اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

اهل سنت

آنچه در این وبلاگ مخالف قرآن و سنت بود دور بندازید. الله در قرآن میفرماید:(پس بندگانم را بشارت ده، همان کسانی که سخنان را می شنوند و از نیکوترین آنها پیروی می کنند. اینانند که خداوند هدایتشان کرده و اینانند که خردمندانند». زمر، آیه 17 و 18

در باره رکوع


فصل اول

868 ـ (1) عن أنسٍ، قال: قال رسولُ الله ج: «أقِیمُوا الرُّکوعَ والسُّجودَ فَوَاللَّهِ إنی لأَراکُم مِنْ بَعدی». متفق علیه([1]).

868- (1) انس س گوید: پیامبر ج فرمود: نمازگزاران! رکوع و سجود نماز را به خوبی و کامل انجام دهید. سوگند به خدا! من شما را از پشت سر خود هم می‌بینم (و فکر نکنید که فقط من جلوی خویش را می‌بینم بلکه خشوع و رکوع شما هم که در صف بعدی هستید بر من پوشیده نیست و من شما را از پشت سر هم می‌بینم).

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

869 ـ (2) وعن البَراءِ، قال: کانَ رکوعُ النبیَّ ج، وسجودُه، وبینَ السَّجدتین وإذا رَفَعَ منَ الرُّکوعِ، ما خَلا القِیامَ والقُعودَ؛ قریباً مِنَ السَّواءِ. متفقٌ علیه([2]).

869- (2) براء س گوید: مدت زمان رکوع و سجود پیامبر ج و نشستن ایشان در بین دو سجده و وقتی که سرشان را از رکوع بلند می‌کردند، تقریباً همه (از نظر زمانی) به یک اندازه بودند به جز مدت زمانی که برای قرائت می‌ایستادند و یا مدتی که برای تشهد می‌نشستند (که مدت زمان این دو رکن از سایر رکن‌های نماز بیشتر و طولانی‌تر بود).

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

870 ـ (3) وعن أنسٍ، قال: کانَ النبیُّ ج، إذا قالَ: «سَمِعَ اللَّهُ لمنْ حَمِدَه» قام حتَّى نقول: قدْ أوْهَمَ، ثمَّ یسجُدُ ویَقعُدُ بینَ السَّجدَتَینِ حتى نَقُولَ: قدْ أوْهَم. رواه مسلم([3]).

870- (3) انس س گوید: پیامبر ج هرگاه (سرش را از رکوع بلند می‌کرد و) «سمع الله لمن حمده» می‌گفت، به اندازه‌ای می‌ایستاد که ما می‌گفتیم: پیامبر ج فراموش کرده که به سجده برود سپس به سجده می‌رفت و در بین دو سجده به اندازه‌ای توقف می‌نمود که ما می‌گفتیم: پیامبر ج فراموش کرده که سجده‌ی دوم را به جای آورد.

[این حدیث را مسلم روایت کرده است].

شرح: سه حدیث بالا بیانگر رعایت اعتدال و خشوع و خضوع در ارکان نماز بخصوص در رکوع و سجده و قومه و جلسه است. در حقیقت رکوع و سجده‌ی نماز، خودبینی و کبر انسان را درهم می‌شکند چرا که انسان در هر شبانه‌روز هفده رکعت و در هر رکعت دوبار پیشانی بر خاک در برابر خدا می‌گذارد و خود را ذره‌ای کوچک در برابر عظمت او می‌بیند، بلکه صفری در برابر بی‌نهایت.

رکوع و سجده‌ی نماز پرده‌های غرور و خودخواهی و خودبرتربینی و خودمحوری را کنار می‌زند، تکبر و برتری‌جویی را درهم می‌کوبد و وسیله‌ی پرورش فضایل اخلاقی و تکامل معنوی انسان می‌شود چرا که انسان را از جهان محدود ماده‌ و چهاردیوار عالم طبیعت بیرون می‌برد و به ملکوت آسمان‌ها دعوت می‌کند و با فرشتگان هم صدا و همراز می‌سازد و خود را بدون نیاز به هیچ واسطه در برابر خدا می‌بیند و با او به گفتگو می‌پردازد.

 در واقع اگر رکوع، سجود و.... را جسم نماز بدانیم، حضور قلب و توجه‌‌ی درونی به حقیقت نماز و کسی که با او راز و نیاز می‌کنیم، روح نماز است.

 خشوع و خضوع و رعایت اعتدال نیز در واقع چیزی جز حضور قلب توأم با تواضع، ادب و احترام نیست و به این ترتیب روشن می‌شود که مؤمنان تنها به نماز به عنوان یک کالبد بی‌روح نمی‌نگرند بلکه تمامی توجه آنها به باطن و حقیقت نماز است.

 و چون رکوع و سجده‌ی نماز، بزرگ‌ترین مظهر بندگی و فروتنی و عاجزی و بینوایی در برابر پروردگار جهانیان است، از این جهت پیامبر ج از مسلمانان نمازگزار می‌خواهد تا اعتدال و خشوع و خضوع رکوع و سجده را رعایت نمایند و خیلی تند و سریع به رکوع و سجده نپردازند و همچون خروس، نوک نزنند و روباه‌آسا، به این طرف وآن طرف نگاه نکنند، بلکه همان‌گونه که خداوند تشریع فرموده است نماز آن را به تمامی ارکان و حد و حدودش ادا نماید.

بنابراین مسلمان نمازگزار باید توجه داشته باشد که در نماز با خداوند متعال به گفتگو می‌پردازد و در برابر او به رکوع و سجده می‌رود و پیشانی بر خاک می‌مالد و باید در هر حرکتی از حرکات نماز و در هر وقتی از اوقات آن و در هر رکنی از ارکان آن، حضور قلب و خشوع بدنی و جسمانی و خشوع قلبی و روحانی داشته باشد و بداند که اگر تمام هم و غم آنها این باشد که از نماز فارغ شوند و از آن رهایی یابند و آن‌را بار سنگینی بر دوش خود احساس کنند و تمامی هم و قصد آنان این باشد که نمازها را به سرعت به پایان برسانند بدون اینکه رکوع و سجده را به طور کامل با خشوع و طمأنینه ادا نمایند و در کمترین وقت ممکن نماز را تمام کنند، نمازی با این کیفیت مورد قبول درگاه خداوند نخواهد بود و چنانکه در حدیث آمده است: این چنین نمازی سیاه و تاریک به سوی آسمان بالا می‌رود و به صاحبش می‌گوید: «ضیّعک الله کما ضیّعتنی»؛ «خداوند تو را تباه گرداند همان‌گونه که تو مرا تباه گردانیدی».

871 ـ (4) وعن عائشةَ، لا، قالت: کانَ النَّبیُّ ج یُکْثِرُ أن یقولَ فی رکوعِه وسُجُودِه: «سُبحانکَ اللَّهُمَّ ربَّنا وبِحَمدکَ، اللَّهُمَّ اغفرْ لی»، یَتَأَوَّلُ القرآنَ. متفق علیه([4]).

871- (4) عایشه ـ ل ـ گوید: پیامبر ج در رکوع و سجود خویش این دعا را بسیار می‌گفت: «سبحانک اللهم ربنا وبحمدک اللهم اغفرلی»؛ «پروردگارا! تو پاک و منزهی (از آنچه کافران و چندگانه‌پرستان می‌گویند) خداوندا! حمد و ستایش تو را می‌نماییم. پرودگارا! مرا ببخش».

عایشه ـ ل ـ گوید: پیامبر ج با این ستایش و دعا، دستور قرآن را اجرا می‌نمود که می‌فرماید: ﴿فَسَبِّحۡ بِحَمۡدِ رَبِّکَ وَٱسۡتَغۡفِرۡهُ [النصر: 3]. «پروردگار خویش را سپاس و ستایش کن و از او آمرزش بخواه» (یعنی پیامبر ج به منظور عمل به این فرموده‌ی خدا، با این ستایش و دعا در رکوع و سجده‌ی خویش، حمد و تسبیح خدا را بیان می‌کرد و به ذکر پرتوی از وصف و شکوه او می‌پرداخت و استغفار می‌کرد و از او آمرزش می‌طلبید).

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

872 ـ (5) وعنها، أنَّ النبیَّ ج کانَ یقولُ فی رکوعِه وسجودِه: «سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ، ربُّ الملائِکَةِ والرُّوحِ». رواه مسلم([5]).

872- (5) عایشه ـ ل ـ گوید:پیامبر ج در رکوع و سجودش می‌گفت: «سبوح، قدوس، ربنا ورب الملائکة والروح»، «پرورگار ما و پرودگار فرشتگان و روح، بی‌نهایت ستایش‌شده و پاک و منزّه از هر عیب و نقص است».

[این حدیث را مسلم روایت کرده است].

شرح: «سبّوح»: از صفات خدای باری تعالی است زیرا که او را از هرگونه بدی و عیب و نقصی، تسبیح می‌کنند. «قدّوس»: از نام‌های خدای بزرگ و به معنای پاک و منزّه از هر عیب و نقص است «الروح»: در این که منظور از «روح» کیست؟ بعضی گفته اند: جبرئیل امین است که «روح الامین» نیز نامیده می‌شود و هر چند که کلمه‌ی «فرشتگان» شامل او نیز می‌شود ولی از او به سبب فزونی شرفش، مخصوصاً نیز یادآوری شد پس این از باب «عطف خاص بر عام» است.

و برخی «روح» را به معنای «وحی» تفسیر کرده‌اند به قرینه‌ی آیه 52 سوره‌ی «شوری» آنجا که می‌فرماید:

﴿وَکَذَٰلِکَ أَوۡحَیۡنَآ إِلَیۡکَ رُوحٗا مِّنۡ أَمۡرِنَا [الشورى: 52]([6]).

 بنابراین مفهوم حدیث چنین می‌شود:

 «پرودگار ما و پرودگار فرشتگان و وحی، بی‌نهایت ستوده شده و پاک و منزّه است».

 به هر حال دو حدیث بالا بیانگر این مطلب است که در رکوع و سجده، خواندن کلمات و دعاهای دیگر نیز علاوه بر «سبحان ربی الاعلی» و «سبحان ربی العظیم» از پیامبر ج ثابت است.

873 ـ (6) وعن ابن عباسٍ، قال: قال رسولُ اللَّهِ ج: «أَلاَ إنی نُهِیتُ أنْ أقرأَ القرآنَ راکِعاً أو سَاجِداً؛ فَأمَّا الرُّکوُعُ فَعَظِّمُوا فِیهِ الرَّبَّ، وأمَّا السُّجودُ فاجتُهِدوا فی الدُّعاءِ؛ فَقَمِنٌ أنْ یُستجابَ لکم». رواه مسلم([7]).

873- (6) ابن‌عباس ـ ب ـ گوید: پیامبر ج فرمود: به هوش که من از اینکه قرآن را در حال رکوع و سجده بخوانم، منع شده‌ام پس اما در رکوع، تعظیم پروردگار را به جای آورید و به بیان پوتوی از وصف و شکوه و عظمت و بزرگی او بپردازید و اما در سجود برای دعا کردن بکوشید و سعی و جهد نمایید. زیرا دعای سجده، شایسته‌ی قبول و بایسته‌ی پذیرش و درخور توجه و زیبنده‌ی عنایت پروردگار است.

[این حدیث را مسلم روایت کرده است].

شرح: «فاما الرکوع فعظّموا فیه الرب»: تعظیم و بزرگداشت پروردگار در رکوع بوسیله‌ی گفتن «سبحان ربی العظیم» تحقق پیدا می‌کند.

«اما السجود فاجتهدوا فی الدعا»: گفتن «سبحان ربی الاعلی» در سجده نیز یک جمله‌ی دعائیه است چرا کسی که عاجزانه و متضرعانه، و خاضعانه و فقیرانه به بیان محامد، کمالات، صفات و ثنایای الهی و وصف و شکوه و عظمت و بزرگی شأن و جلال او می‌پردازد، در حقیقت به یک نوع از دعا پرداخته است در حالی که فرد نمازگزار می‌تواند پس از گفتن «سبحان ربی الاعلی» در سجود، دعاها وکلماتی از قبیل: «سبوح، قدوس، ربنا ورب الملائکة والروح» و یا «سبحانک اللهم، ربنا وبحمدک، اللهم اغفرلی» را نیز بخواند و بر حلاوت و شیریی عبادت سجده، رکوع و نماز خویش بیافزاید.

«قَمِنٌ»: شایسته و سزاوار چیزی.

874 ـ (7) وعن أبی هریرةَ، قال: قالَ رسولُ الله ج: «إذا قالَ الإمامُ: سَمِعَ اللَّهُ لمنْ حَمِدَه؛ فقولوا: أللَّهُمَّ ربَّنا لکَ الحَمْدُ؛ فَإنَّه مَنْ وافَقَ قولُه قولَ الملائکةِ، غُفِرَ له ما تَقَدَّمَ مِنْ ذنبِه». متفق علیه([8]).

874- (7) ابوهریره س گوید: پیامبر ج فرمود: هرگاه پیشنماز در نماز جماعت گفت: «سمع الله لمن حمده» شما هم بگویید: «اللهم ربنا لک الحمد» چون هرکس همزمان با فرشتگان این کلمات را بگوید، گناه صغیره‌ی گذشته‌اش بخشوده می‌شود.

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

875 ـ (8) وعن عبدِ الله بنِ أبی أوفى، قال: کانَ رسولُ الله ج إذا رَفَعَ ظَهرَه مِنَ الرُّکوُعِ قال: «سَمِعَ اللَّهُ لمنْ حَمِدَه، أللَّهُمَّ ربَّنا لکَ الْحَمْدُ مِلْءَ السَّماواتِ ومِلْءَ الأرضِ، ومِلْءَ ما شِئتَ منْ شَیءٍ بعدٌ». رواه مسلم([9]).

875- (8) عبدالله بن ابی اوفی س گوید: پیامبر ج وقتی سرش را از رکوع بلند می‌کرد می‌فرمود: «سمع الله لمن حمده، اللهم ربنا لک الحمد، ملء السموات وملء الارض وملء ماشئت من شئ بعده»؛ «خداوند ستایش ستاینده‌ی خود را اجابت فرمود و پذیرفت، خداوندا! حمد و ستایش تو را سزا است که پروردگار مایی، حمد و ستایشی به پری آسمان‌ها و زمین و پری چیزی که بعد از آنها می‌خواهی.»

[این حدیث را مسلم روایت کرده است].

876 ـ (9) وعن أبی سعیدٍ الخُدریِّ، قال: کانَ رسولُ الله ج إذا رَفَعَ رأسَه مِنَ الرّکوعِ قال: «اللَّهُمَّ ربَّنا لکَ الحمدُ، ملْءَ السَّماواتِ وملْءَ الأرضِ، وملْءَ ما شِئتَ منْ شیءٍ بعدُ، أهلَ الثَّناءِ والمَجدِ، أحَقُّ ما قال العبدُ، وکُلُّنا لکَ عبدٌ: اللَّهُمَّ لا مانِعَ لِما أعطَیتَ، ولا مُعطِیَ لِما مَنَعتَ، ولا یَنفَعُ ذا الجَدِّ مِنکَ الجَدُّ». رواه مسلم([10]).

876- (9) ابوسعید خدری س گوید: هرگاه پیامبر ج سرش را از رکوع بلند می‌کرد می‌فرمود:‌«‌‌‌‌اللهم ربنا لک الحمد، ملء السموات وملء الارض وملء ما شئت من شیءٍ بعده، اهل الثناء والمجد، أحق ما قال العبد، وکِلّنا لک عبد، اللهم لا منع لما اعطیط ولامِعطی لما منعت ولا ینفع ذاالجدّ منک الجدّ».

«خداوندا! حمد و ستایش تو را سزاست که پروردگار مایی، حمد و ستایشی به پری آسمان‌ها و زمین و پری چیزی که بعد از آن‌ها می‌خواهی. تو سزاوار ستایش و برازنده‌ی بزرگی هستی. تو شایسته‌تر از آن هستی که بنده می‌گوید و همه‌ی ما بندگان تو هستیم. آنچه تو عطا می‌کنی هیچ مانعی برای آن نیست و آنچه را تو منع می‌کنی هیچ عطا کننده‌ای برای آن نیست. مال و دارایی نفعی نمی‌رساند، آنکه نفع می‌رساند فضل و رحمت توست».

[این حدیث را مسلم روایت کرده است].

877 ـ (10) وعن رِفاعةَ بنِ رافعٍ، قال: کُنَّا نُصَلّی وراءَ النبیِّ، فلمَّا رفعَ رأسَه منَ الرکعةِ، قال: «سَمِعَ اللَّهُ لمنْ حَمِدَه». فقالَ رجلٌ وراءَه: ربَّنا ولکَ الحمدُ، حمْداً کثیراً طَیِّباً مُبارَکاً فیه، فلمَّا انصرف قال: «مَنِ المُتَکَلِّم آنفاً؟». قال: أنا. قال: «رأیتُ بِضعَةً وثَلاثینَ مَلَکاً یَبتَدِرُوَنها، أیُّهُمْ یَکتُبُها أوَّلُ». رواه البخاریّ([11]).

877- (10) رِفاعة بن رافع س گوید: باری پشت سر پیامبر ج به امامت ایشان نماز می‌خواندیم چون آنحضرت ج سرش را از رکوع بلند کرد گفت: «سمع لمن حمده» مردی در پشت سرشان با کیفتی خاص و از روی صداقت و اخلاص و اعتقاد و عمل گفت: «ربنا ولک الحمد، حمداً کثیراً طیباً مبارکاً فیه»؛ «پروردگارا! حمد و ستایش تو را سزااست، حمد و ستایشی زیاد، خوب و مبارک». چون پیامبر ج نماز را تمام کرد فرمود: گوینده کیست که هم اینک این چنین کلماتی را بر زبانش جاری ساخت؟ آن مرد گفت: من هستم. پیامبر ج فرمود: من بیش از سی فرشته را دیدم که بخاطر نوشتن ثواب و پاداش این کلمات شتاب و عجله می‌کردند و بر یکدیگر پیش‌دستی می‌نمودند تا ببینند کدام یک از آنها ثواب و پاداش این کلمات را اول‌تر بنویسد.

[این حدیث را بخاری روایت کرده است].

شرح: «رأیتُ بِضعةً وثلاثینَ» [سی و اندی]: «البِضع» و «البَضع» عدد از سه تا نُه که بر عقود افزوده می‌شود و معادل فارسی آن، «اَ ند» است گفته می‌شود «رأیت بضعة وثلاثین ملکاً» سی و اندی فرشته دیدم. و بر صد و هزار افزون نمی‌شود. و این کلمه با معدود مذکر، «تاء مؤنث» می‌گیرد و با معدود مؤنث بدون «تاء تأنیث» می‌آید مثل: «فلبث فی السجن بضع سنین» پس چند سال در زندان بماند. و مانند: «رأیت بضع عشرة امرأة وبضعة وخمسین رجلاً»؛ «ده و اندی زن و پنجاه و اندی مرد دیدم». از مجموعه‌ی روایات دانسته می‌شود که پیامبر ج گاهی پس از گفتن «سمع الله لمن حمده» فقط «اللهم ربنا لک الحمد» می‌گفت وگاهی نیز «اللهم ربنا ولک الحمد ملء السماوات وملء الارض وملء ماشئت من شیء بعده»، و گاهی «ربنا ولک الحمد، حمداً کثیراً طیباً مبارکاً فیه» و گاهی«اللهم ربنا لک الحمد، ملء السموات وملء الأرض وملء ما شئت من شئ بعده، اهل الثناء والمجد، أحق ما قال العبد، وکلنا لک العبد، اللهم لا مانع لما أعطیت ولا معطی لما منعت ولا ینفع ذالجد منک الجد». وگاهی نیز قومه را این قدر طولانی می‌کرد و به اندازه‌ای می‌ایستاد و دعا می‌کرد که صحابه ش می‌گفتند: پیامبر ج فراموش کرده به سجده برود. از این‌رو تمام دعاهایی که از آن حضرت ج منقول‌اند دعاهای مبارک و مقدسی هستند که شخص نمازگزار می‌تواند در نماز خویش برای پررنگ‌کردن عبادت، راز و نیاز و پرستش و ستایش پروردگار از آنها بهره گیرد.

و اگر شخص نمازگزار، امام و پیشنماز گروهی باشد باید این امر را سرلوحه‌ی کار خویش و نصب‌العین وآویزه‌ی گوش خویش قرار دهد که طرز عمل او در خواندن این دعاها باعث زحمت، مشقت، سختی و عسر و حرج مقتدی‌ها نشود یعنی اگر بیمی از زحمت و مشقت نمازگزاران نبود، می‌تواند این دعاها را در قومه بخواند و اگر بیم آن بود می‌تواند فقط به گفتن «اللهم ربنا لک الحمد» اکتفا کند. به هر حال نمازگزار در اضافه‌کردن یکی از دعاهای بالا، در اعتدال بعد از رکوع و بعد از گفتن «ربنا ولک الحمد» مختار است و هر کدام از آنها را خواست می‌تواند بعد از آن اضافه نماید.


فصل دوم

878 ـ (11) عن أبی مسعودٍ الأنصاریِّ، قال: قال رسولُ الله ج: «لا تُجزِىءُ صلاةُ الرَّجلِ حتى یُقِیمَ ظهرَه فی الرکوعِ والسُّجودِ». رواه أبوداود، والترمذیُّ، والنسائیّ، وابنُ ماجة، والدارمیُّ. وقال الترمذیُّ: هذا حدیثٌ حسنٌ صحیح([12]).

878- (11) ابومسعود انصاری س گوید: پیامبر ج فرمود: نمازی که شخص در آن پشتش را هنگام رکوع و سجود راست و هموار و هماهنگ و درست نکند(یعنی با طمأنینه و آرامش و با اطمینان و طبق ضابطه، و به طور صحیح و به طور کامل انجام ندهد)، صحیح نیست.

[این حدیث را ابوداود و ترمذی و نسائی و ابن‌ماجه و دارمی روایت کرده‌اند و ترمذی گفته: حدیثی حسن و صحیح است].

شرح: از این حدیث دانسته می‌شود که در تمامی ارکان نماز، بویژه در رکوع و سجود طمأنینه و بطور کامل انجام‌دادن رکوع و سجود، شرط لازم نماز می‌باشد.

داشمندان و علماء در حد و حدود این طمأنینه‌ی مشروط و لازم، اختلاف‌نظر دارند: بعضی کمترین حد آن را به اندازه‌ی یک بار تسبیح گفتن مثل: «سبحان ربی الاعلی» دانسته‌اند و بعضی دیگر شرط کرده‌اند که مقدار طمأنینه در رکوع و سجده، لازم است به اندازه‌ی سه بار تسبیح گفتن باشد.

 به هر حال، انسان مسلمان و نمازگزار باید بداند که نماز تنها در صورتی باعث آمرزش گناهان و پاک‌شدن از پلیدی‌ها می‌گردد که انسان مسلمان آن‌را با شروط و ارکان وآداب و حدودی که دارد بطور کامل انجام دهد چنانکه می‌دانیم با طمأنینه و تأنی انجام‌دادن رکوع‌ها وسجده‌ها یکی از لوازم و ضروریات نماز است، از این‌رو باید در هر حرکتی از حرکات نماز و در هر وقتی از اوقات آن و در هر رکنی از ارکان آن، حضور قلب، خشوع و خضوع جسمانی و قلبی و روحانی و فکری داشت و همان‌گونه که خداوند نماز را تشریع فرموده است نماز آن را با تمامی ارکان و حد و حدود و آداب و شروط و با طمأنینه و تأنی ادا نمود و کسانی که تمامی هم و قصد آنان این باشد که زودتر از نماز فارغ شوند و از آن رهایی یابند وآن را بار سنگینی بر دوش خود احساس کنند و آنان که روباه‌آسا به این طرف وآن طرف نگاه می‌‌کنند و خیلی تند و سریع به رکوع و سجده می‌پردازند و همچون خروس، نوک می‌زنند و فقط در فاصله‌ی چند دقیقه، بیش از چند رکعت نماز می‌خوانند و تمامی هم و غم آنان این است که نمازها را به سرعت به پایان برسانند و بدون اینکه رکوع و سجود را به طور کامل و با خشوع و خضوع و طمأنینه وآرامش ادا نمایند در کم‌ترین وقت ممکن نماز را تمام می‌‌کنند نماز با این کیفیت مورد قبول درگاه خداوندی نخواهد بود و چنین نمازی صاحبش را نفرین نیز خواهد نمود.

879 ـ (12) وعن عُقبةَ بن عامرٍ، قال: لَمَّا نَزَلَت { فسبِّحْ باسمِ ربکَ العظیمِ }، قال رسولُ اللَّهِ: «إجعَلوها فی رُکوعِکم». فلمَّا نزلت { سَبّحِ اسمَ ربِّکَ الأعْلى } قال رسولُ الله ج: «إجعَلوها فی سجودِکم». رواه أبوداود، وابنُ ماجة. والدارمیّ([13]).

879- (12) عقبة بن عامر س گوید: چون این آیه «فسبح باسم ربک العظیم»([14]). نازل شد پیامبر ج فرمود: آن را در رکوع خویش قرار دهید.(یعنی به منظور عمل بر این فرموده‌ی خدا، در رکوع «سبحان ربی العظیم» بگویید). و چون آیه‌ی ﴿سَبِّحِ ٱسۡمَ رَبِّکَ ٱلۡأَعۡلَى١ [الأعلى: 1] فرو فرستاده شد، پیامبر ج فرمود: آن را در سجود قرار دهید.(یعنی در سجود خویش بگویید «سبحان ربی الاعلی»).

[این حدیث را ابوداود، ابن‌ماجه و دارمی روایت کرده‌اند].

880 ـ (13) وعن عَوْنِ بنِ عبدِالله، عن ابنِ مسعودٍ، قال: قال رسولُ الله ج: «إذا رکعَ أحدُکم، فقال فی رکوعه: سبُحانَ ربِّیَ العَظیمِ، ثلاثَ مَرَّات، فقدْ تمَّ رُکوعُه، وذلکَ أدناه. وإذا سجدَ. فقال فی سجودِه: سُبحانَ ربِّیَ الأعْلى ثلاثَ مرات، فقد تمَّ سجودُه، وذلکَ أدناه». رواه الترمذی، وأبو داود، وابنُ ماجة. وقال الترمذیّ: لیسَ إسنادُه بِمُتَّصلٍ، لأنَّ عَوناً لم یَلقَ ابنَ مسعود([15]).

880- (13) عون بن عبدالله از ابن مسعود س روایت می‌کند که گفت: پیامبر ج فرمود: هرگاه یکی از شما به رکوع رفت و در آن سه بار «سبحان ربی العظیم» گفت رکوعش کامل است و کمترین مقدار تسبیح در رکوع، سه بار تسبیح گفتن است. و وقتی که به سجده رفت و در سجود خویش سه مرتبه «سبحان ربی‌الاعلی» گفت سجودش کامل شده است و کمترین مقدار تسبیح نیز در سجده، سه بار تسبیح گفتن است.

[این حدیث را ترمذی، ابوداود و ابن‌ماجه روایت کرده‌اند و ترمذی گفته است اسناد این حدیث متصل نیست چرا که عون بن عبدالله، عبدالله بن مسعود س را ملاقات نکرده است پس این حدیث منقطع می‌باشد]

881 ـ (14) وعن حُذیفةَ: أنَّه صلّى مع النبیِّ ج، وکان یقولُ فی رکوعه: «سُبحانَ ربِّیَ العَظیمِ»، وفی سُجودِه: «سُبحانَ ربِّیَ الأعْلى». وما أتى على آیةِ رحمَةٍ إلاَّ وقفَ وَسأَلَ، وما أتى على آیةِ عذابٍ إلاَّ وقفَ وتعوَّذَ. رواه الترمذیّ، وأبوداود، والدارمی. وروى النِّسائیُّ وابنُ ماجة إلى قوله: «الأعْلى» وقال الترمذی: هذا حدیثٌ حسنٌ صحیح([16]).

881- (14) حذیفه س گوید: با پیامبر ج نماز گزاردم و ایشان در رکوع خویش «سبحان ربی العظیم» و در سجود خود «سبحان ربی الاعلی» می‌گفت. و در قرائت قرآن در نماز از هر آیه‌ی رحمتی که می‌گذشت نزد آن وقف می‌کرد و از خدا رحمت و کرمش را می‌طلبید و از هر آیه‌ای که ذکر عذاب و عقاب در آن بود نمی‌گذشت مگر آنکه نزد آن وقف می‌کرد و از آن به خدا پناه می‌برد.

[این حدیث را ترمذی، ابوداود و دارمی روایت کرده‌اند و نسائی و ابن‌ماجه نیز آن را تا عبارت «سبحان ربی الاعلی» روایت نموده‌اند و ترمذی گفته: حدیثی حسن و صحیح است].

شرح: از مجموع روایات دانسته می‌شود که غالباً پیامبر ج نماز تهجد خویش را با این تفصیل می‌خواند. حدیث حضرت حذیفه س مطلق است و از آن چیزی دانسته نمی‌شود که نماز فرض بوده یا نماز نفل. ولی در روایات دیگر بدین مسئله اشاره رفته است که پیامبر ج نماز تهجد را به این کیفیت می‌خواند، چنانچه امام احمد از ابولیلی روایت می‌کند که گفت:

«سمعت رسول الله ج یقرأ فی صلوة لیست بفریضة فمر بذکر الجنة والنار فقال: اعوذ بالله من النار ویل لأهل النار».

«شنیدم که پیامبر ج در نمازی که فرض نبود قرآن می‌خواند و در قرائت خویش از آیاتی که یاد بهشت و دوزخ درآن بود گذشت و فرمود: از شر دوزخ به خدا پناه می‌برم، وای به حال دوزخیان».

و نیز امام احمد روایت می‌کند که:

 عایشه ـ ل ـ گفت: در شبی از شب‌های طولانی زمستان با پیامبر ج به نماز شب ایستادم، ایشان در نماز سوره‌ی بقره، نساء وآل عمران را خواند و از آیه‌ای که در آن ترسانیدن از عذاب خدا بود عبور نمی‌کرد مگر این که دعا می‌کرد و از عذاب آن به خدا پناه می‌برد و از آیه‌ای که در آن بشارت و ذکر بهشت و رحمت پرودگار بود نمی‌گذشت مگر اینکه دعا می‌کرد و رحمت خدا را می‌طلبید.

و نیز عوف بن مالک س گوید:

شبی همراه پیامبر ج به نماز ایستادم، پیامبر ج نخست مسواک زد و وضو گرفت: آن‌گاه برای نماز شب برخاست و سوره‌ی بقره را خواند و در این سوره به هر آیه‌ی رحمتی که می‌رسید قرائت را متوقف می‌کرد و طلب رحمت از خدا می‌نمود و به هر آیه‌ی عذابی که می‌رسید قرائت قرآن را نگاه می‌داشت و دست به دعا بر می‌داشت و از عذاب خدا به خودش پناه می‌برد.

بنابراین دانسته شد که پیامبر ج نماز تهجد را به این کیفیت می‌خواند نه نماز فرض را، چرا که روش پیامبر ج در نمازهای فرض روزمره این‌گونه نبود که در قرائت از هر آیه‌ی رحمتی که بگذرد نزد آن توقف کند و از خدا رحمت وکرمش را بطلبد و از هر آیه‌ای که ذکر عذاب وعقاب در آن بود نگذرد مگر آنکه نزد آن وقف نماید و از آن به خدا پناه ببرد.


فصل سوم

882 ـ (15) عن عوف بن مالک، قال: قُمتُ مع رسول الله ج، فلمَّا رکع مَکَثَ قَدْرَ سورةِ (البقرة)، ویقولُ فی رکوعِه: «سُبحانَ ذی الجَبَروتِ والمَلَکوتِ والکبْریاءِ والعَظَمةِ». رواه النسائی([17]).

882- (15) عوف بن مالک س گوید: (شبی)با پیامبر ج به نماز (شب) ایستادم چون به رکوع رفت، مدت زمانی را به اندازه‌ی سوره‌ی بقره، در رکوع ماند و درنگ کرد و در رکوع خویش می‌فرمود: «سبحان ذی الجبروت و الملکوت والکبریاء والعظمه» تسبیح و تقدیس خدایی را سزاست که صاحب قدرت و عظمت، عزت و بزرگواری، تسلط و چیرگی، ملک و پادشاهی و نخوت و بزرگی است.

[این حدیث را نسائی روایت کرده است].

«الجبروت»: صیغه‌ی مبالغه به معنای قدرت و عظمت و کبریایی. «الملکوت»: عزت و بزرگواری و تسلط و چیرگی. «الکبریاء»: بزرگواری و تکبر، ملک و پادشاهی. «العظمة»: نخوت و بزرگی.

883 ـ (16) وعن ابن جُبیر، قال: سمعتُ أنس بن مالک یقولُ: ما صَلَّیتُ وراءَ أحدٍ بعد رسول الله ج أشبَهُ صَلاةً بِصَلاةِ رسول الله ج مِنْ هذا الفِتَى ـ یعنی عمرَ بن عبد العزیز ـ قال: قال: فحزَرْنا رکوعَه عَشرَ تَسبِیحاتٍ، وسجودَه عَشْرَ تسبیحاتٍ رواه أبوداود، والنسائی([18]).

883- (16) ابن جبیر س گوید: از انس بن مالک س شنیدم که می‌گفت: نماز پشت سر کسی نخواندم که نمازش بیشتر از نماز این جوان ـ عمر بن عبدالعزیزـ به نماز رسول‌خدا ج شباهت داشته باشد (یعنی نماز او با نماز پیامبر ج بسیار مشابه است). ابن جبیر س در ادامه گوید: انس س گفت: ما تسبیحات رکوع و سجود عمر بن عبدالعزیز را اندازه‌گیری نمودیم و وی در هر کدام از آن دو، ده بار تسبیح می‌گفت.

[این حدیث را ابوداود و نسائی روایت کرده‌اند].

شرح: از مجموع روایات دانسته می‌شود که اگر در رکوع و سجود کمتر از سه بار تسبیح «سبحان ربی العظیم» و «سبحان ربی الاعلی» گفته شود رکوع و سجود با نقصان ادا می‌شود و برای ادای کامل آن، حداقل گفتن سه تسبیح لازم است (چنانچه در حدیث شماره 880 بدان اشاره شد). و بیش از سه بارگفتن نیز از ثواب و پاداش بزرگی برخوردار است البته پیشنمازان و ائمه‌ی جماعات باید توجه داشته باشند که نباید رکوع و سجود را آن اندازه طولانی کنند که باعث زحمت و مشقت و سختی و حرج مقتدی‌ها شود. البته در صورتی که شخص نمازگزار تنها نماز می‌خواند و یا مقتدی‌ها به طولانی‌کردن نماز راضی و خشنود هستند می‌توانند که بیش از سه بار در رکوع و سجود تسبیح بگویند.

884 ـ (17) وعن شقیقٍ، قال: إنَّ حُذیفةَ رَأى رَجُلاً لا یُتِمُّ رکوعَه ولا سُجودَه، فلمَّا قضى صلاتَه دَعاهُ، فقال له حُذیفةُ: ما صَلَّیتَ، قال: وأحسِبُه قال: ولو مُتَّ مُتَّ على غیرِ الفِطرَةِ الَّتی فَطَرَ اللَّهُ مُحَمَّداً. رواه البخاری([19]).

884- (17) شقیق بن سلمه س گوید: حضرت حذیفه س مردی را دید که رکوع و سجود نماز را به گونه‌ی خوب وکامل انجام نمی‌دهد (و اعتدال و طمأنینه و خشوع و خضوع آن را به دست فراموشی سپرده است) از این‌رو چون نمازش را تمام کرد او را به نزدش فراخواند و بدو گفت: تو نماز نخواندی (یعنی نمازت صحیح نیست) شقیق گوید: گمان می‌کنم که حذیفه س بدو گفت: اگر بر این حال بمیری به غیر سنت و روش محمد ج که خداوند وی را برآن پیدا کرده است مرده‌ای.

[این حدیث را بخاری روایت کرده است].

شرح: «ولو مُتّ، مُتّ علی غیر الفطرة...»: البته حقیقت این کلام مدنظر حضرت حذیفه س نبوده است بلکه حضرت حذیفه س مِن باب تهدید و سخت‌گرفتن و مبالغه و تشدید در منع ترک طمأنینه، اعتدال، آرامش، اتمام و خوب انجام‌دادن رکوع و سجود نماز، این سخن را گفت.

885 ـ (18) وعن أبی قتادة قال: قال رسول الله ج: أَسوَأُ النّاسِ سِرقَةً الذی یَسرِقُ من صلاته. قالوا: یا رسول الله وکیف یسرق من صلاته؟ قال: لا یُتِمُّ رکوعها ولا سجودها. رواه أحمد([20]).

885- (18) ابوقتاده س گوید: پیامبر ج فرمود: بدترین دزد کسی است که از نمازش دزدی می‌کند. گفتند: ای رسول‌خدا ج! فرد نمازگزار از نمازش چطور دزدی می‌کند؟

پیامبر ج فرمود: رکوع و سجود نمازش را به طور کامل و خوب (و با طمانینه و تأنی و خشوع و خضوع جسمانی و قلبی)انجام ندهد.

[این حدیث را احمد روایت کرده است]

886 ـ (19) وعن النعمان بن مُرَّة أن رسول الله ج قال: ما ترون فی الشَّارب والزَّانی والسَّارق؟ " وذلک قبل أن تَنْـزِلَ فِیهِمُ الحُدُودَ قالوا: الله ورسوله أعلم. قال: هنَّ فواحش وفیهِنَّ عُقُوبَة وأسوأ السِّرقة الَّذی یَسرِقُ مِن صَلاتِهِ. قالوا: وکیف یسرق مِن صلاته یا رسول الله؟ قال: لا یُتِمُّ رکوعها ولا سُجُودَها. رواه مالک وأحمد وروى الدارمی نحوه([21]).

886- (19) نعمان بن مُرّة س گوید:.پیامبر ج فرمود: درمورد شارب خمر، زناکار و دزد چه می‌گویید؟ ـ و این سؤال پیامبر ج پیش از فرود آمدن آیات حدود پیرامون حد شرب خمر، زنا و سرقت بود ـ گفتند: خدا و پیامبرش بدان داناترند.

پیامبر ج فرمود: این موارد جزوکارهای نابهنجار و گناهان کبیره‌اند و در آنها کیفر و پادافره‌ی اخروی است. و بدترین دزدی، آن است که کسی از نمازش دزدی می‌کند. گفتند: ای رسول‌خدا ج! فرد نمازگزار، چطور از نمازش دزدی می‌کند؟ پیامبر ج فرمود: رکوع و سجود آن را به طور کامل و خوب (و با طمأنینه و تأنّی و رعایت اعتدال و خشوع جسمانی و قلبی) انجام ندهد.

[این حدیث را مالک روایت نموده و دارمی نیز بسان آن را روایت کرده است].

شرح: دو حدیث بالا، بیانگر وجوب رعایت طمأنینه و تأنّی واعتدال وآرامش، و خشوع و خضوع، و کامل و خوب انجام‌دادن رکوع و سجود است.

و در این دو حدیث، پیامبر ج به تمام نمازگزاران تذکر داد که هرکس رکوع و سجود نماز را طبق ضابطه و به طور صحیح و بر اساس حد و حدود وآداب و شرایط و ارکان و لوازمش انجام ندهد، نمازش مورد قبول و شایسته‌ی پذیرش نیست و از درجه‌ی اعتبار و ارزش ساقط است.


 



[1]- بخاری 2/225 ح 742، مسلم 1/319 ح (110-425).

[2]- بخاری 2/276 ح 792، مسلم 1/343 ح (193- 471)، نسایی 2/197 ح 1065، ابوداود 1/532 ح 854.

[3]- مسلم 1/344 ح (196-473)، مسنداحمد 3/203.

[4]- بخاری 2/299 ح 817، مسلم 1/350ح (217-454)، ابوداود1/546 ح 877، نسایی 2/219 ح 1122، ابن ماجه 1/287 ح 889، مسنداحمد 6/190.

[5]- مسلم 1/353 ح (223-487)، ابوداود 1/543 ح 872، نسایی 2/190 ح 1048، مسنداحمد 6/193.

[6]- همان گونه که به پیغمبران پیشین وحی کرده‌ایم، به تو نیز به فرمان خود جان را وحی کرده‌ایم (که قرآن نام دارد و مایه حیات دل‌ها است ..).

[7]- مسلم 1/348 ح (207-479)، ابوداود 1/545 ح 876، نسایی 2/189 ح 1045، دارمی 1/349 ح 1325، مسنداحمد 1/155.

[8]- بخاری 2/283 ح 796، مسلم 1/706 ح(71-409)، ابوداود 1/529 ح 848، ترمذی 2/55 ح 267، نسایی 2/196 ح 1063، مؤطا مالک کتاب الصلاة 1/88 ح 47.

[9]- مسلم 1/346 ح(202-476)، ابوداود 1/528 ح 846، ابن ماجه 1/284 ح 878، مسنداحمد 4/353.

[10]- مسلم 1/347 ح (205-477)، ابوداود 1/529 ح 847، نسایی 2/198 ح 1068، دارمی 1/344ح 1313، مسنداحمد 3/87.

[11]- بخاری 2/284 ح 799،ابوداود 1/488 ح 770، نسایی 2/196 ح 1062، مؤطا مالک کتاب القرآن 1/211 ح 25، مسنداحمد 4/340.

[12]- ابوداود 1/533 ح 855، ترمذی 2/51 ح 265 و قال: حدیث حسن صحیح، نسایی 2/183 ح 1027، ابن ماجه 1/282 ح 870، دارمی 1/350 ح 1327.

[13]- ابوداود 1/542 ح 869، ابن ماجه 1/287 ح 887، دارمی 1/341 ح 1305، مسنداحمد 4/155.

[14]- واقعه/74،96- الحاقه/52.

[15]- ابوداود 1/550 ح 886 و قال: مرسل فعون لم یدرک ابن مسعود، ابن ماجه 1/287 ح 890، ترمذی 2/46 ح 261 و قال: اسناده لیس بمتصل.

[16]- ترمذی 2/48 ح 262 و قال: حسن صحیح، ابوداود 1/543 ح 871 و نسایی نیز این روایت را در سننش تا عبارت «سبحان ربی الاعلی» روایت کرده است.: 2/190 ح 1046، ابن ماجه نیز بسان نسایی بروایت این حدیث در سننش 1/287 ح 888 پرداخته است.، دارمی 1/341 ح 1306، مسنداحمد 5/382.

[17]- نسایی 2/191 ح 1049، ابوداود 1/544 ح 873.

[18]- ابوداود 1/551 ح 888، نسایی 2/224 ح 1135.

[19]- بخاری 2/274 ح 791.

[20]- مسند احمد 5/310، دارمی 1/350 ح 1328.

[21]- مؤطا مالک کتاب قصر الصلاة فی السفر 1/167 ح 72.

قرائت در نماز


فصل اول

822 ـ (1) عن عُبادةَ بن الصَّامتِ، قال: قالَ رسولُ للَّهِ ج: «لا صَلاةَ لمنْ لم یَقرَأ بِفاتحةِ الکتاب». متفق علیه. وفی روایةٍ لمسلمٍ: «لِمَنْ لم یَقرَأ بِأُمِّ القرآنِ فصاعِداً»([1]).

822- (1) عبادة بن صامت س گوید: پیامبر ج فرمود: کسی که سوره‌ی فاتحه را (در نمازش) نخواند، نمازش قبول نیست.

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

و در روایتی از مسلم آمده است: نماز کسی که سوره‌ی فاتحه را همراه با مقداری دیگر از سوره‌های قرآن در آن نخواند، نماز نیست.

823 ـ (2) وعن أبی هریرةَ، قال: قالَ رسولُ الله ج: «مَنْ صَلّى صَلاةً لم یَقرَأ فیها بِأُمِّ القُرآنِ فَهِیَ خِداجٌ ـ ثلاثاً ـ غیرُ تمامٍ». فقیلَ لأبی هریرةَ: إنَّا نَکُونُ وراءَ الإمامِ. قال: إقرَأ بها فی نفسکَ؛ فإنی سمعتُ رسولَ اللَّهِ ج یقول: «قالَ اللَّهُ تعالى: قَسَّمتُ الصَّلاةَ بینی وبینَ عَبدی نِصفَینِ، ولِعَبدی ما سَأَلَ. فإذا قالَ العبدُ: ﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٢؛ قال اللَّهُ: حمَِدَنی عبْدی. وإذا قال: ﴿ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ٣ قال الله تعالى: أثْنى عَلَیَّ عبدی، وإذا قال: ﴿مَٰلِکِ یَوۡمِ ٱلدِّینِ٤، قال: مجَّدَنی عبْدی. وإذا قال: ﴿إِیَّاکَ نَعۡبُدُ وَإِیَّاکَ نَسۡتَعِینُ٥. قال: هذا بینی وبینَ عبْدی، ولِعَبْدی ما سَألَ. فإذا قال: ﴿ٱهۡدِنَا ٱلصِّرَٰطَ ٱلۡمُسۡتَقِیمَ٦ صِرَٰطَ ٱلَّذِینَ أَنۡعَمۡتَ عَلَیۡهِمۡ غَیۡرِ ٱلۡمَغۡضُوبِ عَلَیۡهِمۡ وَلَا ٱلضَّآلِّینَ٧. قال: هذا لِعَبدی ولِعبْدی ما سأل». رواه مسلم([2]).

823- (2) ابوهریره س گوید: پیامبر ج فرمود: نماز کسی که سوره‌ی فاتحه را در آن نخواند، ناقص است، ناقص است، ناقص است و کامل نیست.

به ابوهریره س گفتند: گاهی اوقات پشت سر امام هستیم، پس آیا در آنجا نیز بخوانیم؟

ابوهریره س گفت: آن را آهسته بخوان، زیرا من از رسول‌خدا ج شنیدم که می‌فرمود: خداوند در حدیث قدسی می‌فرماید: «نماز را میان خود و بنده‌ام به دو نیم تقسیم نموده‌ام و بنده‌ام آنچه را که از من خواهد به او می‌دهم. وقتی که بنده می‌گوید: ﴿ٱلۡحَمۡدُ لِلَّهِ رَبِّ ٱلۡعَٰلَمِینَ٢ خداوند متعال می‌فرماید: بنده‌ی من، مرا ستایش و تحمید کرد، و هرگاه بگوید: ﴿ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ٣ خداوند متعال می‌فرماید: بنده‌‌‌‌‌ام مرا ثنا گفت، وآن‌گاه که بنده می‌گوید: ﴿مَٰلِکِ یَوۡمِ ٱلدِّینِ٤ خداوند متعال می‌فرماید: بنده‌ام مرا تعظیم و تمجید کرد، وآن‌گاه که بنده می‌گوید: ﴿إِیَّاکَ نَعۡبُدُ وَإِیَّاکَ نَسۡتَعِینُ٥ خداوند متعال می‌فرماید: این میان من و بنده‌ام می‌باشد و بنده‌ام آنچه را که از من بخواهد به او می‌دهم.

و وقتی که بنده می‌گوید: ﴿ٱهۡدِنَا ٱلصِّرَٰطَ ٱلۡمُسۡتَقِیمَ٦ صِرَٰطَ ٱلَّذِینَ أَنۡعَمۡتَ عَلَیۡهِمۡ غَیۡرِ ٱلۡمَغۡضُوبِ عَلَیۡهِمۡ وَلَا ٱلضَّآلِّینَ٧، خداوند متعال می‌فرماید: این از آنِ بنده‌ام می‌باشد وآنچه را که از من بخواهد، بدو می‌دهم.

[این حدیث را مسلم روایت کرده است].

شرح: براساس روایات واحادیثی که پیرامون «قرائت پشت سر امام» به ما رسیده است، امام شافعی بر این باوراست که برای نمازگزار، چه با جماعت نماز می‌خواند و چه تنها، امام است، یا مقتدی، نماز سرّی (ظهر و عصر) باشد یا جهری (صبح، مغرب وعشاء) در هر حال، خواندن سوره‌ی فاتحه ضروری و الزامی است و در هر رکعت از نماز بر منفرد و امام و مأموم فاتحه خواندن فرض است.

امام مالک بر این اعتقاد است که قرائت امام در نمازهای جهری (صبح، مغرب و عشاء) برای مقتدی کفایت می‌کند، لذا مقتدی نباید در نماز جهری، سوره‌ی فاتحه را بخواند، بلکه باید به حالت خاموشی قرائت امام را گوش کند، و اگر مقتدی سوره‌ی فاتحه را بخواند، این عملش مکروه می‌باشد، و در نمازهای سرّی (ظهر و عصر) خواندن سوره‌ی فاتحه برای مقتدی مستحب است، فرض یا واجب نیست. امام احمد بر آن است که خواندن سوره‌ی فاتحه در نمازهای جهری برای مقتدی مکروه و در نمازهای سرّی مستحب است و در نمازهای جهری، در صورتی برای مقتدی خواندن فاتحه مستحب است که قرائت امام را به نحوی از انحاء نشنود.

و امام ابوحنیفه معتقد است که قرائت امام چه در نمازهای سرّی و چه نمازهای جهری، برای مقتدی کفایت می‌کند، از این‌رو برای مقتدی جایز نیست که پشت سر امام (چه در نمازهای سرّی و چه جهری) سوره‌ی فاتحه را قرائت کند.

به هر حال، علماء و صاحب‌نظران فقهی، مجتهدان و طلایه‌داران عرصه‌ی علم و دانش و پیشقراولان و پیشگامان پیشتاز عرصه‌ی اخلاص و عمل، براساس روایات و اخبار رسیده بدانها و برمبنای مطالعه و بررسی احادیث و تحقیق و تفحص تعالیم و آموزه‌های قرآن و سنّت و طرز عمل پیامبر ج و صحابه ش، با صداقت و اخلاص و اعتقاد و عمل، هر کدام قولی را انتخاب و اختیار نموده‌اند. و خداوند نیز از آنها به خاطر این تلاش وکوشش بی‌وقفه و شایسته، راضی باد.

824 ـ (3) وعن أنسٍ: أنَّ النبیَّ ج وأبا بکر وعمرَ، بما، کانوا یَفتَتِحُونَ الصَّلاةَ بِـ { الحمدُ لِلَّهِ ربِّ العالمینَ }. رواه مسلم([3]).

824- (3) انس س گوید: پیامبر ج و ابوبکر و عمرـ ب ـ، نماز را با «الحمد لله رب العلمین» آغاز می‌کردند.

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

شرح: مراد از این حدیث، این است که پیامبر ج و ابوبکر و عمرـ ب ـ «بسم الله الرحمن الرحیم» را آهسته می‌خواندند، چنانچه در روایت احمد، نسائی و ابن‌خزیمه به این مطلب اشاره رفته است، آنجا که می‌فرماید: «لا یجهرون ببسم الله الرحمن الرحیم» آنان بسم الله را با آواز بلند نمی‌خواندند.

و در روایتی دیگر از ابن‌خزیمه آمده است: «کانوا یسرّون» آنان «بسم الله الرحمن الرحیم» را آهسته می‌خواندند. و به این ترتیب میان روایاتی که در آنها نفی خواندن «بسم الله» و یا «اثبات خواندن آن» است، جمع می‌شود.

825 ـ (4) وعن أبی هریرةَ، قال: قالَ رسولُ اللَّهِ ج: «إذا أَمَّنَ الإمامُ فأَمِّنوا، فإنَّه مَن وافقَ تأمِینُه تأمِینَ الملائِکة؛ غُفِرَ له ما تَقَدَّمَ مِنْ ذنبِه». متفق علیه. وفی روایةٍ، قال: «إذا قالَ الإمام: { غیرِ المغضوبِ علیهِمْ ولا الضَّالینَ } فقولوا: آمینَ، فإنَّه مَنْ وافقَ قولُه قولَ الملائکةِ؛ غُفِرَ له ما تَقَدَّمَ منْ ذنبِه». هذا لفظُ البخاریّ، ولمسلمٍ نحوهُ. وفی أخرى للبخاریِّ، قال: «إذا أمَّنَ القارىءُ فَأَمِّنُوا، فإنَّ الملائکَةُ تُؤَمِّنُ، فمنْ وافَقَ تأمِینُه تأمینَ الملائکةِ؛ غُفِرَ له ما تقدَّمَ منْ ذنبِه»([4]).

825- (4) ابوهریره س گوید: پیامبر ج فرمود: وقتی امام «آمین» گفت، شما هم آمین بگویید، چون کسی که آمین گفتنش همزمان با آمین گفتن فرشتگان باشد، گناهان (صغیره‌ی) پیشینش، بخشوده می‌شود.

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

و در روایتی دیگر آمده است: «هرگاه امام در نماز جماعت گفت: ﴿غَیۡرِ ٱلۡمَغۡضُوبِ عَلَیۡهِمۡ وَلَا ٱلضَّآلِّینَ شما هم بگویید: «آمین». زیرا کسی که همزمان با فرشتگان آن را بگوید، گناهان صغیره‌ی گذشته‌اش بخشوده می‌شوند».

[این لفظ بخاری است و مسلم نیز همانند آن را روایت کرده است].

و در روایتی دیگر از بخاری آمده است: «وقتی قاری (در نماز جماعت، پس از خواندن سوره‌ی فاتحه) آمین بگوید، شما هم آمین بگویید، چرا که فرشتگان هم آمین می‌گویند. پس چون کسی که آمین گفتنش همزمان با آمین گفتن فرشتگان باشد، گناهان (صغیره‌ی) گذشته‌اش بخشوده می‌شود».

شرح: «آمین»: لفظی است که پس از دعا و خواندن سوره‌ی فاتحه گفته می‌شود و از آن «اللهم استجب» [بارخدایا! بپذیر]، اراده می‌شود.

البته «آمین» به مَد و تخفیف به معنای «اللهم إستجب» است. و«آمین» به مد و تشدید، به معنای «قاصدین» است. مانند: «آمّین البیت الحرام» علامه واحدی می‌فرماید: «آمین» بعد از فاتحه چنانکه بسیاری از عوام می‌گویند و با مد و تشدید تلفظ می‌کنند، به این معنا است:

 «ما قصدکنندگان درگاهت هستیم، دعای ما را بپذیر.»

826 ـ (5) وعن أبی موسى الأشعریِّ، قال: قالَ رسولُ اللَّهِ ج: «إذا صَلَّیتُم فأقِیمُوا صُفُوفَکم، ثمَّ لَیَؤُمَّکُم أحدُکم، فإذا کبَّرَ فکبِّروا، وإذا قال: ﴿غَیۡرِ ٱلۡمَغۡضُوبِ عَلَیۡهِمۡ وَلَا ٱلضَّآلِّینَ فقولوا: آمینَ؛ یُجِبْکُم اللَّهُ. فإذا کبَّرَ ورکعَ، فکبِّروا وارْکعوا، فإنَّ الإمامَ یَرکَعُ قبلَکم، ویرفعُ قبلکم»، فقال رسولُ الله ج: «فتلکَ بتلک». قال: «وإذا قال: یَسمَعَ اللَّهُ لمنْ حمِدَه، فقولوا: اللَّهُمَّ ربَّنا لکَ الحمدُ، یَسمَعُ اللَّهُ لکم». رواه مسلم([5]).

826- (5) ابوموسی اشعری س گوید: چون خواستید نماز جماعت بخوانید، پس صف‌های خودتان را در نماز راست و هماهنگ و یکنواخت و درست کنید، آن‌گاه بزرگ‌ترین شما (از لحاظ علم و قرائت)، امامت شما را به عهده بگیرد.

(و امام برای این است که به او اقتدا شود) پس هرگاه تکبیر گفت، شما هم تکبیر بگویید، و زمانی که ﴿غَیۡرِ ٱلۡمَغۡضُوبِ عَلَیۡهِمۡ وَلَا ٱلضَّآلِّینَ را گفت، شما هم «آمین» بگویید، چرا که خداوند دعای شما را قبول می‌کند.

هرگاه تکبیر گفت و به رکوع رفت، با او تکبیر بگویید و به رکوع بروید، زیرا امام پیش از شما به رکوع می‌رود و قبل از شما از رکوع بلند می‌شود. از این‌رو پیامبر ج فرمود: پس آن لحظه که امام در رفتن به رکوع از شما پیشی گرفت، در مقابل آن لحظه‌ای که وی زودتر از شما سرش را از رکوع بلند می‌کند (یعنی تقدیم امام در رفتن به رکوع، با دیر بلندشدن شما از رکوع جبران می‌شود، پس هر دوی شما در اندازه‌ی رکوع با هم برابر و یکسان هستید).

پیامبر ج در ادامه فرمود: و هرگاه که «سمع الله لمن حمده» را گفت، شما هم بگویید: «اللهم ربّنا لک الحمد» چرا که خداوند ستایش ستاینده‌ی شما را اجابت می‌فرماید و می‌پذیرد.

[این حدیث را مسلم روایت کرده است].

«سمع الله لمن حمده»: خداوند ستایش ستاینده‌ی خود را اجابت فرمود و پذیرفت.

827 ـ (6) وفی روایةٍ له عن أبی هریرةَ، وقتَادةَ: «وإذا قرأ فَأنصِتُوا»([6]).

827- (6) و در روایتی دیگر، مسلم از ابوهریره و قتاده ـ ب ـ نقل می‌کند که گفتند: «هرگاه امام، قرائت خواند، شما (گوش فرا دهید و) خاموش باشید).»

828 ـ (7) وعن أبی قتَادةَ، قال: کانَ النبیُّ ج یقرأُ فی الظهرِ فی الأُولَیینِ بِأُمِّ الکتابِ وسورتَین، وفی الرَّکعتَینِ الأُخرَیینِ بِأُمِّ الکتابِ، ویُسْمِعُنا الآیة أحیاناً، ویُطَوِّلُ فی الرکعةِ الأولى ما لا یُطیلُ فی الرکعةِ الثانیةِ، وهکذا فی العصرِ، وهکذا فی الصُّبح. متفق علیه([7]).

828- (7) ابی قتاده س گوید: پیامبر ج در دو رکعت اول نماز ظهر، فاتحه و دو سوره‌ی دیگر از سوره‌های قرآن را (در هر رکعت یک سوره) می‌خواند، و در دو رکعت آخر نماز، فقط سوره‌ی فاتحه را می‌خواند، و گاهی اوقات آیات را به نحوی بلند می‌خواند که ما آن را می‌شنیدیم. و به قرائت در رکعت اول، طول می‌داد و در رکعت دوم، قرائت سوره را کوتاه‌تر می‌کرد، و نماز عصر را نیز بسان نماز ظهر می‌خواند (یعنی فاتحه و دو سوره را قرائت می‌کرد و رکعت اول نماز را طولانی و رکعت دوم را کوتاه‌تر می‌خواند).

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

829 ـ (8) وعن أبی سعیدٍ الخُدریِّ، قال: کُنَّا نَحزِرُ قِیامَ رسولِ الله ج فی الظهرِ والعصرِ، فَحَزَرنا قیامَه فی الرَّکعتَینِ الأولیَینِ من الظهرِ قدْرَ قراءَةِ: { آلم تنزیلُ } السجدة ـ وفی روایة ـ: فی کُلِّ رَکعَةٍ قدْر ثلاثینَ آیةً، وحزَرْنا قِیامَه فی الأُخرَیَینِ قدْرَ النِّصْفِ منْ ذلکَ، وحزرْنا فی الرکعتَینِ الأولیَینِ منَ العصر على قدْر قیامِه فی الأُخرَیَینِ من الظهرِ، وفی الأخریَینِ من العصر على النِّصفِ منْ ذلکَ. رواه مسلم([8]).

829- (8) ابوسعید خدری س گوید: ما (صحابه ش)، قیام رسول‌خدا ج را در نماز ظهر و عصر تخمین می‌زدیم و اندازه می‌گرفتیم به طوری که ایشان در رکعت اول نماز ظهر، به اندازه‌ی سوره‌ی «الم، تنزیل سجده» قرائت می‌کرد. ـ و در روایتی دیگر آمده است: در هر رکعت از دو رکعت نماز ظهر، به قدر 30 (سی) آیه می‌خواند ـ و قیام ایشان را در دو رکعت آخر نماز ظهر اندازه می‌گرفتیم و تخمینمان بر این شد که دو رکعت آخر نماز ظهر بقدر نصف دو رکعت اول آن بود (یعنی بقدر پانزده آیه).

و قیام پیامبر ج را در دو رکعت اول نماز عصر تخمین می‌زدیم بطوری‌که ایشان در این دو رکعت به اندازه‌ی دو رکعت آخر نماز ظهر (یعنی در هر رکعتی پانزده آیه) قرائت می‌کرد، و در دو رکعت آخر نماز عصر، بقدر نصف دو رکعت اول (یعنی هفت تا هشت آیه) قرائت می‌نمود.

[این حدیث را مسلم روایت کرده است].

شرح: از این حدیث و احادیث دیگر فهمیده می‌شود که غالباً روش و معمول پیامبر ج این بود که قرائت نماز صبح را طولانی می‌کرد و مفصل‌تر می‌خواند، نماز ظهر را نیز مقداری طولانی می‌نمود، و نماز عصر را مختصر و سبک می‌خواند و در مغرب و عشاء سوره‌های نسبتاً کوتاه و مختصر و گاهی نیز سوره‌های طویل و بلند می‌خواند، ولی احیاناً بنا به مصلحت‌هایی(بخاطر بیماری بیماران، ضعف ناتوانان و ضعیفان، زنان باردار، پیران، و زنان بچه‌دار) بر خلاف این نیز عمل می‌کرد.

چننانچه پیامبر ج هرگاه در جمع صحابه و سابقین اولین ش، قرار می‌گرفت، نماز‌ها را غالباً طولانی می‌نمود و هرگاه بر تعداد نمازگزاران افزوده می‌شد و امکان آن وجود داشت که از میان آنها برخی بیمار، ضعیف، ناتوان، درمانده، سالخورده، بچه‌دار، باشند، نماز را سبک ومختصر می‌گذارد تا موجبات زحمت، مشقت، سختی و عسر و حرج آنها را فراهم نسازد. و اگر این امکان وجود نداشت و بیمی از بیماری بیماران، و ناتوانی درماندگان و سالخوردگان نبود، نماز را اندکی طولانی می‌کرد.

و آن حضرت ج پیوسته رعایت حد وسط و اعتدال میان افراط و تفریط را سرلوحه‌ی کار خود قرار می‌داد و هموا ره جانب تیسیر و تخفیف را بر جانب تشدید و تعسیر ترجیح می‌داد، و مبنای کار خویش را بر آسان‌گیری و سهولت و رفع عسر و حرج از بندگان قرار داده بود و در حد توان نسبت به مردم، خصوصاً بیماران، درماندگان، سالخوردگان، آسان‌گیر بود و به خاطر تشویق وترغیب عامه‌ی مردم نسبت به دین و ثابت قدم واستوارماندن آنان در مسیر اجرای اوامر و فرامین الهی، تعالیم وآموزه‌های نبوی، احکام و دستورات اسلامی، جنبه‌ی رخصت را بیشتر از جنبه‌ی عزیمت به آنان عرضه می‌نمود و از تیسیر و تخفیف بیشتر از تشدید و سخت‌گیری بهره می‌گرفت، حتی در نمازها.

830 ـ (9) وعن جابرِ بنِ سَمُرةَ، قال: کان النبیُّ ج یقرأُ فی الظهر بِـ { واللَّیلِ إذا یغشى }، ـ وفی روایة ـ: بِـ { سبِّحِ اسمَ ربِّکَ الأعْلى }، وفی العصرِ نحوَ ذلک، وفی الصُّبحِ أطوَلَ منْ ذلک. رواه مسلم([9]).

830- (9) جابربن سمرة س گوید: پیامبر ج در نماز ظهر سوره‌ی «والیل اذا یغشی» را ـ و در روایتی: سوره‌ی «سبح اسم ربک اعلی» را ـ می‌خواند و در نماز عصر نیز نزدیک به همین دو سوره، سوره‌هایی از قرآن را قرائت می‌نمود، و در نماز صبح، مقداری طولانی‌تر می‌کرد.

[این حدیث را مسلم روایت کرده است].

831 ـ (10) وعن جُبَیر بنِ مُطعِمٍ، قال: سمِعتُ رسولَ اللَّهِ یقرأ فی المغرِبِ بـ (الطُّورِ). متفق علیه([10]).

831- (10) جبیربن مطعم س گوید: شنیدم که پیامبر ج سوره‌ی «طور» را در نماز مغرب می‌خواند.

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

832 ـ (11) وعن أمِّ الفضلِ بِنتِ الحارِث، قالت: سمعتُ رسولَ اللَّهِ یقرأ فی المغرِبِ بِـ {و المُرْسَلاتِ عُرْفاً }. متفقٌ علیه([11]).

832- (11) ام الفضل دختر حارث ـ ل ـ گوید: شنیدم که رسول‌خدا ج سوره‌ی «والمرسلات عرفاً» را در نماز مغرب می‌خواند.

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

شرح: از احادیثی دیگر مشخص می‌شود که روش پیامبر ج اغلب اینگونه بود که در نمازهای مغرب سوره‌های کوچک را می‌خواند. و در این احادیث که وارد شده پیامبر ج در نماز مغرب، سوره‌های طولانی نیز می‌خواند، همه‌ی این‌ها وقایع اتفاقی هستند و بیان‌گر این هستند که برخی اوقات پیامبر ج این‌کار را می‌نمود، ولی روش و شیوه‌ی معمول و متداول ایشان، بیشتر در نماز مغرب، خواندن سوره‌های کوچک بود.

833 ـ (12) وعن جابرٍ، قال: کانَ معاذُ بنُ جبلٍ یُصلِّی مع النبیِّ، ثمَّ یأتی فَیَؤُمُّ قومَه، فَصَلَّى لیلةً مع النبیِّ العِشاءَ، ثمَّ أتى قومَه فَاَمَّهُم، فافتَتَحَ بسورةِ البقرةِ، فَانحَرَفَ رجلٌ فسلَّمَ، ثمَّ صلَّى وحدَه وانصرَفَ، فقالوا له: أنافَقْتَ یا فُلانُ؟ قال: لا واللَّهِ، ولَآتِیَنَّ رسول اللَّهِ فَلأُخبِرنَّه. فأتى رسولَ اللَّهِ، فقال: یا رسولَ اللَّهِ! إنَّا أصحابُ نَواضِحَ، نَعمَلُ بالنَّهار، وإنَّ مُعاذاً صلَّى معکَ العِشاءَ، ثمَّ أتى قومَه، فافتَتَحَ بسورةِ البقرةِ. فأقبلَ رسولُ الله ج على مُعاذٍ، فقال: «یا معاذُ! أفَتَّانٌ أنتَ؟ إقرَأ: { والشمسِ وضُحاها } { والضُّحى} { واللَّیلِ إذا یَغْشى } و{ سبِّحِ اسْمَ ربِّکَ الأعْلى }». متفق علیه([12]).

833- (13) جابر س گوید: معاذ بن جبل س با پیامبر ج نماز (عشاء) را می‌خواند، سپس به مسجد محله و قبیله‌ی خویش بر می‌گشت و امامت نماز را برای آنان به عهده می‌گرفت. شبی از شب‌ها، او نماز عشاء را با پیامبر ج خواند، سپس به سوی قوم و مردم محله‌اش برگشت و امامت نماز را برای آنان انجام داد و سوره‌ی بقره را در نماز شروع کرد. مردی از جماعت نماز خارج شد و خودش تنها نماز را (به کوتاهی و اختصار) خواند و رفت. مردم بدو گفتند: مگر منافق شده‌ای (که این‌گونه بسان منافقان به نماز جماعت اهمیت نمی‌دهی و راهی غیر از راه مسلمانان، اتخاذ کرده‌ای)؟

گفت: به خدا سوگند! خیر، منافق نشده‌ام، خودم نزد پیامبر ج خواهم شتافت و او را از جریان باخبر خواهم ساخت. پیش پیامبر ج رفت وگفت: ای رسول‌خدا ج! شغل ما آبیاری مزارع بوسیله‌ی شتران است و با شتر، آب مزرعه و غیره می‌دهیم و جماعتی هستیم کارگر، که در تمام روز مشغول کار و کسب هستیم و با دست خود کار می‌کنیم، معاذ پس از این که نماز عشاء را با شما خوانده بود، سپس به سوی قوم و مردم محله‌اش برگشت و امامت نماز برای آنان انجام داد و در نماز، سوره‌ی بقره را شروع نمود (من چون از جمعیتی هستم کارگر و با دست خود کار می‌کنم و با شتر آب مزرعه و غیره می‌دهم، شب خسته و کوفته به نماز حاضر می‌شوم و توان و قدرت استماع سوره‌ی بزرگی همچون بقره را در نماز ندارم، از این‌رو از جماعت نماز خارج شدم وخودم تنها نماز کوتاهی را خواندم، از این‌رو مردم گمان کرده‌اند که من منافقم!)

چون رسول‌خدا ج این را شنید، رو به معاذ س کرد و فرمود: ای معاذ! مگر تو مردم را در فتنه می‌افکنی وآنان را از دین بر می‌گردانی؟ سوره‌ی «والشمس وضحاها» و «والضحی» و «واللیل اذا یغشی» و «سبح اسم ربک الاعلی» را در نماز بخوان.

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

شرح: از این حدیث، دو مسئله می‌توان استنباط کرد:

1-  حضرت معاذ س نماز عشاء را دوبار می‌خواند، یک مرتبه در مسجد نبوی پشت سر پیامبر ج و مرتبه‌ی دوم: در مسجد قوم و قبیله‌ی خویش.

امام شافعی معتقد است که حضرت معاذ س نمازی را که در مسجد نبوی پشت سر پیامبر ج می‌خواند نماز فرض، و نمازی را که در مسجد قبیله و قوم خود می‌خواند نماز نفل بود. از این‌رو امام شافعی بر این باور است: کسی که نماز فرض را خوانده است، می‌تواند همان نماز را به نیت نفل به کسانی که آن نماز فرض را نخوانده‌اند، امامت دهد، یعنی اقتدای مفترض به نفل‌گذار جایز است.

ولی امام ابوحنیفه و امام مالک معتقدند که خواندن نماز فرض، پشت سر امامی که نماز نفل می‌خواند جایز نیست و آنها به حدیث حضرت عمر س استدلال می‌‌کنند که گفت:

«یک نماز در روز، دو بار خوانده نمی‌شود».

و نیز می‌گویند: که معاذ س به نیت نماز نفل برای بهره‌مندی از شرکت در نماز جماعت پیامبر ج و استفاده‌کردن از برکات آن و به قصد آموختن از پیامبر ج، نماز را با ایشان می‌خواند و سپس به سوی قوم و مردم محله‌اش بر می‌گشت و امامت نماز را برای آنان به نیت فرض انجام می‌داد.

2-  ائمه‌ی جمعه و جماعات باید رعایت حال بیماران، کارگران، ناتوانان، درماندگان و سالخوردگان را در نماز جماعت بکنند، و نباید نماز را آنقدر طولانی کنند که باعث مشقت و زحمت برای آنها شود.

امروز می‌بینیم که چگونه مادیات بر معنویات، خودمحوری بر دیگرمحوری و سودجویی بر اخلاق، چیره و غالب شده است، و چگونه وسوسه‌های گرایش به شر و موانع خیر، فراوان شده‌اند؟ امروزه دینداری همچون نگهدارنده‌ی اخگرآتش برافروخته بر کف دست است، آنجا که امواج و جریانات کفر از چهار طرف متوجه‌ی انسان مؤمن می‌شوند و می‌خواهند که عقیده و فرهنگ را از ریشه قلع و قمع کنند و چنان ضربه‌ای بر آن وارد سازند که توان برگشت را نداشته باشد، زندگانی شخص مسلمان در چنین جوامعی سخت پررنج و پیوسته در یک نبرد دایمی است.

از این‌رو بر ائمه‌ی مساجد لازم است که در حد توان نسبت به چنین کسانی آسانگیر باشند و به خاطر تشویق و ترغیب مردم نسبت به دین و ثابت‌قدم و استوارماندن آنان در مسیر دین، نماز و روزه، اوامر و فرامین الهی، تعالیم وآموزه‌های نبوی، و احکام و دستورات اسلامی، جنبه‌ی رخصت را بیشتر از جنبه‌ی عزیمت به آنان عرضه نمایند و همواره جانب تیسیر و تخفیف و سهولت و آسانی را بر جانب تشدید و تعسیر و سختگیری و عسر و حرج ترجیح دهند.

وقتی که شیوه‌های آسانگیری در زمان پیامبر ج و صحابه ش اعمال و اجرا می‌شد، وضعیت عصر و زمان ما که مردم از دین روگردانند و نیاز مبرمی به سهولت وآسانگیری دارند، باید چگونه باشد؟

ما امروز از لحاظ ترویج و سهولت دینی و آسانگیری در مسائل، به مراتب از آن‌ها نیازمند‌تریم البته این بدان معنا نیست که گردن نصوص شرعی را بشکنیم و با اکراه و تکلّف، مفاهیم واحکامی که امورات مردم را سهل وآسان نماید، از آن استخراج نمائیم، هرگز چنین نیست. زیرا منظور، آسانگیری وسهولتی است که با یک نصّ ثابت و محکم و یا با یک قاعده‌ی شرعی قطعی، در تعارض نباشد، بلکه باید آن آسانگیری در پرتو نصوص و قواعد شرعی و اهداف کلی اسلام قرار گیرد.

از این‌رو چون مبنای شرع مقدس اسلام بر رفع عسر و حرج وسخت‌گیری از بندگان است، پیامبر ج از کسانی که نماز را بر مردم طولانی می‌کردند، ایراد می‌گرفت. چنانکه به معاذ س ایراد گرفت و با عصبانیت فرمود:

«ای معاذ! مگر تو فتنه‌گری»؟

 همچنین از «ابی بن کعب» س ایراد گرفت و چنان خشمگین شد که قبل از آن این‌چنین خشمگین نشده بود و بدو فرمود:

 «همانا برخی از شما باعث تنفر مردم می‌شوند، کسی که امام مردم شده باید نماز را سبک وکوتاه بخواند، زیرا پشت سرش پیرمرد و بیمار و ناتوان ایستاده‌اند، یا پشت سرش کسانی ایستاده‌اند که می‌خواهند به کارشان برسند».

پس درست نیست که یکی، مردم را پشت سرش نگه دارد وسوره‌ی بقره را بخواند و در صورتی این درست است که تمام جماعت موافق باشند. پس در حالت عادی باید همگام با ضعفا وکارگران حرکت کرد و باید مراعات حال آنان را کرد.

834 ـ (13) وعن البَرَاءِ، قال: سمعتُ النبیَّ ج یقرأ فی العِشاءِ: { والتِّینِ والزَّیتونِ }، وما سمعتُ أحَداً أحسَنَ صَوْتاً منه. متفق علیه([13]).

834- (13) براء س گوید: شنیدم که پیامبر ج (در سفر) سوره‌ی «والتین والزیتون» را در (یکی از دو رکعت) نماز عشاء می‌خواند و براستی آواز هیچ کس را خوش‌آوازتر و خوش الحان‌تر از وی نشنیده بودم.

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

835 ـ (14) وعن جابرِ بنِ سَمُرةَ، قال: کانَ النبیُّ ج یقرَأ فی الفجر بِـ { ق والقرآنِ المَجید } ونحوها، وکانت صلاتُه بَعدُ تَخفیفاً. رواه مسلم([14]).

835- (14) جابربن سمرة س گوید: پیامبر ج در نماز صبح سوره‌ی «ق، والقرآن المجید» و همانند آن، سوره‌های دیگر از قرآن می‌خواند، و قرائت نمازهای بعد از صبحش (یعنی ظهر، عصر، مغرب و عشاء) سبک و مختصر بود (یعنی قرائت نمازهای ظهر، عصر، مغرب وعشاء که بعد از صبح قرار دارند نسبت به نماز صبح سبک‌تر و مختصرتر بود و پیامبر ج در آنها قرائت را مختصر و سبک می‌کرد).

[این حدیث را مسلم روایت کرده است].

836 ـ (15) وعن عَمرِو بنِ حُرَیثٍ: أنَّه سَمعَ النبیَّ ج یقرَأُ فی الفَجر: {واللَّیلِ إذا عَسْعَسَ}. رواه مسلم([15]).

836- (15) از عمرو بن حریث س روایت است که وی شنید که پیامبر ج سوره‌ی «واللیل اذا عسعس» را در نماز صبح می‌خواند.

[این حدیث را مسلم روایت کرده‌است].

837 ـ (16) وعن عبدِ اللَّهِ بن السَّائبِ، قال: صلّى لنا رسولُ اللَّهِ الصُّبحَ بِمَکّةَ، فَاستَفتَحَ سورةَ (المؤْمِنینَ)، حتى جاءَ ذِکرُ موسى وهارونَ ـ أو ذِکرُ عیسى ـ أخَذَتِ النبیَّ ج سَعلةٌ فَرَکَعَ. رواه مسلم([16]).

837- (16) عبدالله بن سائب س گوید: پیامبر ج در مکه‌ی مکرمه نماز صبح را به جماعت برای ما خواند و در آن سوره‌ی «مؤمنون» را شروع نمود، و آن‌قدر به قرائت خویش ادامه داد تا به جایی رسید که در آن یاد موسی و هارون (آیه 45) یا ذکر عیسی (آیه 50) بود که ناگاه ایشان را سرفه گرفت و به رکوع رفت.

[این حدیث را مسلم روایت کرده است].

«سعلة»: سرفه.

838 ـ (17) وعن أبی هریرةَ، قال: کانَ النبیُّ ج یقرأُ فی الفجرِ یومَ الجُمعَةِ: بِـ { الم تنزیلُ) فی الرکعة الأولى، وفی الثانیة: {هَلْ أتى على الإنسانِ}. متفق علیه([17]).

 838- (17) ابوهریره س گوید: پیامبر ج در نماز صبح روز جمعه، در رکعت نخست، سوره‌ی «الم تنزیل» [سجده] و در رکعت دوم سوره‌ی «هل اتی علی الانسان» [سوره‌ی دهر] را می‌خواند.

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

شرح: از این روایات مشخص می‌شود که قرائت پیامبر ج در نماز صبح، نسبت به سایر نمازها اعم از ظهر، عصر، مغرب و عشاء مقداری بیشتر و طولانی‌تر بود، ولی گاهی اوقات بخاطر عواملی خاص از قبیل: سفر و غیره در نماز صبح، سوره‌های کوچکی بسان: «قل یاایها الکافرون»، «قل هوالله احد»، «قل اعوذ برب الفلق» و «قل اعوذ برب الناس» نیز می‌خواند.

839 ـ (18) وعن عُبیدُ اللَّهِ بن أبی رافعٍ، قال: إستَخلَفَ مَروانُ أباهریرةَ على المدینةِ، وخَرَجَ إلى مکةَ، فَصَلَّى لنا أبوهریرةَ الجمعةَ، فقرأ سورةَ (الجُمعَةِ) فی السَّجدةِ الأولى، وفی الآخرةِ: { إذا جاءَکَ المنافِقونَ }، فقال: سمِعتُ رسولَ الله ج یقرأُ بهما یومَ الجمعَة. رواه مسلم([18]).

 839- (18) عبیدالله بن ابی‌رافع س گوید: چون «مروان بن حکم» (حاکم مدینه) آهنگ مکه‌ی مکرمه کرد، ابوهریره س را (در مدینه‌ی منوره) جانشین خود کرد، وی نیز نماز جمعه را به جماعت برای ما خواند، پس در رکعت نخست آن سوره‌ی «جمعه» و در رکعت دوم «سوره‌ی منافقون» را خواند وگفت: شنیدم که پیامبر ج این دو سوره را در روز جمعه (در دو رکعت نماز جمعه) می‌خواند.

[این حدیث را مسلم روایت کرده است].

«استخلف»: او را جانشین خود کرد.

840 ـ (19) وعن النُّعمانِ بن بشیرٍ، قال: کانَ رسولُ الله ج یقرأ فی العَیدَینِ، وفی الجُمعة: بِـ { سَبِّحِ اسمَ ربِّکَ الأعْلى } و{ هَلْ أتاکَ حَدیثُ الغاشِیَة }. قال: وإذا اجتَمَعَ العیدُ والجمعةُ فی یومٍ واحدٍ قَرَأَ بِهِما فی الصَّلاتَینِ. رواه مسلم([19]).

840- (19) نعمان بن بشیر س گوید: رسول‌خدا ج در نماز عید فطر و قربان و نماز جمعه، سوره‌ی «سبح اسم ربک الاعلی» و سوره‌ی «هل اتاک حدیث الغاشیه» را می‌خواند.

 نعمان س گوید: و وقتی که عید و جمعه هردو در یک روز واقع می‌شد، پیامبر ج در هردو نماز، همین دو سوره را می‌خواند.

[این حدیث را مسلم روایت کرده است].

841 ـ (20) وعن عُبیدِالله: أنَّ عمرَ بنَ الخطابِ سألَ أبا واقِدٍ اللَّیثیَّ: ما کان یقرأُ به رسولُ الله ج فی الأضحى والفِطْرِ؟ فقال: کانَ یقرأ فیهِما: بِـ {ق والقرآن المجیدِ} و{ إقْتَربَتِ السَّاعةُ. رواه مسلم([20]).

841- (20) عبیدالله س گوید: عمربن خطاب س از ابو واقد لیسی س پرسید: پیامبر ج در نماز عید قربان و عید فطر، چه سوره‌هایی از قرآن را می‌خواند؟ ابوواقد س در پاسخ گفت: پیامبر ج سوره‌ی «ق والقرآن المجید» و سوره‌ی «اقترب الساعة» را در هردو نماز می‌خواند.

[این حدیث را مسلم روایت کرده است].

842 ـ (21) وعن أبی هریرةَ، قال: إنَّ رسولَ اللَّهِ ج قرأ فی رَکعَتَیِّ الفجرِ: {قُلْ یا أیُّها الکافِرونَ} و{ قُلْ هُوَ اللَّهُ أحَدٌ}. رواه مسلم([21]).

842- (21) ابوهریره س گوید: رسول‌خدا ج سوره‌ی «قل یایها الکافرون» و سوره‌ی «قل هوالله احد» را در هردو رکعت نماز (سنّت) صبح می‌خواند.

[این حدیث را مسلم روایت کرده است].

843 ـ (22) وعن ابنِ عبَّاسٍ، قال: کانَ رسولُ الله ج یقرأ فی رکعتی الفَجر: ﴿قُولُوٓاْ ءَامَنَّا بِٱللَّهِ وَمَآ أُنزِلَ إِلَیۡنَا، والتی فی (آل عمرانَ): ﴿قُلۡ یَٰٓأَهۡلَ ٱلۡکِتَٰبِ تَعَالَوۡاْ إِلَىٰ کَلِمَةٖ سَوَآءِۢ بَیۡنَنَا وَبَیۡنَکُمۡ. رواه مسلم([22]).

843- (22) ابن‌عباس ـ ل ـ گوید: رسول‌خدا ج در دو رکعت (سنت) نماز صبح، آیات سوره‌ی بقره ﴿قُولُوٓاْ ءَامَنَّا بِٱللَّهِ وَمَآ أُنزِلَ إِلَیۡنَا وَمَآ أُنزِلَ إِلَىٰٓ إِبۡرَٰهِ‍ۧمَ وَإِسۡمَٰعِیلَ وَإِسۡحَٰقَ وَیَعۡقُوبَ وَٱلۡأَسۡبَاطِ وَمَآ أُوتِیَ مُوسَىٰ وَعِیسَىٰ وَمَآ أُوتِیَ ٱلنَّبِیُّونَ مِن رَّبِّهِمۡ لَا نُفَرِّقُ بَیۡنَ أَحَدٖ مِّنۡهُمۡ وَنَحۡنُ لَهُۥ مُسۡلِمُونَ١٣٦ [البقرة: 136] وآیات سوره‌ی‌آل عمران ﴿قُلۡ یَٰٓأَهۡلَ ٱلۡکِتَٰبِ تَعَالَوۡاْ إِلَىٰ کَلِمَةٖ سَوَآءِۢ بَیۡنَنَا وَبَیۡنَکُمۡ أَلَّا نَعۡبُدَ إِلَّا ٱللَّهَ وَلَا نُشۡرِکَ بِهِۦ شَیۡ‍ٔٗا وَلَا یَتَّخِذَ بَعۡضُنَا بَعۡضًا أَرۡبَابٗا مِّن دُونِ ٱللَّهِۚ فَإِن تَوَلَّوۡاْ فَقُولُواْ ٱشۡهَدُواْ بِأَنَّا مُسۡلِمُونَ٦٤ [آل عمران: 64] را می‌خواند.

 [این حدیث را مسلم روایت کرده است].

شرح: برخی از شارحان حدیث گفته‌اند که مراد از دو حدیث بالا این است که پیامبر ج گاهی در دو رکعت نماز صبح، سوره‌ی کافرون وسوره‌ی اخلاص (یعنی سوره‌های مستقل) و گاهی فقط آیاتی چند از یک سوره را می‌خواند آنها بین «رکعتی الفجر» و «صلاة الفجر» که در روایات آمده‌اند فرق قائل شده‌اند و گفته‌اند در هر روایتی که عبارت «رکعتی الفجر» باشد مراد از آن نماز سنت صبح است، و در هر روایتی که عبارت «صلاة الفجر» باشد منظور از آن نماز فرض صبح است و در این دو روایت عبارت «رکعتی الفجر» آمده است، پس مراد از آن نماز سنت صبح است نه نماز فرض صبح.


فصل دوم

844 ـ (23) عن ابنِ عبَّاسٍ، قال: کانَ رسولُ الله ج یفتَتِحُ صلاتَه بِـ (بسمِ اللَّه الرحمنِ الرحیمِ). رواه الترمذیُّ، وقال: هذا حدیثٌ لیسَ اسنادُه بذاک([23]).

844- (23) ابن‌عباس ـ ب ـ گوید: پیامبر ج نماز خویش را با «بسم الله الرحمن الرحیم» شروع می‌کرد.

[این حدیث را ترمذی روایت کرده وگفته است: سند این حدیث قوی نیست].

845 ـ (24) وعن وائلِ بن حُجْرٍ، قال: سمعتُ رسولَ الله ج قرأ: ﴿غَیۡرِ ٱلۡمَغۡضُوبِ عَلَیۡهِمۡ وَلَا ٱلضَّآلِّینَ، فقال: آمینَ، مَدَّ بها صوتَه. رواه الترمذیُّ، وأبوداود، والدارمیّ، وابنُ ماجة([24]).

845- (24) وائل بن حجر س گوید: شنیدم که رسول‌خدا ج وقتی که ﴿غَیۡرِ ٱلۡمَغۡضُوبِ عَلَیۡهِمۡ وَلَا ٱلضَّآلِّینَ را خواند با صدای بلند می‌گفت: آمین.

[این حدیث را ترمذی، ابوداود، دارمی و ابن‌ماجه روایت کرده‌اند].

شرح: «آمین»: در میان علماء و صاحب‌نظران فقهی در بلندگفتن و یا آهسته‌خواندن «آمین»، اختلاف‌نظر وجود دارد. امام شافعی بر آن است که اصل در «آمین»، بلندگفتن آن است و در زمان آن حضرت ج بیشتر بر همین روش عمل می‌شد از این‌رو در نزد ایشان و عده‌ای دیگر از علماء، گفتن «آمین» با صدای بلند بهتر و افضل است و در عین حال این بزرگواران آهسته‌خواندن آن را نیز جایز می‌دانند.

 و امام ابوحنیفه معتقد است که افضل و اولی، آهسته‌خواندن آمین است. و بلندخواندن آن نیز جایز است و استدلال امام ابوحنیفه، روایت ترمذی است که در آن آمده است:

«ان النبی ج قرأ ﴿غَیۡرِ ٱلۡمَغۡضُوبِ عَلَیۡهِمۡ وَلَا ٱلضَّآلِّینَ فقال. امین وخفض بها صوتها».

و در مسنداحمد و مستدرک حاکم، مسند ابوداود طیالسی، مسند ابویعلی موصلی، معجم طبرانی، دارقطنی و غیره، با این الفاظ روایت شده است. «واخفی بها صوتها» به هر حال، اختلاف فقط در بیان افضلیت و اولی و عدم اولی است و هیچ یک از علماء و مجتهدین بزرگوار در جواز و عدم جواز بلندگفتن و یا آهسته‌خواندن «آمین» اختلافی با هم ندارند.

846 ـ (25) وعن أبی زُهیرٍ النُّمیریِّ، قال: خرجنا مع رسولِ الله ج ذاتَ یوم، فَأتَینا عَلى رَجُلٍ قد ألحَّ فی المسألة، فقال النَّبِیُّ «أوْجَبَ إنْ خَتَمَ». فقال رجلٌ من القوم: بِأیِّ شیءٍ یَختِمُ؟ قال: «بآمینَ». رواه أبوداود([25]).

846- (25) ابو زهیرالنمیری س گوید: روزی از روزها همراه با پیامبر ج بیرون رفتیم و به مردی رسیدیم که در دعا، بسیار الحاح و اصرار و پافشاری می‌کرد (و با تضرعی زائدالوصف و تواضعی وصف‌ناپذیر، نیازش را از خدا می‌طلبید) پیامبر ج چون او را دید فرمود: اگر پایان دهد، دعایش حتماً اجابت می‌شود.! مردی از قوم گفت: ای رسول‌خدا ج! آن را با چه چیزی تمام کند؟ پیامبر ج فرمود: با «آمین». چرا که اگر دعایش را با آمین تمام کند، اجابت خواهد شد، چون «آمین»، همچون مهری است بر کاغذ که بر اعتبار و ارزش آن می‌افزاید.

[این حدیث را ابوداود روایت کرده است].

«ألَحَّ»: در درخواست ستیهید و پاپیچ شد یا پیوسته در طلب چیزی زاری و مبالغه و اصرار و پافشاری کرد.

847 ـ (26) وعن عائشةَ، لا، قالت: إنَّ رسول الله ج صَلّى المغرِب بِسورة (الأعراف) فَرَّقها فی رکعتین. رواه النسائی([26]).

847- (26) عایشه ـ ل ـ گوید: رسول‌خدا ج سوره‌ی اعراف را در دو رکعت نماز مغرب می‌خواند (یعنی سوره‌ی اعراف را در دو رکعت نماز مغرب تقسیم می‌کرد و می‌خواند).

[این حدیث را نسائی روایت کرده است].

شرح: نکته‌ای که در این حدیث قابل تذکر است، این است که روش و منش معمول و متداول پیامبر ج در نماز مغرب، اغلب اینگونه بود که ایشان در نماز مغرب بخاطر وقت کم و اندکش، سوره‌های کوچک و مختصر می‌خواند ولی گاهی اوقات اتفاق می‌افتاد که بر خلاف این (آن هم بنا به مصلحتی) در نماز مغرب سوره‌هایی بزرگ همچون سوره‌ی «اعراف» یا دیگر سوره‌هایی از «طوال» را می‌خواند ولی در اغلب اوقات در نماز مغرب، سوره‌های کوچکی قرائت می‌کرد. البته نباید فراموش کرد که قرائت پیامبر ج بر حسب حالات، اوقات و مشاغل و نیازمندی‌های مردم فرق می‌کرد، علاوه از آن، نمازی را که پیامبر ج طول می‌داد کسی از آن خسته نمی‌شد، چرا که نماز بیشتر پیشنمازان و امامان جماعت، نظر به خوش‌آوازی، خوش‌الحانی، حضور قلب و اخلاص و صداقت با همدیگر فرق فراوان دارند. چه بسا ممکن است که مقتدی‌ها پشت سر امامی پس از یک ساعت هم احساس خستگی نکنند و پشت سر امامی دیگر به سبب عدم اخلاص و عدم حضور قلب و نداشتن صدای خوش، تجویدی زیبا و ترتیلی شیوا و قرائتی دل‌نشین و جذاب، پس از چند آیه خواندن هم به ستوه آیند.

و به راستی که پیامبر ج خوش‌آوازترین و خوش الحان‌ترین مردمان بود و از زمره‌ی طلایه‌داران عرصه‌ی اخلاص و عمل و حضور قلب و از پیشقراولان عرصه‌ی صداقت و دیانت و از پیشگامان پیشتاز عرصه‌ی اعتقاد و عمل بود.

848 ـ (27) وعن عقبة بن عامر، قال: کنت أقودُ لِرسول الله ج ناقته فی السفر، فقال لی: «یا عقبة! أَلا أُعُلِّمُکَ خَیر سورتین قَرِئَتا؟» فعلّمنی {قل أعوذ برب الفلق} و{قل أعوذ برب الناس}، قال: فلم یرنی سُرِرتُ بهما جدّاً، فَلَمَّا نزل لِصَلاةِ الصُّبحِ صلى بهِما صلاةَ الصُّبحِ لِلناس. فلما فرغ، إلتفت إلیَّ، فقال: «یا عقبة! کیف رَأَیتَ؟». رواه أحمد، وأبو داود، والنسائی([27]).

848- (27) عقبة بن عامر س گوید: در سفری، مهارکننده‌ی شتر پیامبر ج بودم که افسار ستور را گرفته و آنرا به دنبال خود می‌کشیدم. پیامبر ج به من فرمود: عقبة! آیا می‌خواهی دو تا از بهترین سوره‌های قرآن را به تو بیاموزم؟ سپس به من سوره‌ی «قل اعوذ برب الفلق» و سوره‌ی «قل اعوذ برب الناس» را تعلیم داد.

عقبه س گوید: پیامبر ج احساس کرد که من از تعلیم این دو سوره بسیار مسرور و خوشحال نشده‌ام (و مرا به تعلیم این دو سوره، خیلی خوشحال ندید، چون من ندیده بودم که پیامبر ج این دو سوره را در نماز بخواند) از این‌رو چون برای خواندن نماز صبح فرود آمد، همین دو سوره را در نماز صبح با جماعت برای مردم خواند. چون نمازش را گزارد متوجه من شد و فرمود: عقبه! (فضیلت و برتری این دو سوره را) چگونه دیدی؟ (و همین که من در نماز صبح به عوض سوره‌های بزرگ،این دو سوره‌ی کوچک، اما پرمحتوا و جامع را خواندم، خود بیانگر عظمت و بزرگی و شأن و جایگاه والای آنهاست).

[این حدیث را احمد، ابوداود و نسائی روایت کرده‌اند].

849 ـ (28) وعن جابر بن سمُرة، قال: کان النبی ج یَقرَأُ فی صلاة المغرب لیلة الجمعة: {قل یا أیها الکافرون} و{قل هو الله أحد}. رواه فی «شرح السنة»([28]).

849- (28) جابربن سمرة س گوید: پیامبر ج در نماز مغربِ شب جمعه، سوره‌ی «قل یایها الکافرون» و سوره‌ی «قل هوالله احد» را می‌خواند.

[این حدیث را بغوی در «شرح السنة» روایت کرده است].

850 ـ (29) ورواه ابن ماجة عن ابن عمر إلا أنَّه لم یذکر «لیلة الجمعة»([29]).

850- (29) و همین حدیث را ابن‌ماجه از ابن عمر ـ ب ـ بدون ذکر عبارت «لیلة الجمعة» روایت کرده است.

شرح: «صلوة المغرب»: یا مراد دو رکعت سنت نماز مغرب است [چنانچه در حدیث بعدی بدان اشاره خواهد شد]. و یا منظور دو رکعت فرض نماز مغرب است که پیامبر ج در یکی از آنها، سوره‌ی کافرون و در دیگری، سوره‌ی اخلاص را قرائت می‌کرد.

851 ـ (30) وعن عبد الله بن مسعود، قال: ما أُحصِی ما سمعتُ رسول الله ج یَقرَأُ فی الرَّکعتین بعد المغرب، وفی الرکعتین قبل صلاة الفجر: بِـ {قل یا أیها الکافرون} و{قل هوالله أحدٌ}. رواه الترمذی([30]).

851- (30) عبدالله بن مسعود س گوید: آنقدر بسیار شنیده‌ام که پیامبر ج سوره‌ی «قل یا ایها الکافرون» و سوره‌ی «قل هوالله احد» را در دو رکعت (سنت) بعد از نماز مغرب و دو رکعت (سنت) قبل از نماز صبح می‌خواند که نمی‌توانم آن را بشمارم و از شمارش بیرون است.

[این حدیث را ترمذی روایت کرده است].

852 ـ (31) ورواه ابن ماجة عن أبی هریرة إلاَّ أنَّه لم یَذکُر: «بعد المغرب»([31]).

852- (31) و همین حدیث را ابن‌ماجه از ابوهریره س بدون ذکر عبارت «بعد المغرب» روایت نموده است.

853 ـ (32) وعن سُلیمانَ بن یسارٍ، عنْ أبی هریرةَ، قال: ما صَلَّیتُ وراءَ أحدٍ أشبَهَ صَلاةً بِرسولِ الله ج مِنْ فلان. قال سُلیمانُ: صَلَّیتُ خَلفَه فکانَ یُطِیلُ الرَّکعتَینِ الأُولیَینِ من الظُّهْرِ، ویُخَفِّفُ الأُخرَیَینِ، ویُخَفِّفُ العصرَ، ویقرأ فی المغرب بقصارِ المُفَصَّلِ، ویقرأ فی العِشاءِ بِوَسَطِ المفصَّلِ، ویقرأ فی الصُّبحِ بِطِوالِ المفصَّلِ. رواه النَّسائیُّ، وروى ابنُ ماجة إلی: ویخففُ العصرَ([32]).

853- (32) سلیمان بن یسار از ابوهریره س روایت می‌کند که (وی درباره‌ی یکی از امامان جماعت دوران خویش) فرمود: نماز پشت سر کسی نخواندم که نمازش بیشتر از نماز فلان امام به نماز رسول‌خدا ج شباهت داشته باشد (یعنی نماز او با نماز پیامبر ج بسیار مشابه بود).

سلیمان گوید: پشت سر آن امام من نیز نماز خواندم (و روش و طریقه‌اش را در قرائت اینگونه یافتم که) قرائت دو رکعت نخست ظهر را طولانی می‌کرد و دو رکعت آخر آن را مختصر و سبک می‌خواند. و نماز عصر را طول نمی‌داد و سبک می‌خواند و در نماز مغرب «قصار مفصل» و در نماز عشاء «اوساط مفصل» و در نماز صبح «طوال مفصل» را می‌خواند.

[این حدیث را نسائی روایت کرده است و ابن‌ماجه نیز آن را تا عبارت «ویخفف العصر» روایت نموده است].

شرح: «مفصل»:به سوره‌های آخرین منزل قرآن «مفصل» می‌گویند، و مراد از آن از سوره‌ی «حجرات» تا آخر قرآن است. و «مفصل» نیز به سه بخش تقسم می‌شود:

1-  «طوال مفصل» از سوره‌ی «حجرات» تا سوره‌ی«بروج». در نماز صبح و ظهر قرائت از طوال مفصل سنت است البته با این فرق که در نماز صبح طولانی‌تر از نماز ظهر باشد.

2-  «اوساط مفصل» از سوره‌ی «بروج» تا سوره‌ِ‌ی«بینه». در نماز عصر و عشاء قرائت از «اوساط مفصل» سنت است.

3-  «قصار مفصل» از سوره‌ی«لم یکن الذین» [بینه] تا سوره‌ی «قل اعوذ برب الناس». در نماز مغرب قرائت از «قصار مفصل» سنت است.

به هر حال باید دانست که قرائت پیامبر ج به حسب حالات، اوقات، مشاغل و نیازمندی‌های مردم در نمازهای صبح، ظهر، عصر، مغرب و عشاء فرق می‌کرد و نظر فقهاء در تقسیم مفصل به طوال و اوساط و قصار، نظر به اکثر اوقات بوده است.

854 ـ (33) وعن عُبادةَ بنِ الصَّامتِ، قال: کُنَّا خلفَ النبیِّ ج فی صلاةِ الفجرِ، فَقَرَأَ، فَثَقُلَتْ علیه القراءَة. فَلَمَّا فرغَ. قال: «لَعَلَّکُم تَقرَؤُونَ خَلفَ إمامِکم؟» قُلنا: نعمْ، یا رسولَ الله! قال: «لا تَفعَلوا إلاَّ بفاتحةِ الکتابِ؛ فَإنَّه لا صَلاةَ لمنْ لم یَقرأْ بها». رواه أبوداود، والترمذیُّ. ولِلنسائیِّ معناهُ. وفی روایةٍ لأبی داود، قال: «وأنا أقُولُ: ما لی یُنازِعُنی القرآنُ؟ فلا تقرَؤوا بِشَیءٍ منَ القرآنِ إذا جَهَرْتُ إلاَّ بِأُمِّ القرآن»([33]).

854- (33) عبادة بن صامت س گوید: ما (صحابه ش) پشت سر پیامبر ج و به امامت ایشان نماز صبح را می‌خواندیم. آن حضرت ج شروع به قرائت کرد ولی پس از لحظه‌ای قرائت بر ایشان دشوار و سنگین و مشتبه شد، از این‌رو چون از نماز فارغ شد، فرمود: شما پشت سر امامتان قرائت می‌خوانید؟ گفتند: آری، ای رسول‌خدا ج!. پیامبر ج فرمود: پشت سر امامتان، جز سوره‌ی فاتحه، چیزی را نخوانید، زیرا نماز کسی که سوره‌ی فاتحه را در آن نخواند نماز نیست.

[این حدیث را ابوداود و ترمذی روایت کرده‌اند.و نسائی نیز به معنای آن روایت نموده است].

و در روایتی از ابوداود آمده است: پیامبر ج فرمود: من با خود می‌گفتم: چرا قرآن با من منازعه دارد؟ (و قرائتش بر من سنگین و دشوار است. پس دانستم که شما پشت سر من قرائت می‌خوانید). پس وقتی که من به آواز بلند قرائت می‌خوانم شما هیچ نخوانید مگر سوره‌ی فاتحه را.

855 ـ (34) وعن أبی هریرةَ، أنَّ رسولَ اللَّهِ ج إنصرَفَ منْ صلاةٍ جَهَرَ فیها بِالقِراءَةِ، فقال: «هلْ قرأَ معی أحدٌ منکم آنفاً؟» فقال رجلٌ: نعمْ، یا رسولَ اللَّهِ! قال: «إنِّی أقولُ: ما لی أُنازَعَ القرآن؟!» قال: فَانتَهَى النّاسُ عَنِ القراءَةِ معَ رسولِ اللَّهِ فیما جهَرَ فیه بِالقراءَةِ منَ الصَّلَواتِ حینَ سمِعُوا ذلکَ مِن رسولِ اللَّهِ. رواه أحمد، ومالک، وأبو داود، والترمذیُّ، والنسائی. وروى ابنُ ماجة نحوَه([34]).

855- (34) ابوهریره س گوید: پیامبر ج از یکی از نمازهای جهری که در آن قرائت را با آواز بلند خوانده بود فارغ شد و پس از آن فرمود: آیا هم اینک یکی از شما با من قرائت خوانده است؟ مردی گفت: آری، ای رسول‌خدا ج! من خوانده‌ام.

پیامبر(ص) فرمود: بی‌گمان من با خود می‌گفتم: چرا قرآن با من منازعه دارد؟ (و قرائتش بر من سنگین و دشوار است. پس دانستم که تو پشت سر من قرائت می‌خوانی) پس چون این سخن را مردم شنیدند، از خواندن قرائت همراه با رسول‌خدا ج در نمازهای جهری (مثل دو رکعت صبح، و دو رکعت اول مغرب و عشاء و دو رکعت نماز جمعه) باز آمدند.

[این حدیث را احمد، مالک، ابوداود، ترمذی و نسائی روایت کرده‌اند. و ابن‌ماجه نیز همانند آن را روایت کرده است].

856 ـ (35) وعن ابنِ عمرَ، والبَیاضیِّ، قالا: قالَ رسولُ اللَّهِ: «إنَّ المُصَلّی یُناجی رَبَّه؛ فَلیَنظُرْ ما یُناجِیه به، ولا یَجْهَرْ بعضُکُم على بعضٍ بالقرآنِ». رواه أحمد([35]).

856- (35) «ابن عمر» و «بیاضی» (عبدالله بن غنام) ش گویند: پیامبر ج فرمود: بی‌گمان نمازگزار با پروردگارش راز و نیاز می‌کند، پس باید بیاندیشد در آن چیزی که بدان با پرودگارش راز و نیاز می‌نماید (یعنی باید با تفکر و اندیشه و حضور قلب و فکر، و خشوع و خضوع قلبی و روحانی و جسمی و فکری، به خواندن قرائت و گفتن اذکار در نماز بپردازد و اینگونه صداقت و اخلاص و اعتقاد و عملش را در راز و نیاز به پروردگار نشان دهد). و نباید برخی از شما بر برخی دیگر آوازش را به خواندن قرآن (چه در نماز و چه در غیر نماز) بلند کند (و موجباب ایذاء و تشویش فکری برخی را فراهم آورد).

[این حدیث را احمد روایت کرده است].

857 ـ (36) وعن أبی هریرةَ، قال: قالَ رسولُ الله ج: «إنما جُعِلَ الإمامُ لِیُؤْتَمَّ به، فإذا کَبَّرَ فَکَبِّرُوا، وإذا قرأ فَاَنصِتُوا». رواه أبو داود، والنسائیُّ، وابنُ ماجة([36]).

857- (36) ابوهریره س گوید: پیامبر ج فرمود: بی‌گمان امام و پیشنماز برای این است تا از وی پیروی شود، پس هرگاه امام تکبیر گفت، شما هم تکبیر بگویید و وقتی که قرائت خواند، شما (گوش فرا دهید و) خاموش باشید.

[این حدیث را ابوداود، نسائی و ابن‌ماجه روایت کرده‌اند].

شرح: چنانچه قبلاً نیز گفتیم، علماء و صاحب‌نظران فقهی، طلایه‌داران عرصه‌ی روایت و درایت، علم و دانش، اخلاص و صداقت و اعتقاد و عمل، و مجتهدان غیور و فقهای مجاهد، با تلاش فراوان وتفقّه بسیار در دین، احکام شریعت را از سرچشمه‌ی پاک نبوی استخراج و میراث بزرگ فقه و حقوق اسلامی را هماهنگ با مقتضیات زمان و پیشرفت تمدن، به جامعه بشری و انسانی و اسلامی عرضه نمودند و به جهانیان چنان تمدن و فرهنگی استوار و متعالی ارزانی داشتند که تا جهان بر پا است در هر دیاری که ثقافتی پای گیرد، از دوحه‌ی آن درخت پربار شریعت پیوند خورده و از سرچشمه‌ی فیاض آن سیراب گشته است.

در باب قرائت پشت سر امام نیز، فقهاء و مجتهدان غیور و علمای مجاهد، بر اساس روایات واخبار رسیده بدانها، و بر مبنای مطالعه و بررسی احادیث، و تحقیق و تفحص تعالیم وآموزه‌های الهی، اوامر و فرامین نبوی و احکام و دستورات شرعی و طرز عمل پیامبر ج و صحابه ش آن هم با صداقت واخلاص واعتقاد و عمل، قولی را انتخاب واختیار نموده‌اند.

و در گنجینه‌ی مسائل و احکام فقهی و امور عبادات، مواردی اندک و بلکه نادر به چشم می‌خورد که نزد امامی واجب و نزد امام دیگری مکروه باشد، بلکه بیشتر اختلافات بر سر افضلیت و اولی و عدم اولی است.

و از جمله مواردی که اندک و بلکه نادر می‌باشند و در نزد امامی واجب و نزد امام دیگری مکروه می‌باشد، خواندن سوره‌ی فاتحه پشت سر امام است که از نظر امام شافعی در تمام نمازهای سری و جهری، خواندن آن برای مقتدی‌ها واجب است، ولی پیروان امام ابوحنیفه، چنین می‌پندارند که خواندن فاتحه برای مقتدی‌ها در نماز جماعت مکروه است و این دو قول مقابل یکدیگر قرار گرفته‌اند.

و در میان این دونظریه، یک نظریه‌ی میانی وجود دارد وآن اینکه خواندن فاتحه در نماز سرّی برای مأموم و مقتدی که آن را نمی‌شنود شرعی است ولی در نماز جهری که مأموم، فاتحه‌ی امام را می‌شنود، سکوت لازم است.

 به هر حال،اختلاف ائمه‌ی مذاهب به این دلیل است که منبع و مصدر دین که خداوند متعال برای بندگان تشریع نموده، عبارت از نصوص دینی است و لاجرم مردم در فهم نصوص، اختلاف دارند و این یک امر طبیعی در زندگی بشری است که بعضی متمسک به ظواهر لفظ می‌شوند و بعضی روح مقاصد نصوص را در نظر می‌گیرند، لذا واگذاردن مردم به اجتهاد خودشان از جمله عوامل و اسباب اختلاف می‌باشد.

گاهی خود لغتِ نصوص، عامل اختلاف میان فقیهان به شمار آمده است مانند: واژه‌ی «قُرء» در ﴿وَٱلۡمُطَلَّقَٰتُ یَتَرَبَّصۡنَ بِأَنفُسِهِنَّ ثَلَٰثَةَ قُرُوٓءٖ [البقرة: 228]. وگاهی اسباب اختلاف فقهاء این است که بعضی الفاظ، احتمال معنای حقیقی و مجازی را در بردارد، لذا بعضی متمسک به معنای حقیقی آن هستند و بعضی به معنای مجازی آن.

یکی دیگر از اسباب اختلاف فقهاء در رابطه با اطمینان و عدم اطمینان نسبت به روایت است که یکی به این راوی «وثوق واعتماد» دارد و روایت او را می‌پذیرد و دیگری به آن اطمینان و اعتماد ندارد و روایتش را مبنای عمل قرار نمی‌دهد یا اینکه بعضی در پذیرفتن حدیثی بویژه در امور مبتلابه و عمومی، قایل به شرایطی هستند و بعضی آن شرایط را منظور نکرده‌اند.

یکی دیگر از موارد اختلاف فقهاء در ارتباط با اعتبار و عدم اعتبار دلایل شرعی و اسلامی است برای مثال: نظر امام مالک بر این است که عمل اهل مدینه در مسائلی چون عبادات به عنوان دلیل فقهی، مقدم بر خبر واحد است.

یکی دیگر از اسباب اختلاف این است که برخی از علماء حدیث ضعیف ـ که بعدها به حدیث «حسن» نام گذاری شد ـ را بر قیاس مقدم می‌دارند و برخی بر عکس، بعضی حدیث مرسل را بطور کلی قبول دارند و بعضی آن را به طور کلی مردود می‌شمارند و بعضی با شرایطی آن را می‌پذیرند و بعضی به طور مطلق، شریعت امت‌های قبل از اسلام را می‌پذیرند و بدان اعتبار می‌نمایند و بعضی بدان اعتبار نمی‌دهند بعضی قول صحابه ش را به عنوان یکی از ادله می‌دانند و بدان استدلال می‌‌کنند و بعضی آن را به عنوان ادله‌ی شرعی نمی‌پذیرند و بدان اجتجاج نمی‌کنند.

بعضی «مصالح مرسله» را به عنوان یکی از ادله‌ی شریعت می‌پذیرند و بعضی آن را نمی‌پذیرند برخی از فقهاء اعتقاد دارند که نقل حدیث ضعیف از طرق متعدد، موجب تقویت روایت است در صورتی که دیگران چنین اصلی را قبول ندارند زمانی هم هست که حدیث راجع به مسئله‌ای عمومی و همیشگی در عالم تشریع صحبت می‌کند اما در دلالت حدیث بر معنای مراد، اختلاف روی می‌دهد. مثلاً: اگر حدیث شامل بر صیغه‌ی امر یا نهی باشد می‌توان سؤال کرد که آیا این امر بیانگر وجوب است یا استحباب و یا ارشاد؟ آیا صیغه‌ی نهی در حدیث گویای حرمت است یا کراهت؟ اگر دال بر کراهت باشد این کراهت از چه نوعی است؟ تحریمی یا تنزیهی؟

گاهی اختلاف در رابطه با دلالت امر و نهی، عام و خاص، مطلق و مقید، منطوق و مفهوم و غیر این‌ها که در علم اصول فقه به تفصیل بیان شده است می‌باشد.

و بالاخره گاهی علت اختلاف رأی فقها و مجتهدین به توثیق و تضعیف راویان حدیث بر می‌گردد که یکی راوی خاصی را مؤثق می‌شمارد و دیگری همان را نامؤثق معرفی می‌کند.

بنابراین اختلاف در مسائل فرعی، یک ضرورت، رحمت، وسعت و ثروت گرانبهایی است، چنانچه وقتی خلیفه منصور، خواست که تمام مردم ممالک اسلامی از کتاب مؤطای امام مالک پیروی کنند و کتاب وی را به عنوان کتاب مرجع برای همه‌ی افراد موجود در ممالک اسلامی معرفی نماید، امام مالک با فقاهت و ورع خویش به منصور گفت:

«امیرالمؤنین! چنین کاری نکن که اصحاب رسول‌خدا ج به شهرها و مناطق پراکنده شده‌اند و هر قومی دارای یک نوع علم و دانش و حکمت و بینش است و اقوال و فتاوایی بر آنان پیشی گرفته و بدان راضی و قانع گشته‌اند، اگر همه‌ی مردم را به سوی یک نظریه و یک فتوا برگردانی، در میان امت، فتنه ایجاد خواهد شد».

آری! آنان این‌گونه به اختلاف میان ائمه می‌نگریستند که آن یک اختلاف در قضایای فرعی است و هیچ‌گونه زیانی ندارد و بلکه ضروری است. امکان ندارد که در این‌گونه مسائل فرعی، امت اسلامی بر روی یک نظریه اتفاق نمایند و خود این اختلاف آراء از لطف و موهبت خداوند متعال نسبت به این امت است که حکم و قضایا و مسائل فرعی را بیان ننموده تا فرصتی برای اجتهاد و وسعت‌بخشی نسبت به تعدّد افهام باشد.

 پس تعدد مذاهب وگوناگونی آراء فقهاء و مجتهدان اسلامی و دلایل مورد استناد هرکدام از آنها، بیانگر این است که هریک از آنها از دریای بیکران شریعت، با صداقت و اخلاص جرعه‌ای برگرفته‌اند.

858 ـ (37) وعن عبدِ الله بن أبی أوْفى، قال: جاءَ رجلٌ إلى النبیِّ ج، فقال: إنی لا أستَطِیعُ أنْ آخُذَ مِنَ القرآن شیئاً، فَعَلِّمْنی ما یُجزئُنی. قال: «قُلْ سُبحانَ اللَّهِ، والحمد لِلَّهِ، ولا إلهَ إلاَّ اللَّهُ، واللَّهُ أکبرُ، ولا حَوْلَ ولا قُوَّةَ إلاّ بِاللَّهِ». قال: یا رسولَ اللَّهِ! هذا لِلَّهِ؛ فماذا لی؟ قال: «قُلْ: اللَّهُمَّ ارحَمنِی، وعافِنی، واهْدِنی، وارزُقْنی» فقال هکذا بیدَیه وقَبَضَهُما. فقال رسولُ اللَّهِ: «أمَّا هذا فقد مَلأَ یَدیْه مِنَ الخَیرِ». رواه أبو داود. وانتهَتْ روایة النسائیِّ عندَ قوله: «إلاَّ باللَّهِ»([37]).

858- (37) عبدالله بن ابی اوفی س گوید: مردی به نزد پیامبر ج آمد و گفت: نمی‌توانم از قرآن چیزی را یاد بگیرم (یعنی: حفظ آیات قرآن برایم بسیار دشوار و سنگین است) از این‌رو چیزی یادم بدهید که برایم جای قرائت قرآن را در نماز بگیرد.

پیامبر ج فرمود: بگو: «سبحان الله» و«الحمد لله» و«لااله الا الله» و«الله اکبر» و«لا حول ولا قوة الا بالله». آن مرد گفت: ای رسول‌خدا ج این کلمات (تسبیح و تحمید و تهلیل و تکبیر) همه از آن خداست (و بیانگر ستایش و حمد خدا و نشانگر پرتوی از وصف و شکوه و قدر ت و بزرگی اوست) پس برای خودم چیست؟ پیامبر ج فرمود: بگو: «اللهم ارحمنی وعافنی واهدنی وارزقنی»، «پرودگارا! بر من رحم کن و رزق و روزی‌ام ده و تندرستی و عافیت عطایم فرما و مرا به راه راست و درست رهنمون ساز».

(وقتی که آن مرد از جا برخاست تا برود) به دو دستانش اشاره کرد گویا که با آنها چیزی را گرفته، سپس آنها را جمع کرد. پیامبر ج فرمود: اما این مرد دو دست خویش را پر از خیر و برکت نمود.

[این حدیث را ابوداود روایت کرده است و نسائی نیز تا «و لا حول ولا قوة الا بالله» روایت نموده است].

شرح: در این حدیث پیامبر ج بدان مرد دستور داد تا این کلمات «سبحان الله» و«الحمد لله»... را بجای قرائت قرآن در نماز بگوید، تا وقتی که بتواند قرآن را به قدر نیاز حفظ نماید، چون کسی که بتواند «سبحان الله» و «الحمد لله»... را حفظ نماید از قرآن هم می‌تواند به قدر نیاز از حفظ نماید.

بنابراین کسی که قطعاً چیزی از قرآن نمی‌داند و یا تازه به اسلام گرویده، اگر در همه‌ی حالات نماز«سبحان الله والحمد لله و...» بگوید فرض از ذمه‌اش اداء می‌گردد ولی باید برای آموختن قرآن و نماز، خوب زحمت بکشد و تلاش وکوشش نماید.

859 ـ (38) وعن ابنِ عبّاسٍ، [بما]: أنَّ النبیَّ ج کانَ إذا قرأ {سَبِّحِ اسمَ ربِّکَ الأَعْلى}؛ قال: «سُبحانَ ربِّیَ الأعْلى». رواه أحمدُ، وأبو داود([38]).

859- (38) ابن‌عباس ـ ب ـ گوید: هرگاه پیامبر ج این آیه «سبح اسم ربک الاعلی» را می‌خواند (بخاطر امتثال فرمان خدا) می‌فرمود:«سبحان ربی الاعلی» [ذات مقدس پروردگارم را از هر فعل و صفتی که لایق مقام و عظمتش نباشد پاک و منزه می‌دارم و از خیال و قیاس و گمان و وهم، دورتر و برتر می‌دانم و تسبیح و تقدیس می‌نمایم پرودگار والامقامم را].

[این حدیث را احمد و ابوداود روایت کرده‌اند].

860 ـ (39) وعن أبی هریرةَ، قال: قال رسولُ الله ج: «مَنْ قرأ مِنکُم بِـ { والتِّینِ والزَّیتونِ }، فانتهى إلى: { ألَیْسَ اللَّهُ بأحکَمِ الحاکمینَ)؛ فَلیَقُلْ: بَلى، وأنا على ذلکَ منَ الشَّاهِدِینَ. ومنْ قرأ: { لا أقسِمُ بیومِ القِیامة } فانتهى إلى: { ألیسَ ذلک بقادر على أنْ یُحیِیَ الموتى }؛ فَلیَقُلْ: بلى. ومَنْ قَرأ (والمُرْسَلاتِ) فبلغَ: { فبِأیِّ حدیثٍ بعدَه یُؤْمِنونَ }؛ فلْیَقُلْ: آمَنَّا بِاللَّهِ». رواه أبو داود، والترمذیُّ إلى قوله: «وأنا على ذلکَ منَ الشَّاهِدِینَ»([39]).

860- 39 ابوهریره س گوید: پیامبر ج فرمود: چون یکی از شما سوره‌ی ﴿وَٱلتِّینِ وَٱلزَّیۡتُونِ١ [التین: 1] را می‌خواند و به آخر آن، یعنی آیه‌ی ﴿أَلَیۡسَ ٱللَّهُ بِأَحۡکَمِ ٱلۡحَٰکِمِینَ٨ [التین: 8]. [آیا خداوند فرمانرواترین فرمانروایان و داورترین داوران نمی‌باشد؟ و احکام و فرمانش از همه، حکیمانه‌تر و متقن‌تر نیست]؟ برسد، باید در پاسخ بگوید:: «بلی وأنا علی ذلک من الشاهدین» [آری خداوند فرمانرواترین فروانرویان و داورترین داوران است. و من بر این امر گواهم].

 و هرکس از شما سوره‌ی ﴿لَآ أُقۡسِمُ بِیَوۡمِ ٱلۡقِیَٰمَةِ١ [القیامة: 1]» را می‌خواند و به فرموده‌ی حق تعالی ﴿أَلَیۡسَ ذَٰلِکَ بِقَٰدِرٍ عَلَىٰٓ أَن یُحۡـِۧیَ ٱلۡمَوۡتَىٰ٤٠ [القیامة: 40] [آیا چنین خدایی نمی‌تواند مردگان را زنده گرداند] می‌رسد، باید بگوید: «بلی»، «آری پروردگار ما بر زنده‌کردن مردگان توانا است».

 و هرکس سوره‌ی «والمرسلات» را می‌خواند و به آیه‌ی «فبای حدیث بعده یؤمنون»، «اگر به این قرآن که دلایل صدق و نشانه‌های حقانیت آن در تمام آیات و تعبیراتش آشکار است، ایمان نیاورند، پس به کدام سخن دیگر غیر از قرآن ایمان می‌آورند»؟ می‌رسد، باید بگوید «امنا بالله»، «به خداوند ایمان آوردیم».

[این حدیث را ابوداود روایت نموده و ترمذی نیز تا عبارت «و أنا علی ذلک من الشاهدین» روایت کرده است].

861 ـ (40) وعن جابرٍ، قال: خرجَ رسولُ الله ج على أصحابِه، فَقَرأ علیهم سورةَ (الرَّحمنِ) من أوَّلِها إلى آخرِها، فَسَکَتُوا. فقالَ: «لقدْ قرأتُها على الجِنِّ لَیلَةَ الجِنِّ، فکانوا أحسنَ مَرْدُوداً مِنکُم، کنتُ کُلَّما أتیتُ على قولِه: { فَبِأیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکذِّبانِ }، قالوا: لا بِشَیْءٍ مِنْ نِعَمِکَ ربَّنا نُکَذِّبُ، فَلَکَ الحَمدُ». رواه الترمذیُّ وقال: هذا حدیثٌ غریبٌ([40]).

861- (40) جابر س گوید: رسول‌خدا ج به نزد یاران خویش رفت و سوره‌ی «الرحمن» را از اول تا آخر برای ایشان خواند و صحابه ج ساکت و خاموش بودند. پس آن حضرت ج فرمود: وقتی در شب دیدار با جنّ، این سوره را بر جنیان خواندم، آنان در واکنش خود از شما بهتر بودند، زیرا چنان بود که هرگاه من به آیه‌ی «فبایّ آلاء ربکما تکذبان» می‌رسیدم آنها در جواب می‌گفتند: «لا بشیء من نعمک ربّنا نکذّب، فلک الحمد»؛ «نه، ما چیزی از نعمت‌های پروردگارمان را تکذیب و انکار نمی‌کنیم، پروردگارا! حمد و ستایش از آن توست».

[این حدیث را ترمذی روایت کرده و گفته است: حدیثی غریب است].


فصل سوم

862 ـ (41) عن مُعاذِ بنِ عبداللَّهِ الجُهَنیِّ، قال: إنَّ رجلاً منْ جُهَینَةَ أخبرَه أنَّه سمعَ رسولَ اللَّهِ قرأ فی الصُّبحِ { إذا زُلزِلَت } فی الرَّکعَتینِ کِلْتَیهِما، فلا أدْرِی أَنَسِیَ أمْ قَرَأ ذلکَ عَمْداً. رواه أبو داود([41]).

862- (41) معاذبن عبدالله جُهنی س گوید: مردی از قبیله‌ی «جهینه» بدو خبر داد که وی شنیده که رسول‌خدا ج یک بار در نماز صبح، سوره‌ی «اذا زلزلت» را در هردو رکعت آن خوانده است (یعنی در هردو رکعت، یک سوره خواند). و آن شخص گفت: نمی‌دانم که آیا پیامبر ج فراموش کرد و یا به عمد در هردو رکعت، یک سوره را خواند (پس از این حدیث ثابت می‌شود که خواندن یک سوره در دو رکعت هم جایز است و به احتمال زیاد پیامبر ج به قصد این کار را کرد تا جواز این کار را نیز بیان دارد).

[این حدیث را ابوداود روایت کرده است].

863 ـ (42) وعن عُرْوةَ، قال: إنَّ أبابکرٍ الصِّدِّیقَ، س، صَلّى الصُّبْحَ، فقرأ فیهما بـ (سورةَ البقرة) فی الرکعتَینِ کِلتُیهِما. رواه مالکٌ([42]).

863- (42) عروةبن زبیر س گوید: ابوبکر صدیق س نماز صبح را گزارد و در هردو رکعت آن سوره‌ی «بقره» را خواند (یعنی سوره‌ی بقره را در هردو رکعت آن، تقسیم کرد و پاره‌ای از آن را در رکعت نخست، و پاره‌ی دیگر را در رکعت دوم خواند).

 [این حدیث را مالک روایت کرده است].

864 ـ (43) وعن الفرافصَةِ بن عُمَیرٍ الحَنفیِّ، قال: ما أَخَذْتُ سورةَ (یوسُف) إلاَّ منْ قِراءَةِ عُثمانَ بنِ عَفَّانَ إیاها فِی الصُّبحِ، مِنْ کِثرةِ ما کانَ یُرَدِّدُها لنا. رواه مالک([43]).

864- (43) «فرافصة بن عُمیر الحنفی» گوید: سوره‌ی «یوسف» را از قرائت عثمان بن عفان س در نماز صبح فراگرفتم، زیرا بسیار اتفاق می‌افتاد که ایشان این سوره را در نماز جماعت صبح برای ما تکرار می‌کرد.

[این حدیث را مالک روایت کرده است].

از این حدیث مشخص شد که تکرار یک سوره در نماز، اشکالی ندارد.

865 ـ (44) وعن [عبدِ الله بن] عامرِ بنِ ربیعةَ، قال: صَلَّینا وراءَ عُمرَ بنِ الخَطابِ الصُّبحَ، فقرأ فیهِما بسورة (یُوسُف) وسورةِ (الحجِّ) قَراءَةً بَطِیئةً، قِیلَ له: إذاً لَقَدْ کانَ یَقُومُ حِینَ یَطلُعُ الفجرُ. قال: أجَلْ. رواه مالک([44]).

865- (44) عبدالله بن عامربن ربیعه گوید: نماز صبح را پشت سر عمر بن خطاب س خواندیم، وی در هردو رکعت آن، سوره‌ی «یوسف» و سوره‌ی «حج» را به آرامی و آهستگی و کندی خواند.

به عبدالله بن عامر گفته شد: در این صورت حضرت عمر س متصل پس از طلوع فجر صادق، نماز صبح را شروع می‌نمود؟ (چرا که وقت صبح در صورتی گنجایش قرائت سوره‌ی یوسف و سوره‌ی حج ـ آن هم به صورت آهسته و کند ـ را دارد که نماز صبح را متصل بعد از طلوع فجر صادق شروع نماید)! عبدالله گفت: آری! عمر س متصل بعد از طلوع فجر صادق، نماز صبح را شروع می‌کرد و در آن این دو سوره را می‌خواند.

[این حدیث را مالک روایت کرده است].

البته احتمال دارد که در هر رکعت از نماز صبح، پاره‌ای از دو سوره را خوانده باشد و ممکن است که در هر رکعت از آن، سوره‌ها را کامل خوانده باشد.

866 ـ (45) وعن عَمرِو بنِ شُعَیبٍ، عنْ أبیه، عنْ جدِّه، قال: ما منَ المفصَّلِ سورةٌ صغیرَةٌ ولا کبیرَةٌ إلاَّ قدْ سَمِعتُ رسولَ اللَّهِ یَؤُمُّ بها النَّاسَ فی الصَّلاةِ المکتوبَة. رواه مالک([45]).

866- (45) عمرو بن شعیب از پدرش و او نیز از جدّش (عبدالله بن عمرو بن العاص) روایت می‌کند که گفت: از مفصّل (سوره‌های آخرین منزل قرآن، از «حجرات» تا «ناس») هیچ سوره‌ی کوچک و بزرگی وجود نداشت، مگر اینکه شنیدم که رسول‌خدا ج بدان، مردم را در نمازهای فرض، امامت می‌داد.

[این حدیث را مالک روایت کرده است].

867 ـ (46) وعن عبدِ الله بنِ عُتْبةَ بنِ مَسعودٍ، قال: قرأ رسولُ الله ج فی صلاةِ المغربِ بِـ (حم الدُّخان). رواه النِّسائیُّ مُرسَلاً([46]).

867- (46) عبدالله بن عتبة بن مسعود س گوید: رسول‌خدا ج در نماز مغرب سوره‌ی «حم الدخان» را خواند.

[این حدیث را نسائی بصورت مرسل روایت کرده است].


 



[1]- بخاری 2/236 ح 756، مسلم 1/295 ح (34-394)، ابوداود 1/514 ح 822 و ابوداود عبارت «و صاعداً» را نیز افزوده است، ترمذی 2/25 ح 247، نسایی 2/137 ح 910، ابن ماجه 1/273 ح 837، مسند احمد 5/314 و روایت «لـمن لم یقرأ بأُمّ القرآن فصاعداً» را مسلم در صحیحش 1/296 ح (27-394) نقل کرده است. دارمی نیز این حدیث را بدون واژه‌ی «فصاعداً» در سننش 1/312ح 1242 نقل کرده است.

[2]- مسلم 1/296 ح (38-395)، ابوداود 1/512 ح 821، ترمذی 5/184 ح 2953، نسایی 2/135 ح 909، و ابن ماجه نیز این حدیث را به اختصار در سننش 1/273ح 838 نقل نموده است.، موطا مالک کتاب الصلاة 1/84 ح 39، مسنداحمد 2/285.

[3]- بخاری 2/226 ح 743، مسلم 1/299 ح(50-399) و لفظ حدیث از بخاری است.، ابوداود 1/494ح 782، ترمذی 2/15 ح 246، نسایی 2/135 ح 907، ابن ماجه 1/267ح 813، دارمی 1/311 ح 1240، مسنداحمد 3/101.

[4]- بخاری 2/262 ح 780، مسلم 1/307 ح (72-410)، ابوداود 1/576 ح 936، ترمذی 2/30 ح 250، نسایی 2/144 ح 928، ابن ماجه 1/277 ح 851، مؤطا مالک کتاب الصلاة 1/87 ح 45 اما روایت «اذا قال الامام: ﴿غَیۡرِ ٱلۡمَغۡضُوبِ عَلَیۡهِمۡ وَلَا ٱلضَّآلِّینَ این بزرگواران به نقل آن پرداخته‌اند: بخاری 2/266ح 871، مسلم نیز نظیر آن را در صحیحش 1/307 ح (76-410) نقل کرده است، ابوداود 1/575 ح 935، نسایی 2/144 ح 929، دارمی 1/314 ح 1246، مؤطا مالک کتاب الصلاة 1/87 ح 45 و روایت «اذا امنَّ القاری ...» را این بزرگواران روایت نموده‌اند: بخاری 18/200 ح 6402، نسایی 2/143 ح925، ابن ماجه 1/277 ح 852، دارمی 1/314ح 1245، مسنداحمد 2/449.

[5]- این حدیث را مسلم در پی حدیثی طولانی در صحیحش 1/303 ح (62-404) نقل کرده است، ابوداود 1/594 ح 972، نسایی 2/196ح 1064 دارمی 1/343 ح 1312، مسنداحمد 4/401.

[6]- مسلم این حدیث را فقط از قتاده در صحیحش 1/304ح (63-404) نقل کرده است و ابن ماجه نیز این حدیث را از ابوهریره در سننش 1/276ح 846 روایت نموده است.

[7]- بخاری 2/260 ح 776، مسلم 1/333ح (154-451) و لفظ حدیث از بخاری است.، نسایی 2/166 ح 978، مسنداحمد 4/383.

[8]- مسلم 1/334 ح (156-452) و ابوداود 1/505 ح 804، نسایی 1/237ح 475، مسنداحمد 3/2 نیز بین هر دو روایت جمع کرده‌اند و آن را نقل کرده‌اند و مسلم نیز در صحیحش 1/334 ح (156 452) و نسایی در سننش 1/237 ح 476 فقط به روایت حدیث دوم پرداخته‌اند.

[9]- مسلم 1/337ح (170-459)، ابوداود نیز این حدیث در پی روایتی طولانی در سننش 1/506ح 806 نقل کرده است، نسایی 2/166 ح 980 و مسلم در صحیحش 1/338 ح (171-460)، و احمد در مسندش 50/86 به روایت حدیث دوم پرداخته‌اند.

[10]- بخاری 2/248 ح 765، مسلم 1/338 ح (174-463) و لفظ حدیث از مسلم است.، ابوداود1/508ح 810، نسایی 2/169ح 987، دارمی 1/336 ح 1295، مؤطا مالک کتاب الصلاة 1/78 ح 23، مسنداحمد 4/84، ابن ماجه 1/272ح 832.

[11]- بخاری 2/246ح 763، مسلم 1/338 ح (173-462)، ابوداود 1/508 ح 810، نسایی 2/168 ح 985، دارمی 1/336 ح 1294، مؤطا مالک کتاب الصلاة 1/78 ح 24، مسنداحمد 6/340، ترمذی 2/112 ح 308، ابن ماجه 1/272 ح 8310.

[12]- بخاری 10/515 ح 6106، مسلم 1/339 ح (178-465)، ابوداود 1/500 ح 790، نسایی 1/172 ح 998، دارمی 1/337 ح 1296، ابن ماجه نیز به اختصار آن را در سننش 1/315 ح 986 روایت کرده است.

[13]- بخاری 2/251 ح 769، مسلم 1/339 ح (177-464)، ابن ماجه 1/273 ح 835، مسند احمد 4/291.

[14]- مسلم 1/337 ح (168-458)، مسنداحمد 5/91.

[15]- مسلم 1/336 ح (164-456)، ابوداود نیز این حدیث را بر خلاف روایت مسلم در سننش 1/511 ح 817 نقل کرده است.، دارمی 1/338 ح 1299، مسنداحمد 4/307، ابن ماجه 1/268 ح 817 خاطرنشان می‌شود که لفظ حدیث از مسلم است.

[16]- مسلم 1/336ح (163-455)، ابوداود 1/426ح 649، نسایی 2/176 ح 1007، ابن ماجه 1/269 ح 820، مسنداحمد 3/411، بخاری نیز این روایت را به صورت تعلیقی در باب «الجمع بین السورتین فی الرکعة» در «کتاب الاذان» 2/255 نقل کرده است.

[17]- بخاری 2/377ح 891، مسلم 2/599 ح (65-880)، ابوداود 1/648ح 1074، نسایی 2/159 ح 955، ابن ماجه 1/269 ح 823، دارمی 1/435 ح 1542.

[18]- مسلم 2/597 ح (61-877)، ابوداود 1/670ح 1124، ترمذی 2/397 ح 519، ابن ماجه 1/355 ح 1118.

[19]- مسلم 2/598 ح (62-878)، ابوداود 1/670ح 1122، ترمذی 2/413 ح 533، نسایی 3/112 ح 1424، دارمی 1/423 ح 1568، مالک نیز در مؤطا آن را نقل کرده است.

[20]- مسلم 2/607 ح (14-891)، ابوداود 1/683ح 1154، ترمذی 2/415ح 534، نسایی 3/183ح 1567، ابن ماجه نیز در سننش 1/408 ح 1282 و مالک در مؤطا کتاب العیدین 1/180 ح 8 نظیر این حدیث را نقل نموده است.

[21]- مسلم 1/502ح (98-726)، نسایی 2/155 ح 945، ابن ماجه 1/363 ح 1148.

[22]- مسلم 1/502 ح (100-727).

[23]- ترمذی 2/14 ح 245 و قال: لیس اسناده بذاک.

[24]- ترمذی 2/27 ح 248 و قال حدیث حسن، ابوداود 1/574 ح 932 و ابوداود به عوض «مدّ» واژه‌ی «رفع» را ذکر کرده است.، دارمی 1/315 ح 247، مسنداحمد 4/316 و نسایی نیز نظیر آن را در سنننش 2/122 ح 879 نقل نموده است.

[25]- ابوداود این حدیث را در پی روایتی طولانی در سننش 1/577 ح 937 نقل کرده است.

[26]- نسایی 2/170 ح 991.

[27]- مسنداحمد 4/149 و 150، ابوداود 2/152 ح 1462، نسایی نیز باختصار آن را در سننش 2/158 ح 953 روایت کرده است.

[28]- شرح السنة (اثر علامه بغوی) 3/81 و ابن حبان 3/158 ح 1838.

[29]- ابن ماجه 1/272 ح 833.

[30]- ترمذی 2/296 ح 431 و قال حدیث غریب لا نعرفه الا من حدیث عبدالله بن معدان عن عاصم.

[31]- ابن ماجه این روایت را از ابوهریره 1/363 ح 363 و از ابن عمر ح 1149 روایت کرده و عبارت «بعد المغرب» را ذکر نکرده است.

[32]- نسایی 2/167 ح 983، مسنداحمد 2/300 و نسایی نیز باختصار به روایت آن در سننش 1/270 ح 827 پرداخته است.

[33]- ابوداود 1/515ح823، ترمذی 2/116 ح 311 وقال: حدیث حسن، مسنداحمد 5/322 و نسایی نیز نظیر آن را در سننش 2/141 ح 920 روایت کرده است و ابوداود نیز روایت «مالی انازع ...» را در سننش 1/515 ح 824 نقل نموده است.

[34]- مسنداحمد 2/240، مؤطا مالک کتاب الصلاة 1/86 ح 24، ابوداود 1/516ح 826، ترمذی 1/118 ح 312، نسایی 2/140 ح 141، ابن ماجه نیز به معنی آن در سننش 1/276 ح 848 نقل کرده است.

[35]- مسنداحمد 4/344، مؤطا مالک کتاب الصلاة 1/80 ح29.

[36]- ابوداود 1/404 ح 604، نسایی 2/142 ح 922، ابن ماجه 1/376، مسنداحمد 2/420.

[37]- ابوداود1/521 ح 832، نسایی اول این حدیث را در سننش 2/143ح 924 روایت کرده است، مسنداحمد 4/353.

[38]- مسنداحمد 1/232،ابوداود 1/549 ح 883.

[39]- ابوداود 1/550 ح 887، ترمذی 5/413 ح 3347، مسنداحمد 1/249.

[40]- ترمذی 5/372 ح 3291 و قال: حدیث غریب لانعرفه الا من حدیث الولید بن مسلم عن زهیر بن محمد.

[41]- ابوداود 1/510 ح 816.

[42]- مؤطا مالک کتاب الصلاة 1/82 ح 33.

[43]- مؤطا مالک کتاب الصلاة 1/82 ح 35.

[44]- مؤطا مالک کتاب الصلاة 1/82 ح 34.

[45]- ابوداود 1/510 ح 814.

[46]- نسایی 2/169 ح 988.

در باره‌ی آنچه پس از گفتن تکبیر تحریمه باید خوانده شود.


فصل اول

812 ـ (1) عن أبی هریرةَ، قال: کانَ رسول اللَّهِ یَسکُتُ بینَ التَّکبیرِ وبینَ القِراءَةِ إسْکاتَةً. فقلتُ: بأبی أنتَ وأُمی یا رسولَ اللَّهِ! إسْکَاتَکَ بینَ التکبیرِ وبینَ القِراءَةِ ما تقولُ؟ قال: «أقولُ: اللَّهُمَّ باعِدْ بینی وبینَ خطایایَ کما باعَدْتَ بینَ المشرِق والمغرِبِ، اللَّهُمَّ نَقِّنی منَ الخَطایا کما یُنقََّى الثَّوْبُ الأبیضُ منَ الدَّنسِ، اللَّهُمَّ اغسِلْ خطایایَ بالماءِ والثلجِ والبَرَد». متفق علیه([1]).

812- (1) ابوهریره س گوید: پیامبر ج وقتی در نماز تکبیر (احرام) می‌گفت، قبل از خواندن فاتحه، لحظه‌ای سکوت می‌کرد. گفتم: ای رسول‌خدا ج! پدر و مادرم فدایت، در سکوتی که بین تکبیر و قرائت می‌کنی، چه می‌گویی؟ پیامبر ج فرمود: می‌گویم: «اللهم باعد بینی وبین خطایای کما باعدت بین المشرق والمغرب، اللهم نقنی من الخطایا کما ینقی الثوب الابیض من الدنس، اللهم اغسل خطایای بالماء والثلج والبرد»

پروردگارا! بین من و خطاهایم فاصله بیانداز، همچنانکه بین مشرق و مغرب فاصله انداختی. پروردگارا! مرا از گناهانم پاک کن همچنانکه لباس سفید از چرک و آلودگی پاک می‌شود. خداوندا! مرا از خطاهایم با برف وآب و تگرگ بشوی (یعنی گناهان و خطاهایم را با رحمت و مغفرت و لطف و کرم خویش به کلی محو و نابود گردان).

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

شرح: هر لحظه امکان انحراف برای انسان وجود دارد واصولاً وقتی پیامبر ج از شر گناهان، خطاها و معاصی به خدا پناه می‌برد، با اینکه پیامبر ج با لطف وکرم الهی و با امدادهای غیبی و سپردن خویشتن به خدا، از هرگونه انحراف، گناه و معصیت بیمه شده بود، ولی بااین حال، لطف وکرم الهی را درخواست می‌کند و از شرّ گناهان به او پناه می‌برد، با این حال، تکلیف ما و دیگر انسان‌ها روشن و مشخص است.

از این حدیث دانسته شده که پیامبر ج گاهی پس از گفتن تکبیر احرام و قبل از قرائت، این دعا را می‌خواند.

«الدنس»: چرک وآلودگی. «الثلج»: برف. «البرد»: تگرگ و ژاله

مراد از آب و برف و تگرگ، مبالغه در درخواست مغفرت و رحمت خداوند متعاال در محوکردن گناهان است. یعنی خدایا! گناهانم را با انواع مُطَهّـِرات و پاک‌کننده‌ها و اقسام مغفرت و رحمت و لطف وکرم محو و نابود بساز، و مرا از تمامی گناهان پاک کن.

813 ـ (2) وعن علیٍّ، س، قال: کانَ النبیُّ ج إذا قامَ إلى الصلاةِ ـ وفی روایةٍ: کان إذا افتَتَحَ الصَّلاةَ ـ کبَّرَ، ثمَّ قال: «وَجَّهْتُ وجهِیَ للذی فطَرَ السَّماواتِ والأرضَ حَنیفاً وما أنا منَ المُشرِکینَ إنَّ صَلاتی ونُسُکی ومَحیْایَ ومَماتی لِلَّهِ ربِّ العالمینَ، لا شَریکَ له، وبذلکَ أُمِرْتُ وأنا منَ المسلمینَ. اللَّهُمَّ أنتَ الملِکُ لا إلهَ إلاَّ أنتَ، أنتَ ربِّی وأنا عَبدُکَ، ظَلَمْتُ نَفسی، واعترفتُ بذَنبی، فَاغفِرْ لی ذُنوبی جمیعاً، إنَّه لا یَغفِرُ الذُّنُوبَ إلاَّ أنتَ، وَاهدِنی لِأَحسَنِ الأخلاقِ، لا یَهْدی لأحسَنِها إلاَّ أنتَ، واصرِفْ عَنِّی سیِّئَها، لا یصرِفُ عنی سیئَها إلاَّ أنتَ. لبَّیْکَ وسَعْدَیْکَ والخیرُ کُلُّه فی یَدَیْکَ، والشَّرُّ لیسَ إلیکَ، أنا بکَ وإلیک، تبارکت وتعالیتَ، أستغفِرُکَ وأتُوبُ إلیکَ». وإذا رکعَ قال «اللَّهُمَّ لکَ رَکَعْتُ، وبکَ آمَنتُ، ولکَ أسلَمْتُ، خَشَعَ لکَ سَمْعی، وبصَری، ومُخِّی، وعظْمی، وعصَبی». فإذا رفعَ رأسَه قال: «اللَّهُمَّ ربَّنا لکَ الحمدُ مِلْءَ السَّماواتِ والأرضِ وما بَینَهُما، ومِلْءَ ما شِئتَ منْ شیءٍ بَعْد». وإذا سجدَ قال: «اللَّهُمَّ لکَ سَجَدْتُ، وبکَ آمنتُ، ولکَ أسلَمتُ، سَجَدَ وجهی لِلَّذی خلَقه وصوَّرَه، وشقَّ سمعَه وبصرَه، تبارکَ اللَّهُ أحسَنُ الخالِقینَ». ثمَّ یکونُ من أخِرِ ما یقولُ بینَ التَّشَهُّدِ والتَّسلیمِ: «اللَّهُمَّ اغفِرْ لی ما قَدَّمتُ وما أخَّرتُ، وما أسرَرْتُ وما أعلَنتُ، وما أسرَفتُ، وما أنتَ أعلَمُ به مِنِّی. أنتَ المُقَدِّمُ وأنتَ المُؤَخِّرُ، لا إلهَ إلاَّ أنتَ». رواه مسلم. وفی روایةٍ لِلشَّافِعیِّ: «والشَّرُّ لیسَ إلیکَ، والمَهدِیُّ مَنْ هدَیتَ، أنا بکَ وإلیکَ، لا مَنجَى مِنکَ ولا مَلْجَأَ إلاَّ إلیکَ، تبارکتَ»([2]).

813- (2) علی س گوید: پیامبر ج وقتی که می‌خواست نماز بخواند ـ و در روایتی دیگر: پیامبر(ص) وقتی که نمازش را شروع می‌کرد ـ «الله اکبر» می‌گفت و پس از تکبیر احرام می‌فرمود: «وجهت وجهی للذی فطر السموات والارض حنیفاً وما انا من المشرکین، ان صلاتی ونسکی ومحیای ومماتی لله رب العالمین، لا شریک له وبذالک اُمرت وانا من المسلمین. اللهم انت الملک لا اله الا انت، انت ربی وانا عبدک، ظلمت نفسی واعترفت بذنبی، فاغفر لی ذنوبی جمیعاً انّه لایغفر الذنوب الا انت واهدنی لأحسن الاخلاق، لایهدی لأحسنها الا انت، واصرف عنی سیئها، لایصرف عنی سیئها الا انت، لبیک وسعدیک والخیرکله فی یدیک، والشر لیس الیک، انا بک والیک، تبارکت وتعالیت، استغفرک واتوب الیک».

«بی‌گمان من رو به سوی کسی می‌کنم که آسمانها و زمین را آفریده است و من از هر راهی جز راه او به کنارم و از زمره‌ی مشرکان نیستم. نماز و عبادت و زیستن و مردن من از آن خدا است که پروردگار جهانیان است، خدا را هیچ شریک و انبازی نیست و به همین دستور داده شده‌ام و من نخستین مسلمان هستم. پرورگارا! پادشاه همه تویی، و جز تو کسی شایسته‌ی بندگی و بایسته‌ی اطاعت و فرمان‌برداری نیست. تو پروردگارم هستی و من بنده‌ات هستم. بر نفس خویش ظلم و ستم روا داشته‌ام و خویشتن را در معرض زیان و ضرر قرار داده‌ام و به خطا و گناهم اعتراف می‌کنم. همه‌ی گناهانم را بیامرز، زیرا جز تو هیچ کسی گناهان را نمی‌آمرزد و مرا به بهترین و برترین خصلت‌ها و ویژگی‌های اخلاقی رهنمون ساز، چرا که جز تو کسی به بهترین اخلاق هدایت‌گر نیست و از من اخلاق زشت و بد را دور کن، زیرا احدی جز تو اخلاق بد را دور نمی‌کند.

پروردگارا! لبیک و سعدیک! در خدمتم و برای قبول و اجرای اوامر و فرامین و تعالیم وآموزه‌ها و احکام و دستورات شما آمادگی کامل دارم. پروردگارا! هر نوع خوبی (و بدی) در دست تو است. و شرّ، راهی به درگاه تو ندارد و هیچ‌گاه نتوان از طریق شرّ به تو نزدیک شد و رسید. پناه‌آوردنم به سوی توست و توفیق طاعتم از فضل توست و بازگشت من به سوی توست و فقط به سوی تو روی می‌آورم، تو با برکت و والا مقامی، پروردگارا! آمرزش تو را خواهانم و به درگاه تو، توبه می‌کنم.»

و چون پیامبر ج به رکوع می‌رفت می‌فرمود: «اللهم لک رکعت وبک آمنت ولک اسلمت خشع لک سمعی وبصری ومخی وعظمی وعصبی» ترجمه: «پروردگارا! به خاطر رضای تو خم شده‌ام وسر بر آستان تو نهاده‌ام و به یگانگی و توحید تو ایمان آورده‌ام و خویشتن را به تو سپرده‌ام، گوشم، چشم‌هایم، مغز و استخوانم و رگ‌های وجودم، همه و همه درحضور تو خاشع و فروتن و متواضع و خاضع‌اند». و هرگاه سرش را از رکوع بلند می‌کرد، می‌فرمود: «اللهم ربنا لک الحمد، ملء السموات والارض وما بینهما وملء ما شئت من شیء بعد.» ترجمه: «پرودگارا! حمد و ستایش تو را سزاست، این حمد و ستایش به پری آسمان‌ها و زمین وآنچه بین آن دو است و به پری چیزی که بعد از آنها می‌خواهی، بی‌نهایت وسیع است».

و وقتی که به سجده می‌رفت می‌فرمود: «اللهم لک سجدت وبک آمنت ولک اسلمت، سجد وجهی للذی خلقه وصوره، وشقّ سمعه بصره، تبارک الله احسن الخالقین». ترجمه: «پرودگارا! من برای تو سجده کرده‌ام و به تو ایمان آورده‌ام و خویشتن را به تو سپرده و مطیع و منقاد اوامر و فرامین و تعالیم وآموزه‌های تو شده‌ام، صورت و رخسار ناچیزم، سجده و شکر آن آفریدگاری را بجای می‌آورد که او را از نیستی به هستی آورد و بدو شکل بخشید و سر و سامان و نظم و نظام و معتدل و متناسبش ساخت، وگوش و چشم در آن آفرید. والا مقام مبارک یزدان است که بهترین اندازه گیرندگان و سازندگان است».

آنگاه در پایان نماز، در بین تشهد (التحیات) و سلام، می‌فرمود: «اللهم اغفرلی ما قدمت وما اخرت وما اسررت وما اعلنت وما اسرفت وما انت اعلم به منّی. انت المقدم وأانت المؤخر، لا اله الا انت» ترجمه: «پروردگارا! آنچه از لغزش‌ها را پیش فرستادم وآنچه واپس افکنده‌ام وآنچه نهان داشته‌ام و آشکار گردانیدم، گناه و نادانی و زیاده‌روی مرا در کارم وآنچه تو به آن از من داناتری، برایم ببخشای، و مرا زیر چتر رحم و کرم و عفو و بخشش خویش قرار بده، مقدِّم (جلو برنده) و مؤخِّر (عقب برگرداننده) تویی (یعنی تو هر کسی را که بخواهی رتبه‌اش را بالا و والا می‌گردانی و به درجات والای بهشت می‌رسانی و هرکس را بخواهی پائین می‌کشی و خوار می‌داری و به درکات پست دوزخ می‌کشانی) و براستی جز تو دیگر معبودی نیست».  

[این حدیث را مسلم روایت کرده است و در روایتی دیگر از شافعی پس از «و الشّر لیس الیک» این عبارت نیز آمده است]: «و الشر لیس الیک، والمهدی من هدیت، انا بک والیک، لامنجی منک ولا ملجأ الا الیک، تبارکت». ترجمه: «و شر، راهی به درگاه تو ندارد و هیچ‌گاه نتوان از طریق شر به تو نزدیک شد و رسید. هدایت شده آن است که تو هدایت و رهنمودش سازی و به مقصد رسانی، پناه آوردنم به سوی توست و توفیق طاعتم از فضل توست و بازگشت من به سوی توست و فقط به سوی تو روی می‌آورم. هیچ رستگاری و نجاتی از عذاب و قهر تو و هیچ تکیه‌گاه و پناه‌گاهی جز به سوی تو نیست. (ناجی و پناهگاه همگان تویی). تو با برکتی».

شرح: امام مسلم این حدیث را در سلسله‌ی احادیث نماز تهجد ذکر کرده است، از این‌رو مشخص می‌شود که روش معمول و متداول و دائمی پیامبر ج در نمازهای فرضِ روزمره، اینگونه نبوده است بلکه گاهی اوقات در نماز‌های فرض، آن هم در صورتی که باعث اذیت وآزار مردم نشود، این دعاها را می‌خواند، زیرا پیامبر ج پیوسته جانب تیسیر وآسانگیری را بر جانب تشدید و تعسیر و عسر و حرج ترجیح می‌داد و مبنای کارش بر سهولت وآسانگیری بود.

بنابراین اگر مقتدی‌ها با خواندن این اذکار و اوراد و دعاها، در زحمت و مشقت قرار نمی‌گرفتند و موجبات سختی و مشقت بیماران، پیران و دیگر مردم فراهم نمی‌شد، امام می‌تواند این دعاها را در نمازهای فرض بخواند.

و حداقل نمازگزاران می‌توانند، این دعاهای روح‌بخش و تعالی‌آفرین را در نمازهای نفل و سنّت بخوانند و از این نعمت بزرگ و ثواب سترگ و پاداش بی‌کران الهی، بهره‌مند شوند.

814 ـ (3) وعن أنسٍ: أنَّ رجلاً جاءَ فَدَخَلَ الصَّفَّ، وقدْ حَفَزَه النَّفَسُ، فقال: اللَّهُ أکبرُ، الحمدُ لِلَّهِ حمداً کثیراً طیّباً مُبارکاً فیه. فَلَمَّا قضى رسولُ اللَّهِ صلاته قال: «أیُّکم المُتَکَلِّمُ بالکلِماتِ؟» فأَرَمَّ القومُ. فقال: «أَیُّکُم المُتَکَلِّمُ بالکلِماتِ؟» فأَرَمَّ القومُ. فقالَ: «أَیُّکم المتکلمُ بها؟ فإنَّه لم یَقُلْ بأساً». فقال رجلٌ: جئتُ وقد حفَزَنی النَّفَسُ فقُلتُها. فقال: «لقدْ رأیتُ إثنَی عَشَرَ مَلَکاً یَبتَدِرونها، أیُّهُمْ یرفَعُها». رواه مسلم([3]).

814- (3) انس س گوید: مردی به مسجد آمد و شتاب‌زده و نَفس نَفس‌کنان وارد صف نماز جماعت شد و گفت: «الله اکبر، الحمدلله حمداً کثیراً طیّباً مبارکاً فیه» [خدا بزرگ است، حمد و ستایش خدا را سزاست، ستایشی زیاد، خوب و مبارک]

چون پیامبر ج نمازش را گزارد، فرمود: کدام یک از شما گوینده‌ی کلمات بود؟ پس همه‌ی قوم خاموش و ساکت شدند. بار دیگر پیامبر ج پرسید: کدام یک از شما گوینده‌ی این کلمات بود؟ باز هم قوم خاموش شدند. برای بار سوم پیامبر ج پرسید: کدام یک از شما گوینده‌ی این کلمات بود؟ براستی او سخنی را نگفته تا موجب اثم وگناه شود.

مردی از جای برخاست و گفت: من شتاب‌زده و باعجله و نَفس نَفس‌کنان به مسجد آمدم و وارد صف شدم وآن کلمات را گفتم. پیامبر ج فرمود: بی‌گمان دوازده فرشته را دیدم که به خاطر بالابردن ثواب و پاداش این کلمات به سوی پروردگار، شتاب و عجله می‌کردند و بر یکدیگر پیشدستی می‌نمودند تا ببینند کدام یک بالا بردن ثواب و پاداش این کلمات را به جانب خدا به عهده می‌گیرند.

[این حدیث را مسلم روایت کرده است].

«حفزه النفس»: به خاطر دویدن برای نماز، آن مرد را نفس، سخت در مشقت و خستگی انداخت.

«أرمّ القوم»: قوم خاموش و ساکت شدند. «لم یقل بأساً»: سخن نامربوط و بدی را نگفته است که موجب گناه و معصیت شود.

«یبتدرونها»: فرشتگان در بالا بردن ثواب کلمات، شتاب می‌کردند و بر یکدیگر پیش‌دستی می‌نمودند.


فصل دوم

815 ـ (4) عن عائشةَ، ل، قالتْ: کانَ رسولُ اللَّهِ ج إذا افتَتَحَ الصَّلاةَ قال: «سُبحانکَ اللَّهُمَّ وبِحَمدِکَ، وتبارکَ اسمُکَ، وتعالى جَدُّکَ، ولا إلهَ غَیرُکَ». رواه الترمذی، وأبو داود([4]).

815- (4) عایشه ـ ل ـ گوید: هنگامی که پیامبر ج می‌خواست نماز را شروع کند، دعای استفتاح را می‌خواند و می‌فرمود: «سبحانک اللهم وبحمدک وتبارک اسمک وتعالی جدک ولا اله غیرک»، «پروردگارا! تو منزهی (از آنچه کافران در دنیا می‌گویند) و من پاکی و حمد و ستایش تو را بیان می‌دارم. نامت بسیار بابرکت و شأن و جایگاهت بسی والاست. و جز تو کسی شایسته‌ی عبادت و بندگی نیست و تنها تو معبود بر حق هستی».

[این حدیث را ترمذی و ابوداود روایت کرده‌اند].

816 ـ (5) ورواه ابنُ ماجة عنْ أبی سعیدٍ. وقال الترمذیُّ: هذا حدیثٌ لا نعرِفُه إلاَّ منْ [حدیثِ] حارِثةَ، وقد تُکُلِّمَ فیه منْ قِبَلِ حِفظِه([5]).

816- (5) و همین حدیث را ابن‌ماجه از «ابو سعید» روایت نموده است. و ترمذی گفته: این حدیثی است که ما آن را جز از روایت «حارثه» نمی‌شناسیم که پیرامون ضبط و حفظ وی نیز از سوی بزرگان عرصه‌ی روایت و درایت سخن‌ها گفته شده است.

شرح: از این حدیث و احادیثی دیگر که از حضرات علی، عایشه، عبدالله بن مسعود، جابر، جبیربن مطعم وابن عمر ش روایت شده‌اند، دانسته می‌شود که پیامبر ج گاهی پس از تکبیر احرام، «سبحانک اللهم» را می‌خواند و از حدیث ابوهریره س [شماره 812] معلوم شد که ایشان پس از تکبیر شروع نماز، دعای «اللهم باعد بینی وبین خطایای کما باعدت بین المشرق...» را می‌خواند، و از حدیث حضرت علی[شماره 813] مشخص شد که ایشان گاهی اوقات پس از تکبیرتحریمه، دعای «وجهت وجهی للذی فطرالسموات والارض...» را می‌خواند.

لذا خواندن تمام این دعاها از پیامبر ج ثابت است و نمازگزار می‌تواند هر کدام را که برایش آسان‌تر، سبک‌تر و بهتر است، انتخاب کند و پس از تکبیر تحریمه بخواند، چرا که خواندن دیگر دعاها غیر از «سبحانک اللهم» نیز جایز است.

817 ـ (6) وعن جُبَیرِ بنِ مُطْعِمٍ، أنَّه رأى رسولَ اللَّهِ یُصَلِّی صلاةً قال: «اللَّهُ أکبرُ کبیراً، اللَّهُ أکبرُ کبیراً، اللَّهُ أکبرُ کبیراً، والحمدُ لِلَّهِ کثیراً، والحمدُ لِلَّهِ کثیراً، والحمدُ لِلَّهِ کثیراً، وسبُحانَ اللَّهِ بُکرَةً وأصیلاً» ثَلاثاً، «أعوذُ باللَّهِ منَ الشَّیطان، مِنْ نَفْخِه ونَفْثِه وهَمْزِه». رواه أبو داود، وابنُ ماجة؛ إلاَّ أنَّه لم یذکر: «والحمدُ لِلَّهِ کثیراً»، وذَکَرَ فی آخره: «مِنَ الشَّیطانِ الرجیم». وقال عَمْرِو بنِ مُرَّةَ، س: نفخُه: الکِبرُ، ونفثُه: الشِعرُ، وهمزُه: المُوتَة([6]).

817- (6) از جبیربن مطعم س روایت شده است که گفت: پیامبر ج را دیدم که نمازی (از نمازهای فرض یا نفل) می‌خواند (و پس از تکبیر احرام) سه بار «الله اکبر کبیراً»، سه بار «الحمد لله کثیراً» و سه بار «و سبحان الله بکرة واصیلاً» گفت و در ادامه از شر شیطان به خدا پناه برد و فرمود: «اعوذ بالله من الشیطان من نفخه ونفثه وهمزه».؛ «از کبر و خودخواهی و سحر و جادو و وسوسه‌ی شیطان به خدا پناه می‌برم».

[این حدیث را ابوداود روایت نموده و ابن‌ماجه نیز این حدیث را روایت کرده، ولی عبارت «والحمدلله کثیراً» را ذکر نکرده و در آخر حدیث به جای «الشیطان»، «الشیطان الرجیم» نقل کرده است].

و «عمرو بن مرّة» (که یکی از رجال سلسله و سند این حدیث است) گوید:

 مراد از «نفخه» کبر و خودپسندی شیطان، و منظور از «نفثه»، شعر (البته شعر مذموم و قبیح)، و مراد از «همزه»، جنون و دیوانگی است.

818 ـ (7) وعن سَمُرَةَ بن جُندبٍ: أنَّه حفِظَ عن رسولِ الله ج سَکتَتَین: سکتةً إذا کبَّر، وسکتةً إذا فَرَغَ من قراءَة ﴿صِرَٰطَ ٱلَّذِینَ أَنۡعَمۡتَ عَلَیۡهِمۡ غَیۡرِ ٱلۡمَغۡضُوبِ، فَصَدَّقه أُبیُّ بنُ کعب. رواه أبو داود. وروى الترمذیُّ، وابنُ ماجة، والدارمیُّ نحوَه([7]).

818- (7) از سمرة بن جندب س روایت است که گفت: وی از پیامبر ج دو سکته (دو خاموشی) به خاطر دارد: یکی پس از گفتن تکبیر احرام، و دیگری هرگاه از قرائت ﴿غَیۡرِ ٱلۡمَغۡضُوبِ عَلَیۡهِمۡ وَلَا ٱلضَّآلِّینَ فارغ می‌شد.

و «ابن ابی مالک» نیز «سمرة» را تأیید و تصدیق کرد.

[این حدیث را ابوداود روایت نموده است. و ترمذی، ابن‌ماجه و دارمی نیز به معنای آن روایت کرده‌اند].

شرح: «سکته»: یک بار خاموشی. البته باید دانست که مراد از «سکته» در این حدیث «عدم جهر و بلندنخواندن» است نه سکوت مطلق.

«سکتة اذا کبّر»: یکی از دو سکته(خاموشی) پس از گفتن تکبیر احرام بود. به اتفاق تمام علماء، پیامبر ج در این سکته، بعد از تکبیر و پیش از قرائت، به آرامی وآهستگی دعای استفتاح (سبحانک اللهم) را می‌خواند.

«سکتة اذا فرغ من قراءة غیرالمغضوب علیهم»: پیرامون این خاموشی میان علماء و صاحب‌نطران فقهی اختلاف‌نظر وجود دارد: امام شافعی بر این باور است که پیامبر ج پس از قرائت سوره‌ی فاتحه، اندکی سکوت می‌کرد، تا مقتدیان سوره‌ی فاتحه را بخوانند. ولی امام ابوحنیفه و امام مالک براین باورند که سکته‌ی دوم برای گفتن «آمین» یا برای فرق کردن و فاصله انداختن میان فاتحه وسوره‌ی دیگر بود.

819 ـ (8) وعن أبی هریرةَ، قال: کانَ رسولُ الله ج إذا نَهَضَ من الرَّکعَةِ الثَّانیةِ إستَفتَحَ القراءَةَ بِـ { الحمدُ لله ربِّ العالمینَ }، ولمْ یَسکُتْ. هکذا فی «صحیحِ مُسلمٍ»، وذَکَرَهُ الحُمَیْدِیُّ فی افرادِه. وکذا صاحبُ «الجامعِ» عنْ مسلمٍ وحدَه([8]).

819- (8) ابوهریره س گوید: پیامبر ج وقتی برای رکعت دوم نماز بلند می‌شد، قرائت را با خواندن «الحمد لله رب العالمین» شروع می‌کرد و (برای خواندن دعای استفتاح) سکوت نمی‌کرد.

[این حدیث در صحیح مسلم اینگونه است. و حُمیدی آن را در «افراد مسلم» ذکر کرده است. و نیز نویسنده‌ی «الجامع للاصول» [ابن أثیر] این حدیث را تنها از مسلم روایت نموده است].


فصل سوم

820 ـ (9) عن جابرٍ، قال: کانَ النبیُّ ج إذا استَفتَحَ الصَّلاةَ کبَّرَ، ثمَّ قال: «إنَّ صلاتی ونُسُکی ومَحْیایَ ومَماتِی لِلَّهِ ربِّ العالمین، لا شریکَ له، وبذلکَ أُمِرتُ وأنا أوَّلُ المسلمینَ. اللَّهُمَّ اهْدِنی لِأحسنِ الأعمال، وأحسنِ الأخلاقِ، لا یَهْدی لِأحسَنِها إلاَّ أنتَ، وقِنی سَیِّىءَ الأعمال، وسَیِّىءَ الأخلاقِ، لا یَقِی سیِّئَها إلاَّ أنتَ». رواه النسائیُّ([9]).

820- (9) جابر س گوید: پیامبر ج وقتی که نمازش را شروع می‌کرد، «الله اکبر» می‌گفت. و پس از تکبیر احرام، می‌فرمود: «ان صلاتی ونسکی ومحیای ومماتی لله ربّ العالمین، لاشریک له وبذالک امرت وأنا اول المسلمین. اللهم اهدنی لأحسن الاعمال واحسن الاخلاق، لا یهدی لأحسنها الا انت، وقنی سئّ الاعمال وسئّ الأخلاق، لا یقی سیّئها الا انت». ترجمه: «نماز و عبادت و زیستن و مردن من از آن خداست که پروردگار جهانیان است (و این است که تنها خدا را پرستش می‌کنم و کارهای این جهان خود را در مسیر رضایت او می‌اندازم و بر بذل مال و جان در راه یزدان می‌کوشم و در این راه می‌میرم، تا حیاتم ذخیره‌ی مماتم شود). خدا را هیچ شریک و انبازی نیست و به همین، دستور داده شده‌ام و من اولین مسلمانان (در میان امت خود و مخلص‌ترین فرد در میان همه‌ی انسان‌ها، برای خدا) هستم.

پرودگارا! مرا به بهترین کردار، و برترین خصلت‌ها و ویژگی‌های اخلاقی رهنمون ساز، چرا که جز تو کسی به بهترین کردار و اخلاق هدایت‌گر نیست، و مرا از کردار زشت و اخلاق بد، محفوظ و مصون بدار، زیرا کسی جز تو از بدی اخلاق و زشتی کردار، حفظ نمی‌کند».

[این حدیث را نسائی روایت کرده است].

821 ـ (10) وعن محمَّدِ بن مَسْلمَةَ، قال: إنَّ رسولَ اللَّهِ [کانَ] إذا قامَ یُصَلّی تَطَوُّعاً، قال: «اللَّهُ أکبرُ، وجَّهتُ وَجْهِیَ لِلَّذی فطرَ السَّماواتِ والأرضَ حَنیفاً، وما أنا منَ المُشرِکینَ». وذکرَ الحدیثَ مثلَ حدیثِ جابرٍ، إلاَّ أنَّه قال: «وأنا مِنَ المسلمینَ». ثمَّ قال: «اللَّهُمَّ أنتَ الملِکُ، لا إلهَ إلاَّ أنتَ، سُبحانکَ وبِحَمدِکَ». ثمَّ یقرأُ. رواه النسائیُّ([10]).

821- (10) محمدبن مسلمه س گوید: پیامبر ج وقتی که می‌خواست نماز نفل بخواند، می‌فرمود: «الله اکبر، وجّهت وجهی للذی فطرالسموات والارض حنیفاً وما أنا من المشرکین»، و بقیه‌ی حدیث را مانند حدیث جابر س [شماره820] ذکر کرد، جز اینکه به عوض عبارت «وأنا اول المسلمین»، «و أنا من المسلمین» روایت نمود.

سپس پیامبر ج در ادامه فرمود: «اللهمّ انت الملک، لا اله الا انت، سبحانک وبحمدک»، «پروردگارا! پادشاه همه تویی، جز تو کسی شایسته‌ی بندگی و بایسته‌ی اطاعت و فرمانبرداری نیست و تو معبود بر حق هستی، پروردگارا! تو پاک و منزهی ـ ازآنچه کافران و مشرکان و چندگانه‌پرستان می‌گویند ـ و من پاکی و تقدیس و حمد و ستایش تو را بیان می‌کنم،» آن‌گاه پس از فراغت از خواندن این دعا، پیامبر ج مشغول به قرائت شد.

[این حدیث را نسائی روایت کرده است].


 



[1]- بخاری 2/227 ح 744، مسلم 1/419 ح (147-598) و لفظ حدیث از بخاری است، ابوداود 1/493 ح 781، نسایی 1/50 ح 60، ابن ماجه 1/264 ح 805، دارمی 1/313 ح 1244، مسند احمد 2/231.

[2]- مسلم 1/534 ح (201-771)، ابوداود 1/481 ح 760 و ابوداود به عوض «و انا من المسلمین» عبارت «و انا اول الـمسلمین» ذکر کرده است.، ترمذی 5/452 ح 3421 و روایت «کان اذا افتتح الصلاة ...» را مسلم در صحیحش 1/536 ح (202-771) و نسایی تا عبارت «استغفرک و اتوب الیک» در سننش 2/129 ح 897 روایت کرده است.، امام شافعی نیز روایت خود را در کتاب «الام» نقل کرده است.

[3]- مسلم 1/419 ح (149 600)، ابوداود 1/485 ح 763، نسایی 2/132 ح 901، مسنداحمد 3/106.

[4]- ابوداود 1/491 ح 776، ترمذی 2/11 ح 243 و قال: حدیث عایشة لا نعرفه الا من هذالوجه و حارثه قد تکلم فیه من قبل حفظه»، ابن ماجه 1/265 ح 806.

[5]- ابن ماجه به روایت از ابوسعید خدری 1/264ح 804.

[6]- ابوداود 1/486 ح 764، ابن ماجه 1/265 ح 807 و ابن ماجه عبارت «اللهم انی اعوذ بک من الشیطان الرجیم» را نیز ذکر کرده است.، مسنداحمد 4/80.

[7]- ابوداود 1/492 ح 779، ترمذی 2/30 ح 251، ابن ماجه 1/275 ح 844، دارمی 1/313 ح 1243 نیز نظیر این حدیث را نقل کرده‌اند، مسنداحمد 5/7.

[8]- مسلم 1/419ح (148-599).

[9]- نسایی 2/129 ح 896.

[10]- نسایی 2/131 ح 898.

چگونگی نماز


فصل اول

790 ـ (1) عن أبی هریرة [س]: أن رَجُلاً دخلَ المسجدَ ورسولُ اللَّهِ جالِسٌ فی ناحیة المسجدِ، فَصَلّى، ثمَّ جاءَ فَسَلَّم علیه. فقالَ له رسولُ الله ج: «وعلَیکَ السَّلامُ، إرْجِعْ فَصَلِّ، فإنَّکَ لم تُصَلِّ». فَرَجَعَ فصَلّى، ثمَّ جاءَ، فَسَلَّم. فقال: «وعلیکَ السَّلامُ، أرجعْ فصلِّ، فإنَّکَ لم تُصلِّ». فقال فی الثالثةِ ـ أو فی التی بعدَها ـ: عَلِّمنی یا رسولَ الله! فقال: «إذا قُمتَ إلى الصَّلاةِ فأسْبِغِ الوُضُوءَ، ثمَّ اسْتَقبِل القِبلَةَ، فَکبِّرْ، ثمَّ إقرَأْ بما تیَسَّرَ معکَ منَ القرآن، ثمَّ ارْکعْ حتى تَطمَئِنَّ راکعاً، ثمَّ ارفع حتى تستَویَ قائماً، ثمَّ اسجُدْ حتى تَطمَئِنَّ ساجداً، ثمَّ ارفعْ حتى تطمئنَّ جالساً، ثمَّ اسجُدْ حتى تطمئنَّ ساجداً، ثمَّ ارفعْ حتى تطمئنَّ جالساً». ـ وفی روایة: «ثمَّ ارفعْ حتى تستَویَ قائماً، ثمَّ افعلْ ذلکَ فی صلاتِکَ کُلِّها» ـ. متفقٌ علیه([1]).

790- (1) ابوهریره س گوید: مردی وارد مسجد شد در حالی‌که پیامبر ج در گوشه‌ای از مسجد نشسته بود. آن مرد نماز خواند و پس از آن جلو آمد و به پیامبر ج سلام کرد. پیامبر ج با «علیک السلام» جواب سلام او را داد (و چون دید که این فرد، با طمأنینه و تأنی سوره‌ی فاتحه را نخواند و با آرامش و طمأنینه رکوع‌ها و سجده‌ها را که از ارکان نماز‌اند، انجام نداده بود) فرمود: بازگرد و دوباره نماز بخوان، زیرا که تو هنوز نماز نخوانده‌ای.

آن مرد رفت و همان‌گونه که پیش‌تر نماز گزارده بود، نماز خواند. سپس آمد و به پیامبر ج سلام کرد. پیامبر ج به او جواب داده و فرمود: برگرد نمازت را بخوان چون تو نماز نخوانده‌ای (تا سه بار این حالت تکرار شد) آن مرد در مرحله‌ی سوم ــ یا چهارم ــ گفت: نماز را به من یاد بده، ای رسول‌خدا ج! (سوگند به خدا، چیزی بهتر از این نمی‌دانم)!

پیامبر ج فرمود: هرگاه خواستی نماز بخوانی، خوب و کامل وضو بگیر، سپس رو به قبله تکبیر (الله اکبر) بگو، آن‌گاه آنچه برایت از خواندن قرآن ممکن است بخوان. سپس رکوع را بجای آور تا اینکه در هنگام رکوع بدنت بی‌حرکت گردد وآرام گیرد آن‌گاه از رکوع بلند شو تا اینکه خوب بایستی و قدت راست و بی‌حرکت شود، پس از آن به سجده برو تا در سجده آرام ‌گیری و بدنت از حرکت باز ایستد، سپس سرت را از سجده بردار تا اینکه به حالت نشسته، آرام گیری.

ـ و در روایتی دیگر آمده است: ــ پس از آن از سجده‌ی دوم بلند شو تا اینکه خوب بایستی و قدت راست و بی‌حرکت شود، و این عملیات را در تمام رکعت‌های نمازت به اجراء در بیاور.

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

شرح: از این حدیث دانسته می‌شود که برای انسان مسلمان، شایسته است که در نماز، خشوع جسمانی و خشوع قلبی و روحانی را رعایت کند و اندام بدن خویش را در نماز از حرکت باز نگاه دارد و بوسیله‌ی بازی با اندام از نماز و خشوع و خضوع آن، غافل نماند و روباه‌آسا به این طرف وآن طرف نگاه نکند و همچون خروس، نوک نزند و خیلی سریع و تند به رکوع و سجده نیز نپردازد، بلکه همانگونه که خداوند تشریع فرموده است، نماز را با تمامی ارکان و حدّ و حدود و شرایط و لوازم وآداب و سنن و فرائض و واجبات، ادا نماید چرا که نمازخواندن، تنها در صورتی باعث آمرزش گناهان و پاک‌شدن از پلیدی‌ها می‌گردد که انسان مسلمان آن را با شروط و ارکان وآداب و حدودی که دارد به طور کامل انجام دهد.

 و مسلمان نمازگزار باید بداند که در نماز با خداوند به گفتگو می‌پردازد و باید در هر حرکتی از حرکات نماز، و در هر وقتی از اوقات آن، و در هر رکنی از ارکان آن، حضور قلب داشته باشد و با طمأنینه و تأنی به انجام رکوع و سجود و دیگر ارکان نماز بپردازد؛ از این رو نمازگزارانی که تمامی هم و قصد آنان این باشد که از نماز فارغ شوند و از آن رهایی یابند وآن را بار سنگینی بر دوش خود احساس کنند، این‌گونه نمازخواندن که بسرعت پایان می‌یابد و بدون اینکه رکوع و سجود آن به طور کامل و با خشوع و طمأنینه ادا گردد در کمترین وقت ممکن، تمام می‌شود، مورد قبول درگاه خداوند متعال نخواهد بود، بلکه نماز به این کیفیت چنانکه در حدیث آمده است، سیاه و تاریک بسوی آسمان بالا می‌رود و به نمازگزار گفته می‌شود: «ضیعک الله کما ضیعتنی».«خداوند تو را تباه گرداند، همان‌گونه که تو مرا تباه گردانیدی».

791 ـ (2) وعن عائشةَ، قالتْ: کانَ رسولُ اللَّهِ ج یَستَفتِحُ الصَّلاةَ بالتکبِیرِ، والقِراءَةَ بـ (الحمدُ للَّهِ ربِّ العالمینَ). وکانَ إذا رکعَ لم یُشخِصْ رأسَه، ولمْ یُصَوِّبْه؛ ولکنْ بینَ ذلکَ. وکانَ إذا رفعَ رأسَه مِنَ الرُّکوعِ لمْ یسجُدْ حتى یستویَ قائماً. وکانَ إذا رفعَ رأسَه منَ السَّجدةِ لم یسجدْ حتى یستویَ جالساً. وکانَ یقولُ فی کُلِّ رکعتَین أَلتَّحِیَّةَ. وکانَ یَفرُشُ رِجلَهُ الیُسْرى، ویَنصِبُ رجلَه الیُمنى. وکانَ ینهى عنْ عُقْبَةِ الشَّیطانِ، وینهى أنْ یَفتَرِشَ الرَّجُلُ ذراعَیه افتِراشَ السَّبُعِ. وکانَ یختِمُ الصَّلاةَ بالتَّسلِیمِ. رواه مسلم([2]).

791- (2) عایشه ـ ل ـ گوید: رسول‌خدا ج نماز را با تکبیر (الله اکبر)، و قرائت را با «الحمد لله رب العالمین» شروع می‌کرد و وقتی به رکوع می‌رفت، سرش را نه بلند می‌کرد و نه به زیر می‌افکند، بلکه در حدی وسط قرار می‌داد، و هرگاه سرش را از رکوع بر می‌داشت تا وقتی که قدش خوب راست و بی‌حرکت نمی‌شد، به سجده نمی‌رفت، و چون سرش را از سجده برمی‌داشت تا وقتی که بحالت نشسته، آرام نمی‌گرفت، به سجده‌ی دوم نمی‌رفت و بعد از هردو رکعت «التحیات» می‌خواند و در موقع «تشهد» پای چپ را پهن و پای راستش را (روی زمین و با رو به قبله نمودن انگشتان آن) نصب می‌کرد و از نشستن مانند«عقبه‌ی شیطان» نهی می‌کرد و نیز از اینکه نمازگزار در حال سجد، دو بازوی دست خویش را بر زمین بگذارد بسان درندگان که بازوی خود را بر زمین گسترانیده و دراز می‌کشند، نهی فرمود، و پیامبر ج نماز را با تسلیم (با گفتن «السلام علیکم ورحمةالله») پایان می‌رساند.

[این حدیث را مسلم روایت کرده است].

«عقبة الشیطان»: حالتی است که شخص بر باسن بنشیند و دو ساق پا را راست بدارد و دو دست را پشت سر گذارد.

792 ـ (3) وعن أبی حُمَیدٍ الساعِدیِّ، قال فی نَفَرٍ منْ أصحابِ رسولِ اللَّهِ: أنا أحفَظُکُم لِصَلاةِ رسولِ الله ج: رَأیتُه إذا کَبَّرَ جَعَلَ یدیْه حِذاءَ مَنْکِبَیه، وإذا رکعَ أمْکَنَ یدیه مِن رُکبَتَیه، ثمَّ هَصَرَ ظهرَه، فإذا رفعَ رأسَه إستَوى حتى یَعُودَ کُلُّ فَقَارٍ مکانه، فإذا سجدَ وَضَعَ یَدَیه غیرَ مُفتَرِشٍ ولا قابِضهُما، واستَقبَلَ بأطرافِ أصابعِ رجلَیه القِبْلةَ، فإذا جلسَ فی الرَّکعَتَینِ جلسَ على رِجلِه الیُسرى ونَصَبَ الیُمنى، فإذا جَلَسَ فی الرکعةِ الآخِرَةِ قدَّمَ رجلَه الیُسرى ونصبَ الأخرى، وقعَدَ على مَقْعَدَتِه. رواه البخاریّ([3]).

792- (3) ابوحمید ساعدی س در حضور جمعی از یاران پیامبر ج گفت: من کیفیت و چگونگی نماز رسول‌خدا ج را از همه‌ی شما بیشتر به خاطر دارم. پیامبر ج را دیدم که چون تکبیر (الله اکبر برای شروع نماز) گفت، دست‌های خود را برابر شانه‌ها رسانید و وقتی به رکوع رفت، دو زانوی خویش را با دو دستش محکم گرفت، سپس پشت خویش را خوب خم کرد و هموار ساخت، و چون سرش را از رکوع بالا آورد، چنان راست ایستاد که هریک از مهره‌های پشت در جای خود قرار گرفت.

 و وقتی که به سجده می‌رفت، دست‌هایش را روی زمین می‌گذاشت بدون اینکه آنها را بر زمین پهن یا به پهلوها جمع کند (بلکه هردو دست خویش را به جلو برده و برابر با صورت خود، در سمت راست و چپ قرار می‌داد و هردو بازوی خود را از زمین و از پهلوها دور می‌داشت) و نوک انگشتان پایش را رو به قبله می‌کرد.

 و وقتی بعد از رکعت دوم می‌نشست، روی پای چپش می‌نشست و پای راستش را نصب می‌کرد (که آن را «جلسه‌ی افتراش» می‌گویند) و وقتی در رکعت آخر می‌نشست، پای چپ را زیر پای راستش می‌برد و پای راستش را نصب می‌کرد و روی نشیمنگاهش می‌نشست (که آن را «توَرُّک» می‌گویند).

[این حدیث را بخاری روایت کرده است].

«حذاء»: برابر «هصر»: خم کرد «فقار»: مهره‌های پشت

793 ـ (4) وعن ابنِ عمرَ ب، أنَّ رسولَ اللَّهِ ج کانَ یرفعُ یدیه حَذْوَ مَنکِبَیْه إذا افتَتَحَ الصَّلاةَ، وإذا کبَّرَ لِلرُّکُوعِ، وإذا رفعَ رأسَه منَ الرکوعِ رفعَهُما کذلکَ، وقال: «سَمِعَ اللَّهُ لمنْ حَمِدَه، ربَّنا لکَ الحَمْدُ». وکانَ لا یفعلُ ذلکَ فی السُّجود. متفقٌ علیه([4]).

793- (4) ابن عمرـ ب ـ گوید: پیامبر ج وقتی شروع به نماز می‌کرد، دست‌هایش را تا مقابل شانه‌هایش بلند می‌کرد و هنگام تکبیرگفتن برای رکوع نیز دست‌هایش را بلند می‌نمود و وقتی که از رکوع بر می‌خاست، دست‌هایش را تا مقابل شانه‌هایش بلند می‌کرد و می‌گفت: «سمع الله لمن حمده، ربنا لک الحمد»، و به هنگام سجده رفتن و برخاستن از آن، دست‌ها را بلند نمی‌کرد.

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

«حذومنکبیه»: دست‌هایش را تا مقابل هردو شانه‌اش بلند می‌کرد به نحوی که کف دو دست در مقابل دوشانه و سر انگشتان بلندش، در برابر قسمت بالای گوش‌ها، وانگشتان کوتاهش، در برابر قسمت پائین گوش‌هایش قرار می‌گرفت.

794 ـ (5) وعن نافع: أنَّ ابن عمر کان إذا دَخلَ فی الصَّلاةِ کبَّرَ ورَفَعَ یَدَیْهِ، وإذا رَکَعَ رَفعَ یدیْهِ، وإذا قال: سَمِعَ اللَّهُ لمَنْ حمِدَهُ؛ رَفع یدیْه، وإذا قامَ من الرَّکعَتَین رفع یدیْه. ورَفَع ذلک ابنُ عمر إلى النبیِّ. رواهُ البخاری([5]).

794- (5) از نافع روایت است که گفت: ابن عمرـ ب ـ وقتی شروع به نماز می‌کرد، «الله اکبر» می‌گفت و دست‌هایش را بلند می‌کرد و وقتی که به رکوع می‌رفت، دست‌هایش را بلند می‌کرد. و وقتی که «سمع الله لمن حمده» می‌گفت، نیز دست‌هایش را بلند می‌کرد و وقتی که از دو رکعت (برای رکعت سوم) بلند می‌شد، دست‌هایش را بلند می‌کرد، وابن عمر ـ ب ـ این حدیث را به پیامبر ج نسبت داده است.

[این حدیث را بخاری روایت کرده است].

795 ـ (6) وعن مالکِ بنِ الحُوَیْرِث، قال: کانَ رسولُ الله ج إذا کبَّرَ رَفعَ یدَیْه حتى یُحاذیَ بهما أُذُنَیْه، وإذا رَفعَ رأسَهُ من الرُّکوعِ فقال: سمعَ اللَّهُ لمَنْ حمِدَه؛ فعَلَ مثلَ ذلک. وفی روایة: حتى یُحاذیَ بهما فُروعَ أُذُنَیْه. متفَقٌ علیه([6]).

795- (6) مالک بن حویرث س گوید: پیامبر ج هرگاه نماز می‌خواند و برای شروع نماز، تکبیر(الله اکبر) می‌گفت، دست‌هایش را تا مقابل گوش‌هایش بلند می‌کرد، و وقتی که سرش را از رکوع بلند می‌کرد و «سمع الله لمن حمده» می‌گفت نیز همین کار را انجام می‌داد (یعنی دست‌هایش را تا مقابل گوش‌هایش بلند می‌کرد). و در روایتی آمده است: پیامبر ج دست‌هایش را بالا می‌برد بطوری که آنها را در کنار گوش‌هایش قرار می‌داد.

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

796 ـ (7) وعنه، أنه رأى النبیَّ ج یُصَلِّی، فإذا کان فی وِتْرٍ من صلاته لم یَنهَضْ حَتى یَسْتَویَ قاعِداً. رواه البخاری([7]).

796- (7) از مالک بن حویرث س روایت است که گفت: پیامبر ج را دیدم که نماز می‌خواند و هنگام خواندن رکعات فرد نمازش (مانند رکعت اول و سوم) تا به صورت کامل نمی‌نشست، بلند نمی‌شد (یعنی برای یک لحظه پس از سجده‌ی دوم، در رکعت اول و سوم می‌نشست).

[این حدیث را بخاری روایت کرده است].

797 ـ (8) وعن وائلِ بن حُجْرٍ: أنهُ رأى النبیَّ ج رفعَ یدیْه حینَ دَخَلَ فی الصَّلاة، کَبَّرَ ثُمَّ التَحَفَ بثَوْبِه، ثمَّ وَضَعَ یَدَهُ الیُمْنى على الیُسرى، فلما أرادَ أنْ یَرکَعَ أَخرَجَ یدَیه منَ الثَّوبِ، ثمَّ رَفعَهُما وَکبَّرَ فَرَکَعَ، فلما قالَ: «سمعَ اللَّهُ لمنْ حَمدَه» رَفعَ یدیه، فلما سَجَد، سجدَ بینَ کَفَّیْه، رواه مسلم([8]).

797- (8) از وائل بن حجر س روایت است که گفت: پیامبر ج را دیدم که چون خواست نمازش را شروع کند، دست‌هایش را هنگام گفتن (تکبیرة الاحرام) بلند کرد و «الله اکبر» گفت، سپس (به علت سرما) دست‌های خویش را به جامه خود پیچید، آنگاه دست راستش را بر دست چپ قرار داد و وقتی خواست به رکوع برود، دست‌هایش را از جامه‌ی بیرون آورد وآنها را بلند کرده و«الله اکبر» گفت و به رکوع رفت. و چون «سمع الله لمن حمده» گفت، باز هم دستانش را بلند کرد و هرگاه به سجده می‌رفت، سرش را بین دو کف دستش قرار می‌داد، یعنی میان دو کف دستش سجده می‌کرد.

[این حدیث را مسلم روایت کرده است].

شرح: «التحف بثوبه»: یعنی پیامبر ج در وقت گفتن تکبیر تحریمه، دستانش را از آستین بیرون آورد و چون از گفتن تکبیر فارغ گشت، دوباره دستانش را در آستین داخل کرد و دست راستش را بر دست چپش گذاشت. و احتمال دارد که پیامبر ج بعلت سرما، دستانش را در جامه پیچیده باشد.

798 ـ (9) وعن سهلِ بنِ سعدٍ، قال: کانَ الناسُ یُؤْمَرونَ أنْ یَضَعَ الرَّجُلُ الیَدَ الیُمنى على ذِراعِهِ الیُسرى فی الصَّلاة. رواه البخاری([9]).

798- (9) سهل بن سعد س گوید: به مردم فرمان داده می‌شد تا شخص در نماز، دست راست خویش را بر دست چپش بگذارد.

[این حدیث را بخاری روایت کرده است].

«ذراع»: فاصله‌ی آرنج شخص تا سر انگشت میانی دست.

799 ـ (10) وعن أبی هریرةَ، قال: کانَ رسولُ الله ج إذا قامَ إلى الصَّلاةِ یُکَبِّرُ حینَ یقومُ، ثمَّ یُکَبِّرُ حینَ یَرکَعُ، ثمَّ یقول: «سَمِعَ اللَّهُ لمِنْ حَمِدَه» حینَ یَرفَعُ صُلْبَه من الرکعةِ، ثمَّ یقولُ وهو قائمٌ: «رَبَّنا لکَ الحَمْد» ثمَّ یُکَبِّر حینَ یهوی، ثم یُکَبِّر حینَ یَرفَعُ رأسَه، ثم یُکَبِّرُ حینَ یَسجُدُ، ثمَّ یُکبِّرُ حینَ یرفعُ رأسَه، ثمَّ یفعلُ ذلک فی الصَّلاةِ کُلِّها حتى یَقضِیَها، ویُکبِّرُ حینَ یقومُ من الثنتینِ بعدَ الجُلُوس. متفقٌ علیه([10]).

799- (10) ابوهریره س گوید: پیامبر ج وقتی که می‌خواست نماز بخواند، هنگامی که می‌ایستاد، می‌فرمود: «الله اکبر» سپس وقتی به رکوع می‌رفت «الله اکبر» می‌گفت، و هنگام بلندشدن از رکوع می‌فرمود: «سمع الله لمن حمده» و وقتی راست می‌ایستاد، می‌فرمود: «ربنا لک الحمد» سپس وقتی برای سجده‌ی اول فرود می‌آمد، می‌فرمود: «الله اکبر» و وقتی سرش را از سجده‌ی اول بلند می‌کرد، می‌فرمود: «الله اکبر» و وقتی به سجده‌ی دوم می‌رفت، می‌فرمود «الله اکبر» و وقتی سرش را بلند می‌کرد، می‌فرمود: «الله اکبر» سپس این کار را تا پایان نمازش انجام می‌داد (یعنی تکبیرها را در تمام رکعات نماز تکرار می‌کرد و در هر پایین‌آمدن و بلندشدنی در نماز، و در هر انتقال از رکنی به رکن دیگر، تکبیر می‌گفت) و پیامبر ج پس از تشهد اول، هنگام بلندشدن به رکعت سوم نیز تکبیر (الله اکبر) می‌گفت.

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

شرح: این حدیث بیانگر این حقیقت است که در هر پایین‌آمدن و بلند‌شدنی در نماز، و در هر انتقال از رکنی به رکن دیگر، باید تکبیر (الله اکبر) گفته شود بجز رکوع که به جای تکبیر، «سمع الله لمن حمده ربنا لک الحمد» در آن گفته می‌شود.

800 ـ (11) وعن جابرٍ، قال: قالَ رسولُ الله ج: «أفضَلُ الصَّلاةِ طُولُ القُنُوتِ». رواه مسلم([11]).

800 ـ (11) جابر س گوید: پیامبر ج فرمود: بهترین و برترین نماز، نمازی است که از خشوع و خضوع بیشتری برخودار باشد.

[این حدیث را مسلم روایت کرده است].

شرح: در شرع مقدس اسلام، «قنوت» دارای چندین معنی است:

1-  پیروی و اطاعت‌کردن از اوامر و فرامین الهی، تعالیم وآموزه‌های نبوی، احکام و دستورات شرعی، و توصیه‌ها و سفارش‌های قرآنی.

2-  خشوع وخضوع.

3-  سکوت.

4-  قیام.

5-  قرائت.

6-  ذکر خدا در حال قیام، همراه با خشوع وخضوع.

اگر «قنوت» را به معنای «قیام» بگیریم، این حدیث مطابق با مذهب امام ابوحنیفه است که می‌فرماید:

«درازی قیام از درازی سجده در نماز بهتر است».

و البته می‌شود تمام این اقوال را چنین جمع کرد و گفت: که مفهوم حدیث پیامبر ج این است که ای مؤمنان! در نمازهای‌تان به خشوع و فروتنی تمام بایستید و در هنگام ادای نماز، خیال خانه‌ی ذهنتان را از همه‌ی مشاغل دنیا که قلب را از حضور باز می‌دارد، خالی کنید و فقط به ذکر و یاد خداوند مشغول باشید، نه به غیر آن از افکار و اذکار دیگر و به جز آیات قرآنی و دعا و مناجات با حق، بر طبق آنچه شرع مقدس اسلام در نمازها برنامه‌ریزی نموده است، سخن دیگری در نماز نگوئید.

و برخی از علماء و صاحب‌نظران اسلامی، معنای راجح‌تر را همان «خشوع و خضوع و تواضع و حضور قلب در نماز» می‌دانند و می‌گویند: بهترین و برترین نماز از نظر کیفیت، همان نمازی است که از لحاظ خشوع و خضوع و تواضع و حضور قلب و خشوع جسمانی و قلبی به حدّ اعلی رسیده باشد.

چنانچه وقتی خداوند، اوصاف و ویژگی‌های مؤمنان را بر می‌شمارد وآنان را می‌ستاید، قبل از هرچیز، انگشت روی نماز می‌گذارد و می‌فرماید:

 «آنها کسانی هستند که در نمازهایشان خاشع‌اند.»

در اینجا خداوند «اقامه‌ی صلوة»، و یا الفاظ و واژه‌هایی دیگر را نشانه‌ی مؤمنان نمی‌شمارد، بلکه خشوع وخضوع در نماز را از ویژگی‌های آنان می‌شمارد و به این طرف اشاره می‌کند که نماز آنها الفاظ و حرکاتی بی‌روح و فاقد معنا نیست بلکه به هنگام نماز، آنچنان حالت توجه به پروردگار در آنان پیدا می‌شود که از غیر او جدا می‌گردند و به او می‌پیوندند و چنان غرق حالت تفکر و حضور و راز و نیاز با پروردگار می‌شوند که بر تمام ذرات وجودشان اثر می‌گذارد و خود را ذره‌ای می‌بینند در برابر وجودی بی‌پایان و قطره‌ای در برابر اقیانوسی بیکران.

لحظات چنین نمازی، هر کدام برای او درسی است از خودسازی و تربیت انسانی و وسیله‌ای است برای تهذیب روح و جان.


فصل دوم

801 ـ (12) وعن أبی حُمَیْدٍ السَّاعِدی، قالَ فی عَشرَةِ من أصحاب النبی ج: أنا أَعلَمُکُم بصلاةِ رسولِ الله ج. قالوا: فَأعرِضْ قال: کانَ النبی إذا قامَ إلى الصَّلاةِ رفعَ یدَیْه حتى یُحاذِیَ بهما مَنکِبَیْه ثمَّ یکبِّرُ، ثم یقرأُ، ثمَّ یُکَبِّرُ ویَرفَعُ یدیه حتى یُحاذِیَ بِهِما مَنکِبَیه، ثمَّ یَرکَعُ ویَضَعُ راحَتَیهِ عَلى رُکبَتَیْهِ، ثمَّ یَعتَدِلُ فلا یُصَبِّی رَأسَه ولا یُقْنِعُ، ثمَّ یَرفَعُ رأسَه فیقولُ: «سَمِعَ اللَّهُ لمنْ حَمِدَه» ثمَّ یَرفَعُ یدیه حتى یُحاذِی بهِما منکِبیه مُعتَدِلاً، ثمَّ یقولُ: «اللَّهُ أکبرُ»، ثمَّ یَهْوی إلى الأرض ساجِداً، فَیُجافی یدیه عنْ جَنْبَیهِ، ویَفتَحُ أصابِعَ رِجْلَیْه، ثمَّ یرفعُ رأسَه ویَثْنِی رِجْلَه الیُسْرى فَیَقْعُدَ علیها، ثمَّ یَعتَدِلُ حتى یرجِعَ کُلُّ عَظمٍ فی موضعِه مُعتدِلاً، ثمَّ یسجدُ، ثمَّ یقولُ: «اللَّهُ أکبرُ»، ویرفعُ ویَثْنی رجلَه الیُسرى فَیَقعُدُ علیها، ثمَّ یعتَدِلُ حتى یَرجِعَ کُلُّ عظمٍ إلى موضِعِه، ثمَّ ینهضُ، ثمَّ یصنعُ فی الرکعةِ الثانیةِ مثلَ ذلکَ، ثمَّ إذا قامَ منَ الرَّکعتَینِ کبَّرَ ورفعَ یده حتى یُحاذِی بهِما مَنکِبیْه کما کبَّرَ عندَ إفتِتاحِ الصَّلاةِ، ثمَّ یصنعُ ذلکَ فی بَقِیَّةِ صلاتِه، حتى إذا کانتِ السَّجدَةُ التی فیها التَّسلیمُ أخَّرَ رِجْلَه الیُسرى، وقعدَ مُتَوَرِّکاً على شِقِّه الأیسرِ، ثمَّ سلَّم. قالوا: صدقتَ، هکذا کانَ یُصَلِّی. رواه أبو داود، والدارمیّ. وروى الترمذیُّ وابنُ ماجة معناه. وقال الترمذیّ: هذا حدیثٌ حسنٌ صحیح. وفی روایة لأبی داود منْ حدیثِ أبی حُمید: ثمَّ رکعَ فَوَضَعَ یدیه على رُکبَتَیْهِ کأنَّه قابِضٌ عَلَیهِما، ووَتَّرَ یدیه فنحَّاهُما عنْ جَنْبَیهِ، وقال: ثمَّ سجدَ فأمکنَ أنفَه وجِبهَتَه الأرضَ، ونَحَّی یدیه عنْ جَنبَیه، ووضع کَفَّیه حَذْوَ مَنکِبیْه، وفَرَّجَ بینَ فَخِذَیه غیرَ حامِلٍ بَطنَه على شیءٍ من فَخِذَیه حتى فَرَغَ، ثمَّ جلسَ، فَافْتَرَشَ رِجلَه الیُسرى، وأقبلَ بِصَدْرِ الیُمنى على قِبلَتِه، ووضعَ کَفَّه الیُمنى على رُکبَتِهِ الیُمنى، وکَفِّهِ الیُسرى على رُکْبَتِه الیسرى، وأشارَ بِاَصبَعَیه ـ یعنی السَّبَّابةَ ـ. وفی أخرى له: وإذا قعدَ فی الرَّکعتَینِ قعدَ على بَطنِ قَدَمِهِ الیسرى، ونَصَبَ الیُمنى. وإذا کانَ فی الرَّابِعَةِ أفْضى بوَرِکِه الیُسرى إلى الأرض وأخرجَ قَدَمَیْه منْ ناحِیَةٍ واحدَة([12]).

801- (12) ابوحُمید ساعدی س در حضور ده تن از یاران پیامبر ج گفت: من داناترین وآگاه‌ترین شما نسبت به کیفیت و چگونگی نماز رسول‌خدا ج هستم. گفتند: پس کیفیت و چگونگی نماز پیامبر ج را برای ما آشکار و نمایان ساز.

ابوحمید گفت: پیامبر ج وقتی که می‌خواست نماز بخواند، دست‌هایش را تا مقابل شانه‌هایش بلند می‌کرد (به نحوی که کف دست‌هایش در مقابل شانه‌هایش و سر انگشتان بلندش در برابر قسمت بالای گوش‌هایش و انگشتان کوتاهش در برابر قسمت پائین گوش‌هایش قرار می‌گرفت) سپس تکبیر (الله اکبر) می‌گفت، و شروع به قرائت می‌کرد، آنگاه تکبیر گفته و دست‌هایش را تا مقابل شانه‌هایش بلند می‌کرد و به رکوع می‌رفت و دو کف دستش را روی دو زانویش قرار می‌داد، سپس اعتدال و طمأنینه را در رکوع رعایت می‌کرد اینگونه که سرش را نه به زیر می‌افکند و نه بلند می‌کرد (بلکه در حدی وسط قرار می‌داد). آنگاه سرش را از رکوع بلند می‌کرد و می‌فرمود: «سمع الله لمن حمده» و دست‌هایش را با اعتدال و طمأنینه‌ی کامل تا مقابل شانه‌هایش بلند می‌کرد پس از آن «الله اکبر» می‌گفت و رو به زمین فرود می‌آمد و به سجده می‌رفت و دو دستش را از دو پهلویش دور می‌کرد و انگشتان پاهایش را از هم باز (و رو به قبله) می‌کرد.

سپس سرش را از سجده‌ی اول بلند می‌کرد و پای چپش را پهن می‌نمود و بر آن می‌نشست، آنگاه در جلسه‌ی استراحت، اعتدال و طمأنینه را رعایت می‌کرد تا اینکه هریک از استخوان‌های بدن، در جای خود قرار می‌گرفت.

سپس سجده‌ی دوم را به جای می‌آورد و می‌فرمود: «الله اکبر» و سرش را از سجده‌ی دوم بلند می‌کرد و پای چپش را پهن می‌نمود و برآن می‌نشست، و در این نشستن، کمال اعتدال و طمأنینه را رعایت می‌نمود تا هریک از استخوان‌های بدن، در جای خود قرار بگیرد (یعنی پیامبر ج برای یک لحظه پس از سجده‌ی دوم در رکعت اول و سوم، می‌نشست) سپس برای رکعت دوم بلند می‌شد و در رکعت دوم نیز همین عملیات را تکرار می‌نمود.

(و پس از تشهد اول) هنگام بلندشدن به رکعت سوم «الله اکبر» می‌گفت و دستانش را تا مقابل شانه‌هایش بلند می‌کرد همانگونه که برای شروع نماز تکبیر می‌گفت (و دستانش را بلند می‌کرد) و این عملیات و کارها را در تمام رکعت‌های نماز انجام می‌داد و وقتی که به رکعت آخر می‌رسید بصورت «متورّک» در تشهد اخیر می‌نشست یعنی پای چپ خویش را از زیر پای راست بیرون می‌کرد و بر باسن خود در سمت چپ می‌نشست و آنگاه سلام نماز می‌گفت.

صحابه ش به ابوحمید س گفتند: راست گفتی! پیامبر ج این چنین که تو گفتی نماز می‌خواند.

[این حدیث را ابوداود و دارمی روایت کرده‌اند و ترمذی و ابن‌ماجه نیز به همین معنا روایت کرده‌اند و ترمذی گفته: حدیث حسن و صحیح است].

و در روایتی دیگر، ابوداود از ابوحمید س نقل می‌کند که گفت:

«سپس پیامبر ج به رکوع می‌رفت و دو دستش را روی دو زانویش قرار می‌داد مانند اینکه آنها را گرفته باشد، و دو دستش را خم و از دو پهلویش دور می‌کرد. آنگاه به سجده می‌رفت و بینی و پیشانی‌اش را محکم و استوار بر زمین می‌نهاد و در سجده، دو دستش را از دو پهلویش دور می‌نمود و آنها را برابر شانه‌هایش قرار می‌داد و تا پایان سجده، ران‌هایش را از شکم خویش دور می‌نمود.

آنگاه که از سجده فارغ می‌شد (و برای تشهد) می‌نشست، پای چپش را پهن می‌کرد و (پای راستش را به حالت عمودی بر زمین نصب می‌کرد) و انگشتان این پا را رو به قبله می‌کرد وکف دست راستش را روی ران راستش و کف دست چپش را روی ران چپش قرار می‌داد (و انگشتان دست راستش را مشت می‌کرد) و با انگشت سبابه بطرف قبله اشاره می‌کرد».

و در روایتی دیگر از ابوداود، چنین آمده است:

«و هرگاه پیامبر ج بعد از پایان رکعت دوم برای تشهد اول می‌نشست (پای چپش را پهن می‌کرد و با آرامش) بر کف آن می‌نشست و پای راستش را (به حالت عمودی بر زمین) نصب می‌کرد و وقتی در رکعت چهارم (در رکعت آخر، برای تشهد) می‌نشست، به صورت تورک می‌نشست، این طور که باسن چپش را به زمین می‌چسباند و بر آن می‌نشست، و هردو پایش را از سمتی (سمت راست) بیرون می‌آورد».

«یحاذی»: برابر و مقابل شانه‌ها قرار می‌داد. «لایصبّی رأسه»: سرش را بسوی زمین خم نکرد و فرود نیاورد. «لا یقنع»: سرش را بلند نمی‌کرد.

«یهوی إلی الارض»: بسوی زمین فرود آمد. «یثنی رجله»: پایش را خم و پهن کرد. «و قعد متورکاً»: بر سرین نشست. «تورّک»: بر سرین نشستن را گویند؛ این طور که پای چپ خویش را از زیر پای راست بیرون کند و بر باسن خود در سمت چپ بنشیند.

«وتر یدیه»: دست‌هایش را خم کرد. «نحاهما عن جنبیه»: دو دستش را از دو پهلویش دور نمود.

802 ـ (13) وعن وائِلِ بنِ حُجْرٍ: أنَّه أبصرَ النبیَّ ج حین قامَ إلى الصَّلاةِ رفعَ یدیْه حتى کانَتا بِحِیالِ مَنکَبَیهِ، وحاذى إبْهامَیه أذنَیه، ثمَّ کبَّرَ. رواه أبوداود. وفی روایة له: یَرفَعُ إبْهامَیه إلى شحمَةِ أذنَیه([13]).

802- (13) وائل بن حجر س گوید: پیامبر ج را دیدم هرگاه نیت نماز را بجا می‌آورد دست‌هایش را تا مقابل هردو شانه‌اش بلند می‌کرد (یعنی کف هردو دستش در مقابل شانه‌هایش قرار می‌گرفت) و انگشتان ابهامش را در برابر قسمت گوش‌هایش قرار می‌داد و «الله کبر» می‌گفت.

[این حدیث را ابوداود روایت کرده است و در روایتی دیگر از خود ابوداود نقل شده است]:

«پیامبر ج انگشتان ابهامش را تا مقابل هردو نرمه‌ی گوش‌هایش بلند می‌کرد».

شرح: هدف وائل بن حجر س این است که پیامبر ج هرگاه نیت نماز را به جای می‌آورد دست‌هایش را تا مقابل هردو شانه‌اش بلند می‌کرد به نحوی که کف هردو دستش در مقابل شانه‌هایش و سر انگشتان بلندش در برابر قسمت بالای گوش‌هایش و انگشتان کوتاهش (انگشتان ابهام) در برابر قسمت پائین گوش‌هایش (نرمه‌ی گوش‌ها) قرار می‌گرفت.

و این گونه میان تمام روایات جمع می‌شود.

803 ـ (14) وعن قَبیصةَ بن هُلْبٍ، عن أبیه، قال: کانَ رسولُ الله ج یَؤُمُّنا فیأخذُ شِماله بیمینه. رواه الترمذی وابن ماجة([14]).

803- (14) قبیصة بن هلب از پدرش روایت می‌کند که گفت: پیامبر ج مقتدا و پیشنماز جماعت ما قرار می‌گرفت و دست چپش را با دست راست می‌گرفت (یعنی در نماز دست راستش را روی دست چپ خویش قرار می‌داد).

[این حدیث را ترمذی و ابن‌ماجه روایت کرده‌اند].

804 ـ (15) وعن رفاعة بن رافع، قال: جاءَ رجلٌ فصلّى فی المسجدِ، ثمَّ جاء فسلَّمَ على النبی ج فقالَ النبیُّ: «أعِدْ صَلاتَک؛ فإنَّک لم تُصَلِّ» فقالَ: عَلِّمْنی یا رسولَ الله! کیف أُصَلِّی؟ قال: «إذا تَوَجَّهتَ إلى القبلةِ فَکَبِّر، ثم اقرأ بأُمِّ القرآنِ وما شاء الله أن تقرأَ، فإذا رَکَعتَ فاجعَلْ راحَتَیْک على رُکبتَیک ومَکِّن رکوعَک، وامدُدْ ظَهرَک. فإذا رَفَعتَ فأقِم صُلْبَکَ، وارفعْ رأسَکَ حتى ترِجعَ العِظامُ إلى مفاصِلِها. فإذا سَجَدتَ فمَکِّن لِلسُّجود. فإذا رفعتَ فَاجلِسْ على فَخذِکَ الیُسرى. ثمَّ اصْنَعْ ذلکَ فی کُلِّ رَکعةٍ وسَجدةٍ حتى تطمَئِنَّ». هذا لفظُ «المصابیح». و رواه أبوداود معَ تَغییرٍ یَسیرٍ، وروى الترمذیُّ والنسائیُّ معناه. وفی روایةٍ للترمذی، قال: «إذا قُمتَ إلى الصَّلاةِ فَتَوَضَّأْ کما أمرکَ اللَّهُ به، ثمَّ تَشهَدْ، فَأَقِمْ فإنْ کانَ معکَ قرآنٌ فَاقْرَأْ، وإلاَّ فاحْمَدِ اللَّهَ وکَبِّرهُ، وهلِّلهُ، ثمَّ ارکعْ([15]).

804- (15) رفاعة بن رافع س گوید: مردی وارد مسجد شد و نماز خواند سپس جلو آمد و به پیامبر ج سلام کرد، پیامبر ج (جواب سلام او را داد و) فرمود: نمازت را دوباره بخوان، چون تو نماز نخواندی و این نماز نیست.

آن مرد گفت: ای رسول‌خدا ج! کیفیت و چگونگی نماز را به من یاد بده! پیامبر ج فرمود: هرگاه برای نماز رو به قبله بلند شدی، تکبیر (الله اکبر) بگو، سپس «ام‌القرآن» (سوره‌ی فاتحه) وآنچه برایت از دیگر سوره‌های قرآنی ممکن است، بخوان. و وقتی که به رکوع رفتی، دو کف دستت را روی زانوهایت قرار بده و با اعتدال و طمأنینه، رکوع نمازت را انجام بده و در آن آرام بگیر، و پشت خویش را در رکوع، خوب هموار ساز و تمام آن را در یک سطح قرار بده، و وقتی سرت را از رکوع، بلند کردی، استخوان و تیره‌ی پشتت را راست گردان و سرت را از رکوع بلند کن تا هریک از مهره‌ها و استخوان‌های پشت در جای خودشان آرام گیرند.

و وقتی به سجده رفتی، در سجده‌ات آرام گیر و هرگاه سرت را از سجده برداشتی، پس بر ران چپ خود بنشین (یعنی پای چپ خویش را پهن کن و با آرامش برآن بنشین، و پای راستت را به حالت عمودی بر زمین نصب کن و انگشتان آن پا را رو به قبله قرار بده).

سپس این کار را با اعتدال کامل و طمأنینه‌ی لازم تا پایان نماز، در هر رکوع و سجده‌ای انجام بده.

[این لفظ «مصابیح» است. و همین حدیث را ابوداود با اندکی تغیییر روایت نموده است و ترمذی و نسائی نیز به معنای آن روایت کرده‌اند. و در روایتی از ترمذی چنین نقل شده است]:

«پیامبر ج فرمود: وقتی که خواستی نماز بخوانی، پس چنانچه خداوند به تو فرمان داده، وضو بگیر، آنگاه پس از وضو، «اشهد ان لا اله الا الله وأن محمداً رسول الله» بگو، سپس نماز را برگزار کن، و اگر در حافظه‌ی تو مقداری از قرآن بود، آن را در نماز بخوان، و در غیر این صورت «الحمد لله»، «الله اکبر» و«لا اله الا الله» بگو. سپس به رکوع برو».

شرح: از این حدیث دانسته می‌شود که اگر کسی از قرآن چیزی را یاد نداشت، می‌تواند تا وقتی که قرآن را یاد بگیرد وآیاتی از آن را حفظ نماید، به تسبیح، تکبیر و تهلیل پروردگار بپردازد، یعنی در نماز «سبحان الله»، «الحمدلله»، «الله اکبر» و «لااله الا الله» بگوید.

بنابراین کسی که قطعاً قرآن را نمی‌داند و یا جدیداً اسلام آورده است، در همه‌ی حالات «سبحان الله» بگوید، فرض اداء می‌گردد، ولی برای آموختن قرآن و نماز، خوب زحمت بکشد و در این راستا سعی و تلاش بی‌وقفه نماید تا مقداری از قرآن را حفظ نماید.

805 ـ (16) وعن الفضلِ بنِ عبَّاسٍ ب، قال: قال رسولُ الله ج: «الصَّلاةُ مَثْنى مَثنى، تَشَهُّدٌ فی کلِّ رکعتَینِ، وتَخَشُّعٌ وتضرُّعٌ وتَمَسکُنٌ، ثمَّ تُقْنِعُ یدیکَ ـ یقولُ: تَرفَعُهُما ـ إلى ربّکَ مُستَقبِلاً ببُطونِهِما وَجهَک، وتقولُ: یا ربِّ! یا ربِّ! ومَنْ لم یفعلْ ذلکَ فهُو کذا وکذا». وفی روایةٍ: «فهو خِداجٌ». رواه الترمذیُّ([16]).

805- (16) فضل بن عباس ـ ب ـ گوید: پیامبر ج فرمود: (کمترین حدّ) نماز، دو رکعت است که در هردو رکعت آن «تشهد»([17]) و «خشوع وخضوع» (جسمانی و قلبی) و«تضرع و فروتنی» (در پیشگاه پروردگار جهانیان) و «اظهار بینوایی و ضعیفی، و بی‌چیزی و مسکنت» است.

وآن گاه (که از نمازت فارغ شدی) دست‌هایت را در حالی که کف آنها مقابل و روبروی رخسارت ‌باشد، به سوی پروردگارت بلندکن و بگو: پروردگارا! پروردگارا!....

و هرکس این چنین نکند (یعننی خشوع بدنی و جسمانی و قلبی و روحانی را رعایت نکند، و حس خودخواهی و خودمحوری وغرور و نخوت در وجودش شعله‌ور باشد، و خویشتن را بی‌نیاز از دعا و از این که دست نیاز به سوی پروردگار بی‌نیاز دراز کند، بداند و اظهار بی‌نوایی و بی‌چیزی و ضعف و فقیری در پیشگاه پروردگار عالمیان نکند، و در هر حرکتی از حرکات نماز و در هر وقتی از اوقات آن و در هر رکنی از ارکان آن حضور قلب نداشته باشد و به تمام ارکان و حد و حدود وآداب و سنن و شرایط و لوازم نماز، پایبند نباشد) نمازش چنین و چنان است. (یعنی ناقص و بی‌نور، و بی‌تأثیر و بی‌روح است).

و در روایتی وارد شده است که چنین نمازی (در اجر و پاداش و فضیلت و برتری) ناقص است.

[این حدیث را ترمذی روایت کرده است].

«خداج»: نقصان و کاستی.


فصل سوم

806 ـ (17) عن سعید بنِ الحارثِ بنِ المُعَلّى، قال: صلّى لنا أبوسعیدٍ الخُدریُّ، فَجَهَرَ بالتَّکبِیرِ حینَ رفعَ رأسَه مِنَ السُّجودِ، وحینَ سجدَ، وحینَ رفعَ [وحین قام] مِنَ الرَّکعَتَین. وقال: هکذا رأیتُ النبیَّ ج. رواه البخاریُّ([18]).

806- (17) سعیدبن حارث بن معلی س گوید: ابوسعید خدری س مقتدا و پیشنماز جماعت ما شد و هنگام بلندکردن سر از سجده‌ی اول و هنگام سجده‌کردن (برای سجده‌ی دوم) و بلندکردن سر از سجده‌ی دوم، و آنگاه که از دو رکعت اول نماز بلند شد، به آواز بلند تکبیر (الله اکبر) گفت و فرمود: پیامبر ج را چنین دیدم (که در هر پائین آمدن و بلندشدنی در نماز و در هر انتقال از رکنی به رکن دیگر، تکبیر می‌گفت).

[این حدیث را بخاری روایت کرده است].

807 ـ (18) وعن عِکرمَةَ، قال: صَلَّیتُ خَلفَ شیخٍ بمکةَ، فکبَّرَ ثِنْتَینِ وعشرینَ تکبیرةً. فَقُلتُ لابنِ عبَّاسٍ: إنَّه أحمقُ. فقال: ثَکِلَتکَ أُمُّکَ، سُنَّة أبی القاسمِ. رواه البخاری([19]).

807- (18) عِکرمه س (غلام آزاد شده و شاگرد ابن‌عباس ـ ب ـ) گوید: در مکه پشت سر دانشمند و عالمی نماز خواندم که وی در نماز بیست و دو تکبیر گفت. به ابن‌عباس ـ ب ـ گفتم: وی جاهل و کم‌خرد است (که این اندازه تکبییر را با صدای بلند و رسا گفته است).

 ابن‌عباس ـ ب ـ چون این سخنم را شنید، گفت: مادرت در عزایت نشیند! سنّت و منش، و سبک و روش ابوالقاسم ج این چنین بود (که در هر پائین‌آمدن و بلندشدنی در نماز و در هر انتقال از رکنی به رکن دیگر، تکبیر می‌گفت).

[این حدیث را بخاری روایت کرده است].

شرح: «بیست و دو تکبیر»: بیست و دو تکبیر در نمازهای چهار رکعتی تحقق پیدا می‌کند، چرا که در هر رکعت آن، در هر بلندشدن و پائین‌آمدنی و در هر انتقال از رکنی به رکن دیگر، پنج تکبیر وجود دارد که مجموع تکبیرها در چهار رکعت، به بیست تکبیر می‌رسد،

 علاوه از آن، دو تکبیر دیگر نیز وجود دارد: یکی تکبیر تحریمه و دیگری تکبیر بلندشدن از تشهد اول. و مجموعه‌ی تمام این تکبیرها در چهار رکعت به بیست و دو تکبیر می‌رسد.

«خلف شیخ بمکة»: شیخ: پیر که معمولاً سنش از پنجاه گذشته بود. مراد از این پیر دانشمند و عالم که عکرمه در مکه‌ی مکرمه پشت سرش نماز خواند، حضرت ابوهریره س است، چنانچه در روایت احمد، طبرانی، و طحاوی به این موضوع اشاره رفته ودر آنها نام حضرت ابوهریره س با صراحت بیان شده است.

«ثکلتک امّک»: [مادرت تو را از دست بدهد و در عزایت نشیند]: البته حقیقت دعا، مدنظر ابن‌عباس ـ ب ـ نبوده است، بلکه این از شمار عباراتی می‌باشد که عرب‌ها از روی عادت بر زبان می‌آورند و به هیچ عنوان حقیقت آن را مدنظر ندارند.

808 ـ (19) وعن علیِّ بنِ الحُسینِ مُرسلاً، قال: کانَ رسولُ الله ج یُکَبِّرُ فی الصَّلاةِ کُلَّما خفضَ ورفعَ، فَلمْ تزَلْ تِلکَ صلاتُه حتى لَقِیَ اللَّهَ. رواه مالکٌ([20]).

808- (19) از علی بن حسین ـ ب ـ به صورت مرسل روایت است که گفت: پیامبر ج در نماز، هرگاه برای سجده، رکوع، تشهد، قومه و جلسه، خم یا بلند می‌شد، «الله اکبر» را می‌گفت و پیوسته تا وقتی که پیامبر ج چشم از این جهان فرو بست، کیفیت نمازش این چنین بود (یعنی در هر پائین‌آمدن و بلندشدنی در نماز و در هر انتقال از رکنی به رکن دیگر، تکبیر ـ الله اکبرـ می‌گفت).

[این حدیث را مالک روایت کرده است].

809 ـ (20) وعن عَلقمةَ، قال: قالَ لنا ابنُ مسعودٍ: أَلاَ أُصَلّی بکم صلاةَ رسولِ اللَّهِ ج؟ فصلّى، ولم یَرفَعْ یدیه إلاَّ مَرَّة واحدةً مع تکِبیرةِ الافتِتاح. رواه الترمذیُّ، وأبو داود، والنسائیُّ. وقال أبوداود: لیسَ هُوَ بصَحیحٍ على هذا الـمعنى([21]).

809- (20) علقمه س گوید: ابن مسعود س خطاب به ما گفت: برای شما نمازی بسان نماز رسول‌خدا ج بخوانم؟ وی این را گفت و شروع به نمازخواندن کرد و در آن جز یک مرتبه. آن هم به هنگام تکبیر شروع نماز (تکبیرة الاحرام)، دستانش را بلند نکرد.

[این حدیث را ترمذی، ابوداود و نسائی روایت کرده‌اند و ابوداود گفته است: این حدیث به این معنا صحیح نیست. ولی ترمذی گفته: حدیث ابن مسعود س، حدیثی حسن است].

شرح: دو دست بلندکردن را «رفع یدین» می‌گویند. در شروع نماز و در هنگام تکبیر تحریمه، دو دست را بلندکردن، مسئله‌ای اتفاقی و اجتماعی می‌باشد و در این مورد هیچ یک از علماء و صاحب‌نظران اسلامی با همدیگر اختلاف نظر ندارند، البته در هنگام رفتن به رکوع، و بلند شدن از آن و بعد از تشهد و هنگام بلندشدن به رکعت سوم، اختلاف است که آیا در این موارد، «رفع یدین» بشود یا خیر؟

به هر حال «رفع یدین» و ترک آن، هردو از رسول‌خدا ج ثابت است، و از نظر جواز میان رفع و یا ترک آن، هیچ اختلافی وجود ندارد بلکه هردو جایزاند و اختلاف نظر علماء و صاحب‌نظران اسلامی و فقهی، فقط در افضلیت است که برخی از صحابه ش مانند: عبدالله بن مسعود س و برخی از فقهاء وائمه همانند: ابوحنیفه و سفیان ثوری، ترک رفع یدین را اختیار کرده‌اند و عبدالله بن عمر، جابر و بسیاری دیگر از صحابه ش و جمعی از فقهاء و مجتهدین مانند: شافعی، احمد و... رفع الیدین را اختیار نموده‌اند.

امام ترمذی پس از نقل حدیث ابن مسعود س در مورد ترک رفع‌ یدین و اشاره بسوی حدیث «براء بن عازب» س می‌گوید: «و به یقول غیر واحد من أهل العلم من اصحاب النبی والتابعین» بسیاری از اهل علم از صحابه و تابعین، قائل به ترک رفع‌ یدین هستند، و در مورد حدیث ابن مسعود س نیز می‌گوید:

 «حدیث ابن مسعود س، حدیثی حسن است».

810 ـ (21) وعن أبی حُمَیدٍ السَّاعدِیِّ، قال: کانَ رسولُ اللَّهِ ج إذا قامَ إلى الصَّلاةِ إستَقبَلَ القِبلةَ، ورفعَ یدیه، وقال: «اللَّهُ أکبرُ». رواه ابنُ ماجة([22]).

810- (21) ابوحمید ساعدی س گوید: پیامبر ج وقتی که می‌خواست نماز بخواند، رو به قبله می‌ایستاد و دست‌هایش را بلند می‌کرد و می‌فرمود: «الله اکبر».

[این حدیث را ابن‌ماجه روایت کرده است].

811 ـ (22) وعن أبی هریرةَ، قال: صلَّى بنا رسولُ الله ج الظُّهرَ، وفی مُؤخَّرِ الصُّفوفِ رَجُلٌ، فأساءَ الصَّلاةَ، فَلمَّا سَلَّمَ ناداهُ رسولُ اللَّهِ: «یا فلان! أَلا تَتَّقی اللَّهَ؟! أَلاَ ترى کیف تُصَلّی؟! إنَّکم تَرَوْنَ أنه یخفى علیَّ شیء مِمَّا تَصنَعونَ، واللَّهِ إنی لأَرى منْ خَلفی کما أرى منْ بینِ یدیَّ». رواه أحمد([23]).

811- (22) ابوهریره س گوید: پیامبر ج در نماز ظهر، مقتدا و پیشنماز جماعت ما قرار گرفت و در آخر صف‌ها، مردی بود (که با رعایت نکردن ارکان، حد و حدود، آداب و سنن، شرایط و لوازم، و خشوع بدنی و جسمانی و خضوع قلبی و روحانی) نمازش را با بدی اقامه نمود.

چون آن مرد از نمازش سلام داد، پیامبر ج وی را به نزدش فراخواند و فرمود: فلانی! آیا از خدا پروا نمی‌کنی! آیا نمی‌بینی که به چه کیفیت (بد و نامطلوبی) نماز می‌خوانی! براستی شما می‌پندارید که آنچه (پشت سر من) انجام می‌دهید از چشم من پوشیده و مخفی می‌ماند ولی به خدا قسم! من شما را از پشت سر خویش چنان می‌بینم که از روبروی خود مشاهده می‌نمایم.

[این حدیث را احمد روایت کرده است].

شرح: معجزه، امری خارق‌العاده است که مخالف عقل نیست و به عنایت و تأیید الهی برای اثبات و تأکید الوهیت و ربوبیت الهی و نبوت و رسالت پیامبران، در موارد مختلف بر دست پیامبران آشکار می‌گردد.

فلسفه و حکمت معجزات، بیان و اثبات حقانیت و صدق انبیاء است، معجزات انبیای گذشته و همه‌ی معجزات پیامبر اسلام ج به استثنای قرآن، مختص و محدود به زمان خودشان بوده، اما قرآن باز هم به نص خود قرآن و اعجازش، همیشگی و ماندگار است و مؤمنین به یکایک موارد فوق ایمان دارند.

از جمله‌ی این معجزات، یکی همین بود که پیامبر ج با قدرت خدا و اجازه از محضر پروردگار، نمازگزاران و حرکات و سکنات و کارهای آنها را از پشت سر خویش مشاهده می‌کرد، همانگونه که از روبرو این کار را می‌نمود.

و در واقع این معجزه نیز بسان معجزات و کارهای فوق‌العاده‌ی دیگر، کار خدا بود نه کار خود پیامبر ج.

خود پیامبر ج پیوسته این پندار اشتباه را از مغز مردم بیرون کرد و به آنها ثابت نمود، که من نه خدا هستم، نه شریک و انباز خدا و اعجاز و معجزه، تنها کار اوست. من بشری هستم همانند انسان‌های دیگر، با این تفاوت که وحی بر من نازل می‌شود وآن مقدار که از اعجاز نیز لازم بوده، خودش در اختیارم گذارده است، بیش از این کاری از دست من ساخته نیست.

به همین دلیل با اینکه در قرآن معجزات متعددی به حضرت عیسی÷ نسبت داده شده است، از قبیل: زنده‌کردن مردگان، شفای بیماران غیر قابل علاج و یا کورمادرزاد، ولی با این حال در تمام این موارد کلمه‌ی «بأذنی» یا «بأذن الله» که آن را منحصراً منوط به فرمان پروردگار می‌داند، آمده است تا روشن شود این معجزات گر چه بدست مسیح÷ ظاهر شده اما از خود او نبوده است، بلکه همه بفرمان خدا بوده است.


 



[1]- بخاری 2/237 ح 757، مسلم 1/298 ح (45- 397)، ابوداود 1/534 ح 856، ترمذی نیز به همین معنی در سننش 2/103 ح 303 نقل کرده است.، نسایی 1/193 ح 1053، ابن ماجه 1/336 ح 1060، مسنداحمد 2/437.

[2]- مسلم 1/357 ح (240 498)، ابوداود 1/494 ح 783، مسنداحمد 6/194.

[3]- بخاری 2/305 ح 828، ابوداود نیز با اندکی تغییر و زیادتی این حدیث را در سنننش 1/467 ح 730نقل کرده است.

[4]- بخاری 2/218 ح 735، مسلم 1/292 ح (22390) ابوداود 1/463 ح 722، ترمذی 2/35 ح 255، نسایی 2/122 ح 878، ابن ماجه 1/279 ح 858، دارمی 1/316 ح 250، مؤطا مالک کتاب الصلاة 1/75ح 16.

[5]- بخاری 2/222 ح 739.

[6]- بخاری 2/219 ح 737، مسلم 1/293 ح (25-391)، نسایی 2/122 ح 880، ابن ماجه 1/279 ح 859، دارمی 1/317 ح 1251، مسنداحمد 3/436.

[7]- بخاری 2/302 ح 523، ابوداود 1/527 ح 844، ترمذی 2/79 ح 257، نسایی 2/234 ح 1152.

[8]- مسلم 1/301 ح (54-401).

[9]- بخاری 2/224 ح 740، مؤطا مالک کتاب قصر الصلاة فی السفر 1/159 ح 47.

[10]- بخاری 2/272 ح 719، مسلم 1/293 ح (28-392)، نسایی 2/233 ح 1150، مسنداحمد 2/454.

[11]- مسلم 1/520 ح (164- 756)، ترمذی 2/229 ح 387، ابن ماجه 1/456 ح 1421، مسنداحمد 3/302.

[12]- ابوداود 1/468ح 730، دارمی 1/361 ح 1356، ترمذی نیز به همین معنی در سننش 2/105 ح 304 نقل کرده است، ابن ماجه 1/337 ح 1061، مسنداحمد 5/424 و ابوداود روایت اول را در 1/471 ح 734 و روایت دوم را در 1/469ح 468 روایت کرده است.

[13]- ابوداود روایت اول را در 1/465ح 724 و روایت دوم را در 1/473 ح 737 روایت کرده است، نسایی 2/123 ح 882.

[14]- ترمذی 2/32 ح 252 وقال حدیث حسن، ابن ماجه 1/66 ح 809، مسنداحمد 5/226.

[15]- ابوداود 1/537 و 538 ح 859 و 860 ناگفته نماند که ابوداود این حدیث را با اندکی تغییر نقل نموده است.، ترمذی نیز به همین معنی در سننش 2/105 ح 302 نقل کرده و گفته است: «حدیث حسن»، نسایی 2/193 ح 1053، دارمی 1/350ح 1329، مسنداحمد 4/340 و روایت «اذا قمت لصلاة فتوضّأ ...» را ابوداود در سننش 1/538 ح 861 و ترمذی نیز در ضمن شماره‌ی 302 نقل کرده‌اند.

[16]- ترمذی 2/225 ح 385، مسنداحمد 1/211.

[17]- «التحیات لله والصلوات والطیبات، السلام علیک ایها النبی ورحمة الله وبرکاته، السلام علینا وعلی عبادالله الصالحین، اشهد ان لا اله الا الله واشهد ان محمداً عبده ورسوله».

[18]- بخاری 2/303 ح 825.

[19]- بخاری 2/272 ح 788.

[20]- مؤطا مالک کتاب الصلاة 1/76 ح 17.

[21]- ابوداود 1/477 ح 747 و قال: لیس هو بصحیح علی هذا اللفظ، ترمذی 2/40 ح 257 و قال: حدیث عبدالله بن مسعود حسن، نسایی 1/195 ح 1058 و احمد بن حنبل نیز به همین معنی در مسندش 1/442 نقل نموده است.

[22]- ابن ماجه 1/264ح 803.

[23]- مسنداحمد 2/449.

در باره‌ی ستره (نصب‌کردن و قرار دادن چیزی در جلوی نمازگزار)


فصل اول

«ستره»: آنچه نمازگزار آن را در جلوی خویش نهد، اعم از عصا و غیر آن، خواه آن چیز او را بپوشاند یا نپوشاند.

طول ستره وکمترین اندازه‌ی آن در شرع مقدس اسلام به اندازه‌ی پشتی پالان شتر است و پشتی پالان شتر به اندازه‌ی یک ذراع می‌باشد، یعنی ارتفاع ستره باید از یک ذراع کمتر نباشد، و هر ذراع 45 سانتیمتر است...ضخامت ستره باید به قدر انگشت باشد.

و علّت نصب آن این است که نقطه‌نظر فرد نمازگزار در نماز و محل سجده‌اش معلوم شود و مردمی که می‌آیند و می‌روند بدانند که محل سجده‌ی فرد نمازگزار کجا است و برآن عبور نکنند و اگر کسی هم از پشت آن شیء عبور کند، گناهی ندارد.

772 ـ (1) عن ابنِ عمرَ، قال: کانَ النبیُّ ج یَغْدُو إلى المُصَلِّى والعَنـزَةُ بینَ یَدَیهِ تُحمَلُ، وتُنصَبُ بالمُصَلِّى بینَ یدیه، فیُصَلِّی إلیها. رواه البخاریّ([1]).

772- (1) ابن عمرـ ب ـ گوید: پیامبر ج به سوی عیدگاه می‌رفت و پیشاپیش ایشان چوبدستی‌ای درازتر از عصا و کوتاهتر از نیزه که در انتهای آن آهن بود، حمل می‌شد و در جلوی روی ایشان (در جهت قبله) نصب می‌گردید و آن حضرت ج رو به آن نماز می‌خواند (و مردم هم پشت سر پیامبر ج نماز می‌خواندند).

[این حدیث را بخاری روایت کرده است].

شرح: «العنزة»: چوبدستی درازتر از عصا و کوتاهتر از نیزه که در انتهای آن آهن باشد. فرد نمازگزار برای اینکه نقطه نظرش در نماز و محل سجده‌اش معلوم شود و مردمی که می‌آیند و می‌روند، بدانند که محل سجده‌اش کجا است و بر آن عبور نکنند، سنّت است که یک قطعه چوب یا شمشیر و غیره را در جلوی خود در جهت قبله نصب نماید و رو به آن نماز بخواند و اگر کسی از پشت آن شیء عبور کند، گناهی ندارد.

و از حدیث بالا دانسته شد که سنّت است فرد نمازگزار در وقت نمازخواندن ستره‌ای در جلوی سجده‌گاهش قرار دهد تا مانع عبور دیگران از جلوی نمازگزار و مانع نگاه‌کردن او به آن سوی ستره شود. و ستره با دیوار یا ستون یا عصایی که در زمین فرو برده شود و یا وسیله‌ی سواری(مانند شتر) را اگر در مقابل خود قرار دهد و نماز بخواند، تحقق پیدا می‌کند و کمترین اندازه‌ی ستره‌ی شرعی به اندازه‌ی پشتی‌ی پالان شتر (یعنی به اندازه‌ی یک ذراع) است.

773 ـ (2) وعن أبی جُحیفة، قال: رأیتُ رسولَ الله ج بمکَّة وهو بالأَبطح فی قُبَّةٍ حمراءَ من أَدَمٍ، ورأیتُ بِلالاً أخَذَ وضوءَ رسول الله ج، ورأیتُ النَّاسَ یَبْتَدِرُونَ ذلک الوضوء، فمنْ أصابَ منهُ شیئاً تَمَسَّح به، ومنْ لم یُصِبْ ِمنهُ أخذ مِنْ بَلَلِ ید صاحبه ثمَّ رأیتُ بِلالاً أخذَ عَنَزَةً فَرَکَزَها. وخرج رسول الله ج فی حُلَّةٍ حمراء مُشمِّراً صلَّى إلى العَنَزَةِ بالناس رَکعَتَین. ورأیتُ النَّاسَ والدَّوابَ یَمُرُّون بین یدی العَنْزَة. متفق علیه([2]).

773- (2) ابوجحیفه س گوید: پیامبر ج را دیدم که در خیمه‌ی چرمی قرمزرنگی در سرزمین «أبطح» که نزدیک مکه‌ی مکرمه واقع است، قرار دارد و دیدم که بلال س آبی را که پیامبر ج با آن وضو گرفته است برداشته و مردم نیز پشت سرهم با عجله و شتاب می‌خواستند هریک مقداری از آن آب را به دست آورند.

کسانی که توانسته بودند مقداری از آن آب را به دست آورند، آن را به عنوان تبرک به صورت و بدن خویش می‌مالیدند و کسانی که نتواسته بودند چیزی را به دست آورند، از تری و نم دست دیگر همراهان و همرکابانش استفاده می‌کرد.

آن‌گاه بلال س را دیدم که چوبدستی (درازتر از عصا وکوتاه‌تر از نیزه که در انتهای آن آهن بود،) را آورد و آن را (به عنوان ستره) در زمین فرو برد و نصب کرد و پیامبر ج با لباس قرمز رنگ، در حالی که مقداری از ساق پاهایش دیده می‌شد، از خیمه بیرون آمد و به طرف چوبدستی ایستاد و دو رکعت نماز را به امامت با مردم خواند.

و دیدم که مردم و حیوانات از پشت آن چوبدستی (که به عنوان ستره از آن استفاده می‌شد) آمد و رفت و عبور و مرور می‌کردند.

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

«أبطح»: در لغت به این معانی استعمال می‌شود: زمین پست، بستر رود، رودخانه‌ی فراخ، گذرگاه سیل که در آن شن و سنگریزه‌‌ی فراوان باشد.

اما در اینجا به معنای وادی‌ای در نزدیکی مکه و در راه منی است که آن را «محصب» و «بطحاء» نیز‌گویند. و مکه را به جهت آن «بطحاء» نیز می‌‌گویند.

«قبّة»: خیمه. «أدم»: پوست. «وَضوء»: آب وضو. «بَلَل»: تری و نمی.

774 ـ (3) وعن نافع، عن ابن عمر، أنَّ النبیَّ ج کان یَعْرِضُ راحِلتَه فیُصَلِّی إلیها. متفق علیه. وزاد البخاری، قلت: أفرأیت إذا هبَّتِ الرکاب. قال: کان یأخذ الرَّحْلَ فَیُعَدِّلُه، فیُصَلِّی إلى آخرته([3]).

774- (3) نافع از «ابن عمر» ـ ب ـ روایت می‌کند که گفت: گاهی اوقات پیامبر ج شتر خویش را در میان خود و در جهت قبله قرار می‌داد و رو به طرف آن نمازش را می‌خواند.

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند، و بخاری این عبارت را نیز افزوده است:]

نافع گوید: به ابن عمر ـ ب ـ گفتم: به من بگو: اگر شتر از جای بر می‌خاست و می‌رفت (آن حضرت ج چه کاری انجام می‌داد؟) ابن عمرـ ب ـ گفت: پالان شتر را بر می‌داشت (و به عنوان ستره) آن را در جلوی خویش راست می‌گذاشت و رو به طرف پشتی پالان شتر نماز می‌خواند.

«هبّت»: از جای برخاست و رفت.

775 ـ (4) وعن طلحة بن عبید الله، قال: قال رسول الله ج: «إذا وَضَعَ أحَدُکُم بینَ یدیهِ مِثلَ مُؤَخِّرَةِ الرَّحلِ فَلیُصَلِّ، ولا یُبالِ مَنْ مرَّ وراءَ ذلک». رواه مسلم([4]).

775- (4) طلحة بن عبیدالله س گوید: پیامبر ج فرمود: هرگاه یکی از شما چیزی به اندازه‌ی پشتی پالان شتر را رو بروی خویش قرار دهد، نمازش را بخواند و به کسی که از آن سوی آن عبور می‌کند، توجه نکند (چرا که با گذاشتن ستره، نقطه نظرش در نماز و محل سجده‌اش معلوم شده و مردمی که می‌آیند و می‌روند، می‌دانند محل سجده‌ی وی کجا است و بر آن عبور نخواهند کرد، و به فرض اگر کسی هم از پشت آن عبور کند، گناهی شامل وی نمی‌شود).

[این حدیث را مسلم روایت کرده است].

776 ـ (5) وعن أبی جُهَیم، قال: قال رسول الله ج: «لو یَعلَمُ المارُّ بینَ یدی المصَلِّی ماذا علیه، لَکان أنْ یَّقِفَ أربعین خیراً لهُ من أنْ یَمُرَّ بین یدیه». قال أبو النضر: لا أدری قال: «أربعینَ یوماً، أو شهراً، أو سنةً». متفق علیه([5]).

776- (5) ابوجُهیم س گوید: پیامبر ج فرمود: آن کسی که از جلوی نمازگزار عبور می‌کند، اگر می‌دانست که مرتکب چه گناهی شده، چهل (سال، ماه، یا روز)...؟ توقف را بر عبور از جلوی نمازگزار، ترجیح می‌داد.

ابوالنضر (که راوی حدیث است) گوید: نمی‌دانم که پیامبر ج چهل شبانه‌روز فرمود، یا چهل ماه و یا چهل سال!.

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

777 ـ (6) وعن أبی سعید، قال: قال رسول الله ج: «إذا صَلَّى أحَدُکُم إلى شیءٍ یَستَرُه مِنَ الناس، فأرادَ أحَدٌ أنْ یجتازَ بینَ یدیه، فَلیَدْفَعْهُ، فإن أبى فلْیُقاتِلْهُ، فإنَّما هو شیطانٌ». هذا لفظ البخاری، ولمسلم معناه([6]).

777- (6) ابو سعید خدری س گوید: پیامبر ج فرمود: هرگاه یکی از شما چیزی (چوب، شمشیر، نیزه، دیوار، عصا و غیره) را به عنوان ساتر در بین خود و مردم قرار داد و به سوی آن نماز خواند و کسی خواست که از فاصله‌ی بین ساتر و نمازگزار عبور کند، باید فرد نمازگزار اجازه ندهد از جلویش عبور کند و تا می‌تواند مانع او شود (برای اینکه از جلوی نمازش عبور نکند) و اگر سرپیچی کرد و اصرار نمود، باید با او بجنگد، زیرا او شیطان است (یعنی موذی و مضرّ است).

[این لفظ بخاری است و مسلم نیز به همین معنا روایت کرده است].

شرح: «فانّما هو شیطان»: در روایت دیگری آمده است: «فانّ معه القرین» [چون شیطان با اوست].، به هر حال هردو عبارت دلالت دارند که شیطان باعث و راهنمای اوست و می‌خواهد میان نمازگزار و ستره‌اش بگذرد.

از این حدیث مشخص می‌شود که اگر کسی خواست از میان نمازگزار وستره‌اش بگذرد، شخص نمازگزار می‌تواند در صورت اصرار بر عبور از جلوی نمازش، مانع او شود و در صورت سرپیچی می‌تواند از خویشتن شدت به خرج دهد.

778 ـ (7) وعن أبی هریرة قال: قال رسول الله ج: «تَقْطَعُ الصَّلاةَ المَرأةُ والحِمارُ والکَلْبُ. ویَقی ذلک مثلُ مُؤَخِّرَة الرَّحْل». رواه مسلم([7]).

778- (7) ابوهریره س گوید: پیامبر ج فرمود: عبور زن، الاغ، و سگ، نماز را (در صورتی که در جلوی نمازگزار ستره ای نباشد) قطع می‌کند. و نماز را از قطع‌شدن حفظ می‌کند وجود ستره‌ای که به اندازه‌ی پشتی پالان شتر (تقریباً در حدود یک ذراع) باشد.

[این حدیث را مسلم روایت کرده است].

شرح: ظاهر این حدیث دلالت بر این دارد که اگر نمازگزار در جلوی خویش ستره نداشته باشد، عبور زن، الاغ و سگ سیاه، نماز او را قطع می‌نماید. و ظاهر معنای قطع نماز این است که نماز را باطل می‌سازد.

و در حدیثی ضعیف که ابوداود آن را روایت نموده، عبور یهودی و نصرانی و مجوسی و خوک هم وقتی که ستره نباشد، نماز را قطع می‌کند.

ولی جمهور علماء و صاحب‌نظران اسلامی بر این باورند که چیزی از این مواردی که یاد شد، نماز را قطع نمی‌کند، و حدیث را تأویل کرده‌اند که مقصود از قطع‌نماز، نقصان خشوع و خضوع و حضور قلب در نماز است که به عبور این‌ها، دل نمازگزار ممکن است مشغول شود.

و در حقیقت احادیث زیاد و بی‌شمار دیگری هست که عموم این احادیث را تخصیص می‌دهند. مثل حدیثی که از ابن‌عباس ـ ب ـ روایت شده که وی سوار بر الاغی بود و از جلوی صفی که در آن رسول‌خدا ج با صحابه ش نماز می‌خواند، عبور نمود در حالی که نه رسول‌خدا ج نماز را اعاده نمود و نه به صحابه ش فرمان داد که نماز را اعاده کنند. [به حدیث شماره 780 مراجعه شود].

و نیز روایتی که رسول‌خدا ج به شب نماز می‌خواند و عایشه ـ ل ـ در جلوی نماز ایشان خوابیده بود و در موقع سجده‌ی رسول‌خدا ج، پاهای خود را جمع می‌کرد و پیامبر ج نفرمود که او از جلوی نماز بلند شود [حدیث 779] و...

و برخی از علماء می‌گویند: احادیث قطع نماز به حدیث 785 منسوخ هستند، آنجا که:

 «ابوسعید» س می‌گوید: پیامبر ج فرمود: «هیچ چیز نماز را قطع نمی‌کند، نه عبور زن و نه الاغ و نه سگ و نه یهودی و نه غیر اینها.»

و مقصود از قطع نماز در حدیث بالا، این است که ممکن است به عبور یکی از اینها تشویشی در نماز حاصل گردد و نقصانی در خشوع و خضوع و حضور قلب در نماز ایجاد کند.

پس مقصود از قطع نماز (ابطال نماز نیست) بلکه قطع خشوع و خضوع و حضور در نماز است و این همان مطلبی است که با بیشتر احادیث ثابت می‌شود.

779 ـ (8) وعن عائشة، قالت: کان النبیُّ ج یُصَلِّی من اللَّیل وأنا مُعتَرِضَةٌ بینَهُ وبین القبلة کَاِعتِراضِ الجِنازة. متفق علیه([8]).

779- (8) عایشه ـ ل ـ گوید: پیامبر ج در شب نماز می‌خواند در حالی که من در بین پیامبر ج و قبله به روی رختخواب، مانند جنازه‌ای درازکش کرده بودم.

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

شرح: حضرت عایشه ـ ل ـ، این حدیث را در حقیقت در رد کسانی بیان کرد که معتقد بودند که عبورکردن سگ و الاغ و زن از جلوی نمازگزار باعث باطل‌شدن نماز او می‌گردد.

چنانچه در روایت بخاری نقل شده که «مسروق» گفت:

چیزهایی که باعث بطلان نماز می‌شوند، را پیش عایشه ـ ل ـ بیان کردند. گفتند: عبورکردن سگ و الاغ و زن از جلوی نمازگزار، باعث باطل‌شدن نماز او می‌گردد.

عایشه ـ ل ـ به عنوان اعتراض گفت: ما زن‌ها را به سگ و الاغ تشبیه نمودید؟! به خدا قسم! در حالی که پیامبر ج نماز می‌خواند. من در جلو او در جهت قبله بر روی رختخواب می‌خوابیدم. و وقتی که کاری برایم پیش می‌آمد دوست نداشتم که بلند شوم و بنشینم و او را اذیت کنم، بلکه آهسته و مخفیانه از طرف پائین رختخواب خارج می‌شدم.

780 ـ (9) وعن ابن‌عباسٍ، قال: أقبَلتُ راکِباً على أتانٍ، وأنا یَومَئِذٍ قد ناهَزتُ الاِحتِلام، ورسولُ اللَّهِ یُصُلّی بالناسِ بِمِنىً إلى غیرِ جدارٍ، فَمَرَرتُ بینَ یدَی بعضِ الصَّفِّ، فَنَزَلتُ، وأرسَلتُ الأتانَ تَرتَعُ، ودخلتُ فی الصَّفِّ، فلم یُنکِرْ ذلکَ عَلیَّ أحَدٌ. متفق علیه([9]).

780- (9) ابن‌عباس ـ ب ـ گوید: در حالی که سوار بر ماده خری بودم و در آستانه‌ی رسیدن به سن بلوغ قرار داشتم، آمدم و پیامبر ج را دیدم که در «منی» بدون اینکه دیواری را در جلو خود (به عنوان ستره) قرار داده باشد، برای مردم نماز می‌خواند، از جلوی بعضی از صف‌ها، (با الاغ) عبور کردم، و پائین آمدم و ماده خر را رها کردم تا بچرد و خود نیز داخل صف نمازگزاران شدم و هیچ کس (نه پیامبر ج و نه صحابه ش) مرا از این کار منع نکرد.

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

شرح: «أتان»: ماده خر. «ناهزت الاحتلام»: به سن بلوغ نزیک شده بودم.

این حدیث بیانگر این مسئله است که عبور خر (زن و سگ سیاه) از جلوی نمازگزار، در صورت نگذاشتن ستره، نماز را باطل نمی‌کند، چرا که: ابن‌عباس ـ ب ـ می‌گوید: پیامبر ج را دیدم که بدون اینکه دیواری را در جلوی خود به عنوان ستره قرار داده باشد، از جلوی بعضی از صف‌ها، با الاغ خویش عبور کردم و پیامبر ج به خاطر این کار به من اعتراض نکرد و این خود روشنگر این است که عبورکردن حیوانات از جلوی نماز، باعث باطل‌شدن آن نمی‌شود.


فصل دوم

781 ـ (10) عن أبی هریرةَ، قال: قال رسول الله ج «إذا صلَّى أحَدُکُم فَلیَجعَلْ تِلقاءَ وجههِ شیئاً. فإنْ لم یجد؛ فلْیَنصِبْ عَصَاه. فإن لم یَکُنْ معهُ عصىً؛ فلیَخْطُط خطّاً، ثم لا یَضُرُّه ما مَرَّ أمامَهُ». رواه أبو داود، وابن ماجة([10]).

781- (10) ابوهریره س گوید: پیامبر ج فرمود: هرگاه یکی از شما خواست نماز بخواند، باید چیزی را (از جنس دیوار، درخت، ستون، چوب، شمشیر و غیره) به عنوان ستره در روبروی خویش قرار دهد، پس اگر ستره‌ای را نیافت، عصایی را در زمین فرو برد، و اگر عصا نیز به همراه نداشت، پس باید بر زمین خطی (به مانند هلال) بکشد. پس از اینکه ستره برای خود قرار داد، هرکس از جلوی او عبور کند، زیانی به نمازش نمی‌رساند.

[این حدیث را ابوداود و ابن‌ماجه روایت کرده‌اند].

شرح: «فلیخط خطاً»: خطی همانند هلال(نیمدایره) بکشد و اگر خطی راست و مستقیم هم بکشد، کفایت می‌کند.

البته علماء و صاحب‌نظران اسلامی و فقهی پیرامون این مسئله با همدیگر اختلاف‌نطر دارند، اکثر مشایخ احناف و امام مالک بر‌این‌باورند که از خط نمی‌توان به عنوان ستره استفاده نمود و چنین چیزی معتبر نیست.

ولی امام شافعی (در قول قدیمش)، امام احمد و برخی از متأخرین احناف (از جمله ابن همام) معتقدند که از خط می‌توان به عنوان ستره استفاده کرد و دلیلشان همین حدیث است.

ولی گروه نخست گفته‌اند که حدیث باب ضعیف و مضطرب است، از این‌رو نمی‌توان بدان استدلال جست.

ولی در حقیقت امام احمد و ابن مدینی این حدیث را صحیح دانسته‌اند و ابن‌حبان گفته: این حدیث، صحیح است.

782 ـ (11) وعن سهلِ بنِ أبی حَثْمةَ، قال: قالَ رسولُ اللَّهِ ج: «إذا صلَّى أحدُکم إلى سُتْرَةٍ، فلْیَدْنُ منها، لا یَقطَعِ الشَّیطانُ علیه صَلاتَه». رواه أبو داود([11]).

782- (11) سهل بن ابی حثمه س گوید: پیامبر ج فرمود: هرگاه یکی از شما خواست رو به ستره نماز بخواند، باید بدان نزدیک شود تا شیطان نمازش را قطع نکند.

[این حدیث را ابوداود روایت کرده است].

شرح: از این حدیث دانسته می‌شود که هرگاه فرد نمازگزار از چوب، یا ستون یا درخت وغیره، به عنوان ستره استفاده می‌کند، باید بدان خوب نزدیک شود و مناسب است که ستره را برابر ابروی راست یا چپ خویش قرار دهد که مستقیم در برابر آن نباشد.

783 ـ (12) وعن المِقدادِ بنِ الأَسوَدِ، قال: ما رأَیتُ رسولَ الله ج یُصَلِّی إلى عُودٍ، ولا عَمُودٍ، ولا شجرةٍ إلاَّ جَعَلَه على حاجِبِه الأیمَنِ أو الأَیسَرِ، ولا یَصْمُدُ له صَمْداً. رواه أبوداود([12]).

783- (12) مقداد بن اسود س گوید: هرگز پیامبر ج را ندیدم که رو به ستره‌ای از قبیل: چوب، ستون و درخت نماز بخواند، مگر اینکه آن را برابر ابروی راست یا چپ خویش قرار می‌داد، و هرگز به صورت مستقیم و راست در برابر آن قرار نمی‌گرفت (چرا که در آن صورت، تشبیه به بت‌پرستان می‌گردید).

[این حدیث را ابوداود روایت کرده است].

784 ـ (13) وعن الفضلِ بنِ عبَّاسٍ، قال: أتانا رسولُ الله ج ونحنُ فی بادیةٍ لنا، ومعه عبَّاسٌ، فَصَلَّى فی صحراءَ لیسَ بینَ یدیْهِ سُترَةٌ، وحمارةٌ لنا وکلبةٌ تَعبَثَانِ بین یدیْه، فما بالَى بذلک. رواه أبو داود. ولِلنّسائی نحوُه([13]).

784- (13) فضل بن عباس ـ ب ـ گوید: در همین حال که ما در چراگاه و دشت خویش بودیم، پیامبر ج همراه با (پدرم) «عباس» س به نزد ما آمدند. پیامبر ج در صحراء بدون آنکه ستره‌ای در جلوی سجده‌گاهش قرار داشته باشد، نماز خواند در حالی که الاغ و سگ ما، در جلوی پیامبر ج بازی می‌کردند و پیامبر ج (به عبور خر و سگ از جلوی نمازش در صورت نگذاشتن ستره) توجه و اعتنایی نکرد.

[این حدیث را ابوداود روایت کرده و نسائی نیز بسان آن را روایت نموده است].

شرح: «بادیة»: دشت و صحرا که دارای مسکن وآب و چراگاه باشد.

این حدیث نیز بسان احادیث گذشته، بیانگر آن است که گذشتن حیوانات (از قبیل: خر و سگ) از جلوی نمازگزار، در صورت نگذاشتن ستره، نماز را باطل و یا قطع نمی‌کند، چرا که در این حدیث بیان شد که الاغ و سگ فضل بن‌عباس س نه تنها از جلوی نماز پیامبر ج عبور کردند بلکه در جلوی نماز ایشان بازی می‌کردند با این وجود، پیامبر ج بدان توجهی نکرد و به همه فهماند که عبور خر و سگ و دیگر حیوانات از جلوی نماز در صورت نگذاشتن ستره، باعث باطل‌شدن آن نمی‌شود.

785 ـ (14) وعن أبی سعیدٍ، قال: قال رسولُ اللَّهِ ج: «لا یَقطَعُ الصَّلاةَ شیء، وادْرَؤوا ما استَطَعتُم، فإنَّما هوَ شیطانٌ». رواه أبو داود([14]).

785- (14) ابوسعید س گوید: پیامبر ج فرمود: چیزی (از قبیل عبورکردن زن، الاغ، سگ، خوک، یهودی، نصرانی و مجوسی) نماز را قطع نمی‌کند و تا می‌توانید عبور کننده از جلو نمازتان را دفع کنید و اجازه ندهید که از جلوی نمازتان عبور کند زیرا او شیطان است.

[این حدیث را ابوداود روایت کرده است].

این حدیث نیز نشانه‌ی آن است که گذشتن حیوانات، زن، یهودی، و... از جلوی نماز باعث باطل‌شدن آن نمی‌شود.


فصل سوم

786 ـ (15) عن عائشةَ، قالتْ: کُنتُ أنامُ بینَ یدَیْ رسولِ اللَّهِ ورِجْلایَ فی قِبلَتِه. فإذا سجدَ غَمَزَنی، فَقَبَضْتُ رِجْلَیَّ، وإذا قامَ بَسَطتُهُما. قالتْ: والبُیوتُ یومئِذٍ لَیسَ فیها مصابیحُ. متفقٌ علیه([15]).

786- (15) عایشه ـ ل ـ گوید: من در پیش روی پیامبر ج خوابیده بودم و پاهایم در جهت قبله و سجده‌ی ایشان قرار داشت. از این‌رو هر گاه که می‌خواست سجده کند، مرا با دست تکان می‌داد و من هم پاهایم را جمع می‌کردم. و چون پیامبر ج از سجده بلند می‌شد، باز پاهایم را در جهت قبله و سجده‌ی ایشان دراز می‌کردم.

عایشه ـ ل ـ گوید: در آن روزگار در خانه‌ها چراغ نبود.

[این حدیث را بخاری و مسلم روایت کرده‌اند].

شرح: این حدیث بیانگر دو واقعیت است:

1-  از لمس زن، وضو باطل نمی‌شود.

2-  گذشتن زن از جلوی نمازگزار، در صورت نگذاشتن ستره، نماز را باطل یا قطع نمی‌کند.

787 ـ (16) وعن أبی هریرةَ، قال: قالَ رسولُ اللَّهِ ج: «لو یَعلَمُ أحدُکُم ما لهُ فی أنْ یَمُرَّ بینَ یدَی أخیه مُعتَرِضاً فی الصَّلاةِ، کانَ لأنْ یُقِیمَ مِائَةَ عامٍ خیرٌ له من الخُطوَةِ الَّتی خطَا[ها]. رواه ابنُ ماجة([16]).

787- (16) ابوهریره س گوید: پیامبر ج فرمود: آن کسی از شما که از جلوی نماز برادر مسلمانش عبور می‌کند اگر می‌دانست که مرتکب چه گناهی شده است، توقف صد سال را بر عبور به اندازه‌ی یک گام از جلوی نمازگزار، ترجیح می‌داد.

[این حدیث را ابن‌ماجه روایت کرده است].

788 ـ (17) وعن کعبِ الأحبارِ، قال: لو یَعلَمُ المارُّ بینَ یدَیْ المُصَلّی ماذا علیه؛ لکانَ أنْ یُخسَفَ به خیراً [له] منْ أنْ یَمُرَّ بینَ یدیْه. وفی روایة: أهوَنَ علیه. رواه مالکٌ([17]).

788- (17) کعب احبار گوید: اگر کسی که از جلوی سجده‌ی نمازگزار عبور می‌کند، می‌دانست مرتکب چه گناه بزرگی شده است، فرورفتن به دل زمین را بر عبور از جلوی نمازگزار ترجیح می‌داد.

 و در روایتی دیگر آمده است: فرورفتن در دل زمین برای او از عبور از جلوی سجده‌ی نمازگزار آسان‌تر است.

[این حدیث را مالک روایت کرده است].

دو حدیث بالا، بیانگر حرمت عبور از جلوی سجده‌ی نمازگزار است.

789 ـ (18) وعن ابنِ عبَّاسٍ، لما، قال: قالَ رسولُ اللَّهِ ج: «إذا صَلّى أحَدُکُم إلى غیرِ السُّترَةِ؛ فإنَّه یقطَعُ صَلاتَه الحِمارُ، والخِنـزِیرُ، والیهودیُّ، والمجوسِیُّ، والمرأةُ. وتجْزِىءُ عنه إذا مَرُّوا بینَ یَدَیْه عَلى قَذْفَةٍ بحجرٍ». رواه أبو داود([18]).

789- (18) ابن‌عباس ـ ب ـ گوید: پیامبر ج فرمود: هرگاه یکی از شما خواست که بدون ستره نماز بخواند، عبور خر، خوک، یهودی، مجوسی و زن، نمازش را قطع می‌کند.

 و نمازگزار را از وجود ستره بی‌نیاز می‌کند وقتی که این چیزها (خر، خوک، و.). به فاصله‌ی یک بارانداختن سنگ(تقریباً به اندازه‌ی سه ذراع) از جلویش عبور کنند (یعنی اگر در صورت نگذاشتن ستره، خوک و خر و یا یهودی و یا زن از جلوی نمازگزار عبور کردند، در حالی‌که میان نمازگزار وآنها سه ذراع فاصله است، در این صورت عبور این چیزها نمازش را قطع نمی‌کند، بلکه همین فاصله‌ی سه ذراع، نمازگزار را از وجود ستره بی‌نیاز می‌کند).

[این حدیث را ابوداود روایت کرده است].

شرح: «علی قذفةٍ بحجر»: به فاصله‌ی انداختن یک سنگ. علماء، مقدار آن را سه ذراع گفته‌اند.

قبلاً گفتیم که این حدیث و احادیثی از این قبیل، با احادیث دیگر مبنی بر باطل‌نشدن نماز به خاطر عبور زن، الاغ، سگ، خوک، و... منسوخ هستند.

و نیز می‌توان گفت که مقصود از قطع نماز که در حدیث آمده، قطع خشوع و خضوع و حضورقلب در نماز است. یعنی عبور این چیزها، مانع از آن می‌شود که نماز فرد مسلمان در حال تواضع و حضور دل انجام گیرد. و موجبات تشویش فکری و ایجاد خلل در خشوع و خضوع در نماز را فراهم می‌آورند.

 پس معنای قطع نماز این نیست که نماز را باطل می‌کند، بلکه مقصود از قطع نماز، نقصان خشوع و خضوع و حضور قلب در نماز است.


 



[1]- بخاری 2/463 ح 973، ابن ماجه 1/413 ح 1304 ابن ماجه حدیث مذبور را با اندکی تقدیم و تأخیر در الفاظ روایت کرده است. و دارمی باختصار ان را نقل نموده است:1/383 ح 1410، مسنداحمد 2/145.

[2]- بخاری 1/485 ح 376، مسلم 1/360 ح (250-503).

[3]- بخاری با اندکی زیادتی آ ن را در صحیحش 1/580 ح 507 نقل کرده است، مسلم 1/359 ح (247-502).

[4]- مسلم 1/358 ح (241- 499)، ابوداود 1/442 ح 685، ترمذی 1/156 ح 335، ابن ماجه 1/303 ح 904، مسنداحمد 1/161.

[5]- بخاری 1/584 ح 510، مسلم 1/363 ح (261-507)، ابوداود 1/449 ح 701، ترمذی 2/158ح 336، نسایی 2/66 ح 756، ابن ماجه 1/304 ح 945، دارمی 1/387 ح 1417، مؤطا مالک کتاب قصر الصلاة فی السفر 1/154 ح 34، مسنداحمد 4/169.

[6]- بخاری 1/581 ح 509، مسلم 1/362 ح (259-505)، ابوداود 1/449ح 700، نسایی 2/66 ح 757، ابن ماجه نیز به همین معنی نقل کرده است:1/307 ح 954، دارمی 1/384 ح 1411، مؤطا مالک کتاب قصر الصلاة فی السفر 1/154 ح 33، مسنداحمد 3/36.

[7]- مسلم 1/365 ح (266- 511)، ابن ماجه نیز اول این حدیث را در سننش 1/305 ح 950 نقل کرده است.، مسنداحمد 2/425.

[8]- بخاری 1/492 ح 383، مسلم 1/366 ح (267-512)، ابوداود نیز این حدیث را با الفاظی نزدیک به الفاظ این حدیث در سننش 1/456 ح 711 روایت کرده است.، ابن ماجه 1/370 ح 956، مسنداحمد 6/199.

[9]- بخاری 1/571 ح 493، مسلم 1/361 ح (254- 504)، ابوداود 1/458 ح 715، مؤطا مالک کتاب قصر الصلاة فی السفر 1/155 ح 38، مسنداحمد 1/264.

[10]- ابوداود 1/443 ح 689، ابن ماجه 1/303 ح 943، مسنداحمد 2/249.

[11]- ابوداود 1/446 ح 655، نسایی 2/62 ح 748.

[12]- ابوداود 1/445 ح 693، مسنداحمد 6/4.

[13]- ابوداود 1/459 ح 718، نسایی نیز به همین معنی در سننش 2/65 ح 753 نقل کرده است، مسنداحمد 1/211.

[14]- ابوداود 1/460 ح 719.

[15]- بخاری 1/588 ح 513، مسلم 1/368 ح (272-512)، ابوداود 1/457 ح 712، نسایی 1/102 ح 168، مؤطا مالک کتاب صلاة اللیل 1/117 ح 2، مسنداحمد 6/148.

[16]- ابن ماجه 1/304 ح 946.

[17]- مؤطا مالک کتاب قصر الصلاة فی السفر 1/155 ح 35.

[18]- ابوداود 1/453 ح 704.