اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

درباره‌ی فضیلت نمازها


فصل اول

624 – (1) عن عُمارَةَ بن رُوَیْبَةَ، قال: سمعتُ رسولَ الله ج یقولُ: «لنْ یَلِجَ النَّارَ أحدٌ صلّى قبلَ طُلوع الشمس، وقبلَ غُروبها» یعنی الفجرَ والعصرَ. رواه مسلم([1]).

624 – (1) عمارة بن رویبه س گوید: از رسول‌خدا ج شنیدم که فرمود: هرکس قبل از طلوع آفتاب و پیش از غروب آن، نماز بخواند هرگز وارد آتش سوزان دوزخ نخواهد شد. و مراد از به جای آوردن نماز قبل از طلوع آفتاب: «نماز صبح» و نماز پیش از غروب آن: «نماز عصر» است.

[این حدیث را مسلم روایت کرده است].

625 (2) وعن أبی موسى، قال: قال رسولُ الله ج: «مَنْ صلّى البَرْدَیْنِ دَخَلَ الجنَّةَ». متفق علیه([2]).

625 – (2) ابو موسی س گوید: پیامبر ج فرمود: هرکس دو نمازی را که مقارن با خنکی و سرمای هوا است (یعنی صبح و عصر) را بخواند، داخل بهشت می‌شود.

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

شرح: «البردین»: مثنی «بَرد»، به معنای «سرما و خنکی» است.

 و نماز صبح و عصر را بدین خاطر «بردین» می‌گویند، چون این دو نماز در وقتی خوانده می‌شوند که هوا خنک و سرد است. و چون در وقت خواندن این دو نماز، خواب و تنبلی و کار و مشغولیت زیاد است، از این جهت پیامبر ج آنها را به طور اختصاصی ذکر نمود و بر پایبندی بدان‌ها نوید دخول بهشت و دورشدن از آتش سوزان دوزخ را داد. و در حقیقت مؤمنان راستین و حقیقی هیچگاه خواب و تنبلی و کار و کاسبی و تجارت و داد و ستد، آنها را از یاد خدا و برپاداشتن نماز غافل نمی‌کند و پیوسته از روز قیامت و دادگاه عدل پروردگار که از شدت وحشتش دل‌ها و چشم‌ها در آن دگرگون می‌شوند، بیمناک و خوفناک هستند و پیوسته در حال مشکلات و شداید و نابسامانی‌ها و ناملایمات زندگی، و چالش‌ها و دغدغه‌ها به یاد خداوند هستند و هیچگاه خواب و تنبلی و کار و تجارت، آنها را از نمازهای پنجگانه به طور عموم و از نماز صبح و عصر به طور خصوص، باز نمی‌دارد و با انجام عبادت و پرستش پروردگار، آب سردی بر خواهشات نفسانی و هواهای حیوانی و وسوسه‌های شیطانی و غرائز فردی، و امراض درونی می‌ریزند.

 626 (3) وعن أبی هریرة [س]، قال: قال رسولُ الله ج: «یتعاقَبونَ فیکم ملائکةٌ باللَّیلِ وملائکةٌ بالنَّهارِ، ویَجتَمعُِونَ فی صلاةِ الفجرِ وصلاةِ العَصرِ، ثمَّ یَعْرُجُ الذینَ باتوا فیکم، فََیَسألُهُم ربُّهُم ـ وهو أعلمُ بهِم ـ: کیفَ تَرَکتُمْ عِبادی؟ فیقولونَ: ترکناهُم وهمْ یُصَلُّونَ، وأتیناهُم وهُمْ یُصَلُّونَ». متفق علیه([3]).

626 – (3) ابوهریره س گوید: پیامبر ج فرمود: دو دسته از فرشتگان به دنبال یکدیگر و پشت سرهم و پیاپی، پیش شما می‌آیند و می‌روند؛ دسته‌ای در شب می‌آیند (و در روز می‌روند) و دسته‌ی دیگر، در روز می‌آیند (و در شب می‌روند) و در هنگام نماز صبح و عصر، هردو دسته با هم جمع می‌شوند.

سپس فرشتگانی که شب با شما بوده‌اند، به ملکوت اعلی بالا می‌روند و خداوندY از آنها سؤال می‌کند ـ و این در حالی است که خود خدا بدانها آگاه‌تر و داناتر است ـ بندگان مرا در چه حالی ترک نمودید؟ فرشتگان در پاسخ گویند: ایشان را در حالی ترک کردیم که نماز می‌خواندند و به عبادت و پرستش تو مشغول بودند و وقتی که پیش آنان رفتیم، باز هم مشغول نمازخواندن بودند.

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

«ترکناهم وهم یصلون وأتیناهم وهم یصلون»: در آغاز صبح، فرشتگان شب که مراقب بندگان خدایند، جای خود را به فرشتگان روز می‌دهند و شیفتشان عوض می‌شود، و چون نماز صبح در همان آغاز طلوع انجام می‌گیرد، هردو گروه آن را مشاهده کرده و بر آن گواهی می‌دهند.

«باتوا فیکم»: فرشتگانی که شب پیش شما مانده‌اند. «یتعاقبون فیکم»: فرشتگان پیاپی و به دنبال یکدیگر و پشت سر هم، پیش شما می‌آیند و می‌روند.

 627 (4) وعن جُندُبٍ القَسْرِیِّ، قال: قال رسولُ الله ج: «مَنْ صلّى صلاةَ الصُّبحِ، فهو فی ذِمَّةِ الله، فلا یَطلُبَنَّکُمُ اللَّهُ منْ ذِمَّتِه بشیءٍ؛ فإنَّه مَنْ یَطلُبْهُ منْ ذِمَّتِه بشیءٍ یُدرِکْهُ ثمَّ یَکُبَّه على وجههِ فی نارِ جهنَّم». رواه مسلم. وفی بعضِ نسخِ «المصابیح»: القُشَیری بدل القَسری([4]).

627 – (4) جُندب قَسری س گوید: پیامبر ج فرمود: هرکس نماز صبح را بخواند، او در پناه و ضمانت خداست، پس نباید خداوند ، پیرامون ذمه‌اش کسی از شما را مورد مؤاخذه و مطالبه قرار دهد (یعنی: شما نباید کاری بکنید که بدان عهد و پیمان خدا بشکند و پیرامون آن، شما را مورد مؤاخذه و بازپرسی قرار دهد.

و از زمره‌ی این عهد و پیمان، خواندن نمازها، به خصوص نماز صبح است، پس هرکس با نخواندن نماز صبح، عهد و پیمان خدا را شکست، خداوند ، پیرامون آن، وی را در روز رستاخیز، مؤاخذه خواهد نمود) و براستی خداوند هر که را به چیزی از ذمه‌اش مورد مطالبه قرار دهد، او را در می‌یابد و راه گریزی برای وی نیست، سپس او را نگون‌سار، و بر رخساره در آتش سوزان دوزخ می‌افکند (پس شما نیز در نمازها که عهد و پیمان خدا به شمار می‌آیند، ذره‌ای کوتاهی نکنید، زیرا که اگر با نخواندن نمازها، عهد و پیمان خدا را شکستید، خداوند شما را درباره‌ی آن، مورد مؤاخذه قرار می‌دهد و شما را در می‌یابد و بدون اینکه راه گریز و نجاتی برایتان باشد، شما را نگون‌سار و بر رخساره، در آتش سوزان دوزخ می‌افکند و در روز رستاخیز، خوار و ذلیل و پست و رسوایتان می‌سازد).

[این حدیث را مسلم روایت کرده است. و در برخی از نسخه‌های «مصابیح» به عوض «قَسری»، «قُشیری» نقل شده است].

«یکبّه علی وجهه»: او را نگونسار و بر رخساره بر زمین می‌کشد. و این خود علامت خواری و ذلیلی و پستی و حقارت شخصی است که نمازها را به طور عموم، و نماز صبح را به طور خصوص ترک کند و نخواند.

 628 ـ (5) ـ وعن أبی هریرةَ، قال: قال رسولُ الله ج: «لو یعلَمُ الناسُ ما فی النِّداءِ والصَّفِّ الأوَّلِ، ثمَّ لم یجِدوا إلاَّ أنْ یَستَهِمُوا علیه، لاسْتَهَمُوا؛ ولو یعلمونَ ما فی التَّهجیرِ، لاستبَقُوا إلیه؛ ولو یعلمونَ ما فی العَتَمَةِ والصُّبحِ، لأتوْهما ولو حَبْواً». متفق علیه([5]).

628 – (5) ابوهریره س گوید: پیامبر ج فرمود: اگر مردمان بدانند که چه خیر و برکت و ثواب و پاداشی در اذان گفتن و ایستادن در صف اول نماز جماعت وجود دارد، و برای دستیابی به آن، راهی جز قرعه‌کشی نمی‌یافتند، قطعاً بر سر آن قرعه می‌کشیدند (تا این ثواب و پاداش را به دست آورند) و اگر بدانند که چه ثواب و پاداشی در خواندن نماز در اول وقت وجود دارد، حتماً برای دستیابی بدان، با هم به مسابقه می‌پرداختند. و اگر مردم میزان برکت و اجر موجود در نماز عشاء و صبح را می‌دانستند، حتماً اگر تنها با سینه‌خیز برایشان خواندن آن ممکن می‌شد، بازهم می‌رفتند.

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

629 (6) وعنه، قال: قال رسولُ الله ج: «لیسَ صلاةٌ أثقلَ على المُنافقینَ من الفجرِ والعِشاءِ، ولو یعلمونَ ما فیهِما، لأَتَوْهُما ولو حَبْواً». متفق علیه([6]).

629 – (6) ابوهریره س گوید: پیامبر ج فرمود: هیچ نمازی از نمازهای پنج‌گانه بر انسان‌های منافق و دو رو، از نماز صبح و عشاء، سخت‌تر و گران‌تر نیست، و اگر می‌دانستند که چه خیر و برکت و ثواب و پاداشی در این دو نماز وجود دارد، حتماً برای خواندن آنها با جماعت، به مسجد می‌رفتند. و چنانچه به هیچ وجه برایشان ممکن و میسّر نمی‌شد که به مسجد بروند، جز با رفتن بر روی دو دست و زانو و سینه‌خیز، باز هم به خاطر کثرت ثواب و پاداش آن، با سینه‌خیز می‌رفتند.

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

شرح: «نداء»: اذان. خبردادن از وقت نماز با خواندن کلمات مخصوص به آواز بلند و در ساعت‌های معین در گلدسته و مناره و یا جای دیگر.

«استهموا»: قرعه کشی می‌کردند. «التهجیر»: خواندن نمازها در اول وقت. و یا در اول وقت پس از اذان در مسجد حاضرشدن.

«حَبواً»: رفتن بر روی دو دست و زانو و سینه‌خیز. یعنی اگر مردم می‌دانستند که فضیلت و ثواب نماز صبح و عشاء تا چه اندازه‌ای است، حتماً برای خواندن آنها با جماعت، به مسجد می‌رفتند و چنانچه به هیچ وجه برایشان ممکن نمی‌شد که به مسجد بروند، جز با سینه خیز، باز هم به خاطر کثرت ثواب و پاداش آن، با سینه‌خیز به سوی نماز می‌رفتند و به هیچ وجه آنها را از دست نمی‌دادند.

و براستی که جز انسان‌های منافق و دوچهره، و دو رنگ و دو رو، و انسان‌های تنبل و عاطل، نماز صبح و عشاء را ترک نمی‌کنند، چرا که هیچ نمازی برای انسان‌های منافق از نمازهای صبح و عشاء، سخت‌تر و سنگین‌تر نمی‌باشد.

پس انسان‌های مسلمان باید به یاد داشته باشند که ترک نماز صبح و عشاء معادل عمل منافقانه است. یعنی هرکس از مسلمانان از روی تنبلی و سستی و خواب و کسالت، نماز صبح و عشاء را ترک کند، در واقع به سوی اعمال بی‌شرمانه و زشت منافقان سوق پیدا کرده است. از این‌رو باید مواظب خود باشد و فریب هواهای نفسانی و خواهشات حیوانی و وسوسه‌های شیطانی را نخورد ودر هرحال، خواندن نمازها را در اول وقت، نصب‌العین و آویزه‌ی گوش خویش قرار دهد و پیوسته پایبندی بدان‌ها را سر لوحه‌ی زندگی خویش بگرداند.

 630 (7) وعن عثمانَ [س]، قال: قال رسولُ الله ج: «مَن صلّى العِشاء فی جماعةٍ؛ فَکَأنَّما قامَ نصفَ اللیلِ، ومَنْ صَلَّى الصُّبحَ فی جماعةٍ؛ فکأنَّما صَلّى اللَّیلَ کُلَّه». رواه مُسلم([7]).

630 – (7) عثمان س گوید: پیامبر ج فرمود: هرکس نماز عشاء را با جماعت بخواند مانند این است که نیمی از شب را به عبادت و نیایش و پرستش و کرنش خداوند سپری کرده باشد، و هرکس نماز صبح را با جماعت بخواند همانند این است که تمام شب را عبادت کرده باشد.

[این حدیث را مسلم روایت کرده است].

631 – (8) وعن ابن عُمرَ ب، قال: قال رسولُ الله ج: «لا یَغلِبَنَّکُم الأعرابُ على اِسمِ صلاتِکُمُ المَغرِبِ» قال: «وتقول الأعرابُ: هی العِشاءُ»([8]).

631 – (8) ابن عمر ـ ب ـ گوید: پیامبر ج فرمود: عرب‌های بادیه‌نشین، بر نام نماز «مغرب» بر شما غلبه نکنند. راوی گوید: عرب‌های بادیه‌نشین به مغرب، «عشاء» می‌گفتند.

632 – (9) وقال: «لایَغلِبنَّکم الأعرابُ على اسمِ صلاتِکم العشاءِ، فإنَّها فی کتابِ اللَّهِ العِشاءُ، فإنها تُعتِمُ بحِلابِ الإبِل». رواه مسلم([9]).

632 – (9) و نیز پیامبر ج می‌فرماید: عرب‌های بادیه‌نشین بر نام نماز «عشاء» بر شما غلبه نیابند، چرا که در کتاب خدا (قرآن) نیز، این نماز به «عشاء» موسوم شده است (آنجا که می‌فرماید: «مِنْ قَبْلِ صَلاةِ الْفَجْرِ وَحِینَ تَضَعُونَ ثِیَابَکُمْ مِنَ الظَّهِیرَةِ وَمِنْ بَعْدِ صَلاةِ الْعِشَاءِ»([10]). پس شما نیز به تأسی و اقتداء از کتاب خدا، به نماز خفتن «عشاء» بگوئید. و علّت وجه تسمیه‌ی «عشاء» به «عتمه» این است که) عرب‌های بادیه‌نشین عادت داشتند که شتران خویش را پس از پنهان‌شدن شفق و در تاریکی هوا می‌دوشیدند، از این جهت، چون نماز خفتن نیز پس از پنهان‌شدن شفق در تاریکی هوا خوانده می‌شود، بدان «عتمه» اطلاق نمودند.

[این حدیث را مسلم روایت کرده است].

شرح: «حلاب الابل»: دوشیدن شتران.

از دو حدیث بالا یک اصل کلی و محوری را می‌توان استنباط کرد و آن اینکه: اصول و قواعد و اوامر و فرامین الهی و تعالیم و آموزه‌های نبوی و احکام و دستورات شرعی در چهارچوب وحی قرار دارد و بر این مبنا، اسلام دینی تمام عیار و رهایافته از هرگونه قوانین «من‌درآوردی» می‌باشد و به هر چه ساخته و پرداخته‌ی ذهن و عقل نارسای انسانی باشد و به عنوان قاعده و قانونی حقوقی در میان احکام قرآن و سنّت، گنجانده شود، ارزش و جایگاهی قائل نیست و با قاطعیت تمام در ابطال و امحای آن ایستاده است، چون که رأی نیز زاییده‌ی عقل قاصر آدمی است و اسلام نیز به شدت، روی‌آوری به تراشیده‌های ذهن انسانی را در صورتی که منطبق با معیارهای شرعی نباشد، مردود اعلام کرده است. پس امت اسلامی نیز باید هویت و شخصیت خویش را حفظ کند و به آرمان‌ها و شعائر دین خویش احترام بگذارد و در همه‌ی ابعاد و زوایای مختلف زندگی مادی و معنوی، دنیوی و اخروی، فردی و اجتماعی، سیاسی و نظامی، فرهنگی و اقتصادی، عبادی و خانوادگی، اخلاقی و عرفانی، از پرتو نور شرعی، نبوی و الهی بهره بگیرد و از این رهگذر به سمت سربلندی و پیشوایی دست یابد و پرچم پردرخشش خود را در جای جای گیتی با قاطعیت و با استقلال از همه چیز برافراشد و کره‌ی زمین را از صلح و آرامش و عدل و داد و اخوت و برادری و صفا و صمیمیت آکنده سازد و حقایق دینی را که در پس پرده‌ی ضخیمی از عادات، آداب و ذهنیت‌های تنگ و تاریک، مخفی مانده را هویدا سازد و قداست اصل دین را بر این برداشت‌ها و تراشیده‌های مزخرف و من‌درآوردی ذهنی انسان ترجیح دهد.

دو حدیث بالا این را می‌رساند که این امت از بقیه‌ی امت‌ها جداست و شخصیت منحصر به فردی دارد که نباید دنباله‌رو امت‌های دیگر باشد. و نباید از عادات و تقالید دیگران پیروی کنند و اخلاق و رفتار و سبک و منش آنها را انتخاب نمایند.

باید امت اسلامی شخصیت منحصر به فرد خود را دارا باشد چون این امت، امت وسط و میانه است که برای انسان‌ها، نمونه‌ای برتر است. ما مسلمانان استادی امت‌ها را داریم و ما بهترین و برترین امت‌ها هستیم که برای هدایت انسان‌ها برانگیخته شده‌ایم، پس چطور ازعادات و تقالید دیگران پیروی کنیم؟پیامبر ج می‌خواهد این مفاهیم را در وجود ما بکارد تا به شخصیت و استقلال خود افتخار‌کنیم و نمی‌خواهد که ما دنباله‌رو و پیرو دیگران باشیم.

رفع یک اشکال: در این حدیث از اینکه مسلمانان به نماز عشاء «عتمه» گویند، نهی شده است حال آنکه در احادیثی دیگر، خود پیامبر ج و حتی بعضی از صحابه ش به آن، «عتمه» گفته‌اند؟

 امام نوری در رفع این اشکال دو پاسخ داده‌اند:

1-  «إن إستعمال العتمة، بیان للجواز والنهی عنه للتنزیه»: در احادیثی که به عشاء، عتمه گفته شده، مقصود بیان جواز است. یعنی می‌توان بدان «عتمه» گفت، اما این کار، خالی از کراهت نیست، و نهیی که در حدیث شده، نهی تحریمی نیست بلکه نهی تنزیهی و ارشادی است. پس بهتر است که مطابق قول خدا به نماز خفتن، «عشاء» گفته شود نه «عتمه» چون عتمه به معنای تاریکی است و نماز، تمامش نور و درخشش است.

2-  در احادیثی که پیامبر ج به نماز «عشاء»: عتمه گفته است، مخاطبانش همان عرب‌های بادیه‌نشین بودند که معنای «عشاء» را نمی‌فهمیدند، بلکه «عشاء»را برای نماز مغرب اطلاق می‌کردند، از این‌رو در احادیثی که می‌بینیم به «عشاء» عتمه گفته شده، به جهت آن است که مخاطبان، کسانی بودند که از معنای عشاء چیزی نمی‌فهمیدند، بلکه آن را به نماز مغرب اطلاق می‌کردند.

به هر حال، در اوائل به نماز عشاء «عتمه» نیز می‌گفتند، ولی چون اطلاق عتمه بر این نماز زیاد شد، و همه همانند عرب‌های بی‌سواد بادیه‌نشین، بدان «عتمه» می‌گفتند، پیامبر ج به خاطر اینکه زبان و فرهنگ جاهلیت در آنها رخنه‌ای ایجاد نکند، مسلمانان را از «عتمه» گفتن، نهی کرد البته این نهی پیامبر ج تحریمی نبود بلکه تنزیهی و ارشادی بود.

633 – (10) وعن علیّ [س] أنَّ رسولَ الله ج قالَ یومَ الخندقِ: «حَبَسُونا عَنْ صَلاةِ الوُسطى: صلاةِ العصر، مَلأَ اللَّهُ بیوتَهم وقُبورَهم ناراً». متفق علیه([11]).

633 – (10) علی س گوید: پیامبر ج در روز جنگ خندق فرمود: خداوند خانه و گورهای کافران و مشرکان و دشمنان و بدخواهان اسلام و مسلمین را پر از آتش نماید که ما را از خواندن نماز میانه ـ نماز عصر ـ غافل نمودند و بازداشتند.

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

شرح: «جنگ خندق»: این حدیث از یکی از مهم‌ترین حوادث تاریخ اسلام، یعنی «جنگ خندق» (احزاب) بحث می‌کند، جنگی که در حقیقت نقطه‌ی عطفی در تاریخ اسلام بود و کفر موازنه‌ی قوا را در میان اسلام و کفر، به نفع مسلمانان برهم زد و پیروزی در آن، کلیدی بود برای پیروزی‌های بزرگ آینده. در حقیقت کمر دشمنان در این غزوه شکست و بعد از آن نتوانستند کار مهمی انجام دهند.

«جنگ احزاب»: چنانکه از نامش پیدا است، مبارزه‌ی همه جانبه‌ای از ناحیه‌ی عموم دشمنان اسلام و گروه‌های مختلفی بود که با پیشرفت این آئین، منافع نامشروعشان به خطر می‌افتاد. نخستین جرقه‌ی جنگ از ناحیه‌ی گروهی از یهود «بنی‌نظیر» زده شد که به مکه آمده و طائفه‌ی قریش را به جنگ با پیامبر ج تشویق کردند و به آنها قول دادند که تا آخرین نفس در کنارشان می‌ایستند، سپس به سراغ قبیله‌ی «غطفان» رفتند و آنها را نیز آماده‌ی کارزار کردند.

این قبائل از هم‌پیمانان خود مانند قبیله: «بنی‌اسد» و «بنی‌سلیم» نیز دعوت کردند و چون همگی خطر را احساس کرده بودند، دست به دست هم دادند تا کار اسلام و مسلمین را برای همیشه، یکسره کنند، پیامبر ج را به قتل برسانند، مسلمین را در هم بکوبند، مدینه را غارت کنند و چراغ اسلام را خاموش سازند. مسلمانان که خود را در برابر این گروه عظیم دیدند، به فرمان پیامبر ج به شور نشستند و قبل از هر چیز با پیشنهاد سلمان فارسی س در اطراف مدینه خندق کندند تا دشمن به آسانی نتواند از آن عبور کند و شهر را مورد تاخت و تاز قرار دهد (به همین جهت یکی از نام‌های این جنگ «جنگ خندق» است).

ولی خداوند خواست در اینجا آخرین ضربه بر پیکر کفر فرود آید و صف منافقان را نیز از صفوف مسلمین مشخص سازد، توطئه‌گران را افشا کند و مسلمانان راستین را سخت در بوته‌ی آزمایش قرار دهد.

سرانجام این غزوه به پیروزی مسلمانان تمام شد، طوفانی سخت به فرمان خدا وزیدن گرفت و خیمه و خرگاه کفار را درهم ریخت و رعب و وحشت در قلب آنها افکند و نیروهای غیبی (فرشتگان) به کمک و یاری مسلمانان شتافتند.

و این در حالی بود که لحظات بسیار سخت و خطرناکی بر مسلمانان گذشت، جان‌ها به لب رسیده بود و منافقین در میان لشکر اسلام سخت به تکاپو افتاده بودند، جمعیت انبوه دشمن و کمی لشکریان اسلام در مقابل آنها و آمادگی آنها از نظر تجهیزات جنگی و فراهم کردن وسائل لازم، آینده‌ی سخت و دردناکی را در برابر چشم مسلمانان تجسم می‌ساخت، اما خداوند سرانجام این غزوه‌ی سخت را به پیروزی مسلمانان تمام کرد.

این دورنمایی بود از جنگ احزاب که در سال 5 هجری واقع شد.

در اینکه منظور از «صلوة وسطی» (نماز میانه) چیست؟ مفسران و شارحان و علماء و صاحب‌نظران اسلامی، تفسیرهای زیادی ذکر کرده‌اند، برخی آن را «نماز ظهر»، برخی «نماز عصر»، برخی «نماز مغرب»، برخی «نماز عشاء»، برخی «نماز صبح»، برخی «نماز جمعه»، برخی «نماز شب» و برخی «نماز وتر» دانسته‌اند، حتی که درتفسیر روح المعانی آلوسی، دراین باره سیزده قول نقل شده است. و برای هریک از این اقوال، توجیهی ذکر شده است، ولی با قرائن مختلفی که در دست است، روشن می‌شود که منظور از «نماز میانه»، همان نماز عصر است، زیرا قبل از آن، دو نماز و بعد از آن نیز دو نماز وجود دارد و لذا این نماز در میان نمازهای پنج‌گانه‌ی شب (مغرب و عشاء) و روز (صبح و ظهر) قرار دارد، و راجح‌ترین اقوال نیز همین قول است و نظر و دیدگاه اکثر علمای صحابه ش و جمهور تابعین نیز همین است.


فصل دوم

634 (11) عن ابن مسعود وسُمرةَ بن جُندُب، قالا: قال رسولُ الله ج: «صَلاةُ الوُسطى صَلاةُ العصرِ». رواه الترمذیُّ([12]).

634 – (11) «ابن‌مسعود» و «سمرة بن جندب» ـ ب ـ ‌گویند: پیامبر ج فرمود: نماز میانه، همان نماز عصر است.

[این حدیث را ترمذی روایت کرده است].

635 (12) وعن أبی هُریرةَ، عن النبیِّ ج فی قولِه تعالى: { إنَّ قُرآنَ الفَجْرِ کانَ مَشْهوداً }، قال: «تَشهَدُه ملائِکَةُ اللَّیلِ وملائکةُ النهارِ». رواه الترمذیُّ([13]).

635 – (12) ابوهریره س گوید: پیامبر ج پیرامون تفسیر این آیه «بی‌گمان نماز صبح توسط فرشتگان شب و فرشتگان روز بازدید و گواهی می‌گردد.»([14]) فرمود: نماز صبح، مشهود فرشتگان شب و فرشتگان روز است (زیرا در آغاز صبح، فرشتگان شب که مراقب بندگان خدایند، جای خود را به فرشتگان روز می‌دهند و چون نماز صبح در همان آغاز طلوع انجام می‌گیرد، هردو گروه از فرشتگان که مأمور بر انسان هستند، آن را می‌بینند و در هنگام تعویض کشیک، در دیوان الهی بر آن گواهی می‌دهند).

[این حدیث را ترمذی روایت کرده است].


فصل سوم

636 (13) عن زید بن ثابت وعائشةَ، قالا: الصَّلاةُ الوُسطى صَلاةُ الظهرِ. رواه مالکٌ عن زید، والترمذیُّ عنهما تعلیقاً([15]).

636 – (13) زید بن ثابت و عایشه ـ ب ـ گویند: «صلوة الوسطی» (نماز میانه) نام «نماز ظهر» است.

[این حدیث را مالک از زید، و ترمذی از زید و عایشه ش، به صورت تعلیق روایت نموده‌اند].

637 (14) وعن زیدِ بنِ ثابت، قال: کانَ رسولُ اللَّهِ یُصَلِّی الظهْرَ بالهاجِرَةِ، ولم یکُنْ یُصَلّی صلاةً أشدَّ على أصحابِ رسولِ الله ج منها. فنزلَتْ: ﴿حَٰفِظُواْ عَلَى ٱلصَّلَوَٰتِ وَٱلصَّلَوٰةِ ٱلۡوُسۡطَىٰ [البقرة: 238]. وقال: إنَّ قبلَها صلاتَینِ وبعدَها صلاتَینِ. رواه أحمدُ، وابوداود([16]).

637 – (14) زید بن ثابت س گوید: پیامبر ج نماز ظهر را به هنگام شدت گرما (و زوال خورشید از وسط آسمان) می‌خواند، و هیچ نمازی بر یاران رسول‌خدا ج سخت‌تر از آن نبود (چرا که در شدت گرمای هوای نیمروز تابستان و گرفتاری‌های شدید کسب و کار اقامه می‌شد) از این‌رو این آیه نازل شد: «در انجام نمازها بویژه نماز میانه، کوشا باشید و محافظت ورزید»([17]). و زید بن ثابت س گوید: نماز ظهر، نماز میانه است، چرا که قبل از آن دو نماز (عشاء و صبح) و پس از آن نیز دو نماز (عصر و مغرب) وجود دارد (و تأکید روی این نماز به خاطر این بوده که بر اثر گرمی نیمروز تابستان، یا گرفتاری‌های شدید کسب و کار، نسبت بدان کمتر اهمیت می‌دادند، آیه‌ی فوق، اهمیت نماز وسطی و لزوم محافظت بر آن را مورد تأکید قرار داده است).

[این حدیث را احمد و ابوداود روایت کرد ه اند].

638 ـ (15) وعن مالکٍ، بلغَه أنَّ علیَّ بن أبی طالبٍ وعبدَ الله بنَ عبَّاسٍ کانا یقولان: الصَّلاةُ الوُسطى صلاةُ الصُّبح. رواه فی المُوَطَّأ([18]).

638 – (15) از مالک روایت است که گوید: بدو خبر رسیده که علی و عبدالله بن عباس ش می‌گفتند: «صلاة الوسطی» (نماز میانه) همان نماز صبح است.

 [این حدیث را مالک در مؤطا روایت کرده است].

639 ـ (16) ورواه الترمذیُّ عن ابنِ عبَّاسٍ وابنِ عُمرَ تعلیقاً([19]).

639 – (16) و همین حدیث را ترمذی از ابن‌عباس و ابن عمر ش، به صورت تعلیق روایت کرده است.

شرح: چنانچه قبلاً نیز گفتیم، قول راجح و بهتر همان است که گفته شود که مراد از «صلاة الوسطی» (نماز میانه که در قرآن بر اهمیت آن و لزوم محافظت بر آن، مورد تأکید قرار گرفته است) همان «نماز عصر» است، زیرا از یک طرف آن، دو نماز روزانه (صبح و ظهر) قرار دارد و از طرف دیگر آن، دو نماز شبانه (مغرب و عشاء) می‌باشند و همین نظر اکثر علمای صحابه ش و جمهور تابعین می‌باشد.

و همین قول به طور مستقیم از شخص خود پیامبر ج به ثبوت رسیده است، آنجا که آن حضرت ج می‌فرماید: «صلاة الوسطی: صلاة العصر» حدیث شماره 634] و نیز می‌فرماید: «حبسونا عن صلاة الوسطی: صلاة العصر» [حدیث شماره 633] و اینکه می‌بینیم در احادیثی مراد از «صلاة الوسطی»، نماز ظهر یا نماز صبح گرفته شده، در حقیقت این اقوال به اجتهاد خود صحابه ش بر می‌گردد و این در حالی است که شاید احادیث صحیح پیامبر ج پیرامون تفسیر «صلاة الوسطی» بدان‌ها نرسیده باشد، از این‌رو بر اساس اجتهاد خویش مراد از «صلاة‌الوسطی»، نماز ظهر یا صبح را گرفته‌اند.

به هر حال روایاتی صحیح (در بخاری و مسلم) وجود دارد که شخص خود پیامبر ج مراد از «صلاة الوسطی» را نماز عصر گرفته‌اند و همین نیز قول راجح در دیدگاه اکثر علماء و صاحب‌نظران اسلامی و طلایه‌داران عرصه‌ی علم و دانش می‌باشد.

640 (17) وعن سلمانَ، قال: سمعتُ رسولَ اللَّهِ ج یقولُ: «مَنْ غَدَا إلى صَلاةِ الصُّبحِ غَدا برایةِ الإیمانِ، ومَن غَدا إلى السُّوقِ غدا برایةِ إبْلیِسَ». رواه ابنُ ماجة([20]).

640 – (17) سلمان س گوید: از رسول‌خدا ج شنیدم که فرمود: آن شخصی که برای نمازصبح بلند می‌شود و بامدادان به سوی نماز (به مسجد) می‌رود او به همراه پرچم ایمان (به جنگ با هواهای نفسانی و خواهشات حیوانی و وسوسه‌های شیطانی در طول روز) می‌رود (و وی از حزب یزدان است و قطعاً حزب یزدان پیروز و رستگار است) و کسی که بامدادن بلند شده (و نماز نخوانده) به بازار می‌رود، او به همراه پرچم شیطان (به دنبال هواهای نفسانی و خواهشات حیوانی و وسوسه‌های شیطانی در طول روز) می‌رود (و وی از حزب اهریمن است و قطعاً حزب اهریمن، زیانکار و زیانبار است).

[این حدیث را ابن‌ماجه روایت کرده است]

«غدا»: در بامداد به سوی نماز صبح رفت، مقابل «راح» در شبانگاه رفت. «رایة»: درفش، بیرق، و نشانه‌ای که نصب شود تا مردم آن را ببینند.


 



[1]- مسلم 1/440 ح(213-634)، ابوداود 1/297 ح427، نسایی 1/235ح471 و نسایی عبارت «یعنی الفجر و العصر» را ذکر نکرده است.، مسنداحمد 4/136.

[2]- بخاری 2/52 ح 572، مسلم 1/440ح(215-635)، دارمی 1/391ح1425، مسنداحمد 4/80.

[3]- بخاری 2/33 ح 555، مسلم 1/439ح(210-632)، نسایی 1/240 ح 485، مؤطا مالک کتاب قصر الصلاة فی السفر 1/170 ح 82، مسنداحمد 2/257.

[4]- مسلم 1/454ح(262-657)، احمد بن حنبل نیز به همین معنی روایت کرده است:4/312، ترمذی نیز اول حدیث را از ابوهریره 4/404 ح2164 نقل کرده است.

[5]- بخاری 2/96 ح615، مسلم 1/325ح(129-437)، نسایی 1/269 ح 540، مؤطا مالک کتاب صلاة الجماعة 1/131ح6، مسنداحمد 2/236.

[6]- بخاری با اندکی افزونی 2/141 ح 657 روایت کرده است و مسلم نیز با همان زیادتی بخاری این حدیث را نقل نموده است:1/451ح(252-651)، ابن ماجه 1/261ح797.

[7]- مسلم 1/454 ح(260-656)، ابوداود1/376ح 555، ترمذی 1/433ح 221 و لفظ ترمذی به عوض «من صلی ...» ، «من شهد» است .، دارمی 1/303 ح1224، مسنداحمد 1/58.

[8]- بخاری این حدیث را از عبدالله بن مغفل نقل نموده است:2/43 ح 563، مسنداحمد 5/55.

[9]- این حدث را مسلم از ابن عمرنقل کرده است: 1/445 ح (229-644)، نسایی 1/270 ح 541، ابن ماجه 1/230 ح 704، مسنداحمد 2/10.

[10]- نور/ من الآیة 58.

[11]- بخاری 8/195ح 4533، مسلم 1/437 ح (205-627)، ابوداود 1/287ح 409، ترمذی 1/202 ح 2984، نسایی نیز حصه‌ی اول حدیث را روایت نموده است:1/236 ح 473، ابن ماجه هم با تقدیم و تأخیر آن را نقل کرده است:1/224ح684، دارمی 1/306ح 1232، مسنداحمد 1/144.

[12]- ترمذی 1/340ح 182 و قال حسن صحیح، مسنداحمد 5/7.

[13]- ترمذی 5/282 ح 3135و قال: حدیث حسن صحیح، ابن ماجه 1/220 ح 670، مسنداحمد 2/472.

[14]- ﴿إِنَّ قُرۡءَانَ ٱلۡفَجۡرِ کَانَ مَشۡهُودٗا [الإسراء: 78].

[15]- مالک این روایت را در مؤطا کتاب صلاة الجماعة از زید بن ثابت نقل نموده است: 1/139 ح 27، ترمذی نیز پس از حدیث شماره 182 این روایت را از زید بن ثابت و عایشه به صورت تعلیقی روایت کرده است: 1/342 پس از حدیث 182.

[16]- ابوداود 1/288 ح 411، مسنداحمد 5/183.

[17]- ﴿حَٰفِظُواْ عَلَى ٱلصَّلَوَٰتِ وَٱلصَّلَوٰةِ ٱلۡوُسۡطَىٰ [البقرة: 238].

[18]- مؤطامالک کتاب صلاة الجماعة 1/139 ح 28، ترمذی نیز این روایت را از ابن عمر و ابن عباس به صورت تعلیقی روایت کرده است:1/342 پس از حدیث 182.

[19]- مؤطامالک کتاب صلاة الجماعة 1/139 ح 28، ترمذی نیز این روایت را از ابن عمر و ابن عباس به صورت تعلیقی روایت کرده است:1/342 پس از حدیث 182.

[20]- ابن ماجه 2/751 ح 2234 و در اسناد این حدیث فردی به نام «عباس بن میمون» وجود دارد که بیشتر محدثان و رجال شناسان وی را فردی ضعیف برمی‌شمارند.

تعجیل و شتاب ورزیدن در ادای نماز


فصل اول

587 (1) عن سیَّار بن سلامَةَ، قال: دخلتُ أنا وأبی على أبی بَرَزةَ الأسلمی، فقال له أبی کیف کان رسول الله ج یصلی المکتوبة؟ فقال: کان یصلِّی الهَجیرَ التی تَدعُونَها الأُولى حین تَدْحَضُ الشمسُ، ویصلِّی العصرَ ثمَّ یَرجعُ أحدُنا إلى رَحلِه فی أقصى المدینةِ والشمسُ حَیَّةٌ، ونَسِیتُ ما قال فی المغرب، وکان یستحبّ أن یؤخّر العِشاء التی تَدعُونها العَتمة، وکان یَکرَهُ النومَ قبلها والحدیثَ بعدها، وکان یَنفتِلُ من صلاةِ الغداةِ حین یعرف الرَّجلُ جلیسه ویقرأ بالستِّین إلى المائة. وفی روایة: ولا یُبالی بتأخیرِ العشاء إلى ثلثِ اللَّیل، ولا یُحِبُّ النوم قبلها والحدیثَ بعدها. متفق علیه([1]).

587 – (1) سیّار بن سلمه گوید: من و پدرم به نزد «ابوبرزه اسلمی س» رفتیم، پدرم بدو گفت: رسول‌خدا ج نمازهای فرض را چگونه و در چه وقت می‌خواند؟

وی در پاسخ گفت: آن حضرت ج نماز نیمه‌ روز را که شما بدان نماز پیشین، می‌گوئید، هنگامی می‌خواند که خورشید ـ از وسط آسمان به سوی غرب ـ زوال می‌کرد، و نماز عصر را وقتی می‌خواند که یکی از ما، بعد از نماز به خانه‌اش در دورترین نقطه‌ی شهر مدینه مراجعت می‌کرد در حالی که هنوز رنگ و نور خورشید تغییر نمی‌کرد و به زردی نمی‌گرائید.

(کسی که این حدیث را از ابوبرزه س روایت کرده است، می‌گوید): فراموش کردم که ابوبرزه پیرامون وقت نماز مغرب، چه گفت.

(ابوبرزه در ادامه‌ی سخنانش گفت): پیامبر ج دوست می‌داشت که نماز عشاء را که شما آن را «عتمه» می‌خوانید (تا نصف شب و یا یک سوم آن) به تأخیر اندازد، و از خوابیدن قبل از نماز عشاء و صحبت‌کردن (بدون مصلحت و نیاز) بعد از آن، خوشش نمی‌آمد و آن را مکروه و ناپسند می‌دانست. و نماز صبح را در وقتی می‌خواند که اگر انسان پس از نماز به سوی رفیق و همنشینش(در صف نماز) نگاه می‌کرد او را می‌شناخت و از دیگران تشخیص می‌داد. و پیامبر ج (معمولاً در هردو رکعت نماز صبح و یا در یکی از آنها) در حدود شصت تا صد آیه می‌خواند.

و در روایتی دیگر آمده است: برای پیامبر ج مهم نبود که نماز عشاء تا گذشتن یک سوم از شب، به تأخیر افتد، ولی از خوابیدن قبل از نماز عشاء و صحبت‌کردن (بدون نیاز و مصلحت) بعد از آن، خوشش نمی‌آمد و آن را مکروه و ناپسند می‌شمرد.

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

«الهجیر»: نیمروز. سختی گرما. یعنی نماز نیمروز که در سختی گرما خوانده می‌شود.

«رحله» خانه و منزلش. «والشمس حیّة»: خورشید در رنگ و نورش تغییری پیدا نکرده بود، «العتمة»: ثلث اول شب پس از غایب‌شدن شفق. تاریکی شب. درنگی و تأخیرکردن. و چون نماز عشاء پس از پنهان‌شدن شفق و در تاریکی شب و معمولاً با اندکی درنگ و تأخیر خوانده می‌شود، عرب‌ها بدان «عتمه» می‌گفتند.

588 – (2) وعن محمد بن عمرو بن الحسن بن علی، قال: سَألَنا جابِرُ بن عبد الله عن صلاة النبیّ ج، فقال: کان یُصلی الظُّهرَ بالهاجِرَةِ، والعصر والشمسُ حَیَّةٌ، والمغربَ إذا وَجَبَت، والعِشاءَ: إذا کثر الناسُ عجَّل، وإذا قلُّوا أخَّر، والصبحَ بِغَلَسٍ. متفق علیه([2]).

588 – (2) محمد بن عمرو بن الحسن بن علی گوید: از چگونگی اوقات نماز پیامبر ج، از جابر بن عبدالله س پرسیدم. وی در پاسخ گفت: پیامبر ج نماز ظهر را در نیمه‌ی روز و به‌هنگام شدت گرما (البته وقتی که خورشید از وسط آسمان به سوی غرب زوال می‌کرد) می‌خواند، و نماز عصر را هنگامی می‌خواند که آفتاب روشن و تابان بود، و هیچ تغییری در رنگ و نور و شعاع و پرتوش پدیدار نمی‌شد.

و نماز مغرب را نیز پس از غروب خورشید می‌خواند. وقتی که می‌دید مردم برای نماز جمع شده‌اند، در خواندن نماز عشاء تعجیل می‌نمود، و هنگامی که می‌دید مردم از آمدن به مسجد تأخیر کرده‌اند و تعدادشان اندک است، نماز عشاء را به تأخیر می‌انداخت (تا مردم جمع شوند) و پیامبر ج نماز صبح را در تاریکی می‌خواند (یعنی در تاریکی آخر شب که با نور طلوع فجر صادق در هم آمیخته بود).

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

«هاجرة»: نیمروز. سختی گرما. یعنی نماز نیمروز که در شدت و سختی گرما خوانده می‌شود.

«وَجَبت»: خورشید غروب کرد. «بغَلس»: در تاریکی پایان شب که با نور طلوع فجر صادق در هم آمیخته باشد. یعنی پیامبر ج نماز صبح را در اول وقت آن (یعنی تاریکی اول فجر صادق) می‌خواند به طوری که مردم نمازشان را ادا می‌کردند و به خانه‌هایشان باز می‌گشتند، در حالی که هیچ کس به خاطر تاریکی هوا، آنها را نمی‌شناخت.

589 – (3) وعن أنس، قال: کنَّا إذا صلَّینا خلفَ النبیِّ ج بالظَّهائر سَجَدْنا على ثیابنا إتِّقاءَ الحَرِّ. متفق علیه، ولفظه للبخاری([3]).

589 – (3) انس س گوید: هرگاه نماز نیمروز را در شدت گرما به امامت پیامبر ج می‌خواندیم (به خاطر شدت گرما که نمی‌توانستیم پیشانی خود را بر زمین بگذاریم، لباس‌هایمان را پهن می‌کردیم) و بر آن سجده می‌بردیم (تا پیشانی‌های ما از شدت حرارت و گرمی سنگریزه‌ها در امان باشد).

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند. و لفظ حدیث نیز از بخاری می‌باشد].

«الظهائر»: جمع ظهیرۀ: نیمروز، موقعی که هوا به شدت گرم می‌شود.

«اتقاء الحَر»: به خاطر پرهیز و کناره‌گیری از شدت گرما، لباس‌ها را بر زمین پهن می‌کردیم و بر آن سجده می‌بردیم تا در وقت گذاشتن پیشانی بر زمین، دچار اذیت وآزار بر اثر شدت گرمای نیمروز نشویم.

590 (4) وعن أبی هریرة، قال: قال رسول الله ج: «إذا اشتدَّ الحرُّ فأبْرِدُوا بالصلاة».وفی روایة للبخاری عن أبی سعید «بالظُّهر، فإنَّ شدة الحرِّ من فَیحِ جَهَنَّم، واشْتَکَتِ النار إلى رَبِّها، فقالت: ربِّ! أکل بعضی بعضاً، فأَذِن لها بنَفَسَین: نفس فی الشِتاءِ، ونفس فی الصیف، أشدُّ ما تجدون من الحرِّ، وأشدُّ ما تجدون من الزمهریر». متفق علیه([4]).

590 – (4) ابوهریره س گوید: پیامبر ج فرمود: هنگام شدت گرما در نیمه روز، (نماز) ظهر را تا وقت خنک‌شدن هوا به تأخیر بیاندازید (تا از شدت گرما کاسته شود).

و بخاری در روایتی دیگر از ابوسعید روایت می‌کند که گفت: (پیامبر ج فرمود: هنگام شدت گرما در نیم‌روز، نماز) ظهر را تا وقت خنک‌شدن هوا به تأخیر اندازید (تا از شدت گرما کاسته شود) چون شدت گرما برگرفته از شراره و زبانه‌ی دوزخ است. آتش سوزان دوزخ در پیشگاه پروردگارش شکایت کرد و گله بگشاد و گفت: پروردگارا! پاره‌ای از اجزایم پاره‌ی دیگر را خورد و نابود کرد.! خداوند نیز بدو اجازه داد تا دو نَفَس، یکی در تابستان و دیگری در زمستان بکشد، پس بیشترین گرمایی را که در تابستان احساس می‌نمائید برگرفته از همان نفسی است که دوزخ در تابستان کشیده، و شدیدترین سرمایی را که در زمستان احساس می‌کنید برگرفته از همان نفسی است که در زمستان کشیده است).

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

شرح: «الحَرّ»: گرمی. «فیح جهنّم»: شدت حرارت و زبانه و شراره‌ی دوزخ

 «الزمهریر»: از ماده‌ی «زَمهَر» به معنای شدت و سوز سرما، یا شدت غضب یا سرخ‌شدن چشم بر اثر خشم می‌باشد و در اینجا منظور همان معنای نخست است.

و در حدیثی آمده است که در جهنم نقطه‌ای وجود دارد که از شدت سرما، اعضای بدن انسان از هم متلاشی می‌شود. [الدرالمنثور ج 6 ص 300]

 

591 (5) وفی روایةٍ للبخاری: «فَأشَدُّ ما تجدونَ من الحرِّ فمن سَمُومِها، وأشدّ ما تجدونَ من البرد فمن زَمهَریرها»([5]).

591 – (5) در روایتی دیگر از بخاری آمده است: «بیشترین گرما را که در وقت نیمه‌ روز ایام تابستان احساس می‌کنید، برگرفته از شعله و لهب خالص و زبانه و شراره‌ی سوزان آتش است و شدیدترین سرمایی را که در وقت نیمه‌روزِ موسم زمستان احساس می‌نمائید، برگرفته از شدت و سوز سرمای دوزخ است.

[این حدیث را بخاری روایت کرده است].

شرح: «سَمومها»: سموم از ماده‌ی «سم» به معنای باد سوزانی است که در مَسام (سوراخ‌های ریز بدن انسان) داخل می‌شود و او را هلاک می‌کند. اصولاً سم را به این جهت «سم» می‌گویند که در تمام ذرات بدن نفوذ می‌کند.

در حقیقت در جهانی که ما زندگی می‌کنیم، خداوند مسببات را به اسباب، و معلول‌ها را به علت‌ها وابسته نموده است و خود همین سبب‌ها و علت‌ها نیز یا ظاهری‌اند که در خور فهم و درک انسان هستند و یا باطنی و پیچیده‌اند که از حوزه‌ی درک و فهم انسان بیرون است و به واسطه‌ی وحی و کتاب و پیامبران الهی، از حقایق آنها باخبر می‌شوند.

حدیث: «فإنَّ شدة الحرِّ من فیح جهنَّم» (شدت گرما از حرارت دوزخ است) نیز از این قبیل می‌باشد که از حوزه‌ی احساس و ادراک و فهم ما انسان‌های عاجز و ضعیف خارج است و فقط انبیاء هستند که در پرتو اوامر و فرامین و تعالیم و آموزه‌های الهی، بدان‌ها اشاره می‌‌کنند و ما را مطلع می‌سازند. و در حقیقت طبق این حدیث، در عالم باطن و غیب، رابطه‌ی شدت گرما با آتش دوزخ است، همانگونه که در این عالم، طبق فهم و درک ما، گرمای ظاهری تابستان گرفته از حرارت و اشعه‌ی زرین آفتاب است، و نباید از ذهن دور داشت که می‌توان برای یک معلول چند علت آورد، و در واقع کانون و سرچشمه‌ی هر راحتی و لذتی، و هر آسایش و بهره‌ای، بهشت برین خدای است و منبع و کانون هرگونه مصیبت و بدبختی، و چالش و دغدغه و ناآرامی و نابسامانی، دوزخ است. از این‌رو در این عالم هرگونه آسایش و لذتی و یا هرگونه مصیبت و چالشی که وجود دارد، تنها شمّه‌ای از خزانه‌های نامحدود همان عالم باطنی و غیبی است و با آن کانون و منبع نسبت و رابطه‌ای دارد.

و از این‌رو چون شدت گرما به دوزخ نسبت دارد، و سردی و خنکی هوا با وزش‌ نسیم‌های رحمت و کرم الهی رابطه دارد. پیامبر ج از مسلمانان می‌خواهد تا هنگام شدت گرما در نیمه‌ روز، نماز ظهر را تا وقت خنک‌شدن هوا به تأخیر بیاندازند تا از شدت گرما کاسته شود.

 این بود آنچه در حدیث آمده است، و لیکن ما از کُنه و ماهیّت و کیفیت و چگونگی دم و بازدم و حرارت و سوز و سرمای شدید دوزخ چیزی نمی‌دانیم و مربوط به عالم غیب است.

آری! چیزی که از کنیه و ماهیّت آن و شیوه‌ها و تفاصیل آن نمی‌دانیم لیکن بدان یقین و ایمان داریم و آنچه در وحی آمده و وحی بدان خبر داده، می‌پذیریم و دقایق و حقایق و تفاصیل آن را به خدا واگذار می‌نمائیم و دوست نداریم که ندانسته و رجماًبالغیب از آن چیزی بگوئیم.

592 (6) وعن أنسٍ، قال: کان رسولُ الله ج یُصلّی العصرَ، والشمسُ مرتفعةٌ حَیَّةٌ، فیذهبُ الذاهبُ إلى العَوَالی، فَیَأتِیهِم والشَّمسُ مُرتَفِعَةٌ، وبعض العوالی من المدینة على أربعة أمْیَالٍ أو نحوه. متفق علیه([6]).

592 – (6) انس س گوید: پیامبر ج نماز عصر را زمانی می‌خواند که خورشید در آسمان بلند و پر نور و تابان و زنده بود به طوری که اگر یکی از ما می‌خواست به دهات اطراف مدینه‌ی منوره برود، به آنجا می‌رسید در حالی که هنوز خورشید در افق بلند بود. و این در حالی بود که برخی از روستاهای اطراف مدینه، در حدود چهار مایل از مدینه‌ی منوره دور بودند (با این وجود اشخاصی که نماز عصر را در مدینه می‌خواندند به این دهات که در فاصله‌ی حدود چهار مایلی مدینه بودند، می‌رفتند اما هنوز خورشید در آسمان بلند بود و تغییری در رنگ و نورش ایجاد نمی‌شد. و این خود بیانگر آن است که پیامبر ج نماز عصر را در اول وقت آن می‌خوانده است).

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

«عوالی»: منطقه‌ی عوالی، مراد دهاتی است که در اطراف و اکناف مدینه‌ی منوره، به فاصله‌ی حدود چهار مایلی مدینه بودند.

«امیال»: جمع میل: مقیاس طول که اندازه‌ی آن مختلف است، میل انگلیسی 1609 متر. میل دریایی 1852 متر. در عربی میل به معنای مسافتی به اندازه‌ی مدّ بصر در روی زمین، یا چهارهزار ذراع گفته می‌شود.

593 – (7) وعنه، قال: قال رسول الله ج: «تلک صلاةُ المنافِق: یَجْلِسُ یَرقُبُ الشمسَ، حتى إذا اصْفَرَّتْ، وکانتْ بین قَرنی الشیطانِ؛ قامَ فَنَقَرَ أربعاً لا یذکرُ الله فیها إلاَّ قلیلاً». رواه مسلم([7]).

593 – (7) انس س گوید: پیامبر ج فرمود: این نماز منافق است که می‌نشیند و منتظر غروب خورشید می‌ماند تا اینکه رنگ و نور خورشید تغییر کند و زرد شود و میان دو شاخ شیطان قرار بگیرد، آنگاه بلند می‌شود و چهار رکعت نماز (مانند مرغی که به زمین نوک می‌زند) تند و سریع می‌خواند و در آن یادی از خدا نمی‌کند مگر اندک.

[این حدیث را مسلم روایت کرده است].

شرح: آری! نماز عصر را بدون علت تا وقت زردشدن خورشید به تأخیرانداختن، صفتی منافقانه است که پیامبر ج از آن نهی می‌کند، و کسی که بدون علت، نماز عصر را تا نزدیکی غروب خورشید به تأخیر می‌اندازد و آنگاه بلند می‌شود و تند و سریع چهار رکعت نماز می‌خواند، در حقیقت در عمل مرتکب نفاق شده است، چرا که یکی از صفات بارز منافقان همین است که در نماز، اندام‌های بدن آنها از حرکت باز نمی‌ایستد و به وسیله‌ی بازی با اندام بدن، از نماز غافل می‌شوند و روباه‌آسا به این طرف و آن طرف نگاه می‌‌کنند و همچون خروس نوک می‌زنند و خیلی تند و سریع به رکوع و سجده می‌پردازند و تمامی همّ و قصد آنها این است که از نماز فارغ شوند و از آن رهایی یابند و آن را بار سنگینی بر دوش خود احساس می‌کنند، پس بر مسلمان نمازگزار لازم است که توجه داشته باشد که در نماز با خداوند به گفتگو می‌پردازد و باید در هر حرکتی از حرکات نماز، و در هر وقتی از اوقات آن، و در هر رکنی از ارکان آن حضور قلب داشته باشد و به اوقات نماز پای‌بند باشد و نماز را سر وقتش بخواند و نماز عصر را تا وقت زردشدن خورشید به تأخیر نیاندازد و نماز را آنگونه که خداوند تشریع فرموده است، با رعایت تمامی ارکان، اوقات و حدّ و حدود، و آداب و سنن و شرایط و لوازم آن، و با نهایت خشوع و خضوع، ادا نماید.

«و کانت بین قرنی الشیطان»: از این حدیث و احادیث دیگر ثابت می‌شود که طلوع و غروب آفتاب در میان دو شاخ شیطان قرار می‌گیرد.

در تشریح این عبارت، علماء چند تعبیر و توجیه نموده‌اند: برخی گفته‌اند: همان‌گونه که ما به کنه و حقیقت شیطان پی‌نبرده‌ایم، به طلوع و غروب آفتاب میان دو شاخ او نیز پی نمی‌بریم و از دائره‌ی معلومات ما خارج است، لیکن بدین مسئله ـ چون در حدیث آمده است ـ ایمان داریم و آنچه در وحی آمده و وحی بدان خبر داده، را می‌پذیریم و دقایق و حقایق و تفاصیل آن را به خدا واگذار می‌نمائیم و دوست نداریم که ندانسته و رجماًبالغیب از آن چیزی بگوئیم.

برخی از علماء نیز بر این باورند که این تعبیر یک نوع تشبیه و تمثیل است، یعنی در وقت طلوع و غروب خورشید، شیطان در جلوی خورشید قد علم می‌کند و راست می‌ایستد و کفار و چند‌گانه‌پرستانی که برای خورشید و طاغوت سجده می‌‌کنند برای او هم به سجده می‌روند. از این‌رو پیامبر ج از عبادت در وقت طلوع و غروب خورشید که مخصوص عبادت کفار و مشرکان است، منع نمودند.

594 – (8) وعن ابن عُمر، قال: قال رسولُ الله ج: «الذی تَفُوتُه صلاةُ العصر، فَکَأنَّما وُتِرَ أهلَه ومالَه». متفق علیه([8]).

594 – (8) ابن عمر ـ ب ـ گوید: پیامبر ج (درباره‌ی گناه کسی که نماز عصر خویش را از دست بدهد) فرمود: کسی که نمازعصر را از دست بدهد، مانند این است که تمام خانواده و ثروت و مالش را از دست داده باشد.

 [این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

595 (9) وعن بُریدَة، قال: قال رسول الله ج: «مَنْ ترکَ صلاةَ العصرِ، فقد حَبِطَ عَمَلُه». رواه البخاری([9]).

595 – (9) بریده س گوید: پیامبر ج (درباره‌ی گناه کسانی که نماز عصر خویش را از دست داده‌اند و به عمد آن را نخوانده‌اند، از باب تهدید و سخت‌گیری و تشدید و تغلیظ) فرمود: کسی که نماز عصر را ترک کند براستی عملش تباه و باطل و بی‌فایده می‌گردد.

[این حدیث را بخاری روایت کرده است].

شرح: پس بر مسلمان لازم و ضروری است، همانطور که به حفظ مال و خانواده، و تأمین مخارج و هزینه‌های زندگی آنها کوشش و تلاش بی‌وقفه می‌کند، در راستای خواندن نماز عصر به موقع نیز تلاش و کوشش نماید و از هیچ سعی و تلاشی در این راستا دریغ نورزد، زیرا درحقیقت اگر منصفانه و منطقی به زندگی بنگریم، متوجه می‌شویم که بیشتر اوقات نماز ما یا به خاطر حفظ فرزندان و همسر، و تأمین مخارج آنها ضایع می‌شود و یا به خاطر حرص کسب مال و ثروت. در حالی که پیامبر ج می‌فرماید: فرجام نخواندن و از دست دادن نماز عصر، به مراتب سخت‌تر و بدتر از دست دادن تمام ثروت و خانواده است که نماز را به خاطر آنها ضایع کنیم! پس متوجه باشید و همانگونه که در حفظ مال و خانواده‌ی خویش می‌کوشید لازم است برای خواندن نماز عصر و دیگر نمازها، به موقع نیز تلاش و کوشش نمائید، چرا که پیامبر ج از باب تهدید و سختگری و تشدید و تغلیظ به کسانی که نماز عصر خویش را ترک می‌‌کنند، هشدار می‌دهد که خداوند اعمال نیک و شایسته‌شان را تباه و نابود می‌سازد.

596 (10) وعن رافعِ بن خَدیجٍ، قال: کنَّا نصلّی المغرِبَ معَ رسولِ الله ج، فَیَنصَرِفُ أحدُنا وإنه لیُبصِرُ مَواقِعَ نَبْلِهِ. متفقٌ علیه([10]).

596 – (10) رافع بن خدیج س گوید: ما (صحابه ش) همراه با پیامبر ج نماز مغرب را می‌خواندیم و چون یکی از ما از نماز بر می‌گشت و بیرون می‌رفت (و تیراندازی می‌نمود، به اندازه‌ای هوا روشن بود و پیامبر ج نماز مغرب را به تعجیل می‌انداخت که به راحتی) می‌توانست محل اصابت تیرهایش را ببیند.

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

597 (11) وعن عائشةَ لا، قالتْ: کانوا یُصَلُّونَ العَتَمَةَ فیما بینَ أنْ یَغِیبَ الشفقُ إلى ثُلُث اللیلِ الأوَّلِ. متفق علیه([11]).

597 – (11) عایشه ـ ل ـ گوید: مردمان (در عهد رسالت) نماز عشاء را در وقتی بین پنهان‌شدن شفق ـ سرخی و یا سفیدی پس از غروب آفتاب ـ تا ثلث اول شب می‌خواندند.

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

598 (12) وعنها، قالت: کانَ رسولُ الله ج لیُصلّی الصُّبحَ، فَتَنصَرِفُ النِّساءُ مُتَلَفِّعاتٍ بمُروطِهِنَّ، ما یُعرَفْنَ من الغَلَسِ. متفق علیه([12]).

598 – (12) عایشه ـ ل ـ گوید: پیامبر ج نماز صبح را می‌خواند (و معمولاً زن‌های ایمان‌دار و پرهیزگار نیز همراه پیامبراکرم ج در نماز صبح حاضر می‌شدند و به عبادت و نیایش خدا می‌پرداختند و) پس از آنکه نمازشان را ادا می‌کردند، در حالی که خویشتن را با چادر و لباس‌هایی از «خز» یا «پشم» می‌پوشیدند، به خانه بر می‌گشتند و به دلیل تاریکی هوا، کسی آنها را نمی‌شناخت.

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

شرح: «متلفّعات»: خود را با چادری که سر تا پای آنان را می‌پوشاند، می‌پیچیدند. «مروطهنّ»: «مروط» جمع «مِرط» است: پارچه‌ی ابریشمی یا پشمی یا کتانی که دور خود پیچند و یا زنان بر سر افکنند. «متلفعات بمروطهنّ»: یعنی زن‌ها در حالی که خود را با چادرهایی از جنس ابریشم یا پشم و یا کتان می‌پوشیدند به نماز حاضر می‌شدند.

«غَلس»: تاریکی پایان شب که با نور طلوع صبح صادق در هم آمیخته باشد. یعنی پیامبر ج نماز صبح را در اول وقت آن (یعنی تاریکی اول فجر صادق) می‌خواند به طوری که زنان نمازشان را ادا می‌کردند و به خانه‌هایشان باز می‌گشتند در حالی که هیچ کس به خاطر تاریکی هوا، آنها را نمی‌شناخت.

599 – (13) وعن قتادةَ، عن أنسٍ: أنَّ النبیَّ ج وزیدَ بن ثابتٍ، تَسَحَّرا، فلمَّا فرَغا من سُحورِهما؛ قامَ نبیُّ الله ج إلى الصَّلاةِ، فَصلّى. قُلنا لِأنسٍ: کم کانَ بینَ فراغهِما منْ سُحورِهما ودُخولِهِما فی الصلاة؟ فقال: قَدْرَ ما یقرأُ الرجلُ خمسینَ آیةً. رواه البخاریّ([13]).

599 – (13) قتاده از انس س روایت می‌کند که گفت: پیامبر ج همراه با زید بن ثابت س سحری کرد و چون از تناول غذای سحری فارغ گشتند، پیامبر ج به نماز صبح ایستاد و نمازش را خواند.

(قتاده گوید) به انس س گفتم: فاصله‌ی میان فراغت از سحری و داخل‌شدن به نماز صبح چه اندازه بود؟ انس س گفت: به اندازه‌ای که مردی پنجاه آیه از قرآن را تلاوت کند.

[این حدیث را بخاری روایت کرده است].

600 – (14) وعن أبی ذرٍّ، قال: قال [لی] رسولُ الله ج: «کیفَ أنتَ إذا کانتْ علیکَ أُمراءُ یُمِیتُونَ الصَّلاةَ ـ أوْ [قال]: یُؤَخِّرونَ [الصلاةَ] عنْ وقتها ـ؟ قلتُ: فما تأمُرُنی؟ قال: «صَلِّ الصَّلاةَ لوقتِها. فإنْ أدْرکْتَها معهُمْ؛ فصلِّ، فإنَّها لکَ نافِلَة». رواه مسلم([14]).

600 – (14) ابوذر س می‌گوید: رسول ‌خدا ج به من فرمود: ابوذر! چه حالی خواهی داشت و چه کار خواهی کرد، آنگاه که اُمرا و فرمانروایانی خبیث و بدطینت بر تو حکومت و سیادت کنند و نماز را (با رعایت نکردن آداب و سنن و شرایط و لوازم و خشوع و خضوع) ضایع و بی‌روح سازند، و یا (در اثر پیروی از هواهای نفسانی و خواهشات حیوانی و وسوسه‌های شیطانی) نماز را از وقت اصلی‌اش (بدون هیچ‌گونه مصلحت و علتی) به تأخیر اندازند؟

گفتم: مرا به چه فرمان می‌دهی؟ (تکلیف من در زمان حکومت و سیادت چنین فرمانروایانی چیست)؟ پیامبر ج فرمودند: «تو نمازت را سر وقت بخوان. پس از آن اگر شرکت در نماز آنها نیز برایت فراهم شد، باز هم با آنها نماز بخوان، زیرا آن نماز دوم، برای تو نفل به حساب می‌آید».

[این حدیث را مسلم روایت کرده است].

«یُمیتون الصلوة» به معنای تأخیرانداختن نماز است. یعنی اُمرا و فرمانروایانی که بر حسب پیروی از خواهشات، نمازها را به تأخیر می‌اندازند و یا با عدم رعایت شرایط و لوازم نماز و آداب و سنن و خشوع و خضوع، آن را ضایع و بی‌روح و فاقد قبولیت می‌سازند.

601 - (15) وعن أبی هریرةَ، قال: قال رسولُ الله ج: «مَنْ أدْرکَ رَکعةً من الصُّبح قبلَ أن تطلُعَ الشمسُ؛ فقدْ أدْرکَ الصّبحَ. ومَنْ أدْرکَ رَکعةً منَ العصرِ قبلَ أنْ تَغرُبَ الشمسُ؛ فقدْ أدرکَ العصرَ». متفق علیه([15]).

601 – (15) ابوهریره س گوید: پیامبر ج فرمود: کسی که به یک رکعت نماز صبح برسد، قبل از آنکه خورشید طلوع کند، نماز صبح را دریافته است (یعنی اگر رکعت اول نمازش قبل از طلوع آفتاب، در وقتِ اداء، واقع گردد، و رکعت مانده‌ی او بعد از طلوع آفتاب و خارج از وقتِ اداء باشد نمازش، نماز اداء است نه نماز قضاء)

و کسی که قبل از غروب آفتاب به یک رکعت از نماز عصر برسد، نماز عصر را دریافته است (یعنی اگر کسی نماز عصر را می‌خواند، چنانچه رکعت اول نمازش قبل از غروب خورشید و سه رکعت باقی مانده‌ی او پس از غروب آفتاب و خارج از وقتِ اداء باشد، نمازش، نماز اداء محسوب می‌شود نه نماز قضاء).

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

602 (16) وعنه، قال: قال رسولُ الله ج: «إذا أدْرکَ أحدُکم سَجدةً منْ صَلاةِ العصر قبلَ أنْ تَغرُبَ الشمسُ؛ فَلْیُتِمَّ صلاتَه. وإذا أدْرَکَ سَجدةً منْ صلاةِ الصُّبحِ قبلَ أنْ تَطلُعَ الشمسُ؛ فَلْیُتِمَّ صلاتَه». رواه البخاری([16]).

602 – (16) ابوهریره س گوید: پیامبر ج فرمود: هرگاه یکی از شما به یک رکعت از نماز عصر برسد، قبل از آنکه خورشید غروب کند، نماز عصر را دریافته است و باید نمازش را کامل، ادا نماید و اگر قبل از طلوع آفتاب به یک رکعت از نماز صبح برسد، نماز صبح را دریافته است، و باید آن را کامل کند (یعنی چنین نمازی که رکعاتی از آن در وقتِ اداء واقع گردیده و رکعات باقیمانده‌ی‌ آن در خارج از وقت اداء خوانده شده است، نماز اداء محسوب می‌شود، نه نماز قضاء).

[این حدیث بخاری روایت کرده است].

 603 ـ (17) وعن أنسٍ، قال: قال رسولُ الله ج: «مَنْ نَسِیَ صلاةً، أو نامَ عنها، فکفَّارتُه أنْ یُصَلِّیهَا إذا ذکَرَهَا». وفی روایةٍ: «لا کفَّارةَ لها إلاَّ ذلکَ». متفق علیه([17]).

 603 – (17) انس س گوید: پیامبر ج فرمود: هرکس نمازی را فراموش کند، و یا به خواب برود و نمازش را نخواند، کفاره‌ی آن، این است که هرگاه به یادش آمد آن را بخواند.

و در روایتی دیگر آمده است: و آن نماز قضا شده را کفاره‌ای به جز خواندن آن نیست.

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

604 – (18) وعن أبی قتادة، قال: قال رسول الله ج: «لیسَ فی النّومِ تَفرِیطٌ؛ إنَّما التفریطُ فی الیَقظَةِ. فإذا نَسِیَ أحدُکُم صلاةً أو نامَ عنها؛ فلْیُصَلِّها إذا ذَکَرَها، فإنَّ اللَّهَ تعالى قال: «وأقِمِ الصّلاةَ لِذِکْری». رواه مسلم([18]).

604 – (18) ابو قتاده س گوید: پیامبر ج فرمود: (از قضای نماز در اثر) خواب‌رفتن، گناهی عاید انسان نمی‌شود، گناه زمانی است که آدمی در حال بیداری و هوشیاری و دیده و دانسته نماز را قضا کند. پس هرگاه یکی از شما نمازی را فراموش کرد، یا به خواب رفت و نمازش را نخواند، پس هرگاه به یادش آمد (و یا هر گاه از خواب بیدار شد)آن را بخواند، چرا که خداوند می‌فرماید: «و نماز را بخوان تا همیشه به یاد من باشی»([19]).

[این حدیث را مسلم روایت کرده است].

شرح: خداوند برای هر نماز فرضی، وقت معینی را قرار داده که آغاز و پایانش مشخص است، به طوری که در زمان مشخصی، وقت آن فرا می‌رسد و نیز، در وقت معینی وقت آن به پایان می‌رسد، بنابراین کسی که نمازش را به فراموشی و یا بر اثر خواب ترک می‌کند، بدون اینکه قصدی در این کار داشته باشد، می‌تواند قضای آن را نیز بعد از خارج شدن وقت، هرگاه که به یادش آمد، به جای آورد، و گناهی نیز متوجه او نمی‌شود، و فقط کفّاره‌ی این کارش که بر اثر فراموشی یا خواب آن را ترک کرده است، این است که هرگاه به یادش آمد، آن را بخواند.

و کسی‌که عمداً و دیده و دانسته، نماز را تا خارج شدن وقت آن، ترک می‌کند، باز هم بر او قضایی واجب است و نسبت به این کوتاهی و تقصیرش باید در پیشگاه خداوند توبه و انابه نماید، تا خدا او را مورد عفو و بخشش خویش قرار دهد. چنانچه خود پیامبر ج می‌فرماید:

از قضای نماز در اثر خواب رفتن، گناهی عاید انسان نمی‌گردد، گناه زمانی است که انسان در حالت بیداری و هوشیاری و دیده و دانسته به ترک نماز تا خارج شدن وقتش مبادرت ورزد.

چنان‌چه نقل شده که در برخی از سفرها، همین جریان برای خود پیامبر ج پیش آمد که شب را تا پاسی با همراهان و همرکابان راه رفتند و پس از آن اندکی استراحت نمودند و حضرت بلال س را مسئولیت دادند تا برای نماز صبح، همه را بیدار کند، ولی بر حسب تقدیر الهی نزدیک به طلوع فجر، خواب چشمان بلال س را فرو بست تا اینکه زمانی از خواب بیدار شد که خورشید طلوع کرده بود. پیش از همه، رسول‌اکرم ج از خواب بیدار شد، و سپس دیگر مردم در حال سراسیمگی و بُهت بیدار شدند و همه از قضای نماز آن روز در رنج و غم فرو رفتند.

 پیامبر ج دستور اذان گفتن را داد و نماز با جماعت خوانده شد، سپس فرمودند:

 از غذای نماز در اثر خواب رفتن گناهی عاید انسان نمی‌گردد، بلکه گناه زمانی است که انسان دیده و دانسته نماز را قضاء کند.

پس دانسته شد که هرگاه کسی پس از بیداری از خواب، و یا زمانی که به یادش آمد، نماز نخوانده است، بدون تأخیر آن را بخواند، در این صورت آن نماز در حکم اداء خواهد بود و هیچ گناهی بر آن شخص وارد نمی‌شود، چرا که کفاره‌ی چنین نمازی آن است که هرگاه به یادش آمد، آن را بخواند، البته گفتیم که این در صورتی است که از روی فراموشی یا خواب، نمازش ترک شود، ولی اگر از روی قصد و دیده و دانسته، نماز را ترک کرد، قضای نماز و توبه از این کارش بر او لازم است.


فصل دوم

605 (19) عن علی [س]: أنَّ النبیَّ ج قال: «یا علیّ! ثلاثٌ لا تؤَخِّرْها: الصَّلاةُ إذا أتَتْ، والجَنازةُ إذا حَضَرَتْ، والأیِّمُ إذا وَجَدْتَ لها کُفْؤاً». رواه الترمذی([20]).

605 – (19) علی س گوید: پیامبر ج فرمود: ای علی! انجام سه چیز را نباید به تأخیر افکنی: انجام نماز را، آنگاه که وقت خواندن آن فرا رسید، و به خاک سپردن مرده را، هنگامی که آماده گردید، و شوهردادن بیوه را، زمانی که همسان و همسنگ او پیدا شد.

[این حدیث را ترمذی روایت کرده است].

شرح: «الأیِّمِ»: (بر وزن قَیم): در اصل به معنای زنی است که شوهر ندارد، سپس به مردی که همسر ندارد نیز گفته شده است، و به این ترتیب، تمام زنان و مردان مجرد در مفهوم حدیث داخل اند، خواه بکر باشند یا بیوه، پسر باشند یا دختر.

«کفؤاً»: مرد یا زنی که همتا و همگون و شبیه و همسنگ و همبر او باشد.

 اصولاً معیار و مقیاس شرافت انسان، دیانت و تقوای اوست. خداوند می‌فرماید:

﴿إِنَّ أَکۡرَمَکُمۡ عِندَ ٱللَّهِ أَتۡقَىٰکُمۡ [الحجرات: 13].

ولی چون شریعت مقدس اسلام و مجتهدین کرام، دوراندیشی نموده‌اند و برای استحکام هر چه بیشتر در امر زناشویی اهتمام ورزیده‌اند، «کفائت» را در امر ازدواج معتبر شمرده تا در آینده از مخاطرات و قطع روابط بین مسلمین بر اثر پیوندهایی که ممکن است اختلال در زندگانی اجتماعی و خانوادگی مسلمانان به وجود آورد، جلوگیری به عمل آید، از این جهت، هم مانند و هم کفوبودن میان مرد و زن از چند جهت مورد نظر است:

 1 ـ از لحاظ نسب 2 ـ مسلمان بودن 3 ـ دیانت 4 ـ ثروت 5 ـ کسب و پیشه.

606 (20) وعن ابنِ عمر ب، قال: قال رسولُ الله ج: «الوقتُ الأوَّلُ منَ الصلاةِ رِضْوانُ الله، والوقتُ الآخِرُ عَفْوُ الله». رواه الترمذی([21]).

606 – (20) ابن عمر ـ ب ـ گوید: پیامبر ج فرمود: خواندن نماز فرض در اول وقت آن، مایه‌ی خوشنودی و رضایت خدا و در آخر وقت، موجب عفو و بخشش خداست. (برای این که تأخیر نماز فرض، بدون علت و مصلحت و عذر و ضرورتی موجّه، گناهی است که به عفو و بخشایش خدا نیاز دارد، تا قبول شود، از این‌رو پیامبر ج فرمود: خواندن نماز در آخر وقت، مایه‌ی عفو و بخشش خداوند است).

[این حیث را ترمذی روایت کرده است].

607 (21) وعن أمِّ فرْوَةَ، قالتْ: سُئلَ النبیُّ ج: أیُّ الأعمالِ أفضلُ؟ قال: «الصَّلاةُ لأوَّلِ وقتِها». رواه أحمد، والترمذی، وابوداود. وقال الترمذی: لا یُروى الحدیثُ إلاَّ منْ حدیث عبد اللَّهِ بن عمر العُمری، وهو لیسَ بالقویِّ عندَ أهلِ الحدیث([22]).

607 – (21) اُم فروه ـ ل ـ گوید: از پیامبر ج پرسیده شد: کدام یک از خصلت‌ها و کارهای اسلامی در پیشگاه پروردگار بهتر و نیکوتر است؟ پیامبر ج فرمود: خواندن نماز فرض در اول وقت آن.

[این حدیث را احمد، ترمذی و ابوداود روایت کرده‌اند. و ترمذی گفته: این حدیث جز از حدیث «عبدالله بن عمرالعُمری» از دیگر طریقی روایت نمی‌شود، و او نیز در نزد محدثین فردی ضعیف می‌باشد].

 608 (22) وعن عائشةَ، قالتْ: ما صلّى رسولُ الله ج صلاةً لوقتِها الآخِر مرَّتینِ حتى قَبِضَهُ اللَّهُ تعالى. رواه الترمذی([23]).

608 - (22) عایشه ـ ل ـ گوید: پیامبر ج در تمام عمر شریف خویش، هیچگاه دو بار نمازی را در آخر وقت آن نخواند. (مقصود حضرت عایشه ـ ل ـ این است که خواندن نمازهای فرض در آخر وقت، روش و معمول آن حضرت ج نبوده است).

[این حدیث را ترمذی روایت کرده است].

609 (23) وعن أبی أیُّوب، قال: قال رسولُ الله ج: «لا تزالُ أُمَّتی بخَیرٍ ـ أو قال: على الفِطْرَةِ ـ ما لم یُؤَخِّرُوا المغربَ إلى أنْ تَشتَبِکَ النُّجُومُ». رواه ابوداود([24]).

609 – (23) ابوایوب س گوید: پیامبر ج فرمود: امت من تا وقتی که نماز مغرب را تا موقع ظاهرشدن ستارگان به تأخیر نیانداخته‌اند همواره بر خیر و خوبی، و یا با فطرت و سرشت حقگرایانه و مخلصانه‌ی خداباوری و خداشناسی هستند.

[این حدیث را ابوداود روایت کرده است].

شرح: «تشتبک النجوم»: ستارگان برآمدند و درهم شدند و به یکدیگر پیوستند یعنی پیامبر ج تعجیل در نماز مغرب را دوست داشت و از به تأخیرانداختن آن کراهیت داشت و خوشش نمی‌آمد، بلکه ایشان نماز مغرب را غالباً در اول وقت پس از غروب آفتاب می‌خواندند. از این‌رو اگر کسی بدون عذر و اجبار و نیاز و ضرورتی، به قدری درخواندن نماز مغرب تأخیر کند که ستارگان در آسمان هویدا شوند و هوا تاریک شود، این کارش، مکروه و ناپسند است، اگر چه وقت مغرب، تا غروب شفق ـ سرخی و یا سفیدی پس از غروب آفتاب ـ باقی است.

610 (24) ورواه الدارمیُّ عن العبَّاس([25]).

610 – (24) و همین حدیث را دارمی از عباس س روایت کرده است.

611 (25) وعن أبی هریرةَ، قال: قال رسول الله ج: «لوْلا أنْ أَشُقَّ على أمَّتی لَأمَرتُهُم أنْ یُؤَخِّرُوا العِشاءَ إلى ثُلثِ اللیلِ أو نِصفِه». رواه أحمد، والترمذی، وابن ماجة([26]).

611 – (25) ابوهریره س گوید: پیامبر ج فرمود: اگر بر جامعه و مردم من رنج‌آور و بحران‌ساز نمی‌بود، به آنان فرمان می‌دادم که نماز عشاء را تا سپری‌شدن نیمی از شب، یا یک سوم آن به تأخیر بیاندازند (ولی چون مبنای شریعت بر آسانگیری و رفع عسر و حرج از بندگان است و من نیز همواره جانب تیسیر و تخفیف، و سهولت و آسانگیری را بر جانب تشدید و تعسیر و حرج و سخت‌گیری ترجیح می‌دهم، از این دستور خودداری می‌کنم، چون این کار برای امتیانم، دشوار و طاقت‌فرسا است).

[این حدیث را احمد، ترمذی و ابن‌ماجه روایت کرده‌اند].

612 (26) وعن معاذ بنِ جبلٍ، قال: قال رسول الله ج: «أَعتِمُوا بهذهِ الصَّلاةِ؛ فإنَّکم قد فُضِّلْتم بها على سائرِ الأُمَم، ولم تُصُلِّها أُمَّةٌ قبلَکم». رواهُ ابوداود([27]).

612 – (26) معاذ بن جبل س گوید: پیامبر ج فرمود: این نماز (نماز عشاء) را در پاره‌ی نخست از سه پاره‌ی شب بخوانید، زیرا براستی شما با این نماز بر دیگر ملت‌ها و امت‌ها فضیلت و برتری داده شده‌اید، به دلیل اینکه هیچ امتی پیش از شما، این نماز را نخوانده است.

[این حدیث را ابوداود روایت کرده است].

شرح: «اعتموا»: نماز عشاء را در پاره‌ی نخست از سه پاره‌ی شب بخوانید.

از این حدیث دانسته می‌شود که نماز عشاء با کیفیت و شرایطی که برای امت محمّدی تشریع شده است، فقط مختص همین امت است، و امت‌های پیشین، آن را با کیفیتی که امت محمّدی می‌خوانند آن را نمی‌خواندند، و همین چیز، یکی از اسباب برتری و تفوّق امت محمّدی بر دیگر ملت‌ها می‌باشد.

613 (27) وعن النُّعمان بنِ بشیرٍ، قال: أنا أَعلَمُ بوقتِ هذه الصَّلاةِ صلاةِ العِشاءِ الآخِرة: کانَ رسولُ الله ج یُصَلِّیها لسُقوطِ القمرِ لِثالِثَةٍ. رواه أبوداود، والدارمی([28]).

613 – (27) نعمان بن بشیر س گوید: من داناترین و آگاه‌ترین مردمان، نسبت به وقت این نماز (یعنی نماز عشاء) هستم. پیامبر ج معمولاً نماز عشاء را هنگامی می‌خواند که هلال شب سوم ماه، غروب کرده بود (و چنانچه مشخص است، هلال شب سوم ماه، غالباً دو تا دو و نیم ساعت پس از غروب آفتاب، غروب و افول می‌کند).

[این حدیث را ابوداود و دارمی روایت کرده‌اند].

614 (28) وعن رافعِ بن خَدیجٍ، قال: قال رسولُ الله ج: «أسْفِرُوا بالفجْرِ، فإنَّه أعظَمُ للأجر». رواه الترمذی، وابوداود، والدارمی. ولیسَ عند النسائیُّ: «فإنَّه أعظمُ للأجر»([29]).

614 – (28) رافع بن خدیج س گوید: پیامبر ج فرمود: نماز صبح را در روشنی هوا بخوانید، زیرا ثواب و پاداشتان در آن بیشتر می‌شود.

[این حدیث را ترمذی، ابوداود و دارمی روایت کرده‌اند. و نسائی نیز همین حدیث را بدون عبارت «فإنَّه أعظمُ للأجر» روایت کرده است].

شرح: «اسفروا»: نماز را در روشنایی کامل هوا بخوانید.

رفع یک شبهه: در حدیث حضرت عایشه ـ ل ـ خواندیم که گفت:

 زنانِ با ایمان، با پیامبر ج در نماز صبح حاضر می‌شدند، در حالی که خود را با لباس‌هایی از پشم و یا ابریشم، می‌پوشیدند و پس از آن که نمازشان را ادا می‌کردند، به خانه‌هایشان باز می‌گشتند در حالی که هیچ کس به خاطر تاریکی هوا، آنها را نمی‌شناخت.

و در این حدیث می‌خوانیم که پیامبر ج به مسلمانان می‌فرماید:

 «نماز صبح را در روشنائی کامل هوا بخوانید که ثوابتان در آن بیشتر است».

به ظاهر، میان این دو روایت تعارض مشاهده می‌شود، اما باید دانست که معمولاً عادت مبارک پیامبر ج این بود که نماز صبح را در اول وقت، در تاریکی صبح می‌خواند و علت این کار نیز این بود که در عهد نبوی، بیشتر مردم از جمله یاران جان نثار پیامبر ج آن طلایه‌داران عرصه‌ی زهد و اخلاص و پیشقراولان عرصه‌ی عبادت و نیایش، و پیشگامان پیشتاز عرصه‌ی اعتقاد و عمل، نماز تهجد می‌خواندند و برای نماز صبح در اوایل وقت صبح، در تاریکی هوا در مسجد حاضر می‌شدند، از این‌رو پیامبر ج به خاطر سهولت و آسانی آنها، نماز صبح را در اول وقت و در وقت تاریکی هوا می‌خواند، و چون برخی اوقات می‌دیدند که مردم از آمدن به مسجد برای نماز صبح تأخیر می‌کردند نماز صبح را تا روشن‌شدن هوا به تأخیر می‌انداخت.

و نیز پیامبر ج در برخی اوقات (مثل ایام زمستان که شب‌ها دراز و طولانی است و مردم سیر خواب می‌شوند) نماز صبح را اول وقت می‌خواند و در ایام تابستان که شب‌ها کوتاه است و مردم سیر خواب نمی‌شوند، نماز صبح را به تأخیر می‌انداخت تا مردم به نماز برسند.

به هر حال، پیامبر ج به خاطر راحتی و آسانی ما مسلمانان، هردو کار را نموده‌اند، تا ما بدون هیچ چالش و دغدغه‌ای، به هر کدام از آن دو که قادریم، عمل نمائیم. خود پیامبر ج نماز صبح را در اکثر اوقات، زود می‌خواند و گاهی آن را به تأخیر می‌انداخت. وقتی که می‌دید مردم جمع شده‌اند، در خواندن نماز صبح عجله می‌کرد، چون دوست می‌داشت تا نماز را در اول وقتش بخواند، وقتی که می‌دید، مردم از آمدن به مسجد به علّتی تأخیر کرده‌اند و تعدادشان در مسجد اندک است، نماز صبح را تا روشن‌شدن هوا به تأخیر می‌اندخت و در هر حال رعایت حال بندگان خدا را می‌کرد و پیوسته جانب تیسیر و تخفیف و سهولت و آسان‌گیری را بر جانب تشدید و تعسیر و حرج و سختگیری ترجیح می‌داد، چون می‌دانست که مبنای شریعت مقدس اسلام و خواست الهی، بر آسانگیری و رفع عسر و حرج از بندگان است.

از این‌رو در عصر کنونی ما نیز، در نمازهای صبح، تأخیر در حدی که هوا روشن شود و مردم بتوانند در جماعت صبح شرکت کنند، بهتر است، و اگر در مکانی عادت براین است که مردم صبح زود در مسجد حاضر می‌شوند و در تأخیر نماز صبح، مشقت و زحمت و سختی و حرجی برای آنان فراهم می‌شود، بهترآن است که در اول وقت، در تاریکی صبح، نماز بامداد، برایشان خوانده شود، چنانچه روش و معمول پیامبر ج نیز چنین بود.

البته برای کارگران و کشاورزان و دامداران که در اول وقت صبح، از خواب بیدار می‌شوند و یا در ماه مبارک رمضان که مردم تا طلوع فجر صادق بیدار هستند، بهتر همین است که نماز صبح در اول وقت و در تاریکی هوا خوانده شود، چرا که اگر امام جماعت، در چنین موقعی، نماز صبح را در اِسفار و روشن‌شدن هوا بخواند، بر اثر انتظار زیاد مردم (و افتادن از کارهایشان) در مشقت و زحمت و سختی و حرج قرار می‌گیرند، و شریعت نیز، خواهان چنین چیزی نیست.


فصل سوم

615 (29) عن رافعِ بن خَدِیج، قال: کنَّا نصلّی العصرَ معَ رسول الله ج ثمَّ تُنحَرُ الجَزُورُ فتُقسَمُ عشرَ قِسَمٍ، ثمَّ تُطبَخُ، فَنَأکُلُ لحماً نَضِیجاً قبلَ مَغیبِ الشمسِ. متفق علیه([30]).

615 – (29) رافع بن خدیج س گوید: ما (صحابه ش) معمولاً همراه با پیامبر ج نماز عصر را می‌خواندیم، پس از ادای نماز (به خانه بر می‌گشتیم و) شتری را سر می‌بریدیم و گوشت آن را به ده قسمت، بخش و توزیع می‌کردیم، سپس گوشتش خوب پخته می‌شد و گوشت پخته‌ی آن را می‌خوردیم، ولی هنوز خورشید غروب نمی‌کرد.

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

«ننحر»: سر می‌بریدیم. «جَزوراً» شتر کشتنی. مذکر و مونث در آن یکسان است و جمع آن «جُزُر» و «جَزورات» و «جَزائر» است.

«لحماً نضیجاً»: گوشت پخته.

616 (30) وعن عبد الله بن عمر ب، قال: مکَثنا ذاتَ لیلةٍ ننتظرُ رسولَ الله ج صلاةَ العِشاءِ الآخِرة، فخرجَ إلینا حین ذهبَ ثُلثُ اللیلِ أو بعدَه، فلا نَدرِی: أشیءٌ شغلَه فی أهلِه أو غیرُ ذلک؟ فقالَ حینَ خرجَ: «إنَّکم لَتَنتَظِرونَ صَلاةً ما یَنتَظِرُها أهلُ دینٍ غیرُکم، ولولا أنْ یَثقُلَ على أمَّتی لصَلَّیْتُ بهِم هذهِ الساعةَ». ثمَّ أمَرَ المُؤَذِّنَ، فأقامَ الصَّلاةَ وصلّى. رواه مسلم([31]).

616 – (30) عبد الله بن عمر ـ ب ـ گوید: شبی از شب‌ها، برای خواندن نماز عشاء تا دیروقت منتظر رسول‌خدا ج در مسجد بودیم. تا اینکه هنگامی پیامبر ج به مسجد تشریف آورد که یک سوم شب و یا بیشتر از آن گذشته بود. ما نمی‌فهمیدیم که علت تأخیر پیامبر ج چه بود؟ مشغله‌ای در خانه داشت و یا کار دیگری برایشان پیش آمده بود. به هر حال، وقتی آن حضرت ج خانه را به مقصد مسجد ترک کرد و به مسجد آمد، خطاب به ما فرمود: شما تا این وقت شب منتظر نمازی مانده‌اید که به جز در آئین و کیش شما، در هیچ یک از ادیان و آئین‌های پیشین وجود نداشته، و کسی به جز شما منتظر آن نبوده است (و فرضیت نماز عشاء فقط از خصوصیت‌های همین امت و همین آئین است، و بر امتی از امت‌ها و ملت‌های دیگر فرض نشده است). و اگر نه این است که بر جامعه و مردم من رنج‌آور و بحران‌ساز و چالش‌آفرین بود، حتماً این نماز را در این وقت (پس از گذشتن یک سوم شب) می‌خواندم (ولی چون رعایت حال مردم و آسان‌گرفتن برآنها، مقدم بر فضیلت وقت است، و مبنای شریعت اسلام بر آسان‌گیری و رفع عسر و حرج از بندگان است، و من نیز همواره جانب تیسیر و تخفیف و سهولت و آسان‌گیری را بر جانب تشدید و تعسیر و حرج و سختگیری، ترجیح میدهم از این کار خوداری می‌کنم، تا این کار بر امتیانم دشوار و طاقت‌فرسا نشود، و برایشان چالش‌آفرینی و بحران‌سازی به همراه نداشته باشد). آن گاه پیامبر ج به مؤذن فرمان داد تا برای خواندن نماز، اقامه گوید، او نیز چنین کرد و آن حضرت ج نماز را خواند.

[این حدیث را مسلم روایت کرده است].

617 (31) وعن جابرِ بن سمُرةَ، قال: کانَ رسولُ الله ج یُصلّی الصلواتِ نحواً منْ صلاتِکم، وکانَ یُؤَخِّرُ العَتَمَةَ بعدَ صلاتِکم شیئاً، وکانَ یُخَفِّفُ الصَّلاةَ. رواه مسلم([32]).

617 – (31) جابر بن سمرة س گوید: (کیفیت و چگونگی اوقات) نمازهای پیامبر ج بسان نمازهای شما بود. (یعنی) پیامبر ج نمازهای فرض را (در رعایت اوقات) مانند نمازهای شما می‌خواند. ولی آن حضرت ج نماز عشاء را اندکی پس از وقت نماز شما به تأخیر می‌انداخت و عادت داشت که (هرگاه امام مردم می‌شد، به خاطر رعایت حال ضعیفان، بیماران و پیران و رعایت جانب تیسیر و تخفیف و سهولت وآسانگیری) نماز را سبک و آسان اقامه می‌کرد.

[این حدیث را مسلم روایت کرده است].

618 (32) وعن أبی سعیدٍ قال: صلَّینا معَ رسولِ الله ج صلاةَ العَتَمَةِ، فلمْ یَخرُجْ حتى مَضى نحوٌ من شطرِ اللیل، فقالَ: «خُذوا مَقاعدَکم»، فأخَذْنا مقاعِدَنا، فقال: «إنَّ الناسَ قد صلَّوا وأخَذوا مضاجِعَهم، وإنَّکم لنْ تزالوا فی صَلاةٍ ما انتَظَرتُمُ الصلاةَ، ولولا ضَعفُ الضَّعیفِ وسُقمُ السقیمِ، لأخَّرتُ هذه الصَّلاةَ إلى شطر اللیل». رواه ابوداود، والنسائی([33]).

618 – (32) ابوسعید خدری س گوید: خواستیم همراه با پیامبر ج نماز عشاء را بخوانیم، ولی ایشان تا سپری‌شدن نزدیک نیمی از شب از خانه بیرون نیامد (و آنقدر منتظر ایشان ماندیم تا اینکه نیمه‌ی شب فرا رسید، پس پیامبر ج آمد و) فرمود: نشیمنگاه‌های خویش را برای نماز بگیرید. (یعنی برای نماز، صف یکنواخت و راست بگیرید) ما نیز به فرمان رسول‌خدا ج صف‌ها را بستیم.

آنگاه فرمود: آگاه باشید که مردم نماز خوانده‌اند و خوابیده‌اند و شما (که بیدار مانده‌اید) از وقتی که منتظر نماز مانده‌اید، همواره در نماز بوده‌اید.

 و اگر سستی و ناتوانی ضعیفان، و بیماری مریضان نمی‌بود، البته این نماز (نماز عشاء) را تا نیمه‌ی شب به تأخیر می‌انداختم (ولی چون این کار بر امتیانم دشوار و طاقت‌فرسا و چالش‌آفرین و بحران‌ساز و سخت و دغدغه‌آفرین است، از انجام آن خودداری می‌کنم).

[این حدیث را ابوداود و نسائی روایت کرده‌اند].

«شطراللیل»: نیمه‌ی شب. «مقاعدکم»: نشستگاه و نشیمنگاه. هدف این است که برای نماز، صف‌های راست و یکنواخت بگیرید. «و أخذوا مضاجعهم»:مضاجع جمع مضجع: بستر و رختخواب. یعنی مردمی که نماز خوانده و به بسترها رفته‌اند و خوابیده‌اند.

«سُقم السقیم»: بیماری بیماران.

 619 (33) وعن أمِّ سلمةَ، قالت: کانَ رسولُ الله ج أشدَّ تَعجِیلاً للظهْرِ منِکم، وأنتم أشدُّ تعجیلاً للعصرِ مِنه. رواه أحمد، والترمذیّ([34]).

619 – (33) ام سلمه ـ ل ـ گوید: تعجیل نماز ظهر پیامبر ج، از شما بیشتر بود، و در مقابل، تعجیل نماز عصر شما، از نماز پیامبر ج بیشتر است (یعنی پیامبر ج به جز گرمای شدید نیمروز، نماز ظهر را در اول وقت میخواند، ولی شما آن را به تأخیر می‌اندازید، و نیز معمول پیامبر ج بود که نماز عصر را اندکی به تأخیر می‌انداخت، ولی شما در خواندنش تعجیل و شتاب می‌ورزید).

[این حدیث را احمد و ترمذی روایت کرده‌اند].

620 (34) وعن أنسٍ، قال: کانَ رسولُ الله ج إذا کانَ الحَرُّ أبْرَدَ بالصَّلاةِ، وإذا کانَ البردُ عجَّل. رواه النسائی([35]).

620 – (34) انس س گوید: پیامبر ج عادت داشت که هنگام شدت گرما، نماز ظهر را تا وقت خنک‌شدن هوا به تأخیر می‌انداخت، و هنگامی که هوا سرد و خنک بود، در ادای نماز ظهر، تعجیل می‌کرد (وآن را در اول وقت می‌خواند).

[این حدیث را نسائی روایت کرده است].

 621 (35) وعن عُبادةَ بن الصَّامِت، قال: قال لی رسولُ الله ج: «إنَّها سَتکونُ علیکم بعدی أمراءُ یَشغُلُهم أشیاءُ عن الصَّلاةِ لوقتِها حتى یذهبَ وقتُها، فصلّوا الصلاةَ لوقتِها». فقال رجلٌ: یا رسولَ الله! أُصَلِّی معَهم؟ قال: «نعم». رواه ابوداود([36]).

621 – (35) عبادة بن صامت س گوید: رسول‌خدا ج خطاب به من فرمود: به زودی پس از من اُمرا و فرمانروایانی (خبیث و بدطینت، فاسق و ظلم‌پیشه، و خودکامه و دیکتاتور) بر شما حکومت و سیادت خواهند کرد و بر شما سلطه خواهند یافت که انجام اموری،آنها را از خواندن نماز در سر وقتش، مشغول می‌سازد (و آنقدر به رتق و فتق امور خویش می‌پردازند و به دنبال پیروی از هواهای نفسانی و خواهشات حیوانی و وسوسه‌های شیطانی می‌افتند که نه تنها نماز را در سر وقتش نمی‌خوانند بلکه آنقدر در خواندن آن تعلّل می‌ورزند) تا اینکه وقت نماز سپری می‌شود.

پس تکلیف و وظیفه‌ی شما این است که نماز را در سر وقتش (اگر چه نیز تنها هستید) بخوانید. مردی گفت: ای رسول‌خدا ج! (پس از آن که نمازم را سر وقت خواندم، اگر شرکت در نماز آنها نیز برایم فراهم شد، آیا باز هم با آنها نماز بخوانم؟ پیامبر ج فرمود: آری! (به خاطر دوری از فتنه و شر آنها) نماز بخوان.

[این حدیث را ابوداود روایت کرده است].

622 (36) وعن قَبِیْصةَ بن وقَّاص، قال: قال رسولُ الله ج: «یکونُ علیکم أمراءُ مِن بعدی یُؤَخِّرونَ الصَّلاةَ، فهِیَ لکم، وهی علیهِم؛ فصلّوا معهُم ما صَلّوا القِبلَةَ». رواه ابوداود([37]).

622 – (36) قبیصة بن وقاص س گوید: پیامبر ج فرمود: به زودی پس از من رهبران و پیشوایانی بر شما حکومت و سیادت خواهند کرد و بر شما سلطه خواهند یافت که نماز را از اول وقت مستحب و مختارش، به تأخیر می‌افکنند، پس چنین نمازی که رهبران، آن را به تأخیر می‌اندازند (و شما نیز به ناچار با آنها می‌خوانید) ثواب و پاداشش به شما بر می‌گردد و گناه و وبالش به آنها (یعنی برای شما ثواب و برای آنها گناه).

 پس با چنین رهبران و فرمانروایانی تا مادامی که به سوی قبله نماز می‌خوانند، نماز بخوانید.

[این حدیث را ابوداود روایت کرده است].

شرح: «فهی لکم وهی علیهم»: یعنی نمازی که رهبران و پیشوایان، آن را به تأخیر می‌اندازند و شما به ناچار و از روی اجبار و اکراه همراه با آنها در غیر وقت مستحب و مختار می‌خوانید، ثواب و پاداشش به شما و گناه و وبالش بدانها می‌رسد، چون شما درتأخیر نماز، تقصیر و گناهی ندارید، بلکه آنها هستند که از روی جهالت و بی‌خردی و بر اثر پیروی از خواهشات نفسانی و هواهای حیوانی و وسوسه‌های شیطانی به تأخیر نماز، مبادرت می‌ورزند و هر کسی را که ببینند که جدای ازآنها به نماز می‌پردازد، مورد مجازات و شکنجه و آزار و اذیت قرار می‌دهند.

از این روایات و روایات دیگر، واضح می‌شود، همانطور که نماز در پشت سر انسان نیک و صالح، صحیح است، پشت سر فاسق [نیز به ناچار و از روی اجبار و اکراه] جایز است، مادامی که امر حرامی را که دلیل آن قطعی و مسلم است، و یا حرام بودن آن به طور حتمی از دین معلوم شده است را حلال نداند، چون در این صورت کافری فاسق است و نماز در پشت سر او صحیح نیست.

و همچنین نماز در پشت سر بدعت‌گذار [از روی ناچاری] جایز است مادامی که بدعتش منجر به کفر یا نقص در ارکان نماز و وضو نگردد، به دلیل اینکه رسول‌خدا ج فرمود:

«صلوا خلف کل برّ وفاجر وعلی کل برّ وفاجر» [طبرانی]

یعنی: «پشت سر هر نیکوکار و فاسقی نماز بخوانید و بر هر نیکوکار و فاسقی نماز میت بخوانید».

و به دلیل اینکه علمای سلف (متقدمین) پشت سر حاکمان فاسق نماز خوانده‌اند، و اگر در این مورد نهی و منعی در حدیث آمده باشد، حمل بر کراهیت آن می‌شود، نه بر عدم جواز آن. [شرح عقاید اهل سنّت، ص 286]

البته اگر شرایط فراهم شد و ضرر و زیان و یا فتنه و شری از نخواندن نماز در پشت سر چنین افرادی ایجاد نشد، بهتر همان است که پشت سر آنها نماز خوانده نشود، بلکه به دنبال امام و پیشوای نیک و صالح باشد، تا نماز را در پشت سر او اقامه نماید.

و باید دانست که نباید از این حدیث چنین استنباط و نتیجه‌گیری کرد که هر فرمانروا و پیشوایی که مسلمان شود و این نشانه‌های ظاهر اسلام (از قبیل: نمازخواندن، رو به قبله نمودن و...) در او یافت شود، گر چه آراء و عقایدی خلاف اسلام ظاهر کند و اعمال کافرانه و مشرکانه انجام دهد، باز هم مسلمان گفته می‌شود و باید پشت سر او نماز خواند، در حقیقت این احادیث هیچ ارتباطی با چنین کسانی ندارد و چنین برداشت و استنباطی، جز جهالت و نادانی چیزی دیگر نیست.

 623 (37) وعن عُبیدالله بن عدیِّ بن الخِیار: أنَّه دخلَ على عثمانَ وهو محصورٌ، فقال: إنَّکَ إمامُ عامَّةٍ، ونَزَلَ بکَ ما تَرى، ویصلّی بنا إمامُ فِتنةٍ، ونَتَحَرَّجُ فقال: الصلاةُ أحسنُ ما یَعملُ الناسُ، فإذا أحسنَ الناسُ فأحسِنْ معهُم، وإذا أساؤُوا فاجتَنِبْ إساءَتُهُم. رواه البخاریّ([38]).

623 – (37) عبید الله بن عدی بن خیار گوید: در حالی به نزد عثمان س رفتم که در محاصره‌ی (شورشیان) به سر می‌برد. بدو گفتم: تو رهبر و پیشوای همه مردمانی و به بلا و فتنه و چالش و دغدغه‌ای گرفتار شده‌ای که خود شاهد آنی. و این در حالی است که (در عدم حضور شما) رهبر و پیشوای شورشیان و سرکرده‌ی فتنه و فتنه‌گران، برای ما نماز می‌خواند، از این جهت، ما نمی‌خواهیم که پشت سر چنین فردی نماز بخوانیم و می‌ترسیم که درگناه بیفتیم.

عثمان س گفت: نماز از زمره‌ی بهترین و نیکوترین اعمالی است که مردم انجامش می‌دهند، پس هرگاه مردم نیکویی می‌کنند، تو نیز با آنها نیکویی و خوبی کن و چون بدی کنند، از بدی ایشان پرهیز کن و یکسو شو.

[این حدیث را بخاری روایت کرده است].

شرح: «و هو محصور»: (حضرت عثمان س در محاصره شورشیان بود).

در اواخر خلافت حضرت عثمان س که خوارج و شورشیان وی را در داخل خانه‌اش محاصره و زندانی نموده و از خروج او برای اقامه‌ی نماز جلوگیری کردند و حتی اجازه ندادند که هیچ یک از بزرگان اصحاب ش، امامت نماز را بر عهده بگیرند، آنان عملاً زمام قدرت را در مدینه به دست گرفتند و همه‌ی راه‌ها و خیابان‌های آن را در کنترل خود درآورده و از تجمع مسلمانان جلوگیری کرده و به حضرت عثمان س اجازه‌ی خروج از منزلش را نمی‌دادند.

سرکرده‌ی شورشیان سبأی مصر، به نام «غافقی بن حرب عکی» که در ایام محاصره، عملاً حاکم مدینه گردیده و پیشنماز می‌شود و گاهی نیز «کنانة بن بشر» پیشنماز می‌شد و تنها اتباع «عبدالله بن سبأ» که از مصر و کوفه و بصره آمده بودند، پشت سر «غافقی بن حرب» نماز می‌خواندند. [تاریخ طبری، ج 4 ص 354]

«نَتحرّج»: از نمازخواندن با رهبر شورشیان، با تحمل رنج و مشقت به یکسو می‌شویم.


 



[1]- بخاری 2/26 ح 405، مسلم 1/447ح (235- 647) و لفظ این حدیث از بخاری است، ابوداود 1/281 ح 398، نسایی 1/246 ح 495، ابن ماجه 1/221 ح674، دارمی 1/338 ح 1300، مسنداحمد 4/420.

[2]- بخاری 2/27 ح 565، مسلم 1/446 ح (233-646)، ابوداود 1/281 ح 397، نسایی 1/264 ح 527، دارمی 1/284 ح 1184، مسنداحمد 3.

[3]- بخاری 2/22 ح 542، مسلم 1/433 ح (191 620)، ترمذی 2/479 ح 584، نسایی 2/216 ح 1116، ابن‌ماجه 1/329 ح 1033.

[4]- بخاری 2/18 ح536 و 537، مسلم 1/431 و 432 ح (185-618) و (186-617)، ابوداود بخش اول حدیث را نقل کرده است:1/284ح 402، ترمذی 1/295 ح 157، نسایی 1/248 ح500، ابن ماجه 1/222 ح 678 نیز حصه نخست این حدیث را روایت کرده‌اند.، مؤطا مالک: کتاب وقوت الصلاة 1/16 ح 28، دارمی 1/296 ح 1208، مسنداحمد 2/266.

[5]- این روایت را در صحیح بخاری نیافتم ولی ابن ماجه 2/1444 ح 4319 آن را نقل کرده است و امام احمد بن حنبل نیز نظیر آن را در کتاب مسند 2/277 روایت نموده است.

[6]- بخاری 2/28 ح 550، مسلم 1/433 ح (192-621) امام مسلم عبارت «و بعض العوالی ...» را نقل نکرده است.، ابوداود 1/285 ح 404 و ابوداود پس از حدیث شماره 404 حدیثی از زهری در جلد 1 ص 286 ح 405 با این مضمون روایت کرده است:«و العوالی علی میلین او ثلاثة، قال: و أحسبه، قال: أو أربعة»، نسایی 1/252 ح 507، ابن ماجه 1/223 ح 682، مؤطا مالک کتاب وقوت الصلاة 1/9 ح 10 و 11، دارمی 1/297 ح 1208.

[7]- مسلم 1/434 ح (195 622)، ابوداود 1/288 ح 413، ترمذی 1/301 ح 160، نسایی 1/254 ح 511، مسنداحمد 3/149.

[8]- بخاری 2/30 ح 522، مسلم 1/435 ح (200-626)، ابوداود 1/290ح 414، ترمذی 1/330 ح 175، نسایی 1/237 ح 478، ابن ماجه 1/224 ح 685، دارمی 1/305 ح 1230، مؤطا مالک کتاب وقوت الصلاة 1/11 ح 21، مسنداحمد 2/8

[9]- بخاری 2/31 ح 553، نسایی 1/236 ح 474، ابن ماجه 1/227 ح 694، مسنداحمد 5/349 و 350.

[10]- بخاری 2/40 ح 559، مسلم 1/441 ح (217- 637)، ابن ماجه 1/224 ح 687، مسنداحمد 4/142.

[11]- بخاری این حدیث را در پی روایتی طولانی نقل کرده است:2/347 ح 864.

[12]- بخاری 2/349 ح 867، مسلم 1/446 ح (232-645)، ابوداود 1/293 ح 423، ترمذی 1/287 ح 153، نسایی 1/271ح546، ابن ماجه 1/220ح 669، دارمی 1/300 ح1216 و دارمی عبارت «من الغلس» را نقل نکرده است.، مؤطا مالک 1/5 ح 4 از کتاب وقوت الصلاة، مسنداحمد 6/178 و 179.

[13]- بخاری 2/54 ح 576، مسنداحمد 3/170.

[14]- مسلم 1/448 ح (238-648)، ابوداود 1/299 ح 431، ترمذی 1/322 ح 176، نسایی 2/113 ح 859، ابن ماجه 1/398 ح 1256، دارمی 1/304 ح 1228، مسنداحمد 5/169.

[15]- بخاری 2/56 ح 579، مسلم 1/424 ح (163-608)، ابوداود 1/288 ح 412، ترمذی نیز به همین معنی روایت کرده است: 2/402 ح 524، نسایی 1/257 ح 517 و بهمین معنی ابن ماجه 1/356 ح 1122 روایت کرده است.، مؤطا مالک 1/6 ح 5، مسنداحمد 2/254.

[16]- بخاری 2/37 ح 556، نسایی 1/257 ح 517، مسنداحمد 2/399، مسلم نیز این حدیث را در صحیحش از عایشه ـ ًل ـ با الفاظی نزدیک نقل نموده است:1/424ح (164-609).

[17]- بخاری هر دو روایت را به صورت متصل در 2/70ح597 روایت کرده و آیه‌ی: «و أقم الصلاة لذکری» را نیز اضافه کرده است، مسلم 1/477 ح(315-684) و 1/477ح(314-684)، ابوداود 1/307 ح442، ترمذی روایت اول را نقل نموده است: 1/335ح178 و نسایی نیز فقط روایت اول را بدون ذکر «او نام عنها» روایت کرده است: 1/293ح613، ابن ماجه نیز بسان نسایی به روایت حدیث پرداخته است:1/227ح696، دارمی 1/305 ح 1229، مسنداحمد 3/100.

[18]- مسلم این حدیث را بدون ذکر آیه‌ی «و أقم الصلاة لذکری» از ابوقتاده در پی روایتی طولانی نقل نموده است:1/472ح(311/681)، ابوداود نیز نظیر آن را روایت کرده است: 1/304 ح 437، ترمذی 1/334ح177، نسایی 1/294ح615 و لفظ مشکوة نیز از ترمذی است با این تفاوت که ترمذی به ذکر آیه نپرداخته است، ابن ماجه 1/228 ح698، مسنداحمد 5/298.

[19]- ﴿وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ لِذِکۡرِیٓ [طه: 14].

[20]- ترمذی 1/320ح171 و قال:حدیث غریب حسن، مسنداحمد 1/105.

[21]- ترمذی 1/321 ح 172 و قال حدیث غریب.

[22]- مسنداحمد 6/374، ترمذی 1/319ح170، ابوداود 1/296 ح 426.

[23]- ترمذی 1/328 ح328 و قال: لیس اسناده بمتصل و هو حسن غریب، مسنداحمد 6/92.

[24]- ابوداود 1/291ح418.

[25]- دارمی 1/297ح1209، ابن ماجه 1/225 ح 689 و قال: «سمعت محمد بن یحیی یقول: إضطرب الناس فی هذا الحدیث ببغداد فذهبت أنا وأبوبکرالاعین الی العوام بن عبادة بن العوام فأخرج الینا اصل ابیه فاذا الحدیث فیه»..

[26]- مسنداحمد 2/350 و امام احمد در این روایت «مسواک» را نیز ذکر نموده است، ترمذی 1/310 ح167 و قال: حدیث حسن صحیح، ابن ماجه 1/226ح691.

[27]- ابوداود 1/292ح421، مسنداحمد 5/237.

[28]- ابوداود 1/291ح419، دارمی 1/298ح1211، ترمذی 1/306ح165، نسایی 1/264ح529، مسنداحمد 4/270.

[29]- ترمذی 1/289ح154 و قال: حسن صحیح، ابوداود 1/294ح424 و ابوداود به عوض «اسفروا»،«اصبحوا» ذکر کرده است، دارمی 1/300 ح1217، نسایی 1/272ح548 نسایی در این روایت عبارت «فانه اعظم للأجر» را ذکر نکرده، بلکه در جایی دیگر از سننش و با طریقی دیگر آن را روایت نموده است.، ابن ماجه با عبارت «اصبحوأ» 1/221ح672، مسنداحمد 4/.

[30]- بخاری 5/128ح 2485، مسلم 1/435ح(198-625)، مسنداحمد 4/143.

[31]- مسلم 1/442ح(220-639)، ابوداود 1/292ح 420، نسایی 1/267ح 537.

[32]- مسلم 1/445ح(227-643)، مسنداحمد 5/105.

[33]- ابوداود 1/293ح422، نسایی 1/268ح538، ابن ماجه 1/226 ح693، مسنداحمد 3/5.

[34]- ترمذی 1/302ح161، مسنداحمد 6/289.

[35]- نسایی 1/248ح499.

[36]- ابوداود 1/301 ح433 ابوداود در این روایت عبارت «نعم إن شئت» را نیز افزوده است .، مسنداحمد 6/7.

[37]- ابوداود 1/301ح 434.

[38]- بخاری 2/188 ح 695.

اوقات نماز


فصل اول

581 (1) عن عبد الله بن عمرٍو، قال: قال رسولُ الله ج: «وقتُ الظهْرِ إذا زالَتِ الشمسُ، وکانَ ظِلُّ الرجلِ کطولِه، ما لم یحضُرِ العصرُ. ووقتُ العصرِ ما لم تَصْفَرَّ الشَّمسُ. ووقتُ صلاةِ المغرب ما لم یغب الشَّفَقُ. ووقتُ صلاة العِشاءِ إلى نصفِ اللیلِ الأوسَطِ. ووقتُ صلاةِ الصُّبحِ من طلوعِ الفجرِ ما لم تطلعِ الشمسُ فإذا طلعتِ الشمسُ فَأَمْسِکْ عن الصَّلاةِ، فإنها تطلعُ بینَ قَرْنَی الشیطانِ». رواه مسلم([1]).

581 – (1) عبدالله بن عمرو س گوید: پیامبر ج فرمود: وقت نماز ظهر از زمانی شروع می‌شود که آفتاب از وسط آسمان به سوی مغرب مایل شود و سایه‌ی هرکس به بلندی و درازای قامت او برسد و این وقت تا زمان فرا رسیدن وقت عصر ادامه دارد (یعنی وقت ظهر از زوال خورشید از وسط آسمان، تا وقتی است که سایه‌ی هر چیز به اندازه‌ی خودش شود).

و وقت نماز عصر (از زیادشدن سایه‌ی هرکس از بلندی قامت او شروع) و تا زمانی ادامه دارد که آفتاب زرد نشده و کناره‌ی پایینی آن غروب نکند.

و وقت نماز مغرب (از غروب خورشید شروع می‌گردد) و تا قبل از پنهان شدن «شفق» ادامه می‌یابد.

و وقت نماز عشاء از پنهان شدن «شفق» تا نیمه‌ی میانی شب است.

و وقت نماز صبح از طلوع فجر(صادق) تا طلوع خورشید است، و چون خورشید طلوع کرد (تا وقتی که خورشید خوب بالا می‌آید) از خواندن نماز خودداری کن، چون در این وقت خورشید بین دو شاخ شیطان طلوع می‌کند (و وقتی است که کفار و چند‌گانه‌پرستان برای آن سجده می‌برند).

 [این حدیث را مسلم روایت کرده است].

شرح: «شفق» هرگاه پس از غروب آفتاب به سوی مغرب نگاه کنید، پس از غروب، سرخی‌ای را در افق مشاهده می‌کنید که بقایش بیشتر از چهل دقیقه ادامه یافته و بعداً آرام آرام رو به کاهش می‌نهد. وقتی که آن سرخی به نابودی رفت، سفیدی‌ای در کرانه‌ی افق به دنبال دارد.

«شفق» در اصطلاح لغوی به هریک از آنها (هم سرخی و هم سفیدی) اطلاق می‌گردد، از این‌رو از دیدگاه اکثر ائمه و امام ابویوسف و امام محمد، «شفق» همان سرخی خورشید پس از غروب آفتاب است. لذا از نظر آنان بعد از پایان سرخی، وقت نماز مغرب تمام شده و وقت عشاء آغاز می‌شود.

ولی قول مشهور امام ابوحنیفه این است که «شفق» همان سفیدی است. پس هرگاه آن سفیدی ناپدید گردید، وقت مغرب خارج شده و وقت عشاء داخل می‌شود. ولی روایت دیگری از امام ابوحنیفه نیز مطابق قول سائر ائمه وامام ابویوسف و محمد است مبنی بر اینکه «شفق»، همان سرخی خورشید پس از غروب آفتاب است. از این رو بسیاری ازعلماء و صاحب‌نظران احناف، همین قول را ترجیح داده‌اند.

582 – (2) وعن بُرَیدَة، قال: إنَّ رجلاً سأل رسولَ الله ج عن وقتِ الصَّلاةِ. فقال له: «صَلِّ معَنا هذَینِ» ـ یعنی الیومَین ـ. فلمَّا زالتِ الشمسُ أَمَرَ بِلالاً فأذَّنَ، ثمَّ أمرَه فَأقَامَ الظهرَ، ثمَّ أمرَه فأقامَ العصرَ والشمسُ مُرْتَفِعَةٌ بیضاءُ نقِیَّةٌ، ثمَّ أمرهُ فأقام المغرِبَ حینَ غابتِ الشمسُ، ثمَّ أمرهُ فأقامَ العِشاءَ حینَ غابَ الشَّفَقُ، ثمَّ أمرهُ فأقامَ الفجرَ حین طَلَعَ الفجرُ. فلمَّا أنْ کان الیومُ الثانی أمرَه: «فأَبْرِدْ بالظُهْرِ». فأبردَ بها ـ فأنْعَمَ أنْ یُبْرَدَ بها ـ، وصلى العصرَ والشمسُ مرتفعةٌ ـ أخَّرها فوق الذی کانَ ـ، وصلّى المغربَ قبلَ أنْ یغیبَ الشَّفَقُ، وصلّى العِشاءَ بعدَ ما ذَهَبَ ثلُثُ اللیلِ، وصلّى الفجرَ فَأسْفَرَ بها. ثمَّ قال: «أینَ السَّائلُ عنْ وقتِ الصلاةِ؟». فقالَ الرجلُ: أنا یا رسولَ الله! قال: «وقتُ صلاتِکم بینَ ما رَأَیْتُم». رواه مسلم([2]).

582 – (2) بریده س گوید: مردی از رسول‌خدا ج پیرامون اوقات نماز سؤال کرد. پیامبر ج در پاسخ بدو فرمود: امروز و فردا را با ما نماز بخوان (تا به صورت عملی، چگونگی و کیفیت اوقات نماز را به تو تعلیم و نشان دهم).

آنگاه چون خورشید از وسط آسمان زوال کرد، به بلال س فرمان داد تا اذان بگوید. بلال س نیز بر اساس دستور پیامبر ج اذان گفت. سپس بدو دستور داد تا برای نماز ظهر اقامه بگوید، و او نیز چنین کرد. آنگاه (پس از اقامه‌ی نماز ظهر و در وقت نماز عصر) بدو دستور داد تا برای عصر، اقامه بگوید و او نیز چنین کرد و نماز را در حالی خواند که هنوز خورشید بلند و پر نور و خوب روشن و صاف بود.

پس از غروب آفتاب به بلال س دستور داد تا برای نماز مغرب اذان و اقامه بگوید، بلال س نیز چنین کرد، و نماز مغرب خوانده شد و آنگاه پس از پنهان‌شدن شفق (سرخی یا سفیدی پس از غروب آفتاب) بدو فرمان داد تا برای نماز عشاء اذان و اقامه گوید (بلال س نیز چنین کرد و نماز عشاء نیز خوانده شد) و چون شب به پایان رسید و صبح صادق طلوع کرد، به بلال س امر کرد تا برای نماز بامداد اذان گوید، (بلال س نیز بر حسب فرمان رسول‌خدا ج چنین کرد و نماز بامداد هم خوانده شد).

 و چون روز دوم شد، به هنگام ظهر، پیامبر ج به بلال س فرمان داد تا ظهر را تا وقت خنک‌شدن هوا به تأخیر بیاندازد، پس پیامبر ج تا وقتی که هوا خوب خنک شد و گرمای شدید میان‌روز از میان رفت، نماز ظهر را به تأخیر انداخت (و کاملاً در آخر وقت، نماز ظهر را اقامه نمود).

و نماز عصر را با تأخیر نسبت به روز گذشته در حالی خواند که خورشید از افق بلند بود ـ ولی پیامبر ج نماز عصر روز دوم را به نسبت روز گذشته با تأخیر قابل ملاحظه‌ای خواند ـ و نماز مغرب را قبل از پنهان‌شدن شفق خواند و نماز عشاء را هنگامی که یک سوم از شب گذشته بود خواند، و نماز بامداد را وقتی خواند که هوا بسیار روشن شده بود و روشنی کامل همه جا را فرا گرفته بود.

آنگاه پیامبر ج فرمود: فردی که پیرامون اوقات نماز سؤال کرده بود، کجاست؟ مرد سؤال‌کننده از جای برخاست و گفت: من حاضرم، ای رسول‌خدا ج! پیامبر ج فرمود: وقت هر نمازتان، بین این دو وقت است (یعنی در روز نخست، هر نماز را در اول وقت آن اقامه کردیم. در روز دوم هر نماز را در آخر وقت جایز آن ادا نمودیم، پس اوقات نماز تو و دیگر مسلمانان در میان این دو وقتی است که مشاهده نمودی).

[این حدیث را مسلم روایت کرده است].


فصل دوم

583 – (3) عن ابن عبَّاس، قال: قال رسولُ الله ج: «أمَّنِی جِبریلُ عند البیتِ مَرَّتَین. فصلّى بیَ الظهْرَ حینَ زالتِ الشمسُ وکانتْ قدْرَ الشِّراکِ، وصلّى بیَ العصرَ حینَ صارَ ظلُّ کُلِّ شیءٍ مثلَه، وصلَّى بیَ المغرِبَ حینَ أفطرَ الصَّائمُ، وصلّى بی العِشاءَ حینَ غابَ الشَّفقُ، وصلّى بی الفجرَ حینَ حرُمَ الطعامَ والشرابُ على الصائِم. فلمَّا کانَ الغَدُ؛ صلّى بی الظهْرَ حینَ کانَ ظِلُّه مثلَه، وصلّى بی العصرَ حینَ کانَ ظلُّه مِثلَیه، وصلّى بی المغربَ حینَ أفْطَرَ الصائمُ، وصلّى بی العِشاءَ إلى ثُلُثِ اللیلِ، وصلّى بی الفجرَ فأَسْفَر. ثمَّ التفتَ إلیَّ فقال یا محمَّدُ! هذا وقتُ الأنبیاءِ منْ قبلِک، والوقتُ ما بینَ هذَینِ الوقتَین». رواه ابوداود، والترمذیّ([3]).

583 – (3) ابن عباس ـ ب ـ گوید: رسول‌خدا ج فرمود: جبرئیل÷ در جوار خانه‌ی کعبه، دوبار در نماز مقتدا و پیشنماز من شد، پس وی در بار نخست (در روز اول) نماز ظهر را وقتی که خورشید ـ از وسط آسمان به سوی مغرب ـ زوال کرده بود، خواند و این در حالی بود که سایه‌ی اصلی که در وقت زوال آفتاب می‌باشد، به اندازه‌ی بند کفش بود (یعنی جبرئیل ÷ در بار نخست، نماز ظهر را در اول وقت خواند، این طور که چون سایه‌ی هر چیز، پس از زوال خورشید به اندازه‌ی بند کفش رسید شروع به اقامه‌ی نماز نمود).

و نماز عصر را برایم هنگامی خواند که سایه‌ی هر چیز به اندازه‌ی خودش شده بود، و نماز مغرب را برایم وقتی خواند که روزه‌دار افطار می‌کند (یعنی پس از غروب خورشید) و نماز عشاء را وقتی برایم خواند که شفق ـ سرخی و یا سفیدی بعد از غروب آفتاب ـ پنهان شده بود و نماز بامداد را وقتی برایم خواند که خوردن و نوشیدن بر روزه‌دار حرام می‌گردد (یعنی نماز صبح را هنگامی که فجر صادق طلوع کرد، خواند).

سپس روز بعد، هنگام ظهر نزدم آمد و نماز ظهر را وقتی برایم امامت داد که سایه‌ی هر چیز به اندازه‌ی خودش شده بود، و نماز عصر را هنگامی که سایه‌ی هرچیز دو برابر خودش شده بود، خواند، و نماز مغرب را برایم وقتی خواند که روزه‌دار افطارمی‌نماید (یعنی پس از غروب خورشید و درست در همان وقت دیروز) و نماز عشاء را وقتی خواند که یک سوم از شب گذشته بود، و نماز صبح را نیز وقتی برایم خواند که بامداد بسیار روشن شده بود. پس از آن جبرئیل متوجه‌ی من شد و گفت: ای محمد ج! همین اوقات، وقت نماز پیامبران پیش از تو بوده است، و برای شما نیز، وقت هر نماز بین این دو وقت است.

[این حدیث را ابوداود و ترمذی روایت کرده‌اند].


فصل سوم

584 (4) عن ابن شهابٍ. أنَّ عمرَ بنَ عبدِ العزیز أخَّرَ العصرَ شیئاً، فقالَ لهُ عروةُ: أما إنَّ جبریل قد نزلَ فصلّى إمامَ رسول الله ج. فقال له عمر: إعْلَم ما تقولُ یا عروة! فقال: سَمِعتُ بشیرَ بنَ أبی مسعود، یقول: سمعتُ أبا مسعود، یقول: سمعت رسول الله ج یقول: «نزل جبریلُ فأمَّنِی، فَصَلَّیتُ معه، ثم صلَّیتُ معَه، ثم صلَّیتُ معه، ثم صلَّیتُ معَه، ثم صلَّیتُ معَه» یحسب بأصابعه خمسَ صلوات. متفق علیه([4]).

584 – (4) ابن شهاب گوید: روزی عمر بن عبد العزیز نماز عصر را اندکی به تأخیر انداخت. عروة بن زبیر س بدو گفت: هان ای عمر بن عبد العزیز! آگاه باش و بدان که جبرئیل از آسمان فرود آمد و نماز را به امامت برای پیامبر ج خواند (و حدیث امامت جبرئیل را تا آخر برای عمر بن عبدالعزیز بیان کرد، و هدفش از یادآوری حدیث «امامت جبرئیل» این بود که نمازخواندن در اول وقت از فضیلت و ثواب برخوردار است، پس تو چرا نماز عصر را به تأخیر انداختی)؟ عمر بن عبدالعزیز بدو گفت: به حدیثی که روایت می‌کنی آگاه باش، ای عروۀز!

عروۀ در بیان حفظ و ثبت حدیث گفت: از بشیربن ابی مسعود شنیدم که گفت: از ابومسعود شنیدم که می‌گفت: از رسول‌خدا ج شنیدم که فرمود: جبرئیل از آسمان فرود آمد و در نماز امام من شد و من با او نماز خواندم، و بار دیگر با او نماز خواندم، و بار دیگر با او نماز خواندم، و بار دیگر با او نماز خواندم، و بار دیگر با او نماز خواندم، پیامبر ج پنج بار با انگشتانش شمرد (بنابر این پیامبر ج نمازهای پنج‌گانه را با جبرئیل خوانده است، و جبرئیل نیز در آخر به پیامبر ج گفت: به من دستور داده شده تا در این اوقات نماز بخوانید).

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

585 (5) وعن عمرَ بنِ الخطّاب، س، أنَّه کتبَ إلى عُمَّالِهِ إنَّ أهمََّ أُمورکم عندی الصلاةُ , من حَفِظَها وحافَظَ علیها حَفِظَ دینَه، ومن ضَیَّعَها فهو لما سِوَاهَا أَضْیَعُ. ثم کتب: أنْ صلُّوا الظهرَ ان کان الفَیء ذراعاً، إلى أن یکون ظلُّ أحدِکم مثلَه، والعصرَ والشمسُ مرتفعةٌ بیضاءُ نَقِیَّةٌ قدَرَ ما یسیر الرَّاکب فَرسَخَینِ أو ثَلاثَة قبل مَغِیبِ الشمس، والمغربَ إذا غابتِ الشمسُ، والعِشاءَ إذا غابَ الشَّفَقُ إلى ثُلُثِ اللیلِ، فمن نامَ فلا نامتْ عینُه، فمن نام فلا نامَت عینه، فمن نام فلا نامت عَینُه، والصبحَ والنجومُ بادیة مشتبکةٌ. رواه مالک([5]).

585 – (5) از عمر بن خطاب س روایت است که وی در دوره‌ی طلایی خلافت خویش، منشوری به تمام استانداران و فرمانداران و کارگزاران و کاردانان خود بدین مضمون ابلاغ کرد: «اساسی‌ترین و مهم‌ترین کارهای شما در نزد من، نماز است، کسی که محافظت نماز را می‌کند، می‌تواند بقیه‌ی اجزای دین خویش را حفظ و حراست نماید و کسی که نماز را ضایع می‌کند پس دیگر اجزای دین را بیشتر ضایع خواهد نمود».

آن‌گاه در ادامه نوشت: «نماز ظهر را در وقتی بخوانید که خورشید از وسط آسمان زوال کرده و سایه‌اش یک ذراع شده باشد، و وقت ظهر تا زمانی که سایه‌ی هریک از شما به اندازه‌ی خودش شود ادامه دارد.

و نماز عصر را در حالی بخوانید که خورشید بلند و پر نور، و تغییر نکرده، و روشن است، به اندازه‌ای که سواری تا پیش از غروب آفتاب، دو یا سه فرسنگ را طی کند.

و مغرب را وقتی بخوانید که خورشید غروب کند، و عشاء را نیز از غروب شفق [سرخی یا سفیدی پس از غروب آفتاب] تا گذشتن یک سوم شب می‌توانید بخوانید.

پس هرکس (پیش از ادای نماز عشاء بخوابد، و آن را نخواند) از خواب و استراحتش خیری نبیند. و حضرت عمر س این بددعایی را (برای کسی که از خواندن نماز عشاء غفلت می‌ورزد و آن را نمی‌خواند تا وقتش سپری شود) سه مرتبه تکرار فرمود. آن‌گاه گفت: و نماز صبح را در حالی بخوانید که هنوز ستارگان در آسمان ظاهر و هویدا هستند (کنایه از این است که نماز صبح را بعد از طلوع فجر صادق در اول وقت و در تاریکی بخوانید).

[این حدیث را مالک روایت کرده است].

«عُمـّاله»: کارگزاران و کاردانان و فرماندهان و استانداران.

«فمن نام فلا نامت عینه»: این جمله، بددعایی نسبت به کسانی است که از خواندن نماز عشاء غفلت می‌ورزند و آن را نمی‌خوانند تا وقتش سپری شود. و معنایش این است که هرکس پیش از ادای نماز عشاء بخوابد از خواب و استراحتش خیری نبیند، و خداوند او را دچار تشویش خاطر و چالش و دغدغه و ناهمواری و نابسامانی روحی و روانی سازد.

«مُشتبکة»: از ماده‌ی «اشتبک». همه‌ی ستارگان برآمدند و درهم شدند و به یکدیگر پیوستند.

586 (6) وعن ابن مسعود، قال: کان قَدرُ صلاةِ رسولِ الله ج الظهرَ فی الصیفِ ثلاثةَ أقدامٍ إلى خَمسةِ أقدامٍ، وفی الشتاءِ خَمسةَ أقدامٍ إلىء سَبعةِ أقدام. رواه ابوداود، والنسائی([6]).

586 – (6) ابن‌مسعود س گوید: در تابستان، اندازه‌ی نماز ظهر پیامبر ج، از سایه‌ی زوال، سه یا پنج پا، و در زمستان، پنج تا هفت پا بود.

[این حدیث را ابوداود و نسائی روایت کرده‌اند].

شرح: «اقدام»: جمع «قدم»: [پا] مقیاسی برای اندازه‌گیری و معادل یک سوم یارد، تقریباً30 سانتی‌متر.

از مجموع روایات باب، و از دیگر احادیثی که در زمینه‌ی اوقات نماز وارد شده است و با در نظرگرفتن اختلاف روایات، می‌توان اوقات نماز را چنین تنظیم کرد:

1-  ظهر: شروع وقت ظهر به اتفاق تمام علماء و اندشمندان اسلامی، از زوال خورشید از وسط آسمان است، ولی در انتهای وقت ظهر، علماء و فقهاءبا هم اختلاف‌نظر دارند:

امام شافعی، امام مالک، امام احمد، ابو یوسف و محمد (دو شاگرد امام ابوحنیفه) براین باورند که انتهای وقت ظهر، تا وقتی است که سایه‌ی هر چیز به اندازه‌ی خودش شود. ولی امام ابوحنیفه در روایت مشهور خویش، بر آن است که انتهای وقت ظهر وقتی است که سایه‌ی هر چیز دو برابر خودش شود. و روایتی دیگر از امام ابوحنیفه، مطابق قول جمهور است. و برخی از فقهاء و علماء رجوع امام ابوحنیفه را به قول جمهور نقل کرده‌اند.

2-  عصر: وقت آن زمانی است که سایه‌ی هر چیز به اندازه‌ی خودش شود (مطابق قول جمهور) و یا سایه‌ی هر چیز دو برابر خودش شود (مطابق قول امام ابوحنیفه) و تا غروب آفتاب ادامه دارد.

3-  مغرب: وقت آن از غروب خورشید تا پنهان شدن شفق است.

در تبیین معنا و مفهوم «شفق» علماء اختلاف‌نظر دارند. خاطرنشان می‌شود که هرگاه پس از غروب آفتاب به سوی مغرب، نگاه کنید «سرخ» ای را در افق مشاهده می‌کنید که بقایش بیشتر از چهل دقیقه ادامه یافته و بعداً آرام آرام رو به کاهش می‌نهد، وقتی که آن سرخی به نابودی رفت «سفیدی» ای در کرانه‌ی افق به دنبال دارد، «شفق» در اصطلاح لغوی، به هر یکی از آنها (هم سرخی و هم سفیدی پس از آن) اطلاق می‌گردد، از این‌رو «شفق» از دیدگاه اکثر ائمه و امام ابویوسف و محمد، همان سرخی خورشید پس از غروب آفتاب است، لذا از نظر آنان بعد از پایان سرخی، وقت مغرب تمام شده و وقت نماز عشاء آغاز می‌شود. ولی قول مشهور امام ابوحنیفه این است که «شفق» همان سفیدی پس از سرخی است. پس هرگاه آن سپیدی ناپدید گردید وقت مغرب خارج شده و وقت عشاء داخل می‌شود، ولی قول دیگری نیز از امام ابوحنیفه مطابق قول سایر ائمه و دو شاگردش منقول است، از این‌رو بسیاری از علماء و صاحب‌نظران احناف، همین قول را ترجیح داده‌اند.

4-  عشاء: وقت آن از پنهان شدن شفق (سرخی و یا سفیدی بر اساس اختلاف روایات) تا نصف یا یک سوم شب است. البته خواندن عشاء از نصف شب، تا طلوع فجر صادق با کراهیت جایز است.

5-  صبح: وقت آن از طلوع فجر صادق تا طلوع خورشید است.

البته باید دانست که اختلافی که بعضاً در بعضی از اوقات نماز، میان علماء و صاحب‌نظران فقهی به چشم می‌خورد، در اصل مبتنی بر اختلاف روایات و اخبار رسیده از پیامبر ج به ما است، چرا که علماء بر اساس اختلاف روایات در آن زمینه، هرکدام به اجتهاد خود قولی را ترجیح داده‌اند.


 

 



[1]- مسلم 1/428 ح(173- 612)، ابوداود نیز این حدیث را بصورت مختصر نقل کرده است:1/280 ح396، نسایی 1/260ح 522، مسنداحمد 2/213.

[2]- مسلم 1/428 ح(176- 613)، نسایی 1/258 ح519، مسنداحمد 5/349.

[3]- ابوداود 1/274 ح 393، ترمذی 1/278 ح 149 و قال: حدیث حسن صحیح، ابن ماجه 1/219 ح 667، مسنداحمد 1/333.

[4]- بخاری 6/305 ح 3221، مسلم 1/428 ح (166-610)، نسایی 1/245 ح 494، ابن ماجه 1/220 ح 668.

[5]- موطا مالک کتاب وقوت الصلاة 1/6 ح 6.

[6]- ابوداود1/283 ح 400، نسایی 1/250 ح 503.

کتاب الصلوة

 (4)
کتاب الصلوة

فصل اول

564 (1) عن أبی هریرة قال: قال رسول الله ج: «اَلصَّلَواتُ الخمسُ، والجمعةُ إِلى الجمعة، ورمضانُ إِلى رمضانَ؛ مکَفّراتٌ لما بینَهنَّ إِذا أُُجْتُنِبَ الکبائرُ». رواه مسلم([1]).

564 – (1) ابوهریره س گوید: پیامبر ج فرمود: «نمازهای پنج‌گانه و جمعه تا جمعه، و رمضان تا رمضان، کفاره و پوشاننده‌ی گناهانی است که درمیان آنها است، به شرط آنکه از ارتکاب گناهان کبیره اجتناب شده باشد».

[این حدیث را مسلم روایت کرده است].

 565 (2) وعنه، قال: قال رسول الله ج: «أرَأیتُم لو أنَّ نهرَاً ببابِ أحدِکُم یَغتسلُ فیه کلَّ یومٍ خَمساً، هل یَبقَى من دَرَنهِ شیءٌ؟» قالوا: لا یبقى من دَرنِه شیءٌ. قال: «فذلِک مثلُ الصلواتِ الخمسِ، یمحو الله بِهِنَّ الخطایا» متفق علیه([2]).

565 – (2) ابوهریره س گوید: پیامبر ج (در نقش سازنده‌ی نماز و اثر زنگارزدایی آن از گستره‌ی دل و بهسازی آن در بداندیشی و بدرفتاری) می‌فرماید: نهری روان از آب زلال بر در خانه‌ی شما باشد و یکی از شما روزی پنج مرتبه خود را در آن بشوید، آیا از چرک و چربی و گرد و خاک او چیزی می‌ماند؟. گفتند: خیر، چیزی از چرک و کثافت و گرد و خاک بر روی بدنش باقی نخواهد ماند.

پیامبر ج فرمود: «داستان شما و این نهر آب زلال و موّاج، بسان نمازهای پنجگانه است که اگر شما آنها را آنگونه که شایسته است، بخوانید، لغزش‌ها و گناهان را محو و اثر آنها را می‌زداید».

[این حدیث بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

«دَرَن»: چرک و چربی و گرد و خاک و پلیدی و کثیفی.

566 (3) وعن ابن مسعود، قال: إِن رجلاً أصابَ من امرأةٍ قُبلةً، فأتى النبیَّ ج فَأَخبَرَه، فَأنزَلَ الله تعالى: وَأَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَیِ النَّهَارِ وَزُلَفاً مِنَ اللَّیْلِ إِنَّ الْحَسَنَاتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئَاتِ } فقال الرجلُ: یا رسولَ الله! ألِیَ هذا؟ قالَ: «لجمیعِ أُمَّتی کلّهم». وفی روایةٍ: «لمَنْ عَملَ بها من أُمَّتی». متفق علیه([3]).

566 – (3) ابن‌مسعود س گوید: مردی، زنی را بوسید، آن‌گاه پشیمان شد و به خدمت پیامبر ج آمد و حکایت را به ایشان بازگفت و ایشان را از این جریان با خبر ساخت.

خداوند متعال این آیه را فرو فرستادکه:([4]) «در دو طرف روز (که وقت نماز صبح و عصر است) و در اوایل شب (که وقت نماز مغرب و عشاء است) چنانکه باید نماز را به جای آورید، بی‌گمان نیکی‌ها (و از جمله نمازهای پنج‌گانه) بدی‌ها را از میان می‌برد».

آن‌گاه آن مرد گفت: ای رسول‌خدا ج! آیا این آیه تنها برای من است؟ پیامبر ج فرمود: خیر، مختص به تو نیست، بلکه همگی امت مرا در بر می‌گیرد ـ و در روایتی چنین آمده است: ـ این حکم برای هرکس از امتم است که این عمل را انجام دهد (یعنی هریک از امتیانم که نماز را با شرایطش انجام دهد، خداوند وی را در عالمی از معنویت و روحانیت فرو می‌برد که پیوندهای ایمانی او را با خدا چنان محکم سازد که آلودگی‌ها و آثار گناه را از دل و جان او شستشو دهد و وی را در برابر گناه بیمه سازد و زنگار گناه را از آینه‌ی دل او بزداید و جوانه‌های ملکات عالیِ انسانی را در اعماق جان او برویاند، و قلب او را پاک و روح او را تطهیر می‌کند).

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

 567 (4) وعن أنسٍ، قال: جاءَ رجلٌ فقالَ: یا رسول الله! إِنی أَصَبتُ حَداً فأَقِمْهُ علیَّ. قال: ولم یَسألْهُ عنه. وحضرتِ الصلاةُ، فَصَلّى معَ رسولِ الله ج. فلما قضى النبیُّ الصلاةَ، قامَ الرجلُ، فقال: یا رسول الله! إِنی أصبتُ حدّاً، فأقِمْ فیَّ کتابَ الله. قال: «ألیسَ قدْ صلَّیتَ مَعَنَا؟» قال: نعم. قال: «فإِنَّ الله [عزَّ وجلَّ] قد غفرَ لَک ذنبک ـ أو حدَّک ـ». متفق علیه([5]).

567 – (4) انس س گوید: (روزی در مسجد خدمت پیامبر ج نشسته بودیم،) مردی پیش رسول‌خدا ج آمد و گفت: ای رسول‌خدا ج! من مرتکب گناه و معصیتی شده‌ام که حد بر آن لازم می‌شود، آن حد را بر من اجرا فرما.

انس س می‌گوید: پیامبر ج (روی از او برگرداند) و پیرامون کارش که موجب حد بود، از او سؤال نکرد، تا اینکه وقت نماز فرا رسید و آن مرد همراه با رسول‌خدا ج به نماز ایستاد. هنگامی که پیامبر ج نماز را به پایان رساند، دوباره همان مرد از جای برخاست و گفت: ای رسول‌خدا ج! من گناهی کرده‌ام که حد برآن لازم می‌شود، آن حد را مطابق حکم قرآن، بر من اجرا کنید.

پیامبر ج فرمود: آیا با ما نماز را انجام ندادی؟ (و برای آن به خوبی وضو نگرفتی)؟ گفت: چرا. پیامبر ج فرمود: (همین کفاره‌ی گناه تو است) براستی خداوند گناه تو را که موجب حد می‌باشد، بخشوده است.

 [این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

 شرح: در این احادیث، پیامبراکرم ج، انگشت روی یک دستور از مهم‌ترین و اساسی‌ترین دستورات و تعالیم اسلامی که در واقع روح ایمان و پایه‌ی اسلام است، گذارده است و آن: پایبندی و اهمیت‌دادن به نمازهای پنج‌گانه است.

این احادیث به کسانی که به نمازهای پنج‌گانه خصوصاً و به همه‌ی عبادات و طاعات و حسنات به طور عموم، پایبندند، بشارت می‌دهد که خداوند گناهان صغیره‌ی آنان را می‌بخشد و این پاداشی است که به این‌گونه افراد داده شده است.

این احادیث اثر خنثی‌کننده‌ی گناه را در طاعات و اعمال نیک تثبیت می‌کنند، و در حقیقت هر گناه و عمل زشتی، یک نوع تاریکی و ظلمتی را در روح و روان انسان ایجاد می‌کند که اگر این تاریکی‌ها ادامه یابد اثرات آنها متراکم شده و به صورت وحشتناکی انسان را مسخ می‌کند، ولی کار نیک و نمازهای روزانه که از انگیزه‌ی الهی سرچشمه گرفته، به روح آدمی لطافتی می‌بخشد که آثار گناه را می‌تواند از آن بشوید و آن تیرگی‌ها را به روشنایی مبدل سازد.

آری! هرگاه نماز با شرایط خود انجام شود، انسان را در عالمی از معنویت و روحانیت فرو می‌برد که پیوندهای ایمانی او را با خدا چنان محکم می‌سازد که آلودگی‌ها و آثار گناه را از دل و جان او شستشو می‌دهد. نماز، ایشان را در برابر گناه بیمه می‌کند و زنگار گناه را از آینه‌ی دل می‌زداید و جوانه‌های ملکات عالی انسانی را در اعماق جان بشر می‌رویاند و اراده‌ی ‌انسان را قوی و قلب را پاک و روح را تطهیر می‌کند.

نماز موجی از معنویت را در وجود انسان ایجاد می‌کند، موجی که سد نیرومندی در برابر گناه ومعصیت پروردگار محسوب می‌شود، نماز وسیله‌ی شستشو از گناهان و مغفرت و آمرزش الهی است. و انسان را دعوت به توبه و اصلاح گذشته می‌کند. نماز سدی در برابر گناهان آینده است که روح ایمان را در انسان تقویت می‌کند و نهال تقوا و خداترسی را در دل پرورش می‌دهد. نماز غفلت زدا است که مرتباً به انسان در روزی پنج مرتبه اخطار می‌کند، هشدار می‌دهد، هدف آفرینش او را خاطر نشان می‌سازد، موقعیت او را در جهان به او گوشزد می‌کند، خودبینی و کِبر را درهم می‌شکند، پرده‌های غرور و خودخواهی را کنار می‌زند و تواضع و فروتنی، خشوع و خضوع، و ایثار و فداکاری را به ارمغان می‌آورد.

نماز، وسیله‌ی پرورش فضائل اخلاقی و تکاملی معنوی انسان است، نماز است که انسان را از جهان محدود ماده و چهاردیواری عالم طبیعت بیرون می‌برد و به ملکوت آسمان‌ها دعوت می‌کند و با فرشتگان هم صدا و همراز می‌سازد تا خود را بدون نیاز به هیچ واسطه، در برابر خدا می‌بیند و با او به گفتگو برمی‌خیزد.

آری! نماز، وسیله‌ی شستشوی از گناهان و مغفرت و آمرزش الهی است، البته برای کسانی که نمازهای خود را به خوبی انجام می‌دهند، نمازی که با روح و با حضور قلب و خشوع و خضوع ادا شود، این چنین نمازی، آثار گناهان صغیره را از دل و جان می‌شوید و ظلمت و تاریکی را از آن می‌زداید.

ممکن است کسی بپرسد که: این احادیث مردم را به گناهان صغیره تشویق می‌نماید و می‌گویند: با ترک گناهان کبیره، ارتکاب گناهان صغیره و کوچک مانعی ندارد، چرا که خواه ناخواه، چنین گناهانی با نمازهای پنج‌گانه و دیگر عبادات و طاعات بخشوده می‌شوند!.

اما باید دانست که پرهیزکردن از گناهان کبیره، خصوصاً با فراهم بودن زمینه‌های آن‌ها، یک نوع حالت تقوای روحانی را در انسان ایجاد می‌کند که می‌تواند آثار گناهان کوچک را از وجود او بشوید و در حقیقت این احادیث، همانند آیه‌ی ﴿إِنَّ ٱلۡحَسَنَٰتِ یُذۡهِبۡنَ ٱلسَّیِّ‍َٔاتِ [هود: 114]. می‌باشد، و در واقع، اشاره به یکی از آثار واقعی اعمال نیک از قبیل: نمازهای پنج‌گانه، روزه‌ی رمضان، نماز جمعه و... است و این درست به این معنااست که بخشش گناهان صغیره، یک نوع پاداش معنوی برای تارکان گناهان کبیره است، و این خود اثر تشویق کننده‌ای برای ترک گناهان کبیره دارد.

568 (5) وعن ابن مسعودٍ، قالَ: سألتُ النبیَّ ج، أیُّ الأعمال أحبُّ إِلى اللَّهِ تعالى؟ قال: «الصلاةُ لوقتِها». قلتُ: ثُمَّ أیٌّ؟ قال: «بِرُّ الوالدین». قلت: ثمَّ أیٌّ؟ قال: «الجهادُ فی سبیلِ الله». قال: حدَّثنی بهنَّ، ولو استزدتُه لزادَنی. متفق علیه([6]).

568 – (5) ابن‌مسعود س گوید: از پیامبر ج سؤال کردم: در نزد خدا، چه کاری بهتر و پسندیده‌تر است؟ فرمود: «نمازی که در وقت آن خوانده شود (یعنی: نمازی که در آغاز وقت خود انجام گیرد)».

برای بار دوم گفتم: دیگر چه؟ پیامبر ج فرمود: «نیکی و احسان با پدر و مادر». برای سومین بار گفتم: دیگر چه؟ ای رسول‌خدا ج!. فرمود: «جهاد و پیکار در راه خدا با دشمنان و بدخواهان اسلام و مسلمین».

عبدالله بن مسعود س گوید: آن حضرت ج همین سخنان را به من فرمود و اگر بیشتر می‌پرسیدم حتماً برایم بیشتر می‌گفت و از مسائل آگاهم می‌ساخت.

(در این حدیث، پیامبر ج مقام و جایگاه نماز را از خدمت به پدر و مادر و از جهاد و پیکار با دشمنان و بدخواهان اسلام، افضل و بهتر قرار داده است، و این خود بیانگر اهمیت و جایگاه بس والا و شامخ نمازِ اول وقت، در اسلام است که متأسفانه بدان اعتنایی کرده نمی‌شود)!.

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

569 (6) وعن جابرَ، قال: قال رسولُ الله ج: «بینَ العَبدِ وبین الکُفرِ تَرکُ الصلاةِ». رواه مسلم([7]).

569 – (6) جابر س گوید: پیامبر ج فرمود: «مرز میان انسان با کفر، ترک نماز است».

[این حدیث را مسلم روایت کرده است].

شرح: در حقیقت افراد تارک نماز به دو گونه و به دو نوع تقسیم می‌شوند:

1-  اگر نماز نخواندن به خواطر انکار وجوب آن، یا سبک و خوارشمردن آن، یا به مسخره گرفتن حرمت ترک آن باشد، چنین کسی به اجماع مسلمانان کافرِ و مرتد است، زیرا واجب‌بودن نماز، و مقام و منزلت آن، از زمره‌ی ضروریات دین است و هرکس منکر وجوب آن باشد یا آن را خوار و سبک بشمارد، خدا و پیامبر را تکذیب نموده و در قلب او به اندازه‌ی دانه سپندی ایمان و جود ندارد و مانند کافرانی است که خداوند آنان را اینگونه توصیف می‌نماید:

﴿وَإِذَا نَادَیۡتُمۡ إِلَى ٱلصَّلَوٰةِ ٱتَّخَذُوهَا هُزُوٗا وَلَعِبٗاۚ ذَٰلِکَ بِأَنَّهُمۡ قَوۡمٞ لَّا یَعۡقِلُونَ٥٨ [المائدة: 58].

«‏کافران هنگامی که (اذان می‌گوئید و مردمان را) به نماز می‌خوانید، نماز را به باد استهزاء می‌گیرند و بازیچه‌اش قرار می‌دهند (و بدان می‌خندند و تمسخرش می‌کنند). این کارشان بدان خاطر است که ایشان کسانِ نفهم و بی‌شعوری هستند (و ضلالت را از هدایت باز نمی‌شناسند و هدف و حکمت نماز را درک نمی‌کنند)».

پس کسانی که وجود نماز را منکرند و آن را سبک و خوار می‌شمارند و نماز و نیایش را مظهری از مظاهر عقب‌ماندگی و ارتجاع می‌دانند و برپادارندگان نماز را مسخره می‌کنند، به اتفاق تمام علما و دانشمندان اسلامی، کافر و مرتد هستند.

2-   نمازنخواندن از روی تنبلی و سرگرمی به دنیا و به خاطر پیروی از هواهای نفسانی و وسوسه‌های شیطانی باشد. در این مورد دانشمندان و صاحب‌نظران اسلامی اختلاف نظر دارند که آیا این فرد کافر است یا فاسق؟ اگر فاسق باشد آیا کشتن او واجب است، و یا به عنوان تعزیر، زدن و زندانی‌کردن او کافی است؟

امام ابوحنیفه می‌گوید: چنین کسی با ترک نماز فاسق می‌شود و واجب است که او را تأدیب و تعزیر کرد و باید او را به حدی زد تا خون از اندام او جاری گردد و تا هنگامی که به ادای نماز بپردازد، در زندان باقی بماند و حکم تارک روزه نیز، به همین منوال است.

امام مالک و امام شافعی بر این باورند که: چنین کسی فاسق است و کافر نمی‌باشد، ولی تازیانه‌زدن و زندانی‌کردن او کافی نیست، بلکه اگر بر ترک نماز اصرار نماید، باید به عنوان حد شرعی، کشته شود. و امام احمد در مشهورترین روایات خود می‌گوید: نماز نخوان، کافر است و خارج از دین تلقی می‌گردد و مجازاتی جز قتل ندارد و واجب است که از او بخواهند که توبه نماید و با ادای نماز، وی را به اسلام بازگردانند، اگر پذیرفت، او را رها کنند و اگر نپذیرفت، گردن او را بزنند.

و از مجموع روایات فهمیده می‌شود که بالاترین حد تخفیف درباره‌ی شخص بی‌نماز، فاسق به حساب‌آوردن اوست به گونه‌ای که هر لحظه بیم کفر او می‌رود و شکی نیست در این که بعضی از گناهان منجر به بعضی از گناهان دیگر می‌شوند. همچنانکه گناهان صغیره منجر به گناهان کبیره و کبائر منجر به کفر می‌گردند.

 از این‌رو بر مسلمان واجب است که به درون خویش بازگردد و در پیشگاه خدا توبه کند و به تصحیح دین خود بپردازد و بر اقامه‌ی نماز تصمیم قاطع بگیرد؛ و بر جامعه‌ی اسلامی نیز واجب است که اشخاص بی‌نماز و مصِرّ بر ترک نماز را نصیحت و ارشاد و امر به معروف و نهی از منکر نمایند و پس از نصیحت و امر به معروف و نهی از منکر، اگر باز هم بر ترک نماز مُصِر بودند، رابطه‌ و معاشرتشان را با چنین کسانی قطع نمایند؛ و بر پدران نیز لازم است که دختران خود را به همسری شخص بی‌نماز درنیاورند و کارفرمایان نیز اشخاص بی‌نماز را به کارمندی نگمارند که چنین عملی به عنوان اعانت وکمک به معصیت تلقی می‌شود.


فصل دوم

570 (7) عن عُبادةَ بن الصامتِ، قال: قالَ رسول الله ج: «خمسُ صلواتٍ إفتَرَضَهُنَّ اللَّهُ تعالى، منْ أحْسَنَ وُضُوءَهنَّ، وصَلاَّهنَّ لوقتهِنّ، وأتمَّ رکُوعَهنَّ وخُشُوعَهنَّ، کانَ لهُ على اللَّهِ عهدٌ أن یغفرَ له. ومنْ لم یفعلْ فلیسَ له على اللَّهِ عهدٌ إِنْ شاء غَفَرَ له، وإن شاء عَذَّبَه». رواه أحمد، وابوداود. وروى مالک، والنسائی نحوه([8]).

570 – (7) عبادة بن صامت س گوید: پیامبر ج فرمود: پنج نماز است که خداوند (بر بندگان خویش) واجب کرده است، هرکس برای آنها وضوی خوب و کامل بگیرد و آب را به تمام اعضای واجب‌الغسل برساند و فرض و سنت آن را رعایت کند و آنها را در وقت مقرر و تعیین شده‌ی ‌آن بخواند و رکوع و سجده‌ی ‌آنها را با خشوع و خضوع و تواضع و کرنش هر چه تمام ادا نماید (و آنها را به خوبی به جای آورد و با سبک شمردن، چیزی ازآنها را ضایع نکند) خداوند عهد کرده است که او را مورد عفو و بخشش خویش قرار دهد (و وارد بهشتش سازد).

 و هرکس از ادای آنها سر باز زند، خداوند هیچ تعهدی نسبت به او ندارد، اگر خواست او را می‌بخشد، و اگر خواست او را عذاب می‌دهد.

 [این حدیث را احمد و ابوداود روایت کرده‌اند. و مالک و نسائی، به سان آن را روایت کرده‌اند].

شرح: جمله‌ی «فلیسَ له على اللَّهِ عهدٌ» اشاره به این است: افرادی که نمازهای پنج گانه را به خوبی به جای نمی‌آورند و با سبک‌شمردن و تنبلی، چیزی از آنها را ضایع می‌کنند، بهره‌ای از رحمت و لطف و فضل و احسان بی‌کران الهی ندارند و بسی دور از رحمت هستند. و چنین کسانی را از دوستی خداوند هیچ بهره‌ای نیست، بلکه آنها در همه‌ی احوال خویش از حق‌تعالی بریده، و او نیز از آنها بیزاری جسته است. و ارتباطشان با خداوند و نمازگزاران و پرهیزگاران گسسته شده است.

همانطور که در این حدیث می‌بینیم، پیامبر ج فرجام اشخاص تارک نماز را (البته به شرطی که نماز نخوان از روی تنبلی و سرگرمی به دنیا، نمازش را ترک کرده باشد، نه از روی انکار و استهزاء و تمسخر) به مشیت و اراده‌ی الهی واگذار کرده است [«إِنْ شاء غفر له، وإن شاء عذَّبه»] اگر خواست او را می‌بخشد و اگر خواست، عذاب می‌کند. و از این نکته می‌فهمیم که حکم تارک نماز پایین‌تر از حکم شرک و کفر است به دلیل فرمودده‌ی خدا:

﴿إِنَّ ٱللَّهَ لَا یَغۡفِرُ أَن یُشۡرَکَ بِهِۦ وَیَغۡفِرُ مَا دُونَ ذَٰلِکَ لِمَن یَشَآءُ [النساء: 48].

«بیگمان خداوند (هرگز) شرک به خود را نمی‌بخشد، ولی گناهان جز آن را از هرکس که خود بخواهد می‌بخشد».

571 – (8) وعن أبی أُمامةَ، قال: قال رسولُ الله ج: «صَلُّوا خَمْسَکُم، وصُومُوا شهرَکم، وأدُّوا زکاةَ أموالِکم، وأطِیعُوا ذا أمْرِکُمْ، تدخلوا جنَّةَ ربِّکم». رواه أحمد والترمذی([9]).

571 – (8) ابوامامه س گوید: پیامبر ج فرمود: «نمازهای پنج‌گانه‌ی خویش را (با رعایت شرایط و ضوابط و فرض و سنت و آداب و سنن و با خشوع و خضوع و تواضع و کرنش هر چه تمام) ادا نمایید، و روزه‌ی ماه رمضان‌تان را بگیرید و زکات و حقوق مالی واجب اموال‌تان را بپردازید و از کاردانان وکارگزاران و امراء و فرمانروایان مسلمان خود فرمانبرداری نمائید (مادام که دادگر و حقگرا بوده و مجری احکام شریعت اسلام باشند) در نتیجه (در پرتو چنین اعمال و کردار نیک و شایسته‌ای) وارد بهشت پروردگارتان می‌شوید و رضایت و خرسندی او تعالی را فرا چنگ می‌آورید.

[این حدیث را احمد و ترمذی روایت کرده‌اند].

شرح: «و اطیعوا ذا أمرکم»: منظور از «ذا أمرکم» نمایندگان عموم طبقات، حکّام، زمامداران، علماء و اندیشمندان اسلامی و صاحب‌نظران و صاحب‌منصبان در تمام شئون زندگی مردم هستند، اما نه به طور مطلق و بدون قید و شرط، بلکه اطاعت آنها مشروط به چند قید و شرط است:

1-  مسلمان باشند.

2-  حکم آنها بر خلاف احکام و تعالیم الهی و اوامر و فرامین نبوی و دستورات و آموزه‌ها و اصول و موازین شرعی و حقایق و مفاهیم والای قرآنی نباشد.

3-  از روی اختیار حکم کنند و یا فتوا دهند، نه اجبار.

4-  موافق با مصالح و منافع مسلمانان حکم و یا فتوا دهند.

5-  از مسائلی سخن گویند که حق دخالت در آن را داشته باشند، نه مانند عبادات که مقررات ثابت و معینی دراسلام دارند.

6-  در مسئله‌ای که حکم می‌کنند، نص خاصی از شرع نرسیده باشد.

 572 (9) وعن عمرو بن شعیب عن أبیه، عن جدّه، قال: قالَ رسولُ الله ج: «مُرُوا أولادَکم بِالصّلاةِ وهمْ أبناءُ سَبْعِ سنین، وَاضْرِبوهم علیها وهم أبناءُ عشرِ سنین، وفَرِّقُوا بینَهم فی المضاجع». رواه ابوداود، وکذا رواه فی «شرح السنة» عنه([10]).

572 – (9) عمرو بن شعیب از پدرش (محمد) و او نیز از جدش (عبدالله بن عمرو بن العاص ش) روایت می‌کند که گفت: پیامبر ج فرمود: «در هفت سالگی فرزندانتان را به خواندن نماز دستور دهید و در ده سالگی (به خاطر نافرمانی در ترک نماز) آنها را بزنید و بستر خوابشان را از هم جدا کنید.

[این حدیث را ابوداود روایت کرده است و محیالسنة نیز در «شرح السنة» همین حدیث را از عمرو بن شعیب روایت کرده است].

573 – (10) وفی «المصابیحِ» عن سَبْرَةَ بن معبد([11]).

573 – (10) و محی السنة همین حدیث را در مصابیح از «سبرة بن معبد» روایت کرده است

شرح: از این حدیث معلوم شد که بر پدران و مادران و اولیای پسران و دختران واجب است که آنان را به ادای نماز عادت و تمرین دهند و آموزش نماز را در هفت سالگی و تأدیب به خاطر ترک آن را، در ده سالگی شروع کنند.

حکمت و فلسفه‌ی این امر این است که: از زمانی که کودک چشم بصیرت می‌گشاید، احکام و اوامر و فرامین الهی را پیش روی خود ببیند و بر اساس امتثال اوامر و اجتناب از نواهی رشد نماید و این آشنایی، خود به مثابه‌ی تمرینی باشد برای فرمان الهی و دوری از هر آنچه که پروردگار منع می‌کند.

درحقیقت در پرتو این امر، کودک از همان ابتدا، احکام عبادات را یاد می‌گیرد و به انجام و بر پای‌داشتن آن عادت می‌کند، طوری که بر اساس اطاعت از خدای‌تعالی و تلاش برای انجام وظایف در برابر او رشد می‌کند و بر مبنای شکرگذاری به درگاهش و پناه‌بردن و اعتماد و توکل به او پرورش می‌یابد و از ابتدای زندگی در می‌یابد که در حوادث و احوال روزگار تسلیم خالق خود باشد و به این ترتیب از آغاز شکوفایی عقلی و تراوش ذهنی، کودک با اوامر و فرامین الهی و تعالیم و آموزه‌های نبوی و احکام و دستورات اسلامی، انس می‌گیرد وعادت می‌کند، و نهایتاً پاکی و صفای روح و سلامت جسمی و تهذیب اخلاقی و بروز اخلاق، اقوال، افعال و کردار شایسته و پسندیده را برایش به ارمغان می‌آورد و در نهایت راهی والاتر و درست‌تر از اسلام به عنوان شیوه‌ی زندگی و منشأ قانون‌گذاری نمی‌شناسد.

574 – (11) وعن بُرَیدَةَ، قال: قال رسول الله ج: «العهْدُ الذی بینَنا وبینَهُم الصَّلاةُ، فمن تَرَکَها؛ فقد کَفَرَ». رواه أحمدُ، والترمذیُّ، والنسائیُّ، وابنُ ماجة([12]).

574 – (11) بریده س گوید: پیامبر ج فرمود: عهد و پیمان و مشخصّه و مَیّزه‌ای که ما را از کافران و چندگانه‌پرستان جدا می‌سازد، نماز است، هرکس نماز را ترک کند کافر شده است.

[این حدیث را احمد، ترمذی، نسائی و ابن‌ماجه روایت کرده‌اند].

شرح: چنانچه قبلاً نیز بیان شد، اگر کسی به خاطر انکار وجوب نماز یا سبک و خوارشمردن آن، یا به مسخره‌گرفتن حرمت آن، نماز را ترک کند، چنین کسی به اجماع مسلمانان کافر و مرتد است، ولی اگر کسی از روی تنبلی و سرگرمی به دنیا و به خاطر پیروی از هواهای نفسانی و وسوسه‌های شیطانی، نماز را ترک کند، طبق قول راجح، چنین کسی فاسق است، و واجب است که او را تأدیب و تعزیز کنند و باید او را به حدی بزنند تا خون از اندام او جاری گردد و تا هنگامی که به ادای نماز نپردازد، در زندان باقی بماند.


فصل سوم

575 (12) عن عبدِ الله بنِ مسعودٍ، قال: جاءَ رجلٌ إلى النبیِّ ج، فقال: یا رسولَ الله! إنی عالَجتُ إمرأةً فی أقصى المدینةِ، وإنی أصَبتُ منها ما دونَ أن أمَسَّها. فأنا هذا، فاقْضِ فیَّ ما شئتَ. فقال عمرُ: لقدْ سترَکَ اللَّهُ لو سَتَرْتَ على نفسکَ. قال: ولم یَرُدَّ النبیُّ علیه شیئاً. فقامَ الرجلُ، فانطلَقَ. فاتبعَه النبیُّ رجلاً فدعاهُ، وتلا علیه هذهِ الآیةَ: { وَأقمِ الصَّلاةَ طَرَفَیِ النَّهارِ وَزُلَفاً من اللیْلِ إنَّ الحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ، ذلِکَ ذِکْرى لِلذَّاکِرینَ }. فقالَ رجلٌ من القومِ: یا نبیَّ الله! هذا له خاصَّةً؟ فقال: «بلْ للنَّاسِ کافَّةً» رواه مسلم([13]).

575 – (12) عبدالله بن مسعود س گوید: مردی نزد پیامبر ج آمد و گفت: ای رسول‌خدا ج! با زنی در دورترین نقطه‌ی شهر مدینه ملاعبت کردم و با او وَر رفتم، جز اینکه مرتکب جماع و نزدیک و تماس و آمیزش جنسی با او نشدم (ولی او را بوسیدم) اینک من نزد شما حاضرم (و از کرده‌ی خویش نادم و پشیمانم) و هر آنچه از حد یا تعزیر می‌خواهید، می‌توانید بر من اجرا کنید.

عمر س گفت: بی‌گمان خداوند کار تو را بر مردم پوشاند و تو را رسوا نکرد، کاش تو نیز آن را بر خود می‌پوشاندی و آشکار نمی‌ساختی!.

عبدالله بن مسعود س گوید: پیامبر ج پیرامون این قضیه، چیزی بدان مرد نفرمود. از این‌رو چون آن مرد چیزی از پیامبر ج نشنید از جای برخاست و رفت. پس از لحظه‌ای، پیامبر ج کسی را در پی آن مرد فرستاد تا وی را به حضور ایشان فرا خواند.

چون آن مرد پیش پیامبر ج آمد، آن حضرت ج این آیه را برایش تلاوت کرد: «در دو طرف روز (که وقت نماز صبح و عصر است) و در اوایل شب (که وقت نماز مغرب و عشاء است) چنانکه باید نماز را به جای‌آورید. بی‌گمان نیکی‌ها (و از جمله نمازهای پنج‌گانه) بدیها را از میان می‌برد و بی‌گمان در این (سفارش‌ها و قانون‌های آسمانی) اندرز و ارشاد کسانی است که پند می‌پذیرند و خدای را یاد می‌‌کنند و به یاد می‌آورند»([14]).

مردی از صحابه ش از جای برخاسست و گفت: ای پیامبر خدا ج آیا این حکم، تنها مختص برای اوست؟ پیامبر ج فرمود: خیر، بلکه همگی مردمان را در بر می‌گیرد (یعنی: هریک از مردمان، از هر رنگ و نژاد و تیره و قبیله‌ای که باشند، هرگاه نماز را با شرایط آن انجام دهند، خدای آلودگی‌‌ها و آثار گناه و معصیت را از دل و جان او می‌شوید و وی را در برابر گناه بیمه می‌سازد و زنگار گناه را از آیینه‌ی دل او می‌زداید و قلب او را پاک و روح او را تطهیر می‌نماید).

[این حدیث را مسلم روایت کرده است].

«عالجتُ إمرأةً» با زنی ملاعبت کردم و وَر رفتم. «أقصى المدینةِ»: دورترین نقطه‌ی شهر مدینه.

576 (13) وعن أبی ذرّ: أنَّ النبیَّ ج خَرَجَ زَمنَ الشِّتاءِ، والورَقُ یَتَهَافَتُ، فَأخَذَ بغُصنَینِ من شجرةٍ. قال: فجعلَ ذلکَ الورَقُ یتهافتُ. قال: فقال: «یا أبا ذَر!» قلتُ: لَبَّیکَ یا رسولَ اللَّهِ! قال: «إنَّ العبدَ المسلمَ لیُصلی الصلاةَ یُریدُ بها وجهَ الله فتهافتُ عنه ذُنوبُه، کما تَهافتَ هذا الورقُ عن هذه الشَّجرةِ». رواه أحمد([15]).

576 – (13) ابوذر س گوید: پیامبر ج در یکی از روزهای سرد پاییزی، که برگ‌های درختان (بر اثر تابش شعاع آفتاب و وزش بادهای موسمی خشک شده و) بر زمین می‌ریخت، خانه را به مقصد بیرون ترک کرد. آن حضرت ج دو شاخه از شاخه‌های درختی را گرفت و شروع به تکان‌دادن آن نمود، و برگ‌ها نیز یکی پس از دیگری از درخت جدا می‌شد و بر زمین می‌افتاد آنگاه فرمود: ای ابوذر! گفتم: لبیک ای رسول‌خدا ج! در خدمتم و گوش به فرمان شما هستم. فرمود: بی‌گمان هرگاه که بنده‌ی مسلمان و حق‌گرا، از روی صداقت و اخلاص و بر مبنای اعتقاد و راستی، برای خدای نماز می‌خواند، گناهان و معاصی(صغیره‌ی) او بسان برگ‌های این درخت خواهند ریخت (و در حقیقت همانطور که تابش اشعه و پرتو زرین آفتاب و وزش بادهای موسمی، برگ درختان را خشک و بر زمین می‌ریزند، همان‌طور نمازی که با صداقت و اخلاص و بر مبنای اعتقاد و راستی، و با رعایت شرایط و آداب، برای خدا خوانده شده باشد، با پرتوافشانی شعاع انوار الهی و وزش رحمت‌ها و احسان‌های بی‌کران و بی‌حد و حصر خدای ، آلودگی‌ها و آثار گناهان را از دل و جان بنده‌ی مؤمن می‌شوید و زنگار گناه را از آیینه‌ی دل او می‌زداید و قلب و روح او را پاک و تطهیر می‌کند).

[این حدیث را احمد روایت کرده است].

شرح: «زَمنَ الشِّتاءِ»: در موسم سردی. غالباً این واقعه در اواخر پاییز و اوائل زمستان بوده است.

«لبیک»: کلمه‌ای است که در پاسخ ندای کسی گفته می‌شود و برای اطاعت و فرمان‌برداری و آمادگی کامل دلالت می‌کند، یعنی ای رسول‌خدا ج! گوش به زنگ و در خدمتم و برای قبول اجرای اوامر و فرامین و تعالیم و آموزه‌های شما آمادگی کامل دارم.

577 (14) وعن زیدِ بنِ خالد الجُهَنی، قال: قال رسولُ الله ج: «مَنْ صلّى سجدَتین لا یَسهُو فیهِما؛ غفَر اللَّهُ له ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِه». رواه أحمدُ([16]).

577 – (14) زید بن خالد جُهنی س گوید: پیامبر ج فرمود: هرکس دو رکعت نماز به دور از هرگونه غفلت و چالش، و دغدغه و تشویش فکری و قلبی بخواند، خداوند تمام گناهان (صغیره‌ی) گذشته‌ی او را مورد غفو و بخشش قرار می‌دهد.

[این حدیث را احمد روایت کرده است].

شرح: نمازگزاری که در نماز، اندام بدن خویش را از حرکت باز نگاه می‌دارد و به وسیله‌ی بازی با اندام از نماز خویش، غافل نمی‌ماند و روباه‌آسا به این طرف و آن طرف نگاه نمی‌کند و همچون خروس نوک نمی‌زند و خیلی تند و سریع به رکوع و سجده نمی‌پردازد و با تأمل و دقت در آیات قرآنی که در نماز تلاوت می‌شوند و یادآوری قیامت و یادآوری این که شخص نمازگزاز در پیشگاه خداوند قرار دارد، و عظمت و بزرگی او تعالی را در قلب خویش استحضار می‌کند، و همان‌گونه که خداوند تشریع فرموده است، نماز را با تمام ارکان و حد و حدودش ادا می‌نماید و خشوع و خضوع جسمانی و قلبی را رعایت می‌کند، با خواندن چنین نمازی، بخشیده‌شدن گناهان صغیره‌ی خویش را تضمین می‌سازد.

از این‌رو لازم است مسلمان نمازگزار توجه داشته باشد که در نماز با خداوند متعال به گفتگو می‌پردازد و باید در هر حرکتی از حرکات نماز، و در هر وقتی از اوقات آن، و در هر رکنی از ارکان آن، حضور قلب داشته باشد، از این جهت نمازگزارانی که تمامی همّ و قصد آنان این باشد که از نماز فارغ شوند و از آن رهایی یابند و آن را بار سنگینی بر دوش خود احساس کنند، اینگونه نمازخواندن نه مورد قبول درگاه خداوند خواهد بود و نه وسیله‌ای برای بخشوده‌شدن گناهان.

578 (15) وعن عبدِ الله بن عمروِ بن العاص، عن النَّبیِّ ج أنَّه ذکرَ الصَّلاةَ یوماً فقال: «من حافظَ علیها، کانتْ له نوراً وبُرهاناً ونجاةً یومَ القیامةِ. ومَن لم یُحافِظْ علیها، لم تکنْ له نوراً ولا برهاناً ولا نجاةً، وکانَ یومَ القِیامةِ مع قارونَ وفرْعَونَ وهامانَ وأُبَیِّ بنِ خَلَفٍ». رواه أحمدُ، والدارمی، والبیهقیُّ فی «شعبِ الإیمان»([17]).

578 – (15) از عبدالله بن عمرو بن العاص ـ ب ـ روایت شده است که پیامبر ج روزی درباره‌ی نماز فرمود: «هرکس بر نماز محافظت کند، نماز برای او نوری (در تاریکی‌های رستاخیز) و دلیل و برهانی (بر صداقت و اخلاص و اعتقاد و عمل، نشانه‌ی ایمان و ارتباط و محبت وعشق او باخدا) و وسیله‌ی نجات (از آتش سوزان دوزخ و خشم غضب خداوندی) در روز قیامت خواهد شد.

و هرکس بر آن محافظت ننماید، هیچ نور و برهان و نجاتی برای او نیست و در روز قیامت همراه قارون و فرعون و هامان و اُبی بن خلف خواهد بود.

[این حدیث را احمد، دارمی و بیهقی در «شعب الایمان» روایت کرده‌اند].

شرح: در شرح این حدیث، ابن قیم می‌گوید:

هر کس که به سبب سرگرمی به سیاست و امارت نماز را ترک کند، با فرعون محشور خواهد شد، و هرکس به سبب سرگرمی به مال و دارایی، نماز را ترک کند، با قارون محشور خواهد شد، و هرکس پست و مقام او را از نماز باز دارد، با هامان محشور خواهد شد، و هرکس به سبب سرگرمی به تجارت، نماز را ترک کند، با ابی بن‌خلف محشور خواهد شد.

و وقتی کسانی که بر نماز محافظت نمی‌نمایند با این کافران ستم‌گر و ظلم‌پیشه و خود‌کامه و دیکتاتور و از خدا بی‌خبر محشور ‌شوند در حالی که عذاب آنان در دوزخ بسیار شدید و سخت است، پس پاداش کسانی که به طور کامل نماز را ترک کنند و یک عمر رکوع و یا سجودی بر درگاه خداوند نبرده باشند چگونه است؟!

579 (16) وعن عبدِ الله بن شقیقٍ، قال: کانَ أصحابُ رسولِ الله ج، لا یَرَوْنَ شیئاً من الأعمالِ تَرْکُه کُفْرٌ غیرَ الصَّلاةِ. رواه الترمذیّ([18]).

579 – (16) عبدالله بن شقیق گوید: یاران رسول‌خدا ج ترک هیچ عملی را به جز نماز، کفر نمی‌پنداشتند(یعنی: در زمان پیامبر‌اکرم ج و یاران ایشان ش، چنین تصوری ممکن نبود که فرد مسلمان و مؤمن و آنکه به وحدانیت و یگانگی خدا و رسالت محمد ج ایمان آورده و به اجرای اوامر و فرامین الهی و تعالیم و آموزه‌های نبوی اعتراف نموده است، تارک نماز باشد. لذا در آن عصر، تارک نماز بودن کسی، معادل با کفر او بود و به همین خاطر بود که در عهد پیامبر ج هیچ کس به جز منافقان نماز را ترک نمی‌کرد).

[این حدیث را ترمذی روایت کرده است].

 580 (17) وعن أبی الدَّرداءِ، قال: أوْصانی خَلیلی «أنْ لا تشرِک بالله شیئاً، وإنْ قُطِّعتَ وحُرِّقتَ. ولا تَترُکْ صلاةً مکتوبةً مُتَعَمِّداً؛ فمنْ تَرَکَهَا متعمِّداً، فقد برِئتْ منه الذِّمَّةُ. ولا تشربِ الخمرَ؛ فإنها مِفتاحُ کُلِّ شَرّ». رواه ابن ماجة([19]).

580 – (17) ابودرداء س گوید: دوست محبوب و مهربان و یکدل و ویژه‌ام، یعنی رسول‌خدا ج مرا چنین سفارش کرد: با خدای هیچ کس و هیچ چیزی را شریک و انباز، مساز اگر چه در این راستا، تکه تکه و یا در آتش انداخته شوی، و هرگز نمازهای واجب را به عمد و دیده و دانسته ترک مکن، زیرا هرکس که نمازهای فرض را به عمد ترک نماید، از ضمانت خدا خارج می‌شود، و خداوند هیچ تعهدی نسبت به او ندارد، و هرگز شراب نخور،که کلید هرنوع شر و بدی می‌باشد.

[این حدیث را ابن‌ماجه روایت کرده است].



[1]- مسلم 1/209 ح (16- 233)، ترمذی نیز این روایت را در سننش 1/418 ح 418 بدون ذکر عبارت «رمضان» نقل کرده است.، مسنداحمد 2/359.

[2]- بخاری 2/11 ح 528، مسلم 1/462 ح (283 668)، ترمذی 5/139 ح 2868، نسایی 1/230 ح 462، دارمی 1/283 ح 1183، مسنداحمد 2/379.

[3]- بخاری 2/8 ح 526، مسلم 4/2115 ح (39-2763)، ترمذی 5/272 ح 3115، مسنداحمد 1/385 و 386.

[4]- ﴿وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ طَرَفَیِ ٱلنَّهَارِ وَزُلَفٗا مِّنَ ٱلَّیۡلِۚ إِنَّ ٱلۡحَسَنَٰتِ یُذۡهِبۡنَ ٱلسَّیِّ‍َٔاتِ [هود: 114].

[5]- بخاری 12/133 ح 6823، مسلم 4/2117 ح (45-2765).

[6]- بخاری 2/9 ح 527، مسلم 1/90 ح (139-85)، ترمذی نیز نظیر آن را در سننش 1/325 ح 173 نقل نموده است، نسایی 1/292 ح 610، مسنداحمد 1/409 و 410.

[7]- مسلم 1/88 ح «134- 82) و لفظ روایت مسلم چنین است:«بین الرجل والشرک والکفر ترک الصلاة» .، ابوداود 5/58 ح 6478 و لفظ روایت ابوداود نظیر لفظ مشکوة است، ترمذی 5/14 ح 2618 . در اصلِ سنن نسایی این روایت موجود نیست ولی شیخ ابوغده این روایت را در حاشیه و پاورقی سنن نسایی به شماره 1446/ 232 قرار داده است و گویا که وی این روایت را بر اساس نسخه‌ای دیگر در سنن نسایی گنجانده است،‌ابن ماجه 1/342 ح 1078، مسنداحمد 3/370 و تمام این بزرگواران این روایت را با الفاظی مختلف نقل کرده‌اند.

[8]- مسنداحمد 5/317، ابوداود 1/295 ح 425، مؤطا مالک کتاب صلاة اللیل 1/132 ح14، نسایی 1/230 ح 461، ابن ماجه 1/449 ح 1401، دارمی 1/446 ح 1577.

[9]- مسنداحمد 5/251، ترمذی 2/516 ح 616 و ترمذی گفته است حدیث حسن صحیح.

[10]- ابوداود 1/334 ح 495، ترمذی این حدیث را عبارت «عشر سنین» روایت نموده است2/259 ح408 و درباره آن گفته است: حسن صحیح.

[11]- مصابیح السنة 1/253 ح 400، ابوداود 1/332 ح 494، مسنداحمد 3/402، امام احمد بن حنبل عبارت «و فرقوا بینهم فی المضاجع» را ذکر نکرده است.

[12]- مسنداحمد 5/346، ترمذی 5/15 ح2621 و قال: حسن صحیح غریب، نسایی 1/231 ح 463، ابن ماجه 1/342 ح 1079.

[13]- مسلم 4/2116 ح (42-2763)، ابوداود 4/611 ح 4468.

[14]- ﴿وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ طَرَفَیِ ٱلنَّهَارِ وَزُلَفٗا مِّنَ ٱلَّیۡلِۚ إِنَّ ٱلۡحَسَنَٰتِ یُذۡهِبۡنَ ٱلسَّیِّ‍َٔاتِۚ ذَٰلِکَ ذِکۡرَىٰ لِلذَّٰکِرِینَ١١٤ [هود: 114].

[15]- مسنداحمد 5/179.

[16]- مسنداحمد 5/194.

[17]- مسنداحمد 2/169، دارمی 2/390 ح 2721، بیهقی در شعب الایمان 3/46 ح 2823.

[18]- ترمذی 5/15 ح 2622.

[19]- ابن ماجه 2/1339 ح 4034.

درباره‌ی استحاضه


فصل اول

557 (1) عن عائشةَ، لا، قالت: جاءَتْ فاطمةُ بنتُ أبی حُبَیشٍ إِلى النبیِّ ج، فقالتْ: یا رسولَ الله! إِنی أمرأةٌ أُسْتَحاضُ، فلا أطهُرُ؛ أفَأدَعُ الصَّلاةَ؟ فقال: «لا، إِنما ذلکَ عِرْقٌ ولیسَ بحَیضٍ، فإِذا أقبَلَتْ حَیْضَتُکِ فَدَعَی الصلاةَ، وإِذا أدْبَرَتْ فاغسلِی عَنْکِ الدَّم، ثمَّ صَلّی». متفق علیه([1]).

557 – (1) عایشه ـ ل ـ گوید: فاطمه دختر ابی‌حبیش ـ ل ـ نزد رسول‌خدا ج آمد و گفت: ای رسول‌خدا ج! من زنی هستم که پیوسته در حال خونریزی هستم و هرگز پاک نمی‌شوم، آیا نماز را ترک نمایم؟ پیامبر ج فرمود: خیر،(نباید نماز خویش را ترک کنی) این خون، خون رگ است نه خون حیض. پس تکلیف تو این است که در روزهایی که در حیض قرار می‌گیری، نماز را ترک کن، (و چون خون حیض با خون عادی فرق دارد و خون حیض که سیاه و غلیظ است و مایل به سرخی است از خون عادی که قرمز است، به خوبی تشخیص داده می‌شود، از این‌رو در ایامی که می‌دانی دچار حیض شده‌ای، نمازت را ترک کن و) وقتی که مدت حیض و قاعدگی تمام شد، غسل کن و خون حیض را از بدن و لباس خویش پاک کن، آنگاه نمازت را بخوان.

 [این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

شرح: «استحاضه» خون استحاضه، خونی قرمز رنگ است که نه جزء عادت و طبیعت زنان می‌باشد و نه لازمه‌ی خلقت آنها، بلکه در اثر بیماری یا قطع‌شدن بعضی از عروق، رونما گردیده و هیچ انقطاعی ندارد، بلکه پیوسته زن را در حال خون‌ریزی قرار می‌دهد، مگر آنگاه که زن از آن علت شفا یابد. و بر زن مستحاضه جز غسلی که برای حیض خود انجام می‌دهد، چیز دیگری نیست، لیکن باید برای هر نماز، وضوی جداگانه بگیرد.

البته فقهاء پیرامون رنگ‌های خون حیض با همدیگر اختلاف‌نظر دارند: صاحب هدایه می‌گوید:

رنگ‌های حیض که بدانها حیض از غیر آن تشخیص داده می‌شود، شش رنگ هستند:سیاه، سرخ، تیره، زرد، سبز، خاکستری.

و ازمنظر امام ابوحنیفه نیز خون به هر رنگی که باشد، باز هم خون حیض به شمار می‌آید، البته به شرطی که در ایام حیض باشد، مگر اینکه آنچه بیرون می‌آید، سفیدی خالص باشد. پس تا وقتی که سفیدی خالص جریان پیدا نکند، تا آن هنگام هر خونی، خون حیض، محسوب می‌شود.

و امام شافعی و امام احمد بر این باورند که فقط رنگ‌های سرخ و سیاه، خون حیض تلقی می‌گردد و سایر رنگ‌ها، استحاضه شناخته می‌شود.

امام مالک نیز علاوه از رنگ‌های سرخ و سیاه، رنگ زرد و تیره را هم خون حیض می‌داند.

و نویسنده‌ی هدایه می‌گوید: «از دیدگاه امام ابویوسف (شاگرد امام ابوحنیفه) اگر این رنگ‌ها، در روزهای آخر قاعدگی خارج شود، از خون حیض به شمار می‌آید نه خون استحاضه. البته خون حیض و استحاضه خونی شناخته شده نزد زنان می‌باشد که هر کدام از آنها به راحتی می‌توانند میان خون حیض(با رنگ‌هایی که گفته شد) و خون استحاضه فرق قائل شوند.


فصل دوم

558 (2) عن عُرْوةَ بن الزُّبیرِ، عن فاطمةَ بنتِ أبی حُبیشٍ، أنها کانتْ تُستَحاضُ، فقال لها النبیُّ ج: «إِذا کانَ دَمُ الحَیضِ فإِنَّه دمٌ أسوَدُ یُعرَفُ، فإِذا کانَ ذلکَ، فأمسِکی عن الصلاةِ، فإِذا کانَ الآخَرُ، فَتَوَّضَّئِی وصلی، فإِنما هو عِرْقٌ». رواه ابوداود، والنسائی([2]).

558 – (2) عروة بن زبیر س از فاطمه دختر ابی حبیش ـ ل ـ روایت می‌کند که گفت: وی زنی بود که همیشه در حال خون‌ریزی بود و پاک نمی‌شد (از این‌رو پیامبر ج را در جریان این کار قرار داد و از ایشان دراین باره استفتاء نمود). پیامبر ج بدو فرمود: هرگاه خون حیض بود، که آن سیاه و شناخته شده است، نماز نخوان، و اگر خون دیگر بود، وضو بگیر(و نمازت را بخوان) که این بر اثر پارگی رگ است.

[این حدیث را ابوداود و نسائی روایت کرده‌اند].

559 (3) وعن أمّ سَلمةَ، قالتْ: إِنَّ إمرأةً کانتْ تُهْراقُ الدمَ على عهد رسولِ الله ج فَاسْتَفتَتْ لها أمُّ سَلَمَةَ النبیَّ. فقالَ: «لِتنْظُرْ عددَ اللیالی والأیامِ التی کانتْ تحیضُهُنَّ من الشهرِ قبلَ أن یُصیبَها الذی أصابها، فلْتَترُکِ الصلاةَ قدْرَ ذلکَ من الشهرِ، فإِذا خَلَّفَتْ ذلکَ، فَلْتَغتَسِلْ، ثمَّ لْتَسْتَثفِرْ بثوبٍ، ثمَّ لْتُصَلِّ». رواه مالکٌ، وابوداود، والدارمیّ. وروى النسائیُّ معناه([3]).

559 – (3) ام سلمه ـ ل ـ گوید: در عهد پیامبر ج زنی دچار استحاضه شده بود و پیوسته در حال خون‌ریزی بود و پاک نمی‌شد. خودم برای این زن، رأی و نظر پیامبر ج را درباره‌ی این مسئله پرسیدم و از او در این‌باره فتوا خواستم.

پیامبر ج فرمود: «این چنین زنی باید به اندازه‌ی شب و روزهای قاعدگی ماهانه‌اش، پیش از آنکه به استحاضه و خون‌ریزی دائمی دچار شود، منتظر بماند و به اندازه‌ی قاعدگی ماهانه‌اش نماز را ترک کند. و چون این ایام (ایام عادت ماهیانه) را پشت سر گذاشت و سپری نمود، غسل نماید و خون حیض را از بدن و لباس خویش پاک کند، سپس پاردم و رانکی بر خود ببندد (با پارچه‌ای فرج و دبرش را محکم ببندد تا خون سایر اعضای بدن او را آلوده و ملوث نسازد) و پس از آن نمازش را بخواند.

[این حدیث را مالک و ابوداود روایت کرده‌اند. و نسائی نیز به همین معنی روایت کرده است].

«لتَسْتثّفِرْ بثوب»: پاردم و رانکی بر خود ببندد. یعنی بر روی فرج و دبرش پارچه‌ای را بپیچد و از میان دو ران بیرون آورد و کنار آن را بر کمر خود ببندد. البته «استثفار» را به معنای: «دامن در میان دو ران گرفتن» را می‌گویند.

560 – (4) وعن عدیّ بن ثابتٍ، عنْ أبیه، عنْ جدِّه ـ قال یحیى بنُ مَعینٍ: جدُّ عدیّ اسمُه دینارٌ؛ عن النبیِّ ج، أنَّه قال فی المُستحاضةِ: «تَدَعُ الصَّلاةَ أیامَ أقْرائها التی کانتْ تحیضُ فیها، ثمَّ تَغتَسِلُ، وتَتَوَضَّأُ عند کلِّ صلاةٍ، وتصومُ، وتُصَلّی». رواه الترمذیّ، وابوداود([4]).

560 – (4) عدی بن ثابت از پدرش و او نیز از جدش ـ یحیی بن معین گوید: جد عدی بن ثابت، نامش: دینار است ـ روایت می‌کند که پیامبر ج درباره‌ی زن مستحاضه که پیوسته در حال خون‌ریزی است، فرمود: در روزهایی که در حیض و قاعدگی ماهانه‌اش قرار می‌گیرد، نماز را ترک کند، وقتی که مدت حیض تمام شد و این ایام را پشت سرگذاشت، غسل کند و خون حیض را از بدن و لباسش پاک نماید، آنگاه باید برای هر نماز، وضوی جداگانه بگیرد و روزه‌‌اش را بگیرد و نمازش را بخواند.

[این حدیث را ترمذی و ابوداود روایت کرده‌اند].

شرح: از این حدیث معلوم شد که خون استحاضه، مانع روزه‌گرفتن (چه فرض و چه نفل)، نماز، داخل شدن مسجد، تلاوت قرآن، جماع و نزدیکی شوهر با زن و... نمی‌شود و بر زن مستحاضه جز غسلی که برای حیض خود انجام می‌دهد، چیز دیگری نیست، لکن باید برای هر نماز وضوی جداگانه بگیرد.

561 – (5) وعن حَمْنَةَ بنتِ جَحْشٍ، قالتْ: کنتُ أُسْتَحاضُ حیَضةً کثیرةً شدیدةً، فأتیتُ النبیَّ أَسْتَفْتِیه وأُخبِرُه، فَوَجَدْتُه فی بیتِ أختی زَینبَ بنتِ جحشٍ، فقلت: یا رسولَ الله! إِنی أُسْتَحاضُ حیضةً کثیرةً شدیدةً، فما تَأمُرْنِی فیها؟ قد مَنَعَتنی الصَّلاةَ والصّیامَ. قال: «أنْعَتُ لکِ الکُرسُفَ، فإِنَّه یُذْهِبُ الدَّمَ». قالتْ: هوَ أکثرُ منْ ذلکَ. قال: «فَتَلَجَّمِی». قالتْ: هوَ أکثرُ منْ ذلکَ. قال: «فَاتَّخِذِی ثوباً». قالتْ: هُو أکثرُ منْ ذلکَ، إِنما أَثُجُّ ثجّاً. فقال النبیّ: «سآمُرُکِ بأمرْین، أیَّهُما صنعْت أجْزَأ عنکِ من الآخر، وإِنْ قَوِیتِ علیهِما فأنتِ أعلَمُ». قال لها: «إِنما هذه رَکْضَةٌ مِنْ رَکَضاتِ الشَّیطانِ، فَتحَیَّضی سِتةَ أیامٍ أو سبعةَ أیامٍ فی عِلم الله، ثمَّ اغتسِلی، حتى إِذا رأیتِ أنکِ قد طَهُرْتِ واسْتَنقَأْتِ؛ فَصَلِّی ثلاثاً وعِشرِینَ لیلةً، أو أربعاً وعشرینَ لیلةً، وأیامَها، وصُومی؛ فإِنَّ ذلکَ یُجزِئُک. وکذلکَ فافعَلی کلَّ شهرٍ کما تحیضُ النّساءُ وکما یَطهُرْنَ، میقاتَ حیْضِهنَّ وطُهْرِهنَّ. وإِنْ قوِیتِ على أنْ تؤَخّرِینَ الظهْرَ وتعجّلین العصْرَ، فتغْتسِلینَ وتجْمَعینَ بینَ الصَّلاتَین: الظهْرِ والعصْر، وتؤَخّرینَ المغربَ وتعْجّلینَ العِشاءَ. ثمَّ تغتسِلیَ وتجمعین بینَ الصَّلاتینِ؛ فافعَلی. وتغتسِلینَّ مع الفجْر فافعَلی؛ وصُومی إِنْ قَدَرْتِ على ذلکَ». قال رسولُ الله ج: «وهذا أعجبُ الأمرینْ إِلیَّ». رواه أحمدُ؛ وابوداود؛ والترمذیّ([5]).

561 – (5) حمنه دختر جحش ـ ل ـ گوید: من زنی بودم که پیوسته استحاضه می‌شدم و همیشه در حال خونریزی بسیار سخت و طاقت‌فرسا به سر می‌بردم و هیچ‌گاه از آن پاک نمی‌شدم. از این‌رو، روزی آهنگ پیامبر ج را نمودم تا ایشان را از این جریان با خبر سازم و رأی و نظر ایشان را درباره‌ی این مسئله بپرسم و از ایشان در این‌باره فتوا بخواهم. بدین خاطر پیش پیامبر ج رفتم و ایشان را در منزل خواهرم «ام المومنین، زینب دختر جحش ـ ل ـ» یافتم. گفتم: ای رسول‌خدا ج! من زنی هستم که همیشه در حال خونریزی بسیار سخت و طاقت‌فرسا هستم و پاک نمی‌شوم. حال شما مرا چه فرمان می‌دهید، براستی مرا از نمازخواندن و روزه‌گرفتن باز داشته است؟ (حمنه فکر می‌کرد که خون استحاضه، مانع صحت نماز و روزه است، از این‌رو به پیامبر ج گفت: خون استحاضه مرا از خواندن نماز و گرفتن روزه بازداشته است)!

پیامبراکرم ج فرمود: من تو را به استفاده نمودن پاره‌ای از پنبه سفارش می‌کنم (تا بدان فرج خویش را ببندی) چرا که پنبه، خون را از میان می‌برد و مانع بیرون‌آمدن آن می‌شود.

حمنه گفت: خون،بیشتر از آن است که پنبه جلوی آن را بگیرد.! پیامبر ج فرمود: پارچه‌ای را به صورت لگام بر روی فرج خویش محکم ببند تا مانع بیرون‌آمدن خون بشود.

حمنه گفت: خون بیشتر از آن است (و این کار سودی ندارد). پیامبر ج فرمود: پس در زیر لگام، پارچه‌ای را در میان دو ران خویش بگیر و آن را محکم بر فرج خویش ببند. گفت: خون بیشتر از آن است و بر آن نیز چیره می‌گردد و بی‌گمان من زنی هستم که دچار خونریزی بسیار سخت و طاقت‌فرسایی می‌باشم و پیوسته به شدت از من خون می‌آید و هیچ‌گاه پاک نمی‌شوم!.

در اینجا بود که پیامبر ج فرمود: عنقریب تو را به دو امر فرمان می‌دهم که هر کدام از آن دو را انجام دهی، تو را از دیگری کفایت می‌کند، و اگر بر انجام هردو کار، توانایی و قدرت داشتی، پس خود دانی که هر کدام از آن دو که آسان‌تر و بهتر است، انتخاب و گزینش نمایی.

پیامبر ج در ادامه‌ی سخنانشان به حمنه ـ ل ـ فرمود: بی‌گمان خون استحاضه، ضربه‌ای از ضربات شیطان است و تو شش یا هفت روز را (طبق عادت زنان که خدا مدت آن را می‌داند) حیض و قاعدگی ماهیانه حساب کن، سپس وقتی دیدی که از قاعدگی ماهیانه پاک شدی، غسل کن و خون حیض را از بدن و لباس خویش پاک کن، سپس بیست و سه یا بیست و چهار شبانه‌روز نماز بخوان و روزه بگیر، این تو را کفایت می‌کند. و در هر ماه این چنین عمل کن، همان‌طور که زنان در اوقات مشخصی از ماه، حیض و پاک می‌شوند.

و اگر بتوانی که نماز ظهر را به تأخیر بیاندازی و نماز عصر را به جلو بیفکنی، سپس برای هردو یک غسل کنی و بین هردو نماز جمع کنی و نماز مغرب را نیز، تأخیر نمایی و نماز عشاء را به جلو بیندازی و برای هردو یک غسل کنی و میان هردو نماز (مغرب و عشا) جمع کنی، این کار را بکن، و نیز اگر بتوانی که برای نماز بامداد نیز غسل جداگانه کنی، این کار را بکن، و در مدت استحاضه روزه‌ات را (چه فرض و چه نفل) بگیر و آن را ترک مکن.

[حمنه ـ ل ـ گوید:] پیامبر ج فرمود: این کار (یعنی جمع صوری میان ظهر و عصر با یک غسل، و میان مغرب و عشاء با غسلی دیگر، و خواندن نماز بامداد با غسلی دیگر) بهترین و پسندیده‌ترین دو روش، در نزد من است.

[این حدیث را احمد، ابوداود و ترمذی روایت کرده‌اند].

 شرح: «الکُرسف»: پاره‌ای از پنبه

«رَکْضَةٌ مِنْ رَکَضاتِ الشَّیطانِ»: این عبارت در حقیقت یک استعاره است و هدف از آن این است که به کمک استحاضه، دروازه‌ای از تلبیسات و وسوسه‌های شیطان گشوده می‌شود و برای زن فهمیدن مسائل نماز و طهارت و عمل بدانها دشوار و طاقت فرسا می‌شود.

«فَتحَیَّضی سِتةَ أیامٍ أو سبعةَ أیامٍ»: مقصود از این عبارت، این است که هر کدام از شش روز یا هفت روز که عادت تو بر آن است بدان عمل کن.

«سآمُرُکِ بأمرْین» و «أعجبُ الأمرینْ»: در این حدیث پیامبر ج حمنه ـ ل ـ را در میان دو امر مخیر ساخته است. و از میان آن دو امر، امر دوم واضح و روشن است که جمع میان دو نماز است. و پیامبر ج نیز در جمله «وهذا أعجبُ الأمرینْ إِلیَّ» به همین مسئله اشاره نموده است.

لکن پیرامون امر نخست، در حدیث کاملاً از آن سخن به میان نیامده است و به همین سبب علماء و صاحب نظران اسلامی پیرامون تعیین آن اختلاف نموده‌اند:

امام شافعی بر آن است که مراد از امر نخست که در حدیث بدان اشاره نرفته است: «غسل برای هر نماز است». یعنی باید تو برای هر نماز غسل نمایی، لکن اگر چنین حکمی، تو را به دشواری و مشقت می‌افکند، می‌توانی با یک غسل میان دو نماز جمع کنی، که من نیز این حکم را به علت سهولت و آسانی‌ای که در آن نهفته است، می‌پسندم.

ولی احناف براین باورند که مراد از امر نخست: «وضو برای هر نماز است». یعنی پیامبر ج به حمنه ـ ل ـ فرمود: تو می‌توانی و این اجازه را داری که برای هر نماز، وضویی تازه بگیری، اما بهتر و پسندیده‌تر، آن است که با یک غسل، میان دو نماز جمع کنی.

و باید دانست که این فرموده‌ی پیامبر جفإن قویت... الخ» دلالت دارد که این کار بر حمنه ـ ل ـ واجب نیست، بلکه مندوب و سنت است. و در حقیقت رسول‌خدا ج به حمنه ـ ل ـ اختیار داد که پس از شش روز و یا هفت روز (طبق عادت ماهیانه‌ی خویش) غسل کند، و پس از غسل حیض اختیار دارد که هر نماز را با وضو در وقت آن بخواند و یا هردو نماز (ظهر و عصر، و مغرب و عشاء) را با هم با یک غسل جداگانه برای دو نماز، جمع صوری نماید، و حمنه ـ ل ـ نیز روش دوم را اختیار نمود.


فصل سوم

562 (6) عن أسماءَ بنتِ عُمَیسٍ، قالتْ: قلتُ: یا رسولَ الله! إِنَّ فاطمةَ بنتَ أبی حُبَیشٍ اُسْتُحِیضَتْ منذُ کذا وکذا فلمْ تُصَلِّ. فقالَ رسولُ الله ج: «سُبحانَ اللَّهِ! إِنَّ هذا منَ الشَّیطان. لِتجْلِسْ فی مِرْکَنٍ، فإِذا رَأتْ صُفارَةً فوقَ الماءِ؛ [فَلْتَغْتَسِلْ للظهْر والعصْرِ غُسْلاً واحداً، وتَغتسِل] للمغربِ والعِشاءِ غُسلاً واحداً، وتغتسِلْ للفجْرِ غُسلاً واحداً، وتَوَضَّأْ فیما بین ذلک». رواه ابوداود، وقال:([6]).

562 – (6) اسماء بنت عمیس ـ ل ـ گوید: به پیامبر ج گفتم: ای رسول‌خدا ج! فاطمه دختر ابی حبیش ـ ل ـ مدت زمان مدیدی است که دچار استحاضه شده و پیوسته در حال خونریزی به سر می‌برد و پاک نمی‌شود، از این‌رو نماز نیز نمی‌خواند (حال شما بفرمائید که تکلیف او چیست؟ آیا نماز خویش را ترک کند یا خیر)؟ پیامبر ج با تعجب فرمود: «سبحان الله»! بی‌گمان خون استحاضه از شیطان است (این عبارت کنایه از آن است که به کمک استحاضه روزنه‌ای از تلبیسات و وسوسه‌های شیطانی گشوده می‌شود و برای زن فهمیدن مسائل نماز و طهارت و عمل بدان، دشوار و طاقت‌فرسا می‌شود).

و فاطمه دختر ابی‌حبیش ـ ل ـ باید در لگن و یا تشت آبی بنشیند و هرگاه مشاهده نمود که روی آب زردی نمایان گشته است (کنایه از به آخر رسیدن وقت ظهر و شروع‌شدن وقت عصر است، چه که درآخر وقت ظهر و اول وقت عصر، شعاع و پرتو خورشید در آب زردگونه معلوم می‌شود) برای خواندن نماز ظهر و عصر، یک غسل و برای نماز مغرب و عشاء، غسلی دیگر، و برای نماز بامداد نیز غسلی جداگانه بکند (و میان نمازهای ظهر و عصر با یک غسل، و میان مغرب و عشاء با غسلی دیگر، جمع صوری نماید، این‌طور که ظهر را تا آخر وقت به تأخیر اندازد و در نماز عصر شتاب نماید تا در اول وقت عصر انجام گیرد، بنابراین هر نمازی در وقت خود است، ولی یکی در آخر وقت و دومی در اول وقت، و همچنین در جمع میان مغرب و عشاء که نماز مغرب را در آخر وقت مغرب، و عشاء را در اول وقت عشاء بخواند). و در میان این غسل‌ها، وضو بگیرد (یعنی: برای عصر در صورت غسل برای ظهر و عصر، و برای عشاء، در صورت غسل برای مغرب و عشاء، اگر خواست نمازی بخواند، وضو بگیرد).

این حدیث را ابوداود روایت کرده و گفته است:

563 (7) روى مُجاهِدٌ عن ابنِ عبّاسٍ: لمَّا اشتدَّ علیها الغُسلُ، أمَرَها أنْ تجْمعَ بینَ الصَّلاتینِ([7]).

563 – (7) مجاهد از ابن‌عباس ـ ب ـ روایت کرده است که گفت: چون [فاطمه دختر ابی حبیش ـ ل ـ] برای غسل هر نماز، با مشکل و سختی، و چالش و بحران رو به رو شد، پیامبر ج (به خاطر سهولت و آسانگیری) بدو فرمان داد تا میان دو نماز (ظهر و عصر و مغرب و عشاء) جمع (صوری) نماید. (البته منظور از جمع بین دو نماز، «جمع صوری» است، نه جمع حقیقی، یعنی نماز ظهر را تا آخر وقت تأخیر داده و عصر را در اول وقتش تعجیل کرده و برای هردو یک غسل نماید، و نیز نماز مغرب را تا آخر وقت مؤخر کند و عشاء را در اول وقت بخواند و میان هردو با یک غسل جمع نماید).

شرح: فقهای احناف بر اساس مجموع روایات و اخبار رسیده از پیامبر ج پیرامون حیض و استحاضه، حالات «زن مستحاضه» را به سه قسم تقسیم کرده‌اند:

1-  مبتدئه: زنی که خون حیض او برای نخستین بار در زندگی شروع شده و استمرار پیدا می‌کند. حکم چنین زنی به اجماع علماء چنین است که وی تا سپری شدن اکثر مدت حیض [ده روز در نزد احناف] خون را در شمار حیض درآورد و در آن مدت نماز و روزه را ترک نماید و پس از سپری‌شدن اکثر مدت حیض، غسل کرده و نماز و روزه‌اش را ادا کند، سپس بعد از گذشتن اقل مدت طُهر، دوباره روزهایش را در ایام حیض و قاعدگی به شمار درآورد.

2-  معتاده: زنی که تا مدتی، خون قاعدگی وی مرتب و منظم بوده، اما بعد از آن، نظم و ترتیب آن به هم خورده و به طور مستمر و مداوم جریان پیدا می‌کند. حکم چنین زنی از دیدگاه علمای احناف این است که اگر پس از تکمیل‌شدن روزهای عادت ماهیانه، باز هم خون جریان یابد، وی مؤظف است تا تکمیل شدن ده روز [حداکثر مدت حیض] توقف کند، اگر پیش از ده روز خون ایستاد تمام این ایام، خون حیض به حساب می‌آید و از آن می‌توان چنین فهمید که عادت ماهیانه‌ی وی تبدیل شده است و در این صورت، نمازهای آن روزها بر وی واجب‌الاعاده نخواهد شد. و اگر پس از ده روز نیز خون جریان یافت، در آن صورت، روزهای اضافه بر ایام عادت ماهیانه، خون استحاضه محسوب می‌شود و نمازهای ایام بعد از عادت ماهیانه را مؤظف است قضایی به جا آورد، البته از قضای آن نمازها گنهکار نخواهد شد.

3-  متحیره: زنی که معتاده است ولی بعدها ترتیب و نظام قاعدگی‌اش به هم می‌خورد و خون حیض وی به طور مستمر و مداوم جریان می‌یابد. ولی فرق این زن با زن معتاده در این است که وی عادت سابق خویش را در شمارش ایام قاعدگی از یاد برده است و به خاطر ندارد. و در حقیقت زن متحیره نیز به سه قسم تقسیم می‌شود:

الف) متحیره در عدد: زنی که تعداد ایام قاعدگی خویش را از یاد ببرد و نداند که مدتش 5 روز، 7 روز و یا کمتر و بیشتر بوده است.

ب) متحیره در وقت: زنی که زمان شروع قاعدگی‌اش را به فراموشی سپرده و نداند که در ابتدای ماه بوده و یا در وسط ماه و یا در آخر ماه.

ج) متحیره در عدد و وقت: زنی که هم تعداد ایام قاعدگی و هم زمان آغازش را از یاد برده است.

حکم زن «متحیره در تعداد ایام حیض» این است که وی در ابتدای تاریخ حیض تا سه روز، نماز و روزه را ترک کند چرا که این ایام به یقین «ایام حیض» محسوب می‌شود، پس از آن به مدت هفت روز برای هر نماز غسل نماید، چرا که در چنین ایام به یقین این احتمال وجود دارد که ایام قاعدگی پایان یافته باشد، پس از آن تا تاریخ قاعدگی بعدی، برای هر نماز وضوی جدید بگیرد، چرا که در این ایام به یقین پاک است.

و حکم «متحیره در زمان آغاز و پایان حیض» این است که وی در ابتدای هر ماه (مراد از ابتدای ماه، روزی است که خون حیض از آن شروع شده و به طور مستمر و مداوم جریان یافته است) تا تکمیل‌شدن ایام عادت ماهیانه برای هر نماز، وضوی تازه بگیرد، به عنوان مثال: پیش از این ایام، عادت ماهیانه‌ی او 5 روز بوده است، در این صورت از تاریخ اول ماه تا 5 روز برای هر نماز وضو جدید بگیرد، چرا که در پاک‌بودن و یا حائضه‌بودن او شک و تردید وجود دارد.

پس از آن تا 25 روز برای هر نماز غسل کند، چون در آن ایام، هر روز این احتمال می‌رود که وی از ایام قاعدگی بیرون آید.

و حکم زنی که «متحیره در عدد و زمان» است، این است که سه روز نخست هر ماه را برای هر نماز وضوی جدیدی بگیرد و در سایر روزهای ماه برای هر نماز، غسل کند، چرا که در تمام این ایام، احتمال بیرون آمدن از قاعدگی به یقین وجود دارد [به نقل از «البحرالرائق»]

 امام شافعی، امام مالک و احمد بن حنبل برای زن مستحاضه، قسم دیگری بیان می‌‌کنند که به او «ممیّزه» گفته می‌شود.

«ممیّزه»: زنی است که می‌تواند رنگ خون قاعدگی را درست تشخیص دهد و بفهمد که کدام رنگ، رنگ خون حیض و کدام خون استحاضه است. درباره‌ی چنین زنی، سه امام بر این باورند که وی بر شناخت خویش اعتماد ‌کند و ایامی را که رنگ خون حیض، تشخیص می‌دهد ایام حیض به حساب ‌آورد و ایامی را که رنگ استحاضه، تشخیص می‌دهد ایام استحاضه به شمار ‌آورد، البته در نزد ائمه‌ی سه‌گانه، تشخیص و تمییز از رنگ خون درباره‌ی همه زن‌ها اعم از مبتدئه، معتاده و متحیره، معتبر و مقبول است ولی از دیدگاه احناف، تشخیص رنگ‌ها، مدار و ملاک و معیار و مقیاس حکم نیست و مدار حکم فقط عادت ماهیانه است و از منظر امام شافعی و احمد، هر کدام از عادت و تشخیص به تنهایی هم می‌تواند مدار و محور صدور حکم قرار گیرند.


 

 

 

 

 

 



[1]- بخاری 1/331 ح 228، مسلم 1/262 ح(62- 333)، ابوداود 1/194 ح 282، ترمذی 1/217 ح 125، نسایی 1/184 ح 359، ابن ماجه 1/203 ح 621، دارمی 1/219 ح 774، مسنداحمد 6/194.

[2]- ابوداود 1/197 ح 286، نسایی 1/185 ح 362.

[3]- مؤطا مالک کتاب الطهارة 1/62 ح 105، مسند شافعی ص 311، مسنداحمد 6/293، ابن ماجه 1/204 ح 623، دارقطنی کتاب الحیض 1/217 ح 57، ابوداود 1/187 ح 274، دارمی 1/221 ح 780، نسایی 1/119 ح 208.

[4]- ابوداود 1/208 ح 297، ترمذی 1/220 ح 126، ابن ماجه 1/204 ح 625، دارمی 1/223 ح 793.

[5]- مسنداحمد 6/439، ابوداود 1/199 ح 287، ترمذی 1/22 ح 128 و قال: حسن صحیح، ابن ماجه نیز هر دو روایت را به همین معنی در سننش نقل کرده است . حدیث اول: 1/202 ح 622 و حدیث دوم: 1/205 ح 627.

[6]- ابوداود 1/208 ح 296.

[7]- ابوداود 1/260 پس از حدیث شماره 296.