اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

(36)- (خطبه‌ی- 134) وصف عمرس هنگام جنگ با رومیان

(36)- (خطبه‌ی- 134) وصف عمرس هنگام جنگ با رومیان

(1)وَقَدْ تَوَکَّلَ اللَّهُ لِأَهْلِ هذَا الدِّینِ بِإِعْزازِ ‏الْحَوْزَةِ، وَسَتْرِ الْعَوْرَةِ، (2)وَالَّذِى نَصَرَهُمْ وَهُمْ قَلِیلٌ لا یَنْتَصِرُونَ، وَمَنَعَهُمْ وَهُمْ قَلِیلٌ لا یَمْتَنِعُونَ، حَىٌّ لا یَمُوتُ. (3)إِنَّکَ مَتى تَسِرْ إِلى هذَا الْعَدُوِّ ‏بِنَفْسِکَ فَتَلْقَهُمْ فَتُنکَبْ، لا تَکُنْ ‏لِلْمُسْلِمِینَ‏ ‏‏کانِفَةٌ‏ دُونَ أَقْصى بِلادِهِمْ، لَیْسَ بَعْدَکَ مَرْجِعٌ یَرْجِعُونَ إِلَیْهِ، (4)‏فَابْعَثْ‏ ‏إِلَیْهِمْ‏ رَجُلًا مِحْرَباً، وَ‏احْفِزْ مَعَهُ ‏أَهْلَ‏ ‏الْبَلاءِ وَالنَّصِیحَةِ، ‏فَإِنْ‏ ‏أَظْهَرَ ‏اللَّهُ‏ فَذاکَ ما تُحِبُّ، وَإِنْ تَکُنِ الْأُخْرى کُنتَ ‏رِدأً لِلنّاسِ، وَ‏مَثابَةً لِلْمُسْلِمِینَ.

[(1)و یقیناً توکّل اهل اسلام به خدا موجب شده که الله حدود و نواحیشان را حفظ کند، عورتشان را بپوشاند، (2)و خدا آن‌ها را یاری کرد در زمانی که کم بودند و نمی‌توانستند(از دشمن) انتقام بگیرند، آن‌ها را از مغلوب شدن باز داشت در حالی که کم بودند و توانایی دفاع(از خود را) نداشتند، خدا زنده است و هرگز نمی‌میرد، (3)تو خود(ای عمر) اگر به سوی این دشمن روانه شوی و در ملاقات با ایشان مغلوب شوی، برای مسلمانان شهرهای دور دست و سرحدها یاوری نمی‌ماند، بعد از تو مرجعی نیست که به آنجا مراجعه نمایند، (4)پس مرد جنگ دیده و دلیری به سوی ایشان بفرست، به همراهی او روانه کن کسانی را که تحمّل بلا و سختی جنگ را داشته و پند و اندرز را بپذیرند، پس اگر خدا (او را)غالب گردانید، همان است که میل داری، اگر واقعه‌ی دیگری پیش آید، تو یاور مسلمانان خواهی بود.]

(35)- (سخن- 219) وصف عمر فاروق

(35)- (سخن- 219) وصف عمر فاروقس

(1)لِلَّهِ‏ ‏‏بِلادُ‏ ‏فُلانٍ‏، ‏فَقَدْ ‏قَوَّمَ‏ ‏الْأَوَدَ، وَداوَى ‏الْعَمَدَ، ‏وَ ‏اَقامَ‏ ‏السُّنَّةَ، ‏و ‏‏خَلَّفَ‏‏ ‏‏الْفِتْنَةَ‏، (2)ذَهَبَ نَقِىَّ الثَّوْبِ، قَلِیلَ الْعَیْبِ، أَصابَ خَیْرَها، وَسَبَقَ شَرَّها، أَدّى إِلَى اللَّهِ طاعَتَهُ وَاتَّقاهُ بِحَقِّهِ، (3)رَحَلَ وَتَرَکَهُمْ فِى طُرُقٍ ‏مُتَشَعِّبَةٍ، لا یَهْتَدِى فِیهَا الضَّالُّ، وَلا یَسْتَیْقِنُ الْمُهْتَدِى.

[(1) خداوند شهرهای فلانی(عمرس فرزند خطاب) را برکت دهد و نگاه دارد، کجی را راست نمود(گمراهان را به راه آورد)، بیماری را معالجه کرد، سنت را برپا داشت (احکام دین را اجرا نمود)، فتنه را پشت سر گذاشت (در زمان او فتنه‏ای رخ نداد)، (2)پاک جامه و کم عیب از دنیا رفت، نیکویی خلافت را دریافت و از شر آن پیشی گرفت(خلافت او منظم بود، اختلالی در آن راه نیافت)، طاعت خدا را به جا آورد، از نافرمانی او پرهیز کرد، حقّش را ادا نمود، (3)از دنیا رفت در حالی که مردم در راه‌های گوناگون بودند، (که)گمراه در آن‌ها راه نمی‌یابد، و راه یافته بر یقین و باور نمی‌ماند.]

(34)- (خطبه‌ی- 37) وصف ابوبکر صدیق

(34)- (خطبه‌ی- 37) وصف ابوبکر صدیقس

(1)فَقُمْتُ بِالْأَمْرِ حِینَ ‏فَشِلُواْ، وَ‏تَطَلَّعْتُ‏ حِینَ ‏تَقَبَّعُوا، ‏وَ ‏نَطَقْتُ‏ ‏حِینَ‏‏‏‏تَعْتَعُوا‏، وَمَضَیْتُ بِنُورِ اللَّهِ حِینَ وَقَفُوا، وَکُنْتُ أَخْفَضَهُمْ صَوْتاً، وَأَعْلاهُمْ ‏فَوْتاً، (2)‏فَطِرْتُ‏ ‏‏بِعِنانها‏، وَ‏اسْتَبْدَدْتُ‏ ‏بِرِهانها، ‏کَالْجَبَلِ‏ ‏لا ‏تُحَرِّکُهُ‏ ‏الْقَواصِفُ‏، ‏وَ‏لا ‏تُزِیلُهُ‏ ‏الْعَواصِفُ‏، (3)‏لَمْ‏ ‏یَکُنْ‏ ‏لِأَحَدٍ ‏فِىّ‏ ‏مَهْمَزٌ، ‏وَ ‏لا ‏لِقائِلٍ‏ ‏فِىّ‏ ‏مَغْمَزٌ. (4)الذَّلِیلُ عِنْدِى عَزِیزٌ حَتّى آخُذَ الْحَقَّ لَهُ، وَالْقَوِىُّ عِنْدِى ضَعِیفٌ حَتّى آخُذَ الْحَقَّ مِنْهُ، (5)رَضِینا عَنِ اللَّهِ ‏قَضاءَهُ‏، وَسَلَّمْنا لِلَّهِ أَمْرَهُ. (6)أَتَرانِى أَکْذِبُ عَلى رَسُولِ اللَّهِ؟ ج وَاللَّهِ لَأَنَا أَوَّلُ مَنْ صَدَّقَهُ فَلا أَکُونُ أَوَّلَ مَنْ کَذَبَ عَلَیْهِ، (7)فَنَظَرْتُ فِى أَمْرِى فَإِذا طاعَتِى قَدْ سَبَقَتْ بَیْعَتِى، وَإِذَا الْمِیثاقُ فِى عُنُقِى لِغَیْرِى.

[(1) آن دم که همه از ترس در خانه نشسته بودند من قیام کردم، آنگاه که همگى خودرا پنهان کرده بودند من آشکارا به میدان آمدم، همان زمان که همه لب فرو بسته بودند من سخن گفتم، آن وقت که جمعیت همه توقف‏کرده بودند من با راهنمائى نور خدا به راه افتادم! فریاد نمى‏زدم، صدایم از همه آهسته‏تر، اما از همه پیشگام‌تر بودم، (2) زمام امر را به دست گرفتم و پرواز کردم و جائزه سبقت در فضائل را بردم. همانند کوهى که تندبادها آن را به حرکت در نمى‏آورد، طوفان‌ها آن را از جاى‏ بر نمى‏کند، (3) هیچکس نمى‏توانست عیبى در من بیابد، و هیچ سخن چینى جاى طعن در من‏نمى‏یافت. (4)ستمدیدگانى که در نظرها ذلیل و پستند از نظر من عزیز و محترمند، تا حقشان را بگیرم، نیرومندان ستمگر در نظر من حقیر و پستند، تا حق دیگران را از آن‌ها بستانم. (5)در برابر فرمان خدا راضىو تسلیم امر او هستیم، (6) آیا گمان مى‏کنید ممکن است من به‏رسول خدا ج دروغ ببندم؟! به خدا سوگند!من نخستین کسى هستم که وى را تصدیق کردم و هرگز من اول کسى نخواهم‏بود که او را تکذیب نمایم.(7)در کار خود اندیشه کردم دیدم دیدم اطاعت و پیروی از فرمان رسول ج بر من واجب است، (ابوبکرس را)تصدیق (و با او)بیعت کردم، و بر طبق عهد و پیمان خود با او رفتار نمودم.]

(33)- (خطبه‌ی - 96)درباره‌ی صحابه یاران پیامبر

(33)- (خطبه‌ی - 96)درباره‌ی صحابه ش یاران پیامبر ج

(13)لَقَدْ رَأَیْتُ أَصْحابَ مُحَمَّدٍ ج فَما أَرى أَحَداً مِنْکُمْ یُشْبِهُهُمْ، لَقَدْ کانُوا یُصْبِحُونَ ‏شُعْثاً ‏‏غُبْراً‏، ‏وَ ‏قَدْ ‏باتُوا سُجَّداً وَقِیاماً، ‏یُراوِحُونَ‏ ‏بَیْنَ‏ ‏‏جِباهِهِمْ‏‏ ‏وَ ‏خُدُودِهِمْ‏، وَیَقِفُونَ عَلى مِثْلِ الْجَمْرِ مِنْ ذِکْرِ مَعادِهِمْ، ‏کَأَنّ‏ ‏بَیْنَ‏ ‏أَعْیُنِهِمْ‏ ‏‏رُکَبَ‏‏ ‏الْمِعْزى مِنْ طُولِ سُجُودِهِمْ! (14)إِذا ذُکِرَ اللَّهُ هَمَلَتْ أَعْیُنُهُمْ حَتّى تَبُلَّ ‏جُیُوبَهُمْ‏، وَ‏مادُوا ‏کَما ‏یَمِیدُ ‏الشَّجَرُ ‏یَوْمَ‏ ‏الرِّیحِ‏ ‏الْعاصِفِ‏ خَوْفاً مِنَ الْعِقابِ ‏و ‏رَجاءً ‏لِلثَّوابِ‏.

 [(13) من اصحاب محمد صلى الله علیه و آله را دیده‏ام، کسى را از شما نمى‏بینم که شبیه‏به آنان بوده باشد.اصحاب محمد ج ژولیده مو و غبار آلود، شب را در حال سجده و قیام به صبح می‌رساندند. پیشانى‏ها و صورت‌هاى خود را متناوبا بر زمین مى‏نهادند.آن رشد یافتگان در حال یاد آورى معادشان مانند اخگر شعله‏ورمى‏گشتند. از طول سجودى که انجام مى‏دادند، میان چشمانشان برآمدگى مانندزانوى بز نمودار مى‏شد، چشمانشان چنان اشک مى‏بارید که گریبان‌هایشان خیس‏می‌شد و خود به اضطراب مى‏افتادند، چنان که درخت در روزى که باد تند بوزد، باضطراب‏مى‏افتد.[اینهمه بیقرارى]بجهت ترس از کیفر بود و امید پاداش.]

(32)- (مکتوب - 52) اوقات معیّن نمازهای پنج گانه‌ی روز و شب در پنج وقت

(32)- (مکتوب - 52) اوقات معیّن نمازهای پنج گانه‌ی روز و شب در پنج وقت

(1)أَمَّا بَعْدُ، فَصَلُّواْ بِالنّاسِ الظُّهْرَ حَتّى ‏تَفِى‏ءَ الشَّمْسُ ‏مِثْلَ‏ ‏مَرْبِضِ‏ ‏الْعَنْزِ، وَصَلُّواْ بِهِمُ الْعَصْرَ وَالشَّمْسُ بَیْضاءُ حَیَّةٌ فِى عُضْوٍ مِنَ النَّهارِ حِینَ یُسارُ فِیها فَرْسَخانِ، وَصَلُّوا بِهِمُ الْمَغْرِبَ حِینَ یُفْطِرُ الصّائِمُ وَ‏یَدْفَعُ‏ ‏الْحآجّ‏ ‏إِلى ‏مِنىً‏ وَصَلُّواْ بِهِمُ الْعِشاءَ حِینَ یَتَوارَى الشَّفَقُ إِلى ثُلْثِ اللَّیْلِ، وَصَلُّوا بِهِمُ الْغَداةَ وَالرَّجُلُ یَعْرِفُ وَجْهَ صاحِبِهِ، (2)وَ‏صَلُّوا ‏بِهِمْ‏ ‏صَلاةَ ‏أَضْعَفِهِمْ‏ وَ‏لا ‏تَکُونُواْ ‏فَتّانِینَ‏.

[(1) نماز ظهر را تا هنگامی که خورشید به اندازه طول خوابگاه گوسفندی[از نصف النهار] گذشته باشد، با مردم بخوانید. نماز عصر را هنگامی برایشان به جا آورید که خورشید هنوز کاملا زنده و قسمتی از روز باقی است، به گونه‌ای که می‌توان تا غروب دو فرسخ راه را طی کرد. نماز مغرب را برایشان موقعی انجام دهید که روزه دار افطار می‌کند و حاجی از عرفات [به جانب مشعرالحرام و از آن جا] به سوی منی حرکت می‌نماید. نماز عشاء را از هنگامی که شفق پنهان می‌گردد تا یک ثلث از شب با آنان بخوانید. [و اما] نماز صبح را وقتی باید برایشان بخوانید که شخص می‌تواند صورت رفیقش را ببیند و او را بشناسد [اما چگونگی نماز جماعت در زودخواندن و یا طول دادن آن] باید مانند نمازی باشد که ناتوان‌ترین مامومین می‌تواند بخواند و هرگز فتنه‌گر مباشید.]