جملههایی که با حرف «انّما» شروع شدهاند
(1) «اِنَّما شِفاءُ الْعَیِّ اَلسُّؤالُ.»
1- «جز این نیست که شفای نادانی، پرسش است».
[این حدیث را ابوداود در باب «فی المجروح یَتَیَمَّمُ» روایت کرده است.]
(2) «اِنَّما الْأَعْمالُ بِالْـخَواتِیْمِ.»
2- «جز این نیست که ارزش کارهای انسان به (نیّت و) فرجام آنها است.»
[این حدیث را بخاری در باب «العمل بالخواتیم»، و احمدبن حنبل در «مُسنَد» خویش روایت کردهاند.]
(3) «اِنَّمَا الْقَبْرُ رَوْضَةٌ مِّنْ رِیاضِ الْـجَنَّةِ أَوْ حُفْرَةٌ مِّنْ حُفَرِ النّارِ.»
3- «جز این نیست که گور، یا باغچهای از باغچههای بهشت است و یا گودالی از گودالهای دوزخ».
[این حدیث را ترمذی روایت کرده است.]
اَلْجـُمْلَةُ الْاِسْمِیَّةُ الَّتِیْ دَخَلَتْ عَلَیْها حَرْفُ «اِنَّ»
جملهی اسمیّه که بر آن حرف «اِنَّ» وارد شده باشد
(1) «اِنَّ مِنَ الْبَیانِ لَسِحْراً.»
1- «بیگمان، پارهای از بیانها، افسونگر و سحرآمیز است (و انسان را تحت تأثیر و تحت الشعاع قرار میدهد.)»
[این حدیث را بخاری در باب «مایجوز من الشعر و الرجز» روایت کرده است.]
(2) «اِنَّ مِنَ الشِّعْرِ حِکْمَةٌ.»
2- «بیتردید، پارهای از سرودهها، حکمت و فرزانگی است».
[این حدیث را بخاری در باب «مایجوز من الشعر و الرجز» روایت کرده است.]
(3) «اِنَّ مِنَ الْعِلْمِ جَهْلًا.»
3- «بیشک، برخی از دانشها، بیفرهنگی و نادانی است».
[این حدیث را ابوداود در باب «ماجاء فی الشعر» روایت کرده است.]
(4) «وَ اِنَّ مِنَ الْقَوْلِ عَیالاً.»
4- «بیگمان پارهای از سخنان، (برای گویندگان و شنوندگان، در دنیا و آخرت) باعث عذاب و کیفر و عقاب و وبال است».
[این حدیث را ابوداود در باب «ماجاء فی الشعر» روایت کرده است.]
(5) «اِنَّ یَسِیْرَ الرِّیاءِ شِرْکٌ.»
5- «بیگمان، ریا و تظاهر اندک نیز از زمرهی کارهای شرکآمیز است».
[این حدیث را ابن ماجه در باب «من ترجی له سلامة من الفتن» روایت کرده است.]
(6) «اِنَّ السَّعِیْدَ لِمَنْ جُنِّبَ الْفِتَنَ.»
6- «بیگمان، نیکبخت واقعی و راستین، کسی است که از فتنهها دور شده باشد (یعنی از آنها محفوظ و مصون مانده باشد.)»
[این حدیث را ابوداوددر باب «فی النهی عن السعی فی الفتنة» روایت کرده است.]
(7) «اِنَّ الْـمُسْتَشارَ مُؤْتَمَنٌ.»
7- «کسی که مورد مشورت قرار میگیرد، در حقیقت امانتدار و مورد اطمینان است.»
[این حدیث را ترمذی در باب «ماجاء فی معیشة اصحاب النبی ج» روایت کرده است.]
(8) «اِنَّ الْوَلَدَ مَبْخَلَةٌ مَّجْبَنَةٌ.»
8- «بیگمان، داشتن فرزند (و اندیشهی اداره و تربیّت او،) باعث بخل و تنگ چشمی و ترس و بزدلی میگردد.»
[این حدیث را حاکم در «المستدرک علی الصحیحین»، و ابن ماجه در باب «برّ الوالد و الاحسان الی البنات» روایت کردهاند.]
(9) «اِنَّ الصِّدْقَ طَمَأْنِیْنَةٌ.»
9- «بیتردید، راستی و صداقت، آرامش میآفریند.»
[این حدیث را مسلم در «صحیح» خویش روایت کرده است.]
(10) «وَ اِنَّ الْکِذْبَ رِیْبَةٌ.»
10- «و بیگمان، دروغ، شک و تردید و ناآرامی و بیقراری میآفریند.»
[این حدیث را ترمذی در «سُنَن» خویش روایت کرده است.]
(11) «اِنَّ اللهَ تَعالی جَمِیْلٌ، یُحِبُّ الْـجَمالَ.»
11- «بیگمان، خداوند بلندمرتبه زیبا است و زیبایی را دوست میدارد.»
[این حدیث را مسلم در باب «تحریم الکبر و بیانه» روایت کرده است.]
(12) «اِنَّ لِکُلِّ شَیْءٍ شِرَّةٌ، وَّ لِکُلِّ شِرَّةٍ فَتْرَةٌ.»
12- «بیگمان، برای هر چیز، (تا مدّتی) نشاط و رغبت و تمایل و تیزی وجود خواهد داشت؛ آنگاه هر نشاط و تیزی، ضعف و سستی در پی خواهد داشت». (پیامبرج در حدیثی دیگر میفرمایند: «هر عبادتی، تا مدتی نشاط و رغبتی دارد؛ آنگاه به سستی مبدّل میگردد؛ پس هر آن کس که رغبت عبادتش به سنّت من باشد، راه یافته است؛ و هر آن کس که با سنّت من مخالفت ورزد، در حقیقت بیراه گشته است و کردارش در تباهی است؛ امّا من، هم نماز میخوانم و هم میخوابم، و هم روزه میگیرم و هم در روزهایی افطار میکنم، و هم میخندم و هم گریه میکنم؛ پس هر آن کس که از روش و سنّت من رویگردان شود، از من نیست.»)
[این حدیث را ترمذی در ابواب «صفة القیامة» روایت کرده است.]
(13) «اِنَّ الرِّزْقَ لَیَطْلُبُ الْعَبْدَ کَما یَطْلُبُهُ أَجَلُهُ.»
13- «بیگمان رزق و روزی، در پی انسان است همانگونه که اجل و سررسید زندگی، او را میجوید؛ (و حدیث صحیح، چنین است: «بیگمان رزق و روزی، بیشتر از اجل و سررسید زندگی،انسان را میجوید.»)
[این حدیث را ابن حبّان در «صحیحی» خویش روایت کرده است.]
(14) «اِنَّ الشَّیْطانَ یَجْرِیْ مِنَ الْاِنْسانِ مَجْرَی الدَّمِ.»
14- «بیگمان، شیطان به سان جریان خون، در رگ انسان جریان مییابد.»
[این حدیث را بخاری در باب «صفة ابلیس و جنوده» روایت کرده است.]
(15) «اِنَّ لِکُلِّ أُمَّةٍ فِتْنَةً، وَ فِتْنَةُ أُمَّتِیْ اَلْمالُ.»
15- «بیگمان برای هر جامعهای، وسیلهی آزمونی است و وسیلهی آزمون امّت من، مال و دارایی است.»
[این حدیث را ترمذی در «سُنَن» خویش روایت کرده است.]
(16) «اِنَّ أَسْرَعَ الدُّعاءِ اِجابَةً، دَعْوَةُ غائِبٍ لِّغائِبٍ.»
16- «بیگمان، سریعترین دعایی که در بارگاه خدا پذیرفته میشود، دعایی است که غایب در حق غایب کند.»
[این حدیث را ابوداود در باب «الدعاء بظهر الغیب» روایت کرده است.]
(17) «اِنَّ الرَّجُلَ لَیُحْرَمُ الرِّزْقَ بِالذَّنْبِ یُصِیْبُهُ.»
17- «بیگمان، انسان به کیفر گناه و بیدادی که بدان دست مییازد، از رزق و روزی خویش، بیبهره میشود.»
[این حدیث را ابن ماجه در باب «العقوبات» روایت کرده است.]
(18) «اِنَّ نَفْساً لَّنْ تَمُوْتَ حَتّی تَسْتَکْمِلَ رِزْقَها.»
18- «بیگمان، هیچکسی جهان را بدرود نمیگوید، جز اینکه با آمدن آخرین روز زندگیاش، اجل و سررسید او فرا رسد و رزق و روزی خود را به پایان برد. (یعنی، هیچکس تا زمانی که رزق و روزیاش کامل نشده باشد، نمیمیرد.)»
[این حدیث را شهاب در «مُسنَد» خویش، و ابن ماجه در باب «الاقتصاد فی طلب المعیشة» روایت کردهاند.]
(19) «اِنَّ الصَّدَقَةَ لَتُطْفِیءُ غَضَبَ الرَّبِّ وَ تَدْفَعُ مِیْتَةَ السُّوءِ.»
19- «بیگمان، دَهش و صدقهدادن، خشم خدا را فرو مینشاند و از مرگ بد، جلوگیری میکند».
[این حدیث را ترمذی در باب «ما جاء فی فضل الصدقة» روایت کرده است.]
(20) «اِنَّکَ لَسْتَ بِخَیْرٍ مِّنْ أَحْمَرَ وَ لا أَسْوَدَ اِلَّا أَنْ تَفْضُلَهُ بِتَقْوی.»
20- «بیگمان، تو بر سرخپوست و سیاهپوست، برتری و فضیلتی نداری،مگر آن که با نیروی تقوا و پرهیزگاری، بر آنها تفوّق و برتری بیابی».
[این حدیث را احمد بن حنبل در «مُسنَد» خویش روایت کرده است.]
(21) «اِنَّ اللهَ لایَنْظُرُ اِلی صُوَرِکُمْ، وَ أَمْوالِکُمْ وَ لکِنْ یَّنْظُرُ اِلَی قُلُوْبِکُمْ، وَ أَعْمالِکُمْ.»
21- «بیگمان، خداوند بر چهرهها و داراییهای شما نمینگرد، بلکه به دلها و عملکردهای شما مینگرد.»
[این حدیث را مسلم در باب «تحریم ظلم المسلم و خذله» روایت کرده است.]
(22) «اِنَّ مِنَ الْـمَعْرُوْفِ أَنْ تَلْقی أَخاکَ بِوَجْهٍ طَلْقٍ.»
22- «(هیچ نوعی از انواع حُسن سلوک و رفتار شایسته و بایسته و نیکو و خوب را حقیر و ناچیز و کوچک و بیارزش مشمارید؛ زیرا) به راستی پارهای از موارد حُسن سلوک و رفتار نیکو و بایسته (که خرج و هزینهای هم ندارد،) آن است که با برادر خویش با خندهرویی و چهرهای شاداب و گشاده، ملاقات نمایی.»
[این حدیث را احمد در «مُسنَد» خویش، و ترمذی در «صحیح» خود روایت کردهاند.]
(23) «اِنَّ أَوْلَی النّاسِ بِاللهِ مِنْ بَدَأَ بِالسَّلامِ.»
23- «برترین مردمان به نزد خدای، کسی است که سلام را آغاز کند؛ (یعنی نخست سلام نماید و آغازگر آن باشد.)»
[این حدیث را ابوداود در باب «فی فضل من بدأ بالسلام» روایت کرده است.]
(24) «اِنَّ الرِّبا وَ اِنْ کَثُرَ فَاِنَّ عاقِبَتَهُ تَصِیْرُ اِلی قُلٍّ.»
24- «ربا و رباخواری، اگر چه بسیار گردد، فرجام آن به سوی کاستی و بیبرکتی است».
[این حدیث را حاکم در «المستدرک علی الصحیحین»، در کتاب «البیوع» روایت کرده است.]
(25) «اِنَّ الْغَضَبَ لَیُفْسِدُ الْاِیْمانَ کَما یُفْسِدُ الصَّبِرُ الْعَسَلَ.»
25- «بیگمان خشم و غضب، ایمان را چنان از بین میبرد که گیاه، «صَبِر»، عسل را فاسد میگرداند.»
[این حدیث را بیهقی در «شعب الایمان» روایت کرده است.]
(26) «اِنَّ الصِّدْقَ بِرٌّ، وَّ اِنَّ الْبِرَّ یَهْدِیْ اِلَی الْـجَنَّةِ.»
26- «بیگمان، راستی و راستگویی، نیکی است (یعنی به نیکی راه مینماید،) و نیکی به سوی بهشت رهنمون میشود.»
[این حدیث را مسلم در باب «قبح الکذب و حسن الصدق و فضله» روایت کرده است.]
(27) «وَ اِنَّ الْکَذِبَ فُجُوْرٌ، وَّ اِنَّ الْفُجُوْرَ یَهْدِیْ اِلَی النّارِ.»
27- «و بیتردید، دروغ ودروغبافی، بدی است (یعنی به بدی راه مینماید؛) و بدی به سوی دوزخ رهنمون میشود.»
[این حدیث را مسلم در باب «قبح الکذب و حسن الصدق و فضله» روایت کرده است.]
(28) «اِنَّ اللهَ حَرَّمَ عَلَیْکُمْ عُقُوْقَ الْأُمَّهاتِ، وَ وَأْدَالْبَناتِ، وَ مَنْعَ وَهاتِ وَ کَرِهَ لَکُمْ قِیْلَ وَ قالَ، وَ کَثْرَةَ السُّؤالِ، وَ اِضاعَةَ الْمالِ.»
28- «به راستی خداوند بلندمرتبه، اذیّت و رنجانیدن مادران و زنده به گور کردن دختران و مَنع واجبات (عدم پرداخت حقوق مستحقّان و محرومان از قبیل: زکات و غیره) و طلب مال دیگران (به ناحق) را بر شما حرام نموده است؛ و باز، گفتن هر سخنی که شنیده شده (قیل و قال)، و زیاد سؤال کردن (در چیزی که فایدهای ندارد)، و ضایع کردن مال و صرف آن در مصارف غیر مشروع را از شما مکروه و ناپسند دانسته است.»
[این حدیث را بخاری در باب «ما ینهی عن اضاعة المال و قول الله: و الله لا یحب الفساد» و مسلم در باب «النهی عن کثرة المسائل» روایت کردهاند.]
(29) «اِنَّ أَحَبَّ الْأَعْمالِ اِلَی اللهِ تَعالی، اَلْحـُبُّ فِیْ اللهِ وَ الْبُغْضُ فِیْ اللهِ.»
29- «بیگمان، محبوبترین و بهترین کارها در پیشگاه خدا، دوست داشتن و دشمن داشتن در راه حق است».
[این حدیث احمد در «مُسنَد» خویش، و ابوداود در باب «مجانبة اهل الاهواء و بغضهم» روایت کردهاند.]
(30) «أَلا اِنَّ الدُّنْیا مَلْعُوْنَّةٌ وَ مَلْعُوْنٌ ما فِیْها، اِلّا ذِکْرُ اللهِ، وَ ما والاهُ وَ عالِمٌ، أَوْ مُتَعَلِّمٌ.»
30- «به هوش که بیگمان، دنیا نفرین شده است و آنچه هم در آن است نفرین شده است؛ مگر یاد و نام خدا و آنچه که خدا (از کردار نیک و گفتار شایسته و پندار بایسته) دوست دارد و نیز آنان که دانشمند یا دانشجو هستند».
[این حدیث را ترمذی در باب «ماجاء فی هوان الدنیا علی الله» روایت کرده است.]
(31) «اِنَّ مِمّا یَلْحَقُ الْمـُؤْمِنَ مِنْ عَمَلِهِ وَ حَسَناتِهِ بَعْدَ مَوْتِهِ عِلْمًا عَلَّمَهُ وَ نَشَرَهُ، وَ وَلَدًا صالِحًا تَرَکَهُ، أوْ مُصْحَفًا وَّرَّثَهُ، أَوْ مَسْجِدًا بَناهُ، أَوْ بَیْتًا لِّاِبْنِ السَّبِیْلِ بَناهُ، أَوْنَهْرًا أَجْراهُ، أَوْصَدَقَةً أَخْرَجَها مِنْ مّالِهِ فِیْ صِحَّتِهِ وَ حَیاتِهِ، تَلْحَقُهُ مِنْ بَعْدِ مَوْتِهِ.»
31- «بیتردید، از جمله کارهای نیک و شایستهی انسان باایمان و حقگرا که پس از مرگ او به وی میپیوندند و ثواب و پاداشش بدو میرسند، علم و دانشی است که آن را در بین مردم منتشر نموده، و نیز فرزند شایسته و صالحی است که از خود بر جای نهاده، و نیز قرآنی است که ارث گذاشته و یا مسجد و عبادتگاهی است که آن را ساخته، یا خانهای است که برای در راه ماندگان و مسافران بر پا کرده، و یا نهر آبی است که آن را برای استفادهی عموم، روان ساخته، و یا صدقه و دَهش مالی است که در طیّ زندگی و در زمان صحّت و تندرستی خوش، از اموال و داراییاش جدا کرده و در راه خدا وقف نموده است؛ این کارهای نیک و شایسته است که ثواب و پاداششان پس از مرگ انسان نیز به وی میپیوندند و بدو میرسند».
[این حدیث را ابن ماجه در باب «ثواب معلّم الناس الخیر»، و بیهقی در «شعب الایمان» روایت کردهاند.]
(32) «اِنَّ اللهَ لِیُؤَیِّدُ هذا الدِّیْنَ بِالرَّجُلِ الْفاجِرِ.»
32- «بیگمان، خداوند بلندمرتبه، این دین را گاه به وسیلهی مرد تاریک اندیش و بدرفتار، یاری میرساند.»
[این حدیث را بخاری در باب «ان الله لیؤیّد الدین بالرجل الفاجر» روایت کرده است.]
(33) «اِنَّ مِنْ أَشْراطِ السّاعَةِ أَنْ یَّتَباهَی النّاسُ فِیْ الْمـَساجِدِ.»
33- «بیگمان، از نشانههای نزدیک شدن رستاخیز، یکی این است که مردم به مساجد خویش بر یکدیگر فخر میفروشند.»
[این حدیث را بیهقی در «سُنَنالکبری»، ابوداود در باب «فی بناء المساجد»، نسایی و دارمی روایت کردهاند.]
اَلْجـُمْلَةُ الْاِسْمِیَّةُ الَّتِیْ دَخَلَتْ عَلَیْها حَرْفُ «لا»
جملهی اسمیّه که بر آن، «لا»ی نافیه داخل شده باشد
(1) «لا اِیْمانَ لِمَنْ لّا أَمانَةَ لَهُ.»
1- «آن کسی که از ویژگی امانت بیبهره است، ایمان ندارد».
[این حدیث را بیهقی در باب «ماجاء فی الترغیب فی اداء الامانات» و ابن حبّان در صحیح خویش، روایت کردهاند.]
(2) «وَلا دِیْنَ لِمَنْ لّاعَهْدَ لَهُ.»
2- «و آن کسی که عهد و پیمان درستی ندارد و حرمت آن را نگاه ندارد، دین درستی هم نخواهد داشت».
(در متن دو حدیث بالا آمده است که «لا ایمان» و «لا دین»؛ و به اتفاق تمام صاحبنظران حدیث، در اینجا «نفی وجود» مراد نیست بلکه «نفی کمال» مراد است؛ و مراد از این حدیث، نفی ایمان کامل از چنین فردی است؛ یعنی چنین کسی، ایمان کامل ندارد.
و یا اینکه از باب تهدید و سختگیری در منع خیانت در امانت و عهدشکنی است؛ به دلیل حدیث ابوذر که: «گویندهی «لا اله الا الله» وارد بهشت میشود»؛ پس نتیجه میگیریم که در تمام این احادیث - به اتفاق تمام محدثان - «نفی وجود»، مراد نیست. بلکه «نفی کمال» مراد است؛ یعنی چنین کسانی که در امانت خیانت میکنند و یا عهد را میشکنند، ایمان کامل و تمام عیاری ندارند؛ یعنی نمیتوان مؤمنی را با مراتب عالی ایمان یافت که در امانت خیانت بکند و یا عهد و پیمان بشکند؛ از این رو، میتوان گفت: این احادیث بر آن نیست که هر کس را که مرتکب یکی از این گناهان بزرگ شد، کافر و از امّت اسلامی، خارج معرّفی کند.)
[این حدیث را بیهقی در باب «ماجاء فی الترغیب فی اداء الامانات» روایت کرده است.]
(3) «لاحَلِیْمَ اِلّا ذُوْعَثْرَةٍ.»
3- «بردبار نیست جز آن که دستخوش لغزش و خطا شده باشد».
[این حدیث را احمد در «مُسنَد» خویش، و ترمذی در باب «ماجاء فی التجارب» روایت کردهاند.]
(4) «وَلا حَکِیْمَ اِلّا ذُوْ تَجْرِبَةٍ.»
4- «و فرزانه نیست جز آن که تجربه اندوخته باشد.»
[این حدیث را احمد در «مُسنَد» خویش روایت کرده است.]
(5) «لاعَقْلَ کَالتَّدْبِیْرِ.»
5- «هیچ خردی، به سان تدبیر نیست».
[این حدیث را ابن حبّان در «صحیح» خویش و ابن ماجه در باب «الورع و التقوی» روایت کردهاند.]
(6) «وَلاوَرْعَ کَالْکَفِّ.»
6- «و هیچ پروایی،به سان دوری گزیدن و دست نگاه داشتن (از حرام و قانونشکنی) نمیباشد.»
[این حدیث را ابن حبّان در «صحیح» خویش و ابن ماجه در باب «الورع و التقوی» روایت کردهاند.]
(7) «وَلاحَسَبَ کَحُسْنِ الْـخُلْقِ.»
7- «و هیچ شرافتی همانند نیک منشی و نیکخویی (و خوشرویی و خوشخویی) نیست.»
[این حدیث را ابن ماجه در باب «الورع و التقوی» و ابن حبّان در «صحیح» خویش روایت کردهاند.]
(8) «لاطاعَةَ لِمَخْلُوْقٍ فِیْ مَعْصِیَّةِ الْخالِقِ.»
8- «فرمانبرداری آفریدهی خدا به بهای نافرمانی آفریدگار، روا نیست».
[این حدیث را طبرانی در «المعجم الکبیر» روایت کرده است.]
(9) «لاصَرُوْرَةَ فِیْ الْاِسْلامِ.»
9- «در اسلام، گوشهنشینی و رهبانیّت نیست».
[این حدیث را ابوداود در باب «لا صرورة فی الاسلام»، و حاکم در «المستدرک علی الصحیحین» روایت کردهاند.]
(10) «لا بَأْسَ بِالْغِنی لِمَنِ اتَّقَی اللهَ (عَزَّوَجَلَّ).»
10- «گناهی به ثروت و دارایی نیست در صورتی که ثروتمند و توانگر، پروای خدای را پیشه سازد.»
[این حدیث را احمد در «مُسنَد» خویش و حاکم در «المستدرک علی الصحیحین» در کتاب «البیوع» روایت کردهاند.]
اَلْـجُمْلَةُ الْاِسْمِیَّةُ الَّتیْ لَیْسَ الْـمُسْنَدُ اِلَیْه فیها مُعَرَّفاً باللّامِ
جملهی اسمیّه، بیآنکه معرّف به الف و لام باشد
(1) «قَفْلَةٌ کَغَزْوَةٍ.»
1- «پاداش مجاهد و رزمنده در برگشت از جهاد و جنگ به سوی اهل و خانوادهاش، به سان پاداشش در رفتنش به سوی جنگ و پیکار با دشمنان و بدخواهان اسلام و مسلمانان است».
[این حدیث را ابوداود در باب «فی فضل القفل فی سبیل الله» روایت کرده است.]
(2) «سَیِّدُالْقَوْمِ فِیْ السَّفَرِ خادِمُهُمْ.»
2- «سرور جامعه و مردم (بزرگ هر طایفهای) در مسافرت، خدمتگزار آنان است».
[این حدیث را بیهقی در «شعب الایمان» و ابن مبارک در کتاب «الجهاد» روایت کردهاند.]
(3) «طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِیْضَةٌ عَلی کُلِّ مُسْلِمٍ.»
3- «فراگرفتن و جستن علم و دانش (به اندازهی ضرورت)، بر هر انسان مسلمان و حقگرا (چه مرد باشد و چه زن)، فرض است».
[این حدیث را ابن ماجه در باب «فضل العلماء و الحث علی طلب العلم» و طبرانی در «معجم الکبیر» روایت کردهاند.]
(4) «أَصْدَقُ الرُّؤْیا بِالْأَسْحارِ.»
4- «راستینترین خوابها، به هنگام سحرگاهان است».
[این حدیث را ترمذی در باب «قوله تعالی: «لهم البشری فی الحیاة الدنیا» روایت کرده است.]
(5) «خَیْرُکُمْ مَنْ تَعَلَّمَ الْقُرْآنَ وَ عَلَّمَهُ.»
5- «بهترین شما کسی است که قرآن را فراگیرد و به دیگران بیاموزد.»
[این حدیث را بخاری در باب «خیر کم من تعلم القران» روایت کرده است.]
(6) «أَحَبُّ الْأَعْمالِ اِلَی اللهِ أَدْوَمْها وَ اِنْ قَلَّ.»
6- «بهترین و پسندیدهترین کارها در پیشگاه خدا، بادوامترین آنها است؛ اگر چه اندک باشد».
[این حدیث را مسلم در باب «فضیلة العمل الدائمی من قیام اللیل و غیره»، و بخاری در باب «الجلوس علی الحصیر» روایت کردهاند.]
(7) «أَفْضَلُ الصَّدَقَةِ أَنْ تُشْبِعَ کَبَداً جائِعاً.»
7- «بهترین بخشش و بهترین صدقه، آن است که شکم گرسنهای را سیر سازی».
[این حدیث را بیهقی در «شعب الایمان» روایت کرده است.]
(8) «مَطْلُ الْغَنِیِّ ظُلْمٌ.»
8- «وقتکشی و بهانهجویی ثروتمند (به تأخیر افکندن وام و بدهی مقرّر،) حقکشی و بیدادگری است».
[این حدیث را بخاری در کتاب «الاستقراض و اداء الدیون»، ومسلم در باب «مطل الغنی ظلم» روایت کردهاند.]
(9) «حُبُّکَ الشَّیْءَ یُعْمِیْ وَیُصِمُّ.»
9- «چون چیزی را (بسیار) دوست بداری، تو را کور و کر خواهد ساخت و قدرت شناخت و انتخاب را از تو خواهد گرفت».
[این حدیث را ابوداود در کتاب «الادب» در باب «فی الهوی» روایت کرده است.]
(10) «ماقَلَّ وَ کَفی، خَیْرٌ مِّمّا کَثُرَوَ أَلْهی.»
10- آنچه اندک و بسنده باشد، بهتر از بسیاری است که سرگرمی و غفلت بیاورد (و بیراهکننده باشد.)»
[این حدیث را حاکم در «المستدرک علی الصحیحین»، و طبرانی در «معجم الکبیر» روایت کردهاند.]
(11) «طَلَبُ کَسْبِ الْـحَلالِ فَرِیْضَةٌ بَعْدَ الْفَرِیْضَةِ.»
11- «جستن کسب حلال، پس از انجام دیگر فرائض (مانند: نماز، روزه و …)، فرض است.»
[این حدیث را بیهقی در «سُنَنالکبری»، باب «کسب الرجل و عمله بیدیه» روایت کرده است.]
(12) «حُبُّ الدُّنْیا رَأْسُ کُلِّ خَطِیْئَةٍ.»
12- «دوست داشتن دنیا، سرآغاز همهی گناهان و حقکشیها است».
[این حدیث را بیهقی در «شعب الایمان» روایت کرده است.]
(13) «مَنْهُوْمانِ لا یُشْبِعانِ: مَنْهُوْمٌ فِیْ الْعِلْمِ لایُشْبِعُ مِنْهُ، وَ مَنْهُوْمٌ فِیْ الدُّنْیا لایُشْبِعُ مِنْها.»
13- «دو گرسنهاند که هرگز سیری نمیپذیرند: یکی جویای علم و دانش که از فراگیری و آموزش آن سیر نمیگردد؛ و دیگر، جویای مال و منال است که هرگز از جمعآوری آن سیری نمیپذیرد.»
[این حدیث را دارمی در باب «فی فضل العلم و العالم» روایت کرده است.]
(14) «أَفْضَلُ الْجِهادِ: مَنْ قالَ کَلِمَةُ حَقٍّ عِنْدَ سُلْطانٍ جائِرٍ.»
14- «برترین تلاش و جهاد (و بهترین مبارزهی با ستم،) از آنِ کسی است که سخن درست و شجاعانه را در برابر فرمانروای زورمدار و ستمگر و دیکتاتور و مُستَبد بگوید.»
[این حدیث را ترمذی، ابوداود در کتاب «الملاحم» و ابن ماجه در کتاب «الفتن» روایت کردهاند.]
(15) «لَغُدْوَةٌ فِیْ سَبِیْلِ اللهِ أَوْرَوْحَةٌ، خَیْرٌ مِّنَ الدُّنْیا وَ ما فِیْها.»
15- «بیتردید، بامداد یا شامگاهی گام سپردن در (پاسداری در) راه خدا، از دنیا و آنچه که در آن میباشد، بهتر و برتر است.»
[این حدیث را بخاری در باب «الغدوة و الروحة فی سبیلالله»، و مسلم در باب «فضل الغدوة و الروحة فی سبیل الله» روایت کردهاند.]
(16) «فَقِیْهٌ وّاحِدٌ أَشَدُّ عَلَی الشَّیْطانِ مِنْ أَلْفِ عابِدٍ.»
16- «وجود یک دانشمند (خداترس و پرواپیشه و پارسا و پرهیزگار) برای شیطان، از وجود هزار عابد (جاهل و نادان)، سختتر است».
[این حدیث را ترمذی در باب «ماجاء فی فضل الفقه علی العبادة»، و ابن ماجه در باب «فضل العلماء و الحثّ علی طلب العلم» روایت کردهاند.]
(17) «طُوْبی لِمَنْ وَّجَدَ فِیْ صَحِیْفَتِهِ اِسْتِغْفارًا کَثِیْراً.»
17- «خوشا به حال کسی که در نامهی اعمال خویش، آمرزشخواهی بسیاری بیابد».
[این حدیث را ابن ماجه در باب «الاستغفار» روایت کرده است.]
(18) «رِضَی الرَّبُّ فِیْ رِضَی الْوالِدِ، وَ سَخَطُ الرَّبِّ فِیْ سَخَطِ الْوالِدِ.»
18- «خشنودی پروردگار در خشنودی پدر، و ناخشنودی او در ناخشنودی و خشم پدر است».
[این حدیث را ترمذی در باب «ماجاء من الفضل فی رضا الوالدین»، و حاکم در «مستدرک علی الصحیحین» روایت کردهاند.]
(19) «حَقُّ کَبِیْرِ الْاِخْوَةِ عَلی صَغِیْرِهِمْ، حَقُّ الْوالِدِ عَلی وَلَدِهِ.»
19- «حق برادر بزرگتر بر برادرهای کوچکتر، به سان حق پدر بر فرزند است.»
[این حدیث را بیهقی در «شعب الایمان» روایت کرده است.]
(20) «کُلُّ بَنِیْ آدَمَ خَطّاءٌ، وَ خَیْرُ الْـخَطّائِیْنَ التَّوّابُوْنَ.»
20- «همهی فرزندان آدم، لغزش کارند و بهترین خطاکاران، توبهکنندگان خواهند بود.»
[این حدیث را حاکم در «المستدرک علی الصحیحین» در کتاب «التوبة» روایت کرده است.]
(21) «کَمْ مِنْ صائِمٍ لَّیْسَ لَهُ مِنْ صِیامِهِ اِلَّا الظَّمَأُ، وَ کَمْ مِنْ قائِمٍ لَّیْسَ لَهُ مِنْ قِیامِهِ اِلَّا السَّهَرُ.»
21- «چه بسیار روزهداری که از روزهی خویش جز تشنگی چیزی نخواهد داشت؛ و چه بسیار شبزندهداری که از شبزندهداری خویش، جز بیدارخوابی (و خستگی و درماندگی و کوفتگی) سودی نخواهد برد.»
[این حدیث را دارمی در باب «فی المحافظة علی الصوم» روایت کرده است.]
(22) «مِنْ حُسْنِ اِسْلامِ الْـمَرْءِ تَرْکُهُ مالا یَعْنِیْهِ.»
22- «از نشانههای نیکویی اسلام انسان، آن است که گفتار و کردار بیهوده و بیمعنا را رها میکند و سنجیده سخن میگوید و سنجیده عمل میکند.» (به تعبیری دیگر؛ فرونهادن چیزهای بیهوده، نشانهی کمال مسلمانی فرد است.)
[این حدیث در صحیح ابن حیان در باب «ماجاء فی صفات المؤمنین»، و در مسند احمد بن حنبل روایت شده است.]
(23) «أَلا کُلُّکُمْ راعٍ، وَ کُلُّکُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَّعِیَّتِهِ.»
23- «به هوش! که هر کدام از شما سرپرست و عهدهدار هستید؛ و همهی شما در مورد زیردستان خویش بازخواست خواهید شد.» (به تعبیری دیگر: همهی شما وظیفه دارید و همهی شما نسبت به افراد تحت تکفّل خویش مسئول هستید؛ پیشوا و رهبر، نسبت به افراد تحت تکفّل خود وظیفه دارد و مسئول است؛ و مرد نسبت به افراد خانوادهاش مسئول است. و زن نسبت به خانهی همسرش وظیفه دارد و از افراد تحت تکفّل خود مسئول است؛ و خدمتگزار نسبت به مال سرورش، وظیفه دارد و دربارهی افراد تحت تکفّل خود مسئول است؛ پس همهی شما وظیفه دارید و نسبت به افراد تحت تکفّل خود مسئول هستید.)
[این حدیث را بخاری در باب «الجمعة فی القری»، و مسلم در باب «فضیلة الامام العادل و عقوبة الامام الجائر» روایت کردهاند.]
(24) «أَحَبُّ الْبِلادِ اِلَی اللهِ مَساجِدُها، وَ أَبْغَضُ الْبِلادِ اِلَی اللهِ أَسْواقُها.»
24- «محبوبترین و دوستداشتنیترین سرزمینها در پیشگاه خدا، مسجدهای آن؛ و منفورترین سرزمینها در نزد خدا، بازارهای آن است».
[این حدیث را مسلم در باب «فضل الجلوس فی مصلاه بعد الصبح و فضل المساجد» روایت کرده است.]
(25) «اَلْوَحْدَةُ خَیْرٌ مِّنْ جَلَیْسِ السُّوءِ. وَ الْـجَلِیْسُ الصّالِحُ خَیْرٌ مِّنَ الْوَحْدَةِ. وَ اِمْلاءُ الْـخَیْرِ خَیْرٍ مِّنَ السُّکُوْتِ، وَ السُّکُوْتُ خَیْرٌ مِّنْ اِمْلاءِ الشَّرِّ.»
25- «و تنهایی، از همنشین بد بهتر است؛ و همنشین شایسته، از تنهایی بهتر. و نیکگویی از خاموشی بهتر است، و خاموشی بهتر از یبدگفتن».
[این حدیث را بیهقی در «شعب الایمان»، و حاکم در «المستدرک علی الصحیحین» روایت کردهاند.]
(26) «تُحْفَةُ الْـمُؤْمِنِ اَلـْمَوْتُ.»
26- «مرگ، ارمغان انسان با ایمان و حقگرا است».
[این حدیث را حاکم در «المستدرک علی الصحیحین» در کتاب «الرقاق» روایت کرده است.]
(27) «یَدُاللهِ عَلَی الْـجَماعَةِ.»
27- «دست [رحمت] خدا، به همراه جامعه و گروه عدالتخواه است».
[این حدیث را ترمذی در باب «ماجاء فی لزوم الجماعة» روایت کرده است.]
(28) «کُلُّ کَلامِ اِبْنِ آدَمَ عَلَیْهِ لا لَهُ، اِلّا أَمْرٌ بِمَعْرُوْفٍ، أَوْنَهْیٌ عَنْ مُنْکَرٍ، أَوْذِکْرُ اللهِ.»
28- «گفتار فرزند آدم، به ضرر و زیان اوست نه به سودش؛ مگر آنکه دعوت به کار پسندیدهای باشد و یا از کار ناپسندی بازدارد، و یا خدای فرزانه را یاد نماید.»
[این حدیث را ترمذی در باب «ماجاء فی حفظ اللسان»، و ابویعلی در «مُسنَد» خویش روایت کردهاند.]
(29) «مَثَلُ الَّذِیْ یَذْکُرُ رَبَّهُ وَالَّذِیْ لایَذْکُرُ، مَثَلُ الْـحَیِّ وَالْـمَیِّتِ.»
29- «وصف انسانی که خدا را یاد میکند و کسی که او را یاد نمینماید، همانند جسد زنده و جسد مرده است».
[این حدیث را بخاری در باب «فضل ذکرالله عز وجل» روایت کرده است.]
(30) «مَثَلُ الْعِلْمِ لایُنْتَفَعُ بِهِ کَمَثَلِ کَنْزٍ لّا یُنْفَقُ مِنْهُ فِیْ سَبِیْلِ اللهِ.»
30- «دانش و بینشی که سود و فایده نبخشد، به گنجینهای ماند که از آن در راه خدا، هزینه نگردد.»
[این حدیث، در مُسنَد احمد در «مُسنَد ابوهریره» و در سُنَن دارمی در باب «البلاغ عن رسول اللهج و تعلیم السُنَن» روایت شده است.]
(31) «أَفْضَلُ الذِّکْرِ لا اِلهَ اِلّا اللهُ، وَ أَفْضَلُ الدُّعاءِ اَلْـحَمْدُ لِـلّهِ.»
31- «برترین ذکر (در میان اذکار)، ذکر «لا اله الا الله»؛ و برترین دعا (در میان دعاها)، دعای «الحمد الله» است.»
[این حدیث را ترمذی در باب «ماجاء ان دعوة المسلم مستجابة» روایت کرده است.]
(32) أَوَّلُ مَنْ یُّدْعی اِلَی الْـجَنَّةِ یَوْمَ الْقِیامَةِ اَلَّذِیْنَ یَحْمَدُوْنَ اللهَ فِیْ السَّراءِ وَالضَّرّاءِ.»
32- «نخستین کسانی که در روز رستاخیز به سوی بهشت [پرنعمت خداوند بلندمرتبه] فراخوانده میشوند، ستایشگرانی هستند که در زندگی و در برابر فقر (و محرومیّتها) و بیماری (و زیان و ضررها)، خدای را آگاهانه و با اخلاص میستایند.»
(«البأساء»: بلا و مصیبت خارج از جسم شخص؛ از قبیل: تنگدستی، زیان مالی و مرگ فرزندان. و «الضرّاء»: بلا و مصیبت مربوط به جسم شخص، از قبیل: بیماری و رنجوری.)
[این حدیث را حاکم در «المستدرک علی الصحیحین» روایت کرده است.]
اَلْـجُمْلَةُ الْاِسْمِیَّةُ اَلْـمَدْخُولُ عَلَیْها الألفُ و اللّام
جملهی اسمیّه که بر آن الف و لام [تعریف] وارد شده باشد
(2) «اَلدِّیْنُ اَلنَّصِیْحَةُ.»
۲- «اوج دینباوری و دینداری، دلسوزی و خیرخواهی است. (خیرخواهی برای ایمان و باور به خدا و تبلیغ کتاب خدا، و پیروی از رسول گرامی اسلام ج و تذّکر و یادآوری به مسلمانان، و اقتداء و تأسی به مجتهدان و راهنمایی و نصیحت تودهی مردم).»
[این حدیث را بخاری در «کتاب الایمان»، و مسلم در باب «بیان انالدین النصیحة» روایت کردهاند.]
(3) «اَلْـمَجالِسُ بِالْاَمانَةِ.»
۳- «آنچه در مجالس و محافل میگذرد، امانت است (و نباید آن را اِفشاء و شایع کرد.)»
[این حدیث را ابوداود در «کتاب الادب»، باب «نقل الحدیث» روایت کرده است.]
(4) «اَلدُّعاءُ مُخُّ الْعِبادَةِ.»
۴- «دعا، جان و روح عبادت و پرستش خدا است.»
[این حدیث را ترمذی در اوائل کتاب «الدعوات» روایت کرده است.]
(5) «اَلْـحَیاءُ شُعْبَةُ مِّنَ الْاِیْمانِ.»
5- «حیا و آزرم، شعبهای از ایمان است (و از حیا و آزرم، جز نیکی نمیآیید)».
[این حدیث را بخاری در باب «امور الایمان»، و مسلم روایت کردهاند.]
(6) «اَلْـمَرْءُ مَعَ مَنْ أَحَبَّ.»
6- «هر شخص، همواره با کسی است که دوستش میدارد.»
[این حدیث را بخاری در کتاب «الادب»، و مسلم در «ابواب البرّ و الصلة» روایت کردهاند.]
(7) «اَلْـخَمْرُ جُمّاعُ الْاِثْمِ.»
7- «(از شراب بپرهیزید؛ زیرا که) آن، سرآغاز و سرمنشأ هر گناه و بدی است (و از گناه آن، گناهانی دیگر پیدا میشوند.)».
[این حدیث، در مُصنّف ابن ابی شیبة روایت شده است.]
(8) «اَلْأَناةُ مِنَ اللهِ، وَالْعَجَلَةُ مِنَ الشَّیْطانِ.»
۸- «سنجیده کاری و آرامش و تأنّی و طُمأنینه، از ناحیهی خداوند بلندمرتبه و شتاب و عجله، از سوی شیطان است.»
[این حدیث را ترمذی، در باب «ماجاء فی التأنّی و العجلة» روایت کرده است.]
(9) «اَلْـمُؤْمِنُ غِرٌّ کَرِیْمٌ، وَالْفاجِرُ خَبٌّ لَئِیْمٌ.»
۹- «انسان با ایمان و حقگرا، با شرافت است و بزرگمنش؛ و انسان بداندیش، بدکردار و نیرنگباز و فرومایه و پست است.»
[این حدیث را احمد، در مُسندش و ترمذی، در باب «ماجاء فی البخل» روایت کردهاند.]
(10) «اَلظُّلْمُ ظُلُماتٌ یَّوْمَ الْقِیامَةِ.»
۱۰- «ستم کردن در این جهان، در روز رستاخیز، مایهی بسی تاریکیها است.»
[این حدیث را مسلم در کتاب «الزهد و الرقاق» روایت کرده است.]
(11) «اَلْبادِیءُ بِالسَّلامِ بَرِیْءٌ مِّنَ الْکِبْرِ.»
11- «آغازگر سلام و درود، از کبر و غرور و خودبزرگبینی و خودمحوری، بیگانه است».
[این حدیث را بیهقی در «شعب الایمان» روایت کرده است.]
(12) «اَلدُّنْیا سِجْنُ الْـمُؤْمِنِ وَ جَنَّةُ الْکافِرِ.»
12- «دنیا، زندان انسان با ایمان است و بهشتِ انسان کفرگرا و حقناپذیر».
[این حدیث را مسلم در کتاب «الزهد و الرقاق» روایت کرده است.]
(13) «اَلطُّهُوْرُ شَطْرُ الْاِیْمانِ.»
13- «طهارت و پاکیزگی، بخش مهمی از ایمان است».
[این حدیث را مسلم در باب «فضل الوضوء» روایت کرده است.]
(14) «اَلْیَدُ الْعُلْیا خُیْرٌ مِنَ الْیَدِ السُّفْلی.»
14- «دست بالا (صدقهدهنده و دَهش کننده)، بهتر از دست پایین (صدقهگیرنده و گیرندهی بخشش) است».
[این حدیث را مسلم در باب «بیان انالید العلیا خیر من الید السفلی» روایت کرده است.]
(15) «اَلْـجَرَسُ مَزا مِیْرُ الشَّیْطانِ.»
15- «زنگ، از نغمههای شیطان است».
[این حدیث را مسلم در باب «کراهیة الکلب و الجرس فی السفر» روایت کرده است.]
(16) «اَلطّاعِمُ الشّاکِرُ کَالصّائِمِ الصّابِرِ.»
16- «غذاخورندهی شکرگزار، به سان روزهدار بردبار و شکیبا است».
[این حدیث را دارمی در کتاب «الاطمعة» و ترمذی با لفظ «الطاعم الشاکر بمنزلة الصائم الصابر» روایت کردهاند.]
(17) «اَلتائِبُ مِنَ الذَّنْبِ کَمَنْ لّاذَنْبَ لَهُ.»
17- «کسی که از گناه توبه کند، چنان است که مرتکب گناهی نشده است؛ (یعنی بازگشتکنندهی از قانون شکنی و گناه، به سوی خدا و برای جبران و اصلاح، به سان کسی است که گناه نکرده است.)»
[این حدیث را ابن ماجه در باب «ذکر التوبة» روایت کرده است.]
(18) «اَلسِّواکُ مَطْهَرَةٌ لِّلْفَمِ وَ مَرْضاتٌ لِّلرَّبِّ.»
18- «مسواک نمودن، باعث پاکیزگی دهان و خشنودی پروردگار است».
[این حدیث را بخاری در باب «السواک الرطب و الیابس» روایت کرده است.]
(19) «اَلْغِیْبَةُ أَشَدُّ مِنَ الزِّنا.»
19- «(گناه) غیبت نمودن (برادر مسلمان)، از (گناه) زنا، سختتر است.»
[این حدیث را بیهقی در «شعب الایمان» و طبرانی در «معجم الاوسط» روایت کردهاند.]
(20) «اَلْقُرْآنُ حُجَّةٌ لَّکَ أَوْ عَلَیْکَ.»
20- «قرآن، دلیل و حجّتی به سود یا به زیان تو میباشد؛ (یعنی اگر ارتباط تو با قرآن، توأم با اخلاص و صداقت و اعتقاد و عمل باشد، قرآن برایت در روز رستاخیز شاهد و دلیلی سودمند خواهد بود؛ و اگر چنانچه ارتباط تو برخلاف این باشد، شهادت آن برخلاف و به ضرر و زیان تو خواهد بود.)»
[این حدیث را مسلم در باب «فضل الوضوء» روایت کرده است.]
(21) «اَلنِّساءُ حَبائِلُ الشَّیْطانِ.»
21- «زنان، ابزار شیطان (برای اغواء و گمراه نمودن مردان و به دام افکندن آنها) میباشند.»
[این حدیث، در «مصنّف ابن ابی شیبة» روایت شده است.]
(22) «اَلْاِقْتِصادُ فِیْ النَّفَقَةِ نِصْفُ الْـمَعِیْشَةِ؛ وَالتَّوَدُّدُ اِلَی النّاسِ نِصْفُ الْعَقْلِ؛ وَ حُسنُ السُّؤالِ، نِصْفُ الْعِلْمِ».
22- «میانهروی در هزینه کردن، نیمی از هزینهی زندگی است، و دوستی با مردم، نیمی از خرد، و زیبا طرح کردن پرسش، نیمی از دانش است».
[این حدیث را بیهقی در «شعب الایمان» و طبرانی در «معجم الاوسط» روایت کردهاند.]
(23) «اَلْکَیِّسُ مَنْ دانَ نَفْسَهُ وَ عَمِلَ لِما بَعْدَ الْـمَوْت،ِ وَالْعاجِزُ مَن أَتْبَعَ نَفْسَهُ هَواها وَ تَمَنّی عَلَی اللهِ.»
23- «آدم هوشمند و زیرک، کسی است که بر خود مسلّط باشد و در این جهان، برای جهان پس از مرگ، کار و تلاش کند؛ و آدم ناتوان، کسی است که هوای دل خود را پیروی نماید و از بارگاه خدا، برآمدن آرزوها را آرزو کند».
[این حدیث را ترمذی در «ابواب صفة القیامة»، و ابن ماجه در باب «ذکر الموت و الاستعداد له» روایت کردهاند.]
(24) «اَلْـمُؤْمِنُ مَأْلَفٌ وَّ لاخَیْرَ فِیْمَنْ لّا یَأْلَفُ وَ لا یُؤْلَفُ.»
24- «انسان با ایمان و حقگرا، میجوشد و اُنس و اُلفت میگیرد؛ و کسی که اُنس و اُلفت نگیرد و نپذیرد، در او، هیچ نیکی و خوبی نیست».
[این حدیث را بیهقی در «شعب الایمان» روایت کرده است.]
(25) «اَلْغِناءُ یُنْبِتُ النِّفاقَ فِیْ الْقَلْبِ کَما یُنْبِتُ الْـماءُ الزَّرْعَ.»
25- «ساز و آواز طَرَب انگیز، نفاق را در دل میرویاند، همان سان که آب، کشت و زَرع را (از دلِ خاک) میرویاند.»
[این حدیث را بیهقی در «شعب الایمان»، و ابوداود روایت کردهاند.]
(26) «اَلتُّجّارُ یُحْشَرُوْنَ یَوْمَ الْقِیامَةِ فُجّاراً اِلّا مَنِ اتّقی وَبَرَّ وَ صَدَقَ.»
26- «تاجران و بازرگانان، در روز رستاخیز همچون فاجران و تبهکاران زنده و حَشر میشوند؛ مگر آنانی که از خدا پروا کنند و بترسند و نیکوکار و درستکار (صادق و راستگو) باشند.»
[این حدیث را دارمی، ترمذی در باب «ماجاء فی التجار...» و طبرانی در «معجم الکبیر» روایت کردهاند.]
(27) «اَلتّاجِرُ الصَّدُوْقُ الْأَمِیْنُ مَعَ النَّبِیِّیْنَ وَ الصِّدِّیْقِیْنَ وَ الشُّهَداءِ.»
27- «بازرگان و تاجر راستگو و درستکار، با پیامبران و راستی پیشگان و شهیدانِ راه عدالت و آزادی است».
[این حدیث را ترمذی، و دارمی در باب «فی التاجر الصدوق» روایت کردهاند.]
(28) «آیَةُ الْـمُنافِقِ ثَلاثٌ: اِذا حَدَّثَ کَذَبَ، وَ اِذا وَعَدَ أَخْلَفَ، وَ اِذَا اؤْتُمِنَ خانَ.»
28- «نشان انسان دورو و نفاقگرا، سه چیز است: هنگامی که سخن گوید، دروغ میبافد و هنگامی که وعده دهد، خلاف میکند و هنگامی که امینش شمارند، خیانت میکند.»
[این حدیث را بخاری در باب «علامة المنافق» روایت کرده است.]
(29) «اَلْکَبائِرُ: اَلْاِشْراکُ بِاللهِ، وَعُقُوْقُ الْوالِدَیْنِ، وَ قَتْلُ النَّفْسِ، وَالْیَمِیْنُ الْغُمُوْسُ.»
29- «سهمگینترین گناهان بزرگ، عبارتند از: قراردادن شریک و انباز برای خداوندِ (بیهمتا و بیهمگون و یکتا و یگانه)؛ نافرمانی و بیاحترامی به پدر و مادر؛ کشتن انسان (بیگناه و به ناحق)؛ و سوگند غموس».
[و سوگند غموس: عبارت است از: سوگند خوردن قصدی و به عمد، بر وقوع امری در گذشته یا حال که واقع نشده باشد؛ یعنی اگر کسی بر وقوع امری در گذشته، دیده و دانسته و به عمد و به دروغ سوگند بخورد، به آن در اصطلاح صاحبنظران فقهی، «سوگند غموس» میگویند. مانند این که: کسی کاری کرده باشد و میداند که او این کار را انجام داده است و با این وجود، دیده و دانسته سوگند میخورد که من این کار را مرتکب نشدهام؛ در نزد امام ابوحنیفه، سوگند غموس، کفارهای ندارد؛ زیرا سزای چنین سوگندی، فقط فرو غلتیدن و غوطهور شدن در آتش سوزان دوزخ است، چنانکه از نام آن پیدا است؛ چرا که انسان را در وبال گناه، غوطهور و غرق میسازد؛ البته توبه و استغفار از چنین سوگندی لازم و ضروری میباشد.]
[این حدیث را بخاری در باب «الیمین الغموس» روایت کرده است]
(30) «اَلْبِرُّ حُسْنُ الْخـُلْقِ، وَالْاِثْمُ ماحاکَ فِیْ صَدْرِکَ، وَ کَرِهْتَ أَنْ یَّطَّلِعَ عَلَیْهِ النّاسُ.»
30- «نیکوکاری، عبارت از منش نیکو و خوش اخلاقی است و گناه، آن چیزی است که در سینهات جای گیرد؛ (یعنی در دلت شک و تردید ایجاد کند) و ناپسند داری که مردم از آن، آگاه و باخبر گردند.»
[این حدیث را مسلم در باب «تفسیر البرّ و الاثم» روایت کرده است.]
(31) «اَلْـخَلْقُ عَیالُ اللهِ، فَأَحَبُّ الْـخَلْقِ اِلَی اللهِ مَنْ أَحْسَنَ اِلی عَیالِهِ.»
31- «تمام مخلوقات و موجودات، عیال و ریزهخواران خداوند هستند؛ از این رو، بهترین و برترین مخلوقات و موجودات به بارگاه خداوند بلندمرتبه، کسی است که با عیال خداوند بلندمرتبه، رفتار و برخورد خوبی داشته باشد».
(عیال انسان، به کسانی گفته میشود که کفالت و سرپرستی آنها بر عهدهی وی باشد؛ و بدون تردید از این لحاظ، تمام مخلوقات و موجودات، عیال خداوندند و او پروردگار و روزیرسان همهی مخلوقات است؛ از این جهت، هر کس با مخلوقات و آفریدههای خداوند، رفتار خوب داشته باشد، مستحق محبّت و عطوفت خداوند قرار خواهد گرفت.)
[این حدیث را بیهقی در «شعب الایمان» و طبرانی در «معجم الاوسط» روایت کردهاند.]
(32) «اَلْـمُسْلِمُ مَنْ سَلِمَ الْـمُسْلِمُوْنَ مِنْ لِّسانِهِ وَیَدِهِ.»
32- «مسلمان راستین، آن کسی است که دیگر مسلمانان از دست و زبان او، احساس امنیّت کنند.»
[این حدیث را بخاری در «کتاب الایمان» ، مسلم، بیهقی، ترمذی و نسایی روایت کردهاند.]
(33) وَالْـمُؤْمِنُ مَنْ أمَنَهُ النّاسُ عَلی دِمائِهِمْ وَ أَمْوالِهِمْ. وَالْـمُجاهِدُ مَنْ جاهَدَ نَفْسَهُ فِیْ طاعَةِ اللهِ. وَالْـمُهاجِرُ مَنْ هَجَرَ الْـخَطایا وَ الذُّنُوْبَ.»
33- «مؤمن راستین، آن کسی است که مردمان، او را بر خون (جان) و دارایی خویش، امین شمارند؛ و جهادگر راستین و حقیقی، آن است که با خواستههای ناروای خود، در راه فرمانبرداری از خدا، مبارزه و پیکار نماید؛ و مهاجر راستین، کسی است که (به هجرت ظاهری اکتفا و بسنده نکند، بلکه) از هر چیزی که خداوند از گناهان و معاصی، نهی فرموده است، دوری گزیند».
[این حدیث را ترمذی، طبرانی در «معجم الکبیر» و احمد در «مُسنَد» روایت کردهاند.]
(34) «اَلْبَیِّنَةُ عَلَی الْـمُدَّعِیْ وَ الْیَمِیْنُ عَلَی الْـمُدَّعی عَلَیْهِ.»
34- «ارایهی دلیل و مدرک، بر عهدهی مُدَّعِی (ادّعاکننده)، و سوگندخوردن، برعهدهی مُدَّعی عَلَیه است.»
[این حدیث را ترمذی روایت کرده است.]
(35) «اَلْـمُؤْمِنُ مِرْآةُ الْـمُؤْمِنِ، وَ الْـمُؤْمِنُ أَخُوْ الْـمُؤْمِنِ، یَکُفُّ عَنْهُ ضَیْعَتَهُ وَ یَحُوْطُهُ مِنْ وِّرائِهِ.»
35- «انسان با ایمان، آیینهی دیگر مؤمنان و حقگرایان است؛ (پس اگر چیزی ناپسند در آنها دید، باید آن را بزداید؛) و فرد حقگرا و با ایمان، برادر انسان با ایمان و قانونگرا است؛ از این رو، باید ضرر و زیان را از او دفع کند (و نباید دلسوزی و خیرخواهی او را وانهد، بلکه) از پشت سرش، دلسوز و مراقب او باشد و از او حفاظت و صیانت و حمایت و پشتیبانی نماید.»
(خاصیّت و ویژگی آیینه، آن است که هر نوع لکّه و یا دیگر چیزی که در چهرهی انسان باشد، بدو نشان میدهد و فقط همان بیننده آن را میبیند و دیگران آن را نمیبینند؛ مطلب آیینه بودن یک مؤمن برای مؤمن دیگر، این است که: هر امر نامناسب و ناپسند و قابل اصلاحی را که در برادر مؤمن خویش مشاهده کند، با اخلاص و خیرخواهی و صداقت و دلسوزی کامل، او را بر آن مطّلع کند و میان دیگران، آن را پخش و شایع نکند.)
[این حدیث را ابوداود در باب «فی النصیحة»، و بخاری در کتاب «الادب المفرد»، در باب «المسلم مراة اخیه» روایت کردهاند.]
(36) «اَلْـمُؤْمِنُوْنَ کَرَجُلٍ وَّاحِدٍ؛ اِنِ اشْتَکَی عَیْنُهُ اِشْتَکَی کُلُّهُ، وَ اِنِ اشْتَکَی رَأْسُهُ اِشْتَکَی کُلُّهُ.»
36- «مؤمنان و حقگرایان، مانند یک تن هستند؛ اگر چشمش درد بگیرد، همهی بدنش دردناک خواهد شد؛ و اگر سرش درد بگیرد، همهی بدنش رنجور میگردد.»
[این حدیث را مسلم در باب «البر و الصلة» و احمد در «مُسنَد» روایت کردهاند.]
(37) «اَلسَّفَرُ قِطْعَةٌ مِّنَ الْعَذابِ، یَمْنَعُ أَحَدَکُمْ نَوْمَهُ، وَ طَعامَهُ، وَ شَرابَهُ. فَاِذا قَضی أَحَدُکُمْ نَهْمَتَهُ مِنْ وَّجْهِهِ، فَلْیَعْجِلْ اِلی أَهْلِهِ.»
37- «سیر و سفر، پارهای از رنج و عذاب است؛ خواب و خوردن و آشامیدن را از شما منع مینماید؛ از این رو، هرگاه یکی از شما کار و نیاز خویش را انجام داد و به پایان رساند، در برگشت به سوی اهل و خانوادهاش، عجله و شتاب نماید».
[این حدیث را بخاری در باب «السفر قطعة من العذاب»، و مسلم در باب «السفر قطعة من العذاب» روایت کردهاند.]