اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

۱۷۱- آنچه به هنگام عطسه گفته می‌شود و آنچه به هنگام خمیازه انجام می‌شود

۱۷۱- آنچه به هنگام عطسه گفته می‌شود و آنچه به هنگام خمیازه انجام می‌شود

سخن دراین جا درباره‌ی آن چیزی است که به هنگام عطسه گفته می‌شود و آنچه به هنگام خمیازه کشیدن انجام می‌شود. در صحیح بخاری از ابوهریره t روایت شده که رسول الله r فرمودند: «خداوند عطسه را دوست دارد و از خمیازه بدش می‌آید؛ پس کسی که عطسه می‌کند و الحمد لله می‌گوید؛ بر هر مسلمانی که آن را می‌شنود حق است که به او یرحمک ‌الله گوید. اما خمیازه این از [تصرف] شیطان است، تا آن‌جا که در توان دارد از آن خود داری کند؛ پس اگر کسی [که خمیازه می‌کشد] «ها» بگوید، شیطان بر او می‌خندد»[1].

حکمت در گفتن الحمد لله به هنگام عطسه‌زدن آن است که عطسه کننده -هم‌چنان که ابن قیم/ می‌گوید:- با این عطسه زدن راحتی و آسودگی ومنفعتی به واسطه‌ی خروج بخارهای حبس شده در مغزش بدست می‌آورد که اگر در آن باقی می‌ماند بیماری‌های سختی در او پدید می‌آورد و به همین خاطر برایش مقرر شده که به خاطر این راحتی و منفعت خدا را ستایش نماید [چرا که به علاوه‌ی این راحتی] اعضای بدنش نیز بعد از این حرکت و لرزش شدید که برای بدن رخ داده انسجام و وضعیت خود را حفظ کرده است پس سپاس و ستایش مختص خداوند است، ستایشی آن‌چنان که شایسته‌ی ذات بزرگوار و شکوه عزتمندش باشد[2].

پیش‌تر در حدیث بالا آمد که خداوند عطسه را دوست دارد و این به خاطر نفع و خیری است که برای آدمی در بر دارد و هم‌چنین به خاطر حمد و ستایش و دعای است که از آن نشأت گرفته و حاصل می‌آید.

در مقابل خداوند از خمیازه بدش می‌آید چرا که از جانب شیطان است و اغلب به همراه سنگینی بدن و انباشتگی وسستی و تمایل به تنبلی و کسالت انجام می‌شود، فرد مسلمان مأمور است تا آن جا که می‌تواند از آن جلوگیری کند، در صحیحین از ابوهریره t روایت شده که رسول الله r فرمودند: «خمیازه از تصرفات شیطان است. اگر کسی از شما خمیازه می‌کشد، باید تا حد امکان آن را دور کند؛ وقتی یکی از شما [در حالت خمیازه] بگوید: ها؛ شیطان می‌خندد». و در روایتی از امام مسلم آمده که: «هرگاه کسی از شما می‌خواست خمیازه بکشد، باید تا حدی که می‌تواند از آن جلوگیری کند»‏[3]. این که می‌فرماید: «باید تاحدی که می‌تواند از آن جلوگیری کند»، این به مثابه‌ی تلاش برای جلوگیری از پدید‌آمدن خمیازه است، اگر توان چنین کاری را نداشت به هنگام رخ دادن خمیازه بکوشد دهانش را ببندد و اگر نتوانست چنین کند دستش را یا گوشه‌ی لباسش را بر روی دهانش بگذارد.

شایسته‌ی فرد مسلمان نیست که خمیازه بکشد در حالی که دهانش باز است و دست یا گوشه‌ی لباسش را بر روی دهانش قرار نداده است، این حالت شکل و فرم زشتی از شخص به تصویر کشیده و به علاوه راه و وسیله‌ای برای داخل شدن شیطان [بر او] است. در صحیح مسلم از ابوسعید خدری t روایت شده که رسول الله r فرمودند: «هرگاه یکی از شما خمیازه کشید، باید دستش را بر دهانش بگذارد؛ زیرا شیطان [از این راه بر او] داخل می‌شود»[4]. دلیلی برای پناه بردن به خداوند از [شر] شیطان به هنگام خمیازه کشیدن به اثبات نرسیده است، اما اگر فرد مسلمان به هنگام خمیازه کشیدن به یاد آورد که این از تصرفات شیطان است و از آن به خدا پناه جوید اشکالی در این کار وجود ندارد به شرط آن که آن را به عنوان روشی [دائمی] قرار ندهد.

اما در خصوص مطالبی که مربوط به عطسه است، در سنت تعدادی آداب و احکام مهم آمده که مراعات و پای بندی و توجه بدانها برای فرد مسلمان شایسته و نیکو است. این آداب جزو زیبایی‌ها و کمالات این آیین و شریعت، و بیان‌گر تأمین همه‌ی امور آدمی و تمامی احوال اوست.

در صحیح بخاری از ابوهریره t روایت شده است که پیامبر r فرمود: هرگاه یکی از شما عطسه کرد باید بگوید: الحمد لله، و باید برادر یا رفیقش به او بگوید: یرحَمُک الله [خداوند بر تو رحم کند] و هرگاه برادر یا رفیقش به او یرحَمُک الله گفت، عطسه کننده باید در جوابش بگوید: «یهدِیکمُ اللهُ وَیصلِحُ بَالَکم» (خداوند شما را هدایت کند و احوالتان را اصلاح فرماید)»[5]. برادر و خواهر مسلمانم -خداوند تو را محفوظ دارد- به این زیبایی و کمالی که شریعت به هنگام عطسه زدن بدان فرا می‌خواند بنگر؛ به این حمد و ستایش و مهربانی و دلسوزی مؤمنین نسبت به هم و دعا بنگر، عطسه کننده شکر و سپاس خدای را به جای می‌آورد، و کسی که این را شنیده برای او طلب رحمت می‌نمایند سپس عطسه کننده دعای او را با دعا معاوضه و مبادله می‌کند و برای آن که برایش طلب رحمت نموده، دعای هدایت و اصلاح حال می‌نماید. چه خویشاوندی و نزدیکی مستحکمی، و چه ارتباط و اتصال زیبایی.

اسلام دعای خیر کردن برای عطسه کننده [ای که الحمد لله گفته] را حقی از حقوق متقابل میان مسلمانان قرار داده است، در صحیح مسلم از ابوهریره t روایت شده که رسول الله r فرمودند: «حَقَّ المُسْلِمِ عَلَی المُسْلِمِ سِتٌّ: إِذا لَقَیتَهُ فَسَلِّمْ عَلَیه، وَإِذَا دَعَاک فأجِبْهُ، وَإِذَا اِسْتَنْصحَک فَانْصَحْ لَهُ، وَإِذَا عَطَسَ وَحَمِدَ اللهَ قَشَمَّتْهُ، وَإِذَا مَرِضَ فَعُدْهُ، وَإِذَا مَاتَ فَاتَّبِعُهُ».

«حق مسلمان بر مسلمان شش چیز است:

1-    هرگاه ملاقاتش کردی بر او سلام کن.

2-    هرگاه تو را دعوت کرد، دعوتش را بپذیرد.

3-    هرگاه از تو طلب نصیحت کرد، به نیکی نصیحتش کن.

4-    هرگاه عطسه زد و حمد خداوند را به جای آورد، برایش دعای خیر کن.

5-    هرگاه بیمار شد، از او عیادت کن.

6-    هرگاه از دنیا رفت به تشییع جنازه‌اش برو»[6].

تشمیت عبارت است از دعای خیر کردن و از واژه‌ی شوامت گرفته شده به معنای قوائم است، تو گویی وقتی کسی عطسه می‌کند تو برایش دعای ثبات و مداومت در انجام طاعت را می‌کنی، و برخی گفته‌اند: این جمله یعنی: خداوند تو را از شماتت و سرزنش دیگران دور گرداند.

این دعای خیر شایان و سزاوار کسی است به هنگام عطسه‌زدن حمد و سپاس خدای را به جای آورد. اما کسی که عطسه‌زده و الحمد لله نگوید برایش دعای خیر نمی‌کنند، در صحیحین از أنس t روایت شده که: «دو نفر در محضر پیامبر r عطسه کردند و حضرت برای یکی از آن دو دعای خیر کرد و برای دیگری چنین نکرد و مردی که پیامبر r برایش دعا نکرد گفت: فلانی عطسه کرد و شما برایش دعای خیر کردید و من هم عطسه کردم ولی برایم دعا نفرمودی؟! آن حضرت فرمود: او حمد خداوند را به جای آورد [والحمد لله گفت] ولی تو حمد خداوند را به جای نیاوردی»[7].

در صحیح مسلم از ابوبرده روایت شده که گفت: به نزد ابوموسی اشعری t رفتم در حالی که او در خانه‌ی دختر فضل بن عباس بود، من عطسه زدم اما ابوموسی به من «یرحمک الله» نگفت، و آن زن عطسه زد و به او یرحمک الله گفت، به نزد مادرم بازگشتم و موضوع را به او گفتم، وقتی ابوموسی به نزد مادرم آمد، مادرم گفت: پسرم نزد تو عطسه زد و تو به او یرحمک‌الله نگفتی امام آن زن عطسه زد و تو به او یرحمک الله گفتی، ابوموسی t گفت: پسرت عطسه زد اما الحمد لله نگفت من هم به او یرحمک ‌الله نگفتم اما آن زن عطسه زد والحمد لله گفت. من نیز به او یرحمک‌ الله گفتم، شنیدم که پیامبر r فرمودند: «هرگاه یکی از شما عطسه زد و الحمد لله گفت به او یرحمک ‌الله بگویید. اما اگر الحمد لله نگفت به او یرحمک ‌الله نگویید»[8].

گفتن یرحمک الله تا سه مرتبه است، بیشتر از سه عطسه [نشانه‌ی] سرماخوردگی است و برای شخص دعای بهبودی و عافیت می‌شود، در صحیح مسلم از سلمه‌ بن أکوع روایت شده که گفت: او از پیامبرr شنید که به مردی که در حضور ایشان عطسه زد فرمود: «یرحمک الله»، سپس آن مرد بار دیگر عطسه زد، و پیامبر خدا r به او فرمود: «این مرد دچار زکام (سرماخوردگی) شده است»[9]. ترمذی این حدیث را روایت کرده و در روایت خود آورده است که: سلمه گفت: آن مرد برای بار دوم و سوم نیز عطسه زد، و پیامبر خدا r فرمود: «این مرد دچار زکام است»[10].

در سنن ابوداود از ابوهریره t به صورت مرفوع و موقوف روایت شده که : «تا سه بار عطسه‌ زدن برادرت به او یرحمک‌الله بگو، اما بیش از آن او دچار زکام است[11].

ابن قیم/ می‌گوید: «این که در این حدیث می‌فرماید: «این مرد دچار زکام است» توصیه و تذکر به آن است که برایش دعای بهبودی و عافیت نمایند، چرا که زکام بیماری است، این سخن بیان‌گر عذر آوردن برای ترک یرحمک‌الله گفتن بعد از سه بار است، و هشداری است نسبت به این بیماری تا شخص در پی درمان آن باشد و آن را به حال خود رها نکند که کار بر او سخت گردد، سخن پیامبر r همه‌اش حکمت و رحمت و علم و هدایت است[12].

سنت است که به هنگام عطسه، صدای آن را پایین آورد تا مردم ناراحت نشوند، ابوداود از ابوهریرهt روایت کرده که: «پیامبرr هرگاه عطسه می‌کرد، دست یا لباسش را جلوی دهانش می‌گرفت و بدین وسیله صدای عطسه‌اش را پنهان می‌کرد یا پایین می‌آورد»[13]. عطسه‌کننده و کسی که یرحمک الله می‌گوید باید در گفته‌هایشان به آنچه در سنت آمده پای بند و ملزم باشند. سنت است که شخص عطسه زننده بگوید: الحمد لله، می‌تواند بگوید: «الحمد لله عَلَی کلِّ حالٍ: ستایش در همه‌ حال سزاوار خداوند است». چرا که گفتن این اضافه در سنن ابوداود به اثبات رسیده است، و کسی که دعای خیر می‌کند بگوید: «یرْحَمُک اللهُ: خداوند بر تو رحم کند» و بعد از این دعای خیر عطسه کننده در مقابل به او بگوید: «یهْدِیکمُ اللهُ وَ یصْلِحُ بَالَکمْ: خداوند شما را هدایت کند و احوالتان را اصلاح فرماید». پیش‌تر حدیث ابو‌هریره t در این باره بیان شد.

عطسه کننده به جای این می‌تواند بگوید: «یرْحَمُنَا اللهُ وَإِیاکمْ وَیغْفِرُ لَنَا وَلَکمْ: خداوند به ما و شما رحم کند و ما و شما را بیامرزد»؛ زیرا مالک در موطأ از نافع روایت کرده که: عبدالله بن عمرب هرگاه عطسه می‌کرد، به او می‌گفتند: «یرْحَمُک اللهُ» و او در جواب می‌گفت: «یرْحَمْنَا اللهُ و إِیاکمْ، وَیغْفِرْلَنَا وَلَکمْ»[14] گذشتگان [این امت] -/- کسی که بر این مطلب نقل شده و مأثور می‌افزود را مورد نقد و اعتراض قرار داده و کارش را ناپسند می‌شمردند. در سنن ترمذی روایت شده که مردی در کنار ابن عمرب عطسه زد و [پس از عطسه‌اش] گفت: «الحمد لله وَالسَّلامُ عَلَی رسول الله»، و ابن عمر گفت: من [نیز] می‌گویم: «الحمد لله وَالسَّلامُ عَلَی رسول الله»، [اما نه در هنگام عطسه] در حالی که پیامبر خدا r به ما نیاموخته است که این چنین بگوییم، بلکه به ما آموخته است که [پس از عطسه] بگوییم: الحمد لله عَلَی کلِّ حَالٍ»[15].

این مطلب نشان دهنده‌ی اشتیاق و تمایل شدید گذشتگان -/- برپای بندی به سنت و دنباله روی از راه و رسم بهترین این امت است، خداوند ما را بدانان ملحق نموده و در تبعیت از آنان موفق بدارد.




[1]- صحیح بخاری شماره [6223].

[2]- بنگر به: زادالمعاد [2/439 ـ 438].

[3]- صحیح بخاری شماره [3289]، و صحیح مسلم [2994].

[4]- صحیح مسلم شماره [2995].

[5]- صحیح بخاری شماره [6224].

[6]- صحیح مسلم شماره [2162].

[7]- صحیح بخاری شماره [6255]، و صحیح مسلم شماره [2991].

[8]- صحیح مسلم شماره [2992].

[9]- صحیح مسلم شماره [2993].

[10]- سنن ترمذی شماره [2743].

[11]- سنن ابوداود شماره [5034] و آلبانی/ در «السلسه الصحیحه» شماره [1330] آن را صحیح دانسته است.

[12]- زادالمعاد [2/441].

[13]- سنن ابوداود [5029] و آلبانی/ در «صحیح الجامع» شماره [4755] آن را صحیح دانسته است.

[14]- الموطأ شماره [2770].

[15]- سنن ترمذی شماره [2738] و آلبانی/ در «صحیح ترمذی» شماره [2200] آن را حسن دانسته است.

۱۷۰- آنچه درباره‌ی سلام نقل شده است

۱۷۰- آنچه درباره‌ی سلام نقل شده است

از جمله آداب قابل تحسین و ویژگی‌های ممتاز اسلام، انتشار و رواج دادن سلام است، بی‌شک سلام، درود مؤمنان، و شعار موحدان، و فراخواننده به برادری و الفت و محبت میان مسلمانان است، سلام درودی با برکت و پاکیزه است، هم‌چنان که پروردگار جهانیان آن را چنین توصیف نموده آن جا که می‌فرماید:

﴿فَإِذَا دَخَلۡتُم بُیُوتٗا فَسَلِّمُواْ عَلَىٰٓ أَنفُسِکُمۡ تَحِیَّةٗ مِّنۡ عِندِ ٱللَّهِ مُبَٰرَکَةٗ طَیِّبَةٗۚ

                                                                                                                                           [النور: 61].

«هنگام داخل شدن به خانه‌ها برهمدیگر سلام کنید سلام پر برکت [ودرود] پاکی که به فرمان خدا مقرر است».

سلام، درود بهشتیان است، فرشتگان کرام با گفتن آن به ایشان درود می‌فرستند و آن هنگامی است که بهشتیان گروه گروه به سمت بهشت رهنمود می‌شوند و درهای هشت‌گانه‌ی آن به رویشان گشوده می‌شود و نگاهبانان بهشت با این درود به استقبال آنان می‌آیند:

﴿سَلَٰمٌ عَلَیۡکُمۡ طِبۡتُمۡ فَٱدۡخُلُوهَا خَٰلِدِینَ ٧٣                                         [لزمر: 73].

«سلام بر شما باد. پاک بوده‌اید ]و خوش باشید[ جاودانه به آن درآیید».

و [در همان حال] سلام درود گفتن میان خود بهشتیان است، هم چنان که خداوند می‌فرماید:

﴿تَحِیَّتُهُمۡ فِیهَا سَلَٰمٌ ٢٣                                                                    [إبراهیم: 23].

«درودشان در آنجا «سلام» است».

و درود فرشته‌ها، و درود آدم و فرزندان اوست. در صحیحین از ابوهریره t روایت شده که رسول اللهr فرمودند: «خداوند آدم را به شکلی که داشته آفرید (یعنی حضرت آدم مانند ذریه‌ی خود دوران طفولیت نداشت و خداوند والامرتبه از همان اول او را به شکل یک انسان کامل و بالغ آفرید) وبلندای‌ قامت او شصت ذراع بود و چون او را آفرید فرمود: برو و بر آن جماعت فرشتگان که نشسته‌اند سلام کن، و به تحیتی که آنان در پاسخ سلامت می‌گویند گوش‌کن؛ که پاسخ آن، سلام و تحیت تو و فرزندان توست، و آدم رفت و گفت: السلام علیکم، و فرشتگان گفتند: السلام علیک ورحمة ‏الله و در پاسخ او «رحمة ‏الله» را بر سلامی که گفته بود افزودند، پس هرکس به بهشت در می‌آید، به صورت آدم است و پس از آن از قامت اولاد آدم تا کنون، پیوسته کاسته شده است»‏[1]. از جمله فضیلت‌های سلام آن است که جزو آداب و ویژگی‌های برتر اسلام است، در صحیحین از عبدالله بن عمر ب روایت شده که: «مردی از پیامبر خدا r پرسید: کدام یک از آداب اسلام بهتر است؟ فرمود: این که [به نیازمندان] طعام بدهی و بر هر کسی، چه او را بشناسی و چه نشناسی سلام کنی»‏[2].

سلام دادن حقی از حقوق فرد مسلمان بر برادر مسلمانش است، به‏خاطر این که پیامبرr فرموده‏اند: «حق مسلمان شش چیز است»، و یکی از آنها را این‏گونه نام برد: «و هرگاه او را دیدی بر او سلام کن»[3]. سلام کردن علت و ابزاری مهم در ایجاد الفت میان مسلمانان و پدید آوردن محبت میان مؤمنین است، هم چنان که رسول‏الله r می‌فرماید: «به بهشت وارد نمی‌شوید مگر این که مؤمن شوید و مؤمن شمرده نمی‌شوید، مگر این که با همدیگر دوستی کنید، آیا شما را راهنمایی نکنم به کاری که هرگاه آن را انجام دهید با هم دوستی می‌کنید؟ سلام کردن را در میان خود رواج دهید»[4].

محبت پدید آمده در این جا علتش آن است که هر کدام از ملاقات کنندگان برای دیگری طلب سالم ماندن از شرور، و درخواست رحمت می‌نماید که جلب کننده‌ی هر خیری است، به همین خاطر در مسند و کتاب‌های دیگر به اثبات رسیده که رسول اللهr فرمودند: «سلام را انتشار داده و رواج دهید که سالم می‌مانید»‏[5]. یعنی: از هر آنچه که موجب تفرقه و چند دستگی، و قطع رابطه و گسستن می‌شود سالم می‌مانید، این نتایج سلام کردن است حال هرگاه خوش برخوردی و استقبال گرم و اخلاقی زیبا بدان افزوده شود چه می‌شود؟ بر کسی که سلام شده واجب است که پاسخ آن را به بهتر از آن یا شبیه آن بدهد چرا که خداوند می‌فرماید:

﴿وَإِذَا حُیِّیتُم بِتَحِیَّةٖ فَحَیُّواْ بِأَحۡسَنَ مِنۡهَآ أَوۡ رُدُّوهَآۗ                               [النساء: 86].

«هرگاه شما را درودی دادند [اعم از سلام دادن و دعا نمودن و احترام گذاردن] به گونه‌ای زیباتر و بهتر از آن یا [دست کم] همانند آن، آن را پاسخ گویید».

بهترینِ دو نفر کسی است که ابتدا به دوستش سلام کند. در سنن ابوداود از ابوامامه t روایت شده که رسول اللهr فرمودند: «مقدم‌ترین مردم نزد خداوند کسی است که آغاز کننده‌ی سلام به مردم باشد»[6].

و هرگاه کسی که از او خواسته شده ابتدا به سلام نماید، سلام ننمود؛ دیگری سلام کند و سنت را ترک نکند.

سنت آن است که کوچک بر بزرگ، و نفرات کم بر نفرات بیشتر، و سواره بر پیاده، و کسی که راه می‌رود بر کسی که نشسته است سلام کند. در صحیحین از ابوهریره t روایت شده که رسول الله r فرمودند: «سواره بر پیاده، و کسی که راه می‌رود بر کسی که نشسته است، وعدّه‌ی کم بر عدّه‌ی بسیار سلام می‌کند». و در روایت بخاری این چنین آمده است: «کوچک بر بزرگ، و کسی که راه می‌رود بر کسی که نشسته است وعدّه‌ی کم بر عدّه‌ی بسیار سلام می‌کند»[7].

پیامبر r بر کودکان سلام می‌نمودند، وایشان در سلام کردن بر آنان پیشقدم می‌شدند و این نشانه‌ی کمال تواضع و فروتنی ایشان است، این کار عادت و خوی گذشتگان نیکوکار رحمهم الله بوده است، در صحیح مسلم از یسار روایت است که گفت: «با ثابت بنانی راه می‌رفتم. بر کودکانی گذشت و بر آن سلام گفت. سپس ثابت حدیثی نقل کرد که: وی به همراه انس راه می‌رفت که [وی] بر کودکانی گذشت و بر آنان سلام گفت. باز انس حدیث نقل کرد که: وی به همراه پیامبر خدا r راه می‌رفت که [حضرت] بر کودکانی گذشت و بر آنان سلام گفت»[8].

ابتدا کردن به سلام سنت مؤکد است؛ اگر مسلمانان جماعتی بودند سلام یک نفر از آنان کفایت می‌کند و اگر هم همگی سلام کنند این کار بهتر و پسندیده‌تر است، بلند کردن صدا برای ابتدا به سلام سنت است تا کسانی که بر آنان سلام می‌شود آن را بشنوند و با این کار این حدیث محقق شود که می‌فرماید: «سلام را میان خود آشکار ومنتشر کنید».

اگر بر کسانی سلام کرد که عده‌ای بیدار بودند و عده‌ای خواب، صدایش را کوتاه کند به گونه‌ای که افراد بیدار آن را شنیده و خفته‌گان بیدار نشوند، این نحوه‌ی سلام کردن یکی از آداب رفیع و ارجمند اسلامی است، در صحیح مسلم در ضمن حدیثی طولانی روایت شده که: پیامبر r شبانه می‌آمد و به گونه‌ای سلام می‌داد که خوابیده‌ای را بیدار نمی‌کرد و سلامشان را به گوش بیدار می‌رساند.‏[9] سنت است که پیش از سخن ابتدا سلام نمود؛ زیرا در حدیث آمده که: «کسی که پیش از سلام شروع به سخن گفتن نماید جوابش را ندهید»[10].

هر چه فرد مسلمان بر متن سلام مأثور بیفزاید بر پاداشش افزوده می‌شود؛ به ازای هر مورد ده حسنه افزوده می‌شود، ابوداود و ترمذی از عمران بن حصین t روایت کرده‌اند که: «مردی خدمت پیامبر خداr آمد و گفت: السلام علیکم و آن حضرت جواب سلام او را داد و سپس او نشست، و آن حضرت فرمود: «ده‏ تا». (یعنی: گوینده‌ی این سلام ده‌نیکی دارد)، سپس شخص دیگری آمد و گفت: «السَّلامُ عَلیکمَ وَرَحْمَة اللهِ» و آن حضرت جواب سلام او را داد و او نشست و آن حضرت فرمود: «بیست‏تا». (یعنی: گوینده‌ی این سلام بیست نیکی دارد)»، سپس شخص دیگری آمد و گفت: «السَّلامُ عَلَیکم وَرَحْمَة‌ اللهِ وَبَرَکاتُهُ» و آن حضرت جواب سلام او را داد و او نشست و آن حضرت فرمود: «سی‌تا». (یعنی: گوینده‌ی این سلام سی‌ نیکی دارد)[11].

کسی که سلام می‌کند از این بیشتر چیزی نیفزاید مانند این که بگوید: «ومغفرته ومرضاته»؛

چرا که سلام بیان شده در سنت به «وبرکاته» خاتمه می‌یابد، واگر در افزودن بر آن خیری می‌بود رسول الله r ما را بدان راهنمایی می‌فرمود، امام مالک در موطأ از محمد بن عمروبن عطا روایت کرده که گفت: «با عبدالله بن عباس ب نشسته بودم که مردی از یمن بر ما داخل شد و گفت: السَّلامُ عَلَیکمْ وَرَحْمَة الله وَبَرَکاتُه» و به همراه آن چیزی دیگر هم اضافه کرد. ابن عباس که آن وقت کور شده بود، گفت: این کیست؟ گفتند: این فردی یمنی است که این جا آمده است، او را معرفی کردند و وی گفت: سلام به «برکاته» ختم می‌شود»[12].

از جمله احکام سلام آن است که در گفتن آن بر افراد شناخته شده اکتفا نشود، بلکه فرد مسلمان بر کسی که می‌شناسد و کسی که نمی‌شناسد سلام می‌کند، پیش‌تر حدیث عبدالله بن عمرو ب در این باره را بیان داشتیم، در سنت آمده که از جمله نشانه‌های نزدیک شدن قیامت آن است که فرد بر افراد شناخته شده سلام می‌کند، در مسند با سند جید از اسودبن یزید روایت شده که رسول الله r فرمودند: «همانا از نشانه‌های رستاخیز این است که مسلمان تنها بر کسانی که می‌شناسد سلام می‌کند»‏[13]. و در روایتی دیگر آمده: «شخصی بر شخصی دیگر سلام می‌کند اما فقط به این خاطر که او را می‌شناسد».

از دیگر احکام سلام آن است که فرد مسلمان آغازگر سلام به یهود و نصاری نیست، چرا که پیامبرr فرموده‌اند: «بر یهود و نصاری آغاز به سلام نکنید»‏[14]. و هرگاه که آنان آغازگر سلام بودند در جواب آنان همین قدر کافی است که گفته شود: «وعلیکم». زیرا در صحیحین از عبدالله بن عمرب روایت شده که رسول الله r فرمودند: «هرگاه اهل کتاب بر شما سلام دادند بی‌گمان می‌گویند: السام علیکم (یعنی: مرگ بر شما باد)، پس شما هم در جواب آنان بگویید: وعلیکم (یعنی: آنچه می‌گویید بر خودتان باد)»[15].

در خصوص حکم سلام بر اهل بدعت وهوی و هوس نیاز به تفصیل است و این حکم با مطالعه‌ی ‌ادله و شناخت شیوه و روش گذشتگان این امت/ دانسته می‌شود، اگر شخص بدعت گذار به واسطه‌ی بدعتش کافر محسوب شود و افراد محقق از اهل علم، حکم به خروج او از شریعت اسلام دهند جواب آن است که بر او سلام داده نمی‌شود، چرا که حکم سلام بر چنین شخصی هم چون حکم سلام برکفار یکسان است.

اما هرگاه به واسطه‌ی بدعتش به حد کفر نرسید سلام بر او جایز است چه به عنوان آغاز کننده و چه پاسخ دهنده‌، مادام که اسلام در او وجود دارد -که این امر موجب استحقاق او به سلام می‏شود-؛ حالت و شرایط مسلمانان گناهکار نیز این چنین است. در برخی احوال ترک سلام بر آنان مقرر شده آن هم وقتی که درترک آن کسب مصلحتی محتمل یا دفع مفسده‌ای مسلم وجود داشته باشد. مانند این که ترک سلام کردن بر آنان به خاطر تأدیب آنان یا بازدارندگی برای دیگران، یا مصون ماندن خود شخص از تأثیر‌پذیری از آنان یا دیگر مقاصد شرعی مورد نظر باشد.

اما از هم بریدن و تیرگی روابط آدمیان و ترک سلام بدون سببی شرعی، امری است که خداوند روی‌دادن‏شان از سوی بندگان را دوست ندارد، از خداوند می‌طلبیم که مسلمانان را بر حق و هدایت گرد آورده و میان قلب‌هایشان بر پایه‌ی نیکوکاری و تقوی الفت ایجاد نماید و همه‌ی ما را به راه راست هدایت کند.




[1]- صحیح بخاری شماره [6227]، و صحیح مسلم شماره [2841].

[2]- صحیح بخاری شماره [28]، وصحیح مسلم شماره [39].

[3]- صحیح مسلم شماره [2162].

[4]- صحیح مسلم شماره [54].

[5]- المسند [4/286]، و آلبانی در «صحیح الجامع» شماره [1087] آن را حسن دانسته است.

[6]- سنن ابوداود شماره [5197]، و آلبانی/ در «صحیح الترغیب» شماره [2703] آن را صحیح دانسته است.

[7]- صحیح بخاری شماره [6232 و 6234]، و صحیح مسلم شماره [2160].

[8]- صحیح مسلم شماره [2168].

[9]- صحیح مسلم شماره [2055].

[10]- عمل‌الیوم واللیله اثر ابن سنی شماره [210]، و آلبانی در «الصحیحه» شماره [816] آن را حسن دانسته است.

[11]- سنن ابوداود شماره [5195]، و سنن ترمذی شماره [2689]، و آلبانی/ در «صحیح الترغیب» شماره [2710] آن را صحیح دانسته است.

[12]- موطأ امام مالک شماره [2758].

[13]- المسند [1/387]، و آلبانی/ در «الصحیحه» شماره [648] آن را صحیح دانسته است.

[14]- صحیح مسلم شماره [2167].

[15]- صحیح بخاری شماره [6257]‏، و صحیح مسلم شماره [2164].

۱۶۹- اذکار خوردن و آشامیدن

۱۶۹- اذکار خوردن و آشامیدن

سنت است که فرد مسلمان به هنگام شروع خوردن و نوشیدنش «بسم الله» بگوید تا محفوظ و در امان بماند و به خوراکی و نوشیدنی‌اش برکت داده شود.

امام بخاری و امام مسلم از عمر بن ابی سلمة t روایت کرده‌اند که گفت: «من پسری نوجوان و تحت تربیت و پناه پیامبر r بودم و هنگام خوردن غذا دستم در اطراف کاسه دور می‌زد [از هر طرف لقمه بر‌می‌داشتم]، پیامبر r به من فرمودند: ای پسر! نام خدا را ببر و با دست راست بخور و از جلو دست خودت شروع‌کن؛ از آن به بعد همیشه این رسم غذا خوردن من بوده است»[1].

گفتن بسم الله به هنگام غذا خوردن فواید بسیاری در بردارد؛ از جمله این که در غذای شخص برکت نهاده می‌شود، در سنن ابوداود و ابن ماجه ودیگران از وحشی بن حرب بن وحشی، از پدرش، از جدشt روایت کرده‌اند که : «اصحاب پیامبر r [به ایشان] گفتند: ای رسول خدا! ما می‌خوریم ولی سیر نمی‌شویم، [چه دلیلی دارد یا راه علاج چیست؟] فرمودند: شاید شما جدا از هم غذا می‌خورید؟! گفتند: بله، فرمودند: پس برای خوردن غذایتان یک جا جمع شوید و [هنگام غذا] بسم الله بگویید، برایتان در غذا برکت انداخته می‌شود»[2].

از دیگر فایده‌های گفتن بسم الله هنگام غذا، دور کردن شیطان است با این کار او این توانایی را نمی‌یابد که در غذا خوردن آدمی مشارکت جوید، در صحیح مسلم از حذیفه t روایت است که گفت: «هنگامی که با پیامبر r در ]خوردن[ خوراکی حضور می‌یافتیم، دستان خود را ]در غذا[ نمی‌گذاشتیم ]و غذا خوردن را آغاز نمی‌کردیم [ تا آن که پیامبر r آغا کند و دست‌اش را ]در غذا[ بگذارد ]و بخورد[. یک بار ما با او در ]خوردن[ خوراکی حضور یافتیم. دخترکی ]چنان شتابان] آمد که گویی از پشت او را می‌رانند، وی درصدد برآمد که دست‌اش را در غذا بگذارد. پیامبر خدا r دست‌اش را گرفت. سپس اعرابی ای ]چنان شتابان[ آمد که گویی از پشت او را می‌رانند. پیامبر خدا r دست او را گرفت وفرمود: «اگر نام خدا بر خوراک برده نشود، شیطان آن را ] برای خود[ حلال می‌شمارد. شیطان این دخترک را آورد تا با او غذا را ]برای خود[ حلال سازد و من دست‌اش را گرفتم. سپس این اعرابی را آورد تا با او ] غذا را برای خود[ حلال سازد و من دست‌اش را گرفتم. سوگند به کسی که جانم در دست اوست که دست شیطان به همراه دست دخترک در دست من است»[3]. در حدیثی دیگر به اثبات رسیده که وقتی فرد مسلمان به هنگام ورود به منزل‌اش و هنگام غذا خوردنش گفتن بسم الله راترک می‌کند شیطان [به همراهان‌اش] می‌گوید: جای شب ماندن و غذا خوردن یافتید، این مطلب بیان می‌کند که گفتن بسم الله سبب طرد شدن شیطان، و مانع از ورود او به داخل خانه و مشارکتش در خوردن و نوشیدن می‌شود. کافی است که فرد مسلمان در این موقعیت بگوید: «بسم الله» اما این که «الرحمن الرحیم» را هم به آن بیفزاید حدیثی در این باره از پیامبر r به اثبات نرسیده است. اگر شخص مسلمان گفتن بسم الله را در ابتدای غذا خوردنش فراموش کرد برایش مقرر شده که در اثنای غذا خوردن وقتی که به یادش آمد بگوید: «بسم الله أَوَّلَه وَ آخرهُ»: «بسم الله، در آغاز آن و در پایانش». ابوداود و ابن ماجه و دیگران از عائشه ل روایت کرده‌اند که رسول الله r فرمودند: «هرگاه یکی از شما خواست غذا بخورد، پس در آغاز آن نام خداوند والامرتبه را یاد کند و اگر در آغاز آن، نام خداوند را فراموش نمود [وقتی یادش افتاد] بگوید: «بسم الله أَوَّلَهُ وَ آخِرَه»»[4].

این حدیث به صراحت بیان می‌دارد که محل گفتن بسم الله پیش از شروع به خوردن غذا است واگر فرد مسلمان گفتن آن را در این موقعیت فراموش کرد در اثنای آن می‌تواند با این صیغه‌ی بیان شده در این حدیث آن را جبران کند.

در حدیثی که در اسناد آن ضعف وجود دارد آمده که وقتی فرد مسلمان بدین شیوه بسم الله می‌گوید شیطان با به استفراغ انداختن خود آنچه را در شکم دارد بیرون می‌ریزد، این مطلب در حدیثی است که ابوداود و نسائی از امیه بن مخشی t روایت کرده‌اند که گفت: «پیامبر خدا r نشسته بود و مردی مشغول خوردن غذا بود و آن مرد بسم الله نگفت تا وقتی که از غذایش جز یک لقمه باقی نماند و وقتی که لقمه‌ی آخر را به سمت دهانش بالا برد گفت: «بسم الله أَوَّلَهُ وَآخِرَه» آن گاه پیامبر r خندید و سپس فرمود: شیطان پیوسته با این مرد مشغول خوردن غذا بود و وقتی او بسم الله گفت، شیطان آنچه را خورده بود با به استفراغ انداختن خود از شکمش بیرون ریخت»[5]. اما این حدیث ضعیف است و حافظ ابن حجر و دیگران ضعف آن را بیان داشته‏اند، اما گفتن بسم الله در اثنای خوردن غذا در حق کسی که فراموش کرده آن هم با عبارت‏: «بسم الله أَوَّلَهُ وَآخِرَهُ» صحیح و ثابت است، چنان که در حدیثی که پیش از این آمد بیان شد. سپس بر مسلمان واجب است که هرگاه از خوردن ونوشیدن فراغت یافت سپاس و ستایش خدا را به جای آورد بی‌شک بااین کار خداوند از بنده‌اش راضی و خشنود می‌گردد، در صحیح مسلم از أنس بن مالک t روایت است که پیامبر خدا r فرمود: «بی‌گمان خداوند از آن بنده خشنود می‌شود که چون لقمه‌ای بخورد بر آن، او را بستاید [حمد بگوید] و یا چون جرعه‌ای آب بنوشد بر آن، او را بستاید [حمد بگوید]»[6].

در سنت عبارت‌های متعددی در رابطه با نحوه‌ی گفتن حمد بعد از غذا آمده اگر فرد مسلمان توانایی آن را داشته باشد که آنها را حفظ کند و در پایان هر وعده‌ی غذایی یکی از این عبارت‌ها را بگوید بی‌شک چنین کاری کامل‌ترین شکل ادای حق توسط او و گویاترین شیوه در تبعیتش از رسول و پیامبرش r است و اگر نتوانست که چنین کاری بکند بدنبال پایان غذا خوردنش حداقل بگوید: الحمد لله. این سخنی عظیم و مبارک و محبوب نزد خداوند متعال است.

از جمله عبارت‌های ثابت شده در بیان حمد، پس از غذا این عبارت است که ابوداود و ترمذی از معاذ بن انس t روایت کرده‌اند که رسول الله r فرمود: «هر کس طعامی را بخورد و پس از آن بگوید: «الحمد لله الَّذِی أَطْعَمَنی هَذَا الطَّعَامَ وَرَزَقَنیهِ مِنْ غَیرِ حَوْلٍ مِنِّی وَلَا قُوَّة: حمد و ستایش سزاوار خداوندی است که این طعام را به من خوراند و آن را روزی من فرمود بدون این که نیرو وکوششی از طرف من در پدید آوردن آن دخیل بوده باشد». گناهان گذشته‌اش آمرزیده می‌شود[7].

یکی دیگر از این عبارت‌ها، عبارتی است که امام بخاری از ابو امامه t روایت کرده که: وقتی پیامبرr سفره‌ی غذایشان را بر‌می‌داشت، می‌فرمود: «الحمد لله کثِیراً طَیباً مُبَارَکاً فِیهِ، غَیرَ مَکفِی وَلَا مُوَدَّعٍ وَلَا مُسْتَغْنی عَنْهُ رَبَّنَا: ستایش سزاوار خداوند است، ستایشی بسیار و پاک و پربرکت، ستایشی که بی‌پایان باشد و ترک شده هم نباشد و بی‌نیازی از این ستایش هم وجود ندارد، پروردگار ما ستایش و دعای ما را بپذیر»[8].

این که می‌گوید: «غَیرَ مَکفِی وَلاَ مُوَدَّعٍ وَلَا مُسْتَغْنی عَنْهُ» منظورش حمد و ستایش است، گویی گفته: حَمْداً کثیراً غَیرَ مَکفِی وَلَا مُوَدَّعٍ وَلَا مُسْتَغْنی عَنْ هَذَا الحَمْد[9].

یکی دیگر از عبارت‌های نقل شده در این‌باره عبارتی است که امام احمد و دیگران از عبدالرحمن بن جبیر [تابعی] روایت کرده‌اند که مردی که هشت سال خادم پیامبر r بوده به او گفت که هرگاه غذایی را جلوی پیامبر r می‌گذاشت می‌شنید که ایشان می‌فرمود: «بسم الله» و می‌شنید که آن حضرت وقتی از خوردن غذا فارغ می‌شود فرمود: «اَللَّهُمَّ أَطْعَمْتَ وَأَسْقَیتَ وَأَغْنَیتَ وَأَقْنَیتَ وَهَدَیتَ وَأَحْییتَ، فَلَک الْحَمْدُ عَلَی مَا أَعْطَیتَ: خداوندا، تو به من طعام و آب دادی و مرا بی‌نیاز نمودی و با دادن نعمت راضی و خشنودم ساختی و به راه راست هدایتم کردی و مرا زندگی بخشیدی، پس حمد و ستایش از‌ آن توست در برابر آنچه که عطا فرموده‌ای»[10].

مستحب است فرد مسلمان هنگامی که غذای افطار روزه‌ داریش را می‌خورد بگوید: «ذَهَبَ الظَّمَأُ وَابْتَلَّتِ العُرُوقُ وَثَبَتَ الأَجْرُ انْ شَاءَ اللهُ: تشنگی برطرف شد و رگ‌ها‌تر شدند، و ان شاءالله أجر روزه‌داری قطعی شد». به خاطر این که ابوداود از ابن عمرب روایت کرده که: «پیامبر خداr وقتی افطار می‌نمود، می‌فرمود: ذَهَبَ الظَّمَأُ وَابْتَلَّتِ الْعُرُوقُ وَثَبَتَ الأَجْرُ إِنْ شَاءَ اللهُ»[11].

در سنت تعدادی دعا بیان شده که با آن‌ها برای میزبان دعا کرده می‌شود. برای فرد مسلمان مستحب که آنچه برایش میسر می‌گردد را حفظ کند و برای کسی که او را مهمان کرده یا غذایی به او تقدیم نموده، بیان دارد. از جمله‌ی این دعاها: درصحیح مسلم از مقداد t روایت شده که گفت: «من و دو دوستم در حالی که از فرط خستگی نیروی شنوایی وبینایی‌مان را از دست داده بودیم نزد پیامبر r رفتیم..» آن گاه حدیث را به شکلی طولانی بیان کرده و در آن آمده است که: «پیامبرr فرمودند: «اَللَّهُمَّ أَطْعِمْ مَنْ أَطْعَمَنی وَاسْقِ مَنْ سَقَانِی»: خداوندا، غذا بده به کسی که به من غذا داد و آشامیدنی بده به کسی که به من آشامیدنی داد»[12].

از جمله‌ی این دعاها: در حدیث دیگری در صحیح مسلم از عبدالله بن بسرt روایت شده که گفته است: «پیامبر خداr مهمان پدرم شد وما طعام و نوعی غذای تهیه شده از خرما و پنیر آمیخته با روغن برای ایشان آوردیم واز آن خورد سپس خرما برای ایشان آورده شد و ایشان از آن می‌خورد وهسته‌های آن را در میان دو انگشتشان قرار می‌داد و انگشت سبابه و میانه‌ی خود را جمع می‌کرد سپس برای ایشان آشامیدنی آورده شد واز آن نوشیدند، سپس آن را به کسی که دردست راست ایشان بود داد و پدرم در حالی که افسار چهارپای ایشان را گرفته بود گفت: برایمان دعا کن و ایشان فرمود: «اَللَّهُمَّ بَارِک لَهُمْ فِیما رَزَقْتَهُمْ، وَاغْفِرْ لَهُمْ وَارْحَمْهُمْ»: خداوندا، در آنچه که روزی ایشان کرده‌ای برایشان برکت قرار داده و آنان را بیامرز و مورد رحمت خود قرار ده»[13].

از جمله‌ی این دعاها: در حدیثی که ابوداود از أنس بن مالک t روایت کرده آمده که: پیامبر r نزد سعدبن عباده t آمد و او نان و روغن آورد و پیامبر r از آن خورد، سپس پیامبر r فرمودند: «أفْطَرَ عِنْدَکمُ الصَّائِمُونَ، وَأَکلَ طَعَامَکمُ الأَبْرَارُ، وَصَلَّتْ عَلَیکمُ الْمَلائِکة: روزه داران نزد شما افطار کنند و نیکوکاران غذای شما را بخورند و فرشتگان بر شما درود فرستند»[14]. برای فرد مسلمان چه زیباست که در غذا خوردن آداب و اذکار آن را رعایت کند تا این کار سبب با برکت‌تر شدن غذا، و دلپذیر‌تر شدن و سودمند‌تر گشتن آن برایش گردد.

امام احمد/ می‌گوید: «هرگاه چهار ویژگی در غذا جمع شود غذایی کامل است: وقتی که در ابتدای آن بسم الله گفته شود و در پایانش حمد و ستایش خدا به جای آورده شود، وافراد زیادی از آن غذا بخورند و غذایی حلال باشد».




[1]- صحیح بخاری شماره [5376] و صحیح مسلم شماره [2022].

[2]- سنن ابوداود شماره [3764] و سنن ابن ماجه شماره [3286].

[3]- صحیح مسلم شماره [2017].

[4]- سنن ابوداود شماره [3767]، و سنن ابن ماجه شماره [3264] و آلبانی/ در «صحیح الجامع» شماره [380] آن را صحیح دانسته است.

[5]- سنن ابوداود شماره [3768] و بنگر به إرواء الغلیل [7/26].

[6]- صحیح مسلم شماره [2734].

[7]- سنن ابوداود شماره [4023] وسنن ترمذی شماره [3458]، و آلبانی/ در «صحیح الجامع» شماره [6086] آن را حسن دانسته است.

[8]- صحیح بخاری شماره [5458].

[9]- این برداشت در ترجمه گنجانده شده .م

[10]- المسند [4/62]، و آلبانی/ در «صحیح الجامع» شماره [4768] آن را صحیح دانسته است.

[11]- سنن ابوداود شماره [2357]، و آلبانی/ در «صحیح الجامع» شماره [4678] آن را حسن دانسته است.

[12]- صحیح مسلم شماره [2055].

[13]- صحیح مسلم شماره [2042].

[14]- سنن ابوداود شماره [3854]، وآلبانی/ در «صحیح أبوداود» شماره [3263] آن را صحیح دانسته است.

۱۶۸- آنچه آدمی هنگام توقف در جایی یا دیدن شهر یا روستایی که می‌خواهد بدان وارد شود، می‌گوید:

۱۶۸- آنچه آدمی هنگام توقف در جایی یا دیدن شهر یا روستایی که می‌خواهد بدان وارد شود، می‌گوید:

سخن درباره‌ی اذکاری است که مستحب است فرد مسلمان به هنگام سوار شدن بر مرکب و مسافرت، آنها را بگوید، این‌ها اذکاری مبارک هستند که دارای آثاری نیکو بر سواره و مسافر، در خصوص سر و سامان دادن به کار و بارش و سلامتی و محافظتش از آفات و شرور هستند.

بی‌تردید برای فرد مسلمان مستحب است که هرگاه در جایی فرود آید بگوید: «أَعُوذُ بِکلَماتِ اللهِ التَّامَّاتِ مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ: به صفات کامل و [عاری از عیب] خداوند از شر هر آنچه که آفریده است، پناه می‌برم». بی‌شک اگر چنین بگوید، به فرمان خداوند در امان می‌ماند، و تا زمانی که از آن محل کوچ کند، چیزی آسیبی به او نمی‌رساند.

در صحیح مسلم از خولة بنت حکیمل روایت شده است که گفت: شنیدم رسول خداr می‌فرمود «کسی که در منزلی فرود آید، و سپس بگوید: «أَعُوذُ بِکلَماتِ اللهِ التَّامَّاتِ مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ: پناه می‌برم به کلمات کامل خداوند از شر آنچه آفریده است»، چیزی به او گزند و آسیب نمی‌رساند، تا وقتی که از آن منزل کوچ کند»‏[1]. این دعایی مهم و عظیم است که بیانگر پناهنده شدن به خداوند و متوسل شدن به او و پناه بردن به کلماتش است بر خلاف شیوه و عادت اهل جاهلیت که به جنیان و سنگ‌ها و دیگر چیزهایی پناه می‌بردند که جز گمراهی و سرکشی و ضعف و ذلت چیزی بدانان نمی‌افزود هم چنان که خداوند می‌فرماید:

﴿وَأَنَّهُۥ کَانَ رِجَالٞ مِّنَ ٱلۡإِنسِ یَعُوذُونَ بِرِجَالٖ مِّنَ ٱلۡجِنِّ فَزَادُوهُمۡ رَهَقٗا ٦   [الجن: 6].

«و کسانی از انسان‌ها به کسانی از پری‌ها پناه می‌آورند، و بدین وسیله بر گمراهی و سرکشی خود انسانها می‌افزوده است».

خداوند آنان را به خاطر این پناه جستن سرزنش کرده، و نتایج ناگوار و فرجام درد آور آن را در دنیا و آخرت روشن ساخته است، و برای بندگان مؤمنش مقرر کرده که فقط به او پناه جویند و فقط به او متوسل گردند، و نه کسی دیگری.چرا که زمام امور و پیشانی [و سرنوشت] بندگان در دست اوست، و هر که جز او مالک هیچ نفع و ضرری برای خود نیست، چه برسد این که مالک چیزی از این‌ها برای دیگری باشد.

این که می‌گوید: «أعوذ بکلمات الله التامات» یعنی: به کلمات کامل خداوند پناه می‌برم و متوسل می‌شوم، در مورد «کلمات الله» گفته شده: منظور قرآن است، و گفته شده: منظور کلمات کَونی و قَدَری است و معنی «التامات» یعنی: کلماتی که عاری از نقص و عیب‌اند، برخلاف کلام آدمی که دارای عیب و نقص‌اند. این حدیث گواهی است بر مشروعیت پناه بردن به صفات خداوند، و این که بی‌شک پناه‌جستن نوعی [از انواع] ‌عبادت است و نمی‌توان آن را به دیگری اختصاص داد، و همانا کلام خداوند -و از آن جمله قرآن- مخلوق نیست چرا که اگر مخلوق می‌بود بدان پناه برده نمی‌شد؛ زیرا بی‌شک پناه بردن به مخلوق جایز نیست بلکه چنین کاری شریک قائل شدن برای خداوند بلند مرتبه است.

این که می‌گوید: ﴿مِن شَرِّ مَا خَلَقَ ٢ یعنی: از هر شری در هر آفریده‌ای که شر از او بر می‌خیزد، حیوان باشد یا غیر آن، آدمی باشد یا جن، حشره باشد یا جانور چارپا، باد باشد یا رعد و برق، هر نوعی از انواع بلایا که باشد [به کلمات کامل خداوند پناه می‌برم].

این که می‌گوید: «چیزی به او گزند و آسیب نمی‌رساند، تا وقتی که از آن منزل کوچ کند» هر چه که باشد نمی‌تواند به او آسیب برساند چرا که او در حفظ و امان خداونداست اما هم در این دعا و هم در دیگر دعاها چند شرط برای تحقق دعا وجود دارد: شایستگی مکان، نیت راست و درست، اعتماد شایسته و نیکو به خداوند، تلاش برای مداومت بر این دعا در هر مکانی که آدمی در آن فرود می‌آید.

قرطبی می‌گوید: «این حدیثی صحیح و سخنی راست است، راستی و درستی آن را هم با دلیل و هم با تجربه دریافته‌ایم، من خود از زمانی که این حدیث را شنیده‌ام بدان عمل نموده‌ام و چیزی گزند و آسیبی به من نرسانده جز این که یک بار آن را فراموش کردم و پاسی از شب گذشته بود که عقربی مرا گزید، با خود اندیشیدم ناگهان یادم آمد که فراموش کرده بودم به این کلمات پناه جویم [و این دعا را بگویم]»[2]. برای فرد مسلمان مستحب است که هرگاه قصد ورود به شهر یا روستایی را داشت بگوید: «اَللَّهُمَّ رَبَّ السَّمَوَاتِ السَّبْعِ وَمَا أَظْلَلْن وَرَبَّ الأَرْضِینَ السَّبْعِ وَمَا أَقْلَلْنَ، وَرَبَّ الشَیاطِینِ وَمَا أَضْلَلْنَ، وَرَبَّ الرِّیاحِ وَمَاذَرَینَ، فَإِنَّا نَسْأَلُک خَیرَ هَذَهِ القَرْیهِ، وَخَیرَ أَهْلِهَا، وَخَیرَ مَا فِیهَا، وَنَعُوذُبِک مِنْ شَرِّهَا وَشَرِّ أَهْلِهَا وَشَرِّ مَا فِیهَا: خداوندا، ای پروردگار آسمان‌های هفتگانه و پروردگار آنچه که آسمان‌ها بر آن سایه انداخته‌اند، و ای پروردگار زمین‌های هفتگانه و پروردگار آنچه که زمین‌ها در خود جای داده‌اند، و ای پروردگار شیاطین و پروردگار کسانی که شیاطین آنان را گمراه نموده‌اند، و ای پروردگار بادها وپروردگار آنچه بادها می‌پاشند و پراکنده می‌کنند، من خیر و خوبی این شهر، و خیر و خوبی مردمان آن، و خیر خوبی آنچه را که در آن است از تو می‌خواهم، و از شر و بدی این شهر، و از شرّ مردمان آن، و از شرّ آنچه در آن است به تو پناه می‌آورم». چرا که پیامبر r هرگاه مکانی را که می‌خواست بدان وارد شود می‌دید این دعا را می‌گفت.

نسائی و دیگران از صهیبt روایت کرده‌اند که: «پیامبرr هرگاه شهری را می‌دید که قصد داخل شدن به آن را داشت، هنگام دیدن آن می‌فرمود: «اَللَّهُمَّ رَبَّ السَّمَوَاتِ السَّبْعِ وَمَا أَظْلَلْنَ، وَرَبَّ الأَرْضِینَ السَّبْع وَمَا أَقْلَلْنَ، وَرَبَّ الشَیاطِین وَمَا أَظْلَلْنَ، وَرَبَّ الرِّیاحِ وَمَا ذَرَینِ، فَإِنَّا نسْأَلُک خَیرَ هَذَه ِالقَرْیهِ وَخَیرَ أَهْلِهَا، وَخَیرِ مَا فِیهَا، وَنَعُوذ بِک مِنْ شَرِّهَا وَشَرِّ أَهْلِهَا وَشَرِّ مَا فِیهَا»[3] قریه نام مکانی است که آدمیان در آن خانه‌ها و بناها و املاک کشاورزی را گردهم می‌آورند و گاه این اسم بر شهرها نیز به کار برده می‌شود هم چنان که خداوند می‌فرماید:

﴿وَٱضۡرِبۡ لَهُم مَّثَلًا أَصۡحَٰبَ ٱلۡقَرۡیَةِ إِذۡ جَآءَهَا ٱلۡمُرۡسَلُونَ ١٣                    [یس: 13].

«برای ایشان سرگذشت ساکنان شهر را مثال بزن، بدان‌گاه که فرستادگان [خدا] به سوی آنان آمدند».

گفته شده منظور از این شهر انطاکیه است، به مکه نیز ام‌القری گفته می‌شود. بر این اساس این دعا به هنگام ورود به روستا یا شهر گفته می‌شود.

این که می‌گوید: «اَللَّهُمَّ رَبَّ السَّمَوَاتِ السَّبْعِ وَمَا أَظْلَلْنَ» بیان‌گر توسل به خداوند و ربوبیتش بر آسمان‌های هفت‏گانه و آنچه که بر آن‌ها سایه انداخته است، می­باشد؛ از جمله ستاره‌ها و خورشید و ماه و زمین و آنچه برآن است. این که می‌گوید: «وما أظللن» از کلمه إظلال و به معنی آنچه بر فراز آن قرار گرفته و بر آن سایه انداخته؛ این که می‌گوید: «وَرَبَّ الأَرْضِینَ السَّبْعِ وَمَا أَقْلَلْنَ» از کلمه إقلال، و منظور هر چیزی است که برخود جای داده است از آدمیان و جانوران و درختان و دیگر چیزهاست.

این که می‌گوید: «وَرَبَّ الشَیاطِینِ وَمَا أَضْلَلْنَ» از کلمه إضلال که همان فریفتن و باز داشتن از راه خدا است، خداوند می‌فرماید:

﴿إِن یَدۡعُونَ مِن دُونِهِۦٓ إِلَّآ إِنَٰثٗا وَإِن یَدۡعُونَ إِلَّا شَیۡطَٰنٗا مَّرِیدٗا ١١٧ لَّعَنَهُ ٱللَّهُۘ وَقَالَ لَأَتَّخِذَنَّ مِنۡ عِبَادِکَ نَصِیبٗا مَّفۡرُوضٗا ١١٨ وَلَأُضِلَّنَّهُمۡ وَلَأُمَنِّیَنَّهُمۡ وَلَأٓمُرَنَّهُمۡ فَلَیُبَتِّکُنَّ ءَاذَانَ ٱلۡأَنۡعَٰمِ وَلَأٓمُرَنَّهُمۡ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلۡقَ ٱللَّهِۚ وَمَن یَتَّخِذِ ٱلشَّیۡطَٰنَ وَلِیّٗا مِّن دُونِ ٱللَّهِ فَقَدۡ خَسِرَ خُسۡرَانٗا مُّبِینٗا ١١٩ یَعِدُهُمۡ وَیُمَنِّیهِمۡۖ وَمَا یَعِدُهُمُ ٱلشَّیۡطَٰنُ إِلَّا غُرُورًا ١٢٠

                                                                                                                           [النساء: 117-120].

«] مشرکان[ به جای او جز ]کسانی را که[ مادینگان نامیده شده‌اند، ] به دعا [ نمی‌خوانند و جز شیطان سرکش را فرا نمی‌خوانند (۱۱۷) خداوند او را از رحمت خویش به دور داشت و ]‏شیطان[ گفت: از بندگانت سهمی معین برخواهم گرفت (۱۱۸) و البته گمراهشان می‌سازم و آنان را به آرزوی باطل افکنم و به آنان فرمان دهم تا گوش‌های چهار پایان را بشکافند و به آنان فرمان دهم که آفرینش خدا را تغییر دهند. هر کس که به جای خدا شیطان را دوست گیرد، به زیانی آشکار دچار شده است (۱۱۹) به آنان وعده می‌دهد و آنان را به آرزو می‌افکند و شیطان جز فریب به آنان وعده نمی‌دهد».

هرگاه آدمی بداند که به یقین الله متعال پروردگار و مالک هر چیزی است، و به هر چیزی احاطه دارد و قدرتش همه چیز را در بر گرفته است، و اراده ومشیتش در هر چیزی نافذ است، و هیچ چیزی در زمین و آسمان او را درمانده و ناتوان نمی‌سازد، تنها به او پناه برده و از او درخواست پناهندگی می‌کند و فقط به او متوسل می‌شود، و از کسی جز او نمی‌ترسد. این که می‌گوید: «وَرَبَّ الرِّیاَحِ وَمَا ذَرَینَ» گفته می‌شود: «ذرتْه الرِّیاح وأَذرَته و تَذَرُوُه»، یعنی: آنچه که بادها حرکت می‌دهند و پراکنده می‌کنند، از جمله خداوند می‌فرماید:

﴿فَأَصۡبَحَ هَشِیمٗا تَذۡرُوهُ ٱلرِّیَٰحُۗ وَکَانَ ٱللَّهُ عَلَىٰ کُلِّ شَیۡءٖ مُّقۡتَدِرًا ٤٥         [الکهف: 45].

«سرانجام درهم شکسته شد که بادها آن را پراکنده می‌ساختند و خداوند بر هر کاری توانمند است».

این که می‌گوید: «فإِنَّا نَسْألک خَیرَ هذه القریة وخَیرَ اهلها وخیر مَا فِیهَا» بیان گر درخواست از خداوند برای با برکت گردانیدن این مکان برای او است و این که از خیر آن بدو ارزانی دارد و سکونت گزیدن و اقامت او را در آن به همراه سلامت و عافیت برایش آسان و میسر گرداند، «وخیر أهلها» یعنی: خیر اهالی آن جا از جمله ایمان و راستی و درستی و استقامت و همکاری بر امور خیر وشبیه این‌ها [را نصیبم گردان] «وخیر ما فیها» یعنی: خیر و خوبی مردمان ومسکن‌ها و غذاها و دیگر چیزها [را بهره‌ام گردان].

این که می‌گوید: «وَنَعُوذ بِک مِنْ شَرِّهَا وَشَرِّ أَهْلِهَا وَشَرِّ مَا فِیهَا» بیان گر پناه جستن به خداوند از تمامی شرور و چیزهای آزار دهنده است، فرقی نمی‌کند در خود آن مکان باشد یا از سوی ساکنین آن یا هر آنچه را که در آن است.

این دعایی جامع و فراگیر برای درخواست خیر از خداوند و پناه جستن به او از شر است، آن هم پس از توسل به خداوند و به ربوبیتش بر هر چیزی است.

سپس برای مسافر مستحب است که در سفرش بسیار برای خود و پدر و مادر وهمسر و فرزندانش و تمامی مسلمانان دعا کند، و دعایی را برگزیند که همه‌ی این‌ها را در بر گیرد، هم‌چنین در خواستش را با پافشاری از خدا بخواهد چرا که دعای مسافر مستجاب است. در سنن کبری اثر بیهقی از أنس t به صورت مرفوع روایت شده که : «سه دعا رد نمی‌شود: دعای پدر و دعای روزه‌دار، و دعای مسافر»[4].

ترمذی و ابوداود و ابن ماجه از ابو هریره t روایت کرده‌اند که: رسول الله r فرمودند: «سه دعا بدون شک مستجاب می‌شوند:

1-    دعای ستمدیده.

2-    دعای مسافر.

3-    دعای پدر در حق فرزندش»[5].

از خداوند می‌طلبم که همه‌ی ما را در راه انجام طاعتش موفق گرداند و ما را بر ذکر و شکر و عبادت نیکویش در سفر و اقامت و در همه‌ی امورمان یاری دهد، بی‌شک او شنونده‌ی دعا و اجابت کننده‌ی آن است.




[1]- صحیح مسلم شماره [2708].

[2]- شیخ سلیمان‌بن عبدالله در تیسیر العزیز الحمید [ص: 214] این مطلب را بیان کرده است.

[3]- عمل الیوم و اللیله اثر نسائی شماره [547]، و آلبانی/ در «السلسله الصحیحه» شماره [2759] آن را صحیح دانسته است.

[4]- سنن کبری اثر بیهقی [3/345]، و آلبانی/ در «الصحیحه» شماره [1797] آن را صحیح دانسته است.

[5]- سنن ابوداود شماره [1536] و سنن ترمذی شماره [1905] وسنن ابن ماجه شماره [3862] و آلبانی/ در «السلسله الصحیحه» شماره [596] آن را حسن دانسته است.

۱۶۷- اذکار سوار شدن بر مرکب سفر

۱۶۷- اذکار سوار شدن بر مرکب سفر

خداوند متعال می‌فرماید:

﴿وَٱلَّذِی خَلَقَ ٱلۡأَزۡوَٰجَ کُلَّهَا وَجَعَلَ لَکُم مِّنَ ٱلۡفُلۡکِ وَٱلۡأَنۡعَٰمِ مَا تَرۡکَبُونَ ١٢ لِتَسۡتَوُۥاْ عَلَىٰ ظُهُورِهِۦ ثُمَّ تَذۡکُرُواْ نِعۡمَةَ رَبِّکُمۡ إِذَا ٱسۡتَوَیۡتُمۡ عَلَیۡهِ وَتَقُولُواْ سُبۡحَٰنَ ٱلَّذِی سَخَّرَ لَنَا هَٰذَا وَمَا کُنَّا لَهُۥ مُقۡرِنِینَ ١٣ وَإِنَّآ إِلَىٰ رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ ١٤          [الزخرف: 12-14].

«و اوست که همه‌ی گونه‌ها را آفرید و برایتان از کشتی و چارپایان چیزی پدید آورد که ]‏برآنها[ سوار شوید (۱۲) تا بر پشتش ]درست[ جای‌ گیرید، آن‌گاه چون بر آن جای گرفتید، نعمت پروردگارتان را یاد کنید و بگویید: پاک و منزه است خدایی که این را برایمان مسخر گرداند و بر آن توانا نبودیم (۱۳) و ما به سوی پروردگارمان باز خواهیم گشت».

خداوند ما را متوجه ساخته که وسایل حمل و نقل از جمله کشتی‌ها و چهارپایان اهلی و هم‌چنین وسایل جدید حمل و نقلی را که در این زمانه برای آدمیان رام و مسخر کرده از جمله وسایلی که بر روی زمین حرکت می‌کنند، و آن‌هایی را که در آسمان به پرواز در می‌آیند و آن‌هایی که در دریا‌ها شناورند و هم چنین قرار گرفتن آدمیان بر روی آنها یا درون آنها و جابه‏جایشان از مکانی به مکان دیگر با راحتی و آسایش و اطمینان، همه‌ی این‌ها از الطاف و اکرام و انعام خداوند بوده و اوست که آنها را رام آدمی کرده است، پس چگونه سزاوار است کسی که بر آن سوار می‌شود از یاد و ذکر بخشنده و مرحمت کننده‌ی آن، و ثنا و ستایش او آن چنان که شایسته‌ی او است، غفلت کند.

راه و روش پیامبر r به هنگام سوار شدن بر مرکب و در سفر، کامل‌ترین و تمام‌ترین راه و روش است، چرا این گونه نباشد در حالی که ایشان از لحاظ طاعت، کامل‌ترین، و از لحاظ عبادت، نیکوترین، و از لحاظ شیوه‌ی زندگی زیباترین و پاک‌ترین مردم بود؛ در آنچه در ذیل می‌آید گوشه‌هایی از روش ایشان r در این زمینه است که ارائه می‌شود.

ترمذی و ابوداود و دیگران از علی بن ربیعه روایت کرده‌اند که گفت: «من نزد علی بن ابی‌طالب t بودم که چهارپایی برایش آورده شد که بر آن سوار شود و او وقتی پایش را در رکاب گذاشت، گفت: بسم الله، و وقتی بر پشت آن قرار گرفت، گفت: الحمد لله، و سپس گفت:

 

﴿سُبۡحَٰنَ ٱلَّذِی سَخَّرَ لَنَا هَٰذَا وَمَا کُنَّا لَهُۥ مُقۡرِنِینَ ١٣ وَإِنَّآ إِلَىٰ رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ ١٤

                                                                                                                              [الزخرف: 13-14].

«پاک و منزه‌خدایی است که این وسیله را برای ما رام کرد، در حالی که ما توانایی رام کردن آن را نداشتیم (۱۳) و ما به یقین به سوی خدا باز می‌گردیم».

و سپس سه بار الحمد لله گفت و سه بار الله اکبر، و پس از آن گفت: «سُبْحَانَک إنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْ لی إِنَّهُ لَا یغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا أَنْتِ: [خدایا!] تو پاک و منزه هستی، من بر نفس خود ظلم کرده‌ام، پس مرا بیامرز، زیرا که کسی جز تو گناهان را نمی‌بخشد» و سپس خندید، سؤال شد ای امیرالمؤمنین! به چه چیزی خندیدی؟ گفت: پیامبر r را دیدم که این اعمال من را انجام دادند و خندید، گفتم: ای رسول خدا! چرا خندیدید؟ فرمودند: پروردگارت از این گفته‌ی بنده‌اش، که می‏گوید: «گناهان مرا بیامرز» در حالی که او می‌داند که جز خداوند کسی دیگر گناهان را نمی‌آمرزد، خشنود می‌شود»[1].

فرد مسلمان باید در این حدیث و آنچه در آن است از گواهی بر کمال لطف و احسان خداوند، و گستردگی مغفرتش، و نیکی و خیرات او بیندیشد و این در حالی است که خداوند کاملاً بی‌نیاز از توبه و استغفار بندگانش است. از جمله ارشادات پیامبر r به هنگام سوار شدن بر مرکب به قصد سفر این بود که از خداوند درخواست می‌نمود تا نیکوکاری و تقوی را در سفر برایش رقم زند و انجام کار نیکی را که مورد رضایت او باشد برایش آسان نماید، و سفر را برایش سهل گرداند و از نتایج و پیامد بد در مورد خودش یا مال و خانواده‌اش او را در امان دارد. در صحیح مسلم از عبدالله بن عمر ب روایت شده که پیامبر خداr وقتی برای رفتن به سفر بر روی شترش قرار می‌گرفت سه بار می‌فرمود: «الله اکبر»، و بعد از آن می‏فرمود: «سُبْحَانَ الَّذِی سَخَّرَلَنَا هَذَا وَمَا کنَّا لَهُ مُقَرِنینَ وَإنَّا إِلَی رَبِّنَا لَمُنْقَلِبُونَ. اَللَّهُمَّ إِنَّا نَسْأَلُک فِی سَفَرِنَا هَذَا الْبِرَّ وَالتَّقْوَی وَمِنَ‌ الْعَمَلِ مَا تَرْضَی، اَللَّهُمَّ هَوِّنْ عَلَینَا سَفَرَنَا هَذَا، وَاطْوِ عَنَّا بُعْدَهُ اَللَّهُمَّ أَنْتَ الصَّاحِبُ فِی السَّفَرِ وَالْخَلِیفَة فِی الأَهْلِ. اَللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِک مِنْ وَعْثَاءِ السَّفَرِ وَکابَة الْمُنْظَرِ وَسُوءِ الْمُنْقَلَبِ فی الْمَالِ وَالأَهْلِ: پاک و منزه است خداوندی که این مرکب را برایمان رام کرد، وگرنه ما بر [رام کردن] آن توانایی نداشتیم و به یقین ما به سوی پروردگارمان باز می‌گردیم، خداوندا، در این سفرمان، نیکوکاری و تقوی، و اعمالی را که مورد رضایت و پسند تو باشد از تو طلب می‌نماییم، خداوندا، این سفرمان را بر ما آسان گردان و دوری آن را برای ما کوتاه‌ساز، خداوندا، تویی همراه ما در سفر و جانشین ما در میان خانواده و بستگانمان، خداوندا، همانا من از سختی سفر و از منظره‌ی غم‌انگیز، و از دگرگونی بدو ناگوار در مال و خانواده و بستگانم به تو پناه می‌جویم». پیامبر r وقتی از سفر باز می‌گشت، باز همان کلمات یاد شده را می‌فرمود و برآن‌ها می‌افزود: «آی‍ِبُونَ، تَائبُونَ، عَابِدوُنَ، لِرَبِّنَا حَامِدُونَ»: بازگشته‌ایم و به سوی خداوند توبه کاریم و برای پروردگارمان عبادت کننده و ستایشگریم[2]. این که می‌گوید: «اللهم إنا نسالک فی سفرنا هذا البر والتقوی» منظور از «بِرّ» انجام کارهای نیک، و منظور از «تقوی» ترک معاصی و گناهان است، این معانی مربوط به وقتی است که در یک ذکر هر دوی آنها بیان شده باشند هم‌چنان که در این حدیث چنین آمده، اما هر گاه یکی از این دو به تنهایی ذکر شود معنای دیگری را نیز در بر می‌گیرد.

این که می‌گوید: «اَللَّهُمَّ هَوِّنْ عَلَینَا سَفَرَنَا هَذَا، وَاطْوِ عَنَّا بُعْدَهُ» یعنی : این سفر را برای ما آسان گردان و مسافتش را برای ما کوتاه نما.

این که می‌گوید: «اَللَّهُمَّ أَنْتَ الصَّاحِبُ فِی السَّفَرِ» منظور از مصاحبت ، همراهی خاص و ویژه است. که مستلزم حفظ و یاری و تأیید است، کسی که خداوند به همراهش باشد از چه کسی می‌ترسد؟

این که می‌گوید: «وَالْخَلِیفَة فِی الأَهْلِ» خلیفه کسی است که جانشین کسی می‌شود که او را جانشین خود در چیزی که بر جای می‌نهد، می‌کند، معنی این بخش از حدیث آن است که خداوندا من در خصوص محافظت از خانواده‌ام تنها به تو تکیه می‌کنم.

این که می‌گوید: «اَللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُبِک مِنْ وَعْثَاءِ السَّفَرِ» یعنی: از سختی و مشقت سفر به تو پناه می‌آورم. این که می‌گوید: «وَکآبَة الْمُنْظَرِ» یعنی: از بدحال شدن و درهم شکستن به سبب درد و رنج به تو پناه می‌آورم. این که می‌گوید: «وَسُوءِ الْمُنْقَلَبِ» یعنی: از بازگشت از سفر به خاطر آنچه ناراحتش کرده و بد است، حال فرقی نمی‌کند چه در وجود خودش یا مال و خانواده‌اش باشد، به خدا پناه می‌جوید.

این که می‌گوید: «وقتی از سفر باز می‌گشت، باز همان کلمات یاد شده را می‌فرمود و بر آن‌ها می‌افزود: باز گشتگانیم، توبه کنندگانیم، عبادت گزارانیم و ستایشگران پروردگار‏مانیم». سنت آن است که این بخش به هنگام بازگشت از سفر، و هم‌ چنین به هنگامی که به شهرش نزدیک می‌گردد، آن را بگوید. امام بخاری و امام مسلم از أنس t روایت کرده‌اند که: «وقتی که رسول خدا r به مدینه نزدیک شد فرمود: «آیبُونَ، تَائِبوُنَ، عَابِدوُنَ، لِرَبِّناَ حَامِدوُنَ»: بازگشتگانیم، توبه کنندگانیم، عبادت گزارانیم و ستایشگران پروردگارمانیم». و پیوسته چنین می‌فرمود تا وارد مدینه شد»[3].

این که می‌گوید: «آیبون» یعنی: ما رجعت کننده‌ایم، منظور این است که به خیر و سلامت برگشته‌ایم.

 این که می‌گوید: «تائبون» یعنی: از گناهان‌مان و کوتاهی‌هایمان به درگاه الهی توبه می‌کنیم.

این که می‌گوید: «لربنا حامدون» یعنی: پرودگارمان را به خاطر نعمات عظیم و عطایای وسیع و این که آنها را به سهولت در اختیارمان نهاده ستایش می‌کنیم.

سنت است که به هنگام بالا رفتن از تپه‌ها و بلندی‌ها و جاهای مرتفع الله اکبر گفته شود و به هنگام فرود آمدن به دره‏ها و جاهای گود و نشیب سبحان الله گفته شود. در صحیح بخاری از جابر بن عبداللهب روایت شده که گفت: «آن گاه که به بلندی می‌رسیدیم، «الله اکبر» می‌گفتیم و وقتی به نشیبی فرود می‌آمدیم «سبحان الله» می‌گفتیم»[4].

این که آدمی در مکان‌های بلند و به هنگام صعود تکبیر می‌گوید مشغول کردن قلب و زبان به تعظیم پروردگار و اعلان بزرگی و عظمت او است و در عین حال کبر و عجب و غرور از آدمی دفع و طرد می‌گردد، و گفتن تسبیح در مکان‌های پست و نشیب [به خاطر] منزه دانستن خداوند از نقائص و عیوب، و از هر آنچه که در تضاد با کمال و جلال او است، می‌باشد.

از دیگر ارشادات پیامبر r دعا کردن برای کسی است که می‌خواهد به سفر برود، دعا برای محفوظ ماندن و پایان نیک و آسان شدن کار به همراه توصیه به رعایت تقوای خداوند.

در کتاب ترمذی از سالم روایت شده که : «عبدالله بن عمر ب به کسی که می‌خواست به سفر برود می‌گفت: نزدیک بیا تا با تو آن گونه خداحافظی کنم که پیامبر r آن گونه با ما خداحافظی می‌نمود، آن‌گاه می‌گفت: «أَسْتَوِدعُ اللهَ دِینَک، وَأَمَانَتَک، وَخَوَاتِیمَ عَمَلِک»: دینت و أمانتت و عاقبت کارت را به خداوند می‌سپارم»‏[5]. یعنی از خداوند می‌طلبم که آنها را برایت تحت حمایت و مراقبت خود قرار دهد.

هم‌چنین در کتاب ترمذی از ابوهریره t روایت شده که: «شخصی گفت: ای رسول خدا r من می‌خواهم به سفر بروم، مرا وصیتی کن، آن حضرت r فرمود: «به پرهیزگاری پای بند باش و بر هر بلندی و تپه ای تکبیر بگو». و وقتی آن مرد پشت کرد و رفت. پیامبر r فرمود: «اَللَّهُمَ اطْوِ لَهُ الْبُعْدَ، وَهَوِّنْ عَلَیهِ السَّفَرَ: خداوندا، راه دور را برایش کوتاه گردان و سفر را بروی آسان نمای»[6].

هم‌چنین در جامع ترمذی از أنس بن مالک t روایت شده که: «مردی نزد رسول خدا r آمد و گفت: ای پیامبر خدا r، من می‌خواهم به سفر بروم برایم دعایی کن که توشه‌ی سفرم باشد، و آن حضرت فرمود: «زَوَّدَک اللهُ التَّقْوی»: خداوند تقوی و پرهیزگاری را توشه‌ی راهت گرداند. آن مرد گفت: بر توشه‌ام بیفزای، و پیامبرr فرمود: «وَغَفَرَ ذَنْبِک»: و خداوند گناهت را بیامرزد. باز هم گفت: بر توشه‌ام بیفزای، و پیامبرr فرمود: «وَیسَّرَ لَک الْخَیرَ حَیثُما کنْتَ»: و هر کجا که باشی خیر و نیکی را برایت میسر ‌فرماید»[7].

پیامبر r به کسی که می‌خواهد به سفر برود توصیه می‌کند که برای کسانی که باقی می‌مانند دعا کند به این که حفظ و امان خداوند باشند، در کتاب عمل الیوم واللیلة اثر ابن سنی از موسی بن وردان روایت شده که گفت: «به نزد ابوهریره t آمدم تا به خاطر این که می‌خواستم به سفر بروم با او خداحافظی کنم، ابوهریره t گفت: ای برادرزاده چیزی به تو نیاموزم که رسول الله r آن را به من یاد داده که به هنگام خداحافظی آن را بگویم؟ موسی گفت: گفتم: آری [به من نیز بیاموز]‏، ابوهریرهt گفت: بگو: «أَسْتَودِعُکمُ اللهَ الَّذِی لَا تَضیعُ وَدَائِعُهُ»: شما را نزد خداوند به امانت می‌سپارم که نزد او امانت‌ها ضایع نمی‌گردند». وابن ماجه از ابوهریرهt روایت کرده که گفت: رسول اللهr با من خداحافظی کرد و فرمودr، و این دعا را ذکر کرد‏[8]. یعنی: همانا آنچه نزد خدا به امانت گذاشته شود آن را محفوظ می‌دارد. از ابن عمرب روایت شده که گفت: شنیدم که رسول الله r فرمودند: «إِذَا اسْتُودِعَ الله شَیئاً حَفِظَهُ: هرگاه چیزی نزد خدا به امانت سپرده شود از آن محافظت می‌نماید»[9].

عاجزانه از خداوند می‌طلبیم که از دین‌مان پاسداری و مراقبت نموده و همه‌ی ما را در راه انجام هر خیری موفق گرداند.




[1]- سنن ابوداود شماره [2602] و سنن ترمذی شماره [3466] و آلبانی/ در «صحیح الترمذی» شماره [2742] آن را صحیح دانسته است.

[2]- صحیح مسلم شماره [1342].

[3]- صحیح بخاری شماره [3085]، و صحیح مسلم شماره [1345].

[4]- صحیح بخاری شماره [2993].

[5]- سنن ترمذی شماره [3443] و آلبانی/ در «صحیح ترمذی» شماره [3738] آن را صحیح دانسته است.

[6]- سنن ترمذی شماره [3445]، و ابن ماجه شماره [2771] و آلبانی/ در «صحیح ترمذی» شماره [2739] آن را صحیح دانسته است.

[7]- سنن ترمذی شماره [3444]، آلبانی/ در «صحیح الترمذی» شماره [2739] آن را صحیح دانسته است.

[8]- عمل الیوم واللیله شماره [505] و سنن ابن ماجه شماره [2825]، و آلبانی/ در «صحیح ابن ماجه» شماره [2278] آن را صحیح دانسته است.

[9]- ابن حبان شماره [2376] آن را روایت کرده و آلبانی/ در «صحیح موارد الضمآن» شماره [2016] آن را صحیح دانسته است.