پیشتر جایگاه این دعای والا که سورهی فاتحه آن را دربرگرفته و اینکه خیر دنیا و آخرت را جمع کرده و با این حال بسیاری از آدمیان از مفاهیم عظیم و دلالتهای سودمند و فواید ارجمندش غافلند را بیان داشتیم. در آنچه در پی میآید اندکی با مضامین این سورهی مبارک به سر خواهیم برد.
«این سورهی ارجمند که هفت آیه است مشتمل بر سپاس و ستایش و ثنای خداوند با بیان نامهای نیکوی اوست؛ نامهای نیکویی که مقتضی صفات والای اوست، همچنین دربرگیرندهی یاد آخرت -یعنی روز جزا- و راهنمایی و هدایت بندگانش به بیان طلب و درخواست از او و تضرع به درگاه او است و اینکه خود را فاقد نیرو و توان دانسته [و همهی نیرو و توان را از آن خدا بدانند] و راهنمایی به انجام خالصانه عبادت برای خدا و یکتا دانستن او در الوهیت و منزه دانستنش از داشتن شریک یا شبیه یا همانندی است و همچنین راهنمایی در درخواست هدایت به راه راست و ثبات و استقامت بر آن تا زمانی است که این هدایت و استقامت اجازهی حرکت بر راه ملموس قیامت که آدمیان را به بهشت برین و در جوار پیامبران و راستروان و شهداء و نیکوکاران میرساند را به ایشان بدهد. این سوره مشتمل بر ترغیب به کارهای نیکوست تا آدمیان در قیامت با اهل اینگونه کارها همراه شوند و مشتمل بر هشدار نسبت به راههای باطل است تا در قیامت با رهروان آن راهها محشور نگردند راه آنانی که مورد خشم قرار گرفته و گمراه گشتهاند»[1].
خداوند متعال در این سوره مبارک به بندگانش یاد داده که چگونه او را به فریاد خوانده و به درگاهش دعا کرده و از او طلب و درخواست نمایند. اینکه در ابتدای این سوره میگویی: «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمن الرَّحِیمِ» یعنی با استعانت و یاری از خدا شروع میکنم، «باء» در اینجا به معنای استعانت است، «الله» به معنی خداوند و معبود است و تنها او سزاوار پرستش است، ﴿ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ ٣﴾ دو نام از نامهای مبارک خداوند هستند و بیانگر آنند که خداوند متعال دارای عظمت و رحمت گستردهای است که هر چیز و هر موجود زندهای را دربرمیگیرد و خداوند بندگان پرهیزگارش را که از پیامبرانش پیروی میکنند، از آن برخوردار میسازد. ﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ ٢﴾ حمد یعنی ستایش خداوند بهخاطر صفات کمال و افعالی که از سر فضل و بزرگواری و یا عدل و دادگری از وی صادر میشود. پس ستایش کامل برای اوست. ﴿رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ ٢﴾: رب یعنی پروردگار تمام جهانیان، چرا که خداوند، جهان هستی و تمامی موجودات را آفریده و نعمتهای فراوانی را در اختیار آنان قرار داده است. ﴿مَٰلِکِ یَوۡمِ ٱلدِّینِ ٤﴾ مالک، کسی است که به صفت ملک و پادشاهی متصف باشد، به همین خاطر امر و نهی نموده و پاداش و سزا میدهد و با زیردستانش هر طور که بخواهد رفتار میکند. در این آیه «ملک» به «دین» اضافه شده است و ﴿یَوۡمِ ٱلدِّینِ ٤﴾ به معنی روز قیامت است، روزی که مردم پاداش اعمال خوب و بد خود را دریافت میکنند، زیرا در آن روز حقیقت پادشاهی و عدل و حکمت خداوندی، و افول پادشاهی آفریدگان برای خلائق روشن میگردد وگرنه خداوند مالک روز قیامت و دیگر روزها است.
﴿إِیَّاکَ نَعۡبُدُ وَإِیَّاکَ نَسۡتَعِینُ ٥﴾ یعنی: تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم، زیرا تقدیم معمول مفید حصر است پس یعنی تنها تو را میپرستیم و از عبادت غیر تو روی برمیتابیم و از تو یاری طلبیده و از غیر تو یاری نمیجوییم. «عبادت» مفهومی بسیار جامع و فراگیر دارد و همهی اعمال و اقوال ظاهری و باطنی را که خداوند آن را دوست دارد و میپسندد، در برمیگیرد. «استعانت» نیز به معنی یاری جستن از خداوند و تکیه کردن بر او به منظور جلب منافع و دفع زیانها است، و اینکه آدمی اطمینان داشته باشد که با تکیه بر خدا میتواند به این مهم نایل آید.
﴿ٱهۡدِنَا ٱلصِّرَٰطَ ٱلۡمُسۡتَقِیمَ ٦﴾ یعنی ما را راهنمایی و هدایت فرما تا راه راست را بیابیم. راه راست راه روشنی است که انسان را به خدا و بهشت میرساند. راه راست عبارت است از شناخت حق و عمل به آن.
﴿صِرَٰطَ ٱلَّذِینَ أَنۡعَمۡتَ عَلَیۡهِمۡ﴾ یعنی: علم سودمند و عمل نیک بدانان ارزانی داشتهای از قبیل پیامبران و صدیقان و شهدا و صالحان، و آنان چه اندازه دوستان خوبی هستند.
﴿غَیۡرِ ٱلۡمَغۡضُوبِ عَلَیۡهِمۡ وَلَا ٱلضَّآلِّینَ ٧﴾ نه راه کسانی که بر آنها خشم گرفتهای، آنهایی که حق را شناختند اما آن را رها کردند و به آن عمل ننمودند مانند یهودیان و امثال آنها، و نه راه گمراهان، همانهایی که به سبب نادانی و گمراهی از حق رویگردان شدند، مانند نصارا و امثال آنها.
اینکه در این سوره میگوید: ﴿ٱهۡدِنَا ٱلصِّرَٰطَ ٱلۡمُسۡتَقِیمَ ٦﴾ این همان دعای صریحی است که بهره و نصیب [درخواستی] آدمی از خداوند است، آدمی پس از آنکه سپاس و ستایش خداوند را به جای آورده و او را ستود به درگاه خدا تضرع نموده و با پافشاری بیان میدارد که این خواسته عظیم را که به کسی در دنیا و آخرت بالاتر از آن داده نشده را روزی و ارزانیاش دارد چون درخواست هدایت به راه راست والاترین درخواست و دستیابی بدان ارجمندترین موهبت است چگونگی درخواستش را به بندگان یاد داده است و بدانان دستور داده تا پیش از بیان این درخواست، سپاس و ستایش خدای را به جای آورند سپس بندگی و توحیدشان را بیان داشته است.
در خصوص نیاز آدمی به این دعای عظیم و مداومت بر آن، ابن قیم/ میگوید: «انسان به هیچ چیز به اندازهی این دعا محتاج نیست و هیچچیز به اندازهی آن برایش سودمند نیست، صراط مستقیم دربردارنده دانشها و خواستهها و کارها و نهیهایی است که بخشی از آنها ظاهری و بخشی باطنی هستند که هیچگاه از آن خالی نیست پس جزئیات و مشخصات صراطمستقیم را گاهی شخص میداند و گاهی نمیداند. و بعضی مواقع آن چه را نمیداند از آنچه میداند بیشتر است و آنچه را هم که میداند بعضی مواقع بر آنان قادر است و بعضی مواقع بر آن قدرت ندارد اما باید گفت اگر هم بر آن ناتوان باشد باز هم، آن راه راست است و بر چیزهایی از آنکه قادر است بعضی از آن را میخواهد و بعضی دیگر را از روی سستی و تنبلی و یا وجود مانع و... نمیخواهد و آنچه را میخواهد بعضی را انجام میدهد و بعضی را انجام نمیدهد و آنچه را انجام میدهد بعضی را بر پایه اخلاص انجام میدهد و بعضی را نه. و آن چه را با اخلاص انجام داده، در بعضی کاملاً مطابق و پیرو شرع بوده و در بعضی چنین نبوده است و آنچه را با پیروی و مطابقت شرع انجام داده بر بعضی از آن ثابتقدم میگردد و قلبش از بعضی دیگر منصرف میگردد. این واقعیت جاری بر خلق است، بعضاً کم و بعضاً زیاد»[2]. و در جایی دیگر سخنانی شبیه این را گفته سپس میگوید: «بدین ترتیب جایگاه و ارزش این دعای عظیم و میزان نیاز [آدمی] بدان و بستگی داشتن سعادت و خوشبختی دنیا و آخرت بدان، دانسته و درک میشود»[3] کسی که در سخنان ابن قیم/ بیندیشد شدت نیاز بندگان و اهمیت و ضرورت فراوان توجه به این دعای عظیم را درمییابد.
از خداوند بخشنده عاجزانه میطلبیم که ما را به راه راست هدایت فرموده و از خطاها و لغزشها دور گرداند بیشک خداوند سبحان دعا را شنیده و محل امید و آرزوی آدمیان است، خدا ما را بس و او بهترین حامی و سرپرست است.
بیشک از بزرگترین و مهمترین دعاهای ذکر شده که جامعترین خیر را در خود دارد، دعای مبارکی است که سورهی فاتحه یعنی بافضیلتترین سوره قرآن کریم آن را دربرگرفته است آنجا که میفرماید:
﴿ٱهۡدِنَا ٱلصِّرَٰطَ ٱلۡمُسۡتَقِیمَ ٦ صِرَٰطَ ٱلَّذِینَ أَنۡعَمۡتَ عَلَیۡهِمۡ غَیۡرِ ٱلۡمَغۡضُوبِ عَلَیۡهِمۡ وَلَا ٱلضَّآلِّینَ ٧﴾ [الفاتحة: 6-7].
«ما را به راه راست راهنمایی فرما (۶) راه کسانی که بدانان نعمت دادهای؛ نه راه آنان که بر ایشان خشم گرفتهای، و نه راه گمراهان و سرگشتگان».
این دعایی بزرگ و مبارک است بلکه سودمندترین و مهمترین دعا است، و نیاز آدمیان به آن بیش از نیازشان به دیگر دعاهاست و به همین خاطر به آنان امر شده که در هر رکعتی از نماز این دعا را بیان کنند. هر مسلمانی در طول روز هفده بار در نمازهای واجب این دعا را بیان میکند و هیچ دعای دیگری شبیه این دعا نیست.
شیخ الاسلام ابن تیمیه/ میگوید: «و به همین خاطر سودمندترین و مهمترین و دقیقترین دعا، دعای سورهی فاتحه است:
﴿ٱهۡدِنَا ٱلصِّرَٰطَ ٱلۡمُسۡتَقِیمَ ٦ صِرَٰطَ ٱلَّذِینَ أَنۡعَمۡتَ عَلَیۡهِمۡ غَیۡرِ ٱلۡمَغۡضُوبِ عَلَیۡهِمۡ وَلَا ٱلضَّآلِّینَ ٧﴾ [الفاتحة: 6-7].
بیشک وقتی خداوند این فرد را به این راه هدایت کند او را بر طاعت خود و ترک معصیتش یاری میکند و نه در دنیا، و نه در آخرت گرفتار شری نمیگردد. [ارتکاب] گناه از صفات نفس بشری است به همین خاطر آدمی در هر لحظهای نیازمند هدایت است، و نیاز او به هدایت بیش از نیاز به خوردن و نوشیدن است. آنگونه نیست که گروهی از مفسرین میگویند: خداوند او را هدایت داده پس چرا درخواست هدایت میکند؟ منظور از طلب هدایت در اینجا درخواست ثبات و پایداری این هدایت یا افزایش آن است. بلکه آدمی نیازمند آن است که پروردگارش جزئیات آنچه را که هر روز باید انجام داده و بگوید، به او بیاموزد، و نیازمند آن است که انجام آنها را بدو الهام نماید، اگر خداوند او را طالب عمل نمودن به علمش ننماید مجرد علمش کفایت نمیکند و حتی این علم حجتی بر ضد او میگردد و جزو هدایتیافتگان نمیگردد، آدمی نیازمند آن است که خداوند او را بر عمل براساس این امر و فرمان نیک موفق گرداند، چرا که او جزو هدایتیافتهگان به راه راست قرار نمیگیرد -راه کسانی که خداوند بدیشان نعمت [هدایت] داده است [و عبارتند] از: پیغمبران و راستروان و شهیدان و شایستگان- مگر به واسطهی این علوم و فرامین و قدرت داشتن بر انجام آنها. دیگر انواع نیازمندیها که در شمارش نمیگنجند در ذیل همین موضوع قرار میگیرند. و به همین خاطر به مردم امر شده که به خاطر شدت نیازشان به این مطلب در هر نمازی این دعا را بیان کنند. آنان شدیداً نیازمند این دعا هستند نیازی که هیچ نیاز دیگری به پای آن نمیرسد، بیشک کسی که با دیده عبرت بین دوران خود و در درون آدمیان و جنیان و مأمورین به این دعا بنگرد اندکی از جایگاه و منزلت این دعا را درمییابد او میبیند که در درونها جهل و ظلمی است که موجب بدبختی و سیهروزی آن در دنیا و آخرت میشود پس میداند که خداوند به لطف و رحمت خود این دعا را بزرگترین وسیله قرار داده که سبب جلب خیر و دفع شر میگردد»[1].
با اینکه این دعای باعظمت از چنین جایگاه و منزلتی برخوردار است اما بسیاری از مردم این دعا را در سورهی فاتحه میخوانند بیآنکه دریابند که این یک دعا است، مسلمانان عوام چهقدر نیازمند آن هستند که به آنان تذکر داده شود که این دعایی مهم و باعظمت است که خداوند به بندگانش دستور داده تا با بیان آن دعا نمایند.
شیخ الاسلام محمد بن عبدالوهاب/ میگوید: «وقتی که آدمی در سورهی فاتحه بیندیشد و دریابد که این سوره به دو بخش تقسیم شده، نیمی از آنِ خداوند است که از ابتدای سوره تا آنجاست که میفرماید: إِیَّاکَ نَعْبُدُ و نیمی از آنِ آدمی، که با آن برای خود دعا میکند، و در این مطلب بیندیشد که این خداوند است که چنین مطلبی را به او آموزش داده است، و به او دستور داده تا با بیان آن دعا نماید و در هر رکعتی آن را تکرار نماید و اینکه خداوند به خاطر لطف و احسانش پذیرش این دعا را آنگاه که با اخلاص و حضور قلب صورت گیرد تضمین کرده است [حقیقت] آنچه را که بیشتر مردم آن را از دست میدهند بر او آشکار میگردد»[2].
ایشان در نوشتاری دقیق و بسیار سودمند که شایستهی فرد است تا آن را یاد بگیرد میگوید: «مهمترین چیزی که باید به هنگام نماز بدان توجه کرد تضرع به درگاه الهی و خواهش کردن و حضور قلب به هنگام بیان دعای سورهی فاتحه است»[3].
آدمیان شدیداً نیازمند تفکر در مفاهیم آن و درک و دریافت معانی، و شناخت و معرفت کمال این دعای مبارکاند و اینکه این دعا خیر هر دو سرا را گرد آورده و جامعترین و سودمندترین دعا برای آدمیان است بر مسلمان واجب است که به خاطر نیازش به این دعای جامع و مبارک در هر رکعت از نمازش با بیان این عبارت به دعا کردن بپردازد.
ایشان/ علت اینکه این دعا گردآورنده و جامع خیر دنیا و آخرت است را اینگونه توضیح داده که: «اینکه این دعا خیر آخرت را گرد آورده واضح و بدیهی است و اینکه خیر دنیا را نیز گرد آورده بدین خاطر است که خداوند متعال میفرماید:
﴿وَلَوۡ أَنَّ أَهۡلَ ٱلۡقُرَىٰٓ ءَامَنُواْ وَٱتَّقَوۡاْ لَفَتَحۡنَا عَلَیۡهِم بَرَکَٰتٖ مِّنَ ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِ﴾
[الأعراف: 96].
«اگر مردمان این شهرها و آبادیها [به خدا و انبیاء] ایمان میآوردند و [از کفر و معاصی] پرهیز میکردند [درگاه خیرات و] برکات آسمان و زمین را بر روی آنان میگشودیم».
داشتن ایمان و تقوی همان [بودن بر] صراط مستقیم است و بیان داشته که ایمان و تقوی سبب گشوده شدن درهای برکتهای آسمان و زمین درخصوص رزق و روزی است، اما دربارهی یاری و نصرتِ خداوند متعال میفرماید:
﴿وَلِلَّهِ ٱلۡعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِۦ وَلِلۡمُؤۡمِنِینَ﴾ [المنافقون: 8].
«عزت و قدرت از آن خدا و فرستاده او و مؤمنان است».
خداوند بیان داشته که عزت با داشتن ایمان به دست میآید و ایمان همان صراط مستقیم است لذا وقتی که عزت و پیروزی حاصل گشته و برکات آسمان و زمین فرو ریزد این خیر دنیاست»[4].
از جمله خیری که به روی مسلمان گشوده میشود باب فهم این سوره و دعای عظیم کاملی است که دربرگرفته است. در صحیح مسلم از ابوهریرهt نقل است که: از پیامبر خداr شنیدم که فرمود: «خداوند عزوجل میفرماید: نماز را میان خود و بندهام به دو نیم تقسیم کردهام و بندهام هر چه بخواهد به او میدهم، هنگامی که بنده بگوید:
﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ ٢﴾.
«ستایش از آن خداوند است که پروردگار جهانیان است».
خداوند میفرماید: بندهام مرا ستود. هنگامی که بگوید:
﴿ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ ٣﴾.
«بخشنده مهربان است».
خداوند میفرماید: بندهام مرا ثنا گفت. زمانی که بگوید:
﴿مَٰلِکِ یَوۡمِ ٱلدِّینِ ٤﴾.
«او صاحب روز جزا است».
خداوند میفرماید: بندهام مرا بزرگ داشت. باری دیگر فرمود: بندهام کارهایش را به من سپرد. و چون بگوید:
﴿إِیَّاکَ نَعۡبُدُ وَإِیَّاکَ نَسۡتَعِینُ ٥﴾.
«تنها تو را میپرستیم و تنها از تو کمک میخواهیم».
میفرماید: این میان من و بندهام تقسیم است. بندهام هر چه بخواهد به او میدهم. هنگامی که بگوید:
﴿ٱهۡدِنَا ٱلصِّرَٰطَ ٱلۡمُسۡتَقِیمَ ٦ صِرَٰطَ ٱلَّذِینَ أَنۡعَمۡتَ عَلَیۡهِمۡ غَیۡرِ ٱلۡمَغۡضُوبِ عَلَیۡهِمۡ وَلَا ٱلضَّآلِّینَ ٧﴾.
«ما را به راه راست هدایت کن، راه آنان که بر آنان انعام کردهای، نه آنان که مورد خشم قرار گرفتهاند و نه آنان که گمراه شدهاند».
میفرماید: این از آن بندهام است و بندهام هر چه بخواهد به او میرسد»[5].
وقتی آدمی در این مطلب بیندیشد، و ثنا و ستایش و تمجید خداوند و درخواست و طلب از او را که این سوره دربرگیرندهی آنهاست، دریابد، و نسبت به اینکه خداوند پاسخش را میدهد یقین داشته باشد، نتایج و آثار عظیم آن و فوائد و بهرههای فراوانش بر او آشکار و روشن میگردد. هنگامی که آدمی میگوید: ﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ ٢﴾ اندکی ایستاده منتظر میماند که پروردگارش در پاسخ او بگوید: «بندهام مرا ستود»، و هنگامی که میگوید: ﴿ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ ٣﴾ منتظر میماند که پروردگار بگوید: «بندهام مرا ثنا گفت». و هنگامی که میگوید: ﴿مَٰلِکِ یَوۡمِ ٱلدِّینِ ٤﴾ منتظر میماند که پروردگار بگوید: «بندهام مرا بزرگ داشت»، وه که چه لذت قلبی و چشمروشنی و شور و شعف درونی با این لطف بزرگ و بخشش کریمانه نصیب آدمی میگردد.
بیشک کتاب خداوند کتاب هدایت و پارسایی و رستگاری برای آدمیان است. نیکبختان از سرچشمه آن مینوشند و بندگان سعادتمند خداوند به واسطه ارشاد و راهنمایی آن هدایت مییابند لذا آنان را در همهی زمینهها، در عقاید و عبادات و اخلاق به صحیحترین و مستقیمترین و سودمندترین راهها راهنمایی میکند و آنان را به همه منافع و خوشبختیهای دینی و دنیوی رهنمون میشود تا آنجا که به واسطهی آن امورشان نظام یافته و جانهایشان تزکیه شده و احوالشان متعادل گشته و راههایشان مستقیم میگردد و کمالهای گوناگون را به هر صورتی برای آنان فراهم میکند. قرآن کریم، علم و آموختن است، به واسطهی آن، اشتباهات و گمراهیهای گوناگون و نادانیها و جهالتهای متعددی از بین میرود، قرآن کریم تربیت و ادبآموزی است و به واسطهی آن اخلاق والا و اعمال ارجمند تحقق مییابند.
خداوند متعال آن را برای ارشاد جهانیان و دستورالعمل پرهیزکاران فرو فرستاده و کعبهی آمال رهروان قرار داده و علوم سودمند و مفاهیم کامل و والا را در آن گرد آورده است.
کسی که بدان چنگ زند بیشک هدایت یافته، و کسی که براساس روش آن حرکت کند به غنیمت دست مییابد چرا که قرآن بزرگترین دروازهی هدایت و ارجمندترین راه رستگاری است، خداوند متعال میفرماید:
﴿إِنَّ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانَ یَهۡدِی لِلَّتِی هِیَ أَقۡوَمُ وَیُبَشِّرُ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ ٱلَّذِینَ یَعۡمَلُونَ ٱلصَّٰلِحَٰتِ أَنَّ لَهُمۡ أَجۡرٗا کَبِیرٗا ٩﴾ [الإسراء: 9].
«این قرآن به راهی هدایت میکند که آن استوارتر است و به مؤمنانی که کارهای شایسته میکنند بشارت میدهد که آنان پاداشی بزرگ دارند».
مقام و منزلت سنت پیامبر اکرمr نیز این چنین است؛ سنّت، شرحدهنده و توضیحدهندهی قرآن و مبیّن و مفسر آن است، همچنان که قرآن بر پیامبرr نازل شده، سنت نیز وحیای است که بر او نازل گشته است، خداوند میفرماید:
﴿وَأَنزَلَ ٱللَّهُ عَلَیۡکَ ٱلۡکِتَٰبَ وَٱلۡحِکۡمَةَ وَعَلَّمَکَ مَا لَمۡ تَکُن تَعۡلَمُۚ وَکَانَ فَضۡلُ ٱللَّهِ عَلَیۡکَ عَظِیمٗا ١١٣﴾ [النساء: 113].
«و خداوند کتاب و حکمت بر تو نازل کرد و آنچه را نمی دانستی به تو آموخت و فضل خدا بر تو بس بزرگ است».
در سنن ابوداود و ترمذی[1] و دیگران به نقل از پیامبرr آمده که ایشان فرمودند: «آگاه باشید که قرآن و مثل آن (یعنی سنت) به من داده شده است» و یا میفرمایند: «دو چیز را در میان شما بر جای میگذارم که اگر بدانها تمسک جویید هرگز گمراه نمیشوید، کتاب خداوند و سنتّم را»[2].
به پیامبرr کلمات جامع[3] داده شده و بدائع الحکم[4] بدیشان اختصاص یافته است، همچنان که در صحیحین[5] از ابوهریره t نقل کردهاند که پیامبرr فرمودند: «با سخنان جامع مبعوث شدهام». و در مسند[6] از عبدالله بن مسعودt نقل است که گفت: «همانا به رسول اللهr خیر ابتدایی و جوامع آن یا خیر جامع و ابتدایی و پایانی آن را آموخته بودند».
وقتی که این مطلب مشخص و قطعی شد بر فرد مسلمان واجب است که جایگاه بزرگ و والای دعاهای ذکر شده در قرآن و دعاهای مأثور نقل شده از رسول اکرمr را دریابد و از این مطلب مطلع گردد که بیشک در این دعاها خیر ابتدایی و خیر انتهایی و خیر جامع و خیر نخست و خیر آخر و خیر آشکار و خیر پنهان به همراه زیبایی و کمال و تابناکی، و تشخیص خواستههای والا و اهداف ارجمند، و خیر کامل در دنیا و آخرت، و در امان ماندن از لغزش و خطا و اشتباه و انحراف وجود دارد. این دعاها پاک و معصوم از خطا و لغزشند چرا که وحی خداوند و فرو فرستاده شده از سوی اویند. خداوند متعال برای پیامبرش محمد مصطفیr دعاهای جامع و خیرهای ابتدایی و آموزهها و رهنمودهای تمام و کمال در دنیا و آخرت را برگزیده و انتخاب کرده است.
به همین خاطر ائمه سلف و علمای مسلمانان به ارتباط و پیوند مردم با دعاهای قرآن و سنت به خاطر کمال و عصمت و سلامتی که در آنهاست توجه و اهتمام خاصی نشان دادهاند. امام احمد/ میفرماید: «دوست دارم که در نمازهای واجب با ادعیهی قرآنی، دعا نمایم»[7].
قاضی عیاض/ میگوید: «خداوند فرمان داده تا او را بخوانند، و در کتابش دعا را به بندگانش یاد داده است، و پیامبر r دعا را به امتش فرا داده است؛ سه چیز در آن گرد آمده است: آموزش توحید، و آموزش زبان، و نصیحت به امت. شایسته کسی نیست که از دعای اوr روی برگرداند، شیطان از این ناحیه مردم را فریفته است، افرادی بدکار را بر آنان فرستاده و اختصاص داده که دعاهایی برای آنان اختراع کرده و میتراشند که مردمان بدانها سرگرم شده و از پیروی کردن از پیامبرr بازمیمانند»[8] قرطبی/ در تفسیرش «الجامع لأحکام القرآن» میگوید: «بر آدمیان واجب است از دعاهایی که در کتاب خداوند و سنت صحیح رسول اللهr آمده بهره برده، و دیگر دعاها را ترک کنند و نگوید که فلان چیز را برگزیدم چرا که خداوند [این دعاها را] برای پیامبر و اولیائش برگزیده و به آنان یاد داده که چگونه دعا کنند»[9].
شیخ الاسلام ابن تیمیه/ میگوید: «شایستهی مردمان است که با دعاهای شرعی که در کتاب و سنت آمدهاند دعا نمایند چرا که در فضیلت و نیکی و زیبایی این دعاها هیچ شکی نیست و این همان صراط مستقیم است راه کسانی که خداوند بدیشان نعمت [هدایت] داده است [و عبارتند] از: پیغمبران و راستروان و شهیدان و شایستگان، و آنان چه اندازه دوستان خوبی هستند»[10] مطالب نقل شده از اهل علم در همین معنا و مفهوم بسیارند[11].
و هنگامی که از امام مالک/ درخصوص [درستی یا نادرستی سخن] کسی که در دعا میگوید: یا سیدی (ای سرورم)، سؤال شد، فرمود: «بگوید: یا رب، همچنان که پیامبران در دعاهایشان چنین گفتهاند». شیخ الاسلام ابن تیمیه/ میگوید: «امام مالک و ابن ابیعمران از یاران ابوحنیفه و دیگران ناپسند دانستهاند که دعاکننده بگوید: یا سیدی یا سیدی، و میگفتند: دعاکننده سخنی را بگوید که پیامبران میگفتند، رَبِّ ربِّ»[12].
خداوند حفظت کند، به ارتباط زیبا و نیکوی این ائمه مردم با دعاهای قرآن و انبیاء و دعاهای مأثور پیامبرr بنگر. اینها شایستهترین و ارجمندترین دعاهایی هستند که به کار برده میشوند و کسی که با این دعاها، دعا نماید او بر راه راست و مسیری مطمئن و جادهای صاف و هموار ره میپوید که از لغزیدن و سکندری خوردن در امان مانده و به هر خیر و فضیلتی در دنیا و آخرت نائل میشود. هر گاه آدمی دعا کردن با دعاهای مأثور به همراه فهم مفاهیم و معانی آنها، و درخواست و طلب صادقانه از خداوند را با هم گرد آورد همهی خیر را به چنگ آورده و درها و راههایش به رویش گشوده میشود، و توفیق تنها در دست خداوند یکتا و یگانه است.
[1]- ابوداود (4604)، و ترمذی (2664)، و آلبانی در «صحیح سنن ابوداود» (3/118) آن را صحیح دانسته است.
[2]- این حدیث را امام مالک (1619) روایت کرده، و آلبانی در تعلیقی بر «هدایة الرواة» (1/141) آن را حسن دانسته است.
[3]- کلماتی که در لفظ، اندک و در معنی، ژرف و پرمغزند (م).
[4]- عبارات زیبایی که پیامبرr آنها را پدید آورده و باب آن بر دیگران بسته است (م).
[5]- بخاری (2977)، و مسلم (523)
[6]- «مسند أحمد» (1/408)، و «سنن ابنماجه (1892). و آلبانی/ در «صحیح سنن ابنماجه» (1547) آن را صحیح دانسته است.
[7]- سنن ابوداود، بعد از حدیث شماره (884).
[8]- بنگر به: فتوحات ربانیه اثر ابنعلان (1/17)
[9]- الجامع لأحکام القرآن (4/179)
[10]- مجموعالفتاوی (1/346)
[11]- بنگر به: جامعالعلوم و الحکم اثر ابنرجب (ص: 101).
[12]- التوسل و الوسیله (ص: 93).
همانا بر هر مسلمانی واجب است که نشستهایش را از تباه شدن با هیاهو و یاوه گویی و آنچه در آخرت به آدمی ضررمیرساند، حفظ کند، و در مقابل بر پرکردن آنها با سخنان دینی و دنیوی که مفید و سودمندند حریص باشد، فرد مسلمان باید بداند که واژهها و کلماتش به حسابش گذارده میشود و در دفتر اعمالش نوشته شده و جزو اعمالش مرقوم میگردند و به زودی هنگامی که خدا را ملاقات میکند به خاطر آنها مورد باز خواست و پرس و جو قرار میگیرد، اگر این سخنان خیر باشند برایش خیر است و اگر شر باشند برایش شر به پا میکنند، خداوند متعال میفرماید:
﴿مَّا یَلۡفِظُ مِن قَوۡلٍ إِلَّا لَدَیۡهِ رَقِیبٌ عَتِیدٞ ١٨﴾ [ق: 18].
«هیچ سخنی را بر زبان نمیآورد مگر آن که نزدش نگهبانی آماده ]حضور [ دارد».
از جمله امور خیر برای مسلمان آن است که نشستهایش را مورد توجه قرار دهد و در آباد کردن آنها با یاد و ذکر خدا و چیزی شبیه آنها که موجب خشنودیش در دیدار با خداوند میشود، بکوشد، بیشک هر کس در جلسهای نشسته و در آن خدا را یاد نکرده و آن را تباه نماید به شدت پشیمان خواهد شد.
در سنن ابوداود از ابوهریره t روایت شده که رسول الله r فرمودند: «هیچ گروهی نیست که از مجلس و انجمنی برخیزند و خداوند والا مرتبه را در آن یاد نمیکنند، جز آن که مانند این است که از کنار لاشهی الاغی برمیخیزند و [آن مجلس در روز رستاخیز] برای آنان حسرتی خواهد بود»[1]. بیشک کسانی که از مجلسی برمیخیزند که در آن لاشهی الاغی افتاده است در این مجلس چیزی جز بوهای متعفن، و منظرههایی کریه و ناپسند عایدشان نمیگردد و جز با حالتی از حسرت و پشیمانی بر نمیخیزند همچنین کسانی که از مجلسی بر میخیزند که در آن یاد و ذکر خدا نمیشود چیزی جز غوطهور شدن در گناهان و گشت و گذار در سخنان پوچ و باطل و دیگر اموری که موجب ضرر و زیان در آخرت میگردد، و حسرت و پشیمانی را به ارمغان میآورد، عایدشان نمیگردد.
سپس پیامبر r راهنمایی میکند که مجلس با یاد و ذکر خداوند و طلب بخشش او پایان یابد تا این ذکر و طلب بخشش کفارهای برای آن چیزی باشد که در آن مجلس از آدمی روی داده است، ترمذی و ابوداود از ابوهریره t روایت کردهاند که پیامبر r فرمود: «هرکس در مجلسی بنشیند و سخنان بیمعنی و سر و صدای بیمورد و شوخی کردن و خندهی او در آن مجلس زیاد باشد و پیش از برخاستن از آن مجلس این دعا را بخواند: «سُبْحَانَک اَللَّهُمَّ وَبِحَمْدِک، أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، أَسْتَغْفِرُک وَأَتُوبُ إِلَیک: خداوندا پاک و منزه هستی تو و به ثنا و ستایش تو مشغولم، گواهی میدهم که معبود راستینی جز تو نیست و از تو آمرزش میطلبم و به سوی تو باز میگردم و توبه مینمایم». تمام اشتباهاتی که در آن مجلس از او صادر شده است، بخشیده میشود»[2]. ابوداود از ابوبرزه اسلمیt روایت کرده که: پیامبر خدا r در پایان مجلس، هرگاه که میخواست از مجلس بر خیزد میفرمود: «سُبْحَانَک اَللَّهُمَّ وَبِحَمْدِک، أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، أَسْتَغْفِرُک وَأَتُوبُ إِلَیک»[3].
نسائی از عائشهل روایت کرده که: رسول الله r هرگاه از مجلسی برمیخاست یا وضو میگرفت کلماتی را بر زبان میآورد، عائشه دربارهی این کلمات از ایشان r سؤال پرسید، پیامبر r فرمود: «اگر سخنان نیک گفته است این کلمات برای آن مهر میگردند تا روز قیامت و اگر گناهی کرده است کفارهای برای او میگردند، این کلمات اینها هستند: سُبْحَانَک اَللَّهُمَّ وَبِحَمْدِک، أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، أَسْتَغْفِرُک وَأَتُوُبُ إِلَیک»[4] به رغم اهمیت این دعا و فضیلت عظیم آن بسیاری از مردم نشستهای شان را در یاوهگویی و هیاهو و لهو و هر آنچه فایدهای در برندارد ضایع میگردانند و در همان حال خودشان را از گفتن این دعای عظیم محروم مینمایند. برخی از اهل علم بر این باورند که این ذکر تعبیری است از این سخن خداوند که میفرماید:
﴿وَسَبِّحۡ بِحَمۡدِ رَبِّکَ حِینَ تَقُومُ ٤٨﴾ [الطور: 48].
«و هنگامی که بر میخیزی با ستایش پروردگارت تسبیح گوی».
ابن عبدالبر/ میگوید: «از جماعتی از اهل علم در خصوص این سخن خداوند که میفرماید: ﴿وَسَبِّحۡ بِحَمۡدِ رَبِّکَ حِینَ تَقُومُ ٤٨﴾ روایت شده که قائل عمل به [این آیهی] قرآن بودهاند از جمله مجاهد و أبوأحوص و یحیی بن جعده، [یعنی] اینان گفتهاند: هرگاه از مجلسی بر میخیزی بگو: «سبحانک اللهم وبحمدک استغفرک وأتوب إلیک» گفتهاند: کسی که این را بگوید گناهان او در این مجلس آمرزیده میشود [و بدین شکل به این آیهی قرآن عمل نموده است.] عطاء گفته: اگر [در این مجلس] کار نیک انجام دادهای با گفتن این دعا بر نیکیهایت میافزایی و اگر مرتکب گناه شدهای کفارهی گناهت میگردد»[5].
از جمله دعاهای عظیمی که رسول الله r بسیاری از مجالسش را با گفتن آن به پایان میرساند این دعاست که ترمذی و دیگران از عبدالله بن عمر ب روایت کردهاند که: «بسیار کم پیش میآمد که پیامبر خدا r از مجلس بر خیزد، مگر آن که این دعاها را برای خود و یارانش میخواند [سپس بر میخاست] «اَللَّهُمَّ اْقسِمْ لَنَا مِنْ خَشْیتِک مَا یحُولُ بَینَنَا وَبَینَ مَعَاصِیک، وَمِنْ طَاعَتِک مَا تُبَلِّغُنَا بِهِ جَنَّتَک، وَمِنَ الیقینِ مَا تُهِّونُ بِهِ عَلَینَا مَصَائِبَ الدُّنْیا، وَمَتِّعْنَا بِأَسْمَاعِنَا، وَأَبْصَارِنَا، وَقُوَّتِنَا مَا أَحْییتَنا، وَاجْعَلْهُ الوَارِثَ مِنَّا، وَاجْعَلْ ثَأْرَنَا عَلَی مَنْ ظَلَمَنَا، وَانْصُرْنَا عَلَی مَنْ عَادَانَا، وَلَا تَجْعَلْ مُصِیبَتنَا فِی دِینِنَا، وَلَا تَجْعَلِ الدُّنْیا أَکبَرَ هَمِّنَا وَلَا مَبْلَغَ عِلْمِنَا، وَلَا تُسَلِّطْ عَلَینَا مَنْ لَا یرْحَمُنَا»: خداوندا! آن اندازه از ترست نصیب ما گردان که میان ما و نافرمانی از تو مانع شود، و آن اندازه از طاعت و فرمانبرداریت نصیب ما گردان که به وسیله آن ما را به بهشتت برسانی، و آن مقدار از یقین را نصیب ما گردان که به وسیله آن مصیبتهای دنیا را بر ما آسان گردانی، خداوندا! ما را با گوشهایمان و بیناییهایمان و نیروهایمان، تا زمانی که ما را زندهمیداری، سود برسان و بهرهمندگردان و از ما وارث قرار بده، و از کسی که بر ما ستم روا داشته، انتقام بگیر، و ما را بر دشمنانمان یاری ده، و مصیبت ما را در دینمان مگردان، و دنیا را بیشترین دل مشغولی و هم و غم ما و نهایت علم ما قرار مده، و کسی را که بر ما رحم نمیکند، بر ما چیره مگردان»[6].
این دعایی است که عرصههای خیر و خوشبختی در دنیا و آخرت را [در خود] گرد آورده است.
این که میگوید: «اَللَّهُمَّ اقْسِمْ لَنَا مِنْ خَشْیتِک مَا یحُولُ بَینَنَا وَبَینَ مَعَاصِیک» یعنی: بهره و نصیبی از خشیتت -که همان ترس همراه با تعظیم و شناخت خدا است- را برای ما قرار بده که حایل و مانع ما از در افتادن در گناهان و معاصی و خطاها گردد، این مطلب گویای آن است ترس از خدا بزرگترین مانع و باز دارندهی آدمی از در افتادن در گناهان است، خداوند میفرماید:
﴿إِنَّمَا یَخۡشَى ٱللَّهَ مِنۡ عِبَادِهِ ٱلۡعُلَمَٰٓؤُاْۗ﴾ [فاطر: 28].
«تنها بندگان دانا و دانشمند، از خدا، ترس آمیخته با تعظیم دارند».
هر چه شناخت آدمی نسبت به خدا افزایش یابد خشیت او نسبت به خدا بیشتر شده و بیشتر به طاعتش روی آورده و از معصیتش دوری میگیرد.
این که میگوید: «وَمِنْ طَاعَتِک مَا تُبَلِّغُنَا بِهِ جَنَّتَک» یعنی: آن اندازه از طاعت و فرمانبرداریت را برای من آسان و مهیا گردان که سبب دست یابی به خشنودیت و نیل به بهشتت گردد، بهشتی که برای بندگان پرهیزگارت آماده کردهای.
این که میگوید: «وَمِن الیقین مَا تُهَوِّنُ بِهِ عَلَینَا مَصَائِبَ الدُّنْیا» یقینهمان علم تمام و کمال به این مطلب است که پیش از این و پس از این، حکم و فرمان از آن خداست و این اوست که امور آفریدهها را همان گونه که بخواهد تدبیر میکند و هر آن گونه که اراده کند میانشان حکم مینماید، یعنی: آن مقدار از یقین را نصیب ما گردان که سبب آسان گرداندن مصیبتها و حوادث ناگواری گردد که گاه در این دنیا بر سر آدمی میآید، هر چه یقین در آدمی قویتر گردد سبب میشود با انگیزهی بیشتری بر بلا صبر پیشه کند زیرا شخص دارای یقین بدین مطلب علم دارد که هرآنچه را بدان مبتلا میشود بیشک از ناحیهی خداوند است در نتیجه بدان راضی و تسلیم میگردد.
این که میگوید: «وَمَتِّعْنَا بِأَسْماَعِنَا، وَأَبْصَارِنَا، وَقُوَّتِنَا مَا أَحْییتَنَا» بیان گر درخواست از خداوند است که قدرت شنوایی و بینایی و سایر قوایش را برایش باقی بگذارد تا در طول زندگیش از آنها بهرهمند گردد. این که میگوید: «وَاجْعَلْهُ الوارِثَ مِنَّا» یعنی: این بهرهگیری از حواس و قوا را باقی و مستمر بدار بدین شکل که تا زمان مرگم صحیح و سالم بماند.
این که میگوید: «وَاجْعَلْ ثَأرَنَا عَلَی مَنْ ظَلَمَنَا» یعنی: ما را بر انتقامگیری از کسانی که بر ما ظلم کردهاند مؤفق گردان، بیآن که دچار تجاوز و تعدی گردیم و از غیر ستمگر انتقام بگیریم.
این که میگوید: «وَانْصَرْنَا عَلَی مَنْ عَادَانَا» یعنی: برای ما یاری و پیروزی بر دشمنان مقدر بفرما. این که میگوید: «وَلَا تَجْعَل مُصِیبَتَنَا فِی دِینِنَا» یعنی: ما را به چیزی دچار مکن که دین ما را ناقص کرده و یا آن را از بین ببرد مصیبتی همچون [پدید آمدن] اعتقادی فاسد یا کوتاهی در فرمانبرداری یا انجام کار حرام، و این بدین خاطر است که گرفتار شدن به مصیبت در دین بزرگترین مصیبتهاست و عوض و جانشینی برای آن وجود ندارد، بر خلاف مصیبت [دیدگی] در دنیا.
این که میگوید: «وَلاَ تَجْعَلِ الدُّنیا اَکبَرَ هَمِّنَا» یعنی: بیشترین هدف و اندوهمان را متوجه دنیا مگردان زیرا کسی که دنیا بزرگترین هدفش باشد از آخرت دور افتاده است، این مطلب نشان دهندهی آن است که هم و غم اندک در امر معاش که گریزی از آن نیست، در آن رخصت داده شده است.
این که میگوید: «وَلَا مَبْلَغَ عِلْمِنَا» یعنی:ما را به گونهای مگردان که جز به احوال دنیا نیندیشیم. این که میگوید: «وَلَا تُسَلِّطْ عَلَینَا مَنْ لَا یرْحَمُنَا» یعنی: افرادی از کفار و گناه پیشهگان و ظالمان را بر ما مسلط نکن.
با این توضیح سخن دربارهی این دعای عظیم به پایان میرسد، این دعا جزو کلماتی است که در لفظ، اندک، و در معنا ژرف و پرمغزند و به عنوان حسن ختام آمده است، وصلیالله وسلم علی نبینا وعلی آله وصحبه أجمعین.
شکر خدا این بخش از کتاب نیز پایان یافت و بدنبال آن -ان شاء الله- بخش چهارم میآید که در خصوص شرح تعدادی از دعاهای جامع نقل شده از رسول اکرم r است.
پایان ترجمه: دوشنبه ۱۸/۶/۱۳۹۲ ه ش
[1]- سنن ابوداود شماره [4855]، وآلبانی/ در «صحیح الجامع» شماره [5750] آن را صحیح دانسته است.
[2]- سنن ابوداود شماره [4858] و سنن ترمذی شماره [3433] و آلبانی/ در «صحیح الترغیب» شماره [1516] آن را صحیح دانسته است.
[3]- سنن ابوداود شماره [4859] و آلبانی/ در «صحیح الترغیب» شماره [1517] آن را صحیح دانسته است.
[4]- سنن النسائی [3/71] و آلبانی/ در «صحیح الترغیب» شماره [1518] آن را صحیح دانسته است.
[5]- بهجة المجالس [1/53].
[6]- سنن ترمذی شماره [3502] و علامه آلبانی/ در «صحیح الجامع» شماره [1268] آن را حسن دانسته است.
در آنچه در پی میآید به انواعی از دعاهای مأثور در زمینههای گوناگون خواهیم پرداخت، به همراه اشارهی اندکی به معانی ومفاهیم آنها، اینها نشان دهندهی کمال روش و سنت پیامبر r و جایگاه والای دعاهای ایشان هستند و هم چنین گویای این هستند که این دعاها تمامی عرصه ها و حیطههای خیر در تمامی امور زندگی را در بر گرفتهاند.
از جملهی سنت آن است که شخصی که لباس جدید میپوشد بگوید: «اللَّهُمَّ لَک الْحَمْدُ، أَنْتَ کسَوْتَنِیه، أَسْأَلُک خَیرَهُ، وَخَیرَ مَا صُنِعَ لَهُ، وَأَعُوذُ بِک مِنْ شَرِّهِ وَشَرِّ مَا صُنِعَ لَهُ: خداوندا، حمد و سپاس سزاوار توست؛ چون تو آن را به من پوشانیدی، و خیر این لباس و خیر آنچه را که این لباس برای آن ساخته شده است از تو طلب مینمایم واز شرّ این لباس و از شرّ آنچه که این لباس برای آن ساخته شده است، به تو پناه میجویم». چرا که ابوداود و ترمذی و دیگران از ابوسعید خدری t روایت کردهاند که: پیامبر r هرگاه لباس تازهای میپوشید، نام آن لباس را که عمامه یا پیراهن یارداء بود، بر زبان میآورد، سپس میفرمود: «اَللَّهُمَّ لَک الْحَمْدُ، أَنْتَ کسَوْ تَنِیهِ أَسْأَلُک خَیرَهُ، وَخَیرَ مَا صُنِعَ لَهُ، وَأَعُوذُبِک مِنْ شَرِّهِ وَشَرِّ مَا صُنِعَ لَهُ»[1].
این که میگوید: «أَسْأَلُک خَیرَهُ وَخَیرَ مَا صُنِعَ لَهُ» بزرگترین خیر آن این است که عورت و شرمگاه آدمی را میپوشاند و ظاهرش را زیبا گردانیده، و نما و هیئتاش را نیکو میگرداند.
این که میگوید: «وَأَعُوذُ بِک مِنْ شَرِّهِ وَشَرِّ مَا صُنِعَ لَهُ» بزرگترین شر آن این است که به خاطر نخوت و تکبر و برتری طبی و تفاخر بر مردم پوشیده شود، کسی که باطنش را نیاراید زینت و زیبایی ظاهریش او را بینیاز نمیسازد.
﴿یَٰبَنِیٓ ءَادَمَ قَدۡ أَنزَلۡنَا عَلَیۡکُمۡ لِبَاسٗا یُوَٰرِی سَوۡءَٰتِکُمۡ وَرِیشٗاۖ وَلِبَاسُ ٱلتَّقۡوَىٰ ذَٰلِکَ خَیۡرٞۚ ذَٰلِکَ مِنۡ ءَایَٰتِ ٱللَّهِ لَعَلَّهُمۡ یَذَّکَّرُونَ ٢٦﴾ [الأعراف: 26].
«ای فرزندان آدم، به راستی لباسی را که شرمگاههایتان را بپوشاند و ]مایه[ زینت شما باشد نازل کردیم، و لباس پرهیزگاری ]از همه[ بهتر است. این از نشانههای خداست، باشد که آنان پند پذیرند».
هرگاه مسلمان لباسی تازه بر تن دوستش دید مستحب است بگوید: «تُبْلِی وَیخْلِفُ اللهُ تَعَالَی: خدا کند این لباس را تا مدتی بپوشید و کهنه نمایید خداوند متعال به جای آن لباس دیگری به شما بدهد».
ابوداود از ابو نضرة روایت کرده که گفت: «هرگاه یکی از یاران پیامبر r لباسی جدید میپوشید به او گفته میشد: تُبْلِی وَیخْلِفُ اللهُ تَعَالَی»[2].
شبیه این حدیث به صورت مرفوع از أم خالد دختر خالدبن سعید بن عاص ل روایت شده که امام بخاری در صحیحاش آن را روایت کرده است[3]. این که میگوید: «تُبْلِی وَیخْلِفُ الله» بیانگر دعا برای آن شخص است به این ترتیب که خداوند او را زنده نگه دارد تا لباس را کهنه کند و خداوند در عوض آن لباس بهتری به او بدهد [یعنی خداوند شما را از عمر طولانی برخوردار نماید].
از جملهی سنت آن است که فرد مسلمان در حق کسی که به او نیکی نموده بگوید: «جَزَاک اللهُ خَیراً: این گفته دعایی عظیم و تشکری کامل است، ترمذی از أسامه بن زیدل روایت کرده که: رسول اللهr فرمودند: «در حق کسی که نیکی شود، و او به انجام دهندهی آن نیکی بگوید: جَزَاک اللهُ خَیراً» خداوند بهترین و برترین پاداش را به تو بدهد». همانا سپاس و تشکر را به طور کامل به جای آورده است»[4].
ازجمله سنتهای پیامبر r آن است که به هنگام دیدن میوهی نوبرانه دعای برکت مینمودند، در صحیح مسلم از ابوهریره t روایت شده که گفت: «مردمان [در زمان پیامبر] هنگامی که میوه نوبرانه را [بر درخت] میدیدند، آن را میچیدند و نزد پیامبر خدا r میآوردند، هرگاه پیامبر خدا r آن را میگرفت، میفرمود: «اَللَّهُمَّ بَارِک لَنَا فی ثَمَرِنَا، وَبَارِک لَنَا فی مَدِینَتِنَا، وَبَارِک لَنَا فی صَاعِنَا، وَبَارِک لَنَا فِی مُدِّنَا اَللَّهُمَّ إِنَّ إِبْراهِیمَ عَبْدُک وَخَلِیلُک وَنَبِیک، وَإِنِّی عَبْدُک وَنَبِیک وَإِنَّهُ دَعَاک لِمَکةَ وَإِنِّی أَدْعُوک لِلْمَدِینَة بِمِثْلِ مَا دَعَاک لِمَکة وَمِثْلَهُ مَعَهُ: خدایا در ثمر ما برکت بینداز، و در مدینهی ما برکت بینداز، و در صاع و مد ما برکت بینداز، خدایا! ابراهیم بنده و خلیل و پیامبر تو بود، و من هم بنده و پیامبر تو هستم. او نزد تو برای مکه دعا کرد و من برای مدینه همان گونه دعا میکنم که او برای مکه دعا کرد». سپس کوچکترین فرزندش را فرا میخواند، و آن میوه را به او میداد[5].
از جملهی سنت آن است که هرگاه چیزی نزد آدمی بود و از اثر چشم زخم بر آن میترسید، خدا را یاد کرده و دعا نماید و به خدا پناه جوید.
خداوند میفرماید:
﴿وَلَوۡلَآ إِذۡ دَخَلۡتَ جَنَّتَکَ قُلۡتَ مَا شَآءَ ٱللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِٱللَّهِۚ﴾ [الکهف: 39].
«و چون داخل باغت شدی، چرا نگفتی: مَا شَاءَ اللهُ لَا قُوَّةَ إِلاَّ بِاللهِ».
از سهل بن حنیف t روایت شده که: پیامبر خدا r فرمود: «هرگاه یکی از شما چیزی را دید که در جان و مالش او را به شگفتی وا دارد، پس برای او دعای برکت و خجستگی بخواند، زیرا چشم زخم حق است»[6].
از ابو سعید خدری روایت شده که گفت: «پیامبر خدا r از شر جن و جشم زخم انسان به خدا پناه میبرد، تا آن که دو سوره معوذتین (فلق و ناس) فرود آمدند، بعد از آن، آنها را میخواند، و چیزهایی دیگر را رها نمود»[7]. این حدیث بیان گر جایگاه عظیم این دو سوره و منفعت فراوان آنها و شدت نیاز بلکه ضرورت توجه بدانها است، بیشک کسی از [خواندن] این دو سوره بینیاز نیست. این دو سوره تأثیر شگرفی در دفع جن و سحر وچشم زخم و دیگر شرور دارند، این دو سوره با چکیدهترین و کاملترین و دقیقترین و نزدیکترین جملات به مراد و مقصود تمام شرور را بیان داشتهاند لذا کاملترین انوع استعاذهها هستند به گونهای که تمام شرهایی را که باید از آن پناه گرفت در این دو آمدهاند.
از جملهی سنت آن است که هرگاه فرد مسلمان کسی را دید که به مصیبتی گرفتار آمده بگوید: «الحمد لله الَّذِی عَافَانِی مِمَّا ابْتَلاَک بِهِ وَفَضَّلَنِی عَلَی کثیرٍ مِمَّنْ خَلَقَ تَفْضِیلاً: ثنا و ستایش سزاوار خداوند است که مرا از آنچه که تو را به آن گرفتار نموده [و آزموده است] عافیت داده و در امان داشته است، و مرا بر بیشتر آفریدهها برتری داده است». این دعایی عظیم و سودمند است، کسی که به هنگام دیدن بلا و گرفتای [دیگری] این دعا را بخواند -به اذن و فرمان خدا- آن بلا و گرفتاری دامنگیر او نمیشود.
در کتاب ترمذی از ابوهریره t روایت شده که رسول الله r فرمودند: «کسی که فرد گرفتاری [به بیماری و مشکلی دیگر] را ببیند و [آهسته ] بگوید: «الحمد لله الَّذِی عَافَانِی مِمَّا ابْتَلاَک بِهِ وَفَضَّلَنِی عَلَی کثیرٍ مِمَّنْ خَلَقَ تَفْضِیلاً» آن بلا و گرفتاری دامنگیر او نمیشود»[8]. مسلمان باید از شاد شدن از بد احوالی کسی، و از ذوق کردن از بدبختی دیگری، بپرهیزد چرا که او از این ایمن نیست که خداوند او را نیز به حال و روز دیگران مبتلا کند، ابراهیم نخعی/ میگوید: «همانا من چیزی را میبینم که از آن بدم میآید، اما آنچه مرا از سخن گفتن دربارهی آن باز میدارد ترس از مبتلا شدنم به همان چیز است».
از جملهی سنت آن است که مسلمان برای برادرش دعا کند آنگاه به او میگوید: من تو را به خاطر خدا دوست دارم، مسلمان در دعایش بگوید: خداوند تو را دوستداشته باشد که مرا به خاطر او دوستداری، در سنن ابوداود از أنس بن مالک t روایت شده که مردی نزد پیامبر r بود، و مردی [دیگر] از آن جا عبور کرد، [آن مردی که نشسته بود] گفت: ای پیامبر خدا r! همانا من این مرد را دوست میدارم، پیامبر r به او فرمود: آیا به او اعلام نموده و خبر دادهای [که دوستش داری]؟ گفت: نه، فرمود: به او خبر بده [که دوستش داری].
او به دنبال آن مرد رفت و به او رسید و گفت: من تو را به خاطر خدا دوست دارم. آن مرد [که این خبر را شنید] گفت: آن کسی که مرا به خاطر او دوستداری، تو را دوست داشته باشد»[9].
از جملهی سنت آن است که مسلمان به هنگام شنیدن صدای خروس از پروردگارش فضل او را درخواست نماید و به هنگام شنیدن عوعوسگها و عرعرخرها، از شیطان به خدا پناه ببرد. امام بخاری و امام مسلم از ابوهریره t روایت کردهاند که رسول الله r فرمودند: «هرگاه صدای خروس را شنیدید، از خداوند فضل او را بجویید؛ زیرا آن [خروس] فرشتهای را دیده است و هرگاه صدای عرعر الاغ را شنیدید، از شیطان به خدا پناه ببرید؛ زیرا آن [الاغ] شیطان را دیده است»[10].
امام احمد و ابوداود از جابربن عبدالله ل روایت کردهاند که رسول الله r فرمودند: «هرگاه صدای عوعو سگها و صدای عرعر الاغها را در شب شنیدید، به خدا پناه ببرید؛ زیرا آنها چیزی را میبینند که شما نمیبینید»[11]. از جملهی سنت آن است که هرگاه مسلمان وارد بازار شد بگوید: «لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِیک لَهُ، لَهُ الْمُلْک وَلَهُ الْحَمْدُ، یحیی وَیمیتُ، وَهُوَ حَی لَا یمُوتُ بِیدِهِ الْخَیرُ وَهُوَ عَلَی کلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ»: هیچ معبود راستینی جز خدانیست، یگانه است و انبازی برای او نیست، فرمانروایی از آن اوست و ثنا و ستایش سزاوار اوست، زنده میگرداند و میمیراند، و اوخود زنده و پایدار است و [هرگز] نمیمیرد، همه خیر و نیکی در دست اوست و او بر هر چیزی تواناست.
ترمذی و ابن ماجه از عمر بن خطاب t روایت کردهاند که پیامبر خدا r فرمود: «کسی که داخل بازار شود و بگوید: «لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِیک لَهُ، لَهُ الْمُلْک وَلَهُ الْحَمْدُ، یحیی وَیمیتُ، وَهُوَ حَی لَا یمُوتُ، بِیدِهِ الْخَیرُ وَهُوَ عَلَی کلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ». خداوند برای او هزاران هزار [یک میلیون] نیکی مینویسد، و از او هزاران هزار [یک میلیون] بدی میزداید و از بین میبرد و برای او هزاران هزار [یک میلیون] مرتبه بالا میبرد»[12].
از خداوند میخواهیم که همهی ما را بر انجام هر خیری یاری داده و به راه راست هدایت فرماید.
[1]- سنن ابوداود شماره [4030] و سنن ترمذی شماره [1767]، و آلبانی/ در «صحیح الجامع» شماره [4664] آن را صحیح دانسته است.
[2]- سنن ابوداود شماره [4020] و آلبانی/ در «صحیح ابوداود» شماره [3393] آن را صحیح دانسته است.
[3]- صحیح بخاری شماره [5824].
[4]- سنن ترمذی شماره [2036] و آلبانی/ در «صحیح الجامع» شماره [6368] آن را صحیح دانسته است.
[5]- صحیح مسلم شماره [1373].
[6]- المسند [3/447]، و آلبانی/ در «صحیح الجامع» شماره [556] آن را صحیح دانسته است.
[7]- سنن ترمذی شماره [2058] و سنن ابن ماجه شماره [3511] و آلبانی/ در «صحیح الجامع» شماره [4902] آن را صحیح دانسته است.
[8]- سنن ترمذی شماره [3432] و آلبانی/ در «صحیح الجامع» شماره [6248] آن را حسن دانسته است.
[9]- سنن ابوداود شماره [5125]، و آلبانی/ در «الصحیحه» [1/2/779] آن را صحیح دانسته است.
[10]- صحیح بخاری شماره [3303] و صحیح مسلم شماره [2729].
[11]- سنن ابوداود شماره [5103]، و مسند احمد [3/306]، و آلبانی/ در «صحیح الجامع» شماره [620] آن را صحیح دانسته است.
[12]- سنن ترمذی شماره [3428] وسنن ابن ماجه شماره [2235] و آلبانی/ در «صحیح الجامع» شماره [6231] آن را حسن دانسته است.