اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

جمله‌هایی که با حرف «انّما» شروع شده‌اند

«اِنَّما»

جمله‌هایی که با حرف «انّما» شروع شده‌اند

(1) «اِنَّما شِفاءُ الْعَیِّ اَلسُّؤالُ.»

1- «جز این نیست که شفای نادانی،‌ پرسش است».

[این حدیث را ابوداود در باب «فی المجروح یَتَیَمَّمُ» روایت کرده است.]

(2) «اِنَّما الْأَعْمالُ بِالْـخَواتِیْمِ.»

2- «جز این نیست که ارزش کارهای انسان به (نیّت و) فرجام آن‌ها است.»

[این حدیث را بخاری در باب «العمل بالخواتیم»، و احمدبن حنبل در «مُسنَد» خویش روایت کرده‌اند.]

(3) «اِنَّمَا الْقَبْرُ رَوْضَةٌ مِّنْ رِیاضِ الْـجَنَّةِ أَوْ حُفْرَةٌ مِّنْ حُفَرِ النّارِ.»

3- «جز این نیست که گور، یا باغچه‌ای از باغچه‌های بهشت است و یا گودالی از گودال‌های دوزخ».

[این حدیث را ترمذی روایت کرده است.]


جمله‌ی اسمیّه که بر آن حرف «اِنَّ» وارد شده باشد

اَلْجـُمْلَةُ الْاِسْمِیَّةُ الَّتِیْ دَخَلَتْ عَلَیْها حَرْفُ «اِنَّ»

جمله‌ی اسمیّه که بر آن حرف «اِنَّ» وارد شده باشد

(1) «اِنَّ مِنَ الْبَیانِ لَسِحْراً.»

1- «بی‌گمان، پاره‌ای از بیان‌ها، افسون‌گر و سحرآمیز است (و انسان را تحت تأثیر و تحت الشعاع قرار می‌دهد.)»

[این حدیث را بخاری در باب «مایجوز من الشعر و الرجز» روایت کرده است.]

(2) «اِنَّ مِنَ الشِّعْرِ حِکْمَةٌ.»

2- «بی‌تردید، پاره‌ای از سروده‌ها، حکمت و فرزانگی است».

[این حدیث را بخاری در باب «مایجوز من الشعر و الرجز» روایت کرده است.]

(3) «اِنَّ مِنَ الْعِلْمِ جَهْلًا.»

3- «بی‌شک، برخی از دانش‌ها، بی‌فرهنگی و نادانی است».

[این حدیث را ابوداود در باب «ماجاء فی الشعر» روایت کرده است.]

(4) «وَ اِنَّ مِنَ الْقَوْلِ عَیالاً.»

4- «بی‌گمان پاره‌ای از سخنان، (برای گویندگان و شنوندگان، در دنیا و آخرت) باعث عذاب و کیفر و عقاب و وبال است».

[این حدیث را ابوداود در باب «ماجاء فی الشعر» روایت کرده است.]

(5) «اِنَّ یَسِیْرَ الرِّیاءِ شِرْکٌ.»

5- «بی‌گمان، ریا و تظاهر اندک نیز از زمره‌ی کارهای شرک‌آمیز است».

[این حدیث را ابن ماجه در باب «من ترجی له سلامة من الفتن» روایت کرده است.]

(6) «اِنَّ السَّعِیْدَ لِمَنْ جُنِّبَ الْفِتَنَ.»

6- «بی‌گمان، نیک‌بخت واقعی و راستین، کسی است که از فتنه‌ها دور شده باشد (یعنی از آن‌ها محفوظ و مصون مانده باشد.)»

[این حدیث را ابوداوددر باب «فی النهی عن السعی فی الفتنة» روایت کرده است.]

(7) «اِنَّ الْـمُسْتَشارَ مُؤْتَمَنٌ.»

7- «کسی که مورد مشورت قرار می‌گیرد، در حقیقت امانتدار و مورد اطمینان است.»

[این حدیث را ترمذی در باب «ماجاء فی معیشة اصحاب النبی ج» روایت کرده است.]

(8) «اِنَّ الْوَلَدَ مَبْخَلَةٌ مَّجْبَنَةٌ.»

8- «بی‌گمان، داشتن فرزند (و اندیشه‌ی اداره و تربیّت او،) باعث بخل و تنگ چشمی و ترس و بزدلی می‌گردد.»

[این حدیث را حاکم در «المستدرک علی الصحیحین»، و ابن ماجه در باب «برّ الوالد و الاحسان الی البنات» روایت کرده‌اند.]

(9) «اِنَّ الصِّدْقَ طَمَأْنِیْنَةٌ.»

9- «بی‌تردید، راستی و صداقت، آرامش می‌آفریند.»

[این حدیث را مسلم در «صحیح» خویش روایت کرده است.]

(10) «وَ اِنَّ الْکِذْبَ رِیْبَةٌ.»

10- «و بی‌گمان، دروغ، شک و تردید و ناآرامی و بی‌قراری می‌آفریند.»

[این حدیث را ترمذی در «سُنَن» خویش روایت کرده است.]

(11) «اِنَّ اللهَ تَعالی جَمِیْلٌ، یُحِبُّ الْـجَمالَ.»

11- «بی‌گمان، خداوند بلندمرتبه زیبا است و زیبایی را دوست می‌دارد.»

[این حدیث را مسلم در باب «تحریم الکبر و بیانه» روایت کرده است.]

(12) «اِنَّ لِکُلِّ شَیْءٍ شِرَّةٌ، وَّ لِکُلِّ شِرَّةٍ فَتْرَةٌ.»

12- «بی‌گمان، برای هر چیز، (تا مدّتی) نشاط و رغبت و تمایل و تیزی وجود خواهد داشت؛ آنگاه هر نشاط و تیزی، ضعف و سستی در پی خواهد داشت». (پیامبرج در حدیثی دیگر می‌فرمایند: «هر عبادتی، تا مدتی نشاط و رغبتی دارد؛ آنگاه به سستی مبدّل می‌گردد؛ پس هر آن کس که رغبت عبادتش به سنّت من باشد، راه یافته است؛ و هر آن کس که با سنّت من مخالفت ورزد، در حقیقت بی‌راه گشته است و کردارش در تباهی است؛ امّا من، هم نماز می‌خوانم و هم می‌خوابم، و هم روزه می‌گیرم و هم در روزهایی افطار می‌کنم، و هم می‌خندم و هم گریه می‌کنم؛ پس هر آن کس که از روش و سنّت من رویگردان شود، از من نیست.»)

[این حدیث را ترمذی در ابواب «صفة القیامة» روایت کرده است.]

(13) «اِنَّ الرِّزْقَ لَیَطْلُبُ الْعَبْدَ کَما یَطْلُبُهُ أَجَلُهُ.»

13- «بی‌گمان رزق و روزی،‌ در پی انسان است همانگونه که اجل و سررسید زندگی، او را می‌جوید؛ (و حدیث صحیح، چنین است: «بی‌گمان رزق و روزی، بیشتر از اجل و سررسید زندگی،‌انسان را می‌جوید.»)

[این حدیث را ابن حبّان در «صحیحی» خویش روایت کرده است.]

(14) «اِنَّ الشَّیْطانَ یَجْرِیْ مِنَ الْاِنْسانِ مَجْرَی الدَّمِ.»

14- «بی‌گمان، شیطان به سان جریان خون، در رگ انسان جریان می‌یابد.»

[این حدیث را بخاری در باب «صفة ابلیس و جنوده» روایت کرده است.]

(15) «اِنَّ لِکُلِّ أُمَّةٍ فِتْنَةً، وَ فِتْنَةُ أُمَّتِیْ اَلْمالُ.»

15- «بی‌گمان برای هر جامعه‌ای، وسیله‌ی آزمونی است و وسیله‌ی آزمون امّت من، مال و دارایی است.»

[این حدیث را ترمذی در «سُنَن» خویش روایت کرده است.]

(16) «اِنَّ أَسْرَعَ الدُّعاءِ اِجابَةً، دَعْوَةُ غائِبٍ لِّغائِبٍ.»

16- «بی‌گمان، سریع‌ترین دعایی که در بارگاه خدا پذیرفته می‌شود،‌ دعایی است که غایب در حق غایب کند.»

[این حدیث را ابوداود در باب «الدعاء بظهر الغیب» روایت کرده است.]

(17) «اِنَّ الرَّجُلَ لَیُحْرَمُ الرِّزْقَ بِالذَّنْبِ یُصِیْبُهُ.»

17- «بی‌گمان، انسان به کیفر گناه و بیدادی که بدان دست می‌یازد، از رزق و روزی خویش، بی‌بهره می‌شود.»

[این حدیث را ابن ماجه در باب «العقوبات» روایت کرده است.]

 

(18) «اِنَّ نَفْساً لَّنْ تَمُوْتَ حَتّی تَسْتَکْمِلَ رِزْقَها.»

18- «بی‌گمان، هیچ‌کسی جهان را بدرود نمی‌گوید،‌ جز اینکه با آمدن آخرین روز زندگی‌اش، اجل و سررسید او فرا رسد و رزق و روزی خود را به پایان برد. (یعنی،‌ هیچ‌کس تا زمانی که رزق و روزی‌اش کامل نشده باشد، نمی‌میرد.)»

[این حدیث را شهاب در «مُسنَد» خویش، و ابن ماجه در باب «الاقتصاد فی طلب المعیشة» روایت کرده‌اند.]

(19) «اِنَّ الصَّدَقَةَ لَتُطْفِیءُ غَضَبَ الرَّبِّ وَ تَدْفَعُ مِیْتَةَ السُّوءِ.»

19- «بی‌گمان، دَهش و صدقه‌دادن، خشم خدا را فرو می‌نشاند و از مرگ بد، جلوگیری می‌کند».

[این حدیث را ترمذی در باب «ما جاء فی فضل الصدقة» روایت کرده است.]

(20) «اِنَّکَ لَسْتَ بِخَیْرٍ مِّنْ أَحْمَرَ وَ لا أَسْوَدَ اِلَّا أَنْ تَفْضُلَهُ بِتَقْوی.»

20- «بی‌گمان، تو بر سرخ‌پوست و سیاه‌پوست، برتری و فضیلتی نداری،‌مگر آن که با نیروی تقوا و پرهیزگاری، بر آن‌ها تفوّق و برتری بیابی».

[این حدیث را احمد بن حنبل در «مُسنَد» خویش روایت کرده است.]

(21) «اِنَّ اللهَ لایَنْظُرُ اِلی صُوَرِکُمْ، وَ أَمْوالِکُمْ وَ لکِنْ یَّنْظُرُ اِلَی قُلُوْبِکُمْ، وَ أَعْمالِکُمْ.»

21- «بی‌گمان، خداوند بر چهره‌ها و دارایی‌های شما نمی‌نگرد، بلکه به دل‌ها و عملکردهای شما می‌نگرد.»

[این حدیث را مسلم در باب «تحریم ظلم المسلم و خذله» روایت کرده است.]

(22) «اِنَّ مِنَ الْـمَعْرُوْفِ أَنْ تَلْقی أَخاکَ بِوَجْهٍ طَلْقٍ.»

22- «(هیچ نوعی از انواع حُسن سلوک و رفتار شایسته و بایسته و نیکو و خوب را حقیر و ناچیز و کوچک و بی‌ارزش مشمارید؛ زیرا) به راستی پاره‌ای از موارد حُسن سلوک و رفتار نیکو و بایسته (که خرج و هزینه‌ای هم ندارد،) آن است که با برادر خویش با خنده‌رویی و چهره‌ای شاداب و گشاده، ملاقات نمایی.»

[این حدیث را احمد در «مُسنَد» خویش،‌ و ترمذی در «صحیح» خود روایت کرده‌اند.]

(23) «اِنَّ أَوْلَی النّاسِ بِاللهِ مِنْ بَدَأَ بِالسَّلامِ.»

23- «برترین مردمان به نزد خدای، کسی است که سلام را آغاز کند؛ (یعنی نخست سلام نماید و آغازگر آن باشد.)»

[این حدیث را ابوداود در باب «فی فضل من بدأ بالسلام» روایت کرده است.]

(24) «اِنَّ الرِّبا وَ اِنْ کَثُرَ فَاِنَّ عاقِبَتَهُ تَصِیْرُ اِلی قُلٍّ.»

24- «ربا و رباخواری، اگر چه بسیار گردد، فرجام آن به سوی کاستی و بی‌برکتی است».

[این حدیث را حاکم در «المستدرک علی الصحیحین»، در کتاب «البیوع» روایت کرده است.]

(25) «اِنَّ الْغَضَبَ لَیُفْسِدُ الْاِیْمانَ کَما یُفْسِدُ الصَّبِرُ الْعَسَلَ.»

25- «بی‌گمان خشم و غضب، ایمان را چنان از بین می‌برد که گیاه، «صَبِر»، عسل را فاسد می‌گرداند.»

[این حدیث را بیهقی در «شعب الایمان» روایت کرده است.]

(26) «اِنَّ الصِّدْقَ بِرٌّ، وَّ اِنَّ الْبِرَّ یَهْدِیْ اِلَی الْـجَنَّةِ.»

26- «بی‌گمان، راستی و راستگویی، نیکی است (یعنی به نیکی راه می‌نماید،) و نیکی به سوی بهشت رهنمون می‌شود.»

[این حدیث را مسلم در باب «قبح الکذب و حسن الصدق و فضله» روایت کرده است.]

(27) «وَ اِنَّ الْکَذِبَ فُجُوْرٌ، وَّ اِنَّ الْفُجُوْرَ یَهْدِیْ اِلَی النّارِ.»

27- «و بی‌تردید، دروغ ودروغ‌بافی، بدی است (یعنی به بدی راه می‌نماید؛) و بدی به سوی دوزخ رهنمون می‌شود.»

[این حدیث را مسلم در باب «قبح الکذب و حسن الصدق و فضله» روایت کرده است.]

(28) «اِنَّ اللهَ حَرَّمَ عَلَیْکُمْ عُقُوْقَ الْأُمَّهاتِ، وَ وَأْدَالْبَناتِ، وَ مَنْعَ وَهاتِ وَ کَرِهَ لَکُمْ قِیْلَ وَ قالَ، وَ کَثْرَةَ السُّؤالِ، وَ اِضاعَةَ الْمالِ.»

28- «به راستی خداوند بلندمرتبه، اذیّت و رنجانیدن مادران و زنده به گور کردن دختران و مَنع واجبات (عدم پرداخت حقوق مستحقّان و محرومان از قبیل: زکات و غیره) و طلب مال دیگران (به ناحق) را بر شما حرام نموده است؛ و باز، گفتن هر سخنی که شنیده شده (قیل و قال)، و زیاد سؤال کردن (در چیزی که فایده‌ای ندارد)، و ضایع کردن مال و صرف آن در مصارف غیر مشروع را از شما مکروه و ناپسند دانسته است.»

[این حدیث را بخاری در باب «ما ینهی عن اضاعة المال و قول الله: و الله لا یحب الفساد» و مسلم در باب «النهی عن کثرة المسائل» روایت کرده‌اند.]

(29) «اِنَّ أَحَبَّ الْأَعْمالِ اِلَی اللهِ تَعالی، اَلْحـُبُّ فِیْ اللهِ وَ الْبُغْضُ فِیْ اللهِ.»

29- «بی‌گمان، محبوب‌ترین و بهترین کارها در پیشگاه خدا، دوست داشتن و دشمن داشتن در راه حق است».

[این حدیث احمد در «مُسنَد» خویش، و ابوداود در باب «مجانبة اهل الاهواء و بغضهم» روایت کرده‌اند.]

(30) «أَلا اِنَّ الدُّنْیا مَلْعُوْنَّةٌ وَ مَلْعُوْنٌ ما فِیْها، اِلّا ذِکْرُ اللهِ، وَ ما والاهُ وَ عالِمٌ، أَوْ مُتَعَلِّمٌ.»

30- «به هوش که بی‌گمان، دنیا نفرین شده است و آنچه هم در آن است نفرین شده است؛ مگر یاد و نام خدا و آنچه که خدا (از کردار نیک و گفتار شایسته و پندار بایسته) دوست دارد و نیز آنان که دانشمند یا دانشجو هستند».

[این حدیث را ترمذی در باب «ماجاء فی هوان الدنیا علی الله» روایت کرده است.]

(31) «اِنَّ مِمّا یَلْحَقُ الْمـُؤْمِنَ مِنْ عَمَلِهِ وَ حَسَناتِهِ بَعْدَ مَوْتِهِ عِلْمًا عَلَّمَهُ وَ نَشَرَهُ، وَ وَلَدًا صالِحًا تَرَکَهُ، أوْ مُصْحَفًا وَّرَّثَهُ، أَوْ مَسْجِدًا بَناهُ، أَوْ بَیْتًا لِّاِبْنِ السَّبِیْلِ بَناهُ، أَوْنَهْرًا أَجْراهُ، أَوْصَدَقَةً أَخْرَجَها مِنْ مّالِهِ فِیْ صِحَّتِهِ وَ حَیاتِهِ، تَلْحَقُهُ مِنْ بَعْدِ مَوْتِهِ.»

31- «بی‌تردید، از جمله کارهای نیک و شایسته‌ی انسان باایمان و حقگرا که پس از مرگ او به وی می‌پیوندند و ثواب و پاداشش بدو می‌رسند، علم و دانشی است که آن را در بین مردم منتشر نموده، و نیز فرزند شایسته و صالحی است که از خود بر جای نهاده، و نیز قرآنی است که ارث گذاشته و یا مسجد و عبادتگاهی است که آن را ساخته، یا خانه‌ای است که برای در راه ماندگان و مسافران بر پا کرده، و یا نهر آبی است که آن را برای استفاده‌ی عموم، روان ساخته،‌ و یا صدقه و دَهش مالی است که در طیّ زندگی و در زمان صحّت و تندرستی خوش، از اموال و دارایی‌اش جدا کرده و در راه خدا وقف نموده است؛ این کارهای نیک و شایسته است که ثواب و پاداششان پس از مرگ انسان نیز به وی می‌پیوندند و بدو می‌رسند».

[این حدیث را ابن ماجه در باب «ثواب معلّم الناس الخیر»، و بیهقی در «شعب الایمان» روایت کرده‌اند.]

(32) «اِنَّ اللهَ لِیُؤَیِّدُ هذا الدِّیْنَ بِالرَّجُلِ الْفاجِرِ.»

32- «بی‌گمان، خداوند بلندمرتبه، این دین را گاه به وسیله‌ی مرد تاریک اندیش و بدرفتار، یاری می‌رساند.»

[این حدیث را بخاری در باب «ان الله لیؤیّد الدین بالرجل الفاجر» روایت کرده است.]

(33) «اِنَّ مِنْ أَشْراطِ السّاعَةِ أَنْ یَّتَباهَی النّاسُ فِیْ الْمـَساجِدِ.»

33- «بی‌گمان، از نشانه‌های نزدیک شدن رستاخیز، یکی این است که مردم به مساجد خویش بر یکدیگر فخر می‌فروشند.»

[این حدیث را بیهقی در «سُنَن‌الکبری»، ابوداود در باب «فی بناء المساجد»، نسایی و دارمی روایت کرده‌اند.]


جمله‌ی اسمیّه که بر آن، «لا»ی نافیه داخل شده باشد

اَلْجـُمْلَةُ الْاِسْمِیَّةُ الَّتِیْ دَخَلَتْ عَلَیْها حَرْفُ «لا»

جمله‌ی اسمیّه که بر آن، «لا»ی نافیه داخل شده باشد

(1) «لا اِیْمانَ لِمَنْ لّا أَمانَةَ لَهُ.»

1- «آن کسی که از ویژگی امانت بی‌بهره است، ایمان ندارد».

[این حدیث را بیهقی در باب «ماجاء فی الترغیب فی اداء الامانات» و ابن حبّان در صحیح خویش،‌ روایت کرده‌اند.]

(2) «وَلا دِیْنَ لِمَنْ لّاعَهْدَ لَهُ.»

2- «و آن کسی که عهد و پیمان درستی ندارد و حرمت آن را نگاه ندارد، دین درستی هم نخواهد داشت».

(در متن دو حدیث بالا آمده است که «لا ایمان» و «لا دین»؛ و به اتفاق تمام صاحب‌نظران حدیث، در اینجا «نفی وجود» مراد نیست بلکه «نفی کمال» مراد است؛ و مراد از این حدیث، نفی ایمان کامل از چنین فردی است؛ یعنی چنین کسی،‌ ایمان کامل ندارد.

و یا اینکه از باب تهدید و سخت‌گیری در منع خیانت در امانت و عهدشکنی است؛ به دلیل حدیث ابوذر که: «گوینده‌ی «لا اله الا الله» وارد بهشت می‌شود»؛ پس نتیجه می‌گیریم که در تمام این احادیث - به اتفاق تمام محدثان - «نفی وجود»، مراد نیست. بلکه «نفی کمال» مراد است؛ یعنی چنین کسانی که در امانت خیانت می‌کنند و یا عهد را می‌شکنند، ایمان کامل و تمام عیاری ندارند؛ یعنی نمی‌توان مؤمنی را با مراتب عالی ایمان یافت که در امانت خیانت بکند و یا عهد و پیمان بشکند؛ از این رو، می‌توان گفت: این احادیث بر آن نیست که هر کس را که مرتکب یکی از این گناهان بزرگ شد، کافر و از امّت اسلامی، ‌خارج معرّفی کند.)

[این حدیث را بیهقی در باب «ماجاء فی الترغیب فی اداء الامانات» روایت کرده است.]

(3) «لاحَلِیْمَ اِلّا ذُوْعَثْرَةٍ.»

3- «بردبار نیست جز آن که دستخوش لغزش و خطا شده باشد».

[این حدیث را احمد در «مُسنَد» خویش، و ترمذی در باب «ماجاء فی التجارب» روایت کرده‌اند.]

(4) «وَلا حَکِیْمَ اِلّا ذُوْ تَجْرِبَةٍ.»

4- «و فرزانه نیست جز آن که تجربه اندوخته باشد.»

[این حدیث را احمد در «مُسنَد» خویش روایت کرده است.]

(5) «لاعَقْلَ کَالتَّدْبِیْرِ.»

5- «هیچ خردی، به سان تدبیر نیست».

[این حدیث را ابن حبّان در «صحیح» خویش و ابن ماجه در باب «الورع و التقوی» روایت کرده‌اند.]

(6) «وَلاوَرْعَ کَالْکَفِّ.»

6- «و هیچ پروایی،‌به سان دوری گزیدن و دست نگاه داشتن (از حرام و قانون‌شکنی) نمی‌باشد.»

[این حدیث را ابن حبّان در «صحیح» خویش و ابن ماجه در باب «الورع و التقوی» روایت کرده‌اند.]

(7) «وَلاحَسَبَ کَحُسْنِ الْـخُلْقِ.»

7- «و هیچ شرافتی همانند نیک منشی و نیک‌خویی (و خوش‌رویی و خوش‌خویی) نیست.»

[این حدیث را ابن ماجه در باب «الورع و التقوی» و ابن حبّان در «صحیح» خویش روایت کرده‌اند.]

(8) «لاطاعَةَ لِمَخْلُوْقٍ فِیْ مَعْصِیَّةِ الْخالِقِ.»

8- «فرمانبرداری آفریده‌ی خدا به بهای نافرمانی آفریدگار، روا نیست».

[این حدیث را طبرانی در «المعجم الکبیر» روایت کرده است.]

(9) «لاصَرُوْرَةَ فِیْ الْاِسْلامِ.»

9- «در اسلام، گوشه‌نشینی و رهبانیّت نیست».

[این حدیث را ابوداود در باب «لا صرورة فی الاسلام»، و حاکم در «المستدرک علی الصحیحین» روایت کرده‌اند.]

(10) «لا بَأْسَ بِالْغِنی لِمَنِ اتَّقَی اللهَ (عَزَّوَجَلَّ).»

10- «گناهی به ثروت و دارایی نیست در صورتی که ثروتمند و توانگر، پروای خدای را پیشه سازد.»

[این حدیث را احمد در «مُسنَد» خویش و حاکم در «المستدرک علی الصحیحین» در کتاب «البیوع» روایت کرده‌اند.]


جمله‌ی اسمیّه،‌ بی‌آنکه معرّف به الف و لام باشد

اَلْـجُمْلَةُ الْاِسْمِیَّةُ الَّتیْ لَیْسَ الْـمُسْنَدُ اِلَیْه فیها مُعَرَّفاً باللّامِ

جمله‌ی اسمیّه،‌ بی‌آنکه معرّف به الف و لام باشد

(1) «قَفْلَةٌ کَغَزْوَةٍ.»

1- «پاداش مجاهد و رزمنده در برگشت از جهاد و جنگ به سوی اهل و خانواده‌اش، به سان پاداشش در رفتنش به سوی جنگ و پیکار با دشمنان و بدخواهان اسلام و مسلمانان است».

[این حدیث را ابوداود در باب «فی فضل القفل فی سبیل الله» روایت کرده است.]

(2) «سَیِّدُالْقَوْمِ فِیْ السَّفَرِ خادِمُهُمْ.»

2- «سرور جامعه و مردم (بزرگ هر طایفه‌ای) در مسافرت، خدمتگزار آنان است».

[این حدیث را بیهقی در «شعب الایمان» و ابن مبارک در کتاب «الجهاد» روایت کرده‌اند.]

(3) «طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِیْضَةٌ عَلی کُلِّ مُسْلِمٍ.»

3- «فراگرفتن و جستن علم و دانش (به اندازه‌ی ضرورت)، بر هر انسان مسلمان و حقگرا (چه مرد باشد و چه زن)، فرض است».

[این حدیث را ابن ماجه در باب «فضل العلماء و الحث علی طلب العلم» و طبرانی در «معجم الکبیر» روایت کرده‌اند.]

(4) «أَصْدَقُ الرُّؤْیا بِالْأَسْحارِ.»

4- «راستین‌ترین خواب‌ها، به هنگام سحرگاهان است».

[این حدیث را ترمذی در باب «قوله تعالی: «لهم البشری فی الحیاة الدنیا» روایت کرده است.]

(5) «خَیْرُکُمْ مَنْ تَعَلَّمَ الْقُرْآنَ وَ عَلَّمَهُ.»

5- «بهترین شما کسی است که قرآن را فراگیرد و به دیگران بیاموزد.»

[این حدیث را بخاری در باب «خیر کم من تعلم القران» روایت کرده است.]

(6) «أَحَبُّ الْأَعْمالِ اِلَی اللهِ أَدْوَمْها وَ اِنْ قَلَّ.»

6- «بهترین و پسندیده‌ترین کارها در پیشگاه خدا، بادوام‌ترین آن‌ها است؛ اگر چه اندک باشد».

[این حدیث را مسلم در باب «فضیلة العمل الدائمی من قیام اللیل و غیره»، و بخاری در باب «الجلوس علی الحصیر» روایت کرده‌اند.]

(7) «أَفْضَلُ الصَّدَقَةِ أَنْ تُشْبِعَ کَبَداً جائِعاً.»

7- «بهترین بخشش و بهترین صدقه، آن است که شکم گرسنه‌ای را سیر سازی».

[این حدیث را بیهقی در «شعب الایمان» روایت کرده است.]

(8) «مَطْلُ الْغَنِیِّ ظُلْمٌ.»

8- «وقت‌کشی و بهانه‌جویی ثروتمند (به تأخیر افکندن وام و بدهی مقرّر،) حق‌کشی و بیدادگری است».

[این حدیث را بخاری در کتاب «الاستقراض و اداء الدیون»، ومسلم در باب «مطل الغنی ظلم» روایت کرده‌اند.]

(9) «حُبُّکَ الشَّیْءَ یُعْمِیْ وَیُصِمُّ.»

9- «چون چیزی را (بسیار) دوست بداری، تو را کور و کر خواهد ساخت و قدرت شناخت و انتخاب را از تو خواهد گرفت».

[این حدیث را ابوداود در کتاب «الادب» در باب «فی الهوی» روایت کرده است.]

(10) «ماقَلَّ وَ کَفی، خَیْرٌ مِّمّا کَثُرَوَ أَلْهی.»

10- آنچه اندک و بسنده باشد، بهتر از بسیاری است که سرگرمی و غفلت بیاورد (و بیراه‌کننده باشد.)»

[این حدیث را حاکم در «المستدرک علی الصحیحین»، و طبرانی در «معجم الکبیر» روایت کرده‌اند.]

(11) «طَلَبُ کَسْبِ الْـحَلالِ فَرِیْضَةٌ بَعْدَ الْفَرِیْضَةِ.»

11- «جستن کسب حلال، پس از انجام دیگر فرائض (مانند: نماز، روزه و )، فرض است.»

[این حدیث را بیهقی در «سُنَن‌الکبری»، باب «کسب الرجل و عمله بیدیه» روایت کرده است.]

(12) «حُبُّ الدُّنْیا رَأْسُ کُلِّ خَطِیْئَةٍ.»

12- «دوست داشتن دنیا، سرآغاز همه‌ی گناهان و حق‌کشی‌ها است».

[این حدیث را بیهقی در «شعب الایمان» روایت کرده است.]

(13) «مَنْهُوْمانِ لا یُشْبِعانِ: مَنْهُوْمٌ فِیْ الْعِلْمِ لایُشْبِعُ مِنْهُ، وَ مَنْهُوْمٌ فِیْ الدُّنْیا لایُشْبِعُ مِنْها.»

13- «دو گرسنه‌اند که هرگز سیری نمی‌پذیرند: یکی جویای علم و دانش که از فراگیری و آموزش آن سیر نمی‌گردد؛ و دیگر، جویای مال و منال است که هرگز از جمع‌آوری آن سیری نمی‌پذیرد.»

[این حدیث را دارمی در باب «فی فضل العلم و العالم» روایت کرده است.]

(14) «أَفْضَلُ الْجِهادِ: مَنْ قالَ کَلِمَةُ حَقٍّ عِنْدَ سُلْطانٍ جائِرٍ.»

14- «برترین تلاش و جهاد‌ (و بهترین مبارزه‌ی با ستم،) از آنِ کسی است که سخن درست و شجاعانه را در برابر فرمانروای زورمدار و ستمگر و دیکتاتور و مُستَبد بگوید.»

[این حدیث را ترمذی، ابوداود در کتاب «الملاحم» و ابن ماجه در کتاب «الفتن» روایت کرده‌اند.]

(15) «لَغُدْوَةٌ فِیْ سَبِیْلِ اللهِ أَوْرَوْحَةٌ، خَیْرٌ مِّنَ الدُّنْیا وَ ما فِیْها.»

15- «بی‌تردید، بامداد یا شامگاهی گام سپردن در (پاسداری در) راه خدا، از دنیا و آنچه که در آن می‌باشد، بهتر و برتر است.»

[این حدیث را بخاری در باب «الغدوة و الروحة فی سبیل‌الله»، و مسلم در باب «فضل الغدوة و الروحة فی سبیل الله» روایت کرده‌اند.]

(16) «فَقِیْهٌ وّاحِدٌ أَشَدُّ عَلَی الشَّیْطانِ مِنْ أَلْفِ عابِدٍ.»

16- «وجود یک دانشمند (خداترس و پرواپیشه و پارسا و پرهیزگار) برای شیطان، از وجود هزار عابد (جاهل و نادان)، سخت‌تر است».

[این حدیث را ترمذی در باب «ماجاء فی فضل الفقه علی العبادة»، و ابن ماجه در باب «فضل العلماء و الحثّ علی طلب العلم» روایت کرده‌اند.]

(17) «طُوْبی لِمَنْ وَّجَدَ فِیْ صَحِیْفَتِهِ اِسْتِغْفارًا کَثِیْراً.»

17- «خوشا به حال کسی که در نامه‌ی اعمال خویش، آمرزش‌خواهی بسیاری بیابد».

[این حدیث را ابن ماجه در باب «الاستغفار» روایت کرده است.]

(18) «رِضَی الرَّبُّ فِیْ رِضَی الْوالِدِ، وَ سَخَطُ الرَّبِّ فِیْ سَخَطِ الْوالِدِ.»

18- «خشنودی پروردگار در خشنودی پدر، و ناخشنودی او در ناخشنودی و خشم پدر است».

[این حدیث را ترمذی در باب «ماجاء من الفضل فی رضا الوالدین»، و حاکم در «مستدرک علی الصحیحین» روایت کرده‌اند.]

(19) «حَقُّ کَبِیْرِ الْاِخْوَةِ عَلی صَغِیْرِهِمْ، حَقُّ الْوالِدِ عَلی وَلَدِهِ.»

19- «حق برادر بزرگ‌تر بر برادرهای کوچک‌تر، به سان حق پدر بر فرزند است.»

[این حدیث را بیهقی در «شعب الایمان» روایت کرده است.]

(20) «کُلُّ بَنِیْ آدَمَ خَطّاءٌ، وَ خَیْرُ الْـخَطّائِیْنَ التَّوّابُوْنَ.»

20- «همه‌ی فرزندان آدم، لغزش کارند و بهترین خطاکاران، توبه‌کنندگان خواهند بود.»

[این حدیث را حاکم در «المستدرک علی الصحیحین» در کتاب «التوبة» روایت کرده است.]

(21) «کَمْ مِنْ صائِمٍ لَّیْسَ لَهُ مِنْ صِیامِهِ اِلَّا الظَّمَأُ، وَ کَمْ مِنْ قائِمٍ لَّیْسَ لَهُ مِنْ قِیامِهِ اِلَّا السَّهَرُ.»

21- «چه بسیار روزه‌داری که از روزه‌ی خویش جز تشنگی چیزی نخواهد داشت؛ و چه بسیار شب‌زنده‌داری که از شب‌زنده‌داری خویش، جز بیدارخوابی (و خستگی و درماندگی و کوفتگی) سودی نخواهد برد.»

[این حدیث را دارمی در باب «فی المحافظة علی الصوم» روایت کرده است.]

(22) «مِنْ حُسْنِ اِسْلامِ الْـمَرْءِ تَرْکُهُ مالا یَعْنِیْهِ.»

22- «از نشانه‌های نیکویی اسلام انسان، آن است که گفتار و کردار بیهوده و بی‌معنا را رها می‌کند و سنجیده سخن می‌گوید و سنجیده عمل می‌کند.» (به تعبیری دیگر؛ فرونهادن چیزهای بیهوده، نشانه‌ی کمال مسلمانی فرد است.)

[این حدیث در صحیح ابن حیان در باب «ماجاء فی صفات المؤمنین»، و در مسند احمد بن حنبل روایت شده است.]

(23) «أَلا کُلُّکُمْ راعٍ، وَ کُلُّکُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَّعِیَّتِهِ.»

23- «به هوش! که هر کدام از شما سرپرست و عهده‌دار هستید؛ و همه‌ی شما در مورد زیردستان خویش بازخواست خواهید شد.» (به تعبیری دیگر: همه‌ی شما وظیفه دارید و همه‌ی شما نسبت به افراد تحت تکفّل خویش مسئول هستید؛ پیشوا و رهبر، نسبت به افراد تحت تکفّل خود وظیفه دارد و مسئول است؛ و مرد نسبت به افراد خانواده‌اش مسئول است. و زن نسبت به خانه‌ی همسرش وظیفه دارد و از افراد تحت تکفّل خود مسئول است؛ و خدمتگزار نسبت به مال سرورش، وظیفه دارد و درباره‌ی افراد تحت تکفّل خود مسئول است؛ پس همه‌ی شما وظیفه دارید و نسبت به افراد تحت تکفّل خود مسئول هستید.)

[این حدیث را بخاری در باب «الجمعة فی القری»، و مسلم در باب «فضیلة الامام العادل و عقوبة الامام الجائر» روایت کرده‌اند.]

(24) «أَحَبُّ الْبِلادِ اِلَی اللهِ مَساجِدُها، وَ أَبْغَضُ الْبِلادِ اِلَی اللهِ أَسْواقُها.»

24- «محبوب‌ترین و دوست‌داشتنی‌ترین سرزمین‌ها در پیشگاه خدا، مسجدهای آن؛ و منفورترین سرزمین‌ها در نزد خدا، بازارهای آن است».

[این حدیث را مسلم در باب «فضل الجلوس فی مصلاه بعد الصبح و فضل المساجد» روایت کرده است.]

(25) «اَلْوَحْدَةُ خَیْرٌ مِّنْ جَلَیْسِ السُّوءِ. وَ الْـجَلِیْسُ الصّالِحُ خَیْرٌ مِّنَ الْوَحْدَةِ. وَ اِمْلاءُ الْـخَیْرِ خَیْرٍ مِّنَ السُّکُوْتِ، وَ السُّکُوْتُ خَیْرٌ مِّنْ اِمْلاءِ الشَّرِّ.»

25- «و تنهایی، از همنشین بد بهتر است؛ و همنشین شایسته، از تنهایی بهتر. و نیک‌گویی از خاموشی بهتر است، و خاموشی بهتر از یبدگفتن».

[این حدیث را بیهقی در «شعب الایمان»، و حاکم در «المستدرک علی الصحیحین» روایت کرده‌اند.]

(26) «تُحْفَةُ الْـمُؤْمِنِ اَلـْمَوْتُ.»

26- «مرگ، ارمغان انسان با ایمان و حقگرا است».

[این حدیث را حاکم در «المستدرک علی الصحیحین» در کتاب «الرقاق» روایت کرده است.]

(27) «یَدُاللهِ عَلَی الْـجَماعَةِ.»

27- «دست [رحمت] خدا، به همراه جامعه و گروه عدالت‌خواه است».

[این حدیث را ترمذی در باب «ماجاء فی لزوم الجماعة» روایت کرده است.]

(28) «کُلُّ کَلامِ اِبْنِ آدَمَ عَلَیْهِ لا لَهُ، اِلّا أَمْرٌ بِمَعْرُوْفٍ، أَوْنَهْیٌ عَنْ مُنْکَرٍ، أَوْذِکْرُ اللهِ.»

28- «گفتار فرزند آدم، به ضرر و زیان اوست نه به سودش؛ مگر آنکه دعوت به کار پسندیده‌ای باشد و یا از کار ناپسندی بازدارد، و یا خدای فرزانه را یاد نماید.»

[این حدیث را ترمذی در باب «ماجاء فی حفظ اللسان»، و ابویعلی در «مُسنَد» خویش روایت کرده‌اند.]

(29) «مَثَلُ الَّذِیْ یَذْکُرُ رَبَّهُ وَالَّذِیْ لایَذْکُرُ، مَثَلُ الْـحَیِّ وَالْـمَیِّتِ.»

29- «وصف انسانی که خدا را یاد می‌کند و کسی که او را یاد نمی‌نماید، همانند جسد زنده و جسد مرده است».

[این حدیث را بخاری در باب «فضل ذکرالله عز وجل» روایت کرده است.]

(30) «مَثَلُ الْعِلْمِ لایُنْتَفَعُ بِهِ کَمَثَلِ کَنْزٍ لّا یُنْفَقُ مِنْهُ فِیْ سَبِیْلِ اللهِ.»

30- «دانش و بینشی که سود و فایده نبخشد، به گنجینه‌ای ماند که از آن در راه خدا، هزینه نگردد.»

[این حدیث، در مُسنَد احمد در «مُسنَد ابوهریره» و در سُنَن دارمی در باب «البلاغ عن رسول اللهج و تعلیم السُنَن» روایت شده است.]

(31) «أَفْضَلُ الذِّکْرِ لا اِلهَ اِلّا اللهُ، وَ أَفْضَلُ الدُّعاءِ اَلْـحَمْدُ لِـلّهِ.»

31- «برترین ذکر (در میان اذکار)، ذکر «لا اله الا الله»؛ و برترین دعا (در میان دعاها)، دعای «الحمد الله» است.»

[این حدیث را ترمذی در باب «ماجاء ان دعوة المسلم مستجابة» روایت کرده است.]

(32) أَوَّلُ مَنْ یُّدْعی اِلَی الْـجَنَّةِ یَوْمَ الْقِیامَةِ اَلَّذِیْنَ یَحْمَدُوْنَ اللهَ فِیْ السَّراءِ وَالضَّرّاءِ.»

32- «نخستین کسانی که در روز رستاخیز به سوی بهشت [پرنعمت خداوند بلندمرتبه] فراخوانده می‌شوند، ستایشگرانی هستند که در زندگی و در برابر فقر (و محرومیّت‌ها) و بیماری (و زیان و ضررها)، خدای را آگاهانه و با اخلاص می‌ستایند.»

(«البأساء»: بلا و مصیبت خارج از جسم شخص؛ از قبیل: تنگدستی، زیان مالی و مرگ فرزندان. و «الضرّاء»: بلا و مصیبت مربوط به جسم شخص، از قبیل: بیماری و رنجوری.)

[این حدیث را حاکم در «المستدرک علی الصحیحین» روایت کرده است.]


جمله‌ی اسمیّه که بر آن الف و لام [تعریف] وارد شده باشد

اَلْـجُمْلَةُ الْاِسْمِیَّةُ اَلْـمَدْخُولُ عَلَیْها الألفُ و اللّام

جمله‌ی اسمیّه که بر آن الف و لام [تعریف] وارد شده باشد

(2) «اَلدِّیْنُ اَلنَّصِیْحَةُ.»

۲- «اوج دین‌باوری و دین‌داری، دلسوزی و خیرخواهی است. (خیرخواهی برای ایمان و باور به خدا و تبلیغ کتاب خدا، و پیروی از رسول گرامی اسلام ج و تذّکر و یادآوری به مسلمانان، و اقتداء و تأسی به مجتهدان و راهنمایی و نصیحت توده‌ی مردم).»

[این حدیث را بخاری در «کتاب الایمان»، و مسلم در باب «بیان ان‌الدین النصیحة» روایت کرده‌اند.]

(3) «اَلْـمَجالِسُ بِالْاَمانَةِ.»

۳- «آنچه در مجالس و محافل می‌گذرد، امانت است (و نباید آن را اِفشاء و شایع کرد.)»

[این حدیث را ابوداود در «کتاب الادب»، باب «نقل الحدیث» روایت کرده است.]

(4) «اَلدُّعاءُ مُخُّ الْعِبادَةِ.»

۴- «دعا، جان و روح عبادت و پرستش خدا است.»

[این حدیث را ترمذی در اوائل کتاب «الدعوات» روایت کرده است.]

(5) «اَلْـحَیاءُ شُعْبَةُ مِّنَ الْاِیْمانِ.»

5- «حیا و آزرم، شعبه‌ای از ایمان است (و از حیا و آزرم، جز نیکی نمی‌آیید)».

[این حدیث را بخاری در باب «امور الایمان»، و مسلم روایت کرده‌اند.]

(6) «اَلْـمَرْءُ مَعَ مَنْ أَحَبَّ.»

6- «هر شخص، همواره با کسی است که دوستش می‌دارد.»

[این حدیث را بخاری در کتاب «الادب»، و مسلم در «ابواب البرّ و الصلة» روایت کرده‌اند.]

(7) «اَلْـخَمْرُ جُمّاعُ الْاِثْمِ.»

7- «(از شراب بپرهیزید؛ زیرا که) آن، سرآغاز و سرمنشأ هر گناه و بدی است (و از گناه آن، گناهانی دیگر پیدا می‌شوند.)».

[این حدیث، در مُصنّف ابن ابی شیبة روایت شده است.]

(8) «اَلْأَناةُ مِنَ اللهِ، وَالْعَجَلَةُ مِنَ الشَّیْطانِ.»

۸- «سنجیده کاری و آرامش و تأنّی و طُمأنینه، از ناحیه‌ی خداوند بلندمرتبه و شتاب و عجله، از سوی شیطان است.»

[این حدیث را ترمذی، در باب «ماجاء فی التأنّی و العجلة» روایت کرده است.]

(9) «اَلْـمُؤْمِنُ غِرٌّ کَرِیْمٌ، وَالْفاجِرُ خَبٌّ لَئِیْمٌ.»

۹- «انسان با ایمان و حقگرا، با شرافت است و بزرگ‌منش؛ و انسان بداندیش، بدکردار و نیرنگ‌باز و فرومایه و پست است.»

[این حدیث را احمد، در مُسندش و ترمذی، در باب «ماجاء فی البخل» روایت کرده‌اند.]

(10) «اَلظُّلْمُ ظُلُماتٌ یَّوْمَ الْقِیامَةِ.»

۱۰- «ستم کردن در این جهان، در روز رستاخیز، مایه‌ی بسی تاریکی‌ها است.»

[این حدیث را مسلم در کتاب «الزهد و الرقاق» روایت کرده است.]

(11) «اَلْبادِیءُ بِالسَّلامِ بَرِیْءٌ مِّنَ الْکِبْرِ.»

11- «آغازگر سلام و درود، از کبر و غرور و خودبزرگ‌بینی و خودمحوری، بیگانه است».

[این حدیث را بیهقی در «شعب الایمان» روایت کرده است.]

(12) «اَلدُّنْیا سِجْنُ الْـمُؤْمِنِ وَ جَنَّةُ الْکافِرِ.»

12- «دنیا، زندان انسان با ایمان است و بهشتِ انسان کفرگرا و حق‌ناپذیر».

[این حدیث را مسلم در کتاب «الزهد و الرقاق» روایت کرده است.]

(13) «اَلطُّهُوْرُ شَطْرُ الْاِیْمانِ.»

13- «طهارت و پاکیزگی، بخش مهمی از ایمان است».

[این حدیث را مسلم در باب «فضل الوضوء» روایت کرده است.]

(14) «اَلْیَدُ الْعُلْیا خُیْرٌ مِنَ الْیَدِ السُّفْلی.»

14- «دست بالا (صدقه‌دهنده و دَهش کننده)، بهتر از دست پایین (صدقه‌گیرنده و گیرنده‌ی بخشش) است».

[این حدیث را مسلم در باب «بیان ان‌الید العلیا خیر من الید السفلی» روایت کرده است.]

(15) «اَلْـجَرَسُ مَزا مِیْرُ الشَّیْطانِ.»

15- «زنگ، از نغمه‌های شیطان است».

[این حدیث را مسلم در باب «کراهیة الکلب و الجرس فی السفر» روایت کرده است.]

(16) «اَلطّاعِمُ الشّاکِرُ کَالصّائِمِ الصّابِرِ.»

16- «غذاخورنده‌ی شکرگزار، به سان روزه‌دار بردبار و شکیبا است».

[این حدیث را دارمی در کتاب «الاطمعة» و ترمذی با لفظ «الطاعم الشاکر بمنزلة الصائم الصابر» روایت کرده‌اند.]

(17) «اَلتائِبُ مِنَ الذَّنْبِ کَمَنْ لّاذَنْبَ لَهُ.»

17- «کسی که از گناه توبه کند، چنان است که مرتکب گناهی نشده است؛ (یعنی بازگشت‌کننده‌ی از قانون شکنی و گناه، به سوی خدا و برای جبران و اصلاح، به سان کسی است که گناه نکرده است.)»

[این حدیث را ابن ماجه در باب «ذکر التوبة» روایت کرده است.]

(18) «اَلسِّواکُ مَطْهَرَةٌ لِّلْفَمِ وَ مَرْضاتٌ لِّلرَّبِّ.»

18- «مسواک نمودن، باعث پاکیزگی دهان و خشنودی پروردگار است».

[این حدیث را بخاری در باب «السواک الرطب و الیابس» روایت کرده است.]

(19) «اَلْغِیْبَةُ أَشَدُّ مِنَ الزِّنا.»

19- «(گناه) غیبت نمودن (برادر مسلمان)، از (گناه) زنا، سخت‌تر است.»

[این حدیث را بیهقی در «شعب الایمان» و طبرانی در «معجم الاوسط» روایت کرده‌اند.]

(20) «اَلْقُرْآنُ حُجَّةٌ لَّکَ أَوْ عَلَیْکَ.»

20- «قرآن، دلیل و حجّتی به سود یا به زیان تو می‌باشد؛ (یعنی اگر ارتباط تو با قرآن، توأم با اخلاص و صداقت و اعتقاد و عمل باشد، قرآن برایت در روز رستاخیز شاهد و دلیلی سودمند خواهد بود؛ و اگر چنان‌چه ارتباط تو برخلاف این باشد، شهادت آن برخلاف و به ضرر و زیان تو خواهد بود.)»

[این حدیث را مسلم در باب «فضل الوضوء» روایت کرده است.]

(21) «اَلنِّساءُ حَبائِلُ الشَّیْطانِ.»

21- «زنان، ابزار شیطان (برای اغواء و گمراه نمودن مردان و به دام افکندن آن‌ها) می‌باشند.»

[این حدیث، در «مصنّف ابن ابی شیبة» روایت شده است.]

(22) «اَلْاِقْتِصادُ فِیْ النَّفَقَةِ نِصْفُ الْـمَعِیْشَةِ؛ وَالتَّوَدُّدُ اِلَی النّاسِ نِصْفُ الْعَقْلِ؛ وَ حُسنُ السُّؤالِ، نِصْفُ الْعِلْمِ».

22- «میانه‌روی در هزینه کردن، نیمی از هزینه‌ی زندگی است، و دوستی با مردم، نیمی از خرد، و زیبا طرح کردن پرسش، نیمی از دانش است».

[این حدیث را بیهقی در «شعب الایمان» و طبرانی در «معجم الاوسط» روایت کرده‌اند.]

(23) «اَلْکَیِّسُ مَنْ دانَ نَفْسَهُ وَ عَمِلَ لِما بَعْدَ الْـمَوْت،ِ وَالْعاجِزُ مَن أَتْبَعَ نَفْسَهُ هَواها وَ تَمَنّی عَلَی اللهِ.»

23- «آدم هوشمند و زیرک، کسی است که بر خود مسلّط باشد و در این جهان، برای جهان پس از مرگ، کار و تلاش کند؛ و آدم ناتوان، کسی است که هوای دل خود را پیروی نماید و از بارگاه خدا، برآمدن آرزوها را آرزو کند».

[این حدیث را ترمذی در «ابواب صفة القیامة»، و ابن ماجه در باب «ذکر الموت و الاستعداد له» روایت کرده‌اند.]

(24) «اَلْـمُؤْمِنُ مَأْلَفٌ وَّ لاخَیْرَ فِیْمَنْ لّا یَأْلَفُ وَ لا یُؤْلَفُ.»

24- «انسان با ایمان و حقگرا، می‌جوشد و اُنس و اُلفت می‌گیرد؛ و کسی که اُنس و اُلفت نگیرد و نپذیرد، در او، هیچ نیکی و خوبی نیست».

[این حدیث را بیهقی در «شعب الایمان» روایت کرده است.]

(25) «اَلْغِناءُ یُنْبِتُ النِّفاقَ فِیْ الْقَلْبِ کَما یُنْبِتُ الْـماءُ الزَّرْعَ.»

25- «ساز و آواز طَرَب انگیز، نفاق را در دل می‌رویاند، همان سان که آب، کشت و زَرع را (از دلِ خاک) می‌رویاند.»

[این حدیث را بیهقی در «شعب الایمان»، و ابوداود روایت کرده‌اند.]

(26) «اَلتُّجّارُ یُحْشَرُوْنَ یَوْمَ الْقِیامَةِ فُجّاراً اِلّا مَنِ اتّقی وَبَرَّ وَ صَدَقَ.»

26- «تاجران و بازرگانان، در روز رستاخیز همچون فاجران و تبهکاران زنده و حَشر می‌شوند؛ مگر آنانی که از خدا پروا کنند و بترسند و نیکوکار و درستکار (صادق و راستگو) باشند.»

[این حدیث را دارمی، ترمذی در باب «ماجاء فی التجار...» و طبرانی در «معجم الکبیر» روایت کرده‌اند.]

(27) «اَلتّاجِرُ الصَّدُوْقُ الْأَمِیْنُ مَعَ النَّبِیِّیْنَ وَ الصِّدِّیْقِیْنَ وَ الشُّهَداءِ.»

27- «بازرگان و تاجر راست‌گو و درستکار، با پیامبران و راستی پیشگان و شهیدانِ راه عدالت و آزادی است».

[این حدیث را ترمذی، و دارمی در باب «فی التاجر الصدوق» روایت کرده‌اند.]

(28) «آیَةُ الْـمُنافِقِ ثَلاثٌ: اِذا حَدَّثَ کَذَبَ، وَ اِذا وَعَدَ أَخْلَفَ، وَ اِذَا اؤْتُمِنَ خانَ.»

28- «نشان انسان دورو و نفاق‌گرا، سه چیز است: هنگامی که سخن گوید، دروغ می‌بافد و هنگامی که وعده دهد، خلاف می‌کند و هنگامی که امینش شمارند، خیانت می‌کند.»

[این حدیث را بخاری در باب «علامة المنافق» روایت کرده است.]

(29) «اَلْکَبائِرُ: اَلْاِشْراکُ بِاللهِ، وَعُقُوْقُ الْوالِدَیْنِ، وَ قَتْلُ النَّفْسِ، وَالْیَمِیْنُ الْغُمُوْسُ.»

29- «سهمگین‌ترین گناهان بزرگ، عبارتند از: قراردادن شریک و انباز برای خداوندِ (بی‌همتا و بی‌همگون و یکتا و یگانه)؛ نافرمانی و بی‌احترامی به پدر و مادر؛ کشتن انسان (بی‌گناه و به ناحق)؛ و سوگند غموس».

سوگند غموس: عبارت است از: سوگند خوردن قصدی و به عمد، بر وقوع امری در گذشته یا حال که واقع نشده باشد؛ یعنی اگر کسی بر وقوع امری در گذشته، دیده و دانسته و به عمد و به دروغ سوگند بخورد، به آن در اصطلاح صاحب‌نظران فقهی، «سوگند غموس» می‌گویند. مانند این که: کسی کاری کرده باشد و می‌داند که او این کار را انجام داده است و با این وجود، دیده و دانسته سوگند می‌خورد که من این کار را مرتکب نشده‌ام؛ در نزد امام ابوحنیفه، سوگند غموس، کفاره‌ای ندارد؛ زیرا سزای چنین سوگندی، فقط فرو غلتیدن و غوطه‌ور شدن در آتش سوزان دوزخ است، چنان‌که از نام آن پیدا است؛ چرا که انسان را در وبال گناه، غوطه‌ور و غرق می‌سازد؛ البته توبه و استغفار از چنین سوگندی لازم و ضروری می‌باشد.]

[این حدیث را بخاری در باب «الیمین الغموس» روایت کرده است]

(30) «اَلْبِرُّ حُسْنُ الْخـُلْقِ، وَالْاِثْمُ ماحاکَ فِیْ صَدْرِکَ، وَ کَرِهْتَ أَنْ یَّطَّلِعَ عَلَیْهِ النّاسُ.»

30- «نیکوکاری، عبارت از منش نیکو و خوش اخلاقی است و گناه، آن چیزی است که در سینه‌ات جای گیرد؛ (یعنی در دلت شک و تردید ایجاد کند) و ناپسند داری که مردم از آن، آگاه و باخبر گردند.»

[این حدیث را مسلم در باب «تفسیر البرّ و الاثم» روایت کرده است.]

(31) «اَلْـخَلْقُ عَیالُ اللهِ، فَأَحَبُّ الْـخَلْقِ اِلَی اللهِ مَنْ أَحْسَنَ اِلی عَیالِهِ.»

31- «تمام مخلوقات و موجودات، عیال و ریزه‌خواران خداوند هستند؛ از این رو، بهترین و برترین مخلوقات و موجودات به بارگاه خداوند بلندمرتبه، کسی است که با عیال خداوند بلندمرتبه، رفتار و برخورد خوبی داشته باشد».

(عیال انسان، به کسانی گفته می‌شود که کفالت و سرپرستی آن‌ها بر عهده‌ی وی باشد؛ و بدون تردید از این لحاظ، تمام مخلوقات و موجودات، عیال خداوندند و او پروردگار و روزی‌رسان همه‌ی مخلوقات است؛ از این جهت، هر کس با مخلوقات و آفریده‌های خداوند، رفتار خوب داشته باشد، مستحق محبّت و عطوفت خداوند قرار خواهد گرفت.)

[این حدیث را بیهقی در «شعب الایمان» و طبرانی در «معجم الاوسط» روایت کرده‌اند.]

(32) «اَلْـمُسْلِمُ مَنْ سَلِمَ الْـمُسْلِمُوْنَ مِنْ لِّسانِهِ وَیَدِهِ.»

32- «مسلمان راستین، آن کسی است که دیگر مسلمانان از دست و زبان او، احساس امنیّت کنند.»

[این حدیث را بخاری در «کتاب الایمان» ، مسلم، بیهقی، ترمذی و نسایی روایت کرده‌اند.]

(33) وَالْـمُؤْمِنُ مَنْ أمَنَهُ النّاسُ عَلی دِمائِهِمْ وَ أَمْوالِهِمْ. وَالْـمُجاهِدُ مَنْ جاهَدَ نَفْسَهُ فِیْ طاعَةِ اللهِ. وَالْـمُهاجِرُ مَنْ هَجَرَ الْـخَطایا وَ الذُّنُوْبَ.»

33- «مؤمن راستین، آن کسی است که مردمان، او را بر خون (جان) و دارایی خویش،‌ امین شمارند؛ و جهادگر راستین و حقیقی، آن است که با خواسته‌های ناروای خود، در راه فرمانبرداری از خدا، مبارزه و پیکار نماید؛ و مهاجر راستین، کسی است که (به هجرت ظاهری اکتفا و بسنده نکند، بلکه) از هر چیزی که خداوند از گناهان و معاصی، نهی فرموده است، دوری گزیند».

[این حدیث را ترمذی، طبرانی در «معجم الکبیر» و احمد در «مُسنَد» روایت کرده‌اند.]

(34) «اَلْبَیِّنَةُ عَلَی الْـمُدَّعِیْ وَ الْیَمِیْنُ عَلَی الْـمُدَّعی عَلَیْهِ.»

34- «ارایه‌ی دلیل و مدرک، بر عهده‌ی مُدَّعِی (ادّعاکننده)، و سوگندخوردن،‌ برعهده‌ی مُدَّعی عَلَیه است.»

[این حدیث را ترمذی روایت کرده است.]

(35) «اَلْـمُؤْمِنُ مِرْآةُ الْـمُؤْمِنِ، وَ الْـمُؤْمِنُ أَخُوْ الْـمُؤْمِنِ، یَکُفُّ عَنْهُ ضَیْعَتَهُ وَ یَحُوْطُهُ مِنْ وِّرائِهِ.»

35- «انسان با ایمان، آیینه‌ی دیگر مؤمنان و حقگرایان است؛ (پس اگر چیزی ناپسند در آن‌ها دید، باید آن را بزداید؛) و فرد حقگرا و با ایمان، برادر انسان با ایمان و قانون‌گرا است؛ از این رو، باید ضرر و زیان را از او دفع کند (و نباید دلسوزی و خیرخواهی او را وانهد، بلکه) از پشت سرش، دلسوز و مراقب او باشد و از او حفاظت و صیانت و حمایت و پشتیبانی نماید.»

(خاصیّت و ویژگی آیینه، آن است که هر نوع لکّه و یا دیگر چیزی که در چهره‌ی انسان باشد، بدو نشان می‌دهد و فقط همان بیننده آن را می‌بیند و دیگران آن را نمی‌بینند؛ مطلب آیینه بودن یک مؤمن برای مؤمن دیگر، این است که: هر امر نامناسب و ناپسند و قابل اصلاحی را که در برادر مؤمن خویش مشاهده کند، با اخلاص و خیرخواهی و صداقت و دلسوزی کامل، او را بر آن مطّلع کند و میان دیگران، آن را پخش و شایع نکند.)

[این حدیث را ابوداود در باب «فی النصیحة»، و بخاری در کتاب «الادب المفرد»، در باب «المسلم مراة اخیه» روایت کرده‌اند.]

(36) «اَلْـمُؤْمِنُوْنَ کَرَجُلٍ وَّاحِدٍ؛ اِنِ اشْتَکَی عَیْنُهُ اِشْتَکَی کُلُّهُ، وَ اِنِ اشْتَکَی رَأْسُهُ اِشْتَکَی کُلُّهُ.»

36- «مؤمنان و حقگرایان، مانند یک تن هستند؛ اگر چشمش درد بگیرد، همه‌ی بدنش دردناک خواهد شد؛ و اگر سرش درد بگیرد، همه‌ی بدنش رنجور می‌گردد.»

[این حدیث را مسلم در باب «البر و الصلة» و احمد در «مُسنَد» روایت کرده‌اند.]

(37) «اَلسَّفَرُ قِطْعَةٌ مِّنَ الْعَذابِ، یَمْنَعُ أَحَدَکُمْ نَوْمَهُ، وَ طَعامَهُ، وَ شَرابَهُ. فَاِذا قَضی أَحَدُکُمْ نَهْمَتَهُ مِنْ وَّجْهِهِ، فَلْیَعْجِلْ اِلی أَهْلِهِ.»

37- «سیر و سفر، پاره‌ای از رنج و عذاب است؛ خواب و خوردن و آشامیدن را از شما منع می‌نماید؛ از این رو، هرگاه یکی از شما کار و نیاز خویش را انجام داد و به پایان رساند، در برگشت به سوی اهل و خانواده‌اش، عجله و شتاب نماید».

[این حدیث را بخاری در باب «السفر قطعة من العذاب»، و مسلم در باب «السفر قطعة من العذاب» روایت کرده‌اند.]