بیشک کتاب خداوند کتاب هدایت و پارسایی و رستگاری برای آدمیان است. نیکبختان از سرچشمه آن مینوشند و بندگان سعادتمند خداوند به واسطه ارشاد و راهنمایی آن هدایت مییابند لذا آنان را در همهی زمینهها، در عقاید و عبادات و اخلاق به صحیحترین و مستقیمترین و سودمندترین راهها راهنمایی میکند و آنان را به همه منافع و خوشبختیهای دینی و دنیوی رهنمون میشود تا آنجا که به واسطهی آن امورشان نظام یافته و جانهایشان تزکیه شده و احوالشان متعادل گشته و راههایشان مستقیم میگردد و کمالهای گوناگون را به هر صورتی برای آنان فراهم میکند. قرآن کریم، علم و آموختن است، به واسطهی آن، اشتباهات و گمراهیهای گوناگون و نادانیها و جهالتهای متعددی از بین میرود، قرآن کریم تربیت و ادبآموزی است و به واسطهی آن اخلاق والا و اعمال ارجمند تحقق مییابند.
خداوند متعال آن را برای ارشاد جهانیان و دستورالعمل پرهیزکاران فرو فرستاده و کعبهی آمال رهروان قرار داده و علوم سودمند و مفاهیم کامل و والا را در آن گرد آورده است.
کسی که بدان چنگ زند بیشک هدایت یافته، و کسی که براساس روش آن حرکت کند به غنیمت دست مییابد چرا که قرآن بزرگترین دروازهی هدایت و ارجمندترین راه رستگاری است، خداوند متعال میفرماید:
﴿إِنَّ هَٰذَا ٱلۡقُرۡءَانَ یَهۡدِی لِلَّتِی هِیَ أَقۡوَمُ وَیُبَشِّرُ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ ٱلَّذِینَ یَعۡمَلُونَ ٱلصَّٰلِحَٰتِ أَنَّ لَهُمۡ أَجۡرٗا کَبِیرٗا ٩﴾ [الإسراء: 9].
«این قرآن به راهی هدایت میکند که آن استوارتر است و به مؤمنانی که کارهای شایسته میکنند بشارت میدهد که آنان پاداشی بزرگ دارند».
مقام و منزلت سنت پیامبر اکرمr نیز این چنین است؛ سنّت، شرحدهنده و توضیحدهندهی قرآن و مبیّن و مفسر آن است، همچنان که قرآن بر پیامبرr نازل شده، سنت نیز وحیای است که بر او نازل گشته است، خداوند میفرماید:
﴿وَأَنزَلَ ٱللَّهُ عَلَیۡکَ ٱلۡکِتَٰبَ وَٱلۡحِکۡمَةَ وَعَلَّمَکَ مَا لَمۡ تَکُن تَعۡلَمُۚ وَکَانَ فَضۡلُ ٱللَّهِ عَلَیۡکَ عَظِیمٗا ١١٣﴾ [النساء: 113].
«و خداوند کتاب و حکمت بر تو نازل کرد و آنچه را نمی دانستی به تو آموخت و فضل خدا بر تو بس بزرگ است».
در سنن ابوداود و ترمذی[1] و دیگران به نقل از پیامبرr آمده که ایشان فرمودند: «آگاه باشید که قرآن و مثل آن (یعنی سنت) به من داده شده است» و یا میفرمایند: «دو چیز را در میان شما بر جای میگذارم که اگر بدانها تمسک جویید هرگز گمراه نمیشوید، کتاب خداوند و سنتّم را»[2].
به پیامبرr کلمات جامع[3] داده شده و بدائع الحکم[4] بدیشان اختصاص یافته است، همچنان که در صحیحین[5] از ابوهریره t نقل کردهاند که پیامبرr فرمودند: «با سخنان جامع مبعوث شدهام». و در مسند[6] از عبدالله بن مسعودt نقل است که گفت: «همانا به رسول اللهr خیر ابتدایی و جوامع آن یا خیر جامع و ابتدایی و پایانی آن را آموخته بودند».
وقتی که این مطلب مشخص و قطعی شد بر فرد مسلمان واجب است که جایگاه بزرگ و والای دعاهای ذکر شده در قرآن و دعاهای مأثور نقل شده از رسول اکرمr را دریابد و از این مطلب مطلع گردد که بیشک در این دعاها خیر ابتدایی و خیر انتهایی و خیر جامع و خیر نخست و خیر آخر و خیر آشکار و خیر پنهان به همراه زیبایی و کمال و تابناکی، و تشخیص خواستههای والا و اهداف ارجمند، و خیر کامل در دنیا و آخرت، و در امان ماندن از لغزش و خطا و اشتباه و انحراف وجود دارد. این دعاها پاک و معصوم از خطا و لغزشند چرا که وحی خداوند و فرو فرستاده شده از سوی اویند. خداوند متعال برای پیامبرش محمد مصطفیr دعاهای جامع و خیرهای ابتدایی و آموزهها و رهنمودهای تمام و کمال در دنیا و آخرت را برگزیده و انتخاب کرده است.
به همین خاطر ائمه سلف و علمای مسلمانان به ارتباط و پیوند مردم با دعاهای قرآن و سنت به خاطر کمال و عصمت و سلامتی که در آنهاست توجه و اهتمام خاصی نشان دادهاند. امام احمد/ میفرماید: «دوست دارم که در نمازهای واجب با ادعیهی قرآنی، دعا نمایم»[7].
قاضی عیاض/ میگوید: «خداوند فرمان داده تا او را بخوانند، و در کتابش دعا را به بندگانش یاد داده است، و پیامبر r دعا را به امتش فرا داده است؛ سه چیز در آن گرد آمده است: آموزش توحید، و آموزش زبان، و نصیحت به امت. شایسته کسی نیست که از دعای اوr روی برگرداند، شیطان از این ناحیه مردم را فریفته است، افرادی بدکار را بر آنان فرستاده و اختصاص داده که دعاهایی برای آنان اختراع کرده و میتراشند که مردمان بدانها سرگرم شده و از پیروی کردن از پیامبرr بازمیمانند»[8] قرطبی/ در تفسیرش «الجامع لأحکام القرآن» میگوید: «بر آدمیان واجب است از دعاهایی که در کتاب خداوند و سنت صحیح رسول اللهr آمده بهره برده، و دیگر دعاها را ترک کنند و نگوید که فلان چیز را برگزیدم چرا که خداوند [این دعاها را] برای پیامبر و اولیائش برگزیده و به آنان یاد داده که چگونه دعا کنند»[9].
شیخ الاسلام ابن تیمیه/ میگوید: «شایستهی مردمان است که با دعاهای شرعی که در کتاب و سنت آمدهاند دعا نمایند چرا که در فضیلت و نیکی و زیبایی این دعاها هیچ شکی نیست و این همان صراط مستقیم است راه کسانی که خداوند بدیشان نعمت [هدایت] داده است [و عبارتند] از: پیغمبران و راستروان و شهیدان و شایستگان، و آنان چه اندازه دوستان خوبی هستند»[10] مطالب نقل شده از اهل علم در همین معنا و مفهوم بسیارند[11].
و هنگامی که از امام مالک/ درخصوص [درستی یا نادرستی سخن] کسی که در دعا میگوید: یا سیدی (ای سرورم)، سؤال شد، فرمود: «بگوید: یا رب، همچنان که پیامبران در دعاهایشان چنین گفتهاند». شیخ الاسلام ابن تیمیه/ میگوید: «امام مالک و ابن ابیعمران از یاران ابوحنیفه و دیگران ناپسند دانستهاند که دعاکننده بگوید: یا سیدی یا سیدی، و میگفتند: دعاکننده سخنی را بگوید که پیامبران میگفتند، رَبِّ ربِّ»[12].
خداوند حفظت کند، به ارتباط زیبا و نیکوی این ائمه مردم با دعاهای قرآن و انبیاء و دعاهای مأثور پیامبرr بنگر. اینها شایستهترین و ارجمندترین دعاهایی هستند که به کار برده میشوند و کسی که با این دعاها، دعا نماید او بر راه راست و مسیری مطمئن و جادهای صاف و هموار ره میپوید که از لغزیدن و سکندری خوردن در امان مانده و به هر خیر و فضیلتی در دنیا و آخرت نائل میشود. هر گاه آدمی دعا کردن با دعاهای مأثور به همراه فهم مفاهیم و معانی آنها، و درخواست و طلب صادقانه از خداوند را با هم گرد آورد همهی خیر را به چنگ آورده و درها و راههایش به رویش گشوده میشود، و توفیق تنها در دست خداوند یکتا و یگانه است.
[1]- ابوداود (4604)، و ترمذی (2664)، و آلبانی در «صحیح سنن ابوداود» (3/118) آن را صحیح دانسته است.
[2]- این حدیث را امام مالک (1619) روایت کرده، و آلبانی در تعلیقی بر «هدایة الرواة» (1/141) آن را حسن دانسته است.
[3]- کلماتی که در لفظ، اندک و در معنی، ژرف و پرمغزند (م).
[4]- عبارات زیبایی که پیامبرr آنها را پدید آورده و باب آن بر دیگران بسته است (م).
[5]- بخاری (2977)، و مسلم (523)
[6]- «مسند أحمد» (1/408)، و «سنن ابنماجه (1892). و آلبانی/ در «صحیح سنن ابنماجه» (1547) آن را صحیح دانسته است.
[7]- سنن ابوداود، بعد از حدیث شماره (884).
[8]- بنگر به: فتوحات ربانیه اثر ابنعلان (1/17)
[9]- الجامع لأحکام القرآن (4/179)
[10]- مجموعالفتاوی (1/346)
[11]- بنگر به: جامعالعلوم و الحکم اثر ابنرجب (ص: 101).
[12]- التوسل و الوسیله (ص: 93).
همانا بر هر مسلمانی واجب است که نشستهایش را از تباه شدن با هیاهو و یاوه گویی و آنچه در آخرت به آدمی ضررمیرساند، حفظ کند، و در مقابل بر پرکردن آنها با سخنان دینی و دنیوی که مفید و سودمندند حریص باشد، فرد مسلمان باید بداند که واژهها و کلماتش به حسابش گذارده میشود و در دفتر اعمالش نوشته شده و جزو اعمالش مرقوم میگردند و به زودی هنگامی که خدا را ملاقات میکند به خاطر آنها مورد باز خواست و پرس و جو قرار میگیرد، اگر این سخنان خیر باشند برایش خیر است و اگر شر باشند برایش شر به پا میکنند، خداوند متعال میفرماید:
﴿مَّا یَلۡفِظُ مِن قَوۡلٍ إِلَّا لَدَیۡهِ رَقِیبٌ عَتِیدٞ ١٨﴾ [ق: 18].
«هیچ سخنی را بر زبان نمیآورد مگر آن که نزدش نگهبانی آماده ]حضور [ دارد».
از جمله امور خیر برای مسلمان آن است که نشستهایش را مورد توجه قرار دهد و در آباد کردن آنها با یاد و ذکر خدا و چیزی شبیه آنها که موجب خشنودیش در دیدار با خداوند میشود، بکوشد، بیشک هر کس در جلسهای نشسته و در آن خدا را یاد نکرده و آن را تباه نماید به شدت پشیمان خواهد شد.
در سنن ابوداود از ابوهریره t روایت شده که رسول الله r فرمودند: «هیچ گروهی نیست که از مجلس و انجمنی برخیزند و خداوند والا مرتبه را در آن یاد نمیکنند، جز آن که مانند این است که از کنار لاشهی الاغی برمیخیزند و [آن مجلس در روز رستاخیز] برای آنان حسرتی خواهد بود»[1]. بیشک کسانی که از مجلسی برمیخیزند که در آن لاشهی الاغی افتاده است در این مجلس چیزی جز بوهای متعفن، و منظرههایی کریه و ناپسند عایدشان نمیگردد و جز با حالتی از حسرت و پشیمانی بر نمیخیزند همچنین کسانی که از مجلسی بر میخیزند که در آن یاد و ذکر خدا نمیشود چیزی جز غوطهور شدن در گناهان و گشت و گذار در سخنان پوچ و باطل و دیگر اموری که موجب ضرر و زیان در آخرت میگردد، و حسرت و پشیمانی را به ارمغان میآورد، عایدشان نمیگردد.
سپس پیامبر r راهنمایی میکند که مجلس با یاد و ذکر خداوند و طلب بخشش او پایان یابد تا این ذکر و طلب بخشش کفارهای برای آن چیزی باشد که در آن مجلس از آدمی روی داده است، ترمذی و ابوداود از ابوهریره t روایت کردهاند که پیامبر r فرمود: «هرکس در مجلسی بنشیند و سخنان بیمعنی و سر و صدای بیمورد و شوخی کردن و خندهی او در آن مجلس زیاد باشد و پیش از برخاستن از آن مجلس این دعا را بخواند: «سُبْحَانَک اَللَّهُمَّ وَبِحَمْدِک، أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، أَسْتَغْفِرُک وَأَتُوبُ إِلَیک: خداوندا پاک و منزه هستی تو و به ثنا و ستایش تو مشغولم، گواهی میدهم که معبود راستینی جز تو نیست و از تو آمرزش میطلبم و به سوی تو باز میگردم و توبه مینمایم». تمام اشتباهاتی که در آن مجلس از او صادر شده است، بخشیده میشود»[2]. ابوداود از ابوبرزه اسلمیt روایت کرده که: پیامبر خدا r در پایان مجلس، هرگاه که میخواست از مجلس بر خیزد میفرمود: «سُبْحَانَک اَللَّهُمَّ وَبِحَمْدِک، أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، أَسْتَغْفِرُک وَأَتُوبُ إِلَیک»[3].
نسائی از عائشهل روایت کرده که: رسول الله r هرگاه از مجلسی برمیخاست یا وضو میگرفت کلماتی را بر زبان میآورد، عائشه دربارهی این کلمات از ایشان r سؤال پرسید، پیامبر r فرمود: «اگر سخنان نیک گفته است این کلمات برای آن مهر میگردند تا روز قیامت و اگر گناهی کرده است کفارهای برای او میگردند، این کلمات اینها هستند: سُبْحَانَک اَللَّهُمَّ وَبِحَمْدِک، أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ، أَسْتَغْفِرُک وَأَتُوُبُ إِلَیک»[4] به رغم اهمیت این دعا و فضیلت عظیم آن بسیاری از مردم نشستهای شان را در یاوهگویی و هیاهو و لهو و هر آنچه فایدهای در برندارد ضایع میگردانند و در همان حال خودشان را از گفتن این دعای عظیم محروم مینمایند. برخی از اهل علم بر این باورند که این ذکر تعبیری است از این سخن خداوند که میفرماید:
﴿وَسَبِّحۡ بِحَمۡدِ رَبِّکَ حِینَ تَقُومُ ٤٨﴾ [الطور: 48].
«و هنگامی که بر میخیزی با ستایش پروردگارت تسبیح گوی».
ابن عبدالبر/ میگوید: «از جماعتی از اهل علم در خصوص این سخن خداوند که میفرماید: ﴿وَسَبِّحۡ بِحَمۡدِ رَبِّکَ حِینَ تَقُومُ ٤٨﴾ روایت شده که قائل عمل به [این آیهی] قرآن بودهاند از جمله مجاهد و أبوأحوص و یحیی بن جعده، [یعنی] اینان گفتهاند: هرگاه از مجلسی بر میخیزی بگو: «سبحانک اللهم وبحمدک استغفرک وأتوب إلیک» گفتهاند: کسی که این را بگوید گناهان او در این مجلس آمرزیده میشود [و بدین شکل به این آیهی قرآن عمل نموده است.] عطاء گفته: اگر [در این مجلس] کار نیک انجام دادهای با گفتن این دعا بر نیکیهایت میافزایی و اگر مرتکب گناه شدهای کفارهی گناهت میگردد»[5].
از جمله دعاهای عظیمی که رسول الله r بسیاری از مجالسش را با گفتن آن به پایان میرساند این دعاست که ترمذی و دیگران از عبدالله بن عمر ب روایت کردهاند که: «بسیار کم پیش میآمد که پیامبر خدا r از مجلس بر خیزد، مگر آن که این دعاها را برای خود و یارانش میخواند [سپس بر میخاست] «اَللَّهُمَّ اْقسِمْ لَنَا مِنْ خَشْیتِک مَا یحُولُ بَینَنَا وَبَینَ مَعَاصِیک، وَمِنْ طَاعَتِک مَا تُبَلِّغُنَا بِهِ جَنَّتَک، وَمِنَ الیقینِ مَا تُهِّونُ بِهِ عَلَینَا مَصَائِبَ الدُّنْیا، وَمَتِّعْنَا بِأَسْمَاعِنَا، وَأَبْصَارِنَا، وَقُوَّتِنَا مَا أَحْییتَنا، وَاجْعَلْهُ الوَارِثَ مِنَّا، وَاجْعَلْ ثَأْرَنَا عَلَی مَنْ ظَلَمَنَا، وَانْصُرْنَا عَلَی مَنْ عَادَانَا، وَلَا تَجْعَلْ مُصِیبَتنَا فِی دِینِنَا، وَلَا تَجْعَلِ الدُّنْیا أَکبَرَ هَمِّنَا وَلَا مَبْلَغَ عِلْمِنَا، وَلَا تُسَلِّطْ عَلَینَا مَنْ لَا یرْحَمُنَا»: خداوندا! آن اندازه از ترست نصیب ما گردان که میان ما و نافرمانی از تو مانع شود، و آن اندازه از طاعت و فرمانبرداریت نصیب ما گردان که به وسیله آن ما را به بهشتت برسانی، و آن مقدار از یقین را نصیب ما گردان که به وسیله آن مصیبتهای دنیا را بر ما آسان گردانی، خداوندا! ما را با گوشهایمان و بیناییهایمان و نیروهایمان، تا زمانی که ما را زندهمیداری، سود برسان و بهرهمندگردان و از ما وارث قرار بده، و از کسی که بر ما ستم روا داشته، انتقام بگیر، و ما را بر دشمنانمان یاری ده، و مصیبت ما را در دینمان مگردان، و دنیا را بیشترین دل مشغولی و هم و غم ما و نهایت علم ما قرار مده، و کسی را که بر ما رحم نمیکند، بر ما چیره مگردان»[6].
این دعایی است که عرصههای خیر و خوشبختی در دنیا و آخرت را [در خود] گرد آورده است.
این که میگوید: «اَللَّهُمَّ اقْسِمْ لَنَا مِنْ خَشْیتِک مَا یحُولُ بَینَنَا وَبَینَ مَعَاصِیک» یعنی: بهره و نصیبی از خشیتت -که همان ترس همراه با تعظیم و شناخت خدا است- را برای ما قرار بده که حایل و مانع ما از در افتادن در گناهان و معاصی و خطاها گردد، این مطلب گویای آن است ترس از خدا بزرگترین مانع و باز دارندهی آدمی از در افتادن در گناهان است، خداوند میفرماید:
﴿إِنَّمَا یَخۡشَى ٱللَّهَ مِنۡ عِبَادِهِ ٱلۡعُلَمَٰٓؤُاْۗ﴾ [فاطر: 28].
«تنها بندگان دانا و دانشمند، از خدا، ترس آمیخته با تعظیم دارند».
هر چه شناخت آدمی نسبت به خدا افزایش یابد خشیت او نسبت به خدا بیشتر شده و بیشتر به طاعتش روی آورده و از معصیتش دوری میگیرد.
این که میگوید: «وَمِنْ طَاعَتِک مَا تُبَلِّغُنَا بِهِ جَنَّتَک» یعنی: آن اندازه از طاعت و فرمانبرداریت را برای من آسان و مهیا گردان که سبب دست یابی به خشنودیت و نیل به بهشتت گردد، بهشتی که برای بندگان پرهیزگارت آماده کردهای.
این که میگوید: «وَمِن الیقین مَا تُهَوِّنُ بِهِ عَلَینَا مَصَائِبَ الدُّنْیا» یقینهمان علم تمام و کمال به این مطلب است که پیش از این و پس از این، حکم و فرمان از آن خداست و این اوست که امور آفریدهها را همان گونه که بخواهد تدبیر میکند و هر آن گونه که اراده کند میانشان حکم مینماید، یعنی: آن مقدار از یقین را نصیب ما گردان که سبب آسان گرداندن مصیبتها و حوادث ناگواری گردد که گاه در این دنیا بر سر آدمی میآید، هر چه یقین در آدمی قویتر گردد سبب میشود با انگیزهی بیشتری بر بلا صبر پیشه کند زیرا شخص دارای یقین بدین مطلب علم دارد که هرآنچه را بدان مبتلا میشود بیشک از ناحیهی خداوند است در نتیجه بدان راضی و تسلیم میگردد.
این که میگوید: «وَمَتِّعْنَا بِأَسْماَعِنَا، وَأَبْصَارِنَا، وَقُوَّتِنَا مَا أَحْییتَنَا» بیان گر درخواست از خداوند است که قدرت شنوایی و بینایی و سایر قوایش را برایش باقی بگذارد تا در طول زندگیش از آنها بهرهمند گردد. این که میگوید: «وَاجْعَلْهُ الوارِثَ مِنَّا» یعنی: این بهرهگیری از حواس و قوا را باقی و مستمر بدار بدین شکل که تا زمان مرگم صحیح و سالم بماند.
این که میگوید: «وَاجْعَلْ ثَأرَنَا عَلَی مَنْ ظَلَمَنَا» یعنی: ما را بر انتقامگیری از کسانی که بر ما ظلم کردهاند مؤفق گردان، بیآن که دچار تجاوز و تعدی گردیم و از غیر ستمگر انتقام بگیریم.
این که میگوید: «وَانْصَرْنَا عَلَی مَنْ عَادَانَا» یعنی: برای ما یاری و پیروزی بر دشمنان مقدر بفرما. این که میگوید: «وَلَا تَجْعَل مُصِیبَتَنَا فِی دِینِنَا» یعنی: ما را به چیزی دچار مکن که دین ما را ناقص کرده و یا آن را از بین ببرد مصیبتی همچون [پدید آمدن] اعتقادی فاسد یا کوتاهی در فرمانبرداری یا انجام کار حرام، و این بدین خاطر است که گرفتار شدن به مصیبت در دین بزرگترین مصیبتهاست و عوض و جانشینی برای آن وجود ندارد، بر خلاف مصیبت [دیدگی] در دنیا.
این که میگوید: «وَلاَ تَجْعَلِ الدُّنیا اَکبَرَ هَمِّنَا» یعنی: بیشترین هدف و اندوهمان را متوجه دنیا مگردان زیرا کسی که دنیا بزرگترین هدفش باشد از آخرت دور افتاده است، این مطلب نشان دهندهی آن است که هم و غم اندک در امر معاش که گریزی از آن نیست، در آن رخصت داده شده است.
این که میگوید: «وَلَا مَبْلَغَ عِلْمِنَا» یعنی:ما را به گونهای مگردان که جز به احوال دنیا نیندیشیم. این که میگوید: «وَلَا تُسَلِّطْ عَلَینَا مَنْ لَا یرْحَمُنَا» یعنی: افرادی از کفار و گناه پیشهگان و ظالمان را بر ما مسلط نکن.
با این توضیح سخن دربارهی این دعای عظیم به پایان میرسد، این دعا جزو کلماتی است که در لفظ، اندک، و در معنا ژرف و پرمغزند و به عنوان حسن ختام آمده است، وصلیالله وسلم علی نبینا وعلی آله وصحبه أجمعین.
شکر خدا این بخش از کتاب نیز پایان یافت و بدنبال آن -ان شاء الله- بخش چهارم میآید که در خصوص شرح تعدادی از دعاهای جامع نقل شده از رسول اکرم r است.
پایان ترجمه: دوشنبه ۱۸/۶/۱۳۹۲ ه ش
[1]- سنن ابوداود شماره [4855]، وآلبانی/ در «صحیح الجامع» شماره [5750] آن را صحیح دانسته است.
[2]- سنن ابوداود شماره [4858] و سنن ترمذی شماره [3433] و آلبانی/ در «صحیح الترغیب» شماره [1516] آن را صحیح دانسته است.
[3]- سنن ابوداود شماره [4859] و آلبانی/ در «صحیح الترغیب» شماره [1517] آن را صحیح دانسته است.
[4]- سنن النسائی [3/71] و آلبانی/ در «صحیح الترغیب» شماره [1518] آن را صحیح دانسته است.
[5]- بهجة المجالس [1/53].
[6]- سنن ترمذی شماره [3502] و علامه آلبانی/ در «صحیح الجامع» شماره [1268] آن را حسن دانسته است.
در آنچه در پی میآید به انواعی از دعاهای مأثور در زمینههای گوناگون خواهیم پرداخت، به همراه اشارهی اندکی به معانی ومفاهیم آنها، اینها نشان دهندهی کمال روش و سنت پیامبر r و جایگاه والای دعاهای ایشان هستند و هم چنین گویای این هستند که این دعاها تمامی عرصه ها و حیطههای خیر در تمامی امور زندگی را در بر گرفتهاند.
از جملهی سنت آن است که شخصی که لباس جدید میپوشد بگوید: «اللَّهُمَّ لَک الْحَمْدُ، أَنْتَ کسَوْتَنِیه، أَسْأَلُک خَیرَهُ، وَخَیرَ مَا صُنِعَ لَهُ، وَأَعُوذُ بِک مِنْ شَرِّهِ وَشَرِّ مَا صُنِعَ لَهُ: خداوندا، حمد و سپاس سزاوار توست؛ چون تو آن را به من پوشانیدی، و خیر این لباس و خیر آنچه را که این لباس برای آن ساخته شده است از تو طلب مینمایم واز شرّ این لباس و از شرّ آنچه که این لباس برای آن ساخته شده است، به تو پناه میجویم». چرا که ابوداود و ترمذی و دیگران از ابوسعید خدری t روایت کردهاند که: پیامبر r هرگاه لباس تازهای میپوشید، نام آن لباس را که عمامه یا پیراهن یارداء بود، بر زبان میآورد، سپس میفرمود: «اَللَّهُمَّ لَک الْحَمْدُ، أَنْتَ کسَوْ تَنِیهِ أَسْأَلُک خَیرَهُ، وَخَیرَ مَا صُنِعَ لَهُ، وَأَعُوذُبِک مِنْ شَرِّهِ وَشَرِّ مَا صُنِعَ لَهُ»[1].
این که میگوید: «أَسْأَلُک خَیرَهُ وَخَیرَ مَا صُنِعَ لَهُ» بزرگترین خیر آن این است که عورت و شرمگاه آدمی را میپوشاند و ظاهرش را زیبا گردانیده، و نما و هیئتاش را نیکو میگرداند.
این که میگوید: «وَأَعُوذُ بِک مِنْ شَرِّهِ وَشَرِّ مَا صُنِعَ لَهُ» بزرگترین شر آن این است که به خاطر نخوت و تکبر و برتری طبی و تفاخر بر مردم پوشیده شود، کسی که باطنش را نیاراید زینت و زیبایی ظاهریش او را بینیاز نمیسازد.
﴿یَٰبَنِیٓ ءَادَمَ قَدۡ أَنزَلۡنَا عَلَیۡکُمۡ لِبَاسٗا یُوَٰرِی سَوۡءَٰتِکُمۡ وَرِیشٗاۖ وَلِبَاسُ ٱلتَّقۡوَىٰ ذَٰلِکَ خَیۡرٞۚ ذَٰلِکَ مِنۡ ءَایَٰتِ ٱللَّهِ لَعَلَّهُمۡ یَذَّکَّرُونَ ٢٦﴾ [الأعراف: 26].
«ای فرزندان آدم، به راستی لباسی را که شرمگاههایتان را بپوشاند و ]مایه[ زینت شما باشد نازل کردیم، و لباس پرهیزگاری ]از همه[ بهتر است. این از نشانههای خداست، باشد که آنان پند پذیرند».
هرگاه مسلمان لباسی تازه بر تن دوستش دید مستحب است بگوید: «تُبْلِی وَیخْلِفُ اللهُ تَعَالَی: خدا کند این لباس را تا مدتی بپوشید و کهنه نمایید خداوند متعال به جای آن لباس دیگری به شما بدهد».
ابوداود از ابو نضرة روایت کرده که گفت: «هرگاه یکی از یاران پیامبر r لباسی جدید میپوشید به او گفته میشد: تُبْلِی وَیخْلِفُ اللهُ تَعَالَی»[2].
شبیه این حدیث به صورت مرفوع از أم خالد دختر خالدبن سعید بن عاص ل روایت شده که امام بخاری در صحیحاش آن را روایت کرده است[3]. این که میگوید: «تُبْلِی وَیخْلِفُ الله» بیانگر دعا برای آن شخص است به این ترتیب که خداوند او را زنده نگه دارد تا لباس را کهنه کند و خداوند در عوض آن لباس بهتری به او بدهد [یعنی خداوند شما را از عمر طولانی برخوردار نماید].
از جملهی سنت آن است که فرد مسلمان در حق کسی که به او نیکی نموده بگوید: «جَزَاک اللهُ خَیراً: این گفته دعایی عظیم و تشکری کامل است، ترمذی از أسامه بن زیدل روایت کرده که: رسول اللهr فرمودند: «در حق کسی که نیکی شود، و او به انجام دهندهی آن نیکی بگوید: جَزَاک اللهُ خَیراً» خداوند بهترین و برترین پاداش را به تو بدهد». همانا سپاس و تشکر را به طور کامل به جای آورده است»[4].
ازجمله سنتهای پیامبر r آن است که به هنگام دیدن میوهی نوبرانه دعای برکت مینمودند، در صحیح مسلم از ابوهریره t روایت شده که گفت: «مردمان [در زمان پیامبر] هنگامی که میوه نوبرانه را [بر درخت] میدیدند، آن را میچیدند و نزد پیامبر خدا r میآوردند، هرگاه پیامبر خدا r آن را میگرفت، میفرمود: «اَللَّهُمَّ بَارِک لَنَا فی ثَمَرِنَا، وَبَارِک لَنَا فی مَدِینَتِنَا، وَبَارِک لَنَا فی صَاعِنَا، وَبَارِک لَنَا فِی مُدِّنَا اَللَّهُمَّ إِنَّ إِبْراهِیمَ عَبْدُک وَخَلِیلُک وَنَبِیک، وَإِنِّی عَبْدُک وَنَبِیک وَإِنَّهُ دَعَاک لِمَکةَ وَإِنِّی أَدْعُوک لِلْمَدِینَة بِمِثْلِ مَا دَعَاک لِمَکة وَمِثْلَهُ مَعَهُ: خدایا در ثمر ما برکت بینداز، و در مدینهی ما برکت بینداز، و در صاع و مد ما برکت بینداز، خدایا! ابراهیم بنده و خلیل و پیامبر تو بود، و من هم بنده و پیامبر تو هستم. او نزد تو برای مکه دعا کرد و من برای مدینه همان گونه دعا میکنم که او برای مکه دعا کرد». سپس کوچکترین فرزندش را فرا میخواند، و آن میوه را به او میداد[5].
از جملهی سنت آن است که هرگاه چیزی نزد آدمی بود و از اثر چشم زخم بر آن میترسید، خدا را یاد کرده و دعا نماید و به خدا پناه جوید.
خداوند میفرماید:
﴿وَلَوۡلَآ إِذۡ دَخَلۡتَ جَنَّتَکَ قُلۡتَ مَا شَآءَ ٱللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِٱللَّهِۚ﴾ [الکهف: 39].
«و چون داخل باغت شدی، چرا نگفتی: مَا شَاءَ اللهُ لَا قُوَّةَ إِلاَّ بِاللهِ».
از سهل بن حنیف t روایت شده که: پیامبر خدا r فرمود: «هرگاه یکی از شما چیزی را دید که در جان و مالش او را به شگفتی وا دارد، پس برای او دعای برکت و خجستگی بخواند، زیرا چشم زخم حق است»[6].
از ابو سعید خدری روایت شده که گفت: «پیامبر خدا r از شر جن و جشم زخم انسان به خدا پناه میبرد، تا آن که دو سوره معوذتین (فلق و ناس) فرود آمدند، بعد از آن، آنها را میخواند، و چیزهایی دیگر را رها نمود»[7]. این حدیث بیان گر جایگاه عظیم این دو سوره و منفعت فراوان آنها و شدت نیاز بلکه ضرورت توجه بدانها است، بیشک کسی از [خواندن] این دو سوره بینیاز نیست. این دو سوره تأثیر شگرفی در دفع جن و سحر وچشم زخم و دیگر شرور دارند، این دو سوره با چکیدهترین و کاملترین و دقیقترین و نزدیکترین جملات به مراد و مقصود تمام شرور را بیان داشتهاند لذا کاملترین انوع استعاذهها هستند به گونهای که تمام شرهایی را که باید از آن پناه گرفت در این دو آمدهاند.
از جملهی سنت آن است که هرگاه فرد مسلمان کسی را دید که به مصیبتی گرفتار آمده بگوید: «الحمد لله الَّذِی عَافَانِی مِمَّا ابْتَلاَک بِهِ وَفَضَّلَنِی عَلَی کثیرٍ مِمَّنْ خَلَقَ تَفْضِیلاً: ثنا و ستایش سزاوار خداوند است که مرا از آنچه که تو را به آن گرفتار نموده [و آزموده است] عافیت داده و در امان داشته است، و مرا بر بیشتر آفریدهها برتری داده است». این دعایی عظیم و سودمند است، کسی که به هنگام دیدن بلا و گرفتای [دیگری] این دعا را بخواند -به اذن و فرمان خدا- آن بلا و گرفتاری دامنگیر او نمیشود.
در کتاب ترمذی از ابوهریره t روایت شده که رسول الله r فرمودند: «کسی که فرد گرفتاری [به بیماری و مشکلی دیگر] را ببیند و [آهسته ] بگوید: «الحمد لله الَّذِی عَافَانِی مِمَّا ابْتَلاَک بِهِ وَفَضَّلَنِی عَلَی کثیرٍ مِمَّنْ خَلَقَ تَفْضِیلاً» آن بلا و گرفتاری دامنگیر او نمیشود»[8]. مسلمان باید از شاد شدن از بد احوالی کسی، و از ذوق کردن از بدبختی دیگری، بپرهیزد چرا که او از این ایمن نیست که خداوند او را نیز به حال و روز دیگران مبتلا کند، ابراهیم نخعی/ میگوید: «همانا من چیزی را میبینم که از آن بدم میآید، اما آنچه مرا از سخن گفتن دربارهی آن باز میدارد ترس از مبتلا شدنم به همان چیز است».
از جملهی سنت آن است که مسلمان برای برادرش دعا کند آنگاه به او میگوید: من تو را به خاطر خدا دوست دارم، مسلمان در دعایش بگوید: خداوند تو را دوستداشته باشد که مرا به خاطر او دوستداری، در سنن ابوداود از أنس بن مالک t روایت شده که مردی نزد پیامبر r بود، و مردی [دیگر] از آن جا عبور کرد، [آن مردی که نشسته بود] گفت: ای پیامبر خدا r! همانا من این مرد را دوست میدارم، پیامبر r به او فرمود: آیا به او اعلام نموده و خبر دادهای [که دوستش داری]؟ گفت: نه، فرمود: به او خبر بده [که دوستش داری].
او به دنبال آن مرد رفت و به او رسید و گفت: من تو را به خاطر خدا دوست دارم. آن مرد [که این خبر را شنید] گفت: آن کسی که مرا به خاطر او دوستداری، تو را دوست داشته باشد»[9].
از جملهی سنت آن است که مسلمان به هنگام شنیدن صدای خروس از پروردگارش فضل او را درخواست نماید و به هنگام شنیدن عوعوسگها و عرعرخرها، از شیطان به خدا پناه ببرد. امام بخاری و امام مسلم از ابوهریره t روایت کردهاند که رسول الله r فرمودند: «هرگاه صدای خروس را شنیدید، از خداوند فضل او را بجویید؛ زیرا آن [خروس] فرشتهای را دیده است و هرگاه صدای عرعر الاغ را شنیدید، از شیطان به خدا پناه ببرید؛ زیرا آن [الاغ] شیطان را دیده است»[10].
امام احمد و ابوداود از جابربن عبدالله ل روایت کردهاند که رسول الله r فرمودند: «هرگاه صدای عوعو سگها و صدای عرعر الاغها را در شب شنیدید، به خدا پناه ببرید؛ زیرا آنها چیزی را میبینند که شما نمیبینید»[11]. از جملهی سنت آن است که هرگاه مسلمان وارد بازار شد بگوید: «لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِیک لَهُ، لَهُ الْمُلْک وَلَهُ الْحَمْدُ، یحیی وَیمیتُ، وَهُوَ حَی لَا یمُوتُ بِیدِهِ الْخَیرُ وَهُوَ عَلَی کلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ»: هیچ معبود راستینی جز خدانیست، یگانه است و انبازی برای او نیست، فرمانروایی از آن اوست و ثنا و ستایش سزاوار اوست، زنده میگرداند و میمیراند، و اوخود زنده و پایدار است و [هرگز] نمیمیرد، همه خیر و نیکی در دست اوست و او بر هر چیزی تواناست.
ترمذی و ابن ماجه از عمر بن خطاب t روایت کردهاند که پیامبر خدا r فرمود: «کسی که داخل بازار شود و بگوید: «لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِیک لَهُ، لَهُ الْمُلْک وَلَهُ الْحَمْدُ، یحیی وَیمیتُ، وَهُوَ حَی لَا یمُوتُ، بِیدِهِ الْخَیرُ وَهُوَ عَلَی کلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ». خداوند برای او هزاران هزار [یک میلیون] نیکی مینویسد، و از او هزاران هزار [یک میلیون] بدی میزداید و از بین میبرد و برای او هزاران هزار [یک میلیون] مرتبه بالا میبرد»[12].
از خداوند میخواهیم که همهی ما را بر انجام هر خیری یاری داده و به راه راست هدایت فرماید.
[1]- سنن ابوداود شماره [4030] و سنن ترمذی شماره [1767]، و آلبانی/ در «صحیح الجامع» شماره [4664] آن را صحیح دانسته است.
[2]- سنن ابوداود شماره [4020] و آلبانی/ در «صحیح ابوداود» شماره [3393] آن را صحیح دانسته است.
[3]- صحیح بخاری شماره [5824].
[4]- سنن ترمذی شماره [2036] و آلبانی/ در «صحیح الجامع» شماره [6368] آن را صحیح دانسته است.
[5]- صحیح مسلم شماره [1373].
[6]- المسند [3/447]، و آلبانی/ در «صحیح الجامع» شماره [556] آن را صحیح دانسته است.
[7]- سنن ترمذی شماره [2058] و سنن ابن ماجه شماره [3511] و آلبانی/ در «صحیح الجامع» شماره [4902] آن را صحیح دانسته است.
[8]- سنن ترمذی شماره [3432] و آلبانی/ در «صحیح الجامع» شماره [6248] آن را حسن دانسته است.
[9]- سنن ابوداود شماره [5125]، و آلبانی/ در «الصحیحه» [1/2/779] آن را صحیح دانسته است.
[10]- صحیح بخاری شماره [3303] و صحیح مسلم شماره [2729].
[11]- سنن ابوداود شماره [5103]، و مسند احمد [3/306]، و آلبانی/ در «صحیح الجامع» شماره [620] آن را صحیح دانسته است.
[12]- سنن ترمذی شماره [3428] وسنن ابن ماجه شماره [2235] و آلبانی/ در «صحیح الجامع» شماره [6231] آن را حسن دانسته است.
عصبانیت جزو خصلتهای ناپسند و عادات زشتی است که اسلام از آن نهینموده و آدمی را به شدت از آن بر حذر داشته است، عصبانیت فوران خون قلب و افزایش تپش آن است آن هم به خاطر دفع چیزی مضر و زیانآور به هنگام ترس از وقوع آن یا به خاطر انتقام از کسی که موجب پدیدآمدن این ضرر و زیان شده است.
وقوع کارهای ممنوع بسیاری از عصبانیت نشأت میگیرد مانند قتل، و ضرب و شتم، و انواع ظلم و ستم و سخنان ممنوع بسیاری از آن پدید میآید مانند تهمت زدن و دشنام دادن و ناسزاگویی و بینزاکتی و بد دهنی و بیان سوگندهایی که از لحاظ شرعی پای بندی به آن جایز و روا نیست، و یا طلاق دادن همسر ودیگر امور شبیه اینها که جز پشیمانی چیزی به دنبال ندارد. اینها کارها و سخنانی هستند که به وضوح نشان میدهند که عصبانیت گرد آورندهی شر و کلید درهای آن است.
در صحیح بخاری از ابوهریره t روایت شده که: «مردی به پیامبر r گفت: به من سفارشی بکن. پیامبر r فرمود: «عصبانی مشو»، آن مرد خواستهاش را چند بار تکرار کرد و باز پیامبر r فرمود: «عصبانی مشو»[1].
این شخص از پیامبر r درخواست نمود که یک سفارش کوتاه و مختصر به او بنماید که خصلتهای نیک و خیر را خود جمع کرده باشد تا آن را حفظ کرده و بدان عمل نماید، پیامبر r نیز او را سفارش نمود که عصبانی نشود، او خواستهاش را چند بار تکرار و هربار پیامبر r این گونه پاسخش را میداد: «عصبانی مشو». این پاسخ نشان دهنده آن است که عصبانیت، همهی شر و کلید آن است؛ و بیشک پرهیز و دوری از آن، همهی خیر و جمع کنندهی آن است.
در مسند امام احمد از زهری، از حمید بن عبدالرحمن، از مردی از اصحاب رسول الله r روایت شده که: گفتم: یا رسول الله r مرا سفارشی بکن. فرمود r: «عصبانی مشو»، آن شخص گوید: «هنگامی که رسول الله r آن سخن راگفت در آن اندیشیدم، دریافتم که عصبانیت همهی شر را در خود جمع میکند»[2]. از گذشتگان -رحمهم الله- نقل قول های بسیاری در خصوص هشدار نسبت به عصبانیت و بیان پیامدها و عواقب خطرناک آن، نقل شده است، جعفر بن محمد/ میگوید: «عصبانیت کلید هر شری است». به عبدالله بن مبارک/ گفته شد که حسن خلق را در یک کلمه برای ما جمع و بیان کن، گفت: «ترک عصبانیت». عمر بن عبدالعزیز/ میگوید: «رستگار شد کسی که از هوی و عصبانیت و طمع محفوظ ماند».
گفته شده: «ابتدای عصبانیت دیوانگی و آخر آن پشیمانی است». و نیز گفته شده: «عصبانیت دشمن عقل است». و نیز گفته شده: «هر هلاکت وآسیبی در عصبانیت است».
وقتی که عصبانیت این اندازه خطرناک است بر هر مسلمانی فرض و واجب است که از آن پرهیز کرده و بر دوری از آن با خود تلاش و مجاهده نماید تا از عواقب و پیامدهای [ناگوار] آن در امان بماند.
سخن پیامبر r در حدیث پیشین که فرمود: «عصبانی مشو» دو امر و فرمان مهم را برای سالم ماندن از عصبانیت و پیامدهای آن در بر میگیرد:
1- فرمان به، به کارگیری ابزارها و تمرین دادن خود بر خوش خلقی و بردباری وصبر و تحمل اذیت و آزار گفتاری و کرداری مردم، که هرگاه آدمی در این کار موفق شود اگر عامل عصبانیت نیز بدو روی آورد آن را با خوش خلقی تحمل کرده و با صبر و بردباری با آن رویا رو میگردد.
از جمله قواعد قطعی و مسلّم آن است که دستور به چیزی، دستور به انجام آن و دستور به هر آن چیزی که است زمینهساز و مقدمهی پدید آمدن آن است، و نهی از چیزی دستور به انجام ضد آن چیز است، لذا این که پیامبر r از عصبانیت نهی مینماید در بردارندهی دستور به صبر و بردباری و خوش خلقی است.
2- بیشک دستور پیامبر r به عدم عصبانی شدن بیانگر دستور به عدم تنفیذ و اجرا ننمودن [فرامین] عصبانیت است، چرا که اغلب آدمی توانایی آن را ندارد که عصبانیت را دفع و رد نماید، اما میتواند آن را عملی ننماید، لذا بر او واجب است که خود را از انجام سخنان و کردار حرام و ممنوع که عصبانیت آدمی را به سمت آنها سوق میدهد، بر حذر دارد، و وقتی مشخص خود را از آثار عصبانیت مضر بر حذر دارد گویی در حقیقت عصبانی نشده است. خداوند میفرماید:
﴿وَإِذَا مَا غَضِبُواْ هُمۡ یَغۡفِرُونَ ٣٧﴾ [الشورى: 37].
«و چون خشمگین شوند، گذشت میکنند».
و در حدیث آمده که: «قهرمان، کسی نیست که هنگام کشتی گرفتن، افراد زیادی را به زمین بزند. بلکه قهرمان، کسی است که هنگام خشم، خودش را کنترل نماید»[3].
به همین خاطر پیامبر r شخص عصبانی را ارشاد کرده، و به او دستور میدهد که کارهایی انجام دهد که عصبانیت را از بین برده و او را آرام میکند، و دستور میدهد که شخص از شیطان که عصبانیت را در قلبها به حرکت در میآورد و فتنهها بر میانگیزد و به شر و فساد فرا میخواند، به خداوند پناه ببرد.
امام بخاری و امام مسلم از سلیمان بن صرد t روایت کردهاند که گفت: «دو نفر نزد پیامبر r به یکدیگر دشنام دادند و ما نزد پیامبر r نشسته بودیم. یکی از آنها که دیگری را دشنام میداد چهرهاش سرخ شده بود. پیامبر r فرمود: من کلمهای میدانم که اگر آن را میگفت، حالت [خشمی] که به آن دچار شده بود، از میان میرفت، اگر او میگفت: أَعُوذُ باِللهِ مِنَ الشَّیطَانِ الرَّجیمِ [حالت خشمش از بین میرفت] به آن مرد گفتند: آیا نمیشنوی که پیامبر r چه میفرماید؟ او گفت: من دیوانه نیستم»[4].
این حدیث گویای آن است که عصبانیت جزو وسوسهها و تحریکات شیطان است و کسی که عصبانی شود شایسته است از آن به خدا پناه برد همچنان که سخن خداوند گواه بر این مطلب است که میفرماید:
﴿وَإِمَّا یَنزَغَنَّکَ مِنَ ٱلشَّیۡطَٰنِ نَزۡغٞ فَٱسۡتَعِذۡ بِٱللَّهِۚ إِنَّهُۥ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ٢٠٠﴾ [الأعراف: 200].
«و اگر ]سوی[ شیطان و سوسهای به تو رسد، به خداوند پناه جوی، بیگمان او شنوای داناست».
بیشک شیطان -از او به خدا پناه میبریم- در حال عصبانیت آدمی، بر او چیره شده، و او را به ارتکاب گناهان و جرائم وا میدارد و او را جهت دشنام گویی و توهین و بزهکاری به جوش و خروش میاندازد و هنگامی که مسلمان به خداوند پناه میجوید از او و شرش مصون و محفوظ میماند.
از جمله آنچه که پیامبر r فرد عصبانی را به انجامش راهنمایی میکند، عبارتست از: دوری گرفتن از هر آن چیزی که عصبانیتش را برمیانگیزد و او را به سمت انتقام گیری پیش میبرد، فرقی نمیکند با سخن باشد یا رفتار.
در خصوص سخن گفتن: امام احمد از عبدالله بن عباس ب روایت کرده که پیامبر r فرمود: «هرگاه یکی از شما خشمگین شد، پس ساکت شود». و این جمله را سه بار تکرار فرمود[5].
این بدین خاطر است که شخص عصبانی اگر در حال عصبانیت سخن بگوید اغلب در سخن گفتن دچار زیاده روی و بیحرمتی و زشتگویی میگردد، پس برای او بهتر است که در حال عصبانیت از سخن گفتن باز ایستد تا آرام می شود، وقتی که آرام شد کلامش آراسته شده و سخنش زیبا میگردد در این حالت سخنش در حال عصبانیت نزدیک یا مساوی سخنش در حال رضایت و خشنودی است بدور از هر ظلم و بیحرمتی و زشت گویی. از جمله دعاهای مبارک نبوی، سخن پیامبر r در این دعایش است که میفرماید: «خدایا از تو بیان گفتار حق در حال خشم و خشنودی را خواهانم»[6]. و این کاری بس نادر و کمیاب است که آدمی در حال خشنودی یا عصبانیت جز حق نگوید.
در خصوص رفتار: امام احمد و ابوداود و دیگران از ابوذر t روایت کردهاند که: رسول اللهr فرمودند: «هرگاه کسی از شما عصبانی شد و ایستاده بود، باید بنشیند، اگر خشم او فرو نشست ]که خوب[، وگرنه باید دراز بکشد»[7].
این بدین خاطر است که اگر فرد عصبانی در حالت ایستاده باقی بماند به زودی به کسی که او را عصبانی کرده نزدیک شده و آماده انتقامگیری از اومیشود و چه بسا او را زده یا لطمهای به او وارد کرده یا تعرضی به او بکند وقتی که بنشیند از او دور میشود و وقتی که دراز بکشد بسیار از او دور میگردد.
این حدیث گویای آن است که شایستهی فرد عصبانی است که در حال عصبانیت بر کنترل سخن و کردارش حریص باشد و به طور مستقیم اقدام به هیچ کدام از آنها ننماید تا این که آرام و ساکت میشود. تا آنگاه سخناش حق و کردارش عادلانه باشد و هیچ خطا و لغزش وانحرافی در آنها رخ ندهد.
عاجزانه از خداوند یکتا میطلبم که ما و شما را در بیان سخن حق و کار نیک موفق گردانیده و همهی ما را به راه راست هدایت فرماید.
[1]- صحیح بخاری شماره [6116].
[2]- المسند [5/373] و آلبانی/ در «صحیح الترغیب» شماره [2746] آن را صحیح دانسته است.
[3]- صحیح بخاری شماره [6114]، وصحیح مسلم شماره [2609].
[4]- صحیح بخاری شماره [6115] و صحیح مسلم شماره [2610].
[5]- المسند [1/239].
[6]- بخشی از حدیث عمار بن یاسر t، سنن نسائی شماره [1305] و آلبانی/ در «صحیح الجامع» شماره [1301] آن را صحیح دانسته است.
[7]- سنن ابوداود شماره [4782]، و المسند [5/152]، و آلبانی/ در «صحیح الجامع» شماره [694] آن را صحیح دانسته است.
پیوند زناشویی لطف و منتی بزرگ از سوی خداوند بر بندگانش است، با این پیوند منافع و مصالح و فواید بسیاری تحقق مییابد که در شمارش نمیگنجد این امر جزو سنتهای پیامبران و فرستادگان است، همچنان که خداوند میفرماید:
﴿وَلَقَدۡ أَرۡسَلۡنَا رُسُلٗا مِّن قَبۡلِکَ وَجَعَلۡنَا لَهُمۡ أَزۡوَٰجٗا وَذُرِّیَّةٗۚ﴾ [الرعد: 38].
«و ما پیش از تو پیغمبرانی را روانه کردهایم و زنان و فرزندانی بدیشان دادهایم».
خداوند در ارتباط با این لطف و منتی که بر آدمیان نهاده در آیات متعددی از قرآن از آن نام برده است، خداوند میفرماید:
﴿وَٱللَّهُ جَعَلَ لَکُم مِّنۡ أَنفُسِکُمۡ أَزۡوَٰجٗا وَجَعَلَ لَکُم مِّنۡ أَزۡوَٰجِکُم بَنِینَ وَحَفَدَةٗ وَرَزَقَکُم مِّنَ ٱلطَّیِّبَٰتِۚ﴾ [النحل: 72].
«و خداوند از خودتان برای شما همسرانی قرار داد و از همسرانتان برای شما فرزندان و نوادگان آفرید و از پاکیزهها به شما روزی داد».
و یا میفرماید:
﴿وَمِنۡ ءَایَٰتِهِۦٓ أَنۡ خَلَقَ لَکُم مِّنۡ أَنفُسِکُمۡ أَزۡوَٰجٗا لِّتَسۡکُنُوٓاْ إِلَیۡهَا وَجَعَلَ بَیۡنَکُم مَّوَدَّةٗ وَرَحۡمَةًۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَأٓیَٰتٖ لِّقَوۡمٖ یَتَفَکَّرُونَ ٢١﴾ [الروم: 21].
«و از نشانههایش آن است که برایتان از ]جنس[ خودتان همسرانی آفرید تا به آنها آرام گیرید و بین شما دوستی و مهربانی مقرر داشت. بیگمان در این ]کار[ برای گروهی که میاندیشند مایههای عبرتی است».
در قرآن کریم آیات متعددی وجود دارد که در آنها:
1- دستور به ازدواج.
2- تشویق و ترغیب در خصوص آن.
3- بیان آثار و ثمرات آن.
4-
و توضیح حقوق
متعلق بدان مانند معاشرت نیکو، و همراهی سودمند، و پرهیز از اذیت و آزار یکدیگر،
ودیگر حقوق وقوانینی که زندگی خوب ومعاشرت نیکو در زندگی زوجین را محقق
میسازد، مطرح شده است.
در سنت نبوی اذکار سودمندی در ارتباط با عقد ازدواج، و تبریک گفتن به زوجین، و شب زفاف، و هنگام آمیزش بیان شده است. مداومت بر این اذکار و توجه بدانها فواید بسیار، و آثار مبارکی برای زوجین در زندگی مشترکشان در پی دارد، آثاری همچون خیر و منفعت و برکت در زندگی زناشویی.
ذکر هنگام عقد ازدواج، ابوداود و ترمذی و دیگران از عبدالله بن مسعود t روایت کردهاند که گفت: «پیامبر خدا r خطبهی نیاز را [که به هنگام انجام کار و بر آوردن نیازی خوانده میشود] این چنین به ما آموخت: «الحمد لله نَحْمَدُهُ، وَنَسْتَعینُهُ، وَنَسْتَغْفِرُهُ، وَنَعُوذُ بِهِ مِنْ شُروُرِ أَنْفُسِنَا، وَسَیئَاتِ أَعْمَالِنَا، مَنْ یهْدِ اللهُ فَلَا مُضِلَّ لَهُ، وَمَنْ یضْلِلْ فَلَا هَادِی لَهُ، وَأَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ، وَحْدَهُ لَا شَرِیک لَهُ، وَأَشْهَدُ أَنْ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ».
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلنَّاسُ ٱتَّقُواْ رَبَّکُمُ ٱلَّذِی خَلَقَکُم مِّن نَّفۡسٖ وَٰحِدَةٖ وَخَلَقَ مِنۡهَا زَوۡجَهَا وَبَثَّ مِنۡهُمَا رِجَالٗا کَثِیرٗا وَنِسَآءٗۚ وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ ٱلَّذِی تَسَآءَلُونَ بِهِۦ وَٱلۡأَرۡحَامَۚ إِنَّ ٱللَّهَ کَانَ عَلَیۡکُمۡ رَقِیبٗا ١﴾ [النساء: 1].
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِۦ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنتُم مُّسۡلِمُونَ ١٠٢﴾
[آل عمران: 102].
﴿یَٰٓأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُواْ ٱتَّقُواْ ٱللَّهَ وَقُولُواْ قَوۡلٗا سَدِیدٗا ٧٠ یُصۡلِحۡ لَکُمۡ أَعۡمَٰلَکُمۡ وَیَغۡفِرۡ لَکُمۡ ذُنُوبَکُمۡۗ وَمَن یُطِعِ ٱللَّهَ وَرَسُولَهُۥ فَقَدۡ فَازَ فَوۡزًا عَظِیمًا ٧١﴾ [الأحزاب: 70-71].
ثنا و ستایش سزاوار خداوند است، او را میستاییم، و از او یاری میجوییم، و از او آمرزش میخواهیم و از شرارتهای نفسهایمان و زشتیهای اعمال خود به او پناه میبریم، کسی را که خداوند هدایت و راهنمایی کند، هیچ گمراه کنندهای برای او نیست، و کسی را که گمراه کند، هیچ هدایت و راهنمایی کنندهای برای او نیست، و گواهی میدهم که هیچ معبود راستینی جز خدا نیست، یگانه است و شریکی ندارد وگواهی میدهم که محمد بنده و فرستادهی او است.
ای مردم! از پروردگارتان که شما را از نفسی واحد و جفتش را نیز از آن آفریده، و از آن دو، مردان و زنان بسیاری پراکنده کرد، پروا دارید و از خدایی که به [نام] او از همدیگر درخواست میکنید، پروا نمایید، و زنهار که از خویشاوندان مبرید، بیشک خداوند همواره بر شما نگهبان است.
ای کسانی که ایمان آوردهاید، از الله آن گونه که حق پروا کردن از اوست، پروا کنید، و جز مسلمان نمیرید.
ای کسانی که ایمان آوردهاید، از خدا پروا دارید و سخنی استوار گویید، تا کردارهایتان را به صلاح آورد و گناهانتان را بر شما بیامرزد، و هر کس خدا و پیامبرش را فرمان برد، قطعاً به رستگاری بزرگی نایل آمده است[1].
این، خطبهای مهم وذکری با برکت است که گفتن آن به هنگام عقد نکاح مستحب است، این خطبه در بردارندهی مفاهیم والا و معانی ارجمندی است، در این خطبه سپاس و ستایش خداوند، و یاری جستن از او، و درخواست آمرزش او، وپناه جستن به او از شرارتهای نفس وکردارهای بد، و ایمان به قضا و قدرش، وگواهی دادن به وحدانیت او، و گواهی دادن به رسالت پیامبرش، به همراه توصیه به رعایت تقوای الهی، و یادآوری لطف و احسان و نعمت و لزوم اطاعت از او بیان شده است، این خطبه جزو کلماتی هستند که در لفظ، اندک و در معنی، ژرف و پرمغزند.
شیخ الاسلام ابن تیمیه/ میگوید: «این خطبه آیین نامهی اسلام و ایمان را منعقد کرده است»[2].
یعنی: با اینکه این خطبه مختصر است اما آنچه موضوع اسلام وایمان را به رشته میکشد از جمله اعتقادات صحیح و راست، و اعمال نیک ودرست را گرد آورده است.
آنچه در این موقعیت باید توجهها را بدان جلب کرد این است که دلیلی بر مشروعیت قرائت سوره فاتحه به هنگام عقد ازدواج وارد نشده است، برخلاف شیوهی بسیاری از مسلمانان عوام که چنین کاری را انجام می دهند.
در خصوص تبریک گفتن به زوجین به خاطر عقد ازدواجشان، در سنت آمده که برای آن دو دعای برکت شود و این که خداوند پیوندشان را مبارک گرداند.
در صحیحین از أنس بن مالک t روایت شده که: «نبی اکرم r عبدالرحمن بن عوف را دید که آثار زعفران و خوش بویی بر لباسش بود، فرمود: این چیست؟ عبدالرحمن گفت: ای رسول خدا! من با زنی ازدواج نمودم و پنج درهم طلا به او مهریه دادم. پیامبر اکرمr فرمود: خداوند برایت مبارک گرداند؛ غذای عروسی بده اگر چه یک گوسفند باشد»[3].
ترمذی و ابوداود و دیگران از ابوهریره t روایت کردهاند که : «هرگاه کسی ازدواج مینمود، پیامبرr به او میفرمود: «بَارَک اللهُ لَک، وَبَارَک عَلَیک، وَجَمَعَ بَینَکمَا فِی خَیر: خداوندبرای تو مبارک گرداند، و بر تو مبارک گرداند، و میان شما به خوبی و بهترین شیوه جمع گرداند».
مردم در جاهلیت به داماد میگفتند: «بالرَّفَاءَ وَالبَنینَ» [ازدواج شما] به همراه سازگاری و توافق و خوشبختی و دارای پسران باشد». پیامبر r از گفتن این جمله نهی کرد، این که میگفتند: «بالبنین: دارای پسران باشد: پسردار شوید» مطابق عادت و سنت [جاهلی] آنان بود که از دختران متنفر و بیزار بودند و علاقهای به تولد دختر نداشتند، و این که مردم این جمله رامیگفتند تاکیدی بر آن تنفر و بیزاریشان بود، اما پیامبرr از گفتن این جمله نهی فرمود، و آنان را به این دعای مبارک که در بردارندهی دعای برکت برای هر دو است و از خداوند میطلبد که میان آنان به خوبی و بهترین شیوه جمع گرداند، رهنمون فرمود.
در خصوص آنچه شوهر در شب زفاف به هنگام داخل شدن بر همسرش میگوید، ابوداود و ابن ماجه از عمروبن شعیب از پدرش از جدش t از پیامبر r روایت کردهاند که آن حضرت فرموده است: «هرگاه یکی از شما با زنی ازدواج نمود یا خدمتگزاری خرید، پس بگوید: «اَللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک خَیرَهَا وَخَیرَ مَا جَبَلْتَهَا عَلَیه، وَأَعُوذُ بِک مِنْ شَرِّهَا وَشَرِّ مَا جَبَلْتَهَا عَلَیهِ: خدایا من خیر او، و خیر آنچه را که او را بر آن آفریدی از تو میخواهم، و از شر او و شر آنچه که او را بر آن آفریدی به تو پناه میآورم». و هرگاه شتری خرید، پس نوک کوهان آن را بگیرد و بمانند آن دعا را [که گفته شد] بگوید»[4].
این که میگوید: «اَللَّهُمَ إِنی أَسْأَلُک خَیرَها» یعنی: خیر این زن [را میطلبم] مانند معاشرت نیکو و حفظ هم بستری و رعایت امانت در مال و رعایت حق شوهر و چیزهایی شبیه اینها.
و این که میگوید: «وَخَیرَمَا جَبَلْتَهَا عَلَیه» یعنی: خیر آنچه را که او را بر آن آفریدی ازجمله اخلاق نیک و خوی پسندیده وسرشت بزرگوارانه.
این که میگوید: «وَأَعُوذُ بِک مِنْ شَرِّهَا وَشَرِّ مَا جَبَلْتَهَا عَلَیه» بیانگر پناه بردن به خداوند و متوسل شدن به اواست، به این که او را از شر اخلاق [بد] و نحوهی برخورد و معاشرت و سرشت [زشت] همسرش مصون و محفوظ دارد. این حدیث گواه بر آن است که تطابق موقعیت زوجین و هماهنگی اجتماعشان فقط با پناه بردن به خداوند و تکیه بر او و درخواست یاری و توفیق و شایستگی ازاو، متحقق میگردد.
درخصوص آنچه شخص به هنگام مقاربت با همسرش میگوید، در صحیح بخاری و مسلم از عبدالله بن عباسب روایت شده که پیامبر خدا r فرمود: «اگر کسی از آنان در صدد برآمد که با همسرش آمیزش کند و گفت: «بسم الله، اَللَّهُمَّ جَنِّبْنَا الشَّیطَانَ، وَ جَنِّبِ الشَّیطَانَ مَا رَزَقْتَنَا: به نام خدا، خدایا شیطان را از ما دور بدار، و نیز شیطان را از فرزندی که به ما ارزانی داشتی دور بدار». چنانچه از این آمیزش فرزندی برای آنان مقدر شده باشد، شیطان هرگز به وی آسیب نخواهد رساند»[5].
حکمت در این دعا این است که شیطان در اموال واولاد آدمیان مشارکت دارد، همچنان که خداوند میفرماید:
﴿وَشَارِکۡهُمۡ فِی ٱلۡأَمۡوَٰلِ وَٱلۡأَوۡلَٰدِ وَعِدۡهُمۡۚ وَمَا یَعِدُهُمُ ٱلشَّیۡطَٰنُ إِلَّا غُرُورًا ٦٤﴾
[الإسراء: 64].
«و در اموال و فرزندان با آنان شریکشو و به آنان وعده ده و شیطان به آنان جز فریب وعده نمیدهد».
وقتی که مسلمان این دعا را بر زبان میآورد از این مشارکت درامان مانده و از شر شیطان محفوظ میگردد.
هم چنین در سنت دعا برای فرزندان جهت محفوظ ماندن از شیطان وارد شده است، در صحیح بخاری از ابن عباسب روایت شده که: «پیامبرr برای حفظ حسن و حسینب دعا میکرد و میفرمود: به تحقیق پدر [بزرگ] شما با این کلمات برای حفظ و سلامت اسماعیل و اسحاق دعا میکرد و گفت: «أَعُوذُ بِکلِمَاتِ اللهِ التَّامة مِنْ کلِّ شَیطَانٍ وَهَامَّة وَمِنْ کلِّ عَینٍ لَامَّة»: پناه میبرم به سخنان کامل خداوند از هر شیطان و جانور موذی و از هر چشم آسیب رسان»[6]. از جمله سنتهای پیامبرr در ارتباط با فرزندان، دعای برکت برای آنان بود، در صحیح بخاری و مسلم از اسماءل روایت شده که: «با پسرش عبدالله بن زبیرب به نزد پیامبرr آمد و او را در آغوشاش گذاشت. رسول خداr خرمایی خواست، آن را جوید و در دهانش، آب دهان انداخت. پس اولین چیزی که وارد شکماش شد، آب دهان رسول خداr بود. آنگاه او را با خرمایی دیگر، تحنیک نمود (خرما را جوید و به کاماش مالید) سپس، برایش دعا و طلب برکت نمود و او اولین کودک مسلمانی بود که به دنیا آمد»[7]. یعنی اولین نوزاد از مهاجرین که در مدینه متولد شد.
[1]- سنن ابوداود شماره [2118] و سنن ترمذی شماره [1105] و آلبانی/ در کتابش: «خطبة الحاجة» آن را صحیح دانسته است.
[2]- مجموع الفتاوی [14/223].
[3]- صحیح بخاری شماره [5155] و صحیح مسلم شماره [1427].
[4]- سنن ابوداود شماره [2160]، و سنن ابن ماجه شماره [1918] وآلبانی/ در «صحیح ابن ماجه» شماره [1557] آن را حسن دانسته است.
[5]- صحیح بخاری شماره [5165] و صحیح مسلم شماره [1434].
[6]- صحیح بخاری شماره [3371].
[7]- صحیح بخاری شماره [3909] و صحیح مسلم شماره [2146].