسلام و مسلمانان و در راستای اِعلای کلمة الله) بخواهد؛ خداوند او را به جایگاه شهیدان میرساند، اگر چه در بستر بمیرد.»
[این حدیث را مسلم در باب «استحباب طلب الشهادة فی سبیل الله تعالی» روایت کرده است.]
(63) «مَنْ کانَ لَهُ شَعْرٌ فَلْیُکْرِمْهُ.»
63- «هر کس دارای موی است، باید به نظافت و مراعات آن بپردازد و آن را عزیز و گرامی دارد؛» (زیرا خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد؛ خوشبو است و بوی خوش را دوست دارد؛ پاکیزه است و پاکیزگی را دوست دارد.)
[این حدیث را ابوداود در باب «فی اصلاح الشعر» روایت کرده است.]
(64) «مَنْ حَجَّ لِـلّهِ فَلَمْ یَرْفُثْ وَ لَمْ یَفْسُقْ، رَجَعَ کَیَوْمٍ وَّلَدَتْهُ أُمُّهُ.»
64- «هر کس به خاطر خشنودی خدا (و از روی صداقت و اخلاص و اعتقاد و عمل،) حجّ نماید و از مقاربت جنسی و مقدّمات آن (در زمان حجّ،) پرهیز نماید و مرتکب معصیّت و گناه و بِزه و جرم نشود، چنان از گناه پاک میشود که گویی تازه مادرش او را زاده است».
[این حدیث را بخاری در باب «فضل الحج المبرور» و مسلم در باب «فی فضل الحج و العمرة» روایت کردهاند.]
(65) «مَنِ احْتَبَسَ فَرَساً فِیْ سَبِیْلِ اللهِ اِیْماناً بِاللهِ، وَ تَصْدِیْقاً بِوَعْدِهِ، فَاِنَّ شِبْعَهُ، وَرِیَّهُ، وَرَوْثَهُ، وَبَوْلَهُ فِیْ مِیْزانِهِ یَوْمَ الْقِیامَةِ.»
65- «هر کس که اسبی را در راه خدا (برای جهاد و پیکار با دشمنان و بدخواهان اسلام و مسلمانان،) و با ایمان به خدا و تصدیق و باور به وعدههایش، نگهداری کند، روز رستاخیز، خوردن (سیر شدن)، نوشیدن (سیراب شدن) و مدفوع و ادرار آن اسب، در ترازوی اعمالش قرار خواهد گرفت.»
[این حدیث را بخاری در باب «من احتبس فرساً فی سبیل الله» روایت کرده است.]
اَلـْجُمَلاتُ الْـمُصَدَّرَةُ ب «لیس» النّاقصة
جملههایی که با «لیس» (یکی از افعال ناقصه) آمده است
(1) «لَیْسَ الشَّدِیْدُ بِالصُّرْعَةِ، اِنَّمَا الشَّدِیْدُ الَّذِیْ یَمْلِکُ نَفْسَهُ عِنْدَ الْغَضَبِ.»
1- «توانمندی و قهرمانی و نیرومندی و پهلوانی، به کشتی گرفتن و به زمین کوفتن دیگران نیست؛ بلکه توانمند و دلاور راستین، آن کسی است که به هنگام فَوَران خشم، توانمندانه زمام آن را به کف میگیرد و خویشتنداری میورزد.»
[این حدیث را بخاری در باب «الحذر من الغضب»، و مسلم در باب «فضل من یملک نفسه عند الغضب و بایّ شیء یذهب الغضب» روایت کردهاند.]
(2) «لَیْسَ مِنّا مَنْ خَبَّبَ اِمْرَأَةً عَلی زَوْجِها، أَوْ عَبْداً عَلی سَیِّدِهِ.»
2- «آن کسی که زنی را به زیان شوهرش؛ یا بردهای را به زیان خواجهاش فریب دهد، از ما نیست.»
[این حدیث را ابوداود در باب «فیمن خبب امرأة علی زوجها» روایت کرده است.]
(3) «لَیْسَ مِنّا مَنْ لَّمْ یَرْحَمْ صَغِیْرَنا، وَ لَمْ یُوَقِّرْ کَبِیْرَنا، وَ یَأْمُرُ بِالْـمَعْرُوْفِ، وَ یَنْهَ عَنِ الْـمُنْکَرِ.»
3- «آن کسی که به کوچکتر ما مهر نورزد و بزرگتر ما را گرامی ندارد و مردم را به کارهای پسندیده فرا نخواند و از کارهای ناشایسته باز ندارد، از ما نیست.»
[این حدیث را ترمذی در باب «ماجاء فی رحمة الصبیان» روایت کرده است.]
(4) «لَیْسَ الْـمُؤْمِنُ بِالَّذِیْ یَشْبَعُ وَ جارُهُ جائِعٌ اِلی جَنْبِهِ.»
4- «آن کسی که خود سیر باشد و همسایهاش در کنار او گرسنه باشد، انسان باایمان و حقگرایی نیست.»
[این حدیث را بیهقی در «شعب الایمان» روایت کرده است.]
(5) «لَیْسَ الْـمُؤْمِنُ بِالطَّعّانِ، وَلا بِاللَّعّانِ، وَلَا الْفاحِشِ، وَ لَا الْبَذِیِّ.»
5- «انسان با ایمان و حقگرا، نه طعنه زننده است و نه لعنت فرستنده و نفرینکننده، و نه بدگو و نه بدزبان و زشتگوی».
[این حدیث را ترمذی در باب «ما جاء فی اللعنة» روایت کرده است.]
(6) «لَیْسَ الْواصِلُ بِالْـمُکافِیءُ وَ لکِنَّ الْواصِلَ الَّذِیْ اِذا قُطِعَتْ رَحِمُهُ، وَصَلَها.»
6- «وصلکنندهی راستینِ پیوند خویشاوندی، کسی نیست که به خاطر جبران رابطهای که خویشاوندانش با او دارند، صله رحمی کند؛ بلکه کسی است که اگر دیگران با او قطع رابطه کنند، او رابطه برقرار نماید؛ (به تعبیری دیگر: انجام دهندهی راستینِ صلهی رحم، آن نیست که با شخصی که با وی صلهی رحم انجام داده است، صلهی رحم به جای آورد و تلافی کند؛ بلکه وصلکنندهی واقعی، کسی است که با شخصی که پیوند و صلهی او را قطع کرده و با او صلهی رحم انجام نمیدهد، صلهی رحم به جای آورد.)»
[این حدیث را بخاری در باب «لیس الواصل بالمکافیء» روایت کرده است.]
(7) «لَیْسَ الْغِنی عَنْ کَثْرَةِ الْعَرَضِ وَلکِنَّ الْغِنی غِنَی النَّفْسِ.»
7- «ثروت و بینیازی، به فراوانی ثروت نیست؛ بلکه بینیازی حقیقی، در بینیازی روحی و روانی است.»
[این حدیث را بخاری در باب «الغنی، غنی النفس»، و مسلم در باب «لیس الغنی عن کثرة العرض» روایت کردهاند.]
(8) «لَیْسَ الْکَذّابُ الَّذِیْ یُصْلِحُ بَیْنَ النّاسِ وَیَقُوْلُ خَیْراً، وَّ یَنْمِیْ خَیْراً.»
8- «کسی که برای اصلاح و ایجاد سازش میان مردمان بکوشد، و سخن نیک بگوید و یا به کسی نیکی و خوبی نسبت دهد، دروغگو شمرده نمیشود.»
[این حدیث را بخاری در باب «لیس الکاذب الذی یصلح بین الناس»، و مسلم در باب «تحریم الکذب و بیان ما یباح منه» روایت کردهاند.]
(9) «لَیْسَ شَیْءٌ أَکْرَمَ عَلَی اللهِ مِنَ الدُّعاءِ.»
9- «هیچ چیزی در بارگاه خداوند بلندمرتبه، ارجمندتر و گرامیتر از دعا و نیایش نیست».
[این حدیث را ترمذی در باب «ماجاء فی فضل الدعاء» روایت کرده است.]
(10) «لَیْسَ مِنّا مَنْ ضَرَبَ الْخـُدُوْدَ، وَ شَقَّ الْـجُیُوْبَ، وَ دَعا بِدَعْوَی الْجاهِلِیَّةَ.»
10- «آن کسی که (به هنگام گرفتار آمدن به مصیبت)، به گونهها چنگ زند و گریبان چاک و پاره نماید و همانند دوران تاریک جاهلیّت فراخواند (همانند فریاد زدن دوران جاهلیّت، فریاد زند،) از ما نیست.»
[این حدیث را بخاری در باب «لیس منّا من ضرب الخدود» و مسلم در باب «تحریم الضرب الخدود و شق الجیوب و الدعاء بدعوی الجاهلیة» روایت کردهاند.]
(11) «لَیْسَ الْـخَبَرُ کَالْـمُعایَنَةِ.»
11- «گزارش و خبر، به سان دیدن و مشاهده کردن نیست. (خبر دادن دیگران، مانند به چشم دیدن نیست؛ به تعبیری دیگر، شنیدن، کی بود مانند دیدن.)»
[این حدیث را احمد بن حنبل از «مُسنَد» خویش روایت کرده است.]
(1) «بَلِّغُوْا عَنِّیْ وَلَوْ آیَةً.»
1- «سخنان مرا به دیگران برسانید و ابلاغ کنید، اگر چه یک جمله و یا یک آیه باشد.»
[این حدیث را بخاری در باب «ما ذکر عن بنی اسرائیل» و ترمذی در «سُنَن» خویش روایت کردهاند.]
(2) «أَنْزِلُوْا النّاسَ مَنازِلَهُمْ.»
2- «مردمان را (از نیکی و بدی) در جایگاه خودشان بنشانید و بشناسید.»
[این حدیث را ابوداود در باب «فی تنزیل الناس منازلهم» روایت کرده است.]
(3) «اِشْفَعُوْا فَلْتُؤْجَرُوْا.»
3- «شفاعت کنید که ثواب و پاداش مییابید». (و حدیث کامل چنین است: ابوموسی اشعریس گوید: چون نیازمندی به نزد رسول خدا ج میآمد، به همنشینان خویش روی میکردند و میفرمودند: «شفاعت کنید، پاداش مییابید و خداوند بر زبان پیامبرش، هر چه را دوست بدارد، روا میدارد».)
[این حدیث را بخاری در باب «تعاون المؤمونین بعضهم بعضاً»، و مسلم در باب «استحباب الشفاعة فیما لیس بحرام» روایت کردهاند.]
(4) «قُلْ: آمَنْتُ بِاللهِ ثُمَّ اسْتَقِمْ.»
4- «بگو: به خداوند ایمان آوردم، و آنگاه (بر این گفتهی خویش) استقامت و پایداری ورز.»
[این حدیث را مسلم در کتاب «الایمان»، باب «جامع اوصاف الاسلام» روایت کرده است».]
(5) «دَعْ مایُرِیْبُکَ اِلی مالایُرِیْبُکَ.»
5- «آنچه تو را به شبهه (و شک و تردید) میافکند، واگذار و به آنچه تو را به شبهه و شک و تردید نمیاندازد، روی آور و بدان بپرداز.»
[این حدیث را احمد در «مُسنَد» خویش و ترمذی در «سُنَن» خود روایت کردهاند.]
(6) «اِتَّقِ اللهَ حَیْثُ ماکُنْتَ، وَأَتْبِعِ السَّیِّئَةَ الْـحَسَنَةَ تَمْحُها.»
6- «هر کجا هستی، از خدای بترس و پروا کن؛ و پس از سرزدن بدی، نیکی کن تا اثر شوم آن را بزداید؛ (یعنی در پی هر بدی، نیکی انجام ده تا آن را از میان بردارد.)»
[این حدیث را ترمذی در باب «ما جاء فی معاشرة الناس»، و دارمی در باب «فی حسن الخلق» روایت کردهاند.]
(7) «وَخالِقِ النّاسَ بِخُلْقٍ حَسَنٍ.»
7- «و با مردم با اخلاق و منشی نیکو و زیبا، رفتار کن».
[این حدیث را ترمذی در باب «فی حسن الخلق» روایت کرده است.]
(8) «لاتُصاحِبْ اِلّا مُؤْمِنًا؛ وَلا یَأْکُلْ طَعامَکَ اِلّا تَقِیٌّ.»
8- «جز با انسان با ایمان و حقگرا، همراهی و همنشینی و رفاقت و دوستی مکن، و غذای تو را جز انسان پرهیزگار و پرواپیشه نخورد.»
[این حدیث را ترمذی در باب «ماجاء فی صحبة المؤمن» روایت کرده است.]
(9) «أَدِّ الْأَمانَةَ اِلی مَنِ ائْتَمَنَکَ؛ وَلا تَخُنْ مَنْ خانَکَ.»
9- «امانت را به کسی که تو را درستکار و امانتدار شمرده است بازگردان؛ و با کسی که به تو خیانت هم روا داشته است، خیانت مکن».
[این حدیث را ابوداود، در «کتاب البیوع»، باب «فی الرجل یأخذ حقه من تحت یده»، و ترمذی در «سُنَن» خویش روایت کردهاند.]
(10) «لِیُؤَذِّنَ لَکُمْ خِیارُکُمْ؛ وَ لِیَؤُمَّکُمْ قُرّائُکُمْ.»
10- «باید بهترین و برترینتان، برای شما اذان گوید و قاریترین شما، برایتان (در نماز جماعت) امامت کند».
[این حدیث را ابوداود در باب «من احق بالامامة» روایت کرده است.]
(11) «لا تَأْذَنُوْا لِمَنْ لَّمْ یَبْدَأْ بِالسَّلامِ.»
11- «به کسی که به سلام آغاز نکرده است، اجازهی (ورود به خانه را) ندهید».
[این حدیث را بیهقی در «شعب الایمانی» روایت کرده است.]
(12) «لاتَنْتِفُوا الشَّیْبَ فَاِنَّهُ نُوْرُ الْـمُسْلِمِ.»
12- «موی سپید را (از سر و ریش خویش) جدا نکنید؛ زیرا موی سپید، نور انسان با ایمان و حقگرا است».
[این حدیث را ابوداود در باب «فی نتف الشیب» و احمد بن حنبل در «مُسنَد» خویش روایت کردهاند.]
(13) «اِزْهَدْ فِیْ الدُّنْیا، یُحِبُّکَ اللهُ وَ ازْهَدْ فِیْما عِنْدَ النّاسِ، یُحِبُّکَ النّاسُ.»
13- «در دنیا، زهد و پارسایی پیشگیر که خدا تو را دوست خواهد داشت؛ و نسبت به آنچه در دست مردم است، بیمیلی و پارسایی ورز، مردم تو را دوست خواهند داشت.»
[این حدیث را ترمذی در «سُنَن» خویش، و ابن ماجه در باب «الزهد فی الدنیا» روایت کردهاند.]
(14) «کُنْ فِیْ الدُّنْیا کَأَنَّکَ غَرِیْبٌ، اَوْ عابِرُ سَبِیْلٍ.»
14- «در این جهان، چنان باش که گویی غریب و تنهایی و یا رهگذر و مسافر هستی؛ (و پیوسته خویش را از مردگان به حساب آور.)»
[این حدیث را بخاری در باب «قول النبی ج: کن فی الدنیا کانّک غریب او عابر سبیل» روایت کرده است.]
(15) «لاتَتَّخِذُوْا الضَّیْعَةَ فَتَرْغَبُوْا فِیْ الدُّنْیا.»
15- «در گرفتن (و خریدن) مِلک و زمین و باغ و بوستان، زیادهروی و مبالغه مکنید؛ تا مبادا فریفتهی دنیا شوید.»
[این حدیث را ترمذی در کتاب «الزهد» روایت کرده است.]
(16) «أَعْطُوْا الْأَجِیْرَ أَجْرَهُ قَبْلَ أَنْ یَّجِفَّ عَرَقُهُ.»
16- «حق کارگر را پیش از آنکه عرق جبینش خشک شود، بپردازید.»
[این حدیث را ابن ماجه در باب «اجرالاجراء» روایت کرده است.]
(17) «خالِفُوْا الْـمُشْرِکِیْنَ، أَوْفِرُوْا اللُّحی وَاحْفُوْا الشَّوارِبَ.»
17- «با مشرکان و چندگانه پرستان مخالفت کنید؛ سبیلها را کوتاه کنید و ریشها را بگذارید.»
[این حدیث را بخاری در باب «تقلیم الاظفار» و مسلم در باب «خصال الفطرة» روایت کردهاند.]
(18) «بَشِّرُوْا وَلا تُنَفِّرُوْا، وَ یَسِّرُوْا وَ لا تُعَسِّرُوْا.»
18- (مردم را نسبت به اوامر و فرامین الهی و تعالیم و آموزههای نبوی و احکام و دستورات شرعی و حقایق و مفاهیم والای قرآنی،) مژده دهید و (با سختگیریهای بیمورد و ندانمکاریهای جاهلانه و خودرأییهای چالشآفرین و بحرانساز، مردم را از اوامر و فرامین الهی و نبوی،) بیزار نکنید؛ و (در امور دین،) آسان بگیرید و سختگیر نباشید.»
[این حدیث را بخاری در باب «ما کان النّبی ج یتخولهم بالموعظة و العلم کی لا ینفروا»، و مسلم در باب «فی الامر بالتیسیر و ترک التنفیر» روایت کردهاند.]
(19) «أَطْعِمُوْا الْـجائِعَ وَ عُوْدُوْا الْـمَرِیْضَ وَفُکُّوا الْعانِیَ.»
19- «گرسنه را غذا دهید و بیمار را عیادت کنید و اسیر را رها سازید.»
[این حدیث را بخاری در باب «وجوب عیادة المریض» روایت کرده است.]
(20) «لاتَسُبُّوْا الدِّیْکَ؛ فَاِنَّهُ یُوْقِظُ لِلصَّلوةِ.»
20- «به خروس ناسزا نگویید؛ زیرا خروس، (انسان را ) برای نماز بیدار میکند.»
[این حدیث را ابوداود در باب «ما جاء فی الدیک و البهائم» روایت کرده است.]
(21) «لایَقْضِیَنَّ حَکَمٌ بَیْنَ اِثْنَیْنِ وَهُوَ غَضْبانٌ.»
21- «نباید قاضی، در حال خشم و غضب در بین دو نفر به قضاوت بنشیند؛ (زیرا خشم، عقل و خرد را از میان میبرد.)»
[این حدیث را بخاری در باب «هل یقضی القاضی او یفتی و هو غضبان»، و مسلم در باب «کراهة قضاء القاضی و هو غضبان» روایت کردهاند.]
(22) «اِیّاکَ وَالتَّنَعُّم؛ فَاِنَّ عِبادَ اللهِ لَیْسُوْا بِالْـمُتَنَعِّمِیْنَ.»
22- «بر شما باد که از تنپروری و تنعّم و عیّاشی و خوشگذرانی و بولهوسی و بیبند و باری بپرهیزید؛ چرا که بندگانِ (راستین و حقیقی) خدای، تنپرور و راحتطلب و عیّاش و خوشگذران نیستند.» (در این جهان، گر چه راحتطلبی و خوشگذرانی و زندگی مُرفّه و راحت، حرام نیست، ولی منزلت و جایگاه بندگان ویژهی پروردگار جهانیان، این است که آنها، زندگی سخت را ترجیح میدهند و از تنعّم و رفاه و راحتطلبی و عیّاشی، دوری میجویند.)
[این حدیث را احمد بن حنبل در «مُسنَد» خویش روایت کرده است.]
(23) «اِعْتَدِلُوْا فِی السُّجُوْدِ، وَلایَبْسُطُ أَحَدُکُمْ ذِراعَیْهِ اِنْبِساطَ الْکَلْبِ.»
23- «در سجده، اعتدال و آرامش و طمأنینه و سکون را رعایت کنید (و با آرامش و اطمینان و طمأنینه و تأنّی، آن را انجام دهید؛) و هیچ یک از شما مانند سگ، ساعدهایش را در وقت سجده، بر روی زمین پهن نکند.»
[این حدیث را بخاری در باب «لایفترش ذراعیه فی السجود»، و مسلم در باب «الاعتدال فی السجود و وضع الکفین علی الارض...» روایت کردهاند.]
(24) «لاتَسُبُّوا الْأَمْواتَ فَاِنَّهُمْ قَدْ أَفْضُوْا اِلی ما قَدَّمُوْا.»
24- «به مردگان ناسزا مگویید و آنان را دشنام مدهید و بد و بیراه نگویید؛ زیرا آنان بدان چه از پیش فرستادهاند، رسیدهاند.»
[این حدیث را بخاری در باب «ماینهی عن سبّ الاموات» روایت کرده است.]
(25) «مُرُوْا أَوْلادَ کُمْ بِالصَّلاةِ وَ هُمْ أَبْناءُ سَبْعَ سِنْیِنَ، وَ اضْرِبُوْهُمْ عَلَیْها وَ هُمْ أَبْناءُ عَشْرَ سِنِیْنَ، وَ فَرِّقُوْا بَیْنَهُمْ فِی الْـمَضاجِعِ.»
25- «در هفت سالگی، فرزندانتان را به خواندن نماز دستور دهید و در ده سالگی (به خاطر نافرمانی در ترک نماز،) آنها را بزنید و بستر خوابشان را از هم جدا کنید.»
[این حدیث را ابوداود، در باب «متی یؤمر الغلام بالصلاة» روایت کرده است.]
(26) «تَعاهَدُوا الْقُرْآنَ، فَوَالَّذِیْ نَفْسِیْ بِیَدِهِ لَهُوَ أَشَدُّ تَفَصِّیًا مِّنَ الْاِبِلِ فِیْ عُقُلِها.»
26- «از قرآن، مواظبت کنید (و همواره آن را تلاوت نمایید؛) سوگند به ذاتی که جانم در دست قدرت اوست، قرآن سریعتر از شتری که زانویش بسته باشد، میگریزد.» (یعنی: قرآن، از شترِ پای بسته در طناب، گریزانتر و فرّارتر است. به تعبیری دیگر؛ قرآن، از ذهن و حافظهی انسان، از شتری که پایش از طناب باز میشود، زودتر میگریزد.)
[این حدیث را بخاری در باب «استذکار القرآن و تعاهده»، و مسلم در باب «الامر بتعاهد القران» روایت کردهاند.]
(27) «لاتَجْلِسُوْا عَلَی الْقُبُوْرِ وَلا تُصَلُّوا اِلَیْها.»
27- «روی قبر منشینید و رو به قبر نیز نماز مخوانید؛ (زیرا رو به قبر نمازگزاردن،تعظیم و بزرگداشت قبر را به دنبال دارد؛ و پرواضح است که تعظیم و بزرگداشت قبر در نماز، جایز و روا نیست.)»
[این حدیث را مسلم در باب «النهی عن الجلوس علی القبر و الصلاة علیه» روایت کرده است.]
(28) «اِتَّقِ دَعْوَةَ الْـمَظْلُوْمِ؛ فَاِنَّهُ لَیْسَ بَیْنَها وَ بَیْنَ اللهِ حِجابٌ.»
28- «از نفرین و دعای بد مظلوم و ستمدیده بترسید؛ زیرا در بین دعای او و خدای، حجاب و پردهای نیست؛ (یعنی دعا و نیایش او، مورد قبول و پذیرش خدای است.)»
[این حدیث را بخاری در باب «اخذ الصدقة من الاغنیاء و ترد فی الفقراء حیث کانوا»، و مسلم در باب «الدعاء الی الشهادتین و شرایع الاسلام» روایت کردهاند.]
(29) «اِتَّقُوْا اللهَ فِیْ هذِهِ الْبَهائِمِ الْـمُعْجَمَةٍ فَارْکَبُوْها صالِحَةً، وَاتْرُکُوْها صالِحَةً.»
29- «در مورد این حیوانات بیزبان، از خداوند پروا بدارید؛ به نیکی سوارشان شوید و به خوبی آنها را رها کنید، (یعنی: پیشی از خستگی، از آنها پایین آیید.)»
[این حدیث را ابوداود در باب «ما یؤمر به من القیام علی الدواب و البهائم» روایت کرده است.]
(30) «لایَخْلُوَنَّ رَجُلٌ بِاِمْرَأَةٍ، وَلا تُسافِرَنَّ اِمْرَأَةٌ اِلّاوَمَعَها مَحْرَمٌ.»
30- «هیچ مرد بیگانهای، نباید با زنی خلوت کند و تنها شود؛ مگر آنکه به همراه آن زن، محرمی باشد؛ و هیچ زنی حق ندارد مسافرت نماید، مگر آنکه محرمی همراه او باشد.»
[این حدیث را بخاری در باب «من اکتتب فی جیش فخرجت امرأته حاجة و کان له عذر هل یؤذن له؟»، و مسلم در باب «سفر المرأة مع محرم الی حج و غیره» روایت کردهاند.]
(31) «لاتَتَّخِذُوْا ظُهُوْرُ دَوابِّکُمْ مَنابِرَ.»
31- «پشت چهارپایان خویش را منبر قرار مدهید (و نسبت بدانها، مهربان و شفیق باشید و موجبات آزار و اذیّت آنها را فراهم نیاورید، بلکه در مورد آنها از خدای، پروا بدارید؛ و به نیکی سوارشان شوید و به نیکی آنها را رها کنید.)»
[این حدیث را ابوداود در باب «فی الوقوف علی الدابة» روایت کرده است.]
(32) «لاتَتَّخِذُوْا شَیْئًا فِیْهِ الرُّوْحُ غَرَضًا.»
32- «جانداری را هدف (تیر یا سنگ) خویش قرار ندهید؛ (یعنی حیوان را در جایی نبندید و آنقدر به سویش تیر پرتاب کنید که بمیرد.)»
[این حدیث را مسلم در باب «النهی عن صبر البهائم» روایت کرده است.]
(33) «لاتَجْلِسْ بَیْنَ رَجُلَیْنِ اِلّا بِاِذْنِهِما.»
33- «در میان دو نفر، جز با اجازهی آنان منشین.»
[این حدیث را ابوداود در باب «فی الرجل یجلس بین الرجلین بغیر اذنهما» روایت کرده است.]
(34) «بادِرُوا بِالصَّدَقَةِ؛ فَاِنَّ الْبَلاءَ لایَتَخَطّاها.»
34- «برای دادن صدقه (پیش از آنکه بلاها و فتنهها و ناهنجاریها و چالشهای اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی رخ دهد،) پیشی گیرید و فرصتها را دریابید؛ زیرا بلاها و فتنهها، از صدقه و دَهش (در راه خدا،) تجاوز نخواهد کرد.»
[این حدیث را بیهقی و رزین از «علی»س روایت کردهاند.]
(35) «لاتُظْهِرِ الشَّماتَةَ لِأَخِیْکَ فَیَرْحَمُهُ اللهَ وَ یَبْتَلِیْکَ.»
35- «به برادرت به طور آشکار شماتت مکن؛ (یعنی در برابر مبتلا شدن وی به چالش و دغدغه و ناهمواری و ناهنجاری و فتنه و بلایی، اظهار شادمانی و خوشحالی مکن،) که خداوند به او رحم میکند (و او را از آنچه در خور نکوهش است به دور میدارد) و تو را بدان دچار خواهد کرد.»
[این حدیث را ترمذی در «سُنَن» خویش روایت کرده است.]
(36) «اِتَّقُوا النّارَ وَلَوْ بِشِقِّ تَمْرَةٍ، فَمَنْ لَّمْ یَجِدْ فَبِکَلِمَةٍ طَیِّبَةٍ.»
36- «از آتش شعلهور دوزخ بپرهیزید، گرچه به وسیلهی پارهی خرمایی که در راه خدا هزینه گردد؛ و اگر آن را نیافت، پس با سخنی پاکیزه و سازنده.»
[این حدیث را بخاری در باب «طیب الکلام» روایت کرده است.]
(37) «جاهِدُوا الْـمُشْرِکِیْنَ بِأَمْوالِکُمْ، وَ أَنْفُسِکُمْ، وَ أَلْسِنَتِکُمْ.»
37- «با داراییها و جانها و زبانهای خویش، با شرکگرایان و حقناپذیران به مبارزه و پیکار برخیزید».
[این حدیث را ابوداود در باب «کراهیة ترک الغزو» روایت کرده است.]
(38) «اِغْتَنِمْ خَمْساً قَبْلَ خَمْسٍ: شَبابَکَ قَبْلَ هَرَمِکَ، وَ صِحَّتِکَ قَبْلَ سُقْمِکَ، وَ غِناکَ قَبْلَ فَقْرِکَ، وَ فَراغِکَ قَبْلَ شُغْلِکَ، وَ حَیاتِکَ قَبْلَ مَوْتِکَ.»
38- «پنج نعمت را پیش از پنچ چیز غنیمت شمار: جوانی را پیش از فرارسیدن پیری؛ و سلامتی را پیش از فرارسیدن بیماری؛ و بینیازی و توانگری را پیش از فرارسیدن نیازمندی و تنگدستی؛ و فرصت را پیش از فرصتسوزی و اشتغال؛ و زندگی را پیش از آمدن مرگ.»
[این حدیث را حاکم در «المستدرک علی الصحیحین» روایت کرده است.]
الْـجُمْلَةُ الْفِعْلِیَّةُ الَّتی فی اَوَّلِها «لا» اَلنّافیّة
جملهی فعلیّه که در اوّل آن «لا»ی نافیه، وارد شده باشد
(1) «لایَدْخُلُ الْـجَنَّةَ قَتّاتٌ.»
1- «انسان دروغپرداز و سخنچین، به بهشت راه نخواهد یافت».
[این حدیث را بخاری در باب «مایکره من النمیمة»، و مسلم در باب «بیان غلظ تحریم النمیمة» روایت کردهاند.]
(2) «لایَدْخُلُ الْـجَنَّةَ قاطِعٌ.»
2- «کسی که پیوند خود را با خویشاوندانش ببرد، به بهشت نخواهد رفت.»
[این حدیث را بخاری در باب «اثم القاطع» و مسلم در باب «صلة الرحم و تحریم قطیعتها» روایت کردهاند.]
(3) «لایُلْدَغُ الْـمُؤْمِنُ مِنْ جُحْرٍ وّاحِدٍ مَرَّتَیْنِ.»
3- «انسان با ایمان و حقگرا، از یک سوراخ دوبار گزیده نمیشود.»
[این حدیث را بخاری در باب «لایلدغ المؤمن من حجر واحد مرتین»، و مسلم در کتاب «الزهد» روایت کردهاند.]
(4) «لایَدْخُلُ الْـجَنَّةَ مَنْ لّایَأمَنُ جارُهُ بَوائِقَهُ.»
4- «کسی که همسایهاش از شرارت او امنیّت و آرامش نداشته باشد، به بهشت زیبای خدای، نخواهد رفت».
[این حدیث را مسلم در باب «بیان تحریم ایذاء الجار» روایت کرده است.]
(5) «لایَدْخُلُ الْـجَنَّةَ جَسَدٌ غُذِیَ بِالْـحَرامِ.»
5- «جسدی که با حرام و ناروا تغذیه نموده باشد، به بهشت (زیبا و پرطراوت خدا) نخواهد رفت.»
[این حدیث را بیهقی از ابوبکر صدّیقس، از پیامبر ج روایت کرده است.]
(6) «لایُؤْمِنُ أَحَدُکُمْ حَتّی یَکُوْنَ هَواهُ تَبْعاً لِّما جِئْتُ بِهِ.»
6- «هیچ یک از شما به حقیقت ایمان نمیرسد، مگر زمانی که خواست او و تمام تمایلات و غرائز نفسانی وی، تابع آنچه من از سوی خدا (از اوامر و فرامین و تعالیم و آموزههای دقیق و عمیق و ژرف و تعالیبخش و سعادت آفرین) آوردهام، باشد.»
[این حدیث را بغوی در «شرح السنّة» از عبدالله بن عمروس، و نووی در «الاربعین» روایت کردهاند؛ و نووی گفته است: اسناد این حدیث، صحیح است.]
(7) «لایَحِلُّ لِمُسْلِمٍ أَنْ یُّرَوِّعَ مُسْلِماً.»
7- «برای انسان حقگرا، حلال و روا نیست که مسلمان و حقگرای دیگر را بترساند (و موجبات آزار و اذیّت و چالش و دغدغه و ناآرامی و بیقراری او را فراهم آورد.)»
[این حدیث را ابوداود در باب «من یأخذ الشیء علی المزاح» روایت کرده است.]
(8) «لاتَدْخُلُ الْـمَلائِکَةُ بَیْتاً فِیْهِ کَلْبٌ وَّ لا تَصاوِیْرٌ.»
8- «فرشتگان (رحمت)، وارد خانهای نمیشوند که در آن، سگ یا تصویر و مجسّمه باشد.» (البته این حکم، شامل نگهداری سگ غیرشکاری و غیر گله است؛ زیرا پیامبر ج در حدیثی دیگر میفرمایند: «هرکس، سگی به جز سگ گله و یا سگ شکاری، نگهداری کند، روزانه، دو قیراط از پاداش اعمالش،کاسته میشود.» بخاری)
[این حدیث را بخاری در باب «التصاویر»، و مسلم در باب «تحریم تصویر صورة الحیوان...» روایت کردهاند.]
(9) «لا یُؤْمِنُ أَحَدُکُمْ حَتّی أَکُوْنَ أَحَبَّ اِلَیْهِ مِنْ وّالِدِهِ، وَ وَلَدِهِ، وَالنّاسِ أَجْمَعِیْنَ.»
9- «ایمان هیچ یک از شما کامل نمیشود، مگر آنکه من نزد او از پدر و مادر و فرزندانش و همهی مردمان،محبوبتر و خوشایندتر باشم».
[این حدیث را بخاری در کتاب الایمان، در باب «حبّ الرسول من الایمان»، مسلم و نسایی روایت کردهاند.]
(10) «لا یَحِلُّ لِمُسْلِمٍ أَنْ یَهْجُرَ أَخاهُ فَوْقَ ثَلاثٍ، فَمَنْ هَجَرَ فَوْقَ ثَلاثٍ فَماتَ، دَخَلَ النّار.»
10- «برای انسان حقگرا و مسلمان، حلال و روا نیست که بیش از سه روز با برادر مسلمان و حقگرای خویش قهر کند و از او دوری گزیند؛ از این رو، کسی که فراتر از سه روز از برادر خویش دوری گزیند و با او قهر نماید و بمیرد، به دوزخ درخواهد آمد.»
[این حدیث را احمد در «مُسنَد» خویش و ابوداود در باب «فیمن یهجر اخاه المسلم» روایت کردهاند.]
(11) «أَلا لایَحِلُّ مالُ امْرِیءٍ اِلّا بِطِیْبِ نَفْسٍ مِّنْهُ.»
11- «به هوش که (خوردن و استفاده نمودن) مال شخص، حلال و روا نیست مگر با رضایت خاطر او (که چیزی از مال و دارایی خویش را با طِیب خاطر و رضایت، بدو ببخشد).»
[این حدیث را بیهقی در باب «من غصب لوحاً فادخله فی سفینة او بنی علیه جداراً»، و دار قطنی در «کتاب البیوع» روایت کردهاند.]
(12) «لاتَصْحَبُ الْـمَلائِکَةُ رِفْقَةً فِیْها کَلْبٌ وَّلاجَرَسٌ.»
12- «فرشتگان (رحمت الهی)، کاروانی را که در آن سگ یا زنگ باشد، همراهی نمیکنند.»
[این حدیث را مسلم در باب «کراهیة الکلب و الجرس فی السفر» روایت کرده است.]
(13) «لاتُنْزَعُ الرَّحْمَةُ اِلّا مِنْ شَقِیٍّ.»
13- «مهر و محبّت، جز از دل تیره بخت، برکنده نمیشود»
[این حدیث را ترمذی در باب «ماجاء فی رحمة الناس» روایت کرده است.]
(1) «کادَالْفَقْرُ أَنْ یَّکُوْنَ کُفْراً.»
1- «دور نیست که ناداری و نیاز، از کفر و حقستیزی سر برآورد.»
[این حدیث در «شعب الایمان» بیهقی و در «مُسنَدالشهاب» روایت شده است.]
(2) «یُبْعَثُ کُلُّ عَبْدٍ عَلی ماماتَ عَلَیْهِ.»
2- «(در روز رستاخیز،) هر بندهای براساس همان چیزی برانگیخته میشود که بر آن مرده و چهره در نقاب خاک کشیده است؛ (خواه بد باشد یا نیک.)»
[این حدیث را مسلم در باب «الامر بحسن الظن بالله تعالی عندالموت» روایت کرده است.]
(3) «کَفی بِالْـمَرْءِ کَذِباً أَنْ یُّحَدِّثَ بِکُلِّ ما سَمِعَ.»
3- «بر دروغگویی انسان، همین بس که هر چه شنید بیهیچ اندیشهای (پیرامون صحّت و سُقم آن،) آن را به دیگران بازگوید؛ (یعنی هر چیزی که میشنوید، نباید بدون اندیشه و تفکّر و بدون تجزیه و تحلیل و نقد و بررسی و تحقیق و تفحّص و پژوهش و وارسی، آن را باور کنید و برای دیگران بازگو نمایید.)»
[این حدیث را مسلم در باب «النهی عن الحدیث بکل ماسمع» روایت کرده است.]
(4) «یُغْفَرُ لِلشَّهِیْدِ کُلَّ شَیْءٍ اِلَّا الدَّیْنُ.»
4- «تمام گناهان شهید به جز قرض و بدهکاری او (به مردمان)، بخشیده میشود.»
[این حدیث را مسلم در باب «من قتل فی سبیل الله کفرت خطایاه الا الدین» روایت کرده است.]
(5) «لُعِنَ عَبْدُالدِّیْنارِ، وَ لُعِنَ عَبْدُالدِّرْهَمِ.»
5- «بندهی دینار (اشرفی) و بندهی درهم، لعنت و نفرین شدهاند؛ (یعنی کسی که کالای ناچیز دنیا را نصب العین و آویزهی گوش خویش قرار دهد؛ و به خاطر فراچنگ آوردن مال و متاع دنیا، از اوامر و فرامین الهی، تعالیم و آموزههای نبوی، احکام و دستورات شرعی و حقایق و مفاهیم والای قرآنی بگذرد و آنها را نادیده بگیرد، چنین فردی از رحمتهای ویژهی خداوندی به دور است و لعنت و نفرین، نثارش خواهد شد.)»
[این حدیث را ترمذی در باب «ماجاء فی اخذ المال» روایت کرده است.]
(6) «حُجِبَتِ النّارُ بِالشَّهَواتِ، وَ حُجِبَتِ الْـجَنَّةُ بِالْـمَکارِهِ.»
6- «دوزخ، به خواستنیها و شهوتها پوشانده و آراسته شده است، و بهشت به سختیها و ناخوشایندیها.»
[این حدیث را بخاری در باب «حجبت النار بالشهوات» روایت کرده است.]
(7) «یَهْرَمُ اِبْنُ آدَمَ، وَ یَشِبُّ مِنْهُ اِثْنانِ: اَلْحِرْصُ عَلَی الْـمالِ، وَ الْحِرْصُ عَلَی الْعُمْرِ.»
7- «فرزند انسان، پیر میگردد و دو چیز از دنیای وجود او جوان میگردد: آز و حرص بر مالاندوزی، و حرص بر عمر و زندگی در این جهان».
[این حدیث را ترمذی در «سُنَن» خویش، و مسلم در باب «کراهة الحرص علی الدنیا» روایت کردهاند.]
(8) «نِعْمَ الرَّجُلُ الْفَقِیْهُ فِیْ الدِّیْنِ، اِنِ احْتِیْجَ اِلَیْهِ، نَفَعَ؛ وَ اِنِ اسْتُغْنِیَ عَنْهُ، أَغْنی نَفْسَهُ.»
8- «چه مرد خوب و نیکی است آنکه در دین خدا، فقیه و دانشمند و دانا و فرزانه است؛ که اگر مردم به علم و دانش او نیاز داشتند، به آنان نفع و سود رساند و اگر مردم به او نیاز نداشتند، نفس خود را از دیگران غنی و بینیاز کند.»
[این حدیث را «رزین» از علیس، از پیامبر گرامی اسلام ج روایت کرده است.]
(9) «یَتْبَعُ الْـمَیِّتَ ثَلاثَةٌ، فَیَرْجِعُ اِثْنانِ، وَ یَبْقی مَعَهُ واحِدٌ: یَتْبَعُهُ أَهْلُهُ، وَ مالُهُ، وَ عَمَلَهُ، فَیَرْجِعُ أَهْلُهُ، وَ مالُهُ، وَ یَبْقی عَمَلُهُ.»
9- «سه چیز از پی مرده میروند؛ امّا دو چیز باز میگردد و یکی با او میماند: خانواده و دارایی و عملکرد او از پی او میروند؛ امّا دارایی و خاندانش او را به خاک میسپارند و باز میآیند؛ ولی عملکردش به همراه او (در گور) میماند.»
[این حدیث را بخاری در باب «سکرات الموت» روایت کرده است.]
(10) «کَبُرَتْ خِیانَةً أَنْ تُحَدِّثَ أَخاکَ حَدِیْثاً هُوَ لَکَ مُصَدِّقٌ وَ أَنْتَ بِهِ کاذِبٌ.»
10- «خیانت بزرگی است که به برادرت سخنی بگویی و در حالی که تو در آن سخن، دروغگو هستی، او تو را نسبت به آن سخن، راستگو شمارد.»
[این حدیث را ابوداود در باب «فیالمعاریض» روایت کرده است.]
(11) «بِئْسَ الْعَبْدُ الْـمُحْتَکِرُ، اِنْ أَرْخَصَ اللهُ الْأَسْعارَ، حَزِنَ؛ وَ اِنْ أَغْلاها، فَرِحَ.»
11- «چه بد بندهای است بندهی اِحتکارگر؛ اگر خدا از قیمت کالاها بکاهد، اندوهگین میشود؛ و اگر چنانچه قیمتها را بالا برد، شادمان و خوشحال میگردد.»
[این حدیث را بیهقی در «شعبالایمان» روایت کرده است.]