اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

۱۷۳- آنچه به هنگام خشم و عصبانیت گفته می‏شود

۱۷۳- آنچه به هنگام خشم و عصبانیت گفته می‏شود

عصبانیت جزو خصلت‌های ناپسند و عادات زشتی است که اسلام از آن نهی‌نموده و آدمی را به شدت از آن بر حذر داشته است، عصبانیت فوران خون قلب و افزایش تپش آن است آن هم به خاطر دفع چیزی مضر و زیان‌آور به هنگام ترس از وقوع آن یا به خاطر انتقام از کسی که موجب پدید‌‌آمدن این ضرر و زیان شده است.

وقوع کارهای ممنوع بسیاری از عصبانیت نشأت می‌گیرد مانند قتل، و ضرب و شتم، و انواع ظلم و ستم و سخنان ممنوع بسیاری از آن پدید می‌آید مانند تهمت زدن و دشنام دادن و ناسزا‌گویی و بی‌نزاکتی و بد دهنی و بیان سوگندهایی که از لحاظ شرعی پای بندی به آن جایز و روا نیست، و یا طلاق دادن همسر ودیگر امور شبیه‌ این‌ها که جز پشیمانی چیزی به دنبال ندارد. این‌ها کارها و سخنانی هستند که به وضوح نشان می‌دهند که عصبانیت گرد آورنده‌ی شر و کلید‌ درهای آن است.

در صحیح بخاری از ابوهریره t روایت شده که: «مردی به پیامبر r گفت: به من سفارشی بکن. پیامبر r فرمود: «عصبانی مشو»، آن مرد خواسته‌اش را چند بار تکرار کرد و باز پیامبر r فرمود: «عصبانی مشو»[1].

این شخص از پیامبر r درخواست نمود که یک سفارش کوتاه و مختصر به او بنماید که خصلت‌های نیک و خیر را خود جمع کرده باشد تا آن را حفظ کرده و بدان عمل نماید، پیامبر r نیز او را سفارش نمود که عصبانی نشود، او خواسته‌اش را چند بار تکرار و هربار پیامبر r این گونه پاسخش را می‌داد: «عصبانی مشو». این پاسخ نشان دهنده آن است که عصبانیت، همه‌ی شر و کلید آن است؛ و بی‌شک پرهیز و دوری از آن، همه‌ی خیر و جمع کننده‌ی آن است.

در مسند امام احمد از زهری، از حمید بن عبدالرحمن، از مردی از اصحاب رسول الله r روایت شده که: گفتم: یا رسول الله r مرا سفارشی بکن. فرمود r: «عصبانی مشو»، آن شخص گوید: «هنگامی که رسول الله r آن سخن راگفت در آن‌ اندیشیدم، دریافتم که عصبانیت همه‌ی شر را در خود جمع می‌کند»‏[2]. از گذشتگان -رحمهم الله- نقل قول های بسیاری در خصوص هشدار نسبت به عصبانیت و بیان پیامدها و عواقب خطرناک آن، نقل شده است، جعفر بن محمد/ می‌گوید: «عصبانیت کلید هر شری است». به عبدالله بن مبارک/ گفته شد که حسن خلق را در یک کلمه برای ما جمع و بیان کن، گفت: «ترک عصبانیت». عمر بن عبدالعزیز/ می‌گوید: «رستگار شد کسی که از هوی و عصبانیت و طمع محفوظ ماند».

گفته شده: «ابتدای عصبانیت دیوانگی و آخر آن پشیمانی است». و نیز گفته شده: «عصبانیت دشمن عقل است». و نیز گفته شده: «هر هلاکت وآسیبی در عصبانیت است».

وقتی که عصبانیت این اندازه خطرناک است بر هر مسلمانی فرض و واجب است که از آن پرهیز کرده و بر دوری از آن با خود تلاش و مجاهده نماید تا از عواقب و پیامدهای [ناگوار] آن در امان بماند.

سخن پیامبر r در حدیث پیشین که فرمود: «عصبانی مشو» دو امر و فرمان مهم را برای سالم ماندن از عصبانیت و پیامدهای آن در بر می‌گیرد:

1-    فرمان به، به کارگیری ابزارها و تمرین دادن خود بر خوش خلقی و بردباری وصبر و تحمل اذیت و آزار گفتاری و کرداری مردم، که هرگاه آدمی در این کار موفق شود اگر عامل عصبانیت نیز بدو روی آورد آن را با خوش خلقی تحمل کرده و با صبر و بردباری با آن رویا رو می‌گردد.

از جمله قواعد قطعی و مسلّم آن است که دستور به چیزی، دستور به انجام آن و دستور به هر آن چیزی که است زمینه‌ساز و مقدمه‌ی پدید آمدن آن است، و نهی از چیزی دستور به انجام ضد آن چیز است، لذا این که پیامبر r از عصبانیت نهی می‌نماید در بردارنده‌ی دستور به صبر و بردباری و خوش خلقی است.

2-    بی‌شک دستور پیامبر r به عدم عصبانی شدن بیان‌گر دستور به عدم تنفیذ و اجرا ننمودن [فرامین] عصبانیت است، چرا که اغلب آدمی توانایی آن را ندارد که عصبانیت را دفع و رد نماید، اما می‌تواند آن را عملی ننماید، لذا بر او واجب است که خود را از انجام سخنان و کردار حرام و ممنوع که عصبانیت آدمی را به سمت آنها سوق می‌دهد، بر حذر دارد، و وقتی مشخص خود را از آثار عصبانیت مضر بر حذر دارد گویی در حقیقت عصبانی نشده است. خداوند می‌فرماید:

﴿وَإِذَا مَا غَضِبُواْ هُمۡ یَغۡفِرُونَ ٣٧                                                     [الشورى: 37].

«و چون خشمگین شوند، گذشت می‌کنند».

و در حدیث آمده که: «قهرمان، کسی نیست که هنگام کشتی گرفتن، افراد زیادی را به زمین بزند. بلکه قهرمان، کسی است که هنگام خشم، خودش را کنترل نماید»[3].

به همین خاطر پیامبر r شخص عصبانی را ارشاد کرده، و به او دستور می‌دهد که کارهایی انجام دهد که عصبانیت را از بین برده و او را آرام می‌کند، و دستور می‌دهد که شخص از شیطان که عصبانیت را در قلب‌ها به حرکت در می‌آورد و فتنه‌ها بر می‌انگیزد و به شر و فساد فرا می‌خواند، به خداوند پناه ببرد.

امام بخاری و امام مسلم از سلیمان بن صرد t روایت کرده‌اند که گفت: «دو نفر نزد پیامبر r به یکدیگر دشنام دادند و ما نزد پیامبر r نشسته بودیم. یکی از آنها که دیگری را دشنام می‌داد چهره‌اش سرخ شده بود. پیامبر r فرمود: من کلمه‌ای می‌دانم که اگر آن را می‌گفت، حالت [خشمی] که به آن دچار شده بود، از میان می‌‌رفت، اگر او می‌گفت: أَعُوذُ باِللهِ مِنَ‌ الشَّیطَانِ الرَّجیمِ [حالت خشمش از بین می‌رفت] به آن مرد گفتند: آیا نمی‌شنوی که پیامبر r چه می‌فرماید؟ او گفت: من دیوانه نیستم»[4].

این حدیث گویای آن است که عصبانیت جزو وسوسه‌ها و تحریکات شیطان است و کسی که عصبانی شود شایسته است از آن به خدا پناه برد هم‌چنان که سخن خداوند گواه بر این مطلب است که می‌فرماید:

﴿وَإِمَّا یَنزَغَنَّکَ مِنَ ٱلشَّیۡطَٰنِ نَزۡغٞ فَٱسۡتَعِذۡ بِٱللَّهِۚ إِنَّهُۥ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ٢٠٠ [الأعراف: 200].

«و اگر ]سوی[ شیطان و سوسه‌ای به تو رسد، به خداوند پناه جوی، بی‌گمان او شنوای داناست».

بی‌شک شیطان -از او به خدا پناه می‌بریم- در حال عصبانیت آدمی، بر او چیره شده، و او را به ارتکاب گناهان و جرائم وا می‌دارد و او را جهت دشنام گویی و توهین و بزهکاری به جوش و خروش می‌اندازد و هنگامی که مسلمان به خداوند پناه می‌جوید از او و شرش مصون و محفوظ می‌ماند.

از جمله آنچه که پیامبر r فرد عصبانی را به انجامش راهنمایی می‌کند، عبارتست از: دوری گرفتن از هر آن چیزی که عصبانیتش را بر‌می‌انگیزد و او را به سمت انتقام گیری پیش می‌برد، فرقی نمی‌کند با سخن باشد یا رفتار.

در خصوص سخن گفتن: امام احمد از عبدالله بن عباس ب روایت کرده که پیامبر r فرمود: «هرگاه یکی از شما خشمگین شد، پس ساکت شود». و این جمله را سه بار تکرار فرمود[5].

این بدین خاطر است که شخص عصبانی اگر در حال عصبانیت سخن بگوید اغلب در سخن گفتن دچار زیاده روی و بی‌حرمتی و زشت‌گویی می‌گردد، پس برای او بهتر است که در حال عصبانیت از سخن گفتن باز ایستد تا آرام می شود، وقتی که آرام شد کلامش آراسته شده و سخنش زیبا می‌گردد در این حالت سخنش در حال عصبانیت نزدیک یا مساوی سخنش در حال رضایت و خشنودی است بدور از هر ظلم و بی‌حرمتی و زشت گویی. از جمله‌ دعاهای مبارک نبوی، سخن پیامبر r در این دعایش است که می‌فرماید: «خدایا از تو بیان گفتار حق در حال خشم و خشنودی را خواهانم»‏[6]. و این کاری بس نادر و کمیاب است که آدمی در حال خشنودی یا عصبانیت جز حق نگوید.

در خصوص رفتار: امام احمد و ابوداود و دیگران از ابوذر t روایت کرده‌اند که: رسول الله‏r فرمودند: «هرگاه کسی از شما عصبانی شد و ایستاده بود، باید بنشیند، اگر خشم او فرو نشست ]که خوب[، وگرنه باید دراز بکشد»[7].

این بدین خاطر است که اگر فرد عصبانی در حالت ایستاده باقی بماند به زودی به کسی که او را عصبانی کرده نزدیک شده و آماده انتقام‌گیری از اومی‌شود و چه بسا او را زده یا لطمه‌ای به او وارد کرده یا تعرضی به او بکند وقتی که بنشیند از او دور می‌شود و وقتی که دراز بکشد بسیار از او دور می‌گردد.

این حدیث گویای آن است که شایسته‌ی فرد عصبانی است که در حال عصبانیت بر کنترل سخن و کردارش حریص باشد و به طور مستقیم اقدام به هیچ کدام از آنها ننماید تا این که آرام و ساکت می‌شود. تا آن‌گاه سخن‌اش حق و کردارش عادلانه باشد و هیچ خطا و لغزش وانحرافی در آن‌ها رخ ندهد.

عاجزانه از خداوند یکتا می‌طلبم که ما و شما را در بیان سخن حق و کار نیک موفق گردانیده و همه‌ی ما را به راه راست هدایت فرماید.




[1]- صحیح بخاری شماره [6116].

[2]- المسند [5/373] و آلبانی/ در «صحیح الترغیب» شماره [2746] آن را صحیح دانسته است.

[3]- صحیح بخاری شماره [6114]، وصحیح مسلم شماره [2609].

[4]- صحیح بخاری شماره [6115] و صحیح مسلم شماره [2610].

[5]- المسند [1/239].

[6]- بخشی از حدیث عمار بن یاسر t، سنن نسائی شماره [1305] و آلبانی/ در «صحیح الجامع» شماره [1301] آن را صحیح دانسته است.

[7]- سنن ابوداود شماره [4782]، و المسند [5/152]، و آلبانی/ در «صحیح الجامع» شماره [694] آن را صحیح دانسته است.

۱۷۲- اذکار نکاح و مسائل مربوط به آن

۱۷۲- اذکار نکاح و مسائل مربوط به آن

پیوند زناشویی لطف و منتی بزرگ از سوی خداوند بر بندگانش است، با این پیوند منافع و مصالح و فواید بسیاری تحقق می‌یابد که در شمارش نمی‌گنجد این امر جزو سنت‌های پیامبران و فرستادگان است، هم‌چنان که خداوند می‌فرماید:

﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا رُسُلٗا مِّن قَبۡلِکَ وَجَعَلۡنَا لَهُمۡ أَزۡوَٰجٗا وَذُرِّیَّةٗۚ                       [الرعد: 38].

«و ما پیش از تو پیغمبرانی را روانه کرده‌ایم و زنان و فرزندانی بدیشان داده‌ایم».

خداوند در ارتباط با این لطف و منتی که بر آدمیان نهاده در آیات متعددی از قرآن از آن نام برده است، خداوند می‌فرماید:

﴿وَٱللَّهُ جَعَلَ لَکُم مِّنۡ أَنفُسِکُمۡ أَزۡوَٰجٗا وَجَعَلَ لَکُم مِّنۡ أَزۡوَٰجِکُم بَنِینَ وَحَفَدَةٗ وَرَزَقَکُم مِّنَ ٱلطَّیِّبَٰتِۚ [النحل: 72].

«و خداوند از خودتان برای شما همسرانی قرار داد و از همسرانتان برای شما فرزندان و نوادگان آفرید و از پاکیزه‌ها به شما روزی داد».

و یا می‌فرماید:

﴿وَمِنۡ ءَایَٰتِهِۦٓ أَنۡ خَلَقَ لَکُم مِّنۡ أَنفُسِکُمۡ أَزۡوَٰجٗا لِّتَسۡکُنُوٓاْ إِلَیۡهَا وَجَعَلَ بَیۡنَکُم مَّوَدَّةٗ وَرَحۡمَةًۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّقَوۡمٖ یَتَفَکَّرُونَ ٢١                                                                                                 [الروم: 21].

«و از نشانه‌هایش آن است که برایتان از ]جنس[ خودتان همسرانی آفرید تا به آنها آرام گیرید و بین شما دوستی و مهربانی مقرر داشت. بی‌گمان در این ]کار[ برای گروهی که می‌اندیشند مایه‌های عبرتی است».

در قرآن کریم آیات متعددی وجود دارد که در آنها:

1-    دستور به ازدواج.

2-    تشویق و ترغیب در خصوص آن.

3-    بیان آثار و ثمرات آن.

4-           و توضیح حقوق متعلق بدان مانند معاشرت نیکو، و همراهی سودمند، و پرهیز از اذیت و آزار یکدیگر، ودیگر حقوق وقوانینی که زندگی خوب ومعاشرت نیکو در زندگی زوجین را محقق

می‌سازد، مطرح شده است.

در سنت نبوی اذکار سودمندی در ارتباط با عقد ازدواج، و تبریک گفتن به زوجین، و شب زفاف، و هنگام آمیزش بیان شده است. مداومت بر این اذکار و توجه بدان‏ها فواید بسیار، و آثار مبارکی برای زوجین در زندگی مشترکشان در پی دارد، آثاری همچون خیر و منفعت و برکت در زندگی زناشویی.

 ذکر هنگام عقد ازدواج، ابوداود و ترمذی و دیگران از عبدالله بن مسعود t روایت کرده‌اند که گفت: «پیامبر خدا r خطبه‌ی نیاز را [که به هنگام انجام کار و بر آوردن نیازی خوانده می‌شود] این چنین به ما آموخت: «الحمد لله نَحْمَدُهُ، وَنَسْتَعینُهُ، وَنَسْتَغْفِرُهُ، وَنَعُوذُ بِهِ مِنْ شُروُرِ أَنْفُسِنَا، وَسَیئَاتِ أَعْمَالِنَا، مَنْ یهْدِ اللهُ فَلَا مُضِلَّ لَهُ، وَمَنْ یضْلِلْ فَلَا هَادِی لَهُ، وَأَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ، وَحْدَهُ لَا شَرِیک لَهُ، وَأَشْهَدُ أَنْ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ».

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ ٱتَّقُواْ رَبَّکُمُ ٱلَّذِی خَلَقَکُم مِّن نَّفۡسٖ وَٰحِدَةٖ وَخَلَقَ مِنۡهَا زَوۡجَهَا وَبَثَّ مِنۡهُمَا رِجَالٗا کَثِیرٗا وَنِسَآءٗۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ ٱلَّذِی تَسَآءَلُونَ بِهِۦ وَٱلۡأَرۡحَامَۚ إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ عَلَیۡکُمۡ رَقِیبٗا ١                    [النساء: 1].

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِۦ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنتُم مُّسۡلِمُونَ ١٠٢

                                                                                                                                 [آل عمران: 102].

﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَقُولُواْ قَوۡلٗا سَدِیدٗا ٧٠ یُصۡلِحۡ لَکُمۡ أَعۡمَٰلَکُمۡ وَیَغۡفِرۡ لَکُمۡ ذُنُوبَکُمۡۗ وَمَن یُطِعِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ فَقَدۡ فَازَ فَوۡزًا عَظِیمًا ٧١                                                          [الأحزاب: 70-71].

ثنا و ستایش سزاوار خداوند است، او را می‌ستاییم، و از او یاری می‌جوییم، و از او آمرزش می‌خواهیم و از شرارت‌های نفس‌هایمان و زشتی‌های اعمال خود به او پناه می‌بریم، کسی را که خداوند هدایت و راهنمایی کند، هیچ گمراه کننده‌ای برای او نیست، و کسی را که گمراه کند، هیچ هدایت و راهنمایی کننده‌ای برای او نیست، و گواهی می‌دهم که هیچ معبود راستینی جز خدا نیست، یگانه است و شریکی ندارد وگواهی می‌دهم که محمد بنده و فرستاده‌ی او است.

ای مردم! از پروردگارتان که شما را از نفسی واحد و جفتش را نیز از آن آفریده، و از آن دو، مردان و زنان بسیاری پراکنده کرد، پروا دارید و از خدایی که به [نام] او از همدیگر درخواست می‌کنید، پروا نمایید، و زنهار که از خویشاوندان مبرید، بی‌شک خداوند همواره بر شما نگهبان است.

ای کسانی که ایمان آورده‌اید، از الله آن گونه که حق پروا کردن از اوست، پروا کنید، و جز مسلمان نمیرید.

ای کسانی که ایمان آورده‌اید، از خدا پروا دارید و سخنی استوار گویید، تا کردارهایتان را به صلاح آورد و گناهانتان را بر شما بیامرزد، و هر کس خدا و پیامبرش را فرمان برد، قطعاً به رستگاری بزرگی نایل آمده است[1].

 این، خطبه‌ای مهم وذکری با برکت است که گفتن آن به هنگام عقد نکاح مستحب است، این خطبه در بردارنده‌ی مفاهیم والا و معانی ارجمندی است، در این خطبه سپاس و ستایش خداوند، و یاری جستن از او، و درخواست آمرزش او، وپناه جستن به او از شرارت‌های نفس وکردارهای بد، و ایمان به قضا و قدرش، وگواهی دادن به وحدانیت او، و گواهی دادن به رسالت پیامبرش، به همراه توصیه به رعایت تقوای الهی، و یادآوری لطف و احسان و نعمت و لزوم اطاعت از او بیان شده است، این خطبه جزو کلماتی هستند که در لفظ، اندک و در معنی، ژرف و پرمغزند.

شیخ الاسلام ابن تیمیه/ می‌گوید: «این خطبه آیین نامه‌ی اسلام و ایمان را منعقد کرده است»[2].

یعنی: با این­که این خطبه مختصر است اما آن‌چه موضوع اسلام وایمان را به رشته می‌کشد از جمله اعتقادات صحیح و راست، و اعمال نیک ودرست را گرد آورده است.

آنچه در این موقعیت باید توجه‌ها را بدان جلب کرد این است که دلیلی بر مشروعیت قرائت سوره فاتحه به هنگام عقد ازدواج وارد نشده است، برخلاف شیوه‌ی بسیاری از مسلمانان عوام که چنین کاری را انجام می دهند.

در خصوص تبریک گفتن به زوجین به خاطر عقد ازدواجشان، در سنت آمده که برای آن دو دعای برکت شود و این که خداوند پیوندشان را مبارک گرداند.

در صحیحین از أنس بن مالک t روایت شده که: «نبی اکرم r عبدالرحمن بن عوف را دید که آثار زعفران و خوش بویی بر لباسش بود، فرمود: این چیست؟ عبدالرحمن گفت: ای رسول خدا! من با زنی ازدواج نمودم و پنج درهم طلا به او مهریه دادم. پیامبر اکرم‏r فرمود: خداوند برایت مبارک گرداند؛ غذای عروسی بده اگر چه یک گوسفند باشد»[3].

ترمذی و ابوداود و دیگران از ابوهریره t روایت کرده‌اند که : «هرگاه کسی ازدواج می‌نمود، پیامبرr به او می‌فرمود: «بَارَک اللهُ لَک، وَبَارَک عَلَیک، وَجَمَعَ بَینَکمَا فِی ‌خَیر: خداوندبرای تو مبارک گرداند، و بر تو مبارک گرداند، و میان شما به خوبی و بهترین شیوه جمع گرداند».

مردم در جاهلیت به داماد می‌گفتند: «بالرَّفَاءَ وَالبَنینَ» [ازدواج شما] به همراه سازگاری و توافق و خوشبختی و دارای پسران باشد». پیامبر r از گفتن این جمله نهی کرد، این که می‌گفتند: «بالبنین: دارای پسران باشد: پسردار شوید» مطابق عادت و سنت [جاهلی] آنان بود که از دختران متنفر و بیزار بودند و علاقه‌ای به تولد دختر نداشتند، و این که مردم این جمله رامی‌گفتند تاکیدی بر آن تنفر و بیزاری‌شان بود، اما پیامبرr از گفتن این جمله نهی فرمود، و آنان را به این دعای مبارک که در بردارنده‌ی دعای برکت برای هر دو است و از خداوند می‌طلبد که میان آنان به خوبی و بهترین شیوه‌ جمع گرداند، رهنمون فرمود.

در خصوص آنچه شوهر در شب زفاف به هنگام داخل شدن بر همسرش می‌گوید، ابوداود و ابن ماجه از عمروبن شعیب از پدرش از جدش t از پیامبر r روایت کرده‌اند که آن حضرت فرموده است: «هرگاه یکی از شما با زنی ازدواج نمود یا خدمتگزاری خرید، پس بگوید: «اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک خَیرَهَا وَخَیرَ مَا جَبَلْتَهَا عَلَیه، وَأَعُوذُ بِک مِنْ شَرِّهَا وَشَرِّ مَا جَبَلْتَهَا عَلَیهِ: خدایا من خیر او، و خیر آنچه را که او را بر آن آفریدی از تو می‌خواهم، و از شر او و شر آنچه که او را بر آن آفریدی به تو پناه می‌آورم». و هرگاه شتری خرید، پس نوک‌ کوهان آن را بگیرد و بمانند آن دعا را [که گفته شد] بگوید»[4].

این که می‌گوید: «اَللَّهُمَ إِنی أَسْأَلُک خَیرَها» یعنی: خیر این زن [را می‌طلبم] مانند معاشرت نیکو و حفظ هم بستری و رعایت امانت در مال و رعایت حق شوهر و چیزهایی شبیه این‌ها.

و این که می‌گوید: «وَخَیرَمَا جَبَلْتَهَا عَلَیه» یعنی: خیر آنچه را که او را بر آن آفریدی ازجمله اخلاق نیک و خوی پسندیده وسرشت بزرگوارانه.

این که می‌گوید: «وَأَعُوذُ بِک مِنْ شَرِّهَا وَشَرِّ مَا جَبَلْتَهَا عَلَیه» بیان‌گر پناه بردن به خداوند و متوسل شدن به اواست، به این که او را از شر اخلاق [بد] و نحوه‌ی برخورد و معاشرت و سرشت [زشت] همسرش مصون و محفوظ دارد. این حدیث گواه بر آن است که تطابق موقعیت زوجین و هماهنگی اجتماعشان فقط با پناه بردن به خداوند و تکیه بر او و درخواست یاری و توفیق و شایستگی ازاو، متحقق می‌گردد.

درخصوص آنچه شخص به هنگام مقاربت با همسرش می‌گوید، در صحیح بخاری و مسلم از عبدالله بن عباسب روایت شده که پیامبر خدا r فرمود: «اگر کسی از آنان در صدد برآمد که با همسرش آمیزش کند و گفت: «بسم الله، اَللَّهُمَّ جَنِّبْنَا الشَّیطَانَ، وَ جَنِّبِ الشَّیطَانَ مَا رَزَقْتَنَا: به نام خدا، خدایا شیطان را از ما دور بدار، و نیز شیطان را از فرزندی که به ما ارزانی داشتی دور بدار». چنانچه از این آمیزش فرزندی برای آنان مقدر شده باشد، شیطان هرگز به وی آسیب نخواهد رساند»[5].

حکمت در این دعا این است که شیطان در اموال واولاد آدمیان مشارکت دارد، هم‌چنان که خداوند می‌فرماید:

﴿وَشَارِکۡهُمۡ فِی ٱلۡأَمۡوَٰلِ وَٱلۡأَوۡلَٰدِ وَعِدۡهُمۡۚ وَمَا یَعِدُهُمُ ٱلشَّیۡطَٰنُ إِلَّا غُرُورًا ٦٤

                                                                                                                                       [الإسراء: 64].

«و در اموال و فرزندان با آنان شریک‌شو و به آنان وعده ده و شیطان به آنان جز فریب وعده نمی‌دهد».

وقتی که مسلمان این دعا را بر زبان می‌آورد از این مشارکت درامان مانده و از شر شیطان محفوظ می‌گردد.

هم چنین در سنت دعا برای فرزندان جهت محفوظ ماندن از شیطان وارد شده است، در صحیح بخاری از ابن عباسب روایت شده که: «پیامبرr برای حفظ حسن و حسینب دعا می‌کرد و می‌فرمود: به تحقیق پدر [بزرگ] شما با این کلمات برای حفظ و سلامت اسماعیل و اسحاق دعا می‌کرد و گفت: «أَعُوذُ بِکلِمَاتِ اللهِ التَّامة مِنْ کلِّ شَیطَانٍ وَهَامَّة وَمِنْ کلِّ عَینٍ لَامَّة»: پناه می‌برم به سخنان کامل خداوند از هر شیطان و جانور موذی و از هر چشم آسیب رسان»[6]. از جمله سنت‌های پیامبرr در ارتباط با فرزندان، دعای برکت برای آنان بود، در صحیح بخاری و مسلم از اسماءل روایت شده که: «با پسرش عبدالله بن زبیرب به نزد پیامبرr آمد و او را در آغوش‌اش گذاشت. رسول خداr خرمایی خواست، آن را جوید و در دهانش، آب دهان انداخت. پس اولین چیزی که وارد شکم‌اش شد، آب دهان رسول خداr بود. آن‌گاه او را با خرمایی دیگر، تحنیک نمود (خرما را جوید و به کام‌اش مالید) سپس، برایش دعا و طلب برکت نمود و او اولین کودک مسلمانی بود که به دنیا آمد»[7]. یعنی اولین نوزاد از مهاجرین که در مدینه متولد شد.




[1]- سنن ابوداود شماره [2118] و سنن ترمذی شماره [1105] و آلبانی/ در کتابش: «خطبة الحاجة» آن را صحیح دانسته است.

[2]- مجموع الفتاوی [14/223].

[3]- صحیح بخاری شماره [5155] و صحیح مسلم شماره [1427].

[4]- سنن ابوداود شماره [2160]، و سنن ابن ماجه شماره [1918] وآلبانی/ در «صحیح ابن ماجه» شماره [1557] آن را حسن دانسته است.

[5]- صحیح بخاری شماره [5165] و صحیح مسلم شماره [1434].

[6]- صحیح بخاری شماره [3371].

[7]- صحیح بخاری شماره [3909] و صحیح مسلم شماره [2146].

۱۷۱- آنچه به هنگام عطسه گفته می‌شود و آنچه به هنگام خمیازه انجام می‌شود

۱۷۱- آنچه به هنگام عطسه گفته می‌شود و آنچه به هنگام خمیازه انجام می‌شود

سخن دراین جا درباره‌ی آن چیزی است که به هنگام عطسه گفته می‌شود و آنچه به هنگام خمیازه کشیدن انجام می‌شود. در صحیح بخاری از ابوهریره t روایت شده که رسول الله r فرمودند: «خداوند عطسه را دوست دارد و از خمیازه بدش می‌آید؛ پس کسی که عطسه می‌کند و الحمد لله می‌گوید؛ بر هر مسلمانی که آن را می‌شنود حق است که به او یرحمک ‌الله گوید. اما خمیازه این از [تصرف] شیطان است، تا آن‌جا که در توان دارد از آن خود داری کند؛ پس اگر کسی [که خمیازه می‌کشد] «ها» بگوید، شیطان بر او می‌خندد»[1].

حکمت در گفتن الحمد لله به هنگام عطسه‌زدن آن است که عطسه کننده -هم‌چنان که ابن قیم/ می‌گوید:- با این عطسه زدن راحتی و آسودگی ومنفعتی به واسطه‌ی خروج بخارهای حبس شده در مغزش بدست می‌آورد که اگر در آن باقی می‌ماند بیماری‌های سختی در او پدید می‌آورد و به همین خاطر برایش مقرر شده که به خاطر این راحتی و منفعت خدا را ستایش نماید [چرا که به علاوه‌ی این راحتی] اعضای بدنش نیز بعد از این حرکت و لرزش شدید که برای بدن رخ داده انسجام و وضعیت خود را حفظ کرده است پس سپاس و ستایش مختص خداوند است، ستایشی آن‌چنان که شایسته‌ی ذات بزرگوار و شکوه عزتمندش باشد[2].

پیش‌تر در حدیث بالا آمد که خداوند عطسه را دوست دارد و این به خاطر نفع و خیری است که برای آدمی در بر دارد و هم‌چنین به خاطر حمد و ستایش و دعای است که از آن نشأت گرفته و حاصل می‌آید.

در مقابل خداوند از خمیازه بدش می‌آید چرا که از جانب شیطان است و اغلب به همراه سنگینی بدن و انباشتگی وسستی و تمایل به تنبلی و کسالت انجام می‌شود، فرد مسلمان مأمور است تا آن جا که می‌تواند از آن جلوگیری کند، در صحیحین از ابوهریره t روایت شده که رسول الله r فرمودند: «خمیازه از تصرفات شیطان است. اگر کسی از شما خمیازه می‌کشد، باید تا حد امکان آن را دور کند؛ وقتی یکی از شما [در حالت خمیازه] بگوید: ها؛ شیطان می‌خندد». و در روایتی از امام مسلم آمده که: «هرگاه کسی از شما می‌خواست خمیازه بکشد، باید تا حدی که می‌تواند از آن جلوگیری کند»‏[3]. این که می‌فرماید: «باید تاحدی که می‌تواند از آن جلوگیری کند»، این به مثابه‌ی تلاش برای جلوگیری از پدید‌آمدن خمیازه است، اگر توان چنین کاری را نداشت به هنگام رخ دادن خمیازه بکوشد دهانش را ببندد و اگر نتوانست چنین کند دستش را یا گوشه‌ی لباسش را بر روی دهانش بگذارد.

شایسته‌ی فرد مسلمان نیست که خمیازه بکشد در حالی که دهانش باز است و دست یا گوشه‌ی لباسش را بر روی دهانش قرار نداده است، این حالت شکل و فرم زشتی از شخص به تصویر کشیده و به علاوه راه و وسیله‌ای برای داخل شدن شیطان [بر او] است. در صحیح مسلم از ابوسعید خدری t روایت شده که رسول الله r فرمودند: «هرگاه یکی از شما خمیازه کشید، باید دستش را بر دهانش بگذارد؛ زیرا شیطان [از این راه بر او] داخل می‌شود»[4]. دلیلی برای پناه بردن به خداوند از [شر] شیطان به هنگام خمیازه کشیدن به اثبات نرسیده است، اما اگر فرد مسلمان به هنگام خمیازه کشیدن به یاد آورد که این از تصرفات شیطان است و از آن به خدا پناه جوید اشکالی در این کار وجود ندارد به شرط آن که آن را به عنوان روشی [دائمی] قرار ندهد.

اما در خصوص مطالبی که مربوط به عطسه است، در سنت تعدادی آداب و احکام مهم آمده که مراعات و پای بندی و توجه بدانها برای فرد مسلمان شایسته و نیکو است. این آداب جزو زیبایی‌ها و کمالات این آیین و شریعت، و بیان‌گر تأمین همه‌ی امور آدمی و تمامی احوال اوست.

در صحیح بخاری از ابوهریره t روایت شده است که پیامبر r فرمود: هرگاه یکی از شما عطسه کرد باید بگوید: الحمد لله، و باید برادر یا رفیقش به او بگوید: یرحَمُک الله [خداوند بر تو رحم کند] و هرگاه برادر یا رفیقش به او یرحَمُک الله گفت، عطسه کننده باید در جوابش بگوید: «یهدِیکمُ اللهُ وَیصلِحُ بَالَکم» (خداوند شما را هدایت کند و احوالتان را اصلاح فرماید)»[5]. برادر و خواهر مسلمانم -خداوند تو را محفوظ دارد- به این زیبایی و کمالی که شریعت به هنگام عطسه زدن بدان فرا می‌خواند بنگر؛ به این حمد و ستایش و مهربانی و دلسوزی مؤمنین نسبت به هم و دعا بنگر، عطسه کننده شکر و سپاس خدای را به جای می‌آورد، و کسی که این را شنیده برای او طلب رحمت می‌نمایند سپس عطسه کننده دعای او را با دعا معاوضه و مبادله می‌کند و برای آن که برایش طلب رحمت نموده، دعای هدایت و اصلاح حال می‌نماید. چه خویشاوندی و نزدیکی مستحکمی، و چه ارتباط و اتصال زیبایی.

اسلام دعای خیر کردن برای عطسه کننده [ای که الحمد لله گفته] را حقی از حقوق متقابل میان مسلمانان قرار داده است، در صحیح مسلم از ابوهریره t روایت شده که رسول الله r فرمودند: «حَقَّ المُسْلِمِ عَلَی المُسْلِمِ سِتٌّ: إِذا لَقَیتَهُ فَسَلِّمْ عَلَیه، وَإِذَا دَعَاک فأجِبْهُ، وَإِذَا اِسْتَنْصحَک فَانْصَحْ لَهُ، وَإِذَا عَطَسَ وَحَمِدَ اللهَ قَشَمَّتْهُ، وَإِذَا مَرِضَ فَعُدْهُ، وَإِذَا مَاتَ فَاتَّبِعُهُ».

«حق مسلمان بر مسلمان شش چیز است:

1-    هرگاه ملاقاتش کردی بر او سلام کن.

2-    هرگاه تو را دعوت کرد، دعوتش را بپذیرد.

3-    هرگاه از تو طلب نصیحت کرد، به نیکی نصیحتش کن.

4-    هرگاه عطسه زد و حمد خداوند را به جای آورد، برایش دعای خیر کن.

5-    هرگاه بیمار شد، از او عیادت کن.

6-    هرگاه از دنیا رفت به تشییع جنازه‌اش برو»[6].

تشمیت عبارت است از دعای خیر کردن و از واژه‌ی شوامت گرفته شده به معنای قوائم است، تو گویی وقتی کسی عطسه می‌کند تو برایش دعای ثبات و مداومت در انجام طاعت را می‌کنی، و برخی گفته‌اند: این جمله یعنی: خداوند تو را از شماتت و سرزنش دیگران دور گرداند.

این دعای خیر شایان و سزاوار کسی است به هنگام عطسه‌زدن حمد و سپاس خدای را به جای آورد. اما کسی که عطسه‌زده و الحمد لله نگوید برایش دعای خیر نمی‌کنند، در صحیحین از أنس t روایت شده که: «دو نفر در محضر پیامبر r عطسه کردند و حضرت برای یکی از آن دو دعای خیر کرد و برای دیگری چنین نکرد و مردی که پیامبر r برایش دعا نکرد گفت: فلانی عطسه کرد و شما برایش دعای خیر کردید و من هم عطسه کردم ولی برایم دعا نفرمودی؟! آن حضرت فرمود: او حمد خداوند را به جای آورد [والحمد لله گفت] ولی تو حمد خداوند را به جای نیاوردی»[7].

در صحیح مسلم از ابوبرده روایت شده که گفت: به نزد ابوموسی اشعری t رفتم در حالی که او در خانه‌ی دختر فضل بن عباس بود، من عطسه زدم اما ابوموسی به من «یرحمک الله» نگفت، و آن زن عطسه زد و به او یرحمک الله گفت، به نزد مادرم بازگشتم و موضوع را به او گفتم، وقتی ابوموسی به نزد مادرم آمد، مادرم گفت: پسرم نزد تو عطسه زد و تو به او یرحمک‌الله نگفتی امام آن زن عطسه زد و تو به او یرحمک الله گفتی، ابوموسی t گفت: پسرت عطسه زد اما الحمد لله نگفت من هم به او یرحمک ‌الله نگفتم اما آن زن عطسه زد والحمد لله گفت. من نیز به او یرحمک‌ الله گفتم، شنیدم که پیامبر r فرمودند: «هرگاه یکی از شما عطسه زد و الحمد لله گفت به او یرحمک ‌الله بگویید. اما اگر الحمد لله نگفت به او یرحمک ‌الله نگویید»[8].

گفتن یرحمک الله تا سه مرتبه است، بیشتر از سه عطسه [نشانه‌ی] سرماخوردگی است و برای شخص دعای بهبودی و عافیت می‌شود، در صحیح مسلم از سلمه‌ بن أکوع روایت شده که گفت: او از پیامبرr شنید که به مردی که در حضور ایشان عطسه زد فرمود: «یرحمک الله»، سپس آن مرد بار دیگر عطسه زد، و پیامبر خدا r به او فرمود: «این مرد دچار زکام (سرماخوردگی) شده است»[9]. ترمذی این حدیث را روایت کرده و در روایت خود آورده است که: سلمه گفت: آن مرد برای بار دوم و سوم نیز عطسه زد، و پیامبر خدا r فرمود: «این مرد دچار زکام است»[10].

در سنن ابوداود از ابوهریره t به صورت مرفوع و موقوف روایت شده که : «تا سه بار عطسه‌ زدن برادرت به او یرحمک‌الله بگو، اما بیش از آن او دچار زکام است[11].

ابن قیم/ می‌گوید: «این که در این حدیث می‌فرماید: «این مرد دچار زکام است» توصیه و تذکر به آن است که برایش دعای بهبودی و عافیت نمایند، چرا که زکام بیماری است، این سخن بیان‌گر عذر آوردن برای ترک یرحمک‌الله گفتن بعد از سه بار است، و هشداری است نسبت به این بیماری تا شخص در پی درمان آن باشد و آن را به حال خود رها نکند که کار بر او سخت گردد، سخن پیامبر r همه‌اش حکمت و رحمت و علم و هدایت است[12].

سنت است که به هنگام عطسه، صدای آن را پایین آورد تا مردم ناراحت نشوند، ابوداود از ابوهریرهt روایت کرده که: «پیامبرr هرگاه عطسه می‌کرد، دست یا لباسش را جلوی دهانش می‌گرفت و بدین وسیله صدای عطسه‌اش را پنهان می‌کرد یا پایین می‌آورد»[13]. عطسه‌کننده و کسی که یرحمک الله می‌گوید باید در گفته‌هایشان به آنچه در سنت آمده پای بند و ملزم باشند. سنت است که شخص عطسه زننده بگوید: الحمد لله، می‌تواند بگوید: «الحمد لله عَلَی کلِّ حالٍ: ستایش در همه‌ حال سزاوار خداوند است». چرا که گفتن این اضافه در سنن ابوداود به اثبات رسیده است، و کسی که دعای خیر می‌کند بگوید: «یرْحَمُک اللهُ: خداوند بر تو رحم کند» و بعد از این دعای خیر عطسه کننده در مقابل به او بگوید: «یهْدِیکمُ اللهُ وَ یصْلِحُ بَالَکمْ: خداوند شما را هدایت کند و احوالتان را اصلاح فرماید». پیش‌تر حدیث ابو‌هریره t در این باره بیان شد.

عطسه کننده به جای این می‌تواند بگوید: «یرْحَمُنَا اللهُ وَإِیاکمْ وَیغْفِرُ لَنَا وَلَکمْ: خداوند به ما و شما رحم کند و ما و شما را بیامرزد»؛ زیرا مالک در موطأ از نافع روایت کرده که: عبدالله بن عمرب هرگاه عطسه می‌کرد، به او می‌گفتند: «یرْحَمُک اللهُ» و او در جواب می‌گفت: «یرْحَمْنَا اللهُ و إِیاکمْ، وَیغْفِرْلَنَا وَلَکمْ»[14] گذشتگان [این امت] -/- کسی که بر این مطلب نقل شده و مأثور می‌افزود را مورد نقد و اعتراض قرار داده و کارش را ناپسند می‌شمردند. در سنن ترمذی روایت شده که مردی در کنار ابن عمرب عطسه زد و [پس از عطسه‌اش] گفت: «الحمد لله وَالسَّلامُ عَلَی رسول الله»، و ابن عمر گفت: من [نیز] می‌گویم: «الحمد لله وَالسَّلامُ عَلَی رسول الله»، [اما نه در هنگام عطسه] در حالی که پیامبر خدا r به ما نیاموخته است که این چنین بگوییم، بلکه به ما آموخته است که [پس از عطسه] بگوییم: الحمد لله عَلَی کلِّ حَالٍ»[15].

این مطلب نشان دهنده‌ی اشتیاق و تمایل شدید گذشتگان -/- برپای بندی به سنت و دنباله روی از راه و رسم بهترین این امت است، خداوند ما را بدانان ملحق نموده و در تبعیت از آنان موفق بدارد.




[1]- صحیح بخاری شماره [6223].

[2]- بنگر به: زادالمعاد [2/439 ـ 438].

[3]- صحیح بخاری شماره [3289]، و صحیح مسلم [2994].

[4]- صحیح مسلم شماره [2995].

[5]- صحیح بخاری شماره [6224].

[6]- صحیح مسلم شماره [2162].

[7]- صحیح بخاری شماره [6255]، و صحیح مسلم شماره [2991].

[8]- صحیح مسلم شماره [2992].

[9]- صحیح مسلم شماره [2993].

[10]- سنن ترمذی شماره [2743].

[11]- سنن ابوداود شماره [5034] و آلبانی/ در «السلسه الصحیحه» شماره [1330] آن را صحیح دانسته است.

[12]- زادالمعاد [2/441].

[13]- سنن ابوداود [5029] و آلبانی/ در «صحیح الجامع» شماره [4755] آن را صحیح دانسته است.

[14]- الموطأ شماره [2770].

[15]- سنن ترمذی شماره [2738] و آلبانی/ در «صحیح ترمذی» شماره [2200] آن را حسن دانسته است.

۱۷۰- آنچه درباره‌ی سلام نقل شده است

۱۷۰- آنچه درباره‌ی سلام نقل شده است

از جمله آداب قابل تحسین و ویژگی‌های ممتاز اسلام، انتشار و رواج دادن سلام است، بی‌شک سلام، درود مؤمنان، و شعار موحدان، و فراخواننده به برادری و الفت و محبت میان مسلمانان است، سلام درودی با برکت و پاکیزه است، هم‌چنان که پروردگار جهانیان آن را چنین توصیف نموده آن جا که می‌فرماید:

﴿فَإِذَا دَخَلۡتُم بُیُوتٗا فَسَلِّمُواْ عَلَىٰٓ أَنفُسِکُمۡ تَحِیَّةٗ مِّنۡ عِندِ ٱللَّهِ مُبَٰرَکَةٗ طَیِّبَةٗۚ

                                                                                                                                           [النور: 61].

«هنگام داخل شدن به خانه‌ها برهمدیگر سلام کنید سلام پر برکت [ودرود] پاکی که به فرمان خدا مقرر است».

سلام، درود بهشتیان است، فرشتگان کرام با گفتن آن به ایشان درود می‌فرستند و آن هنگامی است که بهشتیان گروه گروه به سمت بهشت رهنمود می‌شوند و درهای هشت‌گانه‌ی آن به رویشان گشوده می‌شود و نگاهبانان بهشت با این درود به استقبال آنان می‌آیند:

﴿سَلَٰمٌ عَلَیۡکُمۡ طِبۡتُمۡ فَٱدۡخُلُوهَا خَٰلِدِینَ ٧٣                                         [لزمر: 73].

«سلام بر شما باد. پاک بوده‌اید ]و خوش باشید[ جاودانه به آن درآیید».

و [در همان حال] سلام درود گفتن میان خود بهشتیان است، هم چنان که خداوند می‌فرماید:

﴿تَحِیَّتُهُمۡ فِیهَا سَلَٰمٌ ٢٣                                                                    [إبراهیم: 23].

«درودشان در آنجا «سلام» است».

و درود فرشته‌ها، و درود آدم و فرزندان اوست. در صحیحین از ابوهریره t روایت شده که رسول اللهr فرمودند: «خداوند آدم را به شکلی که داشته آفرید (یعنی حضرت آدم مانند ذریه‌ی خود دوران طفولیت نداشت و خداوند والامرتبه از همان اول او را به شکل یک انسان کامل و بالغ آفرید) وبلندای‌ قامت او شصت ذراع بود و چون او را آفرید فرمود: برو و بر آن جماعت فرشتگان که نشسته‌اند سلام کن، و به تحیتی که آنان در پاسخ سلامت می‌گویند گوش‌کن؛ که پاسخ آن، سلام و تحیت تو و فرزندان توست، و آدم رفت و گفت: السلام علیکم، و فرشتگان گفتند: السلام علیک ورحمة ‏الله و در پاسخ او «رحمة ‏الله» را بر سلامی که گفته بود افزودند، پس هرکس به بهشت در می‌آید، به صورت آدم است و پس از آن از قامت اولاد آدم تا کنون، پیوسته کاسته شده است»‏[1]. از جمله فضیلت‌های سلام آن است که جزو آداب و ویژگی‌های برتر اسلام است، در صحیحین از عبدالله بن عمر ب روایت شده که: «مردی از پیامبر خدا r پرسید: کدام یک از آداب اسلام بهتر است؟ فرمود: این که [به نیازمندان] طعام بدهی و بر هر کسی، چه او را بشناسی و چه نشناسی سلام کنی»‏[2].

سلام دادن حقی از حقوق فرد مسلمان بر برادر مسلمانش است، به‏خاطر این که پیامبرr فرموده‏اند: «حق مسلمان شش چیز است»، و یکی از آنها را این‏گونه نام برد: «و هرگاه او را دیدی بر او سلام کن»[3]. سلام کردن علت و ابزاری مهم در ایجاد الفت میان مسلمانان و پدید آوردن محبت میان مؤمنین است، هم چنان که رسول‏الله r می‌فرماید: «به بهشت وارد نمی‌شوید مگر این که مؤمن شوید و مؤمن شمرده نمی‌شوید، مگر این که با همدیگر دوستی کنید، آیا شما را راهنمایی نکنم به کاری که هرگاه آن را انجام دهید با هم دوستی می‌کنید؟ سلام کردن را در میان خود رواج دهید»[4].

محبت پدید آمده در این جا علتش آن است که هر کدام از ملاقات کنندگان برای دیگری طلب سالم ماندن از شرور، و درخواست رحمت می‌نماید که جلب کننده‌ی هر خیری است، به همین خاطر در مسند و کتاب‌های دیگر به اثبات رسیده که رسول اللهr فرمودند: «سلام را انتشار داده و رواج دهید که سالم می‌مانید»‏[5]. یعنی: از هر آنچه که موجب تفرقه و چند دستگی، و قطع رابطه و گسستن می‌شود سالم می‌مانید، این نتایج سلام کردن است حال هرگاه خوش برخوردی و استقبال گرم و اخلاقی زیبا بدان افزوده شود چه می‌شود؟ بر کسی که سلام شده واجب است که پاسخ آن را به بهتر از آن یا شبیه آن بدهد چرا که خداوند می‌فرماید:

﴿وَإِذَا حُیِّیتُم بِتَحِیَّةٖ فَحَیُّواْ بِأَحۡسَنَ مِنۡهَآ أَوۡ رُدُّوهَآۗ                               [النساء: 86].

«هرگاه شما را درودی دادند [اعم از سلام دادن و دعا نمودن و احترام گذاردن] به گونه‌ای زیباتر و بهتر از آن یا [دست کم] همانند آن، آن را پاسخ گویید».

بهترینِ دو نفر کسی است که ابتدا به دوستش سلام کند. در سنن ابوداود از ابوامامه t روایت شده که رسول اللهr فرمودند: «مقدم‌ترین مردم نزد خداوند کسی است که آغاز کننده‌ی سلام به مردم باشد»[6].

و هرگاه کسی که از او خواسته شده ابتدا به سلام نماید، سلام ننمود؛ دیگری سلام کند و سنت را ترک نکند.

سنت آن است که کوچک بر بزرگ، و نفرات کم بر نفرات بیشتر، و سواره بر پیاده، و کسی که راه می‌رود بر کسی که نشسته است سلام کند. در صحیحین از ابوهریره t روایت شده که رسول الله r فرمودند: «سواره بر پیاده، و کسی که راه می‌رود بر کسی که نشسته است، وعدّه‌ی کم بر عدّه‌ی بسیار سلام می‌کند». و در روایت بخاری این چنین آمده است: «کوچک بر بزرگ، و کسی که راه می‌رود بر کسی که نشسته است وعدّه‌ی کم بر عدّه‌ی بسیار سلام می‌کند»[7].

پیامبر r بر کودکان سلام می‌نمودند، وایشان در سلام کردن بر آنان پیشقدم می‌شدند و این نشانه‌ی کمال تواضع و فروتنی ایشان است، این کار عادت و خوی گذشتگان نیکوکار رحمهم الله بوده است، در صحیح مسلم از یسار روایت است که گفت: «با ثابت بنانی راه می‌رفتم. بر کودکانی گذشت و بر آن سلام گفت. سپس ثابت حدیثی نقل کرد که: وی به همراه انس راه می‌رفت که [وی] بر کودکانی گذشت و بر آنان سلام گفت. باز انس حدیث نقل کرد که: وی به همراه پیامبر خدا r راه می‌رفت که [حضرت] بر کودکانی گذشت و بر آنان سلام گفت»[8].

ابتدا کردن به سلام سنت مؤکد است؛ اگر مسلمانان جماعتی بودند سلام یک نفر از آنان کفایت می‌کند و اگر هم همگی سلام کنند این کار بهتر و پسندیده‌تر است، بلند کردن صدا برای ابتدا به سلام سنت است تا کسانی که بر آنان سلام می‌شود آن را بشنوند و با این کار این حدیث محقق شود که می‌فرماید: «سلام را میان خود آشکار ومنتشر کنید».

اگر بر کسانی سلام کرد که عده‌ای بیدار بودند و عده‌ای خواب، صدایش را کوتاه کند به گونه‌ای که افراد بیدار آن را شنیده و خفته‌گان بیدار نشوند، این نحوه‌ی سلام کردن یکی از آداب رفیع و ارجمند اسلامی است، در صحیح مسلم در ضمن حدیثی طولانی روایت شده که: پیامبر r شبانه می‌آمد و به گونه‌ای سلام می‌داد که خوابیده‌ای را بیدار نمی‌کرد و سلامشان را به گوش بیدار می‌رساند.‏[9] سنت است که پیش از سخن ابتدا سلام نمود؛ زیرا در حدیث آمده که: «کسی که پیش از سلام شروع به سخن گفتن نماید جوابش را ندهید»[10].

هر چه فرد مسلمان بر متن سلام مأثور بیفزاید بر پاداشش افزوده می‌شود؛ به ازای هر مورد ده حسنه افزوده می‌شود، ابوداود و ترمذی از عمران بن حصین t روایت کرده‌اند که: «مردی خدمت پیامبر خداr آمد و گفت: السلام علیکم و آن حضرت جواب سلام او را داد و سپس او نشست، و آن حضرت فرمود: «ده‏ تا». (یعنی: گوینده‌ی این سلام ده‌نیکی دارد)، سپس شخص دیگری آمد و گفت: «السَّلامُ عَلیکمَ وَرَحْمَة اللهِ» و آن حضرت جواب سلام او را داد و او نشست و آن حضرت فرمود: «بیست‏تا». (یعنی: گوینده‌ی این سلام بیست نیکی دارد)»، سپس شخص دیگری آمد و گفت: «السَّلامُ عَلَیکم وَرَحْمَة‌ اللهِ وَبَرَکاتُهُ» و آن حضرت جواب سلام او را داد و او نشست و آن حضرت فرمود: «سی‌تا». (یعنی: گوینده‌ی این سلام سی‌ نیکی دارد)[11].

کسی که سلام می‌کند از این بیشتر چیزی نیفزاید مانند این که بگوید: «ومغفرته ومرضاته»؛

چرا که سلام بیان شده در سنت به «وبرکاته» خاتمه می‌یابد، واگر در افزودن بر آن خیری می‌بود رسول الله r ما را بدان راهنمایی می‌فرمود، امام مالک در موطأ از محمد بن عمروبن عطا روایت کرده که گفت: «با عبدالله بن عباس ب نشسته بودم که مردی از یمن بر ما داخل شد و گفت: السَّلامُ عَلَیکمْ وَرَحْمَة الله وَبَرَکاتُه» و به همراه آن چیزی دیگر هم اضافه کرد. ابن عباس که آن وقت کور شده بود، گفت: این کیست؟ گفتند: این فردی یمنی است که این جا آمده است، او را معرفی کردند و وی گفت: سلام به «برکاته» ختم می‌شود»[12].

از جمله احکام سلام آن است که در گفتن آن بر افراد شناخته شده اکتفا نشود، بلکه فرد مسلمان بر کسی که می‌شناسد و کسی که نمی‌شناسد سلام می‌کند، پیش‌تر حدیث عبدالله بن عمرو ب در این باره را بیان داشتیم، در سنت آمده که از جمله نشانه‌های نزدیک شدن قیامت آن است که فرد بر افراد شناخته شده سلام می‌کند، در مسند با سند جید از اسودبن یزید روایت شده که رسول الله r فرمودند: «همانا از نشانه‌های رستاخیز این است که مسلمان تنها بر کسانی که می‌شناسد سلام می‌کند»‏[13]. و در روایتی دیگر آمده: «شخصی بر شخصی دیگر سلام می‌کند اما فقط به این خاطر که او را می‌شناسد».

از دیگر احکام سلام آن است که فرد مسلمان آغازگر سلام به یهود و نصاری نیست، چرا که پیامبرr فرموده‌اند: «بر یهود و نصاری آغاز به سلام نکنید»‏[14]. و هرگاه که آنان آغازگر سلام بودند در جواب آنان همین قدر کافی است که گفته شود: «وعلیکم». زیرا در صحیحین از عبدالله بن عمرب روایت شده که رسول الله r فرمودند: «هرگاه اهل کتاب بر شما سلام دادند بی‌گمان می‌گویند: السام علیکم (یعنی: مرگ بر شما باد)، پس شما هم در جواب آنان بگویید: وعلیکم (یعنی: آنچه می‌گویید بر خودتان باد)»[15].

در خصوص حکم سلام بر اهل بدعت وهوی و هوس نیاز به تفصیل است و این حکم با مطالعه‌ی ‌ادله و شناخت شیوه و روش گذشتگان این امت/ دانسته می‌شود، اگر شخص بدعت گذار به واسطه‌ی بدعتش کافر محسوب شود و افراد محقق از اهل علم، حکم به خروج او از شریعت اسلام دهند جواب آن است که بر او سلام داده نمی‌شود، چرا که حکم سلام بر چنین شخصی هم چون حکم سلام برکفار یکسان است.

اما هرگاه به واسطه‌ی بدعتش به حد کفر نرسید سلام بر او جایز است چه به عنوان آغاز کننده و چه پاسخ دهنده‌، مادام که اسلام در او وجود دارد -که این امر موجب استحقاق او به سلام می‏شود-؛ حالت و شرایط مسلمانان گناهکار نیز این چنین است. در برخی احوال ترک سلام بر آنان مقرر شده آن هم وقتی که درترک آن کسب مصلحتی محتمل یا دفع مفسده‌ای مسلم وجود داشته باشد. مانند این که ترک سلام کردن بر آنان به خاطر تأدیب آنان یا بازدارندگی برای دیگران، یا مصون ماندن خود شخص از تأثیر‌پذیری از آنان یا دیگر مقاصد شرعی مورد نظر باشد.

اما از هم بریدن و تیرگی روابط آدمیان و ترک سلام بدون سببی شرعی، امری است که خداوند روی‌دادن‏شان از سوی بندگان را دوست ندارد، از خداوند می‌طلبیم که مسلمانان را بر حق و هدایت گرد آورده و میان قلب‌هایشان بر پایه‌ی نیکوکاری و تقوی الفت ایجاد نماید و همه‌ی ما را به راه راست هدایت کند.




[1]- صحیح بخاری شماره [6227]، و صحیح مسلم شماره [2841].

[2]- صحیح بخاری شماره [28]، وصحیح مسلم شماره [39].

[3]- صحیح مسلم شماره [2162].

[4]- صحیح مسلم شماره [54].

[5]- المسند [4/286]، و آلبانی در «صحیح الجامع» شماره [1087] آن را حسن دانسته است.

[6]- سنن ابوداود شماره [5197]، و آلبانی/ در «صحیح الترغیب» شماره [2703] آن را صحیح دانسته است.

[7]- صحیح بخاری شماره [6232 و 6234]، و صحیح مسلم شماره [2160].

[8]- صحیح مسلم شماره [2168].

[9]- صحیح مسلم شماره [2055].

[10]- عمل‌الیوم واللیله اثر ابن سنی شماره [210]، و آلبانی در «الصحیحه» شماره [816] آن را حسن دانسته است.

[11]- سنن ابوداود شماره [5195]، و سنن ترمذی شماره [2689]، و آلبانی/ در «صحیح الترغیب» شماره [2710] آن را صحیح دانسته است.

[12]- موطأ امام مالک شماره [2758].

[13]- المسند [1/387]، و آلبانی/ در «الصحیحه» شماره [648] آن را صحیح دانسته است.

[14]- صحیح مسلم شماره [2167].

[15]- صحیح بخاری شماره [6257]‏، و صحیح مسلم شماره [2164].

۱۶۹- اذکار خوردن و آشامیدن

۱۶۹- اذکار خوردن و آشامیدن

سنت است که فرد مسلمان به هنگام شروع خوردن و نوشیدنش «بسم الله» بگوید تا محفوظ و در امان بماند و به خوراکی و نوشیدنی‌اش برکت داده شود.

امام بخاری و امام مسلم از عمر بن ابی سلمة t روایت کرده‌اند که گفت: «من پسری نوجوان و تحت تربیت و پناه پیامبر r بودم و هنگام خوردن غذا دستم در اطراف کاسه دور می‌زد [از هر طرف لقمه بر‌می‌داشتم]، پیامبر r به من فرمودند: ای پسر! نام خدا را ببر و با دست راست بخور و از جلو دست خودت شروع‌کن؛ از آن به بعد همیشه این رسم غذا خوردن من بوده است»[1].

گفتن بسم الله به هنگام غذا خوردن فواید بسیاری در بردارد؛ از جمله این که در غذای شخص برکت نهاده می‌شود، در سنن ابوداود و ابن ماجه ودیگران از وحشی بن حرب بن وحشی، از پدرش، از جدشt روایت کرده‌اند که : «اصحاب پیامبر r [به ایشان] گفتند: ای رسول خدا! ما می‌خوریم ولی سیر نمی‌شویم، [چه دلیلی دارد یا راه علاج چیست؟] فرمودند: شاید شما جدا از هم غذا می‌خورید؟! گفتند: بله، فرمودند: پس برای خوردن غذایتان یک جا جمع شوید و [هنگام غذا] بسم الله بگویید، برایتان در غذا برکت انداخته می‌شود»[2].

از دیگر فایده‌های گفتن بسم الله هنگام غذا، دور کردن شیطان است با این کار او این توانایی را نمی‌یابد که در غذا خوردن آدمی مشارکت جوید، در صحیح مسلم از حذیفه t روایت است که گفت: «هنگامی که با پیامبر r در ]خوردن[ خوراکی حضور می‌یافتیم، دستان خود را ]در غذا[ نمی‌گذاشتیم ]و غذا خوردن را آغاز نمی‌کردیم [ تا آن که پیامبر r آغا کند و دست‌اش را ]در غذا[ بگذارد ]و بخورد[. یک بار ما با او در ]خوردن[ خوراکی حضور یافتیم. دخترکی ]چنان شتابان] آمد که گویی از پشت او را می‌رانند، وی درصدد برآمد که دست‌اش را در غذا بگذارد. پیامبر خدا r دست‌اش را گرفت. سپس اعرابی ای ]چنان شتابان[ آمد که گویی از پشت او را می‌رانند. پیامبر خدا r دست او را گرفت وفرمود: «اگر نام خدا بر خوراک برده نشود، شیطان آن را ] برای خود[ حلال می‌شمارد. شیطان این دخترک را آورد تا با او غذا را ]برای خود[ حلال سازد و من دست‌اش را گرفتم. سپس این اعرابی را آورد تا با او ] غذا را برای خود[ حلال سازد و من دست‌اش را گرفتم. سوگند به کسی که جانم در دست اوست که دست شیطان به همراه دست دخترک در دست من است»[3]. در حدیثی دیگر به اثبات رسیده که وقتی فرد مسلمان به هنگام ورود به منزل‌اش و هنگام غذا خوردنش گفتن بسم الله راترک می‌کند شیطان [به همراهان‌اش] می‌گوید: جای شب ماندن و غذا خوردن یافتید، این مطلب بیان می‌کند که گفتن بسم الله سبب طرد شدن شیطان، و مانع از ورود او به داخل خانه و مشارکتش در خوردن و نوشیدن می‌شود. کافی است که فرد مسلمان در این موقعیت بگوید: «بسم الله» اما این که «الرحمن الرحیم» را هم به آن بیفزاید حدیثی در این باره از پیامبر r به اثبات نرسیده است. اگر شخص مسلمان گفتن بسم الله را در ابتدای غذا خوردنش فراموش کرد برایش مقرر شده که در اثنای غذا خوردن وقتی که به یادش آمد بگوید: «بسم الله أَوَّلَه وَ آخرهُ»: «بسم الله، در آغاز آن و در پایانش». ابوداود و ابن ماجه و دیگران از عائشه ل روایت کرده‌اند که رسول الله r فرمودند: «هرگاه یکی از شما خواست غذا بخورد، پس در آغاز آن نام خداوند والامرتبه را یاد کند و اگر در آغاز آن، نام خداوند را فراموش نمود [وقتی یادش افتاد] بگوید: «بسم الله أَوَّلَهُ وَ آخِرَه»»[4].

این حدیث به صراحت بیان می‌دارد که محل گفتن بسم الله پیش از شروع به خوردن غذا است واگر فرد مسلمان گفتن آن را در این موقعیت فراموش کرد در اثنای آن می‌تواند با این صیغه‌ی بیان شده در این حدیث آن را جبران کند.

در حدیثی که در اسناد آن ضعف وجود دارد آمده که وقتی فرد مسلمان بدین شیوه بسم الله می‌گوید شیطان با به استفراغ انداختن خود آنچه را در شکم دارد بیرون می‌ریزد، این مطلب در حدیثی است که ابوداود و نسائی از امیه بن مخشی t روایت کرده‌اند که گفت: «پیامبر خدا r نشسته بود و مردی مشغول خوردن غذا بود و آن مرد بسم الله نگفت تا وقتی که از غذایش جز یک لقمه باقی نماند و وقتی که لقمه‌ی آخر را به سمت دهانش بالا برد گفت: «بسم الله أَوَّلَهُ وَآخِرَه» آن گاه پیامبر r خندید و سپس فرمود: شیطان پیوسته با این مرد مشغول خوردن غذا بود و وقتی او بسم الله گفت، شیطان آنچه را خورده بود با به استفراغ انداختن خود از شکمش بیرون ریخت»[5]. اما این حدیث ضعیف است و حافظ ابن حجر و دیگران ضعف آن را بیان داشته‏اند، اما گفتن بسم الله در اثنای خوردن غذا در حق کسی که فراموش کرده آن هم با عبارت‏: «بسم الله أَوَّلَهُ وَآخِرَهُ» صحیح و ثابت است، چنان که در حدیثی که پیش از این آمد بیان شد. سپس بر مسلمان واجب است که هرگاه از خوردن ونوشیدن فراغت یافت سپاس و ستایش خدا را به جای آورد بی‌شک بااین کار خداوند از بنده‌اش راضی و خشنود می‌گردد، در صحیح مسلم از أنس بن مالک t روایت است که پیامبر خدا r فرمود: «بی‌گمان خداوند از آن بنده خشنود می‌شود که چون لقمه‌ای بخورد بر آن، او را بستاید [حمد بگوید] و یا چون جرعه‌ای آب بنوشد بر آن، او را بستاید [حمد بگوید]»[6].

در سنت عبارت‌های متعددی در رابطه با نحوه‌ی گفتن حمد بعد از غذا آمده اگر فرد مسلمان توانایی آن را داشته باشد که آنها را حفظ کند و در پایان هر وعده‌ی غذایی یکی از این عبارت‌ها را بگوید بی‌شک چنین کاری کامل‌ترین شکل ادای حق توسط او و گویاترین شیوه در تبعیتش از رسول و پیامبرش r است و اگر نتوانست که چنین کاری بکند بدنبال پایان غذا خوردنش حداقل بگوید: الحمد لله. این سخنی عظیم و مبارک و محبوب نزد خداوند متعال است.

از جمله عبارت‌های ثابت شده در بیان حمد، پس از غذا این عبارت است که ابوداود و ترمذی از معاذ بن انس t روایت کرده‌اند که رسول الله r فرمود: «هر کس طعامی را بخورد و پس از آن بگوید: «الحمد لله الَّذِی أَطْعَمَنی هَذَا الطَّعَامَ وَرَزَقَنیهِ مِنْ غَیرِ حَوْلٍ مِنِّی وَلَا قُوَّة: حمد و ستایش سزاوار خداوندی است که این طعام را به من خوراند و آن را روزی من فرمود بدون این که نیرو وکوششی از طرف من در پدید آوردن آن دخیل بوده باشد». گناهان گذشته‌اش آمرزیده می‌شود[7].

یکی دیگر از این عبارت‌ها، عبارتی است که امام بخاری از ابو امامه t روایت کرده که: وقتی پیامبرr سفره‌ی غذایشان را بر‌می‌داشت، می‌فرمود: «الحمد لله کثِیراً طَیباً مُبَارَکاً فِیهِ، غَیرَ مَکفِی وَلَا مُوَدَّعٍ وَلَا مُسْتَغْنی عَنْهُ رَبَّنَا: ستایش سزاوار خداوند است، ستایشی بسیار و پاک و پربرکت، ستایشی که بی‌پایان باشد و ترک شده هم نباشد و بی‌نیازی از این ستایش هم وجود ندارد، پروردگار ما ستایش و دعای ما را بپذیر»[8].

این که می‌گوید: «غَیرَ مَکفِی وَلاَ مُوَدَّعٍ وَلَا مُسْتَغْنی عَنْهُ» منظورش حمد و ستایش است، گویی گفته: حَمْداً کثیراً غَیرَ مَکفِی وَلَا مُوَدَّعٍ وَلَا مُسْتَغْنی عَنْ هَذَا الحَمْد[9].

یکی دیگر از عبارت‌های نقل شده در این‌باره عبارتی است که امام احمد و دیگران از عبدالرحمن بن جبیر [تابعی] روایت کرده‌اند که مردی که هشت سال خادم پیامبر r بوده به او گفت که هرگاه غذایی را جلوی پیامبر r می‌گذاشت می‌شنید که ایشان می‌فرمود: «بسم الله» و می‌شنید که آن حضرت وقتی از خوردن غذا فارغ می‌شود فرمود: «اَللَّهُمَّ أَطْعَمْتَ وَأَسْقَیتَ وَأَغْنَیتَ وَأَقْنَیتَ وَهَدَیتَ وَأَحْییتَ، فَلَک الْحَمْدُ عَلَی مَا أَعْطَیتَ: خداوندا، تو به من طعام و آب دادی و مرا بی‌نیاز نمودی و با دادن نعمت راضی و خشنودم ساختی و به راه راست هدایتم کردی و مرا زندگی بخشیدی، پس حمد و ستایش از‌ آن توست در برابر آنچه که عطا فرموده‌ای»[10].

مستحب است فرد مسلمان هنگامی که غذای افطار روزه‌ داریش را می‌خورد بگوید: «ذَهَبَ الظَّمَأُ وَابْتَلَّتِ العُرُوقُ وَثَبَتَ الأَجْرُ انْ شَاءَ اللهُ: تشنگی برطرف شد و رگ‌ها‌تر شدند، و ان شاءالله أجر روزه‌داری قطعی شد». به خاطر این که ابوداود از ابن عمرب روایت کرده که: «پیامبر خداr وقتی افطار می‌نمود، می‌فرمود: ذَهَبَ الظَّمَأُ وَابْتَلَّتِ الْعُرُوقُ وَثَبَتَ الأَجْرُ إِنْ شَاءَ اللهُ»[11].

در سنت تعدادی دعا بیان شده که با آن‌ها برای میزبان دعا کرده می‌شود. برای فرد مسلمان مستحب که آنچه برایش میسر می‌گردد را حفظ کند و برای کسی که او را مهمان کرده یا غذایی به او تقدیم نموده، بیان دارد. از جمله‌ی این دعاها: درصحیح مسلم از مقداد t روایت شده که گفت: «من و دو دوستم در حالی که از فرط خستگی نیروی شنوایی وبینایی‌مان را از دست داده بودیم نزد پیامبر r رفتیم..» آن گاه حدیث را به شکلی طولانی بیان کرده و در آن آمده است که: «پیامبرr فرمودند: «اَللَّهُمَّ أَطْعِمْ مَنْ أَطْعَمَنی وَاسْقِ مَنْ سَقَانِی»: خداوندا، غذا بده به کسی که به من غذا داد و آشامیدنی بده به کسی که به من آشامیدنی داد»[12].

از جمله‌ی این دعاها: در حدیث دیگری در صحیح مسلم از عبدالله بن بسرt روایت شده که گفته است: «پیامبر خداr مهمان پدرم شد وما طعام و نوعی غذای تهیه شده از خرما و پنیر آمیخته با روغن برای ایشان آوردیم واز آن خورد سپس خرما برای ایشان آورده شد و ایشان از آن می‌خورد وهسته‌های آن را در میان دو انگشتشان قرار می‌داد و انگشت سبابه و میانه‌ی خود را جمع می‌کرد سپس برای ایشان آشامیدنی آورده شد واز آن نوشیدند، سپس آن را به کسی که دردست راست ایشان بود داد و پدرم در حالی که افسار چهارپای ایشان را گرفته بود گفت: برایمان دعا کن و ایشان فرمود: «اَللَّهُمَّ بَارِک لَهُمْ فِیما رَزَقْتَهُمْ، وَاغْفِرْ لَهُمْ وَارْحَمْهُمْ»: خداوندا، در آنچه که روزی ایشان کرده‌ای برایشان برکت قرار داده و آنان را بیامرز و مورد رحمت خود قرار ده»[13].

از جمله‌ی این دعاها: در حدیثی که ابوداود از أنس بن مالک t روایت کرده آمده که: پیامبر r نزد سعدبن عباده t آمد و او نان و روغن آورد و پیامبر r از آن خورد، سپس پیامبر r فرمودند: «أفْطَرَ عِنْدَکمُ الصَّائِمُونَ، وَأَکلَ طَعَامَکمُ الأَبْرَارُ، وَصَلَّتْ عَلَیکمُ الْمَلائِکة: روزه داران نزد شما افطار کنند و نیکوکاران غذای شما را بخورند و فرشتگان بر شما درود فرستند»[14]. برای فرد مسلمان چه زیباست که در غذا خوردن آداب و اذکار آن را رعایت کند تا این کار سبب با برکت‌تر شدن غذا، و دلپذیر‌تر شدن و سودمند‌تر گشتن آن برایش گردد.

امام احمد/ می‌گوید: «هرگاه چهار ویژگی در غذا جمع شود غذایی کامل است: وقتی که در ابتدای آن بسم الله گفته شود و در پایانش حمد و ستایش خدا به جای آورده شود، وافراد زیادی از آن غذا بخورند و غذایی حلال باشد».




[1]- صحیح بخاری شماره [5376] و صحیح مسلم شماره [2022].

[2]- سنن ابوداود شماره [3764] و سنن ابن ماجه شماره [3286].

[3]- صحیح مسلم شماره [2017].

[4]- سنن ابوداود شماره [3767]، و سنن ابن ماجه شماره [3264] و آلبانی/ در «صحیح الجامع» شماره [380] آن را صحیح دانسته است.

[5]- سنن ابوداود شماره [3768] و بنگر به إرواء الغلیل [7/26].

[6]- صحیح مسلم شماره [2734].

[7]- سنن ابوداود شماره [4023] وسنن ترمذی شماره [3458]، و آلبانی/ در «صحیح الجامع» شماره [6086] آن را حسن دانسته است.

[8]- صحیح بخاری شماره [5458].

[9]- این برداشت در ترجمه گنجانده شده .م

[10]- المسند [4/62]، و آلبانی/ در «صحیح الجامع» شماره [4768] آن را صحیح دانسته است.

[11]- سنن ابوداود شماره [2357]، و آلبانی/ در «صحیح الجامع» شماره [4678] آن را حسن دانسته است.

[12]- صحیح مسلم شماره [2055].

[13]- صحیح مسلم شماره [2042].

[14]- سنن ابوداود شماره [3854]، وآلبانی/ در «صحیح أبوداود» شماره [3263] آن را صحیح دانسته است.