173- باب: دعایی که انسان بههنگامِ ترسیدن از مردم و غیر آنان میگوید
988- عن أَبی موسى الأشعریِّt أنَّ رسولَ اللهr کَانَ إِذَا خَافَ قَوْماً قَالَ: «اللهمَّ إنَّا نَجْعَلُکَ فی نُحُورِهِمْ، وَنَعُوذُ بِکَ مِنْ شُرُورِهِمْ». [روایت ابوداود و نسائی با اِسناد صحیح]([1])
ترجمه: ابوموسی اشعریt میگوید: رسولاللهr هنگامیکه از گروهی بیمناک میشد، میگفت: «اللهمَّ إنَّا نَجْعَلُکَ فی نُحُورِهِمْ، وَنَعُوذُ بِکَ مِنْ شُرُورِهِمْ».([2])
شرح
نووی/ در کتابش «ریاضالصالحین» بابی دربارهی دعای مسافر گشوده است؛ مسافر به کسی میگویند که وطنش را برای مدتی ترک میکند و به منطقهای دیگر میرود و تا زمانیکه به سرزمین خود باز گردد، مسافر بهشمار میآید. غالباً دعای مسافر، پذیرفته میشود. دعای نیازمند به قبول شدن نزدیکتر است؛ زیرا الله متعال دعای درمانده و نیازمند را بیش از دعای دیگران میپذیرد. سپس مؤلف حدیثی آورده که بیانگر سه دعای مستجاب است که در پذیرفته شدن آنها شکی نیست: دعای ستمدیده، دعای مسافر، و دعای پدر. منظور از دعای مظلوم یا ستمدیده، این است که شخصی بهناحق مال شما را تصاحب کند؛ این، ظلم و ستم است. اگر بر ضدّ چنین شخصی دعا کنید، الله متعال دعایتان را قبول میپذیرد؛ حتی اگر به کافری ستم کنید و او بر ضدّ شما دعا نماید، دعایش قبول میشود. این، بدین معنا نیست که الله متعال، کافر را دوست دارد؛ بلکه پذیرفته شدن دعای کافرِ مظلوم، به خاطر اهمیت عدالت و بدین معناست که الله، عدل و داد را دوست دارد. لذا مظلوم، هرکه باشد، حقش از ظالم گرفته میشود. از اینرو پیامبرr هنگامیکه معاذt را به یمن فرستاد، به او فرمود: «واتَّقِ دعْوةَ الْمَظْلُومِ فَإِنَّهُ لَیْس بینها وبیْنَ الله حِجَابٌ».([3]) یعنی: «و از دعای مظلوم بترس. زیرا هیچ حجابی، میان الله و دعای مظلوم وجود ندارد». لذا دعای ستمدیدهای که بر ضد ظالم دعا میکند، پذیرفته میشود؛ البته بهاندازهی ظلمی که ظالم مرتکب شده یا کمتر از آن؛ و اگر مظلوم بیش از حدّ ظلمی که بر او رفته است، برای ظالم بددعایی کند، دعایش پذیرفته نمیشود. زیرا از حد گذشته است. این، یک دعای مستجاب.
و اما دومین دعای مستجاب: هنگامیکه مسافر دعا میکند و از اللهU میخواهد که سفرش را آسان بگرداند یا به او در برابر سختیهای سفر کمک کند، الله متعال دعایش را قبول میگرداند. از اینرو شایسته است که انسان فرصت دعا در سفر را غنیمت شمارد؛ بهویژه اگر سفر، سفری عبادی مانند سفر بهقصد عمره و حج باشد، به پذیرفته شدن نزدیکتر است.
سوم: دعای پدر؛ در برخی از الفاظ حدیث آمده است: «دَعْوَةُ الوَالِدِ عَلَى وَلَدِهِ»؛ یعنی: «دعای پدر بر ضد فرزندش». و در برخی از روایتها، دعای پدر بهصورت مطلق آمده است؛ یعنی دعای پدر در حق فرزند، - چه دعای نیک در حق او باشد و چه بددعایی- پذیرفته میشود. اما از انجا که پدر نسبت به فرزندش محبت دارد، غالباً در حقش دعای نیک میکند و اللهU به بندگانِ مهربان خویش، رحم میفرماید. البته امکان ندارد که پدری جز بهحق بر ضدّ فرزند خویش دعا نماید؛ یعنی فقط در صورتی برای فرزندش بددعایی میکند که فرزندش مستحقّ آن باشد و الله متعال نیز دعای پدر را بر ضد فرزندش میپذیرد. در متن حدیث واژهی «والد» آمده است که هم شامل پدر میشود و هم شامل مادر.
لذا دعای سه نفر قبول میگردد: دعای مظلوم، دعای مسافر، و دعای پدر و مادر دربارهی فرزند.
سپس مؤلف/ حدیثی ذکر کرده که دربارهی دعاییست که انسان هنگام ترسیدن از مردم میگوید؛ یعنی وقتی عدهای از مردم را دیدید که از آنها میترسید، یا با کسی روبهرو شدید که از او بیمناکید، بگویید: «اللهمَّ إنَّا نَجْعَلُکَ فی نُحُورِهِمْ، وَنَعُوذُ بِکَ مِنْ شُرُورِهِمْ». اگر این دعا را از روی صدق و اخلاص و با عزم راستین برای پناهنده شدن به اللهU گفته باشید، الله متعال شما را از شرّشان نگه میدارد. مفهوم دعا این است که: «یا الله! ما تو را رویاروی اینها قرار میدهیم»؛ یعنی از تو میخواهیم که در برابرِ اینها از ما دفاع کنی و ما را از شرشان نگه داری. «و از شرارتهایشان به تو پناه میآوریم». لذا الله متعال شما را از شرّشان در حفظ و پناهِ خویش قرار میدهد. دو عبارت آسان که اگر انسان آنها را با صدق و اخلاص بگوید، الله متعال خواستهاش را میپذیرد.
***
([1]) صحیح الجامع، ش: 4706؛ و صحیح أبی داود، از آلبانی/ ش: 1360.
([2]) ترجمهی دعا: «یا الله! ما، تو را در برابرِ آنان قرار میدهیم از شرارتهایشان به تو پناه میآوریم».
([3]) تخریج این حدیث پیشتر گذشت. [ر.ک: حدیث شمارهی 213. (مترجم)]
172- باب: مستحب بودن دعا در سفر
987- وعن أَبی هریرةt قال: قَالَ رسولُ اللهr: «ثلاثُ دَعَوَاتٍ مُسْتَجَابَات لا شَکَّ فِیهِنَّ: دَعْوَةُ المَظْلُومِ، وَدَعْوَةُ المُسَافِرِ، وَدَعْوَةُ الوَالِدِ عَلَى وَلَدِهِ». [روایت ابوداود و ترمذی؛ ترمذی، این حدیث را حسن دانسته است. البته در روایت ابوداود، لفظ «عَلَى وَلَدِهِ» نیست.]([1])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: رسولاللهr فرمود: «بیگمان سه دعای مستجب وجود دارد که در پذیرفته شدن آنها شکی نیست: دعای ستمدیده، دعای مسافر، و دعای پدر [و مادر] بر ضدّ فرزند».([2])
***
([1]) صحیح الجامع، ش: 3031؛ السلسلۀ الصحیحۀ، از آلبانی، ش: 596؛ آلبانی/ این حدیث را در صحیح ابنماجۀ، ش: 3115 حسن داسته است.
([2]) البته در روایت ابوداود، دعای پدر بهصورت مطلق آمده است؛ یعنی دعای پدر در حق فرزند، - چه دعای نیک در حق او باشد و چه بددعایی- پذیرفته میشود. (مترجم)
982- عن جابرٍt قال: کُنَّا إِذَا صَعِدْنَا کَبَّرْنَا، وَإِذَا نَزَلْنَا سَبَّحْنَا. [روایت بخاری]([1])
ترجمه: جابرt میگوید: هرگاه از سربلندی بالا میرفتیم، «الله اکبر» میگفتیم و چون از سراشیبی پایین میرفتیم، «سبحانالله» میگفتیم.
983- وعن ابن عمرَ$ قَالَ: کَانَ النَّبیُّr وجیُوشُهُ إِذَا عَلَوا الثَّنَایَا کَبَّرُوا، وَإِذَا هَبَطُوا سَبَّحُوا. [روایت ابوداود با اِسنادِ صحیح]([2])
ترجمه: ابنعمر$ میگوید: پیامبرr و سپاهیانش هنگام بالا رفتن از سربلندی «الله اکبر» میگفتند و هنگامی که از سراشیبی پایین میرفتند، «سبحانالله» میگفتند.
شرح
این باب که مؤلف/ در ادامهی آداب و دعاهای سفر گشوده است، به این موضوع میپردازد که: یکی از آداب سفر، این است که انسان هنگام بالا رفتن از سربلندی یا کوه و گردنه، یا هنگامیکه هواپیما اوج میگیرد، یک یا دو یا سه بار «الله اکبر» بگوید؛ و هنگام فرود آمدن، یک یا دو یا سه بار «سبحانالله» بگوید. زیرا انسان در هنگام بالا رفتن، خود را در جایی بلند میبیند و ممکن است حالتِ خودبزرگبینی به او دست دهد؛ لذا «الله اکبر» میگوید و بدینسان خویشتن یا نفسِ خویش را در برابر کبریایی و عظمت الهی، کوچک میشمارد؛ به عبارت دیگر به خود و نفس خویش میگوید: ای نفس! هر چه بالا بروی، باز هم اللهU از تو فراتر است. و آنگاه که از جایی پایین میرود، «سبحانالله» میگوید؛ زیرا پایین رفتن، تداعیگر حقارت و خواریست و الله متعال از هر عیب و نقصی، از جمله: از نزول و پایین آمدنی که در آن نقص و حقارت است، پاک و منزه میباشد؛ چراکه او، فراتر از هر چیزیست. اگرچه از رسولاللهr ثابت میباشد که به نزول یا پایین آمدن اللهU به آسمان دنیا تصریح فرموده است؛ اما این نزول، شایستهی جلال و عظمت اوست و به مفهومِ حقارت و خواری یا عیب و نقص نیست. زیرا هیچ چیزی همانندِ الله متعال نمیباشد. بههر حال یکی از آداب پسندیده و از رهنمودها و روشهای پیامبرr و یارانش، این است که هنگام بالا رفتن از سربلندی و نیز هنگام اوج گرفتن هواپیما «الله اکبر» بگویید و آنگاه که از سراشیبی پایین میروید یا هنگام فرود آمدن هواپیما، «سبحانالله» بگویید. گفتنیست: بالا رفتن از سربلندی در زمین با اوج گرفتن در آسمان و نیز پایین رفتن از سراشیبی با فرود آمدن از آسمان، تفاوتی ندارند.
***
984- وعنه قَالَ: کَانَ النَّبِیُّr إِذَا قَفَلَ مِنَ الحَجِّ أَوْ العُمْرَةِ، کُلَّمَا أوْفَى عَلَى ثَنِیَّةٍ أَوْ فَدْفَدٍ کَبَّرَ ثَلاثَاً، ثُمَّ قَالَ: «لا إله إِلا اللهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ، لَهُ المُلْکُ وَلَهُ الحَمْدُ، وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ. آیِبُونَ، تَائِبُونَ، عَابِدُونَ، سَاجِدُونَ، لِرَبِّنَا حَامِدُونَ، صَدَقَ اللهُ وَعْدَهُ، وَنَصَرَ عَبْدَهُ، وَهَزَمَ الأحزاب وَحْدَهُ». [متفق علیه]([3])
وفی روایة لمسلمٍ: إِذَا قَفَلَ مِنَ الجیُوشِ والسَّرَایَا أَو الحَجِّ أَو العُمْرَةِ.
ترجمه: ابنعمر$ میگوید: پیامبرr هنگامیکه از حج یا عُمره باز میگشت، هر بار که از گردنه یا زمین سخت و بلندی بالا میرفت، میفرمود: «لا إله إِلا اللهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ، لَهُ المُلْکُ وَلَهُ الحَمْدُ، وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ. آیِبُونَ، تَائِبُونَ، عَابِدُونَ، سَاجِدُونَ، لِرَبِّنَا حَامِدُونَ، صَدَقَ اللهُ وَعْدَهُ، وَنَصَرَ عَبْدَهُ، وَهَزَمَ الأحزاب وَحْدَهُ».([4])
و در روایت مسلم آمده است: وقتی از میان لشکرها و دستههای نظامی- یعنی از جهاد- یا از حج و عمره باز میگشت....
985- وعن أَبی هریرةt أنَّ رجلاً قَالَ: یَا رسول الله، إنّی أُریدُ أنْ أُسَافِرَ فَأوْصِنی، قَالَ: «عَلَیْکَ بِتَقْوَى اللهِ، وَالتَّکْبِیرِ عَلَى کلِّ شَرَفٍ». فَلَمَّا وَلَّى الرَّجُلُ، قَالَ: «اللهمَّ اطْوِ لَهُ البُعْدَ، وَهَوِّنْ عَلَیْهِ السَّفَرَ». [ترمذی این حدیث را روایت کرده و گفته است: حدیثی حسن میباشد.]([5])
ترجمه: ابوهریرهt میگوید: مردی عرض کرد: ای رسولخدا! میخواهم به سفر بروم؛ مرا وصیت کنید. فرمود: «به رعایت تقوای الهی و گفتن "اللهاکبر" بر هر بلندی پایبند باش». و آنگاه که آن مرد روی گرداند و رفت، پیامبرr دعا کرد: «یا الله! دوریِ مسافت را بر او کوتاه، و سختی سفر را بر او آسان بگردان».
***
986- وعن أَبی موسى الأشعریِّt قال: کنّا مَعَ النَّبِیِّr فی سَفَرٍ، فَکُنَّا إِذَا أشْرَفْنَا عَلَى وَادٍ هَلَّلْنَا وَکَبَّرْنَا وَارتَفَعَتْ أصْوَاتُنَا، فَقَالَ النَّبیُّr: «یَا أیُّهَا النَّاسُ، ارْبَعُوا عَلَى أنْفُسِکُمْ، فَإنَّکُمْ لا تَدْعُونَ أصَمَّ وَلا غَائِباً، إنَّهُ مَعَکُمْ، إنَّهُ سَمِیعٌ قَرِیبٌ». [متفق علیه]([6])
ترجمه: ابوموسی اشعریt میگوید: در سفری همراه پیامبرr بودیم؛ هنگامیکه از جایی بالا میرفتیم، «لاإلهإلاالله» و «اللهاکبر» میگفتیم و صدایمان بلند میشد. پیامبرr فرمود: «ای مردم! بر خود رحم کنید (و صدایتان را پایین بیاورید)؛ زیرا شما، شخصِ ناشنوا و غایبی را نمیخوانید؛ بلکه الله با شما، و شنوا و نزدیک است».
شرح
پیشتر بیان شد که پسندیده است که مسافر هنگام بالا رفتن از جایی، «اللهاکبر» بگوید و چون از جایی پایین میآید، «سبحانالله» بگوید. حکمتِ این کار را نیز بیان کردیم؛ اما شایسته است که انسان برای انجامِ این کار، خودش را در رنج و زحمت نیندازد و صدایش را بیش از اندازه بالا نبرد. چنانکه در حدیث ابوموسی اشعریt آمده است که آنها در سفری همراه پیامبرr بودند و «لاإلهإلاالله» و «اللهاکبر» میگفتند و صدایشان را بالا میبردند. پیامبرr فرمود: «یَا أیُّهَا النَّاسُ، ارْبَعُوا عَلَى أنْفُسِکُمْ»؛ یعنی: ای مردم بر خود آسان بگیرید و خود را با بالا بردن صداهایتان در زحمت نیندازید. «زیرا شما، شخصِ ناشنوا و غایبی را نمیخوانید؛ بلکه الله - را میخوانید که- با شما، و شنوا و نزدیک است». لذا نیازی ندارد که خودتان را در رنج و زحمت بیندازید و هنگام گفتنِ «لاإلهإلاالله»، «اللهاکبر» و «سبحانالله» صداهایتان را بالا ببرید؛ زیرا اللهU میبیند و میشنود و با اینکه فراتر از آسمانهاست، نزدیک است؛ چراکه بر هر چیزی احاطه دارد. ابنعباس$ میگوید: «آسمانهای هفتگانه و زمینهای هفتگانه در دست پروردگار رحمن و گستردهمهر، تنها همانند یک دانه خردل (=اسپندان) در دستِ یکی از شماست». آسمانها و زمین با کبریایی و عظمت الاهی مقایسه نمیشوند و اللهU به هر چیزی احاطه دارد و فراتر از هر چیزیست. این حدیث بیانگر این است که انسان نباید خودش را در عبادت به زحمت بیندازد یا بر خود سخت بگیرد؛ نه در انجام عبادات ونه در مداومت و پایبندی بر آن. چنانکه پیامبرr اطلاع یافت که عبدالله بن عمرو بن عاص$ به سبب علاقهی فراوانش به عبادت، گفته است: «در تمام عمر خویش هر روز، روزه میگیرم و تمام شبها، به نماز و عبادت میپردازم». رسولاللهr به عبداللهt فرمود: «تو، چنین گفتهای؟» عرض کرد: «بله، چنین گفتهام». پیامبرr فرمود: «تو، توانش را نداری؛ هم روزه بگیر و هم بخور، بخشی از شب بخواب و پاسی از شب برخیز (و عبادت کن) و هر ماه، سه روز، روزه بگیر که پاداش کار نیک، ده برابر است و این سه روز در ماه، مانند تمام عمر است». عبداللهt گفت: «تواناییام، بیش از این است». فرمود: «یک روز، روزه بگیر و دو روز فاصله بینداز». عرض کرد: «طاقت و توان من، بیش از این است». رسولاللهr فرمود: «فَصُم یَوْماً وَأَفْطرْ یوْما، فَذلکَ صِیَام دَاودr وَهُو أَعْدَل الصِّیَامِ»؛([7]) یعنی: «یک روز در میان روزه بگیر که این، روزهی داوودr و برترین روزه است». زمانی که عبدالله بن عمروt بزرگ شد و پا به سن گذاشت، میگفت: کاش رخصت رسولاللهr را قبول میکردم؛ زیرا یک روز در میان روزه گرفتن، برایش دشوار شد. لذا پانزده روزِ پیاپی روزه میگرفت و پانزده روز، روزه نمیگرفت. یعنی به جای روزهی یک روز در میان، نیمی از هر ماه را روز میگرفت.
پیامبرr دربارهی قیام شب و عبادت شبانهی عبداللهt به او فرمود: «محبوبترین نماز شب نزد الله تعالی، نماز داوودu است که نیمی از شب میخوابید و یکسوم آن را برای عبادت برمیخاست و یکششم دیگر را میخوابید».
بههر حال شایسته نیست که انسان خودش را برای عبادت در زحمت بیندازد؛ بلکه هر زمان که امکانات یا شرایطی آسان برای عبادت فراهم شد، سپاسگزار باشد و از فرصت استفاده کند. برخی از مردم در زمستان بهرغم اینکه به آب گرم دسترسی دارند، با آب سرد وضو میگیرند و خود را اذیت میکنند؛ در صورتی که اللهU میفرماید:
مَّا یَفۡعَلُ ٱللَّهُ بِعَذَابِکُمۡ إِن شَکَرۡتُمۡ وَءَامَنتُمۡ﴾ [النساء : ١٤٧]
اگر سپاسگزار باشید و ایمان بیاورید، الله را با عذاب شما کاری نیست.
آری؛ هنگامیکه به آب گرم دسترسی ندارید و با آب سرد وضو میگیرد، پاداشی برای شما خواهد بود؛ اما اگر به گمان اینکه ثواب دارد، خود را اذیت کنید و گزینهی سخت را بر گزینهی آسان ترجیح دهید، درست نیست؛ بلکه همان کاری را بکنید که آسانتر است. برخی از مردم میگویند: «پیاده به حج میروم که ثواب بیشتری دارد!» چه کسی گفته است که رفتن به حج با پای پیاده از رفتن به حج با ماشین یا هواپیما برتر میباشد؟ این، پندار اشتباهیست. از شرایط آسانی که الله متعال برای عبادت فراهم میکند، استفاده ببرید. معنا ندارد که انسان با چنین پنداری، به جای استفاده از نعمت برق و قرار گرفتن در جایی مناسب، زیر نورِ ضعیف قرآن بخواند و بگوید: «چون تلاوت قرآن در زیر نور ضعیف سختتر است، پس ثواب بیشتری دارد»! این هم اشتباه است. وقتی شرایط آسانی برای عبادت وجود دارد، از آن استفاده نما و در عبادت، کوتاهی نکن؛ اما هنگامیکه شرایط آسانی فراهم نیست و عبادت با رنج و زحمت است، آنوقت هرچه زحمت بیشتری متحمل شوید، اجر و پاداش بیشتری مییابید.
([1]) صحیح بخاری، ش: 2993.
([2]) صحیح أبی داود، از آلبانی/ ش: 264.
([3]) صحیح بخاری، ش: (1797، 2995)؛ و صحیح مسلم، ش: 1344.
([4]) ترجمهی دعا: «هیچ معبود راستینی جز اللهِ یکتا و بیشریک وجود ندارد؛ فرمانروایی و حمد و ستایش ویژهی اوست و بر هر چیزی تواناست. ما باز میگردیم و توبهکنندگان، عبادتگزاران و ستایشگران پروردگارمان هستیم. الله به وعدهاش وفا کرد و به بندهاش یاری رساند و بهتنهایی همهی گروهها(ی کفر) را شکست داد».
([5]) السلسلۀ الصحیحۀ، از آلبانی/ ش: 1730.
([6]) صحیح بخاری، ش: (2992، 6384)؛ و صحیح مسلم، ش: 2704.
([7]) صحیح بخاری، ش: (1974، 1979، 1980، 3419، 5052، 6227))؛ و صحیح مسلم، ش: (1159، 1162) بهنقل از عبدالله بن عمرو بن عاص$. [این حدیث، پیشتر بهشمارهی 154 آمده است. (مترجم)]
170- باب: آنچه هنگام سوار شدن بر سواری گفته میشود
الله متعال میفرماید:
﴿وَٱلَّذِی خَلَقَ ٱلۡأَزۡوَٰجَ کُلَّهَا وَجَعَلَ لَکُم مِّنَ ٱلۡفُلۡکِ وَٱلۡأَنۡعَٰمِ مَا تَرۡکَبُونَ ١٢ لِتَسۡتَوُۥاْ عَلَىٰ ظُهُورِهِۦ ثُمَّ تَذۡکُرُواْ نِعۡمَةَ رَبِّکُمۡ إِذَا ٱسۡتَوَیۡتُمۡ عَلَیۡهِ وَتَقُولُواْ سُبۡحَٰنَ ٱلَّذِی سَخَّرَ لَنَا هَٰذَا وَمَا کُنَّا لَهُۥ مُقۡرِنِینَ ١٣ وَإِنَّآ إِلَىٰ رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ ١٤﴾
[الزخرف: ١٢، ١٤]
... و برای شما کشتیها و چارپایانی پدید آورده است که (بر آنها) سوار میشوید تا بر پشت آنها قرار گیرید و آنگاه که بر آنها سوار میشوید، نعمت پروردگارتان را یاد کنید و بگویید: ذاتی که این را مسخّرِ ما ساخته، پاک و منزه است؛ و ما، توانایی تسخیر آن را نداشتیم. و بیشک به سوی پروردگارمان باز میگردیم.
979- وعن ابن عمر$ أنَّ رسول اللهr کَانَ إِذَا اسْتَوَى عَلَى بَعِیرِهِ خَارِجاً إِلَى سَفَرٍ، کَبَّرَ ثَلاثاً، ثُمَّ قَالَ: «﴿سُبۡحَٰنَ ٱلَّذِی سَخَّرَ لَنَا هَٰذَا وَمَا کُنَّا لَهُۥ مُقۡرِنِینَ ١٣ وَإِنَّآ إِلَىٰ رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ ١٤﴾؛ اللّهُمَّ إنّا نسألُکَ فی سفرِنَا هذا البرَّ والتَّقوى، وَمِنَ العملِ ما ترضى، اللهمَّ هَوِّن عَلَیْنَا سَفَرَنَا هَذَا، وَاطْوِ عَنَّا بُعْدَهُ؛ اللهمَّ أنْتَ الصَّاحِبُ فی السَّفَرِ، والخَلِیفَةُ فی الأهْلِ؛ اللهمَّ إنِّی أعُوذُ بِکَ مِنْ وَعْثَاءِ السَّفَرِ، وَکَآبَةِ المَنْظَرِ، وَسُوءِ المُنْقَلَبِ فی المالِ وَالأَهْلِ». وَإِذَا رَجَعَ قَالَهُنَّ وَزَادَ فِیهِنَّ: «آیِبُونَ، تَائِبُونَ، عَابِدُونَ، لِرَبِّنَا حَامِدُونَ». [روایت مسلم]([1])
ترجمه: ابنعمر$ میگوید: رسولاللهr هنگامیکه رهسپار سفری بود و بر پشت شترش قرار میگرفت، سه بار تکبیر میگفت و سپس این دعا را میخواند: «﴿سُبۡحَٰنَ ٱلَّذِی سَخَّرَ لَنَا هَٰذَا وَمَا کُنَّا لَهُۥ مُقۡرِنِینَ ١٣ وَإِنَّآ إِلَىٰ رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ ١٤﴾ ؛ اللّهُمَّ إنّا نسألُکَ فی سفرِنَا هذا البرَّ والتَّقوى، وَمِنَ العملِ ما ترضى، اللهمَّ هَوِّن عَلَیْنَا سَفَرَنَا هَذَا، وَاطْوِ عَنَّا بُعْدَهُ؛ اللهمَّ أنْتَ الصَّاحِبُ فی السَّفَرِ، والخَلِیفَةُ فی الأهْلِ؛ اللهمَّ إنِّی أعُوذُ بِکَ مِنْ وَعْثَاءِ السَّفَرِ، وَکَآبَةِ المَنْظَرِ، وَسُوءِ المُنْقَلَبِ فی المالِ وَالأَهْلِ».([2]) و هنگام بازگشت نیز همین دعا را میخواند و میافزود: «آیِبُونَ، تَائِبُونَ، عَابِدُونَ، لِرَبِّنَا حَامِدُونَ».([3])
شرح
مؤلف/ در باب «آداب سفر» میگوید: «آنچه مسافر هنگامِ سوار شدن بر سواری میگوید»؛ یعنی: مؤلف/ دعای سوار شدن بر سواری را مقیّد به سوار شدن بر مرکب بهقصد سفر نموده است؛ اما از ظاهرِ آیهی کریمه [در سورهی زخرف] چنین بهنظر میرسد که این حکم، عام است و انسان چه قصد سفر داشته و چه نداشته باشد، همینکه بر چارپا یا کشتی یا ماشین سوار شد، عبارت مذکور در آیه را میخوانَد.
آنگاه مؤلف، حدیث ابنعمر$ را آورده است؛ البته پیش از آن، این فرمودهی اللهU را ذکر کرده است که میفرماید:
﴿وَٱلَّذِی خَلَقَ ٱلۡأَزۡوَٰجَ کُلَّهَا وَجَعَلَ لَکُم مِّنَ ٱلۡفُلۡکِ وَٱلۡأَنۡعَٰمِ مَا تَرۡکَبُونَ ١٢ لِتَسۡتَوُۥاْ عَلَىٰ ظُهُورِهِۦ ثُمَّ تَذۡکُرُواْ نِعۡمَةَ رَبِّکُمۡ إِذَا ٱسۡتَوَیۡتُمۡ عَلَیۡهِ وَتَقُولُواْ سُبۡحَٰنَ ٱلَّذِی سَخَّرَ لَنَا هَٰذَا وَمَا کُنَّا لَهُۥ مُقۡرِنِینَ ١٣ وَإِنَّآ إِلَىٰ رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ ١٤﴾
[الزخرف: ١٢، ١٤]
... و برای شما کشتیها و چارپایانی پدید آورده است که (بر آنها) سوار میشوید تا بر پشت آنها قرار گیرید و آنگاه که بر آنها سوار میشوید، نعمت پروردگارتان را یاد کنید و بگویید: ذاتی که این را مسخّرِ ما ساخته، پاک و منزه است؛ و ما، توانایی تسخیر آن را نداشتیم. و بیشک به سوی پروردگارمان باز میگردیم.
«فُلک» به معنای کشتیست که در زبان عربی به آن «سفینه» میگویند و بر سه نوع میباشد: دریایی، خشکی، و فضایی؛ نوعِ دریاییِ آن، از دیرزمان، یعنی از دوران نوحu مورد استفادهی بشر بوده است. همانگونه که الله متعال میفرماید:
﴿فَأَوۡحَیۡنَآ إِلَیۡهِ أَنِ ٱصۡنَعِ ٱلۡفُلۡکَ بِأَعۡیُنِنَا وَوَحۡیِنَا﴾ [المؤمنون : ٢٧]
پس به نوح وحی کردیم که زیر نظر ما و با وحی (و رهنمود) ما کشتی را بساز.
و سپس میفرماید:
﴿وَلَقَد تَّرَکۡنَٰهَآ ءَایَةٗ فَهَلۡ مِن مُّدَّکِرٖ ١٥﴾ [القمر: ١٥]
و آن را (به عنوان) نشانهای بر جای گذاشتیم؛ پس آیا پندپذیری وجود دارد؟
اما سفینههای خشکی، همین خودروها و ماشینهاییست که قرنها پس از ساختنِ کشتی، تولید شد و اینک مورد استفادهی ماست. هواپیماها نیز نمونهای از سفینههای فضایی یا کشتیهای هواییست که در شمارِ کشتیهایی قرار میگیرد که اللهU از آن، بهعنوان «فُلک» و نعمتی از سوی خویش، در سورهی «زخرف» یاد فرموده است. «فُلک» همخانوادهی «فَلَک» است و «فَلَک»، یعنی: گردونه، حلقه و دایرهی هر چیز. به مدار ستارگان نیز «فَلَک» گویند. لذا وجه نامگذاری «فُلک»، این است که تعدادی از آفریدههای الهی را در خود گرد میآورد.
و اما منظور از ﴿وَٱلۡأَنۡعَٰمِ﴾، چارپایانی چون: شتر، اسب، الاغ و قاطر و امثال آنهاست که بر آنها سوار میشویم. گفتنیست: علما دربارهی جواز سوار شدن بر حیواناتی چون گاو که سوار شدن بر آنها معمول نیست، اختلاف نظر دارند. برخی از علما گفتهاند: در صورتی که باعث اذیت و آزار حیوان نباشد، جایز است و برخی از علما بر این باورند که جایز نیست؛ بدین دلیل که حیواناتی مانند گاو، برای سوار شدن آفریده نشدهاند؛ بلکه استفادههای دیگری دارند. البته دیدگاه صحیح، این است که سوار شدن بر چنین حیواناتی در صورتی که حیوان در مشقت نیفتد، جایز میباشد؛ و گرنه، جایز نیست.
﴿لِتَسۡتَوُۥاْ عَلَىٰ ظُهُورِهِۦ﴾؛ حرف «لام» در ﴿لِتَسۡتَوُۥاْ﴾ یا برای بیان علت است و یا برای بیان نتیجه. لذا مفهوم این عبارت، این است که: «الله، برای شما کشتیها و چارپایانی پدید آورده است که بر آنها سوار میشوید تا بر پشت آنها قرار بگیرید». به عبارت دیگر: الله متعال، این سواریها را از اختیار انسان، خارج نکرده است که انسان نتواند بر روی آنها سوار و مستقر شود؛ بلکه انسان برای قرار گرفتن بر روی اینها مشکلی ندارد. همانگونه که در خودروها، هواپیماها و شتران و چارپایانِ رام و امثالِ آن، اینگونه است. ﴿ثُمَّ تَذۡکُرُواْ نِعۡمَةَ رَبِّکُمۡ إِذَا ٱسۡتَوَیۡتُمۡ عَلَیۡهِ﴾؛ یعنی: «تا آنگاه که بر آنها سوار میشوید، نعمت پروردگارتان را یاد کنید». به عبارتِ دیگر: وقتی بر آنها سوار میشوید، نعمت الهی را بهیاد آورید که الله لطف کرده و چارپایانی برای سواریِ شما آفریده یا دانشِ ساختن کشتی را به شما آموخته است. ﴿وَتَقُولُواْ سُبۡحَٰنَ ٱلَّذِی سَخَّرَ لَنَا هَٰذَا وَمَا کُنَّا لَهُۥ مُقۡرِنِینَ ١٣ وَإِنَّآ إِلَىٰ رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ ١٤﴾؛ یعنی: «و بگویید: ذاتی که اینرا برای ما مسخّر ساخته، پاک و منزّه است؛ و ما، تواناییِ تسخیر و رام کردنِ آنرا نداشتیم. و بیشک به سوی پروردگارمان باز میگردیم». ابتدا چنین بهنظر میرسد که وقتی اینها نعمتهای الهیست، پس باید بهجای تسبیحِ پروردگار، او را حمد و سپاس بگوییم؛ علت و چراییِ تسبیح در اینجا، برای این است که واژهی «سبحان» برای پاکی و منزه بودنِ اللهU از عیب و نیاز دلالت میکند و انسان، هنگام سوار شدن بر کشتیها و چارپایان، نیاز خویش به این سواریها را که نعمتهای الاهیست، بیش از هر زمانی درک میکند؛ لذا اللهU را که از همهی آفریدههایش بینیاز است، بهپاکی میستاید. یعنی تسبیح در این مقام، مناسبتر از گفتنِ الحمدلله میباشد؛ اگرچه تحمید، در سنت آمده است؛ ولی ما دربارهی این آیه سخن میگوییم که ﴿سُبۡحَٰنَ ٱلَّذِی سَخَّرَ لَنَا هَٰذَا وَمَا کُنَّا لَهُۥ مُقۡرِنِینَ ١٣﴾؛ یعنی: اگر اللهU اینها را برای ما رام و مسخّر نمیساخت، ما تواناییِ استفاده از آنها را نداشتیم. همانگونه که الله متعال در آیهای دیگر میفرماید:
﴿وَذَلَّلۡنَٰهَا لَهُمۡ فَمِنۡهَا رَکُوبُهُمۡ وَمِنۡهَا یَأۡکُلُونَ ٧٢﴾ [یس: ٧٢]
و چارپایان را برایشان رام کردیم که برخی از این حیوانات، سواری ایشان است و از برخی دیگر تغذیه میکنند.
آیا تا کنون فکر کردهاید که اگر این حیوانات بزرگ، رام نبودند، نمیتوانستیم بر آنها سوار شویم؟ آیا بهراستی توانایی سوار شدن بر آنها را داشتیم؟ پاسخ، روشن است؛ هرگز؛ زیرا حیوانات درندهای وجود دارند که هرچند از چارپایان مورد استفادهی ما کوچکترند، اما نمیتوانیم بر آنها دست بیابیم؛ ولی الله متعال این چارپایان را بهگونهای برای ما رام و مسخر گردانیده است که پسربچهای هم میتواند افسار یک شتر را بگیرد و آنرا به هر سو که میخواهد، ببرد. این، بدین معناست که الله متعال چارپایان را برای ما رام کرده است.
﴿سُبۡحَٰنَ ٱلَّذِی سَخَّرَ لَنَا هَٰذَا وَمَا کُنَّا لَهُۥ مُقۡرِنِینَ ١٣ وَإِنَّآ إِلَىٰ رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ ١٤﴾ این، جملهی بزرگیست؛ زیرا انسان هنگامیکه برای مسافرت بر این کشتی یا چارپای رام سوار میشود، گویا بهیاد میآورد که این، سفرِ پایانیاش از دنیاست؛ یعنی سفرش از دنیا بهسوی اللهU در آن هنگام که میمیرد و مردم او را بر روی شانههایشان حمل میکنند. اینجاست که میگوید: ﴿وَإِنَّآ إِلَىٰ رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ ١٤﴾؛ یعنی: «و بهیقین که ما بهسوی پروردگارمان باز میگردیم». الله متعال در کتابش میفرماید:
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلۡإِنسَٰنُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَىٰ رَبِّکَ کَدۡحٗا فَمُلَٰقِیهِ ٦﴾ [الانشقاق: ٦]
ای انسان! بهیقین که تو تا ملاقات پروردگارت در تلاشی سخت خواهی بود و سپس ملاقاتش خواهی کرد.
فرمود: «تا ملاقات پروردگارت در تلاشی سخت خواهی بود» و نفرمود: «برای پروردگارت...»؛ یعنی: ای انسان! فرجامِ تو و سرانجام رنج و تلاشت به سوی اللهU میباشد: ﴿کَادِحٌ إِلَىٰ رَبِّکَ﴾؛ به عبارت دیگر: تو کار میکنی و سرانجام با همهی رنج و تلاشت به سوی الله باز میگردی ﴿فَمُلَٰقِیهِ﴾ و او را ملاقات میکنی. همهی ما با اللهU ملاقات میکنیم؛ اما مهم این است که چگونه و در چه وضعیتی؟! لذا مهم نیست که انسان، کجا و چهوقت میمیرد؛ بلکه ممکن است که الله متعال، عمری طولانی به انسان بدهد و یا مرگ انسان در سرزمینی مقدس باشد؛ همانگونه که موسیu در سرزمینی مقدس از دنیا رفت. اما آنچه در این میان مهم است، اینکه انسان در چه وضعیتی و با چه اعمالی بمیرد؟ از الله متعال میخواهیم که مرگ همهی ما را بر توحید و ایمان قرار دهد. این، مهم است؛ لذا اگر بر خیر و نیکی از دنیا برویم، مهم نیست که اینجا بمیریم یا آنجا یا در سرزمینی مقدس یا سرزمینی دیگر یا در این ماه یا در این روز یا در این وقت؛ هیچیک از اینها مهم نیست؛ بلکه مهم، این است که بر خیر و نیکی بمیرید. از اینرو شایسته است که انسان هنگامیکه سوار ماشین یا هواپیما میشود، همان ذکر و دعایی را بگوید که در حدیث ابنعمر$ آمده است: سه بار «الله اکبر» بگوید و سپس این دعا را بخواند: «﴿سُبۡحَٰنَ ٱلَّذِی سَخَّرَ لَنَا هَٰذَا وَمَا کُنَّا لَهُۥ مُقۡرِنِینَ ١٣ وَإِنَّآ إِلَىٰ رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ ١٤﴾؛ اللّهُمَّ إنّا نسألُکَ فی سفرِنَا هذا البرَّ والتَّقوى، وَمِنَ العملِ ما ترضى، اللهمَّ هَوِّن عَلَیْنَا سَفَرَنَا هَذَا، وَاطْوِ عَنَّا بُعْدَهُ؛ اللهمَّ أنْتَ الصَّاحِبُ فی السَّفَرِ، والخَلِیفَةُ فی الأهْلِ؛ اللهمَّ إنِّی أعُوذُ بِکَ مِنْ وَعْثَاءِ السَّفَرِ، وَکَآبَةِ المَنْظَرِ، وَسُوءِ المُنْقَلَبِ فی المالِ وَالأَهْلِ».([4]) دقت کنید؛ در این حدیث عبارتی وجود دارد که نشانگر احاطهی الله بر همه چیز است. میگوید: «اللهمَّ أنْتَ الصَّاحِبُ فی السَّفَرِ»؛ یعنی: یا الله! تو در سفر همراه منی و سفر را بر من آسان میگردانی. «والخَلِیفَةُ فی الأهْلِ»؛ یعنی: تو جانشین من در خانوادهام هستی و با عنایت و لطف خویش از آنان نگهداری میکنی و به امورشان رسیدگی مینمایی. پس اللهY در سفر با انسان است و جانشین او در خانوادهاش میباشد؛ زیرا اللهY بر همه چیز احاطه دارد.
***
980- وعن عبد الله بن سَرجِسَt قال: کَانَ رسول اللهr إِذَا سَافَرَ یَتَعَوَّذُ مِنْ وَعْثَاءِ السَّفَرِ، وَکَآبَةِ المُنْقَلَبِ، وَالْحَوْرِ بَعْدَ الکَوْنِ، وَدَعْوَةِ المَظْلُومِ، وَسُوءِ المَنْظَرِ فی الأَهْلِ وَالمَالِ. [روایت مسلم]([5])
ترجمه: عبدالله بن سَرجِسt میگوید: رسولاللهr هنگامی که به مسافرت میرفت، از سختیهای سفر و از پیشآمدها و تغییرات غمانگیز و از کاستی (و خواری) پس از فزونی (و ارجمندی)، و نیز از دعای ستمدیده و از دیدن مناظر غمانگیز (و پیشآمدهای ناگوار) در مال و خانواده - به الله- پناه میبُرد.
981- وعن عَلِی بن ربیعة، قَالَ: شَهِدْتُ علیَّ بْنَ أَبی طالبٍt أُتِیَ بِدَابَّةٍ لِیَرْکَبَهَا، فَلَمَّا وَضَعَ رِجْلَهُ فی الرِّکَابِ، قَالَ: بِسْمِ اللهِ، فَلَمَّا اسْتَوَى عَلَى ظَهْرِهَا، قَالَ: الحَمْدُ للهِ ثُمَّ قال: ﴿سُبۡحَٰنَ ٱلَّذِی سَخَّرَ لَنَا هَٰذَا وَمَا کُنَّا لَهُۥ مُقۡرِنِینَ ١٣ وَإِنَّآ إِلَىٰ رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ ١٤﴾ ثُمَّ قَالَ: الحمْدُ للهِ، ثَلاثَ مَرَّاتٍ، ثُمَّ قَالَ: اللهُ أکْبَرُ، ثَلاثَ مَرَّاتٍ، ثُمَّ قَالَ: سُبْحَانَکَ إنّی ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْ لِی فَإنَّهُ لا یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ أنْتَ، ثُمَّ ضَحِکَ؛ فَقیلَ: یَا أمِیرَ المُؤمِنِینَ، مِنْ أیِّ شَیْءٍ ضَحِکْتَ؟ قَالَ: رَأیتُ النَّبِیَّr فَعَلَ کَمَا فَعَلْتُ ثُمَّ ضَحِکَ، فقُلْتُ: یَا رسول اللهِ، مِنْ أیِّ شَیْءٍ ضَحِکْتَ؟ قَالَ: «إنَّ رَبَّکَ یَعْجَبُ مِنْ عَبدِهِ إِذَا قَالَ: اغْفِرْ لِی ذُنُوبِی، یَعْلَمُ أنَّهُ لا یَغْفِرُ الذُّنُوبَ غَیْرِی». [روایت ابوداود و ترمذی؛ ترمذی گفته است: حدیثی حسن میباشد. در برخی از نسخهها آمده است: حدیثی صحیح میباشد. این، لفظ ابوداود است.]([6])
ترجمه: علی بن ربیعه میگوید: دیدم که چارپایی برای علی بن ابیطالبt آوردند تا بر آن سوار شود؛ هنگامیکه پایش را در رکاب گذاشت، گفت: «بِسْمِ اللهِ» و چون بر پشت آن قرار گرفت، گفت: «الحَمْدُ للهِ» و سپس افزود: «﴿سُبۡحَٰنَ ٱلَّذِی سَخَّرَ لَنَا هَٰذَا وَمَا کُنَّا لَهُۥ مُقۡرِنِینَ ١٣ وَإِنَّآ إِلَىٰ رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ ١٤﴾»؛ سپس سه بار «الحَمْدُ للهِ» و سه بار «اللهُ أکْبَرُ» گفت و آنگاه این دعا را خواند: «سُبْحَانَکَ إنّی ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْ لِی فَإنَّهُ لا یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ أنْتَ»([7]) و سپس خندید. گفته شد: ای امیر مؤمنان! از چه بابت خندیدی؟ پاسخ داد: پیامبرr را دیدم که مانندِ من همین کارها را انجام داد و سپس خندید. عرض کرم: ای رسولخدا! از چه چیزی خندیدید؟ فرمود: «پروردگارِ پاک تو تعجب میکند که بندهاش میگوید: مرا بیامرز؛ در حالی که خود میداند که کسی جز الله، گناهان را نمیآمرزد».
شرح
این دو حدیث دربارهی دعاها و اذکاریست که در سفر بههنگامِ سوار شدن بر سواری گفته میشود. پیشتر شرح آیهی کریمه بیان شد که اللهU میفرماید:
﴿لِتَسۡتَوُۥاْ عَلَىٰ ظُهُورِهِۦ ثُمَّ تَذۡکُرُواْ نِعۡمَةَ رَبِّکُمۡ إِذَا ٱسۡتَوَیۡتُمۡ عَلَیۡهِ وَتَقُولُواْ سُبۡحَٰنَ ٱلَّذِی سَخَّرَ لَنَا هَٰذَا وَمَا کُنَّا لَهُۥ مُقۡرِنِینَ ١٣﴾ [الزخرف: ١٣]
... تا بر پشت آنها قرار گیرید و آنگاه که بر آنها سوار میشوید، نعمت پروردگارتان را یاد کنید و بگویید: ذاتی که این را مسخّرِ ما ساخته، پاک و منزه است؛ و ما، توانایی تسخیر آن را نداشتیم. و بیشک به سوی پروردگارمان باز میگردیم.
انسان همچنین از سختیهای سفر و از دیدن مناظر بد و ناگوار و تغییرات غمانگیز و پیشآمدهای ناگوار) در مال و خانواده و نیز از دعای ستمدیده به الله پناه میبَرد و از او درخواست آمرزش ورحمت میکند و سه بار «الحمدلله» و سه بار «الله اکبر» میگوید. همهی اینها در دعاها و اذکارِ پیامبرr آمده است؛ لذا اگر همان الفاظ و واژههایی را بگویید که پیامبرr گفته است، بهتر و برتر میباشد؛ وگرنه، همان الفاظ و واژههایی را بگویید که ممکن است؛ در این میان از همه بهتر، آن است که همان عبارتی را بگویید که الله متعال در قرآن کریم فرموده است: ﴿سُبۡحَٰنَ ٱلَّذِی سَخَّرَ لَنَا هَٰذَا وَمَا کُنَّا لَهُۥ مُقۡرِنِینَ ١٣ وَإِنَّآ إِلَىٰ رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ ١٤﴾
در حدیث علی بن ابیطالبt به گستردگی آمرزش و رحمت اللهU تصریح شده و بیان گردیده است که الله متعال از توبه و استغفار بندهاش خشنود میشود؛ همانگونه که پیامبرr فرموده است: «للَّهُ أَشدُّ فرحاً بِتَوْبةِ عَبْدِهِ مِنْ أَحَدِکُمْ بِرَاحِلَتِهِ...».([8]) یعنی: «الله، از توبهی بندهاش بیشتر از فردی شادمان میشود که در بیابانی بر شتر خود سوار است؛ شترش که آب و غذای او را بر پشت دارد، از او میرَمَد و فرار میکند و او، از- زندگی- و از یافتن شترش ناامید میشود؛ لذا زیر سایهی درختی میرود و ناامید دراز میکشد. در آن حال که بهکلی ناامید شده، ناگهان شترش را میبیند که کنارش ایستاده است. افسار شتر را میگیرد و از شدت خوشحالی، بهاشتباه میگوید: خدایا! تو، بندهی منی و من، پروردگار تو هستم». بدینسان از فرط خوشحالی اشتباه میکند! لذا اللهU از توبهی بندهاش خشنود میشود؛ پس ای برادر و خواهر مسلمان! بیدرنگ به سوی الله توبه کنید و از او آمرزش بخواهید و بدانید که هرگاه با راستی و اخلاص از الله متعال آمرزش بخواهید، شما را میآمرزد:
﴿وَمَن یَعۡمَلۡ سُوٓءًا أَوۡ یَظۡلِمۡ نَفۡسَهُۥ ثُمَّ یَسۡتَغۡفِرِ ٱللَّهَ یَجِدِ ٱللَّهَ غَفُورٗا رَّحِیمٗا ١١٠﴾ [النساء : ١١٠]
و هر کس کار بدی انجام دهد یا به خویشتن ستم کند و سپس از الله آمرزش بخواهد، الله را آمرزندهی مهرورز مییابد.
از الله متعال عاجزانه میخواهیم که همهی ما را بیامرزد و بر ما رحم کند؛ بهیقین او بر هر کاری تواناست.
***
([1]) صحیح مسلم، ش: 1342.
([2]) ترجمهی دعا: «ذاتی که این را مسخّرِ ما ساخته، پاک و منزه است؛ و ما، توانایی تسخیر آن را نداشتیم. و بیشک به سوی پروردگارمان باز میگردیم. یا الله! ما در این سفر از تو نیکی و پرهیزگاری و عملی که میپسندی، درخواست میکنیم. یا الله! این سفر را بر ما آسان بگردان و دوریِ راه را برای ما کوتاه بفرما. یا الله! تو همراه و یاورم در سفر، و جانشینم در خانوادهام هستی. یا الله! از سختیهای سفر و دیدن مناظر غمانگیز و پیشآمدهای ناگوار در مال و خانواده به تو پناه میآورم».
([3]) ترجمه: «...ما باز میگردیم و توبهکنندگان، عبادتگزاران و ستایشگران پروردگارمان هستیم».
([4]) ترجمهی دعا، پیشتر آمده است. (مترجم)
([5]) صحیح مسلم، ش: 1343. [نووی گوید: مسلم با لفظ «الحَوْر بَعْدَ الکَوْنِ» روایت کرده است؛ ترمذی و نسائی نیز این حدیث را روایت کردهاند. ترمذی گفته است: با لفظ «الکوْرُ»، یعنی با حرف «راء» نیز روایت شده است و هر یک از دو روایت، معنایی دارد. علما گفتهاند: هر دو واژه – با «نون» و «راء»- به معنای بازگشت از پایداری یا فزونی به سوی سستی و کاستیست. همچنین گفتهاند: روایتی که با حرف «راء» آمده است، برگرفته از «تَکْوِیرِ العِمَامَة» میباشد که به معنی پیچاندن و جمع کردنِ عمامه است؛ اما روایتی که با لفظ «الکَوْنِ» آمده، مصدرِ «کَانَ یَکُونُ» است که به مفهوم پیدایش و استقرار میباشد.]
([6]) السلسلۀ الصحیحۀ، از آلبانی/ ش: 1653.
([7]) یا الله! تو پاک و منزهی؛ پس مرا بیامرز که بهیقین کسی جز تو گناهان را نمیآمرزد».
([8]) صحیح است؛ این حدیث را مسلم با همین لفظ به صورتی طولانی بهشمارهی 2744 از ابنمسعودt و به صورتی مختصر بهشمارهی 2747روایت کرده است؛ بخاری نیز این حدیث را بهشمارهی 6309 از انس بن مالکt روایت نموده است؛ این حدیث با روایتهای دیگری در صحیح بخاری وجود دارد.
در اینباره احادیث فراوانی وجود دارد؛ از جمله: این حدیث که پیشتر نیز گذشت: «والله فِی عَوْنِ الْعَبْدِ مَا دَامَ الْعَبْدُ فِی عَوْنِ أَخِیهِ».([1]) یعنی: «الله، بندهاش را یاری میکند، مادامی که بنده در صدد یاری برادرش باشد». و نیز این حدیث [که پیامبرr فرمود]: «کُلُّ معرُوفٍ صدقَةٌ».([2]) یعنی: «هر کار نیک و پسندیدهای، صدقه است». و امثال این دو حدیث.
976- وعن أَبی سعید الخدریt قال: بَیْنَمَا نَحْنُ فی سَفَرٍ إذْ جَاءَ رَجُلٌ عَلَى رَاحِلَةٍ لَهُ، فَجَعَلَ یَصْرِفُ بَصَرَهُ یَمِیناً وَشِمَالاً، فَقَالَ رسولُ اللهr: «مَنْ کَانَ مَعَهُ فَضْلُ ظَهْرٍ فَلْیَعُدْ بِهِ عَلَى مَنْ لا ظَهْرَ لَهُ، وَمَنْ کَانَ لَهُ فَضْلُ زَادٍ فَلْیَعُدْ بِهِ عَلَى مَنْ لا زَادَ لَهُ»، فَذَکَرَ مِنْ أصْنَافِ المَالِ مَا ذَکَرَهُ، حَتَّى رَأیْنَا أنَّهُ لا حَقَّ لأَحَدٍ مِنَّا فِی فَضْلٍ. [روایت مسلم]([3])
ترجمه: ابوسعید خدریt میگوید: در سفری- با پیامبرr- همراه بودیم؛ در این میان، مردی که بر شترش سوار بود، آمد و به چپ و راست نگاه میکرد. پیامبرr - از نگاهش دریافت که محتاج است و- فرمود: «هرکس سواریِ اضافهای دارد، آن را به کسی بدهد که مرکبی ندارد؛ و هرکس، آذوقه (توشهی) اضافی دارد، آنرا به کسی بدهد که بیتوشه است». و انواع مالها را ذکر کرد؛ در نتیجه اینگونه برداشت کردیم که هیچیک از ما حقّی در اموال مازاد بر نیازش ندارد».
977- وعن جابرt عن رسولِ اللهr: أنَّهُ أرَادَ أنْ یَغْزُوَ، فَقَالَ: «یَا مَعْشَرَ المُهَاجِرِینَ وَالأَنْصَارِ، إنَّ مِنْ إخْوَانِکُمْ قَوْماً لَیْسَ لَهُمْ مَالٌ وَلا عَشِیرةٌ، فَلْیَضُمَّ أحَدکُمْ إِلَیْهِ الرَّجُلَیْنِ والثَّلاَثَةَ»، فَمَا لأَحَدِنَا مِنْ ظَهْرٍ یَحْمِلُهُ إِلا عُقْبةٌ کَعُقْبَةٍ؛ یَعْنی أحَدهِمْ، قَالَ: فَضَمَمْتُ إلَیَّ اثْنَیْنِ أَوْ ثَلاَثَةً مَا لِی إِلا عُقْبَةٌ کَعقبةِ أحَدِهِمْ مِنْ جَمَلِی. [روایت ابوداود]([4])
ترجمه: جابرt میگوید: رسولاللهr میخواست به جهاد برود؛ فرمود: «ای گروه مهاجران و انصار! برخی از برادران شما، مال و خویشاوندی ندارند؛ پس هر یک از شما باید دو یا سه نفر از آنها را با خود، همراه و شریک بگرداند». لذا هریک از ما که حیوان سواری داشت، مثل دیگران فقط دارای یک نوبت برای سوار شدن بود. جابرt میگوید: من، دو یا سه نفر را با خود همراه کردم و مثلِ آنها برای سوار شدن بر شترم، فقط یک نوبت داشتم (و تنها در نوبت خود سوار میشدم).
978- وعنه قَالَ: کَانَ رسول اللهr یَتَخَلَّفُ فی المَسیر، فَیُزْجِی الضَّعِیف، وَیُرْدِفُ وَیَدْعُو لَهُ. [روایت ابوداود با اِسناد حسن]([5])
ترجمه: جابرt میگوید: رسولاللهr در مسیرِ (سفر یا جهاد) گاه بهعمد عقب میماند و - افرادِ- ناتوان را به پیش میراند و(آنها را برای حرکت، کمک و تشویق میفرمود و کسی را که سواری نداشت) پشت سر خود سوار میکرد و برایش دعا مینمود.
شرح
مؤلف/ بابی دربارهی نیکی بههمسفر و خوشرفتاری با او گشوده است.
این، یکی از آداب سفر است که انسان به همسفر خویش نیکی کند و با او خوشرفتار باشد. سپس مؤلف/ سه حدیث در اینباره آورده است؛ از جمله: این حدیث که: پیامبرr در سفر بود که مردی نزدش آمد و به چپ و راست نگاه میکرد. پیامبرr- از نگاهش دریافت که محتاج است و- فرمود: «هرکس سواریِ اضافهای دارد، آن را به کسی بدهد که مرکبی ندارد؛ و هرکس، آذوقه (توشهی) اضافی دارد، آنرا به کسی بدهد که بیتوشه است». و انواع مالها را ذکر فرمود. لذا هر یک از مردم به همسفران خود نگاه میکرد و کسی را که سواری نداشت، با خود سوار مینمود و او را در توشهی خویش شریک میکرد. در حدیث دوم آمده است: پیامبرr فرمان داد که هر دو یا سه نفر، بهنوبت سوار یک شتر شوند تا همه در سوار شدن، برابر باشند. در حدیث سوم آمده است که پیامبرr گاه در انتهای کاروان حرکت میکرد و به افراد ضعیف که عقب مانده بودند، کمک مینمود و آنها را پیش میراند و برایشان دعا میکرد. همانگونه که در «صحیح مسلم» آمده است: جابر بن عبدالله$ در یک سفر بر شتری ضعیف و بیرمق سوار بود. پیامبرr نزد جابرt رفت و شتر جابر را بهآرامی زد و برایش دعا نمود؛ در نتیجه شتر جابر همپای دیگران و بلکه سریعتر از آنها حرکت میکرد. لذا شایسته است که انسان به همسفرانش کمک کند و برای رفع نیازهایشان آستین همت بالا بزند. این، جزو آداب و رهنمودهاییست که در سنت پیامبرr آمده است.
***
([1]) صحیح مسلم، ش2699 بهنقل از ابوهریرهt. همانگونه که نووی/ یادآور شده است، این حدیث پیشتر بهشمارهی 250 گذشت. (مترجم).
([2]) صحیح بخاری، ش: 6021 بهنقل از جابرt و صحیح مسلم، ش: 1005 بهنقل از حذیفهt. این حدیث نیز پیشتر بهشمارهی 136 آمده است. (مترجم).
([3]) صحیح مسلم، ش: 1728. [این حدیث پیشتر بهشمارهی 571 آمده است. (مترجم)]
([4]) صحیح الجامع، ش: 7979؛ السلسۀ الصحیحۀ، ش: 309؛ و صحیح أبی داود، از آلبانی/ ش: 2209.
([5]) صحیح الجامع، ش: 4901؛ السلسۀ الصحیحۀ، ش: 2120؛ و صحیح أبی داود، از آلبانی/ ش: 2298.